توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 111 (به ترتیب امتیاز)

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه ارشادی گفته:
    مدت عضویت: 2684 روز

    با سلام و درود فروان به خانواده خوب عباسمنش

    بنده زمان زیادی نیست که با شما اشنا شدم اما درسهای زیادی از استاد یاد گرفتم،همیشه کتابها و مطالبی در رابطه با قانون جذب و …..مطالعه کردم اما تاثیر زیادی نداشتن یا موقت بودن،تا اینکه یکی از کلیپ های رایگان استاد رو دیدم و واقعا صدای ایشون به حدی در من تاثیرگزار بود که از اون روز به بعد نگاه من رو به دنیا عوض کرد،جوری خداوند رو شکر میکرد و سپاس میگه که تک تک کلماتش به دل ادم میشینه و توام دوست داری با خداوند اینجور صحبت کنی.

    سال 96 سال خیلی خوبی واسم بوده چون یه دفتر شکرگزاری داشتم که هر روز صبح از خواب ک بیدار میشدم ده مورد از داشته هامو مینوشتم و بابتش از خداوند سپاسگزاری میکردم،و نمیتونم بگم اینکار چقدر زندگی من رو تغییر داد،و منو به ی ادم شاد و سرحال تبدیل کرد و رابطه ام با خداوند و اطرافیانم بهتر شد.

    در سال 97 از خداوند منان میخوام که درامدم سه برابر بشه و یه ماشین عالی بخرم و اینکه خونه ام رو عوض کنم با ی خونه ی عالی در محله عیونی، اینکه بتونم تمام دوره های استاد رو خریداری کنم و تحول عظیمی در نظام باورهام و زندگیم رخ بده.

    مهمترین خواسته ام سلامتی و تندرستی برای همه خانوادم و بعد خودمه.

    تشکر فراوان از استاد گرانقدر به خاطر تشکیل این خانواده زیبا ،با ارزوی موفیقت برای همه شرکت کننده های عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    نوید عباسی گفته:
    مدت عضویت: 2665 روز

    سلام خدمت همه برادران و خواهران گلم من چند سالی هست که آقای عباسمنش و صحبت هاشو دنبال میکنم و در تمام عرصه های زندگیم پیشرفت کردم به همین خاطر بهترین اتفاقی که در چند سال اخیر برام افتاده و بابتش از خدا سپاسگزار همین آشنایی با این سایته و آقای عباسمنش رو دستی از بینهایت دست خداوند میدانم که داره به من کمک میکند تا به اهدافم تو زندگی برسم و با این نعمت آشنایی نعمتهایی زیادی بدست آوردم مثل آرامش بیشتر مثل رفاقت بیشتر با خدای عزیزم مثل وضعیت اقتصادی بهتر مثل سلامتی بیشتر و اتفاقاتی که میخواهم در سال 97 برام بیفته اینه که اول از همه چیز خداوند رو بیشتر درک کنم چون با درک خدا و با داشتن او همه چیز امکان پذیره میخواهم تو کارم پیشرفت کنم و درآمدم 3 برابر باشه میخواهم رو باورهام کار کنم و بسیار قدرتمندترشون کنم ممنونم از همتون که حرفهامو خواندید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    الهام ابارشی گفته:
    مدت عضویت: 3034 روز

    سلام به استاد عزیزم اقای عباس منش من دقیقا یکسااله که با شما آشنا شدم کار خدا بود توسال ٩6 من رو تخت بیمارستان بودم و دستم شکسته بود که تمام مدت رو فایلای شما رو گوش میکردم من خیلی آدم ترسویی بودم کوچکترین زخمی رو بدنم میفتاد امیدمو از دست میدادم ولی بهترین اتفاقی که تو سال ٩6 برام افتاد این بود که دستی که شکسته بود و همه میگفتن تا ٣ ماه باید تو گچ باشه سر ٢٠ روز خوب شد و من به زندگی عادیم برگشتم اونم فقط به خاطر نزدیک کردن من به منبع سلامتی صاحب کائنات که توسط شما انجام شد از شما صمیمانه سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3711 روز

    سلام و درود به استاد مهربانم و دوستان عزیزم

    نوشته های من خیلی زیاد شده و در یک کامنت نمیگنجه. به همین دلیل در چند کامنت ادامه متنم رو میارم. متشکرم از اینکه وقت میگذارید و پیام منو میخونید.

    اتفاقات عالی در سال 96

    1٫ در سال 95 روی تغییر باورهام کردم و نتایج زیادی گرفتم. هر سال نو 50 هزار تومان خیلی زیادش 100 هزار تومان عیدی میگرفتم. باتوجه به تغییر باورها در سال 95، ابتدای سال 96 ، 900 هزار تومان عیدی گرفتم. یعنی چند برابر سال های قبل عیدی گرفتم. خدایا شکرت

    2٫ در سال 95 با استاد دانشگاهم طرح های تحقیقاتی و اجرایی انجام میدادم. اما این استاد حرف زور میزد و بیگاری میکشید. بعد از تمرین بیشتر روی اعتماد به نفسم و عزت نفسم، در سال 96 خیلی راحت حرفم رو به استاد زدم و اون طرح ها و استاد رو کنار گذاشتم و به آرامش رسیدم. خدایا شکرت

    3٫ من عید 96 برای مسافرت به اصفهان رفتم. اونجا که بودم یک شرکتی در زمینه کار مورد علاقه ام در اینترنت پیدا کردم جالب اینجاست که اون شرکت در اصفهان قرار داشت. فردای اون روز بلیط داشتم تا برگردم. سریع زنگ زدم و هماهنگ کردم و 4 ساعت قبل از حرکت، رفتم شرکت مورد نظر و صحبت کردم. و اون صحبت باعث شد که با هم در زمینه کار مورد علاقه ام همکاری کنیم. علاوه بر اون برای همکاری بیشتر، باید مواردی رو یاد میگرفتم که ربطی به رشته ی تحصیلی خودم نداشت. با این حال گفتم من میتونم وبعدش یاد گرفتم. و اطلاعاتم خیلی بیشتر شد. خدایا شکرت

    4٫ با توجه به نتیجه 3، اون موردی که باید یاد میگرفتم که ربطی به رشته ای تحصیلی خودم نداشت رو باید محصولش رو میخریدم تا بتونم یاد بگیرم. این محصول گرون بود و من یک سوم پولش رو داشتم. از خدا خواستم کمک کنه. به مدیر شرکت زنگ زدم و گفتم خیلی دوست دارم این محصول رو یاد بگیرم اما پول کافی ندارم و میخوام طلامو بفروشم تا پولش رو تهیه کنم. مدیر خیلی خوشش اومد و دید که خیلی علاقه مند یادگیری هستم گفت هر چقدر پول الان دارین به حساب بریزید محصول رو تحویل بگیرید بقیه پول رو 1 ماه دیگه بدید. یک سوم کل هزینه روهم بهم تخفیف داد. من اونروز بارها به درگاه خدا سجده کردم و شکر کردم و گریه کردم. خدایا شکرت

    5٫ اما در ابتدای سال 96 اتفاقی افتاد که 3-4 ماه منفی شده بودم بعداز اون اتفاق فهمیدم چه فرکانس هایی رو فرستادم که موجب این اتفاق شد. همش تقصیر خودم بود. برای همین بعد از اون ماجرا، مجدد تغییر باور رو شروع کردم و مثل قبل از همه لحاظ پیشرفت کردم، مخصوصا در زمینه ی روابط. خدایا شکرت

    6٫ تونستم چندین محصول استاد عباس منش رو بخرم. خدایا شکرت

    7٫ 2 ساله که تلویزیون و…. اصلا ندیدم. خیلی خوشحالم که این وسیله ی بیخود رو از زندگیم حذف کردم. خدایا شکرت

    8٫ خیلی بیشتر از قبل، معانی قرآن رو خوندم و میخونم. با دقت بیشتر با تمرکز بیشتر.خیلی لذت بردم خیلی چیزا یاد گرفتم. آقای عباس منش عزیز خیلی خیلی ممنونم که بهم یاد دادی چطوری معانی قرآن رو بخونم و درک کنم. خدایا شکرت

    9٫ اعتماد به نفس و عزت نفسم خیلی بیشتر شده. خدایا شکرت

    10٫ خدارو خیلی بیشتر شناختم رابطه ام با خدا قوی تر شده. در تمام لحظات باهاش صحبت میکنم در شروع هر کاری حتی کوچکترین کارها،اول از خدا میپرسم از خدا درخواست میکنم.و خیلی سریع جواب سوالمو میگیرم. رابطه ای عاشقانه با خدا دارم. نسبت به قبل، خیلی زیاد، توحید رو در زندیگم اجرا میکنم.در هرکاری تمام تلاشمو میکنم تا فقط روی خدا حساب باز کنم و وقتی که توکل واقعی میکنم درهای بهشت به روم باز میشه که از لطف و محبت خدا به سجده میفتم و گریه میکنم. آقای عباس منش عزیز خیلی ممنونم که خدا رو به من معرفی کردی خیلی ممنونم که بهم یاد دادی که چطوری با خدا رابطه برقرار کنم. خدایا شکرت

    11٫ سال 95، موبایل ساده داشتم و جوری بود که نمیتونستم فایل های استاد عباس منش رو در گوشی بریزم و گوش بدم برای همین، برای شنیدن فایل ها لپتاپ رو روشن میکردم و هر کاریکه انجام میدادم گوش میدادم. توی راه و خیابون و….نمیتونستم فایل هارو با خودم ببرم.تا اینکه در سال 96 بابام گوشی لمسی خودش رو بهم داد ومن تمام فایلهارو ریختم روی گوشی لمسی. همه جا فایل گوش میدم توی خیابون توی خونه ،مهمونی، بازارو….الان 1 گوشی ساده دارم برای تماس و 1 گوشی لمسی هم برای تماس هم برای فایلها. خدایا شکرت

    12٫ به تعداد زیادی از خواسته هام که در تابلو آروزها، جعبه آرزوها و پاورپونت اهداف قرار داده بودم رسیدم. خدایا شکرت

    13٫ 4 سال بود که کتاب 504 واژه انگلیسی رو در کمدم داشتم و میترسیدم بخونم. در سال 96 موفق شدم و تونستم این کتاب رو بخونم و به خوبی یاد بگیرم. خدایا شکرت

    14٫ کتاب 1100 واژه انگلیسی رو خوندم و یاد گرفتم. خدایا شکرت

    15٫ کتاب گرامر انگلیسی رو خوندم و یاد گرفتم. خدایا شکرت

    16٫ در سال 96 هر روز فایل گوش دادم تمرینات موفقیت رو انجام دادم روزهای خوبی داشتم ولی بعضی روزها که کارهای زیادی داشتم فرصت نمیکردم تمرینات رو انجام بدم و اونروز منفی میشدم وتا 2 روز بعدش رو هم تحت تاثیر قرار میداد. فهمیدم بعد از این روزهای منفی عقب گرد داشتم. میخوام اینو بگم که وقتی پامون رو روی گاز میزاریم و به جلو حرکت میکنیم و خودمون رو تغییر میدیم هر روز در هر شرایطی که هستیم باید برای تغییر باورهامون یک کاری انجام بدیم یعنی در تغییر باورهامون مداومت داشته باشیم اینکه 2 روز کار کنیم 1 روز هیچی یا 1 هفته کار کنیم 2 روز هیچی، اینطوری احتمال اینکه به عقب برگردیم خیلی زیاده و سرعت پیشرفتمون خیلی کند میشه. به همین دلیل نتیجه گرفتم که برای تغییر خودم تعهدی رو بنویسم و پایینش رو امضا کنم. تعهد دادم هر روز فایل های مورد نظرم رو گوش کنم و تمرینات رو بدون کم و کاستی انجام بدم حتی اگر در شرایط سخت بوده باشم. ابتدا از دوره قانون آفرینش شروع کردم. دوستان تعهد معجزه میکنه.خیلی خوب کارکردم همه چی مرتب و منظم انجام شده و میشه و هر روز بهتر از دیروز هستم. مجدد برنامه ای نوشتم و تعهد جدید دادم برای ادامه ی کار، برای گوش به فایل های جدید، تمرینات بیشتر و قویتر و….خدایا شکرت

    نزدیک 3 ماهه که با تعهد، تمرینات رو انجام میدم و باورهامو تغییر میدم.

    از این به بعد هر نتیجه ای مینویسم تغییرات بعد از تعهد هستش.

    17٫ بعد از تعهد و شروع محکم و قوی تغییر باور، تمام نتایج مثبت روز رو از کوچیک تا بزرگ مینویسم و خیلی بهم کمک میکنه ایمان منو خیلی قویتر میکنه با هر احساس منفی کوچک، میرم سراغ نتایجم و انرژی میگیرم. خدایا شکرت

    18٫ روز بعد از تعهد، سهام عدالت، به حسابم ریخته شد. درسته سهام عدالت پولی نیست و خیلی ناچیزه. ولی برای من نشونه بود نشونه ی این که در راه درست هستم. خدایا شکرت

    19٫ دوست صمیمی دوران لیسانسم بعد از 1 سال بهم پیام داد و حالمو پرسید. خدایا شکرت

    20٫ با اینکه چندتا وسیله گرمایشی توی خونم دارم ولی بازهم زمستون خونم سرد بود (به دلیل اینکه طبقه اول هستم و زیرش پارکینگه). به همین دلیل مادرشوهرم این مورد رو میدونست بهم زنگ زد و گفت بیاین چندروزی اینجا باشین. من خیلی خوشحال شدم و رفتم خونش و کلی منو تحویل گرفت. هویج خرید پوست کرد شست رنده کرد بسته بندی کرد و بهم داد تا ببرم خونم. مواد غذایی دیگه هم بهم داد. خدایا شکرت

    21٫ هرچی درخواست میکنم بهش میرسم. خدایا شکرت

    22٫ آرامش زیادی دارم احساس خیلی خوبی دارم. خدایا شکرت

    23٫ یکی از دوستانم بعد از 2 سال منو به خونش دعوت کرد. خدایا شکرت

    24٫ یکی از وسایل شخصیم رو گم کرده بودم بعد از ماهها پیدا شد. خدایا شکرت

    25٫ یک پیراهن سفید و خوشکل مجلسی هدیه گرفتم. خدایا شکرت

    26٫ بعد از 2 سال تونستم اون چیزی که میخوام رو بخرم. خدایا شکرت

    27٫ یک وامی قبلا گرفته بودیم و قسطاش زیاد بود و چندتا قسط عقب افتاده بود. یکی از اقوام که این موضوع رو میدونست خودش اومد و کل باقیمانده ی وام رو که حدود 4 میلیون بود رو تسویه کرد و 2 قسط از وام دیگه رو هم پرداخت کرد (بدون اینکه ما یک کلمه چیزی بگیم). خدایا شکرت

    وام خیلی بده. دیگه هیچ وقت اجازه نمیدم شوهرم و خودم سراغ وام بریم.

    28٫ ایمیلی برای همکاری و پولسازی برای من اومد. این ایمیل ها ممکنه درست باشه ممکنه غلط باشه. این ایمیل برای من مهم نیست این برای من مهمه که نشونه ای دیدم که من در راه درست هستم . خدایا شکرت

    29٫ نسبت به قبل پیامکهای زیادی رو دریافت کردم که ماشین مورد علاقه ی من جایزه ی اون پیامک بود. این هم یک نشونه ی دیگه. خدایا شکرت

    30٫ وقتاییکه در خیابونی هستم که تاکسی نداره و سوار ماشین شخصی میشم کرایه رو پرداخت میکنم . اما چندروز بعد از تعهد و انجام تمرینات، زمانی که تاکسی نبود سوار ماشین شخصی شدم یک آقایی که با کودکش بود سوارم کردم و منو رسوند و اصلا پول نگرفت رایگان به مقصد رسیدم. در طول این 29 سال عمرم، اولین باری بود که رایگان سوار ماشین شدم. خدایا شکرت

    31٫ دنبال یک کتاب قرآن با معانی خوب و درست بودم. در خواب دیدم یک خانمی بهم یک مترجم قرآن رو معرفی کرد. ولی اسم مترجمش در ذهنم نموند. فرداش یکی از دوستانم که آدم خیلی خوبیه یک مترجم قرآن بهم معرفی کرد و بهم گفت که برام میخره و به عنوان هدیه به من میده. خدایا شکرت

    32٫ در سال 96 برای سال 97، پیشنهاد کار به من شد. خدایا شکرت

    33٫ یکی از دوستانم منو برای ناهار به رستوران دعوت کرد. خدایا شکرت

    34٫ همه چیز طبق سناریوای که صبح نوشتم انجام شد حتی بهتر از اون چیزی که میخواستم. خدایا شکرت

    35٫ برای جلسه موفقیت که هر هفته میرم، قبلا کلی معطل خط واحد میشدم اما در این مدت تعهد، 5 دقیقه بیشتر معطل نمیشم خیلی وقتها هم اصلا معطل نمیشم. خدایا شکرت

    36٫ قرار بود بعد از جلسه موفقیت به خونه مادر شوهرم برم به خدا گفتم خدایا هوس بادمجون کردم. وقتی رفتم خونش، دیدم برام خورش بادمجون درست کرده. خدایا شکرت

    37٫ از درخواست کردن ترس داشتم، یک روز که میخواستم برم خونه مادرشوهرم تلفنی بهش گفتم لطفا قورمه سبزی درست کنید. این جمله رو با استرس و به سختی گفتم. ولی بعدش خیلی خوشحال بودم که تونستم درخواست کنم. خدایا شکرت

    38٫ با هواپیما که رفتم مسافرت، به خودم قول دادم که حتما از مهماندار یک بسته غذای دیگه درخواست کنم. در هواپیما چند بار میخواستم پشیمون بشم. اما با خودم تکرار کردم:”استاد عباس منش گفت اگر درخواست نکنی یعنی هنوز حرفای منو باور نکردی”و من مصمم شدم که درخواست کنم و این کارو کردم. جواب نه شنیدم ولی خیلی خیلی خوشحال بودم که برترسم غلبه کردم. (جالب اینجاست که کسی که صندلی کنار من نشسته بود به زور میخواست بسته غذاشو به من بده. خندم گرفته بود.) خدایا شکرت

    39٫ در این مدت خیلی زیاد درخواست کردم و در 95 درصد ، جواب مثبت گرفتم. الان دیگه، خیلی راحت در خواست میکنم. خدایا شکرت

    38٫ از خدا سرکه سیب خواستم درطول 3 روز بعدش به 2 شیشه سرکه رسیدم یکی سرکه بازاری یکی سرکه طبیعی و ارگانیک که هدیه گرفتم. خدایا شکرت

    39٫ گاهی وقتها به محل کار شوهرم میرم هروقت اونجاهستم باید ازشوهرم بخوام که برام چای بیاره وگرنه نمیاره. در این مدت هروقت محل کارش رفتم خودش یک لیوان پر برام چای آورده بدون اینکه من بگم. خدایا شکرت

    40٫ کار شوهرم طوری بود که شبها باید تا 1 شب سر کارش میبود. در این مدت، بیشتر شبها ساعت 11-11:30 میومد خونه. خدایا شکرت

    41٫ من مشهد و مادروپدرم اصفهان زندگی میکنند. من همیشه هرروز حال مامانمو و 1شب درمیون 2 شب درمیون حال بابامو میپرسم. این مدت، بابام خودش هر شب بهم زنگ میزد.

    42٫ زمانیکه بابام گوشی لمسی بهم داد هندزفری نداشتم. پدرشوهرم از هندزفری استفاده نمیکرد با اینکه روی وسایلش خیلی حساسه من رفتم پیشش و درخواست کردم که هندزفری رو به من بده و اون با مهربانی هندزفری رو بهم داد و از اون به بعد تونستم در خیابان و… هم فایلهای استادرو گوش کنم. خدایا شکرت

    43٫ بهمن ماه به خواهرم زنگ زدم و تولدش رو تبریک گفتم خیلی خوشحال شد و از شوهرش شنیدم که خواهرم برام دستبند خریده. خدایا شکرت

    44٫ یک نوع بازی هواپیما هست که بعد از مدتها در لپتاپم درست شد و میتونم الان بازی کنم و لذت ببرم. خدایا شکرت

    45٫ یک مقاله نوشتم دادم به استادم بخونه و دیگه 2ماه پیگیرش نشدم. یک شب خواب دیدم که “به استادم میگم دکتر مقاله رو خوندی؟ گفت دام میخونم” این برای من نشونه بود که زنگ بزنم. منم زنگ زدم و دقیقا همین حرفها رو گفتم و پیگیری کردم.خوب شد بهش زنگ زدم اینقدر سرش شلوغه که مقاله منو فراموش کرده بود (آخه رییس دانشکده اس) و قرار شد بعد از عید تحویل بده. خدایا شکرت

    46٫ در این مدت هر چی از شوهرم درخواست میکنم برام بخره خیلی راحت و سریع برام میخره. خدایا شکرت

    47٫ بهمن ماه با مامانم تلفنی صحبت میکردم فهمیدم کلی وسیله برام خریده. خدایا شکرت

    48٫ فایل استاد عباس منش در مورد خدا در سایت قرار داده شد عالی بود و خیلی چیزها یاد گرفتم. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مینا انصاری گفته:
    مدت عضویت: 3711 روز

    ادامه متنم:

    49٫ به 99 درصد خوراکی های داخل تابلوهای آرزوهام رسیدم بعضی خوراکیها چندبار بهش رسیدم. خدایا شکرت

    50٫ خواهرم اسفند ماه به من گفت میخواد برای من کادو تولد بگیره. خدایا شکرت

    51٫ با یک بنده خدایی در مورد رنگ زرد کل کل میکردیم اون میگفت زرد تنفره من میگفتم شادی بخشه. بعد از ماه ها توی قرآن یک آیه دیدم در مورد رنگ زرد که نوشته بود شادی بخشه. خدایا شکرت

    52٫ 1 سال بود که دوست داشتم گلدون کاکتوس بگیرم اما شرایطش فراهم نبود هر وقت تفریحی گلخونه میرفتم زمانی بود که به اون پول کیفم احتیاج داشتم یا کیف پولم باهام نبود یا پول کیفم کافی نبود. بالاخره تونستم بخرمش. همچنین تخفیف خوبی گرفتم. خدایا شکرت

    53٫ باتوجه به مورد قبل، روزی که رفتم گلخونه، اشتباهی شال من به یکی از گلدونا کشیده شد و افتاد وشکست. فروشنده با مهربانی گفت:”اشکالی نداره پیش میاد” هر چی گفتم هزینه گلدون شکسته چقدره گفت اشکالی نداره. دوستم که باهام بود بهم گفت:”خیلی تعجب کردم پول گلدون شکسته رو ازت نگرفت و اینقدر خوب باهات برخورد کرد.” خدایا شکرت

    54٫ یک شب ، خیلی هوس شیرکاکائو کردم. اما به شوهرم نگفتم بیخیالش شدم.شب که اومد خونه، دیدم شیرکاکائو با کیک خریده خیلی ذوق کردم. قانون رهایی عالی کار میکنه. خدایا شکرت

    55٫ هر زمان که با شوهرم سبزی فروشی میرفتم سبزی مورد علاقه هردومون رو میگرفت چون از خیلی از سبزی ها خوشش نمیاد. یک شب وقتی اومد خونه دیدم سبزی دستشه. خدای من، سبزی مورد علاقه من رو خرید بود که خودش دوست نداره. دقیقا جملش این بود:”رفتم سبزی فروشی که سیب زمینی بخرم سبزی خوردن خوب داشت برات خریدم چون میدونستم که تربچه و سبزی خوردن و….دوست داری.” خدایا شکرت

    56٫ یک روز لینک بیشتر فیلمهایی که دوست داشتم رو پیدا و دانلود کردم . خدایا شکرت

    57٫ دراین مدت، زمانی که فرصت نمیکردم غذادرست کنم شوهرم یک غذای گرون (منظورم دست بالا و عالی) سفارش میداد برخلاف قبلا. آخه قبلا حواسش بود که جوری خرج کنه که پولاش تموم نشه. اینو بگم که درآمدش تغییری نکرده. دیدگاهش عوض شده. خدایا شکرت

    58٫ یک کاری رو باید 2 سال پیش انجام میدادم ولی میترسیدم. در این مدت، خدا منو در شرایطی قرار داد که ترسم بریزه و قویتر بشم و این کار رو انجام دادم بعد از 2 سال. کار خیلی راحت بود نتیجه هم عالی بود. خدایا شکرت

    59٫ یک بار به آزمایشگاهی رفتم که به سبک فرانسه ساخته شده تمام خدمات اونجا هم به سبک فرانسه بود. خیلی قشنگ و جالب بود. به جای یکی چندتا کارت VIP گرفتم. خدایا شکرت

    60٫ یک چیزی رو چند ماه بود میخواستم بخرم اما نمیشد. بالاخره تونستم بخرم. خدایا شکرت

    61٫ یکی از دوستانم که فامیل هم هستیم و آدم مثبتیه. قبلا حال منو نمیپرسید اگر چندماه هم میگذشت خبری ازش نبود ولی در این مدت یکسره حال منو میپرسه. خدایا شکرت

    62٫ بابام اسفند ماه 150 هزار تومان به عنوان کادوی تولدم بهم داد. خدایا شکرت

    63٫ در تمرین روابط ، همیشه میخواستم شوهرم زمان بیشتری رو بامن بگذرونه و کمتر از قبل در محل کارش باشه.(ساعت کاریش زیاده). در این مدت تعهدم، وقت استراحتش زیاد شده بود. خدایا شکرت

    64٫ یکی از دوستانم 2 بسته نان و شیرینی خاص بهم هدیه داد. خدایا شکرت

    65٫ من فکر میکردم پشتی های مبل رو نمیتونم در ماشین لباسشویی بندازم و اگر بندازم خراب میشه و میترسیدم تست کنم. بهمن ماه بعد از 3 سال، گفتم من این کارو انجام میدم و پشتیها هم سالم میمونن . شستم پشتی ها هم سالم سالم هستن. خدایا شکرت

    66٫ قبلا هر وقت از شوهرم پول میخواستم همون مقدار یا کمی بیشتر میداد. اینبار ازش پول خواستم و چندبرابر اون چیزی که میخواستم بهم داد. خدایا شکرت

    67٫ زمانی که پیگیر کارهای فارغ التحصیلی بودم مسئولان آموزش و… بسیار مهربان و خوش برخورد بودند و با حوصله برام توضیح میدادند. کار منو سریع راه مینداختند. خدایا شکرت

    68٫ چندوقت پیش با دختری از یک دانشکده دیگه آشنا شدم دختر خیلی خوشکل و مهربان است.بهش هم گفتم که خیلی خوشکله. فهمیدم باباش آدم موفقی در کارش هست. انشالله در سال 97 برای مصاحبه میرم پیشش. خدایا شکرت

    69٫ در این مدت، بعد از 1 سال با یکی از دوستان قدیمی به گردش رفتم و لذت بردیم. خدایا شکرت

    70٫ بهمن ماه به دانشکده رفتم یکی از دوستان قدیمی رو دیدم به من گفت:” دلم برای انرژی مثبت شما خیلی تنگ شده.” خدایا شکرت که مفید بودم و تونستم تاثیری بگذارم.

    71٫ اسفند ماه به یک عروسی در استان لرستان دعوت شدم. خیلی برام جالب بود. عروس و داماد غریبه ان و من فقط در حد چند تا سوال و تحقیق درسی، اونم در سال 94 ارتباط تلفنی داشتم. بعد از 2 سال پیام داد و منو دعوت کرد. خدایا شکرت

    72٫ یک خواسته ای دارم که راه رسیدن به این خواسته رو به طور واضح و روشن از یکی از دوستانم فهمیدم. خدایا شکرت

    73٫ یک ایمیلی برای من اومد فایل ویدئوی انگیزشی بود این فایل دقیقا برای من ساخته شده بود پر از نشانه بود. اینکه خودم رو لایق هدفم بدونم و….خیلی بهم انگیزه داد. خدا با اون کلیپ منو هدایت کرد باعث شد در جملات تاکیدی خودم، تغییراتی ایجاد کنم و … خدایا شکرت

    74٫ 11 اسفند تولدم بود. اگر کسی تبریک بگه خیلی خوشحال میشم اگر هم نگه برام مهم نیست. برای من مهم نیست کسی تولدم رو تبریک بگه هیچ وقت مهم نبوده و الان هم مهم نیست. سال 96 جالب یود. چندین نفر که سال های قبل تولدم رو تبریک نمیگفتن سال 96 ، خودشون زنگ میزدن یا پیام میدادن و تبریک میگفتن. خدایا شکرت

    75٫ در زمان تولدم 11 اسفند 96، خیلی هدیه گرفتم هدیه های بزرگ. بدون اینکه جشن تولد بگیرم. خدایا شکرت

    76٫ پولی که هر ماه شوهرم به من میده در این مدت تعهدم به انجام تمرینات، 4 برابر شده. خدایا شکرت

    77٫ یکی از دوستان خیلی قدیمی بعد از 1 سال، بهم پیام داد و تولدم رو تبریک گفت. خدایا شکرت

    78٫ چندوقت پیش یکی از بچه های دانشکده رو دیدم و فهمیدم که این شخص قهرمان جهان در ورزش اسکیت هستش. خیلی خوشحال شدم براش آرزوی موفقیت کردم. خیلی انگیزه گرفتم. بارها با خودم تکرار کردم اون تونسته به آرزوش برسه پس من هم میرسم. ویژگی خیلی واضحی که داشت این بود که حرف و نظر دیگران اصلا براش مهم نبود. عالی بود. خدایا شکرت

    79٫ ماهها بود که میخواستم یک شارژر برای گوشیم بخرم یا فرصت نمیکردم یا مغازه ای سر راهم نبود یا حوصله نداشتم بخرم خلاصه هنوز نتونسته بودم بخرم. بالاخره تونستم بهمن ماه یک شارژر برای خودم بخرم. خدایا شکرت

    80٫ جواب یکی از سوالاتم در مورد قرآن رو پیدا کردم خیلی وقت بود که ذهنمو مشغول کرده بود . جالبه بگم، رفتم یک نماز خونه ای وگفتم تا اذان یک کتابی بردارم بخونم. یک کتابی برداشتم و یک صفحه ای شانسی باز کردم جواب سوال من به صورت دقیق و واضح با دلیل واضح در اون صفحه از کتاب بود. خدایا شکرت

    81٫ برای کارهای فارغ التحصیلی که به آموزش دانشگاه رفته بودم. در اتاق یکی از مسئولین که منتظر نشسته بودم. یک کتابی روی میز ارباب رجوع دیدم برداشتم و یک صفحه ای باز کردم و خوندم اون صفحه برای من کلی پیام داشت. یک جملش این بود که:” باید وابستگی رو کنار بگذاری با سفر خیلی چیزها یاد میگیری که ارزشش خیلی بیشتر از دلتنگی و وابستگیه.” این جملش خیلی بهم انرژی داد اشتباه کارم رو فهمیدم. انگار اون کتاب رو برای من روی میز گذاشته بودن. خدایا شکرت

    82٫ زمانی که پیگیر کارهای فارغ التحصیلی بودم. پیش رئییس دانشکده رفتم بهم گفت موقع انجام کارهای فارغ التحصیلی اگر به مشکلی برخورد کردی کاری داشتی حتما به من بگو. برام جالب بود. تا حالا همچین چیزی ازش نشنیده بودم که بخواد کمک کنه. خدایا شکرت

    83٫ حال جسمی من خیلی خوبه و سالم سالم هستم.اگر نشانه ای از بیماری یا سرماخوردگی ببینم سریع و راحت بدون مصرف دارو خوب میشم. خدایا شکرت

    84٫ اسفند ماه تولد دختر برادرم بود. براش یک کادوی گرون و شیک خریدم. در حالی که سال های پیش کادوهای ارزون تر میخریدم چون در توان مالی من نبود. یعنی من نسبت به قبل پولدارتر شدم که تونستم همچین کادویی بخرم . خدایا شکرت

    85٫ یکی از اقوام هر وقت منو میدید به خاطر اینکه مثبت هستم و پیگیر اهدافم هستم معانی قرآن میخونم و…منو مسخره میکرد. این مدت، برخوردش با من عالی بود و اصلا منو مسخره نکرد. خدایا شکرت

    86٫ هر وقت جملات تاکیدی رو با تمام تمرکزو احساس خوب میخونم مشتری بهم زنگ میزنه. خدایا شکرت

    87٫ این مدت هر چی که به آژانس زنگ زدم که جایی برم هر بار همون نفر اومد دنبالم. در راه که راننده صحبت میکرد فهمیدم یک آدم مهربان، خوش برخورد، مودب، روشن فکر، مثبت هستش و قبلا نظامی بوده. برام جالب بود. خدایا شکرت

    88٫ در هر لحظه قلبم منو هدایت میکنه. یکسره برای هر کاری بهم الهام میشه. و زمانی که به حرفش گوش میدم سریع نتیجه میگیرم مثل پیدا کردن خیابون مورد نظرم، پیدا کردن شیء گم شده، کارم و خیلی چیزای دیگه. خدایا شکرت

    89٫ اسفند ماه رفتم یک مغازه ی پارچه فروشی. یک پارچه ی خاصی میخواستم. تنوع خیلی زیاد بود. نمیدونستم چکار کنم یکی از فروشنده ها هم بی حوصله بود و راهنمایی نمیکرد. به خدا گفتم: “خدایا با این همه تنوع، من چطوری پارچه ی مورد نظرم رو پیدا کنم خدایا خودت یک پارچه ی طرح دار خیلی خوشکل با قیمت خیلی مناسب بگذار جلوی من” همون موقع، همین آقای بی حوصله همکارش رو صدا زد و خودش رفت جای دیگه وایستاد. همکارش اومد و دقیقا جلوی من وایستاد. من ازش راهنمایی خواستم و اون با حوصله منو راهنمایی کرد. و سریع یک پارچه ی خوشکل دقیقا همون چیزی که میخواستم رو برام آورد. قیمتش هم نسبت به بقیه پارچه ها خیلی خوب بود. خدایا شکرت

    90٫ از سالن آرایشی هدیه به عنوان عیدی گرفتم. خدایا شکرت

    91٫ کار شوهرم نسبت به قبل بهتر شده داره پیشرفت میکنه. خدایا شکرت

    92٫ اسفند ماه خواهرم بهم زنگ زد و گفت که اسم منو برای مسافرت و کوهنوردی نوشته. خدایا شکرت

    93٫ اسفند، بعد از 3 سال به یکی از خواسته هام رسیدم. خدایا شکرت

    94٫ به دکتر پوست و مو رفتم. سری قبل که رفته بودم کلی معطل شدم ولی اینبار که رفتم خیلی کم معطل شدم. سری پیش خانم دکتر بی اعصاب بود. اینبار دکتر خیلی مهربان و خوش برخورد بود جواب تمام سوالات منو داد. از خودش برام گفت. گلهای خوشکل و خوش بویی روی میزش بود. گلها رو بو کشیدم و کیف کردم دکتر بهم 1 شاخه که چند گل داشت بهم داد. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد بیگی گفته:
    مدت عضویت: 2751 روز

    به نام خدای زیبای من

    سلام به همه عزیزان و استاد خیلی خوبم

    راستش من تقریبا دو ماه که با این سایت اشنا شدم و اولش که این فایل گذاشته شد و دیدم به خودم گفتم من که هنوز نتایج خاصی نگرفتم که بخوام بنویسم ولی الان که دوباره دارم خوب به خودم نگاه میکنم میبینم اصلا من با محمد دو ماه پیش تفاوت‌هایی داریم و میبینم به خواسته‌هایی که داشتم هرچند کوچک رسیدم (خدایا شکرت)

    گفتم برای اینکه کمی در این جمع دوست‌داشتنی بیشتر حضور داشته باشم و اعلام حضور کنم نتایجی که تونستم با این قانون بدست بیارم رو بنویسم

    اولین نتیجه‌ام وقتی بود که تونستم از زیر صفر اعتماد‌به‌نفسمو بالا بکشم و دوباره برگردم دانشگاه و ادامه بدم و این فقط به خاطر حس کردن پشتیبانیِ خدای عزیزم بود که عاشقشم و از استاد ممنونم که دیدگاه‌های زیبایی برای شناختن پروردگارم بهم نشون داد

    نتیجه بعدیم و هنوز در عین ناباوری برای خودم، پیدا کردن کار تو دانشگاه بود یه پروژه خیلی خوب که درامدی هم داشت اونم برای منی که یه سال دانشگاه نبودم و با استادی که اصلا نمیشناختمش و با شرایط اعتماد به نفس ترفیع شده‌ام(خدایا شکرت) اینا واقعا همش شگفت‌انگیز بود برام و اینم بگم که مهمترین نتیجه برای خودم روابطم بود که قبلا اصلا خوشایند نبود و الان به لطف خدا خیلی بهتر شده(با همه،مخصوصا با خدای خودم) و بازم جای پیشرفت داره اونم برای منی که هرکسی بامن نمیتونست بیشتر از یه دقیقه بمونه

    دو تا نتیجه‌ هم این اواخر بود که واقعا ممنونم از خدا به خاطر اجابتشون، یکیش این بود به طور خیلی خوب و عالی و بعد از هفت سال بلاخره رفتم زیارت امام رضا،خیلی خیلی عالی بود واقعا بهم چسبید و نتیجه بعدیم دقیقا همون مقدار پولی که میخواستم برای تهیه قسمت اول قانون افرینش همین چند روز پیش از جایی که فکرشم نمیکردم به دستم رسید.

    خدایا سپاسگزارم برای زیبایی‌های که بهم نشون میدی از لطف و بخشش بینهایتت

    سپاسگزارم که تو این راه دارم به زندگیم معنا میدم و شناختم نسبت به خوبی‌ها بیشتر میشه

    اما اهدافی که در نظر گرفتم بهشون برسم برا امسال یکی اینکه یه شغل با درامد خیلی خوب گیر بیارم و بتونم مستقل‌تر بشم و بتونم یه زندگی تشکیل بدم،دیگه اینکه بتونم تمامی محصولات سایتو تهیه کنم،روابطمو خیلی خیلی بهتر کنم و بتونم ایده‌هایی رو توی رشته‌ام(که از بچگی عاشقشم)ارائه بدم و یه شرکت نوپا رو راه بندازم

    برام واضحه مثل خواسته‌هایی که تا الان بهشون رسیدم و همونطور که همه ادمای موفق به خواسته‌هاشون رسیدن به همشون میرسم مطمئنم

    همگی سال بسیار خوب و پر از رسیدن به خواسته‌ها داشته باشید

    در اخر خیلی خیلی ممنونم ازتون استاد عزیزم که همیشه با شنیدن صداتون حالم خیلی خوب میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    یوسف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2892 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستای گلم

    یک اتفاق قشنگ که دیروز برای من افتاد که منو خیلی خوشحال کرد و عزت نفس منو بالا برد گرفتن تقدیر نامه از مجموعه ای که سه ماه بیشتر نیست که درش فعالیتم رو شروع کردم زمانی که من با خانواده صمیمی عباس منش اشنا شدم تصمیم گرفتم که فقط روی ارزوهایی که دارم تمرکز کنم و از اون پس اتفاقهای زیبا برای من رقم خورد اوایل خیلی کوچک بودن ولی الان بزرگ و بزرگتر دارن میشن جالب اینجاس من تعجب نمیکنم چون منتظر اتفاقهای خوب بودم و هستم و خدارا سپاسگذارم که هر روز ایمانم رو بش قوی و قویتر میکنم به جرات میتونم بگم هیچ چیز نمیتونه ایمان منو ضعیف کنه و این حس زیبا رو سپاس میگویم و از استاد عزیزم تشکر میکنم که راه رسیدن به سعادتمندی و ثروت رو به ما نشون داد

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سمانه شاه ولی گفته:
    مدت عضویت: 2674 روز

    درود فراوان خدمت استاد گرامی و همه دوستان عزیزم که برای یک هدف مشترک این جا جمع شده ایم.

    قصددارم بدون مقدمه و با بصورت detail دستاوردهای سال 96 و برنامه های سال 97م رو بیان کنم,و ایمان دارم که قدرت فکر و ایمان و عمل به آنچه استاد به ما آموزش دادن به همه آن ها و چه بسا بیشتر از اونها دست پیدا میکنم;پیشاپیش از خدای بخشنده ام بابت همه این “رسیدن” ها و همه این “موفقیت” ها سپاسگزارم.

    اتفاقات خوشایند سال 96ِ من:

    اول از همه سلامتی کاملم در سالی ک گذشت

    رفتن به یک سفر دلچسب بعد از مدت ها در عید 96

    گذروندن با موفقیتِ ترم اخر دانشگاهم

    برپایی یک جشن عروسی فوق العاده در کنار کسی که عاشقش هستم “همسرم”…اهمیت این جشن عروسی بخاطر اینبود که من و همسرم از هیچکس کمک مالی نگرفتیم برای اینکار و با سرمایه دونفره این جشن رو که بسیار زیبا بود و تحسین همه رو برانگیخت;گرفتیم.

    جور شدن انتقالی همسرم بسیار راحت و ترفیع رتبه ایشون.

    رفتن به مرکز استان و حرکت بسوی پیشرفت بیش تر.

    خرید ماشین با مدل بالاتر از ماشین قبلی بلافاصله یک ماه بعد از ازدواج(ماشین قبلیمون رو بخاطر مخارج جشن عروسی فروخته بودیم).

    آماده شدنم برای نوشتن پایان نامه ارشدم و حرکت در این مسیر.

    گذراندن دو دوره تخصصی در حیطه ای که در ان مشغول بکار هستم.

    بهبود روابطم که بسیار در حالِ خوش و احساسم تاثیر گذار بود

    تعیین کردن خط قرمزهایی برای زندگیم و کنار گذاشتن ادم های منفی باف و منفی نگر که بسیار بسیار به شخصیتم قدرت داد

    تغییر مکان زندگیمون به یک محیط سطح بالا نسبت ب باقی شهر در ماه اخر سال 96

    و مهمترین اتفاق سال 96 برای من اشنا شدن بطور بسسسیار اتفاقی با استاد عباس منش و این سایت ک از روزهای پایانی 96تا به الان دارم با ویس و ویدیوهای استاد زندگی میکنم و چقدر حالِ من خوبه.

    برنامه های سال 97م:

    دفاع پایان نامه م تا اوایل تابستان

    شروع یک بیزنس شخصی(که جزییاتش رو نوشتم برای خودم)و اختصاص دارن روزانه 4ساعت از وقتم برای اینکار.

    پرورش دادن عادت پس انداز کردن در خودم هرچند با مقدار کم.

    تکمیل روزه ی علمی ام برای معرفی کردن به دانشگاه و تدریس در حیطه تخصصی ام

    هرروز صبح و هرشب گوش دادن به ویس و ویدیوهای استاد

    کنار گذاشتن تماشای تلویزیون و بجای اون تمرکز روی مطالب سایت استاد و ویدیوهای ان

    ثبت نام در کلاس خوشنویسی برای دریافت مدرک ممتاز(کاری که مدت ها میخواستم انجام بدم)

    افزایش درامدم به وسیله همان بیزنس شخصی که بیان کردم

    یک سفر دلچسب در تابستان به همراه همسرم

    ایجاد خلاقیت و نوآوری در کاری که در حال حاضر به ان مشغولم و لذت بردن هرچه بیشتر از آن(الان هم کارم رو دوست دارم).

    کار کردن روی خودم در همه ابعاد شخصیتی و تبدیل شدن به یک انسانِ کاملا در ارامش و هماهنگ با فرکانس الهی.

    بهترین ها رو برای همه عزیزانی که عضو سایت هستند و همه مردم سرزمینم ارزو دارم و یقین دارم ما به هررر چیزی که واقعا خواهانش هستیم می رسیم…..زندگی زیباست?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    mehdy1366 گفته:
    مدت عضویت: 3440 روز

    سلام

    اول اقرارکنم که در این زمینه موفق نیستم.

    دوم اینکه خیلی از باورهای غلط مارو از تمرکز برنکات مثبت و داشته ها منع میکنه

    خیلی از محاسن ما

    که باید با توجه و تمرکز رشد می کردن.

    با تعجب و ابراز شگفت زدگی دیگران مواجه و متوقف شدن.

    ما بچه بودیم و زود این باورشون رو پذیرفتیم که خیلی برای ما مثلا این سطح از این حسن زیاده و زوده و نیازی نیست روش کار بشه

    مثلا فکر میمردیم درسنین کودکی اینجوری شعر گفتن یا موسیقی نواختن نقاشی یا.‌‌…

    خیلی زوده خیلی افراطیه خیلی شگفت آوره

    خیلی تعجب برانگیزه.

    همین باور غلط مارو متوقف کرد ودیگه روی اون حسنمون تمرکز نمی کردیم. برامن که اینطور بود.

    باور دیگه که نمی ذاشت به توانایی های فردیمون پر و بال بدیم تا به خواسته هامون برسیم غرور خودمون بود

    غرور و خودبرتربینی توزندگی من یه سد واقعی شد که نگذاشت آزمون وخطا کنم تا رشد کنم چون اگر در مسیرم یه کوچولو زمین میخوردم تمام وجودم پودر میشد این شد که ما در همون حد که بودیم متوقف شدیم

    باور دیگه که نمی ذاشت به توانایی های فردیمون پر و بال بدیم تا به خواسته هامون برسیم ترس از چشم زخم و حسادت دیگران بود. من میدونستم که: امان از چشم حسود…

    قربونش برم استاد این بحث رو تا تهش توضیح داده.

    مورد سومی که خیلی از ما جونها براثر اون نمی تونیم رو داشته هامون تمرکز کنیم تا به خواسته هامون برسیم بحث خودارضایی و انحراف جنسی ست .

    این اشباع شدنه و دیگه خواسته ای پررنگ نمی مونه

    بیایم رسیدن به خواسته هارو مثل یه مدار الکتریکی ببینیم که مغز نقش باطری تامین انرژی برقی برای رسیدن به خواسته ها رو داره

    مثلا قراره ازقطب مثبت باطری برق راه بیوفته به مدارالکتریکی که خواسته های ماست انرژی برسونه و در نهایت به قطب منفی برسه و مابه راضیتا مرضیه برسیم.

    خودارضایی مثل این هست که قطب مثبت و منفی باطری از داخل به هم را پیدا کردن و دارن تو خودشون تخلیه میشن

    خب انرژی پایینی برای فرستادن به مدار خواسته هامون خواهیم داشت.

    باور اصلی من اینه که من بخداوندی ایمان دارم که داشته های لازم برای رسیدن به خواسته هام رو دراختیارم قرار داده .

    نه نا امید میشم نه بدبین می شم نه فشار های عصبی رو جذب میکنم که بخواد بصورت عملی مث خودارضایی به رضایت برسم.

    هرچقدر شرایط سخت و ناهموار که باشه باز من هرگز شکست نمیخورم یا موفق می شم یا تجربه ای برای موفقیتم که بزودی بهش میرسم کسب میکنم.

    امیدوار باش پسر.? خدا نزدیک هس.

    اون تورو میبینه . دوستت داره .هرگز بهت ظلم نکرده ونمیکنه و تمام داشته های لازمه رسیدن به خواسته هاتو بتو دادده رو داشته ها واستعدادهات تمرکز کن .بسم الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: