توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 49
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند بزرگ پروردگاری که این جهان بزرگ وزیبا را آفرید وبرای هرقدم به قدم این جهان هستی قوانین وفرکانسی مشخص دردنیا وآخرت برای سعادت ورستگاری ما انسانها قراردادوسپاسگزارم پروردگار بزرگ که من را درراه رسیدن به اهدافم ورسیدن به سعادت ورستگاری دنیا وآخرت که قوانین وفرکانسهایی انچنینی وصف کرد استاد عزیزم من ازشما هم نهایت سپاسگزاری را دارم که اینچنین با گفتار گهربارت مارا به زندگی وسعادت میرسانی من ازخداوند سپاسگزارم برای این که شمارا سرراه من قرارداد تا به زندگی امیدوار بشوم وتولدی دوباره را درک کنم استاد عزیزم من بزرگ ترین دستاوردی که درسال96 داشتم این بود که باسایت شما آشناشدم وازاین دستاورد خداوند را شاکر شدم که وبه قول شما اون حال خوب وآرامش وامیدواری وباورها ورویاهایی که دیگرفراموش شده بودنندرا با شناخت قوانین هستی به دست آوردم من اون حال خوش راپیدا کردم وبه زندگی امیدوار شدم دراولین نتیجه ای که وارد عمل شدم ورزش را شروع کردم تا اعتماد به نفسم را دردست بگیرم که خدارا شکر میکنم وسپاسگزارم که تا الان واقعا امیدوار شدم به زندگی استاد عزیزم من با سخنان گهر بار شما واعتماد به خداوند چنان اراده آهنینی از خودم میبینم که فعلا درحال قوی کردن باورها واعتماد بنفس وتمرینات هستم وباید باورهایم را چنان قوی و شکست ناپذیرکنم تا درمقابل این رقیب ودشمنی که با ناامیدی ونا باوریها و بی اعتمادی ها دروجودم رخنه کرده بودند که تا الان مراشکت خورده قلم داد کرده بودند با اراده آهنین چنان شکستی دهم که نای نفس خوردن نداشته باشند وانشاالله درسال 97و98 خبرهای خوشی را به شما استاد عزیزم ودوستانم که عضو خانواده بزرگ استاد عباس منش هستند خواهم داد واین پیروزی غرورآفرین را جشن خواهم گرفت
داشته هایم درسال 96
1_سلامتی وتن درستی خودم وکل خانواده عزیزم
2_تجربیات کاری که هرچند به شکست تبدیل شدولی من این شکست رابه قول شما استاد عزیزم نقطه عطفی برای پیروزی میدانم
3_این که من کم کم گوشه گیروبیکار شده بودم که یک نقطه عطفی دروجودم موج زدویک دفعه یادم افتاد که من احتیاج به یک روحیه وانرژی مثبت دارم تا این که یادم افتادکه چند سال پیش یکی ازفایلهای انگیزشی استاد از یک جایی برام فرستاده شده بودمرا به وجد می آورد که اسم استاد را هم یادم رفته بود بلاخره پیدا کردم ودرتاریخ7/11/96عضوخانواده بزرگ استاد عباس منش عزیزم شدم واحساس تولدی دوباره به من دست دادتا طعم شیرین زندگی درجهان هستی را به من نشان داد ودرراه رسیدن به این طعم شیرین زندگی هستم وخداوند برزگ را سپاسگزارم برای این لطف بزرگش واستاد عزیزم را هم بی نهایت دوست دارم وازاین که مرا دراین راه یاری میکند ممنونم وازخداوند برایش سلامتی وموفقیت وثروت بیشتری را آرزومیکنم…
خواسته های سال 97و98انشاالله
1_درآمد10 برابری درهرماه
خرید بهترین وارزشمندترین ماشین چون من هیچ وقت ماشین معمولی رودوست ندارم باوجوداین که ماشین معمولی روچندین باربه دست آوردام ولی الان بهترین ماشین روازخداوندبزرگ درخواست کرده ام وانشاالله بدستش خواهم آورد …
3_خرید خانه مجلل وخوب که دارم ولی ازاین بهتر رومیخواهم…
4_چندین کسب درآمد که دراهدافم نوشته ام را همین امسال شروع میکنم ورونق خواهم داد
5_یک تکه زمین کشاورزی دارم که میخوام به یک باغ وتفرج گاه برای خودم وخانواده ام بسازم
وباز هم سپاسگزاره خداوند برزگم که این فرصت را به من داد تا این نقطه نظرهایم را برای شما بازگو کنم واز شما استاد عزیزم وکل خانواده بزرگ عباس منش نهایت تشکر رادارم وانشاالله که همیشه پیروز وسربلند باشید سلامتی وموفقیت را درراه رسیدن به اهدافتان وثروت بی نهایت وخیردنیا وآخرت را برای همه شما آرزومندم
نکته های نظرات دوستای گل گلاب در این مسابقه از صفحات 5 و 6 و 7 و 8
26- هر وقت که یک کاری رو میخوام انجام بدم که برام سخت هست میگم که خدایا خودت کمکم بکن و گفتن این عبارت باعث میشه که درهای زیادی بروم باز بشن !
27- هر گز زمانی که موقعیتشو داشتی انتقام نگیر و بدی نکن و ادای خدا رو در نیار و توی کارش دخالت نکن – خداوند عزیز صاحب انتقامه و اون کارشو بهتر از همه بلده و نیاز نیست که تو دخالت بکنی !
28- چطور میشه نتایجی بگیری توی زندگیت مثل استاد عباسمنش که از ته دلت راضی باشی و سپاسگزارش باشی ؟ اول انگیزه دوم تلاشی جانانه سوم مومن باشی که میشود و میتونی موفق بشی چهارم تمرکز روی نتیجه نه روی روند انجام کار !
30- اعتماد به خودتون در واقع یعنی اعتماد به خداوند درونتون و نتیجه ی اعتماد به خدای درونتون چه اتفاق های فوق العاه ای رو که رقم نمیزنه !
31- آدم با مغزش میتونه آیندشو شکل بده !!!!
32- ایده هایمان محقق میشوند بشرط ایمان و توکل به خداییکه قادر مطلق است همیشه خوش باشید و احساس تان را تحت کنترل داشته باشید و شادی را و نعمت را برای همه بخواهید !
33- برای شکل گرفتن روابط عاطفی عالی با اطرافیانتان کل دوره عشق و مودت را بنویسید و کتاب آیین دوستیابی را هم گوش بدهید !!
34- باور زیبا : هر روز صبح به خداوند بگو : خدایا تو با ذهنت بجا یمن کار بکن و تو با ایده هایت بجای من ایده پردازی بکن و ببینید که چه میشود ؟!!!
35- باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
خیلی خوب بود ممنون از خلاصه نویسی عالیت دوست عزیز
سلاااااااااام عز’ززززززیزززم یاسمین گل ..سپاسگزارم بابت ایده جالب و زحمتی که میکشی …سپاسگزارم
شاد باشید
ممنون دوست خوبم. این نکات خیلی به من انگیزه میده. چون نتیجه واقعی و عملی تمرینات دوستان هست. واقعا قابل اعتماد و انگیزه بخشه. از شما باز هم سپاسگزارم.
با عرض سلام استاد عزیز و این خانواده بزرگ که راه و روش عالی برای زندگی انتخاب کردید
دوستان گرامی و خوانندههای محترم در مقدمه بگم که من روانشناسی ثروت 1 رو 2سال پیش گرفتم و تمرین کردم و نتایج بسیار عالی گرفتم
سال96 برای من که خیلی خوب بود و بطور فهرست وار عرض کنم که برا خوندن هم راحت باشید
1. عید نوروز96 رو با تهرانگردی شروع کردم که تا بحال بعد از گذشت بیش از 40 سال تهران رو به این شکل ندیده بودم
2.اینکه بعد از تمرین های که انجام دادم مغازه ای به قیمت 400میلیون رو به صورت اقساط پرداخت می کردم قسط هاش تموم شد
3.بیماری که همسرم ازش رنج می برد در یکی از بهترین بیمارستانهای تهران توسط یه دکتر درجه یک 2عمل جراحی رو با هم انجام داد و همسرم سلامتیش رو بدست آورد
4.یه ماشین صفر کیلومتر خریدم و خیلی لذت می برم چون همیشه دوست دارم ماشین از کمپانی صفر بخرم
5.اینکه یه سفر برنامه ریزی کرده بودم و این سفر رو به اتفاق همسرم و دخترم که گرجستان بود رفتیم و جای همگی خالی
6.کل سال 96 من فراوانی و ثروت رو حس می کردم اما چند روز پیش بعد از سفر رفتم که حساب سالیانه خودم رو چک کنم دیدم حدودا در آمدم 3 برابر شده و 180 میلیون تومان درسال 96 من درآمد داشتم
و خداوند بخشنده و مهربان رو شاکرم از این همه نعمت و رحمت و لطف
و اما برای 97 اول بگم اونقدر مطمئنم که هر آنچه رو از خدا بخوام بهم میده و حتی بهتر از خواسته خودم
و برنامه 97
1.مطالعه و تحقیق
2.ورزش مداوم
3.کمک به اطرافیانم برای بدست آوردن خواسته هاشون
من هر چیزی رو که یاد میگیرم در اختیار دیگران نیز قرار میدم
4.سفر به انگلستان و خیلی سفر هایی که در برنامه دارم
5.خرید یک آپارتمان در کاشان
6.تمرین های استاد عزیز که قوت قلبی هست برای همه ما
ودر آخر تشکر میکنم از اینکه با این راه جالب باعث شد ما از دیدگاه خودمون به زندگی خودمون مثبت نگاه کنیم و این رو با هم تقسیم کنیم
چون که من نظرات رو می خونم حیرت میکنم از این همه تغییر
با تشکر از شما خواننده گرامی
علی صالحی
سلام.دوست عزیزم علی جان خیلی خوشحالم که سال 96بهترین سالی برات بودوفراوانی ونعمت وثروت برایت رقم خودامیدوارم که سال97هم سالی پرازانرژی وفراوانی وثروت برایت رقم بخوره ومنوهم دعاکنی که خدا توی سال جدیدپرازنعمت وفراوانی وثروت برایم رقم بزند.به امیدموقیعت?
دروووود برشما دوست من عالی بود خیلی خوشحالم که اینقدر حال دلتون خوبه
تنور دلتون گرم
????
سلام بهتون تبریک میگم عالی نتایجتون خداراشکر
سلام علی صالحی عزیز کامنت تو من الان خوندم خیلی خوشحال شدم از اینکه ب اهداف عالی داری سال۹۶رسیدی بخصوص درآمدت سه برابر شده و میانگین ماهی۱۵ملیون تومان درامد داشتی
خرید ماشین صفرکیلومتر از کمپانی
درمان بیماری همسرتون
خداروشکر
سلام استاد بزرگوارم
من از همه ی این چیزهای با ارزشی که در سال 96 به دست آوردم هم از خداوند و هم از شما سپاسگزارم.
در سال 96 خیلی چیز های با ارزشی به دست آوردم .
یک نکته ای که هست اینه که من ذهنم رو جوری برنامه ریزی کردم که همیشه در کل خاطرات زندگیم قشنگی ها و موفقیت هایم رو بیاد میارم و اتفاقات نازیبای زندگیم رو باید تلاش کنم تا یادم بیاد .
موفقیت های سال 96 اینا هستند :
آرامش درونی و احساس خوب عمیق و سپاسگزاری بابت آن
سلامتی کامل . چون من معمولا هر یک ماه یا یک ماه و نیم یک بار سرما می خورم ولی از وقتی که دوره قانون آفرینش شرکت کردم و فایل هایش رو گوش کردم و باور های خوب درباره سلامتی ساختم به لطف خداوند به سلامتی کامل رسیدم
درباره ی روابطم تا حالا واقعا هیچ کس به اندازه ی استاد به من توی روابطم کمک نکرده است. چون من هر کسی و حتی بزرگ ترین روانشناسان رو که می دیدم می گن که روابط کاملی که همه چیز عالی و خوب باشه وجود ندارد ولی این یک باور نادرست است استاد درباره ی آن در جلسه 9 و 10 قانون آفرینش توضیح دادن . من الان خیلی خیلی از روابط هایی که با آدم های مختلف داشتم واقعا عالی و همیشه قشنگ بوده و هیچ وقت هیچ ناراحتی و هیچ دلخوری پیش نیومده است . البته هنوز باید روی خودم کار کنم تا بازم روابطم رو بهتر کنم .
الان انقدر دوستان خیلی عالی توی زندگیم هست که خیلی ها باورشان نمی شود .
در سال 96 من یک بار با تعهد و جدی جلسه اول دوره روانشناسی ثروت 1 رو گوش کردم و فردای آن روز دیدم که یک ایمیل برام از یک شرکت خیلی خوب و معتبری اومده که بهم پیشنهاد همکاری در زمینه ی کاری خودم که بهش خیلی علاقه داشتم داده بود بعد رفتم باهاش قرارداد بستم . البته هنوز کارهای اولیه آن انجام نشده و از آن به درآمدی نرسیدم که این یکی از اهدافم در سال 97 همین هست .
اتفاق های دیگر سال 96 به پایان رسیدن دوره کاردانیم و رفتن به کارشناسی بود .
یک اینترنت خیلی پر سرعت گرفتیم که همیشه آن را توی ذهنم تجسم می کردم و به خانه خیلی خوب و قشنگی هم اسباب کشی کردیم و خدا رو شکر خیلی همسایه های خوبی هم داریم .
خیلی اپلیکیشن های خوب و عالی ساختم
و خیلی موفقیت های دیگر .
اهدافم در سال 97 :
باز هم سلامتی و شادی و آرامش درونی
پیشرفت مالی برای پی بردن به بزرگی و قشنگی خداوند
گسترش دادن و بزرگ کردن کارم و بهبود روابطم
باز هم تمرکز کردن به چیزی که بهم احساس خوب و سپاسگزاری می دهد مثل گوش کردم به حرف های استاد و از تک تک لحظات زندگیم لذت بردن
برای همه از هر چیز بهترین ها رو آرزومندم
خداراشکر که در زمینه روابط این همه پیشرفت داشتین بهتون تبریک میگم?
سلامی گرم و صمیمانه خدمت دوستان عزیزم و استاد گرانقدرم آقای عباس منش عزیز .
سال نو رو به همه شما دوستان گرامی تبریک می گم و امیدوارم روز به روز به خواسته های بیشتری برسید .
من دیماه 96 با این سایت آشنا شدم و بعد از این که فایلهای رایگان استاد رو گوش کردم اتفاقات جالب در حد همون اندازه که فرکانسم تغییر کرده بود برام اتفاق افتاد و من واقعاً شگفت زده شده بودم .
اولین اتفاق خوبی که برام افتاد :
– من یک سالی بود که پولم را داخل صندوق قرض الحسنه گذاشته بودم و از سودی که روی پولم می یومد قسط وامم رو پرداخت می کردم ولی به طور ناگهانی پولم به مدت 6 ماه مسدود شد و من از این بابت بسیار عصبانی و نگران بودم ولی بعد از یک ماه که از گوش دادن به فایلهای رایگان استاد می گذشت از بانک به من زنگ زدن و گفتن که حسابها باز شده و می تونین پولتون رو برداشت کنید و من واقعاً این رو یه نشونه خوب دونستم و بسیار خوشحال شدم و به گوش دادن و دیدن فایلها ادامه دادم یه فایل صوتی هم برای خودم درست کردم و بیشتر اوقات اونو گوش می دادم .
– اتفاق دیگه ای که افتاد
یک نفر که نمی دونستم شمارمو از کجا گیر آورده بود به من زنگ زد و گفت که من نیاز به یک تایپیست حرفه ای دارم و به من گفتند که شما این تخصص رو دارید و از من خواست که به درخواستش جواب مثبت بدم ولی چون من جای دیگری مشغول به کار بودم اون درخواست رو قبول نکردم و لی این هم یک نشونه خوب بود که من بفهمم فرکانسم عوض شده و در مدار جدیدی قرارگرفتم .
– اتفاق دیگه
من مقداری سهام خریده بودم که 3 سالی بود که روند رشدش متوقف شده بود ولی به طور باور نکردنی از اواخر سال 96 شروع به رشد کرد و این هم یه نشونه خوب واسم بود که بفهمم باورهام درست تغییر کرده .
– رفتن به باشگاه به صورت مصمم و بدست آوردن تناسب اندام تا حدود زیادی هم از نتایج خوبی بود که با گوش کردن فایلهای استاد بدست آوردم .
– اتفاق بسیار خوب دیگه این بود که جزو کسانی بودم که تخفیف 40 % سایت بهم تعلق گرفت و وقتی که ایمیلم رو چک کردم از خوشحالی اشک ریختم و به این نتیجه رسیدم که خداروشکر مدارم عوض شده و روز به روز نشونه های خوبی دریافت می کنم .
اتفاق بسیار بسیار خوب دیگه این بود که در اواخر سال 96 تونستم دوره قانون آفرینش رو به طور کامل تهیه کنم و از گفتار های جذاب استاد بهره مند بشم واقعاً خوشحالم و مدام تمرین هایی که استاد گفتند رو دارم انجام می دم .
من که فقط دوره های رایگان استاد رو تهیه کرده بودم نتیجه گرفتم و با خودم گفتم مطمئنم و 100 درصد ایمان دارم که با خرید دوره ها نتیجه می گیرم بنابراین تمام تمرکزم رو گذاشتم روی تهیه قانون آفرینش و بالاخره تونستم تهیه کنم .
– سال 96 تونستم چند لباس گران قیمت که آرزوشو داشتم واسه خودم بخرم .
– یک اتفاق جالب اینکه من موتور ساعتم خراب شده بود و چند جابردم گفتند که باید 30 تومن خرج کنی و من بیخیال شدم ولی به طور باورنکردنی ساعتم شروع به کارکردن کرد . درسته که اتفاق کوچکیه ولی من این رو هم یه نشونه در زندگیم در نظرگرفتم
– اتفاق جالب دیگه من 15 اسفند تولدم بود و به طور باورنکردنی هدایای بسیار خوبی دریافت کردم و از این بابت خدا رو بسیار شاکرم که مرا در مدار درستی قرار داده .
اهدافم در سال 97
1- من یک ماشین در سال 96 خریدم و بعد از اینکه رانندگیم فول شد اون رو فروختم به یک بنگاه دار و اون بنگاه دار نصف پول رو نقداً به من پرداخت کرد و نصف پول رو چک داد ولی متاسفانه چکش نقد نشد و می خوام که با استفاده از قوانین که یاد گرفتم مبلغ چک رو به سوی خودم جذب کنم .
2- می خوام مبلغ سهامی که خریدم 50 برابر بشه
3- در یک قرعه کشی خانگی ثبت نام کردم می خوام همین ماه برنده بشم
4- می خوام که مبلغ حقوقم حداقل 3 برابر بشه
5- من 13 روز عید رو روی باورهام کار کردم و باور ارزشمندی رو در خودم بسیار تقویت کردم روی قانون جذب و درخواست هم بسیار کار کردم و بر این باورم که من لیاقت برنده شدن در این مسابقه رو دارم و آرزومه که با برنده شدن در این مسابقه بتونم دوره های دیگه استاد رو تهیه کنم و بتونم با خرید محصولات این سایت به قطع یقین زندگی خودم رو دچار تحولات بسیار زیبایی بکنم .
6- می خوام به شغل رویایی که ایجاد یک کسب و کار اینترنتی هست برسم .
7- می خوام که با تغییر باورهام و بدست آوردن ثروت بسیار زیادی، یک خونه بزرگ ویلایی به متراژ 1000 متر دارای یک حیاط بزرگ با 3 اتاق خواب و یک حال بسیار بزرگ تهیه کنم
6- خرید تمام محصولات سایت یکی دیگر از خواسته های مهم من در سال 97 هستش
7- خرید یک ماشین بنز مشکی کلاس A ، فول آپشن
8- فن بیانم آنقدر عالی بشه که همه از صحبت کردن من لذت ببرن و جذب صحبتهای من بشن و بتونم به راحتی درجمع صحبت کنم .
9- می خوام که سال 97 کلاس زبان انگلیسی برم و روی زبانم کار کنم تا بتونم خیلی عالی انگلیسی صحبت کنم
10- خرید یک لب تاپ APPLE و یک گوشی APPLE
11- ازدواج با فرد مورد نظرم
12- سفر به کشورهای خارجی مثل استرالیا، اسپانیا، ایتالیا، آنتالیا، مالزی ، هلند
مطمئنم به همه آرزوهام می رسم چون خدا خودش گفته شما بخواید تا به شما داده بشه و امیدوارم وقتی که به آرزوهام رسیدم کامنت بزارم و بگم من تونستم شما هم می تونید .
امیدوارم موفق . شاد ، سلامت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید .
از الان رسیدن به آرزوهاتون بهتون تبریک میگم دوستم
خداراشکر که این همه نتایج خوب میگیرید?
سلام به شما دوست عزیزم .
ممنون از از اینکه متنم و مطالعه کردین . آرزوی رسیدن به آرزوهاتون رو واستون آرزومندم.
سلام ازامروز قصد دارم نکات مثبت هرروز رو درقسمت نظرات اخرین دانلودرایگان بنویسم
نکات مثبت13فروردین
رفتیم بیرون یک جای خیلی سرسبز وخیلی تعدادمون زیاد بود ونهارخوشمزه ای داشتیم
قسمتی ازیک کتاب روخوندم تاثیر زیادی ذاشت
برنامه تلوزیونی مورد علاقه ام رودیدم
عکس های قشنگی گرفتم
نکات مثبت14فروردین تاساعت18:40
امروز یکی ازفصلهای شیمی کنکور روتموم کردم
امروز مادرم نهارموردعلاقه ام رودرست کرد
استراحت ظهر واقعا خستگی روازتنم بیرون برد
چایی عصرخیلی چسبید!!!!!!!
امروز بعد ازدوبار خوندن کامل کتاب پدرپولدارپدربی پول(قبلا نه امروز)دوباره شروع به خوندنش کردم
ونکته مثبت دیگر اینکه الان دارم کامنت می نویسم
تادیداری دیگر خدانگهدار
خیلی لذت بردم دوست عزیز
اینکه انسان بتونه بابت این موارد به ظاهر کوچک هم شکر گذار باشه از ایمان فراوانی سرچشمه میگیره. براتون آرزوی بهترینها رو دارم
سلام دوست عزیزم . ممنونم از اینکه متن منو خوندین . امیدوارم شما هم به تمام آرزوهاتون برسین و لذت ببرین .
سلاااااااااام دوست عزیز ….افرین خییییلی عالیه تپجه بر نکات مثبت
موفق باشید.
سلام دوست عزیزم .
از اینکه حوصله به خرج دادین و مطالبم رو خوندین بسیار خوشحالم . امیدوارم شما هم به آرزوهای هرچه بیشترتون دست پیدا کنین.
به نام فرمانروای هستی
رخدادهای عالی که در سال 96 برای خودم خلق کردم:
1- به لطف خدا برنده عقل کل شدم که البته خودش چنتا داستان جالب داشت که براتون میگم
20-21 فروردین ماه بود که من برای اولی بار ب طور جدی داشتم تو بخش عق کل فعالیت میکردم و خیلی هم احساس عالی داشتم و رتبم هم بین 1-2 بود و با یکی از دوستان رقابت نزدیکی داشتیم. البته واقعا حالمم خوب بود و صرفا ب چشم ی مسابقه نبود اما میخوام بدونید که ماجرا چقدر نزدیک بود. اون موقم فک کنم فقط 1 تا 2 رو جایزه ای براش در نظر داشتند. دقیقا شبی بود که مراسم اعتکاف میخواست شروع بشه و من نمیخواستم برم چون حسش نبود. و تقریبا 1 تا 2روز مونده بود برنده انتخاب بشه خب منم هیجان داشتم که هم دارم خوب جواب میدم و هم میتونم نفر اول بشم که یهو حدودا ساعت 12 نصفه شب ی حس بسیار قوی در درونم بهم گفت پاشو برو اعتکاف. اصلا یعنی من وسط جواب دادن به سوال بودم که این حس اشنای ههمون (خدا) بهم گفت پاشو برو. که من ناخوداگاه با ی احساس عالی جوابو تکمیل کردم و با علم به اینکه چون رقابت نزدیکه و من به احتمال زیاد اگه برم دیگه برنده نمیشم، پاشدم و به خانواده گفتم میخوام برم اعتکاف. حالا مراسم جوریه که باید از قبل بری مدارک رو تحویل بدی و منم که قرار نبود اصلا امسال برم مدارک رو تحویل ندادم اما این حس انقدر قوی بود که اصلا این امکان رو ندیده گرفتم (به قول خدا متقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند). رو این حساب پاشدم و سریع وسایل رو جمع کردمو رفتم. وقتی وارد مسجد شدم سر ورودی یکی از مسئولین بود بش گفتم من مدارک ندارم و ثبت نام نکردم و میخوام الان بیام. اونم حالا رو چ حسابی (مثلا من همه کارمو اینا) گفت نمیشه و نرو الکی و جا نیست و فلان. منم تو دلم قرص و محکم گفت هههههه!!!، خدا اینو نگا چی میگه، فکر میکنه دست اینه. من میخوام برم خودتم بم گفتی و مطمئنم که من میرم. رفتم بالا و همه جمع شده بودن و داشتن یکی یکی اسمارو میخوندن و من باز ماجرا رو به اون اقایی که داشت مدارک رو میگرفت گفتم و اونم همون حرفای قبلی رو تکرار کرد و منم باز تو دلم خندیدم. یعنی انقدر مطمئن بودم که داشتم با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا اینا چقدر ساده هستن و نمیدونن که اگه تو بخوای کسی رو بالا ببری هیچکی نمیتونه اونو پایین بیاره و بالعکس. اینم بگم که مثل من خیلیا اومده بودن که ثبت نام نکرده بودن اما فرقش این بود که اونا نگران بودن و جلوی مسئول مراسم نشسته بودن که شاید ی فرجی بشه، اما من داشتم تو مسجد خوش میگذروندم و مطمئن بودم که چیزی که میخوام رو بدست میارم. خدا خودش شاهده که بعد از اینکه اونایی که از قبل ثبت نام کرده بودند رفتن همون اقایی که میگفت نمیشه و تو نمیتونی بیای اسم منو صدا کرد و یکی از بچه ها اومد بم گفت شما اقای جاوید هستین؟؟!! منم گفتم بله، گفت بیا اون اقا با شما کار داره (بین اون همه ادم اولین نفر اسم منو صدا کرد). اینم باید بگم حالا دقیق یادم نیست که قبل اینکه منو صدا کنه بود یا همون موقع که صدام کرد این ماجرا پیش اومد. من قبل اینکه از خونه بیام فقط یادم بود که پارسالی که من با ثبت نام رفته بودم اعتکاف افرادی بودن که اونام قبلا ثبت نام نکرده بودند و همون شب مدارکو تحویل دادند و اومدن که مثلا شناسنامه و کارت ملی و پول و عکس همراهشون بود و تونستن ثبت نام کنن. منم این مدارک همراهم بود اما نمیدونستم که باید کپی مدارک باشه. اون اقام مدارکمو گرفت و گفت کپیم بده. منم گفتم ندارم و باز گفت نمیشه (حالا میگم این حرفو یا قبل اینکه اون پسره بیاد بگه اون اقا کارت داره اتفاق افتاد یا بعدش)، این حرفو زد و من بازم گفتم تو کاره ای نیستی و اونیکه که بم گفته بیا خودش حل میکنه. که اخرش همه چی حل شد و من رفتم تو 3 روز عالی رو سپری کردم.
* اتفاق بعدی این بود که من ی مدتی بود منیسک پام اسیب دیده بود و رو صندلی نماز میخوندم. رور این حساب باز تو مراسم رو صندلی نماز میخوندم که سر نماز جماعت دوم خدا باز بهم گفت دیگه احتیاجی نیست نشسته نماز بخونی و واسا مثل بقیه راحت بخون. اما من ترسیدم و گفتم ن من پام درد میکنه و نمیتونم. خلاصه باز همونجوری نماز خوندم که خدا خودش دست ب کار شد. روز دوم ر نماز مغرب عشا افرادی هم که از بیرون اومده بودن وارد صحن اعتکاف شدن و با ما شروع کردن به نماز خوندن. من وضو گرفتمو اومدم دیدم تمام صندلی هایی که بود رو برداشتن و من صندلی ندارم!! من این رو به حساب این گذاشتم که خدا خودش اینکار رو انجام داد که بهم ثابت کنه من میتونم واساده نماز بخونم که همون شد و من کل مراسم اعتکاف رو راحت ایستاده نماز خوندم و وقتیم اومدم تا الان راحت ایستاده نماز میخونم و اینجوری خدا بهم لطف کرد و اون ترس رو از من زدود وبهم ثابت کرد که این منم که قادرم با ایمان هر کاری رو انجام بدم
* اتفاقی که تا الانم جوابی ندارم براش ب جز معجزه این بود که من روز دوم اینترنتم تموم شد و اصلا پولی نداشتم که بخوام بسته بخرم. وقتی بستم تموم شد، نتو قطع کردم و چون گوشیم باتری نداشت گذاشتم رو باتری و رفتم نمازمو خوندم. در کمال ناباوری وقتی برگشتم و پوشیمو برداشتم دیدم برام اس اومده که مشترک گرامی بسته اینترنت شما با حجم 2 گیگ روزانه و 2 گیگ هدیه شبانه (همراه اول) تا فلا روز فعال شد. اصلا من خشکم زده بود!!!!!!!!!!!!! که چجوری شد. من که بسته نخریدم!!!! خلاصه میگم هنوز دلیلی ب جز معجزه خداوند و هدیه اون به خاطر عمل کردن به الهامی که بهم وحی شده بود، براش ندارم.
* اتفاق بعدی که به عنوان اولین دستاورد نوشتم این بود که وقتی که بعد از مراسم برگشتم خونه فوری رفتم تو سایت و برندگان عقل کل رو نگاه کردم و دیدم در کمال ناباوری من برنده 200 هزار تومن شدم. اونم درحالیکه نفر اول خانم شبخیز شد به خاطر جواب های با کیفیت تر. از نظر کمی هم من دوم شده بودم و ی دوستی اول شده بود. ک خانم شبخیز 500 و اون دوستمون هم 300 برنده شد. که من همونجا از خداوند سپاسگزاری کردم به خاطر این همه اتفاق عالی که به خاطر عمل کردن به الهامش دریافت کردم
2- خریدن جلسه اول قانون افرینش به لطف خداوند و برنده شدن در بخش عقل کل:
که اونم اول من نمیخواستم پولی رو که برنده شده بودم استفاده کنم و میگفتم حالا باز واسم که یهو ی دوره کامل رو بخرم که باز الهام خداوند بهم گفت برو و اینکار رو انجام بده و که چقدر هم عالی بود و دید من نسبت به خدا و قانون با گوش دادن به جلسه اول باز تر و بهتر شد
3- برگزاری ارائه های ترم 2 دکتری به راحت ترین شکل ممکن.
4- قبولی در ترم 2 دکتری با کلا 1 ساعت وقت گذاشتن برای هر امتحان (2 تا درس= 2ساعت)
* مورد 3-4 و راحت بدست اومدنشون بر میگرده به الگویی که از ترم اول دانشگاه و بعد از 1-2 ماه کار کردن روی قانون به واسطه ثبت نام در دوره ان لاین دستیابی به رویاها به خصوص جلسات 8-9-10 که بیشتر همون 9-10 بود (چون مفهوم واقعی خداوند رو فهمیده بودم)، بدست آوردم
داستان از این قرار بود که من بعد از کار کردن روی قانون و به یاد اوردن موفقیت های همیشگیم در زمینه درسی و با توجه به اینکه رتبه 2 ازمون ورودی دکتری و رتبه 13 ازمون ارشد و ی عالمه دستاورد دیگه رو داشتم، در خودم این باور رو ایجاد کردم که همونطور که با حدودا 20 روز درس خوندن اونم در حین اینکه داشتم رو پایان نامه ارشدم کار میکردم تونستم رتبه 2 دکتری رو کسب کنم و همونجور که همیشه صر نظر از موقعیتی که بود بهترین نمرات رو میگرفتم، همونجوریم میتونم با صرف کمترین زمان بهرتین نتیجه رو بگیرم، که ب لطف خداوند این باور باعث شد که ترم 1 با همون 1 ساعت نتیجه ای رو بدست بیارم که تو تمام سال های قبلی تحصیلم با صرف تقریبا فول تایم زمان فرجه و … بدست میاوردم. که ترم دوم با توجه به اینکه الگویی رو داشتم با اعتماد به نفس بهتر راحت تر نمرات عالی گرفتم که اصلا هم ورودی های من به خصوص خانم هایی که عادت داشتن ی عالمه بخونن (حالا پسرا کلا کمتر میخونن، البته استثنا هم وجود داره) و سال بالایی های که باهم صحبت میکردیم و میگفتن ما اینجوری زیاد خوندیم، تعجب میکردن که تو جوری نخونده نمره خوب میگیری.
چون من کلا 2-3 تا برگه از ی درس و 2-3 تا برگه از ی درس (خلاصه هایی بود که تو بحث هایی که تو طول ترم با استاد داشتیم نت برداری میکردم) و فایل pp داشتم و همون رو هم تازه صب وقتی میرسیدم دانشگاه (ساعت 8) بعد از اینکه تو سایت میچرخیدم و یکم ب کارام میرسیدم از ساعت 9 تا 10 (ساعت امتحانم 10 تا 11:30 بود همیشه) میخوندم.
5- پیشرفت در طراحی و مینیاتور و برگزاری اولین نمایشگاهم
اولین هدفی که برای خودم بعد از آشنایی با قانون برای خودم انتخاب کردم پیدا کردن ی کلاس با ویژگی های مطلوب خودم بود که بعد از 2 هفته نوشتن و تجسم و کردن و صحبت کردن در موردش تونستم ی اموزشگاه عالی پیدا کنم. تو ایام عید هم برای خودم خواستهایی رو که در رابطه با پیشرفت در طراحی داشتم نوشتم که ب لطف خدا دقیقا بهش رسیدم و تونستم در مینیاتور تا د خوبی پیشرفت کنم و اولین نمایشگاه جمعی رو با دیگر دوستانم در اموزشگاه خودمون برگزار کنم
6- بدست آوردن تجهیزات آزمایشگاه برای انجام دادن سمینار
خیلی وقت بود که بعد از برگزار کردن ی کارگاه در دانشگاه به استادم گفته بودم که فلان تجهیزات رو میخوام (برای سمینار و بعد تز دکتری) که هی با توجه به به وجود اومدن وابستگی و کمی شرک که فقط راه رسیدن بهش رو استادم و مسئول خرید و … میدونستم به تاخیر افتادهبود که بعد به لطف الهام خداوند و به یاد اوردن الگوی رسیدن به خواسته های قبلی ام تونستم به خودم مسلط بشم و از زندگیم و داشته های فعلیم لذت ببرم که خودش خود به خود با عمل به ی الهام از طرف خداوند حل شد و من اون تجهیزات رو به راحتی خریدم. تو چند روز تمام کاراش انجام شد
7-انجام دادن سمینار
خدارو شکر تونستم سمینارم رو به خوبی و به ساده ترین شکل ممکن انجام بدم که باعث شد ایمانم به توانایی هام و قانون و رحمت خداوند افزایش پیدا کرد. که بعد دستان خداوند یکی یکی در مسیرم قرار گرفت و بقیه کاراش جور شد و من به راحتی این خواستمم بدست آوردم
8- قبولی در آزمون جامع
یکی از بهترین رخدادهایی رو که به لطف خداوند و عمل به الهاماتش و استفاده از قوانین بی تغییرش تونستم برای خودم بسازم همین دستاورد بود.
همونطور که گفتم من تو ترم 1-2 به راحتی و با 1 ساعت برای هر امتحان تونستم موفق بشم. سر ازمون جامع هم همون الگو به کمکم اومد و با همون خلاصه ها و با توجه به خواستم و نوشتن و شکرگزاری و صحبت کردن و تجسم کردن موفقیتم رسیدم به شبی که فرداییش قرار بود ازمون کتبی رو بدم که یهو نجواهای شیطان شروع شد در ذهنم به گفتگو که تو نمیتونی و اون 2 ترمم شانسی بود و اگر موفق شدی چون ی امتحان بود و این ازمون بزرگیه و طبق رسم دانشگاه چون تو اولین باره امتحان میدی اساتید قبولت نمیکنن و هزارجور حرف دیگه. این حرفا باعث شد یکم استرس بگیرم و تمرکزم بهم بریزه. شروع کردم به صحبت کردن با خودم که ن تو میتونی اما انگار فایده ای نداشت. تو چند روز قبلی هم ی فایل 2 دقیقه ای رو از همایش جویل استین گوش میدادم که خیلی بهم احساس خوبی میداد. داشتم به اون فکر میکردم که خداوند بهم الهام کرد پاشو برو پارک و ی بستنی برای خودت بگیر و از زندگی لذت ببر. خدا خودش شاهده که همون لحظه تموم نجوی ها رو گذاشتم کنار و به خداوند گوش دادم. جای شما خالی رفتم پارک ی بستنی 4 اسکوپه سفارش دادم و رفتم رو ی نیمکت نشستم و شروع کردم فایل جویل رو گوشدادن. جاتون میگم خالی واقعا خالی، چون ی هوای باحال پاییزه و پر از باد که گهگاهی صدای ترک خوردن شاخه های درختارو میشنیدم. خیلی باد قوی بود اما من داشتم لذت میبردم. همون شد. بستنی رو خوردم و برگشتم خوابیدم و فرداییش راحت امتحانم رو دادم.
فردای اون روز هم مصاحبه ازمون جامع بود که راحت سپریش کردم.
با وجود اینکه اساتید ی حرف خودشون رو میزدن اما من با اعتماد به نفس رو حرف خودم واسادم. که بعدش استادم منو دید گفت ازت ناامید شدم اما ی حسی بهم گفت بنا به حرفایی و اعتماد به نفسی ک داشتی قبولت کنیم. این حس براتون آشنا نیست. بله دوستان خود خدا دست بکار شد و جواب ایمان رو داد به اساتید گفت که من رو قبول کنن (پرچم خودمون و خدامون بالا)
9- افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس
در این مورد هر چی بگم کم گفتم. خب من مثل خیلی از شما تو این زمینه ضعف داشتم. به خصوص در زمینه خرید و قیمت گرفتن. من همیشه زمانیکه پول بریا خرید داشتم میتونستم راحت تر برم و خرید کنم و حتی اگر جنسی رو تست میکردم و نمیخواستم، چون پول همراهم بود با اعتماد به نفس بیشتری میتونستم بدون اینکه خرید کنم بیام بیرون. اما قیمت گرفتن بدون پول!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرگز.
خدارو بی نهایت مرتبه شکر تو این چند ماه زمستون، من به خودم و خدای خودم تعهد دادم هر جا که حسم بهم گفت برو اینجا و فلان جنس رو قیمت بگیر ن نیازم ک هاگر بیارم به تو ایمان ندارم. من دیگه از رستوران به بهانه رزرو کامل رستوران گرون قیمت، تا تست کردن ساعت و لباس های گرون قیمت در بوتیک های اعیونی و رفتن به نمایشگاه ماشینی که ماشین های به روز منطقه آزاد انزلی رو برای فروش داشتم و این آخری دیدن ی پنت هاوس 2٫700 میلیاردی قدم به قدم روی اعتماد به نفسم کار کردم و شکر خدا الان اون حسی که قبلا داشتم به میزان خیلی کم کردمم (توضیحات زیادی داره که بخوام بگم چندن صحفه میشه) خدایا شکرت
10- خرید لباس مورد علاقم.
من چند ماه پیش تقریبا پاییز بود که رفتم و یهو حسم بهم گفت برو داخل این بوتیک و لباسارو قیمت بگیر. خلاصه رفتمو ی شلوار و ی کاپشن رو دیدم و خوشم اومد رو راحت گفتم میخوام تست کنم و تست کردم و عکسم گرفتم بدون اینکه پولی تو جیبم باشه برای خرید. گذشت و گذشت و من با توجه به قانون و دیدن اون عکس و لذت بردن از داشتنش رو همزمان رها کردن و لذت بردن از دارایی هام تونستم بعد از چند ماه برای عید نه حتی اون شلوار رو کاپشن و بلکه ی پیرهن عالی رو با تخفیف عالی بگیرم. (دوستانی که آشنان با کار لباس میدونن کم پیش میاد که فروشنده ای ی لباس رو تموم کنه و بازه هم اون رو بیاره، اما دقیقا اون شلوار تموم شد و بازهم اوردن، کل اون کاپشن ها تموم شد و جز ی دونه که سهم من بود، فروشنده میگفت خیلیا اومدن اینو بخرن و گفتن اگه یکم تخفیف بدی (چون قیمتش آف خورده بود دیگه تخفیف نمیدادن) میخریم اما نفروختن تا من بخرمش.
کلی اتفاقات در مسیر افزایش اعتماد به نفسم تو مورد 9 افتاد و کلی اتافقات عالی که یادم نیست.
اما سال 96 عالی بود برام.
خدایا شکرت
اهداف سال 97
1- نوشتن پروپوزال دکتری (که به امید خدا قطعا به تولید ی محصول عالی غذایی ارگانیک منجر میشه که انقلابی رو در صنعت غذایی کشور و جهان ایجاد میکنه و من همینجوری دارم دستان خداوند رو میبینم که به لطف رزقش و رحمت و وهابیت و فضلی که بهم داره، منابع و اطلاعات لازم رو برام فراهم میکنه
2- فراهم اوردن ی محیط عالی صنعتی برای هم افزایش درآمدم و استقلال مالی و هم جور شدن تجهیزات برای آزمایشات لازم برای تولید این محصول عالی که قطعا در همین سال و سال های آتی خبر های عالی رو به لطف خداوند براتون دارم
ممنون از خداوند برای به وجود آوردن بستری عالی برای هممون که در مسیر پیشرفت و بهتر کردن جهان برای خودمون و دیگران حرکت کنیم
و ممنون از استاد عزیز به خاطر این مسابقه
در پناه الله یکتا سلامت، شاد، پیروز، موفق، سربلند، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
حس خیلی خوبی گرفتم از خوندن کامنت شما
تبریک میگم امیدوارم هر روز موفق تر و شادتر باشید
با سلام
ممنون از توجهتون
همینطور برای شما و همسر گرامیتون
شاد باشید
سلام خداراشکر نتایجتون عالی هستش
من هم امسال کنکور ارشد دارم و میخام قبول بشم و حوصله این ندارم که روزی هفت هشت ساعت درس بخونم میشه راهنماییم کنید و بگید شما چه باور هایی داشتینکه خداراشکر اینقدر موفق هستین با ساعت کم مطالعه نتایج عالی میگیرید؟
با سلام
دوست عزیز باور اصلی رو که داشتم تقریبا در بالا به صورت کلی نوشتم. همینکه شما موفقیت های قبلیتون رو به یاد بیارید که صرف نظر از اینکه چقدر به خودتون میگفتین من کم خوندم. اگه یادم بره و هزار جور نجوی دیگه همیشه در امتحانات موفق بودین. اگر هم در مواردی نبودید هم نمیخواید روشون متمرکز بشید. چون من خودم در ترم 3 کارشناسی به خاطر کم کاری ی درس رو 9 گرفتم (کلا همین یبار) اما در همون ترم ب خاطر اینکه یکی از اساتید همیشه از ما کوئیز میگرفت من مجبور بودم درسم رو بخونم رو این حساب اون درس رو 20 گرفتم. بعد از نتایج ترم به خودم گفتم حمید تو ک میتونی با خوندن نمرات عالی بگیری چرا وقتتو تلف میکنی. خب به خودم از اون ترم قول دادم که درسم رو بخونم (این زمانی بود که من همیشه عادت داشتم درسارو 2 بار بخونم و اگر یبار میخوندم نتیجه بد میگرفتم. به خاطر اینکه باور داشتم کمتر از 2 بار خوندن درس=نتیجه بد گرفتن که این باور در دوره ارشد برام نتیجه بد رو به همراه داشت. چون من ی درسی رو به دلیلی ی بار خوندم و نتیجه بد گرفتم اما مابقی رو 2 بار خوندم و خب نتیجه عالی بود)
خلاصه این از باور اینکه شما میتونی موفق بشی. الگوش رو هم قطعا دارید. مثل من مقایسه کنید زمان هایی که ی درس رو خوب خوندید و نتیجه گرفتید و ی درس رو ن.
اما پاسخ اصلی شما: من در کامت های مربوط به فایل های دیگه، فک کنم چه باوری نسبت به خدا دارید، گفتم من همیشه باور دارم صرف نظر از هر موقعیتی همیشه در کارم موفق خواهم بود. این رو قبل از اینکه با قانون اشنا بشم داشتم، اما فرقش این بود که من اون موقع باور داشتم تحت هر شرایطی یعنی ممکنه برام اتفاقات بعد پشت سر هم پیش بیاد اما اخرش من موفق میشم، اما الان اون باور رو دارم و با استقفاده از قانون تقویتش کردم، یعنی باور دارم خداوند همیشه حامی منه و من رو در تمام شرایط حمایت میکنه و من همیشه در هر کاری که میکنم موفق خواهم بود.
این رو ضمیمه کنید به پاسخ من در مورد نتایج ترم 1-2 و ازمون جامع دکتری
دوست من همیشه برای اینکه ی اوری رو به معرض امتحان بذارید، مطمئنا استرس خواهید داشت و ناخودآگاهتون چون قبلا به ی روش دیگه عادت داشته، وقتی میخواید ب ی روش دیگه عمل کنید، قطعا واکنش نشون میده که تو نمیتونی و فلان. اما این دیگه وظیفه شماست که با ایمانتون این نجوی ها رو از بین ببرید.
من هم در ترم 1 وقتی شب امتحان بود میخواستم اول بیدار بمونم و حتی به خواهرم گفتم فردا امتحان دارم میخوام بیدار بمونم، تو به مامان اینا بگو بیان تو حال بخوابن تا من درس بخونم.
این زمانی بود که من تقریبا 1-2 ماه بود که داشتم رو قانون کار میکردم و البته نتایجی هم بالطبع گرفته بودم.
بعد الهام خداوند بهم گفت تو مگه قوانین رو یاد نگرفتی الان موقع عمله.
اون موقع بود که به خودم گفتم هیچچیزی ارزش این رو نداره تا من به خودم فشار بیارم. اصلا بیا ی بار امتحان کن و به خودت اعتماد کن و ببین چی میشه و تواناییت رو بسنج.
اصلا اگر هم نتیجه بد بگیری و رد بشی خب مگه چ اتفاقی میافته، مگه اسمون ب زمین میاد. من دارم برای خودم زندگی میکنم و میخوام از زندگیم لذت ببرم. و الان میخوام بخوابم. البته میگم این باور هم داشتم که من به لطف خدا همیشه موفقم و خود خدا بهم کمک میکنه.
که خب بعدش رو تو جوابم نوشتم، رفتم ونتیجه عالی شد.
یعنی من با علم به اینکه ممکنه نتیجه هم نگیرم اما برام واقعا مهم نبود و میخواستم ایمانم رو در واقع بسنجم و در کنار مهارتم.
یعنی من تمام موفقیت هام رو در دوره های قبل در نظظر داشتم و حالا میخواستم قانون خداوند که میگه احساس خوب=نتایج خوب رو امتحان کنم و ایمان داشتم خداوند بهترین ها رو برام رقم میزنه چون قانون این رو میگه.
پس شما هم بیاید با در نظر گرفتن موفقیت های قبل راحت هر جوری که راحتین و به سبک خودتون حتی شده روزنامه وار درس ها رو بخونید. و از زندگیتون لذت بببرید و باورهایی رو که گفتم به علاوه باورهای خودتون بکار ببرید و مطمئن باشید که موفق میشید.
این کار رو هم انجام بدید. تمام تست های سال های گذشته ارشد رو تهیه کنید و بخونید. بعضی از تست ها عینا تکرار میشه. و در بسیاری از موارد گزینه های سوالات تکراری هستند که این به خصوص در سوالانی که به این سبک هستند که می پرسن کدام یک این خصوصیت رو ندارند و یا دارند* میتونه به شما کمک کنه
شاد باشید
و عمل کنید و توحید عملی رو از همین الان بکار ببرید
سلام دوست خوبم ?
بهت تبریک میگم برای خواسته هایی که تبدیل به داشته کردی ?
و برای موفقیتهای کوچیک و بزرگت بهت آفرین میگم و خوندن کامنتت برام لذت بخش بود که سپاسگزار خداوندی هستم که اجابت میکنه تمام آن چیزی که ازش بخوایم بدون قضاوت
برات آرزوی ثروت و سلامتی در تمام جنبه های زندگیت دارم
در آرامش الهی پایدار باشی
چه خفن . پس همونقدر که تو شغل ، میشه 99درصده کار ، فرکانس باشه
تحصیلم ممکنه_عالیه
خدا کنه بتونم تپل ترین باور های موثر و آرامش بخش رو ایجاد کنم تا تحصیل بشه تفریح+_+
سلام دوست عزیز
حتما میشه مطمئن باش
سلام به دوستان بهشتی سال نو مبارکا باشه
خدارو شکر که تو سالی که گذشت نتایج بسیار خوبی داشتم و میتونم به شما هم بگم
راستش نتایج سال 96 هم دنباله ی سال 95 میشه .
سال 95 خیلی دلم می خواست روانشناسی ثروت 1 رو بخرم ولی نه شغلی داشتم و نه درآمدی ( به جز یارانه)
مرتب فایل های رایگان را گوش می دادم . مرتب یعنی گوشیم تو جیبم بود و فایل های استاد رو در هر موقعیتی با هندز فیری بدون هندفیری و هر جور میشد گوش میدادم.
تا اینکه اردیبهشت سال 96 اتفاق جالبی برام افتاد . مسابقه ای تو کشور برگزار شد که مربو ط به رشته ی تخصصی دانشگاهیم بود که به برنده مبلغ یک میلیون تومن میدادن. من فقط و فقط برای خرید بسته ی روانشناسی ثروت تو اون مسابقه شرکت کردم . هنوزم که یادم میاد از هیجانش لذت می برم. از تهران بهم زنگ زدن و گفتن که جزو منتخبین جشنواره ی کشوری هستم و باید برم تهران. بلیط گرفتم و از اصفهان رفتم تهران.
تو راه دوباره تماس گرفتن تا مطمئن بشن راه افتادم. قبل از رفتن به خواهرم گفتم که باهام تماس گرفتن ولی منتظر بودم بهم بگن که نفر اول شدم.
رسیدم جشنواره استقبال خوبی ازم شد. قبل از برنامه آقایی به سمتم اومد و گفت میشه همراه من بیاین تا رفتم دیدم از شبکه یک سیما واسه مصاحبه همه چی آمادس از دو شبکه ی دیگه هم همینطور مثل خواب بود.
بعد از مصاحبه زمان اعلام برنده ها رسید. تمام کارگروه های کشوری و رسمی مد و لباس کشور تو اون جشنواره بودن. تو جشنواره تازه متوجه شدم این مسابقه دو بخش داشته که من هم در بخش صنعت و هم در بخش هنر مقام دوم و اول رو کسب کردم.
وقتی مراسم تشریفاتی و اهدائ لوح تموتم شد با خودم میگفتم پس جایزه کو؟ روم نمیشد بپرسم تا اینکه دوباره تو اتوبوس به سمت اصفهان بودم.
گفتم بزار لوح ها رو باز کنم ببینم چه نوشته و دیدم کارت های هدیه توی لوی چسبیده شده .بله دو کارت هدیه ی 500 هزار تومنی.
بعد لوح صنعت رو باز کردم و در کمال ناباوری دیدم که یه کارت هدیه 500 تومنی هم به اون لوح چسبیده داشتم پرواز میکردم.
این باور در من شکل گرفت که اگه از خدا چیزی بخوام همیشه خدا با بهتر دادنش به من منو سورپرایز و خوشحال تر میکنه.
رسیدم خونه و ازهدیه هام هر کدوم یک دهم به پدر و مادرم هدیه دادم.
دو روز بعد اسمم واسه وامی که هر ماه یارانمو واسش پرداخت میکردم در اومد 2 میلیون تو قرضه الحسنه خانوادگی که چیزی از اقساطش نمونده بود در اومد.
روانشناسی ثروت رو با 40 در صد تخفیف که برنده شده بودم و عزت نفس و روابط و چند کتاب صوتی خریدم. باحاله مگه نه؟
با همسرم شروع به دیدن و شنیدن و تمرین کردیم.
من با داشتن یه عالمه توانمندی و استعداد و هنر بی کار بودم
اول به فکر شغل افتادم . مامانم همش میگفت بیا کارگاه پیش من کار کن ولی نیمرفتم میگفتم بیکلاسه و خلاصه اصلا اون کارو دوست نداشتم ولی خیلی خوب با چرخ صنعتی بلد بودم کار کنم. تا اینکه رسیدم به فایلی از روانشناسی ثروت که استاد گفتند شده کارگری کنی ولی برو سر کار.
منم رفتم سر کار. من رسما داشتم کار میکردم پول کمی در میاوردم ولی میدونستم دارم تکاملمو از هیچی به پول تبدیل میکنم.
1 تمام شهریه ی دانشگاهمو که روم نمیشد به بابام یا به همسرم بگم بهم بدن تسویه کردم و کارای فارغ التحصیلیمو بعد از دو سال انجام دادم.
2 برای تولد خانوادم روز مرد روز پدر روز مادر و همه ی مناسبتا خودم هدیه خریدم.
3 مبلغی که باید می بخشیدم در زمان مناسب به خانوادم بخشیدم
4پس انداز کردم
5مهمتر از همه حالا فقط و فقط از خدا میخوام. دوستان شرک من بغل گوشم بود . من همه چیزو از همسرم میخواستم. خونه ی خوب طلا ماشین سفر تفریح آرامشم امنیتم استقلالم حتی آینده و برنامه ریزی زندگیمو از همسرم میخواستم نه خدا
ولی حالا میگم من آزاد آزاد آزادم من فقط از خدا میخوام من خدای بزرگی دارم که با تغییر فصل بی حساب و بی شمار به هر درختی برگ و میوه میده. بارانی به هر زمینی میده به قطرات نامحدود. خدای من سریع الجواب و مهربانه.
خدایا ممنون
6 از درو دیوار بهم هدیه می دادن
7 حالا تو کیف پولم تراول دارم و احساس لیاقت و ارزشمندی میکنم
8اهل مطالعه هستم و سال 96 کتاب هایی که استاد میگفتند رو خوندم و فیلم هایی که گفتند رو دیدم(البته فقط باورهای درست رو استفاده میکردم)
9تقریبا هر روز ورزش کردم
10 بسیار بی رحمانه و البته به خاطر احساس ارزشمندی خودم روابطم رو با فامیل محدود کردم و فقط روی باور هام و خواسته هام کار کردم
11من سال هاست که سلامتم به لطف خدا باورم اینه که گیاهخوارها همیشه سالمند منم حدود هفت سال میشه که گیاهخوارم و فقط دوبار به خاطر ناراحتی سرماخوردم نه از ویروس.
و اما سال جدید97
1 من دوباره امسال تو همون مسابقه شرکت کردم و امسال تمام مصالح و مواد کارم رو خودم هزینشونو دادم. از استقلال نسبی مالیم خیلی خوشحالم. و این بار برنده شدن و نفر اولی رو در هر دو بخش صنعت و هنر میخوام .چون دارم سرمایه ی کسب و کارمو از زیییییییر صفر فراهم میکنم. و این خیلی لذت بخشه.
2 می خوایم به اصرار من از مسکن مهر فولاد شهر اصفهان به خود اصفهان تو محله ی بسیار خوب نقل مکان کنیم
بسته های روانشناسی ثروت 2 و 3 رو بخرم
3 شرکتم و محصولاتم رو تاسیس کنم و درآمد ماهی 10 میلیون تومان رو داشته باشم
4 ساز که چند سال میشه درست کار نمیکنم رو با برنامه ریزی کار کنم و پیشرفت کنم چون همزمان میتونم ورزشی برای نیمکره های چپ و راست مغزم داشته باشم که این برام عالیه هم هنره و مهارت هم ورزش مغز.
5 اضافه وزنمو کم کنم و مرتب تر ورزش کنم.
6 می خوام اونقدر پیشرفتم خوب باشه که خودم زمینه ی هجرت رو به تهران در بهترین نقطه فراهم کنم
دوستان زندگی من هم مثل خیلی از شما بعد از خیلی از ناخواسته ها به شکل بهتر و ارزشمندتری رسیده . بعد از طلاق و نداری و تحقیر و بی ارزشی به ازدواج عالی و روابط خوب و امنیت و خیال راحت پیدا کردن خدایی که فقط همون برام کافیه رسیده.
زندگیتون بهشت.
شاد باشید.
خیلی تبریک میگم دوست خوبم امیدوارم ب همه آرزوهات برسی
بسیار عالی دوست عزیز
واقعا از صمیم قلب براتون خوشحالم
قطعا به تمام خواسته هاتون میرسید. خوندن نظرتون بهم خیلی انرژی داد
شاد باشید
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز وتمام دوستان
من مرداد ماه 96بسته روانشناسی ثروت رو با فروختن طلاهایم خریدم وبا همسرم شروع کردیم به گوش دادن تمام فایل ها روز شب شبو روز مدام گوش میدادیم درموردش بحث میکردیم حرف میزدیم تلوزیون رو کامل گذاشتیم کنار تمام وسایل انباریمون رو ریختیم رفت لباس هایی که نمیپوشیدم انداختیم رفت وشروع کردیم در خانه لباس های شیک پوشیدن شروع کردیم رفتن به رستوران اولش برامون سخت بود خرج کردن پولمون و گاهی حتی نگران هم میشدیم درامد همسرم دو ملیون بود بیرون که میرفتیم هرچیز که دوست داشتیم سعی میکردیم بخریم به دلمون گوش میدادیم حرفای استاد میومد تو ذهنمون و خرج میکردیم چون مشکل ما این بود که با خرج کردن پولمان مشکل داشتیم و حس بد میگرفتیم انقدر این کار راکردیم تا عادت شد کم کم معجزه ها پدیدار شد1٫کفش مورد علاقه باقیمت مناسب خریدم
2٫خریدماهی سالمون که قینت بالا داشت ورفتن به رستوران
5. دیدن مداوم ماشین مورد علاقم ولستر
7٫پیام انتقال بانک ملی نشانه ثروت
8٫خرید دارو پوست 123 هزارتومان بود اما من با قانون باور 45 تومان خریدمش.گروه بندی کلاس بازیگرمون اونجوری که من دوست داشتم
11٫پیدا کردن پول خورده روی زمین
12٫راننده ای که ماشینش رو توی پارک برداشت خدایا سپاس که ما پارک کنیم و الان همشه تو شلوغ ترین جاها بازم ما جاپارک گیرمون میاد
14٫برخوردباانسان های خیلی مهربان
15٫پیداکردن ویلا روبه دریا با قیمت مناسب در شمال
17٫زنگ زدن بابادرمورد پول دادن به ما برا خرج سفرمون
18٫رفتن به تله کابین و جت اسکی بدون هزینه که بخوایم پول بدیم
19٫نیاوردن قرص رانی تیدین و نداشتن اسید معده
20٫رفتن به وزارت ارشاد ودیدن مهران مدیری
21٫پیداکردن جورابی که7ماه گم شده بود
22٫قرارملاقات با آقای صرامی رئیس سیتی سنتر اصفهان در روز پنج شنبه و برخورد بسیار بسیار عالیشون
پوستر طلای گم شده
26.خرید وسایل برای خانه از طرف بابا
27٫لاغر شدن سریع در یک ماه
28 بن تخفیف شهربازی 0ملک0شهر
30خریدساعت ست خوب براتولد همسرم
31٫تخفیف 40درصدی محصول استادعباس منش
32٫پیداکردن پول خوردبین دفترم
33٫مهربان رفتارکردن خانوادم وافراد
36.رشد گل های توی خونمون
40٫پیشنهادکارجدید به همسرم
44٫پیام به یادم بودن درمشهدازشماره ناشناس
46.فکرکردن به دوست خوبم وپیام دادن اون به من
51٫آوردن غذا ساجده ونرجس همسایه ها باهم برای شام
54٫تمیزکردن دستشویی توسط خدمه برای من در سیتی
55٫درامد زایی از روغن نارگیل
58٫آوردن پول 70عمومحمد
60٫پیشنهاد خانم ترکان بابت مربی رقص کودکان
62٫خرید گوشت ومرغ توسط پدرم
64٫پازده هزار تومان توسط حسین به من داده شد
65٫پیداکردن جاپارک همیشگی
68٫فراخوان تست بازیگری در جام جم
70٫پیام های تبلیغاتی ثروت
71٫خریدگل توسط حسین
72٫مربی خوب برای شنا
76٫عالی بودن درآموزش شنا
79٫زدن کارت اتوبوس برای من توسط یک بانو
82٫نگارجواهریان وآموزش بازیگر
85 دادن مشتلق بابا
86٫دادن کارت هدیه بابا به ما200 بابت خرید مرغ و گوشت
87..900هزارتومان از جاهای که فکرشم نکردیم بهمون رسید
92٫پیداکردن یک ساعت ضد آب در استخر
94.پیدا کردن یک انگشتر بدل
پیداکردن یک کارت بانکی در خیابان
رفتن به کیش وبا اینکخ حسابیوخرج کردیم بازم داشتن پول درحساب
دریافت کارت پنج جلسه استخر مجانی
دادن بیلیط سینما استخر و غیره از طرف محل کار همسرم
امدن به تهران و دربهترین خانه11 متری با بهترین امکانات محلی و داشتن مبل ماکرووفروییو داشتن میز ناهار خوری وبهترین امکانات و بهترین اتفاقاتوخیلی چیزاهای دیگر …. من در خیابان پول پیدا میکردم حتی 1000تومان برایم بسیار امیدوار کننده بود گاهی خانواده همسرم خانه ما که می آمدن برایمان گوشت میخریدن وسایل میگرفتن سر کار به همسرم هدیه میدادن از جاهایی که فکرش را نمیکردیم به ما پول میرسید حتی اگر مادرم برای خانه مان خوراکی می آورد هم برایمان نشانه بزرگی بود تخفیف های مغازه ها که حتی مادرخواست تخفیف نمیکردیم به ما تخفیف میدادن آدما ها بی نهایت با ما با مهربانی و محبت رفتار میکردن زندگیمان کامل عوض شد دیدمان نسبت به دنیا وآدم هاش عوض شد احساس گناه به کلی از زندگیمون رفت یاد گرفتیم که همدیگر رو توی بند محدودیت قرار ندیم بیشتر عاشق هم شدیم وابستگی از بینمون رفت با تمام افرادی که احساس بد داشتم با آنها به صورت معجزه خوب شدم وروابطمان عالی شد دنیا برایمان کنفه یکون شد من علاقه شدیدی به بازیگری دارم و همسرم به خوانندگی تصمیم گرفتیم از اصفهان به تهران برویم و این مسغله را با خانواده هایمان مطرح کردیم و مدام انرژی میدادیم که قطعا به راحتی میتونیم بریم و همین هم شد خانواده ها خیلی سریع رضایت دادن و پدر همسرم برای ما در تهران یک خانه رهن کرددر خانه ای رفتیم که مبله بود تمام وسایلش کامل بود در شمال غرب تهران خانه گرفتیم که صاح خانه آشنا درآمد همسرم انتقالی گرفت اما در جایی بهتر استخدام شدبا حقوق 4ملیون سر کارش بهش عیدی میدادن هدیه کارانه و روز به روز ثروت در زندگی ما بیشتر میشه تقریبا هروز رستوران غذا میخوریم همیشه درحال تفریح مسافرتیم و همسرم به راحتی مرخصی میگیره خودم به راحتی رفتم و در دوفیلم نقش کوتاه داشتم برای منی که نه آشنایی داشتم نه اصلا باتهران آشنا بود و از طریق یک فراخوان رفتم معجزه بود و عالی تر اینکه پیشنهاد بازی دریک سریال را دارم که به صورت فوق العاده معجزه آسایی اتفاق افتادصحبت های من و همسرم همش در مورد قانونه باوره شادیه حتی یک ثانیه ام در مورد منفی حرف نمیزنیم …ما هروز شادیم اگر هر کداممان ذره ای ناراحت باشیم همدیگر را ساپورت میکنیم تا حال خوب داشته باشیم ما همیشه خرید میکنیم لذت میبریم پس انداز میکنیم و بازهم پول داریم من یاد گرفتم هرچقدر خرج کنم بیشتر میاد سمتم هروقت عقلم چیزی رو میگه نخر گرونه دلم میگه ثروت فراوونه بخر من سریع میخرمش …هدف های من در امسال سال 97 اینه که بهترین خانه را درسعادت آباد تهران بخرم یک ماشین هیوندا بخرم بهترین بازیگر سینمای ایران بشم بهترین پیشنهاد های سینمایی را داشته باشم سفر به خارج از کشور واولین سفرم به آنتالیا رو داشته باشم لاغر بشم دومین قراردادی که میبندم 150ملیون باشه با همه ارتباطم عالی بشه من قطعا خیلی باید روی باور هام کار کنم هدفم اینه که امسال شروع بهترین اتفاق های زندگیم باشه استاد خیلی دوستت دارم خیلی ممنونم که یادم دادی باید رفتار هام چطور باشه افکارم و باور هام رو چطور بسازم ممنونم و بسیار سپاسگزارم
سلام دوست خوبم امیدوارم که در آرامش الهی پایدار باشی
واااای چه نتایج فوق العاده ای
خدایی خیلی حال کردم
و از اینکه ریز به ریز اتفاقات عالی که نتیجه تغییر باورتون بود رو نوشتید بسیار سپاسگزارم ?
و امیدوارم که همواره ثروتمندتر و سلامت تر باشید ? و روند رشدتون بیشتر و بهتر بشه
???????????????
سلام به استاد وهمه دوستان عزیزم من تا قبل از طرح این سوال توسط استاد فکرمیکردم 96سال خیلی بدی بود بیماری خواهرم ومرگ چندتا جوان تو خانواده همکارام باعث شده بود ایجوری فکرکنم اما وقتی فایل استادو گوش کردم دیدم نه سال 96 سال خوبی بودخواهرم بیماریش خوب شد اولین روزش که بهترین روز زندگیم شد به اولین هدفم که مادرشدن بود رسیدم اینم بگم که از فایل های استادم کمک گرفته بودم هرروز توراه خونه تا کارخونه تمریناتو انجام میدادم فقط یک محصول تونسته بودم بخرم اونم معجزه سپاسگزاری بودکه منو به اولین وبزرگترین هدف ام رسوند بچه دارنمیشدم خدا یه پسر سالم وزیبا بهم داد رابطم باشوهرم خیلی خوبترشد تونستیم خونمونو از محله ای که من دوس نداشتم به محلی که دوس دارم عوض کنیم البته مستاجری .
اهدافم توسال 97
ایشالا با کمک پروردگارم میخوام یه خونه بخرم .خونه رو پسندیدم فقط پولشو ندارم هرروز میرم از جلوش رد میشم ونگاه میکنم تو ذهنم تجسم میکنم که خریدم اینم بگم که من خیلی چیز باید اینجا یادبگیرم هنوز اول راهم
درپناه پرورگار همیشه سالم وثروتمند باشید0