منطق هایی قوی برای «تغییر بنیادینِ باورها» - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

770 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اميد راوند گفته:
    مدت عضویت: 3081 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیزواستادعزیزاین فایل،وای وای وای وای اصلاسکوت کنیدسکوت!..وقتی اسم خدارامیارم وقتی خداکنارت هست وقتی خداپشتت هست میگه توبرومن هستم نترس خداهست وقتی خودش خداازتوجلوتراونجاست وقتی خدابهت میده میبخشی وقتی به خدامیگی خدایاتوبه من ثروت بده تابه ازثروتت ببخشم ،،،،وقتی خداروتوی زندگیت میبینی وقتی که خدارامیبینی که درزندگیت هست ???سپاس گزارم بخاطرهمه نعمتهای خداوندترمزدستی آزادکن تاماشین به حرکت دربیادازخداهرچه بخوای بهت میده فقط باورش کن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    احسان چیانی گفته:
    مدت عضویت: 2604 روز

    سلام

    استاد پر انرژیم

    فقط میخواستم یه چند دقیقه ای در سایت شما باشم آخ.. میدونی چیه استاد بودن در این سایتم به نظر من لیاقت میخواد منم که خودمم را همیشه خدا لایق بهترین ها میدونم پس چه فرصتی بهتر از الان.

    یه چند جمله ساده:

    اجازه نمیدهم هیچکس جز خودم صاحب من باشه هواسم هست

    همیشه یه راهی هست

    اونجا نوری میبینم

    شاید نور زیادی نباشه

    اما تاریکی را شکست میده

    هواسم هست

    خدا فرصت هایی را جلو پام میذاره

    اون ها را میشناسم

    ازشون استفاده میکنم

    نمیتونم مرگ را شکست بدم

    اما میتونم جلوش را بگیرم تو زندگیم

    هرچقدر بیشتر یاد میگیرم این کار را انجام دهم

    روشنایی تو زندگیم بیشتر میشه

    زندگی من مال خودمه

    پس اونطوری که شایسته و بایسته خودم میدونم میسازمش

    خوب استاد عزیزم فقط این چند خطا بهونه ای کردم که به سایت شما وارد شوم

    ممنون استاد حسین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 839 روز

    به نام خدایی که به درونم از خودم آگاه تره

    یه چیزی امروز مدتی ذهنم رو درگیر کرده بود اونم یه رفتاری که خیلی در جامعه ما رواج داره اونم چیزی به نام «نذر» یا به نظر من معامله با خدا

    خدایا اینو به من بده منم نذر میکنم فلان

    خیلی هم دیدیم و شاید خیلی هم قبلا انجام دادیم

    اگه فلان آزمون قبول شم نذر میکنیم فلان

    اگه فلان مصاحبه قبول شم …

    اگه فلان پول دستم بیاد …

    اگه فلان چیز رو بخرم …

    اگه به فلان موقعیت برسم …

    و هزار اگه ی دیگه

    با خدا شرط گذاشتن و به خدا رشوه دادن

    به نظرم ناشی از عدم شناختن خداوند به عنوان سیستم ، عدم سرمایه گذاری رو خودم، عدم ایمان به خالق بودن خودم و عدم لیاقته

    این که خدا اون رئیس بانک نیس که بهش پیشنهاد رشوه میدی تا مثلا وامتو جلو بندازه و خارج از نوبت یا زودتر یا آسونتر بهت بده

    خدا یه سیستمه که داره نعمت و ثروت و هدایت و آگاهی رو در کل هستی منتشر میکنه، اگه دریافت نمیکنی مشکل از کیه ؟ اگه بارون میاد ولی تو با چتر رفتی زیرش مشکل از کیه ؟ اگه ظرفت عین آبکش هزار تا سوراخ داره مشکل از کیه؟ اگه تو یه کاغذ خط خطی گذاشتی رو پرینتر و انتظار داری یه عکس منظره ی عالی برات کپی کنه مشکل از پرینتره؟

    همه چی خودمم

    بریز بیرون هرچی از پیشینیان بهت رسیده

    اگه نتیجه متفاوت میخوام باید متفاوت عمل کنم

    هرچی درکم از سیستمی بودن خدا ، از خالق بودن خودم بیشتر بشه بهتر عمل میکنم، بیشتر رو خودم سرمایه گزاری میکنم ، بجای معامله با خدا و بجای پیشنهاد رشوه به خدایی که الله صمده میرم خودمو اصلاح میکنم، میرم آشغالای ذهنمو میکشم بیرون ،خدا کل جهان رو مسخر انسان کرده، خدا کل جهان رو به تسخیر انسان درآورده که تو برای خواسته هات باهاش معامله کنی ؟ آخه چقدر این مسخرس هرچی بیشتر بهش عمیق میشی

    باید رو خودم سرمایه گزاری کنم چون همه چی خودمم ، من من من

    من که خداوند از روح خودش در من دمیده و ارزشمند و با لیاقتم ، من که فرشته ها بر من سجده کرده اند من که صرفا چون پا به این دنیا گذاشتم باید از همه نعمات و ثروت ها استفاده کنم اگه اینطور نیس مشکل از منه ، از من ، چون به قول استاد این برنامه خداونده‌ که از همه افراد به اندازه ای حمایت می کند و به اندازه ای آنها را به مسیر نعمت ها هدایت می کند که‌، خودشان از خود انتظار دارند و خود را لایق و شایسته اش می دانند

    خدایا منم و یه عالمه آت آشغال ذهنی که باید یکی یکی بهشون حمله کنم و بریزمشون بیرون این علف های هرز رو و تا ابد ادامه بدم و ادامه بدم و ادامه بدم ، هربار که یه راه یا یه باور غلط رو پیدا میکنم یه لحظه غصه ام میشه میگم ای وای در گذشته چقدر غلط رفتم ولی بعدش میگم آفرین که این غلط رفتن رو بیش از این ادامه ندادم و آفرین که تصمیم گرفتم یه جور دیگه بسازم راهمو و تازه شکرگزار خدا میشم که پیداشون میکنم تا رشد کنم و بعد چه حس خوبی وجودمو پر میکنه که در مسیر رشدم و چقدر لذتبخشه هربار ،

    گذشته هرچی بوده دیگه گذشته و تموم شده ، از هرلحظه که تصمیم میگیرم جور دیگه ای بسازم و جور دیگه ای باور کنم و جور دیگه ای فرکانس بفرستم اتفاقات جور دیگه ای رقم میخورن

    خدایاجز تو پناهی ندارم هدایتم کن به راه کسانی که بهشون نعمت داده ای نه گمراهان

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1041 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به همگی عزیزانم

    امروز روز 102 از این سفر شگفت انگیزه

    و این کشور زیبا و پر از نعمت

    الله اکبر که اجرای کلیپ دیوانم کرد ،کلا اینجا نبودم دوست داشتم خانوم شایسته کل شهر و همینطوری با این آهنگای زیبا قدم بزنه و من تصویر سازی کنم ،واو چقدر فراوانی ،چقدر موتور ، چقدر خیابونای تمیز ،چقد ملت درصلح و خنده به لب ، چقدر عالی ،چقدر انگیزه های منو هزار برابر کرد بودن و قدم زدن در این خیابون ،عاشق تیشرت استاد شدم و دوس دارم یکی از اینا بپوشم و با عشق با لبخند قدم بزنم تو این خیابونا و لذت ببرم ، چقدر فراوانی فقط تو همین یه تیکه بود؟؟؟بالای چند میلیون دلار؟؟؟فقط یه قسمت؟؟؟؟ چقدر این کشور زندس ، چقدر مردم انگیزه و روحیه دارن برای زندگیشون ، چقدر آزاد و رها هستن ، چقدر آسمون زیباس ،چقدر ابرای اسمون زیبان ،چقدر غروب خورشید زیباس چقدر in god we trust جلوی آر وی تو چشم میزنع و برام جذابتر می‌کنه صحنه های بعدشو ، چقدر من دوس دارم با کیفیت زندگی کنم ، چقدر دوس دارم آزاد باشم آزادی از زمان و مکان ، چقدر دوس دارم استانداردامو بالا ببرم در هر زمینه ای ، چقدر دوس دارم با آدمای ثروتمند معاشرت کنم و رفت و آمد داشته باشم ، چقدر دوس دارم با هر قدم از رشدم متواضع تر و بی ادعاتر بشم و فقط برای خودم عشق کنم و این چند روز دنیارو با عشق بگذرونیم غرق در ثروت ،غرق در آرامش ،غرق در سلامتی ، غرق در احساس آرامش ، غرق در خدااااااااااااااااااا، آره رضا من بهت قول میدم همه ی اینایی که نوشتی و تجربه کنی ،بهت قول میدم که همه ی نوشته هاتو زندگی می‌کنی چون من به خدا اعتماد دارم ، من نمی‌دونم ولی اون که می‌دونه و من سوار شونه های اونم ، اون عشق می‌کنه بیشتر از من که من خواسته هامو زندگی کنم ، رضا من بهت قول میدم با تمام وجودم متعهد به بهتر شدن از هر لحاظ باشم ،رضا من بهت قول میدم تماااااام تمرکزمون بزارم روی خودم و رشد خودم و کسب و کارم ، رضا من بهت قول میدم تو یه روزی توی هر خیابونی که تو فیلما دیدی و ارزوشو داشتی قدم بزنی با عزت تمام ، من خالقم ، من بهترینم ، جهان باید کرنش کنه در مقابل اراده ی خلیفه ی الله ، جهان باید سرشو به نشانه ی تعظیم مقابل قدرت من فرود بیاره ، خدایا صد هزار مرتبه شکرت بابت اجابت خواسته هام بابت هدایتت بابت حمایتت یه کلام بابت اینکه هستی و خدایی می‌کنی برام و من معبودی جز تو ندارم ،تویی قدرتمند و من به تو متصلم ، تویی با عزت و من به تو متصلم ، تویی ثروتمند و من به تو متصلم ، تویی نهایت عشق و من به تو متصلم ،تویی دانا و من به تو متصلم ، تویی توانا و من به تو متصلم ، تویی خردمند و من به تو متصلم ، تویی نابغه ی عالم و من به تو متصلم ، تویی فرمانروای کل کیهان و من به توووووووومتصلم ، تویی خلاق و من به تو متصلم ، تویی بی انتها و من به تو متصلم ،تویی پدید آورنده ی همه چیز و همه نعمت ها و من به تو متصلم ، تویی منبع تمام خوبی ها و من به تو متصلم ، تویی آگاه به جواب تمام سوالات عالم و تویی که علمت به تمام گذشتگان و آیندگان برتری و احاطه کامل دارد و من به تو متصلم ،تویی بهترین و بی نظیرترین راهنما و من به تو متصلم ، تویی استاد بی چون و چرای برنامه ریزی ها و من به تو متصلم ، پس خدایا منو تو ببر من تسلیمم ، خودت افکار و تصاویر و در زمان مناسب در ذهنم بچین تو در زمان مناسب منو در مکان مناسب قرار بده ، تو ایده های مناسب رو در زمان مناسب بر ذهنم الهام کن چون تو توااااااااانایی به هر کاری ای هدایتگر ذهن و قلب و روحم ، من تسلیمم ،من تسلیمم ، من تسلیمم ، من تسلیمم ،

    من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم کمکم کن تا تمام لحظات زندگیمو با درک و عمل به این جمله زندگی کنم ، بگو موجود باش ،موجود میشود

    الهی شکرت .

    در پناه الله یگانه و بی همتا .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    به نام رب وهاب و هدایتگرم

    سلام به دوستان خیلی عزیزم

    روز 102 ام سفرنامه

    استاد زیبای من چقدر تیشرت لانگ زیبایی پوشیدین و چقدر شما فوق العاده این

    چقدر از شما یاد میگیرم و لذت میبرم

    تو همین فایل بود و رفتم اون صفحه ای که فایل شناسایی ترمز های مخفی ذهن هست رو علاوه بر اینکه در لپتاپم بوک مارکش کردم پاز کردم ویدیو رو و در گوشیم هم بوک مارک کردم که هر جا و هر طوری شد هر روز کامنت های اون فایل رو بخونم

    همونجور که گفتین برای اینکه همینطور برنامه ریزی ذهن من عوض بشه

    من واقعا میخوام برنامه ریزی ذهنم عوض بشه میخوام نتایجم عوض بشه میخوام زندگیم تغییر کنه و همینطور بهتر و بهتر بشه

    و اینکه وقت ندارم و اینا نداره، برای ایناست که باید وقت بزارم و لذت ببرم از تغییر زندگیم وقتی من تلاش کنم برای تغیری زندگیم جهان همراهیم می کنه و با تضادهای کمتری روبرو میشم

    استاد همینطور که داشتین از ترمز پیدا کردن حرف میزدین و همینجور ذهن من فعال شد که چرا یه خواسته ای رو که با تمام وجود میخوام تجربش نمی کنم، پس حتما ترمز داره همینطور که به صحبت های شما گوش میکردم

    ذهن من فعالانه دنبال ترمز گشت و یک ترمز فوق العاده رو پیدا کرد، گفت همین تصویرسازی ای که راجع به این قضیه داری مثلا در روابط باعث شده اصلا تجربش نکنی

    اصلا خدا با من حرف زد یعنی اینجوری خدا پاسخ میده و سریع الجواب

    و به قول باور ها رو درست می کنیم نتایج تغییر می کنن یه جا متوقف میشیم، مثلا در مورد من قشنگ با باورهایی که خداوند گفت چجوری ترمز شناسایی کنم و بعد چه باوری باید راجع بش ساخته بشه رو انجام دادم، استاد دو سه روز بعدش نتایج رو دیدم و اونجا ایمانم افزایش پیدا کرد

    بعد که در جایی از این خواسته متوقف شدم باز گفتم حتما ترمزی هست و از اونجا که من تمرکزم روی روابط نیست بی خیالش شدم

    ولی دو سه روزه بش فکر می کنم برای همین دقیقا همین الان خداوند یک ترمز رو شناسایی کرد که اصلا من این قضیه رو راحت نمیبینم

    فکر می کنم کلا باید دوطرف کلی رنج بکشن، سختی بکشن تا به هم برسن، در واقع من خیلی دوست دارم راحت و ساده اتفاق بیفته بطوریکه برای من عجیب نباشه

    ولی ذهنم از تصویرسازی رنج کشیدن و سختی کشیدن در این مورد لذت میبره

    انگار نهایت عشق داشتن در رابطست

    اگر راحت باشه انگار علکیه، عه اصلا چه لوس البته این تهه ذهن منه تهه ته، من فکر میکردم الان دیگه واقعا باید روابط اونجور که میخوام راحت رخ بده و همه چیز عالی ولی من اصلا روی این جنبش کار نکردم درسته چنتا الگو دیدم

    ولی باز تهه ذهنه یه چیزی بود که همون رو اصلا به حساب نمیورد و ازش لذت نمیبرد

    و الان که من اونجور که باید این خواسته رو تجربه نکردم خیلی راحت

    پس حتما ترمزی در کاره، و خداوند حواب داد خیلی خوشحال شدم

    دیشب که یهویی یکی از تصویرسازی های من در واقع ایده آلم از روابط یهو مثل فیلم پخش شد برام

    اصلا احساس خوبی نداشتم، یعنی گفتم من میدونم این خوب نیست این الان تصویر خوبی نیست

    و میدونم این رو دارم از گذشته با خودم حمل می کنم و باید درستش کنم

    و امروز با دیدن این فایل جواب داد خدا و نوشتم تو کاغذ یادداشتم که حتما در موردش بنویسم

    و یه نکته جالب این هست که متوجهش شدم، که همون شناسایی ترمز چقدر جواب میده و نتایج رو تا حدودی تغییر میده

    چون وقتی میگیم این ترمزه این نباید باشه بصورت ناخودآگاه اونچه که باید باشه جاش میشینه و حالا باید روی اون کار کرد و الگو دید و تایید کرد و عمل کرد

    خیلی خیلی خوشحالم و احساسم خوب شد با شناسایی این ترمز

    و اینکه این باورها شناسایی شدن برای اینکه بتونیم ثروتمند بشیم: – من با ثروتمند شدن آدم خوبی میشم (چون احتمال اینکه سمت خلاف و یا شخصیت سمی برم کم میشه، حسد و کینه و تنفر اصلا دیگه جایی نداره و اونقدر تفریح و شادی داریم که همش در لحظه حال زندگی کردن هست با ثروتی که میسازیم) و – پیامبرا و اماما همیشه ثروتمند بودن و ثروت رو از خداوند درخواست میکردن چون میدونستن با ثروتمند شدن احتمال اینکه برن سمت خلاف کمتره

    – وقتی روی باورهام کار می کنم دیگه نتایجی می بینم که زندگیم قابل مقایسه با قبل نیست

    – وقتی روی باورهامون کار می کنیم، پیشرفت می کنیم نتایج میبینیم، بعد نتایجمون در یک نقطه متوقف میشه، از اونجایی که در ساز و کار جهان توقف نداریم و همه چیز باید هر لحظه بهتر و بهتر بشه، پس سریع باید بریم سراغ شناسایی ترمز و باور قدرتمند کننده ایجاد کردن، بعد دوباره پیشرفت و دوباره این روند ادامه داره تا ابد

    – اگر میخوام متفاوت نتیجه بگیرم باید متفاوت باور کنم و متفاوت عمل کنم

    استاد عزیزم و مریم جان عزیزم فیلمی که گرفتین فوق العاده بود خیلی خیلی ذوق کردم و عشق کردم از دیدن آدما از دست تکون دادنشون و منم براشون دست تکون دادم و عشق ورزیدم و به وضوح میدیم چقدر احساسم خوب شد مخصوصا با آهنگ های فوق العاده که پلی لیست من بودن :) خیلی خیلی دوستون دارم خیلی خیلی حالم خوب شد

    مخصوصااااااا تیکه آخر فیلم غروب زیبا و پل و اصلا من دیگه غششش :))

    عاشقتونم بخدا هنوز باورم نمیشه استادی که اینقدر برای من ارزشمنده مریم جونی که اینقدر برای من ارزشمند هستن و تمام این چیزایی که دارم یاد میگیرم در راستای اهدافم، آمریکا، جاده ها و خیابون های آمریکا، آهنگ های خارجی همون چیزی که همیشه میخواستم خدایا هزاران بار شکرتتتتتتتت

    عاشقتونمممممم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3859 روز

      درود بر شما

      می‌نویسم تا یادآوری مجدد بشه واسه خودم محکم تر، در خصوص این موضوعی که نوشتید

      ریشه ی اینا ماله تمام این فیلم ها و سریال هایی ست که دیدیم از کودکی و نوجوانی خانم منصوری

      همه چی همه ی لذت ها و پیشرفت ها و خواسته ها سخت بدست میاد سخت تجربه میشه

      اصلا اگر آسون و راحت در زمان کوتاه انجام بشه یا توسط یک دست خدا واسمون انجام بشه انگار برابری می‌کنه با انجام نشدن،

      حالا میخواد یک پولی باشه که خیلی راحت خودش میاد یا یک رابطه ی شاد و دلخواه…

      منم این موضوع تو ذهنم بوده از قدیم و نمی‌دونستم البته شخصیت خودمم بوده که دوست داشتم خودم سخت تلاش کنم تا حس کنم کاری انجام دادم وگرنه مغزم می‌گفت چون کاری انجام ندادی پس پول یا رابطه هم نمیاد یا ارزششو نداره که بخواد اینطوری بیاد…

      که مدتها پیش این ترمز رو درک کردم…

      از بس سریال ها نشون دادن که عشق ها بهم یا نمیرسن یا بعد 150 قسمت قسمت آخر اونم ده دقیقه آخر که کلی مشکل و سرویس شدن و ناراحتی کشیدن و زندان و دعوا و مخالفت و دروغ و … بهم رسیدن به خوبی و خوشی…

      این شد داستان زیبای زندگی این دو نفر… و چقدر هم افتخار کردن بهش و چقدرم خوشحالن…و چقدرم تازه از توکل ومثبت فکر کردن و اینا حرف میزنن تو بعضیاشون..

      یعنی با هزار رنج و مشقت رسیدن… این یعنی خدا اصلا این پول یا اصلا رابطه فلان رو نخواستیم همینطوری خوبه… لااقل زجر نمیکشیم…

      بدبختی نمیکشیم…

      از بس شنیدیم

      نابرده رنج، گنج میسر نمیشود

      مزد آن گرفت، جان برادر که کااااارررر کرد. کار.

      (البته شاید منظور شاعر کار ذهنی بوده)

      اون موقع ها کارها دستی و یدی بودن..

      از قدیم این تفکر بوده این سبک زندگی الآنم البته هست همینطور ولی کمتر… که مثلا فکر میکنن فلانی اگر بیرون نمیره حتماً یا تنبله یا بی عرضه و یا بیکاره یا هر چی نمی‌دونم.. بهر حال کار رو مساوی با بیرون رفتن و ساعتها مشغول به یک چیز بیرونی و ظاهری که قابل رؤیت باشه یا ساعت مشخصی انجام بشه یا تو دلش سختی خاصی باشه تا تا تا حقوق یا دستمزد یا درآمد بابتش دریافت بشه کرد وگرنه که مدل دیگه ای وجود نداره،

      برای همینم هست فکر کنم (این الان بهم الهام شدا) که رشته ها و زیر مجموعه‌های فعالیت های هنری مختلف یا ورزشی (مثل شما که ورزشکاری) یا یکسری رشته های دیگه از نظر بعضیا پولساز یا با پرستیژ تلقی نمیشد یا کمتر بهش ارزش داده میشد از طرف خانواده ها و آموزش و پرورش و رسانه.

      از بس داستان سختی کشیدن ها رو خوندیم

      از بس اشتباه معنی شده آیه ی قرآن که «بعد از هر سختی آسانی هست»، بجای «در دل هر سختی، همراه هر سختی، با هر سختی، آسانی هست…»

      اگر سختی هست حتماً آسانی هم همراهش هست براتون. این کلام خود خداست…

      اگر سیستمی بودن رو بیشتر بلور کنیم این باور این دیدگاه این نگرش و این زاویه دید تقویت میشه که من جدا از هیچ موجودی و هیچ آدمی بطور حقیقی نیستم در ماهیت واقعاً جدا نیستم.. و منم جزئی از یک سیستم هدفمند و منظم و دقیق کل هستم…

      پس دیدگاه کل نگر رو من خیلی باهاش موافق بودم از همون اول اصلا شخصیتا با اینکه جزیی بین بودم ولی برای ادراک هر چیزی از سالها پیش فهمیدم که کل نگری رو میپسندم نه بعنوان سلیقه شخصی بلکه برای اینکه اگر بخواییم هر چیزی رو خوب درک کنیم و یادش بگیریم باید به کل و ریشه اون نگاه کنیم…

      عین یک تیم فوتبال

      یکنفری نمیشه بازی کرد و برنده شد، یازده نفر باید هماهنگ و منظم باشند

      باید استراتژی باشه

      تاکتیک باشه

      و حالا در این تاکتیک هر کس نقش خودشو بخوبی ایفا کنه تا تیم برنده بشه و البته از دیدن بازی این تیم و هماهنگی شون و اینکه چقدر نرم و راحت و روون بازی می‌کنن تماشاچی لذت ببره.

      همون طور که سرمربی برای تک تک افراد تیم برنامه داره خدا هم برای تک تک اعضای تیم خودش برنامه و ماموریت داره، من نمی‌فهمم که بعضیا میگن هدف نداریم یا اهداف سطحی برای خودشون انتخاب میکنند

      خدا از طریق من خواسته ملکش جهانش رو پیشرفت بده گسترش بده من کی باشم که بخوام جلوی خواست و اراده و هدف خداوند رو بگیرم من بیجا بکنم..

      پس میزارم خداوند از طریق من برنامه هاشو اجرا کنه و تسلیم امرش هستم..

      دستوری قرآن هم داده که از حدود خدا نگذرید…

      تسلیم امر خدا باید باشم…

      حالا برم تمرین کنم ببینم امر خدا چی هست که باید تسلیمش باشم؟

      خداوندا بخاطر ظلمی که بخودم کردم

      بخاطر اینکه خوب نشناختمت

      بخاطر اینکه تسلیمت نبودم

      بخاطر ترسهام

      بخاطر عقده هام

      بخاطر نگرانی هام

      بخاطر کم خواهی هام از تو

      بخاطر عدم بندگی حقیقی نسبت به خودت

      بخاطر باور کردن هر چیزی که خلاف حرف تو بود

      بخاطر کامل گرایی هام

      بخاطر فریب سختی خوردن ها

      و هر چیزی که در من باعث ناامیدی و ترس و تردید و پریشان احوالی شد واقعاً معذرت می‌خوام

      و بسیار خوشحال و ممنونم که مرا در این راه زیبا در جاده خوشگل هدایتم کردی و دستم را گرفتی آوردی بسمت خودت در آغوشت و سرم را برگردانی تا نگاهم به دستان تو به چشمای تو به هدایت و نجات تو به گرمای عشق تو بیفتد…

      از لحظه ای طی این چندین ماهه اشکانم جور دیگه ای سرازیر شد این را فهمیدم…

      خدایا به تو متواضعانه محتاجم.

      با خضوع و خشوع به تو و عشق و لطف و هدایتت در این ملک پهناورت محتاجم…

      به پذیرایی بی نظیرت در این ملک جهانی تو که مالک یوم الدین هم هستی محتاجم…

      ……

      چقدرررر طولانی شد صحبت سه چهار خطی میخواستم بنویسمااا..

      دستام ول کن نیستن…

      خوب و شاد و در حالتی از رهایی و عدم چسبندگی و تسلیم وار باشیم..در حالتی از دعا و نیایش و ستایش همیشگی مثل پروانه ها

      مثل آواز و صدای زیبای عاشق گنجشک ها اول صبح

      مثل نسیم

      مثل قاصدک

      مثل چمن ها

      مثل حتی قوقولی کنان یک خروس اول صبح

      مثل حرکت ماهی ها و تکون دادن لبهاشون..

      اصلا چیزی نیست که در حال عبادت و نیایش نباشه…

      اگر کمی با دل نگاه دل با قلبی باز و گشوده و دقت بنگریم میبینیم همه و همه در حال مشغول عبادت هستند دارن ذکر میگن…

      بقرآن قسم یکبار داشتم مراقبه میکردم در خلوتم روی زمین نشسته بودم توی جنگل، گنجشکی ناز نزدیکای من اومد نشست… اصلا شوکه شدم گفتم چطور ممکنه گنجشکهایی که زود میترسن از انسان و زیاد نزدیک معمولاً من ندیدم بشینن، و با کوچکترین صدا و حرکتی می‌پرند چطور ممکنه؟!

      خدایا شکرت…

      منو ول کنی تا صبح می‌نویسم…

      ای خدا چقدر عالی برام نوشتی

      این مثال ها قلبمو باز می‌کنه

      بخصوص وقتی از احساسم از قلبم از تواضع میگم از طبیعت میگم…

      من نمیگما، خدایا می‌دونی که منظورم خودتی… خدا میگه خدا..

      دل آرام و دلشاد باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        اسماء منصوری گفته:
        مدت عضویت: 1904 روز

        سلام به شما آقا مهدی عزیز

        خیلی خیلی ممنون از کامنت عالیتون

        خیلی خیلی ممنون که اینقدر زیاد نوشتین واقعا لذت بردم

        چقدر عالی بود که گفتین خدا بخاطر کم خواهی هام از تو معذرت میخوام

        دقیقا این چند روز که دارم کامنت های شناسایی ترمزهای مخفی ذهن رو میخونم عین چراغی داره برام پدیدار میشه چه ترمزهایی دارم

        و استاد میگن اگر میخواین ببینید پیامبرا چه باورهایی داشتن، برین دعاهاشون رو تو قرآن ببینید؟

        یهو خدا روشنم کرد، که تو از من کم میخوای

        فهمیدم تو اکثر دعاهام از خدا کم خواستم

        یعنی دعا رو بخوای ترنسلیت کنی، معنیش اینه: تو که نمیتونی اینی که من میخوام مدلی که من میخوام این بهترین چیزه رو بدی، نخواستم، اینی که من بت میگم در این حد بده، اینو که میتونی بدی دیگه

        یعنی همش نگاه محدود، باور کمبود در مورد چیزهایی که در جهان هست و در مورد توانایی و قدرت خداوند در تنظیم و برنامه ریزیش و میبینم جاهایی که از نظرم باید بده خدا و وظیفش اینه که بده، کارش اینه، و تحت هیچ شرایطی به چگونگیش فکر نکردم، همه چیز راحت جور شد

        باید اعتمادم به خدا بیشتر کنم

        بیشتر و بهتر باورش کنم

        و در این زمینه جلسه 5 رویاها (راهنمای عملی) واقعا عالیه و واقعا دارم ازش لذت میبرم

        خیلی خیلی لذت بردم از نوشتتون آقا مهدی خیلی زیبا بود

        چقدر عالی که تسلیم خداوند شدید و او گفت و شما نوشتین

        خیلی لذت بردم

        خیلی خدا رو سپاس گزارم که من رو وارد این مسیر فوق العاده کرد

        براتون احساس عالی، ثروت زیاد، عشق فراوان رو از خدا میخوام

        در پناه الله یکتا باشید دوست خوب من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    مهتاب تهمتن گفته:
    مدت عضویت: 2477 روز

    سلام به همه دوستان و استاد عزیز اینقدر این ویدیو برای من جالب بود که شاید خیلی مطلب من ربط نداشته باشه ولی شاید یه روزنه ای باشه برای هر کسی ،چند روزی بود که داشتم به خریدن یه موتور فکر میکردم و هی تو‌خیابون سرچ میکردم که کی چی داره وچی واسه سفر خوبه ،اینجا ،هند، نود درصد مردم موتور سوارند ولی موتور harely davidson اصلا ندیدم اینجا ،دوسه شب پیش کنار یه رستوران یکیشونو دیدم کف کرده بودم دوروورش چرخیدم گفتم این اون‌چیزیه که من دنبالشم?دوستم گفت گنج پیدا کردی می‌دونی این چنده قیمتش ،خلاصه اومدم واسه خودم عکساشو پیدا کردم و زدم تو تابلو آرزوهام و امروز این فایلو‌دیدم ،خوب این از نظر من یه نشونه هست که منو داره به خواسته ام نزدیکتر می‌کنه به همین سادگی وقتی درخواست کنی ،میری تو فرکانسی که تورو به‌مسیرت میرسونه پایدار باشید،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    هاجر حاجتمند گفته:
    مدت عضویت: 2668 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباس منش

    یادمه وقتی تعهد دادم ۱۰ درصد از در آمدم را به نیازمندان ببخشم احساس می کردم کار خیری انجام داده ام وانتظار بالا رفتن در آمدم را داشتم به خدا گفتم خدایا من ۱۰ درصد از در آمدم را می بخشم تو هم پول بیشتری به من بده ولی هرگز این طور نشد .

    بعد از گوش دادن به فایل های استاد متوجه شدم ببخش معامله نیست بلکه ببخش فقط به خاطر خودت هست بدون چشم داشت و انتظار باید ببخشی بخشیدن چیزی از مال کم نمی کند بلکه جریان ثروت را جاری میکند

    ( باور فراوانی )

    شاید بزرگ ترین ترمز در زندگی ما نداشتن باور فراوانی ست چون اگر ما به باور فروانی معتقد باشیم هر گز با خدا معامله نمی کنیم خدا بزرگ تر از این حرف هاست که بخواهی با هاش معامله کنی خداوند همه قدرت ها را به ما عطا کرده تا خودمان با باورهای درست زندگی خودمان را خلق کنیم .

    باتشکر از دوستان عزیز و کامنت های زیباتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    لیلا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 1998 روز

    به نام خداوند بخشنده ومهربان

    خدایا شکرت به خاطر این سایت ،خدایاشکرت به خاطر عباس منش ،خدایا شکرت به خاطر این فایلی که بهش هدایت شدم،خدایا شکرت به خاطر این گوشی ،خدایا شکرت به خاطر این هندز فری

    داشتم با خودم حرف میزدم بعد از گوش دا دن به این فایل که چرا با خدا معامله کنم که اگه بهم ثروت بدی به فلانی کمک میکنم و فلان کار را انجام میدم مگه من از خدا نسبت به دیگران مهربان ترم خدا که خیلی مهربان و صاحب فضل عظیمه خدا خودش گفته از فضل من روزی بخواهید خدا خودش گفته هرکه را بخواهم روزی بی حساب میدهم خدا خودش گفته که از جایی به بنده ام روزی میدهم که گمانش نبرد یک دفعه یک ترمز در باورم پیدا کردم یادم افتاد که هر وقت که من این آیات را میخوانم که والله خیر اارازقین یا خداوند به هر که بخواهد روزی فراوان میدهدبا حسرت این آیات را می خواندم و فکر میکردم شامل من نمیشه یعنی خودم را لایق نمیدونستم خدا خیرتون بده آقای عباس منش که منو وادار به فکر کردن کردین و فهمیدم که چه ترمز مخربی در لایه های باورهام وجود داره دیگه نه تنها باحسرت این آیات نورانی را نخواهم خواند بلکه با احساس لیاقت و اینکه مخاطب خداوند منم آیات راخواهم خواند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    فرشته غلامي گفته:
    مدت عضویت: 1792 روز

    سلام بر همه دوستان و استاد

    باورهایی که وقتی ما فکر میکنیم خدا به من پول بده منم در ازاش فلان کار و در راه خدا میکنم

    به نظر من علتش اینه که ما فکر میکنیم شاید خدا با شنیدن این جمله که من چقدر خیر هستم دلش بسوزه و بخواد که به ما لطفی کنه و بگه آفرین این بندم پول و فقط برای خودش نمی خواد و خودخواه نیست . و دنبال راهی هستیم که اون ثروت رو از خدا به شرط استفاده در راه خیر بگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1122 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    تعهد روز صد و دوم

    سلام استاد عزیزم

    دوستان خوشحالم و از خداوند سپاسگزارم در این مسیر پراز حال وخوب و نعمت فراوان قرارداده خدایا شکرت و سپاسگزارم

    ی باوری ک داشتم برای ثروتمند شدن اینبود که خدا منو دوس نداره درواقع با پولدار شدنم مغرور میشم و با فخر و مباهات با اطرافیان رفتار میکنمدو این یعنی دور شدن از خدا …وخداروشکر الان متوجه شدم نتنها ثروت خوبه بلکه من بهتر و خوبتر هم میشم دیگه حس حسادتم خیلی کمتر میشه دیگه کمتر چشم دنبال خوشی و داشته های دیگران هست خدایا با پولدار شدنم من به احساس بی نیازی میرسم از هرچی غیر خداست پس غروری نیست همین الان دارم مینویسم بازم ذهنم میگه مغرور میشی چون بی نیاز از خلق میشی.!ولی جواب من اینه که وقتی از غیر خدا بی‌نیاز میشم یعنی خصلت‌های خوبم بروز کرده و یکی از خصلتها و ویژگی های بنده های خوب خدا فروتنی و بخششون هست ب قولی درخت هرچی پرثمرتر ،سر به زیر تر

    خب منکه تاحالا غرور خاصی نداشتم چیزی ک اطرافیان ب غرور تعبیر کردن درواقع عدم اعتماد بنفس من بوده، کمبود عزت نفسم بوده که در پشت این غرور قایم شده بود

    وقتی ثروتمند میشم دیگه از کسی ترس ندارم ک بگم الانه ک مسخره بشم،مورد شماتت قرار بگیرم و خلاصه وقتی من ثروتمند میشم بیشتر مردمی میشم چون اونموقع دوس دارم باهمه ارتباط بگیرم البته از سر آرامش ی ک دارم

    و اینجوری الگوی موفقتری میشم برای انگیزه دادن ب اطرافیانم برای اعتماد به رب و توحیدی شدن زندگیشون و ثروتمند شدنشون

    وقتی ثروتمند باشم سالم غذا میخورم ،حرص نمیخورم،غصه نمیخورم،میرم به هرجا خوشم بیاد مسافرت میکنم و باعث پیشرفت جهان هم میشم،در واقع من با ثروتمند شدنم همزمان که دارم به خواسته ها میرسم همون لحظه ب جهان و اطرافیانم از هر صنفی خیر و برکت می‌رسانم، با خرید خودرو به خیلی ها نعمت میرسونم با خرید خونه به خیلی ها نعمت می‌رسانم کلا هرکاری در جهت حال خوبم انجام یادم مطمعنن قبلش و بعدش به اطرافم دارم خیر میرسونم پس منطقی هست ک ثروتمند شدن معنوی ترین کار نزد خدای وهابم باشه

    وقتی ثروتمند میشم در لحطه زندگی میکنم باید اینجور باشه کاری ب الگوهای ضعیف ندارم،من حالم خوبه چون دارم از زندگی لذت میبرم

    خدا جهان با این عظمت خلق کرده برای چی؟برای فقیر و حقیر و ضعیف بودن من؟مگه میشه ،آخه این اصلا برای ی شخص بد ذات هم عادلانه نیست چه برسه به خداوند عالم که سراسر عدالت هست

    پس نتیجه مشخصه من بدنیا اومدم ک لذت ببرم وگرنه هیچ عقل سلیم و سالمی غیر این حرف رو تایید نمیکنه.

    من باید خودمو لایق بدونم تا خداوند از نعمتهای ک بی حد وحساب وجود داره عطا کنه

    و نباید نگران باشم ک پول دار شدنم یعنی اتفاقات ناخوشایند

    نباید فکر کنم که وقتی پولدار میشم برای فرزندم اتفاق بد میوفته

    و تازه الان چیزی متوجه شدم من در مورد مساله سلامتی یکی از عزیزنم گفتم به خدا می‌سپارم ک خودش خلقش کرده و الانم مراقبه و شفاش رو بهش میده

    بعد خودم متوجه شدم شیطان چقدر ازین ناحیه همش در هر حالی منو ناراحت میکرد و میگفت باید خودم رو برا مردنش آماده کنم و خلاصه همش منو به حالت ناراحتی میبرد،بعد یهو الهامات خدارو متوجه شدم ک فقط و فقط خداوند از امورات آگاه هست و روز زاد و مرگ هر شخصی رو خدا میدونه وبس

    اگر شیطان قرار بود ازین اتفاقات آگاهی داشته باشه ک واسه خودش خدایی بود

    پس نگران نباشم و همینکه شیطان داره از حربه استفاده میکنه این یعنی من مسیرم درسته و سپردمش دست کسی که همه چیز در ید قدرتش هست،و خوشحالم این ترفند شیطان رو متوجه شدم و بازم از شر شیطان رجیم و رانده شده به خداوند یکتا پناه میبرم

    پس ثروتمند شدنم یعنی فرزندم به امکانات بیشتری میرسه برای رشد و کشف استعدادهاش،و سلامتی جسم و روانی ش هم به امید و یاری خدا تضمین میشه

    وقتی حضرت سلیمان اون حجم از ثروت رو داشت تازه ب ثروت قانع نشد و زبان حشرات ج ن گان حیوانات خلاصه تمامی جنبندگان رو آگاهی داشت و تمام اجنه تحت تسخیرش بوود و همه میدونیم از پیامبران عزیز خداوند هست

    اینم مهری بر تایید ارزش ثروت نزد خداوند

    وقتی حضرت علی میگه فقر که بیاد ایمان از پنجره میره خب مشخصه وجود ثروت و ایمان هم باهم هست

    من نمیدونم چرا اینجور رسانه ها و اجدادمان سعی تلاش داشتن ما رو فقیر بدونن و مهمتر از همه اینو با خدا بودن می‌دونستن…درحالی متاسفانه عین از خدا دور بودن هست.وقتی در قنوت نماز میگیم خدایا خیر و نعمت هر دو دنیا رو میخوام یعنی چی؟پس خیر و نعمت این دنیا ،دروازه رسیدن به خیر و نعمت آخرت هست

    من خودم بشخصه با هیچ پولداری از نزدیک در ارتباط نبودم ک ببینم چه رفتاری دارند که برام باور بشه و متاسفانه تنها سند ذهن و منطقم همین فیلم و سریال‌هاست

    خدایا ازت هدایت میخوام به راه درست هدایت شم

    راستی وقتی میگیم خداوند زیبایی رو دوس داره من میگم وقتی من خودم رو زیبا میبینم اولین نتیجه ش ک فوری هم هست اینه که حال و احساسم خوب میشه و این عامل خودش ب تنهایی کلی اتفاقات خوب رو برام رقم میزنه،حالا وقتی منوثروتنند هستم میرم به خودم میرسم اگر لازمه بوتاکس میزنم پوستم رو پاکسازی میکنم خلاصه به خودم میرسم و همین کارها خودش قبل اینکه حال منو خوب کنه به جهان خیر و نعمت میرسونه و بعدش منم طعم دلچسب زیبا بودنم رو درک میکنم و حالم خوب میشه.خدایا شکرت برای وجود ثروت که سراسر مایه خیر و برکت و خوشبختی ست.

    سپاسگزارم خدای بی شریکم

    در پناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دو دنیا باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: