چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۱ - صفحه 76

خدایا شکرت که امروز هم قدرت خداوند زندگی من رو بسمت بهترینع بهترین ورودها ی پولی و مالی و مادی و معنوی و زیبایی ها و شنیده ها و دیده ها و آگاهی های روز افزونم هدایتم کرد

خدایاااا شکرت که از وقتی که با استادم آشنا شدم در سال 97/5/25 زندگی من بعد از ورشکستگی های پی در پی که به منفی صفر رسیده بودم به مثبت و چند برابری درآمدهای پولی و مالی هدایت شدم ..

دوستان عزیزی که الان مشغول خوندن این کامنت ارزشمند هستید باور کنید که می شود

اگر داستان زندگی ام را براتون بخوام بنویسم شاید فکر کنید که اصلا امکان ندارد که اصلا بهبود پیدا کنیم واینقدر دقیق تغییر جهت بسمت مدارهای بالاتری هدایت شویم ولی باور کنید شدنی است .. من انجام دادم و شددددد.

وقتی انسان با افکار منفی و احساس نامناسب به قعر دره های فقر سقوط می کند…. یعنی در تمام ابعاد زندگیش قفل میشود … منظورم این است که واقعا به معنی واقعی قُل و زنجیرهای آهنی رو به دست و پای خود می بافد .. زمانی که من فهمیدم که تمام اتفاق های زندگی ام رو توسط افکار منفی خودم بودجود آوردم دیگر تصمیم گرفتم تغییر جهت بدهم و بسمت بالا حرکت کنم و .. فقط باید تکامل رو رعایت کنیم یعنی پله پله بالا بریم و من انجام دادم و دیدم که شدنی است …

داستان از این قرار است که اصلا من با همین سه قسمت فایل چگونه در یکسال درآمد خود را سه برابر کنیم بسمت استاد عباسمنش عزیزم و این سایت گوهر نشان هدایت شدم .. بخاطر همینه که هر وقت به این فایل ها هدایت میشم یک احساس شور و شوق فوق العاده ای در قلبم شعله ور میشه..

اگر بخواهم بطور خلاصه و مختصر مفید بیوگرافی خودم رو بگم من در تمام ابعاد زندگیم دچار چالش شده بودم .. یعنی بعد از ورشکستگی کارخانه قارچ و فروش خانه و ماشین ها و باغ و از دست دادن پول و طلا و بلوکه شدن

حقوق بازنشستگی همسر خدابیامرزم و غیره … ( البته اضافه کنم ایشون قبل از این اتفاقات به رحمت خدا رفته بودند) یعنی بعد فوت ایشون در یک سانحه رانندگی اوضاع از نظر مالی فوق العاده عالی بود .. ولی یواش یواش با درخواست پسرم بعنوان ارث اوضاع رو به وخامت رفت … خلاصه با فروش خانه ی بسیار بزرگ و خوبم ارث پسرم رو بشکل یک مغازه دوبلکس کوچک بهش دادم و بعدش برای خودم و دخترم یک خانه ی خوب دو خوابه در پردیس خریداری کردم تا اینجا بازم اوضاع خوب بود ولی پسرم بعد از گرفتن ارث بازم پیش ما زندگی می کرد و بعدش اصرار کرد که دوست دارد ازدواج کند ولی من مخالف بودم چون بهش گفتم که باید خودش با درآمد خودش ازدواج کند .. اون هم قبول کرد و با یک وعده وعیدهایی به من و هم به خانواده ی همسرش یک عقد جزیی انجام شد.. بعدها فهمیدم قبل از ازدواج مغازه اش رو بطور مخفیانه فروخته و بدنبال رویاهاش رفته در کلاردشت یک زمین قلابی با مدارک قلابی وساخت و ساز سرشو کلاه گذاشتند و خدا میدونه که چه بلاهایی که سرش نیومده بود ….

خلاصه بعد از کلی مسایل دیگر دست از پا دراز تر برگشت و رفت مشغول یادگیری و آموزش محصول کشاورزی قارچ شد و آنقدر این کا قشنگ و زیبا بود کع من و دخترم هم ترغیب شدیم و رفتیم مشغول همین کار شدیم بعد از مدتی صاحب اون کارخانه توی گوش پسرم خوند که بیا با هم وام بگیریم و مادرت هم ضامن بانکی ما بشه و خونشو در گرو بانک بذاره و بعدش سود میکنیم و پول رو بهش بر می گردونیم (((( دوستان دقیقا ترفند پونزی))) و همچنین دلسوزی بیجا ….

بلخره نه تنها پول رو در موعددد مقرررر به بانک بر نگردون بلکه بانک هم فقط منو میشناخت بنابراین خونه رو به حراج گذاشت .. من هم دوباره بفکر فروش خانه افتادم که با فروش اون قرض بانک رو پرداخت کنم .. خلاصه با دلسوزی بخاطر پسرم از چاه میوفتادم توی یک چاه بزرگتر دیگه… البته استاد یک فایلی هم به همین عنوان دارد که برای کبوترها دلسوزی نکنید و به کبوترها غذا ندهید که البته تمام آموزش های استاد رو باید با آب طلا نوشت و بارها و بارها بخونیم و ببینیم و بفهممممم..

بعد از این مسایل و فروش خانه و پرداخت بدهی دوباره افتادیم

توی یک چالش بزرگتر و باز هم به پیشنهاد پسرم یک کارخانه ی قارچ اجاره کردیم ( که این خودش یک مصیبت دیگه بود ) خلاصه ی کلام نه تنها اجاره ی سنگین این کارخانه برامون سخت شد بلکه به قرض و بدهی بیشتر و بیشتر فرو رفتیم تا جایی که همه مون آواره

و پخش پلا شدیم و در روابطمون هم بشدت اختلاف افتاد و مشکلات سلامتی هم برام پیش اومد و بمدت هشت ماه خانه ی خواهرم در کرج زندگی کردم و تمام وسایلمو فروختم و مقداریش توی انباری همسایه ها بود و از همه بدتر حقوق بازنشستگی همسرم که یک راه آب باریکه ای برای مخارج زندگیم بود هم بلوکه شد و کلی اتفاق دیگه که اینجا به همین مقدار بسنده میکنم….

دوستان عزیزم که این کامنت بلند بالای منو میخونید با اینکه من قبلانا یک کتاب های در مورد قانون توانگری و چهار اثر از اسکاولشین رو خونده بودم و یک نتایج خوبی هم گرفته بودم ولییییی به معنای واقعی درک نکرده بودم و بعدها رها کردم ولی خدارو بی نهایت شکر گذارم که بخاطر تمام اون تضادهایم بطور خیلی خیلی هدایتی توسط خواهرم که توی کانال بازنشستگان بانک شون در

تلگرام این سه تا فایل رو گذاشته بودند ..به من معرفی کرد و گفت تو که اینقدر توی کانال های تلگرامی دنبال مسایل انگیزشی هستی بیا اینارو هم نگاه کن.. و بعدش برام این سه فایل رو فرستاددددد..

واااااای خدای من وقتی این متن رو خواندم یعنی دنیا رو به من دادند سریع توی تلگرام دیدم چگونه درآمد خود را در یکسال سه برابر کنید .. دوستان باید اعتراف کنم که اصلا ذهنم هیچ مقاومتی در این باره نداشت بعد از دیدن و گوش کردن اولین فایل و به توصعه ی استادم هندس فری گذاشتم توی گوشم و شبانه روز گوش دادم و بعدش افکارم رو با اون حرفها بمباران کردم و بعدش یک دفتر و قلم آوردم و تعهد خودم رو واضح نوشتم در صورتی که اصلا به هیچ وچه در آمدی نداشتم ولی همون حقوقی رو که قبلا می گرفتم رو درآمدم حساب کردم و توی دفترم همون مبلغ رو نوشتم و بنام رویا مهاجر سلطانی نوشتم و پای نوشته هام رو یک امضاء خوشکل کردم و تاریخ نوشتم .

دوستان باورتون بشه که میدونم باورتون هم میشه ‍️

بعد از چند وقت همه چی شروع به تغییر کرد و یواش یواش آفتاب زندگی بسمت من درخشید من همینطور هر روز منتظر اتفاق های خوب و عالی بودم و یکی از توصعه های استادم نوشتن از داشته ها و قدرشناسی و سپاسگذاری از داشته هامون بود با توجه به اینکه من در تمام ابعاد زندگیم دچار چالش و تضادهای پی در پی بودم و از همه مهمتر سلامتی ام رو از دست داده بودم فقط شکر گذاری میکردم و از دیگر اعضای سالم بدنم قدر شناسی می کردم و می نوشتم و دونه ربه دونه از اعضای بدنم تشکر می کردم چه کلامی و چه نوشتاری.. چون قبلش افتاده بودم روز زمین تاندول های زانوسمت راست پام آسیب دیده بود و بعدها بعد از ورشکستگی دوباره تاندول دست راست و شانه سمت چپم آسیب دیده بود.. وای خدای من الان که یادآوری کردم بخودم آنقدر از اون مسایل دور شدم که حتی دردش رو هم از یاد بردم یعنی فقط اون موقع ها شیون می کشیدم ولی بلطف فایل های گرانقدر استاد عزیزم نه تنها درآمدم چند برابر شد بلکه حقوقم از بلوکه ی بانک در آمد .. قرض ها و چک و چال ها پرداخت شد شکر خدا به جشن ها و میهمانی های عالی هدایت شدم ( بخاطر اون مسایل با همه روابط مو قطع کرده بودم ) و بعدش به مسافرت های قشنگ هدایت شدم شکر خدا …

به نکات مثبت بیشتر از همیشه توجه کردم TV و ماهواره رو قطع کردم و با جسارت افراد منفی رو از زندگیم حذف کردم و آنهاییی که با من هم فرکانس نبودند هم جهان هستی خودش این لطف رو در حق من کرد و هنوزم همینطور ادامه داره شکر خدااا.‌ و فقط روی خدا حساب باز کردم .‌ یعنی وقتی اون فایل استاد که بیشترین تاثیر رو روی من گذاشت همین فایل بینظیر فقط روی خدا حساب کنید .. و حزن در قرآن … بینظیرترن مسیر هدایتی من بسمت رشد و پیشرفت بیشتر و بیشتر من شد خدایااااا شکرت

خدااایا بینهایت شکر گذارم که خدا منو چقدر دوست داشت که با این تضادها بسمت شخصیتی هدایت شدم که نور امید رو در وجودم به وسعت یک جهان روشن کرد … استاد عباسمنش عزیزم دستان پُر مهر ترا بوسه میزنم بخاطر لطفی که خداوند به من کرد تا اون نور روشنایی رو از اون تاریکی های اعماق دره های جهل و نادانی فقر افکارم ببرون بیام و ریسمان نجات من بودی … و وااااییی خدایااااای من تو چقدر بندگانت رو دوست داری اون زمانی که زجه میزدم و و شیون میکردم که خدااایاااا یک راه نجات رو به من نشون بده و شبانه روز اشک میریختم که می پرسیدم خدایااااا راه نجات من چیع ؟؟؟؟ و خداوند اجابت میکنه درخواست درخواست کننده رو

راه نجاتم این بود که با استاد بینظیرم آشنا بشم و الان در خانه ای فوق العاده عالی ام نشسته ام و با خیال راحت در این هوای برفی پردیس عزیزم دارم این کامنت رو می نویسم.. امشب شب یلدا ی 1401 هستش و من خدارو سپاسگذارم که توفیق نوشتن این کامنت رو به من داد

دوستان عزیزم بعد از اینکه چالش های مالیم برطرف شد تونستم یک خانه ی عالی دوخوابه اجاره کنم و وسایلمو از خونه ی همسایه هام نجات بدم و چند سال در اون خونه فوق العاده عالی زندگی کردم و دوران خلوت گزینی که در دوران پندمیک داشتم بهترین دوران خودشناسی و خداشناسی من برای هدایت شدن به شهود و الهام و نشانه ها و هدایت های الهی ام بود وووووااای خدایا شکرت که با دیدن سریال های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت و تمام فایل های ارزشمندم روی سایت گرانبهامون من رو بسمت بهترین ها هدایت کرد و پنجم مهر 1401 به دومین خانه ی رهن و اجاره ایم هدایت شدم که از هر نظر بهتر و قشنگتر وبزرگتر از اون خانه ی قبلیم هدایت شدم با کابینت های بیشتر و زیباتر و نورپردازی زیبا و بزرگتر و و از همه مهمتر ویوی اتاق خوابم با پنجره ی قدی رو به طلوع آفتاب و بالکن بزرگ هستش که تختخوابم رو درست روبروی پنجره قرار ددادم که صبح زود اول به آسمان نگاه کنم و شکر گذاریمو با آسمان زیبا شروع کنم خدایااااا شکرت که امروز بیشتر از هر زمان دیگری قدرشناسی و شکرگذاری میکنم که تونستم دوباره بخودم یادآوری کنم که از کجا به اینجا رسیدم و مطمعن هستم که با یک جهاد اکبری و کار کردن روی افکارم به مدار بالاتری هدایت می شوم

راستی بچه ها وقتی اسباب کشی کردم به این خانه ی جدیدم متوجه شدم که کلی وسایل آکبند و اضافه دارم که به هیچ عنوان بدردم نمی خوره و با فروش این اجناس اضافه ام کلی درآمد کسب کردم البته هنوز کلی لوازم اضافه ی فروشی دیگری دارم که در صف فروش هستند و با این کار یک شغل و فروشگاه خانگی در منزل براه انداختم که به درآمد من هم اضافه میشه و هم کلی خلاء ایجاد میشه برای اهداف و خواسته های بزرگترم خدارو شکرت که خداوند هدایتگر و حامی و پشتیبان من هست . خدایاااا شکرت

که امروز باز هم می خواهم اینجا یک تعهد نامه بنویسم و یک رد و پای دیگری از خودم اینجا بجای بگذارم

من رویا مهاجر سلطانی تعهد میدم که تا یکسال آینده از این تاریخ 1041/9/30 درآمد خودم را به بیش از سه برابر و یا بیشتر افزایش دهم .. می خواهم با اجرای قوانین کیهانی به مسیر برنامه ها ایده ها و راه کارهایی هدایت شوم که نتیجه اش تحقق موفقیت مالی و پولی بیشتر و بیشتر و قشنگترش باشد چطور؟؟؟؟؟؟ من چطوری در آمد خودم را به بیش از سه برابر افزایش میدهم ؟؟؟؟؟؟ چطور؟؟؟؟؟

ففط خودت میدونی و خداوند به تنهایی برایم کافیست

خخدایاااااا شکرت

خدایاااا ممنون و سپاسگذارم برای تمام موهبت های الهی ام

خدایااااا منو به مسیر و راهایی صحیح هدایت کن به مسیر کسانی که به آنها نعمت و پول و ثروت و خیر و خوشی و برکت و ووفور و فراوانی و سلامتی و روابط عاشقانه و روابط درست و مناسب و سلامتی و تندرستی کامل جسم و جان و روح مقدس و آرامش و آسایش رو داده ای هدایتم کن… خدایاااا شکرت

همه انسان ها و همه ی اتفاق ها و هرآنچه که در این جهان وجود داره وسیله ایست که من را بسمت درآمدهای بیشتر و بهتر و قشنگتر و اهداف و خواسته های مقدس الهی ام هدایت میکند

خدایااااا شکرت بقول دعای همیشگی استاد قشنگم بهترینع بهترین ها رو براتون آرزومندم

هر کجا که هستید در پناه الله مهربان شاد خوشبخت و سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

‍️‍️‍️