پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانی - صفحه 36
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/11/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-11-18 06:32:302022-12-14 08:24:44پیروی از هدایت الهی و پدیده همزمانیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
فایل فوقالعادهای بود، مخصوصا این کویر زیبا
درمورد تمرین این فایل من مبخوام یکی از بزرگترین همزمانیها و هدایتهای خداوند مقتدر رو براتون بنویسم
دو ماه پیش بود که تردید داشتم از شغلم که فروش ایمپلنت بود و هیچ علاقهای هم بهش نداشتم استعفا بدم یا نه؛ چون اون اواخر نه تمرینات بازیگریم اجازه میداد اونطور که باید در شغلم موفق بشم و نه شرایط شغلیم این اجازه رو میداد که اونطور که باید به تمرینات بازیگریم بپردازم. از طرفی، بطرز خیلی عجیب حتی قراردادهایی هم که تا تحویل جنس پیش میرفت یهو به هم میخورد طوری که خود مدیرمون هم توش مونده بود و میگفت حکمتی چرا جدیدا هیچی واسهی تو خوب پیش نمیره؟ اما من میدونستم اینها کار خداست که داره به من میگه زمان خارج شدن از این شغله؛ چون اون دو سه ماه پیش اگر یادتون باشه بخش اعظمی از فایلهای رایگان استاد درمورد تمرکز گذاشتن روی حوزهی مورد علاقهمون بود و من داشتم علاوه بر این فایلها دوره روانشناسی ثروت1 رو هم که تازه به لطف خدا خریداری کرده بودم پیش میبردم. داشتم مصاحبهی سحر هاشمی که از بنیانگذاران کافیشاپهای زنجیرهای ریپابلیک در لندن بود رو میدیدم که اون هم یه زمانی معضل منو داشت و توی شغلی بود که دوستش نداشت. در قسمتی از مصاحبهاش میگه “اما من میدونستم که وقتی که بپری تور نجات هم پیداش میشه.”
پس تمام قلبم میگفت که باید استعفا بدم؛ چون علاقهام بازیگری و نویسندگی بود نه فروشندگی ایمپلنت. پس به الهامات درونیم گوش کردم و استعفا دادم. و بعد مات و مبهوت شدم از اینکه انقدر زود تور نجات پیدا شد. و خوشحال از اینکه تونستم به الهامات خدام عمل کنم و هدایت بشم به فصل جدید زندگیم. چند روز بعد از استعفا، آموزشگاه کارگاههای فیلمنامه نویسیای رو شروع کرد که مخصوص ما هنرجویان ممتاز و بطور رایگان برگزار میشد. و بلافاصله بعد از آن پروژههای ساخت چند فیلم کوتاه شروع شد. بعد از این اتفاقات، استادمون که کارگردان نمایشنامهی هملت هست که انشاءالله میخوایم روی صحنه ببریمش، تمام اماننامههای مربوط به تاخیر در تمرینات هملت رو پاره کردن و سوگندنامهای امضا کردن مبنی بر حذف کسانی که بطور منظم در تمرینات حضور پیدا نمیکنن و گفتن که از چند وقت دیگه ما باید فولتایم از 10 صبح بریم تمرین. اگر استعفا نمیدادم، در این مدت تمام این فرصتها رو از دست میدادم. نه تمرینات هملت رو میتونستم مرتب برم و نه در کارگاه فیلمنامهنویسی و نه در ساخت فیلم کوتاه میتونستم شرکت کنم چون باید میرفتم سرکار. در این مدت مدام این هدایتها و همزمانیهای خدا رو به خودم یاداوری میکنم و این آیهی 38 سورهی بقره مدام در گوشم خونده میشه:
“قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا ۖ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ | گفتیم: «همگی از بهشت، فرود آیید! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.»”
خدا رو شکر میکنم که منو هدایت کرد و بهم این قدرت رو داد که بتونم به هدایتهاش گوش کنم.
ممنونم اول از خدا و بهد از شما استاد و خانم شایستهی عزیز که این فایل رو برامون آماده کردین
انشاءالله به فضل خدا همگی همیشه شاد و موفق و خوشبخت باشیم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت🙏❤
چقدر لذت بردم از این موفقیتهای شما از این همه هم زمانی از این همه ایمانی که نشون دادی،توی موقع خواندن کامنت با اینکه برای کاری عجله داشتم ولی اصلا متوجه گذر زمان نشدم و در حال لذت بردن بودم،برات آرزوی موفقیت های بیشتر و بیشتر دارم جناب آقای رکن آبادی
سلام استاد جونم سلام مریم جون….
بعد از ماهها میخوام این کامنت و بزارم اینجا….
ک نقطه عطف کل زندگی من شده….
مادرم خیلی به بیزنس و خرید و فروش علاقه داره و سالها بود ک همش میگفت دوست دارم ی مغازه داشته باشم ولی همش ما مخالفت میکردیم….
ی روز بعد از اخرین امتحان ترمم ی حسی بهم کفت بریم ببینیم مغازه های شهرمون چطورن اگه مناسب بودن ی مغازه برا مامان بگیریم خوب دوست داره مغازه داشته باشه چیه مگه اینطوری کمترم فکر و خیال میکنه و سرش گرم کار میشه ….
خلاصه با مامانم رفتیم و چند تا مشاوراملاک سر زدیم و قیمتها بالا بود یا مناسب کار ما نبود…از جلوی اخرین املاکی ک داشتیم رد میشدیم گفتم بزار حالا ی سری ام ب این بزنم (ته ذهنمم این بود که عمرا داشته باشه) املاکیه گفت خودم ی مغازه دارم ک سه ماهه ب یکی دادم اونم میخواد بلند شه همین امشب شما پول و بدین اون فردا بلند میشه …
خلاصه اون مغازه رو مامانم پول شو جور کرد و قرار داد نوشتیم و به محضی ک قرارداد نوشته شد و از املاک اومدیم بیرون مامانم پشیمون شد گفت من فعلا کاری راه نمیندازم مغازه مال تو باشه هر چی میخوای بریز توش مشغول باش درس تم بخون(دانشگاهها مجازی بود سال 99)
و دقیقا هفته قبلش یکی ب من گفته بود ک ی مغازه بگیریم و جنس و پول از من مدیریتش با تو و سود مون نصف نصف….
و منم ک بدون هیچ سرمایه ای بودم رو حساب اون دوستم ب مامانم گفتم باشه و مغازه مال من شد…..
و استاد نقطه عطف من از همونجا شروع شد کل مسیر زندگیم تغییر کرد و تازه سه ماه بود ک با شما اشنا شده بودم و اون مغازه شد ی مکانی ک من روزی 8 تا9 ساعت تنها بودم ب دور از هر ورودی با خیال اسوده و من بودم و سایت و شما و دفترام…..
دانشجوی پزشکی بودم و اصلا از خودم و زندگیم راضی نبودم و اصلا نمیدونستم از دنیا چی میخوام همیشه حالم بد بود سر جای درستم نبودم نمیدونستم چی منو راضی میکنه و همه اینا ناخوداگاه بود و اینطور ک الان دارم در مورد حال اون موقم مینویسم اصلا اگاه نبودم ب حالم و فقط حالم بد بود…
اون مغازه رو پوشاک و لباس زنونه پر کردیم و چند وقت بعد فهمیدم ک اون خیابون دقیقا محل مغازه های پوشاک اون منطقه بود بدون اینکه من بدونم….
اون مغازه از بهترین مغازه های اون خیابون بود چون ی قسمتی داشت ک فضاش از فضای مغازه کلا جدا بود و میتونستی راحت استراحت کنی بدون اینکه مشتری دیدی داشته باشه ک اون قسمت شده بود اتاق شخصیم برا کارکردن روی خودم و فایلای رایگان هیچ مغازه ای تو اون خیابون اونطوری نبود…..
استاد همش همزمانی بود از هفته قبلش یکی ب من بگه مغازه بگیریم باهم بعد من یهو ب دلم بیفته ک بعد چند سال برا مامانم مغازه بگیریم بعد مامانم به محض تموم شدن قرارداد پشیمون بشه بعد اون مستاجر قبلیه داشت دعا دعا میکرد یکی مغازه رو بگیره و اون بره تمام این شرایط و خدا برام جور کرد ک من فقط تنها باشم و ب خودم و حالم فک کنم و از سایت استفاده کنم….و استاد همونجا ب اندازه ی کل سالای عمرم خودمو شناختم مسیرمو کلا عوض کردم فهمیدم ک عزت نفسم باید درست بشه کلی رشد کردم تو اون یه سالی ک مغازه بودم ب اندازه کل عمرم….
و بماند ک هدایتهای دیگه ای شدم
عاشقتونم😘
چطور خداشمارو هدایت کرد وقتی شما تسلیم شدید وقتی شما آرام شدید؟
پارسال برای پاگذاشتندروی ترسهام تنهایی رفتم سفر به یه جای تقریبا دور
وبنابه دلایلی فقط دوروز میتونستم تو اون شهر بمونم
موقع برگشت وقتی رسیدم به ترمینال،گفتن بلیط برای امروز نداریم وبرید فردا بیاید (اینم بگم که به همه دادوبیداد میکردن که آقا نداریم خستمون کردید برید دیگه ولی به من درکمال احترام گفتن نداریم )من شوکه شدم اما فورا کنترل ذهن کردم قلبم گفت یه چند لحظه همین جا بشین داخل ترمینال گفتم باشه قلبم بازگفت من آوردمت خودم میبرمت ،میدونستم خدا ایمانم رو ضایع نمیکنه وبه شجاعان پاداش میده ولی نمیدونستم چطوری فقط میدونستم که نباید ازاون در خارج بشم
باورتون نمیشه
مسیول ترمینال که صاحب اصلی اونجا بود اومد درگوشم گفت:« بهت بلیط میدم بخاطر آرامشت»🥺
تازه جالب اینجاست موقع سوارشدن به اتوبوس بامن اومد داخل وکلی اینوراونوکرد که یه صندلیِ تک بهم بیوفته وراحت باشم
جالبتر اینه بعد نیم ساعت بهم زنگ زد وکلی معذرت خواهی کرد که تروخدا ببخشید نتونستم صندلی های جلوتر برات جابازکنم و…
من هنگ شدم وفقط میگفتم خدایا این تویی ،این تویی که هوامو داری ،آخه چقدر تو بزرگی واجابت میکنی وقتی ایمان بندت رو میبینی که صاحب ترمینال که یه پیرمرد ثروتمند بااون همه دبدبه وکبکبه بیاد این کارهارو واسه من بکنه
اینجا یکی از جاهایی بود که به وضوح هدابت خداوند رو فهمیدم درست وقتی که باایمان رفتم وپاروی ترسم گذاشتم
استاد عاشقتم با تمام احساسم ازتون سپاسگذارم که این شکل زندگی کردن رو عملی کردید نتیجه گرفتید وبه ماهایی که درمدارش بودیم یاد دادید 🙏❤️
ممنونم از خانم شایسته عزیزدل واسه همه چی
دوستون دارم ❤️🌹
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدایا بی نهایت ازت سپاس گزارم که همیشه من را هدایت میکنی و ازت بی نهایت سپاس گزارم که من را با استاد عزیزم آشنا کردی.
استاد جانم و خانم شایسته عزیز واقعا لذت بردم از این فایل زیبا بی نهایت ازتون بابت تمام آموزشهاتون و زحماتتون سپاس گزارم.
استاد جانم حدود دو سال که با شما و آموزش های بی نظیرتون آشنا شدم و با عمل به قانون نتایج خیلی خوبی گرفتم ولی همچنان باید روی خودم با تعهد کار کنم و روزی میام از نتایج شگفت انگیزم براتون مینویسم.
همیشه سپاس گزار خدای مهربانم که شما را در زندگی من قرار داد و چنان تاثیری در زندگی من گذاشتید که فقط خدا میداند، دوستتون دارم و براتون آرزوی سلامتی و سعادتمندی دارم♥️
درود به همه ی همفرکانسی های عزیزم
خدایاشکرت سپاسگزارم ک منو تو بهترین مکان و بهترین زمان قرار میدی
سپاسگزارم برا هدایت شدنم ب این فایل
استاد جان و مریم عزیزم ممنونم برای این سایت فوق العادتون برای فایل های دانلودی ارزشمندی کرایگان در اختیارمون قرار میدین و این زیبایی ها رو به اشتراک میزارین😍💚
وقتی استاد تو فایل گفتن که نشونه دریافت کردن ک سفرشون رو کنسل کردن
گفتم خدایا کاش استاد نشونه شونو بگن تا درکم بهتر بشه از دریافت نشونه و الهامات
و یکبار دیگ بهم اثبات شد کخدا چقدر سریع الجوابه و حتی جزئی ترین سوالاتمونو هم جواب میده😍😍
خدایا سپاسگزارم که همیشه هستی
واقعا همینطور ک استاد گفتن همیشه استاد هدایتمون میکنه و داره باهامون صحبت میکنه و این ماهستیم ک باید قلبمون رو باز کنیم برای دریافت
خدایا قلب ما رو تسلیم خودت کن تا الهامات رو بشنویم و بهمون ایمان و عملگرایی بده
امین💚☘️
❤💚بنام خدای مهربانم ک عاشقشم و شکرگزار نعمتهاشم ک تا بدین لحظه بمن داده🥰🥰 و هدایت شدم ک با شما رشد کنم
درودددددددد الله یکتا بر یگانه استادی ک دست خداست بر روی زمین و نمونه یک انسان متواضع و عمل گراس ک زندگی ملیحه و میلیونها نفر رو تغیر داده و اونها رو دوباره با خدای مهربون آشتی داده،درود ب غیرت و شرفتون استاد عزیز و مهربان😘😘❤❤❤😍😍😍😍
عاشق شما و همسر مهربونتونم ( چقدر این بانو متفاوته) و همیشه کیف میکنم از نوع روابط شما باهم در زندگیتون،انشاله خدا عمر هزاران ساله به هردوتون بده (آمین) 😘😘
😊😊استاد عزیز من تقریبا 4 سال شده به لطف خدا ک ازش خاسته بودم کمکم کنه ،نمیدونم چطوری و از کجا با فایل های رایگان شما آشنا شدم و باورهای منو متحول کرد و خودمو تازه پیدا کردم ،از زمان شروع تمرینها دردها و رنج های خیلی زیادی برام بوجود آمد و مقاومت های ذهنی شدید و اتفاقات ناگواری ک قطعا جذب خودم بود و….کلا انگار زندگی م و خودم کوبیده شدم و از نو ساخته شدم
🤗🤗🤗بالاخره میتونم بگم شاید ی تایمی هست ک اتفاقات رو ب بهبود هست و مطمئنا ضعف از من بوده ک نتونستم قوانین رو رعایت کنم تا نزدیک نقطه موفقیت میرفتم و تهش دوباره یاس و ترس و… و اینقد این اتفاقات تکرار شد ک من درسش رو گرفتم و بالاخره ی جایی تمومش کردم و با خودم عهد بستم ک خسته شدم از این همه تکرار اتفاقات بد و… ،
سال 1400 یکی از بدترین سالهای زندگی من و درد آورترین ها بود برام چون زندگیم متلاشی شد وبرادر عزیزم فوت شد و…از دیدگاه دیگران خیلی قضاوت و تهمت و … برام بود
و
اما چون بحث توکل واقعی و هدایت بود برام دیگه از سر راه خدا کنار رفتم و گفتم خدایا واقعا هدایتم کن بسمت کار درست و مسر صحیح
و
از زاویه نگاه خودم چون 🌷🌾💚🌺⚘🍀
همش یاد صحبتهای شما میافتادم ک خیلی از مسایل ظاهرشون تلخه🤔 اما باطن اون خیلی عالیه (چون خدا از ته ماجرا خبر داره )شاید طلاق ظاهرش بد بود و خیلی میترسیدم اما از زمان رفتن ایشون از کنارم( هدایت شدم خیلی اتفاقی برای خرید خونه توی تهران و ادمهایی ک کاراشو انجام دادنچون من شهرستان هستم و ی ماشین برای خودم خریدم ظرف چند روز و اتفاقاتی ک معجزه بود فقط) من رشد ب نسبت خوبی داشتم و همه متعجب هستن از اینکه من توی این تایم چطوری خودمو جم و جور کردم و پرقدرت تر از قبل ادامه دادم و اتفاقات خوب برام افتاد وگفته شما بمن اثبات شد و مطمئنا ب لطف خدای مهربونم شرایط روز ب روز بسیار عالی تر و زیباتر میشه و آینده بسیاررررررررر لذت بخشی رو حتما میسازم 🥰💚💛🍀🌺⚘
چون طب سنتی ایرانی کار میکنم و دارم تلاش میکنم 🏃♀️🏃 (اینم بگم ک کار من با یک خواب عجیب چند سال پیش استارت خورد و قدم قدم رفتم و هدایت شدم تا بدین جا رسیدم
چون از خدا خواسته بودم ک میخام خدمت کنم)
راستی
من هم مثل شما عاشق سفرم ( البته از کودکی )و مطمئنم بزودی جهانگرد میشم 🌏✈⛴🚅چون تصویرش میبینم😉 البته امیدوارم خدا تمام شرایطشو فراهم کنه 🤗
✅برام ی همسفر خوب و هزینه های مالی
اون رو💰
( چون جزو هدفهام هست🎯🎯)
و توی یکی از اون سفرها مطمئنم روی ماه شما و نازنین بانوی دوست داشتنی رو هم میبینم😘😘
این هدایت هم میرسه بزودی😍😍
از الان براش کلی ذووووووووق دارمممممم آخ جووووون😉😉
فقط خاستم تشکررررر کنم ازتون بخاطر اخلاص و انرژی خوبی ک همیشه از طریق صدا و تصویر ب ما منتقل میکنید و چقدر لذت بخشه☺،وقتی فیلم جاهایی رو ک میرید میزارید حس میکنم خودم اونجام و شکرگذاری بیشتر میشه بابت آفرینش این همه زیبایی ک خدا آفریده ک لذت ببریم اگه بلد باشیم
این فایل بسیارررر بی نظیر بود استاد جان و من کلی اشک شوق ریختم
و برای اولین باره ک کلا نظر گذاشتم توی سایت
🌹🌹
من شما رو از اول آشنایی به همه معرفی کردم و میکنم همچنان، دیشب شاید ساعتها در مورد شما با یکی از دوستان صحبت کردم و سایت شما و یکی از کلیپ های پارادایز رو دیدیم و…
اونهایی ک توی مدار بودن کلی تغیر کردن و رسالتم میدونم ک شما رو معرفی کنم ب همه
و امیدوارم بزودی زود شما رو ملاقات کنممممم✌✌✈✈
استاد جان محبتهای شما هیچ جوری جبران نمیشه 🥰
فقط از الله براتون سلامتی و ثروت و هر آنچه خیر ونیکی هست در جهان رو برای شما و عزیزدلم بانو خواستارم💚❤
عشقی خدای مهربانم ،مرسی ک همیشه و در تمام لحظات هستی😘😘😘😘😘😘😘
با سلام به شما استاد عزیز
در مورد این موضوع که بارها در موردش حرف زدید که اگر برای هر چیزی بجنگید دنیا شما رو به همان سمت سوق میدهد باید موضوعی رو براتون بگم. البته مطمئن نیستم که پاسخی دریافت کنم
من با همسر سابقم حدود 9 سال زندگی کردم که از خصوصیات بارزش این بود که پر از حسادت و خشم جنگیدن برای خواسته هایش بود.و هر جاییکه اون موقعیت برایش ناجالب بود خودش رو به در و دیوار میزد و با جنگیدن هر طور که میشد موقعیت رو بنفع خودش درست میکرد و با منهم دقیقا همین کار رو کرد و حدود یکسال با من جنگید و مهریه ش رو اجرا گذاشت و همه اموالی که داشتم رو ازم گرفت و به واسطه بچه ای که داریم و الانم من با بچم ارتباط دارم میدونم که اونجور که دلش خواسته داره زندگی میکنه و الانم با هیچ جنگی درگیر نیست.
اگر این قانون درست باشه پس باید ایشون همچنان در جنگ باشه ولی اونطور که من خبر دارم بدون جنگ داره زندگیه دلخواهش رو انجام میده.
طبق نظر و گفته شما من فرض رو بر این میگیرم که من یک عوامل بیرونی برای ناخواسته ایشون بودم و ایشون با جنگیدن من رو از زندگیش حذف کرد و الان دقیقا زندگیش بر وقف مرادش هست و تا جاییکه خبر دارم هیچ جنگ جدیدی در زندگیش نداره
و وقتی اینها رو میبینم به کل مسیر شک میکنم
اگر براتون امکان داشت پاسخم رو بدید لطفا
با سپاس
ملکا ذکر تو گویم
که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی
همه درگاه تو جویم
همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
همه عزی و جلالی
همه علمی و یقینی
همه غیبی تو بدانی
همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی
همه کمی تو فزایی
نتوان وصف تو گفتن
که تو درفهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن که تو در فهم نیایی
❤️❤️❤️
سلام استاد عزیزم
سلام مریم مهربون و نازنینم
استاد عزیزم حقیقتا دیدن این فایل برای من خودش هدایت بزرگی بود که خداوند نازنینم دلش میخواست از طریق شما این هدایت ناب و زیبارو بهم منتقل کنه
این رو بهم بگه ک نترس و ایمان داشته باش تو در پروسه ی تکامل خودت هستی و تو داری هرلحظه هدایت میشی
همیشه هدایت خداوند برای من اینجوری بوده که در اون نقطه که خودم هزاران بار جنگیدم تا به نتیجه ای برسم ولی دست ازپا درازتربرگشتم و بعد در یک لحظه که تصمیم گرفتم تسلیم بشم خداوند درهای هدایت و الهاماتش رو روبه من بی منت گشود
و هزاران بار این لحظه رو سپاس
چقدر این موزیک پرمغز و معناست و چقدر تمام اون چیزی رو ک در رابطه باهدایت گفتین به زیبایی گفته:
نتوان وصف تو گفتن
که تو درفهم نگنجی
نتوان شبه تو گفتن
که تو در فهم نیایی
استاد عزیزم حقیقتا من درمرحله ای از زندگیم هستم ک برسر دوراهیی های بزرگ و زیادی قرار دارم
دو راهی هایی که قرار هست بعد از اتفاق افتادن تبدیل ب قالب اصلی زندگیم بشن
ازجمله ادامه تحصیل,انتخاب رشته,اپلای و خیلی دوراهی های دیگه ک ب طبع کوچک ترهستن منتها واقعا روی حال کنونی من تاثیر دارن و واقعا ذهن من رو درگیر خودشون کردن،بنابراین من برسر بی شمار تصمیم گیری هستم تو این لحظه و مدام روزهاست که ب خداوند میگم خدای نازنینم میشه بهم نشونه بدی؟میشه هدایتم کنی؟نکنه تو گفتی و من نشنیدم نکنه تصمیم اشتباه بگیرم نکنه به خواستم نرسم و هزارو یک تردید و اضطراب دیگه ک هرلحظه ب سمتم حجوم میارن
و مدام نسبت ب شرایطم بدبین و حساس بودم و مدام غمگین
اما باشنیدن این فایل،خدای نازنینم خواست بهم بگه ک ببین بنده ی نازنین و عزیزم من دارم مسیر رو برای تو هموار میکنم و قراره ک دست تو دست هم تجارب بی نظیر زندگیت رو رقم بزنم پس نترس و اندوهگین نباش چون من هرلحظه دارم توروهدایت میکنم رهات نکردم و اتفاقات درحال انجامه فقط نیاز به قدری صبر و درضمن تسلیم شدن داره
من هرلحظه منتظر نشانه ها و هدایت هات هستم و از همه مهم تر✨من این درس رو گرفتم ک :دیگ خیالم راحت شد ک من لازم نیست حتما تا اخر مسیر رو بدونم که داستان چیه اصلا قرار نیست ک من صفرتاصد ماجرارو بدونم و بفهمم و براش برنامه ریزی کنم چون کی گفته ک اون برنامه ای ک من میریزم قراره ک بهترین نتیجه رو بده ،در واقع اون برنامه ای که تو برام میریزی بهترین نتیجه رو در پی خواهد داشت و هیچ هم نیاز نداره ک من A to Z اون رو خبر داشته باشم و واسش برنامه ریزی کنم
فقط کافیه ک من از قدم بعدیم خبرداشته باشم و ب اون عمل کنم بدون هیچ نگرانی
و این درس برام وقتی دوباره باز شد ک شما در رابطه با سفر هدایتیتون و بی برنامتون گفتین و گفتین ک اون سفر ب خارج کشور با اینکه ماه هاهم براش برنامه ریخته بودین و کلی هدف پشتش بود اتفاقا انجام نشد و طبق برنامه پیش نرفت و چ بهترهم شد براتون ک پیش نرفت
و بجاش هدایت شدید از سمت پروردگار و دیگ بدون این ک ب ذهن و عقل و برنامه ریزی خودتون اعتنا بکنید و فقط با اعتماد و توکل ب پروردگار راهی این سفر زیبا و بی نظیر شدید و خداروهزاران بار شکر بخاطر تمام این اتفاقات
خداروشکر
ک تو این لحظه ک نیاز داشتم بشنوم بهم گفتی ک نگران چیزی نباشم چون تو تماما هوامو داری
خدای نازنینم چقدرخوب حرفامو میشنوی و ب درد و دلهای شبانم گوش میکنی
عاشقتم و متشکرم ازت
راستی این موزیک زیباهم ک اخر فایل گذاشتین فک کنم متن اورجینالش مال مولاناهست و چقدرر پر مفهومه
واقعا از جناب مولاناهم متشکرم ک ب الهاماتش انقدر دقیق گوش میداده و برای آیندگان اونهارو کتابت میکرده تا امروز ب دست ما برسه
چ خوب میشه اگ همه امون همیشه ب الهاماتمون گوش بدیم و منتظر هدایت از سمت پروردگارباشیم نه اینکه خودمون بخوایم چیزی رو ب دست بگیریم و براش برنامه بریزیم وپیش ببریم
همون بهتر ک در سکوت بنشینیم و بیشتر گوش بسپاریم تا اینکه بخوایم خودمون برطبق دانسته هامون چیزی رو پیش ببریم
من میگم ب الهاماتتون گوش کنید،شما نگید چرا مثلا تو فرض کن که ادیسون ب الهاماتش توجهی نمیکرد اونوقت دنیای امروزیمون رو تصور کن بدون برق چی میشد؟ دنیا قبل الهامات ادیسون و بعدش چقد باهم فرق کرد؟میدونی چرا ؟چون اون ب الهاماتش گوش کرد
یا مثلا دنیا قبل اینکه برادران رایت ب الهاماتشون گوش کنن و بعد اینکه ب الهاماتشون گوش کردن و اجازه دادن تا هدایت بشن رو تصور کن
دنیا قبل اینکه استاد عباسمنش عزیز ب الهاماتش در رابطه مدرس موفقیت شدنش گوش کنه و بعد اینکه ایشون ب الهاماتشون توجه کردن و وارد این مسیر شدن
حالا از من ب شما نصیحت دنیا قبل این ک شما ب الهاماتتون گوش کنید رو تصور کنید و دنیایی ک بعد ازاینکه شما ب الهاماتتون گوش کردید رو تصور کنید!مطمعن باشید ک تغیراتش کمتر از مولانا و ادیسون و رایت و استیو جابز و ایلان ماسک و عباسمنش نخواهد بود اینو قول میدم❤️✨
خدایا متشکرم ازت بابت تمام این کلماتی ک برزبانم جاری کردی و کمک کردی تا بتونم با دوستانمم درمیون بزارم
عاشقتم
همچنین از استاد عزیز و مریم نازنینم نهایت سپاسگذاری رو دارم که این آگاهی هارو بی منت با ما ب اشتراک میگذارن
مرسی ک هستین
خدایا سپاسگذارم❤️
به نام خداوند بخشنده و مهربان❤
سلامممم به همه دوستای هم فرکانسیم
سلام به مریم جون و استاد عزیزم
استاد نمیدونی چقدر خوشحالممم، اصلا دارم دیووونه میشم
من یکی از داستانامو که مربوط به داستانی که الان میخوام بگم میشه رو زیر همین پست نوشتم و اونجا گفتم قدم اولو برداشتم و منتظر قدم بعدیم ….
الان قدم بعدیمو خدا نشونم داد، باورتون نمیشه دارم از خوشحالی بال در میارم
من رشتم معماریه و من عاشق این رشته ام اصلا نمیتونستم جایی و پیدا کنم برم کار اموزی همینطوری ام چون کارو بلد نبودم کسی قبولم نمیکرد….
دیگ انقدر فکر و خیال میکردم داشتم روانی میشدم نمیدونستم برم کاراموزی( با اینک هرچی میگشتم پیدا نمیکردم جایی و که نزدیک باشه چون کار نمیکنم دنبال یجای نزدیک بودم که حداقل بتونم از پس کرایش بر بیام) نمیدونستم برم یجایی کار کنم جایی که مربوط به رشتم نباشه هاا فقط پول در بیارم چون اصلا در امد ندارم( بازم جایی و پیدا نمیکردم که مناسب باشه چون سمت ما همش شهرک صنعتیه و اینک همش به این فکر بودم که بازم از هدفم دور میشم) یا نمیدونستم برم کارشناسیمو ادامه بدم دانشگاه آزاد( که اونم نمیتونستم پول شهریشو خودم بدم چون درامدی نداشتم )
همینا باعث شده بود به قول استاد تو برزخ بمونم و نتونم تصمیم بگیرم
یه فایلی استاد دارن به اسم روی خودت سرمایه گذاری کن اونجا استاد میگه تصمیم بگیر نزار تو برزخ بمونی حتی اگ تصمیمت اشتباه بود اشکال نداره تصمیم بگیر ، این بهتر از تصمیم نگرفتنه تو دوراهی نمون.. استاد میگفت بیا مزایا و معایب هرکدومو بنویس پوینت بده به هرکدوم
خداشاهده هعی میومدم مینوشتم ولی بازم نمیتونستم نتیجه بگیرم، دیگ یروز ک انقدر گریه کرده بودم به خودم گفتم دیگ بسههه مگ من نمیگم به خدا ایمان دارم پس یکیشو انتخاب میکنم حرکت میکنم خدا کمکم میکنهه
من کار کردن و انتخاب کردم گفتم میرم کار میکنم یکم پول در بیارم این قدم اوله از هرجا بتونم شروع میکنم
یکار پیدا کردم تو شهرک صنعتی بود رفتم مصاحبه قبولم کردن ولی من با حقوقش موافق نبودم مسیرشم خیلی بد بود کنار اتوبان بود، از اونجا که اومدم بیرون بازم گریم گرفت گفتم اخه خدایاااا چرا اینم خوب نبود چیکار کنم خودت بهم بگوووو
از قبل توی تابلوهای راهنمای یه ساختمون اداری دیده بودم نوشته بود(دفتر ساختمان صدرا _ طبقه اول)
گفتم بزار برم ببینم اونجا چجوریه کاراموزی چیزی نمیخوان
رفتم داخل ساختمون شدم، اسانسور و زدم و سوار شدم رفتم طبقه اول
اونجا 3 تا واحد بود اسماشونو دیدم اصلا مربوط به دفتر مهندسی و اینجور چیزا نبود یهو از دفتر وکالت یه اقا و خانوم اومدن بیرون متوجه شدن من دارم دنبال ادرس میگردم پرسید ازم که میتونم کمکتون کنم؟؟ من گفتم دنبال دفتر مهندسی ام من رشتم معماریه میخواستم برای کاراموزی برم
ایشون گفت اصلا تو این ساختمون دفتر مهندسی نداریم، گفتم توی تابلوی راهنما دیدم دفتر مهندسی صدرااا
خندید و گفت اصلا اسم این ساختمون صدراعه بیا بریم پایین بهت توضیح بدم
چقدرم اون خانوم و اقا مودبانه صحبت کردن بامن لذت بردم
خلاصه رفتیم پایین گفت اینی ک دیدی مربوط به مدیریت ساختمونه همینجاست من تازه دو هزاریم افتاد!!!!
اون اقا گفت ولی من یجارو میشناسم توی فلان جا یه ادرس کلی داد، دقیق نبود گفت بری بپرسی میگن بهت مهندسشم اقای عباسیه
گفت بگو از طرف اقای جمالی اومدم اگ گفت کدوم جمالی بگو همون اقای وکیل
نمیدونید اون لحظه قلبم داشت تند تند میزد گفتم خدایا شکرت تو چقدر حواست بمنهههه خیلی خوشحال بودم خیلییی اون اقاعه گفت الان نمیتونی بری چون بعد از ظهر بود گفت تا 1،2 هستن شنبه برو
امروز شنبست و من الان که دارم تایپ میکنم ساعت 2 هستش
ساعت 12 ظهر رفتم به امید خدا که اقای عباسی و پیدا کنم
دیدم وای خدای من تو این خیابون و خیابون بقلی پره دفتر مهندسیه که من نمیدونستم همش میگفتم اینجا که دفتر مهندسی نیست من بخوام کاراموزی برم باید برم مثلا جاهای خوب تهران…
اولین دفتر رفتم پرسیدم شما اقای عباسی دارید گفتن نه متاسفانه
دفتر بعدی رفتمم همون سوالو پرسیدم اقاعه گفت نه چطور … برگشتم گفتم یکی ایشونو معرفی کرد بهم میخوام پیششون کاراموزی کنم
گفت نه نداریم ولی خداشمارو هدایت کرد به اینجا ماهم دنبال کار اموزیم اینجا میزتونم اماده کردیم
یه نگاهی به میز کردم چشام برق زد از خوشحالی
رفتم نشستم صحبت کردم بعد مهندس اصلی اومد باهام صحبت کرد باورتون نمیشه مهندسه گفت همون اول که وارد شدم خیلی حس خوب و مثبتی ازتون گرفتم میتونید چند ماه بعنوان کار اموز باشید بعد اگر اوکی بودید استخدام میشید
میخوام بگمممم اعتماد بخدا همه چیزه و فقط کافیه باورش کنییی فقط کافیه بتونی با ایمان قدم اول و برداری، بخدا قسم اگ قدم اولو برداریم قدمای بعدی خود به خود جور میشه
من قدم اولو برداشتم برای یه کار دیگ ولی همونروز منو هدایت کرد به سمت هدفم من اصلا نمیدونستم سمتمون انقدر دفتر مهندسی هست اصلا باورم نشد وقتی دیدم
خدایاشکرت عاشقتممممم❤🍓