https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
727نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
استاد عباس منش عزیز . مریم عزیز خوش بیان …. بی نهایت فوق العاده اید
تنها راه مادیات رسیدن به آن مادیات
تو ثروت مند شو بعد که رسیدی بهش فکر کن
خدایا این همه آگاهی وانتقال این همه آگاهی سپاس
من درباره یک دیدگاه می خوام حرف بزنم. من یک رابطه معنوی خوب با پدر ومادرم دارم با اینکه از من دور هستند ولی
همه جوره پای کارها وسفرها-خوش گذرونی و… خوب من هستند مخصوصا مادرم که همیشه یک پای توسعه شخصی و حرفهای خوب من است و همیشه با هم شکر گزاری می کنیم .
خدایا شکر بابت وجود پرنعمتشان …….ولی یک باور دارند که همیشه بین من واونها است و وقتی فهمیدم فاعرض ………دیگه باهاشون بحث نمی کنم .ولی چند سالی هر چند وقت یکبار می بینمشون (چون اونها در شرق ایران زندگی می کنند و من در تهران ) از من می خوان چه دعایی می خوای و من همیشه می گم دعا کنید برام
خدایا دخترم دست به خاک بزنه طلا بشه
عکس العمل پدر ومادرم در اولین بار : این چه حرفی ادم باید سلامتی و نعمت داشته باشه اول سلامتی, از اخر ثروت تازه از خدای بخواه اونقدر بهت ثروت بده که محتاج کسی نشی …ومن همیشه از خدا خواستم اونقدر ثروت بهم بده بغیر الحساب … به حساب نیا ….مامانم وقتی می گم ناراجت می شه ولی مهم نیست من همچنان ادامه می دم .
ولی من باور دارم خداوند روزی به من میده به غیر الحساب . و من دست بخاک می زنم طلا می شه
خدایا سپاس بابت روزی بغیر الحساب و دستان شما روی زمین برای من
کاش بشه حتی یک روز از زندگی شون با روزی بغیر الحساب سر کنند .
استاد یکی یکی اگه لیست کنم تا صب طول میکشه که من ذهنم خیلی اشغال داشت
انقدر برام جالب بود مسایل که اصلا به باورهای مالی فکری نمیکردم
همش مسالم ،مساله دین بود
مساله حجاب بود
مساله نماز .روزه .
میگفتم من چی شنیدم الان چی میشنوم
حیلیی جالب بود برام ،خیلی
یکی یکی شروع کردم بالطف خدا ،کارکردن روی
مسایل تا به مسله شرک وتوحید رسیدم
وای خدای من شرک؟؟؟؟!!!
خیلی برام غریبه بود این مساله
مگه این چنین چیزی هم هست ؟؟؟!!!
خلاصه اینکه بعد اینکه یه مدت طولانی گذاشتم در مورد این مسایل که شنیده بودم به خصوص درمورد دین (چون من از کودکی چون مسجد همسایه ما بود من توی کلاس های مذهبی شرکت میکردم )درست کردم
چیزهای که شنیده بودم وفقط پذیرفته بودم
خلاصه وقتی برام خیلی مسایل حل شد
یهوشرک اومد وسط تااینکه ،قشنگ امارشو دراوردم
وقتی فهمیدم شرک چیه دنیای عجیبی برام پیش
اومد .دنیای که بایدد حواسمون به شرک وتوحید
باشه
استاد من دیدم زندگیم علاوه براین که نه اعتماد به نفسی بود بلکه پراز باورهای نادرست درمورد همه چیز بود حتی ثروت حتی نحوه نماز خوندن
حتی نحوه وضو
خلاصه نمیگم ونمیتونم ادعا کنم یه روزی ۱۰۰ درصد توحید رعایت میکنم اماخب سعی میکنم
ودوست دارم که توحید رعایت کنم
خلاصه استاد جون الان نکاه میکنم میبینم
خیلی از اکاهی هارو درک کردم
اما برسیم به اصل موضوع
موضوع ثروت ؟؟؟!!!!
استاد هرچی بگم کمه بخدا
اخه این همه افکار منفی این همه باورهای نادرست
ایم عدم لیاقت اخه از کجا میان ؟؟؟؟!!!ااونم توی این سن کم؟؟؟؟؟’
استاد بعد از این مسایل چند وقته بود به خودم گفتم انقدر اشغال توی ذهن من بود که اجازه نمیداد به ثروت فکرکنم بعدازاینکه تا حد وجودم
کنارگذاشتم الان به فکر ثروت افتادم
اخه خدای من چرا اینقدر ثروت بد میدونیم
چراانقدر ثروتمندان ادم های بد میدونیم
وای خدای من توی ذهن من چی میگذره
به جرات میتونم بگم من این خیانت هارو
از تلویزیون توی ذهنم ثبت شده
ازروزی که فهمیدم بیشترش به خاطر فیلمه
به لطف خدای بزرگم ،تلویزیون جم کردیم .
من همسر خیلی تلویزیون .فوتبال دوست داشت .نمیتونستیم جم کنیم چون همراه تلویزیون خابش میره اما با تصمیم خودش کامل جم شد
قبلا کنترل میکردم که چی ببینم چی نبینم
اما تو مدار افتادم که خود همسرم گفت بیا جمش کنیم
خداراشکرررررررکه جم شد
جم شد .من تمام این افکار منفی خیانت دیدم به خودم وبعد اتفاق اینجوری پیش رفن که همسرم گفت جمش میکنم وخودش رفت
انتن جم کرد وهمه برقش جم کزد
خلاصه روی باورهای ثروتم کارکردم
وتصمیم گرفته ام که الان که اشغال ذهنمو گذاشتم بیرون .الان باید باورهای جایگزین کنم که کمکم کنه .تصمیم گرفتم که روی ثروت کارکنم که
تااینکه چندروزی روی یه خط صاف بودم وتغیری
نمیکرد تا ابنکه
رفته بودم مغازه که دوتا خانم شروع کردن صحبت کردن ویه چیزی
گفتن که نظر مو جلب کردن
که ادم هرچی پولدارتر گرفته تر
خسیس تر .نامرد تر و…..
هرچقدرم ادمی که نداشته باشه دلش بزرگتر
وای خدای من چی شنیدم
باوری که تو وجودم پنهون بود
یه جورایی تو ذهنم ساده زیستن برام مقدسه بدون اینکه بخام از ثروت بگذرم وساده زیستی
انتخاب کنم !!!!
وقتی اومدم خونه دیدم این فایل گذاشتید
واین همزمانی یه همزمانی بزرگه
که به من بگه ومنگ البتع بگیرم قضیه
وقتی به ثروت رسیدی بعد میتونی تصمیم بگیری که چه جوری باشی
اون دبگه یه تصمیم شخصی
وای خدا این اکاهای ها دست به دست هم دادن تا به من کمک کنن
چه انرژی عالی و حس فوقالعاده دریافت کردم از این فایل👌🏻
چند وقتی هست که تضاد ها باعث شدن که به فکر ثروت ساختن باشم و همینطور راحت و فروان پول و ثروت بسازم ، و به کمک پروردگارم شروع کردم و حرکت کردم و دارم کارایی انجام میدم،چون ایمانم باید منجر به عمل بشود…
که وقتی نتیجه گرفتم حتما درموردشون صحبت میکنم❤️
از اون طرف همش دارم نشونه های ثروت رو میبینم و همش نشونه های دوره ثروت ۱
همین الان یکی از نشونه ها همین فایل بود که الان که دارم مینویسم ساعت ۴ صبحه🦉! و رفتم که بخوابم نمیدونم اصلااا چی شد که یدفعه سایت رو باز کردم (همش کار خودشه…)و وقتی فایل رو دیدم ذوق زده شدم و تا آخرش دیدمش (که باید هزار بار دیگه هم گوش بدم)
و از اون مهم ترررر اینکه خود خدا بهم قول داده که ثروتمند میشم و مطمئنم هیچکس به جز خوش نمیتونه انقدر دقیق به قولاش عمل کنه ،مطمئنم اون چیزی رو میبینه که من نمیبینم…😍
از بچگی هم از هر چیزی پول در میاوردم و میفروختم به دوستام(از خودکار رنگی و غذا و …) و
از بچگی اینکارو میکردم و یه چیزی تو وجودم هست که همیشه کمک میکنه
ولی الان میخوام قدرتمند تر اینکار رو انجام بدم
این کامنت رو نشونه میزارم برای خودم که نتایج ام رو با الان مقایسه کنم🌟
چقدر قشنگ این موضوع رو مطرح کردید که تا تجربش نکنی که نفهمیمی خوبه یا بده،دوسش داری یا نداری!
از کجا معلوم الان فکر کنی شاید اگر بهش برسم خوشم نیاد،ولی تو که اصلا تجربش نکردی،نمیدونی چه مزه ای ،نمیدونی خوشت میا یا نه!
تو تجربش کن اگر خوشت نیومد ،عوضش کن،همینجوری که به این رسیدی میتونی به هرچی که بخوای هم برسی
واقعا وقتی حتی کوچک به خواسته ات برسی ،اعتماد به نفسی میگیری که میگی این شده پس بقیشم میشه…💪🏻
هرچی به خواسته های بیشتری برسی،اعتماد به نفس بیشتری برای خلق بیشتر میگیری!
همین الان اذان صبح گفت…😍🌺
الله اکبر…
و درمورد باور های مخرب ،نمیتونم بگم نیست شاید به صورت پنهان هستند یا تعدادشون کم باشه ولی سنم کمتره(تقریبا ۱۵ سالمه) کمتر باور های مخرب توی ذهنم مثل سیمان سفت شده و خیلی باور ها رو اولین باره میشونم ،ولی روی همونا باید کار کنم…
و از موقعی که فهمیدم چقدر ثروت باعث پیشرفت جهان میشه و معنوی ترین کار دنیا اینه که ثروتنمد بشی؛ دارم باور هام رو قوی میکنم و باور قدرتمند برای خودم میسازم
و این باور دارم که خدا خودش ثروتنمد ترینههه عالمه ،این همه جهان و کهکشان ها و…
چون خدا ثروتنمنده ،منم که فرزندشم باید ثروتنمد باشم✋🏻🌙
خلاصه باید تجربه کنم تا ببینم اصلا میخوام یا نمیخوام و تا تجربه نکنم نمیفهمم چه شکلین ،پس میخوام هر چیزی که توی دریم بردمه ،هزاران برابر از اون بهترشو تجربه کنم،میخوام ثروت تجربه کنم
💃🏻
سپاسگذارم از جان جانم، که همیشه به بهترین ها هدایتم میکنه و باعث شد من این فایل فوقالعاده رو ببینم و بهم جرئت کامنت گذاشتن رو داد و خودش برام نوشت💓🌱
سپاسگذارم بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز که وقت گذاشتید و فایل رو پر کردید و روی سایت قرار دادید🌿🌼
چه متن زیبایی احسنت، چه اسم قشنگی برا خودت گذاشتی بارکلا
به موقیت ات غبطه میخورم که در این سن کم با استاد آشنا شدی و داری مسیر رو به زیبایی طی می کنی.
بی شک شاهد پیشرفت و موفقیت های بینظیرت خواهیم بود
پاینده و پیروز باشی عزیزم
و از این قسمت متن ات خیلی خوشم اومد
و از اون مهم ترررر اینکه خود خدا بهم قول داده که ثروتمند میشم و مطمئنم هیچکس به جز خوش نمیتونه انقدر دقیق به قولاش عمل کنه ،مطمئنم اون چیزی رو میبینه که من نمیبینم
برای تحسین فوق العاده ای که بابت این عزیز دردونه خدا کردی منم از شما تشکر میکنم و خیلی جالب تکرار کردی که هیچ کس خوش قول تر از خدا نیست خیلی زیبا احساس واذا سئلک عبادی عنی فانی قریب را بهمون داد که خدا نزدیکه و به سادگی میتونیم باهم صحبت کنیم
خیلی خوشحالم بابت این کامنت تکون دهنده ای که نوشتی
خدا ثروتمنده و از ثروتمند شدن هم حمایت کامل میکنه آفرین به این درک خوبت از قانون و اینکه گفتی خدا باهات صحبت میکنه آفرین به تو با این سن کم خدا را در نزدیکترین و زیبا جا یعنی قلبت قراردادی و باهاش معاشقه میکنی و ازش میپرسی و اونم به سادگی هدایتت میکنه
دیدگاه شما رو کامل خواندم ، به انرژی مثبت خاصی توش بود یه در صلح بودن ناب با خودتون
خیلی انرژی گرفتم از این امید به آینده و این حدددد از امید به خدایی که هدایتمون می کنه و عاشقمونه
و عاشقانه دوست داره ما به تمام خواسته هامون برسیم
از شما سپاسگزارم به خاطر وقتی که گذاشتید و این دیدگاه رو نوشتید و تحسینتون می کنم که تو این سن این درک فوق العاده بالا برخورداری و این حد از ادب و احترام رو تو نوشته هاتون دارید
۲ جا خیلی با نوشته هاتون احساسم خوب شد اون ۲ تا رو کپی می کنم این زیر میزارم
✔️👏🏻🔥 چون خدا ثروتنمنده ،منم که فرزندشم باید ثروتنمد باشم✋🏻🌙
✔️👏🏻🔥 سپاسگذارم از جان جانم، که همیشه به بهترین ها هدایتم میکنه و….
جان جانم؟!
این از حد از رفاقت با خدا که خودشو تو نوشته های دلی شما نشون میده خیلی برای من قابل تحسین و ستایش بود👏🏻😇✋🏻🌹
ان شا الله هر جا که هستید شاد و سالم و ثروتمند باشید
چه اسم قشنگی انشالله همیشه عزیز خدا باشی چقد خوشحالم که با این سن کمت تو مسیر درستی قرار گرفتی اومدی زیر نظر بهترین استاد استادها داری آموزش میبینی خوش بحالت حدیث خانم دختر نازنین منم دخترم چهارده سالشه چقدر نگاه زیبایی داشتی از سن و سالت بزرگتری مشخص که چقد رشد کردی من دعا میکنم دختر منم مثل تو بیوفته تو این مسیر همه بچهامون مثل تو در سن کم هدایت بشن همچین جاهایی خیلی خیلی حداروشکر میکنم تو سن کم چه موفقیت و چه رشدی پیدا کردی که شدی نور در سر راه ما درود برتو دختر نازنین بر تو عزیز دور دونه خدا درود خدا برتو باد انشالله الگوی خیلی از همسن و سالای خودت بشی تا هدایت شوند به مسیری که شما رفتین حتما الگو بسیار روشنی هستی دعا میکنم همیشه در مسیر بمونی و موفقیت های بیشماری کسب کنی و ازسمت خدا تشویق بشی به ماندن و به نور تبدیل شدن آفرین بر تو دختر نازنین خانواده عباس منش
اول از همه با این جمله موافقم که داریم زیر نظر بهترین استاد جهان داریم آموزش میبینم و این از لطف و رحمت و بزرگیه خداست که اینجا هستیم و داریم رشد میکنیم.
خدایا جونم به اندازه تمام جهان هات شکررررتتتت!
بهترین آرزویی که میتونم برای هرکسی بکنم اینه که خداوند هدایتش کنه به این مسیر زیبایی!و این مسیر توحیدی تا بهتر درکش کنیم.
بهترین آرزو ها رو برای دخترتون دارم و اینکه اصلا نگران نباشید وقتی شما روی خودتون کار میکنید ، نود درصد مواقع ،اطرافیانتون هم به این مسیر پرنعمت هدایت میشن!و خداوند هر کسی که درخواست کنه رو هدایت میکنه!و حواسش به همهه هست.
امیدوارم هرروز خوشبخت و ثروتمندد تر باشید و بهترینا در هر جنبه از زندگیتون داشته باشید))!.
من ۳۸سالمه،دارای ۲فرزند ۱۴و ۹ ساله،، کاملا از نظر بزرگ شدن و خانواده و …… شبیح شما هستم،، از بچگی در ذهن من ثروت مند شدن مصادف شده بود با کلاهبرداری، مال مردم خوری، حروم و حلال کردن،،و اینکه هرکی پول داره بچش به فنا میره و ……
اتفاقاً همیشه آرزو داشتم یه خونه ۵۰متری از خودم داشته باشم که صابخونه بهم غر نزنه سر سال نگه پاشو،و یه ماشین و یه موتور،،، دقیقاً ۵ساله خونه ۵۰متری خریدم، یه موتور و یه ماشین معمولی هم دارم و البته هزاران بار سپاسگزارم از خداوند،، اما نکته مهم اینجاست که با اینکه من ۵ساله کرایه خونه نمیدم و درآمدم هم خوبه، ولی حتی یک قدم هم به جلو نرفتم،ثابتِ ثابت، فقط درجا زدم، و الان میفهمم این بخاطر ذهن منه، سقف خواسته های من در گذشته همین بوده، اما حالا که بچه ها بزرگ تر شدن،میبینم نیاز به اطاق شخصی و….. دارن و من باید تلاش بیشتری کنم،، چقدر صحبت های شما در زندگی من تأثیر داشته به لطف الهی،، ولی هنوز هم گاه گاهی باورهای مذهبی نادرست، منو گیر میندازه،، هی نجوا میاد که بابا میخای چیکار، ۲روز دنیا میگذره و ……..
اما من باید روی خودم و ذهنم کار کنم،،
خدارو شکر جلسه دوم از قدم چهارم هستم و روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم
اول از همه چقدر زیبا بود اون هوای گرگ و میشی صبح و اون خلوتی و سکوت ، حس کردم خیلی خالص تر شدین آرام تر شدین در صلح تر شدین با خودتون
میخوام بیشتر تمرکز بزارم روی قسمتی که گفتید نکنه به فلان خواسته ام میخوام برسم نخوامش.
اینو دقیقا خدا بهم الهام کرده بود و هدایت شده بودم که وقتی میام میگم میخوام موفقیت مالی و هنری کسب کنم یک ترسی میاد تو وجودم که واقعا میخوای پول در بیاری؟(ترمز هام به یادم میومد ، مثل عدم آزادی و…) یا اینکه میگفتم خب این اکشن فیگور ام داره ساخته میشه ایول و اینا و قالب و ریخته گری و رنگ و فروش بعد این ترس میومد اگه دوست نداشته باشی اینجور چی؟ نکنه ازادیتو بگیره و …
بعد خداروشکر تمرکز کردم روش یک سری آگاهی ها گفته شد بهم با یادآوری گذشتم که خداروشکر با ایمان به خدا و شجاعتی که از این ایمان گرفتم به. راحتی اولین ایده ای که تو ذهنم اومده بود رو اجرا کردم و از رشته عمران ترم پنج انصراف دادم و… چون دیدم واقعا علاقه ندارم و تو عذابم
با مرور این ها کمتر شد ولی واقعا فکرشو نمیکردم اینقدر میتونه مهم باشه که جلوی منو بگیره برای رسیدن به خواسته هام
چیزی که یک مدتی حسش کرده بودم این بود که حس میکردم در مورد موفقیت یک سد بزرگی از نعمت هست که به زووور یک قطره ازش وارد زندگیم میشه با اینکه میبینم روی باورام دارم کار میکنم یعنی مثلا در مورد ثروت میبینم روون تر شده زندگیم ولی این موفقیت تغییری نمیکنه (البته این چند روزی دیدم که روی لیاقت و توحید کار کردم دیدم پیشرفت های کوچیکی روی پیجم اومده) پیشرفت میاد ولی خیلی کم خیلی خیلی کم و الان تا حدودی متوجه شدم که درصد زیادیش از این حسه هست که نکنه دوستش نداشته باشم و از اونجایی که من کلا آدمی هستم که بکشین منو واقعا بکشین منو کاریو که علاقه ندارم رو انجام نمیدم یعنی نمیتونم سر یک دقیقه اولش حالم بد میشه از خودم از اون حسی که آقا این برای من نیست ، در صورتی که شرایطی بود که پول میگرفتم برای فقط یک نظارت ساده که تأثیری توی روند کار نداشت یا کار از راه دور توی خونه ولی در زمینه ای که علاقه نداشتم و همین ویژگی من و این ترمز باعث شده دیگه پیشنهاد کاری مثل قبل تو زندگیم نیاد یا یه تایمی خواستم برم سرکار به وضوح میدیدم که منشی میگفت برای هماهنگی زنگ میزنم خودم زنگ نمیزد یه بار حضوری رفتم شماره دادم و خواستم برای مصاحبه هماهنگ کنم زنگ زدم سه بار هیچکس جواب نمیداد!!!
الان بیشتر میفهمم که این ترمز که نکنه دوستش نداشته باشم همون سدی شده برام که نمیزاره اون نعمت ها وارد زندگیم بشه.
سپاسگذارم ازت استاد که این فایل بینظیر رو گذاشتین و عاشقانه از خدا سپاسگزارم که اینجور دقیق همه چیو میچینه که قبلش بهم گفت یک سری آگاهی هارو و با این فایل تثبیت میشه ایشالله
در مورد تمرین این جلسه که چی میشه شما به یک قدمی ثروت میرسید و بعد یهویی همه چی بهم میخوره
من این تجربه رو بارها بارها تو بیزنسم تجربه کردم و چند سال بود من یه ترمزی ریزی داشتم و اصلا نمیتونستم پیداش کنم
که اتفاقا چند وقت پیش تو ثروت ۳ جلسه ۱۸ در موردش کامنت هم نوشتم
من چند سال که تو کارم تو یه حوزه خاص کشاورزی بصورت گلخانهای فعالیت دارم و تو این مدت بخاطر تضادهایی که بهشون برخوردم و با ذهن حلال مسئله تا حدودی تونستم تضادها رو حل کنم و هر سری یه گام به مرحله بالاتر میرفتم و تو بازار فروش روز به روز در حال پیشرفت هستم خداشکر
تا اینکه من یه تضادی رو این دو سال اخیر متوجهاش شدم که من میدیدم بیزنس من از همه لحاظ داره پیشرفت میکنه و من دارم کلی موفقیت بدست میارم و کلی پول میسازم
اما تو فروش یه محصول تو حوزه کاری خودم علاوه براینکه پیشرفت نکردم بلکه تازه نسبت به سال قبل بدتر هم شده بودم
و این تضاد باعث شد من به فکر فرو برم که چه ترمزی در ذهن من هست که نمیذاره من به خواستهام برسم و هر چقدر هم فکر کردم و زور زدم باز هم نفهمیدم ایراد از کجاست
و این داستان یکسال گذشت و اون فروش نداشتنه تو اون محصول خاص وجود داشت تازه بدتر هم داشت میشد
جالب بود من تو بقیه موارد داشتم عالی پیشرفت میکردم و با کلی کارخانهدارها و شرکتها و مشتریهای جدید کلی ارتباط گرفتم و قراردادهای خوبی داشتم میبستم و معاملات خوبی انجام میدادم ولی تو فروش یکی از محصولاتم اصلا افتضا بودم
تا اینکه رو به خدا کردم و بهش گفتم خدایا من نمیدونم این ترمزم چیه تو بمن بگو تو جواب همه سوالات رو داری تو بر همه امور اگاه هستی تو عاشقانه میتونی بمن کمک کنی تو منو هدایت کن تو جواب حل این تضاد رو بمن بگو
وقتی که از خدا خواستم و ذهنم و افکارم رو منتظر نشونهها از طرف خداوند کردم
بعد از حدود یه هفته یهویی توسط یکی از دستان نازنین خداوند بمن الهام شد که
«« تو چرا این محصول کشاورزی رو به نزدیکان خودت نمیفروشی»»
همون جا یهویی یه جرقه تو ذهنم زده شد و من بفکر فرو رفتم و به خودم گفتم اره راست میگه ترمز من همینه
حالا داستان چیه؟
تو این منطقهای من به این شغل خاص از کشاورزی فعالیت دارم تقریبا تو اطراف و نزدیک من هیچ کسی این محصول رو کشت نمیکنه
چرا ؟
چون من جز نفرات اول بودم حتی تو شهر خودمون و دوست نداشتم زیاد از کارم خودم براشون تعریف کنم
با اینکه تو مسیر کلی بالا پایین داشتم ولی من با حل هر تضادی داشتم بزرگ میشدم و کلی چیز یاد میگرفتم
یعنی کارهایی که من انجام میدادم از نظر دیگران اشتباه و خریت محض بود
ولی من به اینکار علاقه داشتم و همچنان دارم و دوست دارم تو این حوزه تو جهان جز بهترین باشم نه تنها تو محله یا شهر با کشورم
من میخوام تو جهان تو این حوزه کاری خودم جز بهترین باشم
چون هدف و برنامه من فرق داشت با ادمهایی که دور ور من بودن
برای همین زیاد از حوزه کاری خودم براشون توضیح نمیدادم
حالا این داستان در صورتی بود که اگر شخصی از یه شهر دیگه میاومد خیلی خوشحال میشدم و کلی هم بهش مشاوره و توضیح میدادم ولی به نزدیکان زیاد از خودم و تواناییم و بیزنسم زیاد تعریف نمیکردم
چرا؟
چون پیش خودم همیشه اینو تو ذهن خودم داشتم که اگر یکی از اطرافیان من بیاد تو این کار و بعدها خدا نکرده نتونه نتیجه بگیره
همون ادم پیش خودش و یا بقیه مردم میگن که من باعث شدم این بنده خدا ضرر کنه چون من باعث شدم اون بیاد تو اینکار
و برای همین ترمز ریزی که داشتم تقریبا هر مشتری که قبلا از جاههای دورتر میاومدن و قصد خرید داشتن و از من شماره کارت میگرفتن تا پول به حساب بزنند
بعد یهویی میدیدی طرف کلا کنسل میکرد و رفت جای دیگه خرید میکرد
یعنی این شماره کارت گرفتن و پول نزدن برام چندین بار اتفاق افتاد
و من تا مدتها تو اون محصول خاص فروش نداشتم
برای همین همیشه از این اتفاق ناراحت بدم و همش بدنبال پیدا کردن ترمز خودم بودم
تا اینکه من توسط خداوند هدایت شدم و بمن الهام شد که تو باید به نزدیکان خودت بفروشی و باید باورهاتو عوض کنی
و بعد من به فکر فرو رفتم و به خودم گفتم من که میدونم محصول من محصول خوب و با ارزش و باکیفیتی هست و هر کسی که از محصول و خدمات من استفاده میکنه بعد تازه کلی فایده میبره و بعد کلی هم از من تشکر میکنه
چون به کیفیت جنس خودم ایمان دارم و جدا از اون تو کار خودم من روز به روز دارم پیشرفت میکنم و من تو حوزه کاری خودم تو بازار فروش هر روز دارم خیلی موفق و بهتر عمل میکنم
بنابراین اصلا مشکلی نیست نزدیکان و دور اطرافیان من بیان تو اینکار
به این دلیل که من تا حالا تو این چند سال کلی پیشرفت کردم و کلی تو بیزسم موفقیت زیادی بدست اوردم
از این به بعد هم میتونم
بنابراین با این باورهای قدرتمند کنندهای که دارم برای خودم میسازم این روند پیشرفت ادامه خواهد داشت و هر روز بهتر میشم
بنابراین برنامه و هدف من که معلومه من میخوام جهانی کار کنم و برای رسیدنش هر کاری میکنم
نزدیکان من که وارد اینکار میشن اونها هم اگر باور خوب و مناسب داشته باشند میتونند در کنار من موفق بشند و پول و ثروت بیشتری خلق کنند و اگر نه باور مخرب داشته باشند چه من بخوام چه نخوام جهان خودش اونها رو از مسیر من جدا میکنه دیگه نیاز نیست من نگران اونها باشم
من محصولم رو خیلی خوب و عالی براشون معرفی میکنم و بهشون میفروشم تو مسیر هم از تجارب و توانایی که تو حوزه کاری خودم دارم استفاده میکنم و بهشون کمک میکنم تا اونها هم موفق بشن
وقتی که این ترمز رو من شناسایی کردم و همون لحظه اومدم تو ذهنم حلش کردم و باورهای قدرتمند کننده براش ساختم بلافاصله رفتم سراغ برادرم و همون جا بهش پیشنهاد دادم که بیاد وارد اینکار بشه و از خوبیها و فواید اینکار و اینده خوبی که این کار داره براش توضیح دادم و برادرم گفت باشه من شب در موردش فکر میکنم فردا بهت خبر میدم
و بعد فردای اون روز دیدم برادرم قبول کرد و حاضر شد این محصول رو از من تهیه کنه
و وقتی که من تونستم این ترمز رو شناسایی کنم و همون لحظه حلش کنم و ایمان خودم رو نشون بدم و حرکت کنم
جهان هم بلافاصله پاسخ داد و در عرض کمتر از یه هفته دیدم مشتریهای من بیشتر شد برای خرید همون محصولی که من مشکل داشتم و یهویی به خودم اومدم دیدم کلی سفارش گرفتم و حتی یه مشتری به تعدادی اون محصول رو سفارش داد که من قبلا نصف اون تعداد رو در طول یکسال میفروختم
و الان خداشکر چندین برابر سفارشم بیشتر شد
فقط بخاطر حل کردن همین ترمز که من به کیفیت محصولم و موفقیت تو حوزه خودم ایمان دارم
و حالا چه مشتری از نزدیک بیاد چه از دور برای من فرقی نمیکنه اگر باورهای خوبی داشته باشه میتونه در کنار من موفق باشه بنابراین کاری که من باید انجام بدم فارق از اینکه بقیه چیکار میکنند اینکه تا میتونم تا بیزنسم خودم هر روز بدنبال پیشرفت و بهبود وضعیت فعلی باشم و هر روز رشد کنم و خود به خود طبق باورهام جهان هم به کمک من میاد و کاری میکنه من راحتر ، لذت بخشتر ، سریعتر ، باکیفیتتر و با هزینه خیلی کمتر ثروت و موفقیت بیشتری رو تجربه کنم
دوست داشتم در مورد این ترمزی که تقریبا جدیدا بهش پی بردم و توسط خداوند هدایت شدم
صحبت کنم
و در مورد نتایج خوب حل کردن این ترمز با شما دوستان به اشتراک بذارم
عاشق همهتون هستم
انشالله هر کجا هستید شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
چقد خوب توضیح دادید که چطوری ترمزتون رو پیدا کردید و بعد با آوردنه دلیل های منطقی برای ذهنتون، باورهاتون رو تغییر دادید، دمتون گرم👌👏
اینکه گفتید (اونها هم اگر باور خوب و مناسب داشته باشند میتونند در کنار من موفق بشند و پول و ثروت بیشتری خلق کنند و اگر نه باور مخرب داشته باشند چه من بخوام چه نخوام جهان خودش اونها رو از مسیر من جدا میکنه دیگه نیاز نیست من نگران اونها باشم) چقد این جمله تون رو به موقع شنیدم انگار و چقد ترمز ریزی هستش واقعا، این باز خودش برمیگرده به یکی از باورهای ما درمورد فراوانی، اینکه توو ناخوداگاهمون فک میکنیم یکی دیگه بیاد کار مارو یاد بگیره کارِ ما تمومه!!! خییییلی باور ریزیه که وقتی الان ازشما شنیدم متوجه شدم منم انگار این باور غلط رو تو ذهنم دارم و الان که میخوام بحث آموزش رو تو حوضه ی کاریه خودم شروع کنم خیلی باید به این موضوع دقت کنم و باورهامو تغییر بدم👌ممنون ازاینکه تجربه تون رو به اشتراک گذاشتید🌹🌸
واقعا شما درست میگید اینقدر ترمزها ریز هستند و تو ناخوداگاه ما وجود دارند و جا خشک کردن
که اصلا متوجه نیستم که این باورهای مخرب چه بلاهایی داره سر ما میارند
بیزنس و کسب و کار من جوریه که هر کسی که بخواد وارد اینکار بشه اول میاد شرایط و اوضاع و مخصوصا وضعیت مالی منو در نظر میگیره و بعد اگر قبول کرد وارد اینکار میشه
هر چند با امدن هر شخصی تو اینکار از لحاظ مالی به نفع من خواهد بود
و بخاطر همین من همش ته قلبم دوست دارم که حتما ادمهایی که وارد اینکار میشن و بوته اولیه رو برای شروع از من تهیه میکنند دوست دارم حتما موفق باشند
ولی بخاطر کار کردن روی خودم و بیشتر اشنا شدن از قانون جهان هستی و نحوه کارکرد
ارام ارام دارم یاد میگیرم که نتیجه دیگران چه مثبت و منفی اعتبارش رو به خودم ندم
یعنی چی؟
ببینید تکلیف من تو بیزنس خودم مشخصه من هر ساله یکسری هدفها و برنامههایی برای خودم انتخاب میکنم تا با افکار درست و باورهای قدرتمند کننده که برای خودم میسازم سعی میکنم بهشون دست پیدا کنم و روز به روز بیزنس خودم رو گسترش میدم و همیشه در حال بهتر کردن وضعیت کسب و کار خودم هستم
و خداشکر همیشه هم بدنبال رشد هستم
حالا اونهایی که یه جورایی با من همکار هستند و یه جورایی با هم مراوده کالا و مالی داریم
اگر تو اینکار موفق نبودن و نتونستن نتیجه خوبی بگیرند و شکست خوردن
این اصلا بمن ربطی نداره
دلیل نمیشه طرف اگر نتیجه نگرفت بیام خودم رو سرزنش کنم و بگم اه چرا به فلانی کمک نکردی
نخیر
بلکه کاری که باید بکنم اینکه اموزشها و روشهایی که من تونستم به هدفم برسم و نتیجه خوبی بگیرم رو بهش میدم
( البته فایل اموزشی از قبل اماده کردم تو پیج اینستام هست بهش معرفی میکنم و میتونه اونجا بره و استفاده کنه
البته سعی میکنم خودم شخصا جداگانه براش وقت و انرژی نذارم چون این هم بر میگرده به باور لیاقت که من برای وقت و زمان و انرژی و کار خودم ارزش خیلی بالایی قائل هستم به همین راحتی در اختیار کسی قرار نمیدم
دوست دارم انرژیم رو تو کارهای خیلی مهمتر صرف کنم و بیام تمرکز بذارم روی خودم تا بهتر و سریعتر رشد کنم
بجای اینکه بیام برای ادمهایی که اصلا امادهش نیستن وقت و انرژیم رو هدر بدم )
بنابراین
اگر طرف انجام داد که چه بهتر اگر انجام نداد باز هم برام مهم نیست
چون قرار نیست من شرایط و اوضاع کسی رو تغییر بدم
هر کسی داره نون افکار خودش رو میخوره
کاری که من باید انجام بدم بهش توجه نمیکنم و میرم دنبال هدفهام و برنامههایی که برای خودم دارم و میام خودم رو گسترش میدم و بزرگتر میکنم
اینجوری طرف بهتر انگیزه میگیره که بیاد از نو تلاش کنه و ادامه بده
اگر انجام نداد باز هم برام مهم نیست من کاری بهش ندارم و روش تمرکز هم نمیذارم
حالا از اون طرف اگر کسی تونست نتیجه بگیره خوشحال میشم و احساس خوبی پیدا میکنم و به خودم کلی انرژی و امید و انگیزه میدم
نکته نکته 👇👇
ولی باز هم اعتبار موفقیت دیگران رو به خودم نمیدم
اینکه اون شخص تونسته موفق بشه فقط بخاطر افکار و باورهایی خوبی بوده که در طی این مسیر داشته و تونسته با ذهنیت مثبت یکسری کارهایی درست انجام بده و بتونه این نتایج خوب رو بدست بیاره
نقش من تو اتفاق این بوده
چون من از قبل تونستم موفق بشم بخاطر ذهنیت و باورهام درستی که برای خودم ساختم و یکسری مسیرهایی رو طی کردم و اون تجارب رو در اختیار دیگران قرار دادم تا دیگران هم بتونند با الگو برداری همون مسیر رو بیان و نتایج دلخواه رو بدست بیان
خلاصه مطلب ما باید یاد بگیرم درست مثل استادمون استاد عباس منش رفتار کنیم
که فقط تمرکز و هدفمون این باشه که بیام خودمون رو بهبود بدیم و همیشه تا اخر عمر بدنبال رشد خودمون باشیم
وقتی که بتونیم اینکار رو بکنیم خود به خود جهان اطرافمون هم همراه ما رشد خواهد کرد
و ادمهایی که با ما باشند خود به خود وضعیت زندگیشون از اینی که هست بهتر خواهد شد
«« بشرطی که ما خودمون رو گسترش بدم همین »»
عاشقتم ارزو عزیز که دستی از دستان خداوند شدی و کمک کردی که من بیام دوباره توجه کنم به قانون و بیاد بیارم از اینکه مسیر خداوند کدوم طرفه
انشالله هر کجا هستی شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
«« از اینکه دعا میکنم خداوند درک قانون رو برامون اسونتر کنه و عمل کردن بهش رو برامون ابدی کنه »»
واقعا این جمله کلید و اساس رسیدن به هر خواستهای هست
اینکه بتونی اول قانون رو خوب درک کنی و بفهمیش که چطور عمل میکنه و بعد از مسیر درست و لذت بخش بیایی ازش استفاده کنی برای پیشرفت و گسترش جهان
و کاری کنی جهان جای بهتری برای زندگی باشه
و اینکه به قول شما عمل کردن به این قانون رو باید بصورت دائمی و همیشه تا اخرین لحظه عمرمون انجام بدیم
ممنون که دوباره قانون رو برام یاداوری کردی
و دستی از دستان خداوند شدی و بمن دوباره فهموندی مسیرم رو اصلاح کنم و بیام بیشتر روی خودم و ورودیهام و مخصوصا کار کردن با سایت استاد عباس منش تمرکز بیشتری بذارم
تا در جهت خواستههام که همون مسیر خداوند هست قرار بگیرم
سپاسگزارم بابت این متن زیبات که اینقدر نکات کلیدی و اساسی رو برام اشاره کردی
انشالله هر کجا هستی شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همفرکانس های نازنینم
استادِ عزیز احساس من از اومدن این فایلهای روز شمار رو سایت و کاهش فعالیتتون در سایت بیانگر یک چیز است و اونهم چیزی نیست جز اینکه خبر آمد که خبری در راه است که قطعآ خیر و میمون خواهد بود.
در تائید صحبت هاتون در خصوص اینکه تنها راه گذر از ثروت و یا هر چیزی به نظرم، تجربه آن است. همه ما مثال های زیادی رو می تونیم از دوران کودکی تا الان مثال بزنیم. چیزهایی که آرزوی داشتنشون رو داشتیم و وقتی که بهشون رسیدیم بعد مدتی رهاشون کردیم و دیگه اون جذابیت گذشته رو برامون نداشت.
وقتی که گفتید 107 تا از خواسته ها و آرزوهایتان را بنویسید و در گوگل درایو گوشیتون ذخیره کنید من همانوقت اینکارو کردم. و اکنون خواندن دوباره اون خواسته ها منو یاد این جمله شما انداخت که وقتی که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون حرکت میکنیم، خیلی از خواسته هامون حتی قبل از اینکه بهشون برسیم؛ تغییر می کنند و دیگه خواسته ما نیستند و اونها رو دیگه نمی خواهیم.و این مساله رو به عینه تجربه کرده ام. دلیلش هم تغییر نیازها و ظرف درونی ماست.
یکی از خواسته هایی که من همواره داشتم و ممکنه برای خیلی ها داشتن این خواسته جذاب باشه؛ داشتن باغ یا خانه باغ است. این خواسته من چند سال پیش تحقق پیدا کرد و من و برادرانم یه باغ 2500 متری کنار سد ایلام خریدیم که ویو بی نظیری داشت و درختان زردآلو و گردو و آلو سبز و سیب و توت بسیار خوشمزه ای داشت. بقدری جذابیت این باغ برایمان زیاد بود که انگار بهشت رو تجربه میکردیم آنجا. آب فراوان ، خنکی باغ، درختان میوه ارگانیک، محیط دنج و آرام، استخر روباز برای شنای بچه ها و آب سد برای شنای خودمان. طوری شده بود که آخر هفته همه دوس داشتند اونجا باشند و اطرافیان هم توقع داشتند دعوتشون کنیم اونجا و پس از مدتی جوری شده بود که همه می اومدن اونجا و ما مشغول پذیرایی کردن می شدیم. و راضی نگه داشتن همه هم عملا مقدور نبود و آنوقت ها با قانون آشنایی نداشتم و از گوشه و کنار حرف هایی می شنیدیم که حکایت از توقع های عجیب و غریبی داشت. خلاصه کار به جایی رسید که کار کردن و پذیرایی سهم ما شد از باغ و لذت و تفریحش مال دیگران! و این نارضایتی ها کم کم به حدی رسید که عطای باغ را به لقایش بخشیدیم و باغ رو فروختیم. تجربه این موضوع سبب شد که داشتن باغ از لیست خواسته هام حذف بشه و اگه دوست داشتم در چنین فضاهایی باشم به راحتی اجاره کنم و لذتش رو ببرم و درگیر زحمت و مسائل جانبی باغداری نشم.
استاد در یکی از فایلهای سفرنامه از خواستتون برای داشتن کشتی کروز گفتید و بیاد دارم که حتی تا نهایی کردن خرید اون پیش رفتید و بعدش متوجه شدید که داشتن اون با روحیات شما سازگاری نداره و اون خواسته از لیست خواسته هاتون حذف شد با اینکه یک خواسته لاکچری و جذاب بود. اونزمان که ما باغ رو گرفتیم بعلت اینکه در ب باغ بروی سد باز میشد از یکطرف و من عاشق شناو ورزش های آبی بودم، تصمیم به خرید یک قایق بادی پنج نفره گرفتم و برام قایق سواری در پشت سد خیلی جذاب و لاکچری بود و بصورت تکاملی زود نحوه پارو زدن و کنترل قایق رو یاد گرفتم و نوبتی همه دوست داشتن سوار قایق بشن و من شده بودم مثل مسافر کش ها دائما در حال رفت و آمد و جابجایی مسافر بودم و چون فقط خودم بلد بودم پارو بزنم اینکار منو حسابی خسته می کرد و از ور هم جمع کردن و شستن قایق چند ساعت طول می کشید و اغلب هم دست تنها میشدم هنگام شستن و خشک کردن و جمع کردن قایق و این مسائل سبب شد که به ندرت از قایق استفاده کنم و با اینکه چند سال از اون زمان گذشته، ولی قایق رو دارم و دوست دارم اگه فضایی فراهم شد ازش استفاده کنم بخصوص الان که دخترم شینا بزرگ شده و براحتی میتونه شنا کنه و من نگرانی ازین بابت ندارم.
داشتن این تجربه ها سبب میشه که آدم هزینه و فایده مسائل رو بسنجه و انتخابهایی کنه که بیشترین منفعت و رضایت و کمترین هزینه و زحمت رو داشته باشند. یادم میاد قبلنا دوس داشتم اگه فرد بسیار ثروتمندی شدم در همه شهرهای مهم خونه داشته باشم. این آرزو برای کسی که تجربه داشتن خونه رو تو شهر دیگه نداره ممکنه جذاب باشه ولی وقتی با مسائل واقعی اون در عمل مواجه میشی قطعا چنین آرزویی رو نخواهی داشت زیرا به جای داشتن خانه میتونی بهترین خونه یا هتل رو برای مدت مشخصی اجاره کنی و لذتشو ببری . کاری که استاد تو این فایل توضیح دادن انجام داده و در سفر اخیرشونم دیدیم اینو یا گفته دوستمون در کپشن این فایل که ایلان ماسک حتی خونه خودشم فروخته و خونه نداره (البته این خونه نداشتن، با خونه نداشتن مسئولین قطعآ متفاوت است! استیکر چشمک)
هر چقدر که ما نیازهامون رو داریم تجربه می کنیم؛ بیشتر به بی نیازی میرسیم؛ بیشتر میفهمیم که میشه از سادگی لذت بیشتری برد؛ بیشتر می فهمیم که بی نیازی شیکتر و لاکچری تره؛ بیشتر با خودمان و درونمان در صلح قرار می گیریم و به جای درگیر حواشی بودن، زندگی رو زندگی می کنیم.یا حق
برام جالب بود اول کامنتت اشاره کردی به کم شدن فعالیت استاد خبر آمد خبری در راه هست من هم دقیقا چند روزه منتظر دوره جدید یا فایلهای سفر به دور آمریکا هستم البته حسم میگه بیشتر سفر باشد الخیر فی ماوقعه
اسداله جان موردخرید خانه باغ که عنوان کردید برامن خیلی درس داشت چون پارسال همسرم میخواست یه خانه باغ بگیره شهرکرد وهرچند وقت یکبار براتفریح وتغییر آب وهوا بریم آنجا منتها اشکالی که بود ایشون میخواستند آن ملک را با یکی از دوستان شراکتی بخرند ومن مخالفتم کردم بعد همسرم دلیلش را ازم سوال کرد گفتم اول ملک شریکی خوب نیست ،در ثانی تمام اقوام شما متوقع میشن که بلاخره از آن ملک استفاده کنند وهمچنین طرف مقابل وهر جوری فکر کنی فقط استرس و اضطراب براما میمونه ما خواستیم مثل همیشه که بدون برنامه میزنیم به جاده وهر دفعه هم بدون اینکه از قبل برنامه ای داشته باشیم یا هتلی رزو کرده باشیم بهترین مکان در بهترین موقعیت در آن شهر نصیبمان میشه ایندفعه هم همین کار میکنیم وپول را جای دیگه سرمایهگذاری کنید که دیگه جوابگوی کسی هم نباشیم ووقتی کامنت شما را خواندم من تمام این اتفاقاتی که تعریف کردید را برا همسرم گفتم وایشون هم گفتند منطقی هست وپذیرفتند
میدونی اسداله عزیز الان که داشتم این جملات رامی نوشتم یه لحظه یه حسی بهم گفت آیا اینکه بی برنامه میزدی به دل جاده وراهی سفر میشدی وهمیشه بهترین مکان با بهترین شرایط وخوشروترین افراد روبرو میشدی هدایت الله نبود
گفتم چرا بود فهمیدم که استاد میگن اعتبار همه چیز را بدین به خداوند یعنی چه استاد هدایتها را تایید میکند وعمل میکند وهر لحظه بخاطر این هدایتها سپاسگزار خداوند هست ومن بهتر سپاسگزاری را درک کردم یعنی لمس کردم
اسداله عزیز این دیدگاه نوشتن برای کامنتت برا خودم پر از درس وآگاهی بود اصلا قصد نوشتن نداشتم ولی آمد ومن نوشتم بازم میگم الخیر فی ماوقع وهیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
بهترین بهترینها در هرلحظه نصیب وجودت نازنینت
امیدوارم هر لحظه از زندگی ات با عشق،ثروت ،سلامتی وهدایت ونوالهی همراه باشد
فهیمه جان از کامنتت این مساله برام بولد شد که وقتی که در مدار درست باشی آنوقت همه چیز خودبخود در جای درستش قرار خواهد گرفت و معنای آسان شدن برای آسانی ها هم همین میشه که شما با شراکت مخالفت کردید؛ با خرید ملک دور از محل زندگیتون مخالفت کردید؛ با انتخاب یک مکان ثابت برای تفریح مخالفت کردید؛ و راه تنش ها و اختلاف سلیقه ها و تصمیمات احتمالی رو بستید در حالی که هر کدوم از این مسائل کلی میتونست شما رو به سمت ناخواسته هاتون ببره و احساس بد بهتون تزریق کنه. ممنون از اینکه به ندای درونتون گوش کردید و برایم کامنت نوشتید. همیشه به ندای درون و احساستون وفادار بمونید که ندا و احساس خداوند است. امروز هم دلیل حس درونی ای که داشتید تقریبا مشخص شد با فایل جدیدی که استاد بخاطر شروع سال جدید رو سایت گذاشتن.سال نو رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم در کنار خانواده سلامت و شاداب و سعادتمند و ثروتمند و خوشبخت باشید. یا حق
تجربه ای که نوشته بودید رو ،عینن تجربه نکردم منتهی دور واطرافم از این جنس آدما زیاد میبینم که آدمهای کاملا سو استفاده گری هستن .
اکثرشونم فک میکنن چون طرف، تو مناطق روستا نشین یا خارج از شهر،خونه باغی خریده ینی مفت خریده ،اگه میوه ای اونجا هست ینی مفته ،اگه میان اونجا فک میکنن هیچ مزاحمت و زحمتی ندارن و همه چی مفته !
واقعن نمیدونم این طرز فکر از کجا اومده که متاسفانه تو کشور ما خیلی رایجه .
در صورتی که از زبون کسانی که خونه باغ دارن ،میشنوم که بنده خداها خیلی بیشتر از دعوت بقیه تو خونه هاشون، اذیت میشن .
هم هزینه میکنن هم وقت برای تمییزی ومرتب بودن اونجا میزارن .هم امکانات وشرایط اونجا بالاخره سخت تره .رفت وآمدم هم همین طور وصدها دنگ و فنگ دیگه ای که داره .
طرف همچین مکانی رو برای آرامش وآسایش خودش وخانواده ی شخصی خودش میگیره ولی از خانواده های دست اول بگیر تا الی آخر همه توقع اونجا اومدن دارن !!
واقعن چرا؟!!!!
اینم مثل همه ی ملکی که طرف داره ،کاملا شخصی برای خودشه .چرا همه فک میکنن کسی که خونه باغ میگیره بایدبقیه هم ازش استفاده کنن؟!!!
خب چیزی که من متوجه شدم از این دردسر ها واذیت شدنها ،اینه که من از اعتماد به نفس وعزت نفس بالایی برخوردار نیستم .
هر زمانی هرجایی به هر علتی کسی از من سواستفاده کنه وباعث آزار واذیتم بشه ینی من شهامت دفاع از خودم وشهامت «نه »گفتن رو ندارم .
نکته ای که تو بالا بردن اعتماد ب نفس من خیلی مهمه .
اینه که قضاوت بقیه برام ارزشی نداشته باشه .
واین که توقعات بقیه به اندازه ی توانم باید باشه .
الویت، راحتی و آرامش و آسایش خودم باشه نه دیگران .
این ینی من برای خودم ارزش قائل هستم .
این ینی من ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم کسی وارد حریم خصوصی من بشه حتی نزدیکان وعزیزان اطرافم .
اینو میدونم وبه خودم میبینم که اگه روزی همچین خونه باغی داشته باشم خیلی راحت احساسمو به اطرافیانم میگم .
میگم که اینجا رو خریدم برای آرامش خودم وخانواده ی خودم .
اینکه هرکس هر زمانی که خاست بیاد باید با من هماهنگ کنه واگه شرایط ما
اوکی بود وخودم وخانوادم تمایل داشتن میگم تشریف بیارید .
ولی اگه به هر دلیلی دلم نمیخواست کسی بیاد خیلی راحت به طرف مقابلم میگم ببخشید این هفته شرایطمون اوکی نیست .
باید یاد بگیرم بدون توضیحی به طرف نه بگم .
ملک مال خودمه. خودم صاحب اختیارش هستم ،هر زمانی که خودم دلم خاست ،استقبال میکنم که بیان
دلمم نخاست راحت میگم نه !
حتی اگه طرف زنگ بزنه بگه اونجایید، میتونم بگم بله ولی دلمون میخاد تنها باشیم.
حالا اونا میخاد هر قضاوتی که دلشون میخواد راجع من بکنن.
بگن طرف خسیسه .طرف ندید بدیده !
هرچی دوست دارن بگن واقعن برام مهم نیست.
مردم یاد گرفتن فقط هر وقت که هرآدمی براشون منفعت داشت رو تحویل بگیرن اونم تازه تا زمانی که منفعتی هست .به قول خودتون بماند که بعد از خوردن وریخت وپاششون و وتفریح کردن میرن وحرفای زیادی پشت سر آدم میزنن .
پس نباید به همچین آدمایی باج داد.
میدونی خط ونشون کشیدنهایی که اولش آدم براشون میشکه شاید اولش سنگین باشه بعد عادت میکنن و حد ومرز خودشونو میفهمن .
حتی راجع به صبونه خوردن وغذا خوردن هم توضیحات لازم رو بهشون میدم .
هر زمانی که خودم تمایل دارم وفک میکنم باید دعوتشون کنم ،به خونه باغ دعوت میکنم واز صفر تا صد مسولیتشو گردن میگیرم .
اما زمانی که من لزومی نمیبینم که مهمونشون کنم .علنا با شهامت میگم ما میخواهیم ناهار یا شام فلان چیزو بخوریم شما هم هرچی دوست داشتید تدارک ببینید.
من اینکارو بارها انجام دادم البته خونه باغ نداشتم اما برای تفریح جاهای دیگه .
چون تجربه کردم که تا نگم متوجه نمیشن وخیلی کم کاری میکنن .تازه توقع هم میکنن .بنابراین انقد صاف و ساده میگم که چکار کنن که هر کی میاد مهمون خودش باشه .
در گذشته وقتی پارکی یا مسافرتی یا جایی میرفتیم همیشه اذیت میشدم واز همه بیشتر حرص میخوردم اما الان با خیال راحت میرم طوری که تمرکزم به خوش گذرونی خودمه .
بازم اگه جایی ببینم کسی سواستفاده میکنه و سنت رو رعایت نمیکنه خیلی دوستانه و محترمانه بهش تذکر میدم .
ما خانواده ی پر جمعیتی بودیم و همیشه دوست داشتیم کنار هم باشیم باید این روش رو پیاده میکردم تا به همگی به یک اندازه خوش بگذره .
حتی شما اشتباه میکردید بابت قایق بادی ،طبق میل اونا پیش میرفتید.
حتی برای جمکردنش درخاست کمک نمیکردید.وتنهایی اذیت میشدید.
همیشه بقیه از آدمهایی که زیادی مهربونن،سو استفاده میکنن .
مهربونیت وگذشت زیاد ،همیشه به آدم صدمه وارد میکنه .
ما که قادر به تغییر اونانیستیم .پس باید برای آرامش خودمون ،خودمونو تغییر بدیم .
با تغییرات ما ،بقیه هم تغییر میکنن .
زمانی که من حد ومرز برای خودم میزارم بقیه هم ناچارن حتی بر خلاف میلشون هم که باشه رعایت کنن .
واین مهمه !
اینجاست که شخصیت من شکل ثابت به خودش میگیره ودیگران نمیتونن سو استفاده کنن .
جالب اینجاست که خیلیا خودبه خود حذف میشن چون اونا هم فرکانس با من نیستن .
وکسانی که با من هم مدارن،با تغییرات من ، اونا هم تغییر میکنن وبعدما میتونیم در کنار هم لحظات زیبا و خوشی رو بگذرونیم .
پاک کردن صورت مسئله،مشکلات رو حل نمیکنه وخیلی از لذتها را از ما میگیره .باید یاد بگیریم خود مسئله رو حل کنیم .
چون احساس کردم دوست داشتید شرایط قبل رو داشتید اما نه با اون وضع قبلی ، تجربمو نوشتم.
قوی باش تا بتونی به سبک مورد علاقه ی خودت زندگی کنی .
امیدوارم در هر جای این جهان هستید خوش و خرم باشید .
ممنونم دوست عزیز از اینکه وقت گذاشتید و نطرتون رو برام کامنت کردید.کامنت های شما رو از دوره قانون آفرینش بیاد دارم و تحسینتون میکنم بخاطر تلاش و استمراری که در این مسیر زیبا دارید . بخصوص گفتگوهای ذهنی و مواردی رو که در اون به خوبی عمل نکردید رو صادقانه می گید و این نشان از شهامت و عزت نفس بالای شما داره.
هدفم از نوشتن مثال هایی که اشاره کردم این بود که هر کدوم از ما ممکنه در مقطعی از زندگیمان آرزویی داشته باشیم ولی در طی این مسیر ممکنست با افزایش آگاهی ها و رشدمان دیگه اون مورد از لیست خواسته هامون حذف بشه یا با تجربه کردن موارد مشابه رو نخواهیم تجربه کنیم.و اتفاقاتی که در کامنت شرح دادم مال زمان قبل از آشنائی من با استاد است.
وقتی که داشتم کامنتت رو می خوندم یا همین الان که دارم براتون مینویسم لبخندی دائمی دارم و وقتی دلیلش رو فکر کردم دیدم این مطالبی که نوشتید دقیقآ منطبق است بر شخصیت و تصوری که من از شما دارم. منظورم اینست که بعنوان مثال اگه مسابقه ای بود یا از من می پرسیدن که شما در چنین مواردی، چگونه عمل می کنید؟ من با درصد بالایی میتونستم واکنش های احتمالیتون رو حدس بزنم و این نشون میده که شما خودتونین و نقش بازی نمی کنین و این ارزشمنده.
منم یه شخصیتی دارم که اجازه نمیدم کسی ازم سوء استفاده کنه یا بقول معروف هندونه زیر بغلم بگذاره.بذار با یه مثال اینو توضیح بدم:فرض کن انگار فردی مهمان خانه شما شده؛ خوب! شما وظیفه خودتون می دونید که از مهمان پذیرایی کنید؛ خوب! حالا اگه این شخص هنگام مهمانی به شما کمک کرد، لطف کرده و شما قطعآ رضایت بیشتری خواهید داشت و اگه کمک نکرد هم خطایی مرتکب نشده است.حالا فرض کن نوروز است و هر روز یه نفر مهمان خانه شما میشه! مثلا امروز پدر و مادرتون فردا برادرتون پس فردا خواهرتون و همینجور اقوام درجه یک خودتون و شوهرتون اونوقت است که شما قطعـآ رضایتمندیتون کم میشه چون هر روز دارید سرویس میدین در حالی که اگه همین افراد هر کدوم در ماه های مختلف میومدن شما خیلیم خوشحال میشدین. میخوام اینو بگم ذات بعضی خواسته ها حواشی خاص خودش رو داره که زحمتش به فایده اش برامون نمی ارزه و اونوقت است که دیگه داشتن اون برامون منتفی میشه. منم اگه الان بهم بگند یه خونه باغ با کل امکانات بهت میدیم و هیچ کسی هم نمیتونه ازش استفاده کنه مگه خودتون بخواهید و کسی مزاحمتونم نمیشه و همه چی اوکیه باز قبول نخواهم کرد چون فایده نگهداری اون برام از لذتی که اونجا میخوام ببرم کمتره؛ حتی اگه نگهبان و کارگر داشته باشم. و ترجیح من اینست که شیک و مجلسی برم از یک مکانی استفاده کنم و بهاش رو بپردازم و لذت ببرم و هیچگونه مسئولیتی نداشته باشم. مثل استاد که به جای اینکه خونه های متعدد داشته باشه خونشو فروخت و در مسافرت اخیرش رفت یه مکانی رو برای اقامت اجاره کردن. ممنون و سپاسگزارم بابت نکاتی که در کامنتت بیان کردید. سال نو رو بهتون تبریک میگم و آرزوی تجربه بهترین لحظات رو براتون در کنار خانواده دارم. یا حق
انقدی که ، از کسانی که خونه باغ دارن گلایه شنیده بودم وخودم خیلی دیده بودم واز اینکه افراد رعایت سنت در رفت وآمد در این مکان را ندارن ومدارا نمیکنن ،همیشه ناراحت میشدم ،وقتی دیدگاه شما رو خوندم ،ناخود آگاه این مطالب رو نوشتم .
نظر و ایده ی شما قابل احترام ودرسته .
منم از خدای منان بهترینها را برای شما و خانواده ی عزیزتون خواستارم .
وسال جدید رو بهتون تبریک میگم .
انشالله به یاری خودش امسال درکمون تو همه ی زمینه ها بیشتر بشه تا به رشد وموفقیتهای بیشتری برسیم .
من خودم همین مشکل که استاد بهش اشاره کردن رو دارم.ما سه ساله باهمسرم تصمیم گرفتیم که تغییر مکان زندگی بدیم.قرار هست از زندگی آپارتمانی به زندگی درمحیط روستا وخونه بزرگتر بریم.
به دلیل مشکلات یکجا نشینی وهمون طور که استاد گفتن آزادی بیشتر.دوست داریم حیاطمون وهمه چیز دراختیار خودمون باشه وخیلی مسایل دیگه این تصمیم وگرفتیم.
ما زمین رایگان برای ساخت خونه داریم وهمینطور برای ساخت خونمون یه زمین دیگه داریم که میخواییم بفروشیم اما…..
سه ساله ما بی بلاتکلیف موندیم حتی کرسی خونمونم گزاشتیم اما خونه ساخته نمیشه
من از خودم مدام میپرسیدم چرا اخه؟
زمین که تصمیمم گرفتیم بفروشیم پس چرا مشتری نمیاد چرا خونه ما ساخته نمیشه…حتی من کارتن هم گرفتم برای جمع کردن وسایل.یا وسایل جدیدم خریدم تمام خواستمم که ساخت خونه اس چرا نمیشه پس؟
امروز بعداز دیدن این فایل تازه فهمیدم مشکلم کجاست
دایم دارم تو ذهنم میگم نکنه از شهر برم تو روستا پشیمون بشم
اگه نتونستم زندگی کنم چی.امکانات نداره چی…
مدرسه بچه ام چی میشه
دیگران تو زندگیم دخالت نکن چون محیط کوچیکه و….
بقول استاد تو حالا بساز برو اگه به تضاد خوردی یاحل میکنی یا فوقش یه تصمیم اون موقع میگیری.خدایا ازت ممنونم که جواب سوالمو دادی خیلی ذهنم درگیرش بود بفهمم از کجا دارم چوب میخورم😄ممنوناز استاد مهربون وخوشتیپ 😍
من هم یک محصول جدید طراحی و تولید کردم و دارم میفرستم فروشگاه، الان که شما این مطالب رو نوشتی بهم یادآوری شد که باید با باور فراوانی و آزادی بفرستم ش ، نه باور محدودیت و کمبود که اگر مواد اولیه ش رو نتونستم تهیه کنم و سفارش رو اماده کنم چی؟؟؟ من باید محصولم رو عالی پرزنت کنم
و در غیر این صورت نمیتوان گفت که کسی از ثروت گذر کرده است و اگر هم میگوید که گذر کرده است ،داره دروغ میگه حالا به هر دلیلی
اونی که گشنس رو نمیتونی قانع کنی که از غذا بگذره ،چه مثال بی نظیری ،اون زمانی میتواند از غذا بگذرد که بخورد و سیر شود و این تنها راهه و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت ثروتمندشدن است ،
از زمان بچگی که یادم میاد خداروشکر این مثال هرکه بامش بیش برفش بیشتر ،توذهن من درست ترجمه شده بود ،و خدا شاهده هرموقع اینو میشنیدم ناخودآگاه میگفتم آره دیگه هرکی ثروتمنده پشت بوم خونش بزرگتره و برف بیشتری روش میشینه و برف توی این ضرب المثل تو ذهن من به شکل برکت و نعمت خداوند جا افتاده بود که این هم لطف خداوند بود و همیشه میگفتم خوش به حال اونایی که بامشون بزرگتره و برف بیشتری رو بامشون میشینه و برف رو نعمت خدا میدونستم و تا الان که فک میکنم و تواین فایلم گفته شد توسط استاد اینطوری بوده و حسم گفت بنویسم ،
چقدر از این فایل لذت میبرم و چقدر این فایل آگاهی داره برای من چقدر آگاهی داره ،اگاهی زندگی ساز و حتی آگاهی هایی که آخرت میسازه ،چقدر بی نظیره که یه روزی یه dream board آرزوها درست کنی و عکس خواسته هاتو بچسبونی به اونجا و بگی من اینارو میخوام و بعد به تک تکشون برسی و چند سال داشته باشیشون و بعد که سیر شدی ازشون بخوای بگذری ازشون وبفروشی و ساده زیستی رو انتخاب کنی ،درحالی که ثروتت روز به روز داره بیشتر و بیشتر میشه و تو روز به روز عمیق تر در تمام ابعاد زندگی .
من بیشتر موقع ها توی تجسم بیشتر شخصیتی که بهش تبدیل شدم رو تجسم میکنم به همراه اون خواسته ها و نقطه پایان ولی بیشتر تمرکزم روی شخصیتیه که ساخته میشه و این برام مهمه ،خیلی مهمه و این همون چیزیه که بهش نیازمندیم ،شخصیتی که اون خواسته رو داره ،شخصیتی که اون خواسته رو داره کنترل میکنه نه خواسته اون شخص و کنترل کنه ،مثال میزنم دیشب یه ویدیو از احمد کلاته میدیدم ،این شخص عزیز متخصص فروش اینترنتیه و شماره یک ایرانه در حوزه ی فروش اینترنتی و مشاوره میده به کسب و کارها برای اینکه بتونن اینترنتی بفروشن و فرد بسیار موفقیه و من دیشب که داشتم نگا میکردم ویدیوشو که کوتاه هم نبود و یه ساعت بود و بیوگرافی خودشو میگفت خیلی از چنتا ویژگی هاش خوشم اومد ، اول اینکه این آدم ماسکی نداشت و خودش بود ،هر چیزی که بود در اون لحظه ،یعنی هر چیزی در هر بعدی بود و درک کرده بود ،همون بود در اون لحظه ،کلماتی که استفاده میکرد و…… و تحسین کردم عزت نفسش رو ،وبعد اینکه یه داستانی تعریف کرد ،گفت که من موقعی که کارم گرفت یه ماشین بی ام دبلیو خریدم و اوایل بود که کمی را افتاده بودم و داشتم شناخته میشدم و هی تو ذهنم میگفتم که خب برو با این ماشین بری و ببینننت چه شود و فروش میره بالا و اینا و دقیقا جمله ای که خودش گفت بعدش این بود ،خیلی باصداقت و رک گفتش که شخصیت نداشتم اون موقع و فک میکردم که آره این کار و بکنم و اینا که بگن واو ولی بعدش
درست شد .
این مثال و آوردم که بگم قانون یکیه ،هزاران هزاران اساتید در این حوزه میلیونها کتاب نوشته شده و دوره آموزشی و همه و همه ،از ادیان و شعر و مولانا و سعدی و حافظ و پیامبران و همه و همه از یک قانون پیروی میکنن و دارن یک قانون رو آموزش میدن منتهی از زوایای مختلف به کشل های مختلف ،وگرنه که همه اومدن که بگن (من با افکارم دارم رقم میزنم زندگیمو ) بیندیش و ثروتمند شو یا تو همانی که می اندیشی ،افکار تبدیل میشن به اجسام یا به قول انیشتین که میگه اگر فرکانس خواسته خودتو با فرکانس فعلیت تطابق بدی غیر ممکنه که رخ نده و اتفاق دیگه ای رخ بده و میگه این فلسفه نیست این فیزیک است .
این جمله که تو به آن چیزی تبدیل میشوی که بیشتر اوقات بهش فکر میکنی ،
همه ی اینها حقیقت داره و هر استادی به شکلی بیانش میکنه در این حوزه ،
وارن بافت میگفت که من صددرصد میدونستم که ثروتمند میشم ،،نمیدونستم به چه طریق و از چه راهی اما مطمعن بودم که این اتفاق میوفته ،همه ی اینها داره میگه که تو خواسته تو باور کن که بهش میرسی ومال توا و ایمان داشته باش و شک نکن به قول انیشتین بهش میرسی چون این فیزیکه نه فلسفه ،و نتیجه ی ایمان به چیزی که نمیبینی اما باورش داری ،تجربه اون خواسته توواقعیت زندگیته .
و امام صادق کل داستان جذب و رسیدن به خواسته رو تو یک جمله خلاصه کرده که میگه :وقتی دعا میکنی ،گمان کن که حاجتت پشت در منتظره توا .
یعنی اگر عمیق نگاه کنیم و تفکر کنیم کل داستان تو همین حدیث خلاصه شده ،
خودباوری ،ایمان به خدا ،ایمان به رسیدن ، حرکت برای خواسته (بازکردن در )
در کل میخوام بگم به نظرم اول باید خودمونو در موقعیت های مختلف در آینده قرار بدیم و تصور کنیم که در موقعیت های مختلف چه رفتاری داریم چه ویژگی داریم ،چطور خودمونو بروز میدیم در موقعیت های مختلف و این بی نهایت معجزه اساست چون من همانم که می اندیشم و هرآنچه که آدمی عمیقأ تصور کند و احساس کند بهش میرسه ،چون اصلا راه دیگه ای نیست ،وقتی که تصمیم بر اینه به سمت شرق حرکت کنم ،چطور غروب رو ببینم؟؟؟
و من خودم به شخصه این موفقیت رو دوست دارم موفقیتی که آرام آرام رقم بخوره در تمام ابعاد چون این موفقیته که شخصیت میسازه ،این موفقیته که بزرگ میکنه منو ظرف منو و قانونش هم اینه و این موفقیتیه که پایداره ،
این که روی خودم کار میکنم و دارم با روی خودم کار کردنم تبدیل به شخصیتی میشم که ثروت سراغش بیاد رزق دنبالش بدوا ،ذهن ثروت ساز و از هر لحاظ خداگونه و هماهنگ با آگاهی روح در تمام جنبه ها ،کافیه من فقط روی خودم کار کنم و به الهاماتم عمل کنم و بقیش بامن نیست ، و این چیزیه که از استاد یادگرفتم که پکیج کامل رو از خدا بخوام نه فقط ثروت نه هم ثروت هم معنویت هم آرامش هم سلامتی و هرروز بهتر و بهتر شم از هر لحاظ ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و خدیجه اومد تو مسیرش تا اسلام رو تبلیغ کنه ،پیغمبر روی خودش کار کرد فقط و امثال مولا علی رو خدا براش سرباز قرار داد که با جان و دل کمکش کنن تا پیامبر به خواستش برسه ،پیامبر فقط روی خودش کار کردو علی (ع)داوطلبانه در بستر پیامبر خوابید ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و حالش و خوب نگه میداشت و یهو شخصی مثل سلمان فارسی ایده ی حفر خندق میداد و بزرگترین جنگشو پیامبر بدون خون ریزی پیروز میشد ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و به الهامات عمل میکرد و ایده ها میومد براش ،افراد میومد براش ،درزمان مناسب هدایت میشد که هجرت کنه ،در زمان مناسب میگفت که برید عهدنامه رو بیارید و درحالی که عهدنامه توسط موریانه خورده شده بود ،پیامبر فقط تسلیم بود و احساسشو خوب نگه میداشت و بقیه رو خدا براش انجام میداد ،مارمیت اذرمیت لکن الله رمی
پس بدانم که تنها راه گذر از ثروت تجربه ی ثروت است و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت بازهم ثروتمندشدنه و هیچ راه دیگه ای نیست و خداوند مقدر کرده که من ثروتمند باشم و ثروتمندشدن تقدیر منه سرنوشت بلا تغییر منه
و اینکه من فقط روی خودم کار میکنم و روی شخصیتم روی تمام جنبه های شخصیتم ،دوستان کارکردن روی باورها همون کار کردن روی شخصیته فرقی ندارن باهم به قول علی(ع) مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت وگفتارت تبدیل به رفتارت ورفتارت تبدیل به اعمالت واعمالت تبدیل به شخصیتت وشخصیتت سرنوشت تورا رقم میزند ،هر تصویری که از خودم ساختم در آینده ،قطع یقین همان تصویریه که درحال حرکت به سمت اونم و نمیتواند اتفاق دیگری بیفتد چون این فیزیک است نه فلسفه ،این قانون خداونده و وعده ی خداوند که من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده رو ،
هیچ بچه ای نگران وعده ی غذایی بعدش نیست ،چون به مهربانی مادرش اعتماد داره پس ما هم به اندازه اون بچه به خدا اعتماد داشته باشیم به خدایی که خیلی مهربانتر از پدرو مادره برای تک تک ما ،خدایی که بی قید و شرط عشق میورزه اگر ما درمسیر درست باشیم اون عاشق ترینه.
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
بنام خداوند ثروت ونعمت
استاد عباس منش عزیز . مریم عزیز خوش بیان …. بی نهایت فوق العاده اید
تنها راه مادیات رسیدن به آن مادیات
تو ثروت مند شو بعد که رسیدی بهش فکر کن
خدایا این همه آگاهی وانتقال این همه آگاهی سپاس
من درباره یک دیدگاه می خوام حرف بزنم. من یک رابطه معنوی خوب با پدر ومادرم دارم با اینکه از من دور هستند ولی
همه جوره پای کارها وسفرها-خوش گذرونی و… خوب من هستند مخصوصا مادرم که همیشه یک پای توسعه شخصی و حرفهای خوب من است و همیشه با هم شکر گزاری می کنیم .
خدایا شکر بابت وجود پرنعمتشان …….ولی یک باور دارند که همیشه بین من واونها است و وقتی فهمیدم فاعرض ………دیگه باهاشون بحث نمی کنم .ولی چند سالی هر چند وقت یکبار می بینمشون (چون اونها در شرق ایران زندگی می کنند و من در تهران ) از من می خوان چه دعایی می خوای و من همیشه می گم دعا کنید برام
خدایا دخترم دست به خاک بزنه طلا بشه
عکس العمل پدر ومادرم در اولین بار : این چه حرفی ادم باید سلامتی و نعمت داشته باشه اول سلامتی, از اخر ثروت تازه از خدای بخواه اونقدر بهت ثروت بده که محتاج کسی نشی …ومن همیشه از خدا خواستم اونقدر ثروت بهم بده بغیر الحساب … به حساب نیا ….مامانم وقتی می گم ناراجت می شه ولی مهم نیست من همچنان ادامه می دم .
ولی من باور دارم خداوند روزی به من میده به غیر الحساب . و من دست بخاک می زنم طلا می شه
خدایا سپاس بابت روزی بغیر الحساب و دستان شما روی زمین برای من
کاش بشه حتی یک روز از زندگی شون با روزی بغیر الحساب سر کنند .
آمین
سلام استاد دل ها
خداقوت که همچنان یاد ماهستی
برامون فایل میزاری اونم چه فایلی
باید بارها بارها گوش بدم
ممنون شما هستم که وقت میزاری
اگاهی های نابتو میگی
لطفا بیشتر فیلم بزار که من مشتاقانه میام به سایت سرسزنم وببینم فایل تازه اومده یانه
از خدا چی بگم ؟؟؟بی نهایت از خدا سپاسگزارم
که منو تو راه تو تو مدار تو گذاشت
من هنوز وسطای راهم
من هنوز خیلی کاردارم استاد
خیلی وقتا ناامبد میشم .اما بر میگردم
به خودم میگم برو خودتو از اسمان اویزکن
بعد میبینی که از سیطره خدا نمیتونی بیای بیرون
از مالکیت وفرمانروایی خدا نمیتونی بیای بیرون
خلاصه زود حالمو جم وجور میکنم برمیگزدم بهمسیر
میخام بهت بگم که توی مسیر خیلی نشانه ها دیدم استاد
میخام بگم که من هنوز ثابت قدم راهتم
چون راه تو وراه ابراهیم یکی ،هدف یکی
استاد من توی این دوسال انقدر که مسایل پوچ
تو ذهنم بود .داشتم یکی یکی برطرف میکردم
مثل چشم زخم .مثل عدم اعتماد به نفس
مثل عدم خودباوری
استاد یکی یکی اگه لیست کنم تا صب طول میکشه که من ذهنم خیلی اشغال داشت
انقدر برام جالب بود مسایل که اصلا به باورهای مالی فکری نمیکردم
همش مسالم ،مساله دین بود
مساله حجاب بود
مساله نماز .روزه .
میگفتم من چی شنیدم الان چی میشنوم
حیلیی جالب بود برام ،خیلی
یکی یکی شروع کردم بالطف خدا ،کارکردن روی
مسایل تا به مسله شرک وتوحید رسیدم
وای خدای من شرک؟؟؟؟!!!
خیلی برام غریبه بود این مساله
مگه این چنین چیزی هم هست ؟؟؟!!!
خلاصه اینکه بعد اینکه یه مدت طولانی گذاشتم در مورد این مسایل که شنیده بودم به خصوص درمورد دین (چون من از کودکی چون مسجد همسایه ما بود من توی کلاس های مذهبی شرکت میکردم )درست کردم
چیزهای که شنیده بودم وفقط پذیرفته بودم
خلاصه وقتی برام خیلی مسایل حل شد
یهوشرک اومد وسط تااینکه ،قشنگ امارشو دراوردم
وقتی فهمیدم شرک چیه دنیای عجیبی برام پیش
اومد .دنیای که بایدد حواسمون به شرک وتوحید
باشه
استاد من دیدم زندگیم علاوه براین که نه اعتماد به نفسی بود بلکه پراز باورهای نادرست درمورد همه چیز بود حتی ثروت حتی نحوه نماز خوندن
حتی نحوه وضو
خلاصه نمیگم ونمیتونم ادعا کنم یه روزی ۱۰۰ درصد توحید رعایت میکنم اماخب سعی میکنم
ودوست دارم که توحید رعایت کنم
خلاصه استاد جون الان نکاه میکنم میبینم
خیلی از اکاهی هارو درک کردم
اما برسیم به اصل موضوع
موضوع ثروت ؟؟؟!!!!
استاد هرچی بگم کمه بخدا
اخه این همه افکار منفی این همه باورهای نادرست
ایم عدم لیاقت اخه از کجا میان ؟؟؟؟!!!ااونم توی این سن کم؟؟؟؟؟’
استاد بعد از این مسایل چند وقته بود به خودم گفتم انقدر اشغال توی ذهن من بود که اجازه نمیداد به ثروت فکرکنم بعدازاینکه تا حد وجودم
کنارگذاشتم الان به فکر ثروت افتادم
اخه خدای من چرا اینقدر ثروت بد میدونیم
چراانقدر ثروتمندان ادم های بد میدونیم
وای خدای من توی ذهن من چی میگذره
به جرات میتونم بگم من این خیانت هارو
از تلویزیون توی ذهنم ثبت شده
ازروزی که فهمیدم بیشترش به خاطر فیلمه
به لطف خدای بزرگم ،تلویزیون جم کردیم .
من همسر خیلی تلویزیون .فوتبال دوست داشت .نمیتونستیم جم کنیم چون همراه تلویزیون خابش میره اما با تصمیم خودش کامل جم شد
قبلا کنترل میکردم که چی ببینم چی نبینم
اما تو مدار افتادم که خود همسرم گفت بیا جمش کنیم
خداراشکرررررررکه جم شد
جم شد .من تمام این افکار منفی خیانت دیدم به خودم وبعد اتفاق اینجوری پیش رفن که همسرم گفت جمش میکنم وخودش رفت
انتن جم کرد وهمه برقش جم کزد
خلاصه روی باورهای ثروتم کارکردم
وتصمیم گرفته ام که الان که اشغال ذهنمو گذاشتم بیرون .الان باید باورهای جایگزین کنم که کمکم کنه .تصمیم گرفتم که روی ثروت کارکنم که
تااینکه چندروزی روی یه خط صاف بودم وتغیری
نمیکرد تا ابنکه
رفته بودم مغازه که دوتا خانم شروع کردن صحبت کردن ویه چیزی
گفتن که نظر مو جلب کردن
که ادم هرچی پولدارتر گرفته تر
خسیس تر .نامرد تر و…..
هرچقدرم ادمی که نداشته باشه دلش بزرگتر
وای خدای من چی شنیدم
باوری که تو وجودم پنهون بود
یه جورایی تو ذهنم ساده زیستن برام مقدسه بدون اینکه بخام از ثروت بگذرم وساده زیستی
انتخاب کنم !!!!
وقتی اومدم خونه دیدم این فایل گذاشتید
واین همزمانی یه همزمانی بزرگه
که به من بگه ومنگ البتع بگیرم قضیه
وقتی به ثروت رسیدی بعد میتونی تصمیم بگیری که چه جوری باشی
اون دبگه یه تصمیم شخصی
وای خدا این اکاهای ها دست به دست هم دادن تا به من کمک کنن
این داستان ادامه دارد……..
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم😍
چه انرژی عالی و حس فوقالعاده دریافت کردم از این فایل👌🏻
چند وقتی هست که تضاد ها باعث شدن که به فکر ثروت ساختن باشم و همینطور راحت و فروان پول و ثروت بسازم ، و به کمک پروردگارم شروع کردم و حرکت کردم و دارم کارایی انجام میدم،چون ایمانم باید منجر به عمل بشود…
که وقتی نتیجه گرفتم حتما درموردشون صحبت میکنم❤️
از اون طرف همش دارم نشونه های ثروت رو میبینم و همش نشونه های دوره ثروت ۱
همین الان یکی از نشونه ها همین فایل بود که الان که دارم مینویسم ساعت ۴ صبحه🦉! و رفتم که بخوابم نمیدونم اصلااا چی شد که یدفعه سایت رو باز کردم (همش کار خودشه…)و وقتی فایل رو دیدم ذوق زده شدم و تا آخرش دیدمش (که باید هزار بار دیگه هم گوش بدم)
و از اون مهم ترررر اینکه خود خدا بهم قول داده که ثروتمند میشم و مطمئنم هیچکس به جز خوش نمیتونه انقدر دقیق به قولاش عمل کنه ،مطمئنم اون چیزی رو میبینه که من نمیبینم…😍
از بچگی هم از هر چیزی پول در میاوردم و میفروختم به دوستام(از خودکار رنگی و غذا و …) و
از بچگی اینکارو میکردم و یه چیزی تو وجودم هست که همیشه کمک میکنه
ولی الان میخوام قدرتمند تر اینکار رو انجام بدم
این کامنت رو نشونه میزارم برای خودم که نتایج ام رو با الان مقایسه کنم🌟
چقدر قشنگ این موضوع رو مطرح کردید که تا تجربش نکنی که نفهمیمی خوبه یا بده،دوسش داری یا نداری!
از کجا معلوم الان فکر کنی شاید اگر بهش برسم خوشم نیاد،ولی تو که اصلا تجربش نکردی،نمیدونی چه مزه ای ،نمیدونی خوشت میا یا نه!
تو تجربش کن اگر خوشت نیومد ،عوضش کن،همینجوری که به این رسیدی میتونی به هرچی که بخوای هم برسی
واقعا وقتی حتی کوچک به خواسته ات برسی ،اعتماد به نفسی میگیری که میگی این شده پس بقیشم میشه…💪🏻
هرچی به خواسته های بیشتری برسی،اعتماد به نفس بیشتری برای خلق بیشتر میگیری!
همین الان اذان صبح گفت…😍🌺
الله اکبر…
و درمورد باور های مخرب ،نمیتونم بگم نیست شاید به صورت پنهان هستند یا تعدادشون کم باشه ولی سنم کمتره(تقریبا ۱۵ سالمه) کمتر باور های مخرب توی ذهنم مثل سیمان سفت شده و خیلی باور ها رو اولین باره میشونم ،ولی روی همونا باید کار کنم…
و از موقعی که فهمیدم چقدر ثروت باعث پیشرفت جهان میشه و معنوی ترین کار دنیا اینه که ثروتنمد بشی؛ دارم باور هام رو قوی میکنم و باور قدرتمند برای خودم میسازم
و این باور دارم که خدا خودش ثروتنمد ترینههه عالمه ،این همه جهان و کهکشان ها و…
چون خدا ثروتنمنده ،منم که فرزندشم باید ثروتنمد باشم✋🏻🌙
خلاصه باید تجربه کنم تا ببینم اصلا میخوام یا نمیخوام و تا تجربه نکنم نمیفهمم چه شکلین ،پس میخوام هر چیزی که توی دریم بردمه ،هزاران برابر از اون بهترشو تجربه کنم،میخوام ثروت تجربه کنم
💃🏻
سپاسگذارم از جان جانم، که همیشه به بهترین ها هدایتم میکنه و باعث شد من این فایل فوقالعاده رو ببینم و بهم جرئت کامنت گذاشتن رو داد و خودش برام نوشت💓🌱
سپاسگذارم بی نهایت از شما و خانم شایسته عزیز که وقت گذاشتید و فایل رو پر کردید و روی سایت قرار دادید🌿🌼
💃🏻🌴
سلام به عزیز دور دونه خدا
چه متن زیبایی احسنت، چه اسم قشنگی برا خودت گذاشتی بارکلا
به موقیت ات غبطه میخورم که در این سن کم با استاد آشنا شدی و داری مسیر رو به زیبایی طی می کنی.
بی شک شاهد پیشرفت و موفقیت های بینظیرت خواهیم بود
پاینده و پیروز باشی عزیزم
و از این قسمت متن ات خیلی خوشم اومد
و از اون مهم ترررر اینکه خود خدا بهم قول داده که ثروتمند میشم و مطمئنم هیچکس به جز خوش نمیتونه انقدر دقیق به قولاش عمل کنه ،مطمئنم اون چیزی رو میبینه که من نمیبینم
سلام شیدا جان
برای تحسین فوق العاده ای که بابت این عزیز دردونه خدا کردی منم از شما تشکر میکنم و خیلی جالب تکرار کردی که هیچ کس خوش قول تر از خدا نیست خیلی زیبا احساس واذا سئلک عبادی عنی فانی قریب را بهمون داد که خدا نزدیکه و به سادگی میتونیم باهم صحبت کنیم
سپاسگذارم از شماااا😍
خیلی انرژی گرفتم ازتون!
،منم خیلی خوشحالم که به این سایت بی نظیر هدایت شدم!
فطعا توی هر سنی میشه موفق بشی و روی خودت کار کنی و هیچوقت دیر نیست و هیچوقتم زود نیست👌🏻
منم منتظر تک تک موفقیت های اعضای این سایت هستم🥳
❤️
عزیزم عزیزدردونه خدا که اینقدر عزیزی سلام
خیلی خوشحالم بابت این کامنت تکون دهنده ای که نوشتی
خدا ثروتمنده و از ثروتمند شدن هم حمایت کامل میکنه آفرین به این درک خوبت از قانون و اینکه گفتی خدا باهات صحبت میکنه آفرین به تو با این سن کم خدا را در نزدیکترین و زیبا جا یعنی قلبت قراردادی و باهاش معاشقه میکنی و ازش میپرسی و اونم به سادگی هدایتت میکنه
سلام عزیز دردونه خدا
وقت شما به خیر
دیدگاه شما رو کامل خواندم ، به انرژی مثبت خاصی توش بود یه در صلح بودن ناب با خودتون
خیلی انرژی گرفتم از این امید به آینده و این حدددد از امید به خدایی که هدایتمون می کنه و عاشقمونه
و عاشقانه دوست داره ما به تمام خواسته هامون برسیم
از شما سپاسگزارم به خاطر وقتی که گذاشتید و این دیدگاه رو نوشتید و تحسینتون می کنم که تو این سن این درک فوق العاده بالا برخورداری و این حد از ادب و احترام رو تو نوشته هاتون دارید
۲ جا خیلی با نوشته هاتون احساسم خوب شد اون ۲ تا رو کپی می کنم این زیر میزارم
✔️👏🏻🔥 چون خدا ثروتنمنده ،منم که فرزندشم باید ثروتنمد باشم✋🏻🌙
✔️👏🏻🔥 سپاسگذارم از جان جانم، که همیشه به بهترین ها هدایتم میکنه و….
جان جانم؟!
این از حد از رفاقت با خدا که خودشو تو نوشته های دلی شما نشون میده خیلی برای من قابل تحسین و ستایش بود👏🏻😇✋🏻🌹
ان شا الله هر جا که هستید شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام بر عزیز دور دونه خدا
چه اسم قشنگی انشالله همیشه عزیز خدا باشی چقد خوشحالم که با این سن کمت تو مسیر درستی قرار گرفتی اومدی زیر نظر بهترین استاد استادها داری آموزش میبینی خوش بحالت حدیث خانم دختر نازنین منم دخترم چهارده سالشه چقدر نگاه زیبایی داشتی از سن و سالت بزرگتری مشخص که چقد رشد کردی من دعا میکنم دختر منم مثل تو بیوفته تو این مسیر همه بچهامون مثل تو در سن کم هدایت بشن همچین جاهایی خیلی خیلی حداروشکر میکنم تو سن کم چه موفقیت و چه رشدی پیدا کردی که شدی نور در سر راه ما درود برتو دختر نازنین بر تو عزیز دور دونه خدا درود خدا برتو باد انشالله الگوی خیلی از همسن و سالای خودت بشی تا هدایت شوند به مسیری که شما رفتین حتما الگو بسیار روشنی هستی دعا میکنم همیشه در مسیر بمونی و موفقیت های بیشماری کسب کنی و ازسمت خدا تشویق بشی به ماندن و به نور تبدیل شدن آفرین بر تو دختر نازنین خانواده عباس منش
سلام آقای بختیار پور عزیز))!
سپاسگزارم از کامنت و تحسین زیباتون!
اول از همه با این جمله موافقم که داریم زیر نظر بهترین استاد جهان داریم آموزش میبینم و این از لطف و رحمت و بزرگیه خداست که اینجا هستیم و داریم رشد میکنیم.
خدایا جونم به اندازه تمام جهان هات شکررررتتتت!
بهترین آرزویی که میتونم برای هرکسی بکنم اینه که خداوند هدایتش کنه به این مسیر زیبایی!و این مسیر توحیدی تا بهتر درکش کنیم.
بهترین آرزو ها رو برای دخترتون دارم و اینکه اصلا نگران نباشید وقتی شما روی خودتون کار میکنید ، نود درصد مواقع ،اطرافیانتون هم به این مسیر پرنعمت هدایت میشن!و خداوند هر کسی که درخواست کنه رو هدایت میکنه!و حواسش به همهه هست.
امیدوارم هرروز خوشبخت و ثروتمندد تر باشید و بهترینا در هر جنبه از زندگیتون داشته باشید))!.
❤️هو❤️
سلام بر استاد عزیزم
من ۳۸سالمه،دارای ۲فرزند ۱۴و ۹ ساله،، کاملا از نظر بزرگ شدن و خانواده و …… شبیح شما هستم،، از بچگی در ذهن من ثروت مند شدن مصادف شده بود با کلاهبرداری، مال مردم خوری، حروم و حلال کردن،،و اینکه هرکی پول داره بچش به فنا میره و ……
اتفاقاً همیشه آرزو داشتم یه خونه ۵۰متری از خودم داشته باشم که صابخونه بهم غر نزنه سر سال نگه پاشو،و یه ماشین و یه موتور،،، دقیقاً ۵ساله خونه ۵۰متری خریدم، یه موتور و یه ماشین معمولی هم دارم و البته هزاران بار سپاسگزارم از خداوند،، اما نکته مهم اینجاست که با اینکه من ۵ساله کرایه خونه نمیدم و درآمدم هم خوبه، ولی حتی یک قدم هم به جلو نرفتم،ثابتِ ثابت، فقط درجا زدم، و الان میفهمم این بخاطر ذهن منه، سقف خواسته های من در گذشته همین بوده، اما حالا که بچه ها بزرگ تر شدن،میبینم نیاز به اطاق شخصی و….. دارن و من باید تلاش بیشتری کنم،، چقدر صحبت های شما در زندگی من تأثیر داشته به لطف الهی،، ولی هنوز هم گاه گاهی باورهای مذهبی نادرست، منو گیر میندازه،، هی نجوا میاد که بابا میخای چیکار، ۲روز دنیا میگذره و ……..
اما من باید روی خودم و ذهنم کار کنم،،
خدارو شکر جلسه دوم از قدم چهارم هستم و روز به روز دارم بهتر و بهتر میشم
بازم ممنونم استاد
یاحق❤️
سلام به استاد خوشتیپ و عزیزم و خانوم شایسته گل
اول از همه چقدر زیبا بود اون هوای گرگ و میشی صبح و اون خلوتی و سکوت ، حس کردم خیلی خالص تر شدین آرام تر شدین در صلح تر شدین با خودتون
میخوام بیشتر تمرکز بزارم روی قسمتی که گفتید نکنه به فلان خواسته ام میخوام برسم نخوامش.
اینو دقیقا خدا بهم الهام کرده بود و هدایت شده بودم که وقتی میام میگم میخوام موفقیت مالی و هنری کسب کنم یک ترسی میاد تو وجودم که واقعا میخوای پول در بیاری؟(ترمز هام به یادم میومد ، مثل عدم آزادی و…) یا اینکه میگفتم خب این اکشن فیگور ام داره ساخته میشه ایول و اینا و قالب و ریخته گری و رنگ و فروش بعد این ترس میومد اگه دوست نداشته باشی اینجور چی؟ نکنه ازادیتو بگیره و …
بعد خداروشکر تمرکز کردم روش یک سری آگاهی ها گفته شد بهم با یادآوری گذشتم که خداروشکر با ایمان به خدا و شجاعتی که از این ایمان گرفتم به. راحتی اولین ایده ای که تو ذهنم اومده بود رو اجرا کردم و از رشته عمران ترم پنج انصراف دادم و… چون دیدم واقعا علاقه ندارم و تو عذابم
با مرور این ها کمتر شد ولی واقعا فکرشو نمیکردم اینقدر میتونه مهم باشه که جلوی منو بگیره برای رسیدن به خواسته هام
چیزی که یک مدتی حسش کرده بودم این بود که حس میکردم در مورد موفقیت یک سد بزرگی از نعمت هست که به زووور یک قطره ازش وارد زندگیم میشه با اینکه میبینم روی باورام دارم کار میکنم یعنی مثلا در مورد ثروت میبینم روون تر شده زندگیم ولی این موفقیت تغییری نمیکنه (البته این چند روزی دیدم که روی لیاقت و توحید کار کردم دیدم پیشرفت های کوچیکی روی پیجم اومده) پیشرفت میاد ولی خیلی کم خیلی خیلی کم و الان تا حدودی متوجه شدم که درصد زیادیش از این حسه هست که نکنه دوستش نداشته باشم و از اونجایی که من کلا آدمی هستم که بکشین منو واقعا بکشین منو کاریو که علاقه ندارم رو انجام نمیدم یعنی نمیتونم سر یک دقیقه اولش حالم بد میشه از خودم از اون حسی که آقا این برای من نیست ، در صورتی که شرایطی بود که پول میگرفتم برای فقط یک نظارت ساده که تأثیری توی روند کار نداشت یا کار از راه دور توی خونه ولی در زمینه ای که علاقه نداشتم و همین ویژگی من و این ترمز باعث شده دیگه پیشنهاد کاری مثل قبل تو زندگیم نیاد یا یه تایمی خواستم برم سرکار به وضوح میدیدم که منشی میگفت برای هماهنگی زنگ میزنم خودم زنگ نمیزد یه بار حضوری رفتم شماره دادم و خواستم برای مصاحبه هماهنگ کنم زنگ زدم سه بار هیچکس جواب نمیداد!!!
الان بیشتر میفهمم که این ترمز که نکنه دوستش نداشته باشم همون سدی شده برام که نمیزاره اون نعمت ها وارد زندگیم بشه.
سپاسگذارم ازت استاد که این فایل بینظیر رو گذاشتین و عاشقانه از خدا سپاسگزارم که اینجور دقیق همه چیو میچینه که قبلش بهم گفت یک سری آگاهی هارو و با این فایل تثبیت میشه ایشالله
همیشه شاد و سالم و ثروتمند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
در مورد تمرین این جلسه که چی میشه شما به یک قدمی ثروت میرسید و بعد یهویی همه چی بهم میخوره
من این تجربه رو بارها بارها تو بیزنسم تجربه کردم و چند سال بود من یه ترمزی ریزی داشتم و اصلا نمیتونستم پیداش کنم
که اتفاقا چند وقت پیش تو ثروت ۳ جلسه ۱۸ در موردش کامنت هم نوشتم
من چند سال که تو کارم تو یه حوزه خاص کشاورزی بصورت گلخانهای فعالیت دارم و تو این مدت بخاطر تضادهایی که بهشون برخوردم و با ذهن حلال مسئله تا حدودی تونستم تضادها رو حل کنم و هر سری یه گام به مرحله بالاتر میرفتم و تو بازار فروش روز به روز در حال پیشرفت هستم خداشکر
تا اینکه من یه تضادی رو این دو سال اخیر متوجهاش شدم که من میدیدم بیزنس من از همه لحاظ داره پیشرفت میکنه و من دارم کلی موفقیت بدست میارم و کلی پول میسازم
اما تو فروش یه محصول تو حوزه کاری خودم علاوه براینکه پیشرفت نکردم بلکه تازه نسبت به سال قبل بدتر هم شده بودم
و این تضاد باعث شد من به فکر فرو برم که چه ترمزی در ذهن من هست که نمیذاره من به خواستهام برسم و هر چقدر هم فکر کردم و زور زدم باز هم نفهمیدم ایراد از کجاست
و این داستان یکسال گذشت و اون فروش نداشتنه تو اون محصول خاص وجود داشت تازه بدتر هم داشت میشد
جالب بود من تو بقیه موارد داشتم عالی پیشرفت میکردم و با کلی کارخانهدارها و شرکتها و مشتریهای جدید کلی ارتباط گرفتم و قراردادهای خوبی داشتم میبستم و معاملات خوبی انجام میدادم ولی تو فروش یکی از محصولاتم اصلا افتضا بودم
تا اینکه رو به خدا کردم و بهش گفتم خدایا من نمیدونم این ترمزم چیه تو بمن بگو تو جواب همه سوالات رو داری تو بر همه امور اگاه هستی تو عاشقانه میتونی بمن کمک کنی تو منو هدایت کن تو جواب حل این تضاد رو بمن بگو
وقتی که از خدا خواستم و ذهنم و افکارم رو منتظر نشونهها از طرف خداوند کردم
بعد از حدود یه هفته یهویی توسط یکی از دستان نازنین خداوند بمن الهام شد که
«« تو چرا این محصول کشاورزی رو به نزدیکان خودت نمیفروشی»»
همون جا یهویی یه جرقه تو ذهنم زده شد و من بفکر فرو رفتم و به خودم گفتم اره راست میگه ترمز من همینه
حالا داستان چیه؟
تو این منطقهای من به این شغل خاص از کشاورزی فعالیت دارم تقریبا تو اطراف و نزدیک من هیچ کسی این محصول رو کشت نمیکنه
چرا ؟
چون من جز نفرات اول بودم حتی تو شهر خودمون و دوست نداشتم زیاد از کارم خودم براشون تعریف کنم
با اینکه تو مسیر کلی بالا پایین داشتم ولی من با حل هر تضادی داشتم بزرگ میشدم و کلی چیز یاد میگرفتم
یعنی کارهایی که من انجام میدادم از نظر دیگران اشتباه و خریت محض بود
ولی من به اینکار علاقه داشتم و همچنان دارم و دوست دارم تو این حوزه تو جهان جز بهترین باشم نه تنها تو محله یا شهر با کشورم
من میخوام تو جهان تو این حوزه کاری خودم جز بهترین باشم
چون هدف و برنامه من فرق داشت با ادمهایی که دور ور من بودن
برای همین زیاد از حوزه کاری خودم براشون توضیح نمیدادم
حالا این داستان در صورتی بود که اگر شخصی از یه شهر دیگه میاومد خیلی خوشحال میشدم و کلی هم بهش مشاوره و توضیح میدادم ولی به نزدیکان زیاد از خودم و تواناییم و بیزنسم زیاد تعریف نمیکردم
چرا؟
چون پیش خودم همیشه اینو تو ذهن خودم داشتم که اگر یکی از اطرافیان من بیاد تو این کار و بعدها خدا نکرده نتونه نتیجه بگیره
همون ادم پیش خودش و یا بقیه مردم میگن که من باعث شدم این بنده خدا ضرر کنه چون من باعث شدم اون بیاد تو اینکار
و برای همین ترمز ریزی که داشتم تقریبا هر مشتری که قبلا از جاههای دورتر میاومدن و قصد خرید داشتن و از من شماره کارت میگرفتن تا پول به حساب بزنند
بعد یهویی میدیدی طرف کلا کنسل میکرد و رفت جای دیگه خرید میکرد
یعنی این شماره کارت گرفتن و پول نزدن برام چندین بار اتفاق افتاد
و من تا مدتها تو اون محصول خاص فروش نداشتم
برای همین همیشه از این اتفاق ناراحت بدم و همش بدنبال پیدا کردن ترمز خودم بودم
تا اینکه من توسط خداوند هدایت شدم و بمن الهام شد که تو باید به نزدیکان خودت بفروشی و باید باورهاتو عوض کنی
و بعد من به فکر فرو رفتم و به خودم گفتم من که میدونم محصول من محصول خوب و با ارزش و باکیفیتی هست و هر کسی که از محصول و خدمات من استفاده میکنه بعد تازه کلی فایده میبره و بعد کلی هم از من تشکر میکنه
چون به کیفیت جنس خودم ایمان دارم و جدا از اون تو کار خودم من روز به روز دارم پیشرفت میکنم و من تو حوزه کاری خودم تو بازار فروش هر روز دارم خیلی موفق و بهتر عمل میکنم
بنابراین اصلا مشکلی نیست نزدیکان و دور اطرافیان من بیان تو اینکار
به این دلیل که من تا حالا تو این چند سال کلی پیشرفت کردم و کلی تو بیزسم موفقیت زیادی بدست اوردم
از این به بعد هم میتونم
بنابراین با این باورهای قدرتمند کنندهای که دارم برای خودم میسازم این روند پیشرفت ادامه خواهد داشت و هر روز بهتر میشم
بنابراین برنامه و هدف من که معلومه من میخوام جهانی کار کنم و برای رسیدنش هر کاری میکنم
نزدیکان من که وارد اینکار میشن اونها هم اگر باور خوب و مناسب داشته باشند میتونند در کنار من موفق بشند و پول و ثروت بیشتری خلق کنند و اگر نه باور مخرب داشته باشند چه من بخوام چه نخوام جهان خودش اونها رو از مسیر من جدا میکنه دیگه نیاز نیست من نگران اونها باشم
من محصولم رو خیلی خوب و عالی براشون معرفی میکنم و بهشون میفروشم تو مسیر هم از تجارب و توانایی که تو حوزه کاری خودم دارم استفاده میکنم و بهشون کمک میکنم تا اونها هم موفق بشن
وقتی که این ترمز رو من شناسایی کردم و همون لحظه اومدم تو ذهنم حلش کردم و باورهای قدرتمند کننده براش ساختم بلافاصله رفتم سراغ برادرم و همون جا بهش پیشنهاد دادم که بیاد وارد اینکار بشه و از خوبیها و فواید اینکار و اینده خوبی که این کار داره براش توضیح دادم و برادرم گفت باشه من شب در موردش فکر میکنم فردا بهت خبر میدم
و بعد فردای اون روز دیدم برادرم قبول کرد و حاضر شد این محصول رو از من تهیه کنه
و وقتی که من تونستم این ترمز رو شناسایی کنم و همون لحظه حلش کنم و ایمان خودم رو نشون بدم و حرکت کنم
جهان هم بلافاصله پاسخ داد و در عرض کمتر از یه هفته دیدم مشتریهای من بیشتر شد برای خرید همون محصولی که من مشکل داشتم و یهویی به خودم اومدم دیدم کلی سفارش گرفتم و حتی یه مشتری به تعدادی اون محصول رو سفارش داد که من قبلا نصف اون تعداد رو در طول یکسال میفروختم
و الان خداشکر چندین برابر سفارشم بیشتر شد
فقط بخاطر حل کردن همین ترمز که من به کیفیت محصولم و موفقیت تو حوزه خودم ایمان دارم
و حالا چه مشتری از نزدیک بیاد چه از دور برای من فرقی نمیکنه اگر باورهای خوبی داشته باشه میتونه در کنار من موفق باشه بنابراین کاری که من باید انجام بدم فارق از اینکه بقیه چیکار میکنند اینکه تا میتونم تا بیزنسم خودم هر روز بدنبال پیشرفت و بهبود وضعیت فعلی باشم و هر روز رشد کنم و خود به خود طبق باورهام جهان هم به کمک من میاد و کاری میکنه من راحتر ، لذت بخشتر ، سریعتر ، باکیفیتتر و با هزینه خیلی کمتر ثروت و موفقیت بیشتری رو تجربه کنم
دوست داشتم در مورد این ترمزی که تقریبا جدیدا بهش پی بردم و توسط خداوند هدایت شدم
صحبت کنم
و در مورد نتایج خوب حل کردن این ترمز با شما دوستان به اشتراک بذارم
عاشق همهتون هستم
انشالله هر کجا هستید شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
فعلا
یا حق
🙏🌸
سلام آقای نوری عزیز
چقد خوب توضیح دادید که چطوری ترمزتون رو پیدا کردید و بعد با آوردنه دلیل های منطقی برای ذهنتون، باورهاتون رو تغییر دادید، دمتون گرم👌👏
اینکه گفتید (اونها هم اگر باور خوب و مناسب داشته باشند میتونند در کنار من موفق بشند و پول و ثروت بیشتری خلق کنند و اگر نه باور مخرب داشته باشند چه من بخوام چه نخوام جهان خودش اونها رو از مسیر من جدا میکنه دیگه نیاز نیست من نگران اونها باشم) چقد این جمله تون رو به موقع شنیدم انگار و چقد ترمز ریزی هستش واقعا، این باز خودش برمیگرده به یکی از باورهای ما درمورد فراوانی، اینکه توو ناخوداگاهمون فک میکنیم یکی دیگه بیاد کار مارو یاد بگیره کارِ ما تمومه!!! خییییلی باور ریزیه که وقتی الان ازشما شنیدم متوجه شدم منم انگار این باور غلط رو تو ذهنم دارم و الان که میخوام بحث آموزش رو تو حوضه ی کاریه خودم شروع کنم خیلی باید به این موضوع دقت کنم و باورهامو تغییر بدم👌ممنون ازاینکه تجربه تون رو به اشتراک گذاشتید🌹🌸
براتون بهترین ها رو ازخدا میخوام☺️
سپاسگزارم ارزو عزیز
واقعا شما درست میگید اینقدر ترمزها ریز هستند و تو ناخوداگاه ما وجود دارند و جا خشک کردن
که اصلا متوجه نیستم که این باورهای مخرب چه بلاهایی داره سر ما میارند
بیزنس و کسب و کار من جوریه که هر کسی که بخواد وارد اینکار بشه اول میاد شرایط و اوضاع و مخصوصا وضعیت مالی منو در نظر میگیره و بعد اگر قبول کرد وارد اینکار میشه
هر چند با امدن هر شخصی تو اینکار از لحاظ مالی به نفع من خواهد بود
و بخاطر همین من همش ته قلبم دوست دارم که حتما ادمهایی که وارد اینکار میشن و بوته اولیه رو برای شروع از من تهیه میکنند دوست دارم حتما موفق باشند
ولی بخاطر کار کردن روی خودم و بیشتر اشنا شدن از قانون جهان هستی و نحوه کارکرد
ارام ارام دارم یاد میگیرم که نتیجه دیگران چه مثبت و منفی اعتبارش رو به خودم ندم
یعنی چی؟
ببینید تکلیف من تو بیزنس خودم مشخصه من هر ساله یکسری هدفها و برنامههایی برای خودم انتخاب میکنم تا با افکار درست و باورهای قدرتمند کننده که برای خودم میسازم سعی میکنم بهشون دست پیدا کنم و روز به روز بیزنس خودم رو گسترش میدم و همیشه در حال بهتر کردن وضعیت کسب و کار خودم هستم
و خداشکر همیشه هم بدنبال رشد هستم
حالا اونهایی که یه جورایی با من همکار هستند و یه جورایی با هم مراوده کالا و مالی داریم
اگر تو اینکار موفق نبودن و نتونستن نتیجه خوبی بگیرند و شکست خوردن
این اصلا بمن ربطی نداره
دلیل نمیشه طرف اگر نتیجه نگرفت بیام خودم رو سرزنش کنم و بگم اه چرا به فلانی کمک نکردی
نخیر
بلکه کاری که باید بکنم اینکه اموزشها و روشهایی که من تونستم به هدفم برسم و نتیجه خوبی بگیرم رو بهش میدم
( البته فایل اموزشی از قبل اماده کردم تو پیج اینستام هست بهش معرفی میکنم و میتونه اونجا بره و استفاده کنه
البته سعی میکنم خودم شخصا جداگانه براش وقت و انرژی نذارم چون این هم بر میگرده به باور لیاقت که من برای وقت و زمان و انرژی و کار خودم ارزش خیلی بالایی قائل هستم به همین راحتی در اختیار کسی قرار نمیدم
دوست دارم انرژیم رو تو کارهای خیلی مهمتر صرف کنم و بیام تمرکز بذارم روی خودم تا بهتر و سریعتر رشد کنم
بجای اینکه بیام برای ادمهایی که اصلا امادهش نیستن وقت و انرژیم رو هدر بدم )
بنابراین
اگر طرف انجام داد که چه بهتر اگر انجام نداد باز هم برام مهم نیست
چون قرار نیست من شرایط و اوضاع کسی رو تغییر بدم
هر کسی داره نون افکار خودش رو میخوره
کاری که من باید انجام بدم بهش توجه نمیکنم و میرم دنبال هدفهام و برنامههایی که برای خودم دارم و میام خودم رو گسترش میدم و بزرگتر میکنم
اینجوری طرف بهتر انگیزه میگیره که بیاد از نو تلاش کنه و ادامه بده
اگر انجام نداد باز هم برام مهم نیست من کاری بهش ندارم و روش تمرکز هم نمیذارم
حالا از اون طرف اگر کسی تونست نتیجه بگیره خوشحال میشم و احساس خوبی پیدا میکنم و به خودم کلی انرژی و امید و انگیزه میدم
نکته نکته 👇👇
ولی باز هم اعتبار موفقیت دیگران رو به خودم نمیدم
اینکه اون شخص تونسته موفق بشه فقط بخاطر افکار و باورهایی خوبی بوده که در طی این مسیر داشته و تونسته با ذهنیت مثبت یکسری کارهایی درست انجام بده و بتونه این نتایج خوب رو بدست بیاره
نقش من تو اتفاق این بوده
چون من از قبل تونستم موفق بشم بخاطر ذهنیت و باورهام درستی که برای خودم ساختم و یکسری مسیرهایی رو طی کردم و اون تجارب رو در اختیار دیگران قرار دادم تا دیگران هم بتونند با الگو برداری همون مسیر رو بیان و نتایج دلخواه رو بدست بیان
خلاصه مطلب ما باید یاد بگیرم درست مثل استادمون استاد عباس منش رفتار کنیم
که فقط تمرکز و هدفمون این باشه که بیام خودمون رو بهبود بدیم و همیشه تا اخر عمر بدنبال رشد خودمون باشیم
وقتی که بتونیم اینکار رو بکنیم خود به خود جهان اطرافمون هم همراه ما رشد خواهد کرد
و ادمهایی که با ما باشند خود به خود وضعیت زندگیشون از اینی که هست بهتر خواهد شد
«« بشرطی که ما خودمون رو گسترش بدم همین »»
عاشقتم ارزو عزیز که دستی از دستان خداوند شدی و کمک کردی که من بیام دوباره توجه کنم به قانون و بیاد بیارم از اینکه مسیر خداوند کدوم طرفه
انشالله هر کجا هستی شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
فعلا
یا حق
🙏🌸
سلام خدمت استادعزیزم
سلام آقای نوری دوست عزیزتحسینتون میکنم بسیاربسیارقانون روخوب درک کردین آفرین آفرین واقعاخوشحالم ازاینکه تواین مسیرهدایت شدم وچقدراین قانون زیباس وآسون والبته بسیارتمرکزی است دعامیکنم خدا درک این قوانین جهان هستی روبرام آسون کنه وعمل کردن به قانون روبرام ابدی کنه والبته بانتایج عالی بیام وکامنت بزارم واستادم ودوستان روخوشحال کنم
درپناه الله یکتا شادباشید
نورباشیدودرنوربمانید
عاشقتم دوست من میترا عزیز
خیلی لذت بردم از دعای خوبی که کردی
«« از اینکه دعا میکنم خداوند درک قانون رو برامون اسونتر کنه و عمل کردن بهش رو برامون ابدی کنه »»
واقعا این جمله کلید و اساس رسیدن به هر خواستهای هست
اینکه بتونی اول قانون رو خوب درک کنی و بفهمیش که چطور عمل میکنه و بعد از مسیر درست و لذت بخش بیایی ازش استفاده کنی برای پیشرفت و گسترش جهان
و کاری کنی جهان جای بهتری برای زندگی باشه
و اینکه به قول شما عمل کردن به این قانون رو باید بصورت دائمی و همیشه تا اخرین لحظه عمرمون انجام بدیم
ممنون که دوباره قانون رو برام یاداوری کردی
و دستی از دستان خداوند شدی و بمن دوباره فهموندی مسیرم رو اصلاح کنم و بیام بیشتر روی خودم و ورودیهام و مخصوصا کار کردن با سایت استاد عباس منش تمرکز بیشتری بذارم
تا در جهت خواستههام که همون مسیر خداوند هست قرار بگیرم
سپاسگزارم بابت این متن زیبات که اینقدر نکات کلیدی و اساسی رو برام اشاره کردی
انشالله هر کجا هستی شاد ، سلامت ، خوشبخت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و اخرت باشی
🙏🌸
سلام آقای نوری دوست عزیزوهمفرکانسی ام چقدربخودنم افتخارمیکنم که خدا منوتواین مسیرالهی وپرازآگاهی بادوستان بسیاردوست داشتنی قرارداده خیلی دوستتون دارم وازاستادعزیزخیلی سپاسگزارم وبعضی وقتها بااستادصحبت میکنم درتنهایی میگم استاد چطور به این قانون جهان هستی پی بردی؟
چطور چطور؟ ماالان داریم ازاستاد یادمیگیریم وپیروی میکنیم عمرن اگه استانبول ما به این درک میرسیدیم
البته استاد دستی هست ازدستان خداوند برای راهنمایی ما
خداحفظتون کنه استاد
خیلی خیلی خداروشکرمیکنم هنوز اول راهم ولی تغیرم روحش میکنم ومیبینم چقدر بادیگران متفاوت شده رفتارم وافکار
چقدر خونسرد بامساعل ناخوشایندبرخورد میکنم
درشرایط سخت باخداصحبت میکنم میگم خدایا این وضعیت رو بتونیسپارم تابه آن سروسامان ببخشی
ودرشرایطی که هیچ راهی برای حل مسئله ای ندارم میگم جایی که راه نیست خداراه میگشاید
آنوقت خیلی سبک بال به امیدخدامینشینم
نورباشید ودرنوربمانید
بسم الله الرحمن الرحیم
چقدر این فایل زیبا و منحصر به فرد بود
بعد از مدت ها
تنها راه گذر از ثروت رسیدن به ثروت ه
یه ویژگی بارز که استاد عباسمنش داره
که تو همه فایل ها داد میزنه
ذهننننن منطقی بودنش ه
آقا تو اگه میگی من میخوام به معنویت برسم یا فکر میکنی بعدش اونا بدردت نمیخوره
تو ابتدا برس بهش نخواستی میتونی عوضش کنی یا بفروشیش.
چقدر این باور هرچی ثروتمند بشی از خدا دور میشی تو همه افراد هست حالا یا کم یا زیاد
و وقتی نگاه میکنی یهود ها با اینکه تو اقلیت هستن ولی ثروتمندترین افراد دنیا هستند.
با این باور زندگی میکنن
که هرچی ثروتمند تر در درگاه خداوند عزیزتررر
چقد اون خورشید که طلوع کرد زیبا بود
وای خدایاشکرت
انسان ها تو زندگیشون ساحل هایی دارند که بهش میرسند ساحل هایی که هرچی بهش میرسی ساده تر و بی آلیش تر میشی
چون گذر کردی از همه اون چیز هایی که میخواستی
وقتی نگاه میکنی بیل گیتس و… با اینکه ثروتمندان یه ماشین و یه خونه ساده دارند بخاطر اینکه اونا رد شدن از مادیات
الان میخوام فقط با آرامش زندگی کنن و خودشون رو زیاد درگیر نکنن
استاد عباسمنش بهترین الگو و زیباترین الگو از تمام آدم هایی بوده که دیدم خدایاشکرت.
شک آفت ه
شک به ثروتمند شدن
شک به موفقیت
شک به اینکه آیا منم میتونم؟
شک ها که استاد بهش میگه نجوا
این نجواها رو باید کشت و به آرزو ها رسید
اولین آرزوها که تیک بخورن بقیه شون به راحتی دونه دونه تیک میخورند وسلام
از تجربیات خودم بگم
هرموقع ضعف داشتم نسبت به پول که میخواد بهم برسه یعنی خیلی دنبالش بودم ازم دور میشده
آدم های بودن که بهم قول میدادن ولی تا پای استارت که میشد جا میزدن و…
بعدا فهمیدم من باورم نسبت به پول واقعا ضعف و ناتوان ه و باید روش کار کرد
یکی از باور های که منو اذیتم کرده و میکنه اینکه میگم پول دست مردم نیست
مردم ندارند بخورند میخوان بیان هزینه کنند یه بیزنس شروع کنند و…..
استاد نمیدونم چطوری تشکر کنم واقعا این فایل زیبا بود که منو هل داد به اینکه باید برسم به چیزهایی که دوست دارم
((ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی عدم ماست))
بهتون تبریک میگم وارد شدن به ساحل جدید زندگی تون به امید رسیدن من و تمام بچه هایی که تو سایت فعال هستند.
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همفرکانس های نازنینم
استادِ عزیز احساس من از اومدن این فایلهای روز شمار رو سایت و کاهش فعالیتتون در سایت بیانگر یک چیز است و اونهم چیزی نیست جز اینکه خبر آمد که خبری در راه است که قطعآ خیر و میمون خواهد بود.
در تائید صحبت هاتون در خصوص اینکه تنها راه گذر از ثروت و یا هر چیزی به نظرم، تجربه آن است. همه ما مثال های زیادی رو می تونیم از دوران کودکی تا الان مثال بزنیم. چیزهایی که آرزوی داشتنشون رو داشتیم و وقتی که بهشون رسیدیم بعد مدتی رهاشون کردیم و دیگه اون جذابیت گذشته رو برامون نداشت.
وقتی که گفتید 107 تا از خواسته ها و آرزوهایتان را بنویسید و در گوگل درایو گوشیتون ذخیره کنید من همانوقت اینکارو کردم. و اکنون خواندن دوباره اون خواسته ها منو یاد این جمله شما انداخت که وقتی که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون حرکت میکنیم، خیلی از خواسته هامون حتی قبل از اینکه بهشون برسیم؛ تغییر می کنند و دیگه خواسته ما نیستند و اونها رو دیگه نمی خواهیم.و این مساله رو به عینه تجربه کرده ام. دلیلش هم تغییر نیازها و ظرف درونی ماست.
یکی از خواسته هایی که من همواره داشتم و ممکنه برای خیلی ها داشتن این خواسته جذاب باشه؛ داشتن باغ یا خانه باغ است. این خواسته من چند سال پیش تحقق پیدا کرد و من و برادرانم یه باغ 2500 متری کنار سد ایلام خریدیم که ویو بی نظیری داشت و درختان زردآلو و گردو و آلو سبز و سیب و توت بسیار خوشمزه ای داشت. بقدری جذابیت این باغ برایمان زیاد بود که انگار بهشت رو تجربه میکردیم آنجا. آب فراوان ، خنکی باغ، درختان میوه ارگانیک، محیط دنج و آرام، استخر روباز برای شنای بچه ها و آب سد برای شنای خودمان. طوری شده بود که آخر هفته همه دوس داشتند اونجا باشند و اطرافیان هم توقع داشتند دعوتشون کنیم اونجا و پس از مدتی جوری شده بود که همه می اومدن اونجا و ما مشغول پذیرایی کردن می شدیم. و راضی نگه داشتن همه هم عملا مقدور نبود و آنوقت ها با قانون آشنایی نداشتم و از گوشه و کنار حرف هایی می شنیدیم که حکایت از توقع های عجیب و غریبی داشت. خلاصه کار به جایی رسید که کار کردن و پذیرایی سهم ما شد از باغ و لذت و تفریحش مال دیگران! و این نارضایتی ها کم کم به حدی رسید که عطای باغ را به لقایش بخشیدیم و باغ رو فروختیم. تجربه این موضوع سبب شد که داشتن باغ از لیست خواسته هام حذف بشه و اگه دوست داشتم در چنین فضاهایی باشم به راحتی اجاره کنم و لذتش رو ببرم و درگیر زحمت و مسائل جانبی باغداری نشم.
استاد در یکی از فایلهای سفرنامه از خواستتون برای داشتن کشتی کروز گفتید و بیاد دارم که حتی تا نهایی کردن خرید اون پیش رفتید و بعدش متوجه شدید که داشتن اون با روحیات شما سازگاری نداره و اون خواسته از لیست خواسته هاتون حذف شد با اینکه یک خواسته لاکچری و جذاب بود. اونزمان که ما باغ رو گرفتیم بعلت اینکه در ب باغ بروی سد باز میشد از یکطرف و من عاشق شناو ورزش های آبی بودم، تصمیم به خرید یک قایق بادی پنج نفره گرفتم و برام قایق سواری در پشت سد خیلی جذاب و لاکچری بود و بصورت تکاملی زود نحوه پارو زدن و کنترل قایق رو یاد گرفتم و نوبتی همه دوست داشتن سوار قایق بشن و من شده بودم مثل مسافر کش ها دائما در حال رفت و آمد و جابجایی مسافر بودم و چون فقط خودم بلد بودم پارو بزنم اینکار منو حسابی خسته می کرد و از ور هم جمع کردن و شستن قایق چند ساعت طول می کشید و اغلب هم دست تنها میشدم هنگام شستن و خشک کردن و جمع کردن قایق و این مسائل سبب شد که به ندرت از قایق استفاده کنم و با اینکه چند سال از اون زمان گذشته، ولی قایق رو دارم و دوست دارم اگه فضایی فراهم شد ازش استفاده کنم بخصوص الان که دخترم شینا بزرگ شده و براحتی میتونه شنا کنه و من نگرانی ازین بابت ندارم.
داشتن این تجربه ها سبب میشه که آدم هزینه و فایده مسائل رو بسنجه و انتخابهایی کنه که بیشترین منفعت و رضایت و کمترین هزینه و زحمت رو داشته باشند. یادم میاد قبلنا دوس داشتم اگه فرد بسیار ثروتمندی شدم در همه شهرهای مهم خونه داشته باشم. این آرزو برای کسی که تجربه داشتن خونه رو تو شهر دیگه نداره ممکنه جذاب باشه ولی وقتی با مسائل واقعی اون در عمل مواجه میشی قطعا چنین آرزویی رو نخواهی داشت زیرا به جای داشتن خانه میتونی بهترین خونه یا هتل رو برای مدت مشخصی اجاره کنی و لذتشو ببری . کاری که استاد تو این فایل توضیح دادن انجام داده و در سفر اخیرشونم دیدیم اینو یا گفته دوستمون در کپشن این فایل که ایلان ماسک حتی خونه خودشم فروخته و خونه نداره (البته این خونه نداشتن، با خونه نداشتن مسئولین قطعآ متفاوت است! استیکر چشمک)
هر چقدر که ما نیازهامون رو داریم تجربه می کنیم؛ بیشتر به بی نیازی میرسیم؛ بیشتر میفهمیم که میشه از سادگی لذت بیشتری برد؛ بیشتر می فهمیم که بی نیازی شیکتر و لاکچری تره؛ بیشتر با خودمان و درونمان در صلح قرار می گیریم و به جای درگیر حواشی بودن، زندگی رو زندگی می کنیم.یا حق
بنام ویاد الله مهربان
سلام به اسداله عزیز وارزشمند
برام جالب بود اول کامنتت اشاره کردی به کم شدن فعالیت استاد خبر آمد خبری در راه هست من هم دقیقا چند روزه منتظر دوره جدید یا فایلهای سفر به دور آمریکا هستم البته حسم میگه بیشتر سفر باشد الخیر فی ماوقعه
اسداله جان موردخرید خانه باغ که عنوان کردید برامن خیلی درس داشت چون پارسال همسرم میخواست یه خانه باغ بگیره شهرکرد وهرچند وقت یکبار براتفریح وتغییر آب وهوا بریم آنجا منتها اشکالی که بود ایشون میخواستند آن ملک را با یکی از دوستان شراکتی بخرند ومن مخالفتم کردم بعد همسرم دلیلش را ازم سوال کرد گفتم اول ملک شریکی خوب نیست ،در ثانی تمام اقوام شما متوقع میشن که بلاخره از آن ملک استفاده کنند وهمچنین طرف مقابل وهر جوری فکر کنی فقط استرس و اضطراب براما میمونه ما خواستیم مثل همیشه که بدون برنامه میزنیم به جاده وهر دفعه هم بدون اینکه از قبل برنامه ای داشته باشیم یا هتلی رزو کرده باشیم بهترین مکان در بهترین موقعیت در آن شهر نصیبمان میشه ایندفعه هم همین کار میکنیم وپول را جای دیگه سرمایهگذاری کنید که دیگه جوابگوی کسی هم نباشیم ووقتی کامنت شما را خواندم من تمام این اتفاقاتی که تعریف کردید را برا همسرم گفتم وایشون هم گفتند منطقی هست وپذیرفتند
میدونی اسداله عزیز الان که داشتم این جملات رامی نوشتم یه لحظه یه حسی بهم گفت آیا اینکه بی برنامه میزدی به دل جاده وراهی سفر میشدی وهمیشه بهترین مکان با بهترین شرایط وخوشروترین افراد روبرو میشدی هدایت الله نبود
گفتم چرا بود فهمیدم که استاد میگن اعتبار همه چیز را بدین به خداوند یعنی چه استاد هدایتها را تایید میکند وعمل میکند وهر لحظه بخاطر این هدایتها سپاسگزار خداوند هست ومن بهتر سپاسگزاری را درک کردم یعنی لمس کردم
اسداله عزیز این دیدگاه نوشتن برای کامنتت برا خودم پر از درس وآگاهی بود اصلا قصد نوشتن نداشتم ولی آمد ومن نوشتم بازم میگم الخیر فی ماوقع وهیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
بهترین بهترینها در هرلحظه نصیب وجودت نازنینت
امیدوارم هر لحظه از زندگی ات با عشق،ثروت ،سلامتی وهدایت ونوالهی همراه باشد
یا حق
سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم
فهیمه جان از کامنتت این مساله برام بولد شد که وقتی که در مدار درست باشی آنوقت همه چیز خودبخود در جای درستش قرار خواهد گرفت و معنای آسان شدن برای آسانی ها هم همین میشه که شما با شراکت مخالفت کردید؛ با خرید ملک دور از محل زندگیتون مخالفت کردید؛ با انتخاب یک مکان ثابت برای تفریح مخالفت کردید؛ و راه تنش ها و اختلاف سلیقه ها و تصمیمات احتمالی رو بستید در حالی که هر کدوم از این مسائل کلی میتونست شما رو به سمت ناخواسته هاتون ببره و احساس بد بهتون تزریق کنه. ممنون از اینکه به ندای درونتون گوش کردید و برایم کامنت نوشتید. همیشه به ندای درون و احساستون وفادار بمونید که ندا و احساس خداوند است. امروز هم دلیل حس درونی ای که داشتید تقریبا مشخص شد با فایل جدیدی که استاد بخاطر شروع سال جدید رو سایت گذاشتن.سال نو رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم در کنار خانواده سلامت و شاداب و سعادتمند و ثروتمند و خوشبخت باشید. یا حق
سلام آقای زر گوشی عزیز.
تجربه ای که نوشته بودید رو ،عینن تجربه نکردم منتهی دور واطرافم از این جنس آدما زیاد میبینم که آدمهای کاملا سو استفاده گری هستن .
اکثرشونم فک میکنن چون طرف، تو مناطق روستا نشین یا خارج از شهر،خونه باغی خریده ینی مفت خریده ،اگه میوه ای اونجا هست ینی مفته ،اگه میان اونجا فک میکنن هیچ مزاحمت و زحمتی ندارن و همه چی مفته !
واقعن نمیدونم این طرز فکر از کجا اومده که متاسفانه تو کشور ما خیلی رایجه .
در صورتی که از زبون کسانی که خونه باغ دارن ،میشنوم که بنده خداها خیلی بیشتر از دعوت بقیه تو خونه هاشون، اذیت میشن .
هم هزینه میکنن هم وقت برای تمییزی ومرتب بودن اونجا میزارن .هم امکانات وشرایط اونجا بالاخره سخت تره .رفت وآمدم هم همین طور وصدها دنگ و فنگ دیگه ای که داره .
طرف همچین مکانی رو برای آرامش وآسایش خودش وخانواده ی شخصی خودش میگیره ولی از خانواده های دست اول بگیر تا الی آخر همه توقع اونجا اومدن دارن !!
واقعن چرا؟!!!!
اینم مثل همه ی ملکی که طرف داره ،کاملا شخصی برای خودشه .چرا همه فک میکنن کسی که خونه باغ میگیره بایدبقیه هم ازش استفاده کنن؟!!!
خب چیزی که من متوجه شدم از این دردسر ها واذیت شدنها ،اینه که من از اعتماد به نفس وعزت نفس بالایی برخوردار نیستم .
هر زمانی هرجایی به هر علتی کسی از من سواستفاده کنه وباعث آزار واذیتم بشه ینی من شهامت دفاع از خودم وشهامت «نه »گفتن رو ندارم .
نکته ای که تو بالا بردن اعتماد ب نفس من خیلی مهمه .
اینه که قضاوت بقیه برام ارزشی نداشته باشه .
واین که توقعات بقیه به اندازه ی توانم باید باشه .
الویت، راحتی و آرامش و آسایش خودم باشه نه دیگران .
این ینی من برای خودم ارزش قائل هستم .
این ینی من ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم کسی وارد حریم خصوصی من بشه حتی نزدیکان وعزیزان اطرافم .
اینو میدونم وبه خودم میبینم که اگه روزی همچین خونه باغی داشته باشم خیلی راحت احساسمو به اطرافیانم میگم .
میگم که اینجا رو خریدم برای آرامش خودم وخانواده ی خودم .
اینکه هرکس هر زمانی که خاست بیاد باید با من هماهنگ کنه واگه شرایط ما
اوکی بود وخودم وخانوادم تمایل داشتن میگم تشریف بیارید .
ولی اگه به هر دلیلی دلم نمیخواست کسی بیاد خیلی راحت به طرف مقابلم میگم ببخشید این هفته شرایطمون اوکی نیست .
باید یاد بگیرم بدون توضیحی به طرف نه بگم .
ملک مال خودمه. خودم صاحب اختیارش هستم ،هر زمانی که خودم دلم خاست ،استقبال میکنم که بیان
دلمم نخاست راحت میگم نه !
حتی اگه طرف زنگ بزنه بگه اونجایید، میتونم بگم بله ولی دلمون میخاد تنها باشیم.
حالا اونا میخاد هر قضاوتی که دلشون میخواد راجع من بکنن.
بگن طرف خسیسه .طرف ندید بدیده !
هرچی دوست دارن بگن واقعن برام مهم نیست.
مردم یاد گرفتن فقط هر وقت که هرآدمی براشون منفعت داشت رو تحویل بگیرن اونم تازه تا زمانی که منفعتی هست .به قول خودتون بماند که بعد از خوردن وریخت وپاششون و وتفریح کردن میرن وحرفای زیادی پشت سر آدم میزنن .
پس نباید به همچین آدمایی باج داد.
میدونی خط ونشون کشیدنهایی که اولش آدم براشون میشکه شاید اولش سنگین باشه بعد عادت میکنن و حد ومرز خودشونو میفهمن .
حتی راجع به صبونه خوردن وغذا خوردن هم توضیحات لازم رو بهشون میدم .
هر زمانی که خودم تمایل دارم وفک میکنم باید دعوتشون کنم ،به خونه باغ دعوت میکنم واز صفر تا صد مسولیتشو گردن میگیرم .
اما زمانی که من لزومی نمیبینم که مهمونشون کنم .علنا با شهامت میگم ما میخواهیم ناهار یا شام فلان چیزو بخوریم شما هم هرچی دوست داشتید تدارک ببینید.
من اینکارو بارها انجام دادم البته خونه باغ نداشتم اما برای تفریح جاهای دیگه .
چون تجربه کردم که تا نگم متوجه نمیشن وخیلی کم کاری میکنن .تازه توقع هم میکنن .بنابراین انقد صاف و ساده میگم که چکار کنن که هر کی میاد مهمون خودش باشه .
در گذشته وقتی پارکی یا مسافرتی یا جایی میرفتیم همیشه اذیت میشدم واز همه بیشتر حرص میخوردم اما الان با خیال راحت میرم طوری که تمرکزم به خوش گذرونی خودمه .
بازم اگه جایی ببینم کسی سواستفاده میکنه و سنت رو رعایت نمیکنه خیلی دوستانه و محترمانه بهش تذکر میدم .
ما خانواده ی پر جمعیتی بودیم و همیشه دوست داشتیم کنار هم باشیم باید این روش رو پیاده میکردم تا به همگی به یک اندازه خوش بگذره .
حتی شما اشتباه میکردید بابت قایق بادی ،طبق میل اونا پیش میرفتید.
حتی برای جمکردنش درخاست کمک نمیکردید.وتنهایی اذیت میشدید.
همیشه بقیه از آدمهایی که زیادی مهربونن،سو استفاده میکنن .
مهربونیت وگذشت زیاد ،همیشه به آدم صدمه وارد میکنه .
ما که قادر به تغییر اونانیستیم .پس باید برای آرامش خودمون ،خودمونو تغییر بدیم .
با تغییرات ما ،بقیه هم تغییر میکنن .
زمانی که من حد ومرز برای خودم میزارم بقیه هم ناچارن حتی بر خلاف میلشون هم که باشه رعایت کنن .
واین مهمه !
اینجاست که شخصیت من شکل ثابت به خودش میگیره ودیگران نمیتونن سو استفاده کنن .
جالب اینجاست که خیلیا خودبه خود حذف میشن چون اونا هم فرکانس با من نیستن .
وکسانی که با من هم مدارن،با تغییرات من ، اونا هم تغییر میکنن وبعدما میتونیم در کنار هم لحظات زیبا و خوشی رو بگذرونیم .
پاک کردن صورت مسئله،مشکلات رو حل نمیکنه وخیلی از لذتها را از ما میگیره .باید یاد بگیریم خود مسئله رو حل کنیم .
چون احساس کردم دوست داشتید شرایط قبل رو داشتید اما نه با اون وضع قبلی ، تجربمو نوشتم.
قوی باش تا بتونی به سبک مورد علاقه ی خودت زندگی کنی .
امیدوارم در هر جای این جهان هستید خوش و خرم باشید .
سلام و درود خداوند بر بانو رحیمی تبار عزیز
ممنونم دوست عزیز از اینکه وقت گذاشتید و نطرتون رو برام کامنت کردید.کامنت های شما رو از دوره قانون آفرینش بیاد دارم و تحسینتون میکنم بخاطر تلاش و استمراری که در این مسیر زیبا دارید . بخصوص گفتگوهای ذهنی و مواردی رو که در اون به خوبی عمل نکردید رو صادقانه می گید و این نشان از شهامت و عزت نفس بالای شما داره.
هدفم از نوشتن مثال هایی که اشاره کردم این بود که هر کدوم از ما ممکنه در مقطعی از زندگیمان آرزویی داشته باشیم ولی در طی این مسیر ممکنست با افزایش آگاهی ها و رشدمان دیگه اون مورد از لیست خواسته هامون حذف بشه یا با تجربه کردن موارد مشابه رو نخواهیم تجربه کنیم.و اتفاقاتی که در کامنت شرح دادم مال زمان قبل از آشنائی من با استاد است.
وقتی که داشتم کامنتت رو می خوندم یا همین الان که دارم براتون مینویسم لبخندی دائمی دارم و وقتی دلیلش رو فکر کردم دیدم این مطالبی که نوشتید دقیقآ منطبق است بر شخصیت و تصوری که من از شما دارم. منظورم اینست که بعنوان مثال اگه مسابقه ای بود یا از من می پرسیدن که شما در چنین مواردی، چگونه عمل می کنید؟ من با درصد بالایی میتونستم واکنش های احتمالیتون رو حدس بزنم و این نشون میده که شما خودتونین و نقش بازی نمی کنین و این ارزشمنده.
منم یه شخصیتی دارم که اجازه نمیدم کسی ازم سوء استفاده کنه یا بقول معروف هندونه زیر بغلم بگذاره.بذار با یه مثال اینو توضیح بدم:فرض کن انگار فردی مهمان خانه شما شده؛ خوب! شما وظیفه خودتون می دونید که از مهمان پذیرایی کنید؛ خوب! حالا اگه این شخص هنگام مهمانی به شما کمک کرد، لطف کرده و شما قطعآ رضایت بیشتری خواهید داشت و اگه کمک نکرد هم خطایی مرتکب نشده است.حالا فرض کن نوروز است و هر روز یه نفر مهمان خانه شما میشه! مثلا امروز پدر و مادرتون فردا برادرتون پس فردا خواهرتون و همینجور اقوام درجه یک خودتون و شوهرتون اونوقت است که شما قطعـآ رضایتمندیتون کم میشه چون هر روز دارید سرویس میدین در حالی که اگه همین افراد هر کدوم در ماه های مختلف میومدن شما خیلیم خوشحال میشدین. میخوام اینو بگم ذات بعضی خواسته ها حواشی خاص خودش رو داره که زحمتش به فایده اش برامون نمی ارزه و اونوقت است که دیگه داشتن اون برامون منتفی میشه. منم اگه الان بهم بگند یه خونه باغ با کل امکانات بهت میدیم و هیچ کسی هم نمیتونه ازش استفاده کنه مگه خودتون بخواهید و کسی مزاحمتونم نمیشه و همه چی اوکیه باز قبول نخواهم کرد چون فایده نگهداری اون برام از لذتی که اونجا میخوام ببرم کمتره؛ حتی اگه نگهبان و کارگر داشته باشم. و ترجیح من اینست که شیک و مجلسی برم از یک مکانی استفاده کنم و بهاش رو بپردازم و لذت ببرم و هیچگونه مسئولیتی نداشته باشم. مثل استاد که به جای اینکه خونه های متعدد داشته باشه خونشو فروخت و در مسافرت اخیرش رفت یه مکانی رو برای اقامت اجاره کردن. ممنون و سپاسگزارم بابت نکاتی که در کامنتت بیان کردید. سال نو رو بهتون تبریک میگم و آرزوی تجربه بهترین لحظات رو براتون در کنار خانواده دارم. یا حق
سلام بزرگوار.
دقیقا فرمایش شما درسته .
انقدی که ، از کسانی که خونه باغ دارن گلایه شنیده بودم وخودم خیلی دیده بودم واز اینکه افراد رعایت سنت در رفت وآمد در این مکان را ندارن ومدارا نمیکنن ،همیشه ناراحت میشدم ،وقتی دیدگاه شما رو خوندم ،ناخود آگاه این مطالب رو نوشتم .
نظر و ایده ی شما قابل احترام ودرسته .
منم از خدای منان بهترینها را برای شما و خانواده ی عزیزتون خواستارم .
وسال جدید رو بهتون تبریک میگم .
انشالله به یاری خودش امسال درکمون تو همه ی زمینه ها بیشتر بشه تا به رشد وموفقیتهای بیشتری برسیم .
سلام به استاد عباس منش وهم گروهی های عزیزم.
من خودم همین مشکل که استاد بهش اشاره کردن رو دارم.ما سه ساله باهمسرم تصمیم گرفتیم که تغییر مکان زندگی بدیم.قرار هست از زندگی آپارتمانی به زندگی درمحیط روستا وخونه بزرگتر بریم.
به دلیل مشکلات یکجا نشینی وهمون طور که استاد گفتن آزادی بیشتر.دوست داریم حیاطمون وهمه چیز دراختیار خودمون باشه وخیلی مسایل دیگه این تصمیم وگرفتیم.
ما زمین رایگان برای ساخت خونه داریم وهمینطور برای ساخت خونمون یه زمین دیگه داریم که میخواییم بفروشیم اما…..
سه ساله ما بی بلاتکلیف موندیم حتی کرسی خونمونم گزاشتیم اما خونه ساخته نمیشه
من از خودم مدام میپرسیدم چرا اخه؟
زمین که تصمیمم گرفتیم بفروشیم پس چرا مشتری نمیاد چرا خونه ما ساخته نمیشه…حتی من کارتن هم گرفتم برای جمع کردن وسایل.یا وسایل جدیدم خریدم تمام خواستمم که ساخت خونه اس چرا نمیشه پس؟
امروز بعداز دیدن این فایل تازه فهمیدم مشکلم کجاست
دایم دارم تو ذهنم میگم نکنه از شهر برم تو روستا پشیمون بشم
اگه نتونستم زندگی کنم چی.امکانات نداره چی…
مدرسه بچه ام چی میشه
دیگران تو زندگیم دخالت نکن چون محیط کوچیکه و….
بقول استاد تو حالا بساز برو اگه به تضاد خوردی یاحل میکنی یا فوقش یه تصمیم اون موقع میگیری.خدایا ازت ممنونم که جواب سوالمو دادی خیلی ذهنم درگیرش بود بفهمم از کجا دارم چوب میخورم😄ممنوناز استاد مهربون وخوشتیپ 😍
خیلی عالی نوشتی
من هم یک محصول جدید طراحی و تولید کردم و دارم میفرستم فروشگاه، الان که شما این مطالب رو نوشتی بهم یادآوری شد که باید با باور فراوانی و آزادی بفرستم ش ، نه باور محدودیت و کمبود که اگر مواد اولیه ش رو نتونستم تهیه کنم و سفارش رو اماده کنم چی؟؟؟ من باید محصولم رو عالی پرزنت کنم
سفارشمو بگیرم همه چیز خودش جور میشه به امید خدا
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
تنها راه گذر از ثروت ،تجربه ی ثروت است
و در غیر این صورت نمیتوان گفت که کسی از ثروت گذر کرده است و اگر هم میگوید که گذر کرده است ،داره دروغ میگه حالا به هر دلیلی
اونی که گشنس رو نمیتونی قانع کنی که از غذا بگذره ،چه مثال بی نظیری ،اون زمانی میتواند از غذا بگذرد که بخورد و سیر شود و این تنها راهه و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت ثروتمندشدن است ،
از زمان بچگی که یادم میاد خداروشکر این مثال هرکه بامش بیش برفش بیشتر ،توذهن من درست ترجمه شده بود ،و خدا شاهده هرموقع اینو میشنیدم ناخودآگاه میگفتم آره دیگه هرکی ثروتمنده پشت بوم خونش بزرگتره و برف بیشتری روش میشینه و برف توی این ضرب المثل تو ذهن من به شکل برکت و نعمت خداوند جا افتاده بود که این هم لطف خداوند بود و همیشه میگفتم خوش به حال اونایی که بامشون بزرگتره و برف بیشتری رو بامشون میشینه و برف رو نعمت خدا میدونستم و تا الان که فک میکنم و تواین فایلم گفته شد توسط استاد اینطوری بوده و حسم گفت بنویسم ،
چقدر از این فایل لذت میبرم و چقدر این فایل آگاهی داره برای من چقدر آگاهی داره ،اگاهی زندگی ساز و حتی آگاهی هایی که آخرت میسازه ،چقدر بی نظیره که یه روزی یه dream board آرزوها درست کنی و عکس خواسته هاتو بچسبونی به اونجا و بگی من اینارو میخوام و بعد به تک تکشون برسی و چند سال داشته باشیشون و بعد که سیر شدی ازشون بخوای بگذری ازشون وبفروشی و ساده زیستی رو انتخاب کنی ،درحالی که ثروتت روز به روز داره بیشتر و بیشتر میشه و تو روز به روز عمیق تر در تمام ابعاد زندگی .
من بیشتر موقع ها توی تجسم بیشتر شخصیتی که بهش تبدیل شدم رو تجسم میکنم به همراه اون خواسته ها و نقطه پایان ولی بیشتر تمرکزم روی شخصیتیه که ساخته میشه و این برام مهمه ،خیلی مهمه و این همون چیزیه که بهش نیازمندیم ،شخصیتی که اون خواسته رو داره ،شخصیتی که اون خواسته رو داره کنترل میکنه نه خواسته اون شخص و کنترل کنه ،مثال میزنم دیشب یه ویدیو از احمد کلاته میدیدم ،این شخص عزیز متخصص فروش اینترنتیه و شماره یک ایرانه در حوزه ی فروش اینترنتی و مشاوره میده به کسب و کارها برای اینکه بتونن اینترنتی بفروشن و فرد بسیار موفقیه و من دیشب که داشتم نگا میکردم ویدیوشو که کوتاه هم نبود و یه ساعت بود و بیوگرافی خودشو میگفت خیلی از چنتا ویژگی هاش خوشم اومد ، اول اینکه این آدم ماسکی نداشت و خودش بود ،هر چیزی که بود در اون لحظه ،یعنی هر چیزی در هر بعدی بود و درک کرده بود ،همون بود در اون لحظه ،کلماتی که استفاده میکرد و…… و تحسین کردم عزت نفسش رو ،وبعد اینکه یه داستانی تعریف کرد ،گفت که من موقعی که کارم گرفت یه ماشین بی ام دبلیو خریدم و اوایل بود که کمی را افتاده بودم و داشتم شناخته میشدم و هی تو ذهنم میگفتم که خب برو با این ماشین بری و ببینننت چه شود و فروش میره بالا و اینا و دقیقا جمله ای که خودش گفت بعدش این بود ،خیلی باصداقت و رک گفتش که شخصیت نداشتم اون موقع و فک میکردم که آره این کار و بکنم و اینا که بگن واو ولی بعدش
درست شد .
این مثال و آوردم که بگم قانون یکیه ،هزاران هزاران اساتید در این حوزه میلیونها کتاب نوشته شده و دوره آموزشی و همه و همه ،از ادیان و شعر و مولانا و سعدی و حافظ و پیامبران و همه و همه از یک قانون پیروی میکنن و دارن یک قانون رو آموزش میدن منتهی از زوایای مختلف به کشل های مختلف ،وگرنه که همه اومدن که بگن (من با افکارم دارم رقم میزنم زندگیمو ) بیندیش و ثروتمند شو یا تو همانی که می اندیشی ،افکار تبدیل میشن به اجسام یا به قول انیشتین که میگه اگر فرکانس خواسته خودتو با فرکانس فعلیت تطابق بدی غیر ممکنه که رخ نده و اتفاق دیگه ای رخ بده و میگه این فلسفه نیست این فیزیک است .
این جمله که تو به آن چیزی تبدیل میشوی که بیشتر اوقات بهش فکر میکنی ،
همه ی اینها حقیقت داره و هر استادی به شکلی بیانش میکنه در این حوزه ،
وارن بافت میگفت که من صددرصد میدونستم که ثروتمند میشم ،،نمیدونستم به چه طریق و از چه راهی اما مطمعن بودم که این اتفاق میوفته ،همه ی اینها داره میگه که تو خواسته تو باور کن که بهش میرسی ومال توا و ایمان داشته باش و شک نکن به قول انیشتین بهش میرسی چون این فیزیکه نه فلسفه ،و نتیجه ی ایمان به چیزی که نمیبینی اما باورش داری ،تجربه اون خواسته توواقعیت زندگیته .
و امام صادق کل داستان جذب و رسیدن به خواسته رو تو یک جمله خلاصه کرده که میگه :وقتی دعا میکنی ،گمان کن که حاجتت پشت در منتظره توا .
یعنی اگر عمیق نگاه کنیم و تفکر کنیم کل داستان تو همین حدیث خلاصه شده ،
خودباوری ،ایمان به خدا ،ایمان به رسیدن ، حرکت برای خواسته (بازکردن در )
در کل میخوام بگم به نظرم اول باید خودمونو در موقعیت های مختلف در آینده قرار بدیم و تصور کنیم که در موقعیت های مختلف چه رفتاری داریم چه ویژگی داریم ،چطور خودمونو بروز میدیم در موقعیت های مختلف و این بی نهایت معجزه اساست چون من همانم که می اندیشم و هرآنچه که آدمی عمیقأ تصور کند و احساس کند بهش میرسه ،چون اصلا راه دیگه ای نیست ،وقتی که تصمیم بر اینه به سمت شرق حرکت کنم ،چطور غروب رو ببینم؟؟؟
و من خودم به شخصه این موفقیت رو دوست دارم موفقیتی که آرام آرام رقم بخوره در تمام ابعاد چون این موفقیته که شخصیت میسازه ،این موفقیته که بزرگ میکنه منو ظرف منو و قانونش هم اینه و این موفقیتیه که پایداره ،
این که روی خودم کار میکنم و دارم با روی خودم کار کردنم تبدیل به شخصیتی میشم که ثروت سراغش بیاد رزق دنبالش بدوا ،ذهن ثروت ساز و از هر لحاظ خداگونه و هماهنگ با آگاهی روح در تمام جنبه ها ،کافیه من فقط روی خودم کار کنم و به الهاماتم عمل کنم و بقیش بامن نیست ، و این چیزیه که از استاد یادگرفتم که پکیج کامل رو از خدا بخوام نه فقط ثروت نه هم ثروت هم معنویت هم آرامش هم سلامتی و هرروز بهتر و بهتر شم از هر لحاظ ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و خدیجه اومد تو مسیرش تا اسلام رو تبلیغ کنه ،پیغمبر روی خودش کار کرد فقط و امثال مولا علی رو خدا براش سرباز قرار داد که با جان و دل کمکش کنن تا پیامبر به خواستش برسه ،پیامبر فقط روی خودش کار کردو علی (ع)داوطلبانه در بستر پیامبر خوابید ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و حالش و خوب نگه میداشت و یهو شخصی مثل سلمان فارسی ایده ی حفر خندق میداد و بزرگترین جنگشو پیامبر بدون خون ریزی پیروز میشد ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و به الهامات عمل میکرد و ایده ها میومد براش ،افراد میومد براش ،درزمان مناسب هدایت میشد که هجرت کنه ،در زمان مناسب میگفت که برید عهدنامه رو بیارید و درحالی که عهدنامه توسط موریانه خورده شده بود ،پیامبر فقط تسلیم بود و احساسشو خوب نگه میداشت و بقیه رو خدا براش انجام میداد ،مارمیت اذرمیت لکن الله رمی
پس بدانم که تنها راه گذر از ثروت تجربه ی ثروت است و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت بازهم ثروتمندشدنه و هیچ راه دیگه ای نیست و خداوند مقدر کرده که من ثروتمند باشم و ثروتمندشدن تقدیر منه سرنوشت بلا تغییر منه
و اینکه من فقط روی خودم کار میکنم و روی شخصیتم روی تمام جنبه های شخصیتم ،دوستان کارکردن روی باورها همون کار کردن روی شخصیته فرقی ندارن باهم به قول علی(ع) مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت وگفتارت تبدیل به رفتارت ورفتارت تبدیل به اعمالت واعمالت تبدیل به شخصیتت وشخصیتت سرنوشت تورا رقم میزند ،هر تصویری که از خودم ساختم در آینده ،قطع یقین همان تصویریه که درحال حرکت به سمت اونم و نمیتواند اتفاق دیگری بیفتد چون این فیزیک است نه فلسفه ،این قانون خداونده و وعده ی خداوند که من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده رو ،
هیچ بچه ای نگران وعده ی غذایی بعدش نیست ،چون به مهربانی مادرش اعتماد داره پس ما هم به اندازه اون بچه به خدا اعتماد داشته باشیم به خدایی که خیلی مهربانتر از پدرو مادره برای تک تک ما ،خدایی که بی قید و شرط عشق میورزه اگر ما درمسیر درست باشیم اون عاشق ترینه.
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه رب یکتا .
سلام اقای زارعی
کامنتتون عالی بودخیلی زیبا نوشتید
سپاسگزارم
بسیارنکته ودرس داشت برام مخصوصا اونجاکه گفتید ثروتمندان همیشه بامشون بزرگتره پس نعمته خدا که برف هست رو بیشتر دریافت میکنن واقعا همینم هست
برف نعمته خداست رحمتیه که خدابرامون نازل کرده وما به اشتباه یه عمر باورکردیم که دردسر وسختی ورنجه این برف
چقدر نکات به جایی روعنوان کردید درموردثروت
الهی که همگی بتونیم بنیادین تغییر بدیم شخصیتمون رو تازندگیمون تغییرکنه
واقعا که بهبود شخصیت یه هدف الهیه
هدف خداگونه ست
که امیدوارم همگی درمسیر این بهبودقدم برداریم وبا کمک وهدایتهای رب العالمین روز به روزبهتروبهتر بشیم
الهی امین