نشانه من برای واضح شدن قدم بعدی - صفحه 31 (به ترتیب امتیاز)

527 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2843 روز

    به نام خداوند عزیز

    سلام به همگی

    برداشت من ازاین فایل

    کسی که منفی فکرکنه ،وقتی لایک بگیره میگه دیگه فهمیدم و من ازهمه بالاترم ،

    اگه لایک نگیره میگه ولکن بابا من که هرچقدر تمرین کنم بی فایده ست،،

    ……………………………………………………..

    کسی که مثبت باشه اگه لایک نگیره میگه پس خیلی بیشتر تمرین میکنم تمرکز میذارم زمان میذارم تا بهتر مفاهیم رو بفهمم،،

    اگه لایک بگیره میگه ایول من دارم خوب پیش میرم پس ازاین به بعد تلاش میکنم خیلی بهتراز این و نتایج بیشتری کسب کنم،،

    من وقتی همون روز میخواستم کامنت بذارم آنتن گوشی های کل شهرمون به مدت یکروز قطع شدن گفتم خدایا من بااین اتفاق بیشتر فایل روتکرار میکنم و خداروشکر دارم هرروزم اززندگی لذت میبرم اما من بااین تضادها بیشتر دارم مطمئن میشم که باید مهاجرت کنم

    باشنیدن حرفت استاد که ازقلبت تبعیت میکنی و اینکه گفتی ازخدانشانه بخواهید بعد بزنید روی کلید نشانه من

    آره من بعداز ۳بار گوش دادن این فایل رفتم قسمت نشانه من واقعاچقدر نتایجم متفاوت تر از قبل بود و اینکه فهمیدم وقتی هرفایلی میاد بالا بخاطر درخواست همون لحظه مون نیست بلکه بدلیل گفته ها و فرکانسهای مکرری که از قبل داشتیم اون لحظه نشانه برامون میاد بالا چقدراین حرف استاد رو تایید میکنه که با یه بار فکر بد اتفاقات بدی نمیفته یابرعکسش بایه بار عمل خوب و فکرخوب اتفاقات بزرگ و خوبی هم رخ نمیده چندروز پیش درمورد یکی از قهرمانان ورزشی تو رشته خودم نوشته بود در عرض ۳۰ثانیه چند میلیون دلار کسب کردم اما چندسال تمرین پشتکارش بود،،

    من واقعا باگوش دادن این فایل ۱%زبان قلبم رو بهتر درک کردم و سعی میکنم همیشه بهش عمل کنم،،

    هنوز کامنت هارو نخوانده ام چونکه تا خودم کامنت نذارم قلبم بهم اجازه نمیده کامنتهای بقیه رو بخونم دمت گرم قلب مهربان در جسم تنهایی میتپی اما در فضا باهمگی،،

    دوستتون دارم،،،،،،

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    سارا پورمند گفته:
    مدت عضویت: 3205 روز

    سلام به استاد عزیز، خانم شایسته پرتلاش و سایر دوستان و همراهان صمیمی عباسمنش

    من بعد مدتها هدایت شدم به سایتتون. البته فایلهایی که از شما دارم رو بارها گوش میکنم و دلم برای خونه گرم و صمیمی عباسمنش تنگ شده بود و خلاصه اومدم و هدایت شدم که این فایل ارزشمند شما رو ببینم. و واقعا استاد هنگم چون مدتهاست دودلم برای کار و مهاجرت و نمیدونم که چه کاری درسته. و دقیقا این صحبت شما به موقع بود و کلی ذهنمو روشن کرد چون پر تردید بود. من اینو بارها و بارها گوش میکنم. و مثل همیشه دست خدا بودین برام‌. خدا رو به خاطر وجود شما سپاسگزارم‌. شاد و پاینده باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محبوبه مجرد گفته:
    مدت عضویت: 2202 روز

    بنام خداوند هدایتگر.سلام استاد خوبم.

    استاد الان میفهمم چرا فایلهایی که میذارید انقدر به دل میشینه امشب به من اثبات شد که تمام حرفایی که شما میزنید از طرف خداگفته میشه.چقدر خدا زیبا هدایت میکنه استاد، هنوز تو شوک این فایلم.چند دقیقه ای درگیر این بودم که برای جلسه اول قدم پنجم کامنت بذارم دیدم حس کامنت گذاشتن ندارم ذهنم می گفت چه فایده کامنت میذاری لایک که نمیخوری قلبم میگفت مگه تو برای لایک گرفتن کامنت میذاری برای اینکه از خودت ردپا بذاری داری کامنت میذاری برای خودشناسی خودت داری کامنت میذاری خلاصه همینطور درگیر بودم گفتم ولش کن برم شام درست کنم خواستم حین شام پختن آرامش در پرتو آگاهی و گوش کنم حسم گفت برو ببین استاد فایل دانلود جدید چی گذاشته اومدم تو سایت دیدم بله فایل نشانه من برای واضح شدن….پلی کردم و شروع کردم به گوش کردن یعنی چشام از حدقه دراومد.خدای من همین الان با خودم کلنجار بودم سر لایک گرفتن چقدر قشنگ جوابم و از طریق استاد دادی.خدایا صدهزار مرتبه شکرت.

    انا علینا للهدی برام حسابی جا افتاد.

    متشکرم استاد خوبم که خدا از طریق شما به این زیبایی ما رو هدایت میکنه.واقعاااااسپاسگزارم.🙏🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    شیوا گفته:
    مدت عضویت: 3354 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و همه دوستان همفرکانسی

    وای استاد من چندباری موقع برخورد با مسائل از این صفحه استفاده کردم و منو واقعا هدایت کرد به اون فایلی از شما که تو اون لحظه بهش نیاز داشتم

    با دقت تمام متن رو خوندم و فایل رو دیدم و شگفت زده شدم ازاینکه که مگه میشه آخه این همون جواب سوال من بود که گاهی اوقات اشک ریختم و خداروشکر کردم که با کمک شما به اون صفحه هدایت شدم

    ولی خیلی وقت بود که فراموش کرده بودم چه خوب که دوباره بهم یادآوری کردید

    خداروشکر که خدا منو به این فایل و به سایت شما هدایتکرده خیلی خیلی خوشحالم و از این به بعد حتما این کاررو جزء برنامه هرروز خودم قرار میدم

    ممنون استاد عزیزم ، خداوندا شکرت 🙏🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      الهه جهانگیر گفته:
      مدت عضویت: 1925 روز

      یا هادی,کیمیاگر بسیار مراقب بود,چرا که در منطقه نبرد خونین در آنجا جریان داشت,همانطور که پیش می رفتند,پسر جوان سعی داشت به ندای قلبش گوش دهد.کار آسانی نبود,پیش از این قلبش آماده تعریف حکایاتش بود,ولی اکنون این گونه نبود,بعضی اوقات قلبش ساعتها از غم واندوهش میگفت وزمانی دیگرآنقدر از طلوع خورشید به هیجان می امد که پسر جوان مجبور بود در نهان گریه کند.وقتی قلبش با پسر جوان از گنج حرف میزد,سریعتر می تپیدوهنگامی که دیدگان جوان در افق بیکران صحرا گم میشد,آرام می گرفت.اما هرگز خاموش نبود,حتی اگر جوان هیچ حرفی با کیمیاگر نمی زد.آنروز وقتی چادر می زدند,پسر جوان پرسید:”چرا باید به ندای قلبمان گوش دهیم؟”-“چون هر جا قلبت باشد,گنجت هم همانجاست”.پسر جوان گفت:”قلب من بی تاب است,رویا میبیند,هیجان زده است وشیدای یکی از دختران صحراست,از من دائما سوال میکند وشبهاوقتی به محبوبم فکر میکنم,خواب از چشم من می رباید”.-خب این خیلی خوب است.قلب تو زنده است.به حرفش گوش بده…سه روز بعدبه چند مرد مسلح برخوردندوعده ای را هم در افق دیدند.قلب جوان شروع به صحبت کرد درباره ترس میگفت.برای پسر جوان حکایاتی از روح جهان تعریف کرد,حکایت مردانی که به دنبال گنجشان می گشتند,ولی هرگز موفق به یافتن ان نشدند,گاهی جوان رااز این فکر که ممکن است به گنجش نرسد یا در صحرا بمیرد,به هراس می انداخت.گاهی نیز میگفت دیگر راضی شده,که تا همین جا هم یک عشق وچندین سکه زر یافته است.پسر جوان به کیمیاگر گفت:”قلب من خیانت کار است,نمی خواهد به راهم ادامه بدهم”.کیمیاگر پاسخ داد درست فهمیدی,طبیعی است که از مبادله ی هر آنچه که به دست آورده ایم با یک رویا بترسیم.”پس چرا به حرف قلبم گوش کنم؟”چون هرگز نمی توانی ساکتش کنی وحتی اگر وانمود کنی که حرف هایش را نشنیده ای,باز هم همیشه در سینه ات خواهد بود وافکارت را درمورد جهان وزندگی,مدام برایت تکرار میکند,حتی اگر خیانتکار باشد؟خیانت,ضربه ایست که انتظارش را نداری,اگر قلبت را خوب بشناسی,هرگز در این کار موفق نمیشود.چون رویاهاو آرزوهایش را خواهی شناخت وخواهی فهمید که با انها چه کار کنی.”هیچ کس از قلبش نمیتواند فرار کند.برای همین بهتر است,آنچه را که قلبت میگوید بشنوی.بدین صورت هرگز ضربه ای را دریافت نمیکنی که انتظارش را نداشته باشی;در صحرا پیش می رفتند,پسر جوان همچنان به ندای قلبش گوش میداد,به تدریج با سهل انگاری ها وحیله های قلبش آشنا شد وآن را همانگونه که بود,می پذیرفت.دیگر نمی ترسیدونیاز به برگشت به واحه رابه فراموشی سپرد.زیرا یک روز عصر قلبش به اوگفته بودکه خوشحال است:”اگر گاهی اعتراض میکنم,به خاطر این است که قلب یک انسان هستم وقلب آدمهااین طوری است.آدم ها از اینکه به دنبال مهمترین رویا هایشان بروندمیترسند,زیرا تصور میکنندلایق آن نیستندیا نمیتوانند به انها تحقق بخشند.ماقلبها فقط با فکر از دست دادن محبوبمان می میریم.از ترس اندیشیدن به لحظه هایی که میتوانستندزیبا باشند ونبودند.یا گنجی که ممکن بود پیداشود,ولی پیدا نشد,میترسیم.زیرا وقتی این حوادث اتفاق بیفتد,بسیار رنج خواهیم برد…به کیمیاگر گفت:”قلب من از رنج میترسد”.-“به قلبت بگو ترس از رنج کشیدن,از خود رنج کشیدن بدتراست.واینکه هیچ قلبی که در جستجوی رویایش باشد,هیچ گاه دچار رنج نمیشود,چون هر لحظه ای که به دنبال گنج میرود,لحظه ملاقات باخداوندوابدیت است.پسر جوان به قلبش گفت:”هر لحظه ی جستجو,لحظه ی رویارویی با خداست.”..قلبش چیزهایی راجع به روح جهان گفت.قلبش تعریف کرد که انسان خوشبخت,انسانی است که خداوند را درون خود دارد ومیتوان خوشبختی را در یک دانه شن صحرا پیدا کرد,همانگونه که کیمیاگر گفته بود.چون هر دانه شن.لحظه ای از آفرینش است وکائنات میلیونها سال صرف خلقت ان کرده است.قلبش گفت:”هر انسانی بر روی این کره خاکی در انتظار گنجش است.ما قلبها به ندرت درباره آن گنج هادصحبت میکنیم,چون انسانهای دیگر نمیخواهند ان را پیدا کنند.تنها با کودکان در مورد انها صحبت میکنیم.سپس می گذاریم زندگی هر یک از انها به سمت سر نوشت خویش حرکت کند,اما متاسفانه عده کمی راهی را که جلوی پایشان گذاشته می شود را دنبال میکنند.راهی که به سوی افسانه شخصی انهاودر نتیجه سعادت وکامیابی است.اکثرا دنیا را مکانی ترسناک میبینند وبه خاطر همین جهان به چیزی جز ترس تبدیل نمیشود.آنگاه صدای ما قلبها نرم تر ونرم تر می شود.ما هرگز از سخن گفتن دست نمیکشیم,ولی امیدواریم حرف هایمان شنیده شود;نمیخواهیم آدمها به خاطر پیروی نکردن از قلبهایشان رنج بکشند.جوان از کیمیاگر پرسید:”چرا قلب آدم به او نمی گوید که از جستجوی رویایش دست بکشد؟”-“چون این کار باعث میشود که قلب بیشتر رنج بکشد.وقلبها رنج کشیدن رادوست ندارند”.از ان موقع به بعد…پسر جوان قلبش را درک میکرد.از اوخواهش کرد که هرگز ساکت نشود,از قلبش خواست وقتی از رویایش دور میشود,به نشانه خطر در سینه اش فشرده شود.سوگند خورد که هرگاه صدای خطر را بشنود,به پیام آن توجه کند.کیمیاگر فهمید قلب جوان به روح جهان باز گشته است.(توجه به نشانه ها),,,آیا چیزی هست که باید بدانم؟”قبل از اینکه به رویایت دست پیدا کنی,روح جهان هر چیزی را که در طول سفر آموخته ای,امتحان می کند.این کار رابه خاطر بد خواهی نمیکند,بلکه به این خاطر انجام میدهد تا علاوه بر دستیابی به رویا هایمان,بتوانیم در درسهایی که در مسیر رویا یمان آموخته ایم,استادشویم….این همان چیزی است که در زبان صحرا آنرا “مردن از تشنگی درست در لحظه ای که نخلستان را در افق ظاهر میشود”مینامند,,,آب کم جو,تشنگی آور به دست,تا بجوشد آبت ازبالاوپست…یک جستجو همواره با شانس تازه کار شروع میشود وبا آزمون سختی از برنده,به پایان میرسد.پسر جوان به یاد ضرب المثل قدیمی سرزمینش افتاد که میگفت:”سپیده,درست بعد از تاریک ترین ساعات شب فرا میرسد.”…اندکی صبر,سحر نزدیک است…راههای خداوند خردمندانه اند وچاره های او حکیمانه,خدایا شکرت,یا رفیق پسر جوان وقلبش دوست شده بودندو حالا هیچ کدام از انها نمیتوانست,به دیگری خیانت کند.به قلبت اعتماد کن,”همه چیز یگانه است.”(کیمیاگر)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Ali reza nasabi گفته:
    مدت عضویت: 2047 روز

    استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان سلام و سلام به همه دوستانم .

    یکی از بهترین باورهایی که باید داشته باشیم اینه که باور کنیم ،اعتقاد پیدا کنیم و مطمئن باشیم نیرویی در درون تک تک ماست که بسیار عاقل،بسیار هوشمند، مدیر و مدبر و استاد در همه زمینه های زندگی ست و همیشه در بهترین زمان و مکان پاسخ تمام سوالاتی رو که ازش پرسیده میشه رو میده به عبارتی مشاوری زبده و چیره دست و خیلی کار بلد درون ما هست که هرچه بیشتر باهاش حرف بزنیم و هر چه بیشتردر مورد مسایل ریز و درشت زندگی و تصمیم گرفتن به انجام دادن یا ندادن کاری باهاش مشورت کنیم قطعا بهتر و بهتر با صداش ،لحنش،احساسش و قدرتش آشنا میشیم و صدای اون رو از بقیه صداهای درونمون تشخیص میدیم .و راحتتر تشخیص میدیم که الان چی میگه،و یاد میگیریم که چطور ذهن سرد و منطقی رو خاموش کنیم و فقط اختیار کنترل امور معمولی مثل راه رفتن ،بیدار شدن،نشستن و اینجور کارهایی رو که با دستور ذهن کار میکنه رو بهش بدیم و بقیه امور رو که خیلی مهمتر و ارزشمندتر هست رو به این مشاور درونی که از همه چیز سر در میاره و همه چیز رو بلده بدیم و به عبارتی ذهن و بدن رو به عنوان قوه ی مجریه در نظر بگیریم که فقط به الهامات و دستورات این مشاور عمل میکنه و قرار نیست به جز این کار دیگه ایی انجام بده.حالا چرا اون مشاور درون همه چیز رو بلده ؟چرا توی همه چیز استاده؟چون به اصل خودش یعنی نیروی بیکران هستی،به خالق کل دنیا وصله و اطلاعاتش رو از خدای رب العالمین مستقیم میگیره .اون مشاور همون خدای درونه همون روح خداست.و قطعا زمانی که این نیرو مستقیم به خدا وصل باشه و همه چیز رو از خدای بزرگِ یکتا بگیره دیگه اشتباه نمیکنه، دیگه خطا نمیکنه ،فقط کافیه ازش بپرسیم و جواب بگیریم و هرچه بیشتر ازش در همه امور زندگی راهنمایی بخواهیم سریعتر جواب میده و ما هم واضح تر میشنویم،درک میکنیم و عمل میکنیم ،و بعد از گفتن فقط باید قوه ی مجریه که همون بدن مادی ماست عمل کنه تا قدم بعدی روشن بشه و دوباره بگه چکار کن ،کجا برو ،چه چیزی رو یاد بگیر و چطور عمل کن .و اینطور میشه که ذهن رها و آزاد میمونه ،دیدید بچه ها چقدر زود همه چی رو یاد میگیرن و چقدر شاد هستن؟چون ذهنشون همیشه آزاده.نیاز نیست از الان فکر کنی و به خودت فشار بیاری که بعدا چی ممکنه به دردت بخوره و از الان یاد بگیری ،و بارِت رو سنگین کنی از دانشی که شاید هیچ وقت به دردت نخوره .دقیقا در زمان و مکان مناسب میگه که قدم بعدی چیه،باید زبان خارجی یاد بگیری ؟بهت میگه .باید مهارتی رو یاد بگیری؟بهت میگه .و هر چی که لازم باشه رو به موقع میگه به شرطی که صداش رو بشناسی ،حسش رو بشناسی که اون هم با تمرین و استفاده همیشه ازش یاد میگیری.استاد توی فایل مثال جالبی زدند از داشتن آدرس فروشگاه یا نداشتن آدرس.دیشب موقع رانندگی این فایل استاد توی گوشم بود و برای پیدا کردن مسیرم از مسیریاب استفاده میکردم ،فهمیدم استفاده از راهنمایی خدای درون چقدر شبیه مسیر یاب روی گوشی هست.تو فقط میدونی کجا میخوای بری یعنی میدونی چی میخوای ،و سوار ماشینت میشی .مسیر یاب گوشیت رو روشن میکنی و فقط مقصد رو بهش میگی بعد اون از نزدیکترین،راحتترین ،سریعترین و کم ترافیک ترین راهها تو رو به مقصد میرسونه.این واقعا راحت نیست؟خدایی خیلی راحته،خیلی راحتتر از اینکه خودت بخوای یه مسیری بری بعد پیاده شی بپرسی دوباره یه مقدار بری بعد بپرسی تا بلاخره به مسیرت برسی، خدایی کار خیلی سختیه وقتی بخوای با عقل کوچک و محدود که فقط جلو پاش رو میبینه راه درست رو پیدا کنی ،اما با نقشه و مسیر یاب چی؟آموزشها و فایلهای استاد شبیه اینه که روی ذهن و جسممون یه مسیر یاب آخرین ورژن نصب میکنیم و شروع به حرکت میکنیم در صورتی که استاد یه چنین امکانی رو نداشتن و این مسیر یاب رو خودشون طراحی و ساختن.خدایا به استادم عمر با عزت و به من و دوستانم قدرت درک قوانین اللهی ات رو عطا فرما. در پناه رب العالمین شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید اکبریان گفته:
    مدت عضویت: 2099 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز. وسایر دوستان گرامی خانواده صمیمی عباسمنش،

    استاد من عاشق هدایت والهامات شدم به نظر من مهمترین تفاوت شما باسایر عزیزانی که درحوزه موفقیت وقانون جذب فعالیت میکنند همین درک چگونگی هدایت شدن توسط الله میباشد

    چون خیلیها دنبال روشها وشیوه های کلاسیک مثل موفقیت دربورس مثلا چه وقت سهام بخریم کی بفروشیم از اینستاگرام چه جوری پول در بیاریم یا مثلا شیوه های نوین تبلیغات و…اما همه این روشها با ترس و. دودلی همراه است چون ریسک میکنی، وجای که ریسک هست. موفقیت پنجاه ،پنجاه هست وقتی ترس هم داشته باشی یعنی ایمان نداری،

    ولی وقتی موفقیت استاد را الگو قرار میدیم.میبینیم که او با اعتماد به رب به خوبی جریان هدایت را فرا گرفته ،به کاربسته،نتیجه گرفته،وبا صداقت ان را درطبق اخلاص گذاشته وهرکسی که در این سایت عضوهست میتواند به آسانی فرا بگیرد بعضی مواقع جریان هدایت باعقل ومنطق جور در نمیاد وحتی مخالف وبرعکس میباشد ولی کسی که آگاهانه به الهامات وندای درونش توجه وعمل میکندکاری به منطق وعقل ندارد،مثلا خود استاد ب جای که کسی که به عنوان مشاور ومثلا کار بلد تر ازشما در زمینه فروش محصولات از حضوری به دی وی دی کاملا مخالفت میکنه ولی شما به هدایت الله ،وحرف دلت ایمان داری وانجامش میدی واز این سنگینتر برای ان دوست مشاور واکثریت مطلق آدمها حذف ،پک های دی وی دی، وفروش اینترنتی تازه با قیمت بیشتر انهم‌در زمانی که اینترنت ایران دایل آپ بوده را کلید میزنید و نتیجه در کمال ناباوری برای همانهای که اهل منطق وعقل ودانش وهوش واستعداد وحتی ژن برتر بودن فروش بیشتر محصولات میباشد

    قطعا در هر زمینه ای اعم از روابط عاطفی وعاشقی،کسب وکار،سلامتی،حتی عین خودمن که همین دیروز به خاطر کاری شهرستان بودیم واز روستا به شهر میرفتم ناخوداگاه یادم افتاد مدارک ماشین تو خونه مادرم مونده به خانمم گفتم مدارک پیشمان نیست کمربندتو ببند خانمم کمربند بست و گفت چندساله کسی مدارک ازمانخواسته کلا”۱۵ دقیقه فاصله روستا با شهر هست بعد گفت میریم کار هامونو انجام میدیم برمیگردیم‌ مادرخانمم هم بود کمتر از شاید۵ دقیقه بعد گشت راهنمایی ورانندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    اصغر حسن پور گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    یا رب با عرض سلام خدمت استاد گلم من سپاسگزار خداوند هستم بابت این نشانه عالی بابت این هدایت الله من جوری ایمان دارم به این نشانه ربم که رد خورنداره وقتی با ایمان خالس چیزی را ازش طلب کنی بدونه برو برگرد اجابتت می کند من عاشق این قانون مندی خداوند هستم من عاشقتم چون این فایل خیال منو راحت کرد بابت تصمیمم اداونی ازتجبلکم تو بخواه من اجابتت می کنم به همین راحتی خداوندا سپاسگزارم. 🙏🙏🙏🙏💗💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    علیرضا پرهیزکار گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده ی عباسمنشی عزیزم

    داشتم این فایل رو نگاه میکردم که وسطاش بود که یکدفعه ای به طرز عجیبی دلم خواست که بیام کامنت بزارم همین جور هم شک داشتم که بیام بنویسم یا نه ولش کنم بزارم تا اخر فایل رو نگاه کنم

    با خودم گفتم حالا ولش کن وقتی فایل تموم شد میام و کامنت میزارم ولی دیدم هر چی فایل داره به تموم شدنش نزدیک میشه منم انگار اون شوری شوقی که وسطای فایل داشتم واسه کامنت گذاشتن داره کمتر میشه

    با خودم گفتم شاید این هم هدایت خداوند باشه برای من به خاطر همین سریع فایل رو استپ کردم و سریع اومدم که کامنت بنویسم

    از موقعی هم که این فکر کامنت نوشتن افتاد داخل مغزم همش میگفتم نه ولش کن نمیدونم باید در رابطه با چه موضعی صحبت کنم خلاصه که دیدم این طوری پیش بره همینحور بهونه پشت بهونه داره میاد این طور شد که با خودم گفتم مگه این فایل استاد در رابطه با هدایت نیست مگه خوده استاده نمیگه با دلتون تصمیم بگرین مگه نمیگه به حرف قلبت رو گوش بگیر

    اینطور شد که منم گفتم هر چی بیشتر بگذره مغزم داره دلیل های محکمی میاره و هر کاری میکنه که من رو از کامنت نوشتن منصرف کنه

    بگذریم الان یه چیزی به ذهنم اومد و با خودم گفتم بیام در رابطه باهاش صحبت کنم 😂😂

    خدایا شکرت قبل از اینکه شروع کنم به کامنت نوشتن اصلا نمیدونستم در رابطه با چی میخوام صحبت کنم ،خدایا شکرت الان هی یواش یواش داره بهم گفته میشه ،من یه چند وقته که خیلی دوست دارم بدونم به چه حرفه ای علاقه دارم خلاصه که کار من یه مدت شده بود سرچ کردن در رابطه با شغل ها و اینکه معمولا در رابطه با اون هایی جستجو میکردم که احتمال میدادم بهش علاقمند بشم😄

    هر روز مطلب های جدیدی در رابطه با بعضی حرفه ها میخوندم و سرچ میکردم که ببینم بالاخره من به چی علاقه دارم یا توی مطلب هایی که من میخونم ببینم چیزی توی اون مطلب به چشمم میخوره که شاید یه روزی بهش علاقه پیدا کنم

    اینقدر سرم تو گوشی بود وقتی میخواستم بلند شم سرم همش گیج میرفت و اینکه خیلی کار زمان بر و خسته کننده ای بود کلافه شدم بعد با خودم گفتم مگه استاد نمیگه به چیزی نچسبید مگه نمیگه رها باشید و جوری به قضیه نگاه نکنید که اذیت بشید مگه نمیگه خداوند خودش در زمان مناسب هداییتون میکنه مگه نمیگه کار هارو بسپارید دست خدا اون همه کار رو انجام میده و واقعا اینطور شد که من دیگه ول کردم سرچ کردن های الکی رو که فقط منو اذیت میکرد

    با خودم گفتم من فقط میچسبم به فایل های استاد خدا خودش هدایتم میکنه و واقعا هم کرد خدایا شکرت 😍

    درست چند روز بعد از اون اتفاق یه فکری افتاد تو و اون فکر ،مهاجرت بود البته مهاجرت واسه یه سه سال دیگه😂

    و اینطوری شد که رفتم در رابطه با کشور ها ،جاذبه های گردشگری شون ،فرهنگ هاشون و مردم هاشون تحقیق کردم که ببینم به کجا دوست دارم مهاجرت کنم واسه سه سال دیگه 😂

    خلاصه که هر روز و هر روز اطلاعات جدیدتری به من اضافه میشد ولی از خوندن این اطلاعات لذت میبردم از سرچ کردن ها از دیدن عکس های شهر های کشور های دیگه لذت میبردم

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    بعد هر متن در رابطه با یکی از کشور ها میخوندم یا اگه از عکسی که از یه جای دیدنی یه کشور دیگه میدیدم سریع به خدای عزیزم میگفتم خدایا من میخوام برم اینجا دوباره اگه یه عکس دیگه از یه کشور دیگه میدیدم میگفتم خدایا من میخوام برم اینجا حتی یه چند بارم میرفتم به مامان میگفتم مامان میخوام برم فلان جا مثلا دیگه اینقدر این کارو انجام داده بودم که هر وقت میرفتم پیش مامانم میگفت باز امروز کجاها رفتی😂😂😂

    خدایا شکرت ،ولی این کار هم داشت دیگه این اواخر اذیتم میکرد و نمیتونستم تصمیم بگیرم ،دیگه به خودم اومدم گفتم خدایا میسپارمش به خودت ،خدایا چرا اینقدر من دارم خودمو اذیت میکنم در حالی که اگه این که کجا برم رو بسپارم دست خودت خیلی لذت بخش تر و خیلی راحت تر به خواسته ام میرسم ،با اینکه واسم سرچ کردن تو مرورگر واسم سخت شده بود جوری که دیگه چشمم درد میگرفت ولی ازش هم نمیتونستم جدا بشم از خدای عزیزم کمک خواستم که خدایا خودت این توانایی رو بده که به مرور زمان دیگه این کار روهم انجام ندم

    خدایا شکرت😍😍😍😍

    و اما همه این هارو گفتم که برسم به این موضوع من همینطور که درگیر سرچ کردن در رابطه با کشور ها بودم یه موضوعی ذهنم رو در گیر کرد و اون جهانگردی بود😍😍

    خدایا شکرت خدایا شکرت😍😍😍

    دیدم خیلی با روحیه من سازگاره و من واقعا دوستش دارم حالا فرض کنید من هم به اون حرفه ای که دوست داشتم رسیدم هم به فکر مهاجرت که افتاده بود توی مغزم و اون اطلاعات در رابطه با کشور ها جمع کرده بودم الان من یه عالمه اطلاعات در رابطه با کشور ها ،جاذبه های گردشگریشون وکلی اطلاعات دیگه داشتم

    خدایا شکرت ،خدایا شکرت 😍😍😍

    استاد عزیزم از شماهم ممنونم اگر این بحث هدایت رو نمیدونستم الان معلوم نبود تا کجاها پیش میرفتم

    گرچه من هنوز اول راهم و خیلی خیلی دیگه راه رو باید برم ،خدایا شکرت و ازت ممنونم که اینقدر راحت منو هدایت کردی به اون چیزی که دوست دارم استاد عزیزم از شماهم ممنونم😍😍😍😍😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    maryam tamri گفته:
    مدت عضویت: 3875 روز

    سلام استاد عزیزم

    فایل فوق العاده ای بود و هدایت الهی واقعا همیشه ما رو همراهی کرده ولی چرا ما بهش گوش نمی دادین اما الان خیلی وقته که دارم ازش استفاده می کنم و واقعا جواب میده این نوع دیدگاه ترس رو و تردید رو وسردرگمی رو از ادم میگیره و راه رو مشخص میکنه تو فقط باید قدم برداری و قدم به قدم جلوی پات روشن میشه مثل چراغهای ماشین می مونه توی دل شب که فقط چند متر جلو رو روشن میکنه اگر جلو تر بری چند متر بعدی رو می بینی و همین طور تا مقصد.با این فایل یاد داستان اون صخره نورد افتادم که توی مه از کوه پرت میشه و با یه طناب اویزون می مونه یه ندایی همش بهش میگه که طناب رو پاره کن ولی ترسش اجازه نمی ده که به الهام عمل کنه صبح وقتی گروه نجات می رسه کوه نوردی رو میبینه که در فاصله یک متری زمین یخ زده و مرده .

    انشالله که ما گوش شنوایی برای شنیدن الهامات الهی داشته باشیم و توکلی و ایمانی برای عمل به اونها

    در پناه اله یکتا شاد و موفق باشید

    maryam

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    ریحانه اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1756 روز

    الهی به امید تو

    سلام به خانواده بزرگ وبی نظیر عباس منش

    نشانه امروز من هدایت الله بود ❤❤❤

    قبل آشنایی با این فایل به طور ناخود آگاه از این هدایت ها استفاده می کردم که من بهش میگفتم حس ششم

    نمیدانم چطور و چگونه ولی الان میفهمم واقعا هدایت وعنایت حضرت حق بوده .

    همیشه قبل از انجام کار یا تصمیمی رجوع میکردم به حسم واون همیشه نتیجه نهایی رو برام مشخص میکرد به طوری که خودمم از انجامش متعجب میشدم والان بعد آشنای با فایل (نشانه هدایت الله) با قاطعیت کامل ایمان آوردم به یگانگی خالق یکتا ومسمم تر از قبل با این هدایت ها کار میکنم

    خدای بزرگ را سپاسگزارم که در طول مسیر زندگیم همراهیم کرد بدون آنکه من بفهمم وبرایش واقعا از ته دل بندگی کنم

    وسپاس فراوان از شما استاد گرانمایه که واقعا دستهای خداوند هستید برای روشن کردن راه های زندگیم 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: