دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 18

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هادی نوری گفته:
    مدت عضویت: 2372 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانواده صمیمی گروه تحقیقاتی عباسمنش میخواستم بگم که اگه میشه لطفا توی هرفایلی که آهنگ میزارین و مناطق زیبا رو نشون میدین

    لطفا اسم این آهنگ ها رو هم بزارین که هم دوستان بتوننن دانلود کنن و گوش کنن و هم من بتونم گوش کنم خیلی ممنون ?

    هادی هستم چهارده ساله از افغانستان ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    راحله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2330 روز

    سلام به استاد عزیزم و هم فرکانسی های نازنین .هیچ چیز جز شنیدن کلمات زیبا و پر از احساس شما استاد نمونه منو آروم نمی کنه وقتی خسته میشم دل سرد و ناتوان کافی یه فایل با متن های پر احساس رو بخونم زودی حالم خوب میشه به خدا .خدا خودتون و خانواده محترمتونو حفظ کنه .استاد ممنونم ممنونم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3765 روز

    سلام به استادِ جان، ( جان در ادبیات فارسی به معنی آگاهی و خرد است تقریبا) از روزی که این فایل را گذاشتید 3ماه مداوم میدیدم. 1ماه بیشتره که ندیده بودمش. الان دوباره دیدم. اونجایی که یهو یک اتفاق به ظاهر بد می افتد همانجایی که بعدش دوباره به یک دستاورد بهتر می رسیم اونها همه جزء مراحل تکاملمان هست.ولی چون آگاهی نداریم بهش، برداشت ناخوب میکنیم. استاد حال روحم و حال جانم خوبه، میخوام از اینم بهتر باشه و من واقعا خودم را به خدا سپرده ام. و ازش مدام درخواست میکنم هدایتم کنه. و البته ذهن استدلالی هم همچنان مقاومت هایش را میکند اما کم کم درست میشه… خدا هست همیشه

    فکر کنم خیلی وقته هیچ نظری نزاشتم. گاهی اونقدر از درک قوانین شوکه میشم که دیگه حرفی برای گفتن ندارم و به قول مولانا خاموش میشم. در پناه فرمانروا سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مهدی حیاتی گفته:
    مدت عضویت: 2332 روز

    سلام، سلام،سلام،جناب عباس منش عزیز با اجازه شما ، بنده نام شما را بنده عزیز خدا صدا میزنم . ظرف همین چند روز کار قبلی که داشتم و ناراضی بودم دچار توقف شده . از این اتفاق در باطنم شاد هستم و در تلاش کار جدید هستم . در این چند روز دائم در تنهایی و یا با همسرم از فایلهای شما استفاده و لذت می برم . از الله سپاس گذار هستم که بنده را با شما خوبان آشنا نمود. خدایا لذت توحیدی زندگی نمودن به همه ی ما بچشان . خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    بهار محمودی گفته:
    مدت عضویت: 2348 روز

    سلام نازنین مرد چقدر خوب و شفافی شما ا ا ا ا ا ا ا ا ا…… خدا منو جاهایی هدایت میکنه که همین الان بهش نیاز داشتم این فایل خیلی تاثیر پذیر بود خییییلی زیااااااددددد….. همیشه فکر میکردم موفقیت مال کسایی که از تفریحشون بزنن 15 ساعت خودشونو خفه کنن از سخت کوشی حتما باید یه پیش زمینه ای در گذشته داشته باشن که موفقیت خودشو نشون بده…. خدایا شکرت از اینکه اینجام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    مونا سبزعلیان گفته:
    مدت عضویت: 4008 روز

    سلام به همه دوستان عزیز.

    سلامی ویژه هم برای استاد عباسمنش.

    تا حالا شده در برابر اتفاقی که در زندگی خودتون یا بقیه میفته، مخصوصا زمانی که این اتفاق ناخواسته و ناخوشایند هست، از جمله ” هرچی خیره، پیش میاد” استفاده کنید؟؟؟

    من از اون افرادی بودم که تا امروز زیاد از این جمله استفاده میکردم. مخصوصا برای زمانهایی که خواسته ام عملی و محقق نمیشد و یا اتفاقهای ناخواسته برای خودم یا اطرافیان میفتاد. یا زمانهایی که خیلی برای تصمیمی تردید داشتم و دودل بودم. یا زمانهایی که کلا تو تصمیم گیری فلج بودم.

    امیدوارم تا اینجا مساله براتون روشن شده باشه.

    الان حدود چند هفته است که خیلی زیاد و البته متمرکز دارم روی یسری باورهام کار میکنم. مخصوصا ترمز های ذهنیم.

    امروز در برابر اتفاقی که برای یکی از اطرافیانم افتاد، اومدم از این جمله استفاده کنم، که ناگهان این جمله اومد تو سرم که چرا فکر میکنی خیر یا شر این مساله دست ماست؟؟؟

    یا خددااااا

    سریع کاغذ و قلم رو برداشتم و شروع کردم به نوشتن.

    من تو این زمینه ترمز بزرگی دارم. اینکه زمانهایی که این جمله رو بکار میبرم، یعنی خواسته من خیر نیست و هرچی خیره، پیش میاد.عملا با این جمله میگم من که نمیتونم زندگیم رو خودم تعیین کنم. هر چی خیره پیش میاد. انگار که خداوند مسوول زندگی فعلی منه نه من. اینکه من یسری کارهای فیزیکی رو بظاهر انجام میدهم و میگم هرچی خیره، پیش میاد.

    تا الان فکر میکردم که این جمله برای من یعنی توکل. ولی امروز فهمیدم من با گفتن این جمله اصلا تو فرکانس بالا نبودم و برای من توکل نبود./ چون طبق قوانین ثابت و سنت قرآن، هر موردی که در زندگیمون پیش میاد، به واسطه فرکانسی است که قبلا فرستادیم. پس خودم زندگی الان خودم رو رقم میزنم. اصلا بحث خیر و شر نیست. بحث از پیش فرستاده های منه.

    چه جمله اشتباهی رو همیشه و همیشه و بارها و بارها تکرار میکردم.

    قانون اینه: هر چیزی که الان داری، از ثروت، از روابط، از سلامتی، از معنویت همه و همه به واسطه آن چیزی است که تو فرستادی. خداوند و جهان هستی در مورد خیر یا شر بودنش نظری نمیدهد. هر اتفاقی به خودی خود، خیر یا شر نیست. برداشت ما از آن اتفاق، خیربودن یا شر بودن آن مساله را تعیین میکند.

    ممنون میشم دوستان هم نظرشون رو درباره این جمله بگن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    علی دالوند گفته:
    مدت عضویت: 2385 روز

    سلام میکنم ب استاد عزیز.من از وقتی با شما اشنا شدم و دوره قانون افرینش رو گوش دادم ب تمام ارزوهام رسیدم.وهنوزم خیلی ارزو و هدف دارم ک باید بهشون برسم و ایمان دارم ک میرسم.چون ما جانشین خداوند در روی زمین هستیم.وذهن و بدن ما از انرژی ساخته شده و با ب کار گیری قدرت هایی ک در درون ما هست .میتوانیم زندگی رویایی خود راخلق کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ملیحه شبانیان گفته:
    مدت عضویت: 3519 روز

    با سلام خدمت همه ی شما عزیزان و سپاس فراوان از این که وقت میذارید و نوشته ی من رو می خونید.

    من از دست دادنهای زیادی رو تجربه کردم و به محض اتفاق افتادن هم به خودم و هم به اطرافیانم می گفتم که این یه نشونه س که این کار یا این وسیله دیگه به درد نمیخورده و حتما باید کنار گذاشته بشه. اما به خاطر ایمان ضعیفم به این ندای درونی می ترسیدم از حسرت خوردن به خاطر از دست دادنشون دست بکشم. اینه که اوضاع بهتر که نشد بدتر هم شد. من طوری از محل کارم کنار گذاشته شدم که در حال حاضر ممنوع الورود به اون مجموعه م و هر روز که می گذره بیشتر ایمان میارم که اونجا نباید می بودم. ضمنا من همیشه به خودم می گفتم که محل کارم برام کوچیکه و سقفش کوتاهه و من طبق شناختی که از خودم دارم اصلا نمیتونم برای کسی یا ارگانی کار کنم و تمام اون سالهایی هم که شرایط سنی استخدام رو داشتم کاملا آگاهانه میدونستم و به همه ی اطرافیانم به وضوح اعلام کردم که نمیخوام کارمند باشم. اما نمیدونستم که مشکل و ریشه ی ترس من از بی ایمانیه و نه هیچ چیز دیگه. چند ماه پیش داشتم یه فایل از همین خانواده ی عزیز رو گوش میدادم که آقای عباس منش اسم کتاب گفتگو با خدا رو آورد. از اونجایی که من آدم بسیار محتاط و ترسویی هستم با خودم قرار گذاشته بودم که در اولین فرصت که ندای درونیم نشونه ای داد حتما بهش عمل کنم و بدون فکر کردن برم سراغ اون نشونه. کتاب گفتگو با خدا رو چند سال پیش خریده بودم ولی نخونده بودمش. آقای عباس منش تاکید کرد که جلد اول این کتاب بهتر از جلدهای بعدیه و من خوشبختانه جلد اول رو داشتم. فورا شروع کردم به خوندن. اتفاقا تو اون روزا پدرم برای عمل قلب بستری بود و ذهن من همه ش درگیر رفت و آمد به بیمارستان بود. اما شروع کردم به خوندن. حتی مواقعی که میرفتم بیمارستان. یه روز یه نکته ای رو می خوندم و طبق قولی که به خودم داده بودم همون لحظه اجراش کردم. کاملا در زمان حال موندم. اجازه ندادم برای لحظاتی هیچ فکر دیگه ای بیاد تو ذهنم. همون لحظه تلفنم زنگ زد و اون سکوت رو بهم ریخت. اتفاق افتاد. شخصی با من تماس گرفت که من تا همین الان مبهوتم از وصل این آدم به خودم. این اتفاق باعث شد ایمانم به شهودم و ندای درونیم صد چندان بشه. این که بدون وابستگی به کسی میتونم کار خودم رو راه بندازم. ضمنا برای کار دیگه ای به دو نفر از کسانی زنگ زدم که صد در صد مطمئن بودم بهم نه نمیگن ولی در کمال ناباوری چنان مودبانه منو سر کار گذاشتن و جوابمو ندادن که تا هفته ها مبهوت و عصبانی بودم. اما بعد خدا رو شکر کردم و از اون دو نفر تشکر کردم که به من فهموندن تنها کسی که لایق رو انداختن و درخواست کردنه فقط و فقط رب العالمینه و بس! و فهمیدم اون تمرین هایی که آقای عباس منش در جلسه ی درخواست دوره ی قوانین آفرینش دادن واقعا فقط برای تمرین کردنمونه که بلد بشیم چطور از خدا درخواست کنیم. خدایا شکرت که منو با این مجموعه آشنا کردی و برای آقای عباس منش سعادت و سلامتی بیش از پیش آرزو دارم و خوشا به حال ایشون که وسیله ی رسوندن این پیغام توحیدی به کسانی هستند که تشنه ی شنیدنند. ممنونم که وقت گذاشتید و نوشته م رو خوندید.

    خداوکیلی خیلی خلاصه نوشتم وگرنه طومار میشد :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: