چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۱ - صفحه 100
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/12/abasmanesh-1-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2016-12-25 10:54:592020-08-28 08:35:37چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام ربم بنام خالقم بنام تنها امیدو تکیه گاهم
سلام خدمت استاد جان
نمیدونم این فایلها رو چند بار دیدم رندوم میام و میچرخم و گوش میکنم امروز بعد چندین بار تو زمانهای مختلف تعهد دادم و هر وقت این فایل رو گوش میدم دوباره تعهد رو مینویسم چون واقعا خواهان تو مدار بالاتر از همه نظر هستم
اینکه همه چی تکاملی هس و به اندازه ایی ک من باور میکنم ثروت وجود داره همونقد ن بیشتر وارد زندگیم میشه و این قوانین خداوند چقد رو نظمه چقدر سر قوانین ثابتی که گذاشته بوده.از وقتی که با سایت شما اشنا شدم تونستم یه مغازه اجاره کنم یعنی من از صفر کلا شروع کردم اینارو میگم دوستان بخونن انگیزه بشه و بدونن وقتی استمرار داشته باشن واقعا ب هر چی ک بخوان میرسن.6ماه پیش با سایت استاد عباسمنش عزیز اشنا شدم و بطور مداوم شروع کردم ب گوش کردن فایلها چون اگاهی های جدیدی بودن برام خیلی ب دلم نشست خیلی برام لذتبخش بود گوش دادن این اطلاعات خلاصه بعد دوماه گوش دادن مداوم تونستم با مبلغ خیلی کم برم خرید و مقداری لباس زیر بیارم و از خونه شروع کردم به فروختن بعد ایده دستفروشی امد اونم انجام دادم بعد دستای خداوند امدن ب سمتم پیشنهاد مکان و پول جنس و من شدم مغازه دار یه خانم خانه دار ک تا حالا هیچ منبع در امدی نداشت شد کاسب
البته تو مجردی فروشنگی کرده بودم تقریبا کل دوران مجردیم در حال کار کردن بودم چون وضع مالی بابام جوری نبود ک بتونه هزینه های مارو پرداخت کنه کلا وضع مالی کلا زیر صفری داشتیم من هم دوست داشتم کار کردن رو ازینکه مخارج خودم رو پرداخت کنم و بلاخره سنی نداشتم از 20 سالگی تا حدود 30 خورده فقط فروشندگی کردم تو جاهای مختلف کار کردن رو خیلی دوست داشتم.بعد ازدواج کردم تو یه شهر دیگه من اهل شمال بودم و همسرم تهران.همسرم سرباز بود از پول خبری نبود و خانواده همسرمم در حد توان مخارج خودشون بودن.و اونجا هم تصمیم گرفتم برم سرکار فورا تو یه کارگاه دستگیره در شروع کردم ب کار کردن کار سختی بود دستام ب فلزات حساس شده بود همش زخم میشد اما من کم نبوردم چون دوست داشتم همش ته جیبم پولی باشه و بتونم حداقل هر چی ک خودم دوس دارم رو تهیه کنم اتفاقا تو محیط کارم موفق ترین بود با اینکه بچه های اون محل و محوطه چندین سال بود سابقه داشتن تو کارشون موفق بودن تو سرعت عمل ولی من بعد 3ماه زده بودم رو دست همشون از نظر سرعت ساخت دستگیره.کلا تو هر محیطی کار میکردم کارفرما ازم راضی بودن.تصمیم گرفتیم برای زندگی برگردیم شمال بعد جابجایی بازم تصمیم گرفتم کار کنم کلا با بیکاری میونه خوبی نداشتم توی یه قنادی شروع کردم ب کارکردن البته تو قسمت فروش.البته جایی بود ک قبل ازدواجم کار میکردم بعد ازدواج هم درخواست کار دادم بلافاصله قبولم کردن اونجا هم موفق بودم طوری ک کل فروشگاهو دادن دست من گذشت من بر اثر یه سانحه پام لای بالا بر گیر کرد و پام کلا داغون شد و خونه نشین شدم یعنی کلا دکترا گفته بودن باید قطع شه از اونجایی ک نامید نشدم و اون اولش کلی گریه میکردم اما زود بخودم میومدم میگفتم نه این اتفاق رخ نمیده و من خوب میشم.نزدیک 6 ماه همش درگیر بیمارستان های مختلف و بظور معجزه اسایی بخاطر پیوند هایی ک انجام شده بود عملیات جراحی های پی درپی پام شروع کرد به بازسازی و خوب شدن ک خود دکترا تعجب کردن چطور پایی ک ب اون صورت مچاله شده بود میتونه پیوند پوست رو قبول کنه من ته داستان رومیدونستم خوشه چون تو این چند ماهی ک خونه بودم همش بگو بخند مو داشتم و نانید نبودم همه میگفتن چه روحیه ایی داری منم میکفتم بیخیال نهایت با یه پا ادامه میدم اونا چشماشون گرد و با تعجب فقط نگاه میکردن.سرتون درد نیارم من شروع کردم به رفتم ب فیزیو تراپی و خوب شدم البته شکل ظاهر پام ب قبل بر نگشت ولی خدارو شکر میکنم میتونم راه برم همین کافیه.بعد اینکه یه مقدار راه افتادم با اینکه پام ورم داشت و با فشار و سرپا ایستادن بیشتر ورم میکرد کم نیوردم و دوبعره رفتم جای دیگه سرکار.میگم اینکه ته جیبم خالی باشه حال نمیکردم تا اینکه پسرم ب دنیا امد و من خونه نشین شدم.این چند سال گذشت ما وضعیت خوبی نداشتیم حقوق بخور و نمیر همسرم.و من هزارو یک راهو رفتم تا بفهمم چرا همسرم از صب تا شب سرکاره بازم ما همش کم میاریم تو یکی دوتا دوره بقول معروف خودشناسی ثبت نام کردم مقداری ارومم کرد ولی بازم کد اصلی رو نمیدادن شایدم واقعا اموزششو بلد نبودن مقداری رفتم تو فاز عرفان ولی اونجوری ک باید قلبم باز نشده بود دوباره یه دوره دیگه شرکت کردم مبلغش پایین بود ولی کل پولی بود ک داشتم گفتم اشکال نداره قلبم میگه ثبت نام کن اونجا بود بعد یکماه شروع دوره حالم بهتر شد و یشب یا روز دقیقا یادم نمیاد بطور اتفاقی تو اینیستا یکی از پست های یه بنده خدایی صدای استاد عباسمنش خورد ب گوشم.ک گفت بچه ها همه چیز خداونده یه مطلبی صحبتی راجب خداوند بود ولی ب گوشم اشنا امد طنین صدای استاد ب گوشم خوش امد و دلم خواست دوباره گوش کنم البته اوازه استاد عباسمنش جهانی بود میشناختمشون ولی بطور اساسی اصلا نمیدونستم سایت دارن و اونهمه فایلهای بسیار خوب هس ک بصورت رایگان میشه گوش داد.گفتم برم اینستا استاد رو پیدا کنم سرچ کردم دیدم فالو داشتم قبلا چون قبل تر ها میرفتم تو اینیستا پیگیری میکردم چون از پارادایس کلی فایل بود من خیلی خوشم میومد.بعد یهو چشمم خورد به پایین همون قسمتی ک فثپستها هس نوشته بود سایت عباسمنش من گفتم برم گوگل ببینم چیزی هس اصلاچجوری میتونم استادجان رو پیدا کنم رفتم گوگل سرچ کردم دیدم واااااای خدااااا چقد فایل رایگان گفتم فرزانه کارت در امد بشین گوش من اون لحظه استارت خورد من هندزفری شارژر هندزفری گوشی کلا بهم چسبیده بودیم گوش کرد نوشتم تمام فایلها رو جمله جمله وارد ذهن و قلبم جای دادم نمیدونم چه اوساره ایی بر روح و جانم تزریق میشد مرا هر لحظه تشنه تر میکرد.من اماده اماده من عین کسی ک طلای نایابی رو کشف کرده چنان برای شنیدن ولع داشتم خلاصه افتادم تمام خواسته هامو نوشتم صب تا شب فقط نوشتم و تونستم مغازه کسب و کارم رو راه اندازی کنم.بخواهید تا بشما داده شود.هر چیو ک میخواستم یک روز بعد تو دستام بود رابطه با خداوند این توحیدی بودن این عشق خداوند اره من قلبم باز شده بود عشقش رو دریافت کردم و شبانه روز اشک میریختم قلبم مهربان اخلاقم نرم تر رفتارم همه چیم من کلی تعغیر کرده بودم کلا انگار اون شخصیت دیگه وجود نداشت عشق عمیقی بین منو ربم چقداین عشق و این حال خوب ارزش همه چیو داره.تمام دلخوشیم خودشه دیگه چی میخوام جز عشق ابدی و ازلی.من عاشق شدن ن اون عشق های زمینی ک پر از درگیری و تنش بود عشقی ک همیشه هس همه جا با منه تموم شد دیگه چی میخوام
من تعهد دادم و بازم تعهد میدم اونقدر رو خودم کار کنم تا تلافی تمام سالهای ک زجر کشیدم از فقز و نداری همشو تجربه میکنم با صبر اعتماو و کار کردن روی خودم کنترل ذهن تسلیم بود و مطئم میام با دستی پر
استاد جان خیلی عاشقتم دستان پر مهرت قلب پر از عشق رو از همینجا میبوسم.شادو پیروزباشی
به نام خدا
فصل اول روز نوزدهم.
من تو این سن برای پول شغل های زیادی عوض کردم..
دیگه تو کل فامیل فهمیدن که من چقدر اهل تلاشم.
ولی به خداوندیه خدا حرف استاد کاملا درسته . .
ثروتمند شدن هیچ ربطی به شغل های مختلف نداره..
حرفای این فایل مثل بقیه حرف ها کاملاااااا..صحیح
چرا اینو میگم ؟
چون با پوست استخونم تجربه کردم
آقا
آقا
آقا گشتم نبود نگرد نیست.
من محمود ناصری زاده
تعهد میدهم تا سال آینده درآمدم 3 برابر و بیشترش کنم.
و تلاشمو میکنم هرچه سریع تر انشالله دوره روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم..
و پله پله بیام بالا..
چون از قانون سلامتی و کشف قوانین زندگی نتایج عالی گرفتم.
الهی ب امید تو
به نام خالق قدرتمند هدایت گر من
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان و تماامی همسفرانم
تحول زندگی من روز نوزدهم
قبنا چطور فکر میکردیم مثلا فلانی که ثروتمنده باباش دزد بوده یا خودش دزده مگه میشه تو این سن انقدر ثروتمند بود یا اینکه از این دولتیاس پول مردمو خوردن یا ….
ولی با ورود به سایت فهمیدم ثروت یه مداره فهمیدم اگر ثروت میخوایم ما باید بریم سمتش اون نمیاد من از بچه گی پدرمو دیدم که تا 11 شب کار میکنه از اطرافیانمون اوضاع مالیمون خیلی بهتر بود ولی من میدیدم که پدرم چقدر اشتباهات داره خیلی تصمیماتش اشتباه بود ولی بالاخره از عمو هام اطرافیانمون اوضاع مالیمون خیلی بهتر بود ولی با زحمت فراوان و کار زیاد و من با این باور که بچه پولدارم بزرگ شدم تا خیلی جاها این باور کمکم کرد تا وقتی که خودم رفتم تو کارگاه پدرم شروع به کار کردم رفته رفته باورهای قدرتمند من به خاطر ورودی هام که رفتار پدرم تصمیمات اشتباه ش به خاطر باورهای محدود کننده ش مشتری های که پولشو نمیدادن یا با بدبختی میدادن یا قیمت وحشتناک ضعیف میداد دقیقا الان میفهم که خداوند چقدر عادله و دقیقا جایگاه پدرم جاش درسته و به خاطر این ورودیها باورهای من هر روز محدود کننده و محدود کننده تر. شد مثلا یه نمونه بگم کارگاهو خودش تمیز میکرد میگفتم بابا جاان بده کارگرات تمیز کنن اصلا کار. اوناس تو کارفرمایی میگفت اونا باید کار کنن مگه درمیاد پول ندارم من فقط با ندارم مشتری پول نمیده نیست ده سال کار کردم من مخالف صد در صدی رفتار پدرم بودم اما ناخوداگاهم با اونا برنامه ریزی شد و وقتی اومدم تو سایت هر چقدر بیشتر قوانین رو درک کردم سالهای گذشته نتایجمو دیدم که چقدر خداوند عادله و فقط به فرکانس های خودمون توجه میکنه و طبق فرکانس هامون نتایجمونو بهمون تقدیم میکنه پس من که با اون فرکانس نتایجم بالا پایین داشت به خاطر ورودیهای بدم الانم با ورودیهای قدرتمندم میتونیم بهترین هارو برای خودم بسازم خلق کنم خدایا شکرت
من مصطفی در تاریخ 1402/11/13 تعهد میدهم که درامدمو ( که الان 40تا 50 میلیون هست) در سال اینده همین تاریخ پنج برابر تا بیشتر افزایش دهم به کمک و یاری لله قشنگم
خدایا بی نهایت سپاسگذارتم
استاد قشنگم سپاسگذارم
خانوم شایسته نازنین سپاسگذارم
به نام خدا
استاد عزیز سلام.
من هم اون اوایل آشنایی با این فایل آشنا شدم و جنس این فایل اون اوایل برام طوری نبود که فکر کنم حقیقت نداره.
الانشم که این همه آگاه تر شدم میفهمم که مشکل کار کجاست.
همش تو باورهامون هستش همش تو زاویه دیدمون نسبت به مسایل هستش.
همش تو فرکانسامون هستش
هرچقدر رو باورهامون کار کنیم و خودمون رو با این فایل ها تقویت کنیم وردی مثبت بدیم همون قدر هم موفق میشیم
من سعی میکنم رو باورهام کار کنم و میفهمم که وقتی کار نمیکنم اوضاع آروم آروم خراب میشه
پس دوباره و دوباره رو وردیها رو باور ها رو خودم کار میکنم تا بهتر و بهتر بشم .تا ثروتمند بشوم.
…
اینجانب علی عابدینی تعهد میدم تا یکسال دیگه آمد خودم رو حداقل سه برابر کنم /حداقل سه برابر و بیشتر
تاریخ امروز 1402/11/12 ساعت شش و چهل و هشت دقیقه صبح .
توکل بر خدا.
به نام خدای مهربونم که هر روز دست های بیشتری برای آرامش و لذت بردن از زندگیم میفرسته️.
چقدر این جمله من و تکون داد: به دنبال حقیقت باشید… لحظه ای که این ویس رو گوش دادم اشک شوقم جاری شد ، دقیقا حرف ها و جمع بندی که نیاز داشتم رو امروز از شما شنیدم.
امروز تعهدم رو داخل دفتری که برای روز شمار تحول زندگی من آماده کردم و از روز اول دارم نکته هارو یادداشت میکنم نوشتم و روز به روز برای رسیدن به حقیقت مشتاق ترم
بعد از ده سال کار کردن روی رشته ی روانشناسی وقتی وارد بازار کار شدم دیدم نتیجه ای دریافت نمیکنم و متوجه شدم که مشکل از شغل نیست مشکل از باورهای منه.
به مرور زمان شجاعت پیدا کردم که ببینم اصلا به این شغل علاقه دارم؟
و فهمیدم نه چون با احساس بد این کار رو انجام میدم و الان روز به روز دارم به جای اینکه بمونم کاری و انجام بدم که دوست ندارم اولین قدم روی باورهام کار کنم و مسیری رو ادامه بدم که بهش علاقه دارم البته با باورهای جدید و هماهنگ با قوانین جهان.
خدایا سپاسگزارم
استاد جان و مریم عزیز خیلی شرکت کردن در مسیر روز شمار تحول زندگی من برام قشنگه.ممنونم ازتون
«به نام رب که تکیهگاه و پناهگاه و حمایتگر و همهچیز من است.»
من تعهدم رو تو دفترم نوشتم ولی میخوام اینجا هم بنویسم و از نوشتن تعهدم اینجا، تو فضایی که آدمها میخوننش میترسم، خیلیم میترسم. ولی وقتی دیدم میترسم، به خودم گفتم آها پس باید انجامش بدم و بنویسمش و برم تو دل ترسم…
من، مائده هستم. و تاریخ امروز 9 بهمن 1402، ساعت 4:01 صبح به خودم تعهد میدم که تا مهر ماه سال 1403 (مینویسم مهر ماه چون اولین باری که این فایلو گوش دادم و به خودم تعهد دادم مهر ماه بود) به ماهی 50 میلیون تومان درآمد برسم.
نمیدونم هم چطور ممکنه به این درآمد برسم چون شغلی هم ندارم و فقط پدرم هر ماه مبلغی رو به کارتم واریز میکنه.
البته ایدهی شروع کارم هم چند وقت پیش به ذهنم رسید و من پا گذاشتم روی ترسهام و شروعش کردم و اون ایده هم عکاسی تبلیغاتی از محصولات بود چون سالها هم به عکاسی علاقه داشتم و همیشه میترسیدم از انجام این کار به خاطر ترسها و بهانهها و قدرت دادن به دیگران…
ولی الان به هیچکدوم از بهانههام بها نمیدم، دوربین ندارم؟ اشکال نداره، موبایل که دارم، خدا رو که دارم، و خدایا شکرت بابت همین گوشی و میدونم که تو کمکم میکنی، چون با ایمان به تو تونستم پا بزارم رو ترسهام… مشتری از کجا پیدا بشه؟ من نمیدونم، خدا خودش مشتریم میشه، خدایا شکر بابت حضور خودت… اگه عکسام خوب نشن چی؟ مهم نیست، خدا کمکم میکنه که هم عکسا خوب بشن و هم کاری میکنه که همه از عکسای من خوششون بیاد، خدایا شکرت که تو رو دارم… اگه شکست بخورم چی؟ بازم مهم نیست، من از خدام، اصلا مگه خدا شکستپذیره؟ من به خدا توکل میکنم و حرکت میکنم و انجامش میدم، اگه شکست ظاهری هم پیش بیاد مهم نیست و این به این معنیه که خدا یه موفقیت خیلی بهتر و بزرگتر رو واسم درنظر داره، خدایا شکرتتتت بابت حضورت… اگه مسخره بشم چی؟ اصلا مهم نیست، من خدا رو دارم، بابا من پشتم به خدا گرمه، اونه که حمایتگر منه، خودش گفته حرکت کن من هواتو دارم، خدایا شکرت که مأمن و پناه من تویی…
خدایا من از همین جایی که هستم و با هرچی که دارم شروع میکنم، بقیهش با خودته خدا جونم… خدای عزیزم من به تو توکل میکنم و بقیهشو خودت حل میکنی… خدایا خودت گفتی کارساز بودنِ خدا کافی است و من به کارساز بودنِ تو اعتماد میکنم و تو برای من کافی هستی… خدایا شکرتتتت
واقعا از نوشتن تعهدم و از نوشتن شروع کارم توی این فضای عمومی میترسیدم و خدایا شکرتتتت، هزاران بار شکرتتتت که کمکم کردی تا روی این ترسمم پا بزارم…
من برای رسیدن به درآمد 50 میلیونی ایدههایی که الان دارم اینان: کنترل ورودیها با شدت بیشتر، بستن شبوروزم به فایلهای استاد عباس منش، اجرایی کردن ایدهها و رفتن تو دل ترسهام، خوندن کتابهای بیشتر، ثبتنام کلاس عکاسی، تحسین خودم و موفقیتهای قبلیم و تحسین پیشرفتهای هرچند کوچکم، سپاسگزاری کردن، داشتن self talk مثبت، کار کردن روی باور فراوانی و داشتن لیاقت ثروت، وقت گذاشتن برای یادگیری مهارت مدنظرم… اینا ایدههای من بودن که توی دفترم هم نوشتمشون و اینجا هم نوشتم تا از خودم ردپا بزارم (هرچند خیلی واسم سخت بود نوشتن این کامنت و تعهد اینجا)، اینجا مینویسم که چند ماه دیگه بیام اینجا و این کامنت خودمو بخونم و کلی ذوق کنم از اینکه چقدرررر پیشرفت کردم… شاید باورتون نشه ولی از الان ذوق اون لحظه رو حس کردم :)
خدایا شکرتتتتتت
و خدایا شکرت بابت این لحظه و این سکوت و این تعهد.
خدایا هزاران بار شکرت.
خدایا بینهایت شکرت.
دوستت دارم خدا جونم :)
بنام خدایی که بخشنده س
سلام مائده جان آفرییییییین عالی نوشتی اشکم در اومد
واقعاً اگه پشتمون بخدا گرم باشه دیگه از هیچی نمیترسیم
آفرییییییین بهم کلی انگیزه دادی
به امید موفقیت روزافزون ت
ای کاش همه مون این مسیر رو درک کنیم
خیلی دلم میخواد چند ماهه دیگه شاهد موفقیتت باشم
من هم تازه کارمو شروع کردم دوست دارم با کمک خدای مهربونم و انگیزه گرفتن از این سایت به موفقیت برسم
میخام به استقلال مالی برسم که تا حالا همش میگفتم ای بابا نمیشه که با دو تا بچه با این سنم دیگه وقتش گذشته باید از همون موقع به فکر بودم
ولی الان نه الان میگم با یاری خدا شروع میکنم و میرسم به همون جایی که به آرزوهام قول دادم .خدایا هزاران بار شکرررررررررررت .
بنام خدایی که بخشنده س
سلام مائده جان آفرییییییین عالی نوشتی اشکم در اومد
واقعاً اگه پشتمون بخدا گرم باشه دیگه از هیچی نمیترسیم
آفرییییییین بهم کلی انگیزه دادی
به امید موفقیت روزافزون ت
ای کاش همه مون این مسیر رو درک کنیم
خیلی دلم میخواد چند ماهه دیگه شاهد موفقیتت باشم
من هم تازه کارمو شروع کردم دوست دارم با کمک خدای مهربونم و انگیزه گرفتن از این سایت به موفقیت برسم
میخام به استقلال مالی برسم که تا حالا همش میگفتم ای بابا نمیشه که با دو تا بچه با این سنم دیگه وقتش گذشته باید از همون موقع به فکر بودم
ولی الان نه الان میگم با یاری خدا شروع میکنم و میرسم به همون جایی که به آرزوهام قول دادم .خدایا شکرررررررررررت .
سلام میترا جان
مرسی عزیزم، مرسی از لطف شما…
آره بابا هممون پشتمون به خدا گرمه، خودش هدایتمون میکنه.
إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ
ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﺎﺳﺖ. (اللیل_ آیه١٢)
میبینی؟ خودش گفته که هدایت میکنه، اینجوری نیست که خدا ما رو از عدم و نیستی به وجود اورده باشه و تنها رهامون کنه که…
ببین بهت یه پیشنهادی میدم: آیههایی که درمورد توکل هست رو دربیار و توی یه دفتر یا نوت گوشی بنویس، ببین واقعا واسه من مثل سوپر انگیزهس این آیهها…
میترا جان، خود استاد عباسمنش هم میگن که هیچ شرایطی مهم نیست، آدم از هرجایی که هست میتونه شروع کنه، خود استاد هم با دو تا بچه، دست خالی مهاجرت کردن و کارشونو از صفر شروع کردن، اگه استاد تونسته، شما هم میتونی میترا جان، چون من خودم همیشه به خودم میگم همهی ما آدما رو یک خدای یگانه آفریده و هرکس به هرنقطهای رسیده پس ما هم میتونیم. و اگه به خدا توکل کنیم و پا بزاریم روی ترسهامون و بریم تو دلش موفق میشیم.
ایشالله هم من و هم شما به زودی موفق میشیم… پس با توکل به خدا، پیش به سوی موفقیت…
در پناه الله یکتا
درود بر شما
آفرین آفرین مائده خانم عزیز
ماشالله به این جسارت و شهامت
ماشالله به این اراده و صداقتی که از یک شهامت غلبه بر ترس بزرگ تون میاد کلی کیف کردم که چقدر عالی نوشتید و چقدر خوب بر نجوای ذهنتون برای نوشتن غلبه کردید و از پسش بر اومدید
و چقدر خوشم اومد و لذت بردم
و چقدر با جسارت هدف انتخاب کردید
و چقدر عالی و هوشمندانه ارتباط گرفتید با خدا و باورهای توحیدی رو دارید میسازید این جملات طلا هستند اینکه نوشتید دوربین ندارم، (با توجه به اینکه هنوز نه شغل و نه اون درآمد مستقل رو ندارید) اشکالی نداره، موبایل که دارم خدا رو که دارم و خداوند واقعا هرگز شکست و تاخیر در کارش نیست
خیلی خوشم اومد آفرین
واقعا، من اخیرا این استعاره رو درست کردم و منطقی کردم و واقعا هم همینه ها : من عین مهمون اومدم چند صباحی روی کره زمین به دعوت خدا و خداوند میزبان هست و من مهمونش
مگه مهمون باید کار کنه وقتی مهمونی با شکوهی میره؟
مگه صاحب خونه از قبل آماده پذیرایی نیست؟
بابا من مهمون خدایی هستم که فوق فوق پادشاهی امکان پذیرایی از هر جهت داره
جای عالی
غذا و نوشیدنی عالی و با کیفیت
فضای تمیز و عالی
نورپردازی عالی
امنیت عالی
خوش رویی عالی
سنگ تموم میزاره
اصلا نمیزاره به ادم بد بگذره
جای خواب عالی
مگه وقتی یک کسی مهمونی برای مثلا یک عروسی یا شام دعوت میشه کارت دعوت میارن براش با عزت و احترام به یک رستوران با شکوه یا مثلا یک هتل خوب یا بعنوان یک مسافر
چند روز اون جا برای خواب هم می مونه مگه بهش بد میگذره؟ مگه همه چیزهای عالی رو براش فراهم نمیکنن؟
اون وقت خدا با این عظمت امکانات کافی نداره؟ ناقصه کاراش؟
مثلا بگیم عه! فلان چیز یادش رفتا
یا فلان مورد رو کم داشت!
یا توانش همین اندازه بود
یا توی اومدن ما عجله کردیم خدا آماده نبود!
یا وقت نکرد!
یا هر چرت و پرت دیگری
من اینجا مهمونتم ای خدا ازم عالی و شاهانه پذیرایی کن
واسم چراغونی زیبا براه بنداز
فرش قرمز زیر پام پهن کن
زیباترین لباس ها رو واسم توی ملکت فراهم کن
باغ زیباتو نشونم بده و با اسب های زیبایت سواریم بده
این از لطف و ثروت و بزرگواری و محبت و قدرت و شکوه و جلال و عظمتت هست
دمت گرم
دم شما گرم مائده خانم عزیز
بسیار موفق و ثروتمند باشید و من واقعا لذت میبرم ببینم و بشنوم و بخونم پیشرفت شما رو
به نام الله زیبایی ها
ردپای من در روز نوزدهم
سلام به عزیزانم
چندبرابر کردن ثروت با تغییر نگاه و باورها، طبیعی ترین عمل ممکنه و به همین شکل، نگاه کمبودِ ثروت به طور طبیعی فقر رو موجب می شه.
با تغییر نگاه باید ریلمونو عوض کنیم به سمت ثروت.
این واقعا طبیعی ترین کار ممکنه. همونطور که وقتی می خوایم در مسیر مورد نظر حرکت کنیم اول نگاهمون رو میبریم به سمت مسیر و بعد حرکتمون در سمت نگاهمون و افق دیدمون جریان پیدا میکنه. نمی تونیم به سمت چپ نگاه کنیم ولی بریم سمت راست.
باورهای هم جهت با ثروت ما رو به ثروت می رسونن.
باور احساس لیاقت
باور فراوانی
باور معنوی بودن ثروت
خدایا شکرت بابت این مسیر زیبا و بی نظیر
تعهد من موندن در مدار آگاهی و ثروته
الله من شکرت
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد ومریم جان وهمه دوستانم.
کلید:جسارت در پرداخت بهای هدف.
فایل:چند برابر کردن درامد دریک سال.
خدارو شکر که توانستم بازهم این فایل توحیدی را گوش دهم وباورهایم را برای رسیدن به معنوی ترین کار دنیا وخداپسندانه ترین کار تقویت کنم.
هر چیز بهایی دارد ورسیدن به ثروت هم بهایی دارد که باید پرداخت کنی.
بهای ان تغییر شغل ومحل کار وزمان کار کردن نیست بهای آن تغییر باورهاست .
باید بدانی که ثروت وفراوانی در جهان هست وکمبودی وجود ندارد واین فراوانی هر روز بیشتر وبیشتر می شود.
خداوند همه بندگانش را به یک اندازه دوست می دارد وعاشق گسترش جهان از طریق بندگانش هست وبندگان تنها با داشتن ثروت وفراوانی می توانند به این گسترش کمک کنند.
پس اگر می خواهی ثروتمند شوی باید متعهد شوی باید این خواسته در تو به وجود بیاید باید بدانی که تو لایق یک زندگی خوب هستی پس تعهد بده که ثروت خود را چندین برابر کنی.
من چون با شوهرم کار آزاد داریم همیشه فکر می کردم ثروت فقط باید از این طریق وارد زندگیم شود خداوند برایم دستانش رابفرستد ومشتری شوند وثروت وارد زندگیم شود.
اما چند روز پیش پولی به دستمان رسید نه از طریق شغلی که داریم من پولی رو درخواست کردم و خداوند به حسابم واریز کرد وفهمیدم که باید دستان خداوند را باز گذاشت نباید دست خدا را ببندم وفقط از یک طریق ثروت بخواهم او به غیر حساب واز جایی که من حساب نمی کنم به من می بخشد.
پس باز هم تعهد می دهم که درامد وثروتمان را چندین وچند برابر کنیم تعهد می دهم با ثروتم به مسافرت بروم لباس وخوراک با کیفیت بخرم در سلامتی وشادی مصرف کنم.
تعهد می دهم که می خواهم از این پس در خور بنده خداوند خلیفه خدا در زمین زندگی کنم در رفاه وآسایش وشادی.
وخداوند من قادر است همه این نعمتها را به آسانترین وراحت ترین راه در اختیارم قرار دهد.
خدارو سپاس سپاس سپاس.
استاد متشکرم وآرزو می کنم همواره در شادی زندگی کنید.
در پناه خدا.
خانم بهرامیان عزیز
درود بر شما
اولا تبریک میگم به شکستن این قفل که در ذهن همه ما از قبل شکل گرفته و هست که فکر میکنیم فقط از همون یکی دو راهی که میشناسیم باید حتما موقعیت ها جور بشن
چقدر کیف کردم که نوشتید تعهد میدهم با ثروتم برم مسافرت و خوراک و پوشاک عالی و با کیفیت بخرم و در سلامتی و شادی مصرف کنم.
این یک حس و فرکانس باور خودارزشمندی و احساس لیاقت هست
و نکته دیگه اینکه پرداخت بها و اینکه استاد همش میگفتن حرکت کنید، از قدیم همش ذهن منطقی آدم فکر میکرد یعنی طبق معمول باید یه حرکت (فیزیکی) بزنه در حالیکه ثروت همش یک کار ذهنی و فرکانسیه
یعنی حرکت ذهنی بکنید
یعنی با فرکانست جاتو عوض کن نه اینکه با فیزیکت جاتو عوض کنی
اینم شما عالی اشاره کردید
اینا همش باورهای عال هستنا.
ماشالله
دمتون گرم به این تعهد
حتما موفق میشید
سلام به آقای رجبی.
متشکرم که کامنتم رو خوندید ونظر زیباتون رو برام نوشتید.
گاهی توی یه فرکانس خوب هستیم و بهتر قانون رو درک می کنیم و وقتی روی خودمون کار نکنیم افت می کنیم.
امروز صبح یه نگرانی عجیبی بابت یه موضوع تمام وجودم رو گرفته بود.
وانگار خداوند شمارو هدایت کرده بود به کامنت چند وقت قبل من تا این کامنت رو بزارید ومن دوباره برگردم وبخونم ویادم بیاد که فاطمه از چی نگرانی تو خدای بزرگی داری که کافیه ایمانت رو بهش نشون بدی اون تو رو تا خود بهشت می بره نترس و غمگین مباش.
برای نگرانیم می خواستم برم سراغ نشانه امروز من که پیام از جمیل اومد که پاسخی به دیدگاهتون داده شده وگفتم بزار اول اینو بخونم و دیدم همین نشانه امروز من بود.
چقدر خدا قشنگ بنده هاش رو هدایت می کنه هر بار به یه شکلی به وسیله یه کسی وامروز شما دست خدا شدید تا من خودم رو باز هم بسپارم به خدا و ترس ونگرانی نداشته باشم.
متشکرم وبراتون آرزوی بهترینها و موفقیت در این مسیر رو دارم.
در پناه خدا.
خدایا شکرت که به این فایل هدایت کردی
ثروت یک انرژی است
قانون باورها کاملا درست است
من سال اول با استاد اشنا شدم این تعهد نوشتم که کاملا یادم رفته بود که من چه درخواستی کردم والان باآن راحت وکاملا طبیعی شده
والان خواسته ام بزرگ تر شده وبه خودم تعهد میدهم که در سال جدید این درامدی که الان دارم میخواهم سه برابر یا بیشتر کنم از مبلغ 450هزار تومان به 1000000میلیون تومان یا بیشتر شود تاریخ 1402،11،5
سلام به استاد مهربان
سلام به دوستان خوب خودم
چقدر این فایل را دوست دارم
واقعا برای من عالی و فوق العاده است
یک انگیزه ای شده است تا بهتر و بهتر بتوانم روی خودم کار کنم و از لحاظ مالی رشد و پیشرفت داشته باشم
یک باور غلط که همیشه در ذهن خودم داشتم این بود که نگاه کنم کدام شغل پر درآمدتر است تا بهتر بتوانم من هم به پول و ثروت برسم
اما این باور غلط بوده است
الان به این درک و منطق رسیده ام که دنبال کاری باشم که در آن حس و حال من خوب و عالی است
کاری را انجام بدهم که به آن علاقه دارم
دنبال کاری بروم که در آن همیشه می توانم براحتی رشد و پیشرفت داشته باشم
اکنون که برای چندمین بار است که در حال دیدن این فایل هستم به این درک و منطق رسیده ام که همان راهی را بروم که نسبت به آن علاقه دارم
خدا را شکر که راه خودم را با کمک استاد پیدا کرده ام
اکنون به کاری مشغول هستم که در آن نوفق هستم
به کاری مشغول هستم که براحتی دارای آزادی زمانی و مکانی هستم
هرگز دچار کمبود وقت نیستم
هرگز ناچار و مجبور به انجام کاری نیستم
خداوند را شاکرم که می توانم به مدار ثروت وارد بشود
این نکته بسیار عالی بود که استاد فرمودند که ثروت یک انرژی است
هر چه بیشتر روی خودم کار کنم بهتر می توانم به این درک برسم که من لایق انرژی و مال و ثروت هستم
من می توانم براحتی و آسانی روی خودم با کمک استاد و راهنمایی او کار کنم
هر چه بیشتر تغییر کنم جهان هم به تغییر من پاسخ می دهد
افرادی را سر راه قرار می دهد که من می توانم از تجربه آنها براحتی کمک بگیرم
کارهایی را سر راه من قرار می دهد برای من به راحتی تجربه های عالی را در بر دارد
می توانم به بهترین شکل ممکن با کارکردن روی باورهای خودم به اهداف خودم برسم
این تعهد را بارهای بار به خودم داده ام و به نتایج دلخواه خودم رسیده ام و اکنون باز از اول می خواهم به خودم این تعهد را بدهم
می دانم که بی شک به موفقیت های عالی خواهم رسید
این باور در من شکل گرفته است که من می توانم
این باور به من خیلی کمک کرده است
ثروت یک انرژی است و من باید در این مدار ثروت قرار بگیرم
سپاس از استاد مهربان
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای فراوانی ها