https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
727نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من بشخصه این تجربه رو داشتم که بارها یک معامله ای تا لحظه آخر جور میشد منتها یهو همه چیز بهم میخورد، با خودم خیلی فکر کردم پررنگ ترین باوری که تو وجودم تونستم پیدا کنم این بود که من لایق اینهمه پول نیستم یا نمیشه که بهمین راحتی پول درآورد، نه ولش کن. یعنی این زمزمه ها تو وجودم داشتن براخودشون پر و بال میگرفتم و نتیجه هم کاملا مشخص بود که به پول نمیرسیدم.
بعدها آروم آروم روی خودم کار کردم و دارم کار میکنم که اصلا روال درست جهان همینه که راحت پول دربیاری.
اول از همه لذت بردم از ساعت ضبط این ویدئو که سکوت و زیبایی بی نظیری رو به صحنه داده بود ❤️🙏🏻🍀
استاد سخت ترین کار برای من شناسایی باورهای محدود کننن ه یا منفیم هست که به عنوان ترمز درونم قرار داره ، با این فایل چندتا باور محدود کننده خودمو پیدا کردم :
اول از همه این بودش که تا گفتین خونه و ماشینهام رو فروختم ضمیر ناخوداگاهم بهم گفت ببین استاد بی پول شده 🥸 داره اموالشو میفروشه 🥴😏 به نظرتون چرا ضمیرناخوداگاه من اینطوری برنامه ریزی شده؟؟
چون از بچگی تا به یاد دارم مامان و بابام دارایی هاشونو فروختن برای اینکه پول بدست بیارن .
بابای من تا بی پول میشد زمین میفروخت
مامان من یک عالمه طلا فروخت که بتونن خونه درست کنن 🧐. یادمه یه بار برای تولد یا روز مادر برای مامانم یه انگشتر خریدم باور کنید به چند ماه نکشید فروخت انگشترو ، منم به طبع از اونها اموزش دیدم و تو یه برهه ای طلامو فروختم که فقط خرج زندگیمو در بیارم 🥲انگار تو خانواده ما رسم شده که اموالمونو بفروشیم.
من هرگز نمیدونستم که این یک باور منفی و محدود کننده و مهربه تا زمانی که توی یکی از فایلها استاد گفتن یهودی ها (یا ارمنی ها) درست یادم نیست ، هرگز اموالشون رو نمیفروسند و برای همین هستش که ثروتمند هستند .
البته همون لحظه که ضمیر ناخوداگاهم گفت استاد بی پول شده ضمیراگاهم گفت مگه همه مثل خانواده ما هستن که با فروش اموال زندگی بگذرونن؟؟؟ مگه هر کی یه چیزی رو فروخت از روی ناچاری میفروشه؟؟؟
و جرقه خورد توی ذهنم که اسما این باور مخرب تو هست . باید حلش کنی توی وجود خودت .، و اخر فایل که استاد گفتن من ملک وماشینهامو نفروختم که چیزی باهاشون بخرم مهر محکمی زدن به افکار من که بفرما قرار نیست همه چیزی رو بفروشن به علت بی پول شدن🥰.
استاد چه خوب شد که این باور رو پیدا کردم با این فایل ممنونم ازتون 😍😍😍😍.
مساله دومی که از این فایل برداشت کردم :
استاد گفتن تو به خواسته ات برس بعد ببین میخوایش یا نه که قبلا هم اینو توی فایلها ازشون شنیده بودم .
و این مساله خیلی مهم هم برای من جرقه ای بود که بعضی وقتا تا لحظه اخر رسیدن به ارزوت پیش میری ولی تو لحظه های اخر خراب میشه همه چیز و این به هاطر شک و تردیدیه که توی دلت داری ، نکنه …… نکنه ……
همین نکنه نکنه ها همه چیز رو خراب میکنه .
من تا پای خرید ماشین رفتم هفته پیش ولی این باورهای مخربم که حلشون نکرده بودم خراب کرد 😏🧐.
نکنه ماشینی که میخرم خراب بهم بندازن نکنه ببرم کارشناسی بگه اوکیه ولی بعدا بفهمم مشکل داشته ،نکنه برام خرج بتراشه ، نکنه نکنه نکنه
کلی از این نکنه ها پیدا کردم همین امروز با این فایل . همونایی که باعث شد خرید ماشینم به تعویق بیفته🥴.
ولی استاد قول میدم با اموزشای شما درستشون کنم و به زودی خبر خوب بهتون بدم که ماشینمو خریدم .
به موفقیتی که با تغییر باورهام و عمل کردن بهش رسیدم این بودش که من همیشه فکر میکردم نقاشیم خوب نیست از بچگی ، اما عاشق نقاشی بودم رفتم دنبالش انجامش دادم و همه بهم گفتن خیلی با استعدادی توی این کار،
یه مدت پیش میخواستم یکسری تابلو اماده کنم و توی ذهنم این بود که یه جورایی کپی کنم چون ته دلم میگفتم من که نمیتونم خودم بکشم طرح ها رو ، یه باگ مالی خوردم و نتونستم اینکتر کپی رو انجام بدم و برام شد نقطه عطف گفتم حالا که اینطوریه خودم شروع میکنم به کشیدن طرح هام ، با توجه به اینکه قبلا سیاه قلمهای خیلی حرفه اب کار کرده بودم گفتم اسما ببین تو میتونی چون قبلا انجام دادی ، استاد شروع کردم به نقاشی تابلومو کشیدم و همون تابلو رو با قیمت خیلی عالی قبل از اینکه حتی تمومش کنم فروختمش 😍😍😍😍😍😍
فقط قدم کذاشتم ، فقط خودمو باور کردم و خدا جواب این کارامو بهم دادی . هزاران بار شکر .
استاد هروقت نظرمو توی سایت ثبت میکنم حس میکنم مدارم یه درجه رفت بالاتر 😍😍.
خیلی ممنونم ازتون ، از خدا میخوام که کمکم کنه ثانیه به ثانیه با ابن سایت و شما همراه بشم تا ان شالله به زودی به درامد بی نهایت بالا برسم . ❤️❤️❤️❤️❤️
این باور مخرب شک و تردید در انجام کارها که نکنه خوب از کار در نیاد یا در خریدی که میکنم اون چیزی که میخرم، جنس درست و حسابی نباشه یا به اصطلاح جنس خرابی رو بهم بندازن، متاسفانه در بسیاری از دوستان وجود داره. من جمله خودم :) که با تشکر از شما دقیقا متوجهش شدم.
یه مثال از خودم میزنم برای دوستانی که این کامنت رو میخونن:
من برنامه نویس هستم و تقریبا 5 6 سال توی طراحی و کدنویسی سایت کار میکنم و درآمد خوبی رو هم دارم. اما همیشه به اون درآمد بالا و فراوانی که بی نیاز بشم نرسیدم. سال قبل بهم الهام شد تو که بعد از این همه مدت برنامه نویسی کردی، بیا و اون دانش و مهارتی که داری رو در قالب دوره آموزشی هم به بقیه آموزش بده و به راحتی درآمدت رو چندین برابر کن.
بعد از کلی کش و قوص و آماده سازی سرفصل و باورهای فراوانی و … استارت کار رو زدم. تا یه جایی هم پیش رفتم، ولی از وسطای کار این شک و دو دلی که بابا این چه کاریه؟ کی میاد دوره تو رو میخره؟! کی اصلا اینقدر برای یه دوره هزینه میکنه؟! همین الانش هم کلی دوره آموزشی در این باره هست که کلی هم از تو مشهور ترن. نکنه کسی نخره و بین دوستام مسخره بشم!
سلام خدمت استاد عشق جناب عباسمنش و مریم شایسته عزیز
سپاس هزاران سپاس از خداوند عزیزم که در مسیر قشنگی که برامون درست کردین هستم
چقدر این فایل عالی و پر از آگاهی بود
به نظرم کل فایل های سایت که رایگان هستن خودشون میشن یه دوره پر از نکته و آموزنده
خوشحالم هر لحظه و هر حال صدای زیباتون توی خونه در حال پخش هست که دوست دارم پسرم هم از سن کم اینها رو در ذهن ناخودآگاهش ثبت بشه و آینده بهتر و قشنگترین برای خودش بسازه
چه خدایی از بچگی برای ما ساختن که میترسیم چیزی ازش بخواییم و باورهای سمی و مخربی رو بهمون به یادگار دادن ولی بازم دیر نیست و هر مسیری به وقتش بهمون نشون میده که بتونیم بیشتر و بیشتر روی خودمون کار کنیم ،،،، به لطف خداوند و بودن شما بزرگوار میتونیم این تابوی بزرگ رو خراب کنیم و بشکنیم شکر و شکر و هزاران بار شکر الله مهربان و دعاگوی شما و خانواده عزیزتان هستم 🙏🙏
خدایاااا شکرت من امروز تو سایت این فایل رو دیدم اینستا رو از گوشی اصلی ام پاک کردم که بیشتر تمرکزم و بذارم رو سایت تا وقتم و تو اینستا تلف کنم روی دوره دوازده قدم و عشق و مودت و عزت نفس دوباره کار کنم بعد به زودی دوره روانشناسی ثروت ۱ رو بخرم امروز جالب بود هم این مبحث هم نشانه روزانه ام اشاره داشت به دوره روانشاسی ثروت ۱ چون بین خرید دوره ثروت ۱ و دوره ثروت ۳ مونده بودم رفتم مقایسه هاشم گوش دادم دیدم نه باید از یک شروع کرد باید اول سوراخ ظرف ها گرفته بشه بعد ظرف رو بزرگ کنم بعد…..چند روز پیش تو نمک آبرود بودم اونجا با خودم خلوت کردم از خدا خواستم هدایتم کنه با خودم گفتم ببین یادته تو چه شرایطی بودی هدایت خواستی خدا هدایتت کرد به دوره دوازده قدم بلافاصله بعد از ورود به سایت قدم اول رو خریدم دوره ای کامل و جامع برای تغییر بنیادین افکار مخرب که ترمزها رو برداشت و سیمان ها رو ریخت نمیگم الان فوق العاده ام نسبت به هم دوره ای هام ولی نسبت به شرایط خودم عاااالی ام حال دلم عالیه 🙌🙌خدارا شکر بعدش دوباره میخواستم دوره بخرم دوره ثروت اومد تو ذهنم بعد دیدم امروز یعنی اون روز اولویت من ثروتمند شدن نیست دوره روابط و دوره عزت نفس رو خریدم که خرید دوره ها خودش باعث شد کلی حالم بهتر بشه و انرژی بگیرم و امروز بعد از چند ماه تصمیم گرفتم اقدام کنم برای ثروتمند شدن الان وقتشه…بله مراحل تکامل باید طی بشه خدارا شاکرم بابت این همه آگاهی مرسی استاد خفن ممنون مریم جون 😍استاد یه چیزی هم که برام جالب بود این بود که میاید با ما در مورد تصمیم هاتون صحبت میکنید و این واقعیت داره که ما خانواده عباس منش هستیم 🔥واینکه کاملا درسته ما به هر چی برسیم میتونیم ازش بگذریم و گرنه همیشه تو رویاهامون میمونه و حسرت میخوریم پس بااااااید ثروتمند بشیم تا به خدااااا نزدیک تر بشیم تو شمال که بودم تو هر کوچه باریک و معمولی که میرفتیم پر بود از ویلاهای شیک و شهرک های خفن الله اکبررررر از این همه ثروت ،فراوانی،برکت و نعمت🙌🙌🙌🙌خدایااااا شکرت خدایا شکرت شکررررررر
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم زیبا و دوستان عزیز همفرکانسی.
خدا رو سپاسگزارم که به سمت این فایل هدایت شدم، استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند، از تک تک دوستان عزیزم که کامنت نوشتند در این جلسه و خوندن کامنتاشون بی نهایت به بالا رفتن درکم از صحبت های استاد کمک کرد سپاسگزارم.
اسم این کامنتم رو میزارم داستان “بلوبری های با برکت” ؛
و میخوام با جزئیات بگم اجابت کردن کوچکترین خواسته های ما چقدر میتونه باعث رشد ما و بزرگ شدن ظرف وجودمون بشه و اینکه تمام خواسته های ما از کوچکترین اونا تا بزرگترینشون ارزشمند هستن.
ابتدا بگم که من از صفحه ی اول تا صفحه ی 40 کامنت خریداران رو مطالعه کردم و یه سری چراغ ها توی ذهنم روشن شد، اولش قصد داشتم تمام 48 صفحه رو مطالعه کنم و بعد کامنت بگذارم اما حس ام که بهش خیلی اعتماد دارم گفت همین الان درکم رو مکتوب کنم، من حین خوندن کامنت دوستان به کامنت هایی که خودم قبلا نوشته بودم هم رسیدم و دیدم بارها هدایت مجدد شدم به این فایل و چندین کامنت از سال 1401 تا الان توی این جلسه گذاشتم و آخرین کامنتم مربوط به اسفند 1402 بود و با خوندن کامنت هام و مقایسه با قبلیا متوجه شدم هر بار به صورت تکاملی در برداشتن این ترمز کمی پیشرفت و بهبود داشتم خوندن کامنتای دوستان و بالاخص کامنتای خودم من رو ترغیب کرد که باز هم رد پا بگذارم تا روند تکاملم ثبت بشه و در آینده بتونم با مطالعه ی کامنتم و دیدن پیشرفتم انگیزه بگیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا.
چند وقتی هست که به لطف خداوند هدایت شدم به بهبود باورهای مالی و آماده تر شدم که اهداف مالی ام رو تیک بزنم، از چند ماه پیش که هدایت شدم به باور فراوانی خیلی اتفاقات خوب مالی سرعت بیشتری گرفتن و درآمدم با سرعت بیشتری شروع به تغییر کرده، خصوصا بعد از کار روی جلسات هشتگانه ی فراوانی ثروت یک، قدم به قدم شرایط مالیم بهبود پیدا کرد و درآمدم بالاتر رفت بعد از اون ایده اومد که خریدای روزمره ی خونه رو هم خودم انجام بدم تا قبل از این چون خودم رو آدم ولخرجی میدونستم جرات اینکه کارت همسرم دستم باشه نداشتم و به بهانه های مختلف از زیر این مسئولیت شونه خالی میکردم اما به لطف جلسه ی شانزدهم ثروت و باگ هایی که تونستم با کار کردن روی این جلسه رفع کنم فهمیدم که پول دردسر نداره و اگر برای من داره ایجاد دردسر میکنه به خاطر باورهای غلطم هست بیام پذیرای پول باشم و با توجه به رفتارهایی که با پول دارم ردپای باورهای غلطم رو پیدا کنم این شد که کارت همسرم رو به دست گرفتم و به شکل یه دانشگاه به این داستان مدیریت پول نگاه کردم که قراره کلی درس و رشد برام داشته باشه، داستان هدایت مجدد من به این جلسه برمیگرده به خریدی که چند روز پیش از میوه فروشی داشتم، یه بک بزنم به عقب تر، چند ساعت قبل از رفتن برای خرید توی دفترم داشتم ترمزهایی که مانع خرید ماشین میشد رو دونه دونه مینوشتم و براش منطق درست میاوردم و خیلی حالم خوب شد اما باز زیاد برام واضح نبود که علت اینکه بارها تصمیم به خرید ماشین گرفتم اما شرایطش فراهم نشده چیه و چرا با اینکه مدت طولانی ای هست که این خواسته رو دارم هنوز اجابت نشده (من خواسته ام اینه که بدون وام و تسهیلات یا روشای عجیب غریب دیگه، خیلی طبیعی به اینخواسته ام برسم یعنی پولش رو بسازم و خیلی راحت نقد برم کارت بکشم و ماشین بخرم و تنها راهی که فعلا به ذهنم رسیده اینه که یه بخشی از درآمدم رو پس انداز کنم بارها به صورت آنلاین طلای آب شده خریدم اما به یه عددی که میرسید تسویه میزدم و پولم رو برمیداشتم خرج میکردم و نمیدونستم ایراد از کجاست که نمیتونم متعهد باشم به پس انداز، کلا با نگه داشتن پول توی حسابم مشکل دارم و نمیدونستمم علتش چیه و فقط بهانه ام این بود که دارم آیویش هام رو پر میکنم اما بارها به اضطرار مالی رسیدم و فهمیدم یه چیزی این وسط توی ذهنم در مورد پول ایراد داره و بحث پر کردن آیویش ها نیست طبیعی نیست که حساب من اکثر اوقات خالی باشه اگرمیگم باورام تغییر کرده این تغییر باید خودش رو در حساب بانکی بهتر نشون بده اونم نه اینکه دو روز پول تو حسابم باشه چند هفته گیر یه تومن پول باشم، تا اینکه چند روز پیش شروع کردم به نوشتن در مورد خواسته ی ماشین، بعد از نوشتن در موردش هدایت شدم برم بیرون برای خرید (تا قبل از این تمام خریدهای خونه رو همسرم انجام میداد).
بعد از خرید از میوه فروشی وقتی فیش رو چک کردم و علت رو از فروشنده پرسیدم متوجه شدم بابت چند تا دونه بلوبری که توی یه جعبه ی کوچولو اندازه ی کف دست بود چند صد هزار تومن پول پرداخت کرده ام به اسم اینکه بلوبری خارجی و وارداتی هست، اولش حالم خیلی گرفته شد و خیلی حسم بد شد و نمیدونستم چرا، فکر میکردم به خاطر باور کمبوده اما بعد که خودم رو واکاوی کردم دیدم دلیل اصلی باور کمبود نیست من احساس گناه دارم به دلایلی. (خوردن بلوبری رو اولین بار بود میخواستم تجربه کنم و تا قبل از دوره ی سلامتی اصلا به خریدش و خوردنش توجه نکرده بودم، حقم بود تجربه اش کنم با هر قیمتی و کیفیتی) اما نجواهای ذهنی میگفت نباید اینقدر از خرج خونه رو هزینه ی چند تا دونه میوه برای خودت میکردی (احساس عدم لیاقت) و دوم اینکه ذهن کمالگرام مدام سرزنشم میکرد که تو اصلا به درد مدیریت مالی نمیخوری تو اصلا نمیدونی با پول چطور رفتار کنی تو رو چه به این کارا، تو از وقتی یادمه توی مدیریت پول افتضاح بودی، تو پول بساز بده دست کس دیگه ای برات مدیریت کنه تو برای اینکار ساخته نشدی و این مدل نجواهای ذهنی.
دیدم یه جا هم که آگاهانه خواستم ولخرجی نکنم پول خود به خود داره فرار میکنه از حسابم داستان چیه؟ چه باوری تو ناخودآگاهم هست که پول با من راحت نیست چون چند مورد هزینه های اینجوری قبلش پیش اومده بود.
اومدم خونه و شروع کردن به نوشتن توی دفترم و با خودم حرف زدن، با این منطق خودمو آروم کردم که من کاری ندارم که طعم این میوه رو دوست نداشتم یا به نسبت تعداد و کیفیتش عددی که پرداخت کردم زیاد بود من اصلا کاری به اینا ندارم من برای تجربه ی جدید حاضرم چند صد تومن که هیچی، هر چقدر لازم باشه پرداخت کنم چون این تجربه کردن باعث گذر کردن و رها شدن میشه دیگه گوشه ی ذهنم نیست که فلان چیزو نخوردم یا نپوشیدم یا تجربه نکردم و ذهنم دیگه درگیرش نیست همین حین که میگفتم تنها راه گذرکردن و بزرگ شدنم تجربه کردنه یهو اسم این فایل توی ذهنم پلی شد، فوری اومدم سراغ این فایل و شروع کردم به گوش دادن و خوندن کامنتا بعد از چند صفحه خوندن دیدم خدای من تازه میفهمم چرا به خواسته ی وسیله نقلیه که مدت هاست دارم نمیرسم چرا هر بار که بهم الهام میشه کمی از درآمدت و ورودیت رو پس انداز کن ذهنم با قدرت این ایده رو پس میزنه؟ چرا ظرفم سوراخه؟
اگر اون بلوبری ها رو نمیخریدم اصلا هدایت نمیشدم به این جلسه و اگر این جلسه رو مجدد نمیشنیدم اصلا نمیدونستم ترمز اصلی ام و علت نرسیدن هام چیه؟
هنوز توی ذهن من بین خدا و پول تعارض هست یعنی من فقط تونستم تا حدی باورام رو اصلاح کنم که پول بتونه وارد زندگی ام بشه اما چون هنوز بین خدا و پول توی ذهنم تعارض و دوگانگی هست و نمیتونم بین خدا و پول جمع ببندم کف ظرفم سوراخه و به محض ورود پول سریع یه چاله ای براش میکنم، خیلی فکرکردم ببینم منطق من برای این شکل رفتارا چیه؟ و این باورها از کدوم ورودی هام درگذشته نشات میگیره؟
رسیدم به باورهای اسکاول شینی، من کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو چند ده بار خوندم و چند صدبار توی ذهنم مرور کردم و صدها بار هم بهش عمل کردم، من این کتاب رو نخوندم بلکه جویدمش، هفت سال این کتاب با من بود از سال هشتاد و نه تا سال نود و شش هفت، خیلی باورای خوبی تو اون کتاب بود که باعث شد خیلی جاها با ایمان بدون هیچی بتونم کارای بزرگی بکنم اما به هیچ وجه شک نکردم که داره یه سری باورای مخرب در مورد پول هم در قالبی موجه به خوردم میره، تازه فهمیدم چرا استاد میگه خیلی از کتابا مسیر رو برام طولانی کردن و باورای اشتباه دادن.
اینکه خود فلورانس اسکاول شین هم توی یه آپارتمان متروکه در فقر از دنیا رفته نشون میده که چطور باورهای اون کتاب در عین حال که میتونه توی خیلی از جاها کمک کننده باشه اگر مخاطب حواسش نباشه چطور میتونه از نظر مالی به قهقرا ببرتش.
بارها توی جای جای کتاب چندین داستان به شکل های مختلف بود از افرادی که بدون دغدغه و ترس و ایمان به خدا تمام پولشون رو خرج کردن و به خداوند ایمان داشتن و مشکلات مالیشون به طرز جادویی حل شده، خیلی هاشون در دقیقه ی نود یعنی در اوج ترس و ناامیدی.
و من اینقدر این داستان ها رو خوندم و تکرار کردم اونم با برداشتی غلط که به این نتیجه رسیدم تنها راه لایق شدن برای ثروت اینه که ایمان خودم رو به خدا ثابت کنم و راه ثابت کردن ایمانم هم اینه که هر چی پول دارم خرج کنم و نگران اومدن پول بعدی نباشم.
این هر بار کلا حسابم رو صفر کردن و ایمانم رو به خدا این شکلی ثابت کردن تکرار شد و هر بار اضطرار مالی… و بعد نشون دادن ایمانم… بعد دوباره ورود پول… و بعد دوباره خرج کردن با باور ایمان به خدا و باور به مثلا فراوانی… و بعد دوباره صفر شدن… و منتظر ورودی بعدی بودن و… این داستان ادامه داشته و همواره بوده تو زندگیم.
اما یه جا شنیدم استاد میگفت ظاهر حرفا مهم نیست که چقدر قشنگه، از احساست میتونی بفهمی که یه باوری درسته یا غلط، دیدم این حالت اضطرار مالی اصلا حس خوبی نیست، چرا من همش میخوام این مدلی ایمانم رو به خدا ثابت کنم؟ چرا همیشه باید صفر بشم و بعد ورودی بعدی بیاد؟ تِم این باور شبیه هموناست که دوست دارن اول ورشکست بشن و بعد موفق بشن و با افتخار از ورشکستگی هاشون و سختی کشیدناشون و اینکه ناامید نشدن و ادامه دادن حرف میزنن.
گفتم نمیشه یه بارم شده من پول توی حسابم باشه و قبل از کامل خرج شدن دوباره پول بیاد تو حسابم؟ نمیشه مدام صفر نشم؟ چرا یه ارتباطی و لینکی توی ذهنم بین ایمان به خدا و خرج کردن و از دست دادن پول و صفر شدن هست، دیدم بله دلیلش اینه که من هنوز پول رو نقطه ی مقابل خدا میدونم، ایمان به خدا یک طرف و پول طرف دیگه، اگر پول توی حسابم بود یعنی توکل کردم به پول نه به خدا، اینکه وجود پول توی حسابم داره بهم احساس امنیت میده احساس خیال راحتی میده غلطه، پول رو تماما مادی تصور کردم و ماموریت پول توی زندگی ام و معناش برای من فقط خرج کردن و برآوردن نیازهای مادی بود چون پول رو فقط مادی دیدم و نه معنوی، این دیدگاه باعث شده که نزارم این نعمت ارزشمند الهی بخش معنوی ماموریتش رو یعنی احساس امنیت و آرامش و تقوایی که با حضورش میاره، آسون شدن کنترل ذهن که با خودش میاره برام انجام بده، من وقتی پول دارم خیلی کنترل ذهن برام راحتتر میشه راحتتر و با حوصله ی بیشتر و تمرکز بیشتر به کار کردن روی باورام و انجام ایده های کاری میپردازم مسیر رشد برام لذتبخشتر و راحتتره، اما همه ی اینا توی ذهنم احساسات اشتباهی بودن میگفتم نباید اینجوری باشه. این کمالگرایی و سختی دادن به خودم و خودم رو لایق آرامش و امنیت مالی ندونستن، تمام این احساس عدم لیاقت ها از این باور ریشه دارِ تضاد خدا و معنویت با پول و ثروت میومد.
همیشه برام سوال بود که چرا بعضی از اطرافیانم عجله دارن برای رسیدن به خواسته هاشون حتی یه فرش رو قسطی میارن همیشه میگفتم خب تو که میخوای سه ماه قسط بدی خب پولاتو بزار رو هم سه ماه شد برو فرشو بخر سه ماه صبر کردن که نمیکشه کسی رو، بعدش دیدم نه هر بار خودمم سعی کردم این شکلی به یه خواسته ای برسم پوله نمونده به یه طریقی خرج شده و هیچ وقت فکرنکردم این یه ایراده، هیچ وقت از خودم نپرسیدم چرا پول ازم فراریه؟ این دیالوگ ثابت تمام ذهن های فقیره: پول پیش من نمیمونه… میترسم خرج کنم…
مامانم همیشه تو بچگیم یه جمله رو تکرار میکرد میگفت پول مثل ریگ کف دسته تو دستت میگیری از لای انگشتات سُر میخوره میریزه، این باور رفته بود توی مغز من، یا به بهانه ی اینکه پول ارزشش رو از دست میده به طلا تبدیلش میکردم یا یه چیزی باهاش میخریدم و نمیزاشتم پول پیشم بمونه، تمام این زنجیره ی هدایت های پربرکت و درک تازه ی من از برآورده کردن خواسته ی یه خوراکی استارت خورد، اگر میخوام از لحاظ مالی رشد کنم راهی ندارم جز اینکه یه جهاد اکبر راه بندازم علیه این باور موذی، مخرب و ضربه زننده.
سلام خدمت استاد عزیزم وخدمت خانم شایسته عزیزودوستانی هم مسیرهستیم
واقعاممنونم ازت که این کامنت زیبا را نوشتی دقیقا مشکل من همین بود وامروز هدایت شدم به این فایل ودقیقا جوابم درصحبتهای شماست وایمان دارم همانطور که به این فایل وکامنت شما هدایت شدم به نتایج وخواسته های هم که دارم میرسم ومن هم یه روز ی مثل استاد گذرمیکنم ازمادیات واین به شرطی هست که بهشون برسیم من به این نتیجه وباور رسیدم خواسته های من مقدس هستند ودقیقا من را به خدا میرساند.
خدایاشکرت که هرلحظه مارا هدایت میکنی به مسیر رشد وآگاهی
وازتون ممنونم بابت کامنت بسیار زیبا وپرازآگاهیتون
وازخدامیخوام هروز دراین مسیر ثابت قدم باشیم وروزبروز به خداوند نزدیکتر بشویم
این فایل نیز همانند فایلهای دیگر استاد بر دل و جان من جاری شد و منو به فکر فرو برد
که واقعآ چرا اکثر ما باورهای نادرستی نسبت به ثروت داریم و چرا در پس زمینه ذهنمون
دیدگاه خوبی به ایرانیان ثروتمند نداریم!
وقتی که این مطالب و در ذهنم مرور می کردم و گذشته و کودکی تا کنون خودم را مرور
می کردم این صحنه ها تو ذهنم مرور میشد که در دورانی که کشور در وضعیت جنگ بود
و تنها تفریح و سرگرمی اکثر همسن و سالهای من یک تلویزیون بود، وقتی که اکثریت
مردم و جامعه از امکانات اولیه هم محروم بودند و زنده ماندن در اولویت خواسته هامون
بود، در چنین شرایطی هر آنچه که نیاز و خواسته را بوجود بیاورد توسط نظام آموزش و
پرورش، والدین، جامعه و بخصوص رسانه ها بشدت سرکوب و ضد ارزش تلقی میشد و
هنوز هم به شیوه های دیگر اینکار صورت می گیرد و باور می سازد! به همین دلیل
سریالهایی مانند اوشین و سالهای دور از خانه بارها و بارها به نمایش درآمد و محبوبیت
زیادی کسب کردند و بازیگرانشان به الگوهای مردم و قهرمانان جامعه تبدیل شدند! در
چنین فضا و جامعه ای شکل گیری باورهای نامناسب در مورد ثروت و پول اجتناب ناپذیر
است و دور از ذهن نیست.
به همین دلیل باورهای منفی در مورد پول و ثروت پاشنه آشیل اکثر جامعه و همسن و
سالهای من است و شاید یکی از دلیل استقبال زیاد از دوره های روانشناسی ثروت همین
مساله باشد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا هدایت نموده و این امکان را برایم فراهم کرده که روی خودم کار کنم و یک راهنما و انسان پیامبر گونه ای که این مسیر را طی کرده سر راهم قرار داده تا قدم بر جای پای قدم هایش بگذارم و شناخت بهتر و بیشتری از خودم ، خدایم و جهان اطرافم داشته باشم و با آموزش و یادگیری از نو خلق کنم و بیافرینم باورهایم را،شخصیتم را،آینده ام را و زندگیم را.
با تشکر فراوان از استاد عزیز و آرزوی سلامتی و طول عمر ایشان، در پناه خداوند ثروتمند باشید و سخاوتمند.❤
خدایا چقدر این فایل استاد واسه من درست و به موقع بود. خدایا چه زمانبندی دقیقی داری. خدایا شکرت.
چند وقت بود دچار سردرگمی بدی شده بود با خودم میگفتم از یک طرف خدا داخل قران گفته دنیا گذراست به مادیات دنیا وابسته نشو و اخرت رو به خاطر دنیا از دست نده و از طرفی میگه ما جهان و زمین و اسمان رو مسخر شما کردیم و همینطور میگیم خدایا در دنیا و اخرت به مانیکی عطا فرما. هرچقدر فکر میکردم نمیتونستم اینا رو باهم تطبیق بدم و توذهنم حلشون کنم. اگه خدا میخاد ما ثروتمند بشیم پس چرا میگه دل نبند اگه نمیخاد دل ببندیم پس چرا میگه جهان مسخر شماست. هر باور ثروتمندی هم که میخاستم بسازم این دوگانگی انقدر تو ذهنم قدرتمند بود که به باورهام قدرت نمیداد. وقتی این فایل استاد رو شنیدم باورم نمیشد گفتم خدا این همون جواب دوگانگی ذهن منه. باید به ثروت برسی تا بتونی وابسته نشی، بتونی بگذری و ازش رد شی. جهان مسخر توست بهش برس و ازش رد شو. بهش برس ازش لذت ببر و بگذر. دقیقا همینه «تنها راه رسیدن به ثروت گذر از ثروته».
و چه زیبا بوسیله استاد عزیزم توصیف شد. خدایا شکرت که اینقدر واضح و قشنگ جواب سردرگمی ذهنیم رو بهم دادی اونم بوسیله بهترین کسیکه اعتبار خودش و حرفاش واسم تا بینهایته. خدایا شکرت♥️♥️♥️♥️
استادعزیز مثل همیشه این فایل هم معرکه بود وسرشارازانرژی مثبت واگاهی ودرابتدا لازمه عرض کنم که خیلی دلمون براپارادیس تنگ شده وبی تاب دیدن سری جدید زندکی دربهشت هستیم وهمچنین استادعزیز اززمانی که دارین روی دوره قانون سلامتی کارمیکنید به نظرم یه کم جدی ترشدین شاید هم فرکانستون رفته بالا ترچون خیلی دلمان ازان عباسمنش بذله گو وشوخ طبع وان برنامه های مفرح تون درسفربه دورامریکا وزندگی دربهشت انجاهیکه درسفر به دورامریکا وزندگی دربهشت در” اروی “ودرزیر پل هنگام بارش شدید باران ترانه درخواستی میخوندین وماکلی حال میکردیم وعشق تنگ شده حسابی دلمون ازشخصیت اون عباسمنش باموهای ژولیده صورت اصلاح نکرده وان هیکل واندام چاق چله تون🤣🤣🤣🤣 حسابی تنگ شده امیدوارم که همیشه درپناه الله یکتا سالم وبرقرارباشید🙏🌹🌹⚘ودوم اینکه استادعزیز برای ضبط این فایل چه ابتکارجالبی داشتین باان فضاوویو پشت سرتون اخه من عاشق اون برج استوانه ای شهرتمپا هستم که درمجاورت واحد شماست و من به یاری الله مهربان بزودی ان منطقه زیبا ورویایی راازنزدیک خواهم دید وزمانی که گفتین میخواین واحد شهرتمپا رابفروشین پیش خودم گفتم احتمالا این اخرین تصویرازشهرزیبا وفوق العاده تمپا وان برج استوانه ای باشه وبسیارتحسینتون کردم بخاطر این انتخاب هوشمندانه که میتونه یه وداع وخداحافظی باشکوه باشهرتمپاباشه اخه من دو ساله که دارم باشما وسفر به دورامریکا وزندگی دربهشت زندگی میکنم ولی مطمین هستم که باتوجه باروحیه شما وخانم شایسته عزیز درادامه این مسیرچه زیباییهای بی نظیری منتظرمون هست وخواهیم دید.
امابرداشت من ازاین فایل بی نظیر “تنها راه گذرازمادیات رسیدن به مادیات است”این است که استادعزیز واقعا ایا چیزی به جز این میتونه باشه؟قطعا خیر اگه ماتشنمون باشه ایاتااینکه اب به اندازه کافی ننوشیم سیراب میشویم؟ایااگرگرسنه باشیم تازمانیکه غذابه اندازه کافی نخوریم سبر میشویم؟ایازمانیکه هوس مسافرت میکنیم تاسفرنرویم ایاارضامیشویم؟ مثال فراوان است پس ثروت وپول هم درزندگی ما همین حکم رادارد پس بایدشخصیتمون راتقییر دهیم، باورهای جدید بسازیم ، طرحی نو دراندازیم که خیلی کارداریم گرچه زمانی زیادی ارعمرمون باباورهای غلط واشتباه درمورد ثروت وپول که ازجامعه ،خانواده ،اجدادمون به ارث بردیم ازدست داده ایم ولی بازهم جای شکرش باقیست که خداوند اینقدردوستمان داشت که به این مسیرزیبا وپرخیربرکت تقییر هدایت شدیم تاضمن رسیدن به ارامش ولذت بردن بیشتراززندگی عزممان راجزم کنیم تااین مسیرزیباراباجدیت بیشتر ادامه دهیم تا باکنترل وردویهامون باکنترل ذهنمون باجهت دهی افکارمون باایجاداحساس خوب پایداردرهرشرایطی وباتمرکز وکانون توجه مون برروی خواسته هامون وبااعراض ازناخواستها فرکانسهایمان رابافرکانسهای خداوند تنظیم کنیم وهماهنگ تا به اترژی منبع وصل شویم وبا ایجادباورهای مناسب درباره پول وثروت به هرانچه که دوست داریم وخواسته مون است برسیم ومابه این درک ازقانون رسیده ایم که “احساس خوب=اتفاقات خوب ” (این است قانون جهان هستی) تابتوایم روزی ماهم باافتخار مثل استادنازنیمون ازمادیات گذرکنیم واین گذرانتخاب ماباشد نه اینکه ازسراجبار وتحمیلی باشد
استادگلم اگرچه بنده دارم دوره ۱۲قدم وثروت ۱و۲راکارمیکنم الحق والنصاف فایلهای دانلودی ورایگانتون خلاصه وچکیده ای ازدورههاتون میباشد که در واقع فایلهای رایگانتون یه سوخت هست برای حرکت مداوم ومستمرما که خدای ناکرده از این مسیر زیبا وپرخیربرکت منحرف نشویم وبازنمانیم .
بازهم بسیار سپاسگزارخداوند هستم که دوستم داشت ومنو به این مسیرزیبا هدایت کرد واین استادنازنین واین سایت گهربارراسرراهم قرارداد🙏🙏🙏🙏🙏دوستتون دارم وعاشقتونم🌹🌹🌹🌹❤💚💜💙🧡💛همیشه درپناه الله یکتاشاد سلامت ،ثروتمند دردنیا واخرت باشید.⚘⚘⚘⚘🌷🌷🌷🌷
امروز من این فایل رو دیدم و چقدر پر از نکات کلیدی و آموزشی بود
من دقیقا یک هفته ای هست که ذهنم درگیر این موضوع شده که چرا به خواسته هامنمیرسم
و این فایل یک تلنگری بود تا یکم به خود بیام و روی عزت نفسم کار کنم
۱۰سال پیش من تا مرحله نهایی کاری که عاشقش بودم رفتم ولی بصورت ناباوارنه نشد…
والان دارم میفهمم چرا اونموقع نشد چون اینهمه موفقیت رو در خودم نمیدیم و من همونی که خواسته م بهمداده شد….
و نکته کلیدی که من باید روی خودمکار کنم باور درمورد ثروت هست،که به قول شما در خانواده ها و فرهنگ ما جا افتاده که ثروت چیز بدیه و اگه ثروت داشته باشی مسلما ی چیزی دیگه ای مثل سلامتی رواز دست میدی.
همیشه به ما گفتن که باید انتخاب کنی یا اینکه فقط ثروت داشته باشی یا اینکه همه چیز داشته باشی به جز ثروت….
امروز صبح با فایل شما 🌹به من ی تلنگری زده شد که خیلی جای کار داره
و برنامم اینه که هروز این فایل روگوش بدم چون هردفعه که گوش میکنم انگاری دفعه اوله که دارم میشنوم و هربار پر ازنکات کلیدی،که برای خودم مینویسم تا برام برام جا بیفته…
وقتی که نجواهای شیطانی میخوان فکرمو برگردونبه زمان گذشته با اون آداب و رسوم و فرهنگ،یک فایل شما میشه برام نوری توی تاریکی که دوباره با اراده قویتر 💪🏻به صدای قلبم گوش بده و ی صدای دورنی بهم میگه همینی که داری از قلبت میشنوی درسته پس مصمم بروجلو💪🏻
خلاصه اینکه مرسی هستین استاد💜💜
وتشکر ویژه از خانومشایسته که بهترین ها در بهترین حالت ممکن برای ما آماده میکنن🌹🌹🌹🌹
بنام خداوند قادر
من بشخصه این تجربه رو داشتم که بارها یک معامله ای تا لحظه آخر جور میشد منتها یهو همه چیز بهم میخورد، با خودم خیلی فکر کردم پررنگ ترین باوری که تو وجودم تونستم پیدا کنم این بود که من لایق اینهمه پول نیستم یا نمیشه که بهمین راحتی پول درآورد، نه ولش کن. یعنی این زمزمه ها تو وجودم داشتن براخودشون پر و بال میگرفتم و نتیجه هم کاملا مشخص بود که به پول نمیرسیدم.
بعدها آروم آروم روی خودم کار کردم و دارم کار میکنم که اصلا روال درست جهان همینه که راحت پول دربیاری.
سلام استاد عزیزم
اول از همه لذت بردم از ساعت ضبط این ویدئو که سکوت و زیبایی بی نظیری رو به صحنه داده بود ❤️🙏🏻🍀
استاد سخت ترین کار برای من شناسایی باورهای محدود کننن ه یا منفیم هست که به عنوان ترمز درونم قرار داره ، با این فایل چندتا باور محدود کننده خودمو پیدا کردم :
اول از همه این بودش که تا گفتین خونه و ماشینهام رو فروختم ضمیر ناخوداگاهم بهم گفت ببین استاد بی پول شده 🥸 داره اموالشو میفروشه 🥴😏 به نظرتون چرا ضمیرناخوداگاه من اینطوری برنامه ریزی شده؟؟
چون از بچگی تا به یاد دارم مامان و بابام دارایی هاشونو فروختن برای اینکه پول بدست بیارن .
بابای من تا بی پول میشد زمین میفروخت
مامان من یک عالمه طلا فروخت که بتونن خونه درست کنن 🧐. یادمه یه بار برای تولد یا روز مادر برای مامانم یه انگشتر خریدم باور کنید به چند ماه نکشید فروخت انگشترو ، منم به طبع از اونها اموزش دیدم و تو یه برهه ای طلامو فروختم که فقط خرج زندگیمو در بیارم 🥲انگار تو خانواده ما رسم شده که اموالمونو بفروشیم.
من هرگز نمیدونستم که این یک باور منفی و محدود کننده و مهربه تا زمانی که توی یکی از فایلها استاد گفتن یهودی ها (یا ارمنی ها) درست یادم نیست ، هرگز اموالشون رو نمیفروسند و برای همین هستش که ثروتمند هستند .
البته همون لحظه که ضمیر ناخوداگاهم گفت استاد بی پول شده ضمیراگاهم گفت مگه همه مثل خانواده ما هستن که با فروش اموال زندگی بگذرونن؟؟؟ مگه هر کی یه چیزی رو فروخت از روی ناچاری میفروشه؟؟؟
و جرقه خورد توی ذهنم که اسما این باور مخرب تو هست . باید حلش کنی توی وجود خودت .، و اخر فایل که استاد گفتن من ملک وماشینهامو نفروختم که چیزی باهاشون بخرم مهر محکمی زدن به افکار من که بفرما قرار نیست همه چیزی رو بفروشن به علت بی پول شدن🥰.
استاد چه خوب شد که این باور رو پیدا کردم با این فایل ممنونم ازتون 😍😍😍😍.
مساله دومی که از این فایل برداشت کردم :
استاد گفتن تو به خواسته ات برس بعد ببین میخوایش یا نه که قبلا هم اینو توی فایلها ازشون شنیده بودم .
و این مساله خیلی مهم هم برای من جرقه ای بود که بعضی وقتا تا لحظه اخر رسیدن به ارزوت پیش میری ولی تو لحظه های اخر خراب میشه همه چیز و این به هاطر شک و تردیدیه که توی دلت داری ، نکنه …… نکنه ……
همین نکنه نکنه ها همه چیز رو خراب میکنه .
من تا پای خرید ماشین رفتم هفته پیش ولی این باورهای مخربم که حلشون نکرده بودم خراب کرد 😏🧐.
نکنه ماشینی که میخرم خراب بهم بندازن نکنه ببرم کارشناسی بگه اوکیه ولی بعدا بفهمم مشکل داشته ،نکنه برام خرج بتراشه ، نکنه نکنه نکنه
کلی از این نکنه ها پیدا کردم همین امروز با این فایل . همونایی که باعث شد خرید ماشینم به تعویق بیفته🥴.
ولی استاد قول میدم با اموزشای شما درستشون کنم و به زودی خبر خوب بهتون بدم که ماشینمو خریدم .
به موفقیتی که با تغییر باورهام و عمل کردن بهش رسیدم این بودش که من همیشه فکر میکردم نقاشیم خوب نیست از بچگی ، اما عاشق نقاشی بودم رفتم دنبالش انجامش دادم و همه بهم گفتن خیلی با استعدادی توی این کار،
یه مدت پیش میخواستم یکسری تابلو اماده کنم و توی ذهنم این بود که یه جورایی کپی کنم چون ته دلم میگفتم من که نمیتونم خودم بکشم طرح ها رو ، یه باگ مالی خوردم و نتونستم اینکتر کپی رو انجام بدم و برام شد نقطه عطف گفتم حالا که اینطوریه خودم شروع میکنم به کشیدن طرح هام ، با توجه به اینکه قبلا سیاه قلمهای خیلی حرفه اب کار کرده بودم گفتم اسما ببین تو میتونی چون قبلا انجام دادی ، استاد شروع کردم به نقاشی تابلومو کشیدم و همون تابلو رو با قیمت خیلی عالی قبل از اینکه حتی تمومش کنم فروختمش 😍😍😍😍😍😍
فقط قدم کذاشتم ، فقط خودمو باور کردم و خدا جواب این کارامو بهم دادی . هزاران بار شکر .
استاد هروقت نظرمو توی سایت ثبت میکنم حس میکنم مدارم یه درجه رفت بالاتر 😍😍.
خیلی ممنونم ازتون ، از خدا میخوام که کمکم کنه ثانیه به ثانیه با ابن سایت و شما همراه بشم تا ان شالله به زودی به درامد بی نهایت بالا برسم . ❤️❤️❤️❤️❤️
سلام و سپاس فراوان به شما اسما خانم عزیز
این باور مخرب شک و تردید در انجام کارها که نکنه خوب از کار در نیاد یا در خریدی که میکنم اون چیزی که میخرم، جنس درست و حسابی نباشه یا به اصطلاح جنس خرابی رو بهم بندازن، متاسفانه در بسیاری از دوستان وجود داره. من جمله خودم :) که با تشکر از شما دقیقا متوجهش شدم.
یه مثال از خودم میزنم برای دوستانی که این کامنت رو میخونن:
من برنامه نویس هستم و تقریبا 5 6 سال توی طراحی و کدنویسی سایت کار میکنم و درآمد خوبی رو هم دارم. اما همیشه به اون درآمد بالا و فراوانی که بی نیاز بشم نرسیدم. سال قبل بهم الهام شد تو که بعد از این همه مدت برنامه نویسی کردی، بیا و اون دانش و مهارتی که داری رو در قالب دوره آموزشی هم به بقیه آموزش بده و به راحتی درآمدت رو چندین برابر کن.
بعد از کلی کش و قوص و آماده سازی سرفصل و باورهای فراوانی و … استارت کار رو زدم. تا یه جایی هم پیش رفتم، ولی از وسطای کار این شک و دو دلی که بابا این چه کاریه؟ کی میاد دوره تو رو میخره؟! کی اصلا اینقدر برای یه دوره هزینه میکنه؟! همین الانش هم کلی دوره آموزشی در این باره هست که کلی هم از تو مشهور ترن. نکنه کسی نخره و بین دوستام مسخره بشم!
باعث شد دست از کار بکشم.
و الان پشیمون که چرا تا آخر کار نرفتم.
سلام خدمت استاد عشق جناب عباسمنش و مریم شایسته عزیز
سپاس هزاران سپاس از خداوند عزیزم که در مسیر قشنگی که برامون درست کردین هستم
چقدر این فایل عالی و پر از آگاهی بود
به نظرم کل فایل های سایت که رایگان هستن خودشون میشن یه دوره پر از نکته و آموزنده
خوشحالم هر لحظه و هر حال صدای زیباتون توی خونه در حال پخش هست که دوست دارم پسرم هم از سن کم اینها رو در ذهن ناخودآگاهش ثبت بشه و آینده بهتر و قشنگترین برای خودش بسازه
چه خدایی از بچگی برای ما ساختن که میترسیم چیزی ازش بخواییم و باورهای سمی و مخربی رو بهمون به یادگار دادن ولی بازم دیر نیست و هر مسیری به وقتش بهمون نشون میده که بتونیم بیشتر و بیشتر روی خودمون کار کنیم ،،،، به لطف خداوند و بودن شما بزرگوار میتونیم این تابوی بزرگ رو خراب کنیم و بشکنیم شکر و شکر و هزاران بار شکر الله مهربان و دعاگوی شما و خانواده عزیزتان هستم 🙏🙏
خدایاااا شکرت من امروز تو سایت این فایل رو دیدم اینستا رو از گوشی اصلی ام پاک کردم که بیشتر تمرکزم و بذارم رو سایت تا وقتم و تو اینستا تلف کنم روی دوره دوازده قدم و عشق و مودت و عزت نفس دوباره کار کنم بعد به زودی دوره روانشناسی ثروت ۱ رو بخرم امروز جالب بود هم این مبحث هم نشانه روزانه ام اشاره داشت به دوره روانشاسی ثروت ۱ چون بین خرید دوره ثروت ۱ و دوره ثروت ۳ مونده بودم رفتم مقایسه هاشم گوش دادم دیدم نه باید از یک شروع کرد باید اول سوراخ ظرف ها گرفته بشه بعد ظرف رو بزرگ کنم بعد…..چند روز پیش تو نمک آبرود بودم اونجا با خودم خلوت کردم از خدا خواستم هدایتم کنه با خودم گفتم ببین یادته تو چه شرایطی بودی هدایت خواستی خدا هدایتت کرد به دوره دوازده قدم بلافاصله بعد از ورود به سایت قدم اول رو خریدم دوره ای کامل و جامع برای تغییر بنیادین افکار مخرب که ترمزها رو برداشت و سیمان ها رو ریخت نمیگم الان فوق العاده ام نسبت به هم دوره ای هام ولی نسبت به شرایط خودم عاااالی ام حال دلم عالیه 🙌🙌خدارا شکر بعدش دوباره میخواستم دوره بخرم دوره ثروت اومد تو ذهنم بعد دیدم امروز یعنی اون روز اولویت من ثروتمند شدن نیست دوره روابط و دوره عزت نفس رو خریدم که خرید دوره ها خودش باعث شد کلی حالم بهتر بشه و انرژی بگیرم و امروز بعد از چند ماه تصمیم گرفتم اقدام کنم برای ثروتمند شدن الان وقتشه…بله مراحل تکامل باید طی بشه خدارا شاکرم بابت این همه آگاهی مرسی استاد خفن ممنون مریم جون 😍استاد یه چیزی هم که برام جالب بود این بود که میاید با ما در مورد تصمیم هاتون صحبت میکنید و این واقعیت داره که ما خانواده عباس منش هستیم 🔥واینکه کاملا درسته ما به هر چی برسیم میتونیم ازش بگذریم و گرنه همیشه تو رویاهامون میمونه و حسرت میخوریم پس بااااااید ثروتمند بشیم تا به خدااااا نزدیک تر بشیم تو شمال که بودم تو هر کوچه باریک و معمولی که میرفتیم پر بود از ویلاهای شیک و شهرک های خفن الله اکبررررر از این همه ثروت ،فراوانی،برکت و نعمت🙌🙌🙌🙌خدایااااا شکرت خدایا شکرت شکررررررر
🙋🙋😍😍💓💓💓
بنام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم زیبا و دوستان عزیز همفرکانسی.
خدا رو سپاسگزارم که به سمت این فایل هدایت شدم، استاد ازتون بی نهایت سپاسگزارم به خاطر این فایل ارزشمند، از تک تک دوستان عزیزم که کامنت نوشتند در این جلسه و خوندن کامنتاشون بی نهایت به بالا رفتن درکم از صحبت های استاد کمک کرد سپاسگزارم.
اسم این کامنتم رو میزارم داستان “بلوبری های با برکت” ؛
و میخوام با جزئیات بگم اجابت کردن کوچکترین خواسته های ما چقدر میتونه باعث رشد ما و بزرگ شدن ظرف وجودمون بشه و اینکه تمام خواسته های ما از کوچکترین اونا تا بزرگترینشون ارزشمند هستن.
ابتدا بگم که من از صفحه ی اول تا صفحه ی 40 کامنت خریداران رو مطالعه کردم و یه سری چراغ ها توی ذهنم روشن شد، اولش قصد داشتم تمام 48 صفحه رو مطالعه کنم و بعد کامنت بگذارم اما حس ام که بهش خیلی اعتماد دارم گفت همین الان درکم رو مکتوب کنم، من حین خوندن کامنت دوستان به کامنت هایی که خودم قبلا نوشته بودم هم رسیدم و دیدم بارها هدایت مجدد شدم به این فایل و چندین کامنت از سال 1401 تا الان توی این جلسه گذاشتم و آخرین کامنتم مربوط به اسفند 1402 بود و با خوندن کامنت هام و مقایسه با قبلیا متوجه شدم هر بار به صورت تکاملی در برداشتن این ترمز کمی پیشرفت و بهبود داشتم خوندن کامنتای دوستان و بالاخص کامنتای خودم من رو ترغیب کرد که باز هم رد پا بگذارم تا روند تکاملم ثبت بشه و در آینده بتونم با مطالعه ی کامنتم و دیدن پیشرفتم انگیزه بگیرم برای ادامه دادن این مسیر زیبا.
چند وقتی هست که به لطف خداوند هدایت شدم به بهبود باورهای مالی و آماده تر شدم که اهداف مالی ام رو تیک بزنم، از چند ماه پیش که هدایت شدم به باور فراوانی خیلی اتفاقات خوب مالی سرعت بیشتری گرفتن و درآمدم با سرعت بیشتری شروع به تغییر کرده، خصوصا بعد از کار روی جلسات هشتگانه ی فراوانی ثروت یک، قدم به قدم شرایط مالیم بهبود پیدا کرد و درآمدم بالاتر رفت بعد از اون ایده اومد که خریدای روزمره ی خونه رو هم خودم انجام بدم تا قبل از این چون خودم رو آدم ولخرجی میدونستم جرات اینکه کارت همسرم دستم باشه نداشتم و به بهانه های مختلف از زیر این مسئولیت شونه خالی میکردم اما به لطف جلسه ی شانزدهم ثروت و باگ هایی که تونستم با کار کردن روی این جلسه رفع کنم فهمیدم که پول دردسر نداره و اگر برای من داره ایجاد دردسر میکنه به خاطر باورهای غلطم هست بیام پذیرای پول باشم و با توجه به رفتارهایی که با پول دارم ردپای باورهای غلطم رو پیدا کنم این شد که کارت همسرم رو به دست گرفتم و به شکل یه دانشگاه به این داستان مدیریت پول نگاه کردم که قراره کلی درس و رشد برام داشته باشه، داستان هدایت مجدد من به این جلسه برمیگرده به خریدی که چند روز پیش از میوه فروشی داشتم، یه بک بزنم به عقب تر، چند ساعت قبل از رفتن برای خرید توی دفترم داشتم ترمزهایی که مانع خرید ماشین میشد رو دونه دونه مینوشتم و براش منطق درست میاوردم و خیلی حالم خوب شد اما باز زیاد برام واضح نبود که علت اینکه بارها تصمیم به خرید ماشین گرفتم اما شرایطش فراهم نشده چیه و چرا با اینکه مدت طولانی ای هست که این خواسته رو دارم هنوز اجابت نشده (من خواسته ام اینه که بدون وام و تسهیلات یا روشای عجیب غریب دیگه، خیلی طبیعی به اینخواسته ام برسم یعنی پولش رو بسازم و خیلی راحت نقد برم کارت بکشم و ماشین بخرم و تنها راهی که فعلا به ذهنم رسیده اینه که یه بخشی از درآمدم رو پس انداز کنم بارها به صورت آنلاین طلای آب شده خریدم اما به یه عددی که میرسید تسویه میزدم و پولم رو برمیداشتم خرج میکردم و نمیدونستم ایراد از کجاست که نمیتونم متعهد باشم به پس انداز، کلا با نگه داشتن پول توی حسابم مشکل دارم و نمیدونستمم علتش چیه و فقط بهانه ام این بود که دارم آیویش هام رو پر میکنم اما بارها به اضطرار مالی رسیدم و فهمیدم یه چیزی این وسط توی ذهنم در مورد پول ایراد داره و بحث پر کردن آیویش ها نیست طبیعی نیست که حساب من اکثر اوقات خالی باشه اگرمیگم باورام تغییر کرده این تغییر باید خودش رو در حساب بانکی بهتر نشون بده اونم نه اینکه دو روز پول تو حسابم باشه چند هفته گیر یه تومن پول باشم، تا اینکه چند روز پیش شروع کردم به نوشتن در مورد خواسته ی ماشین، بعد از نوشتن در موردش هدایت شدم برم بیرون برای خرید (تا قبل از این تمام خریدهای خونه رو همسرم انجام میداد).
بعد از خرید از میوه فروشی وقتی فیش رو چک کردم و علت رو از فروشنده پرسیدم متوجه شدم بابت چند تا دونه بلوبری که توی یه جعبه ی کوچولو اندازه ی کف دست بود چند صد هزار تومن پول پرداخت کرده ام به اسم اینکه بلوبری خارجی و وارداتی هست، اولش حالم خیلی گرفته شد و خیلی حسم بد شد و نمیدونستم چرا، فکر میکردم به خاطر باور کمبوده اما بعد که خودم رو واکاوی کردم دیدم دلیل اصلی باور کمبود نیست من احساس گناه دارم به دلایلی. (خوردن بلوبری رو اولین بار بود میخواستم تجربه کنم و تا قبل از دوره ی سلامتی اصلا به خریدش و خوردنش توجه نکرده بودم، حقم بود تجربه اش کنم با هر قیمتی و کیفیتی) اما نجواهای ذهنی میگفت نباید اینقدر از خرج خونه رو هزینه ی چند تا دونه میوه برای خودت میکردی (احساس عدم لیاقت) و دوم اینکه ذهن کمالگرام مدام سرزنشم میکرد که تو اصلا به درد مدیریت مالی نمیخوری تو اصلا نمیدونی با پول چطور رفتار کنی تو رو چه به این کارا، تو از وقتی یادمه توی مدیریت پول افتضاح بودی، تو پول بساز بده دست کس دیگه ای برات مدیریت کنه تو برای اینکار ساخته نشدی و این مدل نجواهای ذهنی.
دیدم یه جا هم که آگاهانه خواستم ولخرجی نکنم پول خود به خود داره فرار میکنه از حسابم داستان چیه؟ چه باوری تو ناخودآگاهم هست که پول با من راحت نیست چون چند مورد هزینه های اینجوری قبلش پیش اومده بود.
اومدم خونه و شروع کردن به نوشتن توی دفترم و با خودم حرف زدن، با این منطق خودمو آروم کردم که من کاری ندارم که طعم این میوه رو دوست نداشتم یا به نسبت تعداد و کیفیتش عددی که پرداخت کردم زیاد بود من اصلا کاری به اینا ندارم من برای تجربه ی جدید حاضرم چند صد تومن که هیچی، هر چقدر لازم باشه پرداخت کنم چون این تجربه کردن باعث گذر کردن و رها شدن میشه دیگه گوشه ی ذهنم نیست که فلان چیزو نخوردم یا نپوشیدم یا تجربه نکردم و ذهنم دیگه درگیرش نیست همین حین که میگفتم تنها راه گذرکردن و بزرگ شدنم تجربه کردنه یهو اسم این فایل توی ذهنم پلی شد، فوری اومدم سراغ این فایل و شروع کردم به گوش دادن و خوندن کامنتا بعد از چند صفحه خوندن دیدم خدای من تازه میفهمم چرا به خواسته ی وسیله نقلیه که مدت هاست دارم نمیرسم چرا هر بار که بهم الهام میشه کمی از درآمدت و ورودیت رو پس انداز کن ذهنم با قدرت این ایده رو پس میزنه؟ چرا ظرفم سوراخه؟
اگر اون بلوبری ها رو نمیخریدم اصلا هدایت نمیشدم به این جلسه و اگر این جلسه رو مجدد نمیشنیدم اصلا نمیدونستم ترمز اصلی ام و علت نرسیدن هام چیه؟
هنوز توی ذهن من بین خدا و پول تعارض هست یعنی من فقط تونستم تا حدی باورام رو اصلاح کنم که پول بتونه وارد زندگی ام بشه اما چون هنوز بین خدا و پول توی ذهنم تعارض و دوگانگی هست و نمیتونم بین خدا و پول جمع ببندم کف ظرفم سوراخه و به محض ورود پول سریع یه چاله ای براش میکنم، خیلی فکرکردم ببینم منطق من برای این شکل رفتارا چیه؟ و این باورها از کدوم ورودی هام درگذشته نشات میگیره؟
رسیدم به باورهای اسکاول شینی، من کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین رو چند ده بار خوندم و چند صدبار توی ذهنم مرور کردم و صدها بار هم بهش عمل کردم، من این کتاب رو نخوندم بلکه جویدمش، هفت سال این کتاب با من بود از سال هشتاد و نه تا سال نود و شش هفت، خیلی باورای خوبی تو اون کتاب بود که باعث شد خیلی جاها با ایمان بدون هیچی بتونم کارای بزرگی بکنم اما به هیچ وجه شک نکردم که داره یه سری باورای مخرب در مورد پول هم در قالبی موجه به خوردم میره، تازه فهمیدم چرا استاد میگه خیلی از کتابا مسیر رو برام طولانی کردن و باورای اشتباه دادن.
اینکه خود فلورانس اسکاول شین هم توی یه آپارتمان متروکه در فقر از دنیا رفته نشون میده که چطور باورهای اون کتاب در عین حال که میتونه توی خیلی از جاها کمک کننده باشه اگر مخاطب حواسش نباشه چطور میتونه از نظر مالی به قهقرا ببرتش.
بارها توی جای جای کتاب چندین داستان به شکل های مختلف بود از افرادی که بدون دغدغه و ترس و ایمان به خدا تمام پولشون رو خرج کردن و به خداوند ایمان داشتن و مشکلات مالیشون به طرز جادویی حل شده، خیلی هاشون در دقیقه ی نود یعنی در اوج ترس و ناامیدی.
و من اینقدر این داستان ها رو خوندم و تکرار کردم اونم با برداشتی غلط که به این نتیجه رسیدم تنها راه لایق شدن برای ثروت اینه که ایمان خودم رو به خدا ثابت کنم و راه ثابت کردن ایمانم هم اینه که هر چی پول دارم خرج کنم و نگران اومدن پول بعدی نباشم.
این هر بار کلا حسابم رو صفر کردن و ایمانم رو به خدا این شکلی ثابت کردن تکرار شد و هر بار اضطرار مالی… و بعد نشون دادن ایمانم… بعد دوباره ورود پول… و بعد دوباره خرج کردن با باور ایمان به خدا و باور به مثلا فراوانی… و بعد دوباره صفر شدن… و منتظر ورودی بعدی بودن و… این داستان ادامه داشته و همواره بوده تو زندگیم.
اما یه جا شنیدم استاد میگفت ظاهر حرفا مهم نیست که چقدر قشنگه، از احساست میتونی بفهمی که یه باوری درسته یا غلط، دیدم این حالت اضطرار مالی اصلا حس خوبی نیست، چرا من همش میخوام این مدلی ایمانم رو به خدا ثابت کنم؟ چرا همیشه باید صفر بشم و بعد ورودی بعدی بیاد؟ تِم این باور شبیه هموناست که دوست دارن اول ورشکست بشن و بعد موفق بشن و با افتخار از ورشکستگی هاشون و سختی کشیدناشون و اینکه ناامید نشدن و ادامه دادن حرف میزنن.
گفتم نمیشه یه بارم شده من پول توی حسابم باشه و قبل از کامل خرج شدن دوباره پول بیاد تو حسابم؟ نمیشه مدام صفر نشم؟ چرا یه ارتباطی و لینکی توی ذهنم بین ایمان به خدا و خرج کردن و از دست دادن پول و صفر شدن هست، دیدم بله دلیلش اینه که من هنوز پول رو نقطه ی مقابل خدا میدونم، ایمان به خدا یک طرف و پول طرف دیگه، اگر پول توی حسابم بود یعنی توکل کردم به پول نه به خدا، اینکه وجود پول توی حسابم داره بهم احساس امنیت میده احساس خیال راحتی میده غلطه، پول رو تماما مادی تصور کردم و ماموریت پول توی زندگی ام و معناش برای من فقط خرج کردن و برآوردن نیازهای مادی بود چون پول رو فقط مادی دیدم و نه معنوی، این دیدگاه باعث شده که نزارم این نعمت ارزشمند الهی بخش معنوی ماموریتش رو یعنی احساس امنیت و آرامش و تقوایی که با حضورش میاره، آسون شدن کنترل ذهن که با خودش میاره برام انجام بده، من وقتی پول دارم خیلی کنترل ذهن برام راحتتر میشه راحتتر و با حوصله ی بیشتر و تمرکز بیشتر به کار کردن روی باورام و انجام ایده های کاری میپردازم مسیر رشد برام لذتبخشتر و راحتتره، اما همه ی اینا توی ذهنم احساسات اشتباهی بودن میگفتم نباید اینجوری باشه. این کمالگرایی و سختی دادن به خودم و خودم رو لایق آرامش و امنیت مالی ندونستن، تمام این احساس عدم لیاقت ها از این باور ریشه دارِ تضاد خدا و معنویت با پول و ثروت میومد.
همیشه برام سوال بود که چرا بعضی از اطرافیانم عجله دارن برای رسیدن به خواسته هاشون حتی یه فرش رو قسطی میارن همیشه میگفتم خب تو که میخوای سه ماه قسط بدی خب پولاتو بزار رو هم سه ماه شد برو فرشو بخر سه ماه صبر کردن که نمیکشه کسی رو، بعدش دیدم نه هر بار خودمم سعی کردم این شکلی به یه خواسته ای برسم پوله نمونده به یه طریقی خرج شده و هیچ وقت فکرنکردم این یه ایراده، هیچ وقت از خودم نپرسیدم چرا پول ازم فراریه؟ این دیالوگ ثابت تمام ذهن های فقیره: پول پیش من نمیمونه… میترسم خرج کنم…
مامانم همیشه تو بچگیم یه جمله رو تکرار میکرد میگفت پول مثل ریگ کف دسته تو دستت میگیری از لای انگشتات سُر میخوره میریزه، این باور رفته بود توی مغز من، یا به بهانه ی اینکه پول ارزشش رو از دست میده به طلا تبدیلش میکردم یا یه چیزی باهاش میخریدم و نمیزاشتم پول پیشم بمونه، تمام این زنجیره ی هدایت های پربرکت و درک تازه ی من از برآورده کردن خواسته ی یه خوراکی استارت خورد، اگر میخوام از لحاظ مالی رشد کنم راهی ندارم جز اینکه یه جهاد اکبر راه بندازم علیه این باور موذی، مخرب و ضربه زننده.
سلام به شما دوست هم فرکانسی عزیز.
باور و نتایج مالی من درباره پول دقیقا مثل باور شماست و به لطف خداوند هدایت شدم به کامنت بسیار تاثیرگذار شما برای پیدا کردن این باورم.
بسیار از دوستانی مثل شما سپاسگزارم که دستان خداوند هستید برای هدایت بنده های دیگه اش به سمت دریافت نعمتها.
واقعا باور بینهایت آزاردهنده و مخربیه این باور و مثل یه سد محکم جلوی پبشرفت آدمو از لحاظ مالی میگیره و باعث میشه آدم دقیقا گنجشک روزی بشه.
سلام خدمت استاد عزیزم وخدمت خانم شایسته عزیزودوستانی هم مسیرهستیم
واقعاممنونم ازت که این کامنت زیبا را نوشتی دقیقا مشکل من همین بود وامروز هدایت شدم به این فایل ودقیقا جوابم درصحبتهای شماست وایمان دارم همانطور که به این فایل وکامنت شما هدایت شدم به نتایج وخواسته های هم که دارم میرسم ومن هم یه روز ی مثل استاد گذرمیکنم ازمادیات واین به شرطی هست که بهشون برسیم من به این نتیجه وباور رسیدم خواسته های من مقدس هستند ودقیقا من را به خدا میرساند.
خدایاشکرت که هرلحظه مارا هدایت میکنی به مسیر رشد وآگاهی
وازتون ممنونم بابت کامنت بسیار زیبا وپرازآگاهیتون
وازخدامیخوام هروز دراین مسیر ثابت قدم باشیم وروزبروز به خداوند نزدیکتر بشویم
خدایاشکرت
بنام خداوند وهاب و رزاق
سلام و درود بر همگی
این فایل نیز همانند فایلهای دیگر استاد بر دل و جان من جاری شد و منو به فکر فرو برد
که واقعآ چرا اکثر ما باورهای نادرستی نسبت به ثروت داریم و چرا در پس زمینه ذهنمون
دیدگاه خوبی به ایرانیان ثروتمند نداریم!
وقتی که این مطالب و در ذهنم مرور می کردم و گذشته و کودکی تا کنون خودم را مرور
می کردم این صحنه ها تو ذهنم مرور میشد که در دورانی که کشور در وضعیت جنگ بود
و تنها تفریح و سرگرمی اکثر همسن و سالهای من یک تلویزیون بود، وقتی که اکثریت
مردم و جامعه از امکانات اولیه هم محروم بودند و زنده ماندن در اولویت خواسته هامون
بود، در چنین شرایطی هر آنچه که نیاز و خواسته را بوجود بیاورد توسط نظام آموزش و
پرورش، والدین، جامعه و بخصوص رسانه ها بشدت سرکوب و ضد ارزش تلقی میشد و
هنوز هم به شیوه های دیگر اینکار صورت می گیرد و باور می سازد! به همین دلیل
سریالهایی مانند اوشین و سالهای دور از خانه بارها و بارها به نمایش درآمد و محبوبیت
زیادی کسب کردند و بازیگرانشان به الگوهای مردم و قهرمانان جامعه تبدیل شدند! در
چنین فضا و جامعه ای شکل گیری باورهای نامناسب در مورد ثروت و پول اجتناب ناپذیر
است و دور از ذهن نیست.
به همین دلیل باورهای منفی در مورد پول و ثروت پاشنه آشیل اکثر جامعه و همسن و
سالهای من است و شاید یکی از دلیل استقبال زیاد از دوره های روانشناسی ثروت همین
مساله باشد.
خداوند را سپاسگزارم که مرا هدایت نموده و این امکان را برایم فراهم کرده که روی خودم کار کنم و یک راهنما و انسان پیامبر گونه ای که این مسیر را طی کرده سر راهم قرار داده تا قدم بر جای پای قدم هایش بگذارم و شناخت بهتر و بیشتری از خودم ، خدایم و جهان اطرافم داشته باشم و با آموزش و یادگیری از نو خلق کنم و بیافرینم باورهایم را،شخصیتم را،آینده ام را و زندگیم را.
با تشکر فراوان از استاد عزیز و آرزوی سلامتی و طول عمر ایشان، در پناه خداوند ثروتمند باشید و سخاوتمند.❤
ادامه داستان ۲
سلام به جان جانان استاد عشق عباس منش ومریم بانو
استاد استار چی بگم من اخه
من ادم مذهبی نیستم اما خب به خاطر شرکت درکلاس های مذهبی وحرف دیگران و مادرم
برای تایید دیگران درمسجد وکلاس های مذهبی شرکت میکردم
یه ترسی توی وجودم فراگرفته بود که من قراره
توی جهنم سوخته بشم هخخخخ
یا موهامواز سقف اویزونن کنن
یا اب جوش توی گرمای جهنم بخورم
خلاصه باوجود اینکه خدا خیلی دستموگرفته بود
حتی کاری برام کرده بود غیرممکن راممکن
اما این عقیده داشتم که چون من اوم مذهبی
ودارم خیلی مسایل رعابت میکنم خدا بخاطر همین دست منو میگیرهد
ته قلبم خیلی اروم نبود ولی خدا کمکم میکرد
خیلی وقتا
قبل اشنایی باقانون برای اینکه دیگران بهم میگفتن چه دختر خوبی.چه صداقتی
چه حجابی باربک االله تو این سن میای مسجد
من همراه دوستام در سن کم مسجد میرفتم
خیلی خیلی حرف های چرت گوش دادم
حرف های سرشاراز شرک
حرف های سرشار از دروغ وچیرهایی که خوددراوری بود
توی مسجدپرازقران بود ولی دریغ ازاین که به متن قران بپردازن
خیلی مسجد باصفا توی محلمون بود که من در سن خیلیرپایین ینی ۹سال تا ۱۲سال میرفتم محل قرار دوستام بود .تو حیاط بودیم ودیدگاهیر
که داشتم این بود خانه خدا حتما خدا وجود داره
ومیدیدم که مردم مشکلاتشون میتن داخل مسجد میگن ومیرن چون متقعدبودن خدا هست
بیرون مسجد دیگه خدا نبود
منم بااین سن برای حضور خدای ساختگی خودم
میرفتم مسجد .بازی با دوستام
محل قرار دوستام
یه جورایی تو گمراهی خودم بودم
یه جورایی نزری دادن ودور هم بودن بهم کیف میداو بدون اینکه بدونم چرااینکارامیکنم
یابه شرک قضیه پی ببرم
خلاصه کیف میکردم از تایید حرف خانم های مسجد
گذشت باوجوداینکه من خیلی خرافاتی نشدم
اما روز به روز ترسم بیشتر میشد
از خدای این مسجد
مسجدهبچگونه تجملات وتزیینات وزیبایی نداشت ساده حتی فقیرانه!!!
هیه جورایی انگار وقتی میخاستی بیای مسجد باید خیلی ساده باشی
یه جورایی میدیدم کسایی که بیشتر میان مسجو محلمون فقیر ترن .مشکلات بیشتره
اما همسایهرپولاارما به هبچ وجه نمیومد
ویه جورایی باهم مشکل داشتیم
خدای من توی این سن خیلی کم برای خدای ساختگیم دعای توسل میخوندم
نمفهمیدم شرک مبگم
برای خدای ساختگبم گریه میکردم
التماس میکردم
وهمش میخاستم منو از عذاب اخرت دور کنه
خلاصه دراخرین زمان که مسجد ترک میکردم
به خدا میگفتم من نمیدونم راه درست چیه
تومنو هدایت کن همین .تا اینکه من بزرگتر شدم.
رفتم کلاس های بسیج وحوزه
به سفارش دوستم که برای کنکور اثرمثبت داره
اگه فعالیمونوبگیریم
تاالان من مذهبی نبودم اما یه ادمی به شدت
از خدا میترسید وخدای ساختگی من
اصلا خدای رزاق و وهاب نبود
خدای عذاب گر بود
خلاصه بااین دیدگاه رفتم حوزه.وبسیج
به شدت کامل منو نسبت به شهیدان مسول کرده بودن .که تو مسول خون شهیدانی ؟؟؟؟؟!!!!!!
ترس از عذاب خدا یک طرف
احساس عذاب وجدان خون شهیدان اضافه شد
اصلا پول معنا نداشت
ادم های خوبی که واقعا فقیر بودن
هیچی نداشتن ازنظر مالی اما خودشونو قبول داشتن که یک روزی قراره جواب این دین داری
خدا بهشون بده و مقدس میشموردن برای خودشون
اقا من میگم ادم مذهبی به شدت اونا نبودم اما رفتم بسیج توی کلاس های دینی انگاری یه چی کمه .نمیرفت توکتم
توسن ۱۶سالگی که رفتم به کسی که کلاس برامون
میذاشت بهش گفتم :اخلاقتو جوری کن که اگه کسی به اسم دین وشناخت دین اومد کلاس
از دین زده نشه
ودیگه کلاس هاشو نرفتم به شدت زده شده بودم
وبرام قابل قبول نبود حرفاش
مثلا یکی از حرفاش این بود که نباید لباس رنگی پوشید خداراشکر شخصیت من تغیر نکرد اما
انقدر افکارم تحت تاثیر حرف های جو بود که
فک میکردم یه روزی یه امام زمانی میاد همه جی خوب میشه
من به رویام دست پیدا میکنم واشکالی ندارهدکه من الان سختی میکشم حجابمو دارم
دین دارم قرانم میخونم امادپاداش ها به من داده خواهد شد
خلاصه قران میخوندم هیچی نمیفهمیدم جز اینکه خدا گفته عذابتون میدم
وهمش حواسم بود که نکنه غیبت کنم
بازور وخستگی ،،،یکی درمیان نماز میخوندم
چند شب میخوندم بعدش یک ماه نمیخوندم
وهمش غرمیزدم این جه دینی دیگه
خلاصه نه اینکه چیزی از نماز جمعه وبسیج وقران وحوزه وو…دستگیرم نشد بلکه کلی باورهای اشتباه توی ذهنم نفش بست بدون اینکه بفهمم
ولی ته دلم راضی نبودن به این دین
خلاصه روزها گذشت ومن جز دسته ادم هایی شدم که بشدت از حوزه وبسبج ونماز بدش میومد
وانارو انحراف میدونست اما راه دزست پیدا نکرده بود
خداماراببخشه بحاطر این همه شرک که داشتم
توی دوران دبیرستان ببشتر باخود خدا درگیری داشتم ودرس هام
نه خبری از شهید بود نه مسجد نه حوزه نه ………
تااین که سال ۹۹ باشما اشنا شدم
وای استاد تو نمیدونی چه درهایی برای من باز کردی
درهای رهایی از شرک
درهای رهایی از ترس عذاب خدا
جهنم عذاب قبر .دورزخ
ترس ازجن
تزس از بنده بد بودن
ترس هام همه برطرف شد
مسایل دینی تک تک حل شد
مسله امام زمان
مسله عاشورا
مسله حج نماز زکات روزه
مسله های فراوان دینی ……
هرچی از این دین ساختگی بگم کمه استاد
اعتماد به نفس نگم که خداراشکر هرچی خرد شده بود .هرچی له شده بود برگشت
عزت نفسی که تمام سال ها معلم ها از من گرفته بودن خواسته ونخواسته
همش برگشت
وجود خودمو شناختم
اینکه کی هستم کجا هستم برای چی اصلا هستم
اینکه در تمام دنیا تمام دنیا فقط فقط یک نسترن هست پس قدر خودمو بدونم
اینکه تو چشم سپاس گذاری دادی .
استاد چشم سپاس گذاری چیز کمس نیست .اینکه من ببینم وانقدر نامرد نباشم که انقدر نعمت هارو ننبینم
منو بینا کردی نسبت به فضل خدا
نسبت به شرک
نسبت به توحید وفرمانروایی جهان
فهمیدن که جهان قانون داره
تو نمیتونی بی قانونی کنی ومنتظر جواب خوب باشی
اصل عشق به تمام موجودات جهان
اصل یکی بودن من باتمام جهان هستی
اصل یکی بودک من با خدا
یکی یکی فهمیدم که خدا برام چیکارا که نکرده
دست از خدایی کردن برداشتم
دست از سرک کشیدن توی زندگی دیگران کشیدم بیرون
حرف مردم نظرشون برام مهم نبود
دیدگاهم نگوووووسعی کردم به جهان جوری نگه کنم که حالم خوب بشه
یعی کردم منفی نگم ونشنوم واینو خیانت به خود
وخدای خودن بدونم
باتمام افراد منفی وتلویزیون خداحافظی کردم
خداهم ارام ارام همراهم بود
همسرم بدون این که من چیزی بگم بامن هم مسیر شد
خداراشکر تونستم کمتر دروغ بگم کمتر غیبت کنم
استاد خیلی جابرای تغیز دارم
اما خیلی هم تغیز کردم با شخصیت قبلیم
دست از خجالت کشیدن هام برداشتم
خودمو جلوی اینه نوازش میکنم
به خودم وارامشم احترام میزارم
به نشانه های خدا بیشتر دقت میکنم
خیلی ارتباط با طبیعت گرفتم
همیشع وهمه جا در این دوسال اول خدا بعد همسرم بعد شما وخانواده عباس منشی همراهم بود حتی درخاب
استاد چی بگم یه روزی برات مطمعنم صحبت میکنم
خدارابگم که چی بود برام وجی شد
خدایی که بهش میگم منو ساعت ۸بیدار کن
ومیخابم وخودش به روش های مختلف بیدارم میکنه
دارم اعتمادمو بهش بیشتر میکنم
منی که از ترس مرگ به مسافرت نمیرفتم
همش فکر میکردم قراره توی راه بمیرم
از بس اخبار دنبال میکردم
الان مسله مرگ برام کاملا واضحه
دیگه از قبر از مردن واز دست دادن نمیترسم
الان زندگی میکنم واجازهدمیدم دیگران زندگی کنن
استاد خیلی خیلی اشغال تو ذهنم بود که اجازه نمیدادمن به پول فکر کنم
انقدر تلاش کردم تا اشغال هارو بیرون گذاشتم .اشغال هایی که طی ۲۳سال از مدرسه از تلویزیون از جامعه از دیگران گرفته بودم بزارم بیزون وجایگزین کنم
که به راحتی دیگه به افکار وشرک های مردم بخندم
بگم ای بابا ببین توچه مداریه
به جایی برسم که پانشم یک هفته برم مشهد والتماس امام کنم که به من کمک کنه
که حلال مشکلم بشه
به جایی رسیدم که به امامزادها نرم
درکل
به جابی رسیدم که در هرکاری ودرهرحرفی
فقط ففط خداببینم اگر خداگونه بود انجام دهم
اگه نه هیچ
اینو گفتمدکه بگم من هیچ تمرکزی روی ثروت نداشتم چون ذهنم پربود
به لطف الله الان بادیدن ابن فایل میخام تمرکزم بزارم
استاد این بگم همونجور که من از اول یاداوری کردم
در دیدن حتی برنامه کودک هامون که رفتم خودم برسی کردم چجوری ذهن منو برنامه ریزی کرده بود
تلویزیون .جامعه خانواده اطرافمون مدرسه مون
محل کارمون وبقیه حاکم ذهن ما بودن
مک گفتم که چجور مسایل اشغال ذهنم
برگرفته از بسیج وکلاس های مذهبی بود
پس مساله پول هم همینطور باید بتونم
اشغال هارو پیداکنم وبزارم بیرون تا بیان ببرن
وجایگزین کنم
همه اینارو توضیح دادم که بگم من میخام
کنترل ذهنمو .،ورودی ذهنموبگیرم دستم
اجازه دخالت به کسی ندم
کسی موثر ندونم
در برنامه کودک هایی که من در سال های ۷۵تا۸۵میدیدم یکیشون براتون بگم به اسم دلاور
خیلی دوستش داشتم اماالان بااین دیدگاه قانون برسی کردم ببینم چی به خورد مادادن .
دیدم بله درسته
هیشه یکی هست بزرگترازرما
قوی تراز ما
پولدارتراز ما
دسترسی فراوان به امکانات
اما ادم شروره داستانه
یکی هستدکه میاد انتقام میگیره
وکارهای خوب انجام میده .وتمام عمر منتظر کسی مثل امان زمان ها هستیم کهدبیان وکاری
برای عاقبت ما انجام بدن .
تمام نقش خوب داستان ادم ازنظر مالی ساده
حتی توی برنامه کودک دلاور خوش با جیون جابجا میشه اما ادم بده که توی زندکی دیگران تاثیر داره ومیتونه زندگی دیگران تغیر بده
ادمی که با فضینه جابجا میشع .خلاصه بگم که
این فقط برنامه های کودک هستن
بقیش که سریال هستن بماند
این داستان ادامه دارد ……
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و دوستان خوبم
خدایا چقدر این فایل استاد واسه من درست و به موقع بود. خدایا چه زمانبندی دقیقی داری. خدایا شکرت.
چند وقت بود دچار سردرگمی بدی شده بود با خودم میگفتم از یک طرف خدا داخل قران گفته دنیا گذراست به مادیات دنیا وابسته نشو و اخرت رو به خاطر دنیا از دست نده و از طرفی میگه ما جهان و زمین و اسمان رو مسخر شما کردیم و همینطور میگیم خدایا در دنیا و اخرت به مانیکی عطا فرما. هرچقدر فکر میکردم نمیتونستم اینا رو باهم تطبیق بدم و توذهنم حلشون کنم. اگه خدا میخاد ما ثروتمند بشیم پس چرا میگه دل نبند اگه نمیخاد دل ببندیم پس چرا میگه جهان مسخر شماست. هر باور ثروتمندی هم که میخاستم بسازم این دوگانگی انقدر تو ذهنم قدرتمند بود که به باورهام قدرت نمیداد. وقتی این فایل استاد رو شنیدم باورم نمیشد گفتم خدا این همون جواب دوگانگی ذهن منه. باید به ثروت برسی تا بتونی وابسته نشی، بتونی بگذری و ازش رد شی. جهان مسخر توست بهش برس و ازش رد شو. بهش برس ازش لذت ببر و بگذر. دقیقا همینه «تنها راه رسیدن به ثروت گذر از ثروته».
و چه زیبا بوسیله استاد عزیزم توصیف شد. خدایا شکرت که اینقدر واضح و قشنگ جواب سردرگمی ذهنیم رو بهم دادی اونم بوسیله بهترین کسیکه اعتبار خودش و حرفاش واسم تا بینهایته. خدایا شکرت♥️♥️♥️♥️
بانام خداوند عشق ثروت
وباسلام خدمت استادنازنین وخانم شایسته عزیز وهمه دوستان خانواده صمیمی وتوحیدی عباسمنش
استادعزیز مثل همیشه این فایل هم معرکه بود وسرشارازانرژی مثبت واگاهی ودرابتدا لازمه عرض کنم که خیلی دلمون براپارادیس تنگ شده وبی تاب دیدن سری جدید زندکی دربهشت هستیم وهمچنین استادعزیز اززمانی که دارین روی دوره قانون سلامتی کارمیکنید به نظرم یه کم جدی ترشدین شاید هم فرکانستون رفته بالا ترچون خیلی دلمان ازان عباسمنش بذله گو وشوخ طبع وان برنامه های مفرح تون درسفربه دورامریکا وزندگی دربهشت انجاهیکه درسفر به دورامریکا وزندگی دربهشت در” اروی “ودرزیر پل هنگام بارش شدید باران ترانه درخواستی میخوندین وماکلی حال میکردیم وعشق تنگ شده حسابی دلمون ازشخصیت اون عباسمنش باموهای ژولیده صورت اصلاح نکرده وان هیکل واندام چاق چله تون🤣🤣🤣🤣 حسابی تنگ شده امیدوارم که همیشه درپناه الله یکتا سالم وبرقرارباشید🙏🌹🌹⚘ودوم اینکه استادعزیز برای ضبط این فایل چه ابتکارجالبی داشتین باان فضاوویو پشت سرتون اخه من عاشق اون برج استوانه ای شهرتمپا هستم که درمجاورت واحد شماست و من به یاری الله مهربان بزودی ان منطقه زیبا ورویایی راازنزدیک خواهم دید وزمانی که گفتین میخواین واحد شهرتمپا رابفروشین پیش خودم گفتم احتمالا این اخرین تصویرازشهرزیبا وفوق العاده تمپا وان برج استوانه ای باشه وبسیارتحسینتون کردم بخاطر این انتخاب هوشمندانه که میتونه یه وداع وخداحافظی باشکوه باشهرتمپاباشه اخه من دو ساله که دارم باشما وسفر به دورامریکا وزندگی دربهشت زندگی میکنم ولی مطمین هستم که باتوجه باروحیه شما وخانم شایسته عزیز درادامه این مسیرچه زیباییهای بی نظیری منتظرمون هست وخواهیم دید.
امابرداشت من ازاین فایل بی نظیر “تنها راه گذرازمادیات رسیدن به مادیات است”این است که استادعزیز واقعا ایا چیزی به جز این میتونه باشه؟قطعا خیر اگه ماتشنمون باشه ایاتااینکه اب به اندازه کافی ننوشیم سیراب میشویم؟ایااگرگرسنه باشیم تازمانیکه غذابه اندازه کافی نخوریم سبر میشویم؟ایازمانیکه هوس مسافرت میکنیم تاسفرنرویم ایاارضامیشویم؟ مثال فراوان است پس ثروت وپول هم درزندگی ما همین حکم رادارد پس بایدشخصیتمون راتقییر دهیم، باورهای جدید بسازیم ، طرحی نو دراندازیم که خیلی کارداریم گرچه زمانی زیادی ارعمرمون باباورهای غلط واشتباه درمورد ثروت وپول که ازجامعه ،خانواده ،اجدادمون به ارث بردیم ازدست داده ایم ولی بازهم جای شکرش باقیست که خداوند اینقدردوستمان داشت که به این مسیرزیبا وپرخیربرکت تقییر هدایت شدیم تاضمن رسیدن به ارامش ولذت بردن بیشتراززندگی عزممان راجزم کنیم تااین مسیرزیباراباجدیت بیشتر ادامه دهیم تا باکنترل وردویهامون باکنترل ذهنمون باجهت دهی افکارمون باایجاداحساس خوب پایداردرهرشرایطی وباتمرکز وکانون توجه مون برروی خواسته هامون وبااعراض ازناخواستها فرکانسهایمان رابافرکانسهای خداوند تنظیم کنیم وهماهنگ تا به اترژی منبع وصل شویم وبا ایجادباورهای مناسب درباره پول وثروت به هرانچه که دوست داریم وخواسته مون است برسیم ومابه این درک ازقانون رسیده ایم که “احساس خوب=اتفاقات خوب ” (این است قانون جهان هستی) تابتوایم روزی ماهم باافتخار مثل استادنازنیمون ازمادیات گذرکنیم واین گذرانتخاب ماباشد نه اینکه ازسراجبار وتحمیلی باشد
استادگلم اگرچه بنده دارم دوره ۱۲قدم وثروت ۱و۲راکارمیکنم الحق والنصاف فایلهای دانلودی ورایگانتون خلاصه وچکیده ای ازدورههاتون میباشد که در واقع فایلهای رایگانتون یه سوخت هست برای حرکت مداوم ومستمرما که خدای ناکرده از این مسیر زیبا وپرخیربرکت منحرف نشویم وبازنمانیم .
بازهم بسیار سپاسگزارخداوند هستم که دوستم داشت ومنو به این مسیرزیبا هدایت کرد واین استادنازنین واین سایت گهربارراسرراهم قرارداد🙏🙏🙏🙏🙏دوستتون دارم وعاشقتونم🌹🌹🌹🌹❤💚💜💙🧡💛همیشه درپناه الله یکتاشاد سلامت ،ثروتمند دردنیا واخرت باشید.⚘⚘⚘⚘🌷🌷🌷🌷
سلامخدمت استاد بزرگوار💜
امروز من این فایل رو دیدم و چقدر پر از نکات کلیدی و آموزشی بود
من دقیقا یک هفته ای هست که ذهنم درگیر این موضوع شده که چرا به خواسته هامنمیرسم
و این فایل یک تلنگری بود تا یکم به خود بیام و روی عزت نفسم کار کنم
۱۰سال پیش من تا مرحله نهایی کاری که عاشقش بودم رفتم ولی بصورت ناباوارنه نشد…
والان دارم میفهمم چرا اونموقع نشد چون اینهمه موفقیت رو در خودم نمیدیم و من همونی که خواسته م بهمداده شد….
و نکته کلیدی که من باید روی خودمکار کنم باور درمورد ثروت هست،که به قول شما در خانواده ها و فرهنگ ما جا افتاده که ثروت چیز بدیه و اگه ثروت داشته باشی مسلما ی چیزی دیگه ای مثل سلامتی رواز دست میدی.
همیشه به ما گفتن که باید انتخاب کنی یا اینکه فقط ثروت داشته باشی یا اینکه همه چیز داشته باشی به جز ثروت….
امروز صبح با فایل شما 🌹به من ی تلنگری زده شد که خیلی جای کار داره
و برنامم اینه که هروز این فایل روگوش بدم چون هردفعه که گوش میکنم انگاری دفعه اوله که دارم میشنوم و هربار پر ازنکات کلیدی،که برای خودم مینویسم تا برام برام جا بیفته…
وقتی که نجواهای شیطانی میخوان فکرمو برگردونبه زمان گذشته با اون آداب و رسوم و فرهنگ،یک فایل شما میشه برام نوری توی تاریکی که دوباره با اراده قویتر 💪🏻به صدای قلبم گوش بده و ی صدای دورنی بهم میگه همینی که داری از قلبت میشنوی درسته پس مصمم بروجلو💪🏻
خلاصه اینکه مرسی هستین استاد💜💜
وتشکر ویژه از خانومشایسته که بهترین ها در بهترین حالت ممکن برای ما آماده میکنن🌹🌹🌹🌹