چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۱ - صفحه 62 (به ترتیب امتیاز)

سلام به همه ی دوستان و استاد عباسمنش بی نظیر

من الان خیلی خوشحالم و ممکنه متنم به هر سمتی بره ولی گفتم مینویسم دیگه حالا هرچی شد

من امشب خیلی درگیر بودم و استرس داشتم چون کسب و کارم دچار یه مشکل شده و محصولاتیکه تولید میکنم داره با کیفیت پایین تولید میشه و هرکاریش هم میکنم درست بشو نیست و اوضاع یه خورده سخت شده برام…و از اونجایی که قوانین رو دست و پا شکسته عمل میکنم نتایجم همیشه تو نوسان هست و درست زمانی میام به صورت جدی سمت سایت که اوضاع برام سخت میشه و میدونم که من از اون دسته ادمایی هستم که تو قران میگه همانا نعمتی به انها میدهیم پشتک میزنن و وقتی به خاطر اعمال و فرکانسشون مصیبتی بهشون وارد میشه به غلط کردن میوفتن?

بگذریم خلاصه میگم من توی ۱۰ ماه گذشته تا الان تونستم به خاطر اموزه های استاد اون هم به صورت دست و پا شکسته با فایلهای رایگان و از جمله همین فایلهای سه برابر کردن درامد کسب و کار خودم رو زدم و از درامد ماهی ۵۰۰هزار تومن به درامد ۱۵میلیون تومن در ماه رسیدم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم

ولی بعد اینکه اوضاع مالیم تقریبا رو به بهبود رفت دیگه فایلها قطع شد و شروع کردم به ارتباط زدن با همون دوستای قدیمی و همون مکانهای قدیمی واسه اینکه بگم اره این اتفاقات واسم افتاده و ورودی های ذهنم رگبار شد از اخبار و خبرای بد کانون توجه روی کمبود و فقر و اینو بگم که الان برام اوضاع خیلی سخت شده و هر کار میکنم چرخ تولیدیم درست نمیچرخه کارگرام درست کار نمیکنن محصولم هر روز داره کیفیتش پایین تر میاد و منم با استرس و جنگ شدید به سمت کارگاهم میرم و با استرس به سمت خونه میام…تا اینکه دو روزی هست دوباره دارم روزی چهار یا پنج ساعت فایل گوش میدم و الان شروع کردم به گوش دادن فایلهای سه برابر کردن قدیمی استاد و اومدم توی سایت که کامنت های قسمت دوم رو بخونم که یهو دیدم استاد اصلا فایلای جدید گذاشته واسه سه برابر کردن و من کجا بودم تا حالا!!!!!همش توی ذهنم این بود که این کارگرو عوض میکنم اون تبلیغ رو میکنم این جنس رو اضافه که اوضاع رو دوباره خوب کنم که یهو استاد با یه شمشیر سامورایی با این حرفش زد وسط افکارم که دنبال تعویض کارمند و تبلیغ و غیره نباشین و دنبال حقیقت باشین….که فهمیدم من سقوط فرکانسی و مداری کردم که این اتفاقات داره میوفته به خاطر کنترل نکردن ورودی های ذهنم هست و از همون لحظه بی اختیار میخندم….

خیلی خوشحالم که دوباره با تمام قلبم احساس کردم که کنترل تمام زندگیم دست خودمه نه عوامل بیرونی و این بزرگترین ارامشی بود که امشب بهم داده شد…

و دوباره تعهد نوشتم و دوباره دست به قلم شدم و دوباره میخوام برم به سمت پرهیزکار شدن….خدایا شکرت