تغییر باورها به روش استاد عباسمنش - صفحه 22
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-08 08:32:062024-06-08 21:04:39تغییر باورها به روش استاد عباسمنششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق یکتا
سلام دوستان عزیز
نمیدونم برای بار چندمه این فایل رو گوش میکنم اما این فایل تلنگری در من به وجود اورد و بهم گفت که از صد درصد تا حالا روی خودت یک هزارم درصد کار کردی
وقتی این معیار رو که استاد گفت ایا به اندازه یادگیری زبان روی خودم کار کردم رو قرار میدم میبینم که واقعا تلاش زیادی برای باور سازی نکردم
ولی به اندازه همون یک هزارم درصد که با یکبار فایل گوش دادن و اشتیاق شنیدن ی تمرین جدید ی اگاهی جدید در من بوجود اومد نتایجم تغییر کرده
و ایمان دارم شرایط بیرونی زندگی من نتیجه اگاهانه کنترل کردن ورودی ها به شکل مستمر و مداوم هستش
خوب خدارو صد هزار مرتبه شکرت که خیلی نتایج نصبتا خوبی گرفتم از وقتی با این اگاهی ها اشنا شدم
نه تنها خودم بلکه کسانی که در زندگی من هستن نتیجه ای عالی رو دارن میگیرن کسانی که هم کسب من هستند
کسانی که همسایه من هستند این باور رو دارن در من قدرتمند میکنن که هر روز فرصت هر روز موقعیت هرروز ثروت در جهان داره بیشتر و بیشتر میشه
وقتی فایل قبلی رو گوش دادم از مجموعه فایل های سرمایه گذاری روی خودت به خودم گفتم خوب من باور دارم ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان است ولی احساس ارامش و یقین در من به وجود نیومد که چرا معنویترین کار جهان است
چرا خیرخواهانه ترین کار جهان است
و با خودم گفتم باید خیلی روی این باور کارکنم
چرا خداوند دوست داره من ثروت مند بشم
چرا باید ثروتمند بشم
چونکه ثروت از هر لحاطی منو به ارامش میرسونه
منو به یقین میرسونه
نگرانی رو از من دور میکنه
باعث میشه بتونم به عزیزانم بدون چشم داشت کمک کنم
ثروتمند شدن باعث میشه کار های نیک انجام بدم و در هر لحظه خداوند رو حاضر و ناظر در زندگیم بدونم
ثروت مند شدن باعث میشه به خاطر پول خیلی کارها رو نکنم چرا که پول رو دارم و از سر اشتیاق کارهام رو ادامه و به نتیجه برسونم
بغیر از اینه که الان استاد عباسمنش کارهاش برای پول نیست بلکه برای اشتیاق خودشه
بغیر از اینه که استاد عباسمنش الان نتیجه در دستشه ولی باز با ایمان داره فایل اماده میکنه چرا که این مسیر باور سازی ته نداره
بغیر از اینه که برادرم الان از لحاظ مالی بینیازه کامله ولی از سر شوق و ذوق و داره ادامه میده و بیزینسش رو گسترده تر میکنه
و هزاران کار افرین دیگه که من دیشب رفتم مصاحبه هاشون رو خوندم
صاحب برند کبابی رفتاری در تهران
ی جنتلمن واقعی که که از طرز صحبت کردنش مشخصه بی نهایت ذهنش رو کنترل کرده و به میزان کنترل ذهنش بیزینسش گسترده شده
میگفت من اومدم پیش پدرم و عموم کارگری کردم از صفر تا رسیدم به مرحله ای که استاد کار کاملی شدم یعنی به فوت و فن کار کاملا اگاه شدم و دلایلی که میاورد کاملا منطقی بود میگفت وقتی ی صاحب برند یا بیزینس خودش به کارش اگاه نباشه شاید روزی یکی از کارمنداش نیومد خودش باید بتونه اون کسب و کار رو مدیریت کنه و اون کار کارمند رو انجام بده من برای این از صفر شروع کردم که دستم بیاد همه چیز
بعدش میگفت که من برند رو از عموم و پدرم خریدم و نگفتم چون من نسل بعدی هستم همینجوری بدین بهم خریدم چون میخواستم این بیزینس رو گسترده کنم بدون هیچ حرف و حدیثی
خیلی جالب بود این صحبت برام خیلی به گوشه گوشه کسب و کارش اگاه بود و درک کرده بود کسب و کارش رو و ی ادم موفق رو من دیدم که بسیار خوب تونسته بود از عهده کنترل ذهنش بربیاد
پس ثروتمند شدن معنویترین کار جهان است چرا که با ثروت مند شدن من کارهای نادرست انجام نمیدم
وقتی بینیاز میشم از لحاظ مالی بینیاز میشم از ادم ها و فقط توکلم به الله رب العالمینه
به نام خدا
سلام دوستان عزیز
سلام استاد نازنینم
خدارو صدهزار مرتبه شکر که این آگاهی باعث طیف گسترده ای از فکر کردن در مورد قانون و چگونگی ساخت ی باور قدرتمند رو بمن داد
این فایل رو باید یدملیون بار گوش داد و ی ملیون بار به تعهداتش عمل کرد شاید فایل قبلی که در مورد باور ثروتمند شدن معنوی ترین کار جهان است برام ی مقدار گنگ بود و با شنیدنش مقاومت کرد ذهنم
ولی این فایل باعث شد به خودم تعهد بدم که چطور باور های قدرتمند همجهت با خواسته بسازم
واقعیت امر اینه که من اگه معیار باورسازی رو صد درصد بزار به خودم نمره یک درصد یا شاید یک دهم درصد میدم چون اونقدر غرق در دنیای ساخت باورها و این معیار نشدم
اما هرچی جلو تر میرم و فایل های مرتبط با هم رو به صورت مداوم گوش میدم پی میبرم که این قضیه که چطور در هر لحظه باید در مورد اتفاقات خوب اون لحظه صحبت کنم چطور در هر لحظه باید به فکر ساخت باور و قدرتمند کردن باور های که ساختم باشم
دیروز به ی مسافرتی رفتم با چند تا از نزدیکان به شهری زیبا
خوب آخر شب بود و دوست داشتم تمرین ستاره قطبی رو با گوش دادن به فایل های ناب شما و صحبت کردن در مورد قوانین انجام بدم و این کار رو انجام دادم
مشروع کردم به صحبت کردن در مورد اتفاقات خوب و نشانه های که دیده بودم با این بکگراند که مهر تاییدی بزنم بر جواب دادن قانون
چند روز قبل به این فکر بودم که برم ی چند تا تیشرت خوب برای خودم بگیرم به این فکر بودم چه رنگی خوبه و از کجا بگیرم که جنس با کیفیتی باشه
خوب این مسافرت پیش اومد و رفتیم همون شبی که داشتم در مورد قوانین و با این باور که گفتم صحبت میکردم
ی برادری دارم رفته بود قشم زنگ زد گفت میخوام تیشرت برات بخرم سایزت چیه
بعد گفتم خدایا شکرت چی فکر کردم و چی شد همون لحظه توی اون جمع گفتم این مهر تاییدی بود بر رسیدن به خواسته هام
خوب شاید اونا توی فضای ما نبودن و نیستن ولی من هدفم این بود که تکرار کنم
هدفم این بود که تمرین کنم و به احساس خوبی برسم و اتفاقی که افتاد فردا برام این بود که ذهنم طوری دیگه حرف میزد
تمرکزش رفته بود بالا و روی نکات مثبت
انرژی گرفته بودم که خیلی این انرژی داشت فوران میکرد
بچه ها توی استخر بودن رفتم براشون بستنی آوردم لب استخر
رفتم براشون میوه پوست کندم گذاشتم لب استخر و چقدر احساسم خوب بود
شروع کردم شستن ماشین حیات و فکر کردن به قوانین و اتفاقات خوب تمیزی تمیزی میاره
اگه میوه پوست بکنم برام میوه فراهم میشه به شکل دلخواه
همین الان ی اتفاقی افتاد که واقعا خوشحالم کرد خدای من دیگه نمیشه بگم ولی من ربطی میدم به قانون
چون قراره باورهای من قدرتمند بشن قراره زبان قوانین رو درک کنم و اتفاقات زندگیم رو خلق کنم
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
سلام استاد عزیزم
استاد واقعا مرسییییی مرسیییی مرسیییی واسه مثالهای خوبتون که با تمام وجود آدم درکش میکنه…
منم چندساله که با شما آشنا شدم و وارد سایت شدم …
یه مدت که مرتب فایلهای دانلودیتون و میدیدم مرتب یعنی کل شبانه رووووز…واقعا معجزه رخ میداد فقط بخاط اینکه اون حرفا دایم توی گوشم تکرار میشد و باورش میکردم…
هیچوقت یادم نمیره اون تایم سه سال پیش به یه سرمایه ای نیاز داشتم که بدون اینکه من درخواست کنم مادرم چند روز بعد اونو بهم داد…
ولی این اتفاقات و ادم یادش میره …تکراری میشه…میشه جزو زندگی روزمره و حرفای امشبتون یادم میمونه…
دقیقا من از کلاس اول ابتدایی کلاس زبان رفتم ولی الان مکالمه عادی رو هم بلد نیستم…
اولا چون خوب تمرین نکردم و جدیش نگرفتم …دوم اینکه زبان و باید مرتب تمرین کنی یا توی فضایی باشی که مرتب به همون زبان صحبت بشه تا یادت نره…
قانون هم باید اینجوری باشه به گفته شما..که باید مرتب کار بشه و ما آگاهانه خودمون و توی فضای مثبت هم قرار بدیم تا تاثیرش بهتر و بیشتر و سریع تر باشه
این حرفارو توی ذهنم ثبت میکنم و متعهد میشم منم از امروز که بهتر و بیشتر روی قانون کار کنم …
این تعهدها رو هم اینجا توی نظراتم ثبتش میکنم بخاطر اینکه توی ذهنم میمونه و اینجوری بیشتر تلاشمو میکنم که به گفته هام عمل کنم…
ایشالا بهترینهایی رو که دوست داریم برای هممون اتفاق بیفته و بهتر از اون معجزاتی که حتی الان فکرشو هم نمیکنیم…
استاد باوووررررررر کنید اون قسمت هایی که گفتید من تو خواب هم این موضوعات رو میدیدم واقعا دو سه شبی بود که منم خواب میدیدم واقعا میگم…
به خودم قول دادم که هر روز برم نمایشگاه های اتومبیل ماشینای لوکس خارجی سوار شم برای اینکه تجسمم قوی تر شه هر چند که یه روزایی بارون میاد و یه روزایی نمایشگاه ها تعطیل میشن ولی من تا جایی که میتونم سعی کردم به تعهدم عمل کنم بعد اینکه از ماشینا فیلم برداری کردم از داخلشون از بیرونشون از صدای گازی که اون ماشین میده فیلم بگیرم و هر روز اون فیلمارو نگاه میکنم و ارتعاشاتمو میبرم بالاتر و مطمئنم که در مناسب ترین زمان و مکان به اون خواسته میرسم اگه تعهد داشته باشم اگه هرروز و مداوم رو باورهام کارکنم
سپاس فراوان
سلام استاد جانم چقدر این مثل زبان انگلیسیتون در مورد یادگیری قانون، نهادینه شدنش توی ذهن و عمل بهش به دلم نشست.
راست میگید واقعا. من اولین کلاس زبانی که رفتم هنوز درست فارسی نوشتن رو بلد نبودم. 7-8 سالگی مامان من رو کلاس زبان نوشت که یک ترم رفتم و ادامه ندادم. باز در حدود 12-13 سالم بود که کلاس زبان میرفتم حدود یک سال. باز رها کردم تا دوران دانشجویی که از اون موقع تا یک سال اولی که سال اول کاریم بود این بار پشت هم کلاس میرفتم. یادمه از سر کار برگشتنی اتوبوسهای بی آر تی میدون آرژانتین رو سوار میشدم تا سر آیت که پیاده میشدم و یه چهارره پیاده میرفتم تا موسسه زبان. زمستونها واقعا اذیت میشدم از سرمای زیاد و اتوبوسهای همیشه پر که باید کل مسیر وایمیسادم و اون پیاده روی اخر هم که دیگه تیر خلاص بود. به کلاس که میرسیدم دیگه لپها و نوک بینیم از سرما سرخ بود ولی اون بار تعهد از خودم نشون دادم و دوره ها رو تا پایان ادامه دادم. فقط هم رفت و آمد به کلاس نبود، کل تمرینات رو انجام میدادم و در تمام این دوران تقریبا همیشه شاگرد اول کلاس بودم بخصوص که اون موسسه یه قانونی داشت که شاگرد اول هر دوره میتونست دوره بعد رو با 50٪ تخفیف ثبت نام کنه و به عشق تخفیف همیشه سعی میکردم شاگرد اول باشم. تا جایی ادامه دادم که بعدش دیگه دوره تخصصی تافل و آیلتس بود و دیگه هزینه ش اون موقع برام خیلی زیاد بود. این همزمان شده بود با سال دوم کارم که توی کار باید از زبانم استفاده میکردم و همین استفاده ازش یهو زبانمو باز کرد :) قبل از اون کلی گرامر و لغت میدونستم ولی صحبت کردن و بعبارتی در عمل استفاده کردنشون برام خیلی راحت نبود. اما یه جایی دیگه دیدم چقدر صحبت کردن برام راحت شده. یعنی سالها کلاس رفتن، تمرین کردن و نتیجه مطلوب در عمل نگرفتن بود و با وجودیکه شاگرد اول بودم اما سرعت استفاده از دانسته هام در عمل کند بود اما از یه جایی این چرخدنده ها شروع به حرکت کردند و من تونستم اون آموزشها رو در عمل با سرعت بیشتری استفاده کنم و به نتیجه ای که میخواستم یعنی انگلیسی صحبت کردن برسم. اما باز این معنیش نبود که خب دیگه تمام! باز باید برای بهتر صحبت کردن ادامه میدادم تمریناتم رو.
آگاهیهای قانون هم دقیقا همینه. ما اول تئوریش رو یاد میگیریم و البته برای یادگیری همین تئوری هم باید تعهد داشته باشیم و بعد با تمرین و تمرین و تکرار و تکرار کم کم چرخدنده ها شروع به حرکت میکنند و تئوریها تبدیل به عمل میشن و باز با ادامه دادن، سرعت حرکت بیشتر میشه و عملا قانون میشینه روی ذهنمون، شخصیتمون و نحوه زندگیمون؛ و اونجاست که نتایج شروع به رخ دادن میکنه و باز با تکرارش هی این نتایج گسترده تر میشه.
در پناه خدا
سلام خدمت استاد عزیزم و همه اعضای خانواده دوست داشتنی
نشانه امروز من به موقع اومد و من خدا رو شکر میکنم که در این سایت عالی با دوستان عالی نزد استاد عالی نشستم و دانشجو هستم.
چقدر استاد مثالهای قشنگی در مورد یادگیری و بکار گیری میزنن و هم ملموسه و هم اکثریت باهاش مواجه بودیم.
قانون میگه جهان ما بازتاب افکار غالب ماست.ما در هر لحظه در حال فرستادن فرکانس هستیم و جهان هم از ریشه و اصل اون فرکانس برامون بوجود میاره.
توجه وتمرکز بر داشته ها،زیباییها،خواسته ها،مهمترین ابزار رسیدن به فرکانس خوب هستند ونشان دهنده اون هم احساس خوبه و احساس خوب هم اتفاقات خوب رو برامون میاره .
برای اینکه ما بتونیم باورهایمان رو عوض کنیم یا بهتر کنیم اول باید تعهد داشته باشیم و تعهد بدیم که این نتیجه رو میخواهیم و دوم کنترل ورودیهاست.
حالا نوبت به تکرار و تکرار و تکرار است که ادامه بدیم تا فرکانسمون ثابت بشه و در واقع خواسته مون شکل بگیره ،و استمرار باعث ایجاد وبهتر شدن باورها میشه.
حالا نتایج از راه میرسه از کوچک تا بزرگ،چکار کنیم ؟
نتایج رو بزبان بیاریم،شکرگزار باشیم،بگیم که آره قانون کار میکنه و من تونستم خلق کنم و بعد باز هم استمرار و استمرار و استمرار تا آخر عمر….
تو به اندازه ای نتیجه میگیری که تعهد داری و ایمان داری و استمرار داری و هر روز روی بهبود باورهات کار میکنی.
چقدر عالی استاد کار کردن و نتیجه گرفتن ،استاد خیلی الگوی خوبیه برای من و دقیقا قابل لمسه رشدش و باورهایی که ایجاد کرده ومیکنه.
سپاسگزار استاد عزیزم هستم که با آموزه هاش هم دنیام بهتر شد و هم آخرتم ومن شکرگزار خداوندی هستم که منو هدایت کرد به سمت استاد و خانواده اش .
خدایا به استاد عزیزم نعمت،به من و هم فرکانسیهای عزیزم هم نعمت عنایت بفرما که فقط تو هستی و جز تو نیست……
بنام رب وهاب و غفورم
سلام به خانواده عزیز و ارزشمندم
روز سی و چهارم
خدایا شکرت برای آگاهی های این فایل عالی، مثل همیشه سپاس از استاد و خانم شایسته و تیم فنی سایت برای این همه مواد و منابع آگاهی که با نظمی هر چه بیشتر در اختیار افراد در مدار قرار گرفته
من این فایل رو که در زیر فایل دیگه ای که پیشنهاد شده بود دیدم و خیلی خوشحال شدم، دقیقا یادمه زمانی که به خودم می گفتم خدایا چجوری باورهامو تغییر بدم و احساس می کردم حتما در طول مسیر هدایت می شم و خداوند من رو هدایت خواهد کرد و بم نشون میده که باید رو چه باورهایی کار کنم، هرگز تا آخر عمرم یادم نمیره که وقتی فایل “شناخت مفهوم ترمز و گاز” رو دیدم استاد می گفتن به هر خواسته ای نرسیدی حتما ترمزی داری که نمیتونی دریافت کنی خواستت چون جواب داده شده تو نمیتونی دریافتش کنی و در مورد هر خواسته ای به این شکل هست، و من سریعا یاد خواسته خودم افتادم که پس من ترمز این خواستم چیه، و بعد دیدم خداوند سریع جواب داد عزت نفس، یعنی شدیدا میدونستم اگر عزت نفسم درست شه من به بهترین شکل به خواستم میرسم و خداوند می خواد خواستم رو به بهترین تجربه کنم و برای همین بسته عزت نفس رو به من هدیه داد اونم روز تولدم ویکی از بهترین اتفاقات زندگی من هست، و بعد دیدم همین کنترل ورودی که استاد بارها می گن یعنی تغییر باور، همین که خودمون را متعهد کنیم به اینکه مرتبا آموزه های سایت رو مطالعه کنیم و به کار بگیریم و دوره ها رو گوش بدیم و به کار بگیریم یعنی تغییر باور و الان که من جلسه 7 عزت نفس هستم و چون در مدار تغییر باورهای عزت نفس هستم چقدر دارم میبینم که به لحاظ عزت نفسی تغییر کردم یعنی بدون کوچکترین فشاری از جانب من برای این که دوست داشتنی یا محترم تر بنظر برسم این امر رخ میده و یجوریه که انگار همه میخوان بت بگن چقدر دوست دارن و بت احترام بزارن، البته بگم که من تمرینات استاد رو هم متعهدانه انجام میدم، و یا اینکه من به عنوان بهای هدفم متعهد شدم که هر روز یک فقایل ببینم و کامنتی در مورد اون بزارم، و همین کار کردم و الان حدود یک ماه و 4 روز از اون روز زیبا می گذره و قشنگ دارم میبینم ه در فرکانس اتفاقات و احساسات عالی قرار گرفتم، و احساسات عالی مجدد داره برام اتفاقات خوب رو رقم میزنه، حتی یاد گرفتم که تو همین مسیر هم به خودم آسون بگیرم و اجازه بدم مسیر تکاملی خودم رو طی کنم، به طوریکه من الان دارم یجورایی هدایت میشم که برم سراغ دوره دستیابی به آرزوها و یعنی اینکه من کم کم دارم تو مدارش قرار می گیرم و میبینم که خداوند واضح با من حرف میزنه در مورد این دوره که اگر این دوره رو گوش بدم چقدر قراره باورهای من متحول بشن و گازهایی برای خواسته های من به وجود بیان. یکی از بهترین باورهای من که داره حسابی تغییر می کنه بطوریکه واقعا دارم لذت میبرم شناخت خود، و باورم نسبت به خدا هست، خیلی با خدا صمیمی تر شدم، جدیدا یک احساساتی رو در حال تجربه هستم که خبر از اتفاقات خوش در آینده میده، اینجور که مثلا یه جا نشستم دارم ویژگی های مثبت همسر آیندم رو میخونم بعد میبینم همون لحظه بک موجی عالی از یک احساس خوب میاد سمتم که نمیدونم چیه فقط میدونم خبر از یک اتفاق عالی میده و حالتی دارم که دلم پروانه ای میشه یک احساس لطیف و عالی، احساس امید به آینده، انگار خدا داره بات حرف میزنه و همون لحظه میگم: آره خدا میدونم، میفهمم، شکرت برای همه چیز
و اینکه امروز من فوق العاده بود، مثل همین چند روز قبل و انشالله مثل روزای آینده، اینکه با صلح و حال خوب از خواب بیدار شدم، و کلی احساسات عالی رو تجربه کردم و خبرهای خوب شنیدم و هر لحظه با خود تکرار می کنم: “ببین قانون جواب میده”، خدایا شکرت
و خلاصه بگم که به قول استاد: قراره کلی اتفاقات عالی برامون رخ بده” ، “قراره خیلی عالی زندگی کنیم” رازشم اینه که متعهد شیم که تو این مسیر بمونیم، تو این مسیر استمرار ورزیم، لاجرم نتیجه می بینی، لاجرم نگاهت عوض میشه البته اگر واقعا گفته ها و آموزه ها رو به کار ببندی.
خدایا شکرت هدایتم کردی برای نوشتن این کامنت
عاشقتووووووووووووووووووووووووووووووووونم دوستان وخانواده عظیم و ارزشمندم که اینقدر خوندن کامنت هاتون مایه خوشحالی و شادی و آگاهی منه
عاشقتم خدااااااااااااااااااای بزرگ و مهربان و بخشنده و غفور من
خدیا هزاران هزاران بار شکرت
در پناه الله باشید
سلام استاد
چند روزیه دارم کامنت های این فایل رو میخونم
واقعا مثل یه کتاب اموزنده هستند
من اگه معتقدم که رو باور هام کار کردم
مثلا باور فراوانی
ایا همینقدر که روی باور فراوانی کار کردم روی زبان آلمانی کار میکردم چنتا جمله میتونستم بگم؟
من شاید هزار بار عبارت تاکیدی گفتم
اما ایا رفتم الگو ببینم
رفتم مصاحبه بخونم
رفتم با عشق تحسین کنم
رفتم زندگی نامه افراد موفق رو بخونم
یه روز کامل با این احساس که در جهان فراوانه همه چی زندگی کردم؟
اینه من گفتم اینو میخوام اونو میخوام و فایل گوش دادم اینا کار کردن روی باور ها نیس
جهان کلمات رو نمیشناسه
جهان زبان منحصر به فردی داره
باید زبانش رو یاد بگیرم و با اون زبان باهاش حرف بزنم
اون زبان
احساس عزت نفسه
احساس لیاقته
احساس شادیه درونیه
احساس دارا بودنه
احساس قدرته
احساس شوق و ذوقه
اینا زبانه جهانه
چقدر تونستم این زبان رو یاد بگیرم و با این زبان با جهان صحبت کنم و درخواست بدم؟
به اندازه ایی که نتیجه گرفتم میتونم ادعا کنم تو یادگیریه زبان جهان موفق بودم
من روی خودم کار میکنم و اوضاع تغییر میکنه
سلام استادان عزیزم، استاد عباسمنش عزیزم و مریم خانم شایسته عزیز.
شکر بینهایت خدای یکتا را که منو در این مسیر زیبا قرار داد که این آگاهی های بی نهایت خوب را بفهمم.
خدا روشکر بخاطر این فرکانس، خداروشکر به خاطر این آگاهی ها.
استاد چ مثال خوبی. واقعه بینظیر بود. دقیقا من الان که حدود 8 ماهی میشه دارم روی باور هام تمرکزی کار میکنم هر روز هم آگاهی های بیشتری را درک میکنم گویی که خداوند چشم مرا بیناتر، گوش مرا شنوا تر و قلب مرا پذیرای آگاهی هایی کرده است که قبلا با اینکه یه سری حرفهای شما را میشنیدم بازم متوجه نمیشدم.
شکر خدای یکتا.
استاد چقدر خوب گفتید که یادگیری این آگاهی ها مثل یادگیری زبان دیگری میمونه.
دقیقا زبان دیگر هم این نکته را داره که وقتی یکم حتی مثلا در حد چند روز کار نکنی به سرعت فراموش میشود آموخته هامون.
خداروشکر که درک کردم این آگاهی ها را.
خداروشکر که فهمیدم خداوند چقدر زیباست.
و اینکه چقدر اهمیت داره که تمرکزی کانون تمرکز و تجهمون را بذاریم روی قوانین و خواسته هامون و خداوند مارا هدایت میکند.
مثل تقریبا اکثر فایلهایی که من کامنت میذارم و از خداوند یکتا برای نوشتن کامنت ها هدایت میخوام.
عاشقتونم استاد عزیزم. عاشقتونم مریم خانم عزیز.
امیدوارم هرکجا هستید در پناه رب العالمین، تنها فرمانروای جهان، شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. ️
سلام خسته نباشید من در مورد تغییر باورها به یک نقطه ابهام رسیدم. اگر همه چیز به باورهای ما بستگی داره پس جایگاه علم کجاست؟ آیا من می تونم بگم درسته که علم گفته مثلا برای اینکه کرونا نگیرید باید ماسک بزنید ولی باور من اینه که بدون ماسک هم کرونا نمی گیرم؟ منظورم اینه که مرز بین باورهای ما و واقعیت های علمی کجاست؟ آیا اصلا چنین مرزی وجود داره؟
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
سلام دوست عزیز این موضوع در واقع ربط داره به مدار ها. اگر تو مدار سلامتی باشی شما به محل و مکانی که ویروس هست هدایت نمیشی و یا اگر ویروس در بدن ما بره و اگر در مدار سلامتی باشیم ویروس به هیچ عنوان زنده نخواهد موند در بدن.
انشالله درک کنید .