داستان هدیه تولدم - صفحه 122 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-30.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-03-08 17:56:452021-10-13 23:03:29داستان هدیه تولدمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود..
این فایل خیلی خوبه..گوش دادنش ادمو اروم میکنه..بی خیالتر میشی..سپاسگزار تر میشی..سبک تر میشی
سلام به همه دوستان خوبم
رد پای نهمین روز سفرم
هدیه ای تولد
من خدا را شکر که با خودم در صلح هستم و هر لحظه و همیشه نشانه های در صلح بودن را میبینم و احساس خوب دارم و احساس ارزشمندی را میکنم و رابطه ام با خدای خودم خیلی صمیمی است و در آرامش کامل زندگی میکنم و اتفاقات فوق العاده عالی را در زندگی ام تجربه می کنم.
ممنون تان هستم
ثروتمند باشین.
سلام به عباس منشیهای عزیز
میتونم اینو بگم که همه چی رو سپردم دست خودت خدا تا برام حلش کنی
صلاح من در سرسپردگی به تو و رها بودن از مادیاته، اینو مطمئنم
وقتی به تو متوکل میشم میدونم تمام نعماتت رو به صلاحم میدونی و این خیلی خوبه
الحمدلله
ممنون از این همه انرژی و آموزش.خدا پشت و پناهتون
فایل بسیار زیبایی است( هدیه تولد) گرچه قبلا گوش کردم ولی هر دفعه سعی میکنم با دقت بیشتری گوش کنم و این دفعه شروع به نت برداری کردم و جدیتر برای شروع تمرینها هستم
برداشت من از این فایل:
فهمیدم ک باید به زندگی روزمره مون ادامه بدیم بعد با هردرخواستی ک روبرو شدیم با خدا درمیونش بزاریم و به خدا بگیم خدایا من فلان چیو میخوام خودت یجوری واسم جورش کن نمیدونم چطوری ولی خودت یکاریش بکن و این کارو چند بار در روز انجام بدیم جوری ک کاملا ملکه ذهنمون شه اما برای رسیدن بهش دست و پا نزنیم تقلی اضافه نکنیم پیش کسی گردن کج نکنیم وقت و تاریخشو و مدل رسیدن به هدفو خودمون تعیین نکنیم فقط به خودمون بگیم اصلا نگران نباش خدا خودش ی حرکت میزنه تو آروم باش…
به نام فرمانروای ثروت آفرین
استاد عزیزم؛ خانم شایسته گل و دوستان هم فرکانسی ام سلااام?
یادمه چند سال پیش که من خیلی با خودم در صلح بودم البته اون موقع درکی از قانون نداشتم ولی خوب شروع کرده بودم تغییر کردن و حالم خیلی خوب بود و کلی اتفاق های خوب توی اون موقع میفتاد مثلا من رفتم سرکاری که مربوط به رشتم بود، ورزش میکردم با دوستام همیشه بیرون میرفتیم و خوش میگذروندیم و یه طورایی نمیزاشتم هیچ چیزی روم تاثیر بزاره و اگه ناراحتم میشدم سریع از اون حالت خارج میشدم. یادمه روز تولدم بود و منم قبلا همیشه دوست داشتم برام تولد بگیرن و کادو گیرم بیاد ولی دیگه اون موقع واقعا برام اهمیت نداشت و اون روز رو خودم رفتم بازار و کلی برای خودم خرید کردم و به خودم کادو دادم و کلی حالم خوب بود بعدش دوستام دعوتم کردن بستنی بخوریم و صحبت کنیم وقتی رسیدم به محل قرارمون هنوز هیچکدوم نیومده بودن هرچی هم بهشون زنگ میزدم میگفتن تو راهیم خلاصه بعد که رسیدم دیدم برام یه کیک تولد اوردن و آهنگ تولدت مبارک رو شروع کردن خوندن و بعد کادوهاشون رو دادن و کلی عکس و فیلم هم گرفتیم که خیلی حالم رو عالی کرد حتی یادمه دوستم عکس ها رو میکس کرد رو یه آهنگ فوق العاده و کلی حس و حالم رو عالی تر کرد…
الان که دقتم میکنم میبینم از اون به بعد از این سورپرایز های فوق العاده زیاد شدم که اگه بگم میشه یه کتاب و هنوز هم آدم ها فقط به هر روشی سعی میکنن خوشحالم کنن و چقدر حس قشنگیه و این رو من از زمانی دارم که با خودم در صلح قرار گرفتم و خداروشکر هر روز حالم داره عالی تر میشه و نشانه های بیشتری داره بهم داده میشه که من با خودم در صلحم و دارم سعی میکنم این مسیر رو ادامه بدم و خداروشکر از فروردین ماه امسال که شروع کردم به صورت جدی رو خودم کار کردن کلی تغییرات مثبت تو زندگیم ایجاد شده و قطعا سال پر از برکتی خواهم داشت و حتما میام و نتایجم رو با شما دوستان عزیزم به اشتراک میزارم.
خداروشکر که این حجم از آگاهی به من داده شده و این آگاهی ها باعث میشه همیشه حالم خوب و عالی باشه و با خودم در صلح باشم و هر روز به خودم تعهد بدم که متعهدتر از دیروز قدم بردارم و هر روزم رو بهتر از دیروز کنم و ایمانم رو در عمل نشون بدم.?
در پناه رب العالمین شاد پیروز ثروتمند سعادتمند در دنیا و آخرت باشید?
Number one!
به نامخدای مهربان
من این فایل روچندبارگوش دادم واحساس خیلی خوبی پس ازشنیدن این فایل بهم دست داد،پس ازچندبارگوش دادن من یکی ازدلایل اصلی نرسیدن به خواسته هاموپیداکردم واون هم حساس بودن وچسبیدن بیش ازحدبه خواسته هایم هست چون مرتباوبه طورزنجیروارنگرانی های مختلفی درذهنم دررابطه باخواسته هام میادواین آگاهی رودراین فایل به دست آوردم که من بایدضمن اینکه خواسته هام رومشخص کردم وازخداخواستمشون رهاشون کنم واونهاروبه دست خداوندبسپارم تادرزمان مناسب اونهاروبهم بده والان ازهرلحظه زندگیم لذت ببرم،شادباشم،باخودم دوست باشم، بانگران بودن درموردخواسته هام خودم رواذیت نکنم وباخودم درصلح باشم،ازدوستان هم هرکسی که دیدگاه منومطالعه کردخوشحال میشم که بهم تواین زمینه کمک کنه،بهترین احساسی که یک انسان میتونه تجربه کنه همین احساس درصلح بودن باخودشه،دوست دارم باکمک خداوندوآموزه های استادعزیزتبدیل بشم به آدمی که وجودش سرشارازآرامش وایمان وعشق به خداونده واین طوری باقوانین طبیعی جهان هماهنگ بشم ودرمسیردرست ومسیررسیدن به خواسته هام قراربگیرم٫
باسپاس ازاستادوخانم شایسته عزیز
سلام رها خانم عزیز.
امیدوارم حال دلتون خوب باشه.
من دیدگاه تون رو خوندم خیلی عالی بود.
خوش حال شدم که متوجه شدید که نباید به خواسته تون بچسپید.
من هم یه چیزای متوجه شدم که اینجا برا تون می نویسم.
اول اینکه وقتی ما یک خواسته ای داریم و می سپاریمش به خداوند حال مون خوب میشه و راحت و سرخوش می شیم با خودمون در صلح میشیم
ولی زمان های که نگران خواسته مون هستیم توجه ما بر روی ناخواسته های که شاید شاید شاید برامون بیفته قرار داره عموما نگران توجه و نظر دیگران در رابطه با خواسته مون هستیم مثلا اگه شما دوست دارید که خانه ای مستقل داشته باشید حی با خود فکر میکنید که وقتی من خانه مستقلی برای خودم بگیرم مامان بابام چه واکنش های نامناسبی نشون خواهند یا منو بد قضاوت خواهند کرد و حی اون لحظات رو تجسم میکنیم.
در شما به خودتون حق میدید که خانه مستقلی داشته باشید.
ولی اگه به خدای خودمون باور داشته باشیم این نگرانی ها قدرتی نخواهند داشت و خداوند در قرآن میگه که : ای شیطان تو هرگز بر بنده گان من سلطه ای نخواهی داشت.
چون هر وقت که فرکانس های ما در رابطه با اون خانه یا هر خواسته دیگری خالص بشن، خداوند خود به خود ما را هدایت میکنه و ما رو به خواسته مون میرسونه حتی حتی اگه پول خرید اون خونه رو نداشته باشیم حتی اگه دیگران اینو نخواسته باشند باز هم ما هدایت میشیم،
و باید این رو مد نظر داشته باشیم که هر وقت که نگران خواسته مان هستیم ذهن داره درباره اون خواسته باور های مخرب می سازه و ما باید به هدایت خداوند ایمان داشته باشیم تا نگران نباشیم.
دوما این ایمان داشتن به هدایت خداوند و نگران نبودن در مورد خواسته هم به تکامل نیاز داره.
به گفته استاد هنوز هم اون نجوا ها هستند و کار شون رو انجام میدن ولی من کمتر بهشون توجه میکنم.
استاد خیلی سال میشه روی خودشون کار میکنن او وقتی تو بندرعباس راننده تاکسی بودند تا حالا.
ما نباید از خودمون انتظار بیجا داشته باشیم که یک شبه در مهارت کنترول ذهن مثل استاد عباس منش بشیم.
این چیز طبیعی است که بعضی وقت ها نگران بشیم چون ما سال ها یه جوری دیگه فکر کردیم و حالا میخواهیم بعد از اون همه سال اینجوری و به روش استاد فکر کنیم.
خوب شد این نکات رو به خودم هم یاد آوری کردم.
از زندگی تون لذت ببرید و با این اسم زیبای که دارید خود تون را رها کنید از نجوا ها.
هر جا هستید متمرکز بر روی نکات مثبت باشید.
سلام دوست عزیزم
ممنونم ازنظرلطف ونگاه زیبابین شما
همچنین ممنونم به خاطرمطالب ارزشمندی که ازآگاهی هاتون برام نوشتید،
انشاالله که بایاری خداوندودرمسیرتکامل وبابه کارگیری آموزه های استادذهنمون هرچه رهاتر وآرامتر بشه.
باآرزوی بهترینهابرای شما
درپناه حق
به نام خدای مهربان
با سلام
نهمین برگ سفرنامه 12 تیر 98
چند روزی هست که دارم این فایل رو گوش میدم چون نکات زیادی توش هست که پاشنه آشیلم هست. خیلی ارتباط خوبی با صحبت های استاد برقرار کردم و کم و بیش بهشون عمل کردم تو این چند روز و برای تمرینی که خانم شایسته عزیز برامون تعیین کردن، من امروز یه نفر رو دیدم که قبلا ماشین معمولی داشت ولی حالا مدل بالاتر سوار شده بود، وقتی دیدمش با خوشرویی باهاش سلام علیک کردم و از ته دلم خوشحال بودم با اینکه نجواها میگفتن این از کجا پول آورده و … ولی من اهمیت نمیدادم و همین نشونه ای بود از اینکه من با خودم در صلح هستم ولی باید بیشتر و بیشتر کار کنم…
خدایا شکرت بخاطر همین لحظه
با سلام به همسفرهای عزیزم نهمین روز از سفرم را آغاز میکنم در حالی که تجربه ی خودم را در موردی که با دورنم در صلح نبودم مینویسم
در پاییز سال گذشته دوره ی صفر تا صد بازارهای مالی بین المللی بصورت رایگان برگزار شد و من همراه پسرم در این دوره شرکت کردیم حدود شش ماه از همه چیز گذشتم و با تقلا و احساس بد دوره را میگذراندم و به پسرم میگفتم که این تنها راهی است که میتوانیم موفق شویم(عدم باور فراوانی) و دیگه نمیتوانیم شغل به این خوبی داشته باشیم تا اینکه دوره نیمه کاره باقی ماند و ادامه پیدا نکرد و مسئولین آن هم دلایل واهی خودشان را داشتند و من گفتم خدایا کجای کارم ایراد داشت من که این همه پشتکار داشتم و وقتی به دوره ی راهنمای عملی رسیدن به خواسته ها گوش دادم متوجه شدم که من اصلا از زندگی لذت نمیبردم بلکه خیلی هم حس و حالم بد بود و داشتم به در و دیوار میزدم تا اینکه بعد از عید خودم را رها کردم و به پسرم هم اجازه دادم که شغل مورد علاقه اش را دنبال کند و تقریبا هر روز کامنتها را میخواندم و به احساسات عالی میرسیدم تا حدی که اتفاقات عالی به سراغم آمد بدون هیچ زحمتی بالاترین حقوق را برایم در نظر گرفتند و امروز هم کارمزد بیمه ی عمر را برایم واریز کردند در صورتی که من سه ماه پیش انصراف دادم تا به قول استاد روی یک کار تمرکز داشته باشم با احساس خوب منتظر معجزات بیشتری هستم با تشکر از استاد عزیزم و خانم شایسته ی گرامی همیشه شاد و آرام و سپاسگزار بمانید