توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
حدود سه ماهی هست که به دلایلی تو وضعیت روحی چندان خوبی نبودم. با اینکه قبلش در حال استفاده از محصولات بودم. ولی با شنیدن این فایل دوباره تصمیم گرفتم کار کردن رو خودمو شروع کنم و بطور جدی دوباره به فایلها گوش بدم و حال خودمو خوب کنم. همیشه به خودم گفتم این محصولات حتی اگه هیچ نتیجه ی مالی برای من نداشته باشه ولی تو همین مدت چندتا نتیجه مهم برای من داشته؛
اول اینکه منو با خدا آشنا کرد. کلا باورهای من نسبت خداوند تغییر کرد و باعث شد خدا رو در حد توانم خیلی بیشتر و بهتر بشناسم.
دوم اینکه حالمو خوب کرد. شادی و لذت از زندگی چیزیه که مخصوصا در ایران غنیمته. هرچند این مدت ازش یه کم دور شدم ولی چون میدونم قوانین جهان ثابته همونطور که دفعه قبل بهش رسیدم الانم خیلی راخت میتونم به اون روحیه شادی و آرامش پایدار برسم. آرامشی که بعضی وقتعا انقدر زیاد و عمیق میشه که احساس میکنم تو این دنیا نیستم اصن. نمیشه وصفش کرد.
و سوم سلامتی. وضعیت سلامتی جسمیم هم به وضوح بهتر شد. این سه مورد رو قطعی بدست آوردم و موارد دیگه هم با تمرین و تلاش و تکرار بیشتر و بهتر قوانین بدست خواهند آمد.
به امید سالی خوش و خوب برای همه ی کسانی که واقعا بدنبال تغییر هستن. که البته تعداد کمی از جامعه هستن.
هرچه بینی دلت همان خواهد ، هرچه خواهد دلت همان بینی
در پناه خداوند بزرگ
منظور فایل یک ساعته مربوط به سال نو بود، اشتباها اینجا نوشتم.
به نام رب العالمین سلام خدمت استادودوستان عزیزمن 30سالمه به همراه همسروفرزند6ساله ام تقریبایکسال باگروه تحقیقاتی عباسمنش اشناشدیم قسمت اول سوال نتایج سال96 1٫بزرگترین نتیجه توحیدوپیداکردن خدا29سال درگمراهی وشرک بودم2٫باگوش کردن به فایلهای رایگان بدون داشتن 5هزارتومن توجیبم وکارکردن روخودم خانه شخصی خریدم نقدی خداشاهده3٫کاهش نمره عینک همسرم4٫خوب شدن بیماری وتنگی نفس همسرم4٫پس اندازکردن پول وپرداخت قرض هام 5٫قدرت بخشش وخریدهدیه برای خانواده هایمان6٫خریدقانون افرینش ازجلسه اول تاجلسه دهم (بابت تخفیف 40درصدکه دادین سپاسگزارم)7٫درک قوانین جهان هستی بادلیل ونتیجه8٫ارامش بسیارزیاد9٫درک قران 10٫هدفدارزندگی کردن11٫خودم وخالق زندگیم میبینم12٫باخداصحبت میکنم سوال میکنم اون جواب میده راهنماییم میکنه13٫فراوانی درکارم14٫نوکردن موتورم15٫باورکردن تواناییهایم16٫روابط عالی17٫پاک زندگی کردن (به دلیل پرشدن خلادرونم )دوستان این خلافقط باخداپرمیشه نه چیزدیگه18٫داشتن احساس رضایت19٫سپاسگزاربودن20٫ازخداراضی بودن21٫اشنایی پسر6سالم باقوانین جهان وخداوند(دقبقامثل یه استاد)22٫داشتن احساس فوق العاده احساسی که تو30سال زندگیم تجربه نکردم23٫خریدکتاب چگونه فکرخدارابخوانیم وهزاران نتیجه که توهرلحظه برامون اتفاق میفته
دقیقامثل معجزه میمونه البته طبیعت جهان اینه که ثروتمندوشادباشی وارامش داشته باشی سالم باشی اگه غیراین باشه طبیعی نیست وایرادداره قسمت دوم سوال تجارب97 1٫خریددوعددخانه 2طبقه برای دادن به اجاره2٫خریدمغازه برای دادن به اجاره3٫خریددوره روانشناسی ثروت یک ودووسه4٫خریددوره های هدفگذاری وراهنمای عملی وتمام محصولات استاد5٫خریدباغ شخصی 2000متر6٫خریدماشین7٫خریدهدیه سرویس طلابرای همسرم به قیمت 30میلیون تومان 8٫شروع کردن به کارساخت وسازازساخت 3طبقه شروع کنم برم بالا9٫خریدایکس باکس برای پسرم10٫رفتن به مسافرت خارج کشور10٫درک بیشترقوانین جهان11٫درک بیشترخداوندمهربان دوستان اینامال سال97فقط سال 98ان شاالله میام خبررسیدن به تک تکشونوبه لطف خدابراتون مینویسم قول میدم بهتون مثل یک مرد
در گروه های استاد شب خیز و همزمان استاد عطار روشن و در محضر استاد عباس منش بودن به شدت حالم را دگرگون کرد و من پله های ترقی را یکی یکی اما به سرعت طی میکردم. همه چیز عالی و در تکامل با یکدیگر بودند . چند دفعه در سایت استاد عباس منش برنده شدم که همه ، نشانه هایی بودند که میخواستند خبر از رشدم بدهند.
بسته ی عشق و مودت و فایلهایی از قانون آفرینش استاد را نیز دریافت کردم و چون در حال کار بر روی بسته ی تناسب اندام بودم و در کنارش بسته ی راز ثروت الهی را نیز کار می کردم،توانستم فقط دو تا از فایلهای اول بسته ی عشق و مودت را بنویسم و بعد تصمیم گرفتم که تمرکزی کار کنم و تا بسته های قبلی را تمام نکردم به سراغ این بسته نروم.
دقیقاً در همین زمان بود که روابطم با همسرم تیره و تار شد . بهتر است بگویم ، یخ زد. روزها و شبها می گذشت و ما هیچ حرفی برای گفتن با یکدیگر نداشتیم و روز به روز سردتر و سردتر می شدیم. بدون هیچ دلیلی از بودن با یکدیگر لذت نمیبردیم . با خودم میگفتم ، خدایا ! چرا حالا که همه چیز دارد به خوبی پیش میرود و دارم تو را به وضوح میبینم این طور شده است؟
دیگر بچه هایم نیز، کاملا متوجه این موضوع شده بودند و سردی و بی تفاوتی رفتار ما ، آنها را هم اذیت میکرد و کسل و غمگین شان کرده بود.
می دانستم که نباید غمگین باشم. می دانستم که باید امورم را به خدا بسپارم و سعی کنم حالم را خوب نگه دارم ، اما چطور می توانستم ؟ تصمیم گرفتم که بنشینم و دوره ی عشق و مودت را ببینم و منتظر فرصتی برای نوشتن مطالب نباشم. هر شب، لب تاپ را برمیداشتم و تا نیمه های شب می نشستم و بجای اینکه زانوی غم بغل بگیرم و از بی اعتنایی همسرم ناراحت و غمگین شوم ، فایلها را نگاه میکردم و وقتی این کار را میکردم کلاً از این دنیا جدا میشدم. و در تمام مدت سعی می کردم که طبق گفته های همان فایل ها عمل کنم و روابط خود را با همسرم به زیباترین شکل تصور کنم و حتی آنقدر به خودم جرات دادم که در تصوراتم همسرم را بدون چهره تجسم می کردم و با خودم میگفتم که یک همسر خیالی در نظر می گیرم ، چون وقتی میخواستم با همین همسر، این تجسم را داشته باشم ، همه چیز بهم میریخت و نمیتوانستم خوشحال باشم و این را به خدا سپرده بودم و می گفتم که من نمیدانم این چهره ، متعلق به چه کسیست و نمیدانم که آیا این همسر، همین همسراست یا فرد دیگری که هم فرکانسم است ؟! اما زیاد نمی خواستم به این قضیه فکر کنم ، چون هر دفعه که فکر میکردم و ناخودآگاه با وضعیت موجودم مقایسه می کردم حالم خراب می شد و می دانستم که این یعنی به شدت به او وابسته شده ام و می دانستم که اگر خدا را می خواهم باید ثابت کنم که به هیچ کسی جز وابسته نیستم . بنابراین در تمام مدتی که دوره را می گذراندم به خودم و به خدا قول دادم که تسلیم محض باشم و باز هم به او اعتماد کنم و سعی کردم غم و غصه را به خود راه ندهم و با خودم وخدا رابطه ای عاشقانه و شاد ترتیب دادم و از تک تک لحظه ها لذت میبردم.
به طور کامل رابطه ی عاطفی من و همسرم گسست. در ظاهر در یک خانه بودیم اما در باطن ، به اندازه یک قرن فاصله گرفتیم.
طوری که یک روز به خدا گفتم که خدایا ، خودت بگو چه کنم ؟ فرزندانم را چه کنم ؟ من به تو تسلیمم و امورم را به تو میسپارم و قلبا منتظر پیام خدا بودم. در اتاقم دراز کشیدم و خسته از روزهای طولانی ای که هر روزش برایم درس جدیدی بود، ناگهان از تلویزیون که در حال پخش برنامه ی کودک بود و فرزندانم در حال تماشا بودند جملاتی شنیدم که من را منقلب کرد.سکوت عجیبی حکمفرما بود و فقط صدای شخصیت های کارتون را میشنیدم . میگفتند ، از جدایی میترسی؟ این که ترس ندارد . در نهایت یکی از بچهها با تو میماند و یکی با پدرش. انگار من را برق گرفته باشد به سرعت از جا پریدم و به سمت تلویزیون آمدم و دیدم کلا مسیر برنامه ی کارتون عوض شد و برنامه با شادی ادامه پیدا کرد و به اتمام رسید . بند دلم پاره شد و با خودم گفتم که خدا جون، داری با من چیکار می کنی؟ اما من قول داده بودم که تسلیم باشم و ناراحت نباشم.
طبق وعده ای که داده بودم سعی کردم بهم نریزم و باز هم گفتم که من به تو اعتماد دارم. همان روز همسرم به منزل آمد و گفت که باید به ماموریت 10 روزه برود و بلافاصله وسایلش را جمع کرد و صبح خیلی زود رفت . من مانده بودم و کلی افکار عجیب و غریب . سعی کردم که حال خوب را وارد زندگی خودم کنم و مدام با خودم تکرار میکردم که این فرشته ها (فرزندانم) خدایی دارند که بهتر از هرکسی مراقبشان است و مرتب داستان حضرت موسی به یادم می آمد.
دوباره روند تناسب اندامم را ادامه دادم و هر روز داشتم نتایج زیبا و خوشحال کننده ای را از این دوره کسب می کردم. یک روز که دراز کشیده بودم و داشتم فایل گوش میکردم و با حلقه ی انگشتری ام بازی میکردم با کمال تعجب دیدم که به راحتی از انگشتم بیرون آمد. انگشتری که به خاطر چاق شدن به شدت به دستم فشار میآورد و چند بار تصمیم گرفته بودم که آن را ببرم و راحت شوم اما الان میدیدم که به راحتی از انگشتم خارج می شود خیلی خوشحال شدم.
از خوشحالی تصمیم گرفتند که دیگر انگشتر را بدست نکنم و از طرفی روابطم نیز از بین رفته بود و مصمم شدم که حتما این کار را انجام دهم و همان موقع به خداوند سفارش یک حلقه ی جدید را برای روابط جدیدم دادم وخوشحال بودم اما ، مانده بودم که چطور می توانم به همسرم این موضوع را بگویم حتی اگر قرار است روابطمان درست شود باید چه دلیلی برای تعویض حلقه های ازدواج بیاورم؟ اما دلم نمی خواست اصلا به این موضوع فکر کنم بنابراین رهایش کردم.
در تمام مدت سفر همسرم ارتباط تلفنی کمی با هم داشتیم ، انگار نه انگار که 14 سال با هم زندگی کرده بودیم و سکوتی عجیب بین ما حکمفرما شده بود ، سکوتی که هر دوی ما را می ترساند و هیچ کدام جرات حرف زدن نداشتیم . یک روز همسرم پیامکی برایم فرستاد که من دیگر خسته شدم ، بیا تمامش کنیم .حرف بزنیم .و این شروع پیامکهای ما بود . تمام حرفهایی که در این 14 سال اذیتمان میکرد و تصور میکردیم که طرف مقابل خودش باید بفهمد مطرح کردیم . مسائلی که مطرح میشد برایمان خیلی سخت بود . مسائلی که اصلاً فکر نمیکردم ناراحت کننده باشد و برای ایشان هم همینطور بود. این را هم بگویم که ما در تمام مدت زندگی مشترکمان حتی در تاریک ترین روزهای روابطمان هیچ وقت به خودمان اجازه ندادیم از حرف های رکیک و الفاظ زشت استفاده کنیم و هیچ وقت هم در بین ناراحتی هایمان پای خانوادهها وسط کشیده نشده بود.و همیشه بحث روی خودمان بوده و مسئولیت تمام اشتباهاتمان را خودمان می پذیرفتیم.
کم کم وقتی حرف هایمان را زدیم دیدیم که ما نه تنها همدیگر را دوست داریم که عاشق یکدیگر هستیم و در طی این ده روز، ورق برگشت و حرفهای انتقادی جای خودش را به برنامه ریزی برای زندگی بهتر داد و از آن زمان تا کنون به فضل خداوند مهربان ، مرتبا عشقی را دریافت میکنیم که در زندگیمان بی سابقه است و شکر خدا ، هر روز هم دارد بهتر و بهتر می شود.
از ماجرای حلقه برایتان بگویم. یکی از روزهایی که همسرم در مأموریت بودند با تماس گرفتند و با ناراحتی گفتند چند روز پیش می خواستم وسیله ای را جابجا کنم دیدم که انگشتر به دستم فشار میآورد و انگشتم را میخواهد ببرد، آن را از دستم خارج کردم و در جیبم گذاشتم تا بعدا دستم کنم اما هرچقدر که میگردم پیدایش نمی کنم. تمام طلافروشی ها را رفتم و نتوانستم مشابه آن را پیدا کنم حتی عکسش را کشیدم که برایم بسازند اما گفتند که اینگونه نمیشود. من فقط سکوت کرده بودم و با خودم فکر می کردم هیچ وقت همسرم انگشتر شان را از دستشان خارج نمی کردند و درست ، زمانی که من این موضوع را از خدا خواسته بودم این کار انجام شد . خندیدم و گفتم که اشکالی ندارد ، خودت را ناراحت نکن. همسرم آنقدر که از واکنش من متعجب شده بود از گم شدن انگشتر تعجب نکرده بود و خودش پیشنهاد خرید یک حلقه ی جدید را داد و من ماندم و خندیدن به راه حل بی نظیر خدا . تا چند روز مرتب می خندیدم و با خود تکرار می کردم که خدا جون ، تو بی نظیری .سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
صفحه ی چهارم
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید چرا برخی از افراد مدام در زندگیشان اتفاقات بد رخ میدهد و به خواسته های خود نمیرسند اما در مقابل عده ی دیگری وجود دارند که به هرچه که میخواهند میرسند و زندگی این افراد پر از نعمت و فراوانی است. برای این افراد همیشه بهترین اتفاقات می افتد و هرجا که میروند انگار پول و موفقیت نیز به دنبال انها خواهد رفت. این تفاوت میتواند دلایل مختلفی داشته باشد که البته ظاهر ساده ای دارد اما فوق العاده مهم است و میتواند در راه رسیدن به هدف به ما کمک کند.
باید گفت باور های ما همان افکاری هستند که دارای فرکانسی مخصوص به خود بوده و رویدادها را به سمت ما جذب میکنند. ما در این دنیا چیزهایی را قادر هستیم به سمت خود جذب کنیم که هم فرکانس و هم مدار با افکار و باورهای ما باشند. شما به صورت آگاهانه با شکر گذاری در مورد اتفاقات خوب میتوانید در اینده آنها را به میزان بیشتری به سمت خود جذب کنید. افرادی که موفق هستند و همیشه ثروت و خوشبختی به سمت آنها میرود یکی از دلایلش این است که این افراد باورهایی از جنس نعمت و موفقیت دارند و نسبت به این مسائل شکرگذار هستند و با همین دید مثبت میتوانند در اینده نیز این موارد را به سوی خودشان جذب کنند.
اگر میخواهید در کوتاه ترین زمان با ثروت و موفقیت هم فرکانس شوید ساده ترین کار شکرگذاری است. شکر گذاری به شما کمک میکند خیلی سریع در فرکانس جذب ثروت و فراوانی قرار بگیرید. و در نقطه مقابل عدم شکرگذاری به خاطر داشته هایتان میتواند در آینده انها را از دسترس شما خارج کند. آیا میدانید که نارضایتی و نا شکری میتواند باعث شود که عواملی ناخوشایندی که نسبت به انها این حس را دارید بیشتر به سوی شما جذب شوند. ناشکری میتواند باعث ناکامی شما در رسیدن به اهداف شما شود.
اهدافی که برای شما مهم هستند و دوست دارید به انها برسید. احساس رضایتمندی و شکرگذاری نسبت به نعمتهایی که در اختیار دارید با ایجاد نوعی فرکانس ضمیر نا خود اگاه شما را وادار میکند که مقادیر بیشتری از انچه که مورد رضایت شماست به سوی شما جذب شود. خداوند شکرگذاری شما را دوست دارد. او انسانهایی را که شکرگذار نعمتهای او هستند را نسبت به بقیه بیشتر دوست دارد . به همین دلیل وجود احساس شکرگذاری در این افراد نعمات و موفقیتهای بیتشری را به سوی انها روانه میکند.
برای جذب ثروت بیشتر باید شکرگذار پولی باشید که در حال حاضر در دسترس شما قرار دارد. شاید درامد شما در حال حاضر زیاد نباشد اما تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که پولی که در دستان شما است چه بخشی از نیازهای شما را برطرف میکند؟ غذای خود را پول میخرید، روشنایی برقی که با پول می خرید، لباسهایی که میخرید ….. تمامی اینها با پول میسر میشود ایا فکر نمیکنید باید برای پولی که دارید شکرگذار خداوند باشید؟ با شکرگذاری د رمورد ثروت و پولی که دارید در درجه اول به خودتان کمک میکنید که این موارد به سمت شما جذب شود مطمین باشید با این کار در اینده کسب درامد بیشتری خواهید داشت.
البته شکرگذاری در مورد نعمات دیگر نیز به همین صورت عمل میکند. اگر برای سلامتی که خدا به شما داده است شکرگذار باشید خدا دوست خواهد داشت که سلامتی بیشتری به شما بدهد. خداوند در قرآن میفرماید که شکر کنید تا نعمتهایتان را افزایش دهم. این بدان معناست که خداوند کسانی را که شکرگذار او هستند دوست دارد و میخواهد که نعمتهای بیشتری را به انها هدیه کند.
مطمین باشید که شکرگذاری میتواند نعمات و ثروت را به سوی شما سرازیر کند و خداوند این وعده را به صورت واضح به بندگانش داده است. سالها قبل از اینکه قوانینی مثل قانون جذب بر سر زبانها بیافتد دین ما به این موضوع پرداخته است و به ما میگوید که با شکر نعمات میتوانید، نعمات بیشتری را به دست بیاورید اما متاسفانه در بسیاری از موارد این موضوع را فراموش میکنیم و با نا شکری سدی در مسیر جذب نعمتها به سوی خودمان ایجاد میکنیم. گاهی اوقات شکر گذاری میتواند باعث جذب یک ایده ثروت ساز به سوی ذهن تو باشد.
برای رسیدن به ثروت و موفقیت باید قانون حاکم بر دنیا را بدانید. یکی از این قوانین همین است که ثروت و موفقیت بیشتر به سمت کسانی جذب میشود که شاکر هستند. شما برای جذب ثروت نیاز به اموزشهای مختلفی دارید که یکی از انها شکرگذاری است چرا که شکرگذاری به شما کمک میکند به هدف خود که همان جدب ثروت است، برسید. خداوند را به خاطر تمامی کمکهایی که به شما در طول زندگی کرده است، شکر کنید. این کار باعث خواهد شد در مراحل بعدی زندگی نیز خداوند در کنار شما باشد و به شما کمک کند. نسبت به ثروت افکارمنفی خود را کنار بگذارید. متاسفانه ما از کودکی با جملاتی مانند “ثروت خوشبختی نمی آورد” بزرگ میشویم و نوعی دید منفی نسبت به ثروت با ما همراه میشود. این دید منفی را از خود دور کنید. شما اگر ثروتمند باشید میتوانید کارهای بزرگی انجام دهید.
میتوانید به افراد زیادی کمک کنید و فرد مفیدتری باشید. نشان دهید که نسبت به پول و نعمتهایی که در اختیار دارید چقدر شکرگذار هستید و احساس خوبی دارید چرا که با این کار در اینده میتوانید منتظر اتفاق خوب بیشتری باشید. شکرگذاری میتواند شما را به منبع تمامی نعمات و ثروتها متصل کند. آیا چیزی از این بهتر برای شما وجود خواهد داشت؟ اتصال شما به این منبع بی انتهای نعمتها و خوبی ها میتواند ثروت خیلی زیادی را به سوی شما روانه کند. فراموش نکنید شکرگذاری یک مهارت برای دستیابی به ثروت بیشتر است و مطمعن باشید آثار فوق العاده ی شاکر بودن را در زندگی خود مشاهده خواهید کرد.
برای اینکه هرروز به ثروت بیشتری دست پیدا کنی شکر کن، شکر نعمت نعمتت افزون کند.به خاطر همهی داشته هات، به خاطر خانواده خوبت، سلامتی، تواناییهایی که داری و هر آنچه باید به خاطرش خداوند رو شاکر باشی.خدا در آیهی 7 سورهی ابراهیم میفرمایند: شکر کنید تا نعمتهایتان را افزایش دهم.این وعدهی خداست به همهی ما تا برای افزایش ثروتهای زندگی خودمون شکر کنیم.شیوههای زیادی برای افزایش ثروت وجود داره که یکی از بهترین سفارشات دینمون همین شکرگزاری و شاکر بودنه.وقتی به خاطر داشته هات خدا رو شاکری، درهای رحمت الهی به روت باز میشه و تو هرروز موقعیتها و فرصتهای بیشتری برای لذت بردن از زندگی میبینی.آثار شاکر بودن رو میشه در زندگی دید.
وقتی شاکری خودت رو وصل کردی به منشأ تمام ثروتها و نعمتها، روزبهروز ثروت بیشتری رو به زندگیت وارد میکنی.روش های خیلی زیادی برای ثروتمند شدنت وجود داره بااینوجود این روش یکی از بهترین راهها برای تولید و جذب ثروته.گاهی یک ایدهی ثروت ساز میتونه دنیای تو رو بهطور کل تغییر بده ،این ایده میتونه یکی از آثار شاکر بودنت باشه و تو باید باایمان به خداوند این کار رو هرروز انجام بدی.حتماً لیستی از چیزهایی که باید به خاطرش خدا رو شکر کنی تهیه کن و از صمیم قلبت برای تکتکش خدا رو شکر کن شکر نعمت نعمتت افزون کندبرای وارد شدن به دنیای ثروت باید با یکسری قوانین حاکم به دنیا آشنا بشی و با کمک از این قوانین به ثروت بیشتری دست پیدا کنی.
در ادامه ذکر این نکته جالب خواهد بود که خداوند در سوره مریم می فرماید این کار اگر چه برای شما سخت به نظر می رسید اما برای پروردگارتان راحت است .
از خداوند به این بزرگی بزرگترین ها را بخواهیم و راه رسیدن به آن شکر گذاری است وگرنه او غنی و بی نیاز است
در سال 1396 نعمت های الهی همچون همیشه به سمت همه مخلوقات خداوند سرازیر شد و من نیز از این قاعده مستثنی نبودم
نعمت سلامتی و آرامش خاطر و خانواده خوب و سر پناه و مسکن و دوستان خوب را مفروض گرفتم و همیشه به خاطر آن ها از خداوند تشکر می کنم
اولین و بهترین نعمت در سال گذشته زیارت مرقد ملک پاسبان امام رضا بود که نوروزی حقیقتا رویایی برایم ساخت.
در اردیبهشت ماه همراهی با چندین گروه و هیات های خارجی که مربوط به حرفه ام میشد اشتیاق و انگیزه ام را دو چندان کرد.
در خرداد ماه از جایی که فکرش را هم نمی کردم پولی به دستم رسید و واقعا معجزه خداوندی را دیدم
در تیر ماه از طرف ریاست موسسه ای که در آن مشغول به انجام خدمت بودم مورد تقدیر قرار گرفتم .
توانستم در ادامه در موسسه مورد علاقه ام مشغول به کار بشوم و در بهترین بخش ادامه کار بدهم
خانه ای که مد نظرم بود را توانستن در نهایت معجزه اجاره کنم
سفر تبریز و اردبیل و اصفهان نیز در ادامه این سال رخداد که توانست سال بسیار خوبی را برایم رقم بزند
بابت تمام این نعمت ها از خداوند متعال سپاسگزارم
اما اهداف من در سال 1397
بزرگ باید بزرگ خواست با خداوند همه چیز شدنی است
گویند روزی فرد از خداوند خواست کوه های اطرافش به طلا تبدیل شده و او با چشم خود ببیند و این اتفاق رخ داد در همان لحظه این افراد به خداوند عرضه داشت خدای بزرگ کور شود انکس که از تو کم بخواهد و او در جا بیناییش را از دست داد .
اولین هدف و آرزو در سال 1397 برای من حفظ کلیه دست آورد های سال 1396 است
حفظ سلامتی و آرامش و اطمینان خاطر و خانواده خوب و روابط عالی
در وهله دوم خرید خوردو 207 قرمز رنگ که مطمین هستم به امید خدا به آن دست پیدا خواهم کرد
سومین هدفم ارتقا در حرفه کاری و رسیدن به جایگاه شایسته
جذب همسر مورد علاقه و دلخواه
خرید ویلا در شمال کشور و……
شاید میتوانست این لیست طولانی تر باشد امام مهمترین ارزوی هایم در سال 1397 همین است
ممنون بابت توجهتون و ممنون از استاد عباس منش عزیز
من از چندین سال پیش با قانون جذب و قدرت افکار مثبت آشنا بودم و تا سال 95 هم به موفقیت های زیادی رسیده بودم اما در سال 95 پس از اینکه 2-3 سال به اهدافی که اول هر سال تعیین میکردم خیلی کم دست می یافتم ، از درون خواستم که اشکال کارم را بیابم و راه درست را پیدا کنم… چند روز بعدش با سایت استاد عزیزم آقای عباس منش آشنا شدم. ابتدا چند ماه با کتابهای صوتی که بهمراه یکی از نزدیکانم خریدیم شروع کردم و از همان روزها به اهمیت احساس خوب و نقش آن در رسیدن به خواسته ها بیشتر پی بردم و نتایج و موفقیتهایم بهتر و بیشتر شد و حالم خوب تر… سال 96 به نتایج عالی تری نیاز داشتم فایل های رایگان رو هم همیشه گوش میداد م… فایل 3 برابر کردن رو گوش دادم و عمل کردم اما استاد در مورد دوره ثروت 3 توضیحاتی در سایت عنوان کرد که احساس کردم باید بخرم اما منتظر نشانه هم بودم … از جایی که انتظار نداشتم 10 میلیون تومان به حسابم واریز شد و من هم بلافاصله دوره رو خریدم …خیلی چیزها یاد گرفتم و در عرض 3-4 ماه هم درآمدم 3 برابر شد،
خود و خدام رو شناختم ، با او صحبت میکنم و از او میخواهم و او فراهم میکند” هر” آنچیزی را که میخواهم…. گاهی حتی یادم میرود که خواسته بودم بعد که فراهم میکند یادم میافتد که خودم خواستم از او …و همیشه ممنون و سپاسگزار او هستم.
در سال 96 همونطوری که خواستم:
– شرکتمون در ایران نظم و ترتیب عالی گرفت و حساب کتابش دقیقتر شد
– تاییدیه هایی که سالها دنبالش بودیم، بهمون داده شد و محصولاتمون در بازار ایران گسترش بازار خیلی خوبی پیدا کردند
– فروش محصولات جدیدمون در ایران آغاز شد
– در کل فروشمون نزدیک به 2 برابر افزایش یافت
– در برنامه مهاجرتی که دنبال میکردم نتیجه ای نا مطلوب حاصل شده بود که به روند مطلوب تغییر کرد : این مورد خیلی جالب بود ، بعد از فایل”فقط روی خدا حساب باز کن ” که در گروه تلگرام گذاشته شد استاد در قسمتی در مورد یقین 100% در خصوص خواسته ها صحبت می کنند که در این مورد من دیدم که یقینم 100% نبوده فردا صبح آنروز از خداوند با یقین 100% خواستم … همونروز نامه جدیدی دریافت کردم
– در کشور ترکیه شرکت راه اندازی کزده بودیم که وضعیت مدیریتش نا پایدار و نا مطلوب بود، دوست داشتم کاملا مدیریتش بدست خودم می بود، اوضاع آنچنان تغییر کرد که مدیریتش تماما بدست خودم افتاد و الان خیلی دقیق تر و پایدارتر و پرسودتر پیش میریم.
– دوست داشتم یک سال زندگی در ترکیه رو کامل تجربه کنم و کردم.
– از نظر شخصی دوست داشتم رشد کنم و به شادی و آرامش برسم… به بیش از آنچه که تصورش رو میکردم رسیدم و البته دوست دارم بیشتر هم بشه.
– لذت و آرامش بسیار بیشتری رو در زندگی خانوادگیم تجربه میکنم هرروز.
– بعضی از هیجانها و چیزهای خوبی که برایم شخصی است و بازگو نمیکنم هم تجربه کردم و میکنم
میخواهم در سال 97 به سادگی و خیلی راحت:
– در آمدم حداقل 10 برابر و بیشتر افزایش بیابد
– محصولاتمان از نظر کیفیت به عالی ترین محصولات در دنیا و درجه 1 جهان ارتقا یابد و در بازار 2 کشور لیدر باشیم
– ایده ای را که در ذهنم هست عملی کنم و نتیجه پرسود و عالی بگیرم
– یک ملک عالی در ایران بخرم
– یک ملک عالی در کانادا و یا آمریکای شمالی بخرم
– یک ملک عالی در کشور ترکیه بخرم
– اقامت کانادا و یا آمریکای شمالی برایم فراهم شود
– هرجا که اقامت میکنم اتومبیل مد نظرم یا همسطح آنها را بخرم
– سلامتی دهان و دندانم را به حد عالی و زیبا برسانم
– تندرستی کامل و 6-pack میخواهم
– زندگی خانوادگی با صفا و شاد و صمیمی و یک بچه دیگر میخواهم
– تجارب و هیجانهای شخصی خودم رو میخوام تجربه کنم
– میخواهم همیشه شاد و پر انرژی باشم
– دوست دارم مردم کشورم و جهان رو در آرامش و آزادی و شاد و سرزنده ببینم.
– ارتباط عالی و عالی تر با خداوند و رشد شخصیتی بیشتر و بیشتر و باورهای بهتر و عالی تر میخواهم
سلام دوست عزیز خدارو شکر از نعمتهایی که دریافت کردین انشالابه نعمتهای بیشتری دست پیدا کنید
سلام به همه ی دوستان و استاد عزیز
شغل من تدریس ریاضی و مشاوره تحصیلی. دقیقا یادمه اوایل شهریور پارسال توسط یکی از دانش آموزای کنکوریم با استاد عباس منش آشنا شدم. قبلا چیزهای زیادی درباره باور و موفقیت و… شنیده بودم یا خونده بودم ولی وقتی چند کلیپ اول استاد رو دیدم قشنگ حس کردم حرفاش با بقیه فرق میکنه. من اصن هیچ وقت حوصله کامنت گذاشتن تو یه سایت رو نداشتم و واقعا همین یعنی یه تغییر. خب بریم سراغ موفقیت هام در سال 96٫ من تمام این موفقیت ها رو 1 ساعت مونده بود به سال تحویل نوشتم و خب الان که داشتم این فایل رو میدیدم گفتم بیام کامنت هم بزارم. درسته این چیزایی که من بهش رسیدم خیلی خیلی کمه بنظر خودم ولی واقعا شروع خوبی داشتم جوری که تمام سال های عمرم یه طرف سال 96 یه طرف.
1-مالی:
من برا اولین بار تونستم در مجموع یه سال درآمد 17 میلیون رو تجربه کنم و خب بخوام به نسبت سال قبلش که با مقایسه کنم که با مشکلات زیادی روبرو بودم 7 برابر افزایش داشت و از خدا خواستم که امسال مجدد این درآمدو 7 برابر کنه.
و خب تونستم تمام قرض های قبلی مو بدم،به هدف های کوتاه مدتم برسم و…
2-دوستان جدید:
در سال 96دوستان و همکاران فوق العاده ای پیدا کردم که زمین تا آسمون با دوستان و همکاران قدیمم در همه ی ابعاد فرق میکنند.
3-موفقیت های کاری:
تو سال 96 من تونستم 99 درصد مباحث و موارد مشاوره تحصیلی رو یاد بگیرم و تو این کار خیلی پیشرفت کردم و نفر اول مشاورها در آن دبیرستان شدم.
تو یه موسسه به عنوان مدیر ارزیابی انتخاب شدم.
تو یه موسسه دیگه جزو 2 دبیر برتر شدم.
منی که چند سال پیش از صحبت برای تعدادی از افراد صمیمی هم میترسیدم 2٫3 جلسه و همایش برای اولیاو دانش آموزان برگزار کردم.
تو سال 96 تونستم به تسلط کامل روی ریاضی تمام مقاطع و پایه ها برسم به طوری که در 2 مقطع کلاس تربیت مدرس نیز برگزار کردم.
و نسبت به خیلی از موارد کار آموزشی که تا حالا آشنا نبودم آشنا شدم.
4-مطالعاتی که داشتم:
تمام فایل های رایگان استاد رو دیدم
دوره فن بیان رو گذروندم
دوره های درباره ی مدیریت و زبان بدن دیدم
کتاب های (هوش مالی آقای کیوساکی-اثرمرکب دارن هاردی-قدرت جذبه برایان تریسی-تصمیم گیری اسپنسر جانسون و… رو خوندم
5-توانایی هام که تو این سال بیشتر شد:
اول موضوع اعتماد بنفسه که بخش اعظم شو مدیون استادم
توانایی مقابله روحی دربرابر مشکلاتم بیشتر شد و خب من 6 دی ماه مادرم به طور ناگهانی فوت کرد و در عرض 3 روز تونستم با این موضوع کنار بیام.
نظم و برنامه ریزی ام فوق العاده بهتر شده.
فن بیان و زبان بدنم خیلی بهتر شده
یه هدف والا تو زندگی م پیدا کردم
به لطف استاد باورم درباره خداوند بهتر شده
الان خیلی راحت میتونم شخصیت آدم ها و باورهاشونو تشخیص بدم و در پیدا کردن دوست خیلی خیلی بهتر شدم.
این خلاصه ای از بهترین پیشرفت هایم بود هنوز خیلی چیزای ریز و شخصی دیگه هم بود که تو دفتر شکرگزاری ام نوشتم.
و از همه مهمتر بدون اغراق میگم بهترین و بزرگترین اتفاق خوب زندگی م در سال 96 آشنا شدن با استاد عباس منش و سایت شون بود که واقعا از همه نظر داره منو داره به خدا و نعمت و اینا نزدیک میکنه… و خب میدونم که ایشون هم وسیله ایه از سمت خداوند.
و تصمیم گرفتم منم مثل استاد تا جایی که میتونم و در حد توان و فهم دانش اموزام باورهای خوب رو بهشون بگم چرا که میدونم وقتی باورها از نوجوانی شروع به تغییر کنه خیلی خیلی تاثیرگذارتره و با صحبت درباره باورها برای اونا خودم هرروز میتونم این موارد رو تکرار کنم.
باز هم خدا رو شکر میکنم که با استاد آشنا شدم. دوس دارم سال بعد 3 برابر این کامنتم بنویسم…
از شروع امسال تا الان سال خوبی بوده عاقلتر شدم شجاعتر شدم راحتتر تو دل ترسام میرم امسال فامیلی رفتیم یه رستوران خوب و بیشترین پول رو واسه تولدم گرفتم تو تمام سالهای زندگیم و اون روز با یه پیام تبریک تولد از رستوران اونم از طرف خانوادم سوپرایز شدم و گریم گرفت از شوق.اون روز باغ عمم و ماجراهای تو راه با عموم و برادرم و زن عموم تا ابد باعث خندم میشه امسال راحتتر درخواست میکنم چه از افراد غریبه تو راه باغ چه از خانواده ولی هنوز جای کار داره (قدرت سگ باغ بغلی)
.امسال تونستم خیلی چیزا بفهمم در مورد قانون و عزت نفس.امسال برای اولین بار جرئت کردم و رفتم یه جایی سرکار تو یه مغازه لباس فروشی آموزشی ۳ روز رفتم و تواون سه روز یه حس بینظیر تجربه کردم و کلی چیز یاد گرفتم و تبدیل شد به یه تجربه خوب واسم.بعدش رفتم و تو یه آموزشگاه یه شاگرد گرفتم.
تصمیم گرفتم مستقل بشم و شروع کنم به کار کردن .
امسال با آدمهای خوبی آشنا شدم آدمهایی که فقط چند دقیقه تو زندگی من بودن اما کلی حس خوب بهم دادن.
از خودم بگم که رفتم تو دل ترسم از سگها البته این ترس هنوز کامل از بین نرفته و طول میکشه اما با چندین سگ بامزه و پشمالو تا حالا ارتباط گرفتم و هرروز دارم بیشتر جنبه های ترسمو میشناسمو و تو دلش میرم.امسال خیلی تلاش کردم واسه از بین بردن ترسهام مثلاشب و تنها رفتم تو مادی که تو روزم ازش وحشت داشتم اما چندبار رفتم و هی رفتمو برگشتم با وجود ترسهام.
امسال واسه کادو تولدم یه تجربه بینظیر داشتم تو شهربازی که چند وقت بود میخواستم برم اما خوب یه جوری شد که برای کادو تولد رفتم اونجا که بازم اونجا ترسهامو شناسایی کردم و رفتم برای اولین بار تو دلشون نمیگم نترسیدم نه ترسیدم اما انجامش دادم و فکر کنم اینه که درسته تجربه محشری بود عاشقش شدم.باید بیشتر تجربش کنم
امسال از کسایی کادو تولد گرفتم که محال بود 🤣🤣 آدمهایی اومدن و یه درسایی بهم دادن که واقعا تو اون لحظه نیازش داشتم.
امسال هدف گذاری کردم واسه تا آخر سالم .
بزرگترین تصمیم زندگیم رو گرفتم که ۳ ساله یا شایدم ۲ساله که میخواستم این تصمیمو بگیرم که دانشگاه رو بیخیال بشم و اصلا نرم و همینطور با دیپلم بمونم چون خواستمه. ترس و نگرانی هنوزم دارم اما تصمیممو گرفتم .
۳ تا از بدترین عادتهامو ترک کردم و ادامه دادم و ادامه میدم و قراره عادتهای بهتری برای خودم بسازم.
حس می کنم امسال تو درک قانون و عزت نفس جلو رفتم نه خیلی زیاد ولی خداروشکر و ممنونم از خودم یه ذره رو جلو رفتم.
امسال سعی کردم آگاهانه تحقیرهایی که ناخودآگاه میکردم یا از روی شوخی بوده رو کنترل کنم و حواسم باشه که به طرف مقابلم حس بدی ندم
به یه سری بچه های کار کمک کردم به گربه ها آب و غذا دادم کلا عاشقو کمک کننده حیوانات شدم
ورودی های منفیم رو دارم میرسونم به صفر اخبار کامل حذف شده اصلا گوش نمیدم و پیگیر نیستم و واقعا راضیم و حالم خوبه از این بابت.به درک های عجیبی رسیدم از خودم . رو خودشناسی و عزت نفس کار میکنم. جسته گریخته زبان میخونم
آدمهای منفی رو بعضیهاشونو یعنی دوستای منفی رو حذف کردم و شمارشونم کلا پاک کردم.
امسال با اولین درامد چشمگیرم واسه خودم کفش خریدم که خیلی دوسش دارم.
عزت نفسم تو زمانایی که آگاهانه تلاش کردم بهتر شده.
یادم نیست ماله امساله یا نه اما یه گوشی بابام برام خرید که معجزه وار بود برام. من گوشیمو از سال ۹۸ داشتم و امکانات گوشیم کم بود ما یه شب رفته بودیم با داداشم دم عابربانک که پول بزنیم برای شاممون به کارت مامانم و گوشی داداشم دست من بود خدا شاهده به خدا گفتم خدایا این چه گوشی خوبیه چه صفحش بزرگه و دوست داشتم گوشیم اون امکاناتو داشته باشه یادم نیست چندروز بود ولی حدودا ۲یا ۳ روز بعد بابام شب اومد خونه با یه گوشی گفت آفاق بابا این گوشی برای دوستم بوده و میخواد الان بفروشش اگر دوسش داری برش دار و دقیقا زمانی هم بود که من حال خوبی داشتم اصلا گفتم خدایا تو داری چیکار میکنی من اصلا اینو ازت نخواسته بودم فقط تو سرم رد شده بود که چه گوشی خوبیه و دوسش دارم و دلم میخوادش.الان من عاشق گوشیمم دست دومه اما عاشقشم مدلش اندازش رنگش خاطره بدست اوردنش برام مقدسه.
امسال کلی خاطره باحال و عشق رد و بدل کردم با عروس هلندی هایی که باهام زندگی کردن.
امسال سعی کردم و دارم میکنم که زندگی بهتری و سالمتری برای پرنده ای که دارم و پرنده هایی که پیشم بودن بوجود بیارم.
امسال کلی تجربه جدید از فست فودی های جدید بدست آوردم تجربه های محشر و امسال یه پیتزا محشر ۵ نفره با خانوادم تو پارک خوردیم.
امسال عجیب بود مثلا هر سری مثلا یه بار یه رنگ لاک تو اینستا دیده بودم و چند وقت بعدش یه رنگ خیلی شبیه به اونو مامانم بدون اینکه بدونه یا به من خبر بده برام خریده بود یا یه بار گوشواره های صلیب مشکی برام خریده بود
عیدی از مامانم هودی مورد علاقمو گرفتم .از بابا نمیدونم اولین باره یا نه اما روز دختر پول گرفتم امسال کلا پول تو زندگیم نسبت به سالهای قبل بیشتر بوده خدارو شکر💜 . امسال یه خاطره باحال هم برای خودم ساختم با یه تیپ عجیب و خلاف همیشه رفتم بیرون یعنی رفتم دم عابر بانکی که ته کوچمونه و گفتم خلوته بابا کسی نیست و اون کار نکرد🤦♀️برای همین باید میرفتم خونه یا یه مسافتی رو میرفتم دم یه عابر بانک دیگه اما به خودم گفتم مگه نمیگی باید شروع کنم که حرف دیگران برام مهم نباشه پس بسم الله.و با اون لباسهایی که وقتی رفتم خونه و مامانم منو دید فکر کرد که دارم باهاش شوخی میکنم و واقعا بیرون نبودم یعنی در این حد عجیب بود رفتم از جاهایی رد شدم که باهاشون آشناییت داشتم و میشه گفت حرفشون و توجهشون برام مهم بود. رفتم و گفتم مهم منم و حرف دیگران مهم نیست. مامانم بیچاره وقتی دید تقریبا با یه کفشی شبیه دمپایی و اون تیپ رفته بودم رفت تو شوک🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ولی یه جورایی ثابت کردم به خودم که حرف دیگران برای من مهم نیست و من همه جوره خوبم اگر قراره برم و بیام و حالا لباس عوض کنمو اینا نداریم با همینا میرم و عاشق خودمم و به خودم افتخار میکنم که رفتم.کلا یه عادتی که دارم اینه که یه جایی که بدونم دارم بهونه میارم که تو فلان ترسم نرم مثلا دم فلان مغازه گفتم نمیرم چون خستم یا کفشی که میخوامو نداره اما همونجا گفتم نه دارم بهونه میارم چون دختر پسر جوونن نمیرم و عزت نفس ندارم و راهو برگشتم و رفتم تو مغازه و واسه ۲تا گل فروشی هم همینکارو کردم .یه جورایی واسه اینکه میتونستم برم تو ترسم اما ترسیدم و بهونه آوردم شرمنده خودم نمیشم و میرم تو دلش.
امسال واسه خودم عیدی خریدم هدیه خریدم کادو تولد برای خودم گل رز با یه رنگ عجیب بنفش و آبی و یه رز سرخابی خریدم.
با اولین درامدم برای خودم یه رز گلبهی رنگ یا صورتی کمرنگ خریدم
مامانم برای تولدم یه رز سفید ناز خرید
امسال دوتا از دوستای دوران راهنماییمو دیدم و کلی لذت بردم ازشون مخصوصا از یکیشون. و کلی باهاش خندیدم و یکی از بچهای کلاس زبانمو دیدم و کلی خندیدیم و با شجاعت به خاطر کارهایی که قبلا انجام دادیم با دوستام که ممکنه ناراحتش کرده باشه رو بخاطرش ازش عذر خواهی کردم
یه مدتی تقریبا هر روزیا یه چند روز درمیون خوراکی مورد علاقم یعنی پیراشکی رو خریدم.
با اولین درامدم خانوادمو کیک یزدی مهمون کردم
یه جا خیلی به خودم افتخار کردم قبل از اینکه حقوق کلاسمو بگیرم هیچ پولی نداشتم و حتی نمیتونستم شارژ بخرم و داشتم میرفتم بیرون که مادربزرگم بهم یه پولی رو داد و گفت برو شارژ بخر من اونجا خیلی بهم برخورد و این برخوردن به خاطر این بود که ۲ دقیقه قبلش داشتم رو عزت نفس کار میکردم و حس بدم به خاطر این بود که من محتاج پول کسی نیستم و پول از روی ترحم رو نمیخوامش و اون پول رو حتی یه ریالشم خرج نکردم و بهشون برگردوندم و براشون شیرینی خریدم با همون پول و بهشون دادم اگر قبل بود میگفتم ایول و اصلا متوجه نمیشدم که این کار یعنی چی و این ترحمه به من نه کمک به من . قصد بدی نداشت و خواست کمکم کنه اما شرمنده من به تو اوج بی پولیمم به ترحم کسی احتیاج ندارم چون ارزشمندم اینجا خیلی حسم خوب بود به خودم و به خودم ارزش دادم.
برا بابام امسال یه تولد عالی گرفتیم که کلی توش خندیدم و لذت بردم.
رمان خوندنو گذاشتم کنار و ترک کردم.یه جاهایی تو اولویت بودنو و اون مهم بودن خودم رو تجربه کردم و یادش گرفتم که باید تمرینشون کنم و هنوز در حال یادگیریم و عمل های ریز.
دارم کم کم خودم مهارت کنترل پول رو یاد میگیرم که انشالله یه روزی به جاییی میرسه پولم که کنترل شمردنش از دستم خارج بشه.
خوابای الهام بخش دیدم که یکیشون خیلی حالمو خوب میکنه فکر بهش .که میگفت به راهت ادامه بده و یه روزی درامد تو از کل درامدهای این ادمهایی که میگن کارت اشتباهه هم بیشتر میشه.
چندروزیه حتی به هیچ عنوان دنبال اخبار نمیرم و توش جدی تر شدم و اصلا اکسپلور و گذاشتم کنار و تمرکزمو آوردم رو زندگی خودم
شارژر گوشی و سوزن گوشی دوباره معجزه وار جور شد
خودمو از اخبار زندگی دیگران کلا کشیدم بیرون و اصلا از مامانم حتی در این مورد سوالم نمیپرسم و پیگیر دیگه نیستم. بعد از عمری دیشب یه فیلم عالی دیدم که فهمیدم حتی عالی ترینام باورهای منفی رو دارن و صددرصد مثبت نیستن و برام این درس خوبو داشت.
یه بار این اخیرا اون حس عجیب پر وزنی و زیبایی دیدن تو هرچیزو تجربه کردم که برای اولین بار فقط با دیدن پرندم که اصن خیلی عادی بود اشک شوق خواستم بریزم و بغض کردم از خوشی.
لاک های خوشرنگی هدیه گرفتم.احساس میکنم یه ذره تو عزت نفس بهتر عمل میکنم از قبل و رودروایسی های قبلو کمتر دارم
لباسایی که داشتم یا لوازم تحریری که دلم نمیومد ازشون استفاده کنم رو شروع کردم به استفاده کردن چون لیاقتشونو دارم
تونستم خودمو به خاطر یه اشتباه تو گذشته ببخشم(خط)
رابطم با خودم بهتر شده دیگه میتونم به ویس های خودم گوش بدم
راستی بعد از ۳ سال رفتم و بلاخره عزممو جزم کردمو رفتم مدارکم و دیپلمم رو از مدرسه گرفتم .
دارم با خودم راحت میشم ذره ذره
یه سری آهنگ دان کردم که فقط مخصوص خودمن و مال خودمن
سعی میکنم که روز به روز بهتر بشم
به خودم و سلامتیم بیشتر اهمیت میدم و به خودم میرسم.
اعتماد به نفسم تو خرید و ارتباط با مغازه دارها بهتر شده
هدفم اینه تا اخر آبان درامدمو به ماهی پونصد هزار تومن ثابت برسونم
تا اخر امسال کلاس شنام رو با پول خودم شروع کرده باشم
یه کافه خوب برم برای اولین بار یه کافه که رو به یه منظره زیباست و خلوته و تنهام رفتم یه نم بارونیم قبلش زده و منم پشت میز کنار شیشه میشینم یه کیک شکلاتی سفارش میدم با یه نوشیدنی احتمالا شکلاتی باشه ولی داغ.اونم با پول خودم
تو عید دوره عزت نفسو با پول خودم بخرم و استفاده کنم
سلام خدمت استاد توحیدیم . من در سال ١4٠١ خیلى اتفاقات مثبت و عالى داشتم و شاید اتفاق به ظاهر بد هم برام پیش اومده باشه ولى اونقدر بد نبودند که به خاطر مونده باشند و اگر هم به ظاهر بد بودند نهایتا باعث اتفاقات خوب شدند براى من و سپاسگزارى کردم . در سال ١4٠١ عینکى که همیشه براى مطالعه نیاز بود و تهیه کردم و دارم کلى ازش استفاده و سپاسگزارى میکنم . ساعت ۴:٣٠ صبح بیدار شدنام و سپاسگزارى و صحبت با خداوند تا طلوع خورشید که میشه گفت بهترین لذت من بوده و سپاسگزارم . بابت آباژورى که در اتاق خواب موقع خواب روشن میکنم و با آرامش بیشتر به خواب میرم ( ٢٣ سال با وجود همسرم اجازه ى این کار رو نداشتم و از این لذت بى نصیب و …) بابت شکرگزارى که به لطف پروردگار شبها قبل از خواب به مدت ۴٠ دقیقه انجام میدم و فرکانس مثبت میفرستم سپاسگزارم . بابت خونمون که هواى عالى و مطبوع و باب میلمون داره سپاسگزارم . پسرم وارد مدرسه شده و از لحاظ مدرسه و اخلاقى و درسى جاى سپاسگزارى داره . دخترم خیلى خوب داره با درسهاش و خوندنشون براى کنکور کنار میاد و از لحاظ اخلاقى و آرامش عالیه و سپاسگزارم . بابت زیبایى خودم و دخترم و پسرم که روز به روز داره بیشتر میشه سپاسگزارم . بابت اندام عالیم سپاسگزارم . بابت داشتن موبایل و اینترنت و وقت براى گوش دادن به فایلهاى شما و آشنایى با شما سپاسگزارم . همسرم که علاقه اى به بودنش نداشتم با یک معجزه از زندگیم بیرون رفت وسپاسگزارم . دکتر عالى براى جراحى پلک هام پیدا کردم و به کمک پروردگار خیلى راحت ازشون وقت عمل گرفتم و سپاسگزارم . بابت سلامت زانوهام که دردشون نیست شده سپاسگزارم . بابت عوض کردن لنت ماشینم که هم نمایندگى خوب و هم لنت خوب و … سر راهم قرار گرفت سپاسگزارم . بابت سفر دو روزه شمال با دخترم که خیلى عالى بود و براى اولین بار جاده ى چالوس رو خودم رانندگى کردم و رفتم و برگشتم بدون مشکل و بابت دیدن دریا که عاشقشم و بابت دیدن مناظر و گاوهاى کنار جاده داخل سبزه ها و …خیلى خوشحالم و خیلى خیلى لذت بردم سپاسگزارم . بابت شهرم و فامیلم و همسایه ها و حتى مغازه ها و پمپ بنزینم و بنزین براى ماشینم و تمام خوردنیهایى که خوردم و تمام پوشیدنیها که پوشیدم و تمام عبادتهام و رفتن ها و نرفتن ها و شدنها و نشدنها و بابت شما و فایلهاتون و اثراتش و رویاهام و خواسته هام و همه همه خدا رو سپاسگزارم و از خداوند براى سال ١4٠٢ زندگى رویایى و ویلاى ساحلى بسیار لوکس شمال و اسب سیاه و دوتا خرگوش و قایق تفریحى و بهترین ماشین و امکانات و زندگى با فراوانى بسیار عشق و ثروت و زیبایى و سلامتى و ایمان و امنیت و آرامش و موفقیت بهترین خونه ها و وسایلشون و بهترین سفرها و همه ى بهترین ها رو خواستارم و میخوام با داشتن همه ى اونها جهان جاى بهترى بشه براى خودم و خانوادم و دیگران و سپاسگزارم بابت همشون . هر چیز که در جستن آنى ، آنى 🌹❤️🙏
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و سلام به مریم جانم و سلام خدمت خانواده عباسمنشی
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که من هم عضو این خانواده اگاه هستم
من از وقتی که عضو سایت شدم فایلهای دانلودی رو شب و روز گوش میکنم و با آموزهای استاد زندگی میکنم و دوتا از کتابهای استاد رو خریدم و مطالعه شون میکنم و مدام از فایلهایی که گوش میکنم نت برداری میکنم و تمام سعی ام رو میکنم که طبق آموزهای استاد زندگی کنم
خیلی کم پیش میاد که من نظر و دیدگاهم رو توی سایت ثبت کنم اما هدایت شدم به فایل توجه به داشته ها ، راه رسیدن به خواسته ها
توی این فایل ده دقیقه ای دنیایی درس بود که اگه فقط به گفته های استاد توی این فایل عمل کنم دنیای خودم رو ساختم
من همیشه شکر گزاری میکردم اما با گوش دادن به این فایل فهمیدم ودرک کردم که شکر گزاری چقدر درهای رحمت رو به روی من باز میکنه
اینجا میخوام چندتا از اتفاقاتی که سال 1401 برام افتاده رو ثبت کنم
1_اولین ماه سال 1401 پسرم ازدواج کرد با یه دختر مهربون ، نجیب ، بااصالت ، با اخلاق دقیقا این دختر خصوصیاتش همونی بود که من چندسال بود که توی شکرگزاری هام به خداوند میگفتم که خداوندا شکرت میکنم به من عروسی دادی ( هنوز پسرم ازدواج نکرده بود من پیش از ازدواج پسرم چنین شکرگزاری میکردم) که نجیبه فهمیده اس ، با اخلاقه ، خانواده داره ، مهربونه و درست الان صاحب چنین عروسی شدم خدارو برای وجود نازنینش هزاران بار شکر میکنم
2_رسیدن به آرامش و حال خوب با گوش کردن به فایلهای استاد عزیزم
3_ عادت شکرگزاری در من قویتر شده
4_برکتی که خداوند به زندگیمون داده هروقت پولی خرج میکنم میگم خداوندا شکرت میکنم که دستم توی جیب توس و هرچقدر خرج میکنم ده برابرش به حسابم برمیگرده
5_ خریدن طلا هر چند ماه یک بار
6_ گرفتن کادو به دفعات از عروس قشنگم و پسرهام
7_ باهرکسی که برخورد دارم بلااستثنا بهم میگن شما چقدر پر انرژی هستی وکنار شما به ما خیلی خوش میگذره من اعتبارش رو میدم به خداوندم
8_تونستم توی این شرایط کشور انرژی ام رو بالا نگه دارم با گوش کردن به فایلهای استاد عزیزم و خودم رو از خبرهای بد دور کنم
9_ دوری از تلویزیون و خبرهای بد ندیدن فیلم و سریال
10_تمام تمرکزم رو گذاشتم روی گوش کردن فایلها و پیاده کردنشون توی زندگیم تا جایی که از دستم برمیادو نت برداری میکنم
11_ از وقتی که عضو سایت شدم در استخوانهام خوب شده
12_رابطه ام خیلی خیلی بهتر شده با همسرم یه رابطه عاشقانه باهم داریم
13_ارتباط خیلی نزدیک و صمیمانه به پسرهام و عروس قشنگم دارم
14_تونستم بدون توقع عشق بلاعوض بدم به اطرافیانم
15_شکرگزاری هام بیشتر و عمیقتر شده
16_رفتن به باشگاه و رسیدن به وزن ایده آلم
تجاربی که میخوام در سال 1402کسب کنم
1_ میخوام به استقلال مالی برسم
2_خریدن خونه مورد علاقه ام با درآمد خودم
3_خریدن محصولات استاد
4_خریدن ماشین مورد علاقه ام
5_رفتن به سفر خارجه
6_تضادهایی رو که برام پیش میاد رو خیلی بهتر از الان بتونم مدیریت کنم
7_نداشتن ترس از رانندگی
8_بافتنی هنر مورد علاقه ام هست بتونم از این طریق به درآمد برسم و وابسته به پولی که همسرم بهم میده نباشم
به لطف خدا ایمان دارم در سال جدید به خواسته هام میرسم و شاکر خداوندم هستم برای امروزم
و از خداوند برای شما استاد عزیزم و مریم جان و دوستان همفرکانسیم برکت و سلامتی ارزو میکنم در پناه خداوند باشید
سلام به خدای درونم و خدای درون تمام موجودات. سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز و همچنین دوستان عباس منشی این اولین و آغازین راه من برای ثبت مسیر پیش رفت در راه تکامل و آگاهی هاست .امروز بعد از اینکه از خواب بیدار شدم قبل از اینکه بخوام دست و صورتم رو بشورم به سایت سر زدم و با این فایل روبرو شدم و من رو هدایت کرد برای ثبت اولین پیامم.
قبل از اینکه بخوام نتایج سال 1401 رو بگم می خوام یکم از خودم براتون بگم که عزت نفسی باشه برای ادامه ی مسیر.مدت آشنایی من با سایت و مسیر استاد برمیگرده به سال 1400 زمانی که در کیش بودم و در شرکت برادرم که اسمش جابره مشغول به کار بودم شرکت برادرم یک شرکت سمپاشی و من به عنوان مدیر اجرایی مدتی در آنجا کار کردم. توسط برادرم صابر که از سال 99 در ترکیه زندگی میکنه و شاغله و به تازگی به ترکیه مهاجرت کرده با سایت استاد عباس منش آشنا شدم ابتدا با فایلهای رایگان سعی کردم راه خودمو پیدا کنم چون که خودمو گم کرده بودم و دچار مشکلات فراوانی بودم خلاصه بعد از مدتی همراه با برادرم صابر تصمیم گرفتیم دوره 12 قدم را تهیه کنیم دوره 12 قدم رو شروع کردیم .خیلی اتفاقات خوبی واسم افتاد بدهیهای بانکی مو دادم و تسویه کردم و اینکه خیلی راحت میتونستم واسه خودم هرچی که بخوام رو در حد توان مالی که به دست آورده بودم بخرم به راحتی سوپرمارکت میرفتم که قبلاً نمیتونستم هرچی دوست دارم رو بخرم ولی الان خیلی راحت از هرکدام هر وقت که دلم می خواست می خریدم بدون اینکه به اتیکت یا قیمتشون دقت کنم و فهمیدم که میتونم به تمام خواسته هام به آرزوهام برسم.اوایل سال 1401 از شرکت برادرم خارج شدم البته قبل از اینکه خارج بشم نیروی جدیدی رو برای جایگزینی خودم آموزش دادم و برای آخرین بار توسط کشتی به یک سکوی نفتی دیگه رفتیم تا با کار درست و روش انجام کارهای خدمات سمپاشی آشنا بشه و این آخرین سفر من به سکو بود چون قصد مهاجرت داشتم. به شهر و زادگاهم ارومیه برگشتم در باغمون من کارهای خیلی خوبی انجام دادم و باغمون رو نسبت به قبل از سال 60 که تکان نخورده بود خیلی زیباتر و بهتر کردم زیباسازی فضای دور تا دور ساختمان ساخت حمام توالت سفید کاری داخل ساختمان بیرون ساختمان لوله کشی آب سرد و گرم و گاز و آبگرمکن گازی و خیلی کارهای دیگه اتفاقاتی که از ابتدای 1401 برای من افتاده یعنی زمانی که تو شرکت برادرم بودم به عنوان مدیر اجرایی مثل استاد با سکوهای نفتی آشنا شدم به سکو های نفتی توسط هلیکوپتر یا ساپلای بوت یا کرو بوت میرفتم و مدتی که روی آب بودم همیشه با فایل های استاد همراه میشدم یعنی یه جورایی ارتباط برقرار میکردم واقعاً عالی بود.بیشتر مواقع سفرهام با هلیکوپتر بود که خیلی سفر رو واسم دل انگیز می کرد که برم و کارم را که کنترل حشرات بود انجام بدم چرا کار برادرم تو کیش شرکت سمپاشی و خدمات بهداشتی داره .بگم براتون که سال1401سال فوق العاده خوبی واسه م بود کلی سفر هلیکوپتری سفر با کشتی و اینکه رایگان با هواپیما به بوشهر می رفتم به کیش برمیگشتم به شیراز و کلا مسافرت رایگان با دریافت حقوق .خلاصه که برگشتم ارومیه تو باغ من کلی کار کردم و تصمیم گرفتم برم ترکیه. دو ماه ترکیه بودم اوقات خوبی داشتم کفش های برند واسه خودم خریدم لباس های خوب خریدم با سیستم حمل و نقل ترکیه آشنا شدم و همه جای ازمیر رو تا میشد گشتم اتفاقات جدید دوستان جدید و اینکه چیزهای جدید که افکارم رو به کلی تغییر داد حساب بانکی باز کردم تو ترکیه با پاسپورت ایرانی بدون اینکه معرفی داشته باشیم یا از کسی کمک گرفته باشم و با راهنمایی برادرم و دوستش خلاصه که سفر ترکیه واسم خیلی فوق العاده بود .بعد دو ماه خلاصه به ایران برگشتم و بعد از چهل روز که روی خودم کار کردم مجددا به ترکیه رفتم برای پیدا کردن کار و اقامت از طریق جاب آفر.تا اقامت ترکیه روبگیرم شروع کردم به مسافرت به شهرهای توریستی هم واسه گردش و هم واسه ارائه رزومه به جای مناطقی که میتونم اونجا کار پیدا کنم هتلها بیمارستان ها شرکت ها یا مال های بزرگ سفر خیلی خوبی بود آنتالیا رفتم کوشآداسی رفتم دالامان رفتم ازمیررو خوب گشتم تور کشتی تو آنتالیا به هتل های ازمیر سرزدم استانبول رفتم واینکه برای خودم تو هتل های خوب اتاق میگرفتم و حسابی حال کردم. زمانم تموم شد حتی در مجموع بیشتر از 90 روز شد وسایلمو جمع کردم و دوباره برای خودم خرید های خوبی انجام دادم و یک کفش با نصف قیمت که به صورت خیلی عالی همون کفشی بود که میخواستم رنگ دیگه اش رو با نصف قیمت خریدم خیلی جالب بود که فقط همون مدل تخفیف خورده و بقیه ی اجناس قیمتهاشون فول بود تصمیم گرفتم به صورت زمینی برگردم به ایران و 6 روز از مدت اقامت قانونی من گذشته بود اصلا ناراحت نشدم که جریمه خوردم یه اتفاق دیگه به صورت کاملاً عالی بدون اینکه پولی در کیفم داشته باشم یعنی پول ایران معافیت پاسم رو یکی خرید و با ماشین دربست اومدم خونه خیلی راحت غروب همون روز برادرم تماس گرفت و گفت که شرکت مون میخواد تورو به عنوان نیروهای خودش استخدام کنه یعنی بکار بگیره البته تو حوزه کامپیوتر و طراحی .کار من اتوماسیون صنعتی و یه جورایی مربوط میشه به کارهای فنی و با کامپیوتر زیاد آشناییت ندارم صمیمی نیستم و این قدم خیلی خوبی بود که من این تابو رو هم بشکنم خیلی خیلی خوشحال شدم چون براحتی مهاجرتم داشت رخ میداد این اتفاقاتی بود که سال 1401 برای من افتاد و همچنان در حال رخ دادنه و میدونم در چند مدت باقیمانده هم اتفاقات خیلی خوبی برایم خواهد افتاد.برای سال 1402 می خواهم که مهاجرت من به ترکیه رخ داده باشه و اینکه در ترکیه برای خودم خانه مستقل داشته باشم و بتونم به صورت مستقل زندگی کنم و همچنین مدرک زبانم رو بگیرم و در کنار اون یک چیز دیگه ای که هست برای لاتاری که شرکت کردم برنده بشم و برای مهاجرت به آمریکا قدم های اولیه برداشته بشه که بتونم با کمترین هزینه بعد از ترکیه به آمریکا مهاجرت کنم و تو حوزه ی تخصصی خودم هم قدم های بزرگی بردارم یعنی اتوماسیون صنعتی چون آرزوهای بزرگی دارم
خیلی دوستتون دارم استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز امیدوارم که بهترین ها در بهترین زمان برای هممون اتفاق بیفته موفق و پایدار باشید. ایامتون دل انگیز شاد انگیز روح انگیز و فرح انگیز