دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 36

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1371 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    من همیشه در یک رستوران کار میکردم و همیشه روی باورهام کار میکردم و همیشه یادم بود میگفتن اگه کار کنی روی باورهات مثلا ممکنه شغلت از دست بدی شغل بهتری بری و یا ممکنه اخراجت کنن من همیشه میگفتم من روی باورهام کار میکنم و با احترام میرم از شغلم نیاز نیست منو اخراج کنن همیشه میگفتم من انسان ارزشمندی هستم باید بااحترام برم و جالبه تو سال ۱۴۰۱ اون کار دیگه به مشکلات برخورد و اصلا تکلیف مشخصی نداشت یادمه همیشه شکر گزار این شغل بودم از گارسونی رسیدم به مدیریت یک رستوران و باخودم گفتم که میشود هرکاری رو انجام داد تازه وقتی قدم برداشتم قدم ها بهم گفته میشد شرایط آدما الهامات اصلا من مونده بودم گفت خدایا چه جوری شد راجب تغییر شغل بگم همیشه میرفتم بیرون عین یک پرنده که زندان بشه یه اه میکشیدم و همیشه میگفتم خدایا میخوام راحت پول دربیارم آزاد باشم هرجایی دوست دارم برم خلاصه اون شغل درهایی رو به روم باز کرد که شدم یه شخص دیگه اونجا قدم تکاملی من بود دوستان من یادگرفتم دست خدارو باز بزارم میزارم به شیوه روش خودش هدایتم کنه اون بهتر میدونه مثل استاد بهش الهام شد تند خوانی اموزش بده مثلا یکی میره چند شغل آخرش میبینی میرسه به رسالتش ما باید تکامل رو طی کنیم مثلا یکی میبنی استعداد فن بیان داره یا اموزش اشپزی که اصلا خودش خبر نداره و همینجوری قدم هارو طی میکنی میبینی عه من عاشق این کارم خلاصه من توی همین تعطیلات عید نوروز۱۴۰۱ رفتم مرخصی ۵درصد دلم میخواستم تو کار قبلیم بمونم ۹۵درصد دیگه خسته شده بودم رفتم شهرستانمون و اونجا دوباره رفتم سایت عباس منش زدم یه کلیپ که استاد میگفتن یه جورایی بهت الهام میشه که شغلتو عوض کن یادمه لایو استاد عباس منش عرشیانفر بود که صحبت میکردن گفتم خدایا تو داری با من صحبت میکنی من همیشه تا ایده الهام میرسه اجرا میکنم میبینم نتیجه میده میخواستم زنگ بزنم صاحب کارم اما ,1600000تومان بدهکار بودم با خودم میگفتم میریم بدهکاریم میدم بعد شغلمو عوض میکنم بعدش میگفتم نه در ذهن الهی من هیچ بدهکاری وجود ندارد یادمه سر سفره بودم داشتم شام میخوردم دوستان یه حسی یه الهامی میاد همینجوری تو سکوت بودم اصلا به چیزی فکر نمیکردم یهو یه چیزی بهم گفت علی الان زنگ بزن صاحب کارت گفتم این الهام درسته؟گفتم انجامش میدیم شام خوردم زنگ زدم گفتم سلام احوال پرسی کردم با صاحب کارم گفتم من میخوام برم گفت بزاربعدا بعدا بعد یهو گفت باشه گفتم من بدهکارم گفتم من یک میلیون ششصد بدهکارم؟گفت نمیخواد بخشیدم گفتم مال بدهکاری مشتریا هم ندادن گفت اونو هم ولش کن گفتم خدایا شکرت تازه خودم تصمیم گرفتم یک میلیون بزنم به حسابش ببین دوستان خداوند همه کارهارو برات ردیف میکنه فقط روش حساب کن

    این باشه یه ردپا در تضاد هستم اما نوشتم …..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    اکرم قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    به‌نام‌خداوندبخشنده‌ومهربان

    روز۶۰بهترین‌سفردنیا

    بعدازاینکه‌ماروی‌خودمون‌کارمیکنیم‌وباورمون

    ‌تعقییرمی‌دهیم،‌اتفاقات‌حتی‌به‌ظاهربدی‌اگر‌برای

    ‌مارخ‌میده،اینهااتفاقاتی‌است

    ‌که‌به‌نفع‌مارخ‌میده‌حتی‌اگه‌به‌ظاهربدباشه،

    گاهی‌وقتهاباگذشتن‌زمان‌وبه‌مرورمامتوجه‌این

    تقییرات‌درزندگی‌خودمیشویم.

    ومن‌ایمان‌دارم‌که‌تمام‌اتفاقات‌زندگی‌من‌دراین

    ‌لحظه‌رقم‌میخورد.‌

    واین‌بسیاررررررررزیباست……..

    یعنی‌همیشه‌وقت‌هست.

    یعنی‌همیشه‌فرصت‌دارم…

    اعجازخداونددرلحظه‌بودنش‌است.

    خداراصدهزارمرتبه‌شکرکه‌‌تونستم‌باسربلندی‌

    این‌سفر۶۰روزه‌رابه‌پایان‌برسانم،وبرای‌خودم‌

    وقت‌گذاشتم‌وروی‌خودم‌کارکردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    علیرضا بهادری گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    روز شصتم

    با سلام و خدا قوت خدمت استاد عزیزم و دوستان هم مدار

    خدا رو شکر و سپاس گذارم که توفیق داد تا امشب دومین فصل روز شمار تحول زندگیم را تمام کنم.چه درسها و چه قوانینی از استاد اموختم. ۶۰ روز گذشت اما تجربه شصت سال رو برایم داشت.خ ایا شکرت شکرت.

    اما این فایل

    سوال

    اگر استاد میگویند که شرایط زندگیمان را خودمان رقم میزنیم .پس چرا وقتی اتفاقی در زندگیمان میافتد میگوییم خواست خدا بود.؟

    جواب”

    اتفاق هایی که در زندگی من میافتد بواسطه فرکانس ها و باورهای من است و نتیجه ایکه پس از وقوع این اتفاق ها میافتد نشان میدهد که من باورهای درستی داشتم یا نه.در جهت خواسته هایم حرکت کردم یا نا خواسته هایم.پس باید بپذیرم که هر اتفاقی که در زندگیم میافتد نه بد است و نه خوب.بلکه باورهای من است که نتیجه مثبت بدهد یا منفی.

    مثال

    من درخواست شغلی مناسب در مکانی مناسب و حقوقی مناسب کردم.بعد از یک ماه شرایط جوری رقم خورد که من از کارم بیرون آمدم. این اتفاق مرا به فکر واداشت .اینکه خدا رو شکر کردم که این اتفاق به ظاهر بد قدم اول من در جهت خواسته های من بود.

    چون این اتفاق باعث شد تا افکارم را به طرف شغلی مثبت بچرخانم.

    این در خواست من از خداوند برای رسیدن به خواسته هایم قدم اول همان اتفاق به ظاهر بد بود.این اتفاق به ظاهر بد دقیقا در راستای فرکانس ها و باورهای من بود.

    من چون قوانین جهان هستی را باور کردم سورپرایز نشدم.و نگفتم خدایا چرا بیکار شدم.

    بله استاد درست گفتند

    اتفاقات معنا ندارند . این ما هستیم که به اتفاقات معنا میدهیم.

    فهمیدم که من در هر لحظه در حال فرکانس دادن به جهان هستی هستم و بنا به فرکانس من همان لحظه پاسخ را دریافت میکنم.

    این یعنی اینکه مهم نیست که من در گذشته چه فرکانس ارسال کردم و یا چه باوری داشتم.

    از این لحظه که دارم جوری دیگه فکر میکنم اتفاقات هم جوری دیگه اتفاق بیفته.

    یعنی از قبل چیزی مقرر نشده و هیچ چیز در آینده ایستا نیست.

    خدایا بی نهایت شکرت که به من از زبان استاد فهماندی که هر چیزی که به صورت ناشایست وارد زندگیم شود آن را از دست خواهم داد.

    پس هرگز چیزی را که منبع آن را نمیدانم حلال است یا حرام وارد زندگیم نکنم.

    من همین لحظه به این امر تعهد میدهم.

    خلاصه ”

    ۱-وقتی روی باورهایم کار میکنم اتفاقات به ظاهر بد ،اصلا بد نیستند بلکه آنها دارند نسبر رو آماده میکنند تا من به خواسته هایم برسم فقط کافی است صبر کنم .

    ۲-تمام اتفاقات آینده من در همین لحظه با تغییر باورها و فرکانس من رخ میدهد.

    شاد باشید

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    زهرا صالحی گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    به نام خدایی که رحتمش بی اندازه و مهربانی‌اش همیشگی است.

    💙شصتمین روز از روز شمار تحول زندگی من💙

    خدایاااا شکرت که به روز اخر از فصل ۲ سفر رسیدم.

    خدایا شکرت که هر روز اگاهی‌های نابی رو یاد گرفتم.

    خدایا شکرت که این اگاهی‌ها رو در زندگیم به کار بردم و دارم نتیجه‌هاش رو میبینم.

    امروز با شنیدن این جمله از استاد که ” اتفاقات لحظه‌ی بعد من در این لحظه در حال رقم خوردن هس” ی تکنیک عالی به ذهنم رسید. اگه من هر لحظه سعی کنم که شاد باشم، لحظه “بعدم” رو شاد رقم میزنم و اگه در لحظه بعد سعی کنم یکم شادیم از لحظه “قبل” بیشتر باشه پس لحظه “بعدترم” از لحظه “قبل” و “بعد” بهتر و شادتر میشه. این روند رو که ادامه بدم، در هر لحظه نسبت به لحظه قبل شادترم و به سلامتی، سعادت، ثروت، آرامش و نعمات بیشتری دسترسی دارم.

    این دقیقا معنای پیشرفت هست. چیزی که من عااشقشم.

    مطمئنم که با انجام همین تکنیک و به یاد داشتنش، در مدت زمان کم نتایج فوق العاده‌ای رو تجربه می‌کنم.

    اگاهی‌های این فاایل واقعااا و کاملا برام جدید بود و از لحظه به لحظه اون لذت بردم.

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    خدایا شکرت

    نکات این فایل رو دوست دارم یادداشت کنم:

    – اتفاق به خودیه خود هیچ معنایی ندارد.

    -اگر چیزی از منبع نادرست و نامناسب وارد زندگی‌ات شود، به آسانی از تو گرفته می‌شود.

    – اتفاقات به ظاهر بدی که بعد از کارکردن بر روی باورها اتفاق می‌افتند، بد نیستند انها اتفاق افتاده‌اند تا ما به خواسته‌هامان برسیم.

    – اون رابطه عاطفیه که از بین رفت واسه این بود که اون رابطه عاطفی‌ای که می‌خوای بوجود بیاد.

    -من می‌خوام به استقلال مالی و زمانی برسم.

    -وقتی باورهات رو تغییر دادی، همه‌ی اتفاقات به نفع توست حتی اگر ظاهر ناخوشایندی داشته باشند.

    -اتفاقات لحظه‌ی بعد من در این لحظه داره رقم می‌خوره.

    امیدوارم از اسمون و زمین واستون عشق، سلامتی، رفاه، آسایش، ثروت، سعادت و آرامش بباره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1304 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته‌ی دوست‌داشتنی

    نکته‌ی مهمی که امروز یاد گرفتم این بود که: زندگی ما “در هر لحظه” داره با فرکانس‌های ما رقم میخوره. ما چیزی رو در گذشته نساختیم که الان یا آینده نتونیم تغییرش بدیم.

    منظور از آینده یه مدت خیلی طولانی نیست. حتی یک دقیقه بعد’ اون آینده‌ای هست که ما میتونیم با تغییر فرکانس‌هامون عوضش کنیم.

    نکته‌ی دوم اینه که اگر ما در حال تغییر باورهامون، توجه به زیبایی‌ها و کنترل ذهنمون هستیم لاجرم اتفاقات خوب برای ما میفته. ولی اگه اتفاق بدی رو هم تجربه کردیم، اون اتفاق به ظاهر بده، اگرچه که در اکثر مواقع اتفاقی که بعد از تغییر باورهامون برامون میفته هم ظاهرش و هم باطنش خوبه.

    ممنون برای نکات ارزنده‌ای که امروز بهم یاد دادین.

    براتون بهترین‌هارو آرزومندم. در پناه حق💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1416 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    روز 60ام از روزشمار تحولم

    سال 97 در یک شرکت بزرگ در تهران مشغول به کار بودم. بعد از دوسال دیگه اونجا راضیم نمیکرد. در دفتر تعهدم نوشتم “در اوج از شرکت می روم”. همون موقع کلی فروش فوق العاده انجام دادم. همزمان دخترخاله م کار تو یه شرکت دیگه رو بهم پیشنهاد داد. از در و دیوار نشونه میومد که باید از اونجا برم. ولی اینقدر به فضای امنم عادت کرده بودم که جرات بیرون اومدن از اونجارو نداشتم.مثل اینکه وضعیت مالی شرکت به شدت وخیم بود و دمِ عید تصمیم به تعدیل نیرو گرفتن و من یکی از هشتاد نفری بودم ک تعدیل شدم. ضربه ی روحی بسیار بدی خوردم. همش گریه میکردم. خنده از لبم رفته بود. من میتونستم از این اتفاق استفاده کنم و در جهت پیشرفتم برداشتش کنم ولی اینکارو نکردم. با اینکه رفتن از شرکت رو خودمم میخواستم ولی اینطوری برام بسیار سنگین بودو هنوزم ک هنوزه نتونستم خشمِ اون اتفاق رو هضم کنم. خداوندا بهم توفیق بده پشتِ ظاهر مخالف امور رو ببینم🍀🍀🍀💖💖💖💖🌷🌷🌷🌷🌷🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    ســــــمـــــیـــه گفته:
    مدت عضویت: 1484 روز

    به نام الله 🌸🌸🌸

    شصتمین روز

    با توکل به الله ،این مسیر و شروع کردم و ادامه میدم و دارم کم کم ،تغییر باورهام رو متوجه میشم ،بودن در اینجا و شنیدن این حرفها کلی فرکانس ادم رو تغییر میده

    این فایل خودش یک دوره ی کامل بود ،و بابد بارها و بارها شنید .

    یک اتفاق به ظاهر بد میتونه منبع ثروت و قدرت باشه ،

    ما در هر لحظه در حال ارسال فرکانس به جهان هستی، هستیم ،واصلا مهم نیست قبلا چه زندگی داشتم ،از همین لحظه که دارم روی افکار و باورهام کار میکنم میتونم صد در صد ،زندگیم رو تغییر بدم .

    خدایا من هزار بار شاکرتو هستم برای حضور همین لحظه ام در اینجا .

    امیدوارم به مداری،برسم بتونم محصولات رو تهیه کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2625 روز

    سلام

    فایل ۶۰

    کاملا متوجه میشم یه بیسی داره تو مغزم چیده میشه تا مقاومت هام رو برداره و انکیزه هام رو بیشتر کنه.. چون من موقعی انکیزه دارم که مقاومت ذهنی کمتری داشته باشم..اگر انگیزه ی کافی نیست چون مقاومت خیلی زیادی در برابر تغییر داری… احتمالا ترس هاس زیادی توی وجودت داری…

    منی که چند ساله توی این سایتم و یه سری از محصولات رو تک تک کلماتش رو نوشتم الان که دازم هر روز زمانی روی سفر نامه میذارم میدونی ذهنم چی به من میگه ؟؟

    میگه ای پسرررررر این میخواد اینجوری مخت زو بزنه و محصولات خودش رو بهت غالب کنه ها !!!! گوش به حرفش نده داره گولت میزنه !!!

    یعنی میخوام بگم ذهنه تا این حد مقاومت دازه ها 😂😂… بعد منم بهش میگم بابا چرت و پرت نگو خاک تو سرت خو داره راست میگه !!! اوسکول این همه منو دووندی هیچ غلطی نکردم بذار ببینم این چی میگه !!!! کم کم داره صداش ضعیف میشه…

    اینجوریه این ذهن به این راحتی رام نمیشه باید نرم نرم هر روز روش کار کنی تا افسارش رو در دست خودت بگیزی …

    یعنی باورها با یه بار و دو بار و یک ماه و دو ماه ووو اینا تغییر نمیکنه اینقدرررر باید روی خودت هر روز کار کنی تا این اگاهی ها بره توی اعماق وجودت نفوذ کنه توی تک تک سلول هات تا بتونی ازش استفاده کنی و مقاومتی در برابر تغییر نداشته باشی… مثل اب خوردنه.. مثل غذا خوردنه…

    خوابی که دیدم و دز کامنت قبلی تعریف کزدم جالب بود…

    نکات این جلسه :

    اگر اتفاق به ظاهر بدی بعد از کار کردن روی باورهایم برایم افتاد حتما خیریته… چرا خیره ؟؟ چون خداوند با این کار میخواد من رو به سمت حرکت به هدفم محبور کنه … پس ممکنه یکی از راه هاش این باشه که تنها منبع درامدم از من گرفته بشه که من یه فکری به حال خودم بکنم…همین گرفتن مدرک مربیگریم و کارای دیگه ای که کردم به خاطر این بود که شغل قبلیم دو سالی هست پریده !!! ولی من خیلی نتونستم تغییر جدی ایجاد کنم چون همش دنبال این بودم که یه جوری از یه راهی اون شغل قبلی رو دوباره به دستش بیارم و خودم زو بچپونم اونجا… الان ذهنم کمتر گرایش داره بهش… هر چند هنوزم کمی زور میزنه …

    من الان دازم کارگری میکنم وقتی نگاه میکنم میبینم از وقتی که خودم صاحب کسب و کار بودم درامدم بیشتزه !!! و تازه استرسمم کمتره… چون شرکام زیاد بودن اون موقع و هر چی کار میکردم اون موقع باید میدادم به شرکا !!! خیلی تغییر زیادی ایجاد نکردم از لحاظ مالی چون یه جورایی همش دنبال این بودم که اون جای قبلی رو صاحب شم …

    ولی کم کم دارم بیخیال میشم از بس که به خاطر ترس ها و نکرانی هام ضربه جهان رو خوردم !!!

    پس اقا گذشته مهم نیست از این لحظه به بعد شروع کنم به ارسال افکار جدید…

    استقلال مالی میخوام باید مسیرش رو برم… با توی سر خودم زدن و فکر کردن به گذشته مسئله ای حل نمیشه..

    به امید خدا به جایی میرسم که همه چی داشته باشم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1400 روز

    سلام سلام امروز در آخرین روز فصل دوم سفر هستم روز ۶۰ خدارو هزاران مرتبه شکر گذارم برای این تحول برای این مسیر زیبا که از هر سفری خاص تر زیباتر وبهتر است سفری به درون خودم سفر به شناخت خودم

    این یه نشانه ی خیلی خوبی برای من بود خدارو شکر میکنم که تا به این مرحله که نیاز به نشانه داشتم رسیدم تطابق داشت با روز سفرم

    خیلی عالی بود فوق عالی بود برام

    و من توی این سفر کلی ساخته شدم از درون کلی آروم شدم از درونم و فقط به ساخته شدن و تکاملم فکرمیکنم

    دیگه نمیگم چرا اینطور شد چرا این اومد توی زندگیم چرا برای من اینطور باشه و هزارتا چرای دیگه

    چون اینو میدونم دیگه که همه ی اینها از سمت خودم جذب وخلق شده و من تمام اینها رو می‌پذیرم و برای بهتر شدن اونطور که میخوام تغییرشکل میدم

    فهمیدم که این اتفاقی که داره میفته برام بخاطر اینه که اتفاق جدیدی که میخوام اونطور با اون شرایطی که همیشه میخواستم بیاد توی زندگیم من تمام وکمال تسلیم این موضوع هستم چون خدا برای من بهترین چیزها رو میاره چون من لایق بهترین فرد بهترین زندگی بهترین بهترینها هستم

    من یقیین دارم به این اتفاق به ظاهر بد که اصلا بد نمیدونم و کلی خوبی میبینم توش و هرلحظه آماده ام برای خلاص شدن ازش تا برسم به خواسته ی قلبم خواسته ای که با احساس من با نیت خالص من یکیه

    خدای بزرگوارم ومهربانم با من وهمراه همیشگیه منه

    خیلی خوشحالم خیلی زیادی خوشحالم

    چون بوی اتفاق های خوب رو دارم میفهمم

    خدایا برای تک تک این لحظات ازت سپاسگذارم دوست دارم خدا جونم

    مرسی از استاد عزیزم برای تمام راه های آگاهانه ای که نشونمون میده

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    میثم شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1786 روز

    به نام رب جهانیان

    سلام به استاد،خانم شایسته و دوستان عزیز

    ردپای۶۰

    ما هر خواسته ای که داریم و از خداوند می خواهیم او برای ما این خواسته رو شاید با از بین بردن و خراب کردن اون چیزی که کمی ازش داری و خواسته تو مقدار بیشتری ازآن است. خداوند برای رساندن تو به اون خواسته این مورد فعلی رو ازت میگیره و یا وضعیت رو بدتر میکنه.اما در نهایت اگر ما به این حکمت باور داشته باشیم این خواسته به راحتی در زندگی ما پدیدار می‌شود.

    خدایاباب ایمان به حکمت و رحمت و درایتت سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: