توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 1

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید جاوید» در این صفحه: 23
  1. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    با سلام

    دوستان عزیز با تشکر از شما به خاطر نظرات عالیتون و اینکه در این مسابقه شرکت کردین.

    ی سوالی دارم و چون الان اکثرا تمرکزشون رو این فایل هستش بهتر دونستم اینجا مطرحش کنم

    دوستان عزیز لطف میکنن اگر اسم اهنگ های بی کلام شاد رو به معرفی کنن. اهنگ های انگیزشی شاد و بی کلام که هم من بتونم استفاده کنم و هم بقیه دوستان

    خانم شایسته و فرهادی عزیز اکر شما هم بتونین چنتا اهنگ خوب معرفی کنید و حتی خود استاد اگر ی سری اهنگ بی کلام و انگیزشی شاد رو در فایلی جداگونه بذارن ممنون میشم

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    با سلام دوباره

    استاد راستی از عکسایی که میذارید هم خیلی ممنونم

    هم کیفیت عالی داشتن و هم ازشون در فایل پاورپوینتم استفاده کردم که باعث میشه توجه به نکات مثبتم بیشتر بشه.

    حتما در فایل های بعدی هم از عکس استفاده کنید

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    به نام فرمانروای هستی

    رخدادهای عالی که در سال 96 برای خودم خلق کردم:

    1- به لطف خدا برنده عقل کل شدم که البته خودش چنتا داستان جالب داشت که براتون میگم 

    20-21 فروردین ماه بود که من برای اولی بار ب طور جدی داشتم تو بخش عق کل فعالیت میکردم و خیلی هم احساس عالی داشتم و رتبم هم بین 1-2 بود و با یکی از دوستان رقابت نزدیکی داشتیم. البته واقعا حالمم خوب بود و صرفا ب چشم ی مسابقه نبود اما میخوام بدونید که ماجرا چقدر نزدیک بود. اون موقم فک کنم فقط 1 تا 2 رو جایزه ای براش در نظر داشتند. دقیقا شبی بود که مراسم اعتکاف میخواست شروع بشه و من نمیخواستم برم چون حسش نبود. و تقریبا 1 تا 2روز مونده بود برنده انتخاب بشه خب منم هیجان داشتم که هم دارم خوب جواب میدم و هم میتونم نفر اول بشم که یهو حدودا ساعت 12 نصفه شب ی حس بسیار قوی در درونم بهم گفت پاشو برو اعتکاف. اصلا یعنی من وسط جواب دادن به سوال بودم که این حس اشنای ههمون (خدا) بهم گفت پاشو برو. که من ناخوداگاه با ی احساس عالی جوابو تکمیل کردم و با علم به اینکه چون رقابت نزدیکه و من به احتمال زیاد اگه برم دیگه برنده نمیشم، پاشدم و به خانواده گفتم میخوام برم اعتکاف. حالا مراسم جوریه که باید از قبل بری مدارک رو تحویل بدی و منم که قرار نبود اصلا امسال برم مدارک رو تحویل ندادم اما این حس انقدر قوی بود که اصلا این امکان رو ندیده گرفتم (به قول خدا متقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند). رو این حساب پاشدم و سریع وسایل رو جمع کردمو رفتم. وقتی وارد مسجد شدم سر ورودی یکی از مسئولین بود بش گفتم من مدارک ندارم و ثبت نام نکردم و میخوام الان بیام. اونم حالا رو چ حسابی (مثلا من همه کارمو اینا) گفت نمیشه و نرو الکی و جا نیست و فلان. منم تو دلم قرص و محکم گفت هههههه!!!، خدا اینو نگا چی میگه، فکر میکنه دست اینه. من میخوام برم خودتم بم گفتی و مطمئنم که من میرم. رفتم بالا و همه جمع شده بودن و داشتن یکی یکی اسمارو میخوندن و من باز ماجرا رو به اون اقایی که داشت مدارک رو میگرفت گفتم و اونم همون حرفای قبلی رو تکرار کرد و منم باز تو دلم خندیدم. یعنی انقدر مطمئن بودم که داشتم با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا اینا چقدر ساده هستن و نمیدونن که اگه تو بخوای کسی رو بالا ببری هیچکی نمیتونه اونو پایین بیاره و بالعکس. اینم بگم که مثل من خیلیا اومده بودن که ثبت نام نکرده بودن اما فرقش این بود که اونا نگران بودن و جلوی مسئول مراسم نشسته بودن که شاید ی فرجی بشه، اما من داشتم تو مسجد خوش میگذروندم و مطمئن بودم که چیزی که میخوام رو بدست میارم. خدا خودش شاهده که بعد از اینکه اونایی که از قبل ثبت نام کرده بودند رفتن همون اقایی که میگفت نمیشه و تو نمیتونی بیای اسم منو صدا کرد و یکی از بچه ها اومد بم گفت شما اقای جاوید هستین؟؟!! منم گفتم بله، گفت بیا اون اقا با شما کار داره (بین اون همه ادم اولین نفر اسم منو صدا کرد). اینم باید بگم حالا دقیق یادم نیست که قبل اینکه منو صدا کنه بود یا همون موقع که صدام کرد این ماجرا پیش اومد. من قبل اینکه از خونه بیام فقط یادم بود که پارسالی که من با ثبت نام رفته بودم اعتکاف افرادی بودن که اونام قبلا ثبت نام نکرده بودند و همون شب مدارکو تحویل دادند و اومدن که مثلا شناسنامه و کارت ملی و پول و عکس همراهشون بود و تونستن ثبت نام کنن. منم این مدارک همراهم بود اما نمیدونستم که باید کپی مدارک باشه. اون اقام مدارکمو گرفت و گفت کپیم بده. منم گفتم ندارم و باز گفت نمیشه (حالا میگم این حرفو یا قبل اینکه اون پسره بیاد بگه اون اقا کارت داره اتفاق افتاد یا بعدش)، این حرفو زد و من بازم گفتم تو کاره ای نیستی و اونیکه که بم گفته بیا خودش حل میکنه. که اخرش همه چی حل شد و من رفتم تو 3 روز عالی رو سپری کردم.

    * اتفاق بعدی این بود که من ی مدتی بود منیسک پام اسیب دیده بود و رو صندلی نماز میخوندم. رور این حساب باز تو مراسم رو صندلی نماز میخوندم که سر نماز جماعت دوم خدا باز بهم گفت دیگه احتیاجی نیست نشسته نماز بخونی و واسا مثل بقیه راحت بخون. اما من ترسیدم و گفتم ن من پام درد میکنه و نمیتونم. خلاصه باز همونجوری نماز خوندم که خدا خودش دست ب کار شد. روز دوم ر نماز مغرب عشا افرادی هم که از بیرون اومده بودن وارد صحن اعتکاف شدن و با ما شروع کردن به نماز خوندن. من وضو گرفتمو اومدم دیدم تمام صندلی هایی که بود رو برداشتن و من صندلی ندارم!! من این رو به حساب این گذاشتم که خدا خودش اینکار رو انجام داد که بهم ثابت کنه من میتونم واساده نماز بخونم که همون شد و من کل مراسم اعتکاف رو راحت ایستاده نماز خوندم و وقتیم اومدم تا الان راحت ایستاده نماز میخونم و اینجوری خدا بهم لطف کرد و اون ترس رو از من زدود وبهم ثابت کرد که این منم که قادرم با ایمان هر کاری رو انجام بدم

    * اتفاقی که تا الانم جوابی ندارم براش ب جز معجزه این بود که من روز دوم اینترنتم تموم شد و اصلا پولی نداشتم که بخوام بسته بخرم. وقتی بستم تموم شد، نتو قطع کردم و چون گوشیم باتری نداشت گذاشتم رو باتری و رفتم نمازمو خوندم. در کمال ناباوری وقتی برگشتم و پوشیمو برداشتم دیدم برام اس اومده که مشترک گرامی بسته اینترنت شما با حجم 2 گیگ روزانه و 2 گیگ هدیه شبانه (همراه اول) تا فلا روز فعال شد. اصلا من خشکم زده بود!!!!!!!!!!!!! که چجوری شد. من که بسته نخریدم!!!! خلاصه میگم هنوز دلیلی ب جز معجزه خداوند و هدیه اون به خاطر عمل کردن به الهامی که بهم وحی شده بود، براش ندارم.

    * اتفاق بعدی که به عنوان اولین دستاورد نوشتم این بود که وقتی که بعد از مراسم برگشتم خونه فوری رفتم تو سایت و برندگان عقل کل رو نگاه کردم و دیدم در کمال ناباوری من برنده 200 هزار تومن شدم. اونم درحالیکه نفر اول خانم شبخیز شد به خاطر جواب های با کیفیت تر. از نظر کمی هم من دوم شده بودم و ی دوستی اول شده بود. ک خانم شبخیز 500 و اون دوستمون هم 300 برنده شد. که من همونجا از خداوند سپاسگزاری کردم به خاطر این همه اتفاق عالی که به خاطر عمل کردن به الهامش دریافت کردم

    2- خریدن جلسه اول قانون افرینش به لطف خداوند و برنده شدن در بخش عقل کل: 

    که اونم اول من نمیخواستم پولی رو که برنده شده بودم استفاده کنم و میگفتم حالا باز واسم که یهو ی دوره کامل رو بخرم که باز الهام خداوند بهم گفت برو و اینکار رو انجام بده و که چقدر هم عالی بود و دید من نسبت به خدا و قانون با گوش دادن به جلسه اول باز تر و بهتر شد

    3- برگزاری ارائه های ترم 2 دکتری به راحت ترین شکل ممکن.

    4- قبولی در ترم 2 دکتری با کلا 1 ساعت وقت گذاشتن برای هر امتحان (2 تا درس= 2ساعت)

    * مورد 3-4 و راحت بدست اومدنشون بر میگرده به الگویی که از ترم اول دانشگاه و بعد از 1-2 ماه کار کردن روی قانون به واسطه ثبت نام در دوره ان لاین دستیابی به رویاها به خصوص جلسات 8-9-10 که بیشتر همون 9-10 بود (چون مفهوم واقعی خداوند رو فهمیده بودم)، بدست آوردم 

    داستان از این قرار بود که من بعد از کار کردن روی قانون و به یاد اوردن موفقیت های همیشگیم در زمینه درسی و با توجه به اینکه رتبه 2 ازمون ورودی دکتری و رتبه 13 ازمون ارشد و ی عالمه دستاورد دیگه رو داشتم، در خودم این باور رو ایجاد کردم که همونطور که با حدودا 20 روز درس خوندن اونم در حین اینکه داشتم رو پایان نامه ارشدم کار میکردم تونستم رتبه 2 دکتری رو کسب کنم و همونجور که همیشه صر نظر از موقعیتی که بود بهترین نمرات رو میگرفتم، همونجوریم میتونم با صرف کمترین زمان بهرتین نتیجه رو بگیرم، که ب لطف خداوند این باور باعث شد که ترم 1 با همون 1 ساعت نتیجه ای رو بدست بیارم که تو تمام سال های قبلی تحصیلم با صرف تقریبا فول تایم زمان فرجه و … بدست میاوردم. که ترم دوم با توجه به اینکه الگویی رو داشتم با اعتماد به نفس بهتر راحت تر نمرات عالی گرفتم که اصلا هم ورودی های من به خصوص خانم هایی که عادت داشتن ی عالمه بخونن (حالا پسرا کلا کمتر میخونن، البته استثنا هم وجود داره) و سال بالایی های که باهم صحبت میکردیم و میگفتن ما اینجوری زیاد خوندیم، تعجب میکردن که تو جوری نخونده نمره خوب میگیری.

    چون من کلا 2-3 تا برگه از ی درس و 2-3 تا برگه از ی درس (خلاصه هایی بود که تو بحث هایی که تو طول ترم با استاد داشتیم نت برداری میکردم) و فایل pp داشتم و همون رو هم تازه صب وقتی میرسیدم دانشگاه (ساعت 8) بعد از اینکه تو سایت میچرخیدم و یکم ب کارام میرسیدم از ساعت 9 تا 10 (ساعت امتحانم 10 تا 11:30 بود همیشه) میخوندم.

    5- پیشرفت در طراحی و مینیاتور و برگزاری اولین نمایشگاهم

    اولین هدفی که برای خودم بعد از آشنایی با قانون برای خودم انتخاب کردم پیدا کردن ی کلاس با ویژگی های مطلوب خودم بود که بعد از 2 هفته نوشتن و تجسم و کردن و صحبت کردن در موردش تونستم ی اموزشگاه عالی پیدا کنم. تو ایام عید هم برای خودم خواستهایی رو که در رابطه با پیشرفت در طراحی داشتم نوشتم که ب لطف خدا دقیقا بهش رسیدم و تونستم در مینیاتور تا د خوبی پیشرفت کنم و اولین نمایشگاه جمعی رو با دیگر دوستانم در اموزشگاه خودمون برگزار کنم 

    6- بدست آوردن تجهیزات آزمایشگاه برای انجام دادن سمینار

    خیلی وقت بود که بعد از برگزار کردن ی کارگاه در دانشگاه به استادم گفته بودم که فلان تجهیزات رو میخوام (برای سمینار و بعد تز دکتری) که هی با توجه به به وجود اومدن وابستگی و کمی شرک که فقط راه رسیدن بهش رو استادم و مسئول خرید و … میدونستم به تاخیر افتادهبود که بعد به لطف الهام خداوند و به یاد اوردن الگوی رسیدن به خواسته های قبلی ام تونستم به خودم مسلط بشم و از زندگیم و داشته های فعلیم لذت ببرم که خودش خود به خود با عمل به ی الهام از طرف خداوند حل شد و من اون تجهیزات رو به راحتی خریدم. تو چند روز تمام کاراش انجام شد 

    7-انجام دادن سمینار

    خدارو شکر تونستم سمینارم رو به خوبی و به ساده ترین شکل ممکن انجام بدم که باعث شد ایمانم به توانایی هام و قانون و رحمت خداوند افزایش پیدا کرد. که بعد دستان خداوند یکی یکی در مسیرم قرار گرفت و بقیه کاراش جور شد و من به راحتی این خواستمم بدست آوردم

    8- قبولی در آزمون جامع

    یکی از بهترین رخدادهایی رو که به لطف خداوند و عمل به الهاماتش و استفاده از قوانین بی تغییرش تونستم برای خودم بسازم همین دستاورد بود.

    همونطور که گفتم من تو ترم 1-2 به راحتی و با 1 ساعت برای هر امتحان تونستم موفق بشم. سر ازمون جامع هم همون الگو به کمکم اومد و با همون خلاصه ها و با توجه به خواستم و نوشتن و شکرگزاری و صحبت کردن و تجسم کردن موفقیتم رسیدم به شبی که فرداییش قرار بود ازمون کتبی رو بدم که یهو نجواهای شیطان شروع شد در ذهنم به گفتگو که تو نمیتونی و اون 2 ترمم شانسی بود و اگر موفق شدی چون ی امتحان بود و این ازمون بزرگیه و طبق رسم دانشگاه چون تو اولین باره امتحان میدی اساتید قبولت نمیکنن و هزارجور حرف دیگه. این حرفا باعث شد یکم استرس بگیرم و تمرکزم بهم بریزه. شروع کردم به صحبت کردن با خودم که ن تو میتونی اما انگار فایده ای نداشت. تو چند روز قبلی هم ی فایل 2 دقیقه ای رو از همایش جویل استین گوش میدادم که خیلی بهم احساس خوبی میداد. داشتم به اون فکر میکردم که خداوند بهم الهام کرد پاشو برو پارک و ی بستنی برای خودت بگیر و از زندگی لذت ببر. خدا خودش شاهده که همون لحظه تموم نجوی ها رو گذاشتم کنار و به خداوند گوش دادم. جای شما خالی رفتم پارک ی بستنی 4 اسکوپه سفارش دادم و رفتم رو ی نیمکت نشستم و شروع کردم فایل جویل رو گوشدادن. جاتون میگم خالی واقعا خالی، چون ی هوای باحال پاییزه و پر از باد که گهگاهی صدای ترک خوردن شاخه های درختارو میشنیدم. خیلی باد قوی بود اما من داشتم لذت میبردم. همون شد. بستنی رو خوردم و برگشتم خوابیدم و فرداییش راحت امتحانم رو دادم.

    فردای اون روز هم مصاحبه ازمون جامع بود که راحت سپریش کردم.

    با وجود اینکه اساتید ی حرف خودشون رو میزدن اما من با اعتماد به نفس رو حرف خودم واسادم. که بعدش استادم منو دید گفت ازت ناامید شدم اما ی حسی بهم گفت بنا به حرفایی و اعتماد به نفسی ک داشتی قبولت کنیم. این حس براتون آشنا نیست. بله دوستان خود خدا دست بکار شد و جواب ایمان رو داد به اساتید گفت که من رو قبول کنن (پرچم خودمون و خدامون بالا) 

    9- افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس

    در این مورد هر چی بگم کم گفتم. خب من مثل خیلی از شما تو این زمینه ضعف داشتم. به خصوص در زمینه خرید و قیمت گرفتن. من همیشه زمانیکه پول بریا خرید داشتم میتونستم راحت تر برم و خرید کنم و حتی اگر جنسی رو تست میکردم و نمیخواستم، چون پول همراهم بود با اعتماد به نفس بیشتری میتونستم بدون اینکه خرید کنم بیام بیرون. اما قیمت گرفتن بدون پول!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرگز.

    خدارو بی نهایت مرتبه شکر تو این چند ماه زمستون، من به خودم و خدای خودم تعهد دادم هر جا که حسم بهم گفت برو اینجا و فلان جنس رو قیمت بگیر ن نیازم ک هاگر بیارم به تو ایمان ندارم. من دیگه از رستوران به بهانه رزرو کامل رستوران گرون قیمت، تا تست کردن ساعت و لباس های گرون قیمت در بوتیک های اعیونی و رفتن به نمایشگاه ماشینی که ماشین های به روز منطقه آزاد انزلی رو برای فروش داشتم و این آخری دیدن ی پنت هاوس 2٫700 میلیاردی قدم به قدم روی اعتماد به نفسم کار کردم و شکر خدا الان اون حسی که قبلا داشتم به میزان خیلی کم کردمم (توضیحات زیادی داره که بخوام بگم چندن صحفه میشه) خدایا شکرت 

    10- خرید لباس مورد علاقم.

    من چند ماه پیش تقریبا پاییز بود که رفتم و یهو حسم بهم گفت برو داخل این بوتیک و لباسارو قیمت بگیر. خلاصه رفتمو ی شلوار و ی کاپشن رو دیدم و خوشم اومد رو راحت گفتم میخوام تست کنم و تست کردم و عکسم گرفتم بدون اینکه پولی تو جیبم باشه برای خرید. گذشت و گذشت و من با توجه به قانون و دیدن اون عکس و لذت بردن از داشتنش رو همزمان رها کردن و لذت بردن از دارایی هام تونستم بعد از چند ماه برای عید نه حتی اون شلوار رو کاپشن و بلکه ی پیرهن عالی رو با تخفیف عالی بگیرم. (دوستانی که آشنان با کار لباس میدونن کم پیش میاد که فروشنده ای ی لباس رو تموم کنه و بازه هم اون رو بیاره، اما دقیقا اون شلوار تموم شد و بازهم اوردن، کل اون کاپشن ها تموم شد و جز ی دونه که سهم من بود، فروشنده میگفت خیلیا اومدن اینو بخرن و گفتن اگه یکم تخفیف بدی (چون قیمتش آف خورده بود دیگه تخفیف نمیدادن) میخریم اما نفروختن تا من بخرمش.

    کلی اتفاقات در مسیر افزایش اعتماد به نفسم تو مورد 9 افتاد و کلی اتافقات عالی که یادم نیست.

    اما سال 96 عالی بود برام.

    خدایا شکرت

    اهداف سال 97

    1- نوشتن پروپوزال دکتری (که به امید خدا قطعا به تولید ی محصول عالی غذایی ارگانیک منجر میشه که انقلابی رو در صنعت غذایی کشور و جهان ایجاد میکنه و من همینجوری دارم دستان خداوند رو میبینم که به لطف رزقش و رحمت و وهابیت و فضلی که بهم داره، منابع و اطلاعات لازم رو برام فراهم میکنه 

    2- فراهم اوردن ی محیط عالی صنعتی برای هم افزایش درآمدم و استقلال مالی و هم جور شدن تجهیزات برای آزمایشات لازم برای تولید این محصول عالی که قطعا در همین سال و سال های آتی خبر های عالی رو به لطف خداوند براتون دارم 

    ممنون از خداوند برای به وجود آوردن بستری عالی برای هممون که در مسیر پیشرفت و بهتر کردن جهان برای خودمون و دیگران حرکت کنیم

    و ممنون از استاد عزیز به خاطر این مسابقه

    در پناه الله یکتا سلامت، شاد، پیروز، موفق، سربلند، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    با سلام

    دوست عزیز باور اصلی رو که داشتم تقریبا در بالا به صورت کلی نوشتم. همینکه شما موفقیت های قبلیتون رو به یاد بیارید که صرف نظر از اینکه چقدر به خودتون میگفتین من کم خوندم. اگه یادم بره و هزار جور نجوی دیگه همیشه در امتحانات موفق بودین. اگر هم در مواردی نبودید هم نمیخواید روشون متمرکز بشید. چون من خودم در ترم 3 کارشناسی به خاطر کم کاری ی درس رو 9 گرفتم (کلا همین یبار) اما در همون ترم ب خاطر اینکه یکی از اساتید همیشه از ما کوئیز میگرفت من مجبور بودم درسم رو بخونم رو این حساب اون درس رو 20 گرفتم. بعد از نتایج ترم به خودم گفتم حمید تو ک میتونی با خوندن نمرات عالی بگیری چرا وقتتو تلف میکنی. خب به خودم از اون ترم قول دادم که درسم رو بخونم (این زمانی بود که من همیشه عادت داشتم درسارو 2 بار بخونم و اگر یبار میخوندم نتیجه بد میگرفتم. به خاطر اینکه باور داشتم کمتر از 2 بار خوندن درس=نتیجه بد گرفتن که این باور در دوره ارشد برام نتیجه بد رو به همراه داشت. چون من ی درسی رو به دلیلی ی بار خوندم و نتیجه بد گرفتم اما مابقی رو 2 بار خوندم و خب نتیجه عالی بود)

    خلاصه این از باور اینکه شما میتونی موفق بشی. الگوش رو هم قطعا دارید. مثل من مقایسه کنید زمان هایی که ی درس رو خوب خوندید و نتیجه گرفتید و ی درس رو ن.

    اما پاسخ اصلی شما: من در کامت های مربوط به فایل های دیگه، فک کنم چه باوری نسبت به خدا دارید، گفتم من همیشه باور دارم صرف نظر از هر موقعیتی همیشه در کارم موفق خواهم بود. این رو قبل از اینکه با قانون اشنا بشم داشتم، اما فرقش این بود که من اون موقع باور داشتم تحت هر شرایطی یعنی ممکنه برام اتفاقات بعد پشت سر هم پیش بیاد اما اخرش من موفق میشم، اما الان اون باور رو دارم و با استقفاده از قانون تقویتش کردم، یعنی باور دارم خداوند همیشه حامی منه و من رو در تمام شرایط حمایت میکنه و من همیشه در هر کاری که میکنم موفق خواهم بود.

    این رو ضمیمه کنید به پاسخ من در مورد نتایج ترم 1-2 و ازمون جامع دکتری

    دوست من همیشه برای اینکه ی اوری رو به معرض امتحان بذارید، مطمئنا استرس خواهید داشت و ناخودآگاهتون چون قبلا به ی روش دیگه عادت داشته، وقتی میخواید ب ی روش دیگه عمل کنید، قطعا واکنش نشون میده که تو نمیتونی و فلان. اما این دیگه وظیفه شماست که با ایمانتون این نجوی ها رو از بین ببرید.

    من هم در ترم 1 وقتی شب امتحان بود میخواستم اول بیدار بمونم و حتی به خواهرم گفتم فردا امتحان دارم میخوام بیدار بمونم، تو به مامان اینا بگو بیان تو حال بخوابن تا من درس بخونم.

    این زمانی بود که من تقریبا 1-2 ماه بود که داشتم رو قانون کار میکردم و البته نتایجی هم بالطبع گرفته بودم.

    بعد الهام خداوند بهم گفت تو مگه قوانین رو یاد نگرفتی الان موقع عمله.

    اون موقع بود که به خودم گفتم هیچچیزی ارزش این رو نداره تا من به خودم فشار بیارم. اصلا بیا ی بار امتحان کن و به خودت اعتماد کن و ببین چی میشه و تواناییت رو بسنج.

    اصلا اگر هم نتیجه بد بگیری و رد بشی خب مگه چ اتفاقی میافته، مگه اسمون ب زمین میاد. من دارم برای خودم زندگی میکنم و میخوام از زندگیم لذت ببرم. و الان میخوام بخوابم. البته میگم این باور هم داشتم که من به لطف خدا همیشه موفقم و خود خدا بهم کمک میکنه.

    که خب بعدش رو تو جوابم نوشتم، رفتم ونتیجه عالی شد.

    یعنی من با علم به اینکه ممکنه نتیجه هم نگیرم اما برام واقعا مهم نبود و میخواستم ایمانم رو در واقع بسنجم و در کنار مهارتم.

    یعنی من تمام موفقیت هام رو در دوره های قبل در نظظر داشتم و حالا میخواستم قانون خداوند که میگه احساس خوب=نتایج خوب رو امتحان کنم و ایمان داشتم خداوند بهترین ها رو برام رقم میزنه چون قانون این رو میگه.

    پس شما هم بیاید با در نظر گرفتن موفقیت های قبل راحت هر جوری که راحتین و به سبک خودتون حتی شده روزنامه وار درس ها رو بخونید. و از زندگیتون لذت بببرید و باورهایی رو که گفتم به علاوه باورهای خودتون بکار ببرید و مطمئن باشید که موفق میشید.

    این کار رو هم انجام بدید. تمام تست های سال های گذشته ارشد رو تهیه کنید و بخونید. بعضی از تست ها عینا تکرار میشه. و در بسیاری از موارد گزینه های سوالات تکراری هستند که این به خصوص در سوالانی که به این سبک هستند که می پرسن کدام یک این خصوصیت رو ندارند و یا دارند* میتونه به شما کمک کنه

    شاد باشید

    و عمل کنید و توحید عملی رو از همین الان بکار ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    بسیار عالی دوست عزیز

    واقعا از صمیم قلب براتون خوشحالم

    قطعا به تمام خواسته هاتون میرسید. خوندن نظرتون بهم خیلی انرژی داد

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید جاوید گفته:
    مدت عضویت: 3283 روز

    سلام به خانمی که نظراتشون واقعا بمب انرژیه

    همیشه از خوندن نظراتتون لذت میبرم

    بله من خودم هم سرچ کردم اما اهنگ های عالی رو که بعضا تو برخی کلیپ ها میبینم و انرژی عالی رو داره رو میخوام و چون اسمشون رو نمیدونم پیدا نکردم. گفتم شاید دوستان به اسم چند اهنگ خوب رو معرفی کنن

    باز هم ممنون به خاطر لطفتون

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: