چندبرابر کردن درآمد در یک سال | قسمت 3 - صفحه 70 (به ترتیب امتیاز)

درود و سپاس به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست‌داشتنی بابت این فایلها و آگاهی های ناب و جواهرگونه که انقدررررر ارزشمند و تاثیرگزار هستند سپاسگزارم.

درود به همراهان گرامی خانواده صمیمی عباسمنش

من حدودا 7 ماهه که با این سایت آشنا شدم و دارم روی باورهای مالیم کار میکنم. من 15 ساله که شغلم صنایع دستی هست و خودم کارگاه دارم و از همون ابتدای ورودم به دنیای کار من کسب و کار خودم رو داشتم و کارمند کسی نبودم. دو ماهه که من نشانه هایی میبینم مبنی بر اینکه باید کسب و کارم رو تغییر بدم. مدام این تو درون من هست که من باید ایمانم رو نشون بدم، من باید با ترس هام روبرو بشم، من باید شغلم رو عوض کنم، من باید شهرم رو محل زندگیم رو عوض کنم. من از کارکردن برای دیگران میترسم. من از اینکه دیگران بدونن که من دارم جایی برای کسی کار میکنم میترسم، من از، از صفر شروع کردن میترسم. میترسم دیگران فکر کنن که من پس رفت کردم. من مدت 21 روز توی رستوران صندوقدار بودم و میترسیدم که مبادا آشناها و کسانیکه قبلا هنرجوی من بودن منو درحال صندوقداری ببینن. من از اینکه کارفرما داشته باشم، از اینکه آزادیم ازم گرفته بشه میترسم، چون همیشه هرطور و هروقت دلم خواسته سرکار رفتم و هیچ قید و بندی برام وجود نداشته.

الان بعد از هفت ماه کردن روی خودم اشتیاق و علاقه ام رو به شغل 15 ساله ام از دست دادم، دنبال چالشهای جدید، تجربه های جدید، کارهای جدید، شهرهای جدید و… هستم. با وجود اینکه ازین کار میترسم.

توی این فایل استاد میگن با همین امکانات و با همین کاری که داری درآمدت رو چند برابر کن اما من میبینم هیچ تمایل و انگیزه ای برای ادامه این شغل ندارم و درواقع من توی مدت 15 سالی که توی این کار هستم رشد و پیشرفتی نداشتم و حتی باید بگم که پس رفت کردم. من بعد از مدتی که روی خودم و باورهام کار کردم حسم بهم میگه که باید جرأت و جسارت به خرج بدم، باید کلا این کارگاه و تعطیل کنم و از صفر در یک جای جدید از اول شروع کنم. چون تا وقتی این کارگاه هست من به این فکر میکنم که بذار برم تو یه کار جدید ببینم چطور میشه، اگه نشد من که کارگاهمو دارم بازم برمیگردم سر کار قبلیم. اما من نمیخوام راه برگشت برای خودم بذارم.

حسم میگه تو ایمانت به خدا رو باید نشون بدی، باید با ترس هات روبرو بشی، تو تکاملت رو طی نکردی، تو از اول خودت کارگاه زدی و دست و پا شکسته خودتو پونزده سال کشوندی. مگه نمیگی که افکار و ذهن من هست که شرایط رو میسازه؟؟؟ پس برو و شرایط رو بساز.

من چند روز پیش گفتم بذار با فلانی مشورت کنم ببینم واسه من کار سراغ داره یا نه؟ و همین مشورت کردن احساس من رو بد کرد و باعث شد که این تصمیم رو به عقب بندازم. بعدش فهمیدم که این مشورت کردن من از روی شرک بوده و نباید اینکارو میکردم.

در روز 21 ام از روز شمار تحول زندگی من این فایل استاد رو گوش کردم و وقتی خواستم تمرین این فایل رو انجام بدم دیدم که من میخوام تغییر شغل بدم و درونم بهم گفت که بیام اینجا و این کامنت رو بذارم. نمیدونم چرا ولی قطعا در آینده دلیلش برای من مشخص خواهد شد.

از استاد بزرگوارم، از مریم جانِ نازنینم و از همه اعضای خانواده عباسمنشم بی نهایت سپاسگزارم دوستتون دارم، ممنونم که هستید، آرزوی سلامتی، ثروت، نعمت، عشق و ارتعاش مثبت برای همه تون دارم.

دوستدار شما سولماز