تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است - صفحه 20

727 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فريماه هاشمي گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    سلام به روی ماهتون من فریماه هستم

    من باورم نسبت به ثروت تا قبل از آشنایی با سایت داغونترین نوع باور بود با اینکه وضع مالی متوسط داشتیم اما هرگز هم ثروتمند و بی نیاز هم نبودیم از هر کی یه چیز نادرست شنیده بودم در خانواده و اطرافم شده بود کل باور من درباره ثروت،اینکه نگاه نکن فلانی ثروتمند فلان مریضی رو داره نگاه نکن پول دارن بچه اش نا اهله یا که آرامش ندارن…تا جمله معروفی که ثروت از یک در بیاد تو ایمان از در دیگه میره،تا جمله آدم با ثروت حال فقیرها رو نمیفهمه و از خدا دور میشه،اینها همه باعث شده بود من بترسم از پول سازی و ثروت یا بعد ازدواجم که طبق باورهای قبلی فکر میکردم اگه ثروتمند شم همسرم ممکنه بهم خیانت کنه یا یه مریضی بد بگیریم یا یه بلای سرمون بیاد بی دین و ایمون بشیم دست به کارهای بزنیم که به انسانیتم جور در نیاد مثل شو آف کردن (خود نمایی )یا نکنه حال فقرا را نفهمم و من شاد و بی نیاز باشم اونا ببین حسرت بخورن و این اوج بی انصافی،این شده بود باور من،تا اینکه همش یه آدم پولدار میدیم میگفتم یعنی یکی از این آیتما رو داره حتما،بعد میدیم باباجان این ایرادا تو خانوادهای خودمون هم پیدا میشه پس پولدار و بی پول نداره،ولی دقیق نمیتونستم جوابم بدم به نتیجه درست برسم و هدفم قرار بدم، همش از خودم میپرسیدم از یه طرف اون امکانت و اون زندگی میدیم دلم میخواست ولی مقاومت داشتم یعنی میخواهم بهتون بگم من باورم داغون بودااااا، در نهایت حرفی که میزدم تو دلم خوشبحالشون بود، ولی همش میگفتم چرا من نباید پولدار شم چرا باید خودم رو با پاییتر از خودم مقایسه کنم بعد بگم خدا روشکر حداقل اونجوری نیستم،البته اینای که میگم از نوجوان تا الانم،تو خانواده یاد گرفته بودم خودم با بدبختی دیگران مقایسه کنم بعد خدا روشکر کنم که خوشبختم چقدر گمراه بودم و خبر نداشتم،ولی این سوالات و مقاومت ذهنم کم کم من به سمت استاد عزیزم هدایت کرد الان دو ساله دیگه از ثروتمند بودم نمیترسم و کلی هم افتخار میکنم به خودم داره وضع مالیم روز به روز بهتر میشه اونم با پول پدرم و با همسرم نه با پولی که خودم ایجادش میکنم با کسب کاری که جرائت کردم استارتش رو زدم به لطف سایت و استاد عزیز، کامنتای دوستان عزیز خدا روشکر که دارمتون تا قبل اینکه دیر بشه هدایت شدم به این مسیر بخودم قول دادم نمیرم تا کل لذت های این دنیا مادی رو ببرم چون خودم رو لایق دیدن زیباهای های این جهان می بینم مطمنم خدای مهربونم هم همینو برام میخواد چون خیلی زیبا حسش می کنم خدا یار و هدایتگرتون باشه🙏🏻❤️💖💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    زهرا وثوقی گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم که حالتون عالییی باشه💜

    استاد جونم گفتین که درمورد تجربه هامون بنویسیم

    استاد عزیزم من یکی از خواسته هام این بود که یه گوشی a۵۲ بخرم بدون این که چیزی رو بفروشم و همینطورم شد من بدون این که چیزی رو بفروشم یه گوشی a۵۲ خریدم و الان هم منتظر خواسته های بعدم هستم

    استاد جونم این فایلتون پر از باور های مناسب بود من یه باور هم از توی این فایل دراوردم اونم اینکه :

    “ثروت دلیل داشتن یه زندگی اروم و پراز ارامشه” و صددرصد هم همینطوره چون من تجربش کردم

    استاد جانم واقعا تک تک حرفاتون طلاس و من ازش خیلیییییییی نتیجه گرفتم

    واینکه من در طول کل فایل اینو میگفتم که ببین عباس منش بهش رسیده پس منم صددرصد بهش میرسم

    واستاد من باور هام و ذهنم به صورت بنیادی تغییر کرده چون هم خداوند منو به مسیر های فوق‌العاده هدایت کرده هم اینکه نتیجشو توی زندگیم دیدم

    اینم از تجربه من عاشقتممممممم استاد عزیزمممممم💜💜

    امیدوارم که با خوندن این کامنت لذت ببرید💜🌈

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    فاطمه بشیری گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    سلام خدمت شما استاد عزیز وهمه دوستان همراه

    واقعا چقد این فایل عالی بود که کل مبحث ثروت رو باز کرد تنها راه گذار از ثروت بدست اوردن اون هست واقعا همینطوره از بچگی وقتی از چیزی خوشمون میومد براش ولع داشتیم امابعد یه مدتکه ازاون خوردنیه میخوردیم یا اسباب بازیه که ازش استفاده میکردیم دیگه برامون خیلی عادی بود وگاهی حتی دلمونو میزد دقیقا گفته شماست

    بله من به شخصه هر موقه دلم از چیزی گرفت یا کم داشتم همیشه با پایینتر از خودم مقایسه کردم گفتم ببین فلانی اینم نداره یا سلامت نیست یا بهم گفتن خداروشکر کن جای فلانی که خیلی بدبخت و مریضو بیچارست نیستی

    هیچ وقت کسی بهم نگفت اره اگه چیزیو کم داری تلاش کن تا ازون فلانی که بالاتره بالاتر باشی

    والان واقعا درک میکنم که بخاطر نماز خوندن همیشه حسرت لاکو داشتم ولی یه مدت بالاک نماز خوندم هرچند برام سخت بود چون مقاومت ذهنی داشتم ولی دیگه الان اشباع شدم و اون عطشی که برای لاک زدن داشتمو ندارم

    یا خیلی دوست داشتم سرویس های طلای مختلف داشته باشم والان که دارم شاید سالی یکبار هم استفاده نکنم درسته انسان پر میشه از داشته هاو گاهی براش مهم نیست

    چقد این نکته های به ظاهر کو چیک و به چشم نیا مهم اند

    استاد عزیز ازاین نکته های ناب بیشتربرامون بزارید که ما خیلی تشنه ایم

    باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    الناز و هانیه گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و سایر دوستان

    من دوره روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کردم دارم روی آگاهی ها و تمرینات این دوره کار میکنم و باگهای ذهنی را شناسایی میکنم و آن آنها را به روش‌هایی که در دوره ها یاد میگیریم کمرنگترش میکنم

    ولی از این فایل بگم استاد فوق‌العاده بودین عالی👌 مثله همیشه وااای چقدر خوب بود من چند مدتی که داشتم روی دوره ی ثروت کار می‌کردم یه نجوایی به من می‌گفت بابا اون آرزویی که داری(داشتن شرکت خودم و کارمند) خیلی دردسر داره خیلی وقت تو میگیره از صبح تا شب باید مراقب شرکتت باشی توی شرکتت باشی نمی تونی مسافرت طولانی بری و… از این قبیل نجواها در کنار اهداف و آرزوهایم

    ولی شنیدن این فایل چه ترمز بزرگی را از سر راه من برداشت خدااای من شنیدین دوستان استاد گفتن به آرزو و هدفت برس سیر شدی و خوشت نیومد برو سراغ گزینه ی بعدی

    اونقدر خوشحال شدم با این صحبت انگار گلوله ای به سمت باور من شلیک شد و اون رو منهدم کرد من به این حرف استاد که از آگاهی دوره 12 قدم هست خیلی ایمان دارم که میگفتن وقتی شما باور غلط رو شناسایی میکنید بیشتر مشکل حل شده و واقعا همیشه برای من که اینجوریه به محض پیدا کردن باور درست کردنش راحت تر میشه

    خدایا شکرت به خاطر وجود استاد عزیزم و این محیط عالی 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  5. -
    behnam گفته:
    مدت عضویت: 1918 روز

    استاد چقدر این فایل فوق العاده بود ممنونم ازتون هم از شما هم از خانم شایسته عزیز

    نظرات دوستان که اصلا بی نظیر بود بی نظیر تا همین الان حدود ۲۰۰ کامنت اومده که یکی از یکی ناب تر و بهتر!

    عزیزان به نکات بی نظیری از صحبت های استاد و تجارب زندگی خودشون اشاره کردن

    واقعا باید صد ها بار خوند این کامنت هارو تشکر میکنم از همه کسانی که وقت گذاشتن و کامنت نوشتن❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    علی شکرانی گفته:
    مدت عضویت: 2246 روز

    با سلام خدمت استاد عباس منش

    یک سوال پس از شنیدن این قسمت ذهنم رو در گیر کرد و می خواستم بدونم جناب استاد که اکنون از خیلی چیز ها همچون ماشین ها ، آپارتمان و …سیر شدند و گذر کردند در مورد خود پول هم چنین است یعنی استاد از پولها و حسابهای بانکی یشان هم سیر شدند و گذر کردند یا بین این دو تفاوت است

    یک موضوع دیگه استاد اگه قراره انسان بعد از سالها زحمت و مطالعه و مراقبه و جملات تاکیدی و کنترل توجه و …..آخرش از دنیا سیر بشه خوب این چه کاریه از همون اول به خودش اینهمه زحمت طاقت فرسای ذهنی و روحی و جسمی رو نمی ده و همون زندگی ساده ای که شما آخر کار تازه بهش رسیدید رو از همون اول با آسودگی انتخاب می کنه چه فرقی بین این دو است؟

    با تشکر فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      یوسف احمدی فرد گفته:
      مدت عضویت: 2486 روز

      سلام دوست عزیز

      به نظر من بیشتر منظور استاد اینه که دیگه کل تمرکز رو بدست اوردن ماشین و خونه و… نیست، چون ما تا کمبود اینا رو داشته باشیم نمیتونیم به راحتی خدا رو تو قلبمون احساس کنیم، چون هنوز دغدغه داریم چون هنوز حسرت داریم و… ولی وقتی بهشون میرسیم و اون حرص و جوش فروکش میکنه تازه دیگه درونمون آرومتر شده، بزرگ تر شده، تجربه ها کرده و الان وقت یه قدم رو به جلوتره و اون هم گذر کردنه و رسیدن به معنویت بیشتره، درون ما جایگاهمون رو نشون میده، وقتی به واسطه ثروت به همچی رسیدی چه پول چ امکانات و… و لبریز شدن ازشون اونموقه آدم خیلی در درون سبک تره، رهاتره، آروم تره، این به این معنی نیست که دیگه پول نمیسازی، وسیله نمیخری و.. بلکه به معنیه اینه که دیگه اینا عادی ان واست و کل زندگیت نیستن، چون وقتی نداریمشون خیلی تمرکزمون رو ساختنشونه وه یه جورایی انگار هنوز خیلی آروم نیستیم، خیلی بیخیال و راحت و رها نیستیم. استاد واسه همیشه قراره پول بسازه و این گذر کردن معنیش گذر درونیه و در درون خیلی راحت تره ولی طبق این باورش که من باید همیشه پول بسازم که هم به خداوند نزدیک تر بشم و هم جهانم رو گسترده تر کنم باز هم ثروت ها میسازه و همونطور که مشخصه محصولات سایت به همون قیمتن و هیچ چیزی قرار نیست تغییر کنه و مسیر پولسازی همیشه واسش ادامه داره، چون همین پول استاد رو به این مرحله ی گذر رسونده. بعد در مورد اینکه چرا ما این همه زحمت بدیم به خودمون وه در آخرش همون سادگی رو انتخاب کنیم این سادگی استاد مگه کم پول توش خرج شده؟ ملک پرادایس و اون تراک و اروی و تمام وسایل برقی و تراکتور و… که کلی هزینه بابتشون پرداخت شده پس این سادگی هم کلی پول میخاد و ما در هر شرایطی باید پول رو بسازیم. در مورد گذر کردن هم گذری که از روی سیری و با انتخاب شخصیه خیلی ارزشش بیشتر از گذریه که مجبوریه و تهش کلی حسرته، هرچند همونطور که گفتم همین سادگی استاد هم کلی هزینه در بر داشته و پول همچنان جایگاه مقدس خودش رو داره، فقط حرص و جوشا و بخرم بخرم و به قولی عطش داشتنا کمتر شدن و به جاش در درون، استاد رشد بیشتری کرده. دوست عزیز ذهن من هم بعد شنیدن این فایل همین بازی رو شروع کرد و میگفت خب چرا همین الان همون سادگی رو انتخاب نکنی!؟ بعد دیدم من حتی اگه بخام هم نمیتونم چون من هنوز سیر نشدم از سفر از خودرو از املاک از خرید از حتی رستوران رفتن و… دیدم نه این سادگی استاد قشنگه یه جور امتیازه یه جور ارزشه یه جور انتخاب آگاهنس ولی سادگی من یه جور جبره، یه جور زوره یه جور کمبوده وه آرومم نمیکنه وه ارزشی نه واسه من داره نه پیش خداوند، پس من هم میرم دنبال اهدافم فعلا میخام بخرم بگردم نتیجه بگیرم و لبریز بشم بعد اگر خاستم یا به اون جایگاه رسیدم بگذرم وه دیگه تمرکزم فقط خریدن نیستن و نیازهای معنویم رو گسترش بیشتری بدم مثل بیل گیتس که بعد از بازنشستگی به آفریقا رفت و به واسطه ثروت ارزشمندش کلی خدمت کرد. من در هر شرایطی باید پول رو بسازم چون پول مقدسه و باز هم ممکنه خاسته هایی شکل بگیرن و در نبود پول باز اون احساس عطش برگرده!!!

      به خداوند بزرگ میسپارمت دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سمیه علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2333 روز

    سلام استاد عزیز

    چه قدر دلم براتون تنگ شده بود

    استاد من هر وقت سر دو راهی میمونم شما جوابشو تو فایل جدید یا از طریق نشانه ها بمن میدید قبلا خیلی تعجب میکردم ولی تو یه از فایلها گفتید این که شما یه درخواستی دارین و من میام جوابشو میدم این همون فرکانسه

    تو همین چند روز میخاستم دوچرخه بخرم ولی همش با خودم میگفتم اگه بخرم خوشم نیاد چی ؟اگه ازش استفاده نکنم چی ؟

    و شما دقیقا اشاره کردید که اگه دوست دارید دوچرخه داشته باشید برید بخرید تجربه اش کنید

    من هم تصمیم گرفتم بخرم و تجربه اش کنم نزدیک خونمون یه مکان دوچرخه سواری هست همیشه با دخترم میرم و من پیاده روی میکردم الان دوست دارم با هم دوچرخه سواری کنیم

    جمله قشنگ شما همیشه یادم هست که ما به دنیا اومدیم که تجربه کنیم

    درباره ثروت من یه باور خیلی داغون دارم که اصلا فکر نمیکردم انقدر محدود کننده باشه و اون اینکه اگه من داشته باشم و خرج کنم سفر برم رستوران برم طلا بخرم کلا از امکانات استفاده کنم اگه همسایه من یا فامیل من نداشته باشه دلش میخاد ومن با این کارم دارم گناه میکنم چون اونا دستشون نمیرسه حرص میخورند روابطشون بهم میخوره مثلا پسرم اگه چیزی میخاست پول داشتم و نمیخریدم چون میگفتم دوستت هم میخاد میره خونه با مامان و باباش بحثش میشه

    به همین راحتی خودم رو از نعمتها محروم میکردم

    ولی بعد از دوره ثروت یک من از درون یه ادم دیگه ای شدم باور تقویت کننده ام اینکه به قول شما ( تو از نعمتهایی که داری استفاده کن بزار دردشون بگیره یه خولسته ای تو وجودشون ایجاد بشه اونا بخواند و برسند )

    همین یه جمله رو هر بار که این باور میاد سراغم تکرار میکنم

    از خانم شایسته عزیز هم تشکر میکنم بابت زحمتی که برای سایت میکشند و زمانی که میزارند

    استاد عزیز واقعا از من یه ادم دیگه ای ساختی منتظرم تو ایران تو سمینار بزرگتون ببینمتون و دستاتتون رو ببوسم و از نزدیک ازتون تشکر کنم شما واقعارسالتتون رو تا اینجا به نحو احسنت انجام دادین برای من پیامبر زمانه هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  8. -
    فاطمه شاکری گفته:
    مدت عضویت: 1924 روز

    سلام استاد عریزم و مریم جون وقتی دیدم فایل گذاشتین داشتم از خوشحای بال در میاوردم هر صبح ساعت ۶ بیدار میشم اولین کاری که میکنم به سایت سر میزنم کامنت بچه هاو میخونم استاد یه مدت نتایجم خوب بود بعد یه مدت خودم احساس کردم درگیر روزمرگی شدم مدتها از خودم راضی نبودم سپاسگزاری میکردما انگار اون سپاسگزاری حس جون نداشت تا اینکه یه فایلی ازتون شنیدم گفتین یه نفر سوال کرده بود چرا با وجود اینکه رو خودش کار میکنه نتیجه نگرفته گفتم دقیقا منم نتیجه دلخواهمو نگرفتم شما گفتین جوری رو باورتون کار کنیدکه انگار میخواین زبان جدید یاد بگیرین صبح تا شب تو گوشتون بگه بگه گفتم من اقیانوسی بودم یک سانتی فقظ اطاعات داشتم از اون روز مصمم تر رو خودم کار کردم برنامه ریزی کردم نتایجم بهتر شد .

    استاد با دیدن این فایل یه چیزی از خودم فهمیدم قبل دوستام بهم میگفتن فکر میکردم شوخیه بعد فهمیدم نه واقعا مشکل منه خسیس بون من اصلا فکرشو نمیکردم من خسیس باشم الان که دارم فکر میکنم میبینم این مشکل من شده من تو خانواده ای به دنیا امدم که از نظر رفاهی هیچ مشکلی نداشتم جوری زندگی کردیم هر چی میخواستیم در دسترس ما بود و همیشه بهترین چیزهارو داشتیم من تا قبل دانشگاهم این مدلی نبودم تا اینکه رفتم دانشگاه مادرم یه مبلغ پولی به من میداد که این پول به صورت ماهیانه بود پول زیادیم بود اون زمان

    من از اونجا نگران بودن اینکه پولم تموم بشه یا کم بیارم شروع شد در صورتی که من پول کم میاوردم با دل جان خانواده ام بهم میدادن من حتی این پولو خرج نمیکردم پس انداز میکردم الان فکر میکنم جوری شده بودم لباس خریدن از خودم محروم میکردم در صورتی بود قبلا میرفتم خرید از چهار مدل شلوار خوشم میامد همشو میخریدمبه مرور زمان من خسیس تر شدم الان فهمیدم چرا من هر چی تلاش میکردم همش لنگ پول بودم پول زیادی میساختم ولی هیچ وقت پول نداشتم من پولو قرض میدادم ولی دیگه مثل قبل خرج خودم نمیکردم چند مورد دیگم فهمیدم چهار پنج تا مورد فهمیدم خورد خورد یواش یواش باید حلش کنم یادمه از بچگی بابام پول میشمرد اون موقعه کارت نبود بیشترین پول تراول ۵۰ هزارتومانی بود وهمیشه موقعه پول ردیف کردن به پدرم کمک میکردم فکر پدرم این بود بچه بزار پول زیاد ببینه عادت کنه چشمش گشنه نباشه فکر جالبی بود کنارشم به من پول میداد نه تنها من هر کی می امد پول ردیف میکرد بهش پول میداد مشکلم الان من باور کمبوده چه کردم با خودم از ۱۷ سالگی به بعد اینظور شدم الان ۳۳ سالمه به اندازه همه اون سالها باید جبران کنم

    سپاسگزارم استاد از این فایل اموزنده تا من بهفمم مسیر درست چیه همیشه سوال من این بود چی تو من ایراد داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    ادامه داستان ۲

    سلام به جان جانان استاد عشق عباس منش ومریم بانو

    استاد استار چی بگم من اخه

    من ادم مذهبی نیستم اما خب به خاطر شرکت درکلاس های مذهبی وحرف دیگران و مادرم

    برای تایید دیگران درمسجد وکلاس های مذهبی شرکت میکردم

    یه ترسی توی وجودم فراگرفته بود که من قراره

    توی جهنم سوخته بشم هخخخخ

    یا موهامواز سقف اویزونن کنن

    یا اب جوش توی گرمای جهنم بخورم

    خلاصه باوجود اینکه خدا خیلی دستموگرفته بود

    حتی کاری برام کرده بود غیرممکن راممکن

    اما این عقیده داشتم که چون من اوم مذهبی

    ودارم خیلی مسایل رعابت میکنم خدا بخاطر همین دست منو میگیرهد

    ته قلبم خیلی اروم نبود ولی خدا کمکم میکرد

    خیلی وقتا

    قبل اشنایی باقانون برای اینکه دیگران بهم میگفتن چه دختر خوبی.چه صداقتی

    چه حجابی ‌باربک االله تو این سن میای مسجد

    من همراه دوستام در سن کم مسجد میرفتم

    خیلی خیلی حرف های چرت گوش دادم

    حرف های سرشاراز شرک

    حرف های سرشار از دروغ وچیرهایی که خوددراوری بود

    توی مسجدپرازقران بود ولی دریغ ازاین که به متن قران بپردازن

    خیلی مسجد باصفا توی محلمون بود که من در سن خیلیرپایین ینی ۹سال تا ۱۲سال میرفتم محل قرار دوستام بود ‌.تو حیاط بودیم ودیدگاهیر

    که داشتم این بود خانه خدا حتما خدا وجود داره

    ومیدیدم که مردم مشکلاتشون میتن داخل مسجد میگن ومیرن چون متقعدبودن خدا هست

    بیرون مسجد دیگه خدا نبود

    منم بااین سن برای حضور خدای ساختگی خودم

    میرفتم مسجد .بازی با دوستام

    محل قرار دوستام

    یه جورایی تو گمراهی خودم بودم

    یه جورایی نزری دادن ودور هم بودن بهم کیف میداو بدون اینکه بدونم چرااینکارامیکنم

    یابه شرک قضیه پی ببرم

    خلاصه کیف میکردم از تایید حرف خانم های مسجد

    گذشت باوجوداینکه من خیلی خرافاتی نشدم

    اما روز به روز ترسم بیشتر میشد

    از خدای این مسجد

    مسجدهبچگونه تجملات وتزیینات وزیبایی نداشت ساده حتی فقیرانه!!!

    هیه جورایی انگار وقتی میخاستی بیای مسجد باید خیلی ساده باشی

    یه جورایی میدیدم کسایی که بیشتر میان مسجو محلمون فقیر ترن ‌.مشکلات بیشتره

    اما همسایهرپولاارما به هبچ وجه نمیومد

    ویه جورایی باهم مشکل داشتیم

    خدای من توی این سن خیلی کم برای خدای ساختگیم دعای توسل میخوندم

    نمفهمیدم شرک مبگم

    برای خدای ساختگبم گریه میکردم

    التماس میکردم

    وهمش میخاستم منو از عذاب اخرت دور کنه

    خلاصه دراخرین زمان که مسجد ترک میکردم

    به خدا میگفتم من نمیدونم راه درست چیه

    تومنو هدایت کن همین .تا اینکه من بزرگتر شدم.

    رفتم کلاس های بسیج وحوزه

    به سفارش دوستم که برای کنکور اثرمثبت داره

    اگه فعالیمونوبگیریم

    تاالان من مذهبی نبودم اما یه ادمی به شدت

    از خدا میترسید وخدای ساختگی من

    اصلا خدای رزاق و وهاب نبود

    خدای عذاب گر بود

    خلاصه بااین دیدگاه رفتم حوزه.وبسیج

    به شدت کامل منو نسبت به شهیدان مسول کرده بودن .که تو مسول خون شهیدانی ؟؟؟؟؟!!!!!!

    ترس از عذاب خدا یک طرف

    احساس عذاب وجدان خون شهیدان اضافه شد

    اصلا پول معنا نداشت

    ادم های خوبی که واقعا فقیر بودن

    هیچی نداشتن ازنظر مالی اما خودشونو قبول داشتن که یک روزی قراره جواب این دین داری

    خدا بهشون بده و مقدس میشموردن برای خودشون

    اقا من میگم ادم مذهبی به شدت اونا نبودم اما رفتم بسیج توی کلاس های دینی ‌انگاری یه چی کمه ‌.نمیرفت توکتم

    توسن ۱۶سالگی که رفتم به کسی که کلاس برامون

    میذاشت بهش گفتم :اخلاقتو جوری کن که اگه کسی به اسم دین وشناخت دین اومد کلاس

    از دین زده نشه

    ودیگه کلاس هاشو نرفتم به شدت زده شده بودم

    وبرام قابل قبول نبود حرفاش

    مثلا یکی از حرفاش این بود که نباید لباس رنگی پوشید خداراشکر شخصیت من تغیر نکرد اما

    انقدر افکارم تحت تاثیر حرف های جو بود که

    فک میکردم یه روزی یه امام زمانی میاد همه جی خوب میشه

    من به رویام دست پیدا میکنم واشکالی ندارهدکه من الان سختی میکشم حجابمو دارم

    دین دارم قرانم میخونم امادپاداش ها به من داده خواهد شد

    خلاصه قران میخوندم هیچی نمیفهمیدم جز اینکه خدا گفته عذابتون میدم

    وهمش حواسم بود که نکنه غیبت کنم

    بازور وخستگی ،،،یکی درمیان نماز میخوندم

    چند شب میخوندم بعدش یک ماه نمیخوندم

    وهمش غرمیزدم این جه دینی دیگه

    خلاصه نه اینکه چیزی از نماز جمعه وبسیج وقران وحوزه وو…دستگیرم نشد بلکه کلی باورهای اشتباه توی ذهنم نفش بست بدون اینکه بفهمم

    ولی ته دلم راضی نبودن به این دین

    خلاصه روزها گذشت ومن جز دسته ادم هایی شدم که بشدت از حوزه وبسبج ونماز بدش میومد

    وانارو انحراف میدونست اما راه دزست پیدا نکرده بود

    خداماراببخشه بحاطر این همه شرک که داشتم

    توی دوران دبیرستان ببشتر باخود خدا درگیری داشتم ودرس هام

    نه خبری از شهید بود نه مسجد نه حوزه نه ‌‌‌‌………

    تااین که سال ۹۹ باشما اشنا شدم

    وای استاد تو نمیدونی چه درهایی برای من باز کردی

    درهای رهایی از شرک

    درهای رهایی از ترس عذاب خدا

    جهنم ‌عذاب قبر ‌.دورزخ

    ترس ازجن

    تزس از بنده بد بودن

    ترس هام همه برطرف شد

    مسایل دینی تک تک حل شد

    مسله امام زمان

    مسله عاشورا

    مسله حج نماز زکات روزه

    مسله های فراوان دینی ……

    هرچی از این دین ساختگی بگم کمه استاد

    اعتماد به نفس نگم که خداراشکر هرچی خرد شده بود .هرچی له شده بود برگشت

    عزت نفسی که تمام سال ها معلم ها از من گرفته بودن ‌خواسته ونخواسته

    همش برگشت

    وجود خودمو شناختم

    اینکه کی هستم ‌کجا هستم برای چی اصلا هستم

    اینکه در تمام دنیا ‌تمام دنیا فقط فقط یک نسترن هست پس قدر خودمو بدونم

    اینکه تو چشم سپاس گذاری دادی .

    استاد چشم سپاس گذاری چیز کمس نیست .اینکه من ببینم وانقدر نامرد نباشم که انقدر نعمت هارو ننبینم

    منو بینا کردی نسبت به فضل خدا

    نسبت به شرک

    نسبت به توحید وفرمانروایی جهان

    فهمیدن که جهان قانون داره

    تو نمیتونی بی قانونی کنی ومنتظر جواب خوب باشی

    اصل عشق به تمام موجودات جهان

    اصل یکی بودن من باتمام جهان هستی

    اصل یکی بودک من با خدا

    یکی یکی فهمیدم که خدا برام چیکارا که نکرده

    دست از خدایی کردن برداشتم

    دست از سرک کشیدن توی زندگی دیگران کشیدم بیرون

    حرف مردم نظرشون برام مهم نبود

    دیدگاهم نگووووو‌سعی کردم به جهان جوری نگه کنم که حالم خوب بشه

    یعی کردم منفی نگم ونشنوم واینو خیانت به خود

    وخدای خودن بدونم

    باتمام افراد منفی وتلویزیون خداحافظی کردم

    خداهم ارام ارام همراهم بود

    همسرم بدون این که من چیزی بگم بامن هم مسیر شد

    خداراشکر تونستم کمتر دروغ بگم کمتر غیبت کنم

    استاد خیلی جابرای تغیز دارم

    اما خیلی هم تغیز کردم با شخصیت قبلیم

    دست از خجالت کشیدن هام برداشتم

    خودمو جلوی اینه نوازش میکنم

    به خودم وارامشم احترام میزارم

    به نشانه های خدا بیشتر دقت میکنم

    خیلی ارتباط با طبیعت گرفتم

    همیشع وهمه جا در این دوسال اول خدا بعد همسرم بعد شما وخانواده عباس منشی همراهم بود حتی درخاب

    استاد چی بگم یه روزی برات مطمعنم صحبت میکنم

    خدارابگم که چی بود برام وجی شد

    خدایی که بهش میگم منو ساعت ۸بیدار کن

    ومیخابم وخودش به روش های مختلف بیدارم میکنه

    دارم اعتمادمو بهش بیشتر میکنم

    منی که از ترس مرگ به مسافرت نمیرفتم

    همش فکر میکردم قراره توی راه بمیرم

    از بس اخبار دنبال میکردم

    الان مسله مرگ برام کاملا واضحه

    دیگه از قبر از مردن واز دست دادن نمیترسم

    الان زندگی میکنم واجازهدمیدم دیگران زندگی کنن

    استاد خیلی خیلی اشغال تو ذهنم بود که اجازه نمیدادمن به پول فکر کنم

    انقدر تلاش کردم تا اشغال هارو بیرون گذاشتم .اشغال هایی که طی ۲۳سال از مدرسه از تلویزیون از جامعه از دیگران گرفته بودم بزارم بیزون وجایگزین کنم

    که به راحتی دیگه به افکار وشرک های مردم بخندم

    بگم ای بابا ببین توچه مداریه

    به جایی برسم که پانشم یک هفته برم مشهد والتماس امام کنم که به من کمک کنه

    که حلال مشکلم بشه

    به جایی رسیدم که به امامزادها نرم

    درکل

    به جابی رسیدم که در هرکاری ودرهرحرفی

    فقط ففط خداببینم اگر خداگونه بود انجام دهم

    اگه نه هیچ

    اینو گفتمدکه بگم من هیچ تمرکزی روی ثروت نداشتم چون ذهنم پربود

    به لطف الله الان بادیدن ابن فایل میخام تمرکزم بزارم

    استاد این بگم همونجور که من از اول یاداوری کردم

    در دیدن حتی برنامه کودک هامون که رفتم خودم برسی کردم چجوری ذهن منو برنامه ریزی کرده بود

    تلویزیون .جامعه خانواده اطرافمون مدرسه مون

    محل کارمون وبقیه حاکم ذهن ما بودن

    مک گفتم که چجور مسایل اشغال ذهنم

    برگرفته از بسیج وکلاس های مذهبی بود

    پس مساله پول هم همینطور باید بتونم

    اشغال هارو پیداکنم وبزارم بیرون تا بیان ببرن

    وجایگزین کنم

    همه اینارو توضیح دادم که بگم من میخام

    کنترل ذهنمو .،ورودی ذهنموبگیرم دستم

    اجازه دخالت به کسی ندم

    کسی موثر ندونم

    در برنامه کودک هایی که من در سال های ۷۵تا۸۵میدیدم یکیشون براتون بگم به اسم دلاور

    خیلی دوستش داشتم اماالان بااین دیدگاه قانون برسی کردم ببینم چی به خورد مادادن .

    دیدم بله درسته

    هیشه یکی هست بزرگترازرما

    قوی تراز ما

    پولدارتراز ما

    دسترسی فراوان به امکانات

    اما ادم شروره داستانه

    یکی هستدکه میاد انتقام میگیره

    وکارهای خوب انجام میده .وتمام عمر منتظر کسی مثل امان زمان ها هستیم کهدبیان وکاری

    برای عاقبت ما انجام بدن .

    تمام نقش خوب داستان ادم ازنظر مالی ساده

    حتی توی برنامه کودک دلاور خوش با جیون جابجا میشه اما ادم بده که توی زندکی دیگران تاثیر داره ومیتونه زندگی دیگران تغیر بده

    ادمی که با فضینه جابجا میشع .خلاصه بگم که

    این فقط برنامه های کودک هستن

    بقیش که سریال هستن بماند

    این داستان ادامه دارد ……

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    محمد گفته:
    مدت عضویت: 1685 روز

    با سلام

    همیشه برام سوال بود که چطور ممکنه به مجموعه ی بزرگی مثل شما انتقادی از طرف مخاطبان وارد نشه چون کارتون واقعا نا حرفه ای در این سطح هست و بسیار ساده هست .

    در فایل قبلی یک دیدگاه کمی انتقادی در سایت منتشر کردم که نوشت به دلیل نقض قوانین حذف شده ولی هیچ قوانینی رو نقض نکرده بود . حالا متوجه میشم چرا همه نظرات انتشار یافته خوب هستند . انتقاد پذیری یک اصل سادست که نیازی به توضیح نداره . منم کار شما رو بشدت قبول دارم ولی این کارها موجب ضعف و سستی ایمان من به اموزه های شما میشه . قطعا هزاران نفر هم در سایت شما نتیجه نگرفته اند و قاعدتا باید حق این را داشته باشن که دیدگاه های خودشون رو منتشر کنن .

    به هر صورت ارزوی موفقیت و پیشرفت دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: