توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
قسمت دوم :
سلام به بهترین استاد دنیا
و همه دوستان عزیزم
من دقیقا معنای کلا نمد هولا و هولا را تجربه کردم . ما هر چیزی را که درخواست میکنیم ، به هر چه که غالب اوقات فکر میکنیم و فرکانسش را ارسال میکنیم و به آن توجه بیشتری میکنیم حتما انرا جذب میکنیم ، آنرا بدست می اوریم آنرا خلق میکنیم
و اصلا برای خداوند و برای جهان تفاوتی نمیکند که چیزیکه مورد توجه ماست خوب است یا بد ، به صلاح ماست یا نیست … خوب بودن و بد بودن و صلاح و غیر صلاح مفاهیمی نسبی هستند که ما به آنها موجودیت میدهیم دیدگاه ما نسبت به مسائل ، طرز فکر ما و نحوه استفاده ما از شرایط مختلف به آنها معنی میدهد . خداوند وظیفه خود میداند همه ما را هدایت کند به مسیری که از او درخواست کرده ایم و برای رسیدن به هدفی که داریم اسباب لازم را برایمان فراهم کند حال این ما هستیم که باید تصمیم بگیریم دقیقا چه چیزی را میخواهیم .
مدتی بود در فکر نگارش کتابی بودم که تاثیر گذار و مفید باشد پر از داستانهای جالب و واقعی و یک دنیا تجربه شگفت انگیز ، بدنبال الگوهای مناسب گشتم و به موارد مناسبی هم برخوردم که برایم انگیزه بخش بودند در بخش نظرات همین سایت دوستی در مورد اینکه چگونه براحتی کتابشان را به انگلیسی ترجمه کرده بودند و از طریق چه سایتی در سطح جهانی بفروش میرساندند توضیح داده بودند . امیدوارتر شدم یکی قبلا این راه را رفته بود .من هم میخواستم کتابم در سطح جهانی بفروش برسد پس باید مثل ایشان در نوشتن مهارت بیشتری کسب میکردم و از استادان این فن راهنمایی میگرفتم تا کتاب بهتری مینوشتم. روزی ایمیلی دریافت کردم از سوی شخصی که در نگارش و تولید محتوا و .. صاحب سبک بود و بعدها که با ایشان ارتباط برقرار کردم متوجه شدم عاشق کار خودش است و با یک دنیا عشق از ان صحبت میکند و باورهای خیلی عالی در این رابطه داشتند انسان نجیب و موفقی بودند چندین جایزه کشوری در کارنامه داشتند و بدلیل استقبال از کلاسهای حضوری ایشان ، شاگردانی از سراسر کشور تقاضای دوره آنلاین کرده بودند که بتوانند براحتی از محضر ایشان استفاده کنند و این دوره آنلاین برگزار شد و من براحتی توانستم در ان شرکت کنم و استفاده کنم
من قبلا از خودم راضی نبودم از صدای خودم و چهره ام خوشم نمی امد و اصلا تمایلی نداشتم صدایم را در فیلمهای خانوادگیمان بشنوم نکات مثبت و تواناییهایم را نمی دیدم همه فایلهای شما را شبها موقع خواب در گوشم میگذاشتم تا در خواب هم برایم باور سازی کنند . محصول عزت نفس را که خریدم پس از مدتی خودم را تغییر دادم و با خودم اشتی کردم وقتی خودم را بیشتر دوست داشتم متوجه میشدم که دیگران هم همین احساس را به من دارند . کم کم احساس کردم که واقعا صدای خوبی دارم و از شنیدن آن لذت میبرم و فایلها را با صدای خودم ضبط میکردم و گوش میدادم . روزی با خانمی ملاقات کردم که مدیر بخش اداری- مالی یک سازمان بودند . در پایان ملاقاتمان از من خواستند که فایلی با صدای ضبط شده برایشان تهیه و ارسال کنم من هم قطعه شعری از وحشی بافقی برایشان خواندم و فرستادم . بعدا متوجه شدم که ایشان گوینده و صداپیشه صدا و سیما هستند و از من خواستند که بخاطر صدای گرم ، صاف ، دلنشین !!!!! که دارم در صورت تمایل با ایشا همکاری داشته باشم ( در زمینه گویندگی و ضبط برنامه و …) باورتان میشود استاد ؟ تغییر دیدگاهم نسبت به خودم دیگاه دیگران را نیز تغییر داد ، یک کار راحت ، آسان ، همراه با تفریح و پولساز
به طراحی جواهرات علاقه داشتم و سبک و نمونه کارهای فعالان این حوزه را در داخل و خارج از کشور دنبال میکردم اما شجاعت ورود به این حوزه را نداشتم چون هیچ پیش زمینه ای در این هنر نداشتم .یک شب مستندی از یکی از بهترینهای کشور در این صنعت را دیدم که برندی در سطح جهانی داشتند و با سن نسبتا کمی که داشتند داور بین المللی مسابقات طراحی جواهرات بودند و برای خودشان صاحب سبک هستند . باورهای جالب و مفیدی داشتند که به من انگیزه و امید داد . فردای انروز براحتی شماره ایشان را پیدا کردم و با ایشان تماس گرفتم و …
مدتی بعد در یکی از معتبرترین دانشگاههای تهران دوره ای برگزار کردند و اصول پایه ای را از ایشان یاد گرفتم . اما هنوز نمیتوانستم باور کنم که میشود براحتی برند سازی کرد تا اینکه در نظرات همین سایت کامنت یکی از دوستان را خواندم که دقیقا در مورد این رشته و فعالیت خودشان و تردیدها و .. نوشته بودند و تجربه ایشان کاملا به من یاد داد که چگونه براحتی میشود از راهی ساده برند شد . توضیحات ایشان خیلی به من کمک کرد
میبینید خداوند چقدر راحت چقدر ساده چقدر به موقع انسان را در هر مسیری که بخواهد هدایت میکند ؟
واقعا هیچ چیز از قبل نوشته نشده هیچ تقدیری از قبل وجود ندارد همه چیز در لحظه و با توجه درخواستها و فرکانسهای ما شکل میگیرد … کافیست ما با نیروی درونمان هماهنگ باشیم تا جهان خودش همه کارها را به عهده بگیرد
تجربیات بسیار خوبی از سال 96 دارم که فقط به چند تایی بسنده میکنم و برای سال 97 برنامه دارم :
1- خداوند را باز هم بهتر و بیشتر بشناسم ، بیشتر باورش کنم با این نیرو هماهنگتر شوم
2- قرآن را بیشتر مطالعه کنم تا به درک عمیقتری از ان برسم
3- همه محصولاتی که از سایت تهیه کرده ام را برای بار n ام گوش کنم و دوباره تمرینها را انجام دهم تا آگاهی ام بیشتر شود و سطلم بزرگتر شود
4- محصول ثروت 3 را تهیه کنم تا کسب و کار جدیدم را استارت بزنم و افزایش درامد و تیم سازی داشته باشم
5- در خانه زیبا و جدیدم همه وسایلی که نیاز هست کنار گذاشته شوند دور بریزم و همه را از نو خریداری کنم
6- ماشینم را عوض کنم و ماشینی راحت تر و زیباتر و لوکستر بخرم
7- سفری رویایی به همراه همسر و فرزندم به فرانسه داشته باشم
8- ملک بعدیم را بفضل خداوند بخرم و درامد غیر فعال داشته باشم
9- زبان انگلیسی ام را تقویت کنم
10- کتابهای صوتی بیشتری تولید کنم/ درامد غیر فعال
11- نوشتن کتابم را به اتمام برسانم . درامد غیر فعال
12- مادرم را به یک سفر زیارتی ببرم
13- فعالیت بیشتری در سایت داشته باشم و تجربیاتم را بیشتر و منظم تر بنویسم
امیدوارم خواندن تجارب من هم بتواند برای دوستان مفید باشد همانگونه که روزی خواندن نظرات دوستان در سایت راهم را اسانتر کرد
در پناه خداوند یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید
سلام به بهترین استاد دنیا
و همه دوستان عزیزم
من با خرید بسته روانشناسی ثروت 1 در حقیقت در خط شروع مسابقه ثروت و فراوانی و خوشبختی قرار گرفتم و با استفاده از اموزه های همین بسته و تغییر باورهایم و باز کردن دروازه های ثروت بروی خودم موفق شدم 70% محصولات شما را نیز براحتی به اسانی و مثل اب خوردن تهیه کنم
البته میگویم که به محض دیدن تست اولیه محصول و توضیحات شما مثل اینکه سطلی از اب یخ بروی سرم ریختند ، دیدم که من همه صد و خورده ای تست شما را با افتخار و مصمم اشتباه جواب دادم!! چه فاجعه ای یعنی اینهمه باور اشتباه در من بود و چقدر وحشت کردم از اینکه راه برایم چقدر دشوار است و بعید بنظر میرسد که من هم مانند دوستان عزیز در سایت یا استاد عزیزمان بتوانم روزی مزه ثروت و شادی را بچشم اما هر بار که شما داستان زندگیتان را بازگو کردید و هر بار که تاکید کردید چقدر گذشته تان مملو از خطا و اشتباه بوده و چه فاصله ای با دنیای امروزتان دارد و هر بار که زندگی رویایی امروزتان را در فایلها نشانم دادید ، ارام گرفتم و امیدوار شدم که ، میشود.. وقتی یکی توانسته پس من هم میتوانم و شد
بنده مدیر عامل شرکتی بودم که به دلایلی تصمیم گرفتم انرا بفروشم ( دلایل را نیز حتما در بخشهای دیگر سایت خواهم نوشت داستان بدست اوردن این شرکت در جای خود جالب و شنیدنی است )
مدتی بود فعالیتی نمیکردم چون فقط دستیابی به این جایگاه برایم مهم بود و باید به خودم چیزهایی را ثابت میکردم که کردم … دیگر علاقه ای به این نوع فعالیت نداشتم و میخواستم عطایش را به لقایش ببخشم .شخصی را در سازمانی میشناختم که یکی از دوستان قدیمی ام شماره ایشان را به من داده بودند و سفارش کرده بودند که اگر روزی تصمیم بفروش گرفتی فقط با ایشان تماس بگیر زیرا ایشان با قدرت و نفوذی که دارد بهتر از هر کسی میتواند شرکت را برایت با قیمتی عالی بفروشد من هم مثل بسیاری از ادمهای از خدا غافل روی این بنده خدا خیلی حساب باز کردم . روز موعود رسید و به ایشان اعلام کردم که فقط امیدم به شماست و منتظر ماندم . روزها گذشت و هر روز با بهانه خرابی بازار و تغییرات اساسی در نحوه کار شرکتهای بین المللی مشتری دست به نقد نیست و یا بقیمت بسیار بسیار کمتر از مبلغ مد نظر من برایم مشتری پیدا میکرند آنهم با پرداخت بصورت چک مدت دار و البته کمیسیونی که باید به ایشان پرداخت میشد ( که بعدها متوجه شدم 3 برابر عرف بوده است ) و من انقدر خدا را کنار زده بودم که صحبت ایشان برایم وحی منزل بود و می پذیرفتم . فقط چیزی ته قلبم به فروش با این شرایط رضایت نمیداد و هر بار جوری از معامله شانه خالی میکردم تا اینکه ایشان احساس کردند من به ایشان اطمینان ندارم و باصطلاح ناراحت شدند و رابطه قطع شد . گاهی افرادی ناشناس با من تماس میگرفتند که دلال بودند و قصد داشتند شرکت را با قیمتی حدود 200-300 میلیون زیر قیمت از من بگیرند و میگفتند که مدتی دیگر اصلا شرکتها از ارزش می افتند زیرا دولت فلان قانون را مصوب کرده و بهمان کرده و … بعدها متوجه شدم اینها از سوی همان واسطه اول به سمت من می امدند و همه اینها سیاه بازی و دقل کاری بود ( خدایا من چقدر از تو و قدرت تو غافل بودم )
کم کم بیخیال شدم و رهایش کردم و وارد سایت شما شدم و با فضای اینجا اشنا شدم ارام ارام با دیدگاههای شما انس گرفتم روزها وقت زیادی را در سایت شما میگذراندم و فقط فایل گوش میدادم با کسی ارتباط نداشتم و همه را کات کردم . فایل سه برابر کردن درامد را دانلود کردم و با همسرم گوش دادیم دقیقا فردای همانروز یکی از دوستان همسرم که یکسال پیش پولی را قرض گرفته بود و خیال پس دادن هم نداشت پولمان را به ما پس داد و دقیقا همان روز شما تخفیف خوبی برای محصول ثروت 1 در سایت اعلام کردید .. بی تردید و بدون تعلل انرا خریداری کردیم و از همانجا خانه تکانی ذهنم اغاز شد . کم کم ارامتر شدم و نحوه تفکر و دیدگاه شما برایم جالبتر شد فاصله عظیمی بین باورهای من و شما وجود داشت . گاهی از اینهمه فاصله و اختلاف میترسیدم اما هر بار مرور خاطرات گذشته شما ، شرایط خانواده تان ، اشتباهاتتان و باورهای اشتباه خودتان را برایمان در فایلها و بخصوص در ابتدای ثروت 1 عنوان میکردید .. کمی حالم بهتر میشد و امیدوار تر میشدم به تغییر .
تلاش میکردم به گفته شما هر روز در فرکانس بهتری باشم با سپاسگذاری و انجام تمرینات . یکروز اتفاقی سایتی را دیدم که میشد به رایگان مشخصاتی از شرکت در ان قرار داد بهمراه شماره تماس و در صورت تماس مشتری میتوانستیم طبق مقررات در مورد خرید و فروش صحبت کنیم و … اینگونه براحتی شرکتم در معرض دید قرار گرفت
طبق فرمایش شما ، جهان خودش همیشه قانون کبوتر با کبوتر باز با باز را رعایت میکند فقط باید ما تغییر کنیم تا از فرکانس ادمهای نامناسب خارج شویم . دوست داشتم با شخصی معامله کنم که ادم مودب آرام ثروتمند دست و دلباز و خوش حسابی باشد اما باید میتوانستم اول خودم در مدار مناسب قرار بگیرم که بتوانم با این افراد برخورد کنم.روزی فردی با من تماس گرفت و انقدر ارام و راحت صحبت میکرد که انگار چند سال است با ایشان اشنا هستم و سریع صحبتمان به انجام معامله انجامید
با همسرم به دفترشان رفتیم . ایشان صاحب چند شرکت معتبر در زمینه های مختلف بودند که توسط کارگزاران و مدیران مختلف اداره میشد در حالیکه حتی چند سالی از من و همسرم هم جوانتر بودند بسیار ثروتمند بودند .. جوانی ارام خونسرد مودب و خوش برخورد بودند. طبق گفته خودشان اصلا قیمت پیشنهادی من برایشان مهم نبود بیشتر سابقه خوب و شفاف شرکت برایشان اهمیت داشت و با قیمت ما موافق بودند. پولشان هم نقد بود کلا نقد کار میکردند و چون بسیار خوش قول بودند و همه امور نقل و انتقال اسناد و مدارک سر تاریخهای مقرر انجام میشد من به روز ، پول نقد میگرفتم . در همان جلسه اول هم از روی مهمان نوازی و دست و دلبازی ناهار مفصلی ما را مهمان کردند . خیلی خوشحال بودم میدانید چرا؟ چون توانسته بودم با آموزه های شما در مدت نسبتا کوتاهی انچنان تغییر فرکانسی و تغییر سطح مداری بدهم که از مدار دلالان و افراد نامناسب با چنین انسانهایی هم مدار شوم و انها را جذب کنم . استاد این فرد نمونه بارز ثروتمندی بود که شما در محصولتان همیشه مثال میزنید … در کمال خونسردی و ارامش و ذهن باز
تک تک جملات شما مثل فیلم از جلوی چشمم رد میشد و به عینه میدیدم .. ایمانم به حرفهای شما چند برابر شد و بگونه ای عمیقتر برنامه هایتان را دنبال کردم. هر چه فرمودید عمل کردیم
فقط روی خدا حساب باز کردیم. به نیروی هدایتگر الله متصل شدیم .
تلویزیون و سایر ورودیهای نامناسب و افراد نامناسب را کاملا کنار گذاشتیم ( انقدر از TV و فضاهای مجازی دور بودیم که حتی پس از زلزله ما بی خبر بودیم و به خانواده همسرم تماسی نگرفتیم و جویای حالشان نشده بودیم و ایشان از ما دلگیر شدند)
تلاش میکنیم در هر قضیه ای به نکات مثبتش توجه کنیم
اگر هر یک از ما اشتباهی انجام دهد فرد دیگر سریع باید به او هشدار دهد مثلا اگر من از قوانین عباس منشی لحظه ای غفلت کنم همسرم باید سریع بگوید : مواظب باش داری از ریل خارج میشی !!! و بالعکس .. منظور همان ریلی است که ما مسافران قطار ثروت و خوشبختی اش هستیم
روند پیشرفتمان را دائم به هم یادآور میکنیم و سپاسگذار خداوندیم
هدفهای کوتاه مدت و بلند مدت داریم ، برنامه ریزی دقیق داریم
استاد باور کنید بارها و بارها شما را در خواب دیده ام و هر بار در کنار جاده ای ایستاده اید و با لبخند به ما نگاه میکنید و خوشحالید و با اینکه افراد زیادی در جاده حرکت میکنند اما سکه های زیبایی که روی زمین ریخته است را نمی بینند و من با خوشحالی تند تند انها را برمیدارم و حتی در خواب میدانم که اینها همان نشانه هایی هستند که شما توضیح داده اید وقتی در روند کسب ثروت قرار میگیریم و باورها تغییر میکنند ثروت ابتدا خودش را بشکل نشانه هایی از این دست متجلی میکند
گاهی میبینم که حتی در خواب به دیگران که گاهی انها را نمیشناسم میگویم اینهمه سکه طلا چرا برنمیدارید مگر استاد نگفت انها را باید بردارید و مثل نان پاک کنید و ببوسید و جایی در آن بالاها بگذارید ؟
استاد باور کنید خیلی زیاد پول پیدا میکنم .. هنگام پیاده روی در خیابانی شلوغ یا در پارک و یا حتی در مسافرت زمانیکه اتاقمان را تحویل گرفتیم و چمدانها را زمین گذاشتیم وسط اتاق سکه پیدا کردم آنهم روز دوم عید … چقدر حس و حالم خوب بود
چندین مرتبه در قرعه کشی 40% تخفیف روزهای جمعه برنده شده ام ، حتی یکبار هم من و همسرم همزمان در این قرعه کشی هفتگی برنده شدیم که بقول خانم شایسته عزیز نشان از هم فرکانسی ما بود … که در یک هفته با وجود این تعداد کاربر در سایت من و ایشان با هم برنده قرعه کشی باشیم
چقدر هر روز که بیشتر روی خودمان کار میکنیم نشانه ها پررنگتر و اتفاقات زیباتر میشوند عزمم را جزم کرده ام که امسال سالی پر از تحولات مالی و اعجاب انگیز باشد و دیدن این نشانه ها در روزهای اول سال قلبم را از خوشحالی از جا میکند
من درسم را خوب پس میدهم استاد ، خداوند رزاق را باور کرده ام باورهایم را یکی پس از دیگری تغییر میدهم و اصلاح میکنم ، همه صحبتهای شما حقیقت محض است هر چقدر جلوتر میروم و درکم و اگاهیم از باطن سخنان شما بیشتر میشود اتفاقات جالبتری را تجربه میکنم و ارتباطم با خداوند بیشتر و عمیقتر میشود
من با ثروت 1 در مدار ثروت و فراوانی قرار گرفتم … تا به این سن که رسیده ام همیشه خانه به دوش بودیم و اجاره نشین مادرم هنوز هم اجاره نشین است .. اما بفضل خداوند امسال من صاحب خانه شخصی خودم شدم خانه ای رویایی و نوساز از بهترین سازه های منطقه در آرامشی که با هیچ چیز قابل وصف نیست با کلیه امکانات رفاهی و بهتر اینکه موفق شدیم آنرا نقد خریداری کنیم در کمتر از 40 روز و سند آن نیز چند روز پیش به ما تحویل داده شد. نه قرض کردیم و نه وام گرفتیم و نه چیز با ارزشی را فروختیم فقط جور دیگری باور کردیم و ذهنمان را ثروتمند کردیم و همه چیز خودبخود جور شد شاید اگر چند سال پیش و حتی دو سال پیش کسی این حرفها را به من میزد میگفتم شاید توهم زده ونمیداند چه میگوید اما باور کنید در رویایم هم نمیدیدم به این راحتی و شیرینی خانه بخرم …روزی آرزو داشتم کاش خانه مان ایفون داشت که هر بار برای باز کردن درب حیاط تا بیرون نرویم و یا کاش خانه مان بیش از یک لامپ و بیش از یک شیر اب داشت .. کاش گرم بود ، کاش امن بود کاش…. تنها بخش بسیار کوچکی از زندگی گذشته با باورهای قبلیم در این لینک هست میتوانید تغییرات را بوضوح ببینید
abasmanesh.com
سال 96 برای من باندازه همه سالهای قبل زندگیم پر برکت و پر از فراوانی و سلامتی و شادی بود
در سال جدید بدنبال ارتباط بیشتر با خداوند هستم . هماهنگی صد در صدی با این نیروی برتر . بدنبال عشق بیشتر .. شادی بی قید و شرط . ثروت و موفقیت بیشتر
و فقط در این راه چشم امیدم بخداست
همه تلاشم این است که از فرصتی که خداوند به من داده و هدایتی که درخواست کردم و اجابت شد نهایت استفاده را ببرم من پس از تهیه بسته ثروت 1 بیش از 70% از محصولات شما را خریداری کردم و استفاده کردم و نتیجه دیدم
دوره بسیار بسیار ارزشمند قانون آفرینش
دوره عزت نفس
راهنمای عملی دستیابی به آرزوها
روش حل مسئله
کتاب رویاهایی که رویا نیستند
چگونه فکر خدا را بخوانیم و معجزه شکرگذاری
امروز سطل من بزرگتر شده من لایق شده ام که ثروت 3 را داشته باشم تا پس از پایه ریزی محکمی که با ثروت 1 انجام دادم حالا استارت کسب و کار جدید خودم را بزنم
ایمان دارم که در مداری هستم که بزودی و براحتی آنرا بدست خواهم اورد
من سالهای زیادی کار کرده ام اما فقط برای گذران زندگی و علاقه و عشقی در این کارها نبود . از کارگاههای تنگ و تاریک و کوچک و کارهای پر زحمت و سخت چه در خانه چه خارج از خانه …. تا اینکه توانستم دست اخر مدیر عامل شرکت شخصی خودم باشم ، اما درونم راضی نبود .و یکبار برای همیشه جسارت کردم و همه چیز را پس زدم .. الان دیدگاه من تغییر کرده … فقط دوست دارم برای عشق و علاقه کار کنم زیرا ایمان دارم که توانایی هر کاری در من هست من باز هم میتوانم از اول شروع کنم و به هر جایی که بخواهم برسم . من امروز در جایگاهی هستم که میتوانم از هر چیزی ثروت بسازم … من شرکتم که حاصل بیش از 10 سال تلاشم بود را فروختم و در خانه نشستم تا بزرگترین و مهمترین سرمایه گذاری عمرم را روی خودم روی ذهنم و روی باورهایم انجام دهم مدتهاست من فقط تصویر شما را میبینم و صدای شما را میشنوم و فقط صحبتهای شما را می پذیرم … کار و تفریحم سر زدن به سایت شماست و خواندن تجربیات شاگردان شما. وقت بیشتری با خدا میگذرانم و تلاش میکنم هر روز از روز قبل بهتر باشم . من سرمایه گذاری روی خودم انجام دادم که میتوانم مابقی عمرم در ارامش و ثروت بی انتهایی باشم که بتواند نوید بخش هزاران انسان مثل خودم باشد
خدای نازنینم ای مهربانترینم عاشقانه دوستت دارم
تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری میجویم
استاد گرانقدرم با همه وجودم ارزومندم سعادت دنیا و آخرت نصیبتان گردد که راه زندگیم را روشن کردید
دوستان عزیزم سپاسگذارم که با نوشتن تجربیات قشنگتان از پیشرفتهایتان هر روز جوانه امید را در من زنده نگه داشتید
ارزو میکنم همه آنهایی که واقعا در ارزوی شناخت واقعی خداوند ، تجربه زندگی مملو از ثروت شادی فراوانی خوشبختی و سلامتی هستند براحتی به این پکیج کامل و بی نقص دست بیابند
الهی آمین
پایان قسمت اول
قسمت سوم :
سلام به بهترین استاد دنیا
و همه دوستان عزیزم
من تقریبا دو سال و نیم پیش پس از 26 سال به شهر مشهد رفتم . آن روزها حال عجیبی داشتم خسته بودم از همه دوندگیها و نشدنها وخواسته هایی داشتم که برایشان هر کاری کرده بودم و اتفاق نیفتاده بود . دلم یک سفر معنوی میخواست جایی که ارام بگیرم و کمی با خدا صحبت کنم یک جایی که برایم یاداور خاطرات خوش باشد و دلم هوای مشهد کرده بود. فکر کنم اذر ماه بود .با یک دنیا امید و ارزو عازم سفر شدم . تقریبا 10 روزی در آنجا ماندم هر روز به صحن مطهر میرفتم و در گوشه ای ارام مینشستم شنیدن صدای اذان دیدن حوض های وسط حیاط و زیبایی و درخشش گنبد طلا دلم را ارام میکرد و روحم آرامش می یافت. موبالم خاموش بود و سعی کردم مدتی با دنیای بیرون ارتباطی نداشته باشم . هر روز ساعتهای طولانی با خدا صحبت میکردم میگفتم خدایا از اینهمه تلاش بی حاصل از این زندگی پر از فراز و نشیب خسته ام . فقط ارامش میخواهم . چرا من باید همیشه برای داشتن ارزوها و رویاهایم انقدر عذاب بکشم چرا باید همیشه حسرت داشتن ثروت را داشته باشم چرا همیشه چیزهایی هست که من توان خرید انها را ندارم چرا برای داشتن هر چیزی باید کلی حساب کتاب کنم و هرجایی که دلم میخواهد نتوانم بروم چرا پول انقدر از من فراری است ؟ خدایا نکند ایراد از من است اخر همه میگویند تو کریمی تو رحیمی پس کو ؟ شاید منم که راهش را نمیدانم ؟
قسم میخورم اینها دقیقا مکالمه من با خدا بود: خدای مهربانم اگر مشکل و ایراد از من اس خوب یک جوری که من بفهمم ایرادم را به من بفهمان . خیلی ساده با من حرف بزن . میدانم که احمقانه است که بخواهم یک روز از اسمان برایم یک گونی پول بندازی پایین یا یک شب بخوابم و فردا میلیاردر شوم …میدانم اینها دروغ است اما فکر میکنم شاید یک روشی یک رازی یک راهی باشد که من از ان بی خبرم
تو رو خدا آن راه را به من نشان بده اگر علمی دارد انرا به من بیاموز البته خیلی ساده جوری که من بفهمم . خدایا حالا که اینقدر مهربانی بخشنده ای راه و رسم ثروتمند شدن را نشانم بده اگر ثروتمند شدن قلق خاصی دارد آنرا به من هم یاد بده
فوت و فنش را یک جوری به من بفهمان که من بتوانم آنرا درک کنم و خوب یاد بگیرم
هر روز و هر لحظه در این ده روز همینها را بارها و بارها به شکلهای مختلفی از خدا میخواستم انگار دقیقا کسی پیش رویم نشسته دستهایم را بالا و پایین میبردم و قشنگ با او صحبت میکردم. گاهی با گریه و زاری گاهی خیلی جدی گاهی با تندخویی و تهدید گاهی عاشقانه و ساده درست مثل دو تا دوست …
در خیال خودم میخواستم هر طور شده خدا را راضی کنم که آن راز ” مگو” را برایم فاش کند. روز آخر با او اتمام حجت کردم انگار برایش خط و نشان میکشیدم گفتم خدایا : من دارم برمیگردم اما قسم میخورم اگر راه ثروتمند شدن را نشانم دهی انچنان زندگی کنم و انچنان بندگی کنم که تو را خوشحال کنم و همه عمر سپاسگذار تو باشم و برمیگردم همینجا ، در همین میعادگاه برایت سجده میکنم .. اگر هم اینگونه نشد اصلا مرا بکش زیرا این زندگی چیزی نیست که من را راضی و خوشحال کند اصلا نباشم بهتر است.
وقتی برگشتم تهران روزی رفته بودم به خانه مادرم و در کامپیوترشان دنبال چیزی میگشتم که چشمم افتاد به یک فایل که به نام عباس منش save شده بود . اسمش اشنا بود . الان اصلا یادم نیست فایل چه بود و اصلا چطور از انجا سر در اورده بود اما مرا برد به 5-6 سال پیش . که:
پدرم فوت کرده بود و بخاطر مشکلاتی که قبل از مرگش با هم داشتیم باعث شده بود بشدت غمگین و افسرده شوم روزهی بسیار بسیار تلخی را میگذراندم از لحاظ جسمی و روحی اوضاع مناسبی نداشتم برای خواب شبانه باید حتما قرص میخوردم غمگینترین روزهای عمرم تا ان زمان را میگذراندم
ساعتهای کار را بسختی تحمل میکردم هر روز گریه میکردم .روزی در محل کارم در فضای اینترنت دنبال چیزی میگشتم که نوشته ای توجهم را جلب کرد ، این متن آنقدر عجیب بود که هنوز هم میتوانم همان حس وحال دفعه اول را پس از خواندن ان به یاد بیاورم … دقیقا برای من نوشته شده بود و مخاطبش من بودم … :
تو عزیز دردانه خدایی پس غمگین مباش و بخداوند توکل کن ، خداوند هزاران هزار فرشته بروی زمین را مامور کرده تا تو را اجابت کنند که تو شاد باشی ، غم نخور تو ذره ای از وجود خداوندی ، ….. کاش میدانستی که در بارگاه ملکوت چه عظمتی داری !
پایین متن نام نویسنده و ادرس ایمیلش درج شده بود پس از خواندن متنش سریع برایش ایمیلی فرستادم و گفتم که از تنهایی و غم از دست دادن پدرم حال خوبی ندارم و متن ایشان را یافته ام و خوشحالم که دوستی مهربان یافته ام .. این خانم سریع پاسخم را داد و در ایمیلی که ارسال کرد نوشت که شاگرد شخصی بنام عباس منش است که در میدان ولیعصر کوچه مولائی کلاسهای 21 روزه موفقیت و .. دارد که میتواند در تغییر حال و روزم به من کمک کند. او نوشته بود ایشان جوانی مومن و خداپرست هستند و با ملاقات با ایشان متوجه آرامش درنشان خواهی شد حتما برای من هم مفید خواهد بود . بیدرنگ با شماره ای که برایم فرستاده بود تماس گرفتم و متوجه شدم که همان روز عصر ساعت 5 کلاسها شروع میشوند . جالب بود که محل کارم انروزها تنها چند دقیقه تا محل دفتر ایشان فاصله داشت. پس از کار بسرعت خودم را به انجا رساندم . سوره والشمس روی پرده نمایش داده شدو چند لحظه بعد مرد جوان وارد شد . خندان و بسیار بسیار ساده بود . بسیار محجوب و دوست داشتنی .شاگردانش عاشقش بودند و جو کلاسش انچنان با دنیای انروزهای من متفاوت بود که احساس کردم وارد فضا شده ام . باور میکنید همه غمهای دنیا از دلم پر کشید
آنشب با همسرم که بخاطر شرایط کارش در شهر دیگری بود فقط در مورد این اتفاق صحبت کردم و او هم خوشحال بود که من حالم بهتر شده… جلسه اخر همسرم را بعنوان مهمان سر کلاس بردم… یادم می اید استاد سوالی پرسیدند : اگر فقط 3 ماه دیگر زنده باشید چه کارهایی انجام میدهید ؟ و من سریع دستم را بالا بردم و جواب دادم فقط خوش میگذرانم و سپاسگذاری میکنم که خداوند قبل از مرگم مرا با شما اشنا کرد .. همسرم کم کم داشت داشت شاخ در می اورد .. من خیلی تغییر کرده بودم حالم بهتر شده بود و غمم را فراموش کرده بودم .
خلاصه کلاسها تمام شد و چون استاد دوره دیگری نداشتند من کم کم از این فضا دور شدم فقط چند بار برای خرید کتابهایشان به دفترشان مراجعه کردم
————————————————————————————————————————————————————————-
خلاصه با این فایلی که در کامپیوتر خانه مادرم بود یاد خاطرات گذشته افتادم .گفتم یادش بخیر چقدر زود گذشت یعنی الان استاد کجاست ؟ ایا به ارزوهایش و رویاهایش رسید ؟ ایا زندگیش متحول شد ؟ ایا رویای سفرهای خارجی ، کشتی کروز ، ویلاهای رویایی ، … برایش به حقیقت پیوست ؟ کاش از بچه های هم دوره ایم خبر داشتم. خانم شایسته را هم بخوبی بیاد می اوردم.
سریع نام عباس منش را سرچ کردم و فایلهای زیادی یکی پس از دیگری نمایان شد.. ازدیدن اولی هنگ کردم … استاد کنار کشتی کروز ایستاده بودند و در مورد رویای سفر با کروز صحبت میکردند که در گذشته داشتند .. دقیقا پاسخ من را دادند.. فایل سمینار در دبی ، ویلای شخصی ، محصولات بسیار زیاد ، سایت ، شرکت شخصی ، نتایج کاربران ، همه و همه مثل خواب بود انقدر هیجان زده بودم که نمیتوانستم دیگر روی صندلی بنشینم … باورم نمیشد … انگار خواب میدیم .. پس این همه سال من کجا بودم !
نام محصول روانشناسی ثروت 1 خیلی برایم جذاب بود .زود توضیحاتش را خواندم و با خانم فرهادی تماس گرفتم و گفتم اگر من محصول را بخرم همسرم هم میتواند از ان استفاده کند ؟ و ایشان گفتند بله چون ما یک خانواده محسوب میشویم.. اما قیمتش برایم زیاد بود .. فایل سه برابر کردن درامد را هم دانلود کردم و دیدم
اصلا پاک گیج شده بودم نمیدانستم اول چه فایلی را گوش کنم اما بیش از همه فقط روی خدا حساب باز کن و 3 برابر کردن درامد را دوست داشتم که گوش کنم
و پس از ان ادامه ماجرا را هم که در بخش اول داستانم توضیح داده ام که چگونه براحتی صاحب بسته ثروت 1 شدم و زندگیم تغییر کرد
——————————————————————————————————————————
مدتی گذشت بقول یکی از کاربران انقدر اتفاقات طبیعی و زیر پوستی تغییر میکنند که اصلا متوجه نمیشوی روزی خودت اینها را درخواست دادی ، و متوجه نمیشوی خداوند هزاران دست را مامور کرده تا همه چیز جوری رقم بخورد که ظاهرا اب از اب تکان نخورد ولی تو به خواسته ات برسی .معجزه ای اتفاق نمی افتد بلکه همه چیز انچنان ساده و از طبیعی ترین راهها پیش میرود و به تحقق می پیوندند که فراموش میکنیم این خواسته روزی برایمان رویای دست نیافتنی بوده
برای من هم همینطور بود خدا آنچنان زیبا ساده راحت دستم را گرفت و آورد جایی که باید باشم که اصلا خودم نفهمیدم چه شد … فقط روزی به خودم آمدم دیدم عضو سایت استاد هستم و بجز یکی دو محصول ایشان همه را دارم و خداوند اینگونه همان فوت و فنها ، همان قلق ها ، همان راز ” مگو ” را به من یاد داد و راه خوشبختی و ثروت را نشانم داد. خداوند گفت : راه ثروتمند شدن را میخواستی ؟ برایش خودت را به درو دیوار میکوبیدی ؟ بیا این گوی و این میدان برو ببینم چه میکنی ؟
خدا گفت : علم ثروتمند شدن را میخواستی ؟قانونش را میخواستی ؟ راه و چاهش را میخواستی ؟ خودت را نکش از من هم نخواه که جانت را بگیرم … بیا خودم دستت را میگیرم و نشانت میدهم اخر این مسیر به کجا میرسد حالا ببینم تو مرد میدان هستی یا نه؟ به قسمت پایبند هستی یا نه ؟ بیا عزیزم بیا ثروتمند شو و خوشحالم کن
ببین بنده من تو چند سال پیش عباس منش را دیدی . بیا الان هم ببین .تا باور کنی هدایتم را
تو چند سال پیش فقط از من خواستی غمت را تسکین ببخشی من او را نشانت دادم ، آرام شدی و رهای کردی تو در فرکانسش نبودی
اما حالا با همه وجود ثروت میخواهی . داری با من معامله میکنی ، شرط و شروط میگذاری و خط و نشان میکشی ؟ بیا عزیزم باز هم میبرمت همانجایی که باید سالها پیش رهایش نمیکردی . فقط گوشه ای از زندگی بنده با ایمانم را ببین . امروز با سند و مدرک برایت نشانه اورده ام که ایمانت را قویتر کنی و رهروی راهم شوی
با ایمان با یقین و اطمینان دستت را به من بده و آگاه باش که این منم که اجابتت کرده ام خالق تو ، این منم که هدایتت کردم ، راهی که خواستی همین است ، صراط مستقیم راه کسانیکه به ایشان نعمت داده ام و نه گمراهان
————————————————————————————————————————————-
استادم ، و من امروز پس از دو سال و نیم باز در 16 فروردین 97 عازم مشهد مقدسم ، میدانم خدا درون قلب من است میدانم از رگ گردن به من نزدیکتر است ، اما دفعه آخر با خدا آنجا قرار گذاشته ام ، باید بروم ، باید خوش قول باشم باید با معبودم به میعادگاهمان بروم . باز با هم بنشینیم و صحبت کنیم ، قرارمان این بود که اگر اجابتم کرد برگردم و سجده کنم به درگاهش
باید برم و بگویم خدایا واقعا دمت گرم ، خیلی نازنینی خیلی با مرامی ، واقعا خدایی برازنده توست ، الحق که تو یگانه ای و بی همتا ، میروم که بگویم خدایا چقدر من برایت عزیز بودم و نمیدانستم . خدای قشنگم تو فقط نشسته ای و منتظری من لب از لب بگشایم از تو چیزی بخواهم تا تو زمین و زمان را به هم بدوزی و مرا اجابت کنی
ببین چطور مرا صاف بردی اول جاده خوشبختی و ثروت ، کسی را پیش رویم گذاشتی که انسانی ساده است مثل من مثل همه ما ، تنها تفاوتش در درجه ایمانش بود و بس
و تو به او چه عزتی دادی ، بنده ای که تو را خوب و آنگونه که باید ، باور کرد
خدایا برای لحظه قرارمان لحظه شماری میکنم تا برایت تعریف کنم چقدر بقولم وفادار بوده ام … اصلا گمان نکنم که کارم با تو تمام شده من تازه تو را پیدا کرده ام
اما آمدنم اینبار با دفعه قبل خیلی توفیق دارد ، اینبار گردن کشی نمیکنم ، گریه و زاری هم نمیکنم ، تهدید هم نمیکنم ، اینها همه پوچند و بیخود . فقط ساده و صمیمی با تو حرف میزنم . می ایم برای تقدیست برای سپاسگذاری و بوسیدن دستهایت ، به شکرانه می ایم
فقط دو روز دیگر مانده ، در میعادگاهمان منتظرم باش
عاشقتم ، دوست دارم
سلام پروین جان
واقعا لذت بردم از اینهمه عزم و اراده
تبریک میگم بهت بخاطر این جهاد اکبری که در درونت ایجاد کردی
شما و پدرتون هر دو بیمار بودید یعنی هم فرکانس بودید و هر دو زجر میکشیدید
اما شما تونستید هدایت پروردگار رو ببینید و قدم در راه راست بگذارید راه کسانیکه به ایشان نعمت داده و نه گمراهان
و قانون چقدر قشنگ عمل میکنه
وقتی شما تغییر کنید در 99 درصد مواقع اطرافیان شما هم تغییر میکنند . تغییرات بنیادین شما بالاخره روی پدرتون هم تاثیر گذاشت
بیماری از خانه شما رخت بربسته و شادی شوق رابطه عاشقانه با خدا رو میشه الان تو نوشته هاتون کاملا حس کرد
من هم تجربیات شیرینی در مورد واگذاری همه امور جدیدا تو زندگیم اتفاق افتاده و کاملا درک میکنم حرفاتو دوست خوبم
خیلی برات خوشحالم بهترینها رو برات آرزو دارم
انشاالله سال 97 پر از اتفاقات عالی و رویایی باشه برات
سلام جناب آقای جلالی
سبک نوشتاری شما رو خیلی دوست داشتم
و با اجازه شما از بخشی که نوشتید اکنون دریافته ام که :
برای خودم کپی برداشتم
خیلی خلاصه و مختصر مفید و عالی نوشتید
من هم امیدوارم روزی برسد که بنویسم
همه چیز از سال 97 شروع شد
سلام برادر گرامی
قبلا هم نظرات ارزشمند و داستان موفقیتهای شما را مطالعه کرده ام و بینهایت لذت بردم
خلاقیت شما برای درخواست از خدا بسیار ایده جالبی بود
شما بسته ثروت 1 را تهیه فرموده اید و آگاهید که سن و سال بی اهمیت ترین موضوع در بحث ثروتمند شدن میباشد و تجربیات خوب شما مهر تائیدی بر این موضوع است
همیشه پیروز و ثروتمند باشید
سلام سرکار خانم بهره دار
سپاسگذارم دوست نازنینم
من هم بهترینها رو براتون آرزومندم
امیدوارم زندگی مشترکی پر از خوشی و روزهای قشنگ رو در سال جدید آغاز کنید
جناب آقای کشوری سلام
سپاسگذارم که تجربیات شیرین بنده رو مطالعه فرمودید
امیدوارم در سال جدید بتونم موفقیتهای بزرگتری رو در سایت بنویسم
و بهترینها رو برای جنابعالی و خانواده محترمتان از صمیم قلب آرزومندم
فاطمه جان سلام
من خودم هر بار این روند هدایت رو مرور میکنم بی اختیار اشک میریزم و خدارو هزار بار شکر میکنم .
فردا صبح پرواز دارم به شهری که همیشه برام خاطره انگیز خواهد بود و به سمت محل قرارمون میرم . تا این لحظه هنوز نتونستم از خوشحالی بخوابم
حالا میفهمم چرا استاد توصیه میکنند حتما هر روز حتی ریزترین اتفاقات رو بنویسید در دفترتون
یه وقتی یه روزی یه جایی که ناامید شدید و با یه تضاد برخورد کردید برگردید و مسیر هدایت و رشدتون رو به خودتون یاداوری کنید
و بگید من همون آدم هستم که این مسیرو طی کردم پس وقتی بزرگترین و پاکترین نیروی جهان دستش تو دست منه دیگه ترسی ندارم
غمی ندارم و با انگیزه و ایمان بیشتر ادامه میدی
همه حرفهای استاد طلاست طلای ناب
برادر ارجمندم
صد البته که دعاگوی همه بزرگواران خواهم بود
ایمان دارم همه دوستانی که در این سایت حضور دارند من جمله شما به سبب ایمان قلبی به هدایت پرورگار توانسته اند راه سعادت را بیابند و همواره باید سپاسگذار خداوند مهربان باشند
امیدوارم در پناه لطف حق مستدام باشید