توجه به داشته ها، راهِ رسیدن به خواسته ها - صفحه 97

2649 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه و مسعود گفته:
    مدت عضویت: 1605 روز

    سلام به همه ی دوستان همراهم

    الان که این نوشته رو مینویسم تاریخ ۸آبان ۱۴۰۱هست،میخوام در مورد چالش های حل شده ی این مدت من و همسرم باهاتون صحبت کنم …

    ما چند ماهی بود که چندتا چالش تویه زندگیمون داشتیم و خذاروشکر الان یکی یکی دارن حل میشن و این به من و همسرم خیلی انگیزه میده ..

    تیرماه امسال ما با یه چالشی مواجه شدیم ،یه چیزی شبیه بیماری ،که مربوط به من بود چندماهی مشغول حلش بودیم و البته نگران ،ولی خبر خوب اینکه ۵آبان ماه،با تمام اذیتایی که شدیم ،خداوند مارو به سمت دکتری هدایت کرد که دستی بود از دستان خدا و مسالمون به لطف خدای مهربان حل شد ..اینم بگم که همیشههههههه ی همیشهههههه نگرانی های من بی مورد بوده و هر موقع من نکران موضوعی بودم اون مساله تویه زمان خودش و تویه بهترین شرایط حل شده و همه چیز عالی پیش رفته ،برای مثالش هم هزاران هزاااااااار مثال دارم ،مثل عقدم ،ماشینمون ،تولد همسرم ،اصلا ازدواج کردنم ،که من نگران بودم که چی میشه و من الان به معنای تماااااام کلمه یه ازدواج رویایی دارم و دارم با مردی زندگی میکنم که ارزوی هر دختریه ،شوهرم از همهههه نظر همه چیز تمومه ،از همههه نظر ..

    همسرم خیلی مشتاق بود که شغلش رو عوض کنه ،چند جایی که بهتر از جای قبلی که کثکار مبکرد لود و هر بار به دلایل مختلف نشد ،و من مدام بهش میگفتم که جور نشدن اینکار به این معنیه که کار بهتری داره برات جور میشه ،و این ماجرا پیش اومد تا اینکه چند وقته پیش اطلاعیه استخدامی شرکتی که بسیار عالی بود و سمتی که همسرم دوست داشت رو از طریق دوستی دیدیم و همسرم ثبت نام کرد و برای قبولی در ازمون تئوریش تلاش کرد و چند روز پیش هم اطلاعیه قبولی هارو زدن و همسرم تویه اون قبول شده بود😍دقیقا همون روزی که خبر قبولی همسرم رو شنیدیم ،خبر قبولی من رو هم توی ازمون تئوری ارایشگری که برای تاسیس سالن زیباییم نیاز داشتم رو شنیدیم 😍

    و دقیقا تویه همبن ابان ماه من تویه یه روز ۹تا مشتری میکاپ داشتم که همشونو عالی زدم و کلی پول بدست آوردم ..

    یکی دیگه از اتفاق های خوب ابانم این بود که همسرم واسم یه تولد سورپرایزی عاااالی گرفت با همون کادویی که سالها دوس داشتم داشته باشم و اندازه ی خدا بهم عشق داد و منو خوشحال کرد …

    الان که هفتم ابانه همسرم داره برای مرحله عملی ازمون تلاش میکنه و من ایمان دارم که موفق میشه ،چون توکل و تلاشش رو دارم میبینم و از جهتی هم من و همسرم داریم دوره ثروت ۱ رو کار میکنیم و ایمان داریم که موجی از ثروت داره وارد زندگیمون میشه و نشونه هاشم داریم میبینیم …

    ما اسفند ماه مراسم عروسیمونه ،و قراره که پدر شوهرم واسمون خونه بخره …

    من ۵اسفند ماه میام تویه سایت و مینویسم که :

    امروز ۵اسفند ۱۴۰۱است ،همسرم کارمند همون شرکت دلخواهش شده و به راحتی تویه ازمون عملیش قبول شد ‌ و از درامدش و شغلش اندازه ی دنیااااا راضیه ،و الان هم تویه همون خونه ی دلخواهم که خونه ی رویاهامه که پدرشوهرم برامون در بهترین شرایط خریده نشستم و دارم اینارو براتون مینویسم 😍

    من با همه ی قلبم ایمان دارم که میشه ،ینی بااااید بشه ،راهه دیگه ایی نداره …

    جمله ی معروفم : اونجایی که راه نیست ،خدا راه باز میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    سیما گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام استاد نازنینم 💕

    یکی از زیبایی هایی که امسال تجربه کردم این بود که

    رفتم و خودم رو در مدرسه دبیرستان آلمان ثبت نام کردم و مدرک ام رو با نمرات عالی گرفتم

    دوم اینکه رفتیم و کشور ترکیه ،ایتالیا و اتریش زیبا قشنگ و سرسبز رو دیدیم

    چند تا جزیره داخل ایتالیا رفتیم و قصری در اتریش رو دیدن کردیم واقعا برام لذت بخش بود

    برام مهمان عزیزی از فنلاند اومد که کلی بردیم اش و زیبایی های کشور قشنگ آلمان رو بهش نشون دادیم

    همسر من داره در مسیر علایق و خواسته هاش گار میکنه و باهم این مسیر رو میریم و چقدر لذت میبرم که میبینم اصلا در ابن کار خستگی رو تجربه نمیکنه و از هر ثانیه اش لذت میبره

    خداروشکر چند تا ماشین زیبا و قشنگ خریدیم همین گاری که همسرم عاشق اش هیت که ماشین بخره و بفروشه

    دختر کوچولوی نازم رو دیدم که وارد کلاس اول شد

    و دختر بزرگم با موفقیت کلاس اول رو پشت سر گداشت و الان داره کلاس دوم میره

    یک تخت خواب زیبا و قشنگ برای خودم تهیه کردم

    پا روی ترس هام گذاشتم ک شروع کردم به رانندگی در مسیر های طولانی و سرعت بالاتر چیزی که یک مانع بود جلوی من و نمیزاشت اون ترس من رشد کنم الان خداروشکر بهتر شدم و هر روز ۵۰ کیلومتر میرم مدرسه و برمیگردم

    کشتی های بزرگ و زیبا رو دیدم واقعا برام لذت بخش بود

    با بچه های داخل مدرسه برای اولین بار رفتم سینما در آلمان خیلی تجربه قشنگی بود

    رفتیم چند تا موزه نگاه کردیم

    روز آخر مدرسه مون معلم نازنینم همه مون رو به صرف ساندویچ و بستنی دعوت کرد و کلی باهم روز آخر بازی دست جمعی انجام دادیم

    رفتم داخل مطب دکتر و یک هفته آموزشی کمک دست دکتر دندونپزشک کار کردم کلی زیبایی و قشنگی و خس خوب اونجا دریافت کردم

    کلییییییییی دوستای جدبد و زیبا خداوند سر راهم قرار داد و کلی لذت بردم ۰قدررررررر باهم خندیدیم چقدر بازی دست جمعی انجام دادیم چقدر بخاطر شوخی های بچه ها داخل کلاس خندیدیم خدای من یک پسر داخل کلاس مون بود که همش باعث پیشد فضای گلاس شاد و مثبت باشه خدای مهربانم بابت تک تک شون سپاسگزارم

    چه دستان نازنینی خداوند برامون فرستاد و با دست اون نازنینان کمکم کرد ازت ممنونم خدای مهربانم 💕🙏🏻

    دختر کوچولوی من اولین دندون شیری اش افتاد چقدرررر خوشحالیش بهم لذت بخش بود

    جشن تولد دخترای قشنگم رو جشن گرفتم و کلی کادو های قشنگ و زیبا دریافت کردند

    دختر من به چند تا از جشن تولد دوستانش دعوت شد و من چقدر لذت بردم از شادی فرزندم

    تونسنت برای اولین باز دختر نازم اسب سواری کنه و این فرصت رو خدای مهربانم در اختیار فرزندم قرار داد سپاسگزارم خدای مهربانم

    از چندین جا و طریق خدای مهربانم روزی و رزق بغیر الحساب شو وارد زندگیمون کرد از جایی که حتی فکرشم نمی‌کردیم

    سپاسگزارم

    کلیییییی خدای مهربانم وقت و زمان شو در اختیارم قرار داد تا ورزش کنم و انرژی مثبت و حس خوب سو به تک تک سلول های بدن نازنینم هدیه بدم سپاسگزارم خدای مهربانم از انرژی زمان و قدرتی که در تک تک سلول های بدنم جاری کردی و میتونم ورزش کنم

    واقعا از شمارش خارج هست اگر بخواهیم نعمات و برکات و الطاف خداوند رو که فقط در همین امسال وارد زندگیم کرده رو بشماریم ولی ما فراموش می‌کنیم و بخاطر چیز های پوچ و به درد نخور از فرکانس شکرگزاری و خس خوب می‌آییم بیرون و همچی رو بادمون میره

    چقدر خوبه که هر چند وقت بنویسیم و بخاطر بیاریم و دوباره برگردیم به مسیر سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت 🙏🏻💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    مهرداد امینی گفته:
    مدت عضویت: 1007 روز

    درود بر استاد عزیز و همراهان سایت درجه 1

    الان که 21 مهر سال 1401 هست مینویسم

    سال 96 برای من سال عطف زندگیم بود

    و به خودم برگشتم و باور قلبی شروع کردم به کاهش وزن و ساخت یک هیکل خوب و این اتفاق افتاد و من 30 کیلو وزن کم کردم و مسیر زندگیم کلا عوص شدو الان حال خیلی خوبی دارم

    شاد سالم پیروز بلشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    آفاق عبدالهی گفته:
    مدت عضویت: 1687 روز

    از شروع امسال تا الان سال خوبی بوده عاقلتر شدم شجاعتر شدم راحتتر تو دل ترسام میرم امسال فامیلی رفتیم یه رستوران خوب و بیشترین پول رو واسه تولدم گرفتم تو تمام سالهای زندگیم و اون روز با یه پیام تبریک تولد از رستوران اونم از طرف خانوادم سوپرایز شدم و گریم گرفت از شوق.اون روز باغ عمم و ماجراهای تو راه با عموم و برادرم و زن عموم تا ابد باعث خندم میشه امسال راحتتر درخواست میکنم چه از افراد غریبه تو راه باغ چه از خانواده ولی هنوز جای کار داره (قدرت سگ باغ بغلی)

    .امسال تونستم خیلی چیزا بفهمم در مورد قانون و عزت نفس.امسال برای اولین بار جرئت کردم و رفتم یه جایی سرکار تو یه مغازه لباس فروشی آموزشی ۳ روز رفتم و تواون سه روز یه حس بینظیر تجربه کردم و کلی چیز یاد گرفتم و تبدیل شد به یه تجربه خوب واسم.بعدش رفتم و تو یه آموزشگاه یه شاگرد گرفتم.

    تصمیم گرفتم مستقل بشم و شروع کنم به کار کردن .

    امسال با آدمهای خوبی آشنا شدم آدمهایی که فقط چند دقیقه تو زندگی من بودن اما کلی حس خوب بهم دادن.

    از خودم بگم که رفتم تو دل ترسم از سگها البته این ترس هنوز کامل از بین نرفته و طول میکشه اما با چندین سگ بامزه و پشمالو تا حالا ارتباط گرفتم و هرروز دارم بیشتر جنبه های ترسمو میشناسمو و تو دلش میرم.امسال خیلی تلاش کردم واسه از بین بردن ترسهام مثلاشب و تنها رفتم تو مادی که تو روزم ازش وحشت داشتم اما چندبار رفتم و هی رفتمو برگشتم با وجود ترسهام.

    امسال واسه کادو تولدم یه تجربه بینظیر داشتم تو شهربازی که چند وقت بود میخواستم برم اما خوب یه جوری شد که برای کادو تولد رفتم اونجا که بازم اونجا ترسهامو شناسایی کردم و رفتم برای اولین بار تو دلشون نمیگم نترسیدم نه ترسیدم اما انجامش دادم و فکر کنم اینه که درسته تجربه محشری بود عاشقش شدم.باید بیشتر تجربش کنم

    امسال از کسایی کادو تولد گرفتم که محال بود 🤣🤣 آدمهایی اومدن و یه درسایی بهم دادن که واقعا تو اون لحظه نیازش داشتم.

    امسال هدف گذاری کردم واسه تا آخر سالم .

    بزرگترین تصمیم زندگیم رو گرفتم که ۳ ساله یا شایدم ۲ساله که میخواستم این تصمیمو بگیرم که دانشگاه رو بیخیال بشم و اصلا نرم و همینطور با دیپلم بمونم چون خواستمه. ترس و نگرانی هنوزم دارم اما تصمیممو گرفتم .

    ۳ تا از بدترین عادتهامو ترک کردم و ادامه دادم و ادامه میدم و قراره عادتهای بهتری برای خودم بسازم.

    حس می کنم امسال تو درک قانون و عزت نفس جلو رفتم نه خیلی زیاد ولی خداروشکر و ممنونم از خودم یه ذره رو جلو رفتم.

    امسال سعی کردم آگاهانه تحقیرهایی که ناخودآگاه میکردم یا از روی شوخی بوده رو کنترل کنم و حواسم باشه که به طرف مقابلم حس بدی ندم

    به یه سری بچه های کار کمک کردم به گربه ها آب و غذا دادم کلا عاشقو کمک کننده حیوانات شدم

    ورودی های منفیم رو دارم میرسونم به صفر اخبار کامل حذف شده اصلا گوش نمیدم و پیگیر نیستم و واقعا راضیم و حالم خوبه از این بابت.به درک های عجیبی رسیدم از خودم . رو خودشناسی و عزت نفس کار میکنم. جسته گریخته زبان میخونم

    آدمهای منفی رو بعضیهاشونو یعنی دوستای منفی رو حذف کردم و شمارشونم کلا پاک کردم.

    امسال با اولین درامد چشمگیرم واسه خودم کفش خریدم که خیلی دوسش دارم.

    عزت نفسم تو زمانایی که آگاهانه تلاش کردم بهتر شده.

    یادم نیست ماله امساله یا نه اما یه گوشی بابام برام خرید که معجزه وار بود برام‌. من گوشیمو از سال ۹۸ داشتم و امکانات گوشیم کم بود ما یه شب رفته بودیم با داداشم دم عابربانک که پول بزنیم برای شاممون به کارت مامانم و گوشی داداشم دست من بود خدا شاهده به خدا گفتم خدایا این چه گوشی خوبیه چه صفحش بزرگه و دوست داشتم گوشیم اون امکاناتو داشته باشه یادم نیست چندروز بود ولی حدودا ۲یا ۳ روز بعد بابام شب اومد خونه با یه گوشی گفت آفاق بابا این گوشی برای دوستم بوده و میخواد الان بفروشش اگر دوسش داری برش دار و دقیقا زمانی هم بود که من حال خوبی داشتم اصلا گفتم خدایا تو داری چیکار میکنی من اصلا اینو ازت نخواسته بودم فقط تو سرم رد شده بود که چه گوشی خوبیه و دوسش دارم و دلم میخوادش.الان من عاشق گوشیمم دست دومه اما عاشقشم مدلش اندازش رنگش خاطره بدست اوردنش برام مقدسه.

    امسال کلی خاطره باحال و عشق رد و بدل کردم با عروس هلندی هایی که باهام زندگی کردن.

    امسال سعی کردم و دارم میکنم که زندگی بهتری و سالمتری برای پرنده ای که دارم و پرنده هایی که پیشم بودن بوجود بیارم.

    امسال کلی تجربه جدید از فست فودی های جدید بدست آوردم تجربه های محشر و امسال یه پیتزا محشر ۵ نفره با خانوادم تو پارک خوردیم.

    امسال عجیب بود مثلا هر سری مثلا یه بار یه رنگ لاک تو اینستا دیده بودم و چند وقت بعدش یه رنگ خیلی شبیه به اونو مامانم بدون اینکه بدونه یا به من خبر بده برام خریده بود یا یه بار گوشواره های صلیب مشکی برام خریده بود

    عیدی از مامانم هودی مورد علاقمو گرفتم‌‌ .از بابا نمیدونم اولین باره یا نه اما روز دختر پول گرفتم امسال کلا پول تو زندگیم نسبت به سالهای قبل بیشتر بوده خدارو شکر💜 . امسال یه خاطره باحال هم برای خودم ساختم با یه تیپ عجیب و خلاف همیشه رفتم بیرون یعنی رفتم دم عابر بانکی که ته کوچمونه و گفتم خلوته بابا کسی نیست و اون کار نکرد🤦‍♀️برای همین باید میرفتم خونه یا یه مسافتی رو میرفتم دم یه عابر بانک دیگه اما به خودم گفتم مگه نمیگی باید شروع کنم که حرف دیگران برام مهم نباشه پس بسم الله.و با اون لباسهایی که وقتی رفتم خونه و مامانم منو دید فکر کرد که دارم باهاش شوخی میکنم و واقعا بیرون نبودم یعنی در این حد عجیب بود رفتم از جاهایی رد شدم که باهاشون آشناییت داشتم و میشه گفت حرفشون و توجهشون برام مهم بود. رفتم و گفتم مهم منم و حرف دیگران مهم نیست‌. مامانم بیچاره وقتی دید تقریبا با یه کفشی شبیه دمپایی و اون تیپ رفته بودم رفت تو شوک🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 ولی یه جورایی ثابت کردم به خودم که حرف دیگران برای من مهم نیست و من همه جوره خوبم اگر قراره برم و بیام و حالا لباس عوض کنمو اینا نداریم با همینا میرم و عاشق خودمم و به خودم افتخار میکنم که رفتم.کلا یه عادتی که دارم اینه که یه جایی که بدونم دارم بهونه میارم که تو فلان ترسم نرم مثلا دم فلان مغازه گفتم نمیرم چون خستم یا کفشی که میخوامو نداره اما همونجا گفتم نه دارم بهونه میارم چون دختر پسر جوونن نمیرم و عزت نفس ندارم و راهو برگشتم و رفتم تو مغازه و واسه ۲تا گل فروشی هم همینکارو کردم .یه جورایی واسه اینکه میتونستم برم تو ترسم اما ترسیدم و بهونه آوردم شرمنده خودم نمیشم و میرم تو دلش.

    امسال واسه خودم عیدی خریدم هدیه خریدم کادو تولد برای خودم گل رز با یه رنگ عجیب بنفش و آبی و یه رز سرخابی خریدم.

    با اولین درامدم برای خودم یه رز گلبهی رنگ یا صورتی کمرنگ خریدم

    مامانم برای تولدم یه رز سفید ناز خرید

    امسال دوتا از دوستای دوران راهنماییمو دیدم و کلی لذت بردم ازشون مخصوصا از یکیشون. و کلی باهاش خندیدم و یکی از بچهای کلاس زبانمو دیدم و کلی خندیدیم و با شجاعت به خاطر کارهایی که قبلا انجام دادیم با دوستام که ممکنه ناراحتش کرده باشه رو بخاطرش ازش عذر خواهی کردم

    یه مدتی تقریبا هر روزیا یه چند روز درمیون خوراکی مورد علاقم یعنی پیراشکی رو خریدم.

    با اولین درامدم خانوادمو کیک یزدی مهمون کردم

    یه جا خیلی به خودم افتخار کردم قبل از اینکه حقوق کلاسمو بگیرم هیچ پولی نداشتم و حتی نمیتونستم شارژ بخرم و داشتم میرفتم بیرون که مادربزرگم بهم یه پولی رو داد و گفت برو شارژ بخر من اونجا خیلی بهم برخورد و این برخوردن به خاطر این بود که ۲ دقیقه قبلش داشتم رو عزت نفس کار میکردم و حس بدم به خاطر این بود که من محتاج پول کسی نیستم و پول از روی ترحم رو نمیخوامش و اون پول رو حتی یه ریالشم خرج نکردم و بهشون برگردوندم و براشون شیرینی خریدم با همون پول و بهشون دادم اگر قبل بود میگفتم ایول و اصلا متوجه نمیشدم که این کار یعنی چی و این ترحمه به من نه کمک به من . قصد بدی نداشت و خواست کمکم کنه اما شرمنده من به تو اوج بی پولیمم به ترحم کسی احتیاج ندارم چون ارزشمندم اینجا خیلی حسم خوب بود به خودم و به خودم ارزش دادم.

    برا بابام امسال یه تولد عالی گرفتیم که کلی توش خندیدم و لذت بردم.

    رمان خوندنو گذاشتم کنار و ترک کردم.یه جاهایی تو اولویت بودنو و اون مهم بودن خودم رو تجربه کردم و یادش گرفتم که باید تمرینشون کنم و هنوز در حال یادگیریم و عمل های ریز.

    دارم کم کم خودم مهارت کنترل پول رو یاد میگیرم که انشالله یه روزی به جاییی میرسه پولم که کنترل شمردنش از دستم خارج بشه.

    خوابای الهام بخش دیدم که یکیشون خیلی حالمو خوب میکنه فکر بهش .که میگفت به راهت ادامه بده و یه روزی درامد تو از کل درامدهای این ادمهایی که میگن کارت اشتباهه هم بیشتر میشه.

    چندروزیه حتی به هیچ عنوان دنبال اخبار نمیرم و توش جدی تر شدم و اصلا اکسپلور و گذاشتم کنار و تمرکزمو آوردم رو زندگی خودم

    شارژر گوشی و سوزن گوشی دوباره معجزه وار جور شد

    خودمو از اخبار زندگی دیگران کلا کشیدم بیرون و اصلا از مامانم حتی در این مورد سوالم نمیپرسم و پیگیر دیگه نیستم. بعد از عمری دیشب یه فیلم عالی دیدم که فهمیدم حتی عالی ترینام باورهای منفی رو دارن و صددرصد مثبت نیستن و برام این درس خوبو داشت.

    یه بار این اخیرا اون حس عجیب پر وزنی و زیبایی دیدن تو هرچیزو تجربه کردم که برای اولین بار فقط با دیدن پرندم که اصن خیلی عادی بود اشک شوق خواستم بریزم و بغض کردم از خوشی.

    لاک های خوشرنگی هدیه گرفتم.احساس میکنم یه ذره تو عزت نفس بهتر عمل میکنم از قبل و رودروایسی های قبلو کمتر دارم

    لباسایی که داشتم یا لوازم تحریری که دلم نمیومد ازشون استفاده کنم رو شروع کردم به استفاده کردن چون لیاقتشونو دارم

    تونستم خودمو به خاطر یه اشتباه تو گذشته ببخشم(خط)

    رابطم با خودم بهتر شده دیگه میتونم به ویس های خودم گوش بدم

    راستی بعد از ۳ سال رفتم و بلاخره عزممو جزم کردمو رفتم مدارکم و دیپلمم رو از مدرسه گرفتم .

    دارم با خودم راحت میشم ذره ذره

    یه سری آهنگ دان کردم که فقط مخصوص خودمن و مال خودمن

    سعی میکنم که روز به روز بهتر بشم

    به خودم و سلامتیم بیشتر اهمیت میدم و به خودم میرسم.

    اعتماد به نفسم تو خرید و ارتباط با مغازه دارها بهتر شده

    هدفم اینه تا اخر آبان درامدمو به ماهی پونصد هزار تومن ثابت برسونم

    تا اخر امسال کلاس شنام رو با پول خودم شروع کرده باشم

    یه کافه خوب برم برای اولین بار یه کافه که رو به یه منظره زیباست و خلوته و تنهام رفتم یه نم بارونیم قبلش زده و منم پشت میز کنار شیشه میشینم یه کیک شکلاتی سفارش میدم با یه نوشیدنی احتمالا شکلاتی باشه ولی داغ.اونم با پول خودم

    تو عید دوره عزت نفسو با پول خودم بخرم و استفاده کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    هێژا مەهتابی گفته:
    مدت عضویت: 3188 روز

    سپاسگذاری چیست؟ سپاسگذاری شمردن نعمت هایی هست که خداوند به ما داده.

    سپاسگذاری چه تاثیری بر روی دریافت بیشتر نعمت ها و ثروت ها دارد؟

    طبق قانون فرکانس به هر آنچه که توجه کنی وارد مدار(مسیر)آن میشوی و اتفاق های مشابه با آن را تجربه میکنی اگر مرتب به داشته ها و نعمت ها توجه کنی توی مداری میری که نعمت ها و ثروت ها رو بیشتر و بیشتر دریافت میکنی و به صورت ریشه ای به احساس دارندگی و لیاقت برسی چطور؟ همون طور که کلی نعمت و ثروت داری تو از اول لایق به دنیا اومدی تو از اول ثروتمند به دنیا اومدی ؟ وقتی روزانه ده ها صفحه از نعمت ها و ثروت هایی که داری مینویسی پس تو ظریفت داشتن نعمت ها و ثروت ها رو داری که اینا رو داری و میتونی عمق و سطح سطحتو بزرگ تر کنی مثل ماهیچه های بدن میمونه که هرچقدر روشون کار کنی و ورزش کنی قوی تر و چابک تر میشن سپاسگذاری هم ماهیچه های ذهن رو قوی تر میکنه که آماده دریافت ثروت ها و نعمت های بیشتری شی

    به چه شکل نعمت ها و ثروت های بیشتر رو دریافت میکنم؟

    وقتی روز ها و روزها نعمت هایی که داری رو میشماری و بابتش سپاسگذار هستی واقعا به یاد نمیاری خودت چه کاری انجام دادی خودت چه برنامه ای ریختی که این هام رو به دست بیاری بنابراین بیشتر هدایت خدا رو درک میکنی و پی میبری اون داره مهره ها رو میچینه و تو فقط راهی که بهت الهام شده رو میری مثل رانندگی در دل شبه فقط صد متر جلوتو میبنی و کل مسیر با خداونده و هر وقت خواستی به آخرش فکر کنی،به چگونگی فکر کنی مغزت منفجر خواسته شه (البته این موضوع رو با تخیل رسیدن به خواسته ها اشتباه نگیرید)که مصداق این شعره

    هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هر لحظه که می کوشم در کارکنم تدبیر رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    درواقعه با سپاسگذاری سپاسگذاری و سپاسگذاری هدایت میشی به عملی که تو رو به داشته ها و نعمت های بیشتر میرسونه از هزاران راه که در مخیله ات هم نمی گنجه فقط عمل کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 2780 روز

    سلام استاد عزیزم

    الان سال ۱۴۰۱ پنجم مهر ماه هست داشتم کتاب ماورا طبیعی شدن جو دیسپنزا رو میخوندم و تو قسمتی هستم که راجب احساسات متعالی(سپاسگزاری ؛عشق؛الهام ؛شادی؛..)و قصد صحبت میکرد یاد شما افتادم که همیشه شعارتون این هست که احساس خوب مساوی هست با اتفاقات خوب گفتم مطلبی رو که دارم میخونم و الان با عمق وجودم دارم درک میکنم برم تو سایت بنویسم و با خودم گفتم کجا بنویسم زیر کدوم پست و امدم تو قسمت نشانه امروز من و گفتم هر پستی اومد مربوط یا نامربوط بعد از گوش کردن زیرش مینویسم و ببینید چی برام باز شد.

    ولی دوتا مطلب به نقل از کتاب مینویسم یکی در رابطه با احساس و دیگری در رابطه با سیستمی بودن جهان و اینکه چقدر زمان میبره تا ادم حرفهای شما رو درک کنه .

    جو دیسپنزا میگه قصد و نیت همان هدف (بار الکتریکی )هستند و احساسات که انرژی در حال حرکت هستند (بار مغناطیس) هستند زمانی که این دو را باهم ترکیب کنیم تشکیل میدان الکترومغناطیس میدهیم و از انجا که انرژی فرکانس است و فرکانس حامل اطلاعات هستند. زمانی که بین انرژی ما و پتانسیلی که قبلا در میدان کوانتومی وجود دارد مطابقت ارتعاشی وجود داشته باشد ما میتوانیم تجربه جدید رو خلق کنیم . منظور از احساسات؛ احساسات خوب که دارای فرکانس بالایی هستند. ببینید جمله شما رو کاملا به صورت منطقی و علمی توضیح داده .و خیلی برام لذت بخش هست وقتی صحبتهای شما اینطوری بهم ثابت میشه و درک میکنم که شما چی میگین.

    و در مورد اینکه شما همیشه راجب سیستمی بودن جهان صحبت میکنید .

    جو دیسپنزا میگه بر اساس دانش و تجربه ام ؛معتقدم که هوشی با سازماندهی خودکار وجود دارد که انرژی است و به تمام کائنات و کهکشان ها نظم می بخشد گاهی اوقات مردم به من می گویند این ایده کمی غیر علمی به نظر می رسد و من همیشه با یک سوال به آنها پاسخ می دهم بعد از انفجار چه اتفاقی می افتد نظم یا بی نظمی ؟پاسخ آنها همیشه این است که بی نظمی سپس میپرسم پس چرا بعد از انفجار بزرگ که بزرگترین انفجار جهان بوده چنین نظمی ایجاد شده است باید هوشی در کار باشد که انرژی و ماده را متحد کرده و تمام نیروهی طبیعت را برای ایجاد چنین شاهکاری متحد کند.

    من حدودا فکر کنم چهار سال هست که شاگرد شما هستم اول به شما ایمان داشتم اما تمریناتم رو اشتباه انجام میدادم و الان میفهمم اگر تمرینی بهت حس خوب نمیده باید هرچه سریعتر رهاش کنی مثلا یه تمرین داشتم هر روز یه مبلغی به حساب مجازیم میومد و من میرفتم باهاش خرید کنم و وقتی قیمتها رو میدیدم که هر روز داره افزایش پیدا میکنه و حتی یه سری وسایل داره ناموجود میشه بخاطر تورم استرس میگرفتم و کو گوش بدهکار که بابا این تمرین اشتباهه و داره تو رو به بی راهه میبره و از مسیر اصلی جدات میکنه.

    اشتباه دیگه ام این بود اولین محصولی که از شما خریدم با پول وام بود و من هنوز آگاه نبودم که این خرید کمکی بهم نمیکنه چون من اصلا تو اون فرکانس نبودم .

    اتفاقی که بعدش افتاد نتیجه نگرفتن از آموزشها بود البته خیلی هم بی فایده نبود تو برهه ای از زندگیم از لحاظ احساسی کمک کرد تا داغ عزیزی رو بهتر هضم کنم .

    ولی خودتون میدونید ادمها وقتی نتیجه دلخواه رو به دست نمیارن دنبال مقصر میگردن و مقصر این عدم نتیجه کسی نبود جز استاد عباس منش . سعی کردم ازتون دوری کنم و کلا از مدارتون خارج شدم اما مدتی هست با اگاهی بیشتر برگشتم و تصمیم دارم به کمک خدا و شما از نو بسازم و تجارب عالی خلق کنم و حتما میام مینویسم

    الان به شما و آگاهی های شما ایمان صد در صد دارم .و خوشحالم که خدا انقدر دوستتون داره و امیدوارم روزی منم مثل شما بتونم با خالقم ارتباط قوی بگیرم و بیام از خلق کردن هام براتون بگم .

    بخاطر وجود نازنینتون از خداوند سپاسگزارم .

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    با سلام خدمت دوستان و استاد عزیز

    امروز که این فایل رو گوش میکنم دقیقا سالگرد ازدواجم هست و با همسرم داریم میریم مسافرت تا یه جشن کوچیک با هم بگیریم. اگر بخام از اتفاقات عالی که برام تو این یکسال افتاده بگم اینه که با یک مرد عالی ازدواج کردم که خیلی با هم هماهنگ هستیم و همیشه با عشق و احترام با هم برخورد میکنیم. سال گذشته ما باید در یک کشور خارجی (آلمان) به دور از پدرومادرمون ازدواج میکردیم که خدا رو شکر دوست ها و همکارامون سنگ تمام گذاشتن و اولا هر کمکی ازشون برمیومد انجام دادن و ثانیا با حضورشون ما رو ساپورت کردن. کلی عکس های زیبا در لوکیشن های عالی گرفتیم و بهترین روز عمرمون بود. بعدش ده روز رفتیم ماه عسل و آلمان رو گشتیم و کلی از طبیعت، قلعه ها و نوشندنی ها و غذاها لذت بردیم. بعدش کارهای اقامتم رو انجام دادم و به راحتی کارت اقامتم اومد. هر هفته با یکی از دوست هامون که طبیعت گرد هست میرفتیم بیرون و بیست کیلومتر طبیعت گردی میکردیم که خیلی عالی بود.

    کریسمس رفتیم به کشور فنلاند که خانواده همسرم رو ببینیم و کلی هدیه دریافت کردیم. کلی از دوست های همسرم رو ملاقات کردم و یکی از یکی بهتر و مهربون تر بود. رفتیم به شمال فنلاند که شفق قطبی رو تماشا کنیم و در یک هتل بسیار عالی اقامت داشتیم. سورتمه سواری کردیم و کلی از منظره برف و خورشید لذت بردیم.

    من برای یک پروژه کاری پروپزال نوشتم که با صبر و حوصله و سپاسگزاری بالاخره فرصت شغلی رو بدست اوردم. چون توی ذهنم این فرصت خیلی بزرگ بود. الان قرارداد بستم و میرم سرکار در یکی از بهترین انیستیوهای تحقیقاتی آلمان. در واقع فوق دکتری دارم میگیرم. دو هفته پیش که اسمم رو روی در اتاقم زدم کلی ذوق کردم و به خودم افتخار کردم.

    همسرم هم تونست قراردادش رو برای دو سال تمدید کنه.

    به ترکیه سفر کردیم و پدرو مادرم و برادرم هم اومدن ترکیه و همدیگر رو دیدیم و کلی بهمون خوش گذشت. با دوستمون به کشور چک و بعد اسلواکی سفر کردیم و کلی دیدنی های زیبا و غذاهای عالی رو تجربه کردیم.

    سفر خوبی مجدد به فنلاند داشتیم که برای مهمانی دکتری همسرم بود که چند سال برای پاندمی به تاخیر افتاده بود. مهمانی بسیار عالی و با شکوه بود و من و همسرم خیلی خوشحال بودیم که تونستیم با هم شرکت کنیم در این مهمانی.

    چون جشن عروسی نگرفته بودیم. همسرم پیشنهاد داد که در فنلاند جشن عروسی بگیریم و چه جشن فوق العاده و رویایی داشتیم و حتی خیلی سریع تونستیم برای پدر و مادرم و برادرم ویزا بگیریم و انها هم در جشن عروسی شرکت کردن. انقدر به من خوش گذشت که نگو.

    توی المان به خاطر اتفاقاتی که توی اوکراین افتاده بود گفتن برای سه ماه تابستان میتونید با پرداخت ۹ یورو از تمام قطارها و حمل و نقل عموم استفاده کنید که خیلی خوب و باحال بود. اصلا باور نکردنی بود. من و همسرم کلی مسافرت رفتیم دور آلمان بدون هیچ هزینه ای. هفته ای نبود که ما در حال مسافرت و گردش نباشیم.

    خیلی اتفاقات عالی افتاده تا الان و انشالله همین جور پیش میره. آنچه که من دوست دارم برای یک سال اینده اتفاق بیفته اینه که از نظر کاری بتونم قرارداد دائمی ببندم و بهم پیشنهاد کار و تحقیقات دائمی داده بشه. بتونم مقالات خیلی خوبی چاپ کنم و تجربه ام رو در زمینه کاریم بالا ببرم. کلی ازمایشات و تحقیقات عالی انجام بدم در حالی که امنیت مالی دارم و میدونم که قرارداد دائمی دارم.

    سفرهای هفتگیمون رو همین طور ادانه بدیم و بتونیم گسترشش بدیم به نقاط دورتری از آلمان و کشورهایی مثل چک، اتریش، سوییس و فرانسه. گواهینامم رو بگیرم و ماشین بگیریم و بریم دور اروپا.

    دوره عزت نفس و کشف قوانین رو بخرم و واقعا عزت نفسم رو بالا ببرم.

    همسرم قرارداد دائمی بگیره.

    کلی سفرهای خارجی بریم مثلا مالدیو

    امسال دوست دارم از نظر کاری خودم رو به ثبات برسونم. انشالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      معصومه کهرانی گفته:
      مدت عضویت: 1330 روز

      سلام به دوست عزیز هم فرکانسیم سارای عزیز…چقدر خوشحال شدم از خوندن کامنتت و چقدر بهت افتخار کردم که در چنین سطح و مدار بالائی قرار داری و طی یک سال گذشته چه اتفاقات بی نظیر و فوق‌العاده ای رو برای خودت رقم زدی و چه لحظه های عالی رو خلق کردی و با چه زیبائی آرزوهاتو تجربه کردی …از صمیم قلب برای شما و همسرت آرزوی تجربه موفقیت های بیشتر و بیشتر رو دارم‌‌.. انشاالله به زودی ارتقای شغلی و سفرهای عالی و شادی و حال خوب بیشتر و هرآنچه که آرزو داری رو در آغوش بکشی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سارا تقوی گفته:
        مدت عضویت: 1376 روز

        ممنون دوست عزیز

        از چیزهایی که خواسته بودم دوره عزت نفس رو خریدم و یک جورایی یک موقعیت شغلی خوب برام پیش اومده که خب باید اول اپلای کنم. دوست دارم که بهترین رزومه و انگیزه نامه رو بنویسم و رییسم و افرادی که مصاحبه می کنن دلشون رو خداوند به سمت من نرم کنه و این فرصت شغلی رو به من بدن.

        سپاسگزارم از آرزوی خوبت و تمام خوبی ها رو برای شما خواستارم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          معصومه کهرانی گفته:
          مدت عضویت: 1330 روز

          دوست خوبم خیلی خیلی برات خوشحال شدم و برات آرزوی موفقیت میکنم من الان جوابت رو خوندم و۲۲روز ازش گذشته امیدوارم عزیزم بهترینها برات رقم خورده باشه و مصاحبه خوبی انجام داده باشی. ، خیلی دوست دارم عزیزم خبر خوشحال کننده بهم بدی…امیدوارم بهترین موقعیت ها برات رقم بخوره…از صمیم قلبم…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    Fateme گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    تونستم سلامتیم رو تو همه شرایط حفظ کنم تونستم وابستگی هام رو سر ببرم و به یه ادم مستقل تبدیل بشم تونستم خودم رو پیدا کنم و از تنهایهام لذت ببرم تونستم اعتماد به نفسم رو بالا ببرم تونستم بر ترسهام غلبه کنم. تونستم خودم رو لایق بهترینها بدونم تونستم خونم رو عوض کنم به جای خیلی بهتر . ده سال گواهینامه داشتم ولی امسال تونستم رانندگی رو تجربه کنم و ماشین بخرم خدایا شکرت. تونستم جلوی کسایی که میخواستن من رو تحت تسلط خودشون دربیارن، بایستم و خودم برای خودم تصمیم بگیرم، از همه مهم تر تونستم کانون توجهم رو مدیریت کنم و به آرامش برسم.‌ تونستم بفهمم عاشق چه شغلی هستم و چه چیزهایی رو میخواهم. تونستم قران رو با دید بهتری درک کنم. تونستم عاشق تنهایی و پاییز بشم . تونستم هدفمند زندگی کنم. تونستم با پول راحت بشم . تونستم پس انداز کنم . تونستم رستوران های جدید رو تجربه کنم . تونستم سپاسگزار باشم و درامدم رو ۲برابر کنم . تونستم رها کنم . تونستم با خدا رفیق بشم تونستم ارتباط بهتری با فرزندم داشته باشم . تونستم حالمو خوب کنم تونستم تسلیم باشم خدایا شکرت به خاطر این همه نعمت و ثروت که در زندگیه من در جریانه.

    سپاسگذارم استاد عزیزم . در سال آینده میخوام دوازده قدم رو شروع کنم و هدایت بشم به سمت شغل مورد علاقه ام و تجربه های جدید. من ثروت میخواستم برای حال خوب ولی الان خدارو شکر حالم خوبه قبلا خیلی عجله داشتم و همش میترسیدم از آینده ولی الان فقط میخوام هدایت بشم به فرکانس بالاتر و مسیر خواسته هام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    به نام الله یکتا به نام خداوند بی نیاز به نام فرمانروای جهانیان

    سلام به استاده عزیز و خانوم شایسته و دوستان هم فرکانسی

    امیدوارم حاله همه عالی باشه

    در حاله حاضر که این ویدیو میبینم ساله 1401 هستش

    من میخوام اتفاقات خوب ساله 1400رو بنویسم و بعد چیزهایی که میخوام در سال 1401البته از این به بعدش اتفاق بیوفترو بنویسم

    همان طور که استاد عزیز اشاره کرد ذهن همیشه اتفاقات بدرو به یاد میاره اما وقتی که تمرین کنیم برای تمرکز به نکات مثبت صددرصد سگه سیاه ذهن رو خاموش میکنیم و ذهن عادت میکنه به به یاد آوردن اتفاقات خوب

    سال 1400 ساله عالی بود از همون لحظه شروعش کلی پول به جیب زدم از عیدی گرفتن گرفته تا مشتریایی که قبل از سال تحویل زنگ میزدن و کلی درآمد کسب شد خداروشکر

    تو یکی از مسابقاتی که شرکت کرده بودم از بین 1000نفر تا 4 نفر اول اومدم که بعدش مسابقه کنسل شد اما به خودم ثابت کردم که توانایی بهترین بودن رو دارم

    من موسیقی کار میکنم و از آهنگسازی و خوندنو نوشتن آهنگ های رپ لذت میبرم با اینکه با دیدگاهی که الان پیدا کردم فقط انگیزشی مینویسم و انگیزشی میخونم چون به این نتیجه رسیدم اگه با گوش کردن به آهنگ های غمگین و خوندنشون ذهنم لذت ببره یعنی دارم این فرکانسو به جهان میفرستم که با غمگین بودن لذت ببرم و جهان هم اتفاقاتی وارد زندگیم میکنه که بعد از اینکه غمگین بشم لذت میبرم

    برای همین تصمیم گرفتم فقط انگیزشی بنویسم و بخونم که اینکار خیلی برام جذاب شده و موزیکایی عالیم ساختم

    خلاصه سال 1400 تونستم یه آلبوم موزیک بدون کمک کسی درست کنم اون آلبوم غمگین اما به خودم ثابت شد که توانایی ساختن آلبوم به تنهاییو دارم و نیاز به هیچ عامل بیرونی ندارم خداروشکر

    توسال1400 تونستم ماشین بخرم یه ماشین نونو و خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت خرید اون ماشین

    تونستم کلی تجهیزات مربوط به موزیک بخرم مثلا هدفون هندسفری میکروفون

    تونستم کلی لباس و کفشو کتونی بخرم تونستم کلاس مربی گری شرکت کنم و مدرک بگیرم

    کلی جاهای دیدنی کرج و تهرانو رفتم که تا این سن نرفته بودم از باغ پرندگان گرفته تا پارک های زیبا و مراکز تفریحیو فروشگاه های خیلی زیبا

    کلی رستوران های خوب غذا خوردم

    موزیک انگیزشی آماده کردم که بخونم

    تویه سال 1401 که الان 5 ماهش گذشته تونستم خونه بخرم نقده نقد خدارو صد هزار مرتبه شکر

    باشگامو عوض کردم و هدایت شدم به یه باشگاه عالی و ورزشکارای عالی و مربی عالی

    تو باشگاه قبلی که تمرین میکردم هیچ مشکلی نبود اما احساس کردم خیلی وابسته اون باشگاه شدم و طبق قانون جهان کمکم پسرفت میکنم

    باشگامو عوض کردم و کلی پیشرفت کردم هرروز با انگیزه میرم باشگاه چون وسایل های جدید داره و من که هنوز استفادشون نکردم کلی انگیزه برای استفاده ازشون دارم

    و از اینجا به بعدسال 1401 رو میخوام به امید الله این اتفاقاتو تجربه کنم

    کاره عالی پیدا کنم و استخدام بشم کسبو کار خودم رو راه اندازی کنم

    درآمدم رو چندین برابر کنم

    برم خواستگاری کسی که عاشقشم عقد کنیم بعد باهم مسافرت بریم اروپا

    موزیکای عالی بدم بیرون

    بتونم خونه ای که خریدمو بزرگ تر کنم

    بتونم انقدر درآمدم زیاد بشه که برای خانوادم هرچی که دوست داشته باشم بخرم

    و تا پایان سال 1401 بتونم کلی اتفاقات عالی تجربه کنم وکلی خبرهای خوب بشنوم

    خداروشکر میکنم به خاطره این همه نکات مثبت

    خدارو صد هزار مرتبه شکر بابت این همه اتفاقات عالی

    خدار صد هزار مرتبه شکر بابت احساس فوق العاده ام و اینکه ایمان دارم خداوند با قدرته بینهایتش هرچی که بخوام بهم میده

    خداروشکر میکنم بابت وجود استاده عزیز که دستی از دستان خداوند برای آگاهی دادن به ماهستند

    ممنون استاد عباس منش عزیزو خانوم شایسته 🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    Liaan گفته:
    مدت عضویت: 1427 روز

    سلام استاد جانم مریم جان عزیزم

    الان من درسال ۱۴۰۱هستم‌که این فایل بینظیر روگوش کردم از دستاوردهای امسالم بگم

    اول اینکه لحظه تحویل سال که همه سرسفره هفت سین بودن منو همسر ودخترم داشتیم قرارداد خرید خونمونو تو بهترین منطقه شیراز امضا میکردیم چه حس فوق العاده ای داشت آخه دقیقا چیزی بود من تجسم کرده بودم و با جزییات تو دفترم نوشته بودم

    دوم اینکه چون خونه نوساز بود تمام وسایلش رو خودمون باسلیقه خودمون خریدیم کابینت ،پرده ،شیرآلات ،هود ،گاز ،پکیج…😍

    سوم یه TVاز بهترین برند خریدیم که باهاش زندگی در بهشت و سفردورامریکارو میبینیم🤗

    چهارم یه پشه بند گرفتیم که بتونیم شب بیرون بخوابیم و ستاره ها و ماه رو ببینیم و لذت ببریم 🤩

    چهارم من درآمدی ندارم ولی راه علاقمو واسه کسب درآمدپیداکردم و می‌خوام تکاملی پیش برم و قطعا خداوند به بهترین مسیرهاهدایتم می‌کنه 🙏

    پنجم یه مسافرت به جنوب داشتم و دریا و ساحل با یه دوست فوق العاده که دستی از دستان خدا بود و هزینه سفر رو کلا ایشون حساب کردن به علاوه یه بارونی زیبا

    ….

    ششم درحال گرفتن گواهی نامه رانندگی به آسانترین شکل ممکن

    هفتم رابطم‌با همسرجان عالی شده

    هشتم و از همه مهمتر سلامتی قشنگترین هدیه خدا دراین‌ سال و دراین پندمیک

    نهم یه ایرپاد عالی خریدم که هرکجا ورزمان‌میتونم فایل گوش کنم

    از خواسته های سال ۱۴۰۲

    اول اینکه. کارم رو شروع کرده باشم و درآمد روزانه داشته باشم

    دوره سلامتی و ثروت و دوازده قدم بخرم☺️

    روابطم فوق العاده بشه با ارافیانم و به کسی حس تنفر و حسادت نداشته باشم

    یه سفر عالی به شمال ایران داشته باشم

    یه سفر به جنوب دوسداشتنی

    یه سفر به خارج از ایران و ترجیحا دبی 😍

    یک دست مبل زیبا بخرم

    یه ماشین برا خودم داشته باشم

    گردنبند و گوشواره و دستبند طلا مورد علاقمو بخرم

    ماشین ظرفشویی بخرم

    ….

    خدایا شکرت به خاطر بودنم تو این مسیر زیبا و تشکر از شما استاد عزیزم که با کلام شیواتون واقعاتحسین برانگیزید🙏💞💞🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: