https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/06/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2022-06-18 23:26:062022-06-30 20:27:59تنها راه گذار از ثروت، تجربه ثروت است
727نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
یادمه پارسال هم که گذاشته بودید روی سایت جداازحرفهای نابی که میزدید محوتماشای این بک گراند واون رنگ اسمان که روبه تغییره
اون فضای الهی شدم
خدایا چقدر قشنگه این شهر
چقدرتمیزو ر ویاییه
چقدرساختمونها شیکو مدرن اند
الله اکبر ازاین فضای الهی
خدایا شکرت
حالا این فضا اومده ترکیب شده با حرفهای ناب شما که در درجه اول امیدوارم خودم بفهمم که چی میگید درک کنم باتمام وجودم وفقط شنونده نباشم
استاد این سری فایلهای روزشمار برای من عین هدایت روزانه عمل میکنه
یعنی دقیقا هربار که فایل جدید میاد به مو ضوعی مرتبطه که من باهاش درگیرم
ومن سپاسگزار خداوندهستم با این همزمانیهاش
تنها راه گذر ازثروت تجربه ثروته
این فایلو دفعه اول که پارسال بود ودیدم وگوش کردم مثل همه فایلها برام کلی اگاهی جدید وناب داشت که تاحاالا جایی نشنیده بودم
ولی اینبار که گوش کردم جدا ازاینکه یه سری جمله ها برام جدید بود ولی بهتر درک میکردم
وبه خودم گفتم زهرا باید درستوازفایل بگیری باورشو بسازی و عمل کنی عمل کنی عمل کنی
(تازگیها به لطف و فضل خدای مهربونم بیشتر عمل میکنم تا بخوام فقط شنونده باشم چون دوهفته ایی هست که روی جمله؛ تغییربنیادین باورها؛
گیرکردم وهمش ازخدامیپرسم که حالا بایدچیکارکنم تا این باورم بنیادین تغییر کنه)
امروز که این فایلو شنیدم فهمیدم البته امیدوارم فهمیده باشم که باید برسم به ارزوهام
فکرکردم که بایدچیکارکنم؟؟؟
خداگفت برو خرید واون تونیکی که چند وقته دنبالشی روبخر برس بهش بپوش ولذتشوببر وبعدازش بگذر با احساس فراوانی وثروت پولشوبده وبه خودت جایزه بده برای این چندوقتی که عالی داری کارمیکنی روخودت
عالی کارمیکنم چون حالم عالیه و قلبم ارومه وصدای خداروخیلی بیشترازقبل میشنوم
باهدایتهای خودش رفتم بیرون ورسیدم به یه مغازه و لباسی که میخواستمو داشت چون چندتاازش مونده بود نصفه قیمتش کرده بود منم خریدمش وبا بقیه پولش یه لباس دیگه که اونم عالی بود وهمونی بودکه میخواستم خریدم
وبه خودم جایزه دادم
اومدم خونه ودیدم وای خدا چقدراینا همونایی بودکه من میخواستم وسپاسگزار خداوندی شدم که بهم الهام کرد ومن رفتم وبا پول یه لباس 2تالباس خوشگل برام خرید
امیدوارم هرروزبیشتربفهمم این جمله رو که:تنها راه گذر ازثروت رسیدن به ثروته
بهنامخدای زیبایی ها خداروشکر ک باین فایل زیبا هدایت شدم چقدر این فایل احساس خوبی ب من داد و چ اگاهی های بزرگی ب من داد استاد عزیزم من چند وقت پیش رفته بودم کتابخونه دانشگاه ی کتابی میخواستم و اون فردی ک اونجا بود یکم باهم حرف زدیم اون گفت ک زندگی چیزی جز جبر نیست و همه چی از پیش تعیین شده دوستم هم دلیل میاورد ک ن اینطور نیست و… من سکوت کردم و هیچ چیز نگفتم واقعااا تخسین میکنم خودم رو ک با کار کردن روی خودم ب این درجه رسیدم خدارو شکرر واقعا که با این سایت اشنا شدم و خدا این اگاهی هارو از طریق شما ب من دادو اما در مورد این فایل استاد من قبلا عاشق این بودم ک لپ تاپ داشته باشم و الان ک دارم واقعا سپاسگزار هستم براش ولی الان دیگه برام عادی شده و ب قولی سیر شدم و دوست دارم ی لپ تاپ اپل بگیرم و فهمیدم ک رسیدن ب خواسته ها نه تنها باعثنمیشه ک ما توقف کنیم بلکه باعث میشه تا خواسته های جدیدی در ما رخ بده….من اصل رو فهمیدم و میخام تا جای ممکن در این راه پرنگتر قدم بردارم خدارو شکر بابت این همه اگاهی راستی خانوم شایسته دیشب ی فایلی از سفر ب دور امریکا دیدم که رفته بودین ماهی هاو کوسه هارو میدیدین چقدددددددددددددددر این رنگ موی جدید بهتون میاد چقدر شما خوشکل هستین و استاد چقدر شما خوش قیافه وهیکل عالیی دارین واقعا تحسین میکنم شمارو وهمه ی دوستان عباسمنشی عزیززز دلم ک انقدر این سایت حس فوق العاده ای ب من میده و ی چیز دیگه ساییتت معرررررکسسسس عالیههههههه احسنتتتت ب این سایت دوستون دارم …
و در غیر این صورت نمیتوان گفت که کسی از ثروت گذر کرده است و اگر هم میگوید که گذر کرده است ،داره دروغ میگه حالا به هر دلیلی
اونی که گشنس رو نمیتونی قانع کنی که از غذا بگذره ،چه مثال بی نظیری ،اون زمانی میتواند از غذا بگذرد که بخورد و سیر شود و این تنها راهه و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت ثروتمندشدن است ،
از زمان بچگی که یادم میاد خداروشکر این مثال هرکه بامش بیش برفش بیشتر ،توذهن من درست ترجمه شده بود ،و خدا شاهده هرموقع اینو میشنیدم ناخودآگاه میگفتم آره دیگه هرکی ثروتمنده پشت بوم خونش بزرگتره و برف بیشتری روش میشینه و برف توی این ضرب المثل تو ذهن من به شکل برکت و نعمت خداوند جا افتاده بود که این هم لطف خداوند بود و همیشه میگفتم خوش به حال اونایی که بامشون بزرگتره و برف بیشتری رو بامشون میشینه و برف رو نعمت خدا میدونستم و تا الان که فک میکنم و تواین فایلم گفته شد توسط استاد اینطوری بوده و حسم گفت بنویسم ،
چقدر از این فایل لذت میبرم و چقدر این فایل آگاهی داره برای من چقدر آگاهی داره ،اگاهی زندگی ساز و حتی آگاهی هایی که آخرت میسازه ،چقدر بی نظیره که یه روزی یه dream board آرزوها درست کنی و عکس خواسته هاتو بچسبونی به اونجا و بگی من اینارو میخوام و بعد به تک تکشون برسی و چند سال داشته باشیشون و بعد که سیر شدی ازشون بخوای بگذری ازشون وبفروشی و ساده زیستی رو انتخاب کنی ،درحالی که ثروتت روز به روز داره بیشتر و بیشتر میشه و تو روز به روز عمیق تر در تمام ابعاد زندگی .
من بیشتر موقع ها توی تجسم بیشتر شخصیتی که بهش تبدیل شدم رو تجسم میکنم به همراه اون خواسته ها و نقطه پایان ولی بیشتر تمرکزم روی شخصیتیه که ساخته میشه و این برام مهمه ،خیلی مهمه و این همون چیزیه که بهش نیازمندیم ،شخصیتی که اون خواسته رو داره ،شخصیتی که اون خواسته رو داره کنترل میکنه نه خواسته اون شخص و کنترل کنه ،مثال میزنم دیشب یه ویدیو از احمد کلاته میدیدم ،این شخص عزیز متخصص فروش اینترنتیه و شماره یک ایرانه در حوزه ی فروش اینترنتی و مشاوره میده به کسب و کارها برای اینکه بتونن اینترنتی بفروشن و فرد بسیار موفقیه و من دیشب که داشتم نگا میکردم ویدیوشو که کوتاه هم نبود و یه ساعت بود و بیوگرافی خودشو میگفت خیلی از چنتا ویژگی هاش خوشم اومد ، اول اینکه این آدم ماسکی نداشت و خودش بود ،هر چیزی که بود در اون لحظه ،یعنی هر چیزی در هر بعدی بود و درک کرده بود ،همون بود در اون لحظه ،کلماتی که استفاده میکرد و…… و تحسین کردم عزت نفسش رو ،وبعد اینکه یه داستانی تعریف کرد ،گفت که من موقعی که کارم گرفت یه ماشین بی ام دبلیو خریدم و اوایل بود که کمی را افتاده بودم و داشتم شناخته میشدم و هی تو ذهنم میگفتم که خب برو با این ماشین بری و ببینننت چه شود و فروش میره بالا و اینا و دقیقا جمله ای که خودش گفت بعدش این بود ،خیلی باصداقت و رک گفتش که شخصیت نداشتم اون موقع و فک میکردم که آره این کار و بکنم و اینا که بگن واو ولی بعدش
درست شد .
این مثال و آوردم که بگم قانون یکیه ،هزاران هزاران اساتید در این حوزه میلیونها کتاب نوشته شده و دوره آموزشی و همه و همه ،از ادیان و شعر و مولانا و سعدی و حافظ و پیامبران و همه و همه از یک قانون پیروی میکنن و دارن یک قانون رو آموزش میدن منتهی از زوایای مختلف به کشل های مختلف ،وگرنه که همه اومدن که بگن (من با افکارم دارم رقم میزنم زندگیمو ) بیندیش و ثروتمند شو یا تو همانی که می اندیشی ،افکار تبدیل میشن به اجسام یا به قول انیشتین که میگه اگر فرکانس خواسته خودتو با فرکانس فعلیت تطابق بدی غیر ممکنه که رخ نده و اتفاق دیگه ای رخ بده و میگه این فلسفه نیست این فیزیک است .
این جمله که تو به آن چیزی تبدیل میشوی که بیشتر اوقات بهش فکر میکنی ،
همه ی اینها حقیقت داره و هر استادی به شکلی بیانش میکنه در این حوزه ،
وارن بافت میگفت که من صددرصد میدونستم که ثروتمند میشم ،،نمیدونستم به چه طریق و از چه راهی اما مطمعن بودم که این اتفاق میوفته ،همه ی اینها داره میگه که تو خواسته تو باور کن که بهش میرسی ومال توا و ایمان داشته باش و شک نکن به قول انیشتین بهش میرسی چون این فیزیکه نه فلسفه ،و نتیجه ی ایمان به چیزی که نمیبینی اما باورش داری ،تجربه اون خواسته توواقعیت زندگیته .
و امام صادق کل داستان جذب و رسیدن به خواسته رو تو یک جمله خلاصه کرده که میگه :وقتی دعا میکنی ،گمان کن که حاجتت پشت در منتظره توا .
یعنی اگر عمیق نگاه کنیم و تفکر کنیم کل داستان تو همین حدیث خلاصه شده ،
خودباوری ،ایمان به خدا ،ایمان به رسیدن ، حرکت برای خواسته (بازکردن در )
در کل میخوام بگم به نظرم اول باید خودمونو در موقعیت های مختلف در آینده قرار بدیم و تصور کنیم که در موقعیت های مختلف چه رفتاری داریم چه ویژگی داریم ،چطور خودمونو بروز میدیم در موقعیت های مختلف و این بی نهایت معجزه اساست چون من همانم که می اندیشم و هرآنچه که آدمی عمیقأ تصور کند و احساس کند بهش میرسه ،چون اصلا راه دیگه ای نیست ،وقتی که تصمیم بر اینه به سمت شرق حرکت کنم ،چطور غروب رو ببینم؟؟؟
و من خودم به شخصه این موفقیت رو دوست دارم موفقیتی که آرام آرام رقم بخوره در تمام ابعاد چون این موفقیته که شخصیت میسازه ،این موفقیته که بزرگ میکنه منو ظرف منو و قانونش هم اینه و این موفقیتیه که پایداره ،
این که روی خودم کار میکنم و دارم با روی خودم کار کردنم تبدیل به شخصیتی میشم که ثروت سراغش بیاد رزق دنبالش بدوا ،ذهن ثروت ساز و از هر لحاظ خداگونه و هماهنگ با آگاهی روح در تمام جنبه ها ،کافیه من فقط روی خودم کار کنم و به الهاماتم عمل کنم و بقیش بامن نیست ، و این چیزیه که از استاد یادگرفتم که پکیج کامل رو از خدا بخوام نه فقط ثروت نه هم ثروت هم معنویت هم آرامش هم سلامتی و هرروز بهتر و بهتر شم از هر لحاظ ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و خدیجه اومد تو مسیرش تا اسلام رو تبلیغ کنه ،پیغمبر روی خودش کار کرد فقط و امثال مولا علی رو خدا براش سرباز قرار داد که با جان و دل کمکش کنن تا پیامبر به خواستش برسه ،پیامبر فقط روی خودش کار کردو علی (ع)داوطلبانه در بستر پیامبر خوابید ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و حالش و خوب نگه میداشت و یهو شخصی مثل سلمان فارسی ایده ی حفر خندق میداد و بزرگترین جنگشو پیامبر بدون خون ریزی پیروز میشد ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و به الهامات عمل میکرد و ایده ها میومد براش ،افراد میومد براش ،درزمان مناسب هدایت میشد که هجرت کنه ،در زمان مناسب میگفت که برید عهدنامه رو بیارید و درحالی که عهدنامه توسط موریانه خورده شده بود ،پیامبر فقط تسلیم بود و احساسشو خوب نگه میداشت و بقیه رو خدا براش انجام میداد ،مارمیت اذرمیت لکن الله رمی
پس بدانم که تنها راه گذر از ثروت تجربه ی ثروت است و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت بازهم ثروتمندشدنه و هیچ راه دیگه ای نیست و خداوند مقدر کرده که من ثروتمند باشم و ثروتمندشدن تقدیر منه سرنوشت بلا تغییر منه
و اینکه من فقط روی خودم کار میکنم و روی شخصیتم روی تمام جنبه های شخصیتم ،دوستان کارکردن روی باورها همون کار کردن روی شخصیته فرقی ندارن باهم به قول علی(ع) مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت وگفتارت تبدیل به رفتارت ورفتارت تبدیل به اعمالت واعمالت تبدیل به شخصیتت وشخصیتت سرنوشت تورا رقم میزند ،هر تصویری که از خودم ساختم در آینده ،قطع یقین همان تصویریه که درحال حرکت به سمت اونم و نمیتواند اتفاق دیگری بیفتد چون این فیزیک است نه فلسفه ،این قانون خداونده و وعده ی خداوند که من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده رو ،
هیچ بچه ای نگران وعده ی غذایی بعدش نیست ،چون به مهربانی مادرش اعتماد داره پس ما هم به اندازه اون بچه به خدا اعتماد داشته باشیم به خدایی که خیلی مهربانتر از پدرو مادره برای تک تک ما ،خدایی که بی قید و شرط عشق میورزه اگر ما درمسیر درست باشیم اون عاشق ترینه.
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 138
یادمه قبل از اینکه وارد سایت بشم و از قانون جهان آگاهی داشته باشم وارد معاملاتی از خرید ملک میشدم که پورسانت میلیاردی در پی داشت هر فایلی رو که به دست میگرفتم با اینکه خریدار و هم پیدا میکردم و جلسه هم برقرار میشد همه چیز تموم میشد ولی وقتی به مرحله پایانی میرسید کنسل میشد چند تا فایل اینطوری برام اتفاق افتاد تا جایی که دیگه بیخیال شدم و گفتم من مال این حرفا نیستم و کنار کشیدم چرا با آگاهی الآنم چون باور نداشتم چون نمیتونستم باور کنم که به حساب منم میشه میلیاردی پول واریز بشه چقدر ذهنم مقاومت میکرد و من چقدر زمان میزاشتم و رو فایلای کار میکردم و خریدارو پیدا میکردم و سر ملک هم میبردم و تائید میشد ولی در آخر که کار باید تموم میشد بنا به دلایلی بهم میخورد و ما با اینکه کلی وقت گذاشتیم زمان گذاشتیم انرژی گذاشتیم به سرانجام نمیرسید و تمام این که به فرجام نمیرسید باورهای محدود کننده من بود که نمیتونستم قبول کنم برای اینکه من تکاملمو طی نکرده بودم ظرف وجودم و افزایش نداده بودم من هنوز یه فایل کوچیک و به فروش نرسونده بودم و میخواستم ره صد ساله رو یک شبه برم البته این آگاهی رو بعد وارد شدن به سایت فهمیدم و متوجه ایراد کارم شدم که چرا اتفاق نمیافته چون همه چیز تکامل میخواد و من باید تکاملمو طی میکردم
ساده زیستی رو من اینطور تو ذهنم ساخته بودم که هر چقدر فقیر تر باشی ساده زیستی مثل اماما که ساده زندگی میکردن و همیشه من با خدای خودم این و میگفتم که اگه من میخوام با ثروتمند شدن از خدا و اهل بیت دور بشم من این ثروت و نمیخوام با ناله و گریه وای که چه بلایی من سر خودم آوردم با این باورهای صد من یه قازی که هر چقدر من ثروتمند بشم از خدا دورتر میشم تا اینکه با این سایت الهی آشنا شدم و وقتی استاد در رابطه با ثروت و خداوند حرف میزد یکی میخواست که بیاد فک من و از زمین جم کنه که مگه داریم مگه میشه پس این همه حرفایی که شنیدم چی اونا چی میگن استاد از چی داره صحبت میکنه یعنی تمام اون حرفایی که شنیدم پوچ و بی فایده بوده وای که چقدر من از خدا دور بودم و از وقتی که به این آگاهی رسیدم باور کنید زندگی من صد به هزار تغییر کرد روش زندگی کردنم روش فکر کردنم روش نگاه کردن به جهانم روش نگاه کردن به خودم به خانوادم به اطرافیانم چقققققدر تغییر کرد و این روش تغییر هنوز ادامه داره و هر روز نسبت به روز قبلم بهتر میشم و همیشه بابت زمان حالی که دارم سپاسگزار خداوندم هستم و روز به روز این زمان حال و بهتر و بهتر میکنم خدای من چه روز شمار فوقالعاده ای برام بود امروز خدایا شکرت رد پای امروزم
این جمله که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست واقعا زیر و رو کرده باور های منو
دفتر های قبلیمو که دیدم این جمله توش بود و تاریخ های درهم که فکر میکنم حدود دو سال میشه از تحول اساسی باور های من میگذره با ورود به سایت و البته یه ساله که جدی پیگیر هستم جدیتم بیشتر از وقتی شروع صد که قانون سلامتی نزدیک عید اون سال اومد رو سایت و فایلشو تو اینستا دیدم از اونجا به بعد آموزش های استاد برام قابل باور تر شد و ذهنم کمتر مقاومت کرد از یه جایی به بعد شد روتین زندگیم اومدن به سایت و گوش کردن به هدایت رب مهربان
و حذف و بهبود ترمز های ذهنی
زیبا بین تر شدم
کامنت خوندم کامنت نوشتم
بخشی کتاب های استاد رو به لطف الله گرفتم و سعی کردم عمل کنم تمرینا رو انجام که دادم نتایج که اومد وقتی دیدم انقد ساده میشهه خدا برات خواسته هاتو رقم میزنه
هدایتت میکنه
به همچین سایت پر از اگاهی و استاد و مریم جان که بشن الگو برات که راحت تر درک کنب بفهمی عمل کنی به قانون
شاید هنوز خیلی رشد چشمگیر از دید بقیه نباصه ولی من میبینم تغیراتو
از قبل خیلیی بهترم احساسم خوبه راحت درخواست میکنم راحت به دست میارم
ارادم بیشتر شده
ایمانم بیشتر شده
چقدر به خدا نزدیک تر شدمم
استاد این فایل چقدر ارزشمنده چه اگاهی های نابی رو یاداور شدی بهمون
عاشقتم خدای من شکرت هدایتم کردی به این اگاهی های ناب
خدایا شکرتتت
این باور که لازم نیست جیزیو بفروشی تا چیزیو بدست بیاری
اینکه تو میتونی ثروت بسازی و بدست بیاری
اینکه بزرگ تر میشه ظرف وجودت با رسیدن به خواسته هات به دنیا خدمت میکنی
تنها راه گذار از ثروت رسیدن بهش و سیر شدن ازشه
چقدر تجربه که میتونیم با ثروت داشته باشیم
استاد اندام رویاییتون چقدر انگیزه میده که منم عمل کنم به قانون سلامتی
چقدر حس خوبیه طلوع خورشید تو تمپا
ازادی مالی واقعا زیباست
دیشب سریال زندگی در بهشت رو میدیدم و تحسین میکردم اینکه تو خونه خودتون حسکی سوار شدین و لذت میبرین چقدر منم این تجربه رو دوس دارمم یه خونه روی اب وسط بهشت
خدای من
الان که راجع به رفتن به جاهای جدید و تجریه های جدید حرف زدین چه حس خگبی دلشت تجسم این حد از ازادی
هر جا دلت خواست رها و ازاده میری و لذت میبری دلت میخواد مطالعه کنی؟ یه مدت تنها باشی بری یه جای جدید رو هم کشف کنی
بزرگ تر شی
واقعاا زیباست
کامنت نوشتن خیلی کمکم میکنه بیشتر فکر کنم خدایا شکرتتت باید بارها این فایلو ببینیم و هر بار هم چیزای جدید یادمیگیرم شکرت
یادمه اولین بار که اسم این فایل رو دیدم تعجب کردم اما یکی از بهترین فایل ها بود برام که «درک» کنم «چرا باید ثروتمند بشم»…
وقتی یه نگاهی به ثروتمندان میندازم مثلا سلبریتی ها بخصوص امریکایی.. می بینم که دقیقا همین الگو برای خیلیاشون صدق میکنه .. اولش خیلی بریز بپاش میکنن ، اینو بخرن ، اونو بخرن ، یه عالمه لباس .. ملک های مختلف ،جواهرات مختلف، کروزها، جزیره و … اما بعد یه مدت براشون تکراری میشه و اون ولع میخوابه و اتفاقا اونهایی موفق و محبوب میمونن که عاشق کارشونن و چون در مدار ثروت هستند لاجرم ثروت از در و دیوار براشون می باره ولی در این مرحله عشق به کار و خلاقیت پررنگتره تا ثروت براشون که البته ازش گذر کردن..
*نکته مهم اینه که به خواسته هام برسم بعد تصمیم بگیرم که میخوامشون یا نه
همین رسیدن به خواسته ها باعث میشه اعتماد بنفس و لیاقت ما تقویت بشه و رشد کنیم و به خواسته های بعدی هم راحتتر برسیم و تکامل سرعت بگیره
خداروشاکروسپاسگزارم بابت دنیای لبریزازثروت که باباودهای مثبت وذهنی بازوپاک ورسیدن به احساس عالی درکنارشکرگزاری درونی می توان به راحتی به آنچه که روزی خواسته ات درجهت رشدوپیشرفت بوددست پیداکرده ویک زندگی سالم ،ساده وخوشبخت راتجربه کنی.
یادم می آیدکه ازنوجواتی همیشه دوست داشتم مستقل باشم ،درکناردرس خواندن سرکاررفته وچون بچه بزرگ خانواده بودم هرچه کارمی کردم عالی ترین موادغذایی رابرای خانه می خریدم وجایی که تولدیاعروسی بودکادوی آن مراسم رااکثراطلا می خریدم وخودم هم بیشتربرای خودم طلا پس اندازمی کردم ولی به مروربه دلیل عدم آگاهی این حمایت ها،پشتش چه ازجانب من وچه خانواده توقع هایی شکل می گرفت که آسیب جدی داشت
اماهمین آسیب هابادعوت خداوندوهدایت زیبایش به این سایت وفقط گوش کردن وعمل کردن به صحبتهای ناب استاد، باتمام وجودم وباعشق ولذت آغوشی که هرلحظه بازبودبرای هرگونه تغییردرونی برای رشدوپیشرفتم درتمام زمینه ها…..
وقتی روزبه روزآگاه ترمی شوی ،رفتن به گذشته ناراحتت نمی کندچه بساخداروبابت تک تک آن لحظات شاکری چون تمام رفتارهای مخرب دیروزت سکوی پرتابی می شودبرای باورهاونوع نگاهت به اینکه امروزعاشق ثروتمندشدن می شوی وهرروزبااحساس عالی ولبریزازآرامش محض ،قوانین جهان هستی رادرجای جای وجودوزندگیت رعایت کرده ودراین لحظه هست که به راحت ترین شکل ممکن آنچه خیراست وموجب رشدوپیشرفت خودوجهان می شوی ،خداوندتورابه سمتش هدایت می کندوباورمی کنی که تنهاراه رسیدنِ باعشق به خداوندداشتن ثروت است،ثروتی که خداوندبه توعطامی کندوآن وقت است که هرلحظه شکرگزارتر شده وخداوندهم تورامی افزایدکه استادمان درقدم هابه شیوایی آن رابیان می کنند،بعد تومی توانی بخشیدن راباتمام وجودوعشق تجربه کنی وازداشته هایی که داری راحت بگذری وآنچه که خواست خداونداست به طورواقعی پذیراباشی.
من انتخابم آرامش بودودرک خداوندی که امروزتمام وجودم رادربرگرفته وهرچه خواستم درطبقِ اخلاص به من عطاکرده است ،یک زندگی بهشتی آن طورکه دوست داشتم وعزیزدلی که کنارم هست وروحیات بسیار سازگاری درهرزمینه ای باهم داریم وخوشبخت،ثروتمندوسعادتمنددرکنارخداوندواستادعزیزمان دراین مسیرزیباوسراسرلذت بخش درحرکت هستیم وهرروزهدفمندادامه می دهیم.
همهسلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان مهربانم.
خیلی دوست دارم با خودم صادق باشم تا دلیل نتایجم رو خوب بفهمم. حالا میرم سراغ جواب دادن به سوالات استاد
1- کجاها مقاومت ذهنی شما باعث شده که به خواسته هاتون نرسید؟
من 50 کیلومتری شهرم کار میکنم و 8 ساله هر روز این مسیر رو میرم و برمیگردم خیلی دنبال انتقالیم بودم به نظر خودم، با خودم میگم من که چندین بار درخواست نوشتم و پیگیری کردم پس چرا اتفاق نمیفته؟
من این فایل رو چندین بار گوش دادم اما امروز تصمیم گرفتم همزمان نکته برداری کنم و این کار رو کردم.
از وقتی عضو سایت شدم سعی میکنم دلیل همه ی اتفاقات اطراف رو خودم بدونم یعنی اول قبول کنم این چیزی که دارم تجربه میکنم خودم خواسته یا ناخواسته خلقش کردم به جای اینکه توی شرایطم بد غر بزنم و دیگران رو مقصر بدونم. امروز وقتی استاد گفتن بعضیها این طوری فکر میکنن که ممکنه به خواسته ام برسم اما بعد خوشم نیاد، دیدم توی ذهن من هم ناخودآگاه همین فکر هست. گاهی فکر میکنم ممکنه انتقالی من درست بشه اما بعد از محیط جدید خوشم نیاد دیگه راه برگشتی هم ندارم. این توضیح رو بدم که اوایل که به اینجا که در حال حاضر کار میکنم اومده بودم خیلی شرایط بدی داشتم و بعد که به سایت عباسمنش هدایت شدم کم کم شرایطم خوب شد. همه چیز خیلی خوبه. حالا گاهی ترس میاد سراغم که چرا می خوای انتقالی بگیری ؟ فقط به این دلیل که هر روز داری 50 کیلومتر رفت و آمد میکنی؟ اگه محل کار جدید خوب نباشه، با همکارا مشکل داشته باشی، ارباب رجوع بد رفتاری کنن یا نه بدرفتاری نکنن ، اونقدری که اینجا برات احترام قائلن اونجا بهت احترام نذارن و … بهتر نیست همین جا بمونی، حالا سختی رفت و آمد که چیزی نیست تحمل کنی؟ خلاصه اینکه متوجه شدم خودم مانع انتقالی خودم هستم نه دیگران، نه قوانین، نه شرایط.
این ترس بیرون رفتن از محیط امن باعث عدم پیشرفت من شده نه فقط در این زمینه بلکه در همه ی زمینه هایی که به ظاهر می خوام پیشرفت کنم اما نمیشه.
با خودم گفتم این شرایط خوبی که من الان دارم حاصل تغییر باورهام هست پس هر جا برم میتونم با همین باورها شرایط دلخواهم رو بسازم. این باور احساس قدرت بهم میده.
2- اون جایی که فکرتون راجع به ثروت درست کردید و نتیجه گرفتید ؟
چند سال پیش ماشین 207 ثبت نام کردیم مبلغی رو موقع ثبت نام باید پرداخت میکردیم و مبلغی هم موقع تحویل ماشین. برای پرداخت قسط دوم می خواستیم پرایدمون رو بفروشیم اما چون دیده بودم بعضی ها دو تا ماشین دارن این خواسته در من هم به وجود اومد و یه وام گرفتیم و قسط دوم ماشین هم پرداخت شد بدون اینکه پراید رو بفروشیم اون موقع هنوز با سایت عباسمنش آشنا نشده بودم.
توی این فایل استاد گفتن فکر نکنید با رسیدن به یک خواسته تون پول ندارید به خواسته ی دیگرتون برسید. با رسیدن به هر خواسته تون و هر آرزوتون ذهنتون، باورهاتون و ظرفتون بزرگتر میشه برای رسیدن به خواسته های بیشتر. ذهن من خیلی مقاومت داره چون ما از بچگی یاد گرفتیم که برای رسیدن به یه چیز بزرگ مثلاً خونه باید از خرج های غیر ضروری دیگرت بزنی وگرنه صاحب خونه نمیشی و یه جایی توی فایل های استاد یادمه که استاد میگفتن زمانی که بدهکار بودم با پولی که می ساختم برای خودم کفش نمی خریدم با اینکه کفش نداشتم و میگفتم اول باید بدهیم رو بپردازم.
خلاصه اینکه ذهنم خیلی مقاومت داره راجع به این مورد و جوابی که به خودم میدم اینه که زمانی میتونیم این رو بگیم که مبالغ زیادی پول بسازیم.
خیلی دوست دارم جواب قانع کننده ای بگیرم، میدونم که هر چی که استاد میگن درسته اما بعضی حرف ها رو که درک نمیکنم هنوز در مدارشون نیستم. در پناه الله یکتا شاد و سلامت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
فاطمه جان این خیلی خوب هست که باگ ها را شناسایی کردی ومیدونی که برا پیشرفت بیشتر باید از نقطه امن بیرون بیای احسنت به تو فقط کافیه یه قدم برداری وتوکل کنی بقیه کارها را جهان وخدا انجام می دهند
تو کامنت اشاره کردی که استاد در فایلها میگفتند زمانی که بدهکار بودم عزیزم توجه کن بدهکار این کلمه همراه خودش استرس ونگرانی داره باعث میشه عوض آنکه تمرکزت را بزاری رو اصل ذهنت درگیر این نگرانی ها واسترس وتشویش شود
به نظرت چرا استاد بارها وبارها تو فایلهای مختلف اشاره کردند که نه پول قرض بدی نه قرض بگیری چون هر دو این کار احساس کمبود ،شرک ونگرانی به همراه دارد درسته استاد گفتند کفش نخریدند با وجود اینکه کفش نداشتند وتلاش کردند بدهکاری اشان را پرداخت کنند چون دیگه میتوانستند با آرامش خاطر بر اهدافشون تمرکز کنند ونکته دیگه برا بدست آوردن ثروت بیشتر باید ثروت در زندگیت جاری باشد یعنی باید خرج کنی تا ثروت بیشتری وارد زندگیت بشه
در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سپاسگزارم فهیمه جان دوست عزیزم. بله درسته ، همون طور که گفتید اول باید مسائلی که باعث بر هم زدن آرامش هست رو حل کنیم توی این مثال اول باید بدهی ها پرداخت بشه که عامل احساس بد از بین بره بعد با تمرکز بیشتر میتوان به دنبال تحقق خواسته ها قدم برداشت.
خیلی ممنون از جواب قابل فهم، ساده و کاربردی شما فهیمه جان.
امیدوارم همیشه در مسیر مستقیم و هدایت پروردگار بمونی و به خواستههای بزرگت برسی.
در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همفرکانس های نازنینم
استادِ عزیز احساس من از اومدن این فایلهای روز شمار رو سایت و کاهش فعالیتتون در سایت بیانگر یک چیز است و اونهم چیزی نیست جز اینکه خبر آمد که خبری در راه است که قطعآ خیر و میمون خواهد بود.
در تائید صحبت هاتون در خصوص اینکه تنها راه گذر از ثروت و یا هر چیزی به نظرم، تجربه آن است. همه ما مثال های زیادی رو می تونیم از دوران کودکی تا الان مثال بزنیم. چیزهایی که آرزوی داشتنشون رو داشتیم و وقتی که بهشون رسیدیم بعد مدتی رهاشون کردیم و دیگه اون جذابیت گذشته رو برامون نداشت.
وقتی که گفتید 107 تا از خواسته ها و آرزوهایتان را بنویسید و در گوگل درایو گوشیتون ذخیره کنید من همانوقت اینکارو کردم. و اکنون خواندن دوباره اون خواسته ها منو یاد این جمله شما انداخت که وقتی که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون حرکت میکنیم، خیلی از خواسته هامون حتی قبل از اینکه بهشون برسیم؛ تغییر می کنند و دیگه خواسته ما نیستند و اونها رو دیگه نمی خواهیم.و این مساله رو به عینه تجربه کرده ام. دلیلش هم تغییر نیازها و ظرف درونی ماست.
یکی از خواسته هایی که من همواره داشتم و ممکنه برای خیلی ها داشتن این خواسته جذاب باشه؛ داشتن باغ یا خانه باغ است. این خواسته من چند سال پیش تحقق پیدا کرد و من و برادرانم یه باغ 2500 متری کنار سد ایلام خریدیم که ویو بی نظیری داشت و درختان زردآلو و گردو و آلو سبز و سیب و توت بسیار خوشمزه ای داشت. بقدری جذابیت این باغ برایمان زیاد بود که انگار بهشت رو تجربه میکردیم آنجا. آب فراوان ، خنکی باغ، درختان میوه ارگانیک، محیط دنج و آرام، استخر روباز برای شنای بچه ها و آب سد برای شنای خودمان. طوری شده بود که آخر هفته همه دوس داشتند اونجا باشند و اطرافیان هم توقع داشتند دعوتشون کنیم اونجا و پس از مدتی جوری شده بود که همه می اومدن اونجا و ما مشغول پذیرایی کردن می شدیم. و راضی نگه داشتن همه هم عملا مقدور نبود و آنوقت ها با قانون آشنایی نداشتم و از گوشه و کنار حرف هایی می شنیدیم که حکایت از توقع های عجیب و غریبی داشت. خلاصه کار به جایی رسید که کار کردن و پذیرایی سهم ما شد از باغ و لذت و تفریحش مال دیگران! و این نارضایتی ها کم کم به حدی رسید که عطای باغ را به لقایش بخشیدیم و باغ رو فروختیم. تجربه این موضوع سبب شد که داشتن باغ از لیست خواسته هام حذف بشه و اگه دوست داشتم در چنین فضاهایی باشم به راحتی اجاره کنم و لذتش رو ببرم و درگیر زحمت و مسائل جانبی باغداری نشم.
استاد در یکی از فایلهای سفرنامه از خواستتون برای داشتن کشتی کروز گفتید و بیاد دارم که حتی تا نهایی کردن خرید اون پیش رفتید و بعدش متوجه شدید که داشتن اون با روحیات شما سازگاری نداره و اون خواسته از لیست خواسته هاتون حذف شد با اینکه یک خواسته لاکچری و جذاب بود. اونزمان که ما باغ رو گرفتیم بعلت اینکه در ب باغ بروی سد باز میشد از یکطرف و من عاشق شناو ورزش های آبی بودم، تصمیم به خرید یک قایق بادی پنج نفره گرفتم و برام قایق سواری در پشت سد خیلی جذاب و لاکچری بود و بصورت تکاملی زود نحوه پارو زدن و کنترل قایق رو یاد گرفتم و نوبتی همه دوست داشتن سوار قایق بشن و من شده بودم مثل مسافر کش ها دائما در حال رفت و آمد و جابجایی مسافر بودم و چون فقط خودم بلد بودم پارو بزنم اینکار منو حسابی خسته می کرد و از ور هم جمع کردن و شستن قایق چند ساعت طول می کشید و اغلب هم دست تنها میشدم هنگام شستن و خشک کردن و جمع کردن قایق و این مسائل سبب شد که به ندرت از قایق استفاده کنم و با اینکه چند سال از اون زمان گذشته، ولی قایق رو دارم و دوست دارم اگه فضایی فراهم شد ازش استفاده کنم بخصوص الان که دخترم شینا بزرگ شده و براحتی میتونه شنا کنه و من نگرانی ازین بابت ندارم.
داشتن این تجربه ها سبب میشه که آدم هزینه و فایده مسائل رو بسنجه و انتخابهایی کنه که بیشترین منفعت و رضایت و کمترین هزینه و زحمت رو داشته باشند. یادم میاد قبلنا دوس داشتم اگه فرد بسیار ثروتمندی شدم در همه شهرهای مهم خونه داشته باشم. این آرزو برای کسی که تجربه داشتن خونه رو تو شهر دیگه نداره ممکنه جذاب باشه ولی وقتی با مسائل واقعی اون در عمل مواجه میشی قطعا چنین آرزویی رو نخواهی داشت زیرا به جای داشتن خانه میتونی بهترین خونه یا هتل رو برای مدت مشخصی اجاره کنی و لذتشو ببری . کاری که استاد تو این فایل توضیح دادن انجام داده و در سفر اخیرشونم دیدیم اینو یا گفته دوستمون در کپشن این فایل که ایلان ماسک حتی خونه خودشم فروخته و خونه نداره (البته این خونه نداشتن، با خونه نداشتن مسئولین قطعآ متفاوت است! استیکر چشمک)
هر چقدر که ما نیازهامون رو داریم تجربه می کنیم؛ بیشتر به بی نیازی میرسیم؛ بیشتر میفهمیم که میشه از سادگی لذت بیشتری برد؛ بیشتر می فهمیم که بی نیازی شیکتر و لاکچری تره؛ بیشتر با خودمان و درونمان در صلح قرار می گیریم و به جای درگیر حواشی بودن، زندگی رو زندگی می کنیم.یا حق
تجربه ای که نوشته بودید رو ،عینن تجربه نکردم منتهی دور واطرافم از این جنس آدما زیاد میبینم که آدمهای کاملا سو استفاده گری هستن .
اکثرشونم فک میکنن چون طرف، تو مناطق روستا نشین یا خارج از شهر،خونه باغی خریده ینی مفت خریده ،اگه میوه ای اونجا هست ینی مفته ،اگه میان اونجا فک میکنن هیچ مزاحمت و زحمتی ندارن و همه چی مفته !
واقعن نمیدونم این طرز فکر از کجا اومده که متاسفانه تو کشور ما خیلی رایجه .
در صورتی که از زبون کسانی که خونه باغ دارن ،میشنوم که بنده خداها خیلی بیشتر از دعوت بقیه تو خونه هاشون، اذیت میشن .
هم هزینه میکنن هم وقت برای تمییزی ومرتب بودن اونجا میزارن .هم امکانات وشرایط اونجا بالاخره سخت تره .رفت وآمدم هم همین طور وصدها دنگ و فنگ دیگه ای که داره .
طرف همچین مکانی رو برای آرامش وآسایش خودش وخانواده ی شخصی خودش میگیره ولی از خانواده های دست اول بگیر تا الی آخر همه توقع اونجا اومدن دارن !!
واقعن چرا؟!!!!
اینم مثل همه ی ملکی که طرف داره ،کاملا شخصی برای خودشه .چرا همه فک میکنن کسی که خونه باغ میگیره بایدبقیه هم ازش استفاده کنن؟!!!
خب چیزی که من متوجه شدم از این دردسر ها واذیت شدنها ،اینه که من از اعتماد به نفس وعزت نفس بالایی برخوردار نیستم .
هر زمانی هرجایی به هر علتی کسی از من سواستفاده کنه وباعث آزار واذیتم بشه ینی من شهامت دفاع از خودم وشهامت «نه »گفتن رو ندارم .
نکته ای که تو بالا بردن اعتماد ب نفس من خیلی مهمه .
اینه که قضاوت بقیه برام ارزشی نداشته باشه .
واین که توقعات بقیه به اندازه ی توانم باید باشه .
الویت، راحتی و آرامش و آسایش خودم باشه نه دیگران .
این ینی من برای خودم ارزش قائل هستم .
این ینی من ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم کسی وارد حریم خصوصی من بشه حتی نزدیکان وعزیزان اطرافم .
اینو میدونم وبه خودم میبینم که اگه روزی همچین خونه باغی داشته باشم خیلی راحت احساسمو به اطرافیانم میگم .
میگم که اینجا رو خریدم برای آرامش خودم وخانواده ی خودم .
اینکه هرکس هر زمانی که خاست بیاد باید با من هماهنگ کنه واگه شرایط ما
اوکی بود وخودم وخانوادم تمایل داشتن میگم تشریف بیارید .
ولی اگه به هر دلیلی دلم نمیخواست کسی بیاد خیلی راحت به طرف مقابلم میگم ببخشید این هفته شرایطمون اوکی نیست .
باید یاد بگیرم بدون توضیحی به طرف نه بگم .
ملک مال خودمه. خودم صاحب اختیارش هستم ،هر زمانی که خودم دلم خاست ،استقبال میکنم که بیان
دلمم نخاست راحت میگم نه !
حتی اگه طرف زنگ بزنه بگه اونجایید، میتونم بگم بله ولی دلمون میخاد تنها باشیم.
حالا اونا میخاد هر قضاوتی که دلشون میخواد راجع من بکنن.
بگن طرف خسیسه .طرف ندید بدیده !
هرچی دوست دارن بگن واقعن برام مهم نیست.
مردم یاد گرفتن فقط هر وقت که هرآدمی براشون منفعت داشت رو تحویل بگیرن اونم تازه تا زمانی که منفعتی هست .به قول خودتون بماند که بعد از خوردن وریخت وپاششون و وتفریح کردن میرن وحرفای زیادی پشت سر آدم میزنن .
پس نباید به همچین آدمایی باج داد.
میدونی خط ونشون کشیدنهایی که اولش آدم براشون میشکه شاید اولش سنگین باشه بعد عادت میکنن و حد ومرز خودشونو میفهمن .
حتی راجع به صبونه خوردن وغذا خوردن هم توضیحات لازم رو بهشون میدم .
هر زمانی که خودم تمایل دارم وفک میکنم باید دعوتشون کنم ،به خونه باغ دعوت میکنم واز صفر تا صد مسولیتشو گردن میگیرم .
اما زمانی که من لزومی نمیبینم که مهمونشون کنم .علنا با شهامت میگم ما میخواهیم ناهار یا شام فلان چیزو بخوریم شما هم هرچی دوست داشتید تدارک ببینید.
من اینکارو بارها انجام دادم البته خونه باغ نداشتم اما برای تفریح جاهای دیگه .
چون تجربه کردم که تا نگم متوجه نمیشن وخیلی کم کاری میکنن .تازه توقع هم میکنن .بنابراین انقد صاف و ساده میگم که چکار کنن که هر کی میاد مهمون خودش باشه .
در گذشته وقتی پارکی یا مسافرتی یا جایی میرفتیم همیشه اذیت میشدم واز همه بیشتر حرص میخوردم اما الان با خیال راحت میرم طوری که تمرکزم به خوش گذرونی خودمه .
بازم اگه جایی ببینم کسی سواستفاده میکنه و سنت رو رعایت نمیکنه خیلی دوستانه و محترمانه بهش تذکر میدم .
ما خانواده ی پر جمعیتی بودیم و همیشه دوست داشتیم کنار هم باشیم باید این روش رو پیاده میکردم تا به همگی به یک اندازه خوش بگذره .
حتی شما اشتباه میکردید بابت قایق بادی ،طبق میل اونا پیش میرفتید.
حتی برای جمکردنش درخاست کمک نمیکردید.وتنهایی اذیت میشدید.
همیشه بقیه از آدمهایی که زیادی مهربونن،سو استفاده میکنن .
مهربونیت وگذشت زیاد ،همیشه به آدم صدمه وارد میکنه .
ما که قادر به تغییر اونانیستیم .پس باید برای آرامش خودمون ،خودمونو تغییر بدیم .
با تغییرات ما ،بقیه هم تغییر میکنن .
زمانی که من حد ومرز برای خودم میزارم بقیه هم ناچارن حتی بر خلاف میلشون هم که باشه رعایت کنن .
واین مهمه !
اینجاست که شخصیت من شکل ثابت به خودش میگیره ودیگران نمیتونن سو استفاده کنن .
جالب اینجاست که خیلیا خودبه خود حذف میشن چون اونا هم فرکانس با من نیستن .
وکسانی که با من هم مدارن،با تغییرات من ، اونا هم تغییر میکنن وبعدما میتونیم در کنار هم لحظات زیبا و خوشی رو بگذرونیم .
پاک کردن صورت مسئله،مشکلات رو حل نمیکنه وخیلی از لذتها را از ما میگیره .باید یاد بگیریم خود مسئله رو حل کنیم .
چون احساس کردم دوست داشتید شرایط قبل رو داشتید اما نه با اون وضع قبلی ، تجربمو نوشتم.
قوی باش تا بتونی به سبک مورد علاقه ی خودت زندگی کنی .
امیدوارم در هر جای این جهان هستید خوش و خرم باشید .
ممنونم دوست عزیز از اینکه وقت گذاشتید و نطرتون رو برام کامنت کردید.کامنت های شما رو از دوره قانون آفرینش بیاد دارم و تحسینتون میکنم بخاطر تلاش و استمراری که در این مسیر زیبا دارید . بخصوص گفتگوهای ذهنی و مواردی رو که در اون به خوبی عمل نکردید رو صادقانه می گید و این نشان از شهامت و عزت نفس بالای شما داره.
هدفم از نوشتن مثال هایی که اشاره کردم این بود که هر کدوم از ما ممکنه در مقطعی از زندگیمان آرزویی داشته باشیم ولی در طی این مسیر ممکنست با افزایش آگاهی ها و رشدمان دیگه اون مورد از لیست خواسته هامون حذف بشه یا با تجربه کردن موارد مشابه رو نخواهیم تجربه کنیم.و اتفاقاتی که در کامنت شرح دادم مال زمان قبل از آشنائی من با استاد است.
وقتی که داشتم کامنتت رو می خوندم یا همین الان که دارم براتون مینویسم لبخندی دائمی دارم و وقتی دلیلش رو فکر کردم دیدم این مطالبی که نوشتید دقیقآ منطبق است بر شخصیت و تصوری که من از شما دارم. منظورم اینست که بعنوان مثال اگه مسابقه ای بود یا از من می پرسیدن که شما در چنین مواردی، چگونه عمل می کنید؟ من با درصد بالایی میتونستم واکنش های احتمالیتون رو حدس بزنم و این نشون میده که شما خودتونین و نقش بازی نمی کنین و این ارزشمنده.
منم یه شخصیتی دارم که اجازه نمیدم کسی ازم سوء استفاده کنه یا بقول معروف هندونه زیر بغلم بگذاره.بذار با یه مثال اینو توضیح بدم:فرض کن انگار فردی مهمان خانه شما شده؛ خوب! شما وظیفه خودتون می دونید که از مهمان پذیرایی کنید؛ خوب! حالا اگه این شخص هنگام مهمانی به شما کمک کرد، لطف کرده و شما قطعآ رضایت بیشتری خواهید داشت و اگه کمک نکرد هم خطایی مرتکب نشده است.حالا فرض کن نوروز است و هر روز یه نفر مهمان خانه شما میشه! مثلا امروز پدر و مادرتون فردا برادرتون پس فردا خواهرتون و همینجور اقوام درجه یک خودتون و شوهرتون اونوقت است که شما قطعـآ رضایتمندیتون کم میشه چون هر روز دارید سرویس میدین در حالی که اگه همین افراد هر کدوم در ماه های مختلف میومدن شما خیلیم خوشحال میشدین. میخوام اینو بگم ذات بعضی خواسته ها حواشی خاص خودش رو داره که زحمتش به فایده اش برامون نمی ارزه و اونوقت است که دیگه داشتن اون برامون منتفی میشه. منم اگه الان بهم بگند یه خونه باغ با کل امکانات بهت میدیم و هیچ کسی هم نمیتونه ازش استفاده کنه مگه خودتون بخواهید و کسی مزاحمتونم نمیشه و همه چی اوکیه باز قبول نخواهم کرد چون فایده نگهداری اون برام از لذتی که اونجا میخوام ببرم کمتره؛ حتی اگه نگهبان و کارگر داشته باشم. و ترجیح من اینست که شیک و مجلسی برم از یک مکانی استفاده کنم و بهاش رو بپردازم و لذت ببرم و هیچگونه مسئولیتی نداشته باشم. مثل استاد که به جای اینکه خونه های متعدد داشته باشه خونشو فروخت و در مسافرت اخیرش رفت یه مکانی رو برای اقامت اجاره کردن. ممنون و سپاسگزارم بابت نکاتی که در کامنتت بیان کردید. سال نو رو بهتون تبریک میگم و آرزوی تجربه بهترین لحظات رو براتون در کنار خانواده دارم. یا حق
انقدی که ، از کسانی که خونه باغ دارن گلایه شنیده بودم وخودم خیلی دیده بودم واز اینکه افراد رعایت سنت در رفت وآمد در این مکان را ندارن ومدارا نمیکنن ،همیشه ناراحت میشدم ،وقتی دیدگاه شما رو خوندم ،ناخود آگاه این مطالب رو نوشتم .
نظر و ایده ی شما قابل احترام ودرسته .
منم از خدای منان بهترینها را برای شما و خانواده ی عزیزتون خواستارم .
وسال جدید رو بهتون تبریک میگم .
انشالله به یاری خودش امسال درکمون تو همه ی زمینه ها بیشتر بشه تا به رشد وموفقیتهای بیشتری برسیم .
برام جالب بود اول کامنتت اشاره کردی به کم شدن فعالیت استاد خبر آمد خبری در راه هست من هم دقیقا چند روزه منتظر دوره جدید یا فایلهای سفر به دور آمریکا هستم البته حسم میگه بیشتر سفر باشد الخیر فی ماوقعه
اسداله جان موردخرید خانه باغ که عنوان کردید برامن خیلی درس داشت چون پارسال همسرم میخواست یه خانه باغ بگیره شهرکرد وهرچند وقت یکبار براتفریح وتغییر آب وهوا بریم آنجا منتها اشکالی که بود ایشون میخواستند آن ملک را با یکی از دوستان شراکتی بخرند ومن مخالفتم کردم بعد همسرم دلیلش را ازم سوال کرد گفتم اول ملک شریکی خوب نیست ،در ثانی تمام اقوام شما متوقع میشن که بلاخره از آن ملک استفاده کنند وهمچنین طرف مقابل وهر جوری فکر کنی فقط استرس و اضطراب براما میمونه ما خواستیم مثل همیشه که بدون برنامه میزنیم به جاده وهر دفعه هم بدون اینکه از قبل برنامه ای داشته باشیم یا هتلی رزو کرده باشیم بهترین مکان در بهترین موقعیت در آن شهر نصیبمان میشه ایندفعه هم همین کار میکنیم وپول را جای دیگه سرمایهگذاری کنید که دیگه جوابگوی کسی هم نباشیم ووقتی کامنت شما را خواندم من تمام این اتفاقاتی که تعریف کردید را برا همسرم گفتم وایشون هم گفتند منطقی هست وپذیرفتند
میدونی اسداله عزیز الان که داشتم این جملات رامی نوشتم یه لحظه یه حسی بهم گفت آیا اینکه بی برنامه میزدی به دل جاده وراهی سفر میشدی وهمیشه بهترین مکان با بهترین شرایط وخوشروترین افراد روبرو میشدی هدایت الله نبود
گفتم چرا بود فهمیدم که استاد میگن اعتبار همه چیز را بدین به خداوند یعنی چه استاد هدایتها را تایید میکند وعمل میکند وهر لحظه بخاطر این هدایتها سپاسگزار خداوند هست ومن بهتر سپاسگزاری را درک کردم یعنی لمس کردم
اسداله عزیز این دیدگاه نوشتن برای کامنتت برا خودم پر از درس وآگاهی بود اصلا قصد نوشتن نداشتم ولی آمد ومن نوشتم بازم میگم الخیر فی ماوقع وهیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
بهترین بهترینها در هرلحظه نصیب وجودت نازنینت
امیدوارم هر لحظه از زندگی ات با عشق،ثروت ،سلامتی وهدایت ونوالهی همراه باشد
فهیمه جان از کامنتت این مساله برام بولد شد که وقتی که در مدار درست باشی آنوقت همه چیز خودبخود در جای درستش قرار خواهد گرفت و معنای آسان شدن برای آسانی ها هم همین میشه که شما با شراکت مخالفت کردید؛ با خرید ملک دور از محل زندگیتون مخالفت کردید؛ با انتخاب یک مکان ثابت برای تفریح مخالفت کردید؛ و راه تنش ها و اختلاف سلیقه ها و تصمیمات احتمالی رو بستید در حالی که هر کدوم از این مسائل کلی میتونست شما رو به سمت ناخواسته هاتون ببره و احساس بد بهتون تزریق کنه. ممنون از اینکه به ندای درونتون گوش کردید و برایم کامنت نوشتید. همیشه به ندای درون و احساستون وفادار بمونید که ندا و احساس خداوند است. امروز هم دلیل حس درونی ای که داشتید تقریبا مشخص شد با فایل جدیدی که استاد بخاطر شروع سال جدید رو سایت گذاشتن.سال نو رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم در کنار خانواده سلامت و شاداب و سعادتمند و ثروتمند و خوشبخت باشید. یا حق
سلام به استادعزیزم
چقدر فضای این فایلو دوست دارم
یادمه پارسال هم که گذاشته بودید روی سایت جداازحرفهای نابی که میزدید محوتماشای این بک گراند واون رنگ اسمان که روبه تغییره
اون فضای الهی شدم
خدایا چقدر قشنگه این شهر
چقدرتمیزو ر ویاییه
چقدرساختمونها شیکو مدرن اند
الله اکبر ازاین فضای الهی
خدایا شکرت
حالا این فضا اومده ترکیب شده با حرفهای ناب شما که در درجه اول امیدوارم خودم بفهمم که چی میگید درک کنم باتمام وجودم وفقط شنونده نباشم
استاد این سری فایلهای روزشمار برای من عین هدایت روزانه عمل میکنه
یعنی دقیقا هربار که فایل جدید میاد به مو ضوعی مرتبطه که من باهاش درگیرم
ومن سپاسگزار خداوندهستم با این همزمانیهاش
تنها راه گذر ازثروت تجربه ثروته
این فایلو دفعه اول که پارسال بود ودیدم وگوش کردم مثل همه فایلها برام کلی اگاهی جدید وناب داشت که تاحاالا جایی نشنیده بودم
ولی اینبار که گوش کردم جدا ازاینکه یه سری جمله ها برام جدید بود ولی بهتر درک میکردم
وبه خودم گفتم زهرا باید درستوازفایل بگیری باورشو بسازی و عمل کنی عمل کنی عمل کنی
(تازگیها به لطف و فضل خدای مهربونم بیشتر عمل میکنم تا بخوام فقط شنونده باشم چون دوهفته ایی هست که روی جمله؛ تغییربنیادین باورها؛
گیرکردم وهمش ازخدامیپرسم که حالا بایدچیکارکنم تا این باورم بنیادین تغییر کنه)
امروز که این فایلو شنیدم فهمیدم البته امیدوارم فهمیده باشم که باید برسم به ارزوهام
فکرکردم که بایدچیکارکنم؟؟؟
خداگفت برو خرید واون تونیکی که چند وقته دنبالشی روبخر برس بهش بپوش ولذتشوببر وبعدازش بگذر با احساس فراوانی وثروت پولشوبده وبه خودت جایزه بده برای این چندوقتی که عالی داری کارمیکنی روخودت
عالی کارمیکنم چون حالم عالیه و قلبم ارومه وصدای خداروخیلی بیشترازقبل میشنوم
باهدایتهای خودش رفتم بیرون ورسیدم به یه مغازه و لباسی که میخواستمو داشت چون چندتاازش مونده بود نصفه قیمتش کرده بود منم خریدمش وبا بقیه پولش یه لباس دیگه که اونم عالی بود وهمونی بودکه میخواستم خریدم
وبه خودم جایزه دادم
اومدم خونه ودیدم وای خدا چقدراینا همونایی بودکه من میخواستم وسپاسگزار خداوندی شدم که بهم الهام کرد ومن رفتم وبا پول یه لباس 2تالباس خوشگل برام خرید
امیدوارم هرروزبیشتربفهمم این جمله رو که:تنها راه گذر ازثروت رسیدن به ثروته
الهی شکرت صدهزاربار
استادسپاسگزار وجودارزشمندتون هستم
بهنامخدای زیبایی ها خداروشکر ک باین فایل زیبا هدایت شدم چقدر این فایل احساس خوبی ب من داد و چ اگاهی های بزرگی ب من داد استاد عزیزم من چند وقت پیش رفته بودم کتابخونه دانشگاه ی کتابی میخواستم و اون فردی ک اونجا بود یکم باهم حرف زدیم اون گفت ک زندگی چیزی جز جبر نیست و همه چی از پیش تعیین شده دوستم هم دلیل میاورد ک ن اینطور نیست و… من سکوت کردم و هیچ چیز نگفتم واقعااا تخسین میکنم خودم رو ک با کار کردن روی خودم ب این درجه رسیدم خدارو شکرر واقعا که با این سایت اشنا شدم و خدا این اگاهی هارو از طریق شما ب من دادو اما در مورد این فایل استاد من قبلا عاشق این بودم ک لپ تاپ داشته باشم و الان ک دارم واقعا سپاسگزار هستم براش ولی الان دیگه برام عادی شده و ب قولی سیر شدم و دوست دارم ی لپ تاپ اپل بگیرم و فهمیدم ک رسیدن ب خواسته ها نه تنها باعثنمیشه ک ما توقف کنیم بلکه باعث میشه تا خواسته های جدیدی در ما رخ بده….من اصل رو فهمیدم و میخام تا جای ممکن در این راه پرنگتر قدم بردارم خدارو شکر بابت این همه اگاهی راستی خانوم شایسته دیشب ی فایلی از سفر ب دور امریکا دیدم که رفته بودین ماهی هاو کوسه هارو میدیدین چقدددددددددددددددر این رنگ موی جدید بهتون میاد چقدر شما خوشکل هستین و استاد چقدر شما خوش قیافه وهیکل عالیی دارین واقعا تحسین میکنم شمارو وهمه ی دوستان عباسمنشی عزیززز دلم ک انقدر این سایت حس فوق العاده ای ب من میده و ی چیز دیگه ساییتت معرررررکسسسس عالیههههههه احسنتتتت ب این سایت دوستون دارم …
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
تنها راه گذر از ثروت ،تجربه ی ثروت است
و در غیر این صورت نمیتوان گفت که کسی از ثروت گذر کرده است و اگر هم میگوید که گذر کرده است ،داره دروغ میگه حالا به هر دلیلی
اونی که گشنس رو نمیتونی قانع کنی که از غذا بگذره ،چه مثال بی نظیری ،اون زمانی میتواند از غذا بگذرد که بخورد و سیر شود و این تنها راهه و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت ثروتمندشدن است ،
از زمان بچگی که یادم میاد خداروشکر این مثال هرکه بامش بیش برفش بیشتر ،توذهن من درست ترجمه شده بود ،و خدا شاهده هرموقع اینو میشنیدم ناخودآگاه میگفتم آره دیگه هرکی ثروتمنده پشت بوم خونش بزرگتره و برف بیشتری روش میشینه و برف توی این ضرب المثل تو ذهن من به شکل برکت و نعمت خداوند جا افتاده بود که این هم لطف خداوند بود و همیشه میگفتم خوش به حال اونایی که بامشون بزرگتره و برف بیشتری رو بامشون میشینه و برف رو نعمت خدا میدونستم و تا الان که فک میکنم و تواین فایلم گفته شد توسط استاد اینطوری بوده و حسم گفت بنویسم ،
چقدر از این فایل لذت میبرم و چقدر این فایل آگاهی داره برای من چقدر آگاهی داره ،اگاهی زندگی ساز و حتی آگاهی هایی که آخرت میسازه ،چقدر بی نظیره که یه روزی یه dream board آرزوها درست کنی و عکس خواسته هاتو بچسبونی به اونجا و بگی من اینارو میخوام و بعد به تک تکشون برسی و چند سال داشته باشیشون و بعد که سیر شدی ازشون بخوای بگذری ازشون وبفروشی و ساده زیستی رو انتخاب کنی ،درحالی که ثروتت روز به روز داره بیشتر و بیشتر میشه و تو روز به روز عمیق تر در تمام ابعاد زندگی .
من بیشتر موقع ها توی تجسم بیشتر شخصیتی که بهش تبدیل شدم رو تجسم میکنم به همراه اون خواسته ها و نقطه پایان ولی بیشتر تمرکزم روی شخصیتیه که ساخته میشه و این برام مهمه ،خیلی مهمه و این همون چیزیه که بهش نیازمندیم ،شخصیتی که اون خواسته رو داره ،شخصیتی که اون خواسته رو داره کنترل میکنه نه خواسته اون شخص و کنترل کنه ،مثال میزنم دیشب یه ویدیو از احمد کلاته میدیدم ،این شخص عزیز متخصص فروش اینترنتیه و شماره یک ایرانه در حوزه ی فروش اینترنتی و مشاوره میده به کسب و کارها برای اینکه بتونن اینترنتی بفروشن و فرد بسیار موفقیه و من دیشب که داشتم نگا میکردم ویدیوشو که کوتاه هم نبود و یه ساعت بود و بیوگرافی خودشو میگفت خیلی از چنتا ویژگی هاش خوشم اومد ، اول اینکه این آدم ماسکی نداشت و خودش بود ،هر چیزی که بود در اون لحظه ،یعنی هر چیزی در هر بعدی بود و درک کرده بود ،همون بود در اون لحظه ،کلماتی که استفاده میکرد و…… و تحسین کردم عزت نفسش رو ،وبعد اینکه یه داستانی تعریف کرد ،گفت که من موقعی که کارم گرفت یه ماشین بی ام دبلیو خریدم و اوایل بود که کمی را افتاده بودم و داشتم شناخته میشدم و هی تو ذهنم میگفتم که خب برو با این ماشین بری و ببینننت چه شود و فروش میره بالا و اینا و دقیقا جمله ای که خودش گفت بعدش این بود ،خیلی باصداقت و رک گفتش که شخصیت نداشتم اون موقع و فک میکردم که آره این کار و بکنم و اینا که بگن واو ولی بعدش
درست شد .
این مثال و آوردم که بگم قانون یکیه ،هزاران هزاران اساتید در این حوزه میلیونها کتاب نوشته شده و دوره آموزشی و همه و همه ،از ادیان و شعر و مولانا و سعدی و حافظ و پیامبران و همه و همه از یک قانون پیروی میکنن و دارن یک قانون رو آموزش میدن منتهی از زوایای مختلف به کشل های مختلف ،وگرنه که همه اومدن که بگن (من با افکارم دارم رقم میزنم زندگیمو ) بیندیش و ثروتمند شو یا تو همانی که می اندیشی ،افکار تبدیل میشن به اجسام یا به قول انیشتین که میگه اگر فرکانس خواسته خودتو با فرکانس فعلیت تطابق بدی غیر ممکنه که رخ نده و اتفاق دیگه ای رخ بده و میگه این فلسفه نیست این فیزیک است .
این جمله که تو به آن چیزی تبدیل میشوی که بیشتر اوقات بهش فکر میکنی ،
همه ی اینها حقیقت داره و هر استادی به شکلی بیانش میکنه در این حوزه ،
وارن بافت میگفت که من صددرصد میدونستم که ثروتمند میشم ،،نمیدونستم به چه طریق و از چه راهی اما مطمعن بودم که این اتفاق میوفته ،همه ی اینها داره میگه که تو خواسته تو باور کن که بهش میرسی ومال توا و ایمان داشته باش و شک نکن به قول انیشتین بهش میرسی چون این فیزیکه نه فلسفه ،و نتیجه ی ایمان به چیزی که نمیبینی اما باورش داری ،تجربه اون خواسته توواقعیت زندگیته .
و امام صادق کل داستان جذب و رسیدن به خواسته رو تو یک جمله خلاصه کرده که میگه :وقتی دعا میکنی ،گمان کن که حاجتت پشت در منتظره توا .
یعنی اگر عمیق نگاه کنیم و تفکر کنیم کل داستان تو همین حدیث خلاصه شده ،
خودباوری ،ایمان به خدا ،ایمان به رسیدن ، حرکت برای خواسته (بازکردن در )
در کل میخوام بگم به نظرم اول باید خودمونو در موقعیت های مختلف در آینده قرار بدیم و تصور کنیم که در موقعیت های مختلف چه رفتاری داریم چه ویژگی داریم ،چطور خودمونو بروز میدیم در موقعیت های مختلف و این بی نهایت معجزه اساست چون من همانم که می اندیشم و هرآنچه که آدمی عمیقأ تصور کند و احساس کند بهش میرسه ،چون اصلا راه دیگه ای نیست ،وقتی که تصمیم بر اینه به سمت شرق حرکت کنم ،چطور غروب رو ببینم؟؟؟
و من خودم به شخصه این موفقیت رو دوست دارم موفقیتی که آرام آرام رقم بخوره در تمام ابعاد چون این موفقیته که شخصیت میسازه ،این موفقیته که بزرگ میکنه منو ظرف منو و قانونش هم اینه و این موفقیتیه که پایداره ،
این که روی خودم کار میکنم و دارم با روی خودم کار کردنم تبدیل به شخصیتی میشم که ثروت سراغش بیاد رزق دنبالش بدوا ،ذهن ثروت ساز و از هر لحاظ خداگونه و هماهنگ با آگاهی روح در تمام جنبه ها ،کافیه من فقط روی خودم کار کنم و به الهاماتم عمل کنم و بقیش بامن نیست ، و این چیزیه که از استاد یادگرفتم که پکیج کامل رو از خدا بخوام نه فقط ثروت نه هم ثروت هم معنویت هم آرامش هم سلامتی و هرروز بهتر و بهتر شم از هر لحاظ ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و خدیجه اومد تو مسیرش تا اسلام رو تبلیغ کنه ،پیغمبر روی خودش کار کرد فقط و امثال مولا علی رو خدا براش سرباز قرار داد که با جان و دل کمکش کنن تا پیامبر به خواستش برسه ،پیامبر فقط روی خودش کار کردو علی (ع)داوطلبانه در بستر پیامبر خوابید ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و حالش و خوب نگه میداشت و یهو شخصی مثل سلمان فارسی ایده ی حفر خندق میداد و بزرگترین جنگشو پیامبر بدون خون ریزی پیروز میشد ،پیامبر فقط روی خودش کار میکرد و به الهامات عمل میکرد و ایده ها میومد براش ،افراد میومد براش ،درزمان مناسب هدایت میشد که هجرت کنه ،در زمان مناسب میگفت که برید عهدنامه رو بیارید و درحالی که عهدنامه توسط موریانه خورده شده بود ،پیامبر فقط تسلیم بود و احساسشو خوب نگه میداشت و بقیه رو خدا براش انجام میداد ،مارمیت اذرمیت لکن الله رمی
پس بدانم که تنها راه گذر از ثروت تجربه ی ثروت است و تنها راه رسیدن به خدا و معنویت بازهم ثروتمندشدنه و هیچ راه دیگه ای نیست و خداوند مقدر کرده که من ثروتمند باشم و ثروتمندشدن تقدیر منه سرنوشت بلا تغییر منه
و اینکه من فقط روی خودم کار میکنم و روی شخصیتم روی تمام جنبه های شخصیتم ،دوستان کارکردن روی باورها همون کار کردن روی شخصیته فرقی ندارن باهم به قول علی(ع) مراقب افکارت باش که تبدیل به گفتارت وگفتارت تبدیل به رفتارت ورفتارت تبدیل به اعمالت واعمالت تبدیل به شخصیتت وشخصیتت سرنوشت تورا رقم میزند ،هر تصویری که از خودم ساختم در آینده ،قطع یقین همان تصویریه که درحال حرکت به سمت اونم و نمیتواند اتفاق دیگری بیفتد چون این فیزیک است نه فلسفه ،این قانون خداونده و وعده ی خداوند که من نزدیکم و اجابت میکنم درخواست اجابت کننده رو ،
هیچ بچه ای نگران وعده ی غذایی بعدش نیست ،چون به مهربانی مادرش اعتماد داره پس ما هم به اندازه اون بچه به خدا اعتماد داشته باشیم به خدایی که خیلی مهربانتر از پدرو مادره برای تک تک ما ،خدایی که بی قید و شرط عشق میورزه اگر ما درمسیر درست باشیم اون عاشق ترینه.
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
در پناه رب یکتا .
سلام اقای زارعی
کامنتتون عالی بودخیلی زیبا نوشتید
سپاسگزارم
بسیارنکته ودرس داشت برام مخصوصا اونجاکه گفتید ثروتمندان همیشه بامشون بزرگتره پس نعمته خدا که برف هست رو بیشتر دریافت میکنن واقعا همینم هست
برف نعمته خداست رحمتیه که خدابرامون نازل کرده وما به اشتباه یه عمر باورکردیم که دردسر وسختی ورنجه این برف
چقدر نکات به جایی روعنوان کردید درموردثروت
الهی که همگی بتونیم بنیادین تغییر بدیم شخصیتمون رو تازندگیمون تغییرکنه
واقعا که بهبود شخصیت یه هدف الهیه
هدف خداگونه ست
که امیدوارم همگی درمسیر این بهبودقدم برداریم وبا کمک وهدایتهای رب العالمین روز به روزبهتروبهتر بشیم
الهی امین
به نام خداوند بخشنده هدایتگرم
عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسم
روز شمار زندگی من روز 138
یادمه قبل از اینکه وارد سایت بشم و از قانون جهان آگاهی داشته باشم وارد معاملاتی از خرید ملک میشدم که پورسانت میلیاردی در پی داشت هر فایلی رو که به دست میگرفتم با اینکه خریدار و هم پیدا میکردم و جلسه هم برقرار میشد همه چیز تموم میشد ولی وقتی به مرحله پایانی میرسید کنسل میشد چند تا فایل اینطوری برام اتفاق افتاد تا جایی که دیگه بیخیال شدم و گفتم من مال این حرفا نیستم و کنار کشیدم چرا با آگاهی الآنم چون باور نداشتم چون نمیتونستم باور کنم که به حساب منم میشه میلیاردی پول واریز بشه چقدر ذهنم مقاومت میکرد و من چقدر زمان میزاشتم و رو فایلای کار میکردم و خریدارو پیدا میکردم و سر ملک هم میبردم و تائید میشد ولی در آخر که کار باید تموم میشد بنا به دلایلی بهم میخورد و ما با اینکه کلی وقت گذاشتیم زمان گذاشتیم انرژی گذاشتیم به سرانجام نمیرسید و تمام این که به فرجام نمیرسید باورهای محدود کننده من بود که نمیتونستم قبول کنم برای اینکه من تکاملمو طی نکرده بودم ظرف وجودم و افزایش نداده بودم من هنوز یه فایل کوچیک و به فروش نرسونده بودم و میخواستم ره صد ساله رو یک شبه برم البته این آگاهی رو بعد وارد شدن به سایت فهمیدم و متوجه ایراد کارم شدم که چرا اتفاق نمیافته چون همه چیز تکامل میخواد و من باید تکاملمو طی میکردم
ساده زیستی رو من اینطور تو ذهنم ساخته بودم که هر چقدر فقیر تر باشی ساده زیستی مثل اماما که ساده زندگی میکردن و همیشه من با خدای خودم این و میگفتم که اگه من میخوام با ثروتمند شدن از خدا و اهل بیت دور بشم من این ثروت و نمیخوام با ناله و گریه وای که چه بلایی من سر خودم آوردم با این باورهای صد من یه قازی که هر چقدر من ثروتمند بشم از خدا دورتر میشم تا اینکه با این سایت الهی آشنا شدم و وقتی استاد در رابطه با ثروت و خداوند حرف میزد یکی میخواست که بیاد فک من و از زمین جم کنه که مگه داریم مگه میشه پس این همه حرفایی که شنیدم چی اونا چی میگن استاد از چی داره صحبت میکنه یعنی تمام اون حرفایی که شنیدم پوچ و بی فایده بوده وای که چقدر من از خدا دور بودم و از وقتی که به این آگاهی رسیدم باور کنید زندگی من صد به هزار تغییر کرد روش زندگی کردنم روش فکر کردنم روش نگاه کردن به جهانم روش نگاه کردن به خودم به خانوادم به اطرافیانم چقققققدر تغییر کرد و این روش تغییر هنوز ادامه داره و هر روز نسبت به روز قبلم بهتر میشم و همیشه بابت زمان حالی که دارم سپاسگزار خداوندم هستم و روز به روز این زمان حال و بهتر و بهتر میکنم خدای من چه روز شمار فوقالعاده ای برام بود امروز خدایا شکرت رد پای امروزم
یا حق
ب نام خداوند رحمان و رحیم
سلام استاد توانمندم
سلام مریم جان عزیزم
قبل ازاینکه وارد سایت بشم ی حسی بهم گفت ک فایل جدید اومده رو سایت
من خیلی خوشحالم ک خدا داره با من حرف میزنه
همیشه با من حرف میزد ولی من صداشو نمیشنیدم
اما وقتی دیدم واقعا فایل جدید گذاشتین
خیلی خوشحال شدم خداروشکر کردم بابت اینکه میتونم صداشون بشنوم
پس معلومه یکمی از صدای ذهنم کمتر شده
خدارو بینهایت سپاسگذارم
استاد من الان باخوندن کامنت یکی از دوستان
اقای سعید میرزاخانی
یک جرقه ای تو ذهنم زده شد
من یادم اومد زمانی رو ک توهر کاری مشغول بودم و زود توی اونکار پیشرفت میکردم از لحاظ
حرفه و یادگیری
من تازمانی ک هنوز حقوقم ثابت بودم هنوز توی کار مشغول بودم
اما زمانی ک حقوقم رو زیاد میکنن و بعداز ماه اول ک حقوق جدید رو دریافت میکنم و خیلی هم خوشحال میشم ها
ولی ب طور عجیبی
کارم ب هم میریزه و از اونجا میرم بیرون
ینی شرایط یک جوری عوض میشه ک من کارو ترک میکنم
همین الان فهمیدم واقعا
خیلی هم برام تعجب اوره
ولی دلیلشم نمیدونم شایدم بخوام بیشتر بهش فکر کنم صددر صد ب یک
باور اشتباه میرسم
همش این فکر میاد تو سرم ک باید کارتو عوض کنی
حتی توی اونکاری ک مشغول باشم
ب یک شغل های دیگه هدایت میشم
ک هم درامد بیشتری دارن و هم کیفیت کار بهتراز این کار فعلیم هست
بعضی وقتا شده بخاطر پول یکمی بیشتر
کار جدید رو ک وارد میشم بعد چند ماه بازم همون روال
شرایط عوض میشه و مجبور میشم کارو ترک میکنم
خیلی ناراحتم میکنه این وضع
الانم 7ماهه ک بیکارم
نمیتونم باور محدود کننده رو پیداش کنم
از خدا میخوام منو هدایتم کنه ک
پیداش کنم و
اصلاحش کنم
ی چیز دیگه ک الان اومد تو ذهنم اینه ک
پدرم از بچگی یادمه ک ب ما درمورد ادمای پولدار فامیل اطرافیان
اینو میگفت ک اینا دزدن
شوهر خاله ی من پیمانکار بود
و وضع مالیش خیلی عالی بود
ینی وضع خودمون رو با خونه ی خاله م مقایسه میکردم
و همیشه سوالای زیادی تو ذهنم بود
ک چرا اونا تو رفاهن ولی مانه
بابامم باشوهر خاله م اصلا رابطه ی خوبی نداشت
بعد میشنیدم ک مثلاوقتی صحبت از ادمای پولدار میشد بابام عصبی میشد و
میگفت حرام خورن
دزدن کلاهبردارن
و سریال هایی ک میدیدم هم باعث کیشد این باورا بیشتر تو ذهنمون پررنگتر بشن
من الان چندساله ک تلویزیون فیلم و سریال اصلا نگاه نمیکنم
فضای مجازی رو الان 2 سه ماهه کلا کنسل کردم سمتشون نمیرم
تمرکزم روی رابطه م با همسرم و فرزندمه ک
بهبود بدم
روابطم رو
ب بهترو بهتربشه
ولخرجی زیاد میکنم
تصمیم گرفتم روی این قسمت هم کار کنم
و منتظر نتایج خوبی از خودم هستم و تغییری ک میشه درمورد حرف زدن باشه هستم از همه لحاظ
ک بیام اینجا و ب اشتراک بزارم
بازم مثل همیشه
ازتون بسیار سپاسگذارم برای این فایل های ارزشمندتون
عاشقتونم
درپناه الله یکتاشادسالم خوشبخت ثروتمندوسعادتمند دردنیاوآخرت باشید
خدانگهدار
خدای من شکرت
این جمله که ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست واقعا زیر و رو کرده باور های منو
دفتر های قبلیمو که دیدم این جمله توش بود و تاریخ های درهم که فکر میکنم حدود دو سال میشه از تحول اساسی باور های من میگذره با ورود به سایت و البته یه ساله که جدی پیگیر هستم جدیتم بیشتر از وقتی شروع صد که قانون سلامتی نزدیک عید اون سال اومد رو سایت و فایلشو تو اینستا دیدم از اونجا به بعد آموزش های استاد برام قابل باور تر شد و ذهنم کمتر مقاومت کرد از یه جایی به بعد شد روتین زندگیم اومدن به سایت و گوش کردن به هدایت رب مهربان
و حذف و بهبود ترمز های ذهنی
زیبا بین تر شدم
کامنت خوندم کامنت نوشتم
بخشی کتاب های استاد رو به لطف الله گرفتم و سعی کردم عمل کنم تمرینا رو انجام که دادم نتایج که اومد وقتی دیدم انقد ساده میشهه خدا برات خواسته هاتو رقم میزنه
هدایتت میکنه
به همچین سایت پر از اگاهی و استاد و مریم جان که بشن الگو برات که راحت تر درک کنب بفهمی عمل کنی به قانون
شاید هنوز خیلی رشد چشمگیر از دید بقیه نباصه ولی من میبینم تغیراتو
از قبل خیلیی بهترم احساسم خوبه راحت درخواست میکنم راحت به دست میارم
ارادم بیشتر شده
ایمانم بیشتر شده
چقدر به خدا نزدیک تر شدمم
استاد این فایل چقدر ارزشمنده چه اگاهی های نابی رو یاداور شدی بهمون
عاشقتم خدای من شکرت هدایتم کردی به این اگاهی های ناب
خدایا شکرتتت
این باور که لازم نیست جیزیو بفروشی تا چیزیو بدست بیاری
اینکه تو میتونی ثروت بسازی و بدست بیاری
اینکه بزرگ تر میشه ظرف وجودت با رسیدن به خواسته هات به دنیا خدمت میکنی
تنها راه گذار از ثروت رسیدن بهش و سیر شدن ازشه
چقدر تجربه که میتونیم با ثروت داشته باشیم
استاد اندام رویاییتون چقدر انگیزه میده که منم عمل کنم به قانون سلامتی
چقدر حس خوبیه طلوع خورشید تو تمپا
ازادی مالی واقعا زیباست
دیشب سریال زندگی در بهشت رو میدیدم و تحسین میکردم اینکه تو خونه خودتون حسکی سوار شدین و لذت میبرین چقدر منم این تجربه رو دوس دارمم یه خونه روی اب وسط بهشت
خدای من
الان که راجع به رفتن به جاهای جدید و تجریه های جدید حرف زدین چه حس خگبی دلشت تجسم این حد از ازادی
هر جا دلت خواست رها و ازاده میری و لذت میبری دلت میخواد مطالعه کنی؟ یه مدت تنها باشی بری یه جای جدید رو هم کشف کنی
بزرگ تر شی
واقعاا زیباست
کامنت نوشتن خیلی کمکم میکنه بیشتر فکر کنم خدایا شکرتتت باید بارها این فایلو ببینیم و هر بار هم چیزای جدید یادمیگیرم شکرت
بینهایت سپاسگزارم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
«تنها راه رسیدن به خدا اینه که به ثروت برسیم»
«تنها راه گذر از ثروت، تجربه ثروتمند بودن هست»
یادمه اولین بار که اسم این فایل رو دیدم تعجب کردم اما یکی از بهترین فایل ها بود برام که «درک» کنم «چرا باید ثروتمند بشم»…
وقتی یه نگاهی به ثروتمندان میندازم مثلا سلبریتی ها بخصوص امریکایی.. می بینم که دقیقا همین الگو برای خیلیاشون صدق میکنه .. اولش خیلی بریز بپاش میکنن ، اینو بخرن ، اونو بخرن ، یه عالمه لباس .. ملک های مختلف ،جواهرات مختلف، کروزها، جزیره و … اما بعد یه مدت براشون تکراری میشه و اون ولع میخوابه و اتفاقا اونهایی موفق و محبوب میمونن که عاشق کارشونن و چون در مدار ثروت هستند لاجرم ثروت از در و دیوار براشون می باره ولی در این مرحله عشق به کار و خلاقیت پررنگتره تا ثروت براشون که البته ازش گذر کردن..
*نکته مهم اینه که به خواسته هام برسم بعد تصمیم بگیرم که میخوامشون یا نه
همین رسیدن به خواسته ها باعث میشه اعتماد بنفس و لیاقت ما تقویت بشه و رشد کنیم و به خواسته های بعدی هم راحتتر برسیم و تکامل سرعت بگیره
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام به استادثروتمندم ومریم عزیزم
وهمه دوستان ِثروتمندوقدرتمندم دراین سایت طلایی
خداروشاکروسپاسگزارم بابت دنیای لبریزازثروت که باباودهای مثبت وذهنی بازوپاک ورسیدن به احساس عالی درکنارشکرگزاری درونی می توان به راحتی به آنچه که روزی خواسته ات درجهت رشدوپیشرفت بوددست پیداکرده ویک زندگی سالم ،ساده وخوشبخت راتجربه کنی.
یادم می آیدکه ازنوجواتی همیشه دوست داشتم مستقل باشم ،درکناردرس خواندن سرکاررفته وچون بچه بزرگ خانواده بودم هرچه کارمی کردم عالی ترین موادغذایی رابرای خانه می خریدم وجایی که تولدیاعروسی بودکادوی آن مراسم رااکثراطلا می خریدم وخودم هم بیشتربرای خودم طلا پس اندازمی کردم ولی به مروربه دلیل عدم آگاهی این حمایت ها،پشتش چه ازجانب من وچه خانواده توقع هایی شکل می گرفت که آسیب جدی داشت
اماهمین آسیب هابادعوت خداوندوهدایت زیبایش به این سایت وفقط گوش کردن وعمل کردن به صحبتهای ناب استاد، باتمام وجودم وباعشق ولذت آغوشی که هرلحظه بازبودبرای هرگونه تغییردرونی برای رشدوپیشرفتم درتمام زمینه ها…..
وقتی روزبه روزآگاه ترمی شوی ،رفتن به گذشته ناراحتت نمی کندچه بساخداروبابت تک تک آن لحظات شاکری چون تمام رفتارهای مخرب دیروزت سکوی پرتابی می شودبرای باورهاونوع نگاهت به اینکه امروزعاشق ثروتمندشدن می شوی وهرروزبااحساس عالی ولبریزازآرامش محض ،قوانین جهان هستی رادرجای جای وجودوزندگیت رعایت کرده ودراین لحظه هست که به راحت ترین شکل ممکن آنچه خیراست وموجب رشدوپیشرفت خودوجهان می شوی ،خداوندتورابه سمتش هدایت می کندوباورمی کنی که تنهاراه رسیدنِ باعشق به خداوندداشتن ثروت است،ثروتی که خداوندبه توعطامی کندوآن وقت است که هرلحظه شکرگزارتر شده وخداوندهم تورامی افزایدکه استادمان درقدم هابه شیوایی آن رابیان می کنند،بعد تومی توانی بخشیدن راباتمام وجودوعشق تجربه کنی وازداشته هایی که داری راحت بگذری وآنچه که خواست خداونداست به طورواقعی پذیراباشی.
من انتخابم آرامش بودودرک خداوندی که امروزتمام وجودم رادربرگرفته وهرچه خواستم درطبقِ اخلاص به من عطاکرده است ،یک زندگی بهشتی آن طورکه دوست داشتم وعزیزدلی که کنارم هست وروحیات بسیار سازگاری درهرزمینه ای باهم داریم وخوشبخت،ثروتمندوسعادتمنددرکنارخداوندواستادعزیزمان دراین مسیرزیباوسراسرلذت بخش درحرکت هستیم وهرروزهدفمندادامه می دهیم.
درپناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، عاشقتونم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
همهسلام به استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان مهربانم.
خیلی دوست دارم با خودم صادق باشم تا دلیل نتایجم رو خوب بفهمم. حالا میرم سراغ جواب دادن به سوالات استاد
1- کجاها مقاومت ذهنی شما باعث شده که به خواسته هاتون نرسید؟
من 50 کیلومتری شهرم کار میکنم و 8 ساله هر روز این مسیر رو میرم و برمیگردم خیلی دنبال انتقالیم بودم به نظر خودم، با خودم میگم من که چندین بار درخواست نوشتم و پیگیری کردم پس چرا اتفاق نمیفته؟
من این فایل رو چندین بار گوش دادم اما امروز تصمیم گرفتم همزمان نکته برداری کنم و این کار رو کردم.
از وقتی عضو سایت شدم سعی میکنم دلیل همه ی اتفاقات اطراف رو خودم بدونم یعنی اول قبول کنم این چیزی که دارم تجربه میکنم خودم خواسته یا ناخواسته خلقش کردم به جای اینکه توی شرایطم بد غر بزنم و دیگران رو مقصر بدونم. امروز وقتی استاد گفتن بعضیها این طوری فکر میکنن که ممکنه به خواسته ام برسم اما بعد خوشم نیاد، دیدم توی ذهن من هم ناخودآگاه همین فکر هست. گاهی فکر میکنم ممکنه انتقالی من درست بشه اما بعد از محیط جدید خوشم نیاد دیگه راه برگشتی هم ندارم. این توضیح رو بدم که اوایل که به اینجا که در حال حاضر کار میکنم اومده بودم خیلی شرایط بدی داشتم و بعد که به سایت عباسمنش هدایت شدم کم کم شرایطم خوب شد. همه چیز خیلی خوبه. حالا گاهی ترس میاد سراغم که چرا می خوای انتقالی بگیری ؟ فقط به این دلیل که هر روز داری 50 کیلومتر رفت و آمد میکنی؟ اگه محل کار جدید خوب نباشه، با همکارا مشکل داشته باشی، ارباب رجوع بد رفتاری کنن یا نه بدرفتاری نکنن ، اونقدری که اینجا برات احترام قائلن اونجا بهت احترام نذارن و … بهتر نیست همین جا بمونی، حالا سختی رفت و آمد که چیزی نیست تحمل کنی؟ خلاصه اینکه متوجه شدم خودم مانع انتقالی خودم هستم نه دیگران، نه قوانین، نه شرایط.
این ترس بیرون رفتن از محیط امن باعث عدم پیشرفت من شده نه فقط در این زمینه بلکه در همه ی زمینه هایی که به ظاهر می خوام پیشرفت کنم اما نمیشه.
با خودم گفتم این شرایط خوبی که من الان دارم حاصل تغییر باورهام هست پس هر جا برم میتونم با همین باورها شرایط دلخواهم رو بسازم. این باور احساس قدرت بهم میده.
2- اون جایی که فکرتون راجع به ثروت درست کردید و نتیجه گرفتید ؟
چند سال پیش ماشین 207 ثبت نام کردیم مبلغی رو موقع ثبت نام باید پرداخت میکردیم و مبلغی هم موقع تحویل ماشین. برای پرداخت قسط دوم می خواستیم پرایدمون رو بفروشیم اما چون دیده بودم بعضی ها دو تا ماشین دارن این خواسته در من هم به وجود اومد و یه وام گرفتیم و قسط دوم ماشین هم پرداخت شد بدون اینکه پراید رو بفروشیم اون موقع هنوز با سایت عباسمنش آشنا نشده بودم.
توی این فایل استاد گفتن فکر نکنید با رسیدن به یک خواسته تون پول ندارید به خواسته ی دیگرتون برسید. با رسیدن به هر خواسته تون و هر آرزوتون ذهنتون، باورهاتون و ظرفتون بزرگتر میشه برای رسیدن به خواسته های بیشتر. ذهن من خیلی مقاومت داره چون ما از بچگی یاد گرفتیم که برای رسیدن به یه چیز بزرگ مثلاً خونه باید از خرج های غیر ضروری دیگرت بزنی وگرنه صاحب خونه نمیشی و یه جایی توی فایل های استاد یادمه که استاد میگفتن زمانی که بدهکار بودم با پولی که می ساختم برای خودم کفش نمی خریدم با اینکه کفش نداشتم و میگفتم اول باید بدهیم رو بپردازم.
خلاصه اینکه ذهنم خیلی مقاومت داره راجع به این مورد و جوابی که به خودم میدم اینه که زمانی میتونیم این رو بگیم که مبالغ زیادی پول بسازیم.
خیلی دوست دارم جواب قانع کننده ای بگیرم، میدونم که هر چی که استاد میگن درسته اما بعضی حرف ها رو که درک نمیکنم هنوز در مدارشون نیستم. در پناه الله یکتا شاد و سلامت ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
بنام الله
سلام ودرود فراوان به دوست عزیز وارزشمندم
فاطمه جان این خیلی خوب هست که باگ ها را شناسایی کردی ومیدونی که برا پیشرفت بیشتر باید از نقطه امن بیرون بیای احسنت به تو فقط کافیه یه قدم برداری وتوکل کنی بقیه کارها را جهان وخدا انجام می دهند
تو کامنت اشاره کردی که استاد در فایلها میگفتند زمانی که بدهکار بودم عزیزم توجه کن بدهکار این کلمه همراه خودش استرس ونگرانی داره باعث میشه عوض آنکه تمرکزت را بزاری رو اصل ذهنت درگیر این نگرانی ها واسترس وتشویش شود
به نظرت چرا استاد بارها وبارها تو فایلهای مختلف اشاره کردند که نه پول قرض بدی نه قرض بگیری چون هر دو این کار احساس کمبود ،شرک ونگرانی به همراه دارد درسته استاد گفتند کفش نخریدند با وجود اینکه کفش نداشتند وتلاش کردند بدهکاری اشان را پرداخت کنند چون دیگه میتوانستند با آرامش خاطر بر اهدافشون تمرکز کنند ونکته دیگه برا بدست آوردن ثروت بیشتر باید ثروت در زندگیت جاری باشد یعنی باید خرج کنی تا ثروت بیشتری وارد زندگیت بشه
در پناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت ولیاقتمند باشید در دنیا وآخرت
سپاسگزارم فهیمه جان دوست عزیزم. بله درسته ، همون طور که گفتید اول باید مسائلی که باعث بر هم زدن آرامش هست رو حل کنیم توی این مثال اول باید بدهی ها پرداخت بشه که عامل احساس بد از بین بره بعد با تمرکز بیشتر میتوان به دنبال تحقق خواسته ها قدم برداشت.
خیلی ممنون از جواب قابل فهم، ساده و کاربردی شما فهیمه جان.
امیدوارم همیشه در مسیر مستقیم و هدایت پروردگار بمونی و به خواستههای بزرگت برسی.
در پناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر و همفرکانس های نازنینم
استادِ عزیز احساس من از اومدن این فایلهای روز شمار رو سایت و کاهش فعالیتتون در سایت بیانگر یک چیز است و اونهم چیزی نیست جز اینکه خبر آمد که خبری در راه است که قطعآ خیر و میمون خواهد بود.
در تائید صحبت هاتون در خصوص اینکه تنها راه گذر از ثروت و یا هر چیزی به نظرم، تجربه آن است. همه ما مثال های زیادی رو می تونیم از دوران کودکی تا الان مثال بزنیم. چیزهایی که آرزوی داشتنشون رو داشتیم و وقتی که بهشون رسیدیم بعد مدتی رهاشون کردیم و دیگه اون جذابیت گذشته رو برامون نداشت.
وقتی که گفتید 107 تا از خواسته ها و آرزوهایتان را بنویسید و در گوگل درایو گوشیتون ذخیره کنید من همانوقت اینکارو کردم. و اکنون خواندن دوباره اون خواسته ها منو یاد این جمله شما انداخت که وقتی که ما در مسیر رسیدن به خواسته هامون حرکت میکنیم، خیلی از خواسته هامون حتی قبل از اینکه بهشون برسیم؛ تغییر می کنند و دیگه خواسته ما نیستند و اونها رو دیگه نمی خواهیم.و این مساله رو به عینه تجربه کرده ام. دلیلش هم تغییر نیازها و ظرف درونی ماست.
یکی از خواسته هایی که من همواره داشتم و ممکنه برای خیلی ها داشتن این خواسته جذاب باشه؛ داشتن باغ یا خانه باغ است. این خواسته من چند سال پیش تحقق پیدا کرد و من و برادرانم یه باغ 2500 متری کنار سد ایلام خریدیم که ویو بی نظیری داشت و درختان زردآلو و گردو و آلو سبز و سیب و توت بسیار خوشمزه ای داشت. بقدری جذابیت این باغ برایمان زیاد بود که انگار بهشت رو تجربه میکردیم آنجا. آب فراوان ، خنکی باغ، درختان میوه ارگانیک، محیط دنج و آرام، استخر روباز برای شنای بچه ها و آب سد برای شنای خودمان. طوری شده بود که آخر هفته همه دوس داشتند اونجا باشند و اطرافیان هم توقع داشتند دعوتشون کنیم اونجا و پس از مدتی جوری شده بود که همه می اومدن اونجا و ما مشغول پذیرایی کردن می شدیم. و راضی نگه داشتن همه هم عملا مقدور نبود و آنوقت ها با قانون آشنایی نداشتم و از گوشه و کنار حرف هایی می شنیدیم که حکایت از توقع های عجیب و غریبی داشت. خلاصه کار به جایی رسید که کار کردن و پذیرایی سهم ما شد از باغ و لذت و تفریحش مال دیگران! و این نارضایتی ها کم کم به حدی رسید که عطای باغ را به لقایش بخشیدیم و باغ رو فروختیم. تجربه این موضوع سبب شد که داشتن باغ از لیست خواسته هام حذف بشه و اگه دوست داشتم در چنین فضاهایی باشم به راحتی اجاره کنم و لذتش رو ببرم و درگیر زحمت و مسائل جانبی باغداری نشم.
استاد در یکی از فایلهای سفرنامه از خواستتون برای داشتن کشتی کروز گفتید و بیاد دارم که حتی تا نهایی کردن خرید اون پیش رفتید و بعدش متوجه شدید که داشتن اون با روحیات شما سازگاری نداره و اون خواسته از لیست خواسته هاتون حذف شد با اینکه یک خواسته لاکچری و جذاب بود. اونزمان که ما باغ رو گرفتیم بعلت اینکه در ب باغ بروی سد باز میشد از یکطرف و من عاشق شناو ورزش های آبی بودم، تصمیم به خرید یک قایق بادی پنج نفره گرفتم و برام قایق سواری در پشت سد خیلی جذاب و لاکچری بود و بصورت تکاملی زود نحوه پارو زدن و کنترل قایق رو یاد گرفتم و نوبتی همه دوست داشتن سوار قایق بشن و من شده بودم مثل مسافر کش ها دائما در حال رفت و آمد و جابجایی مسافر بودم و چون فقط خودم بلد بودم پارو بزنم اینکار منو حسابی خسته می کرد و از ور هم جمع کردن و شستن قایق چند ساعت طول می کشید و اغلب هم دست تنها میشدم هنگام شستن و خشک کردن و جمع کردن قایق و این مسائل سبب شد که به ندرت از قایق استفاده کنم و با اینکه چند سال از اون زمان گذشته، ولی قایق رو دارم و دوست دارم اگه فضایی فراهم شد ازش استفاده کنم بخصوص الان که دخترم شینا بزرگ شده و براحتی میتونه شنا کنه و من نگرانی ازین بابت ندارم.
داشتن این تجربه ها سبب میشه که آدم هزینه و فایده مسائل رو بسنجه و انتخابهایی کنه که بیشترین منفعت و رضایت و کمترین هزینه و زحمت رو داشته باشند. یادم میاد قبلنا دوس داشتم اگه فرد بسیار ثروتمندی شدم در همه شهرهای مهم خونه داشته باشم. این آرزو برای کسی که تجربه داشتن خونه رو تو شهر دیگه نداره ممکنه جذاب باشه ولی وقتی با مسائل واقعی اون در عمل مواجه میشی قطعا چنین آرزویی رو نخواهی داشت زیرا به جای داشتن خانه میتونی بهترین خونه یا هتل رو برای مدت مشخصی اجاره کنی و لذتشو ببری . کاری که استاد تو این فایل توضیح دادن انجام داده و در سفر اخیرشونم دیدیم اینو یا گفته دوستمون در کپشن این فایل که ایلان ماسک حتی خونه خودشم فروخته و خونه نداره (البته این خونه نداشتن، با خونه نداشتن مسئولین قطعآ متفاوت است! استیکر چشمک)
هر چقدر که ما نیازهامون رو داریم تجربه می کنیم؛ بیشتر به بی نیازی میرسیم؛ بیشتر میفهمیم که میشه از سادگی لذت بیشتری برد؛ بیشتر می فهمیم که بی نیازی شیکتر و لاکچری تره؛ بیشتر با خودمان و درونمان در صلح قرار می گیریم و به جای درگیر حواشی بودن، زندگی رو زندگی می کنیم.یا حق
سلام آقای زر گوشی عزیز.
تجربه ای که نوشته بودید رو ،عینن تجربه نکردم منتهی دور واطرافم از این جنس آدما زیاد میبینم که آدمهای کاملا سو استفاده گری هستن .
اکثرشونم فک میکنن چون طرف، تو مناطق روستا نشین یا خارج از شهر،خونه باغی خریده ینی مفت خریده ،اگه میوه ای اونجا هست ینی مفته ،اگه میان اونجا فک میکنن هیچ مزاحمت و زحمتی ندارن و همه چی مفته !
واقعن نمیدونم این طرز فکر از کجا اومده که متاسفانه تو کشور ما خیلی رایجه .
در صورتی که از زبون کسانی که خونه باغ دارن ،میشنوم که بنده خداها خیلی بیشتر از دعوت بقیه تو خونه هاشون، اذیت میشن .
هم هزینه میکنن هم وقت برای تمییزی ومرتب بودن اونجا میزارن .هم امکانات وشرایط اونجا بالاخره سخت تره .رفت وآمدم هم همین طور وصدها دنگ و فنگ دیگه ای که داره .
طرف همچین مکانی رو برای آرامش وآسایش خودش وخانواده ی شخصی خودش میگیره ولی از خانواده های دست اول بگیر تا الی آخر همه توقع اونجا اومدن دارن !!
واقعن چرا؟!!!!
اینم مثل همه ی ملکی که طرف داره ،کاملا شخصی برای خودشه .چرا همه فک میکنن کسی که خونه باغ میگیره بایدبقیه هم ازش استفاده کنن؟!!!
خب چیزی که من متوجه شدم از این دردسر ها واذیت شدنها ،اینه که من از اعتماد به نفس وعزت نفس بالایی برخوردار نیستم .
هر زمانی هرجایی به هر علتی کسی از من سواستفاده کنه وباعث آزار واذیتم بشه ینی من شهامت دفاع از خودم وشهامت «نه »گفتن رو ندارم .
نکته ای که تو بالا بردن اعتماد ب نفس من خیلی مهمه .
اینه که قضاوت بقیه برام ارزشی نداشته باشه .
واین که توقعات بقیه به اندازه ی توانم باید باشه .
الویت، راحتی و آرامش و آسایش خودم باشه نه دیگران .
این ینی من برای خودم ارزش قائل هستم .
این ینی من ثبات شخصیتی دارم واجازه نمیدم کسی وارد حریم خصوصی من بشه حتی نزدیکان وعزیزان اطرافم .
اینو میدونم وبه خودم میبینم که اگه روزی همچین خونه باغی داشته باشم خیلی راحت احساسمو به اطرافیانم میگم .
میگم که اینجا رو خریدم برای آرامش خودم وخانواده ی خودم .
اینکه هرکس هر زمانی که خاست بیاد باید با من هماهنگ کنه واگه شرایط ما
اوکی بود وخودم وخانوادم تمایل داشتن میگم تشریف بیارید .
ولی اگه به هر دلیلی دلم نمیخواست کسی بیاد خیلی راحت به طرف مقابلم میگم ببخشید این هفته شرایطمون اوکی نیست .
باید یاد بگیرم بدون توضیحی به طرف نه بگم .
ملک مال خودمه. خودم صاحب اختیارش هستم ،هر زمانی که خودم دلم خاست ،استقبال میکنم که بیان
دلمم نخاست راحت میگم نه !
حتی اگه طرف زنگ بزنه بگه اونجایید، میتونم بگم بله ولی دلمون میخاد تنها باشیم.
حالا اونا میخاد هر قضاوتی که دلشون میخواد راجع من بکنن.
بگن طرف خسیسه .طرف ندید بدیده !
هرچی دوست دارن بگن واقعن برام مهم نیست.
مردم یاد گرفتن فقط هر وقت که هرآدمی براشون منفعت داشت رو تحویل بگیرن اونم تازه تا زمانی که منفعتی هست .به قول خودتون بماند که بعد از خوردن وریخت وپاششون و وتفریح کردن میرن وحرفای زیادی پشت سر آدم میزنن .
پس نباید به همچین آدمایی باج داد.
میدونی خط ونشون کشیدنهایی که اولش آدم براشون میشکه شاید اولش سنگین باشه بعد عادت میکنن و حد ومرز خودشونو میفهمن .
حتی راجع به صبونه خوردن وغذا خوردن هم توضیحات لازم رو بهشون میدم .
هر زمانی که خودم تمایل دارم وفک میکنم باید دعوتشون کنم ،به خونه باغ دعوت میکنم واز صفر تا صد مسولیتشو گردن میگیرم .
اما زمانی که من لزومی نمیبینم که مهمونشون کنم .علنا با شهامت میگم ما میخواهیم ناهار یا شام فلان چیزو بخوریم شما هم هرچی دوست داشتید تدارک ببینید.
من اینکارو بارها انجام دادم البته خونه باغ نداشتم اما برای تفریح جاهای دیگه .
چون تجربه کردم که تا نگم متوجه نمیشن وخیلی کم کاری میکنن .تازه توقع هم میکنن .بنابراین انقد صاف و ساده میگم که چکار کنن که هر کی میاد مهمون خودش باشه .
در گذشته وقتی پارکی یا مسافرتی یا جایی میرفتیم همیشه اذیت میشدم واز همه بیشتر حرص میخوردم اما الان با خیال راحت میرم طوری که تمرکزم به خوش گذرونی خودمه .
بازم اگه جایی ببینم کسی سواستفاده میکنه و سنت رو رعایت نمیکنه خیلی دوستانه و محترمانه بهش تذکر میدم .
ما خانواده ی پر جمعیتی بودیم و همیشه دوست داشتیم کنار هم باشیم باید این روش رو پیاده میکردم تا به همگی به یک اندازه خوش بگذره .
حتی شما اشتباه میکردید بابت قایق بادی ،طبق میل اونا پیش میرفتید.
حتی برای جمکردنش درخاست کمک نمیکردید.وتنهایی اذیت میشدید.
همیشه بقیه از آدمهایی که زیادی مهربونن،سو استفاده میکنن .
مهربونیت وگذشت زیاد ،همیشه به آدم صدمه وارد میکنه .
ما که قادر به تغییر اونانیستیم .پس باید برای آرامش خودمون ،خودمونو تغییر بدیم .
با تغییرات ما ،بقیه هم تغییر میکنن .
زمانی که من حد ومرز برای خودم میزارم بقیه هم ناچارن حتی بر خلاف میلشون هم که باشه رعایت کنن .
واین مهمه !
اینجاست که شخصیت من شکل ثابت به خودش میگیره ودیگران نمیتونن سو استفاده کنن .
جالب اینجاست که خیلیا خودبه خود حذف میشن چون اونا هم فرکانس با من نیستن .
وکسانی که با من هم مدارن،با تغییرات من ، اونا هم تغییر میکنن وبعدما میتونیم در کنار هم لحظات زیبا و خوشی رو بگذرونیم .
پاک کردن صورت مسئله،مشکلات رو حل نمیکنه وخیلی از لذتها را از ما میگیره .باید یاد بگیریم خود مسئله رو حل کنیم .
چون احساس کردم دوست داشتید شرایط قبل رو داشتید اما نه با اون وضع قبلی ، تجربمو نوشتم.
قوی باش تا بتونی به سبک مورد علاقه ی خودت زندگی کنی .
امیدوارم در هر جای این جهان هستید خوش و خرم باشید .
سلام و درود خداوند بر بانو رحیمی تبار عزیز
ممنونم دوست عزیز از اینکه وقت گذاشتید و نطرتون رو برام کامنت کردید.کامنت های شما رو از دوره قانون آفرینش بیاد دارم و تحسینتون میکنم بخاطر تلاش و استمراری که در این مسیر زیبا دارید . بخصوص گفتگوهای ذهنی و مواردی رو که در اون به خوبی عمل نکردید رو صادقانه می گید و این نشان از شهامت و عزت نفس بالای شما داره.
هدفم از نوشتن مثال هایی که اشاره کردم این بود که هر کدوم از ما ممکنه در مقطعی از زندگیمان آرزویی داشته باشیم ولی در طی این مسیر ممکنست با افزایش آگاهی ها و رشدمان دیگه اون مورد از لیست خواسته هامون حذف بشه یا با تجربه کردن موارد مشابه رو نخواهیم تجربه کنیم.و اتفاقاتی که در کامنت شرح دادم مال زمان قبل از آشنائی من با استاد است.
وقتی که داشتم کامنتت رو می خوندم یا همین الان که دارم براتون مینویسم لبخندی دائمی دارم و وقتی دلیلش رو فکر کردم دیدم این مطالبی که نوشتید دقیقآ منطبق است بر شخصیت و تصوری که من از شما دارم. منظورم اینست که بعنوان مثال اگه مسابقه ای بود یا از من می پرسیدن که شما در چنین مواردی، چگونه عمل می کنید؟ من با درصد بالایی میتونستم واکنش های احتمالیتون رو حدس بزنم و این نشون میده که شما خودتونین و نقش بازی نمی کنین و این ارزشمنده.
منم یه شخصیتی دارم که اجازه نمیدم کسی ازم سوء استفاده کنه یا بقول معروف هندونه زیر بغلم بگذاره.بذار با یه مثال اینو توضیح بدم:فرض کن انگار فردی مهمان خانه شما شده؛ خوب! شما وظیفه خودتون می دونید که از مهمان پذیرایی کنید؛ خوب! حالا اگه این شخص هنگام مهمانی به شما کمک کرد، لطف کرده و شما قطعآ رضایت بیشتری خواهید داشت و اگه کمک نکرد هم خطایی مرتکب نشده است.حالا فرض کن نوروز است و هر روز یه نفر مهمان خانه شما میشه! مثلا امروز پدر و مادرتون فردا برادرتون پس فردا خواهرتون و همینجور اقوام درجه یک خودتون و شوهرتون اونوقت است که شما قطعـآ رضایتمندیتون کم میشه چون هر روز دارید سرویس میدین در حالی که اگه همین افراد هر کدوم در ماه های مختلف میومدن شما خیلیم خوشحال میشدین. میخوام اینو بگم ذات بعضی خواسته ها حواشی خاص خودش رو داره که زحمتش به فایده اش برامون نمی ارزه و اونوقت است که دیگه داشتن اون برامون منتفی میشه. منم اگه الان بهم بگند یه خونه باغ با کل امکانات بهت میدیم و هیچ کسی هم نمیتونه ازش استفاده کنه مگه خودتون بخواهید و کسی مزاحمتونم نمیشه و همه چی اوکیه باز قبول نخواهم کرد چون فایده نگهداری اون برام از لذتی که اونجا میخوام ببرم کمتره؛ حتی اگه نگهبان و کارگر داشته باشم. و ترجیح من اینست که شیک و مجلسی برم از یک مکانی استفاده کنم و بهاش رو بپردازم و لذت ببرم و هیچگونه مسئولیتی نداشته باشم. مثل استاد که به جای اینکه خونه های متعدد داشته باشه خونشو فروخت و در مسافرت اخیرش رفت یه مکانی رو برای اقامت اجاره کردن. ممنون و سپاسگزارم بابت نکاتی که در کامنتت بیان کردید. سال نو رو بهتون تبریک میگم و آرزوی تجربه بهترین لحظات رو براتون در کنار خانواده دارم. یا حق
سلام بزرگوار.
دقیقا فرمایش شما درسته .
انقدی که ، از کسانی که خونه باغ دارن گلایه شنیده بودم وخودم خیلی دیده بودم واز اینکه افراد رعایت سنت در رفت وآمد در این مکان را ندارن ومدارا نمیکنن ،همیشه ناراحت میشدم ،وقتی دیدگاه شما رو خوندم ،ناخود آگاه این مطالب رو نوشتم .
نظر و ایده ی شما قابل احترام ودرسته .
منم از خدای منان بهترینها را برای شما و خانواده ی عزیزتون خواستارم .
وسال جدید رو بهتون تبریک میگم .
انشالله به یاری خودش امسال درکمون تو همه ی زمینه ها بیشتر بشه تا به رشد وموفقیتهای بیشتری برسیم .
بنام ویاد الله مهربان
سلام به اسداله عزیز وارزشمند
برام جالب بود اول کامنتت اشاره کردی به کم شدن فعالیت استاد خبر آمد خبری در راه هست من هم دقیقا چند روزه منتظر دوره جدید یا فایلهای سفر به دور آمریکا هستم البته حسم میگه بیشتر سفر باشد الخیر فی ماوقعه
اسداله جان موردخرید خانه باغ که عنوان کردید برامن خیلی درس داشت چون پارسال همسرم میخواست یه خانه باغ بگیره شهرکرد وهرچند وقت یکبار براتفریح وتغییر آب وهوا بریم آنجا منتها اشکالی که بود ایشون میخواستند آن ملک را با یکی از دوستان شراکتی بخرند ومن مخالفتم کردم بعد همسرم دلیلش را ازم سوال کرد گفتم اول ملک شریکی خوب نیست ،در ثانی تمام اقوام شما متوقع میشن که بلاخره از آن ملک استفاده کنند وهمچنین طرف مقابل وهر جوری فکر کنی فقط استرس و اضطراب براما میمونه ما خواستیم مثل همیشه که بدون برنامه میزنیم به جاده وهر دفعه هم بدون اینکه از قبل برنامه ای داشته باشیم یا هتلی رزو کرده باشیم بهترین مکان در بهترین موقعیت در آن شهر نصیبمان میشه ایندفعه هم همین کار میکنیم وپول را جای دیگه سرمایهگذاری کنید که دیگه جوابگوی کسی هم نباشیم ووقتی کامنت شما را خواندم من تمام این اتفاقاتی که تعریف کردید را برا همسرم گفتم وایشون هم گفتند منطقی هست وپذیرفتند
میدونی اسداله عزیز الان که داشتم این جملات رامی نوشتم یه لحظه یه حسی بهم گفت آیا اینکه بی برنامه میزدی به دل جاده وراهی سفر میشدی وهمیشه بهترین مکان با بهترین شرایط وخوشروترین افراد روبرو میشدی هدایت الله نبود
گفتم چرا بود فهمیدم که استاد میگن اعتبار همه چیز را بدین به خداوند یعنی چه استاد هدایتها را تایید میکند وعمل میکند وهر لحظه بخاطر این هدایتها سپاسگزار خداوند هست ومن بهتر سپاسگزاری را درک کردم یعنی لمس کردم
اسداله عزیز این دیدگاه نوشتن برای کامنتت برا خودم پر از درس وآگاهی بود اصلا قصد نوشتن نداشتم ولی آمد ومن نوشتم بازم میگم الخیر فی ماوقع وهیچ اتفاقی ،اتفاقی نیست
بهترین بهترینها در هرلحظه نصیب وجودت نازنینت
امیدوارم هر لحظه از زندگی ات با عشق،ثروت ،سلامتی وهدایت ونوالهی همراه باشد
یا حق
سلام و درود خداوند بر دوست عزیزم
فهیمه جان از کامنتت این مساله برام بولد شد که وقتی که در مدار درست باشی آنوقت همه چیز خودبخود در جای درستش قرار خواهد گرفت و معنای آسان شدن برای آسانی ها هم همین میشه که شما با شراکت مخالفت کردید؛ با خرید ملک دور از محل زندگیتون مخالفت کردید؛ با انتخاب یک مکان ثابت برای تفریح مخالفت کردید؛ و راه تنش ها و اختلاف سلیقه ها و تصمیمات احتمالی رو بستید در حالی که هر کدوم از این مسائل کلی میتونست شما رو به سمت ناخواسته هاتون ببره و احساس بد بهتون تزریق کنه. ممنون از اینکه به ندای درونتون گوش کردید و برایم کامنت نوشتید. همیشه به ندای درون و احساستون وفادار بمونید که ندا و احساس خداوند است. امروز هم دلیل حس درونی ای که داشتید تقریبا مشخص شد با فایل جدیدی که استاد بخاطر شروع سال جدید رو سایت گذاشتن.سال نو رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم در کنار خانواده سلامت و شاداب و سعادتمند و ثروتمند و خوشبخت باشید. یا حق