توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 32
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر همه دوستانم و استاد جانم
سال نو مبارک
هدف اصلی من از شرکت در مسابقات قبلی، برنده شدن بود، همش تو ذهنم این بود که ای کاش برنده شم. تا اینکه زمان گذشت و من عادت کردم به لبخندِ روی لبم، به وقته خوندن نظرات دوستان و داستان موفقیت ها و یا حل مسائلشون و الان فقط برای اینکه من هم با داستانم منجربه یک لبخند بر لب عزیزی بشم، دارم مینویسم.
میخوام چندتا از مهمترین اتفاقاتی که من با کنترل ذهنم و اعتمادم به خودم و خدایم در سال 96 رقم زدم براتون بگم، (فقط با کمک فایل های رایگان و کتابهای موجود در سایت)
1) من همیشه از یک فامیل بانفوذمون انتظار داشتم که برام کار جور کنه حتی مطمئن بودم که اینکارو میکنه، ولی اون اصلا کاری نکرد و من بیکار موندم و همیشه هم مسئول بیکار بودنم رو اون شخص میدونستم چون باوجود اینکه میدونست من چقدر تو کارم ماهرم و از لحاظ اخلاقی هم منو میشناخت و بهم اعتماد داشت، کاری نمیکرد و همیشه درخواست های منو پشت گوش مینداخت تا اینکه فایل فقط خدارو گوش کردم و متوجه شدم چقدر اشتباه میکردم و بعداز اون کاملا امیدم رو به خدا بستم و از اون کمک خواستم تا اینکه یه شب خود اون فامیلمون زنگ زد و گف با شهردار شهرتون تصادفا ملاقات داشتم وباهاش در مورد تو حرف زدم رزومه ت رو ببر ببین نتیجه چی میشه. این اتفاق زمانی افتاد که من کاملا بیخیاله اون فرد شده بودم و خودم رزومه ام رو برده بودم جاهای مختلف حتی شهرداریمون. خلاصه گفتم خدا جورش کرده پس ملاقاتم با شهردار حتما به بهترین نحو پیش میره، خودمو کنترل کردم و شروع کردم به سپاسگزاری و تجسم خلاق، خیلی واضح با خودم گفتم میخوام در زمانی با شهردار حرف بزنم که سرش شلوغ نباشه و کاملا به حرفام و ایده های فراوونم (12 تا طرح داشتم تو سه زمینه مختلف شهری) گوش بده. همه چی رو سپردم به خدا رفتم پیش منشی شهردار و خودمو معرفی کردم(با اعتماد به نفسه کامل، حتی لرزشی تو دلم نبود چه برسه به دستم) از خودم و خدای خودم مطمئن بودم، منشی شهردار گف با شما تماس میگیریم که کی بیایید، یه لحظه گفتم حتما میخوان دست به سرم کنن بعد زود خودمو جمع و جور کردم و گفتم باشه، تو خونه هی مادرم میگف عمرا اگه بهت زنگ بزنن و… برو هی گیر بده، به اینا باید یاداوری کرد و سمج شد. با اینکه به این کار حسم مثبت نبود اما به حرفش گوش کردم و رفتمو همون حرفارو شنیدم که باهاتون تماس میگیریم. برگشتم خونه و گفتم بیخیال من دیگه پیگیر نمیشم خودش درست میشه من رهاش میکنم، هیچ برگی بی اذن خدا نمی افته پس همه چیز تو دسته اونه و دستی بالاتر از دست خدا نیست(این جمله اخرو خیلی دوست دارم همیشه به خودم میگم ). تا اینکه یک هفته بعد وقتی گوشیم سایلنت بود و اصلا حواسم بهش نبود سرمو برگردوندم سمت گوشیم که پیشم نبود، دیدم داره زنگ میخوره و شماره ناشناسه مطمین بودم از شهرداریه، زنگ زدن گفتن فلان روز فلان ساعت تشریف بیارید. روز موعود من کلی قبلش خودمو آروم کردم و سناریو چیدم و هی گفتم من محتاج نیستم به اونا، اونا از خداشونه با من کار کنن، اونا محتاجه همکاری با منن، اینجا نشد من طرحامو یه جای دیگه میبرم و… . با یه اعتماد به نفس بالا و ارامش زیاد رفتم دفتر شهردار، خیلی خوب با من برخورد شد، دقیقا همونطور که میخواستم، خیلی محترمانه و بدون ارباب رجوع دیگه ای، بدون دغدغه ی کمبود وقت، تمام ایده هام شنیده شد، خدارو شکر
2) چند وقت بعد یه کاری به من پیشنهاد شد از جانب شهرداری شهرمون که نیاز به تخصص و خلاقیت توامان داشت. برای یک خیابونی که هیچ چیز نداشت باید یک ایده مطرح میکردم تا دارای همه چیز بشه. کارو با اطمینان قبول کردم و با عشق فراوون شروعش کردم(من به رشته ام خیلی علاقه دارم) همه کارهای فاز اول مثل شناخت محدوده و … رو انجام دادم و موند شکوندن شاخ غول، اون ایده اصلی که باید خلق بشه و هیچ نمونه مشابهش تو شهر نباشه. شب گفتم به خودم، خدا منو هدایت میکنه من تنها نیستم. جوابو میبینم اگر آروم باشم. با خیال راحت خوابیدم و صبح خیلی عادی رفتم خرید تو راه تمرکزم روی خلق ایده بود، هی تکرار میکردم که خیابونه؟ چه خیابونی؟ چجور ویژگی ای و… یهو موقع راه رفتن و نگاه کردن به درختای کنار جدول، ذهنم خودش گفت خیابونه … . این جواب به قدری متناسب با ویژگی های اون خیابون بود که نمیشه توصیف کرد. اگر من 2 ماه فقط مطالعه میکردم باز به همچین جوابه از هر نظر کاملی نمیرسیدم. واقعا یک الهامه درونی بود خصوصا که همچین ایده ای رو قبلا نه تو مطالعاتم دیده بودم نه جایی شنیده بودم. وقتی به شهرداری کارو تحویل دادم بسیار بسیار استقبال کردند و گفتن اینجا دقیقا و تنها با همچین ایده ای زنده میشه خدایا شکرت
3) دوماه پیش حادثه ناگواری برای پدرم رخ داد که یه جورایی از مرگ برگشت. نزدیک به یک و نیم ماه ما درگیر بیمارستان و دکتر بودیم اما من با چنان آرامشی از پس این مشکل براومدم و روحیه ام رو حفظ کردم که شوهرخواهرم میگفت تو ویتامین ب کمپلکسی این در حالی بود که کل اعضای خانواده در حال گریه زاری بودن، به حدی که خودشون دچار مشکل جسمی شدن. تنها کسی که تونست با امیدواری و مثبت اندیشی موقعیته پیش آمده رو مدیریت کنه و خودشو نبازه من بودم چون یاد گرفته بودم که من اگر خوب باشم میتونم کمک کنم پدرم بهتر شه. برادرم که 15 سال از من بزرگتره گریه میکرد و من ارومش میکردم. البته دروغ چرا، طی اون 40 روز منم گریه کردم اما فقط و فقط یکبار. اصلا اخباره بد رو نمیگفتم به کسی و هر خبر مثبت کوچکی رو همش بزرگنمایی میکردم و… . خدارو شکر که اون مشکلات حل شد و من تونستم خودمو به خوبی کنترل کنم با کمک آموزه های استاده عزیزم. دوستان واقعا حالم خوب بود، حتی بهم میگفتن تو سنگدلی اما من تو دلم بهشون میخندیدم، اونا قانون رو نمیدونستن.
من موفقیت های کوچیک دیگه ای مثل همون غذای مورد علاقه و گیر نکردن تو ترافیک و خرید به اسانی از جاهای شلوغ رو هم با ذهنم شکل دادم اما سه تای بالایی مهمترینای سال 96 بودن. خدارو صد هزار مرتبه شکر که دارم تکاملم رو طی میکنم.
اما برای سال 97
1) تمرکز اصلیم بر روی قانونمندتر کردنه سبک زندگیم و شناخت خدا و قران خواهد بود، و بدست آوردن دوره قانون آفرینش و دوره عشق و مودت استاد (من قبلا چندین بار قران رو ختم کردم هم به زبان فارسی هم عربی اما الان شروع کردم به دوباره خوندنش و تازه دارم درکش میکنم. ممنون استاد جان)
2) دوم متخصص شدن در رشته ام و بهترین بودن و نهایتا کسب درامد با استفاده از علاقه ام و رسیدن به استقلال مالی خواهد بود، هیچ چیز دیگه ای رو امتحان نمیکنم، کاری که در سال گذشته انجام دادم رو تکرار نمیکنم (من 7 تا شغل رو امتحان کردم و جواب نگرفتم، با گوش دادن به فایل ثروتمندترین های هر شغل از استاد حالا میفهمم مشکل چی بوده، مشکل عدم تمرکز تو یک راه بوده)
3) سوم، توجه بیش از پیش به خودم و افکارم و سلامتیم، قبل ازعید یه خونه تکونیه حسابی تو گوشیم، گروه ها و کانالا انجام دادم و از اینستا هم خدافظی کردم :) مصمم هستم به تغییر، هیچ چیز مهمتر از خودم نیست.
حالِ دلِ همه تون خوب، به خدای همه مون میسپرمتون، دوستتون دارم
سلام و عرض ادب و تبریک دارم خدمت استاد بزرگوار و همه همراهان راه توحید
من خارج از ایران کار و زندگی میکنم . در ابتدای سال 96 و بر سر سفره هفت سین که تنهای تنها بودم ، از خداوند یک خواسته داشتم و آن تحول مثبت بزرگ بود . بعد از چند روز من به سایت استاد عباس منش هدایت شدم و بعد چندین روز گوش دادن به فایلهای رایگان ، دوره روانشناسی ثروت یک را تهیه کردم . در وضعیت مالی مناسبی نبودم و بدلیل اینکه دوست ندارم وارد فرکانس منفی شوم از توضیح آنها می گذرم .
من شیفته این حرفها و باورها شدم و روزها و ساعتها ، حتی در خواب و مسافرت و هر لحظه به آنها گوش دادم و تمرین ها را انجام دادم . به تدریج اوضاع بهتر شد و من مطالباتم را وصول کردم و دهها هزار دلار بدهی را پرداخت نمودم .
من پنجاه سال سن دارم و شاید در بین دانش آموزان استاد عباس منش که بسیار جدی این دوره ها را پیگیری می کنند جزء مسن ترینها باشم . من در سال گذشته همه دوره ها را غیر از دوره روانشناسی ثروت دو و سه را تهیه کرده ام و شاید باورکردنی نباشد که روزانه بیشتر از ده ساعت به آنها گوش می دهم و روی باورهایم کار می کنم . روزانه بیشتر از پنج کیلومتر و بعضی روزها تا پانزده کیلومتر در پارک پیاده روی می کنم و فایلها را گوش می کنم تا حدی که هر وقت سوالی برایم پیش می آید همان شب استاد را در خواب می بینم و ایشان به من جواب می دهد .
چیزی که حساب می کردم اگر روزی میانگین 8 ساعت روی فایلها و باورهایم کار کرده باشم تا الان بیشتر از 3000 ساعت روی این موضوع وقت گذاشته ام .
من برای ثروت به این دوره ها آمدم و حالا که مفهوم شرک و توحید را تا حدود زیاد و نه کامل درک کرده ام ، شبها در میان درختان قدم می زنم و وقتی یاد خدا می افتم و با خدا حرف می زنم ناخودآگاه تمام صورتم را خیس اشکهای شوق و عشق به خدا می بینم .
ساعاتی قبل از تحویل سال تصمیم گرفتم با دفتر شکرگزاریم به طبیعت بروم و در آنجا بابت اتفاقات مثبت سال 96 شکر گزاری کنم . هرچه فکر کردم که بزرگترین شکر گزاری من از خداوند در سال 96 چه می تواند باشد چیزی بهتر و زیباتر از توحید و شناخت خدا نیافتم و به خدا گفتم خدایا تو همه ثروت هستی و ثروت تویی و ثروت من در یافتن تو و ایجاد عشق زیبا بین من و توست که تا حالا تجربه نکرده بودم .
در دفتر سپاسگزاریم نیز این موارد را قبل از تحویل سال نوشتم :
1- اجایت دعا و خواسته ام برای تحول مثبت عالی
2- هدایتم بسوی توحید و دوره های آقای عباس منش
3- نزدیکی بیشتر من به خدا
4- قبولی فرزندم از دانشگاهی در کانادا و تامین شدن کلیه هزینه ها و شهریه سالیانه و خوابگاه و بلیط , …
5- وصول همه مطالباتم
6- پرداخت همه تعهدات مالی من
7- افزایش فراوان سلامتیم و درمان بیماری 25 ساله من تا حدود 80 درصد
8- چکاپ قلبم و نتیجه سلامتی صد در صد آن
9- سپاسگزاری از خداوند بابت همه نعماتی که داده و من آنها را درک نکرده ام یا از یاد برده ام
10- آرامش فراوان روحی و ذهنی
11- تسویه وام بسیار بزرگ و آزاد کردن سند خانه مادرم
12- سپاسگزاری بابت همه فروشها و درآمدهای عالی بیزینسهایم
13- سپاسگزاری بابت همه زیباییهای دنیا
14- سپاسگزاری بابت تغییر و اصلاح باورهایم
15- سپاسگزاری بابت سلامتی خانواده ام
16- سپاسگزاری بابت همه کمکها و امدادهای غیبی خداوند
17- ….
قبل از تحویل سال هم ، من سال 97 را سال تحول مثبت مالی نامگذاری کردم و بابت اتفاقات مثبت سال 1397 از خداوند شکرگزاری کردم و تاریخ آن را 29 اسفند 97 نوشتم و امضا کردم که چند مورد آن عبارتند از :
1- افزایش بیشتر ایمانم به خدا و نزدیکی بیشترم به خدا
2- باز شدن راههای آسان برای درآمد بیشتر از … دلار در هر ماه
3- افزایش ده برابری سود من از بیزینسهایم
4- …
دوستان ، من یک روشی برای درخواست از خدا ابداع کرده ام که برایتان توضیح می دهم . من یک کارتابل تهیه کردم که آن را کارتابل خدا نام گذاشته ام . وقتی درخواستی دارم آن را بصورت کتبی و خیلی با عبارات رسمی در نامه ای به خدا می نویسم دقیقا مثل نامه ای که هر شخص به یک مدیر عالی مقام می نویسد . یک مُهر تهیه کرده ام که نوشته ” ثبت شد ” . نامه را در کارتابل خدا می گذارم و مُهر ثبت شد را به آن می زنم دقیقا مثل مُهر دبیرخانه اداره . فردا من به عنوان خلیفه الله ، کارتابل خدا را باز می کنم و نامه را می خوانم و زیر آن یک مُهر می زنم ” تائید شد ” و پاراف می کنم به همه ارکان و اجزاء جهان هستی که در جهت درخواست ایشان اقدام به عمل آید و بعد هم از طرف خدا امضا می کنم و تاریخ می زنم . خیلی زود درخواستم جواب داده می شود .
سال خوب و پر از سلامتی و نعمت و برکت داشته باشید .
سلام برادر گرامی
قبلا هم نظرات ارزشمند و داستان موفقیتهای شما را مطالعه کرده ام و بینهایت لذت بردم
خلاقیت شما برای درخواست از خدا بسیار ایده جالبی بود
شما بسته ثروت 1 را تهیه فرموده اید و آگاهید که سن و سال بی اهمیت ترین موضوع در بحث ثروتمند شدن میباشد و تجربیات خوب شما مهر تائیدی بر این موضوع است
همیشه پیروز و ثروتمند باشید
با سلام و سپاس فراوان از نظر شما و ایجاد دلگرمی برای من .
استاد در یکی از دوره ها کتاب ” بنویسید تا اتفاق بیافتد ” را توصیه کرده اند و من هم از خواندن آن بسیار بسیار استفاده کرده و نتیجه گرفتم و خیلی توصیه می کنم به خواندن آن با دقت بسیار زیاد . من بعد از خواندن این کتاب یک روش جدید هم ابداع کرده ام که مطمئن هستم تا الان هیچکس از آن استفاده نکرده . بعد از گرفتن نتایج عالی ، حتما این روش را هم در سایت اعلام خواهم کرد .
ضمنا کتاب ” کیمیاگر ” را هم که استاد توصیه کرده بخوانید .
من فقط کتابهایی که استاد در دوره ها اعلام کنند را مطالعه می کنم تا خللی در باورهایم ایجاد نشود و با آموزه های استاد هم تضادی نداشته باشد .
امروز 16 کیلومتر پیاده روی کردم و به فایل ها گوش دادم و تمرینات دوره قانون آفرینش را انجام دادم و چندین صفحه سناریو نوشتم .
یک فیلم 15 دقیقه ای با فرمت mp4 از متن نوشته باورها و آرزوهایم و عکس آرزوهایم با موزیک متن انگیزشی درست کرده ام که در موبایل و لب تابم است و هر روز چندین بار نگاه می کنم مخصوصا صبح زمان بیداری و شب قبل از خواب .
با نرم افزار corel video studio ساخته ام که یادگیری و استفاده از آن بسیار راحته و خیلی بهتر از dream board به من جواب داده .
باز هم از نظر شما سپاسگزارم
سلام چه زیبا گفتین
خدایا تو همه. ثروت هستی. ثروت من در یافتن تو و. ایجادعشق. زیبا بین منو و توست .
با سلام
و سپاس از اظهار نظر شما
راستش این جمله را من در یک لحظه بسیار عرفانی و زمانی که در تاریکی شب و تنها و در طبیعت با خدا حرف می زدم و از یاد زیبایی بینهایت خداوند اشک می ریختم بر زبان آوردم و سه بار از من پرسیده شد که آیا به این حرفی که گفتی اطمینان داری ؟ و من با قاطعیت گفتم ” آری ”
زمانی که همسری که به جای خدا می پرستیدم و هر روز به عشق دیدن صورت زیبایش از خواب بیدار می شدم و روزم را با بوسیدن دستهایش آغاز می کردم ، پس از 22 سال زندگی و با داشتن بالاترین امکانات زندگی ، تنهایم گذاشت و من را ترک کرد ، تازه فهمیدم تا کجا در شرک بودم و چقدر اتکا به غیر خدا ، پوچ و توخالی است و بعد از یک سال گوش دادن به آموزه های استاد و ساعتها تفکر فهمیدم تنها ثروت ” خدا ” ست و تنها راه خوشبختی انسان ” توحید ” است .
پایدار باشید
ممنونم خدا رو شکر که دلتون آروم گرفته . قرار بوده شما یکتا پرستی رو یاد بگیرین . وتنها راهش انگاری از دست دادن همسرتون بوده .جالبه من فکر میکنم اکثریت. افرادی که اینجا هستند تو مرحله ای از زندگی دچار یک بحران ظاهری شدند ولی عمق قضیه چیه اونها به خدا شناسی و یکتا پرستی رسیدن .
این یکتا پرستی ارزشش رو. داره .به هر چیزی که به ظاهر از دست رفته .براتون خوشحالم .فرهاد جان ِ. و پیگیرتون هستم برای شنیدن خبر های خوش از شما.
سلام دوست عزیز تبریک میگم که اینقدر خوب پیشرفت کردین من هم بسته ثروت یک رو تازه چند روزه تهیه کردم شما هر جلسه رو از جلسه اول تا اخر به چه صورتی گوش میدادین اگه امکانش هست بگین چون میخوام بهتر نتیجه بگیرم
با سلام
من هم به شما بابت شروع دوره تبریک میگم
من که خودم را در ابتدای راه می بینم ولی از پیشرفت باورها و اعتقاداتم و نزدیکیم به خدا و نیز آرامش درونی و احساس بهترم نسبت به یک سال گذشته که شروع دوره هایم بود خیلی خیلی راضی هستم . واقعا اگر در حال گذراندن این دوره ها نبودم ، نمی دانم با مسائل پیش آمده در زندگیم ، چگونه می توانستم به زندگی ادامه بدم .
دوست خوب ، همه مراحل آموزش را خود استاد با شرح کافی در فایلها توضیح داده اند و سعی نکنید از شخص دیگری ، نحوه کار و باورسازی را درخواست کنید یا یاد بگیرید .
استاد با توضیحاتی که داده ، هر شخصی نسبت به فرکانسی که در آن لحظه در آن است برداشت کرده و آموزش می بیند و هر بار با افزایش مدار و بهتر شدن فرکانس ، برداشتهای دیگری از همان جملات استاد خواهد داشت .
شما اگز فایلی را بیست بار گوش کنید ، در بار بیست و یکم مطلبی را خواهید شنید و برداشتی خواهید کرد که حاضرید قسم بخورید در بیست بار قبلی نشنیده اید و این به دلیل تغییر فرکانسهای شماست .
من یک سال است که همه برنامه های تلویزیون ، حتی برنامه های تفریحی و سرگرمی را بصورت داوطلبانه و نه به اجبار کنار گذاشته ام . منظورم این است که ناخودآگاه اصلا علاقه ای به دیدن آنها ندارم و نه اینکه علاقه داشته باشم و از آنها دوری کنم . حتی جایی که مهمان باشم و تلویزیون روشن باشد من هر چه نگاه می کنم توجهم به آن جلب نمی شود چون واقعا به چشم خودم دیدم که این سریالهای بی سر وته ( حتی برنامه های صدا و سیما ) چقدر می توانند از هر لحاظ ، آینده یک شخص را در تاریکی نگه دارند . اخبار را از اینترنت دنبال می کردم که چندین ماه است علاقه ام به آن را هم از دست داده ام و شاید باور نکنید که الان هیچگونه اطلاعی از آخرین اخبار کشور حتی اخبار اجتماعی ندارم .
بازی و سرگرمی و شبکه های اجتماعی و همه کانالهای تلگرام را حذف کرده ام .
هر روز صبح به عشق شنیدن فایلها بدون زنگ ساعت از خواب بیدار میشم و به نزدیکترین فضای سبز میرم و تا زمانی که وقت باشد به فایلهای استاد گوش می کنم .
در محل کار هم جایی که امکان باشد ، باورهایم را در یک فایل word می نویسم و هر روز جملات آنها را با بهتر شدن فرکانسم ، اصلاح می کنم و هر هفته یک بار از آخرین باورهای نوشته شده ام ، با صدای خودم یک فایل صوتی درست می کنم و در زمان مناسب چندین با در روز گوش می کنم .
یک فایل صوتی هم در بسته شما هست که باورهای بسیار عالی هستند و می تواند الگوی مناسبی برای باورسازی باشد . من این فایل را نیز روزی چند بار گوش می کنم .
برای تهیه دوره های دیگر عجله نکنید و بعد از رسیدن به مرحله ای که احساس کنید تا هفتاد درصد از مطالب دوره را هضم کرده اید ، سراغ دوره دیگر نروید .
من دوره قانون آفرینش را هم خیلی توصیه می کنم که به نظر من چکیده بسیار عالی از همه دوره هاست . اگر قانون آفرینش را تهیه کردید صد بار گوش کنید .
امروز صبح با خودم فکر می کردم که استاد راه و جاده را نشان می دهد وهمه ما از یک جاده حرکت می کنیم ولی الزاما لاستیک همه خودروهای ما از روی یکدیگر رد نمی شود و همه ما الزاما جهت دیدن مناظر جاده در یک محل توقف نمی کنیم و همه ما هم در یک رستوران بین راه غذا نمی خوریم و همه ما به یک درخت خاص در مسیر نگاه نمی کنیم ولی چیزی که مسلم و آشکار است همه ما اگر به مسیری که استاد نشان می دهد ادامه بدهیم ، قطعا به مقصد می رسیم و باز هم به مقاصد بالاتر و عالی تر ادامه راه می دهیم .
وقتی از ادامه راه ناامید می شوم ، با خودم می گویم اگر این راه را نروی ، چه راه بهتر و جایگزینی داری ؟
گوش دادن به این فایلها و صرف وقت برای آنها ، مانع کدام کار مهم تو شده و تو را از کدام کاری که میلیاردها درآمد داشته بازداشته ؟ اگر جلوی سود و درآمد و بیزینسهای میلیون دلاریت را گرفته ، همین الان کنار بزار و دنبالشون برو و دقیقه ای هم وقت تلف نکن . جز این است که وقتهایی که صرف تماشای سریالهای مزخرف و شنیدن اخبار جنگ و بیماری و ساعتها گشتن در کانالهای تلگرام و صفحات اینستاگرام را صرف شندین حرفهایی کرده ای که کمترین و کمترین اثر آن ، آرامش ذهنی و روحی و قلبی است ؟
پایدار باشید
سلام
دیدگاه شما پاسخ شما نظرات دوستان فوق العاده است حتما تا به الان کلی پیشرفت داشتید و مدار تون بالا رفته . دیدگاهها در مورد خدا عالیه .با ارزوی خوشبختی و ثروت فراوان …
باسلام به همه دوستان عزیز و مهربونم به ویژه استاده گلم…
ساله جدید و روزهپدر رو به همه به ویژه پدر گرامی و استاده مهربانم تبریک میگم….
خوب باید بگم من ساله 96 بهترین ساله زندگیم بود….چرا؟!…
چون در اول این سال تصمیم گرفتم از شهرم هجرت کنم چون اونجا به یه شرایطه خوب و ثابتی رسیده بودم و شرایط برام ایدهآل بود و دنباله تغییر و بهتر شدن بودم…بعد تصمیم گرفتم و اومدم تهران بدونه اینکه کسیو بشناسم تو یه کارگاه تو همون رشته کاریم مشغول به کار شدم…بعده 6 ماه دوباره تونستم سریع پیشرفت کنم و سرکارگر اون کارگاه بشم و دوباره به یک شرایط پایدار و خوب رسیدم….اینجا بود که با استاده عزیز آشنا شدم و یه کلیپ دیدم که میگفتن چگونه میشه کارمندی رو کنار گذاشت و از اونجا که من فوقالعاده نیاز به آزادی درونم زیاد بود سریع تصمیم گرفتم و بازم بدونه هیچپشتوانهای این شرایط خوبه کارگاهی رو کنار گذاشتم و با توکل به خدایه یکتا و بیهمتا تو همون رشته،کار برایه خودمو شروع کردم…
من فقط 2تا کار رو بعده کنار گذاشتن کارمندی درست و خوب انجام دادم….یکی درست کردنه دفتره سپاسگذاری و نوشتن روزانه آن و دوم داشتن حسه خوب…
ولی دوستان باور کنید با همین 2 کار کلی اتفاق خوب و معجزه در زندگی من پیش آمدم و من انگار به طور طبیعی داره زندگیم با معجزاته خوب خداونده یکتا پیش میره و روز به روز بهتر میشه….داستان هایی تو این 1 سال واسم پیش اومد که فقطمیتونم بگم معجزه خدا بود که منو به مسیر درست هدایت کرد…
البته محصولاته دیگه مثله عزت نفس یا همین اواخر محصوله توانایی حل مسائل و کله دانلودهای رایگان استاد و غیره رو هم تهیه کردم و هر روز دارم روشون کار میکنم….
و الآنم دارم اهدافمو برایه ساله 97 تنظیم میکنمو مطمئنم ساله 97 به مراتب از ساله 96 برایه من تو همه زمینهها بهتر میشه…
امیدوارم شماهم با برنامه و هدفگذاری و تلاش و توکل به خداوند یکتا به همه خواستههاتون برسین…
دوستتون دارم…
مثله استاده عزیزم براتون شادی،ثروت،سلامت و سعادت در دنیا و آخرت را آرزومندم…
سلام به استاد عززیزم و دوستای گلم
اولین تصمیم سال 96 من رفتن به پارک شهرمون بود .دوست داشتم برم بدمینتون بازی کنم . و یه پایه پیدا کردم و رفتیم .صبح ها خیلی خوش گذشت و خیلی بچه های پارک به ما اظهار لطف میکردن و از بازی مون. تعریف میکردن و از اینکه دو تا دختر خوش تیپ به پارک اضافه شده بود خوشحال شدن .و میگفتن شما به وزن پارک اضافه کردین یعنی به اعتبارش ???
قبل از اون نمی دونستم اگه برم عکس العمل مردم چیه چون من توی شهر کوچکی بودم .البته من خودم بسبار دختر با اعتماد به نفسی هستم. ولی از بس شوهرم میگفت این کار رو بکن اون کار رو نکن …
امسال کلی رفتم بنگاه ماشین ماشین پورشه وبی ام و و سانتافه. و تویوتا سوار شدم .چقدر بهم میاد که این ماشین ها رو داشته باشم جدی میگم??
امسال یه دوره ای رو آماده کردم و رفتم برای گرفتن مجوز بهم گفتن شما اصلا رزومه کاری ندارین و درسته معلومات دارید ولی باید رزومه ارائه کنی .و من هم هیچ چیز نداشتم که ارائه کنم .و رفتم خونه ولی ناامید نشدم و رفتم روش دوباره کار کردم پربار. ترش کردم .
دوباره. رفتم .همون حرف ها رو بهم زدن .ولی با همون کسی که صحبت کردم گفت شمارتو بده بچه هامو بیارم کلاس شما . بعد از یک هفته اومدن کلاس من
اولین بار بود من هیچ تجربه. تدریس نداشتم ولی خدا بهم گفته بود من توی کلاس همراه تو هستم و دلم آروم شده بود .جلسه. اول اینقدر عالی برگزار شد .بعدش تازه فهمیدم خداوند حرف شده بود از طریق من چون اون مادر ودختر شدیدا به حرف های من که ربطی به کلاس نداشت احتیاج داشتند . و بهم گفتند چقدر حرفاتون ارامش بخشه و کلی از من تشکر و قدردانی کردن و گفتن هر کاری از دستمون بر بیاد براتون انجام میدیم ِ خداوند دلهای اونها رو بررای من نرم کرده بود
من از ساعت 3_7در مورد خداوند حرف زدم ولی اصصصصلا خسته نشدم .تازه وقتی که رفتن می خواستم از خوشحالی جیغ بزنم. ویک. ساعت رفتم پیاده روی تو ابر ها انگاررری داشتم پروازز میکردم
پاررت 1
سلام
موفقیت های سال 96 من
شرکت در کلاس آموزشی خود شناسی و هوش هیجانی که بسیار آگاهی نابی بهم داد و در زندگیم و روحیم ماثیر مثبت داشت
داشتن روابط متعدد بهتر با افراد موفق تر
نه های بیشتر و بهتری گفتم
تجربه سرمایه گذاری اشتباه به مبلغ کم
کسب درآمد ماهیانه 3 میلیون تومان که تو اهدافم نوشته بودم
وارد شدن به محیط کاری که ازش میترسیدم
صعود به قله ناز و کهر با ارتفاع 5100 متر که تو اهدافم بود
پرش از دایب آخر استخر شیرودی که تو اهدافم بود
مطالعه 6 جلد کتاب خوب
برقراری ارتباط متعدد با جنس مخالف جهت شناخت بیشتر و پیشرفت
بزرگتر شدن اهدافم
یاد آوری خداوند برای دیگران
تحویل بیش از 10 درصد درآمدم به اونایی که باید
نماز بیشتر خوندم
با خدا صمیمی تر شدم
خودمو بیشتر دوست داشتم
با کودک درونم تونستم ملاقات داشته باشم
بیشتر خندیدم
یاد گرفتم خندیدن رو
کلاهی که دوست داشتم رو خریدم
با تور تفریح رفتم که جزو اهدافم بود
خدارو شکر
سلام دوستان وگروه ارزشمند من که هرچی دارم ازاین سایت دارم خواستم بگم چقدرنظرات فوق العاده هست هرچقدرمیخونم سیرنمیشم تبریک میگم به دوستان وسپاسگزارخداوندهستم که جناب استادعزیزروسرراه ماقراردادوهرروزبایه الهامی این سایت روغوغامیکنه احساس میکنم همه پای سایت نشستن ومنتظرن تاازاستادمطلبی بیادوجواب بدن وتجربه ی دیگران روکسب کنن سپاسگزارم خدایاازت اینجاکجاست که همش بوی تورومیده بوی توحیدویکتاپرستی هیچ حرفی غیرازاین نبست?????????
درود بر استاد عزیز و تبریک سال نو خدمت شما وتمام دوستان
اتفاقات و دستاوردهایم در سال 1396?
1-بزرگترین و بهترین اتفاق میتوانم بگویم با خرید محصول راهنمای عملی رسیدن به روئیاها بود چون با آن خداوند رابهتر شناختم و حکایت این دنیا و آخرت و پیامبران و ائمه و درک پذیرفتن مرگ که وقتی این مسائل را بدانی یک زندگی ایده آل خواهی داشت و ایمان توحیدی به خداوند که من الگوی خودم را حضرت اببراهیم و الگوی نزدیک تر استاد عباس منش قرار دادم و توانستم باورهایم نسبت به زندگی و آخرت و مرگ و خداوند و حتی ثروت بهبود بخشم .
2- خرید خانه با همکاری همسر مهربانم
3- پرداخت بیشترین بدهیهایم چون یکی از اهدافم بود.
4-توانستم چندین کتاب بخوانم که بسیار با ارزش هستند( کیمیاگر – 4 میثاق – بیاندیشید و ثروتمند شوید – پدر پولدار ،پدر فقیر – حکایت دولت و فرزانگی – روئیاهایی که روئیا نیستند و….)
5- توانستم مشکل برادرم را با واسته گری حل کنم و خودم نیز بهرمند شوم .
6- وجود همسرم در کنارم در سلامتی کامل و همچنین عشق پایدار میان من وهمسرم .
7- سلامتی خودم و خانواده ام و وجود پدر و مادرم وخواهرم وبرادرم و حتی بچه های آنها که نعمت بزرگی است .
اهدافم در سال 1397?
1- اولین و مهمترین هدفم افزایش درامدم به 3 تا 10 برابر یعنی حداقل ماهی 9 میلیون و حداکثر ماهی 30 میلیون تومان تا یکسال آینده و حاضرم جانم که گرانبهاترین چیز برای من است بهای آن قرار دهم چون با این هدف میتوان به راحتی به اهداف دیگر برسم .
2- میخواهم در بازار بورس ایران قدرتمند شوم و دانش کامل خرید و فروش و کنترل رفتاری در این بازار را یاد بگیرم که بطور خودمختار و الهامات خداوند بهترین خریدوفروش راا داشته باشم و میلیاردر شوم این هدف بلند مدت من میباشد .
3- یادگیری زبان انگلیسی و مسلط شدن در آن .
4- ورزش کردن و رسیدن به تناسب اندام و یادگیری شنا حرفه ای چون روحیه من را در امور دیگر یاری میکند و همیشه سرحال و شاداب هستم .
5- مرور دوباره قانون جذب و به استادی رسیدن در این قانون .
6 – خواندن 30 جلد کتاب موفقیت و به خود ایده آلی رسیدن و اصلاح باورهایم و تغیر خودم تا دنیای بیرونم نیز تغیر کند و همچنین تکرار عبارات تاکیدی
7- خرید یک خانه دیگر و یک ماشین سراتو سفید رنگ
8- پس انداز برای سرنایه گذاریهای بیشتر
9- رفتن به 2 مسافرت خارج از ایران
10- راه اندازی یک کسب و کار موفق در کنار این اهدافم که در آن نقدینگی باشد و زیاد از من وقتی را نگیرد .
خداوندا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم و پیشاپیش از شما برای برآورده کردن این اهدافم نهایت سپاس گذاری را دارم .
سلام خدمت استاد عزیزم و همه ی دوستان
????????????
استاد اخرای سال 96عالی بود برای من میخوام چند تا از اون تجربیات خوب خودم رو اینجا برای شما بنویسم تا بیشتر باور کنم که من همونی بودم که چند ماه پیش لنگ بودم و الان چجوری با تغییر باور ها و کار کردن روی اونها،این اتفاقات برای من افتاد و این که باور کنم که قوانین درسته…
من یه ماه بود ازدواج کرده بودم که کار هم نداشتم،و داشتم روی باور هام با دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویا ها کار میکردم ،یه روز از خدا خواستم و نوشتم که خدایا من یه کار میخوام ازت،یه هفته نشده بود که یکی از فامیلامون به من زنگ زد که شریکم میخواد سهمش رو بفروشه بیا سهم اینو بخر و شریک شو،اما من همه ی پول رو نداشتم که سهمشو بخرم ولی وقتی خانواده ام فهمیدند که همچین فرصتی پیش اومده گفتند ما بهت کمک میکنیم که بخری ..بعدش اونا کمکم کردن یه کم هم خودم داشتم که باعث شد من به سادگی به این مغازه رسیدم،بعد من رفتم اونجا شریک شدم،ولی یه چیزی رو فهمیدم،این که اون فردی که سهمشو به من فروخته بود به خاطر کساد بودن بازار سهمشو فروخته بود و میترسید که ضرر کنه،و وقتی من رفتم اونجا همش داشتم روی باور هام کار میکردم و باور فراوانی رو به خودم یاداور میشدم که بینهایت نعمت و ثروت در این جهان هست،یواش یواش بازارمون شروع شد به خوب شدن و الان دیگ عالیه و کسی که سهمشو به من فروخت الان داره میگه کاش نمیفروخم و از این حرفا…ولی منم تو دلم میگم اگه با همون باور ها ادامه بدی نه تو این کار به جایی میرسی و نه تو کار دیگ،خلاصه استاد تو سال 96 من این اتفاقات عالی رو تجربه کردم،البته مهم تر از این اتفاقات ایمانی است که نسبت به خدا پیدا کرده ام و شخصیت قوی که در من ایجاد شده،به قول شما هدف ها بعدش به وجود میاد اما اگر شخصیت قدرتمندی در خودت ایجاد نکنی به هیچ جا نمیرسی،استاد من این شخصیت رو الان در خودم احساس میکنم،من ازادی رو کاملا احساس میکنم استاد وقتی به اطراف خودم نگاه میکنم میبینم همه یه جورایی میترسن،همه یه جورایی محدود هستند..همش صحبت از چیزایی میکنن که احساس بدی بهشون میده حالشون رو بد میکنه،میترسن یکی چشمشون بزنه یا چوب لای چرخشون بذاره،و وقتی من بهشون نگاه میکنم،انقدر احساس ازادی میکنم که غرق در خوشحالی میشم،و در ضمن دلم هم به حالشون نمیسوزه،چون میدونم که نتیجه ی شرک چیزی جز این رنج ها و مشکلات نیست….(خدایا سپاسگزارم ازت) استاد سال 96برای من این اتفاقات افتاد و از این به بعد میخوام به قول شما از اینا استفاده کنم برای رسیدم به خواسته های بیشترم،استاد اولین اتفاقی که تو سال جدید میخوام برام بیافته اینه که یه استدیو بسازم و شروع کنم به اهنگسازی و تنظیم..همون کاری که عاشقشم،همون کاری که بخاطرش به این دنیا اومدم…و از خدا میخوام که کمکم کنه در راه رسیدن به این خواسته هرگز نا امید نشم..
استاد من یه تجربه ی عالیه دیگ هم دارم اونم اینه که شما گفته بودید اگه روی باور هات کار کنی جهان ادم های زندگیت و مکان زندگیت رو عوض میکنه،استاد من به این حرف شما رسیدم…من تو دهات زندگی میکردم از وقتی که روی باورهام(البته به صورت جدی)کار کردم این کاری که واسم پیدا شد توی شهر نزدیک دهاتمون بود من بعد از شریک شدن با پولی که نامزدم داشت یه خونه خریدیم و من الان دارم توی شهر زندگی میکنم و وقتی کارم تموم میشه برنمیگردم دهات،میرم خونه خودم…استاد اینجا با ادم های جدیدی اشنا شدم و ادم های منفی قبلی دیگ در زندگیه من وجود ندارند…
خدایا شکرت
سلام خیلی ممنون وسپاسگزارم
سلام خیلی ممنون وسپاسگزارم