https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
727نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به خدای مهربونم سلام به دوستای عزیز و استاد بزرگ زندگیم
همون لحظه ای که شما شروع کردید به گفتن فروش وگذر کردن از خونه هاتون و دارایی هاتون اشکم درومد.
یاد خودم افتادم وحتی همه ما ها چه نعمت های ریز ودرشتی رو داشته و داریم وازشون گذر کردیم بدون اینکه خودمون متوجه بشیم .اتفاقا من چند وقتی هست خونمون وگذاشتم برای فروش .خب من خدارو هزاران بار شکر از وقتی چشم باز کردم خونه ویلایی داشتیم وتواین شرایط بزرگ شدم ولی الان دیگه نمیخوام ومیخوام یه منطقه دیگه و شرایط و امکانات دیگری رو تجربه کنم حالا شاید خیلی ها همچین خونه ای رو بخوان اما من چون ۳۰ سال داشتمش و ازش لبریزم ومیخوام ازش بگذرم حتی با وجود ۳۰ سال خاطراتم در این خونه.اما احساسم چند وقتی هست که میگه وقته مهاجرت از این منطقه هست.
راجع به سادگی گفتید استاد یادمه خیلی سال پیش دوست داشتم مبلای خونمون مدل کلاسیکو بزرگ وخاص باشه خب خداروشکر خریدیمشون ولی الان دوست دارم بفروشمشون و دیگه نیازی ندارم و سلیقه الانم مدل خیلی ساده ساده ومدرن هست .حتی خیلی وقت ها علاقه به وسایل دکوری داشتم توخونه فکر میکردم اون جوری چه قدر هم خونمون خاص میشه همدیگران میگن wowwwولی الان اصلاااا دوست ندارم و تصمیمگرفتم در ساده ترین وکاربردی ترین حالت ممکن باشه خونمون .من به لطف خدا تجربش کردم در حد زیااد و ازش سیرابم.
چند وقت پیشا یه پالتوی جدید خریده بودم دوستم اومده بود خونمون گفت چه قدر خوشگله ومن خیلی راحت همون لحظه به عنوان کادوی تولدش بهش هدیه دادم به این دلیل که میدونستم بازم میتونم بخرم و قبلا هم خریدم .
همیشه برام ماشینم خیلی مهم بود که جای بد پارکش نکنم افتاب نخوره خط نیفته الان اگر هم خطی بیفته دیگه نگران نیستم چون دارم ازش میگذرم به لطف خدای وهابم تا چند وقت دیگه ماشینی که که میخوام بخرم بین ۲ تا ۳ میلیارد تومن هست شایدم بیشتر شه اما میتونم پرداختش کنم.در صورتی که من ماشین فعلیم رو فقط ۴۰ میلیون خریده بودم خدا و دنیا در حال سیراب کردن ماست خدایا من غافل بودم از نعمتات وامشب چشمام باااااز شد.
در جایگاه شغلیم به جایگاه مطلوبمکه رسیدم و سیر شدم تصمیمگرفتم برم جایگاه بالاتر جایی که همیشه ارزوشو داشتم ومن از اون شرایط گذر کردم برای اینکه به اونجا رسیده بودم و اتفاقا چون اونجارو تجربه کردم فهمیدم خواسته واقعی ام چیه….. بله و ما این هستیم ما انسان های متفاوت با علایق متنوع و هممون داریم با پیگیری کردن و رسیدن به خواسته هامون به بزرگ تر شدن خودمون و دنیا کمک میکنیم ولی خیلی وقتا نعمت ای که خدا بهمون داده که بابا یه زمانی ارزو بودن یادمون میره..خیلی فایل تاثیر گذاری بود و من چند ساعتی هست که فقط فکرم این ومیگه تنها راه گذر کردن از ثروت رسیدن بهشه.
در مورد ثروت و مادیات یه سوال بعضی اوقات مثل چراغ چشمک زن بهم میگه : خب بعدش چی الان بر فرض که به تهش رسیدیم مثلا خانه شما در برج تمپا چزو بهترین ها در نوع خونه های برچ و آپارتمان محسوب میشه و خب بعدش یه حسی بهم میگه تو تموم کردیش و دیگه الان چیزه بهتری برا امتحان کردن نیستش و این باور اشتباه اذیتم میکنه و نمیدونم باید چه باوری جایگزینش بشه فایل مورد نظرم رو هم پیدا نکردم
به نظرم از الان نباید به اون مرحله فکر کنید. ما به هر خواسته ای که میرسیم خواسته های بعدی در ما شکل میگیره. ذهن انسان محدوده و نمیتونه همه مسیر پیش رو رو از الان نشونمون بده. طی کردن مسیر موفقیت مثل اینه که داریم در یک مسیر چند صد کیلومتری در دل تاریکی شب رانندگی میکنیم. ما فقط میتونیم صد متر جلوی ماشین رو که رو روشن شده ببینیم. هر صد متر که طی میشه صد متر بعدی نمایان میشه.
فکر کردن به آخر مسیر یا به کل مسیر یک ترمز خیلی خیلی محکمه که اغلب ما داریم و هر چقدر روی باورهامون کار میکنیم این ترمز اجازه نمیده نتیجه بگیریم.
اگر از الان به آخر میسر نگاه کنی ناامید میشی. گام به گام و آهسته برو. بگو من به اون خونه ای که میخوام میرسم. بعد خواسته بعدی من مشخص میشه و به دنبال اون خواسته میرم. از الان نمیدونم اون موقع چه چیزی خواهم خواست. ولی میدونم الان چی میخوام و برای رسیدن به همین چیزی که الان میدونم میخوامش تلاش میکنم.
خـــــــــــدای من 😍 استاد هیمن امروز بود که به یه پولی که میخواستم واسم واریز بشه فکر میکردم که وارد سایت شدم و دیدم اِ ببین چـــــــــه فایلی اومده درمورد ثروته. خدایا شــــــــــکرت دانلودش کردم و عصر نوش جونش کردم و چـــــقدر در مورد موضوع مهمی صحبت کردید استاد که من اون رو ایجا و از شما یاد گرفتم و بابت اون بــــــی نهایت از شما سپاسگزارم.
✅گذشتن
تنها راه گذشتن از ثروت، تجربه اش هست، من خودم قبل ورودم به این سایت و زمان مدرسه ای بودن از افرادی بودم که این رو میگفتم که بابا حالا پول چیه مهم آخرته فقط چون باوری بود که نسل اندر نسل به من رسیده بود چون میدیدیم ندارمش پس خوب نیست دیگه تا اینکه بالاخره به خواست خودم و لطف خداوند هدایت شدم و اینجا یاد گرفتم نه عزیزم اگر عرضه داری بهش برس بعد بگو بو میده بعد بگو عخه و من شروع کردم قدم به قدم روی خودم کار کردن، مثلا همین دوره های سایت که اوایل قبل ورودم به سایت وقتی مبلغ رو میدیدم میکفتم حالا بقیه اساتید هم هستن چون می دیدم دستم بهشون نمیرسه بخاطر باورهای کوچیک خودم ولی خــــداروشکر شروع کردم روی خودم کار کردن و قدرت خریدم شروع کرد بالاتر رفتن، باور میکنید حتی درمورد میوه🤦♀️ چون اغلب پدرم هیمشه و میوه های مرغوب درجه یک نیمخرید یا کم میخرید من چون این رو دیده بودم میگفتم اصلا میوه چیه، من که فلان یموه رو دوست ندارم فلان رو دوست ندارم و و و و و (البته بماند که الان با حضورم تو دوره سلامتی دیگه نه از روی اجبار که آگاهانه انـــــــتخاب کردم که میوه نخورم بجز توت فرنگی 😂 و این واقعا خـــــیلی لذت بخشه درسته دراین مرود استاد درمورد خونه و ماشین صحبت میکنه ولی چون اون خـــــــــــــیلی بیشتر از من روی خودش کار کرده ولی همین مثال میوه برای من خــــــیلی ارزشمنده و البته چیزای دیگه از دوره های استاد که تونستم براحتی خودم بخرم از وسایل زیبا و با کیفیت و از از فروشگاههایی که فقط کار خدا بوده من رو به سمت اونا هدایت کنه مثل خرید مبل که من و خواهرم خریدیم و هر کی میاد میبینه تعجب میکنه من به ای راحتی از یه شهر یدگه سفارش دادم و واسم اوردن اینقدر که بارم آخرین مبلی که خریدیم که الانم روی اون نشستم و دارم کامنتم رو می نویسم و خــــــــــیلی راحته وقتی خود فروشکاهش باربری نداشت اون لحظه و از من خوسات با یه باربری دیگه هماهنک کنم و من از یه فروشگاه دیگه در اون شهر خواستم با باربری شون واسم بفرستن وقتی این فروشگاه دوم مبل خریداری شده ما رو دید با اینکه ما از یه فروشگاه دیگه خریده بودیم ولی کلی ازش تعریف کرد که جه مبل خوبی خریدید و با قیمت خـــــــــیلی مناسب
یا مثلا در مورد رفتن به کافه ها و رستوران های خوب که قبلا هم خودم و مثلا پدرم هم خیلی می گفت که غذایی که تو خونه بخوریم یه چیز دیگه هست اصلا بیرون غذاشون فلانه و بهمانه اصلا زهره ماره😑🤣 چون از نظر مالی نمیتونستیم بریم ولی وقتی اومدم روی خودم کار کردم و قدرت خریدم شروع کرد بالاتر رفتن کافه و رستوران های فوق العاده رفتیم و از یه جایی به بعد شروع شد به حس سیر شدن و دیگه گذشتم از اون حس اول نیازمند بودن به اون چون دیگه تجربه اش کردم
یا در مورد شغل، من چند سال پیش خـــــیلی دوست داشتم تو یک سازمان مطرح کار کنم و بهشم رسیدم ولی بعد دو سال دیدم نه این محیطی نیست که من میخوام و باعث شد من واضح تر بفهمم چی میخوام و هم اینکه اون سازمان رو بهتر بشناسم چون قبل اون واسم خــــــیلی چیز گنده ای بود ولی رفتم اونجا کار کردم و اوایل همین ماه خرداد با اینکه خیلی واسم سخت بود تغییر و خارج شدن ولی فهمیده بودم که میخوام یک محیط ورزشی باشم طبق تحصیلاتم و ورزشی بودنم و یه جایی که یک ویوی سرسبز بزرگ ورزشی هم داشته باشه و همینم شد و الان دقــیقا همچین جایی هستم
ولی درمورد رابطه هم یه موردی رو بگم من کل زندگیم پیشنهاد یک رابطه خوب برای ازدواج که یک پسر ثروتمند موفق باشه نداشتم ولی همین که تغییر کردم در عرض یک سال فکر کنم ۴ یا ۵ مورد مطرح شد که آخرین موردشون یه پسر موفق حال خوب سرحال مستقل ثروتمند ساکن آمریکا بود و وقتی اولین دیدارمون شد و نشستیم با هم صحبت کردیم همه چــــــی خیلی خوب پیش میرفت طوری که خیلی تعریف میکرد از صحبت هایی که میکردم و میگفت کاش همه مثل تو بودن و اصرار داشت که همون شب که برگشتم خونه تماس بگیریم و با هم صحبت کنیم ولی بطرز عجیبی درحالیکه خوب پیش میرفت همون جا تموم شد، البته که من سعی کردم این باور رو در خودم ایجاد کنم که الخیر فی ما وقع و حتما خداوند یک گزینه فوق العاده دیگه ای واسم داره همونطور که قبلش هم پس از کار کردن روی خودم پیشنهادهای خوبی بهم شده بود ولی اگر بخوام از منظر این قانون بهش نگاه کنم ته ذهنم مقداری نگرانی بود که من برم آمریکا تنهام، اینجا کلی تلاش کردم اونجا باید از صفر شروع کنم و و و
استاد عزیزم باز هم سپاسگذارم برای این فایل فوق العاده که واقعا خداوند برای من فرستاد و کلی نشونه های دیگه ای که بعد این فایل هم امروز دیدم، خدایا شـــــــکرت
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین
واقعا خــــداروشکر؛ همین موردی که در مورد رستوران ها و کافه ها گفتم باعث شد به کــــــلی جاهای زیبا تو شهرمون هدایت بشم که قبل اون روحم هم ازشون خبر نداشت و حتی خـــــــیلی از اطرافیانم و هر روز به جاهای زیباتر ، فوق العاده تر ، مثلا الان که تو دوره سلامتی هستم که فقط آب و چای و قهوه میتونیم بخوریم از نوشیدنی ها، به به کافی شاپ جدید فــــــــوق العاده هدایت شدم که یه قهوه نــــــابی درست میکنه (100% عربیکای بــــــــی نظیری داره) که با وی 60 درست میشه و فقط میتونم بگم فــــــــــوق العاده هست😍
استاد فقط میخوام برات بگم از حس عجیبی که الان دارم. میدونی استاد انگار کوهی از عشق کوهی از حرف کوهی از آرامش تو دلم هست که فقط میخوام در موردش حرف بزنم. الان که دارم اینو مینویسم دارم تو خیابون قدم میزنم استاد فقط دارم به حرفات فکر میکنم و همینطور ناخودآگاه اشک میاد تو چشام. خیییییلی بینظیره این حسی که دارم استاد
چقدر قشنگ چند بار میگفتی رسیدم بهش که دارم ازش میگذرم. میدونی همش به حرفات به نگاهت فکر میکنم و اشک جمع میشه تو چشام از اون رضایت از پروردگارت که داشتی به قول قران و لسوف یعطیک ربک فترضی.استاد خوشحالم از این ارامشی که تو حرفات بود از این ایمان به خدای یگانه
استاد میدونی خوشحالم که رسیدی به این مرحله. استاد به نگاهت به حرفات فکر میکنم پر از انرژی میشم دلم میخواد داد بکشم به خاطر این رضایت از پروردگار. به خاطر این نوع ایمان واقعا ندیدم هیچ جا در نگاه هیچ ادمی این جنس تفکر رو. استاد واقعا خیلی خالصانه در راستای رسیدن به اهدافت کار کردی بهانه نیاوردی نگفتی اگه بهش نرسم نخوامش چی. وقتی که دستت به گوشت نرسید نگفتی اَه بو میده تلاش کردی که بهش برسی با ((باورهای مناسب)). وای استاد من دیوانه ی اونجاهاییم که میگی چطور ذهنتو کنترل کردی. خب خیلی هم منطقی دیگه؛ گفتی آقا این الان خواسته ی منه میخوام تجربه اش کنم تجربه تجربه تجربه میخوام تجربه کنم حالا باید بهش برسم باید باورهای مناسبی ایجاد کنم و بهش برسم بعد از اینکه بهش رسیدم و تجربه اش کردم بعدا تصمیم میگیرم که میخوامش یا نه. استاد میدونی من اصولا به چه نتیجه ای رسیدم؟؟ من فکر میکنم ما بعضی وقتا یکسری خواسته هایی داریم که فقط میخوایم اون حس مالکیت رو تجربه کنیم. مثلا میگیم اون ماشین رو میخوایم اما وقتی به دستش میاریم حتی یکبار هم سوارش نمیشیم فقط میخوایم اونو داشته باشیم فقط همینو میخوایم که اقا من الان دارم حالا توی این مثال این ماشین هست الان تو گاراژ خونم. من الان مالک این ماشینم. میدونی همش همین فقط میخوایم این حس مالکیت رو تجربه کنیم. ولی حتی برای یک همچین خواسته ای هم باید تلاش کنیم باید باورهای مناسبی ایجاد کنیم و بهش برسیم. حالا شاید این سوال به وجود بیاد خوب وقتی که قرارنیست این ماشین رو سوار شم پس برای چی براش تلاش کنم واقعا؟؟
مدونی بحث اصلا این نیست که تو این ماشین رو سواری یا نه. بحث اون اعتماد به نفسی که بعد از به دست اوردن اون ماشین به دستش میاری.
بحث اینه که چقدر ظرفت بزرگتر میشه برای دریافت نعمات بیشتر.
بحث تکاملی که باید طی بشه. یعنی چی؟؟ یعنی الان توی لولی هستی که باید این ماشین رو بخری حالا میخرمش باورهامو میسازم راحت میشم باهاش ظرفم بزرگتر میشه اماده میشم برای دریافت نعمت بعدی ماشین بعدی.
بحث اون بازی باور سازی که هر بار توی هر مرحله باید تکرار بشه و تو در اون ماهر تر بشی.
بحث اون خدمت تو به گشترش جهانه.
استاد خیلی وقتها حتی برای خودم هم پیش اومده که مثلا میگفتم چقدر خوبه اگه این چند تا تیشرت رو بدستش بیارم بعد که روش متمرکز شدم وبدستشون اوردم باور کن استاد بوده بعضی وقتا فقط مثلا دو بار تن زدم بعد بخشیدم به کسی یا اینقدر مونده تو کشوی لباسام تا کوچیک شدن بعد دادم به کسی. میدونی همش همینه فقط میخواستم اون حس داشتن رو تجربه کنم. همین به همین سادگی.
آقا اصلا من نباید به خاطر باورهای محدود و غلط پا روی تجربه هام بذارم. من فرستاده شدم یا در واقع بهتره بگم خودم به خواست خودم اومدم روی این کره خاکی که تجربه کنم که زندگی رو به معنای حقیقی کلمه زندگی کنم و اگر نه به قول خودتون توی یک فایلی گفتین ما که تو دنیای غیر مادی هیچ مشکلی نداشتیم نه سردمون بود نه گرممون بود نه گشنه میشدیم نه تشنه میشدیم حالا اومدیم رو زمین که صبح تا شبمون رو بدوئیم دنبال یک لقمه نون تا فقط بتونیم شکممون رو سیر کنیم. قطعا اینطور نبوده. ما اومدیم به اینجا تا با تجربه ای که کسب میکنیم اول از همه خودمون و بعد جهانمون رو گسترش بدیم
بچه ها خواسته ها و اهدافتون خیلی مقدسن با این نگاه بهشون نگاه کنین و بهشون احترام بذارین و تلاش کنین که بهشون برسین. لطفا خواهش میکنم هیچ وقت به خاطر پدر مادر جامعه نجواهای ذهنی و غیره…. خواسته های قلبیتون رو زیر پا نذارین و له شون نکنین. باور کنین اصلا اونجایی که شیطان به خدا میگه به عزتت قسم بنده هاتو گمراه میکنم یعنی همین دیگه یعنی هر کاری میکنم که تو به خواسته هات نرسی. اما حالا بذار ادامه شو بریم خدا میگه قطعا که تو حریف بنده های صالح من نمیشی.
حالا بنده ی صالح کیه؟؟؟ بنده ی صالح استاده، ادیسون،
انیشتن، گراهام بل، که تحت هیچ شرایطی تسلیم نشدن ادامه دادن و به هدفشون رسیدن و یک تجربه غنی تاکید میکنم یک((تجربه غنی))رو در زندگینامه شون رقم زدن. اینا یعنی بنده های صالح یعنی کسی که ایمان داری یک نیرویی داره منو هدایت میکنه به سمت اهدافم بنابراین حساب کردن روی این نیرو و انرژی و حرکت کردن. این یعنی خود خود توکل تموم شد رفت. حالا ما هم باید سعی کنیم با تمام وجود که بنده ی صالحی باشیم که هیچ وقت دلسرد نشیم نا امید نشیم. دلسردی و نا امیدی به معنای حقیقی کلمه است دیگه. بلاخره ما بشریم بعضی وقتا ممکنه با یک تضاد یا اتفاق بد ما هم طاقتمون طاق بشه ممکنه برای چند ساعت یا حتی چند روز دلسرد بشیم و نا امید بشم. ولی اون چیزی که مهمه اینه که توی یک همیچین وضعیتی به قول قران تقوا داشته باشیم کنتل ذهن داشته باشیم ایمانمون رو حفظ کنیم یک یا الله بگیم و دوباره مسیرمون رو ادامه بدیم همین.
وقتی که بتونی ذهنتو کنترل کنی پاداش ها بهت داده میشه ایمانت بیشتر میشه وقتی هم که ادم ایمان داشته باشه به رب مطلق حس خوبی داری وقتی هم حست خوب باشه اتفاقات خوب رقم میخوره شرایط خوبی برات به وجود میاد
خوب خدارو شکر دوست داشتم این حسمو به اشتراک بذارم واقعا نمیدونم چی نوشتم استاد لازمه خودم برگردم و بارها کامنت رو بخونم چون واقعا این من نبودم که مینوشتم
استاد خانم شایسته عزیز بچه های گل سایت همه در پناه انرژی بی پایان کیهان باشید فعلا تا کامنت بعدی خدا نگهدار🙏🙏🙏🙏😊😊😊😊🌹🌹🌹🌹
استاد جونم سلااااممم چقد دلم تنگ شده بود واسه دیدن فایل جدید روی سایت
اصلا تو دوازده قدم نرسیدم کامنت بزارم ولی بمباران نتایج و معجزاتم هرروز نه هر لحظه✨
۱۲قدم شروع فصل جدید زندگیم بود و طبیعی مقاومت هام و کم داره میکنه و خیلی خیلی بدیهی جریان خواسته هام میان تو زندگیم اونقدر بدیهی ک منتظرم همش اتفاقات خیلی بزرگ تر بیوفته تا بیام کامنت بزارم چون هرروز معجزه میبینم
استاد این فایل و برای من ضبط کردید؟؟؟
امروز و البته چندین مدته ک این سوال تو ذهنم بود ک چرا حالا ک تصمیم گرفتم نمایشگاه فرشم و بزنم حتی واحدم جور شده همونی ک میخواستم و دنبالش بودم خونوادمم اکی اند کار مرکزمم اونقدر قشنگ و هماهنگ با روحیاتم و پشت میزنشینی و اداری و ساکت و تمیز و عالی هست با افزایش حقوق ک انرژیم عالیه برای یه شروع جدید ؛ کامل همه چی اماده هست این چ سنگیه ک افتاده چرا نمیخواد بشه نکنه ترمز خودم جلوشو گرفته ک قطع به یقین همینطوره.. ولی ترمز چیه؟! پیداش نمیکردم!
بله اعتراف میکنم منم از درون نگران اینم ک اگ بعدش ک قرارداد و بستم و برای نمایشگاه خرج کردم پشیمون بشم چی؟
اگ مسائلی پیش بیاد نتونم حل کنم !
اگ یه روز بفهمم اشتباه بوده این کار !
چطور بااین ترمزها انتظار دارم قرارداد بسته شه طرف قراردادم ایران نبود و حالا ک اومده نمیاد واحدشو تحویل بگیره و قشنگ گفتم سارا ترمز داری نشونه از این واضح تر ؟؟!
مرسی استاد ک این ترمز این علف هرز پنهون و بهمون گفتید
یجورایی خودم میدونستم ک باید حرکت کنم باید تو مسیر قرار بگیرم اگ اشتباه کردمم درس شو میگیرم کلی مدارم بالا میره بااولین اقدام و من دیگ اون شخص قبل نیستم باهمون ترس ها و تردید ها میدونستم ک باید حرکت کنم تا به من گفته شود تا هدایت بشم میدونستم همه اینا رو و باز حرکت نمیکردم و باز ترس داشتم و ترمز
انشالله ک بابرداشتن این ترمز تو همین هفته قرارداد و ببندم و به امید هدایت های رب در مسیری ک ناشناخته هست ..🌱✨🙏🏻
این فایل نیز همانند فایلهای دیگر استاد بر دل و جان من جاری شد و منو به فکر فرو برد
که واقعآ چرا اکثر ما باورهای نادرستی نسبت به ثروت داریم و چرا در پس زمینه ذهنمون
دیدگاه خوبی به ایرانیان ثروتمند نداریم!
وقتی که این مطالب و در ذهنم مرور می کردم و گذشته و کودکی تا کنون خودم را مرور
می کردم این صحنه ها تو ذهنم مرور میشد که در دورانی که کشور در وضعیت جنگ بود
و تنها تفریح و سرگرمی اکثر همسن و سالهای من یک تلویزیون بود، وقتی که اکثریت
مردم و جامعه از امکانات اولیه هم محروم بودند و زنده ماندن در اولویت خواسته هامون
بود، در چنین شرایطی هر آنچه که نیاز و خواسته را بوجود بیاورد توسط نظام آموزش و
پرورش، والدین، جامعه و بخصوص رسانه ها بشدت سرکوب و ضد ارزش تلقی میشد و
هنوز هم به شیوه های دیگر اینکار صورت می گیرد و باور می سازد! به همین دلیل
سریالهایی مانند اوشین و سالهای دور از خانه بارها و بارها به نمایش درآمد و محبوبیت
زیادی کسب کردند و بازیگرانشان به الگوهای مردم و قهرمانان جامعه تبدیل شدند! در
چنین فضا و جامعه ای شکل گیری باورهای نامناسب در مورد ثروت و پول اجتناب ناپذیر
است و دور از ذهن نیست.
به همین دلیل باورهای منفی در مورد پول و ثروت پاشنه آشیل اکثر جامعه و همسن و
سالهای من است و شاید یکی از دلیل استقبال زیاد از دوره های روانشناسی ثروت همین
مساله باشد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا هدایت نموده و این امکان را برایم فراهم کرده که روی خودم کار کنم و یک راهنما و انسان پیامبر گونه ای که این مسیر را طی کرده سر راهم قرار داده تا قدم بر جای پای قدم هایش بگذارم و شناخت بهتر و بیشتری از خودم ، خدایم و جهان اطرافم داشته باشم و با آموزش و یادگیری از نو خلق کنم و بیافرینم باورهایم را،شخصیتم را،آینده ام را و زندگیم را.
با تشکر فراوان از استاد عزیز و آرزوی سلامتی و طول عمر ایشان، در پناه خداوند ثروتمند باشید و سخاوتمند.❤
سلام خدمت عشق ترین استاد و خانوم شایسته عزیز چقد فایل فوقالعاده ای از وقتی منتشر شده بالای ۷.۸بار گوش دادم واقعن سپاسپگزار از شما ب خاطر این فایل عالی و اینکه واقعن همه اینهارو سعی کردم تو زندگیم استفاده کنم از نفروختن چیزی برای بدست اوردن چیزی و من هم قم هستم از وقتی دیدگاه خودم ب ثروت عوض کرذم واقعن جریان زندگی در زندگیم جاری شده و مطمئن همه حرفاتونو باید با طلا نوشت همون جورکه شما گفتید واقعن انسان های فقیر صد برابر بیشتر مریض هستن و خدارو شکر از وقتی ثروت پیدا کردم ب خدا ببشتر نزدیک شدم .هزاران بار خدارو شکر ب امید الله مهربان تا اخر هفته قرار اولین دوره از سایت شمارو بخرم دوره سلامتی رو میخرم با کمک الله مهربان همه فایل هاتونو میخرم ب امید روزهای عالی و عالی برای من و شما
با وجود اینکه فایلهاتون رو گوش میدم ولی انگار باید پخش زنده صداتون رو بشنویم من واقعا وقتی فایل های به روزتون رو میبینم باورم هزار برابر بیشتر میشه .اون روز اون شب واقعا احساس میکنم تمام دنیا رو تونستم بدست بیارم. استاد واقعا واقعا تنها راه رسیدن و گذشتن از خواسته هامون رسیدن به اونه چون تا نرسیم ازش سیر نمیشیم من وقتی برمیگردم به گذشته میبینم چیزای حتی کوچیک هم که بهش میرسم با رسیدن بهشون بعد از یه مدت سسیر میشم و میبینم همچین هم زیاد بود و نبودش مهم نبوده و تاثیری در کیفیت زندگی و خوشبختی زندگیم نداره . مثلا من یکی از آرزوهام خریدن ماشین بود حتی یه پراید و اتفاقا هم چون بهش فکر کردم یه پراید خریدم و رانندگی خیلی واسم دور از تصور بود که باز با تصور کردن و رسیدن بهش و رانندگی کردن اون هم واسم عادی شد و الان با خودم میگم شاید خرید ماشین و رانندگی الان واسم راحت کرده کارا رو ولی عملا در زندگی من تاثیری نداره چون من دارم زندگی میکنم فقط یه وسیله به وسایلم اضافه شده که زندگیم رو راحت تر کرده در رفت و امد ولی ان چیزی که الان متوجه شدم این بود که من بدون ماشینم ادم خوشبختی هستم فقط امدن این وسیله باعث شد من با رسیدن بهش ازش سیر بشم . مطمعن هستم چیزای بزرگتر هم همینه ولی دوست دارم تجربش کنم مثل شما . من دوست دارم ماشین خارجی سوار بشم من دوست دارم خانه بزرگ و شیک در یک محله خوب داشته باشم من دوست دارم باغ و ویلا داشته باشم من دوست دارم به امریکا بیام من دوست دارم زندگی در یک کشور دیگه رو تجربه کنم دوست داارم چون الان ندارم و باید بهشون برسم و سیر بشم .پس باید برای رسیدن به خواسته هام تلاش کنم و درخواست کنم و بهشون برسم بعد تصمیم بگیرم مثل شما میخوامشون یا نه.
استاد من یه زمان توی مغازه کار میکردم و از صبح ساعت ۶ که بیدار میشدم تا ساعت ۱۰ شب توی مغازه کار میکردم با دو تا بچه ۳ ساله و ۵ ساله که تنها توی خونه بودن و من فقط از طریق تلفن و سرکشی که بهشون میشد و خدای که همیشه کنارشون بود ازشون مراقبت میشد. یادمه همیشه میگفتم یعنی میشه من یه روز یه کار یه شیفت توی یه محیط خیلی خوب پیدا کنم و زد و این اتفاق افتاد من هدایت شدم به یه مدرسه غیر انتفاهی و به صورت یک شیفت تا ساعت ۱ طهر کار میکردم حتی فرزندانم هم پیش خودم درس میخونن . الان که دارم یا شما صحبت میکنم و مینویسم دوست دارم این مدت زمان کوتاه تر هم بشه دوست دارم جوری کار کنم که تمام وقتم مال خودم باشه .به اون خواستم رسیدم و سیر شدم الان میگم من دوست دارم یه کاری داشته باشم که تو خونه باشم و پول به حسابم واریز بشه یه زمان آرزوی کار یک شیفت رو داشتم الان دیگه واقعا اینو نمیخوام میخوام هنوز از این راحت تر باشه و هر روز هر شب مینویسم که خداوند من رو هدایت کنه تا بتونم رسالتم رو پیدا کنم و بتونم از توی خونه درامد کسب کنم با حداقل ترین وقت و زمان . استاد خیلی مثلاهای متعددی دارم در این زمینه .شاید هنوز نتیجه های بزرگی کسب نکردم ولی همین نتیجه ها برای من ارزشمند هستند و ایمان دارم تکامل که طی بشه دیگه هیچ کدوم از رویاهام آرزو دیگه نیستن چون به تک تکشون رسیدم . به امید روزی که از دستاوردهای بزرگی که بهشون رسیدم و سیر شدم و گذاشتمشون کنار براتون بنویسم.
در اخر خیلی خیلی شما و مریم نازنین رو دوست دارم به امید روزی که بتونم از نزدیک شما رو ببینم در امریکا و باهاتون در مورد تجربه های شیرین زندگیم صحبت کنم .
شروع می کنم به نوشتن با این که نمی دونم باید چی بنویسم. چون این موضوع آنقدر وسیع هست که آدم ندونه کدوم یکی شو بگیره.
امروز که این فایل رو شنیدم دوباره یاد یک باور غلطی افتادم که در من هنوزم که هنوز هست و هی دارم باهاش دست و پنجه نرم می کنم. من این باور مخرب رو دارم که اگر کسب و کارم رو گسترش بدم آزادیم گرفته می شن. آنقدر نمونه های این باور رو دیدم که اصلا برا ذهنم خیلی سخته که بتونم تغییر بدم که بابا خیلی از افراد هستن که با گسترش کارشون تازه آزادتر شدن. و این باور غلط خیلی اوقات جلو مرا رد راه رسیدن به خواسته هام گرفته و الان به خودم می گم که امیر تو کسب و کارت رو اصولی گسترش بده ، با باور های درست گسترش رو پایه ریزی بکن هر وقت هم به تضادی بر خوردی راه حلش بهت گفته می شه. و اگرم نخواستی می فروشی و میای بیرون . ولی ذهنم خیلی با این موضوع درگیره. می گم تو کارخونه تو گسترش بدی و بعد بگی نمی خواهم و جوان مردم رو بیکار کنی و هزار نجوای دیگر. این همون جایی هست که شدیدا ایست کردم تا اینجای کارم خوب پیش رفته. باورهای خوب ساختم و خوبم نتیجه گرفتم ولی همین باور گرفته شدن آزادی راه رسیدن من رو به خواسته بیست سالم بسته و هرگاه می خوام تغییر بدم باید با کلی مقاومت دست پنجه نرم کنم.
با خودم رو این موضوع بحث دارم . ذهن دلم یکی نیست. دلم می گن برو و ذهنم می گه صبر کن . نمی دونم چقدر این وجود ها طول می کشه ولی هر چه که هست راه من از گسترش کسب کارم می گذرم و باید به این خواسته ام برسم و بعد تصمیم بگیرم که می خوام یا نه.
من حدود 2 سالی بوده که درخواست لپ تاپ داده بودم ولی پولش ردیف نمشد تا اینکه چند روز پیش پولش آماده شد و اقدام به خرید کردم درست یه قدمی خرید بودم که به خودم گفتم نکنه هزینه کنی و بلااستفاده باشه واز خرید صرف نظر کردم و همش تو ذهنم بود که چرا تصمیم گرفتم بخرم ولی انجامش ندادم این فایل شما خییلی بهم کمک کرد تا راحت تر به هدفام برسم
بینهایت سپاسگذارتونم همیشه به یادتون هستم و دارم شما را تهسین مکنم و دعاتون مکنم خیلی خوشحالم که خداوند شما و دوستان را سر راه من قرار داده زندگی فوقالعاده ای دارم وروز به روز داره فوقالعاده تر مشه خدایا شکرت شکرت
انشاله همیشه صحیح و سالم و سلامت ثروتمند ترین باشید
سلام به خدای مهربونم سلام به دوستای عزیز و استاد بزرگ زندگیم
همون لحظه ای که شما شروع کردید به گفتن فروش وگذر کردن از خونه هاتون و دارایی هاتون اشکم درومد.
یاد خودم افتادم وحتی همه ما ها چه نعمت های ریز ودرشتی رو داشته و داریم وازشون گذر کردیم بدون اینکه خودمون متوجه بشیم .اتفاقا من چند وقتی هست خونمون وگذاشتم برای فروش .خب من خدارو هزاران بار شکر از وقتی چشم باز کردم خونه ویلایی داشتیم وتواین شرایط بزرگ شدم ولی الان دیگه نمیخوام ومیخوام یه منطقه دیگه و شرایط و امکانات دیگری رو تجربه کنم حالا شاید خیلی ها همچین خونه ای رو بخوان اما من چون ۳۰ سال داشتمش و ازش لبریزم ومیخوام ازش بگذرم حتی با وجود ۳۰ سال خاطراتم در این خونه.اما احساسم چند وقتی هست که میگه وقته مهاجرت از این منطقه هست.
راجع به سادگی گفتید استاد یادمه خیلی سال پیش دوست داشتم مبلای خونمون مدل کلاسیکو بزرگ وخاص باشه خب خداروشکر خریدیمشون ولی الان دوست دارم بفروشمشون و دیگه نیازی ندارم و سلیقه الانم مدل خیلی ساده ساده ومدرن هست .حتی خیلی وقت ها علاقه به وسایل دکوری داشتم توخونه فکر میکردم اون جوری چه قدر هم خونمون خاص میشه همدیگران میگن wowwwولی الان اصلاااا دوست ندارم و تصمیمگرفتم در ساده ترین وکاربردی ترین حالت ممکن باشه خونمون .من به لطف خدا تجربش کردم در حد زیااد و ازش سیرابم.
چند وقت پیشا یه پالتوی جدید خریده بودم دوستم اومده بود خونمون گفت چه قدر خوشگله ومن خیلی راحت همون لحظه به عنوان کادوی تولدش بهش هدیه دادم به این دلیل که میدونستم بازم میتونم بخرم و قبلا هم خریدم .
همیشه برام ماشینم خیلی مهم بود که جای بد پارکش نکنم افتاب نخوره خط نیفته الان اگر هم خطی بیفته دیگه نگران نیستم چون دارم ازش میگذرم به لطف خدای وهابم تا چند وقت دیگه ماشینی که که میخوام بخرم بین ۲ تا ۳ میلیارد تومن هست شایدم بیشتر شه اما میتونم پرداختش کنم.در صورتی که من ماشین فعلیم رو فقط ۴۰ میلیون خریده بودم خدا و دنیا در حال سیراب کردن ماست خدایا من غافل بودم از نعمتات وامشب چشمام باااااز شد.
در جایگاه شغلیم به جایگاه مطلوبمکه رسیدم و سیر شدم تصمیمگرفتم برم جایگاه بالاتر جایی که همیشه ارزوشو داشتم ومن از اون شرایط گذر کردم برای اینکه به اونجا رسیده بودم و اتفاقا چون اونجارو تجربه کردم فهمیدم خواسته واقعی ام چیه….. بله و ما این هستیم ما انسان های متفاوت با علایق متنوع و هممون داریم با پیگیری کردن و رسیدن به خواسته هامون به بزرگ تر شدن خودمون و دنیا کمک میکنیم ولی خیلی وقتا نعمت ای که خدا بهمون داده که بابا یه زمانی ارزو بودن یادمون میره..خیلی فایل تاثیر گذاری بود و من چند ساعتی هست که فقط فکرم این ومیگه تنها راه گذر کردن از ثروت رسیدن بهشه.
سلام استاد عزیز
خیلی انرژیتون رو دوست دارم
خیلی رنگ پوستتون تغییر کرده شفاف شده
در مورد ثروت و مادیات یه سوال بعضی اوقات مثل چراغ چشمک زن بهم میگه : خب بعدش چی الان بر فرض که به تهش رسیدیم مثلا خانه شما در برج تمپا چزو بهترین ها در نوع خونه های برچ و آپارتمان محسوب میشه و خب بعدش یه حسی بهم میگه تو تموم کردیش و دیگه الان چیزه بهتری برا امتحان کردن نیستش و این باور اشتباه اذیتم میکنه و نمیدونم باید چه باوری جایگزینش بشه فایل مورد نظرم رو هم پیدا نکردم
ممنون از شما و خانوم شایسته.
سلام دوست من.
به نظرم از الان نباید به اون مرحله فکر کنید. ما به هر خواسته ای که میرسیم خواسته های بعدی در ما شکل میگیره. ذهن انسان محدوده و نمیتونه همه مسیر پیش رو رو از الان نشونمون بده. طی کردن مسیر موفقیت مثل اینه که داریم در یک مسیر چند صد کیلومتری در دل تاریکی شب رانندگی میکنیم. ما فقط میتونیم صد متر جلوی ماشین رو که رو روشن شده ببینیم. هر صد متر که طی میشه صد متر بعدی نمایان میشه.
فکر کردن به آخر مسیر یا به کل مسیر یک ترمز خیلی خیلی محکمه که اغلب ما داریم و هر چقدر روی باورهامون کار میکنیم این ترمز اجازه نمیده نتیجه بگیریم.
اگر از الان به آخر میسر نگاه کنی ناامید میشی. گام به گام و آهسته برو. بگو من به اون خونه ای که میخوام میرسم. بعد خواسته بعدی من مشخص میشه و به دنبال اون خواسته میرم. از الان نمیدونم اون موقع چه چیزی خواهم خواست. ولی میدونم الان چی میخوام و برای رسیدن به همین چیزی که الان میدونم میخوامش تلاش میکنم.
بنام خدایی که بشــــــــدت کافیست
ســــــلام😘
خـــــــــــدای من 😍 استاد هیمن امروز بود که به یه پولی که میخواستم واسم واریز بشه فکر میکردم که وارد سایت شدم و دیدم اِ ببین چـــــــــه فایلی اومده درمورد ثروته. خدایا شــــــــــکرت دانلودش کردم و عصر نوش جونش کردم و چـــــقدر در مورد موضوع مهمی صحبت کردید استاد که من اون رو ایجا و از شما یاد گرفتم و بابت اون بــــــی نهایت از شما سپاسگزارم.
✅گذشتن
تنها راه گذشتن از ثروت، تجربه اش هست، من خودم قبل ورودم به این سایت و زمان مدرسه ای بودن از افرادی بودم که این رو میگفتم که بابا حالا پول چیه مهم آخرته فقط چون باوری بود که نسل اندر نسل به من رسیده بود چون میدیدیم ندارمش پس خوب نیست دیگه تا اینکه بالاخره به خواست خودم و لطف خداوند هدایت شدم و اینجا یاد گرفتم نه عزیزم اگر عرضه داری بهش برس بعد بگو بو میده بعد بگو عخه و من شروع کردم قدم به قدم روی خودم کار کردن، مثلا همین دوره های سایت که اوایل قبل ورودم به سایت وقتی مبلغ رو میدیدم میکفتم حالا بقیه اساتید هم هستن چون می دیدم دستم بهشون نمیرسه بخاطر باورهای کوچیک خودم ولی خــــداروشکر شروع کردم روی خودم کار کردن و قدرت خریدم شروع کرد بالاتر رفتن، باور میکنید حتی درمورد میوه🤦♀️ چون اغلب پدرم هیمشه و میوه های مرغوب درجه یک نیمخرید یا کم میخرید من چون این رو دیده بودم میگفتم اصلا میوه چیه، من که فلان یموه رو دوست ندارم فلان رو دوست ندارم و و و و و (البته بماند که الان با حضورم تو دوره سلامتی دیگه نه از روی اجبار که آگاهانه انـــــــتخاب کردم که میوه نخورم بجز توت فرنگی 😂 و این واقعا خـــــیلی لذت بخشه درسته دراین مرود استاد درمورد خونه و ماشین صحبت میکنه ولی چون اون خـــــــــــــیلی بیشتر از من روی خودش کار کرده ولی همین مثال میوه برای من خــــــیلی ارزشمنده و البته چیزای دیگه از دوره های استاد که تونستم براحتی خودم بخرم از وسایل زیبا و با کیفیت و از از فروشگاههایی که فقط کار خدا بوده من رو به سمت اونا هدایت کنه مثل خرید مبل که من و خواهرم خریدیم و هر کی میاد میبینه تعجب میکنه من به ای راحتی از یه شهر یدگه سفارش دادم و واسم اوردن اینقدر که بارم آخرین مبلی که خریدیم که الانم روی اون نشستم و دارم کامنتم رو می نویسم و خــــــــــیلی راحته وقتی خود فروشکاهش باربری نداشت اون لحظه و از من خوسات با یه باربری دیگه هماهنک کنم و من از یه فروشگاه دیگه در اون شهر خواستم با باربری شون واسم بفرستن وقتی این فروشگاه دوم مبل خریداری شده ما رو دید با اینکه ما از یه فروشگاه دیگه خریده بودیم ولی کلی ازش تعریف کرد که جه مبل خوبی خریدید و با قیمت خـــــــــیلی مناسب
یا مثلا در مورد رفتن به کافه ها و رستوران های خوب که قبلا هم خودم و مثلا پدرم هم خیلی می گفت که غذایی که تو خونه بخوریم یه چیز دیگه هست اصلا بیرون غذاشون فلانه و بهمانه اصلا زهره ماره😑🤣 چون از نظر مالی نمیتونستیم بریم ولی وقتی اومدم روی خودم کار کردم و قدرت خریدم شروع کرد بالاتر رفتن کافه و رستوران های فوق العاده رفتیم و از یه جایی به بعد شروع شد به حس سیر شدن و دیگه گذشتم از اون حس اول نیازمند بودن به اون چون دیگه تجربه اش کردم
یا در مورد شغل، من چند سال پیش خـــــیلی دوست داشتم تو یک سازمان مطرح کار کنم و بهشم رسیدم ولی بعد دو سال دیدم نه این محیطی نیست که من میخوام و باعث شد من واضح تر بفهمم چی میخوام و هم اینکه اون سازمان رو بهتر بشناسم چون قبل اون واسم خــــــیلی چیز گنده ای بود ولی رفتم اونجا کار کردم و اوایل همین ماه خرداد با اینکه خیلی واسم سخت بود تغییر و خارج شدن ولی فهمیده بودم که میخوام یک محیط ورزشی باشم طبق تحصیلاتم و ورزشی بودنم و یه جایی که یک ویوی سرسبز بزرگ ورزشی هم داشته باشه و همینم شد و الان دقــیقا همچین جایی هستم
ولی درمورد رابطه هم یه موردی رو بگم من کل زندگیم پیشنهاد یک رابطه خوب برای ازدواج که یک پسر ثروتمند موفق باشه نداشتم ولی همین که تغییر کردم در عرض یک سال فکر کنم ۴ یا ۵ مورد مطرح شد که آخرین موردشون یه پسر موفق حال خوب سرحال مستقل ثروتمند ساکن آمریکا بود و وقتی اولین دیدارمون شد و نشستیم با هم صحبت کردیم همه چــــــی خیلی خوب پیش میرفت طوری که خیلی تعریف میکرد از صحبت هایی که میکردم و میگفت کاش همه مثل تو بودن و اصرار داشت که همون شب که برگشتم خونه تماس بگیریم و با هم صحبت کنیم ولی بطرز عجیبی درحالیکه خوب پیش میرفت همون جا تموم شد، البته که من سعی کردم این باور رو در خودم ایجاد کنم که الخیر فی ما وقع و حتما خداوند یک گزینه فوق العاده دیگه ای واسم داره همونطور که قبلش هم پس از کار کردن روی خودم پیشنهادهای خوبی بهم شده بود ولی اگر بخوام از منظر این قانون بهش نگاه کنم ته ذهنم مقداری نگرانی بود که من برم آمریکا تنهام، اینجا کلی تلاش کردم اونجا باید از صفر شروع کنم و و و
استاد عزیزم باز هم سپاسگذارم برای این فایل فوق العاده که واقعا خداوند برای من فرستاد و کلی نشونه های دیگه ای که بعد این فایل هم امروز دیدم، خدایا شـــــــکرت
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العالمین
سلام زینب عزیزم چقدر نکات خوبی رو مطرح کردی بخصوووص بخصوص اون بخش میوه و رستوران
چه ترمز بزرگی برام کشف شد که تا الان فکر میکردم فضیلتم هست حتی!
میگفتم مثلا فلان خوراکی رو خودم عالی درست میکنم چ نیازی داره ب بیرون!!
در حالی ک واقعا دوست دارم و عاشق اینم زیاد برم کافه و رستوران
یا چایی و قهوه تو خونه هم هست
یا بیرون تمیز نیست و فلان
هزاااار جور بهانه هزارجور
این همه جای باکیفیت و بی نظیر هست چرا ما نریم؟چرا لایقش نباشیم؟؟
به شدت باید روش کار کنم
خیلی شجاعت میخواد اینا رو کشف کنی و بگی و بفهمی که تو وجودته
و جسارت بیشترش اینه بپذیری و شروع کنی به تغییر دادنش
عاشقتم زینب جانم مرسی که نوشتی برامون
اخرین باری که برات کامنت گذاشتتم تحسینت کردم برای کامل کردن دوره ۱۲ قدم ک عالی پیش رفتی
و قدم اول رو ب سبد خریدم اضافه کرده بودم
تا اینکه ۹ خرداد تهیه ش کردم
اما باز اون تعهده نبود و ترس و عجله اینکه نکنه ۳۰ روز بگذره نتونم قدم دوم بخرم با تخفیف
دیگه ی هفته ای میشه حدودا تعهد دادم گفتم ولش کن خدایی ک تا ابنجا ب من رسونده بقیش هم میرسونه
و انقدر میخوام گوش بدم تا کجا خدا میدونه تا جایی ک لازم باشه
حتی اگه قدم اول یسال زمان بخواد
نرم افزار جامع التفاسیر نورم گرفتم دیشب😍😍
نمیدونم چرا دوست داشتم اینا رو بهت بگم زینب جانم
دوستت دارم برات بهترینا رو ارزو میکنم
ســـــــلام به روی ماهت عزیزم 😍
واقعا خــــداروشکر؛ همین موردی که در مورد رستوران ها و کافه ها گفتم باعث شد به کــــــلی جاهای زیبا تو شهرمون هدایت بشم که قبل اون روحم هم ازشون خبر نداشت و حتی خـــــــیلی از اطرافیانم و هر روز به جاهای زیباتر ، فوق العاده تر ، مثلا الان که تو دوره سلامتی هستم که فقط آب و چای و قهوه میتونیم بخوریم از نوشیدنی ها، به به کافی شاپ جدید فــــــــوق العاده هدایت شدم که یه قهوه نــــــابی درست میکنه (100% عربیکای بــــــــی نظیری داره) که با وی 60 درست میشه و فقط میتونم بگم فــــــــــوق العاده هست😍
خـــــــــدایا شکرت
منم بــــــــــهترین ها رو واست میخوام عزیزم😘
سلام استادوخانم شایسته عزیز🌹🌹🌹🌹😊
استاد فقط میخوام برات بگم از حس عجیبی که الان دارم. میدونی استاد انگار کوهی از عشق کوهی از حرف کوهی از آرامش تو دلم هست که فقط میخوام در موردش حرف بزنم. الان که دارم اینو مینویسم دارم تو خیابون قدم میزنم استاد فقط دارم به حرفات فکر میکنم و همینطور ناخودآگاه اشک میاد تو چشام. خیییییلی بینظیره این حسی که دارم استاد
چقدر قشنگ چند بار میگفتی رسیدم بهش که دارم ازش میگذرم. میدونی همش به حرفات به نگاهت فکر میکنم و اشک جمع میشه تو چشام از اون رضایت از پروردگارت که داشتی به قول قران و لسوف یعطیک ربک فترضی.استاد خوشحالم از این ارامشی که تو حرفات بود از این ایمان به خدای یگانه
استاد میدونی خوشحالم که رسیدی به این مرحله. استاد به نگاهت به حرفات فکر میکنم پر از انرژی میشم دلم میخواد داد بکشم به خاطر این رضایت از پروردگار. به خاطر این نوع ایمان واقعا ندیدم هیچ جا در نگاه هیچ ادمی این جنس تفکر رو. استاد واقعا خیلی خالصانه در راستای رسیدن به اهدافت کار کردی بهانه نیاوردی نگفتی اگه بهش نرسم نخوامش چی. وقتی که دستت به گوشت نرسید نگفتی اَه بو میده تلاش کردی که بهش برسی با ((باورهای مناسب)). وای استاد من دیوانه ی اونجاهاییم که میگی چطور ذهنتو کنترل کردی. خب خیلی هم منطقی دیگه؛ گفتی آقا این الان خواسته ی منه میخوام تجربه اش کنم تجربه تجربه تجربه میخوام تجربه کنم حالا باید بهش برسم باید باورهای مناسبی ایجاد کنم و بهش برسم بعد از اینکه بهش رسیدم و تجربه اش کردم بعدا تصمیم میگیرم که میخوامش یا نه. استاد میدونی من اصولا به چه نتیجه ای رسیدم؟؟ من فکر میکنم ما بعضی وقتا یکسری خواسته هایی داریم که فقط میخوایم اون حس مالکیت رو تجربه کنیم. مثلا میگیم اون ماشین رو میخوایم اما وقتی به دستش میاریم حتی یکبار هم سوارش نمیشیم فقط میخوایم اونو داشته باشیم فقط همینو میخوایم که اقا من الان دارم حالا توی این مثال این ماشین هست الان تو گاراژ خونم. من الان مالک این ماشینم. میدونی همش همین فقط میخوایم این حس مالکیت رو تجربه کنیم. ولی حتی برای یک همچین خواسته ای هم باید تلاش کنیم باید باورهای مناسبی ایجاد کنیم و بهش برسیم. حالا شاید این سوال به وجود بیاد خوب وقتی که قرارنیست این ماشین رو سوار شم پس برای چی براش تلاش کنم واقعا؟؟
مدونی بحث اصلا این نیست که تو این ماشین رو سواری یا نه. بحث اون اعتماد به نفسی که بعد از به دست اوردن اون ماشین به دستش میاری.
بحث اینه که چقدر ظرفت بزرگتر میشه برای دریافت نعمات بیشتر.
بحث تکاملی که باید طی بشه. یعنی چی؟؟ یعنی الان توی لولی هستی که باید این ماشین رو بخری حالا میخرمش باورهامو میسازم راحت میشم باهاش ظرفم بزرگتر میشه اماده میشم برای دریافت نعمت بعدی ماشین بعدی.
بحث اون بازی باور سازی که هر بار توی هر مرحله باید تکرار بشه و تو در اون ماهر تر بشی.
بحث اون خدمت تو به گشترش جهانه.
استاد خیلی وقتها حتی برای خودم هم پیش اومده که مثلا میگفتم چقدر خوبه اگه این چند تا تیشرت رو بدستش بیارم بعد که روش متمرکز شدم وبدستشون اوردم باور کن استاد بوده بعضی وقتا فقط مثلا دو بار تن زدم بعد بخشیدم به کسی یا اینقدر مونده تو کشوی لباسام تا کوچیک شدن بعد دادم به کسی. میدونی همش همینه فقط میخواستم اون حس داشتن رو تجربه کنم. همین به همین سادگی.
آقا اصلا من نباید به خاطر باورهای محدود و غلط پا روی تجربه هام بذارم. من فرستاده شدم یا در واقع بهتره بگم خودم به خواست خودم اومدم روی این کره خاکی که تجربه کنم که زندگی رو به معنای حقیقی کلمه زندگی کنم و اگر نه به قول خودتون توی یک فایلی گفتین ما که تو دنیای غیر مادی هیچ مشکلی نداشتیم نه سردمون بود نه گرممون بود نه گشنه میشدیم نه تشنه میشدیم حالا اومدیم رو زمین که صبح تا شبمون رو بدوئیم دنبال یک لقمه نون تا فقط بتونیم شکممون رو سیر کنیم. قطعا اینطور نبوده. ما اومدیم به اینجا تا با تجربه ای که کسب میکنیم اول از همه خودمون و بعد جهانمون رو گسترش بدیم
بچه ها خواسته ها و اهدافتون خیلی مقدسن با این نگاه بهشون نگاه کنین و بهشون احترام بذارین و تلاش کنین که بهشون برسین. لطفا خواهش میکنم هیچ وقت به خاطر پدر مادر جامعه نجواهای ذهنی و غیره…. خواسته های قلبیتون رو زیر پا نذارین و له شون نکنین. باور کنین اصلا اونجایی که شیطان به خدا میگه به عزتت قسم بنده هاتو گمراه میکنم یعنی همین دیگه یعنی هر کاری میکنم که تو به خواسته هات نرسی. اما حالا بذار ادامه شو بریم خدا میگه قطعا که تو حریف بنده های صالح من نمیشی.
حالا بنده ی صالح کیه؟؟؟ بنده ی صالح استاده، ادیسون،
انیشتن، گراهام بل، که تحت هیچ شرایطی تسلیم نشدن ادامه دادن و به هدفشون رسیدن و یک تجربه غنی تاکید میکنم یک((تجربه غنی))رو در زندگینامه شون رقم زدن. اینا یعنی بنده های صالح یعنی کسی که ایمان داری یک نیرویی داره منو هدایت میکنه به سمت اهدافم بنابراین حساب کردن روی این نیرو و انرژی و حرکت کردن. این یعنی خود خود توکل تموم شد رفت. حالا ما هم باید سعی کنیم با تمام وجود که بنده ی صالحی باشیم که هیچ وقت دلسرد نشیم نا امید نشیم. دلسردی و نا امیدی به معنای حقیقی کلمه است دیگه. بلاخره ما بشریم بعضی وقتا ممکنه با یک تضاد یا اتفاق بد ما هم طاقتمون طاق بشه ممکنه برای چند ساعت یا حتی چند روز دلسرد بشیم و نا امید بشم. ولی اون چیزی که مهمه اینه که توی یک همیچین وضعیتی به قول قران تقوا داشته باشیم کنتل ذهن داشته باشیم ایمانمون رو حفظ کنیم یک یا الله بگیم و دوباره مسیرمون رو ادامه بدیم همین.
وقتی که بتونی ذهنتو کنترل کنی پاداش ها بهت داده میشه ایمانت بیشتر میشه وقتی هم که ادم ایمان داشته باشه به رب مطلق حس خوبی داری وقتی هم حست خوب باشه اتفاقات خوب رقم میخوره شرایط خوبی برات به وجود میاد
خوب خدارو شکر دوست داشتم این حسمو به اشتراک بذارم واقعا نمیدونم چی نوشتم استاد لازمه خودم برگردم و بارها کامنت رو بخونم چون واقعا این من نبودم که مینوشتم
استاد خانم شایسته عزیز بچه های گل سایت همه در پناه انرژی بی پایان کیهان باشید فعلا تا کامنت بعدی خدا نگهدار🙏🙏🙏🙏😊😊😊😊🌹🌹🌹🌹
استاد جونم سلااااممم چقد دلم تنگ شده بود واسه دیدن فایل جدید روی سایت
اصلا تو دوازده قدم نرسیدم کامنت بزارم ولی بمباران نتایج و معجزاتم هرروز نه هر لحظه✨
۱۲قدم شروع فصل جدید زندگیم بود و طبیعی مقاومت هام و کم داره میکنه و خیلی خیلی بدیهی جریان خواسته هام میان تو زندگیم اونقدر بدیهی ک منتظرم همش اتفاقات خیلی بزرگ تر بیوفته تا بیام کامنت بزارم چون هرروز معجزه میبینم
استاد این فایل و برای من ضبط کردید؟؟؟
امروز و البته چندین مدته ک این سوال تو ذهنم بود ک چرا حالا ک تصمیم گرفتم نمایشگاه فرشم و بزنم حتی واحدم جور شده همونی ک میخواستم و دنبالش بودم خونوادمم اکی اند کار مرکزمم اونقدر قشنگ و هماهنگ با روحیاتم و پشت میزنشینی و اداری و ساکت و تمیز و عالی هست با افزایش حقوق ک انرژیم عالیه برای یه شروع جدید ؛ کامل همه چی اماده هست این چ سنگیه ک افتاده چرا نمیخواد بشه نکنه ترمز خودم جلوشو گرفته ک قطع به یقین همینطوره.. ولی ترمز چیه؟! پیداش نمیکردم!
بله اعتراف میکنم منم از درون نگران اینم ک اگ بعدش ک قرارداد و بستم و برای نمایشگاه خرج کردم پشیمون بشم چی؟
اگ مسائلی پیش بیاد نتونم حل کنم !
اگ یه روز بفهمم اشتباه بوده این کار !
چطور بااین ترمزها انتظار دارم قرارداد بسته شه طرف قراردادم ایران نبود و حالا ک اومده نمیاد واحدشو تحویل بگیره و قشنگ گفتم سارا ترمز داری نشونه از این واضح تر ؟؟!
مرسی استاد ک این ترمز این علف هرز پنهون و بهمون گفتید
یجورایی خودم میدونستم ک باید حرکت کنم باید تو مسیر قرار بگیرم اگ اشتباه کردمم درس شو میگیرم کلی مدارم بالا میره بااولین اقدام و من دیگ اون شخص قبل نیستم باهمون ترس ها و تردید ها میدونستم ک باید حرکت کنم تا به من گفته شود تا هدایت بشم میدونستم همه اینا رو و باز حرکت نمیکردم و باز ترس داشتم و ترمز
انشالله ک بابرداشتن این ترمز تو همین هفته قرارداد و ببندم و به امید هدایت های رب در مسیری ک ناشناخته هست ..🌱✨🙏🏻
بنام خداوند وهاب و رزاق
سلام و درود بر همگی
این فایل نیز همانند فایلهای دیگر استاد بر دل و جان من جاری شد و منو به فکر فرو برد
که واقعآ چرا اکثر ما باورهای نادرستی نسبت به ثروت داریم و چرا در پس زمینه ذهنمون
دیدگاه خوبی به ایرانیان ثروتمند نداریم!
وقتی که این مطالب و در ذهنم مرور می کردم و گذشته و کودکی تا کنون خودم را مرور
می کردم این صحنه ها تو ذهنم مرور میشد که در دورانی که کشور در وضعیت جنگ بود
و تنها تفریح و سرگرمی اکثر همسن و سالهای من یک تلویزیون بود، وقتی که اکثریت
مردم و جامعه از امکانات اولیه هم محروم بودند و زنده ماندن در اولویت خواسته هامون
بود، در چنین شرایطی هر آنچه که نیاز و خواسته را بوجود بیاورد توسط نظام آموزش و
پرورش، والدین، جامعه و بخصوص رسانه ها بشدت سرکوب و ضد ارزش تلقی میشد و
هنوز هم به شیوه های دیگر اینکار صورت می گیرد و باور می سازد! به همین دلیل
سریالهایی مانند اوشین و سالهای دور از خانه بارها و بارها به نمایش درآمد و محبوبیت
زیادی کسب کردند و بازیگرانشان به الگوهای مردم و قهرمانان جامعه تبدیل شدند! در
چنین فضا و جامعه ای شکل گیری باورهای نامناسب در مورد ثروت و پول اجتناب ناپذیر
است و دور از ذهن نیست.
به همین دلیل باورهای منفی در مورد پول و ثروت پاشنه آشیل اکثر جامعه و همسن و
سالهای من است و شاید یکی از دلیل استقبال زیاد از دوره های روانشناسی ثروت همین
مساله باشد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا هدایت نموده و این امکان را برایم فراهم کرده که روی خودم کار کنم و یک راهنما و انسان پیامبر گونه ای که این مسیر را طی کرده سر راهم قرار داده تا قدم بر جای پای قدم هایش بگذارم و شناخت بهتر و بیشتری از خودم ، خدایم و جهان اطرافم داشته باشم و با آموزش و یادگیری از نو خلق کنم و بیافرینم باورهایم را،شخصیتم را،آینده ام را و زندگیم را.
با تشکر فراوان از استاد عزیز و آرزوی سلامتی و طول عمر ایشان، در پناه خداوند ثروتمند باشید و سخاوتمند.❤
سلام خدمت عشق ترین استاد و خانوم شایسته عزیز چقد فایل فوقالعاده ای از وقتی منتشر شده بالای ۷.۸بار گوش دادم واقعن سپاسپگزار از شما ب خاطر این فایل عالی و اینکه واقعن همه اینهارو سعی کردم تو زندگیم استفاده کنم از نفروختن چیزی برای بدست اوردن چیزی و من هم قم هستم از وقتی دیدگاه خودم ب ثروت عوض کرذم واقعن جریان زندگی در زندگیم جاری شده و مطمئن همه حرفاتونو باید با طلا نوشت همون جورکه شما گفتید واقعن انسان های فقیر صد برابر بیشتر مریض هستن و خدارو شکر از وقتی ثروت پیدا کردم ب خدا ببشتر نزدیک شدم .هزاران بار خدارو شکر ب امید الله مهربان تا اخر هفته قرار اولین دوره از سایت شمارو بخرم دوره سلامتی رو میخرم با کمک الله مهربان همه فایل هاتونو میخرم ب امید روزهای عالی و عالی برای من و شما
سلام و درود خدمت استاد عزیز و بزرگم
خیلی خیلی دلم واسطون تنگ شده بود.
با وجود اینکه فایلهاتون رو گوش میدم ولی انگار باید پخش زنده صداتون رو بشنویم من واقعا وقتی فایل های به روزتون رو میبینم باورم هزار برابر بیشتر میشه .اون روز اون شب واقعا احساس میکنم تمام دنیا رو تونستم بدست بیارم. استاد واقعا واقعا تنها راه رسیدن و گذشتن از خواسته هامون رسیدن به اونه چون تا نرسیم ازش سیر نمیشیم من وقتی برمیگردم به گذشته میبینم چیزای حتی کوچیک هم که بهش میرسم با رسیدن بهشون بعد از یه مدت سسیر میشم و میبینم همچین هم زیاد بود و نبودش مهم نبوده و تاثیری در کیفیت زندگی و خوشبختی زندگیم نداره . مثلا من یکی از آرزوهام خریدن ماشین بود حتی یه پراید و اتفاقا هم چون بهش فکر کردم یه پراید خریدم و رانندگی خیلی واسم دور از تصور بود که باز با تصور کردن و رسیدن بهش و رانندگی کردن اون هم واسم عادی شد و الان با خودم میگم شاید خرید ماشین و رانندگی الان واسم راحت کرده کارا رو ولی عملا در زندگی من تاثیری نداره چون من دارم زندگی میکنم فقط یه وسیله به وسایلم اضافه شده که زندگیم رو راحت تر کرده در رفت و امد ولی ان چیزی که الان متوجه شدم این بود که من بدون ماشینم ادم خوشبختی هستم فقط امدن این وسیله باعث شد من با رسیدن بهش ازش سیر بشم . مطمعن هستم چیزای بزرگتر هم همینه ولی دوست دارم تجربش کنم مثل شما . من دوست دارم ماشین خارجی سوار بشم من دوست دارم خانه بزرگ و شیک در یک محله خوب داشته باشم من دوست دارم باغ و ویلا داشته باشم من دوست دارم به امریکا بیام من دوست دارم زندگی در یک کشور دیگه رو تجربه کنم دوست داارم چون الان ندارم و باید بهشون برسم و سیر بشم .پس باید برای رسیدن به خواسته هام تلاش کنم و درخواست کنم و بهشون برسم بعد تصمیم بگیرم مثل شما میخوامشون یا نه.
استاد من یه زمان توی مغازه کار میکردم و از صبح ساعت ۶ که بیدار میشدم تا ساعت ۱۰ شب توی مغازه کار میکردم با دو تا بچه ۳ ساله و ۵ ساله که تنها توی خونه بودن و من فقط از طریق تلفن و سرکشی که بهشون میشد و خدای که همیشه کنارشون بود ازشون مراقبت میشد. یادمه همیشه میگفتم یعنی میشه من یه روز یه کار یه شیفت توی یه محیط خیلی خوب پیدا کنم و زد و این اتفاق افتاد من هدایت شدم به یه مدرسه غیر انتفاهی و به صورت یک شیفت تا ساعت ۱ طهر کار میکردم حتی فرزندانم هم پیش خودم درس میخونن . الان که دارم یا شما صحبت میکنم و مینویسم دوست دارم این مدت زمان کوتاه تر هم بشه دوست دارم جوری کار کنم که تمام وقتم مال خودم باشه .به اون خواستم رسیدم و سیر شدم الان میگم من دوست دارم یه کاری داشته باشم که تو خونه باشم و پول به حسابم واریز بشه یه زمان آرزوی کار یک شیفت رو داشتم الان دیگه واقعا اینو نمیخوام میخوام هنوز از این راحت تر باشه و هر روز هر شب مینویسم که خداوند من رو هدایت کنه تا بتونم رسالتم رو پیدا کنم و بتونم از توی خونه درامد کسب کنم با حداقل ترین وقت و زمان . استاد خیلی مثلاهای متعددی دارم در این زمینه .شاید هنوز نتیجه های بزرگی کسب نکردم ولی همین نتیجه ها برای من ارزشمند هستند و ایمان دارم تکامل که طی بشه دیگه هیچ کدوم از رویاهام آرزو دیگه نیستن چون به تک تکشون رسیدم . به امید روزی که از دستاوردهای بزرگی که بهشون رسیدم و سیر شدم و گذاشتمشون کنار براتون بنویسم.
در اخر خیلی خیلی شما و مریم نازنین رو دوست دارم به امید روزی که بتونم از نزدیک شما رو ببینم در امریکا و باهاتون در مورد تجربه های شیرین زندگیم صحبت کنم .
بدرود تا روز موعود
به نام الله یکتا
شروع می کنم به نوشتن با این که نمی دونم باید چی بنویسم. چون این موضوع آنقدر وسیع هست که آدم ندونه کدوم یکی شو بگیره.
امروز که این فایل رو شنیدم دوباره یاد یک باور غلطی افتادم که در من هنوزم که هنوز هست و هی دارم باهاش دست و پنجه نرم می کنم. من این باور مخرب رو دارم که اگر کسب و کارم رو گسترش بدم آزادیم گرفته می شن. آنقدر نمونه های این باور رو دیدم که اصلا برا ذهنم خیلی سخته که بتونم تغییر بدم که بابا خیلی از افراد هستن که با گسترش کارشون تازه آزادتر شدن. و این باور غلط خیلی اوقات جلو مرا رد راه رسیدن به خواسته هام گرفته و الان به خودم می گم که امیر تو کسب و کارت رو اصولی گسترش بده ، با باور های درست گسترش رو پایه ریزی بکن هر وقت هم به تضادی بر خوردی راه حلش بهت گفته می شه. و اگرم نخواستی می فروشی و میای بیرون . ولی ذهنم خیلی با این موضوع درگیره. می گم تو کارخونه تو گسترش بدی و بعد بگی نمی خواهم و جوان مردم رو بیکار کنی و هزار نجوای دیگر. این همون جایی هست که شدیدا ایست کردم تا اینجای کارم خوب پیش رفته. باورهای خوب ساختم و خوبم نتیجه گرفتم ولی همین باور گرفته شدن آزادی راه رسیدن من رو به خواسته بیست سالم بسته و هرگاه می خوام تغییر بدم باید با کلی مقاومت دست پنجه نرم کنم.
با خودم رو این موضوع بحث دارم . ذهن دلم یکی نیست. دلم می گن برو و ذهنم می گه صبر کن . نمی دونم چقدر این وجود ها طول می کشه ولی هر چه که هست راه من از گسترش کسب کارم می گذرم و باید به این خواسته ام برسم و بعد تصمیم بگیرم که می خوام یا نه.
به نام خدا
سلام خدمت استاد بزرگوارم و مریم خانم دوست داشتنی
تجربه من بابت این فایل
من حدود 2 سالی بوده که درخواست لپ تاپ داده بودم ولی پولش ردیف نمشد تا اینکه چند روز پیش پولش آماده شد و اقدام به خرید کردم درست یه قدمی خرید بودم که به خودم گفتم نکنه هزینه کنی و بلااستفاده باشه واز خرید صرف نظر کردم و همش تو ذهنم بود که چرا تصمیم گرفتم بخرم ولی انجامش ندادم این فایل شما خییلی بهم کمک کرد تا راحت تر به هدفام برسم
بینهایت سپاسگذارتونم همیشه به یادتون هستم و دارم شما را تهسین مکنم و دعاتون مکنم خیلی خوشحالم که خداوند شما و دوستان را سر راه من قرار داده زندگی فوقالعاده ای دارم وروز به روز داره فوقالعاده تر مشه خدایا شکرت شکرت
انشاله همیشه صحیح و سالم و سلامت ثروتمند ترین باشید