توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/03/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-03-29 03:48:162020-08-28 08:14:21توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت دوستان و استاد گرانقدرم که این روزها برای بودنش از خداوند بسیار سپاس گذارم
منم چندین ساله که با استاد آشنام ولی متاسفانه مطالب سایت رو زیاد پی گیری نمی کردم و چن وقته که حسابی فایلا رو میبینم و حالم خوبه وقتی این فایلو دیدم انگار یکی گف که دیگه بسه توهم برو نظرتو بزار
سال 96 یکی از بهترین سالهای عمرم بود چرا که اتفاقات خوبی برام افتاد مثلک
1-با خانواده عموم و پسر عموم و… رفتیم مسافرتی که من از سالها پیش آرزوشو داشتم
2-خیلی دوس داشتم کارشناسی ارشدم رو تو یکی از بهترین دانشگاه های ایران بخونم که به لطف خدا رتبه 1 ارشد شدم و الان تو خوابگاه دانشگاه تهران دارم اینا رو مینویسم
3-یکی از بهترین استادای دانشگاه تهران تو رشته خودمون استاد راهنمام شده و از این بابت از خداوند سپاس گذارم
4-تو کلاس فتوشاپ شرکت کردم و یاد گرفتمش
5-نمایشگاه تراریوم برگذار کردم و تجربیات خیلی خوبی کسب کردم
6-تو دانشگاه با روانشناسی آشنا شدم که منو با خودم و توانایی هام بیشتر آشنا کرد
7-رفتم استودیو و صدامو ضبط کردم که خیلی جالب بود و خوش گذشت
8-روابطم نسبت سال 95 و قبلترش خیلی فرق کرده و امیدوارم بهتر از این بشه
9-به کلاس زبان رفتم
و در سال 97 آرزو دارم اتفافاقات زیر رو تجربه کنم به امید خدا ایمان دارم که بدون شک این اهداف رو هم رقم خواهم زد:
1-عضو بنیاد ملی نخبگان میشوم
2-سایت مربوط به رشته خودم راه اندازی میکنم
3-زبان انگلیسیم رو بیش از پیش تقویت میکنم
4-روی سخنرانی و فن بیانم کار میکنم و یک سخنران حرفه ایی در رشته خودم میشوم
5-در مورد روابطم با دیگران کار میکنم و حتما تغییرش میدهم
6-نمایشگاه بزرگتری میزنم
7-تو دانشگاه خودمون کلاس های تند خوانی برگزار میکنم
8-و…
3-
آفرین دوست عزیزبه این اهداف قشنگتون
سلام گرم به داداش گل
خداروشکر بابت موفقیت هایی که بدست اوردی
ارزو میکنم همیشه اول باشی
از کجاش شروع کنم….
نیم ساعت قبل سال تحویل 97 بود که یک قلم کاغذ برداشتم تا 96 رو مرور کنم:
و اینا رو نوشتم: دقائقی پیش از شروع 97 است و من هر چه مرور میکنم در 96 چز عشق،سلامتی، زیبایی، ثروت فراوانی، خوشبختی و حس خوب به خاطر نمی اورم خدایا باز هم همراهم باش تا 97 را برایم زیباتر،سالمتر، عاشقتر، ثروتمندتر بسازم
و اما داستان من:
96 مخصوصا این 60 روز انتهای اش نقطه عطف زندگی من بود.
1- بعد از 13 سال زندگی مشترک با کشمکش (فقط بخاطر باورها ی غلط خود من) به آرامشی دست یافتم که اصلا نمیدانم همچین همسری را چرا قبل ازین درک نکرده بودم (در آغوش زندگی مشترک آرام گرفتم بعد از 13 سال…)
2-بخاطر باورهای غلطم 2 ترم از دوره دکتری را به بهانه مرخصی زایمان هدر دادم تا بتوانم استاد راهنما عوض کنم و اتفاقاتی را با دست خودم رقم زدم که اگر دانشجوی من این کارها را با من میکرد بعید میدانم برگشتش را میپذیرفتم. با ورودی های منفی بقیه بچه ها و خودم از گذشته و رفتارهای استاد راهنمایم از او غولی ساخته بودم که ابدا امکان ادامه همکاری ام با وی نیست. اصلاح این باورها تمرینات کاری کرد بعد از گذشت پروسه ای که همه میگفتند تو بعد اینکه موفق به تعویض استاد راهنما نشدی بهتر است مستقیم بروی و انصراف بدهی، فلانی به خون تو تشنه است: من برگشتم و حالا بر خورد همان اساتید( با روی باز با لبخند برگشتم را تبریک گفتند و حضورم را در تیم تحقیقات دکتری نقطه مثبت و قوتی برای گروهشان دانستند)
3- یک 206 مدل 83 داشتم و در تحویل سال 96 خواسته بودم فلان مبلغ پول برای تعویض ماشینم داشته باشم…جالب است من در ظاهر درامد و شرایطم همان روال گذشته بود اما مهر 96 فقط با گرفتن 10 تومان وام تونستن ماشین مورد علاقه ام i20 بخرم. و هر روز که سوار میشم خدارو شکر میکنم چون دوستش دارم و واسم مثال ” شدن” بود.
4- نزدیک 2 سال بود در محیطی کار میکردم که هرچند سهام کوچکی از ان شرکت به خودم اختصاص داشت اما مدیرعامل مجموعه که از دوستان نزدیکم هم بود شدیدا منفی باف و خلاف اموزه های عباسمنشی من بود. هر چند حدود 60 روز است که در این خانواده متولد شدم اما در تمام این 2 سال از کار کنار این دوست زجر میکشیدم. بخاطر باورهایم که سالها با این مدرک تحصیلی و سبقه بیکار بودم در یک شهر کوچک و زمین و زما ن را مقصر این بیکاری میدانستم غیر از خودم، جرات تغییر محیط را نداشتم. میترسیدم. اما بزرگترین قدم زندگی ام تا امروز را برداشتم ، با شریکم صحبت کردم و بر خلاف رضایتش از شکرت خارج شدم. الان زیر زمین نقلی و مرتبی اجاره کردم به صورت درصدی برای او کار میکنم. و وقت وزمانم کاملا در اختیار خودم است. هر چقدر زمانم اجازه دهد روی باورهایم کار میکنم. اجاره این دفتر این خلوتگه من که هم کارهای تحقیقاتی تزم را انجام میدهم هم روی باورهایم تمرین میکنم. گاهی میخندم گاهی اشک میریزم از عشقی که خدا شامل حالم کرده، یکی از بزرگترین نعمتهای من در 96 بود و بلند فریاد میزنم این اتفاق فقط و فقط و فقط از تاثیر این خانواده است. در محیط مشترک قبلی من نمیتوانستم با ارامش روی باورهایم کار کنم. فایلهایی که گاهی پهنای صورتت را خیس میکرد امکان گوش دادنش در یک محیط چندین نفره نبود. از طرفی کلا کنار گذاشتنش عاقلانه نبود. اولا شرکت دچار مشکل میشد دوما من به همین مبلغ ماهی یک و خورده احتیاج ارم فعلا. خلاصه اینکه همان حقوق را دارم با روزهایی پر از آزادی بیشتر.
5- از یک آپارتمان 110 متری کوچک به یک آپارتمان 180 متری تغییر مکان دادیم( اجاره) و اپارتمان خودمان که در شهر دیگری ست بعد از حدود یکسال درگیری صاحب ملک با پیمانکار ساخت حکم ترخیص از دادگاه گرفت و الان اماده اجاره دادن است
6- همسرم علی رغم اینکه با من در این مسیر اصلا همراه نیست اما خودش به ذات ادم نسبتا مثبت اندیشی هست: ماشینش را عوض کرد و درست 10 روز بعد خرید ماشینی که خیلی دوست داشت متاسفانه ماشین برای صاحب جدید موتور پیاده کرد. که واقعا عجیب بود. برای اون طرف ناراحت شدم ام برای همسرم خوشحالم
7-چند ماه پیش من بزرگترین خطای عمرم را مرتکب شدم و این خطا در کمال ناباوری خودم طوری مورد بخشش قرار گرفت که انگار خودم هم یادم رفته به چه اشتباهی گرفتار شده بودم. هر چند جای بازکردنش نیست اما این اتفاق آنقدر برای من موهبت داشت که بهترین بد زندگی ام بود
8- یک سمینار بزرگ برای شرکت برگزار کردم و وقتی فیدبک حضار را دیدم حالم خیلی خوب بود
9- جمع بندی: بزرگترین نعمت زندگی من در سال 96 آشنایی و ورود به خانواده عباسمنش بود. چون اونقدر در همین 60 روز دگرگون شدن رو حس میکنم که هر روز خودم رو بیشتر موظف میبینم که باید پیش برم
برای 97:
بزرگترین خلا زندگی من در سالهای قبل کار و درامد مطلوبم بود. تا امروز همیشه منتظر فراخوانهای هیئت علمی بود و در نظرم بهترین حالت این بود. اما الان با اقداماتی که در سال گذشته برداشتم، دستهای خدا را باز گذاشتم و ایده ای که آغازش کردم و برایش در حال تلاشم را پیگیری میکنم. و به امید کسی که این الهام را به قلبم بخشید پایان سال 97 خبرهای خوبی از کسب و کار خودم میدهم. و بر کابوس انتظار هیئت علمی شدن پایان میدهم
2- دفاع از پروپوزالم در پایان سال 97٫ خانواده صمیمی من، پروسه پروپوزال تز در دانشگاه ما حدودا 3٫5 سال زمان میبرد . اما من این دفاعیه را انتهای یک سال میخواهم. دعا کنید تا همینجا شیرینیش بدم
3- تعهد حداقل سه برابری درامد من موعدش 7 بهمن 97 است که باید برآورده اش کنم
4-زندگیم با همسرم و پسر کوچولوی 2 سالم زیباتر از پایان 96 پیشمیبرم و می سازم. و احساسم، واکنشم آگاهانه کنترل میکنم
5- یک ارمغان برای استاد عباسمنش و کاربران دارم که قدم بزرگی است. برای موفق شدن و ارائه آن تلاش زیادی لازم دارم و من همه و همه و همه انگیزه و تلاشم را در کنار کار و درس ومادر بودنم بکار میگیرم تا انشالله موفق به این هدف بزرگ هم بشوم. بیشتر توضیح نمیدم تا انشالله به وقتش ببینیم همگی
استاد عباس منش اگه خودت هم اینا رو خوندی، یک لبخند اضافی هم بزن. از لحاظ سنی فقط 5 شش سال از من بزرگترید گویا. اما حس یک دختر بچه در سپاسگزاری از پدرش را دارم.
برادران و خواهرای من در خانواده صمیمی عباسمنش، ممنونم که حضور تک تک شما، ایمان من رو برای نتیجه تقویت میکنه. ممنونم از اونهایی که جواب سوالاتم دادین در این مدت. ممنونم که خوندن نظرات بعضیاتون تو سال 96 خودش یکی از نعمات این سال بود. خیلی راه دارم چون تازه واردم اما از همه تون کنار اموزه های استاد میاموزم و به راهم ادامه میدم. سال نو همه تون مبارک. دوستتون دارم عاشقانه.
قسمت اول:
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان و همراهان سایت.
استاد جونم عشق شما به بهتر کردن جهان برای زندگی من رو به وجد میاره. خیلی دوستتون دارم و سپاسگزار زحماتتون هستم با عشق.
در روز پایانی سال 96 من ساعاتی رو خلوت کردم با خودم و کل سالی که گذشت رو مرور کردم وسال 96 رو با ایمان بهترین سال زندگیم تا الان نامگذاری کردم و تمام دستاورد ها و اتفاقات شرایط فوق العاده ای که به لطف خدای مهربان به اندازه ای که بهش ایمان داشتم و تونستم تجربه کنم رو نوشتم در سایت و در موبایلم هم ذخیره کردم. پس یکبار دیگه با عشق و با نگاه نکته سنجتر براتون مینویسم که به قول قرآن حتی اگر یک نفر رو نجات دهی کل جهان رو نجات داده ای.
باز هم مثل همیشه از خدا میخواهم بر قلمم جاری شود تا سخامتمندانه بنویسم و دلیلی باشم برای کسانی که ایمان آورده اند که هر لحظه بیشتر ایمان بیاورند.
سال 96:
به لطف خدای مهربان من به تمام اهداف سال 96 ام رسیده ام. من به بیش از اهدافم رسیدم در بعضی موارد الهی شکر.
1-به لطف خدا در شروع سال 96 من فقط دوره ی روابط رو از سایت تونسته بودم تهیه کنم و رابطه ای رو ایجاد کرده بودم که تا قبل از اون موقع از این همه نعمت و خوشبختی و تجربه ی عشق و روابط عالی به اون شکلی که خداوند فرموده بی بهره بودم. خب چون نتیجه گرفته بودم ایمان پیدا کرده بودم که راه همینه و بس و میخواستم دوره ی ثروت 1 رو تهیه کنم از سایت اما هییییچ راهی رو نداشتم و با اینکه کسب و کار خودمو داشتم اما به دلیل باورهای بسیار محدود کننده هیچ درامدی نداشتم و سودی از کارم کسب نمیکردم که بتونم محصولات رو تهیه کنم. اما هیچ وقت نذاشتم احساس بد رو تجربه کنم چون همیشه استاد بهم گفته بودن احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب هست.البته کار سختی بود این جهاد درون چون شیطان همیشه کارشو انجام میده خداوند میفرماید نبوده تا به حال به پیامبری وحی کنیم و در همون لحظه شیطان نجواهای خودشو القا نکنه.
وقتی که اطلاع رسانی شروع دوره ثروت 3 بود اصلا فکر نمیکردم که چجوری میخوام تهیه کنم فقط میخواستمش با تمام وجود و از خدا خواستم من رو به این گنجینه برسونه. راهی به ذهنم رسید و با اجازه ی مادرم طلایی که ایشون هدیه داده بودن بهم رو فروختم و 5 میلیون تهیه کردم و دوره رو خریدم و ایمان داشتم که وجود این طلا در زندگیم هیچ خوشبختی بیشتر از چیزی که الان دارم رو برام ایجاد نمیکنه. و حالا شروع تمااااااااام نعمت ها و برکت های زندگی نه فقط ثروت.
و بعد از اون دوری عزت نفس، قانون آفرینش، تسلط ذهن بر جسم، ومحصول جدید استاد شیوه ی حل مسایل زندگی رو خریدم.
اره من به بیش از خواسته هام در این مورد رسیدم من ارزو داشتم محصولات جدید استاد رو همون لحظه که تولید میکنند داشته باشم و امسال هر دو محصول ایشون رو تهیه کردم دقیقا همزمان با تولیدش چون تهیه نکردنشون رو غفلت از آگاهی های الهی میدونم.
2- سالی که گذشت من به خدا رسیدم، به سرچشمه ی تمام هستی رسیدم، من به همه چیز رسیدم همه چیز برای من با خدای من معنی پیدا کرده قبلش کجا بودم و کی بودم نمیدونم اما الان خوب میدونم کی هستم چی هستم چی میخواهم مسیرم کجاست و چجوری باید برسم. من به وضوح رسیدم و این بزرگترین دستاورد سال 96 من هست. نور خدا همیشه به زندگیم میتابید من نمیدیمش کم میدیدمش و حالا چند ماهی است که بینا شدم و هر لحظه سعی میکنم نور خدا رو ببینم. اره من به خدا رسیدم به احساس لذتی که کلمات حقیرند در بیان کردنش و فقط قلب میتونه درکش کنه و وجود این احساس رو حس کنه.
3- به لطف خدا و با دوره ی ثروت در مورد کسب و کارم به وضوح رسیدم وقبول کردم راهی که علاقه ندارم بهش رو ادامه ندهم و بگردم و علاقه مندیم رو پیدا کنم. و تصمیم گرفتم دفتر خدمات دولت رو بفروشم.
سه چهار ماه گذشت و مشتری ها میومندند و میرفتند و حتی گاهی معامله تا مرحله پایانی پیش میرفت و کنسل میشد و من میدونستم باوری در من باید تغییر کنه یا ایجاد بشه که دفترم به فروش برسه.
باورم این بود که باید حتما حتما سود کلانی از فروش دفتر بدست بیارم که سرمایه ی اولیه کار بعدی باشد.
ایمانم کم بود که خدا سرمایه ی اولیه ام نبود و حساب بانکیم تنها سرمایه ام بود.
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هر چه خواهی کن
اره من بی خدا بودم که کارم انجام نمیشد.
شرک خیلی خیلی خیلی پنهانه در دل مومن و ما باید در هر عمل و هر لحظه سعی کنیم موحد باشیم و مشرک نباشیم.
خلاصه من تصمیم گرفتم که نگردم دنبال عامل بیرونی که دفترم به فروش برسه و حتی دیگه آگهی هم چاپ نکردم برای فروش و از خدا خواستم بهم بگه اون قیمتی رو که باید معین کنم برای فروش دفتر و یه شب بعد از خوندن کامنت های دوره ی حل مساله یه حسی بهم گفت فردا آگهی بده به فلان قیمت مشخص.
منم عمل کردم و در عرض 2 هفته مونده به پایان سال دفتر فروش رفت و من یه حساب بانکی دارم که خودم ساختمش به لطف خداو سرمایه ی اولیه ای
که از مادرم گرفته بودم رو بهشون پس دادم.
خدا ثروت شده برای من خدا همه چیز شده برای من.
من روزی آرزوم بود حساب بانکی داشته باشم که خودم خلقش کردم و حالا دارم و رقم میلیونی داره حسابم.
4-به لطف خدای مهربان بعد از اینکه من تغییر کردم در زمینه روابط و وارد مدار جدیدی شدم و فردی وارد زندگیم شدن که به خداوندی خدا قسم در تمام موارد از ظاهر و اخلاق و هر آنچه من خواسته بودم از خدای خودم مطابق با خواسته های من بود و همیشه از خدا سپاسگزارم بخاطر حضور ایشون در زندگیم.من حدودا یک سال و نیم با ایشون رابطه ی رویایی رو تجربه کردم فارغ از هرآنچه کلیشه راجب به مردها میگویند مردم.
و ایشون در سالی که گذشت اعلام کردن که نمیتونند با من ازدواج کنند و من به لطف خدای مهربان بسیار روی خودم کار کردم که وابسته به دستی نباشم و بپذیرم که خداوند بی نهایت دست داره و عشق خدا به من بی انتهاست و بی پایانه و با احساس سپاسگزاری و شادی و ایمان به خدا، هم قشنگترین رابطه رو تجربه کردم و هم قشنگترین و متفاوت ترین و راحت ترین جدایی رو تجربه کردم و هیچ وقت نخواستم من رو قانع کنند که چرا دارند از من جدا میشوند. و براشون هرجا که باشند ارزوی خوشبختی دارم.
5-فاصله گرفتن از دوستانی که مناسب نبودند و نزدیک شدن به دوستان همفرکانسی
هرچند من آگاهانه تلاش کردم در این مورد اما90% جهان خود به خود اینکارو برای من انجام داده که تمام اطرافیان من ادم های مناسب و تقریبا هم فرکانس با من هستند.
6-خوشحالی دیگران در برقرای ارتباط با من
بارها شده که جایی رفتم یا کسی منزل ما اومده و به صراحت اعلام کرده که خونه ی شما حس خوب و ارومی داره حتی بعضی ها میگن که چون جوون و خوشتیپ و بسان و فلانی ما ازت انرژی میگیربم. اما من خودم متوجه میشم که این احساس خوبی که دیگران از من میگیرند فقط بخاطر مدار من هست بخاطر فرکانس من هست بخاطر این هست که من پیوسته سعی میکنم ذهنم رو با روحم با خداوند هماهنگ نگه دارم.
خدا رو شکر تمام ادم هایی که در هر ابعادی وارد زندگیم شدند بینظیرند و همه شون دستان خداوند هستن که عشق خدا رو میخواهند بهم برسونند.
دوستان من میرم بانک، کارمند بانک که من اصلا نمیشناسمش بهم اشاره میکنه میگه بیا شما جلو، و کار من رو در حالی که 10 نفر جلو من هستند خارج از نوبت انجام میده بدون اینه که من بخواهم.
بارها مشتری هایی داشتم که وارد دفترم شدن و کارشون انجام نشده یا اشتباه انجام شده و در نهایت کلی کلی از من تشکر کردن که ممنون که شما وظیفه شناس و راستگو هستی.
بارها به اداره ی دولتی رفتم و کارمندی به پستم خورده که اینقدددددر آدم خوبی بوده که من اون لحظه فقط میگفتم خدایا شکرت که این ادمی که برای انجام شدن کار من داره ابنجوری طبقات رو بالا پایین میره و دلسوزی میکنه، فقط دستی از دستان تو هست که ایمان من بیشتر بشه. و هزاران مورد دیگه که هر روز تجربه میکنم.
7-در سال 96 مادر من تغییرات بسیار بسیار زیادی داشت به لطف خدا.
ایشون به طور اتفاقی در نانوایی با بغل دستیش صحبت میکنه و اون فرد بهش میگه که در پارک نزدیک خونه ی ما کلاس مثبت اندیشی برگزار میشه و مادر من به طور جد تصمیم گرفت در اون کلاس شرکت کنه در حالی که ایشون تا قبل از این حاضر نبود حتی یه فایل یا یه کتاب بخونه.
و این نشون دهنده ی قانون هست که همیشه ثابته و وقتی ما تغییر میکنیم اطرافیان ما هم تغییر میکنند خود به خود بدون اینکه ما بخواهیم مجبورشون کنیم، ما فقط باید روی خودمون کار کنیم جهان کارشو انجام میده.
مادر من الان تصمیم گرفته تبلت برای خودش بخره و دوره ها و محصولات استاد عزیز رو استفاده کنه.
و ایشون چند روز قبل با من به پیاده روی اومد در حالی که پادرد داشت و میگفت میترسم راه بروم بدتر بشه این در حالی بود که من بهشون بارها گفته بودم بیماری و درد فقط وفقط از ذهن هست و لاغیر و ایشون چند روز گفت که
در تمام طول مسیر با خودش تکرار کرده که تمام سلول ها ی بدن من در صحت و سلامت کامل هستند.
و پادردش بعد از پیاده روی بیشتر که نشده هییییچ، خوب هم شده.
دوستان وقتی ما حتی یه ذره تلاش کنیم و روی باورهامون کار کنیم نتایج خودش میاد و با تحسین کردن و سپاسگزاری کردن باید نتایجمون رو بزرگتر و بزرگتر کنیم هیچ نتیجه ای رو کوچک نبینید شما به اندازا ای که ایمان بیاورید نتیجه میگیرید.
مادر من چون نتیجه گرفت از تکرار یه جمله با باور مثبت برای یک ساعت، نتیجه گرفت و وقتی بهش پیشنهاد دادم که محصول تسلط ذهن بر جسم رو تهیه کنم براشون با کمال میل پذیرفت.
دوستان به نزدیکانمون به پدر و مادر و خواهر و همسرمون زمان بدهیم و باور کنید که وقتی شما تغییر میکنید اون ها هم تغییر میکنند و شما فقط تمرکزتون روی خودتون باشه و از کسی ایراد نگیرید به جای اینکار به نکات مثبتشون توجه کنید و از خدای مهربان و از خودشون بخاطر حضورشون تشکر کنید.
8-اواخر سال بود که مادرم پیشنهاد دادن که مبلمان منزل رو عوض کنیم و گفتن که فقط 5 میلیون میتونند هزینه کنند.
و من هم بهشون گفتم که فکر نمیکنم با این مبلغ بتونیم چیز خوبی بخریم.
این در حالی بود که من چند ماه قبل تمرین دسته چک جادویی رو انجام داده بودم و مبلمان رو دیده و خریده بودم با همون دسته چک جادویی.
به طرز خیلی اتفاقی
با خبر شدیم که نمایشگاه مبلمان در نمایشگاه دایمی گلستان برگزار شده و ما رفتیم اونجا و با مبلغ کمتر از 5میلیون تومان سرویس کامل مبل و میز خریدیم و ما بقی اون مبلغ کل دکور سالن رو عوض کردیم و چقدددددر منزل ما شیک شد فقط و فقط با کمتر از 5 میلیون و ه کسی میبینه باورش نمیشه که اینقدر شیک اما 5 میلیون. من خودم نمونه ی شبیه به این مبلمان رو شب قبلش به قیمت 20 میلیون دیده بودم. همه اش کار خداست من هیچ وقت نمیگم اتفاقی شد و مهم نبود میخواسته بشه و خیلی حرف هایی که ادم ها میزنند در اینجور مواقع
من دستان پرقدرت خدا رو میبینم در هر لحظه از زندگیم و سپاسگزارم از خدای خودم هستم و هر روز ازش میخوام کمکم کنه و بهم بگه چطوری بتونم هر لحظه توحید عملی داشته باشم در هر نگاه و هر جنبه از زندگیم.
9-خدا رو سپاسگزارم که چقدددددر در این دو ماه اخیر من و خواهر و مادرم خرید کردیم و لذت بردیم. با اینکه شرایط مالی تغییر خیلی خیلی بزرگی نداشته اما خیلی راحت تر با لذت بیشتر خرج میکنیم مثلا مادر من قبلا 300 هزار تومن یکجا هزینه نمیکردند برای گل، اما به راحتی خودش پیشنهاد داد گلدون 300 هزارتومنی بخریم برای خونه،و این باز ایمان منو بیشتر کرد که وقتی ما تغییر میکنیم آدم های اطراف ما خود به خود تغییر میکنند.
و هر روز با هر اتفاق ریز و درشت ایمان من بیشتر میشه و بیشتر سپاسگزار خداوند میشم که جهان هستی قوانینی داره که از ازل تا ابد ثابت بوده و هست و خواهد بود.
10-خدا رو شاکرم که امروز داشتم روی برگه های پوزی که توی کیف پولم نگه میدارم و بابتشون از خدا تشکر میکنم نگاه میکردم و فهمیدم که سالی که گذشت چقققققدر مبالغی که بیشتر از هر سال بوده وارد حسابم شده و خرج کردم و لذت بردم، همه اش برای لذت خرج شده. و الان هم خدا حساب بانکی شده برام با پولی که خودم ساختمش رقم میلیونی. هذا من فضل ربی. من منتطر بودم یک سال از شروع دوره ی ثروت 3 بگذره تا نتیجه ی واضح بگیرم اما خداوند سریع الجواب است پس ای کسانی که ایمان آورده اید ایمان بیاورید.
11-خدا رو شکر میکنم که دو سال یا حتی بیشتر هست که نیاز نداشتم حتی یه قرص مصرف کنم سالم سالم سالم هستم اصلا چندین ساله که دفترچه بیمه های من تاریخشون میگذره بدونی که حتی یک برگ ازش استفاده بشه و همیشه به اصرار مادرم خودشون تعویض میکنن دفترچه بیمه رو و من استفاده نمیکنم.
12-خدایا شکرت که هر روز سالم و سلامت بیدار شدم و هر غذایی خواستم خوردم و هر ورزشی که خواستم ازش لذت بردم.
13-خدایا شکرت که با ساختن تنها یک باور که بدن من وطیفه داره به اراده ی من عالی جواب بدهد در این چهار یا پنج ماه اخیر نتایج بدنی و تغییراتی که در ورزش فیت نس میخواستم رو گرفتم که در 3 سال اخیر اینقدر تغییر نداشتم که در همین چند ماه اخیر داشتم.
خدایا شکرت سالی که گذشت واقعا بهترین سال زندگی من بوده هیچ نگرانی هیچ ناراحتی یا هیچ موضوعی نبوده که نتونم حلش کنم از وقتی که خدای خودمو پیدا کردم. و زندگی طعمش فوق العاده است الهی شکر.
پایان قسمت اول (ادامه در کامنت بعد)
سلام بر شما دوست عزیز
با خوندن کامتتون حس خوبی بهم دست داد
بهتون تبریک میگم بابت این همه موفقیت در سال گذشته و امیدوارم سال 97 پر بارتر از قبل براتون باشه.
بین حرفهاتون دیدم اشاره کردید به محصول تسلط روح بر جسم
من محصولات رو که نگاه کردم چیزی با این عنوان پیدا نکردم
میشه راهنمایی بفرمایید که کدوم قسمت هست تا بتونم تهیه کنم؟
سپاسگذارم
سلام دوست عزیزم
الهی شکر که تونستم با نوشتن تجاربم احساس خوبی و احساس ایمان رو به شما هدیه بدهم.
من هم برای شما نهایت خوبی ها رو آرزومندم در سال 97٫
دوست عزیزم این محصول 51 دقیقه هست و در قسمت ” راهکارهای استاد در پاسخ به سوالات” قرار داره.
در پناه خدا شاد و پیروز باشید.
سلام نسیم عزیزم
اون قسمت که نوشته بودی میخواستی از فروش دفترت پول برای سرمایه اولیه بدست بیاری ولی ایمانت کم بود بعد تقویتش کردی و گفتی خدا سرمایه اولیه است من راجبه یه موضوع دیگه ای تجربش کردم و اون لحظه که داشتم کامنتتو میخوندم شوکه شدم که چقدر راحت من به چیزی از غیر از خدا متوسل شده بودم در حال یکه خدا همه چیز میشه !!! رفتم و به اندازه 2 صفحه توی دفتر شخصیم تحلیل نوشتم واسه خودم از این حرفت و خیلی ازت ممنونم دخترزیبا
جمله به ظاهر سادست ولی خیلی عمیقه !!! ممنونم که یکی از شرک های مخفی توی ذهنمو راجبه یک مساله ای باعثش شدی که پیداش بکنم – آرزومند آرزوهات هستم
سلام یاسمین جان
چه ایده جالبی دفتر. شخصیت. من همیشه جدا جدا می نویسم تو هر دفتری که یه حس عمیق بیاد .ولی اینکه همه رو یک جا بنویسی ایده خوبیه .
سلام به شما دوست عزیزم.
خدا میدونه که چقدر احساس لذت بخشی هست وقتی بیان اتفاقات زندگی خود آدم باعث آگاهی دادن به حتی یک نفر در کل دنیا بشود. الهی شکر ?
آره واقعا خدا همه چیز هست خدا همه کس هست خدا خودش میگه که من همه چیز رو احاطه کردم ، خودش میگه چرا تعقل نمیکنید؟!
دوست عزیز و نازنینم پیشنهاد میکنم قرآن رو با دید خودت شروع کنی و بخونی حتی روزی یک صفحه.
خدا میدونه از وقتی خودم اینکارو میکنم چقدر احساس ایمان آرامش و یقین رو دارم خیلی ایمانم به ثبات قوانینی که در آموزش های استاد یاد گرفتم بیشتر شده و وقتی ایمان بیشتر بشه، توحید عملی داشتن راحت تر هست، هرچند شیطان همیشه نجواهای خودش رو القا میکنه.
خیلی دوستتون دارم دوست عزیزم و ممنون از آرزوی زیباتون
من هم سعادت دنیا و آخرت رو براتون آرزومندم
سلام نسیم حقیقت عزیز
نمیدونم واقعا چی بگم فقط می دونم دیدگاهتون عالی عالی عالی بود چقدر زیبا نوشتید چقدر قلم شیوایی دارید انگار که سالها ست نویسنده اید
چقدر نگاهتان به خدا زیباست واقعا غبطه خوردم امیدوارم منم برسم به همچین دیدگاهی …
برام دعا کنید….
سلام دوست عزیزم
به قول دوست عزیزم خانم شبخیز، خداست که از قلم جاری میشود، من نمینویسم.
ممنونم از لطفتون.
خداوند به من و شما و همه به یک اندازه نزدیک است و عاشق.
دوستتون دارم در پناه حق
سلام نسیم جان
امشب وقت خواب وقتی بخوام در مورد بهتربن اتفاق روزم سپاسگزاری کنم .از حرف شما که بهم تلنگر زد یپاسگراری میکنم که گفتین
می خواستی از فروش دفترت سرمایه اولیه بسازی و بعد به خودت گفتی خداوند سرمایه اولیه. است .
بهتون تبریک میگم بابت این آگاهی ناب و اینکه حرف شدی از طرف. خدای من برای. من .
الهی شکر دوست عزیزم.
به نام فرمانروای هستی
رخدادهای عالی که در سال 96 برای خودم خلق کردم:
1- به لطف خدا برنده عقل کل شدم که البته خودش چنتا داستان جالب داشت که براتون میگم
20-21 فروردین ماه بود که من برای اولی بار ب طور جدی داشتم تو بخش عق کل فعالیت میکردم و خیلی هم احساس عالی داشتم و رتبم هم بین 1-2 بود و با یکی از دوستان رقابت نزدیکی داشتیم. البته واقعا حالمم خوب بود و صرفا ب چشم ی مسابقه نبود اما میخوام بدونید که ماجرا چقدر نزدیک بود. اون موقم فک کنم فقط 1 تا 2 رو جایزه ای براش در نظر داشتند. دقیقا شبی بود که مراسم اعتکاف میخواست شروع بشه و من نمیخواستم برم چون حسش نبود. و تقریبا 1 تا 2روز مونده بود برنده انتخاب بشه خب منم هیجان داشتم که هم دارم خوب جواب میدم و هم میتونم نفر اول بشم که یهو حدودا ساعت 12 نصفه شب ی حس بسیار قوی در درونم بهم گفت پاشو برو اعتکاف. اصلا یعنی من وسط جواب دادن به سوال بودم که این حس اشنای ههمون (خدا) بهم گفت پاشو برو. که من ناخوداگاه با ی احساس عالی جوابو تکمیل کردم و با علم به اینکه چون رقابت نزدیکه و من به احتمال زیاد اگه برم دیگه برنده نمیشم، پاشدم و به خانواده گفتم میخوام برم اعتکاف. حالا مراسم جوریه که باید از قبل بری مدارک رو تحویل بدی و منم که قرار نبود اصلا امسال برم مدارک رو تحویل ندادم اما این حس انقدر قوی بود که اصلا این امکان رو ندیده گرفتم (به قول خدا متقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند). رو این حساب پاشدم و سریع وسایل رو جمع کردمو رفتم. وقتی وارد مسجد شدم سر ورودی یکی از مسئولین بود بش گفتم من مدارک ندارم و ثبت نام نکردم و میخوام الان بیام. اونم حالا رو چ حسابی (مثلا من همه کارمو اینا) گفت نمیشه و نرو الکی و جا نیست و فلان. منم تو دلم قرص و محکم گفت هههههه!!!، خدا اینو نگا چی میگه، فکر میکنه دست اینه. من میخوام برم خودتم بم گفتی و مطمئنم که من میرم. رفتم بالا و همه جمع شده بودن و داشتن یکی یکی اسمارو میخوندن و من باز ماجرا رو به اون اقایی که داشت مدارک رو میگرفت گفتم و اونم همون حرفای قبلی رو تکرار کرد و منم باز تو دلم خندیدم. یعنی انقدر مطمئن بودم که داشتم با خدا صحبت میکردم و میگفتم خدایا اینا چقدر ساده هستن و نمیدونن که اگه تو بخوای کسی رو بالا ببری هیچکی نمیتونه اونو پایین بیاره و بالعکس. اینم بگم که مثل من خیلیا اومده بودن که ثبت نام نکرده بودن اما فرقش این بود که اونا نگران بودن و جلوی مسئول مراسم نشسته بودن که شاید ی فرجی بشه، اما من داشتم تو مسجد خوش میگذروندم و مطمئن بودم که چیزی که میخوام رو بدست میارم. خدا خودش شاهده که بعد از اینکه اونایی که از قبل ثبت نام کرده بودند رفتن همون اقایی که میگفت نمیشه و تو نمیتونی بیای اسم منو صدا کرد و یکی از بچه ها اومد بم گفت شما اقای جاوید هستین؟؟!! منم گفتم بله، گفت بیا اون اقا با شما کار داره (بین اون همه ادم اولین نفر اسم منو صدا کرد). اینم باید بگم حالا دقیق یادم نیست که قبل اینکه منو صدا کنه بود یا همون موقع که صدام کرد این ماجرا پیش اومد. من قبل اینکه از خونه بیام فقط یادم بود که پارسالی که من با ثبت نام رفته بودم اعتکاف افرادی بودن که اونام قبلا ثبت نام نکرده بودند و همون شب مدارکو تحویل دادند و اومدن که مثلا شناسنامه و کارت ملی و پول و عکس همراهشون بود و تونستن ثبت نام کنن. منم این مدارک همراهم بود اما نمیدونستم که باید کپی مدارک باشه. اون اقام مدارکمو گرفت و گفت کپیم بده. منم گفتم ندارم و باز گفت نمیشه (حالا میگم این حرفو یا قبل اینکه اون پسره بیاد بگه اون اقا کارت داره اتفاق افتاد یا بعدش)، این حرفو زد و من بازم گفتم تو کاره ای نیستی و اونیکه که بم گفته بیا خودش حل میکنه. که اخرش همه چی حل شد و من رفتم تو 3 روز عالی رو سپری کردم.
* اتفاق بعدی این بود که من ی مدتی بود منیسک پام اسیب دیده بود و رو صندلی نماز میخوندم. رور این حساب باز تو مراسم رو صندلی نماز میخوندم که سر نماز جماعت دوم خدا باز بهم گفت دیگه احتیاجی نیست نشسته نماز بخونی و واسا مثل بقیه راحت بخون. اما من ترسیدم و گفتم ن من پام درد میکنه و نمیتونم. خلاصه باز همونجوری نماز خوندم که خدا خودش دست ب کار شد. روز دوم ر نماز مغرب عشا افرادی هم که از بیرون اومده بودن وارد صحن اعتکاف شدن و با ما شروع کردن به نماز خوندن. من وضو گرفتمو اومدم دیدم تمام صندلی هایی که بود رو برداشتن و من صندلی ندارم!! من این رو به حساب این گذاشتم که خدا خودش اینکار رو انجام داد که بهم ثابت کنه من میتونم واساده نماز بخونم که همون شد و من کل مراسم اعتکاف رو راحت ایستاده نماز خوندم و وقتیم اومدم تا الان راحت ایستاده نماز میخونم و اینجوری خدا بهم لطف کرد و اون ترس رو از من زدود وبهم ثابت کرد که این منم که قادرم با ایمان هر کاری رو انجام بدم
* اتفاقی که تا الانم جوابی ندارم براش ب جز معجزه این بود که من روز دوم اینترنتم تموم شد و اصلا پولی نداشتم که بخوام بسته بخرم. وقتی بستم تموم شد، نتو قطع کردم و چون گوشیم باتری نداشت گذاشتم رو باتری و رفتم نمازمو خوندم. در کمال ناباوری وقتی برگشتم و پوشیمو برداشتم دیدم برام اس اومده که مشترک گرامی بسته اینترنت شما با حجم 2 گیگ روزانه و 2 گیگ هدیه شبانه (همراه اول) تا فلا روز فعال شد. اصلا من خشکم زده بود!!!!!!!!!!!!! که چجوری شد. من که بسته نخریدم!!!! خلاصه میگم هنوز دلیلی ب جز معجزه خداوند و هدیه اون به خاطر عمل کردن به الهامی که بهم وحی شده بود، براش ندارم.
* اتفاق بعدی که به عنوان اولین دستاورد نوشتم این بود که وقتی که بعد از مراسم برگشتم خونه فوری رفتم تو سایت و برندگان عقل کل رو نگاه کردم و دیدم در کمال ناباوری من برنده 200 هزار تومن شدم. اونم درحالیکه نفر اول خانم شبخیز شد به خاطر جواب های با کیفیت تر. از نظر کمی هم من دوم شده بودم و ی دوستی اول شده بود. ک خانم شبخیز 500 و اون دوستمون هم 300 برنده شد. که من همونجا از خداوند سپاسگزاری کردم به خاطر این همه اتفاق عالی که به خاطر عمل کردن به الهامش دریافت کردم
2- خریدن جلسه اول قانون افرینش به لطف خداوند و برنده شدن در بخش عقل کل:
که اونم اول من نمیخواستم پولی رو که برنده شده بودم استفاده کنم و میگفتم حالا باز واسم که یهو ی دوره کامل رو بخرم که باز الهام خداوند بهم گفت برو و اینکار رو انجام بده و که چقدر هم عالی بود و دید من نسبت به خدا و قانون با گوش دادن به جلسه اول باز تر و بهتر شد
3- برگزاری ارائه های ترم 2 دکتری به راحت ترین شکل ممکن.
4- قبولی در ترم 2 دکتری با کلا 1 ساعت وقت گذاشتن برای هر امتحان (2 تا درس= 2ساعت)
* مورد 3-4 و راحت بدست اومدنشون بر میگرده به الگویی که از ترم اول دانشگاه و بعد از 1-2 ماه کار کردن روی قانون به واسطه ثبت نام در دوره ان لاین دستیابی به رویاها به خصوص جلسات 8-9-10 که بیشتر همون 9-10 بود (چون مفهوم واقعی خداوند رو فهمیده بودم)، بدست آوردم
داستان از این قرار بود که من بعد از کار کردن روی قانون و به یاد اوردن موفقیت های همیشگیم در زمینه درسی و با توجه به اینکه رتبه 2 ازمون ورودی دکتری و رتبه 13 ازمون ارشد و ی عالمه دستاورد دیگه رو داشتم، در خودم این باور رو ایجاد کردم که همونطور که با حدودا 20 روز درس خوندن اونم در حین اینکه داشتم رو پایان نامه ارشدم کار میکردم تونستم رتبه 2 دکتری رو کسب کنم و همونجور که همیشه صر نظر از موقعیتی که بود بهترین نمرات رو میگرفتم، همونجوریم میتونم با صرف کمترین زمان بهرتین نتیجه رو بگیرم، که ب لطف خداوند این باور باعث شد که ترم 1 با همون 1 ساعت نتیجه ای رو بدست بیارم که تو تمام سال های قبلی تحصیلم با صرف تقریبا فول تایم زمان فرجه و … بدست میاوردم. که ترم دوم با توجه به اینکه الگویی رو داشتم با اعتماد به نفس بهتر راحت تر نمرات عالی گرفتم که اصلا هم ورودی های من به خصوص خانم هایی که عادت داشتن ی عالمه بخونن (حالا پسرا کلا کمتر میخونن، البته استثنا هم وجود داره) و سال بالایی های که باهم صحبت میکردیم و میگفتن ما اینجوری زیاد خوندیم، تعجب میکردن که تو جوری نخونده نمره خوب میگیری.
چون من کلا 2-3 تا برگه از ی درس و 2-3 تا برگه از ی درس (خلاصه هایی بود که تو بحث هایی که تو طول ترم با استاد داشتیم نت برداری میکردم) و فایل pp داشتم و همون رو هم تازه صب وقتی میرسیدم دانشگاه (ساعت 8) بعد از اینکه تو سایت میچرخیدم و یکم ب کارام میرسیدم از ساعت 9 تا 10 (ساعت امتحانم 10 تا 11:30 بود همیشه) میخوندم.
5- پیشرفت در طراحی و مینیاتور و برگزاری اولین نمایشگاهم
اولین هدفی که برای خودم بعد از آشنایی با قانون برای خودم انتخاب کردم پیدا کردن ی کلاس با ویژگی های مطلوب خودم بود که بعد از 2 هفته نوشتن و تجسم و کردن و صحبت کردن در موردش تونستم ی اموزشگاه عالی پیدا کنم. تو ایام عید هم برای خودم خواستهایی رو که در رابطه با پیشرفت در طراحی داشتم نوشتم که ب لطف خدا دقیقا بهش رسیدم و تونستم در مینیاتور تا د خوبی پیشرفت کنم و اولین نمایشگاه جمعی رو با دیگر دوستانم در اموزشگاه خودمون برگزار کنم
6- بدست آوردن تجهیزات آزمایشگاه برای انجام دادن سمینار
خیلی وقت بود که بعد از برگزار کردن ی کارگاه در دانشگاه به استادم گفته بودم که فلان تجهیزات رو میخوام (برای سمینار و بعد تز دکتری) که هی با توجه به به وجود اومدن وابستگی و کمی شرک که فقط راه رسیدن بهش رو استادم و مسئول خرید و … میدونستم به تاخیر افتادهبود که بعد به لطف الهام خداوند و به یاد اوردن الگوی رسیدن به خواسته های قبلی ام تونستم به خودم مسلط بشم و از زندگیم و داشته های فعلیم لذت ببرم که خودش خود به خود با عمل به ی الهام از طرف خداوند حل شد و من اون تجهیزات رو به راحتی خریدم. تو چند روز تمام کاراش انجام شد
7-انجام دادن سمینار
خدارو شکر تونستم سمینارم رو به خوبی و به ساده ترین شکل ممکن انجام بدم که باعث شد ایمانم به توانایی هام و قانون و رحمت خداوند افزایش پیدا کرد. که بعد دستان خداوند یکی یکی در مسیرم قرار گرفت و بقیه کاراش جور شد و من به راحتی این خواستمم بدست آوردم
8- قبولی در آزمون جامع
یکی از بهترین رخدادهایی رو که به لطف خداوند و عمل به الهاماتش و استفاده از قوانین بی تغییرش تونستم برای خودم بسازم همین دستاورد بود.
همونطور که گفتم من تو ترم 1-2 به راحتی و با 1 ساعت برای هر امتحان تونستم موفق بشم. سر ازمون جامع هم همون الگو به کمکم اومد و با همون خلاصه ها و با توجه به خواستم و نوشتن و شکرگزاری و صحبت کردن و تجسم کردن موفقیتم رسیدم به شبی که فرداییش قرار بود ازمون کتبی رو بدم که یهو نجواهای شیطان شروع شد در ذهنم به گفتگو که تو نمیتونی و اون 2 ترمم شانسی بود و اگر موفق شدی چون ی امتحان بود و این ازمون بزرگیه و طبق رسم دانشگاه چون تو اولین باره امتحان میدی اساتید قبولت نمیکنن و هزارجور حرف دیگه. این حرفا باعث شد یکم استرس بگیرم و تمرکزم بهم بریزه. شروع کردم به صحبت کردن با خودم که ن تو میتونی اما انگار فایده ای نداشت. تو چند روز قبلی هم ی فایل 2 دقیقه ای رو از همایش جویل استین گوش میدادم که خیلی بهم احساس خوبی میداد. داشتم به اون فکر میکردم که خداوند بهم الهام کرد پاشو برو پارک و ی بستنی برای خودت بگیر و از زندگی لذت ببر. خدا خودش شاهده که همون لحظه تموم نجوی ها رو گذاشتم کنار و به خداوند گوش دادم. جای شما خالی رفتم پارک ی بستنی 4 اسکوپه سفارش دادم و رفتم رو ی نیمکت نشستم و شروع کردم فایل جویل رو گوشدادن. جاتون میگم خالی واقعا خالی، چون ی هوای باحال پاییزه و پر از باد که گهگاهی صدای ترک خوردن شاخه های درختارو میشنیدم. خیلی باد قوی بود اما من داشتم لذت میبردم. همون شد. بستنی رو خوردم و برگشتم خوابیدم و فرداییش راحت امتحانم رو دادم.
فردای اون روز هم مصاحبه ازمون جامع بود که راحت سپریش کردم.
با وجود اینکه اساتید ی حرف خودشون رو میزدن اما من با اعتماد به نفس رو حرف خودم واسادم. که بعدش استادم منو دید گفت ازت ناامید شدم اما ی حسی بهم گفت بنا به حرفایی و اعتماد به نفسی ک داشتی قبولت کنیم. این حس براتون آشنا نیست. بله دوستان خود خدا دست بکار شد و جواب ایمان رو داد به اساتید گفت که من رو قبول کنن (پرچم خودمون و خدامون بالا)
9- افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس
در این مورد هر چی بگم کم گفتم. خب من مثل خیلی از شما تو این زمینه ضعف داشتم. به خصوص در زمینه خرید و قیمت گرفتن. من همیشه زمانیکه پول بریا خرید داشتم میتونستم راحت تر برم و خرید کنم و حتی اگر جنسی رو تست میکردم و نمیخواستم، چون پول همراهم بود با اعتماد به نفس بیشتری میتونستم بدون اینکه خرید کنم بیام بیرون. اما قیمت گرفتن بدون پول!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هرگز.
خدارو بی نهایت مرتبه شکر تو این چند ماه زمستون، من به خودم و خدای خودم تعهد دادم هر جا که حسم بهم گفت برو اینجا و فلان جنس رو قیمت بگیر ن نیازم ک هاگر بیارم به تو ایمان ندارم. من دیگه از رستوران به بهانه رزرو کامل رستوران گرون قیمت، تا تست کردن ساعت و لباس های گرون قیمت در بوتیک های اعیونی و رفتن به نمایشگاه ماشینی که ماشین های به روز منطقه آزاد انزلی رو برای فروش داشتم و این آخری دیدن ی پنت هاوس 2٫700 میلیاردی قدم به قدم روی اعتماد به نفسم کار کردم و شکر خدا الان اون حسی که قبلا داشتم به میزان خیلی کم کردمم (توضیحات زیادی داره که بخوام بگم چندن صحفه میشه) خدایا شکرت
10- خرید لباس مورد علاقم.
من چند ماه پیش تقریبا پاییز بود که رفتم و یهو حسم بهم گفت برو داخل این بوتیک و لباسارو قیمت بگیر. خلاصه رفتمو ی شلوار و ی کاپشن رو دیدم و خوشم اومد رو راحت گفتم میخوام تست کنم و تست کردم و عکسم گرفتم بدون اینکه پولی تو جیبم باشه برای خرید. گذشت و گذشت و من با توجه به قانون و دیدن اون عکس و لذت بردن از داشتنش رو همزمان رها کردن و لذت بردن از دارایی هام تونستم بعد از چند ماه برای عید نه حتی اون شلوار رو کاپشن و بلکه ی پیرهن عالی رو با تخفیف عالی بگیرم. (دوستانی که آشنان با کار لباس میدونن کم پیش میاد که فروشنده ای ی لباس رو تموم کنه و بازه هم اون رو بیاره، اما دقیقا اون شلوار تموم شد و بازهم اوردن، کل اون کاپشن ها تموم شد و جز ی دونه که سهم من بود، فروشنده میگفت خیلیا اومدن اینو بخرن و گفتن اگه یکم تخفیف بدی (چون قیمتش آف خورده بود دیگه تخفیف نمیدادن) میخریم اما نفروختن تا من بخرمش.
کلی اتفاقات در مسیر افزایش اعتماد به نفسم تو مورد 9 افتاد و کلی اتافقات عالی که یادم نیست.
اما سال 96 عالی بود برام.
خدایا شکرت
اهداف سال 97
1- نوشتن پروپوزال دکتری (که به امید خدا قطعا به تولید ی محصول عالی غذایی ارگانیک منجر میشه که انقلابی رو در صنعت غذایی کشور و جهان ایجاد میکنه و من همینجوری دارم دستان خداوند رو میبینم که به لطف رزقش و رحمت و وهابیت و فضلی که بهم داره، منابع و اطلاعات لازم رو برام فراهم میکنه
2- فراهم اوردن ی محیط عالی صنعتی برای هم افزایش درآمدم و استقلال مالی و هم جور شدن تجهیزات برای آزمایشات لازم برای تولید این محصول عالی که قطعا در همین سال و سال های آتی خبر های عالی رو به لطف خداوند براتون دارم
ممنون از خداوند برای به وجود آوردن بستری عالی برای هممون که در مسیر پیشرفت و بهتر کردن جهان برای خودمون و دیگران حرکت کنیم
و ممنون از استاد عزیز به خاطر این مسابقه
در پناه الله یکتا سلامت، شاد، پیروز، موفق، سربلند، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام دوست خوبم ?
بهت تبریک میگم برای خواسته هایی که تبدیل به داشته کردی ?
و برای موفقیتهای کوچیک و بزرگت بهت آفرین میگم و خوندن کامنتت برام لذت بخش بود که سپاسگزار خداوندی هستم که اجابت میکنه تمام آن چیزی که ازش بخوایم بدون قضاوت
برات آرزوی ثروت و سلامتی در تمام جنبه های زندگیت دارم
در آرامش الهی پایدار باشی
چه خفن . پس همونقدر که تو شغل ، میشه 99درصده کار ، فرکانس باشه
تحصیلم ممکنه_عالیه
خدا کنه بتونم تپل ترین باور های موثر و آرامش بخش رو ایجاد کنم تا تحصیل بشه تفریح+_+
سلام دوست عزیز
حتما میشه مطمئن باش
سلام خداراشکر نتایجتون عالی هستش
من هم امسال کنکور ارشد دارم و میخام قبول بشم و حوصله این ندارم که روزی هفت هشت ساعت درس بخونم میشه راهنماییم کنید و بگید شما چه باور هایی داشتینکه خداراشکر اینقدر موفق هستین با ساعت کم مطالعه نتایج عالی میگیرید؟
با سلام
دوست عزیز باور اصلی رو که داشتم تقریبا در بالا به صورت کلی نوشتم. همینکه شما موفقیت های قبلیتون رو به یاد بیارید که صرف نظر از اینکه چقدر به خودتون میگفتین من کم خوندم. اگه یادم بره و هزار جور نجوی دیگه همیشه در امتحانات موفق بودین. اگر هم در مواردی نبودید هم نمیخواید روشون متمرکز بشید. چون من خودم در ترم 3 کارشناسی به خاطر کم کاری ی درس رو 9 گرفتم (کلا همین یبار) اما در همون ترم ب خاطر اینکه یکی از اساتید همیشه از ما کوئیز میگرفت من مجبور بودم درسم رو بخونم رو این حساب اون درس رو 20 گرفتم. بعد از نتایج ترم به خودم گفتم حمید تو ک میتونی با خوندن نمرات عالی بگیری چرا وقتتو تلف میکنی. خب به خودم از اون ترم قول دادم که درسم رو بخونم (این زمانی بود که من همیشه عادت داشتم درسارو 2 بار بخونم و اگر یبار میخوندم نتیجه بد میگرفتم. به خاطر اینکه باور داشتم کمتر از 2 بار خوندن درس=نتیجه بد گرفتن که این باور در دوره ارشد برام نتیجه بد رو به همراه داشت. چون من ی درسی رو به دلیلی ی بار خوندم و نتیجه بد گرفتم اما مابقی رو 2 بار خوندم و خب نتیجه عالی بود)
خلاصه این از باور اینکه شما میتونی موفق بشی. الگوش رو هم قطعا دارید. مثل من مقایسه کنید زمان هایی که ی درس رو خوب خوندید و نتیجه گرفتید و ی درس رو ن.
اما پاسخ اصلی شما: من در کامت های مربوط به فایل های دیگه، فک کنم چه باوری نسبت به خدا دارید، گفتم من همیشه باور دارم صرف نظر از هر موقعیتی همیشه در کارم موفق خواهم بود. این رو قبل از اینکه با قانون اشنا بشم داشتم، اما فرقش این بود که من اون موقع باور داشتم تحت هر شرایطی یعنی ممکنه برام اتفاقات بعد پشت سر هم پیش بیاد اما اخرش من موفق میشم، اما الان اون باور رو دارم و با استقفاده از قانون تقویتش کردم، یعنی باور دارم خداوند همیشه حامی منه و من رو در تمام شرایط حمایت میکنه و من همیشه در هر کاری که میکنم موفق خواهم بود.
این رو ضمیمه کنید به پاسخ من در مورد نتایج ترم 1-2 و ازمون جامع دکتری
دوست من همیشه برای اینکه ی اوری رو به معرض امتحان بذارید، مطمئنا استرس خواهید داشت و ناخودآگاهتون چون قبلا به ی روش دیگه عادت داشته، وقتی میخواید ب ی روش دیگه عمل کنید، قطعا واکنش نشون میده که تو نمیتونی و فلان. اما این دیگه وظیفه شماست که با ایمانتون این نجوی ها رو از بین ببرید.
من هم در ترم 1 وقتی شب امتحان بود میخواستم اول بیدار بمونم و حتی به خواهرم گفتم فردا امتحان دارم میخوام بیدار بمونم، تو به مامان اینا بگو بیان تو حال بخوابن تا من درس بخونم.
این زمانی بود که من تقریبا 1-2 ماه بود که داشتم رو قانون کار میکردم و البته نتایجی هم بالطبع گرفته بودم.
بعد الهام خداوند بهم گفت تو مگه قوانین رو یاد نگرفتی الان موقع عمله.
اون موقع بود که به خودم گفتم هیچچیزی ارزش این رو نداره تا من به خودم فشار بیارم. اصلا بیا ی بار امتحان کن و به خودت اعتماد کن و ببین چی میشه و تواناییت رو بسنج.
اصلا اگر هم نتیجه بد بگیری و رد بشی خب مگه چ اتفاقی میافته، مگه اسمون ب زمین میاد. من دارم برای خودم زندگی میکنم و میخوام از زندگیم لذت ببرم. و الان میخوام بخوابم. البته میگم این باور هم داشتم که من به لطف خدا همیشه موفقم و خود خدا بهم کمک میکنه.
که خب بعدش رو تو جوابم نوشتم، رفتم ونتیجه عالی شد.
یعنی من با علم به اینکه ممکنه نتیجه هم نگیرم اما برام واقعا مهم نبود و میخواستم ایمانم رو در واقع بسنجم و در کنار مهارتم.
یعنی من تمام موفقیت هام رو در دوره های قبل در نظظر داشتم و حالا میخواستم قانون خداوند که میگه احساس خوب=نتایج خوب رو امتحان کنم و ایمان داشتم خداوند بهترین ها رو برام رقم میزنه چون قانون این رو میگه.
پس شما هم بیاید با در نظر گرفتن موفقیت های قبل راحت هر جوری که راحتین و به سبک خودتون حتی شده روزنامه وار درس ها رو بخونید. و از زندگیتون لذت بببرید و باورهایی رو که گفتم به علاوه باورهای خودتون بکار ببرید و مطمئن باشید که موفق میشید.
این کار رو هم انجام بدید. تمام تست های سال های گذشته ارشد رو تهیه کنید و بخونید. بعضی از تست ها عینا تکرار میشه. و در بسیاری از موارد گزینه های سوالات تکراری هستند که این به خصوص در سوالانی که به این سبک هستند که می پرسن کدام یک این خصوصیت رو ندارند و یا دارند* میتونه به شما کمک کنه
شاد باشید
و عمل کنید و توحید عملی رو از همین الان بکار ببرید
حس خیلی خوبی گرفتم از خوندن کامنت شما
تبریک میگم امیدوارم هر روز موفق تر و شادتر باشید
با سلام
ممنون از توجهتون
همینطور برای شما و همسر گرامیتون
شاد باشید
خداوندا …
گره های ناگوار، با تو باز می شوند؛
شدت سختی ها، با تو می شکند؛
آنان که دنبال رهایی می گردند،
به تو التماس می کنند.
از قدرتت، سختی های زندگی،
حساب می برند؛
به لطفت،
علت ها و اسباب،
فراهم می شوند؛
با توانایی ات،
سرنوشت، جاری می شود؛
و با اراده ات،
وسایل آماده می شوند.
وقتی که می خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، فرمان می برند؛
و وقتی نمی خواهی،
بی آن که چیزی بگویی،
اسباب، از کار می ایستند.
وقت دشواری ها،
آن که صدایش می کنند،
تویی
و وقت گرفتاری ها، آن که دنبال پناهش می گردند،
تویی.
مهم ترین اتفاق نیک سال 96 رهایی از مردی خودخواه، عصبی و بیمار روانی بود
که تمام زحمات و مهربانی ها و صبور بودن من را ندیده گرفت
و با تهمت ها و فحش ها و کتک های فراوان و هم تحقیر و توهین به پدر و مادرم من را له کرد .
سپاسگزارم از این آزادی و رهایی.
شکر الحمدلله….
بخاطر این نعمت. بهترین لحظه عمرم وقتی بود که محضردار مهر طلاق را ثبت کرد.
آن روز و فردایش از صبح تا شب از شوق گریه می کردم.
سیزده سال باآن مرد زندگی کردم. او خیلی زود کتک زدن را شروع کرد به بهانه های مختلف،
تحقیر، توهین و شکستن وسایل خانه، عادت او بود.
من تا سالها تلاش کردم که با خواندن کتابهای روانشناسی و رفتن نزد مشاور زندگی خودم را بهبود ببخشم
اما کاملا بی فایده بود. آوردن سه تا بچه هم هیچ تاثیری در اخلاق او نداشت.
بارها از او خواهش می کردم من را طلاق بدهد.
او با وجود اینکه اصلا من را دوست نداشت اما راضی به طلاق نمی شد .
من پیش وکیلهای زیادی رفتم ولی همه پول زیادی می خواستند. و من نداشتم بنابراین هر روز ناامیدتر می شدم
اشتباه من تمرکز بر آدمها بود و انتظار داشتن از آنها. اصلا خدارا فراموش کرده بودم.
من با تمرکز به حرفهای استاد، فقط از صبح تا شب سعی کردم که مثبت فکر کنم و تا نگرانی به سراغم می آمد فرار می کردم و سر خودم را گرم می کردم و فقط با افکار مثبت لحظه ها را می گذراندم.
قبلش من مدام در دلم به شوهرم فحش می دادم.
از ترس جلو روش هیچی نمی گفتم و جلوی بچه ها اصلا حرف نمی زدم تا روحیه اونها خراب نشه
اما تو دلم هزار تا فحش و بد و بیراه نثارش می کردم و در تنهایی خودم را می زدم و موهایم را می کندم و وقتی تو ماشین در حال رانندگی بودم جیغ می زدم و سرم را به داشبورد می کوبیدم و حالم خیلی خراب بود
اما کم کم یاد گرفتم از این همه کینه فاصله بگیرم
با این که در طول سیزده سال زندگی با آن مرد، صدها کتاب خوانده بودم و نزد مشاور رفته بودم
تا بتوانم با آن مرد روابط خوب برقرار کنم ولی زندگی تلخ من روز به روز بدتر می شد
چون اون خیلی عصبی و حشی بود و خیلی من را کتک زده بود
اون حتی یکبار به دست من چاقو زد و بارها با کتک و مشت و لگدهای سنگین، تن من را سیاه کرده بود .
من فقط فکر می کردم اگر بچه به دنیا بیاد اون حتما خوب میشه بچه های بعدی هم نتونست اون را به یک پدر خوب تبدیل کند اون تنبل بی مسولیت و عصبی بود چون قرص های مخدر هم مصرف می کرد.
یادمه استاد عباس منش در یه محصولی گفتن اگر همسرتون ویژگی خوب ندارد به بچه هاتون فکر کنید
و تمرکزتون رو از روی رفتارهای اون بردارید. من این ایده را اجرا کردم و سعی کردم دیگه اون رو نبینم
قبلش من از طلاق و بدنامی می ترسیدم ولی شجاعت پیدا کردم
و فقط سپاسگزار داشتن بچه ها خوب شدم و تجسم می کردم به زودی راحت می شم.
خانم فرهادی خیلی به من کمک کردند. یادمه یکبار به ایشون گفتم که من از دوره قوانین آفرینش یاد گرفتم که عبارت تاکیدی بگم و مدام میگم من طلاق می گیرم و شوهرم بچه ها را به من می دهد. خانم فرهادی گفتند: که این اشتباه هست . اصلا به دادگاه فکر نکن فقط بگو بچه ها قطعا مال مادرشان هستند و تجسم کن که به آرامش و راحتی رسیدی و جدا شدی . گفتند فقط به نتیجه فکر کن.
من هم خیلی به حرفهای ایشان عمل کردم واز دوره قانون افرینش هم یاد گرفتم که اعراض کنم و اصلا نبینم رفتارهای زشت شوهرم را واصلا غرغر نکردم و با ارامش و سپردن کارها به خدا موفق شدم.
یکسره با هندزفری، دوره قانون آفرینش را گوش می کردم. و مواظب رفتار گفتار و افکارم بودم. من که هر چه خواهش می کردم شوهرم راضی به طلاق نمی شد و می گفت طلاقت نمیدم. یک روز عصر ناگهانی به من گفت باشه طلاقت میدم و بچه ها را هم به خودت میدم.
من اصلا باور نمی کردم . متوجه شدم تجسم فراوان، گفتن این عبارت که من مثل آب خوردن طلاق می گیرم و سپردن کارها به اون قادر مطلق معجزه کرد، .
من اصلا نمی توانستم باور کنم. گیج و منگ شده بودم. فردا صبحش من با اعتماد به نفس رفتم دادگاه و بدون وکیل ، مدارک لازم را بردم و کل پروسه طلاق من بدون هیچ پارتی چهار ساعت طول کشید صبح رفتم فرم پر کردم پول واریز کردم .
یک آقای روحانی مسئول بررسی بود، من پنج دقیقه برای اون آقا درباره زندگیم صحبت کردم و گفتم من تحصیلکرده هستم و تصمیم من از سر احساس نیست. کاملا عاقلانه است، از ایشان خواهش کردم که برای من ساعت مشاوره نگذاره اون آقا بدون اینکه بشناسه انگار از طرف خدا مامور شده بود بگه باشه زنگ زد به اتاق مشاوره گفت این خانوم الان میاد زود امضا کنین و معطلش نکنین. در اتاق مشاوره اون آقا گفت من نمی دونم چرا می خاین جدا بشین ولی چون آقای فلانی زنگ زده مسولیت با ایشونه و زود امضا کرد و رفتیم بقیه مراحلش زود زود انجا شد. تست بارداری هم همان روز دادم و بعد در دادگاه توافقی جدا شدیم و بعد به محضر رفتیم.
آنجا هم خلوت بود و شاهد هم خود اون آقای محضر دار شد و دو سه تا مرد دیگه که اونجا کار داشتند و من با برگه طلاق به خونه برگشتم معجزه رخ داد.
خوشحالم که به حق خودم که آزادی و آرامش با بچه هام بود رسیدم.
اونجا فهمیدم که قدرت واقعی دست کیه الان که حدود یکسال گذشته من از ان شهر خارج شدم و هنوز خانواده من و اون و دوستام نمی دونن من جدا شدم و من از درون آرام و راحت هستم
ببخشید متن من طولانی شد، اما می خواهم به شما دوستان عزیزم بگویم با خدا اگر باشیم و سیستم جهان هستی را بشناسیم و درست عمل کنیم. راه درست به ما نشان داده می شود. من تا سال قبلش اصلا فکر نمی کردم می توانم به این راحتی به حق خودم برسم وبه آرامش دست پیدا کنم.
امیدوارم همه دوستان عزیز در این سایت با شناخت قدرت الهی و قدرت درون خودشان سرشار از موفقیت شوند.
نیلوفر عزیزم سلام
بهتون تبریک میگم
چقدر خدا آدمها رو زیبا روسفید و سربلند میکنه
کاملا درکتون میکنم
میفهمم که زنهایی مثل من و شما که بخاطر دیگران سالها رنج بی مهری مردی رو تحمل کردن یعنی چه
فقط فرق همسرسابق شما با همسرسابق من دراینه که همسر من انقدر بی اراده و ضعیف و بی مسیولیت بود که حتی توان داد و فریاد هم نداشت ..
خوشحالم که مثل خودم در سال 96 این قدرت رو پیدا کردید که پل های پشت سرتون رو با تکیه برخداوند خراب کنید و با قدرت و ایمان به خداوندزندگی نویی رو انتخاب کردید.
دوست نازنینم بهترینهارو براتون آرزو میکنم .
آرزوی عزیز. دوست خوبم . ممنون از اظهار لطف و مهربانی شما. آرزوی آرامش و خوشبختی برای شما در سال جدید دارم. سربلند باشید
سلام خانم شادمان به کامت سما احتیاج داشتم
من هم دوست دارم با بچه هام از همسرم جدا بشم و رها و شادمان زندگی کنم لطفا هر کاری که انجام دادید تا به خواستتون برسید برای منم بگید انگار این کامنت شما حرف دل من بود
همسر من راضی به طلاق هست اما راضی به دادن حضانت بچه ها نیست برای همین ماه هاست که مت مسیر دادگاه رو طی میکنیم
کامنتتون بهم انرژی و انگیزه داد
آیا اینکه من دوست دارم طلاق بگیرم و حضانت بچه هامم بگیرم شرکه؟ من واقعا دوست دارم به همراه بچه هام از همسرم جدا بشم و با بچه هام شاد و رها و آزاد زندگی کنیم لطفا هر راهکاری ذارید بدید ممنونم میشم
سلام خدمت شما و همه ی دوستان هم فرکانسی در سایت ،خداروشکر که به آرامش رسیدید.
من فکر میکنم اون نگاه که حالت تحقیر آمیز نسبت به یک خانم مطلقه ممکنه باشه غالبا نگاه آدم های ناخالص و بیماردل هست .
وگرنه خیلی ها چنین نگاهی را ندارند .من خودم متوجه شده ام بعضی افراد که نرمال نیستند با تحقیر کردن همسرشان سعی در سرکوب و خفه کردنش دارند این مورد هم برای آقایان هم خانم ها صدق میکند اما برای خانم ها بیشتر پیش میاد .
امام علی فرمود اعتماد به نفس کلید خوشبختی است.
واقعا علت خیلی از تحمل کردن ها کمبود اعتماد به نفس هست و بعد از اینکه آدم ها روی اعتماد به نفس خودشون کار میکنند می تونن به وضوح تشخیص بدن که چه کاری درست است.
سربلند ثروتمند و هم نشین انسان های مهربان و باایمان باشید.
آفرین به شجاعت شما .
???سلام وقت همگی بخیر???
?به به چه ملک زیبایی دارید استاد.من یاد بز و گوسفندای خانواده دکتر ارنست افتادم??
جالبه که من روز آخر سال 96 خودم نشستم داشته های سال گذشته رو نوشتم و شکرگزاری کردم و با حس خیلی خوب تو یه سررسید جدید صفحه ی اول نوشتم که سال97 بزرگترین سال زندگیم تا به الان خواهد شد و تعهد دادم.حالا اینم داخل پرانتز بگم که فردای اون روز اپلیکیشن کتاب خوانی که رو گوشیم نصب هست یه کتاب رایگان بهم پیشنهاد داد به اسم “امسال تکرار نخواهد شد” از دارن هاردی،و من هم شروع کردم به خواندن و انجام تمارین کتاب.دقیقا کتابی بود هم فرکانس با خواسته ی من که ” امسال رو تبدیل به بهترین سال زندگیم تا به الان کنم”…
خب با وجود اینکه تعداد روزای عضویت من تو سایت زیاده اما من آخرای بهار سال گذشته بصورت خیلی جدی کار کردن روی خودم رو آغاز کردم.راهنمای عملی دستیابی به رویاهارو خریدم و دقیقا خودمرو بمباران کردم انقدررررر گوش دادم فایل ها رو،کلمه به کلمه نوشتم،فایل های صوتی رو فشرده تر کردم و… خلاصه که برای داشتن این محصول خیلی خوشحالم
من سال گذشته ارشد قبول شدم در رشته مورد علاقه ی خودم همونی که جزو خواسته هام بود
سال گذشته به تهران اومدیم(البته قبلش هم تهران بودیم ولی برای یه بازه ی 10 ساله رفته بودیم شهر خودمون)نه اینکه بگم شهر خودمون برای پیشرفت بد بود،نه،فقط اینکه با رفتنمون از اونجا خیلی از افرادی که دیگه تو فرکانس من نبودن از زندگیم خودبه خود حذف شدند.دیگه وقت خیلی بیشتری نسبت به گذشته دارم و حالا اطرافیان دیگه نیستند که رو ذهن خانواده ام تاثیر بذارن(رو ذهن من که نمی تونستند تاثیری بذارند چون من خودم اجازه نمی دادم)
دوره عزت نفس رو خریدم و به لطف آموزه های اون به خیلی از ترس هام غلبه کردم،مثلا ازتنها بودن تو یه شهر دیگه میترسیدم اما تا الان 3شهر رو خودم به تنهایی رفتم?از موتور سواری میترسیدم ولی انجام دادم و دیدم خیلی هم باحاله و….
من تا سال گذشته اصلا به کسب و کار و درآمدزایی فکر نکرده بودم? و باور داشتم چون درس میخونم کار کردن به درس لطمه میزنه و خانواده هم همیشه میگفتن که تو درست رو بخون دیگه به بقیه چیزا کاری نداشته باش(خب اونا مهربونن اما این دقیقا چیزی بود که من میبایست بهش میپرداختم) اما آخرای سال با خوندن چندتا کتاب فوق العاده در زمینه ثروت تونستم باورهای مخرب مربوط به ثروت رو در ذهنم شناسایی کنم و باور کنید بعد از خوندن کتاب اول چندتا ایده جالب به ذهنم رسید و اونها رو یادداشت کردم که بهشون رسیدگی کنم.به امید خدا امسال بسته های ثروت رو خریداری میکنم ??
توی روابط عاطفی هم نقطه عطفی داشتم که به طرز خیلی جالب روابطم بهتر و بهتر شد و باهم هم مسیر شدیم و چی از این بهتر
برای من سال گذشته اتفاقات خیلی قشنگ و خاطره ساز رخ داد که مهمترین هاشون اینا بودن.ولی از همه خیلیییی مهمتر تعهد من به خودم برای موفقیت بود و اینکه بصورت جدی پا توی راه گذاشتم
حالا اینکه من تو سال 97 چه چیزایی میخوام?
خب اول از همه میخوام اونو به بهترین سال زندگیم تا به الان تبدیل کنم و بعد….
بسته های ثروت رو بخرم میخوام در زمینه مالی به استقلال برسم و ایده هایی رو که به من الهام شد رو انجام بدم.لیست کتاب هایی رو که نوشتم بخرم و بخونمشون(وای که من چقدر کتاب خوندن رو دوست دارم?)امسال قراره بکمک قانون خواسته هام رو ایجاد کنم
امسال قراره به تعهد هام بچسپم و منظم تر به هدف هام عمل کنم
من لیست 107 آرزوم رو پارسال نوشتم یه چندتایی تیک خورد اما امسال قراره بیشتر بشه این تیک ها….
تو همون کتابی که اول کامنت اسمش رو نوشتم یه تمرین داشت به اسم ارزیابی زندگی…چرخ من یکم لنگ میزد تو زمینه ی مالی و ثروت و من تصمیم گرفتم امسال روی این مسائل بیشترین تلاش رو داشته باشم.امسال برای من “سال ثروت” اسم گذاری شده??
تو حوزه معنویات بکمک آموزش های استاد واقعا چرخش 180 درجه داشتم و میخوام امسال هم همینطور با خدا یکی باشم باهاش دوست باشم.تو زمینه ارتباطات هم میخوام کار کنم.
حالا همه ی اینهایی که گفتم یه دورنما بود و اینهارو با جزییات برای خودم نوشتم
???از خدای مهربون برای همه مون میخوام که مارو به سمت خواسته هامون هدایت کنه
روزگارتون خوش
سلام
منم امسال رو وی آی پی گزاشتم برای ثروت
امیدوارم امسال کامنت هایی از شما بخونم که به اهدافتون رسیدین
امسال سال خوبیه
اصلا از روز سال تحویل حاااالم خوبه
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز،سپاسگزارم
به امید خدا همگی به اهدافمون می رسیم
کتاب های رویاهایی که رویا نیستند
و چگونه فکر خدارا بخوانیم
و تعدادی کتاب
در زمینه ثروت در سایت استاد هست
پیسنهاد میکنم حتما مطالعه کنی عزیزم ???
خیلی ممنون بانو????
خواهر عزیزم شیما خانم سلام
خداوند رو سپاسگزارم بابت این همه نعمت و حضور در زندگی تک تک ما
باورهای خوبی رو منتشر کردید و یک باور منفی که کار کردن به درس لطمه میزنه.
ممنونم
خداوند یار و یاورتون باشه
زندگی سراسر نعمت و ثروت و عزت داشته باشید.
من در سال گذشته به این خواسته هام رسیدم
1٫ با استفاده از قانون جذب و قدرت تخیل برای خودم و همسرم، شوهرم در اداره مشغول به فعالیت شد
2٫ تونستم لباس های زیادی با قیمت های مناسب بخرم
3٫ بیماری پوست صورتم خوب شد
4٫ تونستم کتاب های مربوط به قانون به تعداد زیاد و بارها و بارها بخونم
5٫ با جسارت تصمیم قطعی درخوصص ادامه تحصیلم و گرفتم و خودم و از بند تردید رها کردم
6٫ با جرات به حرف دیگران پشت کردم و زندگی نابود شده زناشویی مو به زیباترین زندگی کردم و بهترین زندگی رو داریم با همسرم تجربه می کنیم
7٫ یک چک به تاریخ روز هدیه گرفتم
8٫ تونستم خیلی راحت مقداری از جهیزیه مو بخرم
9٫ پولی که قرض داده بودم و دریافت کردم
10٫ دو شب بارونی و عاشقانه را تجربه کردیم
11٫ از همسرم درخواست گل کردم و اون برام خرید در عین ناباوری
12٫ پکیج تند خوانی رو تمام کردم
13٫ ایده جدید درخصوص عید به ذهنم خورد و من انجامش دادم و سفره هفت سین برای فروش درست کردم، با اینکه هیچ کدوم فروش نرفت، اما خیلی خوشحالم که انجامش دادم چون اون لحظه حس خوبی داشتم
14٫ با خونوادم به مشهد مسافرت کردم و خیلی خیلی عاااااااااااااااالی بود
15٫ اولین مسافرت دو نفره مونو با همسرم رفتیم و کلی عکس و خاطره عااااااالی ساختیم
16٫ یه قاب گوشی قرمز رنگ خریدم
17٫ در مسابقه نقاشی شرکت کردم و هدیه دریافت کردم
18٫ جعبه آرزوهامو درست کردم و ازش استفاده می کنم
19٫ تونستم با سلیقه ام جهیزیه برادرمو بچینم و کلی تجربه عالی کسب کنم
20٫ با قانون درخواست تونستم برای اولین بار از همسرم در ولنتاین هدیه دریافت کنم
21٫ پیشرفت عالی در اداره داشتم و بدون نیاز به کسی در حسابداری کامل شدم
22٫ تونستم 15 میلیون بخشودگی مالیاتی برای دفتر کارم بگیرم
23٫ قانون آفرینش 1 و 2 رو خریدم و استفاده می کنم
24٫ درخواست 500 هزار تومنی کردم و تا شب 400 هزار تومن از جاهایی که فکرشم نمی کردم بهم رسید
25٫ کتاب کیمیاگر و از دولت عشق را مجددا خوندم و احساسم عالی شد
26٫ برای بالا رفتن فرکانسم تلاش کردم و الان دارم هر لحظه بالا رفتنشو می بینم
27٫ در 18 روز تونستم به وزن ایده آلم برسم
28٫ فقط روی خدا حساب باز می کنم و بس
29٫ خیلی اروم شدم و اصلن ادم قبل نیستم
30٫ وابستگی مو به همسرم کاهش دادم
31٫ سفرهای کوتاه یک روزه زیادی با همسرم داشتم که تجربه های عالی داشتیم
32٫ تمام گروه ها و کانال های نامربوط را یه باره حذف کردم
33٫ همسرم برام ماشین خرید و بهم هدیه داد
34٫ در رانندگی خیلی دستم سفت شده و تونستم از یه تصادف با مرگ حتمی نجات پیدا کردم
35٫ خیلی خوب نشونه ها رو می بینم و دریافت می کنم و مثلا پشت یه ماشین دیدم نوشته که “ایاک نعبد و ایاک نستعین”
اهدافم برای سال 97
1٫ متعهد هستم که تا سال 98 هم خونه بخرم، هم نقد بخرم ( با تمام جزئیات در دفترم نوشتم )
2٫ متعهد هستم که خیلی راحت و زیبا جهیزیمو کامل کنم ( با تمام جزئیات در دفترم نوشتم )
3٫ مراسم عروسی مون عالی برگزار شد ( با تمام جزئیات در دفترم نوشتم )
4٫ متعهد هستم که تا پایان سال 97 حساب بانکیم 20 میلیون داشته باشم
5٫ خریدن موبایل اپل ایکس
6٫ داشتن طلا ( با تمام جزئیات را تک تک و نوعش رو در دفترم نوشتم )
7٫ داشتن عینک مارک
8٫ تجربه رابطه عاشقانه و عالی با همسرم
9٫ تجربه رابطه عالی با خوانواده خودم و همسرم
10٫ تسویه کردن دیگران با من بابت قرض شون که بهشون دادم
11٫ داشتن درآمد 2 میلیون و پانصد تومانی در فصل بهار و افزایش 10% در هر فصل
12٫ آروم شدن همسرم
13٫ داشتن بسته های روانشناسی 1 و 2و 3
14٫ داشتن تمامی فایل های آفزینش
15٫ بالا رفتن فرکانس هام
16٫ نزدیک شدن به خدا
17٫ قرار گرفتن در فرکانس ثروت و فراوانی و بزرگ شدن سطل زندگیم
18٫ آرامشم روز به روز بهتر بشه
19٫ رسیدن به وزن ایده آل 50 کیلوگرم
20٫ داشتن بدن سالم و قوی
21٫ داشتن دندون سفید و سالم
22٫ سفر مکه برم
23٫ قرآن کریم رو قانون جهان درک کنم
24٫ یک شب توی کشتی تفریحی روی آب تجربه کنم
25٫ گرفتن مدرک آرایشگری
26٫ تاسیس آرایشگاه برای خودم
27٫ راه اندازی کسب و کاری که نیاز به خودم نداره ( با تمام جزئیات در دفترم نوشتم )
سلام سارا جان?خوشحالم وسپاس گذار خداوند بزرگ که تجربیات خوبی در گذشته داشتی وتعهد واهداف مشخص و واضحی که در آینده داری
سلام
ممنون عزیزم
من به همه خواسته هام رسیدم، مطمئنم از این به بعد خیلی زودتر به بقیه اهداف و خواسته هام میرسم
و البته مطمئنم ک شما هم ب همه خواسته هاتون میرسین
موفق و سلامت باشین
بدرود
با سلام خدمت استاد عزیز و گرامی و دوستان خوبم
بهترین اتفاق زندگی من در سال 96 که نه در تمام طول زندگیم آشنا شدن با سایت استاد عباسمنش و
فایلهای با ارزش ایشان بوده است چرا که تحولی عظیم در باورها ی من بوجود آوردند.
حس بسیار عالی در درونم شعله ور شد چرا که واقعیت اینکه من میتونم زندگی خودم رو انجوریکه دوست دارم خلق کنم
و هیج عاملی از خارج نمیتونه زندگی من رو خراب کنه .
ومیدانم خدا عادله برخلاف فکری که قبل داشتم و گاهی در خلوت خودم با خدای خودم راز ونیاز میکردم و شک داشتم
به عدالتش که چرا خدای خوبم بعضی ها فقیرند تو خواستی که اینجور باشن بیماری افسردگی فقر،تو که عادلی پس چرااااااااا؟
و اما حالا تمام آن افکار که مرا در شکی آزاردهنده قرار میداد تمام شد و ثابت شد که خدای خوبم عادل هست و همه بندگانش رو دوست داره و عاشقشونه وبهترینها رو برای ما خلق کرده تا ما همیشه شادو ثروتمند و آزاد باشیم و همانطور که دوست داریم زندگیمون رو بسازیم زندگی سراسر شادی و آرامش و سلامتی وثروت و عشق بعبارتی میتوانیم بهشت را در این دنیا برای خودمان خلق کنیم و این باور بسیار بزرگ و عظیم هست و ای کاش این افکار و باور را خیلی زودتر دریافت کرده بودم ولی بسیار خداوند را سپاسگزارم و از استاد عباسمنش عزیز کمال قدر دانی را دارم که رسالت خویش را به انجام رساندند و افراد زیادی را از جهنمی که ساخته خود و جامعه و فرهنگ اشتباهی که به ما تحمیل کردند نجات دادند .
وروزشماری میکنم برای زمانیکه استاد عزیزم قرآن را برای ما روشن تر و شفاف تر توضیح بدهند تا بتوانیم از معجزات قرآن استفاده بیشتری ببریم ، در یک کلام آرزوی بزرگ من که سعادت دنیا و آخرت بود و همیشه و هر روز از او میخواستم که خدایا منو هدایت کن به راهی که سعادت دنیا و آخرت در آن باشد بوسیله استاد ارزشمندم خیلی زیبا وساده توصیف شد،
وحالا به امید خدا و همت خودم زندگی رویایی خودم رو خلق میکنم.
در سال 97 مصمم هستم آموزه های استادم رو نکته به نکته ، خط به خط مرور کنم و به مرحله عمل برسانم شجاعت داشته باشم و طریقه فکر و زندگیم را عوض کنم کار فعلیم را کنار گذاشته و در زمینه کار مورد علاقه ام فعالیتی ارزشمند و ماندگار داشته باشم و آنقدر پیشرفت کنم تا به استقلال مالی برسم و با آسودگی وخیال راحت فرصت کافی برای یک زتدگی خوب که در شأن یک انسان توانمند که قادر هست زندگی مورد علاقه خودش رو خلق کنه داشته باشم .
همان شکل از زیستن که خداوند برای بندگانش میخواهد یعنی زندگی سرشار از زیباییها و بهترین حالها .
با آرزوی بهترین ها برای استاد گرامی ???ودوستان عزیز
سلام دوست عزیز
منم خیلی آرزو دارم یک روز محصولی از استاد در مورد شناخت قران در سایت قرار بگیره
فکرمی کنم اون محصول ,محصولی بینظیر و فوق العاده خواهد بود !
امیدوارم درسال 97به بیشتراز خواسته ها و آرزوهای قشنگتون برسید
سلام دوست عزیز از توجه شما سپاسگزارم
سالی سرشار از حال خوب و اتفاقات خوب را برایتان آرزومندم.
سلام به خانواده دوست داشتنی عباس منش امیدوارم استم همه خوب سلامت باشند.
در مورد دستاورد های سال قبل باید بگویم که سال قبل توانستم لیسانس خودم را در بخش اداره و تجارت بدست بیاورم دوم توانستم کتاب های موفقیت و کسبو کار و کارافرینی را مطالعه کنم و خیلی خوب و عالی بود و درس های زیادی از استاد عزیز و مهربان استاد عباس منش بگیرم که باعث شد تا عزت نفسم بالا برود و تصمیم بگیرم اهدافی بگذارم و صحبت های ایشان بود که به من قدرت شروع کسب و کار خودم را در سال قبل داد و خیلی خیلی خوشحال هستم که با چنین شخصیت مهربان که بدون در نظر داشتی تمام داشته خودشان در اختیار ما گذاشتن.
و برای امسال یعنی سال 97 میخواهم بیشتر از داشته ها و آموزش های استاد یاد بگیرم الگو برداری کنم میخواهم به بسته ثروت 1 را بدست بیاورم و بیشتر بالای خودم و باورهایم کار کنم و میخواهم کسب و کارم را بیشتر و بیشتر ارتقا بدهم و بسیار زیاد خوشحالم که عضو خانواده گروه عباس منش هستم
و جا دارد قدر دان و سپاسگذار فعالیت استاد عباس منش باشم ایشان به من الگو دادن تا به خواسته هایم برسم
امیدوار هستم ایشان همیشه سر بلند شاد در تما عرصه های زندگیشان باشند پیروز و موفق و بیشتر از یک نفر باشید
برادر عزیزم علی جان
موفق و موید و سربلند و پیروز باشید
از خداوند میخواهم که هادی و کار گشای همه ما و شما باشد.
سلام و عرض تبریک سال نو به استاد عزیزم و دوستان همراه
اول ازهمه خداروشکر می کنم ،امروز صبح وقتی چشمامو باز کردم، راستش حال خوبی نداشتم، گوشیمو برداشتم و وارد کانال استاد شدم تا یکی از فایل ها رو گوش بدم و حالمو بهتر کنم، 9روز از سال جدید گذشته و من هنوز درگیر یک اتفاق بد در روز دوم سال بودم،
اولین گفتگوی من با خدا این بود که خواهشا امروز بیا و حالمو بهتر کن،بگو چطور این خاطره بد رو از ذهنم پاک کنم.
چشمم به فایل جدید استاد افتاد،سریع دانلود کردم ،با هر کلمه ی ایشون،حس می کردم تنها شنونده مستقیم هستم و روی کلامشون فقط با منه.
سریع دفترمو باز کردم ،یک جدول کشیدم ،نوشتم:
اتفاقات خوب سال 96:
اولین مورد که به ذهنم رسید که مدتها بود برام عادی شده بود:
تولد دختر عزیزم بعد از 14سال ،دوم مهرماه 96
قلم رو زمین گذاشتم و به یاد اون لحظه ی شیرین اشک ریختم.
یادم افتاد دوسال پیش وقتی پیام استاد رو در یکی از فایل ها که فرموده بودن به عنوان مثال چرا پدر و مادری به محض تصمیم به گرفتن فرزند خوانده میکنن، خداوند فرزند رو بهشون عطا میکنه، زمانی بود که بعد از14سال به همسرم گفتم من رها می کنم و هر دو به بهزیستی رفتیم،
مرور این اتفاق شیرین و یادآوری اون، در لحظه حالمو عجیب تغییر داد، تولد و در آغوش کشیدن فرزند خودم از پوست و گوشیم
بی اختیار گفتم خدایا شکرت برای سال 96
در سال 96 با تمرکز روی توانایی هام تونستم منیکه هیچ کاری رو به سرانجام نمیرسوندم، مدرک مربیگری شنا رو بگیرم، هر جلسه شنا،در اوج سختی به خودم می گفتم نسترن تو مدرک میگیری، تو با اراده هستی
در سال 96با راهنمایی فایل های رایگان استاد تونستم مبلغ 8میلیون تومان به حسابم واریز کنم، منیکه همیشه حسابم صفر بود.
خدایا شکرت، حالم الان عالی شده،،چقدر عالی در یک لحظه با تمرکز روی خواسته ها و داشته هام تونستم ذهنمو از تمرکز روی یک اتفاق بد بردارم و به داشته هام فکر کنم.
در سال 97
نسترن یک 207آلبالویی میخره
یک شغل با درآمد عالی
و یک خونه صفر در بهترین نقطه ی شهر میخره
خدایا شکرت هستی، استاد عزیزم برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم.
دوستان گلم در پناه ایزد ، شاد و ثروتمند و عاشق باشید
جایزه و مسابقه و همه چی رو بیخیال
مادر شدنتون مبااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارک
همین??
ممنون علی آقا از لطفتون
مادر عزیز خانم نسترن سلام
باید رها کرد تا گرفت و توکل کر د به خداوند منان و قادر مطلق
از خداوند متعال ایمانی مثل ایمان مادر حضرت موسی براتون آرزومندم
سالی سراسر برکت و نعمت برای شما و خانواده و دخترتون آرزومندم.
هدف گذاری تان را با وضوح و دقت انجام دهید:
– برای رسیدن به شغل با درآمدعالی، نوع شغل و میزان درآمد مورد نظرتان را دقیقا” مشخص کنید.
– مشخصات خانه مانند ویلائی/آپارتمان، تعداد اتاق، امکانات، … را بنویسید
– محله مورد نظرتان برای خانه را مشخص کنید.