توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 1

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزی» در این صفحه: 11
  1. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    ادامه پاسخ به قسمت دوم:

    من یادم میاد از نوجوانی کتاب های موفیت را می خوندم و تمرین چرخ اقبال داشت که خواسته هاتون رو مشخص کنید و اشکالی که می خواهید در اون بگذارید . اون موقع ساخته بودم و یک گوشه ای گذاشته بودم .

    از 13 سال پیش من خانه ایده الم و ماشین را ساختم . الان هم همان ها دوباره برگشتند شکل کلی هدفهایم همان است جالب است هنوز همان ماشین و آپارتمان را به عنوان شروع و پله اول می خواهم هر چند جزئیاتش الان بیشتر شده است . اما انگار هدف های ما واقعا الهی هستند چون بعد یک مدت که تمرینات را رها می کنیم و دوباره احساساتمان را خوب می کنیم همان ها برمی گردند .

    یادم بود در یکی از این هدف ها ازدواج خواهرم را نوشته بودم که برآورده شده بود .

    اما ادامه ندادم تا 6 سال پیش مطالب دکتر فرهنگ و دکتر آزمندیان را برای مدتی دنبال می کردم .

    هنوز تمرینات تغییر در عادت ها و الگوهای دکتر آزمندیان را هر ماه انجام می دهم تغییری در شرایط پیرامونم مدل لباس پوشیدنم تغییر آهنگ و تنظیمات گوشی و کامپیوترم انجام می دهم . تغییرات را دوست دارم.

    برخی خواسته هایم تازه هستند مثلا داشتن ویلا و ..

    ارتباط بهترم با خداوند راستش هدفی است که می توانم بگویم زمان بیشتری است که آن را می خواهم شاید 20 سالی بشود . همیشه درونم دنبال زیبایی می گشت همیشه می پرسیدم چطور به کمال برسم ؟ چطور زیبایی ها را درک کنم؟

    البته هدف ها برمی گردند .تازه هدف های جدید هم به انها اضافه می شوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    ادامه پاسخ به قسمت اول:

    یادم رفته بود امسال پس اندازم را که حساب کردم دیدم 2برابر بیشتر نسبت به سال قبل شده است.

    درست است ثروت واقعا مهم است وقتی خانه زیباتر و ویلای زیبا داریم ارامش بیشتری هم تجربه می کنیم تا وقتی در یک آپارتمان کوچک و بر سرو صدا باشیم . به همین خاطر آرامش و احساسات زیباست که ثروت می خواهیم تا برایمان رفاه بیشتر بیاورد به رااحتی نیازها و خواسته هایمان را اجابت کنیم و نیاز نباشد کل روز کار کنیم یا خودمان را در سختی نگه داریم .

    کسی که ثوت بیشتر دارد مسلما ایمان بیشتری هم به خدا دارد که روزی اش را راحت فراهم می کند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    اتفاقات خوب امروزم که بهم احساس خوبی داد:

    رفتن به پارک با خواهرزاده هایم

    امروز کمی دلخور بودم خواهرزاه ام که پنج سالش پیشم آمد و گفت خاله جون چرا ناراحتی و دلیل موضوعی که باعث ناراحتی ام شده بود را بدون این که من ازش بپرسم بهم گفت و من آروم شد . واقعا تعجب کردم بچه ها گاهی اوقات چه آگاهی هایی دارند.

    یکی از همسایگان فوت شده است که دوست پدرم بود مرتب پیش هم می رفتند اینجا هم زیاد زنگ می زد حرف می زد . شخص باحوصله و مهربانی بود و خیلی راحت از دنیا رفت . به خودم گفتم من هم دوست دارم مثل این شخص بی خیال باشم و وقتی مردم همه احساس خوبی بهم داشته باشند . خداوند بهم می گوید مرا همین طور که هستم دوست دارد به خاطر خاص بودنم .

    فکر می کنم تنها بودن رفتن به طبیعت بهم حس بسیار خوبی می دهد شاید به همین خاطر است چون می خواهم ماشین داشته باشم . چرا که بدون در حس خوب مهم ترین است . خداوند بهم می گوید شروع کردن همیشه از درون است از خودت است باید ابتدا باید در خودت صلح را ایجاد کنی . در خودت آرامش را بیابی . اول رابطه خوب با خودت ایجاد کنی.

    می گویم چرا به هدف هایم نمی رسم مثلا در طی این سال ها نتوانستم به ان خواسته برسم می گوید اصلا خواسته یا هدف مهم نیست مگر به برخی از نتایج نرسیدی و باز هم انتظار داری گاهی عجله می کنی گاهی حست بد می شود . می گوید اصلا رسیدن به هدف در قیاس با حال خوش و احساس خوب قابل مقایسه نیست . فراموش نکن همه اینها برای ارتباط خوب با خدا است و ارتباط خوب با خدا از طریق احساس خوب آرامش و هماهنگی است که لازمه اش همیشه کنترل کردن احساسات است.

    اگر می خواهی بدانی چقدر مثلا امروز موفقی ببین امروز حالت احساسات چقدر خوب بوده است آرامش را رهایی را هم مداری با خداوند را چقدر تجربه کردی و اگر راضی نیستی هر زمان بخواهی وقت داری .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    امروز نظرات یکی از کاربران را دیدم که نظری منفی داشت . یعنی منفی که چه عرض کنم کلا با این قوانین مخالف بود که جواب نمی دهد.

    قبلا هم چنین از بقیه کاربران نظرات مخالفی دیده بودم .

    حالا نظر انتقادی و شکایت عیبی ندارد اما اگر اصلا باور نداریم اینجا چه می کنیم؟

    برایم این سوال پیش امد خب اگر باور ندارد و ایمان ندارد باورها زندگیمان را شکل می دهد اینجا چه می کند ؟ دنبال راه دیگری باشد ؟

    اگر واقعا باور نداریم که دیگر ذهن و افکار مان زندگی امان را شکل می دهند که خب حتما همین طور برایمان خواهد بود و بحثی نداریم .

    من به این ها می گویم بله حق با شماست اگر باور کنید نمی شود و باورهای ما و ذهن ما اتفاقات را رقم نمی زنند دیگر هیچ کنترلی هم لازم نیست همین طور هم برای شما خواهد شد. اتفاقا جناب عباس منش هم همین را می گوید اگر باور کنید نمی شود واقعا نمی شود.؟

    چرا فکر می کنید سایر اعضا یا کاربران دیگر باید شما را قانع کنند که تورو خدا برگردید . تنها خود شما تصمیم گیرنده هستید .؟

    به نظر من باور و احساس خوبی که در اثر تمرینات ایجاد می شوند خیلی مهم تر از نتایج هستند چون نتایج بهرحال می آیند و این مهم است در حس خوب بمانیم . دنیا هم به دست بیاوریم در احساس بد باشیم هیچ فاایده ای ندارد و ناشکری می کنیم و به ابتدای راه اول مان برمی گردیم . پس به نظرم نه بخواهیم به کسی آگاهی دهیم اینجا به درد نمی خورد اگر کسی به دردش نخورد خودش می رود و از طرفی نخواهیم کسی اصرار به ماندن و نگه داشتنمان کند . خوبی این است ما آزادیم هر انتخاب و باوری بکنیم .

    من محصولاتی را تهیه کرده ام . اما از رایگان ها استفاده کردم ومحصولات هم از همین جنس اند با توضیحات بیشتر و نکته این است چه از محصول استفاده کنم چه نه . خودم با کنترل احساس و ذهنم مسوول زندگیم هستم اگرنتیجه نگیرم خودم سبب هستم . اگر من نتوانم فوری نتیجه نگیرم برای بقیه هم نمی شود بگویم من نتوانستم .چرا فراموش می کنیم و علت ناکامی خودمان را عوامل بیرونی مثل جناب عباس منش و قوانین می گذاریم ؟

    روزهایی هست که من هم دلگیر می شوم اما الان فهمیدم باید ذهنم را همیشه به سمت خوب و دیدن خوبی ها هدایت کنم .ما همه اهداف را برای این می خواهیم که احساسمان خوب شود اگر الان نتوانیم بعدا چطور می توانیم ؟ چرا فکر می کنیم اگر به همه هدفمان رسیدیم آن وقت حالمان خوب می شود . خیر همه چیز خیلی زود عادی می شود . اصلا وقتی آن وضعیت عادی شود بهش می رسیم . برای من که این طور بوده است . کنترل احساسات یک روند دائم و تمرینی است .

    اصل کار همه ما یکی است به کنترل ذهن و احساس خوب برسیم و آن را ارتقا دهیم . هدف اصلی از رسیدن بهاهدافمان هم تجربه لذت بخش همین احساس است.

    جملات تاکیدی که تکرار می کنم :

    هر روز از هر جهت شادتر می شوم.

    هر روز ثروت و فراوانی وارد زندگیم می شود..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    وقتی سایت عباس منش تخفیف گذاشته بود خیلی دلم می خواست بسته ثروت 2 را بخرم شرایطش برایم مناسب بود و گفتم الان وقتش است روی باورهایم کار کنم . اما بر خلاف تصورم این نیروی درونی بهم گفت نه اصلا چیزی نخر . گفتم فرصت از دست می رود و قیمت محصولات در سال جدید بالا می رود . گفت فرصت همیشه هست الان نیاز نداری. بالاخره من بهش اعتماد می کنم چون می دانم هدایتگر همه ما خداست و از هر طریقی مار را هدایت می کند . باالهامات یا هزاران روش دیگر..

    گفت نیایم نظر بدهم یک فرصت یک ماهی صبر کنم و این قدر مشتاق نوشتن نظراتم نباشم . گفت مگر ادعانمی کنی دنبال اندیشه توحید و یکتا پرستی هستی و می خواهی حست خوب شود . چرا این قدر برایت مهم است نظرت را نمایش دهی و تمرین کن مدتی سکوت اختیار کن .الان عجله کردم کمی بیشتر باید دست نگه می داشتم بهر حال مشتاق بودم نتایج خودم را بنویسم تا در ذهنم منظم تر شوند و خواسته هایم برایم مشخص تر شود . اشکالی ندارد از اول شروع می کنم..

    خب دوست دارم تحسین شوم و از من قدردانی شود . گاهی پیش امده دوستان در سایت تشکر می کنند امتیاز می دهند. یک بار هم یکی از دوستان خواست بروم نظرش را بخوانم خیلی خوشم امد . چون معمولا تصادفی نظرات را می خوانم بعد می بینم چه خوب بوده است برای من نکته ای داشته است . این که از من دعوت شود نظراتشان را بخوانم را دوست دارم می تواند نکات خوبی برایم داشته باشد .شاید خودم خیلی وقت نکنم بیشتر فعلا که دوست دارم بنویسم البته اگر درونم اجازه این کار را بدهد.راستش آن قدر این خداوند با وحی و الهاماتش مطالب زیبا می گوید و زیبایی ها را می شنوم و حس می کنم که کمتر از بیرون خودم نیاز به دریافت دارم .اما گاهی از طریق نشانه ها دوست دارم زیبایی ها را ببینم.

    هدفهای سال گذشته را نگاه می کردم به 3 تا از آنها رسیده بودم هدف های امسالم را نوشتم . پیش خودم فکر کردم خب اگر به اینها نرسم دوباره سال بعد همین ها را می خواهم تا کی حاضرم انها را دنبال کنم/ ؟ بهم گفت چرا باورت این قدر ضعیف است فکر نمی کنی تا چند ماه آینده به همه اش می رسی و هدف های جدید را برای سال بعد انتخاب می کنی.!واقعا می خواهم تنوع و تازگی را خیلی دوست دارم .

    آره کاری است که از سال قبل شروعش کرده ام باید باور کردن را یادبگیرم باوری که احساس خوب در پیش است . باوری که به آگاهی و خداوند نزدیک و نزدیک تر می شود . من فهمیدم باورهای خوب و زندگی خوب فقط یک انتخاب است یک انتخاب درست به همین سادگی … واین خواسته من است که همیشه با کمک از خداوند انتخاب های درست داشته باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    پاسخ قسمت اول:

    هدفهایی که رسیدم:

    1/ تشنه هماهنگی ایمان ارتباط بهتر با خداوند شدم با تضادی روبرو شدم و چنان خواسته ای در من شکل گرفت که تشنه ام کرد نمی توانم بگویم ایمانم به خدا خوب است بهتر شده ست . این روزها به خودم می گویم چقدر کم به خدایت ایمان داری .هر چه پیش می روم بیشتر می خواهم تشنه تر می شوم !ایمانی بسیار عالی می خواهم من هم مجذوب شخصیت سلیمان در قران هستم که ان قدر باورهای عالی ساخت که خدا چنین سلطنت املاک و هر چه فکرش را بکنیم از تسلط با جانوران جنیان و غیره داد ..حتی نحوه مرگش هم تحسین مرا بر می انگیزد با قدرت و ایستاده مرد و بعد یک موریانه عصایش را خورد. خیلی جالب است چنین مرگی انتخاب کرد بعضی ها چنان بد و وحشتناک ودردناک می میرند که باععپث دلسوزی بقیه می شود این که با اقتدار بمیری هم خیلی زیباست من هم مرگ راحت و آرام را می خواهم.

    ارتباط خوبی با نیروی درونم خداوند یا الهامات برقرار کردم . این را هدیه ای مقدس از جانب خودش می دانم.

    2/افزایش عزت نفس و اعتماد نفسم : اعتماد به نفسم کمرنگ شده بود با توکل به خدا ایمانم بیشتر شد و خواسته هایم بزرگ شد روابط اشتباه گذشته را کنار گذاشتم و در تنهایی خودم ارتباط خوبی با درونم برقرار کردم و وارد ارتباط با کسانی که مطابق درخواستم بودند نشدم.می خواستم تمرین کنم خدا را باور کنم برای او هدف من بزرگ نیست . وقتش است قدرتش را باور کنم.

    این قدر اعتماد به نفسم بالا رفت که تمام اهدافم را در بالاترین شکل خواستم آن چیزی که تصور کردم لیاقتش را دارم و در حال حاضر می توانم داشته باشم . چقدر فرق می کرد با این که خواسته هایت را کوچک کنی تا خدا ان را به تو بدهد . یاد گرفتم قدرت خداوند را بزرگ کنم و خواسته هایم راربزرگ و بزرگ تر . هر بار نتایج هم نمی گرفتم همچنان با تضادها آن ها را واضح تر بزرگ تر و زیبا تر و بهتر می کردم و می کنم.

    3/نظارت کردن و تغییر نوع کارم قبلا تجربه کار داشتم اما عملا تجربه کار کارگاهی نداشتم هر چند تجربه مهارت تحصیلات و تخصصش را داشتم اما واقعا کار نظارت با همه اش فرق می کرد .

    4/ افزایش درامدم تا حدی هر چند کافی نیست و باید تلاش کنم.

    5/ طراحی سایتم و تبلیغ کردن برایش و درامد از آن

    6/برنده شدن درعقل کل (2 بار ) وقتی فعالیت داشتم و قرعه کشی ها سایت (4 مرتبه برنده شدم)البته عضو فعال هم هستم و زیاد نظر می دهم و یک بار هم برنده مسابقه در سایت شدم ) هر چند در موردش حرف نزدوم چون دوست داشتم تمرین کنم گاهی احساس خوب و موفقیت ها را برای خودم حفظ کنم و احساس مثل زمانهایی که از رسیدن به خواسته می گفتم خوب بود.

    .یک بار نظرم روی تلگرام رفت من نظرات بسیار خوبی از نظری خودم می دهم و بیشترشان را دوست دارم آن نظرم شروعی بود برای تمرین خداشناسی و تمرین برای دوری از شرک که بعد از آن تاریخ که دقت کردم دیدگاههای خداشناسی بیشتری داشتم (من حس کردم خداوند از آن نظرم خوشش آمده است و جایی قرارش داد که بقیه ببینند . الان فکر هم می کنم نظراتی که می دهم شاید همیشه دیده نشود اما مطمئنم خداوند همه اش را دوست دارد و احساسم را به خوبی درک می کند . من هم رضایت او را می خواهم . من که غیر از خداوند یاور و سرپرستی ندارم.)

    7/ من محصولات دستیابی به آرزوها و آفرینش را گوش کرده ام و همانند رایگان ها بارها همه را مرتب گوش می کنم و کار می کنم و بعد از اتمام گوش می کنم . می خواهم امسال هدف هایم محقق شوند و باور کنم برای خدا کاری ندارد و اصلا بزرگ نیستند .گوش دادن فایل ها تمریینات و توکلم به خدا باعث شکل گیری باورها و تغییرات درونی و احساسات خوبی در من می شوند که ظاهرا برای خودم قابل فهمیدن است و دیگران متوجه نمی شوند اما اینها هم نتایج هستند اول در ذهن ما احساس ما تغییرات ظاهر می شوند سپس دنیای فیزیکی و محیط و شرایط ما.

    8/ فروختن خانه و منزلمان که 14 سال است ساکنیم و خریدن منزل جدید که محیط مناسب تر و منطقه ای بهتر و سکوت بیشتری دارد . انشاااله اواخر اردی بهشت ماه اسباب کشی می کنیم.

    هر روز زندگی نو و باورهای نو .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    ادامه پاسخ قسمت دوم:

    در عیددیدنی ها با تضادی روبرو شدم همان قضیه توجه به نکات منفی و حرف زدن از گرانی و جامعه و دولت و دلار و …

    که البته این تضاد برای همه آشناست . خیلی جالب است ادم می ماند چه بگوید باید همش بگی بله بله سرت را تکان دهی .بخواهی نظرت مثبت ابراز کنی بدتر می شود . یک جاهایی با مهارت می شود بحث را عوض کرد اما بعضی ها ان قدر حراف هستند و صدایشان بلند که نمی شود بهترین راه این است به جمع تمرکز کنید که تعداد شنوندگان بیشتر شود .

    در عیددیدنی خاله و شوهر خاله ام آمده بودند . صحبت می کردیم در مورد ماشین و رانندگی صحبت شد و شوهر خاله ام که فرد رک و حاضر جوابی است بهم گفت آزی به تو نمی آید اصلا رانندگی کنی.! من هم کمی فکر کردم گفتم رانندگی که کاری ندارد . همان موقع در ذهنم این شکل گرفت که باید راننده خوب و ماهری شوم من مدتهاست رانندگی نکردم ماشین ندارم و وقتی می بینم کسی پارک دوبل می کند یا در جاهی سخت پارک می کند فکر می کنم چه کار سختی کرده است !. قبلا می خواستم ماشین دنده اتوماتیک داشته باشم تا راحت تر رانندگی کنم بدون نیاز به تعویض دنده . اما نظرم تغییر کرد می خواهم مهارت های بالایی داشته باشم . الان تصمیم دارم دست فرمانم هم خوب شود .علاوه بر احتیاط و رانندگی با آرامش (دوست ندارم مثل بقیه با عصبانیت برانم و در دلم به بقیه فحش دهم از نظرم راننده خوب آن نیست که می خواهد همه را زیر کند و به سپر ماشین های جلویی می چسبد) در پارک کردن و کنترل رانندگی هم مهارت داشته باشم .بعد هم شوهر خاله ام در مورد کار حرف می زد خب برادر من کارش بیمه ای است و مرتب ماموریت کاری می رود . به من گفت کارش به درد نمی خورد برود در فیلد طراحی .حالا برادرم ساکن کانادا است و تحصیلات عالیه دارد و از نظر اکثریت خیلی موفق است !چون دخترش وخودش طراحی می کنند البته الان استاد دانشگاه است بقیه هم باید مثل انها فکر کنند. من هم گفتم اتفاقا من خودم نظارت دوست دارم طراحی دوست ندارم . در ذهنم می دانم که از کارهای نشسته خوشم نمی آید شغلم انتخاب خودم بود که آزادی و تحرک داشته باشم . قرار نیست همه مثل هم فکر کنیم .

    بهر حال از تجربیات عیددیدنی امسال م می گویم: دایی های مادر که به خانه امان آمدند . دایی بزرگش امسال که خیلی به نحوه کار من گیر داده بود دقیقا چه می کنم مثلا سوال می کرد بتن را چگونه چک می کنی ؟ حالا اصلا خودش مهندس عمران هم نیست و تازه اگر هم باشد الان از شرایط کاری و بازار کار اطلاعی نداشت وزارت راه و شهرسازی و آیین نامه های جدید و غیره که به روز نبود .مقررات ونحوه ساخت و ساز مرتب در حال تغییر و اصلاح است.واقعا حس کردم خیلی دوست ندارم در عیددیدنی ها از جزئیات کارم حرف بزنم وهمه از زن داییها و خانواده همه به گوش نحوه کار من باشند . دوست دارم در مورد مسائل کلی تر حرف بزنیم یا موضوعات مثبت تر .کلا این دایی مادرم خیلی در زندگی ها و جزئیات سرک می کشد چرا کارت این طور است چرا الان کار می کنی چرا کار نمی کنی ؟ چرا فلان کس طلاق گرفته است ؟ در هر حال دوست نداشتم زیاد باهاش حرف بزنم چون خیلی دقیق و کنجکاو است و موشکافی می کند البته نیتش خیر است . این خواسته برای من ایجاد شد که خیلی در مورد جزئیات هر موضوعی نحوه کارم و غیره به افراد غیرمتخصص یا جمع های خانوادگی حرف نزنم.

    تجربه بعدی : آن هم شوهر دختر عمه ام بود که او هم همرشته ام بود اما اتفاقا با هم شغل هستیم و او هم نظارت می کند .از تجربیاتش می گفت پرسید چه خبر خانم مهندس و شروع به صحبت کرد البته زیاد مجال به من نمی داد ماشااله خودش پرحرف بود اما بهر حال خیلی خوش صحبت است و کلا بهتر است در مهمانی و جمع کلا این قدر درگیر کار نشویم بهر حال راهنمایی هم می کرد .و می گفت هم وقت کمک نیاز داشتید من هستم البته تعارف نمی کرد و واقعا قصد کمک دارد اما من به خاطر باورم به خدا تصمیم دارم دیگران را من بعد وسیله بدانم و خیلی توصیه ها و تعارفات را جدی نگیرم . هر زمان کمکی نیاز دارم خداوند توانا و قدرتمند یاری ام می کند . اما وقتی عیددیدنی منزلمان با عمه ام آمدند شروع به صحبت کرد و از انتقاد از دولت گرفت تا گرانی و حتی شکایت از کالای ایرانی .! آن قدر بدبین بود که نظرم تغییر کرد مگر می شود این همه شکایت کرد بالاخره اگر این قدر ناراضی باشی که نمی دانم به نظرم کار و وضعیت زندگیش هم بد نیست . اما نمی گویم دولتمان خوب است اما اگر از چیزی ناراضی و ناخوشنودیم چرا اصلا در موردش حرف بزنیم ؟ خب تصمیم ندارم دیگر در سال های اتی خودم را در معرض این قدر ناشکری و نکات منفی قرار دهم .

    این خواسته برایم ایجاد شد و از خداوند خواستم افراد و شرایطی وارد زندگیم شوند فارغ از نتایج زندگی اشان که روی احساس خوب کلمات زیبا و شکرگذاری تکیه دارند و از صحبت با آنها به نکات آموزنده ای برسم و هر چه در عمل ببینم موفق تر هستند نتایج بهتری هم و تاثیر بهتری هم رویم دارند .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    پاسخ قسمت دوم:

    در اینجا هدف هایم را راحت می نویسم انگار برایم واضح تر می شوند . امروز فایل تمرکز به مثبت قسمت 9 را می دیدم .خانه های زیبای در فایل ها در آمریکا را می بینم و ماشن هایش را فکر می کنم . من هم همین ها را می خواهم . عاشق آن درختان زیبا هستم و من هم چنین منظره ای دوست دارم و می خواهم . چقدر خوب است سقف خانه ها شکل شیروانی است و از هم چند متری فاصله دارد . در تهران خانه ها بهم نزدیک است و باید درز انقطاع رعایت شود چون مهندس ساختمانم برایم جالب است . در مورد همه چیزم هدفهایم خواسته هایم می نویسم بدون این که حس خجالت کنم انگار که واقعی و طبیعی است و این که نباشد عجیب است .

    می خواهم چنین باوری را در خودم ایجاد کنم ان قدر به فرکانس خداوند و ایمان به او نزدیک شوم که خواسته هایی که در ذهنم بزرگ است را طبیعی بدانم مثل داشتن خانه دلخواهم باغ ماشین و … حس می کنم وقتی خواسته های ما شکل می گیرند که در فرکانس خداوند باشیم یعنی خواسته های ما متعلق به خدا باشد . هنوز نمی دانم این چه زمانی است ؟ اما می دانم راه رسیدن به خداوند شناخت قوانین و شناخت خودمان است .

    علت این که این درون ما را هدایت میکند که به خودمان و سکوت توجه کنیم این است که می خواهد من به طبیعت و واقعیت خودم برگردم . با خودم مقایسه کنم . دنبال ارزش های خودم باشم . لازم است دنبال ایمان باشم در درونم . وقتی می پرسم خب حالا چطور باور کنم . فقط می گوید درخواست کن و از خدا بخواه . او انجام می دهد خیلی ریز نشو و داخل جزئیات نرو که این قانون دقیقا چطور کار می کرد . مثلا لازم نیست واکنش های فیزیکی و ناخوداگاهت را بدانی که انها را کنترل کنی تو فقط از خدا هدفت را می خواهی یا ایمان و باور بیشتر احساس بهتر به دنبالش می آید . این پاسخ ها هنوز قانعم نمی کند . هنوز برایم جای سوال است . چطور باید بهتر شد و احساس بهتری داشت؟

    مهم تر از همه می خواهم به اهدافم هر چند در ذهنم بزرگ و دست نیافتنی مثل داشتن خانه و ماشین دلخواهم برسم تا سال های آینده اهداف بزرگ تر جدید تر و زیبا تر بخواهم .

    می دانم همه اش باور کردن قدرت خداست .

    هدفهای امسالم را مثل قبل یادداشت کردم و آنها را جایی نگه داشتم که در آخر سال ببینم و مقایسه کنم . هر چند اکثر مواقع در دیدگاههایم می نویسم و جزئیات را شرح می دهم . اگر حوصله داشتید نظرات مرا دنبال کنید . اهدافم را به راحتی و کامل و با احساس و با وضوح نوشته و شرح داده و می دهم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  9. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    سلام و ممنونم آقای کشوری عزیز.

    با آرزوی موفقیت و رسیدن به خواسته های شما از طرف خداوند .

    انشالله همه امان بتوانیم از تجربیات و زیبایی ها در هر جایی به بهترین شکل بهره ببریم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3062 روز

    سلام عزیزم

    من هم برای شما آرزوی موفقیت شادی و رسیدن به خواسته ها از جانب خداوند متعال را دارم.

    انشالله سال بعد همه مون بیشتر وبیشتر از رسیدن به خواسته ها مون حرف بزنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: