چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۱ - صفحه 28

1859 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2207 روز

    با سلام خدمت خانم نرگس پرورش

    واقعا تمام مطالب شما جالب و عمیق بود… یعنی خیلی روی ذهن من تاثیر گذاشت

    واقعا این آب و اجداد ما چه کردن با خودشون و با ماها…

    با نوشتن این مطالب و دیدگاه شما برای نوزدهمین سفر نامه ام حرفی ندارم چون واقعا اصل مطلب و ادا کردید

    امیدوارم به خواسته دلت برسی هر چند میدونم با این آگاهی بینظیری که پیدا کردید مطمعنان مدار تکاملی تونو خیلی زود طی میکنید

    شاد و پیروز و موفق ووو ثروتمند باشید

    🙋‍♀️🙋‍♀️🙋‍♀️👋👋👋👌👌👌👣👣👣👀👀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    خاطره پارسا گفته:
    مدت عضویت: 3386 روز

    سلام

    روز 19 ام

    من متعهد میشوم که در امد 830 خودم رو تا سال دیگر به 3 برابر یا بیشتر افزایش بدم .از اینکه اینجا چیزی از درامدم بگم ذهنم مقاومت داشت و خجالت میکشید اما یاد استاد توی فیلم خونه قدیمیش توی بندرعباس افتادم که چقدر با چیزی که بود راحت بود و ابایی نداشت و جرات و جسارتم بیشتر شود من میدونم یه روز که خیلی هم دور نیست به همه ی اون چیزایی که دوست دارم میرسم و الانم از اون چه که هستم و طی کردم راضیم و احساس خوبی دارم

    ممنونم استاد که درس هر چیزیو یادمون میدید که زندگی نتیجه یاد گرفتن و عمل کردن به اون درساست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2051 روز

    سپاس گذار خداوند هستم برای روز دیگر از سفرنامه.

    سلام خدمت خانواده صمیمی عباسمنش.

    همه چیز باور های ماست.

    جهان آینه باورهای ماست.

    تمام آن چیزی که احتیاج دارم باور کنم و مانند وحی منزل آن را قبول کنم همین است.

    همین که اصل زندگی همین هست که هست.

    همه چیز در جای خودش است.

    و اگر چیز بهتری طلب داری باید فرکانس بالاتری بفرستی.

    این اصل آرامش را برایم به ارمغان آورد. خصوصا برای من که آدمی عجول بودم، این نقطه عطفی شد تا از زندگی ام لذت ببرم.

    روی عزت نفس خودم کار کنم و همینی که هستم را بپذیرم و با خودم در صلح باشم.

    چرا که من از خدا هستم و خدا هیچوقت کم نخواهد بود.

    امروز تعهد میدهم تا درآمد خودم را افزایش دهم و تنها چیزی که در این مسیر کمکم خواهد کرد فقط و فقط باورها وفرکانس هایی است که میفرستم و دارم.

    خدا رو شکر که فرصت را دارم تا با استفاده از سرمایه گذاری که روی ذهن خودم انجام میدهم این باور را در وجود خودم میسازم و تین باور ابزاری قدرتمند خواهد لود تا قفل هایی را بگشاید که کلید آن ایمانی راسخ و پایدار است.

    این ایمان شجاعت را به من هدیه میدهد تا در لحضه هایی که تنها میشوم قوت قلب من باشد.

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علی امجدیان گفته:
    مدت عضویت: 3335 روز

    سلام استاد عزیز

    نوشتن این کامنت سخت ترین کاری است که تا بحال نوشته ام و ذهنم خیلی زیاد مقاومت دارد در برابر نوشتن این کامنت و میدانم اگر ننویسم یاد نمی گیرم ، انگار که آب داغ روی من میریزند اما باید بنویسم

    25 سال سن دارم و تا به امروز تحت تاثیر باورهای جامعه و علاقه ای که داشتم در رشته مکانیک درس خوندم و چهار سال پیش که با استاد آشنا شدم نمی شود بگم فایل ها را بعنوان فانتزی و جالب نگاه می کردم اما مقاومت هایی داشتم که دو سال اول فقط هفته ای یک فایل تماشا می کردم خیلی اوضاع روحی من تغییر کرد از جمله روابطم با خانواده و اطرافیان خیالم راحتر شده بود تحت تاثیر فایل چشم زخم که کسی دیگه نمیتونه در زندگی من تاثیر داشته باشه. اوضاع همینطور گذشت، tv را بیخیال شده بودم و بیشتر می خواستم جدید فکر کنم و فایلها یکی پس از دیگری دریچه جدید بر روی چشمان من باز کرد، سال گذشته بود که تونستم دوره راهنمای عملی عزت نفس و قانون آفرینش را از سایت تهیه کنم اما ذهنیت من آنچنان مقاومت هایی داشت که پول واقعی به دست من نمی رسید، در خیلی از زمینه ها حال خوبی داشتم نتایج عالی بود اما از لحاظ مالی هیچ، واقعیت از پدرم پول میگرفتم و کنار درسم از 10 سالگی تا الان به پدرم در کار مغازه اش کمک میکردم و پول میساختم غیر مستقیم تا اینکه دیگه تصمیم گرفتم فروشندگی کنم، مقداری پول بدست آوردم که یک جورهایی استقلال خرج هایی بود که در حد روز مرگی خودم بود.

    تا اینکه از استاد شنیدم که اون کاری که عاشقش هستی هم میشه از اون به بینهایت ثروت رسید ثروت در شغل خاصی نیست، خلاصه تصمیم گرفتم روی باورهای ثروت خودم کار کنم، عشق و علاقه من در کار شغل خاصی نبود اما به قول استاد هدف من از خواسته هام معلوم بود و دست خدا را باز گذاشته بودم هدف من کار با افراد بافرهنگ جامعه، استفاده از زبان انگلیسی، گسترش و کارآمد کردن وسایل تهویه و تولید آن و استفاده از کامپیوتر اینها هدف های من بود اما ندیده بودم که کسی از طریق درس خواندن به ثروتی برسد که من میخواستم اما من ادامه دادم به کار کردن روی باورهام، گذشته و کار پدرم شده بود چیزی که چشمم یه دست پدر باشه همیشه یه جورایی این باور در من ایجاد شده بود که نمی توانم شخص خودم پول بسازم، (الان که مینویسم انگار که بار بزرگی از روی دوشم برداشته می شود) به پدرم گفتم میخواهم مستقل بشم و اگر این روند را ادامه دهم استعداد و رشد من کاملا از بین می رود و این مغازه به زور کفاف زندگی تو را می دهد سالها درس خواندم من خودم باید کاری برای خودم بکنم شاید الان و امروز زورم نرسه اما هدف من همینه باید بشود و دیگر مغازه نمیام برای کسب پول، همین بود که موقع انتخاب پایان نامه ارشد تحت تاثیر باورهایی که با استاد کار کرده بودم گفتم کاری میخوام انجام بدم که مفید باشه بشود ان را محصولی کرد و فروخت و این ایده ا ی بود در زمانی مقاومت هام کمتر شده بود،بعد رفتم دیدم چندین و چند نفر از طریق همین کار دانشگاهی و تولید محصول دانش بنیان چه ثروت های خوبی ساختند و چندین و چند نفر هم استخدام کردند و این شد که حتی استاد راهنما هم باور نمیکرد که پایان نامه اینطوری بردارم وقتی همه کارها تصویب شد اون موقع من رو مصمم دید گفت این کاری که تو میخوای انجام بدی اگر بتونی به ثمر برسونی میتوانی صد نفر رو به حج بفرستی اونقدر تحول عظیمی است در نوع خودش، چون استاد من متخصص این کار بوده از 25 یال پیش. چون روند پایان نامه های دانشگاهی فقط تولید مقاله هایی است که به درد به به و چه چه کردن دانشگاه میخورد و به هیچ کاری نمی خورد و هیچ مساله ای حل نمی کند. تازه شنیدم که این کار من فقط همین یک کار میتواند کلی ارزش و مرتبه استاد راهنمای من را بالا تر ببرد و کلی دولت و دانشگاه به شدت از این طرح استقبال شدید میکنند که منجر به کارآفرینی شود. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که من را به راهی که نعمت درآن هست هدایت کردی خدایا شکرت اینها همش خودت هستی که به من میدهی بینهایت

    دیروز بود که دنبال الگو تولید کننده میگشتم، صادر کننده نمونه 6 سال پشت سر هم از محصولی که من روی آن کار می کنم شروع کرده و الان کارخانه خود را در تهران دارد و چندین و چند نفر را بکار گرفته و این کار من به مراتب ارزان تر و با کیفیت بالا تر برای مشتری تمام می شود و ان شالله خبر تاسیس گارگاه تولیدم را با استفاده بیشتر از قوانین به شما می گویم خیلی ذوق داشتم که بنویسم تغییر دیدگاه من چقدر عالی شد و خداوند به من این باور را داد که از هر طریقی می شود ثروت ساخت حتی از طریق درس خواندن اون هم ثروت بسیار مورد علاقه ات

    میخواهم فریاد بزنم که تغییر این دیدگاه چقدر عالی برای من جواب داد

    من نباید نگاهم به دست کس دیگری باشد من باید اونقدر قوی بشم که بتونم صد برابر بیشتر از نیازم را داشته باشم که اگر یه موقعی تونستم نیازی را برطرف کمک کنم نه اینکه محتاج کسی باشم به من کمک کند

    من باید نگاهم به دست خدایی باشد که بینهایت پول داره، من باید فقط بندگیشو بکنم اون اربابی خودش رو خیلی خوب بلده من باید در ذهنم فقط قدرت و نعمت وثروت را از او بدانم و به خدا بگویم که فقط از تو می خواهم هم زبانی و هم ذهنی و هم با تمام وجودم این کار من هست و کار تو خدایه و به من بینهایت بدهی از تمام خوبی ها و ثروتها و هرآنچه که میخواهم. به قول استاد خیلی خیالم راحته مثل کارمند اپل یا گوگل که شرکتش اونقدر قوی هست و بینهایت به او امکان میدهد و من خودم را کارمند و بنده اون خدایی میدانم که صاحب تمام جهانیان است و اونها رو مدیریت میکنه و کارهای من را انجام میدهد خودم را بسپارم بهش

    سپاسگزارم استاد عزیزم خیلی خجالت می کشیدم که بنویسم همش توی ذهنم میامد که با این سن و سال و تاریخ عضویت میخوای بگی چشمت دست غیر خدا بوده اما الان که نوشتم کلی نجواها از بین رفته و بینهایت خوشهالم که استادی همچون شما دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    زهرا خبازيان گفته:
    مدت عضویت: 3059 روز

    سلام حدودا چهارساله که با محصولات استاد اشنا شدم و هرمحصولی رو که خریدم واستفاده کردم بی نهایت به خودم وخانواده ام کمک کرده از خدا میخوام این مرد بزرگ رو به تموم خواسته هاش برسونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    به نام خدا

    نوزدهمین روز سفر پربرکت

    💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰

    استاد در فایل اول از مجموعه ی چند برابر کردن درآمد و ثروت، تاکید دارند که من باید اول بپذیرم که کل بحث ثروت به “باور” ها مربوط می شوند. و باورها یا همان افکاری که در ذهن خود مدام با آن ها ور می روم، مرا در یک مدار و فرکانس خاص قرار می دهد. که در آن مدار اتفاقات، ایده ها، شرایط، آدم های خاصی وجود دارد.

    یکی از تمرین های استاد برای این روز از سفر این است که در مورد این موضوع فکر کنم.

    من هم تصمیم گرفتم که خیلی اساسی تر و دقیق تر به این موضوع نگاه کنم. اگر قرار است مثل وحی منزل تمام صحبت های استاد را گوش دهم به این معنا ست که از لابلای گفته های ایشان توصیه ها و تمرین ها را استخراج کنم و به آگاهی ها عمل نمایم.

    جالب است که بلافاصله بعد از این تصمیم، خداوند مرا هدایت کرد تا کل فایل هایی که به “ثروت” پرداخته اند را دانلود کنم و بارها گوش دهم و ببینم و به آگاهی های شان فکر کنم و در مورد شان بنویسم. و خب این خود دقیقا یکی از اصلی ترین روش های ” باورسازی” است. و خدا را شکر که این فایل ها و بسیاری آگاهی های ناب در این سرزمین شگفتی به رایگان در اختیار ما قرار گرفته شده اند و تنها بهایی که من باید بپردازم تا آگاهی های شان را دریافت کنم و نتایج عمل کردن به آن ها را در زندگی تجربه نمایم، داشتن تعهدی پولادین است و گرفتن تصمیمی قطعی.

    و این روزهای من که با گوش دادن به این فایل های ثروت ساز سپری شد، همزمان شد با سفری چند روزه که در ظاهر به روستای پدری من بود اما در واقع سفری بود در درونم از آنچه الان هستم به آنچه که بودم و یا قرار بود همچنان باشم.

    من در این سفر مشاهده گری بسیار دقیق شدم. و دیدم و شنیدم و در ذهن خود تحقیق کردم تا اصول را بهتر درک کنم. من بیشتر پی بردم به راز اینکه چرا خانواده ی پدری ام در آن شرایط، در آن روستای کوچک، در آن دغدغه ها و روزمرگی ها به سر می برند و شاید خیلی های شان در تمام عمر به جز تجربه ی زندگی در همان روستا و چند سفر کوتاه به چند شهر دیگر که اکثرشان برای رفع نیاز به درمان است تا تفریح و خوش گذرانی، دیگر تجربه ی دیگری را نخواهند چشید و انگار تمام دنیای شان خلاصه شده در همان نقطه ی کوچک و دورافتاده.

    من دیدم که چطور باورهای محدودکننده مثل قفسی می ماند که دنیایی به این بزرگی و عظمت و زیبایی را برایت کوچک و تنگ و تاریک می کند که گاهی برای خلاص شدن از آن، روح ت دست به هرکاری می زند.

    من با تمام وجود در این چند روز اصل مدار و فرکانس را درک کردم. درک کردم که برای آن آدم ها هیچ واقعیتی جز آنچه خود در آن ند نیست و هیچ جهانی به جز جهان خودشان وجود ندارد.

    من درک کردم که من با پذیرش چیزی دیگر، با فکر کردنی کمی متفاوت تر، چطور خودم را در مداری بالاتر از آنها قرار داده بودم، مداری که انگار مرا در یک بلندی قرار داده بود تا ببینم که اگر تصمیم نگرفته بودم و اگر نخواسته بودم و اگر جور دیگری باور نکرده بودم، خودم هم حتمن یکی از همان آدم های به زعم من گرفتار در “بعد” می بودم. آدم هایی که هرلحظه شان را برای کمی بعد تر زندگی می کنند. آدم هایی که کودکی را به گمان اینکه بزرگسالی شیرین است با شتاب سپری می کنند. آدم هایی که ازدواج را به عنوان ضرورتی برای بزرگسالی پذیرفته اند بدون درکی از همراهی و همسری. آدم هایی که زایمان و فرزند آوردن مرحله ی “بعدی” ازدواج شان است و بعد از آن بزرگ تر کردن فرزندان و بعد از آن خانه ساختن در زمین های آبا و اجدادی و بعد از آن به فکر رتق و فتق امور فرزندان بودن و در نهایت برنامه ریزی برای ازدواج آنها و… این چرخه انگار تنها میراثی بوده که از پدرانم به من به ارث رسیده بود.

    من کاملا درک کردم که اساسا “سوال پرسیدن” و ” جستجو گری”، یک مدار بالاتر از مداری است که زندگی، با “ناآگاهی” فقط در حال سپری شدن است.

    من متوجه شدم که سرنوشت نرگس تغییر کرد وقتی اراده کرد تا جرأتِ پرسیدنِ سوال هایی اساسی را به خود بدهد.

    من کاملا احساس کردم نحوه ی رشد مدار هایم را و بودن در نقطه ای که الان ایستاده ام. نقطه ای که شاید به چشم خیلی ها، طی کردن عادی یک زندگی عادی باشد، ولی من ایمان دارم که معجزه ای است در لباس بدیهیات.

    معجزه ای است آنچه من الان هستم.

    معجزه ای است که من اکنون خود را در دسته ی تأمل کننده گان در قرآن می بینم. تا کسانی که فقط قرآن را در طاقچه ی خانه شان گذاشته اند و یا تابلوهایی کرده اند در گوشه و کنار خانه های شان و فقط از آن تبرک می جویند و آن را یک زینت می یابند تا گنج نامه ای از اسرار الهی. و برای از بر کردن و حفظ کردن ش فخر می فروشند و فقط ظاهر شان نشان از دین و مسلک شان دارد و بس.

    معجزه ای است که من این روزها در جمع صالحانی قرار گرفته ام که می خواهند با ایمان خود، در جایگاهی قرار بگیرند که نه ترسی داشته باشند و نه غمی. و این تغییر بسیار بنیادین تر از انتخاب پوشش خاص و یا داشتن ظاهری مشخص است که حتا همین انتخاب هم فقط یک ارثیه است و بس.

    معجزه ای است که من همسری در کنار خود دارم که هدف مان از همراهی با هم، متعهدانه پیش رفتن در مسیر “توحید” است و هم پیمان شده ایم تا مدام، عهدی که با خداوند بسته ایم را به هم یادآور شویم و هرروز کمک کنیم تا نسخه ی بهتری از خود و زندگی مان را خلق کنیم. واین همراهی خود تمرین و کارگاهی عملی است برای من تا در اجرای قانون ماهر تر و توانمندتر شوم.

    معجزه ای است در دسته ی افرادی باشی که خداوند آن ها را راه یافته گان به راه رشد می داند.

    اصلا معجزه ای است در راه مستقیم خداوند هدایت شدن و در گروهی جای گرفتن که خداوند به آنها نعمت داده نه دسته ای که رهای شان کرده تا در گمراهی خود، فقط زندگی دنیای شان را به روزمره گی و سطحیات سپری کنند و آنچه هدف نیست را هدف قرار دهند و در لحظه ی آخر انگشت حسرت به دندان بگزند و در جهنم غفلت و ناآگاهی خویش بسوزند و درد بکشند.( جهنمی دردناک تر از لحظه ای که با حسرت از این دنیا رخت سفر می بندی و به آخرت کوچ می کنی وجود ندارد.)

    معجزه ای است داشتن پیام بری در زمان خود که مدام درس “توحید” را به یادمان می آورد و یگانگی خداوند را برای مان می گوید و ما را از هرچه رنگ و بوی شرک می دهد بر حذر می دارد.

    معجزه ای است…

    خدایا شکرت 🙏

    من این روزها، وقتی در اسپکه راه می رفتم و بسیار حقیقت ها را به چشم می دیدم، به خود می بالیدم که در این جایگاه قرار دارم و وقتی تصور می کردم که چه رشد ها، چه آگاهی ها، چه خوشبختی ها و چه نعمت ها و چه معجزات دیگری در مدارهای بالاتر در انتظار من نشسته اند تا زندگی ام را فرابگیرند، مثل کودکی سرشار شوق می شدم که انگار بر روی ابرها قدم گذاشته. چه شادی ها و سروری تجربه می کردم! فقط از تجسم نتیجه های این انتخاب…

    برای من این سفر شبیه آن فایل استاد بود از مقایسه ی زندگی در اتاق کوچک سیمانی و زندگی کنونی ش، و حالا کمی بیشتر درک کردم که چرا استاد از پیدا شدن آن فیلم قدیمی خوش حال بود. من خوب فهمیده ام که وقتی استاد بسیار خوش حال می شود جلوی دوربین می آید تا حال خوش خود را با من و ما شریک شود. مثل خوش حالی الان من که با دیدن گذشته ی نه چندان دور خویش برایم رقم خورد. و دیدم که چطور به قول استاد “اوضاع می تونه به طور بنیادین تغییر کنه” و ” همه چیز تغییر می کنه وقتی تو تغییر کنی”… و این دیدن، ایمان مرا قوی تر کرد. درک مرا بهتر کرد. بهتر فهمیدم داستان مدار را، داستان باورها را، داستان فرکانس را، داستان تغییر را و پر شدم از شوق نوشتن آنچه برایم آشکار شده…

    آری استاد من!

    تو از من خواستی فکر کنم و تحقیق.

    من فقط خواستم،

    و آن وقت بود که خداوند دست به کار شد و کارگاهی عملی را برایم به راه انداخت تا به من کاملا بفهماند داستان باورها را، داستان فرکانس را، داستان مدار را.

    خدایا شکرت 🙏

    و اما یکی از باورهای کاملا مشهود برای من در این سفر همان باوری بود که در فایل “خبر خوب آپدیت روانشناسی ثروت ” با پس زمینه ی زیبای دریا و وجود شادپوش و زیبای خود برایم بیان کردید :👇

    ” نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.”

    من متوجه شدم که چطور تمام اجداد و آبای من با سبک زندگی ای که برای خود انتخاب کرده بودند، توانسته بودند که به فرزندان خود عمیقا این باور را منتقل کنند که باید برای زندگی رنج کشید. اصلا اگر رنجی نباشد لذتی هم در کار نیست. اگر تو در رفاه کامل زندگی کنی اصولا از خود بی خود می شوی و دیگر خدا را هم بنده گی نمی کنی، پس لازم است کمی سختی در هر برهه از زندگی تجربه کنی تا مثل ریاضتی باشد که غبار غرور و نخوت را از وجودت بزداید و تو را بنده ی خوبی کند. من دیدم مردمانی را که باورشان این بود که اصلا زندگی با رنج هاست که شیرین است و وقتی روزی کمی راحت بودند، کمی کمتر خستگی کارگری را تجربه می کردند،کمی کمتر آشپزی شان و کارهای خانه طول می کشید، احساس می کردند آن روز روز بیهوده ای بوده و حتا بخاطر حس گناه خواب‌شان نمی برد. و ذهن شان عمیقا با این باور بر وجودشان حکومت می کرد که آنها حتا حاضر نبود به کوچکترین ایده پردازی ای که برای رفاه شان آمده، اجازه ی ورود به زندگی را بدهند حتا اگر این ایده به کوچکی داشتن یک صندلی برای جایی باشد که محل کسب هر روزه اش است. حتا اگر این ایده به اندازه استفاده از دستگاهی برای خرد کردن قطعه های مرغ باشد…

    من دیدم که آدم ها حتا نحوه ی زندگی پر از رفاه و راحتی را، زندگی پوچ و بیهوده ای می دانستند، چرا که باور داشتند اگر رنجی در کار نباشد گنجی نیست پس قطعا آن چه در حال تجربه اش هستی بیهوده گی و پوچی است. و آن ها نه تنها انسان های ثروتمند و در رفاه را تحسین نمی کردند، نه تنها از انسان های متمدن و مرفه الگو نمی گرفتند که حتا فکر می کردند اصولا خودشان خوشبخت ترند چرا که زندگی شان رنج دارد و هرجا که رنج باشد گنجی است.

    آنها خوشمزه گی را در چای آتشی از آن جهت می دیدند که رنج آتش روشن کردن و دود خوردن و زخمی شدن دست و سوزش پوست را به همراه داشت و این برای شان فخر بود چرا که خود را آب دیده تصور می کردند و زبان به تحسین خود می گشودند که رنج کشیده اند و اینگونه برای فرزندان خویش هم باور می ساختند.

    اگر بخواهم از باور ” نابرده رنج گنج میسر نمی شود” بگویم باید تمام زندگی ای را مثال بزنم که بخاطر این باور هیچ گاه نمی خواهد به سمت تکامل حرکت کند، چون اساسا با گسترش جهان موافق نیست. چرا که از دیدگاه او این گسترش با خود رفاه به همراه می آورد و خب معلوم است، آسایش به جز کسالت و خستگی ثمره ی دیگری ندارد.

    من خیلی خوب در فایل نمایشگاهی که در فلوریدا از روند رو به رشد و تکامل زندگی روستایی در قالب تصاویر سخن گفته بود متوجه این تفاوت باوری شدم. من بارها دیده ام که اکثریت ایده هایی که برای رفاه و آسایش زندگی انسان به واقعیت بدل شده و اختراع هایی که شکل گرفته و به وقوع پیوسته، از ذهن پدران و مادران من در این نقطه ی جهان نبوده، بلکه در گوشه ی دیگری از جهان، انسانی دستی از خداوند شده و جهان را رو به کمی جلوتر حرکت داده. از اختراع دوش حمام گرفته تا برق و وسایل برقی و سرمایشی و ماشین های آشپزخانه و…

    مثل نمایشگاهی که در فلوریدا به تصویر درآمد تا ببینم دستگاه های مربوط به کشاورزی، ماشین آلات مربوط به خانه ، ماشین آلات مربوط به پخت و پز و شست و شویی که صدسال قبل شروع به خلق شدن نموده، آن هم از ذهن آدم هایی با باورهای متفاوت.

    اصولا باور ” هر چه راحت تر، بهتر” به دنبال ایده پردازی برای راحت تر انجام شدن کارها می رود و نتیجه اش می شود یک خلق و اختراع جدید. و گرنه که هنوز هم در روستای پدری من زمین را با گاوآهن شخم می زنند چرا که باور دارند این روش کاراتر است. و آن وقت من می بینم که در گوشه ای از همین جهان، انسان هایی بوده اند که در صد سال قبل برای راحت تر و بهینه تر انجام شدن کارهای کشاورزی شان دست به اختراع تراکتور زده اند. و روز به روز هم این اختراع را کامل تر کرده اند.

    امیدوارم توانسته باشم ابعاد مختلفی از تاثیر فقط یک باور محدودکننده در زندگی نسل های بشر را به تصویر کشیده باشم. باور ” نابرده رنج، گنج میسر نمی شود.”

    و اما در نقطه ی مقابل این باور محدودکننده، باور قدرتمند کننده ی ” آسان گیر بر خود کارها” وجود دارد. همان باوری که انسان را به سمت سوال پرسیدن :👇

    ” چطور از این راحت تر

    چطور از این بهتر

    چطور از این آسان تر

    چطور از این کاراتر… ” هدایت می کند.

    همان باوری که استاد، استاد آموزش ش به من شد و من قبل از آن هیچ آگاهی هایی از آن نداشتم در حالی که تولید کننده ی خلاقیت و ایده پردازی در انجام کارهاست.

    و اگر این باور بسیار بسیار قوی و پررنگ شود، نتیجه اش می شود سیر تکاملی ایده ی هنری فورد برای خلق دستگاهی که فقط حمل و نقل را کمی آسان تر کند و این ایده آن قدر گسترش می یابد و آن قدر بهتر می شود و آن قدر به سمت راحتی و آسانی بیشتر حرکت می کند تا ایلان ماسک ظهور کند و ایده ی ماشین رونده و اتوماتیک را عملی سازد. و این درحالی است که هنوز هم مردمانی در روستای من هستند که در رتبه بندی ذهنی شان ماشین 405 را بهترین ماشین دنیا می دانند چرا که با آن می‌توانند کارهایی انجام دهند که می شود با رنج و بدبختی پول ساخت. و اصولا ایده های پول ساختن کمی راحت تر به ذهن شان هم خطور نمی کند چرا در که در مدار متفاوتی هستند و حتا غیر از این روش پول ساختن با معیار های “رزق حلال” شان سازگار نیست. و باز این در حالی است که کلمه ی”حلال” در لغت به معنی آسان و راحت است.

    استاد عزیزم!

    من تصمیم خود را گرفته ام.

    من هم می خواهم بر روی این باور قدرتمند کننده کار کنم که پول و ثروت خیلی خیلی آسان و راحت به دست می آید چرا که بهای سنگین داشتن باور محدودکننده ی “نابرده رنج گنج میسر نمی شود “را یک عمر پرداخت کرده و در زندگی تمام اجدادم مشاهده کرده ام.

    من هم می خواهم چنین باوری در خود خلق کنم که پول به راحتی و آسانی به دست می آید تا بتوانم در مدار انسان هایی چون مارک زاکربرگ قرار بگیرم که فقط با فکر خود و ایده ای خلاقانه، میلیون ها دلار ثروت خلق کرد و علاوه بر آن بستری آفرید برای خلق ثروت آسان برای دیگر انسان ها.

    من هم می خواهم باور کنم که پول و ثروت به آسانی به دست می آید تا در مدار انسان هایی قرار بگیرم چون بیل گیتس که سال هاست بازنشسته شده و کاری به عنوان شغل انجام نمی دهد بلکه در حال انجام پروژه ای است که احساس ش را خوب می کند و به او حس مفیدتر بودن می دهد اما روز به روز پول است که به حساب ش واریز می شود و ثروت است که به دارایی ش افزوده می گردد.و او راز را درک کرده که حتا اگر میلیون دلار را ببخشد باز هم بلافاصله پول است که جایگزین می شود و او را در صدر قرار می دهد.

    من هم می خواهم دست رد بزنم به باور آبا و اجداد م ودر این مسیر گام بگذارم که ” ثروت به راحتی و آسانی به دست می آید” تا در مدار خواننده ها و موسیقی دان های معروفی قرار بگیرم که با انجام عشق خود، با انجام یک کار شیرین و لذت بخش، ثروت هاست که برای خود خلق کرده اند. و عزت و شهرت است که برای خود رقم زده اند.

    من هم می خواهم باور کنم که” ثروت به آسانی و راحتی به دست می آید” تا در مدار انسان هایی قرار بگیرم که دیگر دغدغه های شان، دغدغه برای رفع نیازهای اساسی بشری شان نیست، بلکه هر روز در فکر بهبود سبک زندگی تمام جهانیان هستند چون ایلان ماسک ها.

    من هم می خواهم باور کنم که ” ثروت به راحتی و آسانی به دست می آید ” تا مصداق پائولو کوئیلو یی شوم که در سن چهل و چند سالگی، بعد از طی تکامل باوری اش، دست به کار نوشتن شد و میلیون ها دلار ثروت آمد و زندگی ش را متحول نمود.

    من هم می‌خواهم باور کنم که “ثروت به آسانی و راحتی به دست می آید” تا در مدار انسان هایی چون استاد قرار بگیرم که با انجام رسالت ش، با انجام آنچه حس خوب را در وجود ش جاری می کند، در آزادی کامل، در لذت کامل، بر ثروت و دارایی ش افزوده می شود و دیگر با خیال راحت می تواند به آپدیت کردن شورولت خود به شورولت 2020 فکر کند و حتا اگر فکر هم نکند شرایط خرید ش را در لحظه دارد و برای خرید تسلا با قابلیت راننده گی خودکار، فقط منتظر می ماند تا این امکان راه اندازی شود. و او نیز یکی از استفاده کننده گان از این خلق تازه باشد.

    من هم می خواهم باور کنم که” ثروت به آسانی و راحتی خلق می شود” تا روزی برسد که دیگر فقط همه چیز را برای اینکه نیاز است بخرم و اصلا نگران بها و برچسب قیمت شان نباشم.

    من هم می خواهم…

    خدای ثروتمند من!

    ما را به راه راست هدایت کن. 🙏

    به راه کسانی که به آن ها نعمت داده ای و درک و آگاهی که از آن نعمت ها نهایت استفاده و بهره را ببرند. 🙏 🎈 🎀 💰

    خدایا شکرت 🙏

    ادامه دارد…

    دوستتان دارم ❤️

    خداوند عاشق ماست ❤️ 💙

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 116 رای:
    • -
      سعیده و مهدی گفته:
      مدت عضویت: 2407 روز

      دوست عزیزم سلام

      چقدر متن شما آگاهی دهنده بود واسم.

      منم بچه روستام، اما الان که توی شهر زندگی می کنم و زندگی خوبی دارم وقتی به گذشته ام نگاه می کنم می بینم که یک باور، باور اینکه میشه خیلی خوب زندگی کرد میشه مثل آدم های موفق دیگه زندگی کرد باعث شد که بتونم متفاوت تر از بقیه فکر کنم. باعث شد که من هم مثل بقیه درگیر روزمرگی ها و تقدیری که برایم از قبل تعیین شده نشوم . مثل دختر های دیگر طبق روالی که همه دخترها باید به سن خاصی رسیدند به انتخاب پدر و مادرشان ازدواج کنند، و بعد بچه دار بشن و …. نباشم.

      من می خواستم با تمام وجودم می خواستم که یک دختر موفقی شوم چون از خودم پرسیده بودم که آیا می شود زیبا زندگی کرد؟ و باور کرده بودم که میشود. میشود با کسی ازدواج کرد که بال پروازت باشد نه سربی به پایت و کمکت کند که رویایت را زندگی کنی. با وجود مخالفت های پدرم با فردی که عاشقش بودم ازدواج کردم و به سبکی زندگی کردم که شدم الگوی اطرافیانم. و با عزیز دلم داریم به صورت جدی روی خودمان کار می کنیم و رسالتمان این است که خوب زندگی کنیم و الگویی باشیم برای دیگران که می شود خوب زندگی کرد.

      نرگس جان پیامت انقلابی در من به پا کرده که مثل قدیم ها راضی نباشم که مثل انبوه مردم جامعه زندگی کنم بلکه می خواهم جزء آن مردمی باشم که در قله هستند.

      نرگس جان من هم این باور را ایجاد می کنم که بدست آوردن پول آسان است تا بتوانم با برآورده کردن نیازهایم، با فکری باز به رشد جهان کمک کنم.

      ممنونم عزیزم

      ممنونم خدا جونم که امروز خواستم و منو به این کامنت زیبا هدایت کردی

      ممنونم استاد برای این فضایی که ایجاد کردی و دوستانی که پیدا کردم. دوستانی آگاه که همیشه آرزویم بوده.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        نرگس پرورش گفته:
        مدت عضویت: 2209 روز

        سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼

        سعیده مرتضوی عزیزم 🌼

        خوشحال که بازم در حال پاسخ دادن به دیدگاه تو هستم .

        لذت بردم از اینکه خیلی ساده و روان برام از نتایج ت گفتی و از تصمیمات ت و باز هم قانون رو برام مرور کردی که ما هرآنچه روزی خواستیم رو الان داریم . خیلی بدیهی و راحت به دست شون آوردیم . و قطعا فرمول رسیدن به بقیه ی خواسته ها هم از همین مسیر می گذاره و این باور چقدر به من امید و احساس خوب میده‌.

        خدا رو شکر می کنم 🙏🌸

        واقعا به قول استاد باید بزرگترین شکرگزاری ما بابت قوانین الهی و ثبات این قوانین باشه .

        سپاسگزارم نازنین من که باز با نوشته هات قوانین رو تایید کردی.

        و سپاسگزارم که اینقدر مهربان و با محبتی 🌼🌸🙏

        دوستت دارم⁦❤️⁩

        و به داشتن خواهری چون تو تر این خانواده ای صمیمی افتخار می کنم .

        خداوند عاشق توست⁦❤️⁩

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          علیرضا گفته:
          مدت عضویت: 2639 روز

          سلام دوست همفرکانسی عزیز

          چقدر باحوصله تایپ کردی و این باور ک پول در اوردن اسونه با مثالهایی ک زدین و با خوندن کامنت عالی شما چقدر کمک میکنه ک باورهای مخرب من ک همون ترمزها هست رو با تکرار کردن باور ک ثروت مثل اکسیژن تو هوا پخشه و کافی هست ما جلوی بینیمون رو نگیریم ثروت بصورت طبیعی وارد زندگیمون میشه

          تحسینتون میکنم دوست عزیز

          شاد شاد شاد باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      علی و شهرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1658 روز

      سلام نرگس عزیز امیدوارم که حالت عالی باشد

      چندین بار گذشته هم از تو دوست عزیز کامنت خواندم ولی این کامنت تو اینقدر عمیق بود که دلم نیومد از وجود ارزشمند تو سپاسگزاری نکنم .چقدر ما انسان ها حاضر هستیم تکرار مکرارت کنیم اما کوچکترین تغییر را در افکار خودمان نداشته باشیم.همیشه فکر می کردم برای رسیدن به خداوند باید سختی و ریاضت کشید و سختی کشیدن را هم گردن خدا می انداختم.در صورتی که سختی کشیدنم به خاطر جلب توجه دیگران بود نه جلب توجه خداوند.اگر بنده ای واقعا جلب توجه خدا را میخواهد باید اینقدر از وجود خودش مراقبت کند که خداوند فقط ایستاده برایش دست بزند و او را تشویق کند.به هر حال کامنت تو را ذخیره کردم و همیشه سعی می کنم آن را بخوانم.به امید الله در این راه بمانی و بدرخشی.با تشکر علی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      آقای خاص گفته:
      مدت عضویت: 1880 روز

      سلام به شما دوست همفرکانسی عزیز

      من معمولا فقط به کامنت ها امتیاز میدهم و این اولین باری هست که دیدگاه ارسال میکنم برای یک کامنت به قول دوستمون این کامنت شما انقلابی در من ایجاد کرد ترمزی در خودم شناسایی کردم که اصلا فکر نمیکردم این ترمز باشه ترمز نابرده رنج و روزی حلال…

      بخدا دیوانه شدم اشک شوق دارم حس امید در من فوران میکنه سپاسگزارم ازت

      خدایاشکرت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Mehdi😃 گفته:
      مدت عضویت: 1099 روز

      واقعا خیلی خیلی سپاسگذارم ازین کامنت فوق‌العاده شما

      چقدر عالیه من کامت قبلی شمارو هم خوندم خیلی تحسین کردم

      اینو تا نصفه خوندم انقد خوب و عالی این آگاهی ها بر ذهن و قلبم نشست که نتونستم ادامه بدم و اومدم تشکر کنم ازتون و بعد برم ادامه کامنت رو بخونم

      با مثال های عالی که زدید الان متوجه شدم ترمز یعنی چی

      چقدر عالی و مفید توضیح دادید

      واقعا دوس دارم خودم و شما و تمام دوستان با تمام وجود وقتی این آگاهی هارو درک کردیم عمل کنیم تا نتایج بزرگ و بزرگتر بشه

      سپاسگزارم بابت این کامنت فوق العاده که هرکس تو مدارش باشه و کمی درک کنه این آگاهی رو متوجه‌ می‌شه که همین کامنت رو اگه هزار بار بخونیم هر بار یه لامپ جدید روشن می‌کنه تو مغز ما چون خیلی خیلی آگاهی های خالصی داره.

      مرسی ازشما دوست عزیز انشاالله که شاد سلامت و ثروتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مريم ترابی گفته:
    مدت عضویت: 2997 روز

    سلام خدمت استاد عباس منش و دوستان عزیزم

    من تعداد زیادی از فایل های رایگان استاد عباس منش رو دیده ام و به این نتیجه رسیده ام که اصل مهم و کلیدی در مورد تغییر هر شرایطی فقط توحید هست اگر به خدا ایمان کامل داشته باشیم و با یاد و توکل بر رب العامین شروع به انجام کاری کنیم حتما به نتیجه میرسیم ، با خودم فکر میکنم که اگر بتونم به این نکته توجه زیادی داشته باشم و ایمان به خدا رو در وجود خودم تقویت کنم و از خدای بزرگ بخوام که منو به سمت ثروت و نعمت هدایت کنه و حتی خدای قادرم ثروت و نعمت رو به سمت من هدایت کنه دیگه ثروتمند شدن خیلی راحت و طبیعیه ، ولی داشتن و رسیدن به این ایمان کار راحتی نیست . من دارم تلاش میکنم که هر لحظه تو ذهنم تکرار کنم که خدای من رب العالمین هست و صاحب تمامی ثروت ها و نعمت هاست خدایا از ثروت خودت به من عنایت فرما و با تکرار این جملات توی ذهنم احساس شادی و سبکی توی قلبم میکنم و از خدا میخوام که قلبم به نور ایمانش روشن کنه و منو به سمت خودش هدایت کنه.

    لطفا دوستان عزیز و استاد بزرگ با نظراتشون منو راهنمایی کنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      نرگس پرورش گفته:
      مدت عضویت: 2209 روز

      سلام بر خواهر نازنین عباس منشی ام 🌼

      مریم شمس عزیزم🌸

      تبریک میگم بهت برای درک توحید و تاثیرش در همه ی جنبه های زندگی خصوصا ثروت ساختن. 🌸♥️

      :👇

      “من دارم تلاش میکنم که هر لحظه تو ذهنم تکرار کنم که خدای من رب العالمین هست و صاحب تمامی ثروت ها و نعمت هاست” خیلی عالی بود 👌

      تحسین ت می کنم 👏 👏

      سپاسگزارم برای دیدگاهی که نوشتی 🌼 🌺

      دوستت دارم ❤️

      خداوند عاشق توست ❤️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نسترن گفته:
    مدت عضویت: 2501 روز

    سلام و وقت بخیر ۳ سال پیش زمانی که هیچ درآمدی نداشتم حتا شغلم از دست داده بودم، این فایل که ۳ قسمت گوش کردم، خیلی برام جالب بود مثل صدای حقیقت بود روزی صدبار گوش کردم کمتر از ۲ ماه از شنیدن این البته اینم بگم که دوره قانون جذب هم خریده بودم و داشتم تمرین می کردم، مبلغ ۲۸/۰۰۰/۰۰۰۰ تومن با چند تا پروژه از مشتری های قبلی کسب کردم و اینکه سرکار رفتم که ۳ تومن از این پول حقوقم بود و ۱/۵ هم از جای قبلی که کار می کردم زنگ زدن و گفتن باید این برات واریز کنیم خلاصه اینکه از در و دیوار برام پول میومد و من فکر نمی دونستم که اگه تمرینات رها کنم وضعیت دوباره تغییر می کنه و متاسفانه کم کم تمرینات کم کردم و اصلا نمی دونم پول هام چی شد و باز بی پول شدم 😂😒 و انقدر خودم سرزنش می کردم که چرا پولام به باد دادم بدون اینکه به قانون توجه کنم خلاصه ۱ سال طول کشید تا دوباره کم کم مچ خودم گرفتم و فهمیدم باید خودم ببخشم و در ضمن شروع کنم به تمرین باز شروع کردم و باز موفقیت هایی کسب کردم و بازم کم کم تمرین هارو رها کردم … 😜 نمی دونم چرا آدم همش یادش میره اما امشب دوباره به خودم قول دادم که باز شروع کنم و مثبت و با امید به خدا و حس مثبت ادامه بدم 😁 نمی دونم چرا همش تمرینات کم می کنم باز مچ خودم می گیرم باز دوباره شروع می کنم، البته آدمی که الان هستم خیلی متفاوت و مثبت تر از اون آدم قبلی خیلی خیلی زیاد با محصولات و تمریناتم تغییر کردم ولی اون ۲۸ تومن اولین بار خیلی چسبید 😋😋😋 از در و دیوار برام پول میومد.. دلم می خواد بازم از این پیشرفت های دلچسب داشته باشم 🥰 خیلی حس خوبی، خلاصه اینکه ممنون استاد از محصولات خوب و راهنمایی های عالی که دارید خداوند توفیق بیشتر نصیب شما و همه ما بکن انشاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    آسیه گفته:
    مدت عضویت: 2534 روز

    سلام..ازین فایلا شرو کردمو در عرض یک سال و نیم درآمدم از هشتصد هزار تومان به متوسط ماهیانه ده میلیون تا دوازده میلیون تومان رسیده.

    همه چی باوره

    ممنونم از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3265 روز

    مشکلی که هست اینه که افراد با باورهای الانشون به اهدافشون فک میکنند.

    انگار قراره با این باور ها و فرکانس ها به خواسته هاشون برسن.

    بازم میرسیم به همون بذر توحید که تمام اتفاقات زندگی من تنها و فقط

    نتیجه ی فرکانس ها و باور هایم هستند.

    بدون پذیرش این اصل توحیدی راهی به سوی خوشبختی نیست.

    پس اگر من شرایطی رو میخوام که الان ندارم

    باید فرکانس های الانم هم عوض کنم.

    اول از همه سپاسگزارم از خداوند که درامد منو افزایش داد خیلی راحت و طبیعی.

    الان میخواهم دوباره درامدم را افزایش دهم.

    فرمول همان است . ذهنم دوباره میگوید که امکان پذیر نیست یا راهی نیست.

    من هم میگویم قبلا نیز راهی نبود اما الان چی.

    یعنی با همان منطق 12 قدم اونو ساکت میکنم.

    با رسیدن به خواسته هام خواسته های بعدیم هم خیلی بدیهی تر میشن.

    در اصل شخصیت من تغییر میکنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: