چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲ - صفحه 26

به نام خداوند موفق وثروتمند، سرشار از شادی وعشق وسلامتی

به نام خدایی که تنها فرمانرواو قدرت جهانه

به نام خدایی که فقط من را مسئول موفقیت وحال خوب وزندگی خودم قرار داده

به نام خدایی که قدرت خلق تمام اتفاقات زندگیم رو در دست بورهای خودم قرار داده

به نام خدایی که تک تک ما آدم ها به یک اندازه به منبع بی پایان ثروت دسترسی داریم

به نام خدایی که قوانینش از ازل تا ابد ثابت وبدون تغییره

سلام برهمه دوستان عزیز

پله 20 ام سفر تحول زندگیم: کنترل ورودی های ذهن برای افزایش درآمد تا 3برابر

خدایا شکرت که باز امروز بهم فرصت دادی که با این سفر همراهی کنم .

خدایاشکرت بابت این همه نعمت ودوست واستاد وخانم شایسته عزیز و این سایت فو ق العاده که بوسیله آن هدایتم کنی خدایاشکرت شکرت

من بارها این فایل رو گوش دادم پارسال که گوش دادم تلویزیون که خودم نیگاه نمیکردم ولی سعی کردم دوستام رو هم خیلیگلچین کنم

چندماه پیش که نیگاه کردم گفتم من که این کارها رو انجام میدم ولی چطور میتونم ازخانواده ام جدا بشم کهدر کامنت فکر کنم آقای جوان بود متوجه شدم که از لجاظ ذهنی جدا بشم تو ذهنم قدرتشون وارتباطشون رو قطع کنم شروع کردم کمی رشد کردم ولی از این سفر چی بگم که واقعا تشکر میکنم خانم شایسته که چقدر هر پله درست وبجاست وچقدر ذهن آدم رو مدیریت میکنه

تازه متوجه ورودی های ذهن شدم از اونجایی که شروع کردم ببینم در مورد چه چیزهایی تو ذهنم با خودم حرف میزنم وکلی مچ ذهنم رو گرفتم وبا فقط رو خدا حساب کن خیلی کمکم کرد که قدرت آدم ها و خانواه ام رو تو ذهنم کم رنگ بشه.

واینکه بپذیرم نمیتونمبه کسی کمک یا ضرربرسونم به جز خودم و فقط برای رشد وموفقیتخودم تلاش کنم حتی تو ذهنم نسبت به قبل بهتر شدم و میدونم باید تکاملم رو طی کنم.

متنی که خانم شایسته وشتین مرا دیوانه کرد انگاری دری از شناخت باورهایم محدودکننده (ترمزها) رو ببینم واقعا متن های شما چقدر مکمل حرف های استاد یه دنیا تشکر. تصمیم گرفتم فعلا به متن توجه کنم ویه روز بدیگهبه فایل استاد.

نکات متن فایل:

این تعهدی که من در پله 19 دادم یک تعهد عظیم درونی و غیر قابل مذاکره است برای کنترل ورودی های ذهنم

چون ورودی های ذهن =ارسال فرکانس=اتفاقات زندگیم بدون استثنا

چیزهایی که میشنوم میبینم ودر گفتگوی ذهنم تکرارشون میکنم چه آگاهانه یا ناآگاهانه دارم تاییدشون میکنم اگر نتیجه فرکانسیشون فقر باشه= اونوقت فارغ از اینکه چه تعهدی نوشتم ، فارغ از اینکه چه میخوام و چقدرتلاش میکنم ، نتیجه اش فقط گرفتاری مالی بیشتر و فاصله گرفتن از مدار استقلال مالی.

یعنی اگر ورودی هایم رو کنترل نکنم هرچند تعهدم نوشته باشم اتفاقی رخ نمیده بلکه همون مسائل تکار میشه.

یعنی تجربه من از ثروت نتیجه فرکانس های غالب منه.

ورودی نامناسب= خروجی نامناسب=قطعا تجربه اتفاقات ناخواسته

پول یک انرزی خاصه که باید من برم در اون فرکانس و تنها راهش تغییر باور هایم هست. پس تغییر باور به معنای هم فرکانس شدن با ثروت، از تغییر ورودی های ذهن شروع میشه.

برنامه امروز این بود یک نگاه دوباره به ورودی های ذهنم بندازم وبرنامه عملی برای ورودی های ذهنم طراحیکنم.

دوستان و خانواده و آدم ها با این نگاه که این ها دست های خداوندند وخداوند داره کمکم میکنهوبهم عشق میورزه واگر برن اتفاق بدی برام نمیفته و خداوند دست های بهتری برام میفرسته.

منم مثل دوستمون ترس از خمس وزکات ومالیات داشتم که یک سالی هست که با عشق زکاتم رو پرداخت میکنم از باور فراوانی کمک مییرم.

ترس از مسخره شدن دیگران وحرف مردم که چندسالیه روش کار میکنم خیلی بهتر شدم.

یکی از دلایلی که دوست نداشتم شرکت وکارم رو راه بندازم واز این وضعیت راضی بودم این بود: فامیلیام رو نبرم سرکار مگه من مسئولشونم یا بیان پول از منقرض بگیرن وبعد چول رو بهم پس ندن و منم روم نشه بشون بگم.. یا میترسیدم که مبادا اخراجشون کنم ودلشون رو بشکنم یا بگم کار نمیدم ودلشون رو بشکنم وترس از حق وناس و ترس از نفرین مردم . چون اخلاقی دارم کسی کارش رو درست انجام نده به راحتی اخراجش میکنم و مبادا پدرومادرم چیزی بهمبگن و نه بهشون بگم، اگه کارمند باشم اونوقت باید ضامن این واون بشم -اگه پولدارباشم مردم چشمم میزنن-

واسه همین رفتم ارتباطات یاد گرفتم و درته نه گفتنم کار کردم روی رف جولیم کارکردم و اما فایل هایی شما استاد داره کم کم این ترس ها ومزرفات رو ازبین میبره و چدر سبک تر شدم چدر طی این سال ها به ودم ظلم کردم چه درایی رو به روی ودم با باورهام بسته ام من ودم رو بشیدم وتما آدم ها رو دوست دارم و میخوام دوباره زندگی وثروتمندشدن رو شروع کنم خایا شکرت بابت استاد عباسمنش عزیز.

بابام از بجگیهام معمولا میگه تو بوای موفق بشی من پیراهنم رو براتون میفروشم ومن ای ذهنیت در من ایجاد شده که اگر کاری انجام بدم بخاط کارهام ممکنه بابام به فقر بی پولی واذیت بشه و دیگه دلم نمیخواست کاری انجام بدم وواسه یک سال ونیمی هست به بابا گفتم دیگه به من پول نده وودم باید هزینه های کارخودم رو پراخت کنم. و اما این دیگاه هم داره ایجاد میشه که پدرم هم دست داونده ومن نمیتونم به کسی آسیب بزن و من اینو باور کنم که:

من هر چه بیشتر در مسیر علاقه ها وخواسته هام قدم بردارم رزق وثروت نعمت وسلامتی بیشتری وارد زندگی خودم وپدرومادرم میشود.

دیروز بابام هی میگفت در مورد گرونی و من سریع دیدگاهم رو نسبت به گرونی تغییر ددم گفتم ببین فرزانه وقتی چیزی گرون میشه به این معنی است که پول وثروت دست مردم بیشتر شده و توان خرید مردم بالا رفته. چون هر سال داره حقوق ها بیشتر میشه هر سال مردم وسایل بهنری و با قیمت بالاتری میخرن قدیم ها مردم کولر نداشتن تلویزیون نداشتن موبایل نداشتن ماشین نداشتن الان تو هرخونه ای این وسایل است وکاملا بدیهی شده و این ا فقط شون میده ثروت ونعمت داره روز به روز بیشتر میشه واقعا خدایاشکرت.

خداراشکر که دارم با جسارت ورودی های ذهنم را حذف میکنم واقعا خدایاشکرت

این درس ههای بود که از متن انم شایسته گرفتم وپیادشون کردم.

ممنون از شما دوستان بابت کامنت های زیبا وتاثیرگذارتون

خدایاشکرت بابت این همه آگاهی

خدایکمکم که حرف وعملم یکی باشه

خدایا تنها تورا میپرستم وتنها از تو یاری میجویم

خدایابه راه راست هدایتم کن راه کسانی که بهشون نعمت وزندگی طبیعی دادی

دوسستون دارم ودر پنا ه خداوند شاد وپیروز وسادتمند باشید.