پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 24

853 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    بر بلندای آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    سلام استاد قشنگم و مریم جانم

    وای که چقدر دیدن این صحنه زیبا بود… من وقتی دیدم این فایلو گذاشتید و وقتی اول فایل رو یکم دیدم، یکم دورو اطرافم شلوغ بود و تمرکز نداشتم، اما خیلی دلم میخواست حالا که این صحنه رویایی و روحانیه من هم یه حای خلوت باشم و تمرکزی این فایلو نگاه کنم واین شد که الان این فایلو دیدم و چقدررررر لذت بخش بود، چقدر از ته قلبم دوست داشتم که منم اونجا بودم رو ی اون شنای نرم راه میرفتم و به دوردستها میرفتم و با خدای خودم حرف میزدم و عشق میکردم… شکرت خدای من… تو که انقدر چیزای زیبا و فوق العاده خلق کردی پس خودت چقدر میتونی زیبا باشی… میخوام که خودت هدایتم کنی به سمت زندکی بهتر و با ارامش یه زندگی که توش از نظر زمان و مکان ازاد باشم ولذت ببرم. این مدتی که این اتفاقات افتاد و به قول شما همه فقط درباره ی این چیزا حرف میزدن، منو همسرم گفتیم ما نباید بهش توجه کنیم، خدا میدونه که چقدر تا الان سخت بوده وقتی همه ی نزدیکانت که مجبوری در کنارشون باشی درمورد نازیبایی ها حرف میزنن اما تا جایی که تونستیم از این فضاها دوری کردیم و سعی کردیم روزهای تعطیل بیرون شهر بریم و تو طبیعت یه جای دنج پیدا کنیم و فقط زیبایی ببینیم، واقعا کنترل ذهن کار سختیه و تعهد جانانه میخواد و کار هرکسی نیست، ولی خوب تا اینجای کار سعی کردیم فقط به چیزای مثبت فکر کنیم و خداروشکر هم موفق بودیم تا حد زیادی. ممنونم استاد به خاطر این فایل عالی و حس و حالی که باهامون درمیون گذاشتید. این یه فایلی بود که واقعا بهش احتیاج داشتم🤗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محسن شیرازی گفته:
    مدت عضویت: 1459 روز

    به نام الله

    به عنوان کسی که تا الان چند تا از محصولات سید عزیز رو خریداری کرده و متعهدانه در زندگیش به کار بسته و نتایج شگفت انگیزش رو دیده دلم میخواد یه نکته رو بگم.

    بخدا قسم سید تو تمام فایل‌های رایگانش هم تمام حقایقی رو که منجر به به یک زندگی سراسر نعمت و ثروت میشه گفته. بدون ذره‌ای خساست. سید جان دلم میخواد یه چیزی رو بگم. شما تاثیرگذارترین فرد زندگی من هستین

    نزدیک به سه سال پیش ساعت ۳ شب اولین فایل شما رو دیدم. به رویاهات باور داشته باش (نسخه اول). و از اون شب تا الان به جرات میگم تقریبا هیچ روزی نبوده که فایل‌های شما رو نبینم و گوش ندم و متعهدانه عمل نکنم. و به چنان مسیری هدایت شدم که اگر خود خدا هم همون شب میگفت اگر هر روز روی خودت کار کنی سه سال دیگه این دستاوردها رو داری باور نمیکردم. و الان مصمم‌تر و هیجان انگیز‌تر از همیشه میخوام همین مسیر رو ادامه بدم. اما امشب بعد از دیدن این فایل یه شیوه بهتر هم یاد گرفتم: رو عقل‌ت حساب نکن و خودت رو کامل رها کن و فقط بگو که چی میخوای.

    سید جان از سه سال پیش بعد از شروع فرایند کنترل ورودی‌های ذهنم نتایج شروع شد. حتی یک ریال هم اون موقع درآمد نداشتم. اما به طرز عجیبی هدایت شدم به مهاجرت به تهران و یه شغل با حقوق و مزایای عالی که زندگیم رو به کلی متحول کرد. کلی سپاسگزار خداوند شدم و بینهایت لذت بردم. بعد گفتم سید بیزنس خودش رو داره. سید آزادی داره. آزادی مالی، زمانی و مکانی. من چرا نداشته باشم. با این خواسته هدایت شدم به دوره روانشناسی ۱ و ۲. به کار گیری آگاهی‌های این دو دوره باعث شد برم سمت بیزنس خودم. یه بیزنس کاملا آنلاین تو حوزه آموزش زبان کاملا با متد طراحی شده توسط خودم که درآمدش حتی از شغل اولم هم که به خاطرش به تهران مهاجرت کردم بیشتره. آره درسته از کارمندی اومدم بیرون و الان به آزادی زمانی و مکانی رسیدم و حساب بانکی‌م خوب پر شده. ۷ روز هفته و ۲۴ ساعت شبانه روز در اختیار خودم هست و از هر جایی با لپ تاپم میتونم کار کنم. الهی صد هزار مرتبه شکر به خاطر هدایتش. دلم میخواد به اندازه شما و حتی بیشتر از شما ثروتمند بشم.

    سید جان تو قانون تکامل رو یادم دادی. گفتی اگه بهش پایبند باشی و عجله نکنی زجر نمیکشی. عمل کردم و زجر نکشیدم. سه سال هست که شب‌ها در اوج آرامش می‌خوابم و صبح‌ها در اوج شادی بیدار میشم با کلی هیجان که برنامه‌هام رو پیش ببرم. یادم دادی که بیخیال بورس و ارز دیجیتال و تغییر دولت‌ها و دل بستن به هر چیزی غیر از الله و نیروهای درونی که بهم هدیه داده بشم.

    سید جان ختم کلام. شما یه روی دیگه زندگی رو نشونم دادین. تا قبلا از شما ندیده بودم کسی حرف از امید و حال خوب همیشگی بزنه. ندیده بودم کسی حرف از فراوانی بزنه. ندیده بودم کسی حرف از هدایت الله بزنه. ندیده بودم کسی حرف از الهی بودن ثروت بزنه. اولین نفر شما بودین. تا قبل از این نمیدونستم اصلا میشه اینجوری هم زندگی کرد.

    و همینجا اعلام میکنم که در آینده‌ای نزدیک با هدایت الله مهربانم و بدون حساب کردن روی عقل و ذهنم هدایت میشم به آمریکا و میام توی همین مکان زیبا (white sand national park) و به یاد میارم که استادم توی این فایل یه نکته طلایی دیگه رو یادم داد:

    روی عقل‌ت حساب نکن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      اکرم هاشمی گفته:
      مدت عضویت: 1436 روز

      بنام خداوند مهربان

      سلام و درود خدا برشما

      از روی دیگه ی زندگی گفتین و اینکه به لطف خداوند بهش دست پیدا کردین

      بینهایت خداروشکر میکنم و به شما تبریک میگم و تایید میکنم

      منم دقیقا واقفم به اینکه یه روی دیگه ای هم از زندگی هست

      یه جاده فوق العاده زیبا و مستقیم با هم مسیرهای شاد و شکرگزار

      به امید خدا هدفم ورود به این صراط مستقیمه

      جوری که دیگه هیچ ربطی به گذشتم نداشته باشم

      و ایمان بیارم به رب

      و بهش اعتماد کنم

      و قلبمو مطمئن کنه

      و تسلیم بشم

      و زندگی کنم این فرصت بی مثال و گرانبهای زندگانی در این جهان زیبا رو

      مرسی از شما که متعهد شدین

      مرسی از شما که موفق شدین

      و توی مسیر اصلی اومدین

      و نوشتین نتایجتونو تا ایمان ما رو بیافزایید

      در پناه فرمانروای کائنات سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زیبا و محمد گفته:
    مدت عضویت: 2285 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان سلام استاد عزیزم من زیبا هستم

    خدای من چقدر این فایل با روح و روان من بازی کرد و اشک ریختم بابت خداوند که طبق وعده اش همیشه همراه ماست و از رگ گردن به ما نزدیک تره و وظیفه ی خودش دونسته که مار و هدایت کنه به سمت خواسته هامون و کانون توجه مون(یعنی خوب و بدی در جهان وجود نداره و میگه فرمان بردارم سرورم به هر سمتی که تو میخوای بری چه خوبی و چه بدی)

    مخصوصا اهنگ اخر فایل که فوق العاده تاثیر گذار بود و خیلی حس و حال منو مغلوب کرد و احساس گشایش توی قلبم داشتم

    .قبل از اینکه از داستان هدایت صحبت کنم دوست دارم این نکته رو بگم من تا بحال انسانی راستگو تر از شما استاد عزیزم توی زندگیمم ندیدم کسی که این همه فایل از زندگی و تجارب شخصی اش روی سایته و حتی یک مورد تناقض هم ازش ندیدم هرچییییزی بگه باور میکنم با تمام وجودممممم

    به خدا باور کردم که برفه :) :)

    یعنی اگر اول کار کاپشن و کفش پاتون میبود دیگههههههههه باور نمیکردم که برف نیست

    .خب

    میخوام داستان هدایت خودمون رو بنویسم و امیدوارم برای دوستان همفرکانسی هم الهام بخش باشه

    استاد عزیزم من و همسرم یه کار فوق العاده داشتیم با درامد عالی ولی طبق اموزش هایی که از شما دیده بودیم اون کار رو رها کردیم و قرار شد که بریم دنبال کار مورد علاقه مون

    و گفتیم اجازه بدیم که هدایت بشیم( که این هم تکاملی بهش رسیدیم و برای این کار اماده شدیم و قانون تکامل از اون مباحثی هست که من فکر میکنم خیلی خوب روش کار کردیم و سعی میکنیم در زندگی بهش عمل کنیم و هرکاری میخوام انجام بدم اول با این قانون میسنجم و به خاطر همین موضوع تا به حال تجربه هیچ شکستی نداشتیم توی این ۳ سال و نیمی که با شما هستیم )

    در همین راستا نشانه هایی به ما گفت که باید از شیراز مهاجرت کنید تهران به این دلایل

    ۱- تا هم ورودی هامون رو کنترل کنیم و

    ۲-هم روی باور هامون کار کنیم

    ۳- روی عزت نفس و اعتماد به نفس کار کنیم ( توی این مورد هم من فوق العاده رشد کردیم و عالی شدیم ولی هنوووز خیلی جای کار داریم )

    ۴- دوست های جدید پیدا کنیم و…

    و ماهم به حرفش گوش دادیم و عمل کردیم( میدونید ما از زمانی نتیجه گرفتیم که حرف های قشنگ زدن رو گذاشتیم کار و با اگاهی ها زندگی کردیم ،بهشون عمل کردیم و زندگیمون دگرکون شد )

    قدم بعدی که به ما گفته شد این بود که هرکدوممون توی حوزه مورد علاقه خودمون فعالیت توی اینستا رو شروع کنیم(چیزی که با داشته های اون موقع به ذهنمون میرسید )

    و ما هدف گذاری کردیم و پلن براش نوشتیم و قرار بود از اول مهر که جمعه هم بود شروع کنیم ولی دقیقااااا یک شب قبلش اینستا فیلتر شد و خب خیلی تو ذوقی خوردیم ( واقعیتش ما هم فکر نمیکردیم این قدر این جریانات طولانی بشه )

    به همدیگه گفتیم این یک نشانه است پس بیا طبق قانون حال خوب اتفاقات خوب تمرکز کنیم بر زیبایی ها و حال خودمون رو خوب نگه داریم

    و واقعیت اینه با باورهای خوبی که ما ساختیم نباید هم هدایت میشیدم به سمت اینستا و این قانون برامون مرور شد که با باور های بد هرکاااااری کنی بدبخت میشی دست به طلا بزنی خاکستر میشه و برعکسش با باور های خوب دست به خاکستر بزنی طلا میشه

    فردا صبحش رفتیم پیاده روی و همونجا در عرض ۲۰ دقیقه تصمیم گرفتیم بریم مسافرت تا هم حال و هوایی عوض کرده باشیم هم بر زیبایی ها تمرکز کنیم و هم اینکه تا زمانی که برگردیم احتمالا شرایط بهتر میشه و بعد هدایت میشیم

    برگشتیم خونه و راهی سفر به ترکیه شدیم تا مرز رازی با ماشین خودمون رانندگی کردیم و زمینی از مرز خارج شدیم،

    چند روز شهر وان موندیم و چند شهر دیگه ترکیه سفر کردیم و در طول سفر بدون داشتن مقصد مشخص دقیقا مثل شما استاد عزیزم شهر به شهر هدایت میشیدیم و یکی از بهترین سفر های زندیگمون بود که ۱۴ روز طول کشید به شهر های وان ،کاپادوکیا، انتالیا،استانبول رفتیم !

    توی همین سفر یه هتل خیلی خوب برای ۲ شب توی انتالیا گرفته بودیم که فوق العاده بود شب اول که خیلی بهمون حال داده بود گفتیم بیا ۲ شب بیشتر بمونیم و باید اینترنتی رزرو میکردیم و همسرم ۲ بار اقدام کرد و پرداخت موفقیت امیز نبود و من بهش گفتیم ببین یه بار دیگه بزن اگر نشد یعنی ما نباید بمونیم و بار سوم هم نشد !

    و اتفاقی که افتاد شب دوم من حالم خیلی بد شد چون توی دوره قانون سلامتی هستیم و اونجا هم سعی کردیم که غذای مناسب بخوریم ولی واقعا کیفیت گوشت ها و روغن و .. مشخص نبود و بدن من به خاطر سلامتی که داشت خیلی سریع واکنش نشون داد و بهم گفت که مسیر اشتباهه همونجا تصمیم گرفتم هیچی نخورم -که از نعمت های دوره سلامتی هست-

    و ما روز بعد اون هتل پنج ستاره یوآل با همه امکاناتو غذای های سلف سرویسش رو ترک کردیم که کمتر در معرض ورودی های نامناسب قرار بگیریم

    اگر ما هزینه میکردیم و هتل رو برای ۲ شب دیگه بوک میکردیم عملا نمیتونستیم هیچ استفاده ای بکنیم چون حال من خیلی بد شده بود و بوی غذا های اونجا که به مشامم میخورد حالم بد میشد و به خاطر همین قضیه حتی نمیتونستم از استخرو بقیه امکانات استفاده کنم و بهمون خوش نمیگذشت و باید همش تو اتاق میخوابیدم (من به مدت ۵ روز هیچی نخوردم بعد اون تا بدنم پاک سازی کنه و اصلا بدنم هم هیچی دلش نمیکشید و انگار دوست داشت خودشو پاک سازی کنه )

    توی سفر به طور دائمی حالمون خیلی خوب بود و موقع برگشت هم از مرز تا تهران فقط صحبت میکردیم و لذت میبردیم و زیبایی ها رو تحسین میکردیم حدود ۱۰ ساعت مسیر اصلا متوجه نشدیم چطوری گذشت (استاد مطمعنم خیلی خوب جنس حرف های منو میفهمد )

    توی مسیر به همسرم گفتم ببین ما هدایت میشیم به جای بهتری از اینستا که جنس ادم هاش فرق داشته باشه مثل استادمون و مشتری اماده بیاد سمتمون و خداروشکر هدایت شدیم به این سمت که برای خودمون سایت داشته باشیمو الان تمرکزی داریم روی این قضیه کار میکنیم شاید روزی حدود ۱۷-۱۸ ساعت

    چون عاشق این کار جدیدمون هستیم و خسته نمیشیم و براش انرژی و خلاقیت داریم

    و طبق وعده خداوند در طول مسیر هم راه های بعدی بهمون گفته میشه و وظیفه ما فقط لذت بردنه ( اینها دیگه برامون در حد حرف نیست باهاشون زندگی میکنم و عمل میکنیم عمل میکنیم و عمل میکینم )

    هر روز صبح میریم پیاده روی و اونجا هرکس یعنی هرررکسی که ما رو میبینه میپرسه چطور ؟ چطور اینقدر همیشه حالتون خوبه و انرژی تون بالاست ؟

    و ما خودمون درک نمیکنیم و بهم نگاه میکنیم و میخندیم میگیم مگه غیر از این هم میتونه باشه ؟

    و حتی عضویتمون توی همین باشگاه هم هدایتی بود

    که یک باشگاه فوق العاده برای پیاده روی هست که فقط افراد ثروتمند با ذهن ثروتمند میان اونجا ورزش کنن

    که همه ادم حسابی هستن و موفق و ثروتمند

    این باشگاه از ۶ صبح تا ۱۲ شب یکسره بازه و افراد میان برای ورزش و پیاده روی و ما به صورت هدایتی زمانی رو برای این کار انتخاب کردیم که ،افرادی که میان همه بسییییار ثروتمند و موفق و صاحب شغل های خوب هستن با فرکانس ها خوب (هم فرکانس ها همیگرو جذب میکنن)

    یک بار عصر به اون باشگاه رفتیم و خیلی زود متوجه شدیم جنس ادم های عصر خیلی فرق داره و اصلا با ما جور نیست( افراد بدون هدف و منفی گرا)

    و همین باشگاه انگار که ایران نیست (منظورم نارضایتی عمومی هست )و همه خوشحال و عالی همه احساس ها خووووووب و اینه مفهوم هدایت که ما به جایی هدایت شدیم که همه دنبال هدف و دیدن زیبایی ها هستن هرکس به روش خودش

    تمومی نداره جریان هدایت ها کل زتدگیمون هدایته این ها فقط بخش کوچیکی از هدایت های ماست توی این ۲ ماه که ساکن تهران شدیم و البته عمل کردیم به هدایت ها و به نشانه ها توجه کردیم تا باهمون صحبت کنن

    اگر بخوام همه هدایت ها رو بنویسم باید کتاب بنویسم

    و در اخر اینکه

    من در این عمر ۲۸ ساله خودم هییییییچ زمانی از زندگیم اینقدر احساس رضایت و خوشبختی نداشتم هییییچ وقت

    دارم توی رویایی ترین روزهای زندگی،زندگی میکنم و همه اینها رو اول مدیون خدا و بعد مدیون شما استاد عزیزم هستم

    ممنونم از شما و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    آنا گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    خدایا شکرت

    شکر برای این نعمتی که به من رسوندی و من یه خانواده و یک مهمانی دارم که هرروز هر لحظه که بخوام میتونم برم تو این مهمونی و از صحبت های میزبان عزیزدلم (استاد و مریم جون) و مهمان‌های دیگه لذت ببرم

    شکرت برای این هم نشینی هم صحبتی

    کلی لذت بردم از تماشای این فایل زیبا و این همه زیبایی

    منو یاد کویر مرنجاب انداخت که اونجا دیدم خدارو

    حس کردم بزرگیشو

    پیشنهادم به هرکس نرفته اینه که بره و در کویر خدارو نزدیک تر حس کنه

    کلی هم کیف کردم وقتی دیدم استاد موضوع مشخص کرد و از بچه ها خواست کامنت بذارن

    ..

    عاشق این جور فایل هام

    کامنتهای بچه ها گنجینه هدایته

    توش پر از نشونه و هدایته برای کارت برای زندگیت

    ..

    ‌‌..

    یکم بی انصافی بود خودم نیام بنویسم و فقط خواننده باشم.

    البته این کامنت نوشتن ها برای خودمون بیشتر فایده داره

    ردپاس

    بجای اینکه تو دفتر بنویسی و جایی حفظ نشه و پراکنده بشه و بعدا سراغش نری، اینجا که مینویسی هربارمیتونی بری و فرکانس های قبلیا رو چک کنی که کجا بودی و الان کجایی

    وقتی از خدا میخوای بهت الهام کنه هرلحظه حتی تو خواب هم دنبال هدایتش باش بدون هرچیزی میتونه یه نشونه باشه و مدام در حال هدایتی

    وقتی کارم رو شروع کردم اولش چون روحیه مدیریتی و کارآفرینی داشتم کارو راه انداختم ولی خودم انجام نمیدادم. بخاطر همین هیچ دانش عملی توش نداشتم و فقط تئوری میدونستم. تا حالا دست نگرفته بودم که مسائل رو بهشون برسم تا بعد بخوام به راه حل برسم. مجبور بودم به کاری که از پیمانکار میرسید دستم اکتفا کنم. ولی خب همون یک شروع بود برای روز بروز موفقیتم

    تضادها به وجود اومدن

    – هزینه هام میرفت بالا

    – کیفیت مورد قبول نبود

    – طرح‌هام توسط پیمانکار اسپویل میشد

    – کارها حین انجام توسط خودم کنترل کیفی نمیشد

    – وقتی کار از کار گذشته بود و تموم شده بود و رسیده بود دستم تازه به نکته های منفی پی میبردم که قابل حل نبود

    خلاصه همه اینا هرسری جمع شد باعث شد تصمیم بگیرم درامدمو بذارم و کارگاه خودمو راه بندازم

    بعد بهم الهام شد که باید خودت اون حرفه روبلد باشی

    از صفر شروع کردم و آموزش دیدم و خودم مرحله به مرحله انجامش دادم

    هربار بهتر از قبل شدم

    وقتی یکاری رو بلد نبودم صبحش از خدا میخواستم من دارم حرکت میکنم و قدم بر میدارم برای یادگیریش

    تو هدایتم کن

    و میرفتم تو دلش و انجامش میدادم طوری هدایت میشدم که انگار خدا دستمو گرفته و داره انجام میده

    الان به جایی رسیده که خودم میتونم آموزش بذارم

    و هربار هدایت هایی میشم و خدا از زبان بنده هاش هدایتم میکنه به راه حل های مسائلی که جلوی راهمه

    ..

    کارگاهم به زودی راه میفته و دارم هرروز برای دکوراسیونش هدایت میشم به بهترین افراد و اجناس

    ..

    از روزی که تلاشم بیشتر شده برای مدیریت بهتر کارم و فروشم، ایده های ناب و عالی بهم میرسه هرروز

    از طریق مختلف

    گاهی از طریق کامنتهای این سایت

    گاهی از طریق اتفاقات و آدمهای روز مره

    گاهی از زبان بستگانم به طور اتفاقی در یک مهمانی

    و منی که میدونم همه سراسر هدایته

    توجه میکنم به همشون و خدارو شکر میکنم و خدا افزونشون میکنه

    نه فقط کار

    هر موضوعی ازخدا هدایت بخوای و قدم برداری و بتازی و جلو بری

    به بهترین مسیر هدایتت میکنه

    .

    .

    عاشقتونم

    آنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    محمد فتحی گفته:
    مدت عضویت: 3831 روز

    به نام خداوند بخشنده، هدایتگر و روزی رسان بی‌حساب 🙏🏼

    یک سوال بپرسم؟

    آیا این خوشبختی نیست؟ توی جهانی که اکثریت هم مسیرن، تو و یک خانواده ی صمیمی بزرگ، یک مسیر متفاوت از همه را داری تجربه میکنی، جوری که دلیل اتفاقات را میتونی درک کنی، هدایت ها را ببینی، برای هر چیزی که میخوای از خداوندت بخوای تا هدایتت کنه و زمانی که هدایت کرد و نشانه‌ها را دیدی دیگه وقت عمل کردن.

    والا بلا مااا خوشبختیم 🥹😍 یوهووو

    پرانرژی‌ترین سلام دنیااااا خدمت هم پاره های خارق العاده ام، با صفام، دوست داشتنیم، جذاب، گیرا، ثروتمند و سالم و با انگیزه ام، سلامممممممم 🕺🏻😃

    حالموننننن چطوره‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه‌؟؟؟

    همه با همم …

    عالــــــــــی….. 😆

    نه نه 😕! صداتون پایینه، یباره دیگه یبار دیگه

    حالمون چطوره‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه‌هه‌؟؟؟

    عالـــــــــــــ یوهووو 😎🥳🥰😍💃🏼🕺🏻

    خب خداروشکر برای این کودک درون بسیار فعال (به قول حمید جان ) خداروشکررر.

    خداروشکر که یک فایل دیگه را میتونم ببینم بشنوم حس کنم درک کنم و بنویسم براش، درست در زمان و مکان مناسب ان شاا.. خدا هدایتم کنه به یک کامنت سوپر ارزشمند و حال خوب و کارا.

    بازم خداروشکر میکنم که توی مسیر صراط المستقیم هستم و با خانواده ام رو به جلو هستیم.

    خداروشکر میکنم برای ساده ترین و در عین حال در دسترس ترین نعمت‌هایی که پیش مای منه، از جفت چشمای سالمی که دارم و میتونم ببینم و قدرشو بیشتر میدونم وقتی که چشمامو میبندم! هه

    خداروشکر میکنم برای گوش هایی که میتونم بشنوم و قدرشو مثبیشتر میدونم وقتی که گوش هامو با انگشتم فشار میدم و چیزی دیگه نمیشنوم! – سکون –

    خداروشکر میکنم برای اینکه میتونم نفس بکشم! نه نه دیگه اینو نمیتونم حتی امتحانش کنم چون بعدشو نیستم و دنیایی دیگه ام🤷🏻‍♂️

    خداروشکرررر

    سلام استاد جان جونم سلام مری جانم عاشقتونمم من

    خوشحال و سپاس گزارم که دوباره شما را میبینم.

    برف نیست که 😆😂 دکی 😄

    شن های روان و سفید و جادویی که مثل آرد نرم در وایت سند نشنال پارک در نیومکزیکو آمریکا، یوهووو

    پدر جونم، چه تی شرت زیبایی به به و متفاوت البته، چه کلاهی چه عینک هیولایی ایولا حستون را خریدارم چند تومانه برره میدهی؟! 😆

    ولی خداوکیلی این فایل ۶۹ دقیقه است؟؟!! هووم 🥹😯 خداااا یک دوره است بابا چی قراره بشنوم واوو چه ذوقی دارمم من، من من قراره چی بنویسم؟!

    الهییی شکررر تنهااا تو را می پرستیم و تنهاا از تو یاری می جوییم، تنهاا تو را می‌پرستیم و تنها از تو یاری می‌جوییم آمین یا رب العالمین

    آفیتتتتت بابااا مریمم جون عطسه ی هیولایی بود😃 / Bless you

    ما فقط از تو کمک می‌خوایم و از تو هدایت می‌جوییم و توکلمون بر تو و میدونیم اگر مارو هدایت کنی تو دل هر شرایطی تو دل هر موقعیتی به سمت مسیرهای بهتر و پر از نعمت و برکت هدایت خواهیم شد.

    واییییی واییی واییی الله اکبرر پسررر این چه فایلیه!!😮💎‼️🔔 چقدررر انرژی دارم ازش دریافت میکنمم واووو خدای من .. به قول یکی از دوستان پرانرژیمون که تو کامنت نوشته بود؛ اصن یکی از هم زمانی ها و هدایت های زندگیمون اومدن این فایل روی سایت بوده ، منن ممنونم از دوست عزیزمون به خاطر توجه مثبتش و ممنونم از همه عزیزای دلم که می‌نویسن و ردپای قشنگشون را ثبت میکنند تا همه لذت ببریم.

    استاد میگه؛

    خیلی حالم خوبه، قبل از اینکه بیایم اینجا ما چند ساعت پیاده روی کردیم توی این فضای روحانی، نشستیم با عزیز دلم اهداف سال جدیدمون را نوشتیم، نشستیم با خداوند صحبت کردیم، خدایا ما چی میخوایم، نشستیم تمرکز کردیم روی خواسته هامون به جای اینکه مثل خیلی‌های دیگه تمرکزشون توی زندگیشون روی ناخواسته هاشونه و با ناخواسته ها میجنگند ما نشستیم در صلح با خداوند صحبت کردیم صدامونو هم ظبط کردیم خدایا ما امسال چی را میخوایم- خدایا تو امسال چه نعمت هایی را بهمون دادی این همه سال – دوست داریم شخصیتمون امسال اینجوری بشه خواسته هامون اینه این نعمت ها را میخوایم این مسیر را و خداوند به قول مریم جون مهرشو زد و گفت چشممم شما خواسته های جدیدتون را در این نقطه ی روحانی متولد کردید و فقط یادتون باشه تو مسیر درست باشید تو مسیر سپاس گزاری باشید تو مسیر توجه بر نکات مثبت باشید تا خداوند همیشه شما را هدایت کند.

    ان شاا.. ان شاا… ان شاا..

    همزمانی ها، ممنونم مریم عزیز که این هم زمانی ها را نوشتی و ممنونم استاد جون که دوست داشتین این حال خوب احساس خوبتون را با ما به اشتراک بذارین.

    📝 خداروشکر میکنم برای برنامه گوگل کیپ که مدت‌های مدیدیه، 😀 زیادیه که آشنا شدم توی همین سفر به دور آمریکا و دارم ازش استفاده میکنم و واقعا کار کردن باهاش ساده و لذت بخش هست.🙏🏼 از advantage های دیدن سفر به دور آمریکا همین وضوح در خواسته ها و آشنایی با دنیاهای جدید و گاهی وقت ها یکی از همین دنیاها، دنیاتو تغییر میده برای همیشه … 😌

    همزمانی اول؛

    مربوط به سفر خارج از کشور استاد بوده که همه کارهاشو انجام داده بوده، بلیط خریده بوده، همه ی کارهااا را انجام داده و خلاصه نشانه گذاشته منتظر هدایت شدن بوده و خلاصه دو سه روز قبل سفر میاد و یک نشانه واضح میاد که آقا جوون نباید بری و ایشونم تسلیم و مطیع رب نمیره، و از یک سمت دیگه چون ذهن استادآماده سفر بوده تو فضای سفر بوده و همه چی آماده بوده و کلییی جاهای دیگه را نرفته فرصت را عالی میبینه که به اون سمت و جاهایی که نرفته بره مثل یلواستون زیبا که تا حالا قسمت های زیادی را با اجابت خواسته ایشون، خواسته‌هایی را هم در دل ما بذرشون کاشته شده.

    واقعا استاد جانم تحسینتون میکنم آرامشتون را مطیع بودنتون من‌ن‌ن‌ن‌ دارم‌م‌م‌م‌م یاد میگیرم که اینجوری باشم، مثل شما. دارم یاد میگیرم که به خواسته هام بیشتر اهمیت بدم کاری کنم براشون تحققشون ببخشم میدونی، حرکت کنم براشون چون واقعا مهمن، ارزشمندن با تجربه کردنشون و مسیری که طی میکنم براشون کلـــی بزرگتر میشم، رشد میکنم، عمیق تر میشم. نگاهم، جهان بینیم رشد میکنه. دارم ازتون یاد میگیرم … 😭❣️

    عاااشقتمم من پدر …

    همزمانی دوم: خرید تراک کمپر

    وقتی استاد فورد را خرید خب به دنبال تراک کمپر هم بوده، البته گزینه خرید ون هم داشته ولی خب اگر میخواسته ون بخره مایل بوده یک نو بخره تا خودش اون جوری که دوست داره و تمام امکانات کاملشو داره توی کارگاه درست کنه و سوار البته، خلاصه هدایت میشه توی این حال توی این شرایط که تراک کمپر بگیره برای فورد سبک، حالا چه هدایت هایی چه همزمانی هایی چه نشدن هایی که شد با خدا و میشود با خدا، با سپردن خودت به خدای یکتای بی نهایت و قادر و توانا و مطلق … چه نشدن هایی که میشود با خدا … الله اکبر 😭 چی میشه که تو میری تو سایت دوست داشتنی شرکت محبوبت توی این کار و میبینی که اقا زودترین زمانی که میشه کمپر بهت بدن ۶ ماه به بعد و تو میگی اقا جون هه من الان میخوام برم سفر تو این دو سه روزه چی هست از این ور باور داری که میشه از اون ورم میگی من میخوام خدااا باباا هدایت میکنه، بی پاسخ نمیمونه میدونی این خیلی حرفه این نگاه دقیقا مثل دو خط موازی 🟰 میمونه، نگاه درست نسبت به خودت نگاه درست نسبت به خدا و توانایی هاش، خلاصه جوری میشه که ساعت ۳ بامداد بیای بری ببینی هدایت بشی و یک نفری که دقیقا تراک کپر خریده ولی کوچیکه حالا میخواد سایز بزرگترشو بخره بعد بذاره برای فروش و «««فقطممم»»» دو روز باشش و از یک سمتم پول نقد بخواد، و سمت دیگر ویکند هم باشه بعد چی میشه استاد ببینه و ۷ ساعت برونه تا اونجا ببینه بخره اون دوستمون فروشنده Shock بشه و بعد هفت ساعتم برگردیم!! نه … اه خدای من چی بگم

    این حس و حال الانم منو یاد اون دو فایل هدایت های الهی که استاد شما توی شورلت برامون ظبط کردید از یک داستان ساده از یک اتفاق ساده که شوینده میخواست مریم جان و بعد دم در میبینین که چطور این شوینده مال شما تو پارکینگ نیست و این جلوئه و شما گفتی باید با خودم بیارمش و بعد میاریدو تو مسیر مری زنگ میزنه و میگه از همون شوینده بیاری و بعد میگی باورت میشه عزیز دلم من الان اوردم باهامه بدون اینکه بهم بگی از قبل! من از کجا میدونستم خب البته همه ی ما به هم وصلیم، متصلیم … We are Connected

    و داستان مهاجرتتون به امریکا دیدن نشانه مجسمه ازادی که مریم مییبینه، رنت کردن ون تو پاریس، دست های خدا … زندگی، زندگی خیلی میتونه این چنین قشنگ باشه وقتی تو تسلیمی و سرسپرده و تو مسیری و ثابت قدم)))

    این همونیه که باید باشیم! 🟡👌🏼

    همزمانی: سفر به ایران

    عاشقتمم استاد جونم که انقدر قدرتمندی و قشنگ لیست بندی کردی و میکنی و چقدر قشنگ به ایده های عالی هدایت میشی و میخواستی انجامشون بدی. توکل بر خدا من از سمت خودم باید انقدر قدرتمند بشم و باشم که وقتی شما میای تو بهترین حال توحیدیم شکا را ملاقات کنم و در آغوش بکشم.

    خداروشکر که این چنین خداوند هدایت میکند.

    ان شاا.. یک ایران قدرتمند در حال ساخته شدنه من مطمئنم 🤚🏼💯

    خداروشکر که درسته اون ایده اجرا نشده فعلا – سفر به ایران – ولی وقتی شما سپردی به خدا چقدر قشنگ هدایتتون کرد بعد از هفت سال بچه ها را از نزدیک توی بهترین حال در LA ببینید. 🥹🤩

    چقدر استاد کاپشن زیبایی پوشیدید خیلی خوشگله 😍 مشکی رنگ و کاپشن مری جون سفید چه تضاد قشنگیه بهم داره میگه ببین محمد هر آدمی هم سیاهی داره هم سفیدی این تویی که باید انتخاب کنی کدومشو بازی کنی، کدومشو رشد بدی و بدون که هیچکی کامل نیست … ☯️

    + وقتی تفاوت فرکانسی شما با یک فضایی منطقه ای ادمی یعنی شما خیلی خوب باشی اونجا بد و یا برعکس، جهان اجازه نمیده که جذب هم بشین حتی اگر خودت بخوای.

    وقتی ما روی خودمون کار میکنیم ما هدایت میشیم به شرایط به ادمایی که باعث لذت بیشتر، شادی بیشتر، عشق بیشتری در ما میشه، و وقتی هم کار نمیکنیم باعث میشه ما هدایت میشیم به صورت برعکس.

    ایناا اینااا این نکته هایی که شما پدر میگی، اینکه سپاس گزار باشیم، نعمت های خداوند را ببینیم، تو حال خوب باشیم، مثبت باشیم میدونی اینارووو هزاررر باررر گفتید شما و همین اصل و من میخوام بگم از خدا میخوام به خدامون میگم برای همه امون میگم، که خدایا پروردگارا 🦋 ما رو توی این مسیر زیبای توحید آوردی، ممنونیم از تو، خدایا مارو ثابت قدم کن توی این مسیر، ثابت قدم کن و ظرفمون را رشد بده آگاهی عمیق تر بر دلمون بنشون، بینشمون را قوی تر کن به مسیر مستقیم هدایت من به مسیر تحقق خواسته ها به آسانی و لذت بخشی، آمین 🙏🏼.

    چقدر خداروشکر میکنم به خاطر اینکه قوانین خداوند ثابت، شما درصدی فکر کن تغییر میکرد! No

    💎 تفکر غالب اجتماع ایران میگه که باید با شرایط الان جنگید، رهبر باید عوض بشه اون باید عوض بشه این باید عوض بشه و جنگ جنگ تا پیروزی … طبق قانون وقتی روی ناخواسته هات توجه کنی از همین جنس توجهم بیشتر و بیشتر میشه و شده البته.

    حالا تفکر استاد و این خانواده بزرگ و صمیمی عباسمنش چیه؟ تو باید روی خودت کار کنی توجه ات را بذاری روی زیبایی ها و طبق قانون تو اقلا هدایت میشی به سمت زیبایی های بیشتر به جایی هدایت میشی که اصلا اونجا درست هست تو نیازی نیست تغییرش بدی، کنار ادمایی میری که درست هستند، شرایطی که درست هست تو نیازی بجنگی براش.

    و این نگاه دقیقاا برخلاف هم و نتیجه ام مخالف همند.

    خدایا چی بگم … بذار سجده ی شکر تو را به جا بیارم 🧎🏻❣️ چی بگم؟! 🥺 الان، مدام این باور این حقیقت تو ذهنم تکرار میشه که وقتی خدا همه کست بشه تو دیگه بی‌کس نیستی، وقتی خدا همه چیزت میشه تو همه چی داری، همه چی…

    نکته‌ی مثبتی که میبینم، رابطه ی درست و توحیدی هر دوی شماست، «عشق، ارزش، احترام و آزادی» موج میزنه، تحسین نکنم این رابطه را توانایی شمارو باورهای قشنگ‌ شمارو پس چکار کنم؟!

    خداروسپاس گذاری نکنم پس چکار بکنم؟! 😊

    همزمانی بعدی؛ خط و مشی

    استاددد استادد منمم همینجورم in the most moments 🤩 دارم فکر میکنم و تجسم میکنم وقتی که با هم سفر بریم چی میشه … یوهووو چه همزمانی هایی چه اشک هایی چه دیوونه بازی هایی، الهی شکر

    دم شما گرم مریم جان که شما هم برنامه داشتی برای گسترش خودتون، سایت و گفتید خب وقتی استاد میره منم میمونم ران میکنم، به روز رسانی میکنم ولی خب وقتی استاد برنامه اش طی نشانه ها تغییر میکنه و میمونه شما هم میگید خب این نشانه است منم باید سفر برم، این انعطاف پذیری در رسیدن به خواسته ها یکی از ویژگی های افراد موفق، الهی شکر چه درسی خوبی را مرور کردم.

    همزمانی: کنزا سیتی و تولد رایان

    یادم باشه که بهتره فقط قدم بعدی را ببینم، و منتظر هدایت و نشانه ها باشم، باید لذت برد از مسیر، مسیر خدا مسیر راحتی و سادگی‌ست.

    یاد یک خاطره از ایران گردی افتادم، اردیبهشت ۹۸ بود و تو دلم بود که وقتشه به استان مرکزی برم و اونجا را اکسپلور کنم حالا چرا مرکزی دقیقا الان که دارم به اون زمانم فکر میکنم میگم، نشانه ها بود، مدام استوری های تراول ویدیو از زیبایی های این استان را میدیدم و یک سمت دیگه هم یکی از برادارام ارشدش را ازاد اراک بود و هر دو هفته یکبار میرفت اونجا.

    خلاصه من اومدم کارهای دستیمو اماده کردم و روزی که برادر میخواست بره با ماشینش با هم رفتیم، هنوز که هنوزه عظمت کوه های برفی 🏔 توی مسیر را یادمه و اشک‌هایی که میرختم، از عظمت هستی، از عظمت خالق، از همزمانی ها و مهربانی بی نهایت خداوند، خلاصه رفتیم و بعد از برادر بعد از اون روز جدا شدم و رفتم سراغ ماجراجویی‌های از سبک محمد مارکو، گفتم خدایا کجا بریم کجا باید بساط کنیم؟ گفت فلان جا .. رفتم توی خیابون اصلی اراک فکر میکنم خیابان ملک بود اونجا هدایتم کرد اقا من این اعتقاد و باور را ایجاد کرده بودم در خودم من هدایت میشم به سمت افراد مناسب، شرایط مناسب و کارها به راحتی فروش میره و همه ی جهان سرای منه و در جهان من همه چیز نیکوست.

    هدایت شدم توی همین خیابون روبه روی بانک ملی بود بساط کنم به نظرتون منی که این باورها را دارم و حالمم عالی و ایمانم را در عمل نشون دادم چه اتفاقاتی برام افتاد؟؟؟ 😉

    دقیقاااا 👌🏼 آدمای مناسب و شادترین و ثروتمندترین ها را اون روز من جذب خودم کردم ادمایی که حالشون خوب بود از درون از بیرون همه جوره و اقااا انقدررر خوبب بود منی که پیش فرض گفتم یک روز میخوام بمونم اراک و بعد برم جاهای دیگه هیچهایک کنم و ماجراجویی اقااا شد فکر میکنم ۴-۵ روز من هر روز از ظهر میرفتم تا هر وقت دلم میخواست بساط میکردم، دعوت شدم خونه دانشجویی وای وای چقدررر رقصیدیم چقدر خندیدیم چقدرر برای بچه هاا تعجب اور بود که یک نفر با یک کوله این چنین حالشممم عالیه سفر میکنه بعد ادمای جدید را میبینه استقبال میکنن و این چنین ثروت میسازه و زندگی میکنه، متفاوت داره نگاه میکنه، اقا تو اون خونه دانشجویی چه الهامات و تاثیراتی که روی بچه ها نداشت! هنوز که هنوز دوتا از اون بچه ها گاهی تماسی پیامی میدن و از اون روزا و تاثیراتش توی زندگیشون میگن کلی سپاس گزاری میکنن. خداروشکر

    خلاصه اقاا گفتیم موندیم روز اخر بساطم دیدم یک نقر اومد سمتم و نشست پیشم و بهم گفت محمد شب ما مهمونی داریم تولد داریم میخوام شما هم بیاید ( من و دوستم از همون بچه های خونه دانشجویی – علی رضای عزیز) گفتم باشه و نشانه دیدم اینکه گفت بیا فردا هم من تایم دارم دوست دارم زیبایی های اطراف اینجا را نشونت بدم. دیگه نشانه را دیدم رفتم توش 😆 البته من اینجوری نبود که فکر کنم بهش 😂 به قول استاد وقتی توی مسیر درستی توی حال خوبی اصلا هدایت هم میشوی به حال بهتر به ادمای بهتر … بعد از کلی اتفاقات فوق العاده که کتاب میتونم در موردش بنویسم فقط توی همین تایم بین عصر که ایشون اومد تا شبی که رفتیم مهمونی اقا جون، حوالی ساعت ۱۰ شب ادرس را پرسیدم و رفتیم حالا ادرس خونه اش کجا بود؟! 😀

    به قول مرتضی، چوچه یا کوچه ی پشتی جایی که بساط کرده بودیم درست تو دل منطقه ثروتمند و لارج اونجا، رفتیم و خدای من اخر مهمونی بود به رسم یادگار و چیزی که بهم خیلی حس خوبی میده، اومدم یک دستبند هدیه بدم به خانم عزیزی که تولدش بود اقا دیدم انقدرر خوشحال شد و بچه های دیگه هم بودند اقا گفتند کارهات چیه چطوره میشه نشون ما بدی منم نشون دادم و همونجا درست تو دل شادی و حال خوب، کلی هم ثروت نقدی خلق کردم و رو به علیرضا گفتم ببین پسر! حال خوب= اتفاقات خوب))) را میسازه.

    و فرداش با میزبان عزیزم که تجلی خدای من بود رفتیم با ازادی تمام و همراهی دو دوست شگفت انگیزم ماجراجویی در اطراف اراک، و درست همون زیبایی که توی اینستاگرام میدیدم را خودم با چشمای خودم دیدم – جایی به نام جاسب – خدای من چقدررر زیبا بود چقدرر کوه های تراشیده و فوق العاده کلی غار، کلی سنگ های زیبا، اسمون چی میگفت وای وای وای خدای من ابرهااا دیوانه کننده بودند و کلی عکس گرفتیم ویدیو گرفتیم خدایا شکرت و توی مسیر که بودیم انقدررر حالمون خوب بود به محلات هم هدایت شدیم و چشمه آب گرم، اونجا استخر شخصی داره و کرایه میدن اتاق اتاق و وای وای خدای من اصلاا نبودیم توی این دنیا بارونم بود اوخ اوخ هواا سرددد بعد رفتیم تو اب گرم اصلااا چسبید الهی شکر بعد یک جاشم یادمه منه دیوانه میدیدم و میدونستم بارونه با شرت ورزشیم اومدم بیرون و دراز کشیدم رو سکو تا همینجور قطره های بارون بهم بخوره 😂 اخه یکی از فانتزیام بود. و این چنین بود.

    ببین همش از اینکه گفتید تولد رایان بود این خاطره ها با وضوح فول اچ دی یادم اومد.

    کمتر از یک هفته است که از یک سفر برگشتم که توی دو کامنت قبیلیم یک کوچولو توصیفش کردم که چه حال بهشتی را تجربه کردم، بهترین سفر زندگیم بوده، یک چیزی توی این سفر از بچه ها یاد گرفتم اونم این هست که وقتی کسی باعث میشه حالا با سوالش با گفتن یک مطلب و مرور یک چیزی توی ذهن اون را بیان کنم، کلمه های مثبتی را بگم از توحید بگم از یکتاپرستی از اون شخص یا افراد سپاس گزاری کنم که باعث شدند با گفتن اون مطالب * من بیشتر در احساس خوب باشم بیشتر به خواسته هام توجه کرده باشم، ممنونم از شما مریم جانم استاد جانم ☺️

    همزمانی بعدی؛ بودن در اخرین روز یلواستون

    الهی شکر برای این هدایت شدن و همزمانی برای بودن و تجربه کردن کمپینگ در یلواستون درست در روزی که هوا هم خوب بوده.

    کامنت های بچه هااا که واقعاا فوق العاده بوده.

    همزمانی؛ رایس و تیفانی

    چقدرر این زوج فوق العاده را تحسین میکنم، خیلی در صلح بودند، خیلی. الهی شکر

    همزمانی؛ ترما پلیس و آب گرم

    تجربه ی رویایی استخر آب باز که یادش بخیر یکی از خواسته های مریم عزیز بوده.

    همزمانی دیدن آدام

    یکی از خواسته های من همین توانایی رانندگی در جاهای صعب العبور ان شاا.. هدایت بشیم و تجربه اش کنم.

    خانواده جیسون، همزمانی بعدی ماست.

    واوو چقدرر چیزهای فوق العاده از زیبایی هاا قراره جلوتر ببینیم و لذت ببریم یوهووو …

    🤩 پوینت این داستان اینه که وقتی از خدا میخوای که در زمان مناسب و در مکان مناسب باشی، و میخوای در شادی بیشتری باشی و رها هستی و مقصدی را مشخص نمیکنی منو هدایت کن به جایی که حال کنم و لذت ببرم این همه اتفاق خوب میافته، برسیم به جایی که از خدا برای هر چیزی هدایت بخوایم، و ببین نخوایم با عقلمون به خاطر ورودی هایی که داشته و محدود تصمیم بگیریم و بخوایم از خدا که هدایت کنه و به صورت هدایتی پیش بریم و حالا اینو میشه توی تمام موارد تجربه کرد. روابط، ثروت، کسب و کارو …

    و این نگاه چقدر زیباست که هر اتفاقی میافته، خیره. 🤩🚀 ببین اصلا اینجور شکست ناپذیر خواهی بود.

    🏖 استاد: من هیچ کریدیتی به ذهن و منطقم نمیدم برای تمام اتفاقات خوب و هدایت هایی که میشم. نه هوش من نه مغز من نه منطق من

    الهی شکر

    واقعا دوست دارم 🪂 این خواسته را تجربه کنم، برسم به جایی که بتونم همیشه در سفر باشم – با هر ابزاری که دوست دارم (هواپیما- ماشین- ار وی- موتور- دوچرخه … ) و هر چقدر میخوام توی اون جایی که دوست دارم بمونم به تنهایی – با عزیز دل- با دوستان رویایی‌ام – با تور – با … باش مهم نیست خیلی هر چی هست میدونم خداست و درست ترینه). * ان شاا.. و منم این دعا را دارم برای عزیزای دلم، آزادی بسیار مقدس زمانی، مکانی و مالی.

    همزمانی ال ای و دیدن بچه ها

    همزمان با دورهمی توی ال ای من هم تجربه ی فوق العاده ای کنار عزیزای دل هم فرکانسیم در یک سفر کاملااااا هدایتی که اصلا خبر نداشتم، جفت و جور شد همه چی واقعا و اون ادمایی که بایستی میومدن اومدن همدیگرو دیدیم همش خنده بود، همش رقص و جک بود همش هدایت همش … چی بگم دیشب یکی از همین بچه های نازنین الهام عزیز بهم گفت توی این سفر خیلی بچه ها صحبت نکردند حرف از خدا نزدند ولی در عوض همش توی حال خوب و رقص و پایکوبی به یک شکل دیگه همه امون در حال عبادت خدا بودیم. الهی شکرت واقعااا، واقعا هر کدام از ما توی این سفر اصلا یک آدم دیگه شدیم متفاوت از قبل سفر و چقدر ما حالا بزرگتر شدیم چقدر درکمون بیشتر شده خداروشکر. و توی کامنت قبلیم گفتم این همزمانیه این دو تا دورهمی یک نشانه واضح بود از اینکه به اون دورهمی بزرگ هم خواهیم رسید در آمریکای مقدس و باشکوه ان شاا… .

    همزمانی تعویض روغن فورد؛

    الله امبر چی میشه که باید برای تعویضش از قبل نوبت بگیری ولی به صورت کاملا هدایتی میریم و نمایندگی فورد میریم و اینترنتشون قطع بوده و اونا فکر میکنند که از قبل رزرو شده و خلاصه کلی سرویس هم دادند و بعدشم که اینترنت وصل میشه متوجه میشن 😀 و خدای من در لحظه همه چی انجام میشه الهی شکر الهی شکر واقعا.

    بازم دوباره ✅ هر اتفاق مثبتی وارد زندگیم شده و میافته فقط میتونم بگم از جانب خدا بوده و هست

    🚫 اونایی که میجنگن و میکشن و دنبال این هستند نابود میشن، هیچ کسی با جنگیدن به صلح نرسیده هیچ کسی.

    (تا الان که این کامنت بیش از ۶ ساعت طول کشیده ⛹🏼‍♀️ )

    🦋 چقدر این نکته ساده است ولی در عین حال فراموشش میکنیم خیلی زود، اینکه در جهان هر چیزی چیزی را جذب کند گرم، گرمی را و سرد سرد را …

    در مورد هم زمانی های سفر اخیرم میخوام بگم به شمال، لفور بی نهایت زیبا در کنار دوستان بینظیر بهشتیم.

    + اینکه اول خود جفت و جور شدن و رفتن به این سفر کاملا هدایتی بود و هم زمانی صورت گرفت.

    + هم زمانی بعدی مربوط به دوست عزیزم میشه که توی رابطه‌ای بود و اون شخص عزیز هم قرار بود به این سفر بیاد ولی تضادی پیش میاد و به قول شما استاد وقتی توی مدارش نباشی حتی اگر خودت بخوای اونجا باشی جهان این اجازه را نمیده و حالا این اتفاق افتاد درست توی مسیر رسیدن به شهر مورد نظر اون شخص اومدنش منتفی شد و رابطه دو دوست عزیزمون هم تمام شد به این شکل ولی سناریوی خدا اخ اخ 😊قربونش برم چیزی دیگه بود، برخورد سرموقع در زمان مناسب و در مکان مناسب دوست عزیزم با عزیزی دیگه که برای اولین همدیگرو دیدند و دل به دل هم دادند. 🥹❣️

    + همزمانی دیگه مربوط به منبع درآمد من میشه، من بعد از خدمت که ۱۷ مهر ۱۴۰۱ تموم شد با معجزه هایی معجزه آسا، از خدا خواستم که یک ورودی مالی حداقل داشته باشم جوری که آزادی زمانی و مکانی بهم بده در وهله‌ی اول و در تمام جنبه ها منو رشد بده در کنار این ورودی مالی و کار کردن روی خودم بتونم هم روی بیزینس و مسیر رویایی خودم کار کنم که نیاز داره به کلی باورساختن و تمرکز و انرژی و عشق …

    از خدا خواستم، دنبال کردم، پرسیدم، حرف زدم. 🥹

    و اتفاقی که افتاد این بود که بعد از یک مدت یعنی در واقع چند هفته، هدایت شدم و خبر از دعوت به این سفر رویایی بین ۱۸ تا ۲۰ آبان بهم داده شد، بعد از این همه تجربه هم زمانی درست تو روز اخر سفرم تیر آخرو که برای من یک شروع جدید در یک دنیای جدید زده شد!

    Real State in United Arab Emirates just by a Smart Phone

    اونم در حالی که من خوزستانم و از اینجا قراره ثروت بسازم …

    خداروشکر میکنم به خاطر امروز، به خاطر این فایل زیبا و پر از درس و قشنگی، عاشقتونم. 🦋❣️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    سارا باقري گفته:
    مدت عضویت: 2242 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان ، واقعا تماشای این فایل برای من تجربه ویژه ای بود، من سالها هست که عضو این سایت هستم، دوره های زیادی را خریداری کردم و نتایج بزرگی هم داشته ام اما معمولا کامنتی نمینویسم این بار به قلبم گفته شد که واقعا دیگه باید بنویسم، طی دو ماه گذشته یک معجزه بزرگ برای من رخ داد

    کار من یک بیزنس انلاین هست، سالها هست که برایش تلاش میکنم و درامد بسیار خوبی را خدا رو شکر در این سالها کسب کردم ، دو ماه پیش که اینترنت قطع شد معجزه من رخ داد، من در گذشته دچار نوعی شرک بودم که فکر میکردم درامد من و نتایج من وابسته به اینترنت است، اینترنتی که خودش ساخته دست ما انسانها هست، طی این ۲ ماه واقعا تلاش کردم تمرکزم رو بذارم روی زیبایی ها(گاهی سخت میشد اما تلاش کردم با تعهد ادامه بدم)، شروع کردم با اشتیاق دیدن قسمت های سریال سفر به دور امریکا ، گوش دادن دوباره روانشناسی ثروت و کم کم ایده های گسترش کسب و کارم به صورت افلاین برایم امد

    اول صحبتم گفتم این معجزه من هست چون این اتفاق باعث شد من با مخرب ترین باورم که وابستگی بیش از حد به اینترنت بود مواجه بشم، به شکلی نو خودم را و توانایی هایم را در کسب درامد باور کردم

    نکات بسیار جالبی از هم زمانی در این مدت برای من رخ داد که میخواهم برای شما بنویسم

    ۱. وقتی درامد قبلی من قطع شد در همان روزهای اول مبلغی از جایی به حساب من واریز شد، این مبلغ در حدی بود که تمام مخارج من را برای مدتی که درامد نداشتم کاور کرد ، یعنی من با وجود تضاد هایی که تجربه کردم بااااز هم به خاطر باور های قبلیم در فراوانی بودم….!

    ۲.من قبلا علاقه ای به گشتن در طبیعت نداشتم! با دیدن فایل های استاد احساس کردم چقدر دوست دارم به فضاهایی برم که از زیبایی های طبیعت بیشتر لذت ببرم، خیلی جالب طی این مدت من با دوستی اشنا شدم (بابت اشنایی رابطه عاطفی) که ایشون علاقه به گشتن در فضاهای قشنگ داره ، من با ایشون همراه شدم و خیلی جالب مثلا همین دیروز من را به جایی برد که شاید ۵ دقیقه از خانه ما فاصله داره اما اونقدر زیبا بود که من احساس کردم وارد بهشت شده ام … باورم نمیشد چنین فضایی اینقدر بزرگ اینقدر زیبا اینقدر رویایی در ۵-۱۰ دقیقه ای خانه ما هست و من هرگز داخلش نرفته بودم

    این روزها تمام تمرکزم برای لذت بردن از امکاناتی هست که در دسترسم هست و میتونه موجب لذت بیشتر من بشه

    حتی یک ایده جالب به ذهنم رسید که من بعد شروع کنم قسمت های قبلی سفر به دور امریکا رو همراه مادرم که او هم همیشه طرفدار فایل های استاد هست از طریق تلویزیون ببینیم

    با خودم فکر کردم چه جالب من چه امکاناتی دارم که چون در مدار نبودم استفاده نمیکردم ، این همه همیشه دوره های استاد را با پرداخت بها تهیه میکنم و گوش میدم اما هیچ وقت ننشسته بودم فایل های رایگان را ببینم؟ چطور خیلی وقتها ساعتها پای تلویزیون میخ کوب میشیم و سریالها و فیلمهایی که دیدنشان نتیجه ندارد را تماشا میکنیم، چرا من بعد در تمام اوقات فراغت قسمت های سفر به دور امریکا را تماشا نکنیم؟(البته میزان تلویزیون دیدن ما خیلی کم هست اما صفر نبوده..😅)

    و یک اتفاق جالب دیگه اینکه من همیشه مخالف ۱۰۰٪ مهاجرت بودم، باورهای اشتباهی داشتم ، تماما ریشه در وابستگی های من داشت طی این مدت این تضادها و دیدن این فایل ها و حتی دوستان نزدیکم همه و همه فکر من را به این طرف هدایت کرد که بخواهم این خواسته را شکل بدهم که مهاجرت کنم…. این برای خودم بسیار جالب هست ، یعنی همین که این خواسته را پیدا کردم بهم این حس را میدهد که ادم جدیدی شده ام …. و البته که میدانم در زمان مناسب به بهترین و مناسب ترین مکان هدایت میشوم ، ممنونم که صحبت های من را خواندید❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    الهه shirinmazar گفته:
    مدت عضویت: 1495 روز

    با سلام خدمت استاد بزرگوار وخوش تیپ ومریم خانم عزیزم🥰😇

    این همزمانی مبارک است ،منظورم کدام همزمانی است ،همان همزمانی که صبحی که از خواب بیدارمیشم درحالی که شب قبلش رو توی کویر ودر کنار شن زارها وماسه های روان کویر فردوس ودرقلب ایران بودم😃😍

    خداروشکر هزاران بار شکر میکنم که هرلحظه که استاد داشتند صحبت می‌کردند رو باتمام وجودم لمس واحساس میکردم

    حالامیخوام داستان رفتن خودم وخانواده روبه کویر بگم،من خیلی جاها مسافرت کردم از کنار کویر وشن زارهاش رد شدم ولی اینکه شبی رومخصوص دردل ماسه ها درکنار ستاره هاباشم رو نداشتم تااین که یک شب تصمیم گرفتیم که دل وبزنم به دریا وبا اینکه هوا سرد بود وفصل مسافرت نبود به یک مسافرت کوچک در دل ناشناخته ها بریم🥰

    دوست ومشتری شوهرم رضا ما ودعوت کرد که هر وقت اومدی فردوس من آشنا دارم وبیامن هم جات روردیف میکنم وهم میبرمت جاهای دیدنی کویر روبهت نشون میدم ماآگاهانه واینکه روی خداحساب کنیم باهاش تماس گرفتیم ولی نتونستیم باهاش تماسی داشته باشیم وگوشیش در دسترس نبود ویا جواب نمیداد🙂

    من توی گوگل چند جارو که نزدیک مشهد بود واقامتگاه بومگردی بود رو دیدم ویک جارو رزرو کردم باخانواده منظورم پدرومادر وخواهر وبرادر ودامادمون وفرزندانم راهی شدیم

    آخرین لحظه دوست همسرم زنگ زد وآدرس جایی روداد که رفتن به اونجا خیلی وقت میبرد ومازیاد وقت نداشتیم ،به امید خدا راه افتادیم ومطمئن بودم که خداماروهدایت میکنه وهر لحظه این روازش میخواستم وسط راه تصمیم همسرم وجمع عوض شد وتصمیم گرفتیم که به یک جای ناشناخته که همسرم هدایتی پیدا کرده بود بریم جایی که قبلا رزرو کرده بودیم روکنسل کردم وبه راه افتادیم

    توی راه یکم دودل بودم که نکنه این همه راه میریم جای خوبی نباشه ودر ضمن اولین باری بود که با دامادمون میرفتیم بیرون ونکته دیگه اینکه وقتی من تغییر کردم خانواده ام هم رفتارشون عوض شد من باخانواده ام به خاطر تغییر باورهام وافکار م خیلی به مشکل خوردم ولی جهان وخدا کمک کرد که همه چی به خوبی داره پیش میره ❤❤

    خلاصه قراربود ۳ساعت توی راه باشیم نزدیک ۶ساعت شد ولحظه به لحظه جاده خرابتر دلهره بیشتر وبرهوت بیشتر ومن هر لحظه داشتم به خداوهدایتش شک میکردم

    سعی میکردم آرام باشم تااینکه بالاخره رسیدیم

    🦋🦋💙🥰😍

    چه جای بکر وزیبایی ،چند تااقامتگاه وسط دل کویر ،مجهز ،حتی لوله کشی آب وگاز هم داشتند

    چقدر مهمان نواز وچقدر قیمت مناسب

    خدابرامون سوپرایز داشت ،گفت حالا که تااینکه اومدی میخوام بهت پاداش بدم ……یک کافه ون خیلی زیبا ومتحرک وسط دل کویر میخواست افتتاحیه خودش روجشن بگیره

    مسئولش میگفت مادوهفته است میخوایم جشن بگیریم ولی نشده گفتیم این هفته باید حتما جشنمون رو بر پا کنیم …..وای استاد چقدر خوشحال شدم به خاطر این همزمانی ،کنار رمل های بلند وزیبا ودر دل کویر چه جشنی برگزار شد چه گروه موسیقی عالی وکار درستی و چه خواننده خوش صدایی ….مادر من عاشق جاهای شلوغه واز اینکه باخودم آورده بودمش کویر استرس داشتم که نکنه حوصله اش سر بره ،…..ولی باوجود اون همه شادی وبزن وبکوب و انرژی مثبت یک لحظه لبخند از لبان همراهان من کاسته نشد پدر من ۶۳ سالشه رفت وسط ورقصید

    همسر من اصلا رقصیدن بلد نیست ولی آگاهانه رفت وسط وشروع به سپاس گذاری از خداوند کرد

    روز بعد نم بارون وهوای عالی همش منو یاد استاد مینداخت که در بهترین زمان ودر بهترین مکان وچه هوایی ،،،چه هوایی بهار شده بود انگار وسط پاییز سرد👌👌💥🥳🌈🌈💫

    نشد ستاره هارو خوب ببینیم به خاطر هوای ابری که البته من میدونستم ولی هزاران نعمت دیگه وجودداشت که سیر نمی‌شدیم از نوشیدنش، خدایا شکرت بابت قوانینت واستاد راهنما

    وهزاران همزمانی دیگه که برام از زمانی که قوانین روشناختم واینکه این همزمانی که بااین فایل شمابود هم خیلی برام معجزه وار زیبا بود واز اینکه حتی لحظه ای به خدا وهدایتش شک کردم از خودم خجالت کشیدم ولی درس عبرتی بود برام برای هدایت‌های بعدی

    خدایا شکرت ممنونم وسپاسگزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1846 روز

    به نام خالق شگفتی ساز سلام .

    خدا جونم متشکرم برای دیدن و گوش کردن به این فایل زیبا متشکرم برای حال خوبم برای این اینترنت این محیط و این سایت که فراهم شده تا زیبایی هارو ببینیم و از زیبایی ها از قوانینت بگیم و بشنویم خدایا متشکرم برای الگوهای خوبی که بهمون نشان میدی برای دیدن زندگی استاد و مریم جون که نتیجه عمل به قوانین هست برای خواندن کامنت های بچه های سایت و لذت بردن از آنها خدایا شکرت هزاران هزار بار شکر .

    خدایا همین جا قول میدم هر هدایتی که شدم و به هر همزمانی که برخوردم بنویسم تا بیادم بمونه تا بیشتر و بیشتر هدایت هات ببینم به سمتشان هدایت بشم خداجونم شکرت هزاران هزار بار شکر .

    استاد سه تا از همزمانی های امثال که یادم هست میگم و همه این ها هدایت رب

    من عاشق بارون و قدم زدن زیر بارونم . یه چند شب پیش که داشتم فکر میکردم فردا برم پیاده روی یانه آخه اون روز ، برای خودم روز استراحت گذاشته بودم و میخواستم کامنت بنویسم و کامنت بخوانم و فایل هارو ببینم خدا جونم بهم گفت خوب چه کاری تووخونه بشینی پاشو برو بیرون تو پارک این کارها رو انجام بده اینم یه تجربه جدید میشه برات منم از خدا خواسته گفتم باشه وقتی صبح رفتم بیرون هوا ابری و خنک خنک بود من عاشق این جور آب و هوام یه مدت که تو پارک بودم دیدم داره بارون نم نم میاد اول خواستم بمونم بعد نظرم عوض شد به سمت خونه برگشتم اونم زیر همچین بارون دلنشینی تو راه برگشتم رفتم تاپ سواری خیلی کیف داد وقتی هم رسیدم خونه بارون شدید شد. واقعا اون روز به شدت لذت بردم خدایا شکرت شکر🤩 . قرار گرفتن در زمان مناسب در مکان مناسب

    چند وقت پیش هم بعد از این که یکی از فایل های سفر به آمریکا رو که داشتم گوش می‌کردم راجب کامنت زیبای سودا عزیز صحبت می‌کردید احساس کردم اون طوری که باید درک نکردم پس هدایت شدم به نوشتن کامنت سودا عزیز و گفته های شما این که آسان شویم برای آسانی ها خوشم اومد از این خواسته اما درست متوجه اش نشده بودم تا این که بازم هدایت شدم تو کامپیوترم به یه کتاب که مدت ها قبل دانلود کرده بودم و مطالعه نکرده بودم راجب عملکرد ذهن و مغز و ….. بود فکر کنم همون شبش بود که به سمت آیه ۲۸۶ بقره بارها و بارها خوانده بودم اما متوجه نمی‌شدم اون شب با مرور آیه و قرارگرفتن دعای زیبای سودا عزیز و مطالب کتاب و حرف های شما که همه همه پشت سر هم به ذهنم خطور کرد تازه متوجه مفهوم آیه شدم تازه فهمیدم چقدر این خواسته مهم و کاربردی و خدا چه زیبا خودش تو قرآن گفته بخواهید به سمت آسانی ها هدایت بشید تا من شما رو هدایت کنم همون آسان شدن کارها برای ذهنم برخلاف گذشتگان که از نظرشون سخت بوده .

    از اون شب این خواسته شده ورد زبونم و میبینم چقدر قشنگ خدا جونم کارها رو برام ساده و راحت انجام میده حتی مدیریت ذهن . خدایا شکرت شکر

    خداجونم آسان کن من برای آسانی ها و آسانی ها رو برای من آسان کن🥰 .

    اما بزرگ ترین همزمانی که باعث شد جون پدر و مادرم در امان باشه به حقیقت که خداوند بهترین حافظ و نگه دار هست .

    چند ماه پیش برای کارهای کشاورزی همگی خانوادگی می‌خواستیم بریم یزد روستای پدرم اونم با ماشین خودمون اما چند ساعت آخر برنامه عوض میشه و با اتوبوس به همراه مادرم میرند برخلاف همیشه که مدت بیشتر در شهر می موندند و استراحت میکردن با اصرار پدرم به همراه پدر بزرگم همون صبح به سمت ده حرکت می کنند ، در حد ۵ یا ۶ دقیقه بعد از این که می‌رسند خونه پدربزرگم در روستا و در باز کنند برند داخل تو این تایم بابام که جلوی در ورودی بود و عقب تر متوجه اومدن سیل به سمت شون میشه و به پدربزرگ و مادرم که داخل خونه رفته بودن اطلاع میده و میان بیرون ( امسال بارون سیل آسایی در یزد اومد جوری که هیچ کس باورش نمیشد، اونم بعد سالیان سال شکر خدا بارون پر برکتی بود . )(,اینم بگم خونه پدربزرگم ۲۰ تا ۳۰ قدم از رودخونه بالاتر هست و پدرم در مسیر رود خونه اون روز بوده ) .

    بعد اون اتفاق بارها و بارها مرور کردم دیدم اگه ماشین می‌بردند یا لحظات آخر اتوبوس نمی‌گرفتند یا سریع تر حرکت نمی‌کردند به سمت روستامون معلوم نبود الان چه اتفاقی براشون افتاده بود تازه با رفتنشون به روستا بعد اون سیل از نشست خونه جلو گیری کردند که اگه اون روز نمی‌رفتند خدا می دونه چقدر باید هزینه زمانی و مالی برای تعمیر و باز سازی خونه انجام می‌دادند .

    و با نرفتن من به یزد توانستم کلی از کارهای دفتری و حسابداری پدرم پیش ببرم تا وقتی که بتوانند برگردند .

    خدا جونم شکرت برای هدایتگر بودنت . برای حافظ و نگه دار بودنت یا رب العالمین. شکر .

    در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادت مند در دنیا و آخرت باشید .❤️🌺🌹😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    سمانه گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام به استاد قشنگم و مریم جان بی نظیرم و همه دوستان هم فرکانسی خوبم

    استادجانم در این فضای ملکوتی و عرفانی و خداگونه منم خیلی احساساتی شدم و دوست داشتم با خدا گفتگو کنم و ازش سپاسگزاری کنم

    خداجونم خدای خوب و مهربونم من فقط به تو ایمان دارم من فقط از تو انتظار دارم خدای خوبم در زمان مناسب منو همیشه در مکان مناسب قرار بده همونجایی که همه نعمت هات یه جا جمع شدن

    کمکم کن هدایت هاتو ببینم قلبمو باز کن به روی نشانه ها رها باشم قفل نباشم روی ذهنم . اسیر ذهنم نباشم فقط با شهود و الهام قلبی و هدایت تو جلو برم خداجونم ازت سپاسگزارم که بهم کمک کردی آدم بهتری بشم عاشقانه آدمای مهم زندگیمو دوس داشته باشم کمکم کردی آرامش داشته باشم کمکم کردی هیچ عامل بیرونی ای رو دلیل موفقیت و شکستم ندونم و اینجوری لحظه به لحظه عمیق بشم توی باورها و رفتار خودم تا روز به روز زندگی بهتری رو تجربه کنم

    خدای مهربونم ازت سپاسگزارم و میخوام منو یه لحظه به حال خودم واگذار نکنی و از بینهایت دستهات همیشه منو هدایت کنی به سمت بهترین شرایط و اتفاقات

    خدایا منو همیشه به راه راست هدایت کن راهی که به آنها نعمت داده ای

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که این فضای قشنگ رو باهامون به اشتراک گذاشتین کلی لذت بردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مائده کردی گفته:
    مدت عضویت: 2531 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    ستایش مخصوص خداوندیست که پروردگار جهانیان است

    خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است

    خداوندی که مالک روز پاداش است…

    سلام به استاد فوق العاده و مریم بی نظیر

    استاد فقط همینو بگم که حتی فایل شما هم برای من همزمانی عجیبی داشت که میخوام خیلی سریع برم سراغ این اتفاقات معجزه واری که رخ داده و همزمان شد با فایل شما…

    استاد جانم این چیزایی که مینویسم عین واقعیت هست و من خودم تا چند روز توی فکر رفته بودم و گفتم خدای من جواب تمام فرکلنس هایی که دارم میفرستم برات که میگم میخوام بهت نزدیکتر بشم میخوام یکتاپرستی و درونم بیشتر کنی

    میخوام توحیدی تر بشم تو داری جوابمو میدی

    استاد حدود سه الی ۴ روز بعد از این اتفاقات توی ایران من قلبم فریاد می‌زد شما میخواین بیاین ایران و اینو هم به مهدی گفته بودم هم هدیه

    و هر روز ایمانم داشت بیشتر می‌شد که شما قراره بیاین انگار یکی داشت بهم میگفت به زودی استاد میاد تا اینکه چند دوز بعدش اون فایل خارق العاده ۵۰ دقیقه ای از شما روی سایت آپلود میشه که خب اون فایلم کلی همزمانی داشت برای من

    وقتی آپلود شد گفتم الله و اکبر

    قلبم میگفت یه چیزی از لستاد تو میشنوی

    استاد من دیگه توجهی به احساسی که بهم میگفت میخواین بیاین نکردم تا اینکه‌…

    حدود دو الی سه روز پیش قبل از اینکه این فایل جدید شما آپلود بشه روی سایت من شب قبل از خوابیدن به سوالاتم پاسخ دادم و خواسته هامو نوشتم و با هدیه کلی حرف زدیم راجب خواسته هامون ک بعدش خوابم برد

    توی خواب با شما بودم و مریم جون دقیقا با فورد بودیم که شما اومده بودین توی شهر ما و در حین حرف زدن با شما و مریم جون بودم که شما به من میگی که بیا بشین پشت فورد بعد من گفتم استاد پس من اگه نشستم پشت ماشین میبرمتون شهر و بهتون نشون بدم

    و خیلی ناگهانی شما میگین نه من نمیتونم بیام

    من میگم چرا استاد ینی چی شما اومدین اینجا بعد میخواین نیاین کل شهر و نشونتون بدم

    شما برمیگردین میگین که نباید بیام صلاح نیست…

    از خواب بیدار میشم صبح ساعت ۷ اینطورا بود که هم یه ذوق بی توصیفی درونم بود هم یه جورایی ناراحت بودم که شما نیومدین شهر و نشونتون بدم

    گذشت من خوابمو برای مهدی و هدیه تعریف کردم و کلی ذوق و خوشحالی درونم بود

    تا اینکه…

    دیروز جمعه ۲۶ آبان ۱۴۰۱

    ساعت ۱ ظهر بود که از تمرین و پیاده روی برگشته بودم چون صبح زود رفته بودم یه جورایی خسته بودم

    افتادم روی تخت و همینجوری که داشتم با گوشیم کار میکردم خوابم برد

    و اما خوابی که دیدم:

    یه خواب روحانی در عین حال ملکوتی

    من بودم و هدیه و مهدی یه جای عجیب و غریب بودم اما بی نهایت شلوغ بود تو صف بودم انگاری

    سرمو برگردوندم دیدم پشت سرم دو تا مرد بودن

    یکی قدبلند و ریشو و روحانی طوری

    دیگری بادیگارد محسوب می‌شد

    مرد قدبلند ریشو گفت دستتو بده منم گفتم چرا بدم ناگهان دستمو گرفت همینجوری که داشت با شصتش دستمو فشار میداد شماره هایی و بلند بلند تکرار می‌کرد و منم همینجوری داشتم نگاش میکردم

    دستم تو دستش بود که یهو حرفایی زد که نشان از ایمان من داشت که من چقد به خدا نزدیک و نزدیک تر شدم

    و جنس حرفاش جنس ایمان و امید و انگیزه بود

    از خواب که بیدار شدم

    چند ساعت بعدش مهدی بهم زنگ زد و گفت مائده استاد یه فایلی گزاشته روی سایت باید حتما ببینیش

    لستاد دقیقا قبل از اینکه بخوابم یکی از دوستای قدیمیم به من توی تلگرام تکست میده که من ایتالیام

    من برگام میریزه میگم الله و اکبر چی میگی

    میگه باور کن مائده دقیقا یه روز قبل از اینکه ایران این اتفاقا توش بیوفته من هدایت میشم به ایتالیا

    و بعد خواب من و حرف رفیقم و در نهایت هدایت میشم به فایل شما

    میشینیم با هدیه فایل و می‌بینیم

    و هر قسمت و تیکه از فایل استاپ میزنیم و هر همزمانی های زندگیمون حرف میزنیم که چقد اتفاقاتی افتاد و ما اینجا و این نقطه هستیم

    استاد وقتی برگشتی گفتی من بلیط ایران گرفته بودم قلبم داشت از جا کنده می‌شد و فایل استاپ کردم و تا چن مین بهت زده شده بودم

    به خدا گفتم الله و اکبر داری چیکار میکنی با من

    من قلبم فریاد زده بود شما قراره بیاین

    بعد تو خواب من شما میاین میگین نمیتونم بیام باهات صلاح نیست این چه قانونی هست که اینقد دقیق عمل کرده

    فرکانسهای شما لینقد زیاده اینقد روی خودتون دارین کار می‌کنید که اینجا ما دریافتش میکنیم

    الله و اکبر ….

    خداوند همه چیز می‌شود همه کس را

    این همزمانی که برای من اتفاق افتاد و مصادف شد با فایل شما و این حرفای ناب اعلی که نشات گرفته از ذات الهی درونت بود

    همشونو با گوشت و پوست و جون دریافتش کردم

    و من چقد شکرگزار الله هستم که اینقد منو داره هدایت میکنه و چقد لذت بردم زمانی گه برگشتی گفتی استاد که وقتی نشونه رو دریافت کردم تصمیم و عوض کردم و مسیر و جهت دادم به سمت سفر به دور آمریکا

    شما الگوی واضح در برابر توحید در عمل هستین

    شما الگوی واضح در برابر ایمان درر عمل هستین

    شما استاد الگویی هستین که قانون و زندگی می‌کنید

    خدای من

    نمیدونم چی بگم از دیشب

    دستم به نوشتن نمی‌رفت تا اینکه امروز تو حال و هوای کامنت خوندن بودم که قلبم گفت برو بنویس مائده

    این همزمانی برای من نشانه از مهاجرت بود چون من مدتی هست دارم روی مهاجرت کار میکنم

    و تمام توجه و تمرکزمو گزاشتم روی نکات مثبت و زیبایی و خواسته هام و غیر از اتفاقات خوب به خداوندی خدا برام اتفاق نیوفتاده

    هر قدمی برمیدارم هر کاری میکنم حتی یه لیوان آبم که میخورم همش به نفع من رخ میده و سود من اتفاق میوفته

    و من قلق این جهان قشنگ دستم اومده

    خدای من شکرت خدای من شکرت خدای من شکرت…

    همزمانی دیگه ای که اتفاق افتاد دقیقا امروز

    اومدم بشینم مثل همیشه به آموزش سایت دیدم چون هدایت شدم که باید سایت ببینم

    نشسته بودیم دوتایی منو مهدی داشتیم استارت آموزش هارو میزدیم که دیدیم Xmap بالا نمیاد

    و روشن نشد گفتیم خیریتی هست جتما باید یه کار دیگه انجام بدیم که مهدی برگشت گفت مائده دیشب از زبون دو نفر راجب بازار یه جیزایی شنیدم

    احساسم میگه باید بریم بازار و دوباره بررسی کنیم

    (بازار کریپتو) بعد منم بدون هیچ مقاومتی گفتم بزن بریم

    استاد باورت نمیشه از زمین تا آسمون تحلیل تغییر کرد رنگ تحلیل جنس تحلیل همه چیش از ریشه تغییر کرد

    الله و اکبر الله و اکبر الله و اکبر

    وقتی شروع کردیم به تحلیل کردن گفتیم ما هیچی نمیدونیم خدایا ما هیچی نیستیم همه جی تویی خودت هدایتمون کن به تحلیل درست

    خودت هدایتمون کن از اینکه قراره چه اتفاقی بیوفته

    خدا قوروبنش بشم نزاشت به یه ساعت بکشه

    اشک تو چشای هردومون جاری شد و گفتیم الحق که خودشه الحق که همه چی می‌شود همه کس را

    به شرط پاکی دل

    به شرط طهارت روح

    به شرط پرهیز از معامله با ابلیس

    استاد استاد استاد باورتون میشه که با یک همزمانی کوچیک ینی کانکت نشدن ما به xmap

    هدایت شدیم که باید چارت و دوباره بررسی کنیم

    تا چن ثانیه قبلش مصمم بودیم به تحلیلمون و معالمه باز داشتیم استاد باورت میشه معامله هامونو زودتر از آنچه که ضرر کنیم گفت ببندین😭😭😭😭

    الله و اکبر این چه خداییه فقط کافیه بهش باور کنیم

    فقط کافیه ایمان بیاریم بهش

    فقط کافیه تمام این حرفایی که میزنیمو بیاریم توی عمل

    لستاد چرا میگم شما الگویی واضح در برابر ایمان در عمل هستین چون شما از کوچیکترین اتفاقاتی که میوفته درس میگیرین و میگین پشتش یه حکمتی هست

    از اون مواد شوینده ای که به طور معجزه وار جلو در ماشینتون ظاهر میشه و شما میگی این الکی تا اینجا نیومده حتما حکمتی داشته برمیداری میزاری توی ماشین بعد که ۱۰۰ کیلومتر که از تمپا فاصله میگیری عزیزدلتون تکست میده که نیازمند اون شوینده هست

    از کوچیکترین نشونه ها شما هدایت های الهی و دریافت می‌کنید خدای من

    لستاد شما چرا شدین استاد عباسمنش شدین باید فرقی بین شما و بقیه باشه دیگه….

    الان دارم میفهمم چرا خداوند منو به سمت شما هدایت کرد

    چرا بهم گفت مائده عباسمنش الگوییه بی نظیری هست برای تو

    الان دارمم میفهمم

    چون توی زندگیم تمام تلاشمو میکنم که از کوچیکترین حرکت ها من نشونه بگیرم و ازشون نگذرم

    چشامو تیز کنم

    از خدای بزرگم میخوام که قلبم و باز کنه برای روشنایی ها

    گوشامو تیزتر و قوی تر کنه برای دریافت نشانه ها

    چشم هامو بیناتر کنه برای دریافت الهامات

    هر روز از خدای بزرگم توی ستاره قطبیم مینویسم گه منو بزار روی دوشت و با خودت ببر منو

    استاد باور میکنی که دقیقا حرفایی گه توی این فایل گفتی نکته به نکتشو من توی ستاره قطبیام هر روز مینیوسم و نتایج ها داره رخ میده

    اتفاقات عجیب و خارق العاده

    و فقط شکرگزار الله هستم….

    سوره حمد شده آیین زندگی من

    ناشده روزم بدون این سوره و دریافت الهلماتش شروع بشه

    هر روز صبح قبل از اینکه ستاره قطبیمو بنویسم

    سوره حمد و مینویسم و با عشق تکرارش میکنم

    وای استاد وای یکی دیگه از تمرین هایی که به طور خارق العاده داره تاثیر میزاره روی زندگیم

    موفقیت هایی که کسب کردم و مدام و مدام مرور می‌کنم

    و هر لحظه به خودم میگم که ایمانم بیشتر بشه

    و استاد استاد استاد

    اصن بزار بگم این اتفاقا چرا داره میوفته اللن دارم میفهمم

    به خاطر اینکه من دو ماهی هست که هر روز و هر لحظه دارم میگم که خداوند بیشتر از من می‌خواهد که من موفق بشم

    خداوند بیشتر از من میخواد که من به خواسته هام برسم

    این کلمه و عبارات کلیدی  هست که با موفقیت هام ترکیبشون می‌کنم و هر موفقیتی که مرور میکنم و ویس هایی که از صدای خودم گرفتم و پلی میکنم

    در کنارش میگم چون خداوند بیشتر از من دوست داشته که من این موفقیت و به دست بیارم

    و دوباره هر موفقیتی که دارم با صدای خودم گوش میدم در ادامش میگم چون خداوند بیشتر از من دوست داره که من این معجزات و توی زندگیم تجربه کنم برای همین کمکم میکنه😍😍😍😍😍😍

    این تمرین خیلی همزمانی ها برای من ایجاد کرده

    لین تمرین برای من معجزه وار ترین لحظاتمو رقم زده

    بی نهایت سپاسگزارت هستم استاد خارق العاده😍❤️

    و همزمانی آخری که میخوام توی این فایل بگم:

    منو مهدی حدود چندهفته ای هست که خداوند هدایتمون کرده سایت بزنیم و هردومون جداگونه

    اولش استاد قرار بود تیمی باهم یه سایت بیاریم بالا

    از اونجایی که خدای بزرگم بیشتر از ما دوست داره که ما رشد کنیم خیلی خوشگل از طریق نشانه ها هدایتمون کرد به سمت جداگونه سایت زدن و جداگونه برند شخصی بالا آوردن که خب ما هم الا نیوردیم و پر قدرت رفتیم سمتش

    این برند شخصی که هردومون داشته باشیم و هردومون دارای یه سایت متفاوت باشیم هم همزمانی ها داشت

    شب قبلش من هدایت میشم به یک فروشگاه لباس زیر زنانه که خب یکی از دوستام مدیر فروشگاه بود

    نشستم باهاش حرف زدم که خیلی عجیب داشت از برند شخصی حرف می‌زد و داشت میگفت برای فروشگاهم میخوام سایت بزنم و یه چیز جالب که من جذبش شدم و خداوند میخواست از این طریق با من حرف بزنه این بود که اون خانم یه حرکتی زده بود توی مغازش که هیچ کدوم از فروشگاه های لباس زیر زنانه اینجا نداشتن چنین چیزیو برای همین شده بود بهترین فروشگاه که برگشت گفت من از روز اول درآمد خوبی داشتم که خب شد برای من نشونه و همزمانی پیدا کرد با ایجاد سایتی جداگونه برای هرکدوممون😇🙃

    خب میخوام از اینجا بگم که استارت سایت ما با چه همزمانی هایی رقم خورد

    ما تصمیم گرفتیم آموزش های سایت و خریداری کنیم و بشینیم در کنار کارمون در راستای هدفمون سایت هم بیاریم بالا اما هنوز اقدامی براش نکرده بودیم

    فکر کنید ما شنبه تصمیم میگیریم که حرکت کنیم به سمتش فرداش که میشه یکشنبه من میرم دانشگاه کلاس دارم بعد از اینکه کلاسم تموم میشه

    یکی از دوستام بهم میگه بیام بریم سمت ساختمون انسانی بعد برو

    گفتم اوکی

    حالا از جایی که ما بودیم تا ساختمون انسانی چند متری راه بود

    رسیدیم ساختمون انسانی و در حین حرف زدن با دوستم ناگهان چشم روی تابلو اعلانات گیر میکنه

    میرم سمت تابلو میبینم نوشته برگزاری همایش قانون های منظم در کسب و کار

    همونجا گفتن الله و اکبر نشونه است

    رفیقم کنارم بود گفت چه خبره مائده چیزی شده😂

    تو دلم گفتم این چی میفهمه😁

    بهش گفتم نه عزیزم چیزی نشده فقط این همایش برای من نشونه است

    خلاصه چی بشه من بعد از کلاسم پاشم برم ساختمون انسانی بعد بربخورم به همایش

    (دقیقا یاد اون زمانی افتادم استاد رفتی تهران بعد سرتو آوردی بالا و چشمت خورد به همایش)😍

    گفتم خودشه نشونه است

    اومدم خونه با چه ولعی داشتم برای مهدی تعریف میکردم که مهدی ببین چه همزمانی

    ما دیروز داشتیم راجب سایت حرف میزدیم همین امروز صبحم باهمدیگه داشتیم برنامشو می‌ریختم بعد من هدایت بشم به این همایش

    مهدی باید بریم باید بریم

    مهدی بچه هم اولش مقاومت کرد بعد یادش آوردم داستان هدایت استاد و همزمانی هارو براش گفتم

    اونم از آخر قبول کرد

    حالا اینجاش قشنگه😍😎

    هزینه همایش بود ۱۵۰ تومن یه سانش

    سانش بعدی بود ۱۵۰۰ میلیون تومان

    بعد ما گفتیم ۱۵۰ تومنشو ثبت نام میکنیم که خب تماس گرفتم ثبت نام کنم

    زمان ثبت نام بهشون گفتم من تبلیغات روی تابلو دانشگاه آزاد بود دیدم و گفتم دانشجو هستیم

    گفت باشه چند دقیقه صبر کنید باهاتون تماس میگیرم

    هزینه ثبت نام ۱۵۰ بود دیگع درسته؟؟؟!!!

    اما چون من دانشجو بودم برای ما نفری ۱۱۰ افتاد😍😍😎😎

    اینم از یه همزمانی دیگه خدای من شکرت

    خلاصه که بهتون بگم رفتیم همایشو توی همایش دقیقا هدایت شدیم به کسب و کار

    الله و اکبر😍😍😍

    چیزی که منو مهدی چند هفته ای بود درگیرش شده بودیم بعد که تصمیم گرفتیم حرکتی براش بزنیم

    خداوند به قول مریم جون عزیزدل مهره تاییدشو زد گفت حرکت کن بنده من

    من خودم هواتو دارم چون خودم بیشتر از تو دوست دارم که تو موفق بشی و خرسند بشی و به درآمد های فوق العاده برسی😊☺️😌

    اینم از یک همزمانی دیگه که خدای بزرگم چه ها کرده توی زندگیم و قراره چه ها بکنه

    چون من یه فرکلنس هایی فرستادم قراره کلی اتفاقای خوب و جذاب و شیرین و تجربه کنم😇😎🥰

    استاد  جانم مریم جانم

    عزیزدلم هستین باور کنید نمیدونم چطوری شکرگزاری کنم برای وجودتون

    برای اینکه اینقد عشق هستین

    خدای من شکرت خدای من شکرت خدای من شکرت

    استاد در ضمن اینم بگم لایوی گه با استاد عرشیاتفر گزاشتین و من چندین بار میبینم و دیدنش سیر نمیشم

    سر اون لایو من دررونم غوغا شد و شما نمیدونید چه اشک ذوقی ریختم و نمیدونی استاد توی اون لایو با اون حرف‌هایی که از سر وجودتون میومد چه کردین با من

    که توی دفترم نوشتم و کلی شکرگزاری کردم🥹🥲❤️

    خلاصه اینکه عاشقتونم عوشقتونم

    خداوندا ما راه به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه کسانی گه غصب کرده ای و نه گمراهان🙂✨🪐❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: