دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام! - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/09/abasmanesh-8.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-09-30 05:33:522024-07-14 12:05:26دلیل سرقت تاکسی دنده آرژانتینی ام!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیزم
من خیلی دختر خوبی هستم متعهد هستم و روی خودم کار میکنم
اما بعضی وقتا یه اشتباه هایی میکنم و باعث میشه طرفی که توی رابطه باهاش هستم ناراحت بشه
من خیلی از خودم ناراحت میشم
خودمو سرزنش میکنم
از این حس به شدت بدم میاد
از خداوند میخوام تا کمک کنه به خودشناسی بیشتر برسم
توی دوره عزت نفس جلسه دوم میگید ریشه برخورد بد دیگران با ما این هست که ما خودمونو سرزنش میکنیم
استاد من هروز فایل گوش میکنم خیلیاشو میفهمم خیلیاشم نمیفهمم
میفهمم ولی بعدا فراموش میکنم اما خوشحالم که دارم ادامه میدم
سلام دوست عزیز امید وارم حال دلت خوب باشه
اینکه نوشتی خودتو سرزنش میکنی چون اون از اشتباه تو ناراحت شده این یعنی وابستگی اگه همین طور به نگاه کردن فایل ها ادامه بدی و واقعا با دقت و چندین بار نگاه کنی مطمئنم میفهمی که مشکلت توی رابطه ات دقیقا همین وابستگی هست و مهم تر از اون احساس لیاقت و عزت نفس وقتی دیدگاهت رو خوندم منو به خودم آورد منم این وابستگی رو دارم ولی تمام تلاشم رو دارم انجام میدم که کم بشه بنظرم سعی کن نسبت به قبل تایم بیشتری برای بودن توی سایت بزاری فایل رایگان ببین نظرات دوستان رو نگاه کن که زیر هر فایل هست و حتی برو بخش عقل کل و سوال و جواب ها رو بخون اینا همش عالیه به شخصه خودم عاشق این کار شدم درصورتی که قبلا نبودم
در پناه الله…
بسم الله الرحمان الرحیم
درسته استاد عزیزم این فایل ها اصلا رایگان نیست
این فایل ها راهها را باز می کند برای درک بهتر ما و نتیجه گرفتن ما از دوره ها
شاید بتوانم بگم هر کدوم از این فایل ها خودشون یک دوره اند برای همین هم شما می گویید هر فایل را بارها گوش کنید
از روزی که تصمیم گرفتم از اول سایت روزی یک فایل گوش کنم و درکم را بنویسم تازه الان دارم خوب می فهمم حتی اگر پول خرید دوره را هم داشته باشی و بخری باید تو مدارش باشی تا بتوانی ازش استفاده کنی و این فایل ها دقیقا مدار مون را تیون می کنند
به غیر از نکات فوق العاده فایل یک جمله خیلی برام جالب توجه بود این بود که وقتی متوجه سرقت ماشینتون شدید رفتید خوابیدید!!
این یعنی ایمان عملی
این یعنی ایمان به خدا
اعتقاد واقعی به الخیر فی ما وقع
این یعنی توکل کامل
هر چه از دوست رسد نیکوست
برای همین شما آدم مناسبی هستید که در مورد این قوانین حرف بزند چون شما این قوانین را زندگی کردید
استاد شما می گویید شش ماه به شیوه ای شما زندگی کنیم زندگیمون متحول می شود . ولی فکر کنم اگر بتوانیم شش روز به روشی که شما قانون را زندگی می کنید زندگی کنیم زندگیمون زیر و رو می شود
هر چقدر بتوانیم به قانون عمل کنیم موفق می شویم
تو ساختمان بودم به خاطر سرفه مجبور شدم بیام بیرون، اولش ناراحت شدم که چرا باید سرفه ام بگیرد
اما حالا که بیرونم دارم از نسیم ملایم بوی عطر بهشتی گل ها و نغمه پرنده ها و دیدنشون لذت میبرم
آینده یک دقیقه بعد است
یعنی خدا به این حد دوست دارد که ما را به خواسته هامون برساند ولی ما دوست داریم همونی که من می گم باشد ،از همون راهی که من می گم ، همه چی اتفاق بیفتد
اما نحوه کار کرد جهان:
اتفاقات زندگی ما بواسطه فرکانس های ما بوجود می اید
هیچ اتفاقی به خودی خود معنایی ندارد تعریفی که ما بهش می دهیم نتیجه آن اتفاق را تعیین می کند و آن تعریف هم بر می گردد به باورهای ما
پس وقتی دارم رویِ در زمان بیشتر ماندن تویِ احساس خوب کار می کنم دارم به مجسمه گلی آینده ام شکل می دهم
آن وقت هر اتفاق به ظاهر ناجالبی هم بیفتد مطمئنم که به نفع من است
چون خداوند منبع خیر مطلق است و پایه جهان را به خیر بنا گذاشته اما مدتی بعد متوجه خیر بودنش می شویم
آینده دور نیست این آینده همین یک دقیقه بعد است یک هفته بعد یک ماه دیگر
پس هر تضادی که برام پیش اومد اول خداروشکر کنم و ازش بخواهم کمکم کند میوه اش را بچینم و درس این تضاد را بگیرم
گاهی نعمت ها با لباس مبدل یا با نقاب می آیند
حواسم باشد همش نعمت است
خدایا ایمانم را به خودت قوی، اتصالم را دائمی، توکلم را زیاد کن .
کمکم کن ایمانی که عمل بیاورد در خودم بسازم
سلام به استاد (رفیق گلم) و به تمام دوستان عزیز،
من خیلی خوشحال شدم که اینو فهمیدم که باورها و فرکانس های ما گم نمیشن،نتیجه میدن، ینی سیستم دقت داره،اگه نتیجه ناخواسته ای میگیری،این ینی مقدمه ای هستش برای بهتر شدن، ینی باز کردن غل و زنجیر کردن برای سبک شدن برای پرواز کردن.
خیلی کیف کردم که گفتی سیستم اشتباه نمیکنه، ینی هر چی بکاری همون رو درو میکنی،فقط باید مومن و موحد باقی بمونی.
مرسی، دوست تون دارم
به این نتیجه رسیدم که هر وقت احساس ارزشمندی بالایی دارم بیشتر در سایت کامنت میذارم و بعد مدار درک آگاهی هام عجیب بالاتر میشه خدایاشکرت به چه روش های آسونی منو هدایت میکنی
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و همهی دوستان این خانواده صمیمی یکتاپرستان
سلام به مریم بانو شایسته
سفرنامه ی ۶۰
همه با هم همسفر میشیم که تو امروز ببینیم خدا واسمون چی میاره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
من هم چند وقت پیش از خونه ای که تو روستا بود و داشتم زندگی می کردم با بچهها و همسرم، زندگی ای که به ظاهر زندگی بود اما و از دعوا ، آشوب، و وضعیت مالی خراب…..
خدا منو از اون زندگی در اون روستا، پرستم کرد بیرون و گفت مگه نمی خوای به خوشبختی برسی پس از اینجا برو بیرون….
این شد که من تصمیم گرفتم از اونجا بیام و به شهر مهاجرت کنم که در واقع زادگاهم بود، قدم اول رو می بایست از اونجا شروع می کردم، منم اومدم شهر و همه چی رو رها کردم همسر ، خونه، وسایل خونه ، بچهها و هر چی که داشتم…..
بچهها گفتن ما همراه تو میاییم، من هم تصمیم گرفتم اونا رو با خودم بیارم، اولش کمی ترس داشتم ولی گفتم خدایا می خوام مثل ابراهیم ت باشم که شرک نداشت و فقط توحید و یکتاپرستی رو باور داشت، منم اومدم، بعد از مدتی مستقل شدم، بچهها چون پسر بودن سر کار رفتن و یه جورایی ، دست کمکم شدن، خودم هم که تو اون روستا مربی آموزش قرآن بودم و کلاسهای هم تعطیل شده بود، ینی یه اتفاقی افتاد که بچهها دگه کلاس من نیومدن، و خود به خود تعطیل شد، و بعدش هم که بهتون گفتم، که اوضام خییییییییلی خراب شد و خدا از اون روستا بیرونم کرد که بعدش فهمیدم تمام اینها یک اتفاق در ظاهر بد هست ولی دارن منو وارد مسیر بعدی می کنن، بعد تو مسیر بعدی هم که وارد شدم، این بود که تصمیم گرفتم برم یه سری آموزش های تخصصی آرایش گری رو ببینم تا کسب و کاری راه بندازم،روزها گذشت تا اینکه دوماه شد همسرم هم که با اومدن به شهر و زادگاه هم ، که مخالف بود، کم کم راضی شد، و اومد پیشمون ، کم کم ایشون هم تصمیم گرفتن که اونجا رو ینی روستا رو ترک کند و به خرید و فروش محصولات کشاورزی مشغول شود، من هم که داشتم زندگی ه جدید در مدار جدید رو می کردم و خییییییییلی هم لذت می بردم خییییییییلی خدا رو شکر کردم که متوجه شدم اون یک اتفاق نبود بلکه یک پیام بود از جانب خدا که می گفت، مگه نمی خوای به خواسته هایی که بهم گفتی برسی، پس باید دلشو داشته باشی و از اینجا شروع کنی منم شروع کردم الان صد روز میگذره که هم وارد سایت هستم ،هم زندگیم داره رو غلطک راه میره و قرار هم منو به همهی خواسته هام برسونه، با صبر ، و ،کم کم، …..
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت استاد مرسی که تجربههای زندگی ت رو به منم میگید، من که خیلی لذت میبرم والان دارم زندگی می کنم نه اون موقع…..
استاد متشکرم متشکرم متشکرم متشکرم
استاد و دوستان عزیز به یاری ، رب به همین زودی از نتایج عالی ه زندگیم براتون میگم.
خدایا تنها تو رو می پرستم
و
تنها از تو یاری می جویم،💞💞💞💞💞💞🌺🌺🌺🌺✨✨✨✨✨✨✨✨🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
سلام
روز 60
نتیجه اون اتفاق مهمه که میفته
دقیقا
بگم که تقریبا روز 30 و خورده ای از روزشمارم که گذاش گوشیم از دست دختر کوچولوم افتاد و شکست و خراب شد . دختر یکساله م رو حتی اخمم نکردم فقط از گوشیم دو. چیز میخاستم،یکیش همین روزشمار تحولم بود . چند روز بعد بطرز بسیار غافلگیر کننده ای گوشی با چندین برابر حجم داخلی و رم بهم رسید که حتی کلی سریال زندگی در بهشتم تونستم،دانلود کنم و هروقت و هرجا خواستم و چندین بار ببینمش
آره همینه
ممنون استاد ممنون خداجونم ممنون مریم جون
به نام خداوند بخشنده مهربان
زندگی روز به روز بهتر بهتر میشه خدارو شکر دلم برای همتون هی زود تنگ میشه وقتی سایت زیاد نمیاد. یه عالمه کار گرفتم از نظر مالی شرایطمو بهتر شده برای برای پدرم کادو تولد دادم . برای خواهر زادم کالسکه خریدم
برای خودم یه عامله خرید کردم. حالم خیلی خوبه.
نظرات دوره کشف قوانین زندگی رو میخونم کلی مطلب یاد گرفتم کلی حال کرد کلی کیف کردم
دوستان حتما نظراتو بخونین باور کنید نظرات ارزش کمتر از دوره ها نیست.
از همتون ممنونم استاد عزیزم برادر خوبم انشالل همشه موفق باشی چقدر ماشینتون قشنگه وقتی با پیرنتون ستش کردین.
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم
من این فایل رو بارها دیدم اما الان وقتی دودقیقه اولش رو دیدم فهمیدم که چقدر شبیه اتفاق هفته پیشم بود.
تقریبا یکی دوماه پیش یکی از اعضای خانوادم اتفاقی افتاد گوشیشون مال من شد و من فکر کردم که دیگه این موبایل مال منه و تمام و خدارو شکر کردم تاااااا یک هفته پیش که دوباره موبایلشو ازم گرفت
خب من ناراحت شدم چون موبایل بدی نبود و موبایل خودم زیاد جالب نبود
میخواستم کنترل کنم ذهنمو اما یه جاهایی مخصوصا اون یکی دوساعت اول سختم بود
شاید به نظر شما خیلی مسخره بیاد که به خاطر یک موبایل ناراحت بشی و اینا ولی خب اینطوری بود دیگه…
فرداش یکم پول داشتم واریز کردم به کارتم و یکم پول دیگه تو کارتم بود رفتم موبایل فروشی و چون اشنا بود گفت به جای اینکه با پولت موبایل نو اما کمی مدل پایین تر بگیری بزار زنگ بزنم به دوستم چون موبایل خیلی خوبی داره ولی یک ماهه استفاده کرده و میخواد موبایل بهتری بگیره شاید بفروشه خلاصه زنگ زدو موبایلشو اورد و پسندیدم و خریدم و البته خیلی از موبایلی که چند وقت دستم بود خیلی بهتره
والانه که میفهمم اون اتفاق شاید به ظاهر بد بوده باشه اما خداوند کمک کرد که جور دیگه ای به اتفاق نگاه کنم و این اتفاق افتاد
جالب اینجاست که کلی رفتم تحقیق کردم درمورد اینکه کدوم موبایل خوبه و یکی خیلی تعریفشو شنیدم و خواستم و بعد از اینکه موبایل فروشه نگفت موبایل چیه زنگ زد به دوستش و وقتی که اورد فهمیدم دقیقا همون موبایله که میخواستم
الان از نظر من این اتفاق خیلی بدیهی و عادی بوده در حالی که جزو خواسته هام بود
خداروشکرکه در این مسیر قرار گرفتم
راستی اینم بگم که الان خانوادم رفتن شهر و یه غذای مشتی برام گذاشتن که برم بعد از افطار بخورم
خلاصه همینطور که یک موبایل خوب جزو خواسته هام بود و بهش رسیدم مطمعنم که به خواسته های بزرگتر هم میتونم برسم .
بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان
بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…
سلام و درود خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
برگ شصت از سفرنامه من
جمعه 1403/4/29
ساعت 20:51
«الخیر فی ما وقع» را خیلی دوست دارم
همیشه دوست داشتم به درجه ای از ایمان برسم ک در هر اتفاقی فقط خیر ببینم
با ایمان واقعی و آرامش
اون زمان هیچ آگاهی از فرکانس و قانون جذب نداشتم
اما یک برخورد. و شخصیت یک انسان باایمان را دوست داشتم
شاید بواسطه خواندن زندگینامه امامان در کتاب بود یا شاید شنیدن حکایت ها و داستان زندگینامه ها
نمیدونم ولی دوست داشتم همیشه در کمال آرامش زندگی کنم
هیچی منو نترسونه
قوی باشم باخدا باشم
تا اینکه با قانون جذب و فرکانس و ایمان آشنا شدم
شاید باورتون نشه من حتی معنی ایمان را هم نمیدونستم
سرچ میکردم تا بفهمم
ولی دوست داشتم طوری رفتار کنم ک هیچی منو نترسونه
همون مفهوم الخیر فی ما وقع باشم .
از تاریخی ک شروع کردم روی خودم کار میکردم
من هر روز شاهد نتایج بودم
واقعا تمرکزی روی خودم کار میکردم
از صبح تا شب با خودم تکرار میکردم تمام مطالبی ک خوندم
و شنیدم
حتی توی خواب هم تکرار میکردم
و فرکانس من ب اندازه ی کار کردنم بالا رفته بود
از خودم برای دوماهی ک روی خودم کار کردم راضی بودم از نتایجم خیلی راضی بودم
و این منو مشتاق میکرد ک همچنان ادامه بدم
و چون ب اندازه ی کافی با قوانین آشنایی ندارم
ب اندازه کافی نمیدونم چطور باید فرکانسم را درست نگه دارم
دو هفته اخیر فرکانسم بشدت اومد پایین
شدم اون آدم قبل ن دقیقا قبل ولی شبیه شدم
با اینکه روی خودم کار میکردم اما همیشه ب خانواده ام فکر میکردم ب دور همی هامون ک چیکار کنم چطور رفتار کنم و ……
و موجب شد جذبش کردم و دو هفته در شمال در منزل پدرم فرکانسی ک بالا رفته بود
و شاهد نتایج عالی بود
را از دست دادم
اصلا نمیتونستم تمرکز کنم روی خچدم روی سایت
بودم تو سایت اما واقعا تمرکز نبودم
با روز شمار بودم کامنت میزاشتم
ولی ن مثل اوایل ک هر روز من نتیجه داشتم و آگاهی کسب میکردم
ب لطف خداوند با اینکه پدرم اصرار داشت بمونم نه گفتم
دیشب اومدم خونه و بزرگترین دلیلش اینبود ک بیام و دوباره حتی با تمرکز بیشتر روی خودم کار کنم
و نتایج بزرگتر از ماه قبل را داشته باشم
ناامید نشدم و از همین امروز شروع کردم
و الان ک این کامنت را مینویسم
خداروشکر خیلی بهترم
احساس میکنم آزاد شدم
احساس میکنم کار درستی کردم ک اومدم
جای من اونجا نبود
اما گفتم اشکالی نداره با این تضاد درس گرفتم
ک فرکانس یعنی چی ؟ ک چطور من با فرکانسم با افکارم جذبش کردم
و از همین امروز ک استارت دوباره ی من بود
حواسم بود ک چ فرکانسی میفرستم
با اینکه قبل رفتن ب شمال هم مراقب بودم
اما ن دورهمی هامونو جز فرکانس نمیدونستم
نمیدونستم همینکه دارم فکر میکنم ک اگر داداشم اومد
من چیکار کنم ؟ همینکه داشتم فکر میکردم اگر زنداداشم دوباره شروع کرد ب گله و شکایت و حرف از بیماری
من چیکار کنم؟
من داااااشتم همین فرکانسو میفرستادم
ک دقیقا همین اتفاق را جذب کردم
ن واقعا متوجه نبودم
اما اینبار با این تضاد بیشتر درکش کردم
و میخام از فرکانس حتی خانواده ام و خانواده همسرم هم بیام بیرون
من جزئی از زندگیم میدونستم ک باید اونا باشن
اما الان درک کردم ک با بالا بردن فرکانسم و فرستادن فرکانس مناسب،
من نباید کاری کنم خداوند و جهان افراد نامناسب میخاد از خانواده درجه یکم باشند را
مدار من خارج میکنه
و واقعا خداروشکر میکنم برای این آگاهی برای این تضادی ک درکم بیشتر شد
نمیدونم شاید در کامنت قبل هم گفته باشم
با این تضاد در شمال
من درس های خوب دیگه هم گرفتم
و خداروشکر میکنم برای این درس ها و آگاهی ها
و الخیر فی ما وقع شد
ک تعهد من در بودن و موندن در سایت
بیشتر و بیشتر بشه
و با تمرکز خیلی بیشتر
در این مسیر ثابت قدم باشم.
یادمه پارسال ترم تابستان من کارورزی یک داشتم
دوتا استاد داشتیم ک من استاد سختگیر را انتخاب کردم ن خودم بلکه واقعا هدایت شدم .
دلم میگفت حتما این استاد را انتخاب کن
با اینکه من شاغل نیستم
همه دوستان میگفتن اینکارو نکن تو ک سرکار نمیری
استاد گیر میده قبولت نمیکنه و میندازه و از این حرفا
اما من دلم میگفت ن
مطمئنم خیری توش هست
ک خدا من را هدایت کرد این استاد را انتخاب کنم
بچه ها هر روز منو مسخره میکردن میخای چیکار کنی
استاد هم میگفت باید حتما برین کارورزی و حتما باید جای معتبر باشه وگرنه فرم کارورزی جاش تو سطل زباله ست
من خب استرس میگرفتم .
اما تهش ایمان داشتم خیری توش هست
تا اینکه بالاخره یجوری پرش کردم
و روز تحویل رسید
استاد نمره 15 برای من رد کرد
و هیچ ارائه ای نتونستم بدم
خب خیلی نمره ی کمی بود برای منی ک همه ی نمره هام 20 بود
همه بچه ها تعجب کردن من چنین نمره ای گرفته باشم
بهم میگفتن واقعا هیچکاری نکردی از این نمره ای ک گرفتی
ینی تا این حد براشون جای تعجب داشت
میخام خیرشو بگم
همونروزی ک کارورزی را تحویل دادیم
قبل تحویل دادن فرم
استاد شروع کرد ب حرف زدن ک درستونو ادامه بدین
بخونید برید برای ارشد
و ی خانمی را معرفی کرد ک قبول شد برای ارشد با رتبه خیلی خوبی
و گوشی دستش گرفت ک آیدیشو تو ایتا نشون بده
من یهو دستمو گرفتم بالا گفتم استاد میشه شمارشو داشته باشم
گفت چرا نمیشه
رفتم جلو شماره اون خانمه را بهم داد
و همونروز من با خانم تماس گرفتم
و خیرش در اینبود ک من وارد مسیری شدم
ک برای ارشد نشستم خوندم
کتابا بواسطه ی این خانم بطور رایگان دستم رسید
و خب من واقعا تو مدتی ک برای ارشد میخوندم خیلی خیلی تجربه ی عالی کسب کردم
خیلی احساس بی نظیری داشتم
ک هیچوقت تجربه نکردم
خیلی روزهای فوق العاده ی را پشت سر گذروندم ک ب افتخار الان یادش میکنم
با لذت درس میخوندم با ذوق و شوق
هرچقدر از این دوره بگم ک چقدر من لذت بردم کم گفتم
واقعا از انتخاب این استادم من ب مفهوم الخیر فی ما وقع رسیدم
نمره کارورزیم 15 شد
اما تجربه ی بی نظیر و فوق العاده لذتبخشی نصیبم شد
و ایمانم تقویت شد ک در هر کاری خیری نهفته است .
خداوند را سپاسگزارم ک در این مسیر هستم
استاد عزیزم مثل همیشه قدر دان محبت و آموزش های ارزشمند شما هستم
سپاسگزارم
روز شمار تحول زندگی من
روز شصت ام
اینکه چطوری میشه که یه اتفاق خیر می شود به نظرم به خودمون بر میگرده. اینکه ما در مسیر درستی باشیم یا نه.
اگر در مسیر درست باشیم همه چیز به نفع ما در نهایت رقم می خوره اما اگر مسیر مسیر نادرستی باشه
نه هر تلاشی بیهوده است.
اول از همه بگم که چه ماشین قشنگی به به اینا نتیجه ی ایمانه
من هم وسیله ی کارمو از راه نادرست به دست اوردم و اون اول سر خودمو گول مالیدم و می خندیدم
اما حالا طوری شده که حتی اگر بهم پول بدن بگن که این وسیله منبعش نادرسته برای تو باشه من هرگز قبول نمیکنم.
آره دیگه به این اصل و قانون ایمان دارم که هر چیزی که از راه نادرست وارد زندگیم بشه اول خودمو نادرست میکنه
احساسمو بد میکنه و بعدش همون وسیله و چیزای دیگه هم باهاش گرفته میشه.
برای من همینطور شد دیگه که اصلا فکر راه نادرست رو از ذهنم انداختم بیرون دیگه نمیفههم راه نادرست چیه.
خیلی اذیت شدم ولی درنهایت این قانونو خیلی خوب درک کردم.
آره این اتفاق باعث شد که دیگه منبع چیزیو که ندونم درسته وارد زندگیم نکنم.
آره اینم یه تجربه خیلی بزرگ برام شد.
سلام استاد عزیز و دوستان گرامی خدایا ازت ممنونم به خاطره این قوانین زیبا و نعمت های فراوان و فوق العادت استاد وقتی از این نوع فایل های رایگان تو سایت میذارید و زیبایی های اطراف زندگیتان را با ما در میان میذارید واقعا انرژی و احساسی در من بوجود میاد که دیگه احساساتم از کنترل خارج میشه اشکم سرازیر میشه و از خدا سپاس گزاری میکنم اونقدر احساسم خوب میشه که فکر نمیکنم اگه یه روز به این خواسته هام برسم انقدر احساس خوبی داشته باشم از خالق زیبایی ها ممنونم که از مدت ها پیش وقتی خواستم موفق بشم و اینده ی زیبایی داشته باشم با شما همفرکانس شدم
و دیگه اماده ی رشد بودم قوانین جهان منو هدایت کرد و اولین فایل انگیزشی شما را به شکل کاملا تصادفی دیدم و بعدش همه فایل ها و محصولات شما رو دنبال کردم و هر روز در تمام جوانب زندگیم لذت ها و موفقیت های بیشتری رو تجربه کردم و تازه الان میفهمم که نتیجه ی باورهای خوب و ایمان کامل و راسخ به تنها قدرت بینهایت که شما میگفتید یعنی چی و درکش کردم استاد عزیز ازت بی نهایت ممنونم که اگاهی های فوق العاده تان را که باورش دارید و عملی هست و نه توهم اگاهی با ما درمیان میذارید