تغییر باورها به روش استاد عباسمنش - صفحه 10
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-08 08:32:062024-06-08 21:04:39تغییر باورها به روش استاد عباسمنششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
تمام عمری که تاکنون ازخدا گرفته ام به دنبال حقیقت زندگی بودم و چه زیبا گفته اند که عاقبت جوینده یابنده بود ومن بالاخره حقیقت زندگی را دراینجا یافتم.خدایا بسیار ازتو سپاسگزارم
به نام انکه جان را فکرت آموخت
سلام به همه دوستان و استاد عزیز و گرامی
من حدود چهار روزه که فایل 3 برابر شدن درامد شما رو گوش کردم البته قبلا با این نوع نگرش و تفکر بیگانه نبودم ولی هیچ چیز تصادفی نیست که بعد از خیلی اتفاقات شما و افکار زیباتون کمکم کردید و صحبت شما در مورد اینکه من باید به سمت سروت حرکت کنم برام خیلی نو و تازه بود خدا رو خیلی سپاسگذارم که خانواده من هم با من همراهی میکنن و کل فضای خونه پر از نگرش و احساس ثروت شده ساعتها میشینیم و در باره لذت ثروتمند شدن صحبت میکنیم.
یه ایده کوچک همون روز اولی که فایل شمارو گوش کردم به ذهنم رسید من اسم این ایدهارو الهام میزارم و اعتقاد دارم وقتی به یکیشون عمل کنی دومی به وجود میاد ایده اول من راجب این بود که چرا از افکار دیگران هم برای پیشرفت خودم استفاده نکنم فردای اون روز توی شرکت محل کارم شیرینی پخش کردم و گفتم توی کاری سرمایه گذاری کردم و سود کردم حالا دید همه به من عوض شده و با دید یه فرد موفق بهم نگاه میکنن من احساس میکنم 30 نفر کارمند استخدام کردم که بدون اینکه بفهمن دارن برای من کار میکنن و منو به ثروت نزدیک میکنن ایدهای دوم و سوم هم رسیده که دارم تک تک انجامشون میدم مثل نوشتن تمام نشانهایی که میبینم و بیانش برای شما خیلی از جملات برام مفهوم جدیدی پیدا کرده مثل نجات یک فرد نجات یک جامعست نمونش نجات خود شما عزیز بزرگوار بوده که الان راهنمای ماها هستید خداوند شما و تمام دوستان رو به اهداف زیباشون برسونه مخصوصا به ثروت
با سلام
ممنون بابت ابن فایل بی نظیر که جواب بسیاری از سوالات منو داد،
یه سوال دارم : بنده مسئله تازه ای رو در زندگیم کشف کردم
اینکه به هر چیزی(حتی مسائل بدیهی و روزمره و صددرصد زندگی روزانه) فکر میکنم، ناخوداگاه چیز دیگه ای اتفاق میفته( چه خوب چه بد) واین ربطی به باورها یا ترس من نداره چون اولا به تازگی به این نتیجه رسیدم ثانیا در مورد بدیهیات اهم این اتفاق میفته
راه عوض شدن این موضوع چه تمرینی میتونه باشه؟چون اگر این باور و این مسائل ادامه پیدا کنه قطعا به صلاحم نیست و اون وقته که ممکنه از تصور خوب و تجسم ارزوهای خوب به دلیل اینکه مبادا برعکسش اتفاق بیفته دست بکشم ، و نمیخوام به اونجا برسه
ممنونتون میشم اگر تمرینی در این ضمینه پیشنهاد بدید
به نام الله یکتاوبسیار وهاب وبخشنده
با سلام خدمت استادعزیزم جناب سیدحسین عباس منش،همه دوستانم دراین سایت،وهمه پرسنل زحمتکش سایت وزین گروه تحقیقاتی عباس منش،شب وروزتان به خوبی وخوشی و شادی روزافزون،
خداروسپاسگزارم که توفیق داد بار دیگه در این سایت نظربذارم وازاینکه دوستانم واستاد رو سلامت وبا نشاط می بینم وپرکار!، صمیمانه خوشحالم.
صبح با روحیه ای فوق العاده عالی بیدار شدم والبته امروز در تهران برف میادوخوشحالی من رو مضاعف کرد……
راستی دوستان یه خبر خوب!
دارم یه کتاب می نویسم واگه عمری باقی باشه سال 96 می خوام چاپش کنم ،فقط از دوستانی که در نگارش وچاپ کتاب وگرفتن مجوزو…تجربه دارند می خوام کمکم کنند وتجربیاتشون رو برام بنویسند، حتی اگه به نظرشون زیاد مهم نباشه.
در این احساس بسیار عالی می خواستم همه دوستانم رو سهیم کنم وبه یاد نامه ای افتادم که دیشب می خوندم از آقای ویکتور هوگو به پسرش ، که بسیار زیباست ومن هر چند وقت یکبار این نامه رو می خونم ونمی دونید که چقدر احساسم فوق العاده عالی می شه وقتی این نامه رو می خونم .
این نامه مثل یه موسیقی بسیار زیبا با نتهای اعجاب انگیزه وپراز هارمونی وانسان رو سرشاراز احساس خوب می کنه ومن رو به یاد جمله ای ازاستاد عزیزم جناب سیدحسین عباس منش میندازه که خلاصه زندگی در دو جمله است:
در زمان حال زندگی کردن و
سپاسگزار بودن.
متن این شعر رو تقدیمتون می کنم بااینکه شاید عده ای اون رو خونده باشند، ولی باید بدونیم سخن عشق واونچه از دل بربیاد هیچوقت کهنه وتکراری نمی شه،
نوش جان همه!:
نامه آقای ویکتورهوگوبه پسرش:
قبل از هر چیز برایت آرزو میکنم که عاشق شوی ،
و اگر هستی ، کسی هم به تو عشق بورزد ،
و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت کوتاه باشد ،
و پس از تنهاییت ، نفرت از کسی نیابی.
آرزومندم که اینگونه پیش نیاید …….
اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.
برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،
از جمله دوستان بد و ناپایدار ……..
برخی نادوست و برخی دوستدار ………..
که دست کم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .
و چون زندگی بدین گونه است ،
برایت آرزو مندم که دشمن نیز داشته باشی!
نه کم و نه زیاد ….. درست به اندازه ،
تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،
که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد…..
تا که زیاده به خود غره نشوی .
و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری …..
تا در لحظات سخت ،
وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،
همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .
همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،
نه با کسانی که اشتباهات کوچک میکنند ……..
چون این کار ساده ای است ،
بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میکنند …..
و با کاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.
و امیدوارم اگر جوان هستی ،
خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی……
و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،
و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی………..
چرا که هر سنی ، خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است
بگذاریم در ما جریان یابد.
امیدوارم سگی را نوازش کنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یک
سهره گوش کنی ، وقتی که آوای سحرگاهیش را سر میدهد…..
چراکه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت….
به رایگان……
امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی …..
هر چند خرد بوده باشد …..
و با روییدنش همراه شوی ،
تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.
به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی…..
و سالی یکبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :
” این مال من است ” ،
فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان ارباب دیگری است !
و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی ….
و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،
که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،
باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیآغازید …
اگر همه اینها که گفتم برایت فراهم شد ،
دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم …
در انتها آرزوی سلامتی وشادی روزافزون برای همه دوستانم ومخصوصا جناب استادم دارم تابیش ازپیش از وجودش همه در کل جهان بهره مند بشن.
دوستان عزیزم دوستتون دارم وبراتون آرزودارم خدارو چون هاله ای از شادی وعشق همیشه در اطرافتون احساس کنیدوهمیشه شاد،خرم وسعادتمند در دنیا وآخرت باشید.
از خداوندمتعال سپاسگزارم که تونستم این متن رو بنویسم وبه خاطر تمام نعمات بیکران ولحظه به لحظه اش سپاسگزارم
یاعلی مدد.
با سلام واحترام خدمت استاد عزیز.
مایل بودم مطلب و قضیه که برایم پیش آمده را درسایت به اشتراک بگذارم.
مدتی قبل به صورت تصادفی باسایت گروه تحقیقاتی عباس منش آشنا شدم(البته از یک گلیپ انگیزشی فوق العاده(که تا حالا گروه همین کلیپی باهمچنین محتوایی بالایی به اشترک نگذاشته) به با فایل چگونه درآمدخود را سه برابر کنیم رو تماشا میکردم با اینکه تماشا میکردم البته خیلی زمان گذاشتم اما بازهم باور نمیکردم که من با این شرایطی که دارم بتوانم حداقل یه برابر افزایش دهم تا اینکه چند وقت پیش فکر و ایده ای به ذهنم خطور کرد وتوانستم درامد خود رابیش از سه برابر کنمْْٰٔ.الان که بهش رسیدم دارم فک میکنم کاش زودتر اقدام به این عمل میزدم من که خیلی وقت هست این خدمات در دراختیار داشتم وحتی زمان فعالیت هم در دست خودم هست.
اما موردی که هست اینکه بعضی وقتها شرایط طوری مهیا و سهل وصل میشود که میگی ره صدساله را یه شب طی میکنم اما بعضی وقتها هم کلیه امور در مقابل بسته میشود ومتحیر و جاخرده میمانی خواستم امکانش هست همیشه یا اغلب اوقات شرایط بر وفق مرا ما باشد//
سلام رها هستم من شبانه روز دارم فکر میکنم و از خدا خواستم کمکم کنه باورهای پنهانمو که زیره پوسته های ناخودآگاهام جا خوش کرده رو پیدا کنم و لیستی تهیه کردم راجع به باورهام راجع به سلامت خدا پول عشق زندگی سرنوشت مرد زن و از نوجوونی معتقد بودم حال و آینده من میتونه هیچ ربطی به گذشتم و خانوادم نداشته باشه و همیشه میگفتم به خانوادم خدا اون چیزی رو که من بخوام بهم میده نه چیزی که خودش یا شماها بخوایین و از سال ٩٠هم همین باورها من رو دو سر و گردن از خواهربرادرهام از نظره مالی بالاتر نگه داشته و همین الان هم ادامه داره اما استاد فرمودند تغییر فرکانس باید بتدریج اما در جهت صعودی باشه پس باز هم باید باورهای دیگه ای رو درونم پیدا کنم عزممو جزم کردم با تمام توان اول پیداشون کنم بعد رها کنم و بعدجایگدینی باورهای درست و جدید خواهش میکنم استاد راهنماییم کنید چطور تشخیص بدم آیا باوره مخربی در ناخودآگاهم وجود داره یا نه و اینکه اگر بله هست چطور بقیشونو پیدا کنم
سلام
این فایل بسیار بسیار فوق العاده بود و راه گشا … از این جهت که به آدم کمک میکنه که بدونه برای تغییر باورهاش باید تمام تمرکز و زمان و انرژی رو در ابتدای کار بگذاره تا بتونه اون نتایج فوق العاده رو بدست بیاره
سپاسگزارم
با سلام و احترام….
من یه مدتی هست که دارم این سایت رو دنبال میکنم…راستش من دانشجوی فوق لیسانس یکی از رشته های مهندسی هستم….قبل عید تموم میکنم.
یه ابهامی در ذهنم ایجاد شده…..حرفای آقای عباس منش محوریت پول رو داره..آنم بیشتر برای آدمای غیرتحصیل کرده مناسب تر هست..منظورم بیشتر فوق لیسانس و دکترا..استاد میگه اگر یه سری قوانین رو رعایت کنیم و باورها رو تغیر بدیم، در نهایت به دنبال آن، پول و یه سری شرایط مناسب میاد سراغت…..تا اینجا فرض میکنیم قبول.
حالا من به عنوان یک دانشوی مهندسی آرزوم اینه یک مهندس خوب باشم و مایلم در توسعه علم به حد بسیار عالی برسم. همانطور که هم میدانیم تغییر باورها با توجه به گفته های استاد، زمان زیادی رو می طلبه. از طرفی هم کسب علم و دانش هم زمان زیادی رو می طلبه….من آرزوم اینه به عنوان یک مهندس در بزرگترین شرکت های دنیا کار کنم و در کشورم به مرتبه خوبی برسم…و این ملزم میشه که من فقط در کسب علم و دانش قدم بردارم…آیا در اینجا باز هم تغییر باور ها لزومی دارد؟ ایا انجام هر دوی این کار(تغییر باور ها و کسب علم و دانش) به طور همزمان امکان پذیر هست؟ سن آدمی جوب میده؟؟!!! اصلا کدوم باورها منظورتون هست!؟ من به اندازه خودم شکرگزار خدا هستم…. بالاخره همه آدما یک سری عادات و رفتارهایی دارند که مناسب نیست و آدم وقتشو نمیکنه همه رو تغییر بده، آنم با وجود این همه آرزو برای آدما. من فک میکنم غیر ممکنه به همه ارزوها رسید…حداقل آدمای مثل خودم رو خوب میشناسم…و میدونم از طریق علم نمیشه به آنجایی که شما رسیدین رسید. شما میگین صبح تا شب روی تغییر باورهاتون کار کردین، برای من که یه مهندس هستم مطمئنا نمیشه مثل شما وقت گذاشت! پس چطور به کارای دیگم برسم…ادمای مثل من حدود 6-7 سال حداقل برای درس و علم زحمت کشیدند (انم در سخت ترین رشته دانشگاهی=مکانیک)، آیا جایز هست که باز هم 4 سال روی تغییر باورها زحمت کشید؟! هضم این صحبتا برای من انصافا سخته. با کمال احترام فک میکنم برخی از صحبت ها صرفا شعار هست…شایدم اشتباه میگم….من فک میکنم حرفای اقای عباس منش بیشتر برای افراد غیر تحصیل کرده مناسب هست…برای ما که وارد این مسیر شدیم چه حرفایی دارین….از طریق علم میشه به آن ارامش و ثروتی که استاد رسیده برسم؟.یا اول برم سراغ قوانین بعد علم رو توسعه بدم؟..من واقعا در زندگیم از نظر مالی رنج میبرم و به خاطر همین بعد ارشدم تصمیم جدی دارم که استقلال مالی پیدا کنم ولی از طرفی نمیتونم به ارزوم که توسعه علم هست برسم…چون فک میکنم علم و ثروت رابطه ای با هم نداره(حداقل در اینجا)…به خاطر همین میگم که واقعا سخته هم بخوای پول بدست بیاری و هم علم رو هم داشته باشی…هم باورها رو تغییر بدی و هم علم!…. ….کلا من با شما نه موافقم نه مخالف….چون حرفاتون برام ابهام زیاد داره و نمیتونم درست قضاوت کنم. و دارم روش فکر میکنم.
ممنون میشم ابهام منو جواب بدین.
باتشکر از سایت خوبتون.
سلام استاد عزیز قبل از هرچیرز ازتون ممنونم بابت فایلهای راهکارهای عملی
که جلسه 8 عالی بود
بعد از اون ازتون عذرخواهی میکنم اگر خیلی عجله داشتم از نتیجه گرفتن از آموزشها چرا که با صبر دارم نتایج خیلی خوبی میبینم از اموزش هاتون
ودر اخر سئوالی دارم که خیلی خیلی برام مهمه
لطفا بهش پاسخ بدید
شما با رقیبهاتون چکار میکنید و چطوری باهاشون رفتار میکنید
مثلا من تعداد رقیب هام خیلی زیادند و بواسطه شبکه های مجازی خبرهامون خیلی سریع جابجا میشه و کار رو سخت میکنن گاهی
آیا باید بهشون توجه نکنم طبق قانون؟
یا اینکه باید ازشون اطلاعات بگیرم به هرحال اونها رقیب های من هستند و باید بدونم رقیبهام چکار میکنند؟
کدام راه رو شما میرید ؟
کدام راه رو پیشنهاد میکنید ؟
صحبتتون برام حکم طلا داره منتظر پاسختون هستم ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و پیامم رو خوندید
با عرض سلام خدمت آیای سید حسین عباس منش و گروه محترم. من استاد ریاضی هستم. وقتی شاگردانم در حل یک مسیله موفق میشن و درسو درک میکن حس عالی به من دست میده . میدونم شمام به عنوان یک معلم که شغلتون ساختن نظام باورهای شاگردانتون است از پیشرفت ما خوشحال میشید. از اول دی من تصمیم به فروش ماشینم دارم که با پولش بتونم به پول خرید خونه چیزی اضافه کنم. دقیقا صبحی که قرار بود برا قولنامه و تعویض پلاک برم ماشینم تو کوچه در حالت پارک تصادف کرد و بعدمسایل بیمه و تعمیرگاه و …. و گم شدن مدارک ماشین. تا بلاخره امروز برا واگزاری میرفتم که باز هم بهم مرخصی ندادن و دیگران جای من رفتن و بعدم خریدار گفت چون بچه تهران نیست باید قولنامه بیاره که قولنامه خونشو برادرش گم کرده و اصلا یه بساطی…. اول اونقدر عصبانی شدم که دوست داشتم عالمو به هم بریزم. به همکارام که مرخصی رفتن فش دادم به زمین و زمان…… اما یه لحظه به خودم گفتم بابا مگه تو نباید الان باورهاتو اصلاح کنی و طبق باورهای گذشته رفتار نکنی.انگار آبی روی آتیشم ریخته شد که اولا هیچ کس نمیتونه با مرخصی رفتن و …..زندگی تو رو دستخوش تغییر کنه..باورهایی که اینهمه میگه مشکل پیش اومده یعنی تو ماشینو نفروش یا به این بنده خدا نفروش یا خونه نخر…… زنگ زدم به خریدارو گفتم بریز دور باورهای غلط گذشته رو. این ماشین مال شماست و هیچ چیز نمیتونه جلو این خریدو فروش رو بگیره مگر باورهای منو شما. اونم خوشحال شد و گفت بله همینطوره و رفت دنبال کار قولنامه. الانم آروم و خوشحال نشستم و با ایمان به خدا و خیال راحت نهار خوردم.