دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 50 (به ترتیب امتیاز)

685 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1436 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    اولا دوتا تضاد پیش امد که من مجبور شوم اقدامات عملی وسریع برای حل ان به کار برم یکی خراب شدن اب گرم منزل که هی مشکل داشت ومن برای رفع ان بهانه می اوردم وبه تعویق می انداختم که دیگه فردا حتما درستش میکنم ودوم اینکه من حتی اگر شرایط مالی م خیلی بد باشه پول قرض نکنم وسوم اینکه دوستی در زندگی م هستش که فرکانس بدی در من بوجود می اورد وبارها اگاهانه وبا دعا خواستم حضورش در زندگی م کمرنگ وقطع شود

    این روزها بابت چندین مدت کار روی باورها وتعهد خوبم وکنترل ورودی ها روزگار ارامی دارم با اینکه خیلی مسائل در ظاهر مشکل دارن اما باید حل بشن واحساس م میگه چیزی نمونده به شرایط بهتر وعالی تر هدایت بشم

    من هم تجربه اخراج از کار وپیدا کردن کار ودرامد بهتر را دارم واین کاملا برایم پذیرفته است که بعضی اوقات جنس اتفاقات بد هستش اما به خیر تمام میشه وباید این موضوع وتفاوت ان با اتفاق وفرکانس بد را از روی احساست تشخیص دهی اگر بعد از ان اتفاق ارام بودی در مسیر خواسته ها هستی واگر ناارام بودی بدانی عملکرد وفرکانس بدی داشتی که باید اصلاحش کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مقداد تحريری گفته:
    مدت عضویت: 2128 روز

    با سلام خدمت استاد خفن و قدرتمندم

    خداروشکر برای وجودتون که اگاهی های جهان هستی با ما به اشتراک می‌گذارید

    استاد در رابطه با موضوعی که مطرح کردید خواستم نمونه های از زندگی خودم بگم که تو مسیر اتفاقاتی برام بوجود اومد که از دل اون اتفاق به ظاهر نامناسب اتفاق های مثبت پدیدار شد که همون الخیر فی ما وقع بوده که می‌خوام امروز چندین مورد عنوان کنم

    من همیشه در رابطه با چالش ها و تضادهایی که تو مسیر میاد با خودم مثال بدنسازی میزنم که قاعدتاً وقتی من اولین بار رفتم باشگاه و وزنه زدم از سبک شروع کردم یا به اصطلاح میله خالی میزدم که همون وزنه سبک هم برام درد اور بود تا به مرور زمان باهاش اوکی شدم و وزنه های سنگین تر انتخاب کردم ولی اولش افزایش وزنه ها یک کیلو یک کیلو بود ولی بعد از مدتی که قدرتم بیشتر شد وزنه ها پنج کیلو پنج کیلو اضافه کردم و قاعدتاً ده کیلو ده کیلو هم خواهد رسید، من هدفم افزایش حجم عضلاتم هست پس برای اینکه عضلاتم بزرگتر باشه باید تغذیه مناسب(قانون سلامتی) در کنار ورزش مناسب داشته باشم این مسیرشه ولی خیلی ها با عشق این مسیر میرن و خیلی ها با انجام وظیفه اصطلاحا و طبق قانون اگه من با شور و اشتیاق قدم برندارم اون وزنه ها درد اورترین مسایل هستن و اینم خوب میدونم که عضلاتی که ضعیف تره پس فشار بیشتری بهش وارد میشه

    حالا اومدم مسایل تو مسیر خواسته هام با این روش سنجیدم مثلا هدفم این بود تو بیزینس خودم موفق بشم و درامد بالاتر و ارتقا پیدا کنم ( یاد هدف رشد عضلات در بدنسازی بیفتید) و وقتی شروع به حرکت کردم اولش کم کم به صورت تکاملی شروع کردم کسب مهارت کردم قدم برداشتم با شور شوق، چون برام مهم نبود بقیه چکار میکنن و چقدر پول در میارن برام مهم بود خودم موفق شم( البته نجوا میومد که از شرایط عقب نمونی و وای اگه این فرصت بره چی و این حرفا ولی به لطف قانون سلامتی فرد با تقوایی شده بودم و می‌تونستم ذهنم کنترل کنم) تو دل مسیر جاهایی که من ضعیف بودم چالش ها بیشتر میشد اصطلاحا پاشنه های اشیل من بود( یاد اون جمله میفتم که عضلات ضعیف فشار بیشتری متحمل میشن) و خیلی جاها چرخ حرکتم روان بود( عضلات قوی فشار کمتر) ولی اینو نپذیرفتم که باید پدرم در بیاد تا موفق شوم و اینو پذیرفته بودم که جاهایی که کمیت من لنگه جاهایی که مقاومت دارم و خداروشکر میکردم که این مسیر به من ترمزها معرفی کرد( شناسایی عضلات ضعیف) و تونستم باور قدرتمند کننده جایگزین کنم پس همیشه همه شرایط در هر زمینه ای با این مثال بدنسازی برای خودم ساده میکنم

    حالا نمونه های مختلفی از شرایط به ظاهر بد اومد که باعث رشدم شد:

    اولین این بود که وقتی تصمیم گرفتم شرایط تغییر بدم و بیزینس قوی کنم شروع کردم به اقدام ولی نمی‌دونستم از کجا و چی جوری و فقط خدا منو به یک بازاری برای عرضه محصولات و خدماتم هدایت کرد رفتم نه شنیدم شاید این نه حال گیری باشه ولی همون نه باعث شد کم نیارم و یادم باشه که هدایت الکی نیست تو دل همون بازار قدم های بعدی بردارم و رسید به افزایش درامد ده برابری در 7 ماه

    اتفاق مثبت بعدی این بود که بعد از دو ماه که درامد من سه برابر شده بود و هدف من از بیزینس رشد زیاد بود و همش با افرادی که با من کار میکردند در جلسه بودم تا ارتقا تو کسب و کار ایجاد کنم و درامد بیشتر هم برای خودم هم برای اونا ایجاد کنم ولی یک روز نگاه کردم دیدم 15 نفر از کسانی که باهام کار میکردند رفتند و اولش ناراحت بودم که من کلی برای رشد این افراد زحمت کشیدم و سعی کردم نگهشون دارم ولی یاد استاد افتادم که می‌گفت تو خیابان کلیسا تو مادرید قدم میزدم که چرا مهاجرت درست نمیشه یکهو الهام اومد که اگه دنبال مهاجرتی چرا هی داری شعبه تو ایران اضافه می کنی و برگشتم شعبه هارو همرو تعطیل کردم و همین موضوع کافی بود که نجواها کنترل کنم که اگه میخوای افراد قویتری بیان باید مدارت تغییر کنه پس اگه این 15 نفر رفتن چون تو داری تغییر مدار میدی و با تغییر مدارت ویژگی های قدرتمند جذب میکنی و به لطف خدا درامد چندین برابر شد

    استاد کلی مثال دیگه هست تو ارتباطات با اطرافیان نزدیک که مثلا یک حرکتی کردن باعث شد در من دلخوری ایجاد بشه اولش، ولی بعدش گفتم این کار خداست که این موضوع روی خودم انجام بدم و ارتباطات خودم قویتر کنم که درهای نعمت تو زمینه ارتباطات باز شد

    من این اتفاقات به صورت پوشه تو موبایلم دارم به عنوان یک فکت ذهنی برای خودم ذخیره کردم و هر موقع احساسم به خاطر اتفاق هایی که به ظاهر نامناسبه میخواد که بد شه اگاهانه میرم سراغ این پوشه و یادم میفته اینا هدایت خداست و در خیلی مواقع هم کارم به راحتی بدون هیچ چالشی می‌ره جلو ولی متاسفانه ما انسان ها نقطه سیاه وسط کاغذ سفید بیشتر توجه میکنیم تا سفیدی محیط شده اطراف نقطه سیاه پس باید اینقدر فکت اماده داشته باشم تا دهن ذهن نجوا گر بسته باشه

    عاشقتم استاد به امید موفقیت روز افزون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1273 روز

    سلام استاد عزیزم

    امروز روز 60 ام از سفرنامه من هست، روز آخر از این فصل و با اینکه بین روزها فاصله افتاد اما چقدر خوبه که تونستم متعهدانه این سفر انجام بدم و هر روزی که میخواستم فایل گوش بدم و بنویسم فقط از خدا میخواستم که آگاهیشو درک کنم و بتونم تو زندگیم اجراش کنم تا همیشه دست پر بیام

    هر کدوم از این فایل ها رو با تمام وجودم گوش کردم و خیلی هارو گذاشتم تو پلی لیستم تا انقدر برام تکرار بشه که بتونم عمیق تر درکشون کنم

    سپاسگزارم استاد عزیز و مریم عزیزم که این سفر پرباررو برامون تدارک دیدید️

    با دیدن این فایل هم من یاد اتفاقی که برای خودم افتاد شدم ،اون تایم منم داشتم رو باورهایی کار میکردم که بتونم وارد کار مورد علاقم بشم و ازش پول بسازم

    تو اون شرایط من از مربی آموزش میگرفتم که قرار بود از ایران بره و من هی بهش میگفتم که خب یه مربی خوب دیگه ای بمن معرفی کن یا کسی باشه که من به عنوان اسیست برم پیشش و حالا شده بدون حقوق یه مدت کارو یاد بگیرم (در زمینه مربیگری تنیس)

    و اون آقا با کلی باورهایی که تو ذهنش بود هی میگفت نه فعلا نمیشه باید خیلی بیشتر کار کنی باید هنوز کلی هزینه کنی از این حرفا..!!

    من تو اون مدت خیلی درگیری ذهنی داشتم و هی بخودم میگفتم من که دارم رو باورام کار میکنم پس چرا شرایط داره اینطوری پیش میره!!

    که بعد از اینکه اون شخص رفت از ایران، البته قبلش منو به یکی از دوستانش معرفی کرده بود و من چند جلسه پیشش رفتم اما بازم فقط برای من هزینه داشت و چیز خاصی بمن آموزش نمیداد و من دیگه نرفتم چون آگاهانه تصمیم گرفتم که خدا هدایتم کنه و اصلا از اون شرایط حس خوبی نداشتم،

    تا اینکه تمام این اتفاقات و یسری جریانات دیگه باعث شد که یروز بخودم بگم اگه من دارم رو باورهام و اعتماد بنفسم کار میکنم باید برم باشگاه های مختلف با مربیای اونجا صحبت کنم چه خانم چه آقا، و ازشون درخواست کنم ( قانون درخواست که تو دوره عزت نفس چقدر قشنگ توضیح دادید)

    و از جاهایی که نزدیکتر بمن هست شروع کنم،

    که دقیقا همون روزی که تصمیم گرفتم که بعد از کلاسم برم، دومین باشگاهی که رفتم و مربیش هم خانم بود ( میگم خانم، چون تو زمینه کاری من خیلی ها این باور دارن که مربی خانم خوب آموزش نمیده و خودمم این باور داشتم که برای خودم که یه خانم هستم و میخوام کار کنم قبول کردنش سخت بود)

    خلاصه که صحبت کردم و ایشون انقدر خوش برخورد بودن و انقدر آموزششون خوب بود که من بخودم گفتم حتی اگه منو قبول نکنه الان باور کردم که مربی خانم خوب هم خیلی ام هست و خیلی ام خوب کار میکنن و کلی ثروت و فراوانی اینجا هست

    اما به لطف خدا ایشون قبول کردن که من درکنارشون بمونم و الان تو مدتی که هستم و دارم کار میکنم هم حقوق دارم هم آموزش میگیرم و هم اینکه تایم کاریم طوریه که میتونم جاهای دیگه ام برم و بازم رو باورام کار کنم و از قوانین خداوند استفاده کنم تا درامدمو بیشتر کنم و کارمو راحت تر کنم برای خودم و کم کم به سمتی برم که خودم مستقل کار کنم

    و اگه اون اتفاق ها نمیفتاد شاید من هنوز فکر میکردم که فقط با اون ادم میتونم پیش برم

    و استاد اینکه میگید همیشه باید مراقب ورودی ها و کسانی که باهاشون در ارتباط هستیم باشیم واقعا کامل درک میکنم چون اگه من همچنان اجازه میدادم که حرف بقیه روم تاثیر بذاره و یسری هارو از زندگیم حذف نمیکردم قطعا هنوز دچار خود درگیری بودم و تغییری نمیکردم

    سپاسگزارم استاد عزیزم

    و خداروشکر میکنم که با شما هستم️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    علی بهره ور گفته:
    مدت عضویت: 3274 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    خیلی خودم و احساستم رو کنترل کردم تا این کامنتم رو بنویسم

    تو کامنتای قبلیم که خدمتتون گفتم من دو ماهی میشه از مشهد به کرمان مهاجرت کردم.

    و خونه مشهدم رو داد به اجاره. خونه ای که با گوش کردن و عمل کردن ها در حد خودم و ایمان در حد خودم خریدم.

    اما خونه رو چطوری و با چه قیمتی دادم اجاره؟ به قیمتی کمتر از نصف بازار.و با یک شرایط دلخوری به یکی از اقوام.

    از خودم ناراحت بودم که چرا من خونه رو با قیمت اینقد کم اجاره دادم ولی بعدش خودم راضی نبودم و بعدش یک جورایی دلخوری و ناراحتی . حالا شاید به خودتون بگین این چه ربطی داره به موضوع این جلسه.

    خوب من دوره عزت نفس استاد رو سال 98 خرید کردم و بعدش فقط با گوش دادن به فایل های استاد که بعد از یک و دوبار شد مثل آهنگ گوش کردن که یک سری تغییرات (به تعبیر استاد این تغییرات مثل رعد و برق هست )در من ایجاد شد و من هم به خیال خودم فک میکردم دارم روی خودم و دوره عزت نفس کار میکنم.

    بعد از از اینکه اومدم کرمان و با همون حالت دلخوری رفتم بیرون پیاده روی و حال و احساسم با گوش دادن به فایلهای استاد بهتر بشه.این رو هم بگم که بعد از اون قضیه اجاره دادن خونه خودم میدونستم و فهمیدم که این اتفاقاتی که افتاد به خاطر کمبود عزت نفس خودم بوده و نه چیز دیگر.

    کرمان که در محل کار جدید خودم رفتم در قسمتی بودم که بصورت اداری چند نفری بودیم مثل سابق و کارهای ادرای رو انجام میدادیم و این قضیه تا قبل از اون پیاده روی و اون اتفاقات بود در همون شب پیاده روی بود در همون شب بعد از پیاده روی یکی از همکارانم که و در 30امین سال خدمت خودش هست به من پیشنهاد داد که میایی فلان قسمت و من هم مودندم بگم که نه و اون قسمت از لحاظ کاری سنگین هست و پرمسئولیت و بخاطر همین مسئله کسی این سمت رو قبول نمی کرد.

    و این همکارم شنبه اون هفته بعد رفته بود صحبت کرده بود که فلانی رو برای این قسمت میخواهم و به من هم ابلاغ شد.

    چند روز ی با خودم کلنجار رفتم که چکار کنم نرم برم با خودم گفتم برم قسمت نشانه سایت بروی من رو هدایت کن بزنم.

    و رفتم و زدم و یکی از قسمت های سریال در بهشت استاد بود متن توضیحات یکی از دوستان رو که بعنوان متن انتخابی بود رو خوندم و یک جمله که در سرم بصورت زنگ دینگ گفت و بلد شد این بود که رها و آزاد باش و من این مفهوم رو داشتم که برم به اون قسمت جدید و خودمو اماده کنم .هر چند این دوستانی که در اون قسمت قبلی داشتم بهم گفتن نرو ما صحبت میکنیم ولی من که این نشانه رو خیلی بلد تر و بزرگ تر از حرفای دوستان می دونستم گوش نکردم و اون هم این بود که آقا کار اونجا زیاده و در حقوق مزایا هیچ تفاوتی با اینجا نداره نیاز به مدیریت و درگیری با کارمندها داره و اونم یک قسمت مهمی که قبل از این به نفراتی واگذار میشد که از لحاظ سوابق کاری یک چیزی شاید 7 8 سابقه خدمتی بالاتر از من بودن ولی با این تفاسیر به من نشانه که از سایت استاد گرفته بودم دل سپردم و رفتم به قسمت جدید البته در این حین ترس هام بود نجواها بود.

    در این مدت 3 هفته ای که به این قسمت جدید اومدم بارها با خودم میگفتم شاید من به خاطر اون اتفاقات اجاره دادن خونه و احساس بدی که داشتم برام افتاده و اومدم قسمتی که کار زیاد داره و از لحاظ حقوقی فرقی با قسمتای دیگه نداره.

    پس چه مزیتی داشت و این بگم من بخاطر این شرایط جدید مجبورشدم که روی عزت نفسم کار کنم و هر روز صبح بعد بیدار شدن یک ربع بیست دقیقه کامنتهای دوره عزت نفس رو بخونم و در طول روز به خودم و در ذهنم مطالب رو یاداوری کنم.

    این نجوا ها و افکار میومد تا اینکه امروز اتفاقی در لب تابم این فایل ارزشمند رو باز کردم و شروع به گوش دادن جریان دزدیده شدن ماشین دنده آرژانتینی استاد کردم که بابا این اتفاق که برا منم افتاده شبیه اتفاقی هست که برا استاد افتاده بوده با این تفاوت که منو مجبور به کار کردن تمرکزی و لیزری بر روی دوره عزت نفس کرده و چقدرهم عزت نفسم فرق کرده چقدر کارها و مدیریت همکاران رو بصورت عالی انجام میدم چقدر روی حرفام حساب باز میکنن چقدر بهم احترام میزارن و چقدر آرامشم بیشتر شده است و چقدر من اومدم هم رده شده ام با مدیرانی که در اواخر سال های عمر خدمتی خود هستند که هر کدام با کوله باری از تجربه هستند و کار کردن با این نفرات عزت نفس بالایی رو میطلبد.

    فهمیدم که بابا من اون شب به خدا و از خدا درخواست عزت نفس کرده بودم و شرایط طوری شده است که من رو انداختن در موقعیتی که باید عزت نفس و اعتماد بنفس بالایی داشته باشی و کسبش کنی. و نباید به صورت یک تفاق بد ببینیش.

    همزمانی این اتفاقات که برایم پیش اومد و اپدیت شدن دوره کشف قوانین زندگی باعث شد من این دوره رو این دفعه خریدش کنم و داشته باشم تا بعد دوره عزت نفس و یا در بین این دوره اش استفاده کنم.

    اینکه هم زمانی فایل دزدیده شدن پیکان دنده آرژانتینی که چندین سال پیش ضبط شده زمانی که استاد در حال تولید دوره کشف قوانین زندگی بوده برای من بسیار به نوبه خود نشانه خوبی بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2548 روز

    سلام استاد و مریم جان

    هر چی بگید گنجی از از قانون بدون تغییر خداوند

    خدایا شکرت که دادم بهتر درک میکنم

    دوره کشف قوانین رو خریدم و دارم کار میکنم

    و امروز به 60روز تحول رسیدم

    چه خوب گفتید

    یه خواسته دارم و دوست دارم بهش برسم

    دلایلش رو نوشتم و اینکه میتونم ترس اون ریخت

    و راهی باز شد و الان دلم انجام دادن است

    وقتی که طرف رنگ زد و گفت اصلا ناراحت نشدم به این موضوع فکر کردم که من میخواستم ولی چون دلم می سوخت براش می گفتم خودش درخواست بده

    میدونم خدا برایم آسان میکند

    و این مرحله میگذرد

    خدایا شکرت بابت همه چیز

    شاد موفق و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    Ziba گفته:
    مدت عضویت: 1125 روز

    روز شمار زندگی قسمت1

    استاد وااااقعا دم شما گرم، واقعا بیست بیستی، دلیل این همه پیشرفت فقط یک چیز میتونه باشه، “توکل محض” بر خداوند و کاشتن فرکانس های مثبت در کشتزار ذهن

    خدایا ممنون که امروز بهم اگاهی جدیدی دادی، ممنون که بهم گفتی ظاهر اتفاقات مهم نیست بلکه نتیجه مهمه، و نتیجه چیزیه که ما از قبل فرکانسشو فرستادیم

    پس چه بسا اتفاقات به ظاهر بدی که نتیجه ی خوبی داده و تعیین کننده همون فرکانسه

    پس بهتره به هر اتفاقی با دید مثبت نگاه کنم تا نتایج مثبتی ساخته بشه ️

    ممنون استاد عزیزم برای این حجم از مطالب مفیدی که اموزش میدین

    ممنون الله یکتای من برای آگاهی هایی که هر روز بهم میرسونی️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 670 روز

    بنام خدای یکتا

    سلام به استاد عزیزم

    روز 60 ام

    خدارو شکر میکنم که 60 روز مداومت داشتم به گوش کردن فایل و کامنت گذاشتن

    استاد دلیل این همه پیشرفت شما ایمان و یقین و شما نسبت به خداوند هستش من تا به حال این حد از تعهد و ایمان به خداوند رو در هیچ کس ندیده بودم و نتیجه ی این ایمان میشه آرامش و تسلیم بودن واقعاً این حد از تعهد شما رو تحسین میکنم و از خدا می‌خوام که کمک کنه بهتر درکش کنم و ایمان اینچنینی نسبت به خودش داشته باشم

    این جمله ی شما خیلی به من آرامش داد که هیچ چیزی در زندگی تو ایستا نیست و با فرکانس هایت میتونی حتی یه دقیقه ی دیگرو رقم بزنی و نگران افکاری که در گذشته داشتی نباشی

    من هم از اینگونه تضادها در زندگیم داشتم و زمانی که ذهنم رو کنترل کردم و توکل کردم به خدا همه چیز به نفع من تموم شد

    خدارو هزاران مرتبه شکر میکنم که من رو هدایت کرد به این مسیر خیلی زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    امیر تابع گفته:
    مدت عضویت: 3587 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به‌ استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان

    روزشمار تحول زندگی من روز 60

    چه فایل ارزشمندی الخیر فی ما وقع با دیدن این فایل و درک آگاهی اون از این به بعد میدونم اگر من خواسته ای از خدا کردم و جوابش به ظاهر برعکس خواسته من بوده حتما خدا میخاد از نقطه دیگه به من نعمت بده و یک خیریتی تو این هست و گله و شکایت نمیکنم چون دیگه قانون رو میدونم .

    تو زندگی من شده که به ظاهر اون نعمت گرفته شده اما قانون رو نمیدونستم و گله و شکایت میکردم اما چون چاره ای نداشتم بعد مدتی کاری بهتر و یا اتفاق بهتری برام رخ میداد و ناخودآگاه حس میکردم که حتما یک حکمتی داشته که اون اتفاق به ظاهر بد قبلی رخ داده .اما الان دلیلشو با قانون میدونم.

    دیگر میدونم که وقتی روی باورهام کار میکنم و وقتی درخواستی از خدا میکنم و اگر اتفاق به ظاهر بدی پیش بیاد دلیلش اینکه خدا میخاد من وارد مدار بهتری بشم که در اون نعمت و خواسته من وجود داره البته بشرطی که نا امید نشم و ادامه بدم تا اجابت خدا کامل بشه و اگه ادامه ندم و با اون اتفاق به ظاهر بد مایوس بشم و ادامه ندم وضع بدتر میشه گرچه بازهم جهان منو اینقدر مجبور میکنه که به خود بیام و راهی رو پیدا کنم و خودمو تغییر بدم.

    خداروشکر میکنم برای همه نعمتهای ریز و درشتش خدارو شکر میکنم که تو این مسیر هستم.

    درپناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    سماء گفته:
    مدت عضویت: 3538 روز

    بنام خداوند قادر متعال

    سلام دوستای خوبم

    روز60

    چقدر این لحظات رو خود من تجربه کردم اتفاقایی که افتاده و من فکر کردم حالا چکار کنم ولی بعد دیدم چقدر به نفعم بود و به قول استاد کلی درهای نعمت باز شده برام

    واقعیت اینه که زندگی گاهی اتفاق های میفته که به ظاهر خوشایند نیست ولی در باطن و ادامه زندگی میبینیم که چقدر به نفعمون بوده این اتفاق

    از همین لحظه به این فکر کن که چقدر اتفاقات زندگی در گرو فرکانس هایی هست که ما میفرستیم چقدر زندگ

    ی روی باروهای قدرتمند کننده ما چیده میشه و زندگی ایند8ه ما را از فرکانس های این لحظه شکل میگیرخ9 و ما در هر لحظه با فرکانسهایمان خالق زندگیمان هستیم و ما زمانی میتوانیم این شرایط را تغییر بدهیم که بپذیریم شرایط حال حاضر را فرکانسهای مان رقم زده و اگر میخواهیم شرایط تغییر کند باید فرکانسهایمان تغییر کند ما توانایی خلق زنذگی ایده ال خودمان را با شرایط موجود داریم فقط گافی است فرکانس هایمان را درست ازرسال کنیم

    خدایا کمکم کن بتونم تو این راه ثابت قدم باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و بزرگوارم و خانم شایسته عزیز

    استاد جانم منم دقیقا دیروز با تمرکز دوره دوازده قدم رو استات زدم من سرپرست هستم و بیکار پسرم شاغل بود یه بز بود که شیر بخور نمیری برامون میداد دیروز که من دوره رو استارت زدم از کار اخراج شد

    منم گیج شدم تا هدایت شدم به این فایل صد در صد برایمان خیر و برکت هست از سوی خداوند

    میام از نتایجم براتون میگم

    این یه یادداشت بود هم برای خودم که بدونم از کجا شروع شد تا ایمانم بیشتر قوی بشه

    و برای دوستان هم گروهی عزیزم

    در پناه الله یکتا باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: