چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت ۲ - صفحه 87

1174 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    عباس حیدری گفته:
    مدت عضویت: 1379 روز

    سلام

    کنترل ورودی ها واقعا اگه درست نباشه هرچه قدر روی باورها کارکنیم هم جواب نمیده!

    مثلا من داشتم توی سایت کار میکردم ها ولی با پارتنرم هفته ای یک بار که یک ساعت پیشش بودم جوری من به هم میریختم که انگار نه انگار من دارم روی خودم کار میکنم

    یعنی روی من اول مسیر خیلی تاثیر داره نگاه دیگران صحبتهاشون

    مثلا راجب ثروت کافیه یکی بگه پول نیست من به هم میریزم

    ولی راجب سلامتی این طور نیست

    حتی اگر کسی مریض هم باشه من اصلا حتی سر سوزنی نگران نمیشم که من هم مریض میشم

    در ناخودآگاهم باور شده که من هیچیم نمیشه

    ولی راجب شرایط دیگه هنوز که هنوزه باور نشده

    حالا مهم ترین کاری که باید انجام بدم یکبار دیگه ورودی هام رو بررسی کنم:

    الان من تلگرام فقط دارم که در حد 5 دقیقه در روز هم بهش سر نمیزنم

    همه چیزای دیگه حذف هستند

    یه اپلیکشین بله دارم که سر کار ازش استفاده میکنم

    نه اخبار گوش میدم

    نه سریال میبینم

    نه هیچی

    گاهی خلاصه فوتبال میبینم

    گاهی هم سفربه آمریکا

    ولی دو تا ورودی نامناسب دارم که باید کنترل بشن!!!

    یکیش موزیک گوش دادنه

    من عاشق موسیقی گوش دادن هستم ولی وقتی گوش میدم از خود بیخود میشم و شروع میکنم به تجسم کردن و یجورایی میرم تو فاز چگونگی و اینکه میرسه یه سری جاها به خشم و کینه و ثابت کردن به دیگران

    در غیر این صورت من دوست خاصی هم ندارم

    فقط یا سر کار هستم یا دانشگاه که ورودی هایی رو از اونجا میگیرم که برام مناسب نیست!

    پس شد بررسی همین چند مورد و اصلاح دوباره اونها

    و البته ورودی های مناسب من که میشه اینها:

    سفرنامه و نوشتن کامنت

    سریال سفر به آمریکا و نوشتن کامنت

    نوشتن در کانال شخصی خودم یک متن در روز برای خودم و هدف شخصیم با بهره برداری از فایلها

    دوره احساس لیاقت

    دوره عزت نفس

    دوره دوازده قدم

    دوره کشف قوانین

    دوره …

    من ازون جایی که دوره ها رو دارم و دارم به تعدد دوره میرسم الان تمرکزم روی عزت نفس و احساس لیاقته و به امید خدا بعد از تمام کردن و کار کردنشون جدی روی دوره های دیگه کار میکنم ولی فعلا تمرکز بالایی روی این دوره ها دارم

    مهم ترین گام در ساخت باورها کنترل ورودی هاست …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زهرا جعفری گفته:
    مدت عضویت: 322 روز

    سلام و عرض عششششق به استادم، مریم بانو و دوستای قوی همفرکانسم

    من که با خوندن کامنتای دوستان اشک شوق از چشمام سرازیر شد

    و چقدر زیباست اینکه با خودت در صلح باشی و امید به تمام معنا داشته باشی به ایندت،

    که همین امید ، لبخند به روی لب میاره ،

    آرامش میاره ،

    انگیزه برای حرکت میاره،

    عشق میاره ،

    حال خوب برای خود و اطرافیان میاره،

    و…

    و مگر جهان به غیر اینها زیبا میشه؟!

    نه دقیقا جهان با همین امید و اشتیاق که نتایج عالی زیادی داره گسترش پیدا می‌کنه و یه جهان پر از شور و تکاپو و انگیزه میشه.

    من هربار که استاد توی فایلهای مختلف می‌گفت باید باورهای غلطت رو بشناسی ، چیزهایی که اجازه نمیده تو به خواسته هات برسی بخصوص توی موضوع ثروت مالی ،

    هربار با خودم که فکر میکردم میگفتم من اصلا به اون ضرب المثلها که پول زیر پای فیله و ‌…

    به هیچکدوم اعتقاد نداشتم،

    و حتی زمانیکه استاد رو هم نمی‌شناختم ایمان داشتم که زندگی ای بغیر از زندگی دیگران خواهم داشت،

    وقتی روابط داغونشون رو می دیدم میگفتم من اینطور نخواهم بود ،

    وقتی دوندگی های خسته کنندشون رو برای بدست آوردن یه قرون می‌دیدم میگفتم من خودم ثروت آفرین خواهم بود.

    ولی با شنیدن این فایل این رو متوجه شدم ، که نیازی نیست حتما بگردم دنبال باورهای غلط و مدام سردرگم باشم که چیکار کنم حالا که کدوم باور و اصلاح کنم ،

    متوجه شدم که فقط کافیه که باورهای قدرتمندکننده بسازم و هروز حداقل روزی یکساعت با خودم تکرار کنم به روشهای مختلف ،

    به روشهای مختلف یادآوری کنم اون باورهارو

    و هر دفعه قویتر و قویتر و قویترشون کنم،

    دوستای صمیمی انگشت شمار دارم که خدارو شکر آدمهای منفی نیستند

    ولی خانوادم به شدت باورهای محدودکننده دارند و چون پرجمعیت هستیم ،

    از خدای خودم که توانای مطلقه می‌خوام که دستم رو بگیره ،

    که گوشهام رو با دستای قویش بگیره وقتی هیاهوی ناامیدی ازشون میاد،

    وقتی دارند از کمبود و ناراحتی صحبت میکنند،

    از خدام می‌خوام که دهانم رو بگیره وقتی می‌خوام باهاشون وارد بحث بشم،

    وقتی می‌خوام مقابله کنم باهاشون ،

    می‌خوام دستمو بگیره و بگه بنده ی زیبام ، بنده نیرومندم تو با اینها فرق داری ،

    نباید باهاشون گره بخوری ،

    دستتو بده به من بریم ازون مسیر که سراسر شادی و عشقه

    هم به خواسته هات برسی هم فاصله بگیری ازین حرفهای بیهوده

    خدایا من بدون یاری تو هیچم ،

    من بدون دستانت هیچم

    می‌خوام تعهد ببندم که هرروز روی باورهام کار کنم

    که همون‌طور که تا چندروز پیش مجازی و کنار گذاشته بودم ، باز هم نرم سمتش

    نرم سمت فیلم و سریال حالا هرچیزی که میخواد باشه

    خدایا من دلم به داشتنت خوش است،

    و ایمان دارم همانطور که مرا به این مسیر رهنمود کرده ای ،

    همانطور هم دستت را بمن خواهی داد.

    ممنونم از همتون که تا اینجا باهام اومدید

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مرتضی مختاری گفته:
      مدت عضویت: 2824 روز

      درود بر خانم جعفری عزیز

      احسنت به شما کامنت خیلی خوبی نوشتید این جمله خیلی روی من تاثیر گذاشت و برداشت خیلی قشنگی ازدیدن فایل داشتید……ولی با شنیدن این فایل این رو متوجه شدم ، که نیازی نیست حتما بگردم دنبال باورهای غلط و مدام سردرگم باشم که چیکار کنم حالا که کدوم باور و اصلاح کنم ……منم این مشکل را دارم که دنبال باور های اشتباه میگشتم ولی الان با هدایت خداوند به کامنت شما فهمیدم واقعا نیازی به اینکار نیست ما فقط باورهای درست را تکرار کنیم باورهای مخرب خودشون محو می شوند

      ازتون متشکرم

      انشاالله هرخواسته ای دارید بهش برسید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    شیرین امامی احتشامی گفته:
    مدت عضویت: 2201 روز

    به نام خداوندی که رحمان است و رحیم

    سلام بر استاد عزیزم

    و همه دوستان توحیدی ام

    که همیشه کلللی چیز ازتون یاد میگیرم .

    (( پول یه فرکانسه که ما باید بریم تو مدارش اون نمیاد تو مدار ما ))

    من بارها و بارها و بارهاااا به این جمله فکر کردم و سعی میکردم برای خودم باور پذیرش کنم .

    می شنیدم ، می نوشتم ولی واقعا درکی ازش نداشتم .

    هی از خدا هدایت می خواستم ، ازش میخواستم این جمله رو برای فهم من آسون کنه .

    الان میفهممش ولی هنوز تو کتم نرفته . و تازه دارم درک میکنم که چرا این قدر من مدار ثروتم بالا و پایین داشته .‌ چرا در هیچ مقطعی کامل صعودی نبوده یا اگه بوده پایدار نبوده .

    وقتی استاد حرف از (( باور محدود کننده ثروت )) میزنن . وقتی خووووب تعمق میکنم .

    می بینم آره من کللللی باورهای غلط و نامناسب دارم و چقدرم سفت و محکم به ذهنم چسبیدن .

    ولی توکلم به الله یکتاست که همین طور که دفتر آفرینش رو رو به روم تو این سایت توحیدی باز کرده و میگه بنده من از رو دست من بنویس تا یاد بگیری .

    همچنان به تغییر باورهام ادامه میدم .

    اگرچه خیلی وقتام نا امید شدم ولی من به خودم به زندگیم به عمر کوتاهم در این عالم و به خدای یاری رسانم قول دادم که متوقف نشم و

    اینقدر ادامه بدم با عشق و لذت تا وارد مدار درست بشم .

    تا به نتیجه برسم .

    به قول استاد : باورهای ما یه شبه ساخته نشده که یه شبم از بین بره .

    اگه 1% باورهام تغییر کنه 1% هم مدار مالیم تغییر میکنه و 1% نتیجه میده اگه بیشتر تغییر کرده باشه بیشتر …..

    استاد جان فرمودید دوستان و روابط نامناسب :

    بعضی هارو خودم گذاشتمشون کنار بعضی هارم جهان به روشهای فوق العاده جالب و متفاوت از مدار من خارجشون کرد که خودم انگشت به دهان بودم از این برنامه ریزی شگفت انگیز جهان .

    فرمودید : تلوزیون _ ماهواره

    کلاااا درش بسته شده 2_3 ساله

    کتابهایی که به نظر خودم بعضی مطالبشون به شدت مغایر با قانون بود از خونه و کتابخونم خارج کردم .حتی بعضی کتابای شعر

    بسیاری از فیلمهایی که آرشیو داشتم تو هاردم یا فلش هام یا لپ تاپم کلاااا پاک کردم .

    قابهایی که تصاویر غمگین کننده یا اشعار غمناک توش بود رو بخشیدم . هرچند از نظر ظاهری بسیاااار زیبا بودن .

    و تصاویری جایگزین کردم شبیه تصاویری که تو فایلها روی در و دیوار شما دیدم که حس خوب و امید و شادابی میداد .

    سعی می کنم خودمم هم از کلام و باورهای نامناسب استفاده نکنم و حواسم به افکار و کلامم باشه .

    البته که همچنان دارم تکاملمو طی می کنم و همش قانون تکامل رو واسه خودم یادآوری میکنم .

    یکبار دیگه تعهدم رو نوشتم و از خداوند بی انتها روزی رسان و صاحب فضل عظیم کمک خواستم .

    و آگاهانه دارم روی باورهای به شدت نامناسب و سمی خودم کار میکنم .

    امیدوارم هممون به نتایج عالی تو زندگی برسیم به قول استاد جان :

    با لذت …. با لذت ….‌ با لذت…..

    آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    دختر خدا گفته:
    مدت عضویت: 852 روز

    روز بیستم

    پول یک فرکانسه،چطور به این فرکانس نزدیک شیم؟

    ما هر لحظه در حال ارسال فرکانس و سیگنال هایی هستیم و جهان هستی با توجه به فرکانس های ما داره یک سری شرایطی رو برای ما بوجود میاره،ما داریم زندگی خودمونو خلق میکنیم

    ما در یک رابطه ی بده بستانی با خداوند هستیم

    فرکانس های ما بستگی به ورودی های ما داره،چیزهایی ک میبینیم،لمس میکنیم،میشنویم و…و جهان شرایط،ایده ها،افرادی رو متناسب با فرکانس ما ایجاد میکنه

    اگه ورودی نامناسب باشه،خروجی نامناسبه

    ورودی از کجا میاد؟خانواده،فرهنگ،کتابایی ک میخونی،فیلم،و…از تمام چیزهایی که داری بهش توجه میکنی

    جهان داره به فرکانست نگاه‌میکنه نه اون چیزی ک میگی میخوایی

    اگاهانه،تصمیم بگیر باورهاتو ایجاد کنی،از این به بعد باورهایی رو ایجاد کن ک نتیجه فرکانسیش تو رو به خواسته هات میرسونه،و اونقدر تکرارشون‌ میکنی ک مدارت هی بره بالاتر،به شدت روی ورودی هات کار کن،هر حرفیو نشنو،با هر ادمی در ارتباط نباش،با جسارت حذف کن چیزایی رو ک بهت ورودی نامناسب میدن

    الخیر فی ما وقع …

    نمیدونم چرا یهو این ایه رو نوشتم

    تو بحث حذف کردن ادما،من فقط تو سایت بودم و هر روز فایل گوش کردم و کامنت گذاشتم،فارغ از اینکه شرایط بیرون چی بود

    یه سریا خود ب خود حذف شدن،یعنی خودشون یهو رفتن!طوری ک من اولش گیج شده بودم…

    یه سریا اومدن…ولی کلا الان تنهام،و بنظرم چ فرصت نابیه ک رو خودم کار کنم

    ادم دلش میگیره شاید بخاطر بی ایمانی و فرکانس پایین ولی درنهایت همه چی ب نفعمونه،باید صبور باشیم،استمرار و استمرار …

    کسی ک تو این مسیر حرکت میکنه،همه چی ب نفعش میشه حتی اگه علتشو ندونه

    خلاصه ک من اعتماد دارم بهت الله من…

    تو خواسته ها و نیازای منو بهتر از من میشناسی

    تنها منبع قدرت،عشق،ثروت،سلامتی،خوشبختی و شادی تو هستی،من بهترینا رو از خودت میخوام

    استاد با تمام وجودم ازتون ممنونم برای سخاوتمندی تون ک این همه اگاهی ناب رو در اختیار همه‌ گذاشتین

    خیلی بهتون افتخار میکنم و دوستون دارم :)

    خدایا ،تو آگاهی به قلبم ک من

    تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      عباس حیدری گفته:
      مدت عضویت: 1379 روز

      سلام به دختر خوب خدا

      واقعا اسم قشنگی برای خودت انتخاب کردی فاطمه جان

      راستش کم و بیش از اول سفرنامه کامنت هات رو دنبال میکنم

      خواستم بهت یه تبریک جانانه بگم برای وارد شدن به مقام رحمت خدا

      میدونی؟ یسری افراد هستند میشن رفیق خدا میشن دوست خدا

      یجورایی خود خدا دیگه هواشونو داره

      خود خدا کارارو براشون انجام میده

      وقتی گفتی کسی پیشت نیست و حالت خوبه یعنی به اون مقام رسیدی

      خواستم یه تبریکی بگم بهت

      وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ ۗ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ

      الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ

      طبق این آیه یه سری افراد مثل شما هستند که وقتی مصیبتی بهشون برخورد میکنه تقسیم میشن و به گروه صابرین ملحق میشن

      صبری که با حال خوبه

      صبری که با امیده

      أُولَٰئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ

      آیه بالا پاداش این افراده

      افرادی که خود خود خدا بهشون درود میفرسته

      خود خود خدا بهشون نگاه رحمت دار میکنه

      خود خود خدا بهشون وعده هدایت میده

      و هدایت خدا نشونش نبود هیچ گونه ترس و غمیه

      در پناه خدا باشی :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        دختر خدا گفته:
        مدت عضویت: 852 روز

        سلام به عباس عزیز

        امیدوارم عالی باشی دوست خوبم

        من چند روزی نبودم چون درگیر ازمون وکالت بودم و خلاصه امشب اومدم بیام فایل بعدیو ببینم ک دیدم

        اون نقطه آبی قشنگه کنار اسمم هست و با حال خوب اومدم ببینم چه حرفایی از طرف الله یکتام از طریق دستان پاک و زیباش باید بشنوم ،ازت ممنونم ک با نگاه زیبات کامنتامو خوندی دوست خوبم ،ممنونم ک انرژی قشنگت رو حس میکنم

        میخوام امروزمو برات بگم

        البته ک هر روز معجزه است اما امروز یه معجزه ی خاص بود برام

        دیروز نتایج ازمون وکالت رو زدن و من ترازم خیلی نزدیک به قبولی بود ولی قبول نشدم

        اول همینجا خدارو سپاسگزاری میکنم برای خانواده خوبم برای دوستان خوب و الهیم ک بهم افتخار کردن اولین ازمونمو اینجوری انقدر نزدیک بودم با اینکه زیاد تلاش فیزیکی نداشتم واقعا

        نمیگم ناراحت نشدم حتی ی کوچولو گریه هم کردم مث بچه ها :) ولی هی با خودم دیروز قوانینو تکرار میکردم

        گفتم فاطمه کو اعتمادت ب خدا؟

        کو ایمانت ؟ فاطمه حالش بد بشه؟

        مگه یادت رفته ب کی تکیه کردی ؟؟

        خلاصه گذشت و امروز با خانواده رفتیم بیرون ،همچنان دپ بودم یکم ولی سعی میکردم حالمو خوب کنم ،

        تو ذهنم نجواها بود ولی به خانواده میگفتم شاید خدا برا من یه مسیر ساده و قشنگتر میخواد،میخوام لذت ببرم از زندگیم،و …

        بماند ک امروز به چه جاهای قشنگی هدایت شدیم بدون برنامه ریزی

        اصلا نمیدونستیم چی قراره تو مسیر پیش بیاد

        همون اول ب خانواده گفتم کجا میریم؟ گفتن جهرم یه شهرستان تو فارس هس ،بعد یکم ک گذشت فک کردم باباجونم اشتباهی میرن،گفتم بابا اشتباه نشد ؟

        گفت نمیدونم، خندیدیم و گفتم بابایی میریم ،من میدونم ب جاهای قشنگی هدایت میشیم

        و واقعا انگار بهشت بود یه چشمه تو یکی از روستاهای یکی از شهرستان ها

        انقد قشنگ بود من اسمشو نگا نکردم :) محو بودم محووووو :))) خدایا شکرت

        اونجا کلی عکس خوشگل گرفتم و جاتون خالی یه لیموناد خنکم زدیم بر بدن و راه افتادیم

        تو مسیر یهو دلم گرفت و ناراحت بودم برا ازمون ،با الله عزیرم حرف زدم ،گفتم آره دلخورم … همین، میدونستم اشتباه هستا :) میدونستم مسئولیت صد زندگیم با منه، ولی خب من خودمو عزیز دردونش میدونم،بهش گفتم بهم یه نشونه بده،اونقدر بزرگ ک حس کنم خاصه،بفهممش،بفهمم حواست بهم هست،حال و احوالم عوض شه ،

        شاید ده دقیقه بعد یا کمتر …نمیدونم …

        تو جاده اصلی ک میومدیم،یه جاده خاکی بود،مامان خوشگلم گفت بریم فکر کنم قدمگاهه ،ابجیا خسته بودن گفتن نه،من گفتم اره بریم ببینیم،دیگه بابا جونم رفتن تو مسیر و وقتی رسیدیم اونجا خانما چادر پوشیده بودن و محجبه بودن

        من گفتم میخوام برم ببینم قدمگاهه کیه چیه چجوریه ،ابجیم گفت بهتره احترام نگه داریم و نریم (چون لباسمون مناسب نبود یکم با تیپ اسپرت و … :))

        بعد من دلم میخواس برم ‌.‌..

        دوباره گفتم،مامانم گفت خب کت بلندت بپوش بریم

        رفتیم ،فضاش یه جوری بود،یه سکو ک دایره ای شکل بود ،بالای کوه،بعد جاده اصلی و خونه و روستاها از بالا معلوم بود،غروب،واااایییی ترکیب ابرا و خورشید و آسمون ،واییییی یه رنگ خاصی ک تاحالا ندیده بودم غروب به اون قشنگی

        رفتم مزارشونو نگاه کردم ک اسمشون بخونم

        دیدم نوشته شهید گمنام …

        من همونجا هنگ کردم دیگه …

        با اینکه شلوغ بود انگار هیچکس نبود و فقط من بودم …

        انرژی اونجا فوق العاده بودااااا

        اصلا عجیب غریبییب ….

        بی اختیار گریه میکردم ….

        نگام رو ب اسمون بود ….

        هی شکرگزاری میکردم ….

        هی میگفتم ایاک نعبد و ایاک نستعین …

        خدایا چیکار کردی با من ….

        دلم دیوونه تو شده ….

        ایاک نعبد و ایاک نستعین ….

        اهدنا الصراه المستقیم …

        من وسط اون مکان ک دایره ای بود ،دقیقا وسط دایره وایساده بودم ،یکم از مزار شهید فاصله داشت ،اسمونوو ،غروبو میدیدم، مبهوت این عظمت …

        اشک میریختم ک خدااااا من یه نقطه ام مقابلت ،من هیچی نیستم مقابلت،چرا انقد عاشقمی؟ قربونت برم من،فاطمه پر از اشتباهه … ولی تو اینجوری بی قید و شرط عاشقشی … من چی بگم …

        جوری گریه میکردم انگار هیچکس نبود فقط من بودم،و واقعا متوجه نشدم اگ کسی نگام کرد .

        فقط بابام فکر میکردن من از ناراحتی گریه میکنم گفت بریم فاطمه،گفتم ن من تازه اومدم ،تازه حالم خوب شده

        تو اون حس و حال معنوی و ناااب و بهشتی بودم،دیگه راضی شدم ک بریم،یه خانوم عزیز و دوست داشتنی اومد بغلم کرد بهم گفت دعا کردم برات هرچی از خدا میخوایی بهت بده ،سرشونو بوسیدم و تشکر کردم

        ولی واقعا اون لحظه من هیچی نمیتونستم بخوام حتی …

        فقط شکرگزاری کردم ….

        فقط با حس و حالم گفتم خدایا من دیدما من نشونتو دیدما من حواسم هستاااا من میدونم ک عشق توئم،میدونم عزیز دردونتم،اخه تو بهترینا رو میخوایی ،من چی بخوام،من نگران چی باشم؟ این جمله ها رو الان دارم میگم،تو اون لحظات سکوت محض بود و انرژی ای ک فراتر از این حرف و کلامها بود …

        با شهید عزیزم خدافظی کردمو ،

        تو مسیر برگشت،وقتی یکم برگشتم ب جسم،

        با الله جانم کلی حرف زدم

        بهش گفتم هدف فاطمه از این به بعد خودتی،خودتو از من نگیر ک بدون تو هیچی نمیخوام

        بخاطر تو میخوام ثروتمند شم

        میخوام خیر و خوبی و عشق پخش کنم بین بقیه

        هدفم ک تو باشی دیگه ناامیدی معنی نداره

        هرچند بار شکست بخورم ،مهم نیس

        امید من،دلیل حرکت من،هدف من،تویی الله من

        عباس عزیز ،

        امیدوارم هرجا هسی وصل باشی ب منبع،نیازمند باشی به الله یکتا و بی نیاز از هر چیزی جز او :)

        ممنونم ک باعث شدی این کامنت نوشته شه

        لطفا بیشتر از قران برام بنویس،من تازه شروع کردم به خوندنش ..پیشاپیش ازت سپاسگزارم

        حس و حالت همیشه نورانی :)

        الله من،خوشبخت منم ک تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم …

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          رقیه سربازی گفته:
          مدت عضویت: 325 روز

          سلام بردختر خوب خدا عالیه عالیه عالی بود کامنتت عزیزم چقد میخوام منم مثل تو به خدایم نزدیک شم و خدایم رو ببینم خدایم و حس کنم خداراشکر بخاطر این حس و حالت و چقد تو این سایت آدم حس عالی داره و دوستانی مثل شماها دوستت دارم دختر خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            دختر خدا گفته:
            مدت عضویت: 852 روز

            سلام عزیز دلم رقیه ی مهربانم

            امیدوارم حالت عالی باشه زیبا

            امیدوارم غرق در نور الله باشی عزیزم

            من چند روزی بود ک میومدم تو سایت ولی کامنت نمیذاشتم

            اولش بخاطر یه سری تضادها بود ولی بعدش ک حالمم عالی بود یه حس قوی داشتم ک فعلا چیزیو کامنت نکنم

            و منتظر بودم اون دایره ی آبی کنار اسممو ببینم ک الان دیدم :)

            نشونه ها رو دنبال کن …

            خدا همواره هدایت میکنه

            هرجوری ک باورش کنی،عمل میکنه

            بهترینها رو برات آرزو دارم

            درپناه الله یکتا

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    ردپای20روزشمار1403/8/23به خدای خالق وسلام به خدایی که دروجودمن کاملاازآگاهی خلق کنندگی خودش رانهاده است! وهرروزتوی روشنایی روز دفترش را به صورت سایت جلوی چشمان زیبابین من بازکرده که بندی من ازرودستم نگاه کن توهم خلق کن ازبس که به شادبودن،لذت بردن من علاقه دارد. سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم. سلام سمیه جان خانم حسنلوازبچگی به ماگفتن درگاه خدا،درگاه ناامیدی نیست ماهم به امیدزنده هستیم!منم نه تلویزیون نه فضای مجازی خداروشکرکل دوست وفامیل همه پرکشیدن به خوشی ولی خواهری که ازبچگی باهم بودیم حدودا5سال هست که هنوزقانون جذب نبودم رابطش قطع شدوبهترشدیم والان به خاطریک شراکت بازهم رابطه قطع شدوازاینطرف واردخانه تکانی ذهن وروزشمارشدم این فایلهارومن نمیگم رایگان چون ماهمهثروتمندیم که واردسایت وهروزازخداداریم هدیه میگیریم که چشم به جهان بازکردیم خوب ایناخودش پوله منم چون خیلی اهل تمرین نیستم محصول نمیخرم فقط قانون سلامتی رودارم تادعوت به عمل شوم خدایامرایاری ده به آنچه عمل آسان است آمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علی شاکر گفته:
    مدت عضویت: 1555 روز

    (زمان مورد نیاز برای مطالعه این متن : 4 الی 5 دقیقه)

    به نام خداوند بخشایشگر مهربان

    سلام استاد عزیزم.

    • من تمرین‌هایی که گفتین رو به لطف خداوند انجام دادم. سپاسگزارم از خداوند مهربونم که تموم کارارو خودش انجام داد و من فقط با اون عشق کردم و بهش گفتم میخوام اینجوری باشه اونم گفت باشه و انجامش داد برام ! خیلی خیلی خوشحالم استاد و بچه‌های عزیز.

    1- تمرین اول – حذف آدم‌هایی که به پیشرفتم کمکی نمیکنند:

    من چندتا از صمیمی‌ترین دوستای زندگیم و کل فامیل مادری و پدری رو به طور کامل گذاشتم کنار ! طول کشید و من سعی کردم قانون رهایی رو تا میتونم بهش عمل کنم توی این تمرین و خداروشکر زیاد اذیت نشدم. و اگه طول کشید فقط و فقط به خاطر باورهای مسخره خودم بود که نمیتونستم دل بکنم از بعضیا و ارزش خودمو پیدا نکرده بودم ! همین. وگرنه با باورای درست خیلی خیلی زودتر میتونستم این تمرین اول رو انجام بدم.

    و الان با تنها کسایی که در ارتباطم خداوند مهربان، پدر و مادرم، و استاد عباسمنش (که دیگه شده رفیق فاب من) و اعضای سایت هستن که هرروز کلی کامنتاشونو میخونم.

    اینجوری شدم که اینقدر فایل‌های شمارو گوش دادم که انگار شما رفیق من شدی و اصلا با آدمایی که در مورد بهبود شخصیت، آرزوهاشون، قانون و باورها صحبت نمیکنن، حال نمیکم؛ دلم میخواد کسایی که توی زندگیمن و قراره وقتمو باهاشون بگذرونم، باهم فقط در مورد خداوند و سیستمش، قوانین، قدرت افکار، آرزوهامون صحبت کنیم. کسایی که عشق خدارو میفهمن و سازوکار جهان رو درک میکنن و هرروز دارن روی ذهنشون و بهتر کردن زندگیشون کار میکنن.

    افرادی رو توی زندگیم میخوام مث این سایت که اینجوری دارن روی خودشون کار میکنن و آدمای قوی‌ای هستن.

    دوستایی میخوام که واقعا تغییر کنن. دوستایی میخوام که لب و دهن نیستن. با یه آگاهی جدید دست به عمل میشن و تغییر میکنن. دوستایی میخوام که هرروز اینقدر با شنیدن حرفاشون و خوندن کامنتاشون منو متحول میکنن و ایمانم قوی تر میشه.

    من اومدم پیش خودم گفتم من که اینقدر دارم با خودم حال میکنم. من که اینقدر با خدا رفیق شدم. من یه رفیق دارم که هم ثروتمنده و هم اینقدر نتیجه‌های عالی توی زندگیش گرفته و اینقدر به من آگاهی‌های مهمی آموزش میده. الان استاد عباسمنش رفیق منه. بچه‌های سایت رفیقای صمیمی منن و همیشه باهاشون در تعاملم. چرا باید آدمایی رو توی زندگیم تحمل کنم، که همش دارن توی اینستاگرام تاب میخورن و مغزشون شده فقط مقایسه کردن و حسرت خوردن؟؟؛ آدمایی که گم شدن توی حجم زیادی از اطلاعات مختلف که نمیدونن چی درسته و چی غلطه !

    آدمایی که یه ساعت بشینی پای صحب‌هاشون حالت بهم میخوره از شدت چیپ و بی ارزش بودن حرفاشون. همش درمورد بقیه دارن حرف میزنن. حرفای بدردنخوری میزنن که نه به حالو روز خودشون فایده‌ای داره نه به حالو روز ما که گوش میدیم. انگار فقط دوست دارن دهنشون بجنبه ! حالا هرچی گفتن گفتن دیگه مهم نیس یه حرفی زده باشیم و حرفاشون حول محور اخبار، رسانه‌ها، حرف‌های خانواده، غیبت، فحشا، دزدی، اتفاقای بدی که افتاده، ناخواسته‌ها میتابه.

    آدمایی که دارن هرروز کلی تلاش میکنن که دنیای بیرون خودشونو تغییر بدهند، غافل از اینکه ما باید از درون تغییر کنیم.

    آدمایی که وقتی باهاشون در مورد باورها و قوانین صحبت میکنم، حرفمو تایید میکنن کلی هم تشویقم میکنن، ولی توی دلشون اصلا این حرفارو باور ندارن؛ بازم از فرداش میبینم دارن ناله میکنن، و به معنای واقعی کلمه هیییییچ تغییری نمیکنن، هیچی.

    چرا من باید با اونا باشم ؟

    وقتی با اونا بُر میخورم، منم دقیقا مثل اونا میشم. دغدغه‌هام مثل اونا میشه. طرز فکرم و سطح مسائل زندگیم دقیقا شبیه اونا میشه.

    در یک کلمه : حالم بد میشه !

    و بله ! با کمک خدا اونارو همشونو گذاشتم کنار!. اولش کار راحتی نبود ولی آخرش دیگه تسلیم شدم گفتم خدایا خودت کمکم کن من میخوام دورم آدمای خوب (همیشه همون ویژگی های مثبت و خواسته‌هامو توی ذهنم مرور میکردم و توجهم روی اون ویژگی‌ها بود) باشه. و خدا شاهده یجوری دلمو از اونا کَند و به اینجا وصل کرد، که دیگه اصلا نمیخوام یه ثانیه با اونا حرف بزنم.

    دو سه بار توی این مدت اینجوری شد که : ذهنم میاد راهکار میده میگه برو دوستای جدید پیدا کن اونا حتما آدمای خوبی هستن و منم گمراه میشم میفتم دنبال ذهنم ولی ته دلم راضی نیسم. یهو به خودم میام !!! میگم علی اینهمه دوست و رفیق داری توی سایت.

    اصلا مگه قانون این نیست که تو خودتو درست کن و خدا آدمی رو وارد زندگیت میکنه که از هزارتا ازین کسایی که میری دنبالشون و میخوای آشنا بشی باهاشون بهتره ؟

    بازم یه الگوی رفتاری از گذشته فعال میشه و ناخودآگاه میرم دنبال تغییر دادن دنیای بیرون از خودم. بعد دوباره تسلیم میشم برمیگردم به مسیر اصلیم. (خدایا شکرت زیاااد… چقدر جذابه این کنترل ذهن :))))) )

    2- تمرین دوم – حذف تلویزیون-ماهواره- شبکه‌های اجتماعی- اخبار و… :

    خداروشکر خداروشکر خداروشکر خدارو میلیون‌‌ها مرتبه شکر میکنم به خاطر اینکه اینقدر واسه خودم ارزش قائل بودم که این تمرین رو حدود یک سال پیش انجام دادم. نمیدونین چقدر باعث آرامش میشه. چقدر فکر آدم آزاد میشه. چقدر این کار قشنگه و پسندیدس. اصلا انگار وقتی این کارو میکنی، وجودت گلستون میشه. انگار از بدنه جامعه جدا میشی. اصلا وقتی خارج میشی از شبکه‌های اجتماعی میبینی یا خدااااا من چقدر وقت اضافه دارمممم. با اینا چیکار کنم ؟ (بشین فایل‌های سایتو ببین :)) )

    این تمرین رو انجام دادم. اینستاگرام رو به کل حذفش کردم. تلویزیون و ماهواره که حالم ازشون بهم میخوره.

    فیلم و سریال رو حذف کردم. منی که اینقدر آدم فیلم و سریالی بودم و اصلا یه هارد 1TB خریده بودم برا فیلم و سریالام. دیگه به هیچ وجه آگاهانه نرفتم سمتشون. و همونارو هم پاک کردم (یکم اولش درد داشت:)) ) .

    2-3 بار به زور با همون دوستایی که گذاشتمشون کنار فیلم دیدم ( به دلیل کمبود ارزش درونی و احساس لیاقت) و باور نمیکنین چقدر حالم بد شد دلم میخواس برم توی خیابون فریاد بزنم سرمو بکوبم به دیوار بلکه از یادم بره چیزی که دیدم. فیلمی بود با رتبه بالا در Imdb (7-8 بود فک کنم) !!

    ولی اینقدر مزخرف بود که نگو، داستان موفقیت یه نفر رو نشون میداد. 1 ساعت و 59 دقیقه فقط بدبختی و زجر و بیچارگی نشون داد، فلاکت به معنای وقعیا !!! توی دستشویی ها میخوابید به امید موفقیت. به دست آووردن موفقیت رو یه کار بسیار وحشتناک و غیرممکن نشون میداد.

    بعد یک دقیقه آخر هم نوشت این فیلم بر اساس واقعیت بود و این فرد الان میلیونها دلار ثروت داره :|

    خب نامررررد چرا از زندگی میلیونریش فیلم نساختی ؟؟ چرا اینهمه بدبختیو زجر و بیچارگی به خورد ما دادی ؟:))

    ازون روز به بعد به خودم قول دادم. دیگه هییییچ فیلم و سریالی رو نبینم. حتی اگه بگن قشنگ ترین فیلم ادوار به حساب میاد.

    هرروز شکر خدارو میگم که این حرکتو توی زندگیم انجام دادم. مخصوصا وقتی آدمایی رو توی خیابون یا جاهای مختلف میبینم که سرشون خم شده روی گوشی و دارن ویدیو میبینن از شبکه های اجتماعی. اون لحظه فقط میگم خدایا شکرت منو هدایت کردی. خدایا من تسلیم توام میخوام توی همین مسیر بمونم تو منو نگه دار که تو بسیار توانایی.

    نتیایج این تمرینا و عمل کردن به آگاهی های مختلف توی سایت ( + آگاهی‌های دوره عزت نفس) برای من شده:

    ترک سیگار -صلح باخود – آرامش بی حد و اندازه – احساس توکل و ایمان – کار کردن روی خودم شبانه روزی – تبدیل شدم به یه شخصیت بسیار متفاوت که هرکی منو میبینه باورش نمیشه من همون آدم قبلم – مردم به شدت رفتارشون باهام خوب شده طوری که من هیچ بدی تاحالا از هیچ کس ندیدم خیییلی وقته – راه میرم با خدا حرف میزنم میخندم عشق میکنم :)) – کل جهان الان بهم بگن تو به خواسته‌هات نمیرسی من باور نمیکنم – علاقم به سایت و استاد عباسمنش میلیون‌ها برابر قبل شده – آدم سپاسگزارتری شدم- سعی میکنم ویژگی مثبت رو در افراد ببینم و همین باعث شده بقیه با مردم و غریبه‌ها که حرف میزنم اونا فقط با لبخند باهام حرف میزنن و انگار سالهاست ما باهم دوستیم ( خیلی باحاله) – به آرزوهای بزرگم خیللی بیشتر جرعت فکر کردن دارم – رکورد 6 کیلیومتر دویدن نان استاپ رو زدم- روزی 10 کیلیومتر پیاده روی میکنم – یه برگه درست کردم و 100 باور اساسی داخلش نوشتم قول دادم همیشه و در هر لحظه اونارو توی هز کاری داخل ذهنم تکرار کنم و نزارم حواسم پرت بشه به چیزای دیگه – 107 آرزو رو 43تاشو نوشتم – و مهمترین نتیجه زندگیم = زندگی برام بهشت شده و حالم خییییلی خوبه خییییلی خوب

    و هزارتا نتایجی که الان ذهنم عادی سازی کرده و یادم اومد توی کامنتای بعدی مینویسم.

    (اگه بدونین من چه آدمی بودم قبلا کرکو پرتون میریزه)

    و در آخر :

    خیلی دوستتون دارم دوستای خوبم. خیلی خوشحالم که تونستم این تمرین های مهم رو با موفقیت پشت سر بزارم. جدی خیلیا نمیتونن همین دوتا تمرین رو انجام بدن بچه‌ها ! به خودمون باید افتخار کنیم که تونستیم انجامشون بدیم. منم به کسایی که تونستن این حرکتای اساسی رو توی زندگیشون پیاده کنن پیشاپیش تبریک میگم. و کلی به هممون افتخار میکنم ک داریم اینقدر پیشرفت میکنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
      مدت عضویت: 2414 روز

      سلام به شما دوست خفن و پر انرژی.

      نمی‌دونید چقدرررررر از خوندن‌‌ دیدگاهتون لذت بردم ، علی آقا ! کیییییییییف کردم، حظ کردم.

      دمتون گرم، خداقوت بهتون.

      بی‌نهایت خوشحالم که حالتون خوبه، بی‌نهایت خوشحالم که آرامش دارید، چقدر کار خوبی کردید از تغییرات مثبت و نتایجتون نوشتید، عالی بود اون قسمتش.

      بخدا که این لذت‌ها رو، این مدلی لذت بردن از زندگی رو فقط و فقط کسایی میفهمند که این آموزه‌ها رو دنبال میکنند، یعنی اگه به کسی بگیم ما با خوندن کامنت میریم تو خلسه و مست میشیم فکر میکنند دیونه‌ایم.

      اگه دیوونگی اینه، من دیوونه ترینم :)))

      بازم میگم دمتون گرم،

      خدا حفظتون کنه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 779 روز

    ردپای19روزشمار1403/8/22 به نام دوست وسلام به دوست ثروتمندم باباخدا.سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم. من هنوزدرآمدثابتی ندارم ولی مینویسم ومن باوردارم که خدابه استاد داده ولی تلاش ذهنی استادهم ازهموارکردن کوه بیشتربوده وکمترنبوده. شمافکرکنین ازوقتی که اول واردجامعه ی کوچک خانواده وبعدواردجامعه ی بزرگ بیرون ازخانه رامشاهده کردی!که درظاهرخداپرست،شاکرونوکرخدابودن ولی کاملامشرک بودن،وشماهم یک کره اسب داشتین متین، آرام، شاد وکم کم توی این دوجامعه پاگذاشت وازتربیت وایمان الهی به سمت باورکمبودهدایت شد!که خوتوهم نفهمیدی واین اسب چموش که مطلقاآزادوسرکش شدوروزبه روزبی تربیت ترشد!به نام ذهن رفت به صفاسیتی حالالیلاجون اسب رفت!بروخَربیاروباقالی بارکن!یک میخ فولادی کمبودتوی ذهن ماجاخوش کرده وطنابش دردستان پوچ این اسب گره خورده !میتونم چییییییی کاربکنم!؟حالاابراهیمی ازجاش بلندشده آمده میگه لیلاجان این ریسمان پوسیده ی کمبودروبکن باورتودرست کن همه چیزسرجای خودشه تومصیرواردشدی کمی صبرچاشنیش کن درست میشه، به امیدخداکه جوری خودم رو،وخداروباورکنم که هنوزفرصت ساخت وسازداشته باشم آمین. عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    محسن گفته:
    مدت عضویت: 2020 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی خودم.

    استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این فایل عالی.

    یک سوال خیلی مهم دارم و شاید بهتره بگم دنبال یه راهکار میگردم براین این مساله؛من خانوادم یعنی همسرم و فرزندانم بشدت اهل تلوزیون هستن،یعنی از صبح که از خواب بیدار میشن و تا آخر شب ساعت 12 تلوزیون یکسره روشنه و مدام سریال های مزخرف پخش میشه و شبکه آی فیلم یکسره تکرار این سریال ها رو پخش میکنه.

    واقعا نمیدونم چطور باید تلوزیون رو جمع کنم.

    حالا خداروشکر دو سال پیش بر اثر طوفان دیش ماهواره کنده شد و دیگه ماهواره رو وصل نکردم.

    من شغلم طوری هست که صبح ساعت 8 میرم سر کار و شب ساعت 8 بر می گردم خونه و مجبورم برای بودن کنار بچه هام و همسرم صدای این سریال های تلویزیونی رو بشنوم.

    خلاصه که اگر کسی راهکاری داره به بگید

    ممنون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      علی شاکر گفته:
      مدت عضویت: 1555 روز

      سلام دوست خوبم.

      بهت پیشنهاد میکنم این فایل رو حتما توی سایت سرچ کن و ببین خیلی بهت توی این مسئله کمک میکنه.

      میزان تحمل شما چقدر است؟

      من فایلو گوش دادم و چند صفحه از کامنتای دوستان رو خوندم و اصلا متحول شدم.

      بحث این فایل اینه که برای هر مسئله‌ای یه راهکاری هست و هر شرایطی رو داریم تحمل میکنیم به خاطر باورهای اشتباه خودمونه.

      امیدوارم به راه راست به راه کسانی که خداوند به آنها نعمت داده هدایت بشیم همگی که اصلش همینه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مجید احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2265 روز

      سلام محسن عزیز

      راه کار اینکه اونها رو آزاد بزاری ولی خودت برو تو یه اتاق و یه جای دیگه مشغول کار دیگه و یا استراحت بشو ،،

      اگر واقعا خانوادت رو دوست داری باید اول خودت رو بیشتر دوست داشته باشی ، بهشون بگو رکو راست که این برنامه ها برای شما و اونها مضر هست پس اگر قبول کردن که کلا جمعش کن اگر هم نه خودت رو از اون محیط دور کن ،،، شمانباید بخاطر دلسوزی بیجا ورودی منفی بدی به ذهنت چون این برنامه ها به شدت ورودیهای منفی دارند

      تغییر ذهن هم با ورودی منفی سخت نیست خیلی ها اشتباه میکنند این رو و خودشون رو به سختی میندازن امکان ناپذیره تغییر باید با تغییر ورودی اتفاق بیفته

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      میترا گفته:
      مدت عضویت: 745 روز

      سلام دوست عزیز

      همونطور که میدونید ما نمیتونیم دیگران و شرایط بیرونی رو تغییر بدیم فقط میتونیم روی خودمون کار کنیم که به دنبال اون شرایط بیرونی هم تغییر میکنه ! شما به جای تمرکز روی افراد خانواده بهتره روی خودتون تمرکز کنید وقتایی که اونا مشغول تماشای فیلم و سریال هستن شما در اون فضا حضور نداشته باشین یا اینکه در همون محیط با هندزفری فایلهای استاد رو گوش کنید و با خوندن کامنتای سایت اگاهانه کنترل ورودی کنید ، یا مشغول مطالعه کتابهای مناسب بشین ،وقتی مصمم به کنترل ورودی های باشین راهشو پیدا میکنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیه خطیبی گفته:
    مدت عضویت: 2154 روز

    استاد جان سلام خانم شایسته‌ی عزیزم عرض ادب امروز روز بیستم از سفرنامه من هست

    چند برابر درآمد در یکسال

    چقدر خوب است که ما انسانها میتوانیم آگاهانه خودمون تعیین کنیم میزان درآمدمونو

    وچقدر لذت بخش تر وقتی می‌بینی خدا اینقدر ماها را آزاد آفریده با انتخاب و منوی باز

    استاد فایل نوزدهم و تعهد دادن را من قبلا خیلی گوش دادم و فک می‌کردم تغییری نکردم پیشرفتی نداشتم ولی به قول شما اینقدر نرم آدم تغییر می‌کنه اینقدر روغن کاری شده که اصلا متوجه میزان پیشرفت نمیشیم

    درآمد من نسبت به اون موقع که نوشتم الان که دوباره فایل را گوش دادم می‌بینم بیش از سه برابر شده ومن چقدر راحت تر از قبل خرج میکنم و هر بار هر خرجی کرده ام به نصف روز نمیکشه که سفارش خوب و عالی میگرم و انگار ندایی به من میگه ببین تو هر چقدر خرج کردی چندین برابر شو بهت برگرداندیم شاید هم باور من شده و باور خیلی‌ قشنگی که در این جهان نه کمبودی وجود داره نه از دارایی تو کم میشه بلکه بسته به باور تو هر روز درآمد تو در حال افزایش به شرط باور به شرط آرامش و نداشتن نگرانی

    استاد من خیلی وقته آگاهانه تلویزیون فیلم و سریال اخبار ماهواره و…… را از زندگیم حذف کردم و خودم آگاهانه انتخاب می‌کنم کجا باشم چه چیزی ببینم با چه کسی معاشرت داشته باشم

    این جهان هوشمند پس من هم هوشمندم من موجودی قابل احترام هستم محبوب خداوندم خدا به من اجازه انتخاب داده

    نه جبری داره نه اجباری فقط اینه که نباید خودمون را دست جریان بندازیم

    وبا انتخاب دیگران زندگیمون را بسازیم

    استاد چند روز بود می‌گفتم دلم یه مهمونی میخواد که تر و تمیز و ادکلن زده بریم ولی نمی‌دونستم کجا چرا من همچین درخواستی دارم تا دیروز صبح یکی از دوستام زنگ زد گفت امشب عروسی داداشم که بهت گفته بودم چند ماه پیش با همسر و بچه‌ها ت حتما بیا جالب اینجا که من گفتم بچه‌ها نمیان همه‌ی خانواده اعلام آمادگی کردند همه چی آماده بود برای رفتن ب عروسی انگار تو از دوهفته پیش دعوت شده بودی و ما به عروسی رفتیم کلی خوش گذشت و لذت بردیم درجایی که من باید دیشب جایی می‌رفتم به اجبار که اصلا تو دایره فرکانس من نبود ومن آگاهانه فرکانس جایی دیگه را فرستاده بودم و برنامه ریز این کیهان و قانونمندی این جهان همه چیز را به موقع به تو میده فقط باید حالت خوب باشه انتخابت درست باشه بقیشو خود خدا و هوشمندی این جهان درست میکنه

    احتیاج به زحمت اضافه ما نیست

    خدایا شکرت بابت هوشمندی این جهان بابت قانونمندی بابت فراوانی بابت آزادی انتخاب

    استاد ممنونم بابت این فایلها که نمیشه براش ارزش پولی بذاریم

    خانم شایسته عزیزم خدا حفظتون کنه بابت اینکه این فایل‌ها را اینقدر قشنگ در هر روز گذاشتید

    براتون آرزوی سلامتی و تندرستی و شادی دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    سمیه حسنلو گفته:
    مدت عضویت: 1594 روز

    سلام استاد عزیزم .

    الان که دارم کامنت بچه ها رو میخونم میبینم من نه زیاد اهل تلویزیونم نه شبکه های اجتماعی ایرادم ور اینه که همش خاطراتی که خوشایند نیست هی توی ذهنم مرور میکنم و با خودم راجبشون صحبت میکنم هی میگم فلانی اینو گفت اون اینو گفت بعد هی حال بد انرژی بد .دیگه واقعا با خودم تصمیم گرفتم بذارم کنار دیدم تو زندگیم هیچ پیشرفتی نکردم هیچ دارم درجا میزنم به جهنم هر کی هر چی گفته .پروژه خانه تکانی ذهنم هم خیلی کمکم کرد از دوباره گوشش کنم.

    بعد دیگه با خودم تصمیم گرفتم توجه کنم روی خوبیها روی چیزهایی که میخوام و با تعهد بیشتری تمرینات و انجام بدم .

    مثلا یکی از کارهایی که میکنم اینه ،ما یه چند وقتی میخوایم ماشین پژو بخریم هر وقت میرم بیرون ماشینا رو نگاه میکنم هی با خودم میگم عه یه ماشین پژو این سفید این یکی نقره ای این خوشگله این تمییز هی ذهنم رو سعی میکنم کنترل کنم تا ذهنم میخواد دوباره اون خاطرات رو بیاره و مشغولم کنه خودم به خودم میگم سمیه دوباره داره شروع میشه حواستو جمع کن بعد دوباره برمیگردم روی خواسته هام توجه میکنم.

    میدونی خیلی طول کشید تا به این نتیجه برسم که خودم زندگیمو خلق میکنم با کنترل افکارم ذهنم من خیلی وقته تو سایت ولی همیشه فقط گوش کردم آنچنان عمل نکردم مخصوصا تو زمینه ثروت ولی اینار به خودم تعهد دادم من تا از فایلهای رایگان که واقعا هم رایگان نیستند نتیجه نگیرم هیچ فایلی نخرم چون از اونم نتیجه نمیگیرم. پس به امید الله بطور جدی شروع میکنیم و سعی میکنم هر ماه ببام بگم چقدر پیشرفت کردم. الهی به امید تو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: