تغییر باورها به روش استاد عباسمنش - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-08 08:32:062024-06-08 21:04:39تغییر باورها به روش استاد عباسمنششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
اگر تغییر باورها را مانند یادگیری زبان انگلیسی در نظر بگیریم به این روند می رسیم که تعداد بسیار کمی از ما با وجود سپری کردن زمان زیاد در آن هیچ نتیجه ای نگرفته ایم تنها به این دلیل که به اندازه ی کافی تمرین نکرده ایم یک ماه یا یک سال زمان برای یادگیری زبان کافی نیست و فایده ندارد باید زمان بسیار بیشتری را به یادگیری اختصاص دهیم تا اتفاقات بسیار زیادی در نوع صحبت کردن اتصالات ذهنی و…ما رخ دهد که نیاز به زمان و انرژی زیادی دارد.
زمانی که برای تغییر باورهایمان صرف می کنیم باید به اندازه ی مهارت یافتن و تسلط زیاد در ده زبان دنیا باشد البته تغییر باورها زمان و انرژی گذاشتن بر روی آن ارزشمندترین کاری است که می توانیم انجام دهیم چون با تغییر باورهایمان می توانیم به تمام اهداف خود به راحتی دست یابیم.
چرا با وجود زمان گذاشتن برای یادگیری زبان هیچ یک از ما بر روی آن تسلط کافی نداریم؟
کار کردن بر روی باورها دقیقا مانند تسلط یافتن بر زبان انگلیسی است همیشه این مقیاس را در نظر داشته باشیم و همان گونه بر روی باورهایمان کار کنیم تغییر باورهایمان باید جزئی از زندگی ما باشد و ناامید نشویم به اندازه ای که بر روی قانون کار کنیم به همان اندازه نتیجه خواهیم گرفت مطمئن باشیم که مسیر درست است و به جای غر زدن و شکایت کردن کار کردن بر روی باورهایمان را ادامه دهیم و در هر کاری که انجام می دهیم باورهای خود را تقویت کنیم.
تغییر باورها مستلزم تعهد تغییر ورودی ها است اگر بخواهیم زبان یاد بگیریم باید از صبح تا شب داستان های انگلیسی گوش کنیم فکر کنیم بفهمیم تا لهجه ی ما تغییر کند کلمات را متوجه شویم بارها و بارها باید به سراغ ترجمه برویم یک فایل را صدها بار باید گوش دهیم.
همین کار را برای تغییر باورهایمان باید انجام دهیم اما نتیجه ی آن قابل مقایسه با زبان انگلیسی نیست اینگونه همه چیز را خواهیم داشت اما به همین میزان باید کار کنیم باید زمان بگذاریم و متعهد باشیم یکی از تعهداتی که در کلاس زبان از ما می گیرند این است که حق نداریم فارسی صحبت کنیم و گر نه جریمه خواهیم شد باید به خود تعهد دهیم که از این قوانین استفاده کنیم و ورودیهای فضای فکری خود را کنترل کنیم از خود سوال کنیم به چه چیزی فکر می کنیم؟ در مورد چه چیزی صحبت می کنیم؟ متعهد باشیم در مورد خواسته های خود صحبت کنیم نه ناخواسته ها متعهد باشیم به خاطر داشته هایمان سپاسگزار باشیم متعهد باشیم به اتفاقات خوب فکر کنیم زمانی که در مورد خاطرات خود فکر می کنیم به قسمت های مثبت آن توجه کنیم متعهد باشیم به احساسمان توجه کنیم اگر احساس بدی داریم زاویه ی دید و نگاهمان را تغییر دهیم تا به احساس خوب برسیم زمانی که احساس خوبی داریم در مسیر خواسته هایمان هستیم به اندازه ای که متعهد هستیم نتیجه خواهیم گرفت باید زمان انرژی و هزینه برای تغییر باورهایمان صرف کنیم. دقیقا فکر کنیم که می خواهیم کاملا مسلط بر زبان انگلیسی شویم و در کشور انگلیس از پس حرف زدن آن براییم در مورد باورها نیز باید کاملا مثبت فکر کنیم شاد باشیم نه اینکه تقلا کنیم باید جزئی از عادت های ما شود و در مسیر سپاسگزاری و احساس خوب باشیم .
اگر می خواهیم بر قانون مسلط شویم باید شب تا صبح بر روی باورهای خود کار کنیم حتی خواب های ما باید مربوط به قوانین باشد و این معیار را برای یادگیری و تغییر بگذاریم و توقع و انتظار بیجا از خود نداشته باشیم.
تغییر باورهایمان را می توانیم با داشتن بدن عضلانی هم قیاس کنیم یک فرد برای داشتن چنین هیکلی چقدر باید کار کرده و زمان و انرژی صرف کند؟ اگر مقیاس خود را اینگونه قرار دهیم که باورهای ما یک شبه رخ نداده که یک شبه تغییر کند و این باورها سالها و نسل ها به ما داده شده و باید بر روی انها کار کرده و نا امید نشویم اگر کوچکترین نتیجه ای دیدیم به مسیر درست خود ایمان بیشتری پیدا کنیم و با تعهد بیشتری بر روی آن کار کنیم و مسیر درست را ادامه دهیم.
مثل زبان انگلیسی که با اولین صحبت تشویق به ادامه دادن می شویم یا در سالن بدنسازی کمی عضله های ما شکل گرفته و ادامه می دهیم نتایج را ببینیم سپاسگزار باشیم و مسیر درست را ادامه دهیم به چه میزان؟
به میزانی که بخواهیم بر زبان انگلیسی مسلط شویم هیکل عضلانی داشته باشیم در فوتبال به فردی حرفه ای تبدیل شویم به اندازه ای که بخواهیم نقاش حرفه ای شویم به همان میزان باید تمرین کنیم . هر چقدر بیشتر تمرین کنیم نقاشی های زیباتری می کشیم به همان اندازه با کار کردن بر روی باورها نتایج بسیار بزرگ خواهد شد و متوجه می شویم که چقدر کار کردن بر روی باورهایمان ارزشمند بوده است.
شاید فردی که به دنبال هیکل عضلانی است پشیمان شود اما ما در روند تغییر باورها به چیزهایی دست می یابیم که هیچ وقت نمی گوییم به چه درد می خورد؟ اتفاقات خواهد افتاد ثروت سلامتی روابط زیبا ویلاها خانه ها کارخانه ها ماشین هواپیما دوستان خوب … به قدری اتفاقات خوب خلق خواهیم کرد که متوجه می شویم بسیار ارزشمند است این مقیاس را همیشه به یاد داشته باشیم به هر اندازه بر روی باورهای خود کار کنیم به همان اندازه نتیجه خواهیم گرفت باید تا ابد بر روی باورهای خود کار کنیم باید سیری ناپذیر حرکت و پیشرفت رو به جلو داشته باشیم و همین روند را به درستی ادامه دهیم باید همیشه بر روی باورهای خود کار کنیم همیشه همه جا زیر دوش موقع خواب بیدار شدن از خواب پیاده روی خرید کردن و… هر کاری که انجام می دهیم باید روی باورهای خود کار کنیم در بحث مالی روان شناسی ثروت در زمینه روابط دوره ی عشق و مودت در مورد عزت نفس و دوره ی ان باید بر روی آن ها کار کنیم و انتهایی برای آن نیست مقیاس را به یاد داشته باشیم بهایی را که باید از لحاظ زمان و انرژی هزینه کنیم را از همه لحاظ بپذیریم و از خود خداوند و جهان انتظار و توقع بی جا نداشته باشیم به اندازه ای که بر روی باورهای خود کار می کنیم فرکانس های مناسب ارسال کرده و به همان اندازه نتیجه خواهیم گرفت قانون جهان این است. اراده قوی و تعهد داشته باشیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
سلام به استاد عزیز و دوستان بزرگوار
استاد عزیز من دقیقا وقتی به این فایل شما گوش دادم که نیازش داستم یعنی بووم چقدر این قانون درست عمل میکنه اصلا مغزم داره از این حد از کار درست بودن سیستم جهان منفجر میشه
من به قول شما یکی از همون آدماییم که هزارتا روش رفتن تا زبان انگلیسی یاد بگیرن و خلاصه از این کارا تا اینکه تصمیم گرفتم اصلا بیخیال زبان بشم و بووم این فایل رو دیدم یعنی انگار شما مخصوص به من داشتید صحبت میکردید اشتباهمو مثل ی سیلی زدی تو صورتم اصلا ذهنم بیدار شد گفت من تسلیمم من جبران میکنم
خیلی ازتون ممنونم برای اینکه اینقدر عاشقانه آگاهی های جهان هستی رو در اختیار ما قرار میدید
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
یه حسی بهم گفت برو رد پات رو تو یه فایلی که مربوط به باوره بنویس
اومدم بنویسم تو جستجو باور
دیدم شماره 30 . نوشته تغییر باورها به روش استاد عباسمنش توجهمو جلب کرد و اومدم اینجا بنویسمش
رد پای روز 25 شهریور رو با عشق مینویسم
به کانون توجهت و به هر آنچه که فرکانس ارسال میکنی دقت کن ،همه چی باوره و توجه و فرکانسی که میفرستی
هر چیزی رو که تو تجربه میکنی ،همه و همه نتیجه باورهای خودته طیبه
این پر رنگ ترین درس امروز من بود
امروز صبح که بیدار شدم دیدم گلوم درد میکنه و رفتم تا مثل همیشه آب عسل و آب لیمو بخورم
با خودم گفتم عجیبه ،همه میگن و حتی تو طب سنتی هم میگه هر کس ،هر روز ناشتا آب عسل و آبلیمو بخوره سرما نمیخوره!!
من تقریبا یه ماهه دارم این کارو انجام میدم چرا سرماخوردم؟
بیشتر سعی کردم فکر کنم به علتش و میدونستم که صد در صد نتیجه افکارم و باورهام بوده که مریض شدم
به خودم گفتم طیبه فکر کن ببین چیکار کردی که مریض شدی ؟؟؟؟؟
و خودم دلیلشو میدونستم ولی هی میخواستم عوامل بیرونی رو مقصر بدونم
ولی هی خودمو کنترل کردم و به خودم گفتم خب الان وقت سواله ،تو چه فرکانسی داشتی تو این چند روز ؟؟ یا درمورد چی صحبت کردی و توجه کردی؟؟؟
که جواب اومد
به سرماخوردگی خواهر زاده ام توجه کردم
و اینم توجه کردم که باز فصل سرما اومد و من مریض میشم از خواهر زاده ام ،چون اونا کل زمستان رو تقریبا همیشه سرمامیخورن و من همیشه میگفتم چرا مریضن میان خونه مون
حتی پارسالم سر این باور محدودم دو ماه شدید سرماخوردم و نوشتم که درس گرفتم ولی باور قوی و قدرتمندی براش ننوشتم تا تکرار کنم و الان دوباره تکرار شد تا خدا بهم بگه شروع کن برای این باور محدودت هم باور قوی بساز
بعد ما حاضر شدیم و من و داداشم و فامیل نزدیکم که مهمون خونمون بود باهم رفتیم
قرار شد داداشم اول فامیل نزدیکمونو برسونه جایی که کار داشت
بعد منو برسونه تجریش سر ورکشاپ مدل زنده نقاشی تا بعد خودش بره سرکار
من بافتنیامم با خودم بردم تا بشینم تو ماشین و تا تجریش ببافم
وقتی راه افتادیم انقدر هوا خوب بود که ،چون شب بارون شدید باریده بود و آسمون و زمین و همه چی بی نهایت تر زیبا شده بودن
وقتی رفتیم ، تو راه کلی گل سر بافتم و بعد داداشم گفت باید برم دختر استادمو از باشگاه فوتسال ببرم خونه شون که خواهش کرده بود برم بیارمش و ازم پرسید اگر دیرت نمیشه بعد تو رو برسونم
منم خوشحال شدم چون میخواستم بیشتر ببافم و یکم دیر هم میرسیدم ورکشاپ خیلی فرق نمیکرد
وقتی رفتیم استادش هم اومد با ما، که اونم برسونه محل کارش
ازم پرسید طیبه خانم چیکار کردی ؟ از شکایتت چه خبر ؟ از تابلوت که تو نمایشگاه پاره کردن بهش گفتم هنوز مراحل اداری دادگاهش به تعویق افتاده و ابلاغ میکنن
با یه لحن خنده ای گفت که باورشم قشنگ مشخص بود که میگفت تو دو سال باید بدویی تو این دادگاه
من اونموقع گفتم نه خدارو دارم خدایی که به من آیه ولسوف یعتیک ربک فترضی رو نشونه داد و بارها گفت وکیلمه ،همون خدا هم به سادگی و راحتی کارامو درست میکنه و خیلی سریع روند شکایتم حل میشه و تمام کارمندا و رئیس و معاون و منشی دادگاه مسخر من هستن تا کار منو به سرعت انجام بدن
و من سپردم به خدا
اینارو تو دلم میگفتم
بعد گفت منم به اون نمایشگاه تابلومو داده بودم و فروختن پولمو ندادن و باید صبر کنم ،نمیخوام میونه مون بهم بخوره چون اونا میرن عمان و کارای منو میتونن بفروشن
اونجا بود که یاد حرفای استاد عباس منش افتادم که میگفت اگر فکر میکنید یکی برای شما کار انجام میده شرک میورزید
و خدا میگه باشه فکر میکنی اون برات کار انجام میده ،باشه برو که اون کارتو انجام بده
و اونجا به خودم یادآوری کردم که طیبه سعی کن همیشه کاراتو به خدا بسپری و آروم باشی
هرکس هرچی دلش میخواد بگه
وقتی رفتیم و منو رسوند
رفتم دیدم رو یه میز که پارچه انداخته بودن روش ،یه پارچ پر از گل و یه ظرف سفالی پر از گل گذاشتن که امروز اون مدل زنده طراحی ما بود
رفتم و هرچی لازم بود از سه پایه و چهارپایه و چیزای دیگه از مغازه استادم برداشتم و رفتم تا شروع کنم
قصد نداشتم امروز رنگ روغن کار کنم گفتم خدایا من باید طراحیمو قوی کنم نمیخوام سریع برم تو رنگ و نتونم حجماشو در بیارم
که وقتی طراحیش کردم نمیدونم چی شد که شروع به رنگ کردم
وقتی تا ساعت 5 کارم تموم شد رفتم تا به استادم نشون بدم که استادم نیومده بود و به هنرجوی استادم که الان استاد شده نشون دادم و گفت به نسبت کار هفته پیشت پارچه رو درست کار کردی
وقتی میخواستم برم خونه دو دل بودم هی میگفتم خدایا رنگ بخرم یا نخرم
از درآمد جمعه هفته پیشم 4 میلیون مونده
که دو میلیونشو برای شهریه کلاس مهر ماه کنار گذاشته بودم
و حس کردم باید برم و دو تا رنگ بگیرم و گفتم خدا 5 تا رنگ دیگه رو این جمعه پول همه رو بهم عطا میکنی
چون قراره 200 تا گل سر جوانه ببافم
و برای باقی پولش میخواستم برم کاموا و سیم گل سر وگیره تق تقی بخرم
قبل اینکه برم همکلاسیمو دیدم که از یزد میومد برای رنگ روغن و باهم حرف زدیم خیلی دختر خوبیه
طراحیاشو که دیدم خیلی خوشم اومد و ازش پرسیدم چجوری مدل زنده کار کردی از چهره خانواده ات ؟؟؟
گفت یه روز وایسادم و استاد که داشت کار میکرد نگاه کردم و یاد گرفتم
اونجا بود که گفتم خدایا کمکم کن منم یادگیریم جوری باشه که با یه نگاه کردن سریع یاد بگیرم
و یه خواسته از خدا کردم و میدونم که اگر شروع کنم به تمرین هر روزه ،صد در صد پیشرفتمو احساس میکنم
بعد که رفتم رنگ خریدم انقدر خوشحال بودم که محکم رنگارو گرفتم دستم و خداروشکر کردم و سپاسگزاری کردم که این همه بهم لطف داشته
از شدت خوشحالی رنگارو دلم میخواست بغل کنم
خدا این روزا داره بی نهایت بهم عطا میکنه و سپاسگزارم ازش
و باز هم ازش بی نهایت میخوام
چون میدونم انقدر زیاد داره که بهم عطا میکنه
دوباره با همکلاسیم نشستم و حرف زدیم بهش گفتم از فروش گل سر تونستم رنگ روغنا رو بخرم ،بهش گفتم بیا یادت بدم تو هم بباف و تو یزد ببر بفروش
یه جمله ای بهم گفت که واقعا درس بزرگی برای من بود
و مثل چراغ روشن شد و بارها تکرارش کرد
بهم گفت نه ممنونم ،من برای چیزی که بهاشو نپردازم زمان نمیذارم
اگر بخوام یاد بگیرم هزینه یاد دادنت رو پرداخت میکنم
من تعجب کردم این حرفو گفت و به فکر رفتم ، گفتم ببین چقدر حاضره برای یادگیری چیزی بهاشو بپردازه
و شاید از قانون خبر نداره ولی ناخودآگاه دوست داره تا اول بهای چیزی رو بپردازه تا بتونه پیشرفت کنه
من چندین بار بهش گفتم، ولی حرفش همون بود و نخواست یاد بگیره گفت من باید هزینه شم بپردازم بعد ازت یاد بگیرم
جالب بود تا حالا کسی رو ندیده بودم که اینجوری باشه و بگه باید بها و قربانی بدم درمورد یادگیری
خوشحالم از اینکه این درس رو ازش یاد گرفتم تا وقتی خواستم چیزی رو از کسی یاد بگیرم سعی کنم بهاشو بپردازم
وقتی برگشتم خونه
یه اتفاق بسیار بسیار شگفت اتفاق افتاد
و اون اتفاق سبب شد که من متوجه بشم که باورام داره تغییر میکنه که نتیجه رو هم میبینم و هر روز نتیج داره به نسبت تلاشی که میکنم بزرگتر میشه
نشسته بودم تو اتاقم ،فامیلمون اومد تو اتاق و گفت طیبه کاراتو نشونم میدی ؟ میخواستم برای نوه ام که مهر ماه میره مدرسه یه چیزی بگیرم که به دوستاشم هدیه بده
وقتی اینو گفت من تعجب کردم ،تو دلم گفتم خدای من چی دارم میبینم ؟؟؟!!!!
آخه من دقیقا پارسال که اومده بود خونه مون اسفند ماه بود که من سرماخوردگیم شدید بود و طبق باور محدودی که اول رد پام نوشتم ،خونه مون مهمون بود
من اون موقع بارها تلاش کردم که ازم خرید کنه ،بارها به زبون آوردم غیر مستقیم و مستقیم ،حتی بهش بعد اینکه رفت خونه شون پیام دادم گفتم برای نوه ات میخری ؟ که حتی اصلا جواب پیامم نداد
ولی الان چی داشتم میدیدم ؟!!!
خودش با پای خودش اومد تو اتاقم و درخواست کرد که کارامو نشونش بدم و قصد خرید داشت
آخه این فامیل نزدیکم همیشه سعی داشت از من رایگان چیزی رو بخره و پولی بابتش پرداخت نکنه و همیشه میگفت شوهر من برای شما خیلی زحمت کشیده باید شما به ما رایگان و هدیه بدین و پولی بابت کارایی که برای ما انجام میدین نپردازیم
من چی داشتم امشب میدیدم
چی عوض شده ؟؟؟
حیرت زده بودم
بعد وسیله هامو آوردم هی نگاه کرد گفت 30 تا جاکلیدی میخوام
یه لحظه دیدم با خودش حرف میزد ،نجوای ذهنم گفت که نکنه نمیخواد بگیره ؟سریع گفتم نگیره
برام مهم نیست
اگر خدا بخواد برای من مشتری بشه، این نشد، یکی دیگه میخره و اینجوری جواب ذهنمو دادم گفتم هرچی شد همون خیره
و دیدم بهم گفت 30 تا بده و گفت یدونه هم ازت آینه خرگوشی میخرم به نوه ام بدم و کل خریدش 500 تمن شد
من به جای اینکه مثل قبل خوشحال بشم که یکی ازم خرید میکنه و پول دستم میاد و ذوق کنم ، اول داشتم به این ذوق میکردم که تکرار باورایی که هر روز دارم تکرار میکنم داره جواب میده
البته تکرار باورایی که وقتی تکرار میکنم واقعا عمیقا حس خوبی دارم و لبخند به لبم میاد ،چون وقتایی شده که بی تفاوت گوش دادم ولی هیچ اتفاقی نیفتاده بعد گوش دادن به باورایی که با صدای خودم ضبطشون کردم
ولی وقتی با حس خوب و با تمام وجودم و آگاهانه تکرار میکنم و از شدت ذوقش لبخند رضایت به لبم میاد و سپاسگزاری میکنم به طرز شگفت انگیزی بعد از تکرارشون بلافاصله نتایج رو کوچیک کوچیک میبینم و بعد نتایج هی دارن بزرگ و بزرگتر میشن
آره داره جواب میده ،چرا؟؟؟
چون که من نتیجه رو با چشمام دادم میبینم حتی کسی که تا چند ماه پیش حاضر نبود ازم خرید کنه الان خودش با پای خودش اومد اتاقم و درخواست کرد کارامو بگیره
دلم میخواد فریاد بزنم
خدایا شکرت بی نهایت سپاسگزارم ازت که قوانینت رو بهم فهموندی و دارم سعی و تلاشمو برای بیشتر قدم برداشتن در راستای این قوانین برمیدارم و تو هر لحظه کمکم میکنی
حتی بارها گفت کارات با ارزشن و هرچقدر پول بدی براش بازم کمه و تحسین میکرد و کارای تمرین کلاسی رنگ روغنم رو که دید گفت خیلی پیشرفت کردی تو نقاشی آفرین به پشتکارت و حتی اینو تحسین میکرد که آفرین که داری بیشتر تلاش میکنی تا هزینه کلاساتو خودت پرداخت کنی و رنگ رو هم خودت میخری که هر کدوم یک میلیون و نیمه
وای من چی داشتم میدیدم چشمام دوتا بود شد چند تا
کی داشت این حرفارو میزد
کسی که ذره ای به کار و زحمت من ارزش قائل نبود الان به کل تغییر کرده نگاهش و داره تحسین میکنه
این یعنی چی؟؟؟؟
یعنی ادامه بده این مسیر رو پر قدرت تر از همیشه و من ،ربّ تو ،صد در صد کمکت میکنم و البته که بی نهایت بیشتر از صد در صد کمکت میکنم ،آخه من خدام و هرچی رو بگم موجود بشه موجود میشه
پر قدرت ترین ربّ و صاحب اختیارت که هر لحظه وظیفه ام هست تا تو رو به هرچی بخوای برسونم
تازه تو هم هرچی بگی من انجام میدم تو فقط بندگی منو بکن ،من همه کار برات انجام میدم
تو تسلیم من باش و یاد بگیر هر لحظه
ببین من برات چه ها که نمیکنم
نمیدونم ،یه وقتایی دستام از اراده ام خارج میشن و خود به خود انگشتام پشت سر هم مینویسن و بعد که میخونم نوشته هامو اشک تو چشمام جمع میشه
کیه که داره این همه دلبری میکنه برای من
کیه که با حرفاش چند ماهه داره منو آروم میکنه
کیه که داره این همه کار برای منی که هیچی نیستم ،انجام میده
منی که هیچم و وقتی به این همه محبتش و لطفش فکر میکنم یه وقتایی به خودم میگم طیبه ببین چقدر مهربونه ،یاد بگیر ازش
تو این همه شرک ورزیدی و بیشتر وقتا به حرفاش گوش ندادی ولی ببین چجوری ،داره همه جوره ازت مراقبت میکنه
ببین چجوری داره دلبری میکنه
یاد بگیر دلبری کردنو
تو هم انقدر مثل ربّ و صاحب اختیارت سعی کن خوب باشی که دلبری کنی
خدایا ربّ من کمکم کن منم مثل تو بشم تا هر وقت کسی رفتار خوبمو دید یاد تو بیفته و بس
من نمیخوام منی وجود داشته باشه من میخوام همه اش تو باشی و تو
الان که دارم مینویسم گریم گرفته و با گریه دارم مینویسم
هیچی نمیدونم ولی اینو خوب میدونم که عشق دل خودمه
وای خدای من وقتی گفتم عشق دل خودمه
شنیدم تو هم عشق دل منی
دوست دارم بیشتر و بیشتر عاشقش بشم و کمکم کنه تا رابطه بینمون عاشقانه تر بشه
خودش خوب میدونه ، درمورد یه موضوع هم ازش خواستم تا کمکم کنه که وقتی با آدما و کل جهان هستی و خودم و خانواده ام صحبت میکنم فقط و فقط خودشو ببینم و به خاطر خدا و برای خدا باشه عشقی که به جهان هستی میورزم
و میدونم که پله به پله تکاملم رو کمک میکنه تا هر روز پیشرفت کنم
و بی نهایت ازش سپاسگزارم
الان که دارم نوشتم این تحسینایی که فامیل نزدیکمون میگفت، بهم گفته شد که من بودم از زبون اون فرد تحسینت میکردما ، اینکه تو تلاش کردی تا کنترل کنی ورودیای ذهنت رو ،آفرین و همینجور ادامه بده
فقط به یه چیز فکر میکردم و این بود که
هیچی تغییر نکرده
نه اون فامیل نزدیک من تغییر کرده و نه من
فقط یه چیز تغییر کرده و اون تغییر دادن باورهام و قوی شدنشون بوده و من که از درون تغییر کردم و این نتایج رو دارم میبینم
که خدا همه کار برای من انجام میده ،که من هیچی نیستم و خدا بی نهایت ثروت و نعمت به من عطا میکنه و مشتری میشه برای من به طبیعی ترین شکل ممکن
وقتی این روزا به اتفاقاتی که میفته فکر میکنم به خودم میگم آفرین ادامه بده درست داری پیش میری
و اون 500 هزار تومان رو دادم به مادرم چون همه اون وسیله هارو قبلا مادرم ازم خرید کرده بود و خودش میبرد جمعه بازار میفروخت
و وقتی به مادرم گفتم خیلی خوشحال شد و گفت بفرست برام و من براش انتقال دادم
خدایا بی نهایت بی نهایت میخوامت خیلی ماچ ماچی هستی و دوستت دارم
بی نهایت از خدا سپاسگزاری میکنم
برای تک تکتون بی نهایت شادی و سلامتی و آرامش و عشق و زیبایی و ثروت از خدا میخوام
سلام مجدد طیبه جان.
دارم به ترتیب کامنت هاتو میخونم و تو هر کدوم بیشتر یاد میگیرم.
چقدر تلاش و تمرین هات در مسیر توحید زیباست.
تحسینت میکنم.
آفرین داری طیبه جانِ نازنین.
از جمله ی دوستت خیلی لذت بردم:
من برای چیزی که بهاشو نپردازم زمان نمیذارم.
ارزشمند دونستنِ دانش و پرداخت بها، خیلی به احساس لیاقت ادم کمک میکنه.
مرسی که با جزییات مینویسی.
مثل خاطره ی روزانه مینویسی که خیلی جذابه برای من.
ان شاالله پر فروش و بربرکت باشی هر لحظه و بی نهایت ثروت خلق کنی از توانایی ها و استعدادهای درونیت.
و بسیار رشد کنی در مسیر رسیدن به خواسته هات.
از جنسِ ارتباطت با خداوند و نوشته هات خیلی لذت میبرم و بوی خوشِ سادگی و صمیمیت و خلوص از نوشته هات به مشامم می خوره با هر کامنتت.
خوشحالم که تو مدار خوندنِ کامنت هات قرار گرفتم.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
الهی شکرت
به نام ربّ
سلام سمانه جان زیبا روی خوشگل و دوست داشتنی
سپاسگزارم از محبتت
وقتی پیامتونو خوندم نتونستم پاسخ بنویسم ولی الان اومدم دوباره پیامتونو بخونم
و سپاسگزاری کنم بابت زمانی که برای نوشتن برای من گذاشتین
وقتی داشتم نوشته هاتونو میخوندم کنجکاو شدم تا عکس پروفایلتونو ببینم و خیلی حس خوبی بهم داد عکسی که گذاشتین
خدا هم شما و هم نی نی ناز و زیبایی که تو عکس کنارتونه رو حفظ کنه
براتون بی نهایت ثروت و عشق و زیبایی و سلامتی و شادی از خدا میخوام
بی نهایت سپاسگزارم از محبتتون
به نام خدا
سلام
به هر میزانی که به این مسیر ایمان داشته باشیم و در این مسیر حرکت کنیم به همون اندازه نتیجه خواهیم گرفت،من شرایط خودم را بگم که هر چقدر پایندتر میشم و بهتر کار میکنم،حالم بهتر میشه،شادترم،اتفاقات بهتر برام رخ میده
پس میزان تعهدی که ما به این مسیر داریم میزان نتایج ما را مشخص میکنه،یعنی اگه نتایج بزرگه مشخصه که تعهد ما هم بزرگ بوده
ابراهیم حاضر شد اسماعیل را قربانی کنه،آیا ما هم حاضریم اسماعیل هامونا قربانی کنیم.
چقدر حاضریم در مورد اتفاقات مثبت زندگیمون صحبت کنیم و اصلا در مورد اتفاقات بد صحبت نکنیم
چقدر حاضریم غیبت نکنیم و پشت سر بقیه در مورد نکات مثبتشون صحبت کنیم
چقدر حاضریم شکایت نکنیم،غُر نزنیم
چقدر حاضریم فقط خاطرات خوب گذشته را بیاد بیاریم و فقط در مورد اونها صحبت کنیم.
چقدر حاضریم فقط خوبی های زندگی و بقیه را ببینیم و در موردش صحبت کنیم.
چقدر حاضریم از زمان استراحت و تفریحمون بزنیم و این فایل ها را گوش بدیدم
مثال:من امروز ساعت 6 و 50 دقیقه بیدار شدم بعد از نوشتن سپاسگزاری،ستاره قطبی،عبارات تاکیدی روزانه و دیدن تابلو آرزوها و بعد از صرف صبحانه اومدم سایت و فایل های رایگان را از صفحه 37 شروع کردم به دیدن و کامنت نوشتن و تا ساعت 11 شب همین منوال را ادامه میدم باز ساعت 11 شب شکرگزاری،عبارات تاکیدی، ستاره قطبی تابلو آرزوها و تجسم زندگی آینده تا ساعت 12 و بعد خواب و فردا هم همین طور،حتی الان گوشیم را گذاشتم روی حالت هواپیما که یوقت دوستی کسی زنگ بزنه و بگه بیا بریم بیرون و منا از این تمرکز بکشه بیرون،حتی با برادر زاده ام در حد نیم ساعت تا یک ساعت بازی میکنم و میگم که بره با مادرم بازی کنه تا من بتونم فایل های استاد را گوش بدم
برای نتیجه گیری باید زمان و انرژی صرف کرد باید بهاء پرداخت کرد
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست😍
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
چقدراین فایل عالیه مثل بقیه فایلها
واقعاهمه چیز تعهده کارکردن روباورهاست پذیرفتن این اصله ک ماخالق زندگیمونیم همه چیز ب وسیله ی باورها وفرکانسهاوافکارمابه وجودمیاد پس اگه میخوایم تغییرکنیم جهان اطرافمون تغییرکنه شرایط واتفاقات خوبی روتجربه کنیم بایدباتعهد برای تغییرباورهامون قدم برداریم وباورهای جدیدرودر تمام ثانیه های زندگیمون آگاهانه انجام بدیم عمل کنیم ایمان داشته باشیم تازندگیم پرشه ازاتفاقات خوب ک نتیجه باورهای قدرتمندکنندس هرچقدربیشترروباوراکارکنیم نتایج بزرگتری میگیریم وهرچقدرنتایج بزرگتربگیریم ایمانمون بیشترمیشه وباز باورپذیری بیشترمیشه واقدامات بیشترونتایج بیشتر وتاابداین روند باتوجه ب پشتکاروتعهدمون صعودی یانزولی میشه وخداروشکرمیکنم ک تاالان خوب پیشرفتم واین روندرو همچنان تاابدادامه میدم وبقول استادمن دردریافت آگاهی هاو پیشرفت هاوموفقیت ها سیری ناپذیرم
ازشمااستادگرانقدرم هم بی نهایت سپاسگزارم همچنین خانم شایسته عزیزم ک بخش پاسخ ب مسائل اینقدرپرباره ک انتهایی برای درک آگاهیاش وجودنداره
درپناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید😍🥰😘
سلام خدمت همه ی دوستان
قصد دارم یکی از نتایجم رو اینجا منتشر کنم و از خوندن جواب ها و نظرات دوستان دیگر علاوه بر لذت بردن، به تقویت باور های جدیدم هم بپردازم.
دیروز صبح داشتم این فایل رو نگاه می کردم و بعد از مشاهده ی این ویدئو تصمیم گرفتم یک فایل صوتی با صدای خودم ضبط کنم و کمی برای خودم صحبت کنم. توی این فایل به مسائلی مثل رزاق بودن خدا اشاره کردم و اینکه روزی همه رو خدا میده و …
و بعد از اینکه این فایل ها رو ضبط کردم توی موبایلم یک چیزهایی نوشتم که اون نوشته ها این بود :
“قرارداد جدید به راحتی و در جلسه اول منعقد می شود و پول و ثروت به سمت من سرازیر بوده و ”
و خوب تا همین جا فرصت کردم بنویسم و بعدش کاری پیش اومد و نشد که نوشتن رو ادامه بدم و وقتی که همون روز ( شنبه ) به محل کارم رسیدم با یکی از دوستان که روز پنجشنبه اخر وقت باهاش برای یک پروژه ی جدید ( طراحی قالب جدید ) صحبت کرده بودم و فقط در حدی که تمایل دارید من این کار رو برای شما انجام بدم یا نه؟ حرف هامون رو ادامه دادیم و بعد از یک یا دو ساعت بود که به ایشون قیمت دادم. قیمت رو در دو حالت با حق مالکیت و پول بیشتر و بدون حق مالکیت و پول کمتر ارائه کردم. و خیلی برای جالب بود که ایشون حالت داشتن حق مالکیت و پرداخت پول بیشتر رو انتخاب کردند. اما پیش از این اهمیت چندانی به این مورد نمی دادم و همیشه قیمت رو در حالت بدون حق مالکیت و قیمت کمتر ارائه می دادم.
این رو نگفتم که خود ایشون پیشنهاد کرده بودند که ۶۰ درصد پول رو ابتدای کار پرداخت کنند و ۴۰ درصد رو در انتهای کار. اما یکی دو روز قبل توی بخش عقل کل نظری رو خونده بودم که یکی از دوستان ( که اتفاقا توی همین شغل بود ) در جواب سوالی گفته بود که “باورتون رو عوض کنید و همه ی پول رو قبل از شروع کار درخواست کنید” به همین دلیل وقتی رسیدیم به بحث پرداخت یاد این حرف افتادم و گفتم الان وقتشه که بهش عمل کنم. به مشتری گفتم حرف شما و شیوه ای که فرمودید خیلی خوب هست ولی اخیرا شیوه ی پرداخت ها رو تغییر دادم و همه ی پول رو اول کار می گیرم. و مشتری گفت که هیچ مشکلی نداره، شماره کارت دادم و همه ی پول رو یکجا برام واریز کرد. واقعا لحظه ی خیلی خوب و بزرگی بود و حس فوق العاده ای داشتم. انگار که روی ابرها بودم و از فرط خوشحالی نمی تونستم یکجا بند بشم :)
۱. توی کمتر از دو ساعت قرارداد جدید بستم
۲. همه ی پول رو هم اول کار گرفتم
۳. قبلا یک سری عبارات تاکیدی برای خودم درست کرده بودم که توش می گفتم: “پروژه هایی که می گیرم خیلی ساده است و پول خوبی هم بابت شون می گیرم.” و دقیقا این پروژه این ویژگی رو داشت
۴. علاوه بر عبارت تاکیدی فوق این رو هم گفته بودم که : ” پروژه برنامه نویسی عین ریگ روی زمین ریخته و مشتری ای که بخواد با من کار کنه، از اون هم بیشتره ” و دقیقا این اتفاق باز هم توی این پروژه اتفاق افتاد چون مشتری خیلی خوشحال و علاقه مند بود که “من” پروژه اش رو انجام بدم.
و چند تا نکته ی جالب دیگه هم در همین مورد بگم
من لیستی از ۱۰۷ آرزوی خودم رو دارم که مدام دارم مواردی رو به این لیست اضافه می کنم و وقتی که آخر همون روز داشتم این لیست رو نگاه می کردم متوجه شدم که صبح همون روز اینها رو توی لیستم گذاشته بودم
۱. بازپرداخت قرض به مبلغ … : که اصلا فکرش رو هم نمی کردم که بتونم با یه دونه پروژه این پول رو برگردونم و وقتی که پول رو به صاحبش برگشت دادم مدام از خدا به خاطر این لطفش تشکر می کردم
۲. یا مثلا دیدم که نوشته بودم بتونم توی راه برگشت به خونه از محل کار یک چیزهایی رو بخرم و خریدم
حالا که بحث رسید به لیست آرزوها این رو هم اضافه کنم که هفته ی پیش پنجشنبه توی این لیست نوشتم که دوست دارم یک جفت کفش جدید برای خودم بخرم و با خودم گفتم باشه، بالاخره یک روز می خرم دیگه! و فراموش کردم که چنین چیزی توی لیست آرزو هام داشتم و وقتی که مدتی بعد این لیست رو مرور می کردم چون تاریخ اضافه شدن هر مورد رو ثبت می کنم و تاریخ رسیدن بهش رو هم می نویسم، متوجه شدم که با فاصله ی یک روز یعنی فردای اون روز ( روز جمعه ) به کفش های جدیدم رسیدم :)
استاد توی یکی از محصولاتشون به کوهی از الماس اشاره کرده بودند ( به نظرم توی کتاب رویاهایی که رویا نیستند) و وقتی که آخر شب داشتم به همه ی این موارد فکر می کردم، دقیقا چنین حسی رو نسبت به خدا داشتم و این احساس در من بود که چیز خیلی مهمی رو پیدا کردم و هر وقت که بخوام می تونم دستم رو دراز کنم و هر چقدر که بخوام از این الماس ها بردارم ( و تنها راهش درخواست از خدایی هست که مالک همه ی این گنج هاست )
دروووود به دوستای گلم💙
_من به مدت ۵ ماهه دارم روی خودم کار میکنم ولی الان با یه اکانت دیگ اومدم و قبلا با اکانت پدرم توی سایت فعالیت میکردم🎗
موضوع اصلی این کامنت من درمورد کنترل ورودی هاست و میخوام یه تجربه ای که دیشب توی خواب داشتم روی براتون بنویسم تا ردی از خودم به جا بذارم.
– من به مدت ۵ ماهه که شب تا صبح خودم رو درگیر این صحبت ها کردم و همش دارم فایل گوش میدم و می نویسم و احساس خوبی دارم و خیلی تو این مدت تغییر کردم و اطرافیان هم گاهی اوقات بهم میگن که خیلی تغییر کردی🎗این موضوع که من خودم رو درگیر فایل ها کردم و دارم بارورسازی میکنم باعث شده که شب ها خواب این صحبت هارو ببینم ،من تابحال تقریبا زیاد خوابی که درمورد قوانین باشه رو دیدم ولی خوابی که دیشب دیدم برام از همش واضح تر بود و میخوام این تجربه رو با شما هم به اشتراک بگذارم تا ایمانمون قوی تر شه♦️
خواب : راستش جزئیات خوابم ر اصلا یادم نیست ولی یادمه که خیلی خواب بد و پر استرسی بود اما من هر لحظه داشتم قانون رو به یادمیآوردم و میگفتم من باید از این حرف چیز بهتری رو بپذیرم و حسم رو خوب نگه دارم ، در هر لحظه داشتم سعی میکردم که قانون تکامل و نچسبیده به خواسترو بیاد بیارم . یادمه وقتی بعد کلی کلنجار رفتن و قانون رو به یادآوردن یک دفعه همه جا تاریک شد ! یک تاریکیه محض که هیچی شنیده نمی شو و هیچی دیده نمی شد و من انگار که فهمیدم این نجواها عاقبت ساکت شدن و منپیروز این نبرد شدم🥳🥳خیلی حس جالبی بود حس سبکی بود و یادمه که من یک فردی که اصلا نمی شناختم توی خواب دیدم که بهمزنگ زده و داره بهمتوهین میکنه و من داشتم مدام توهین های اون رو با حرف هایی که دوست داشتم بشنوم عوض میکردم . مثلا اون گفت : تو خیلی احمقی☹ولی من درجا عوض کردم جاشو با عبارت “تو خیلی فوقالعاده هستی” و این به من حس پیروزی و عمل کردن به آگاهی ها میده و این حسه لذت بخشیه که بدونی تو خواب هاتم حتی از ۹۹٪ مردم دنیا جلوتر و داری از خواب هاتم به عنوان بستری برای یادگیری استفاده میکنی✌به هر حال این تمام چیزی بود که یادم بود 💙 در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید💙💙💙
سلام درود خدمت استادعزیزم ومریم جون باعشق 🥰🥰🥰🥰🥰
خدایاشکرت هزارن با شکر وسپاس بخاطراین نشانه امروز من خدایا عاشقتم که همیشه درحال هدایت کردن من هستی چقدرخدای خوبی دارم من واین من بودم که برداشتی غلط ازخداوندداشتم خدایامراببخش ومن ایمان دارم خداوند خیلی مهربان هست وخیلی خوشحال که من دیدم به خداوندعوض شده خدایاعاشقتم🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
خوب دیدگاه من ازاین فایل تغییرباورهابه روش استادعباس منش..
من دیروز خیلی سردرگم بودم نمیدونستم چیکاربایدبکنم چون پولی برای خریدمحصولات نداشتم ازفایلهای رایگان استفاده میکنم وکتاب های استاد ازسایت خریدم ولی به قول استاد من که نمیتونم یک شبه مثل استادفکرکنم ویابخواهم به چیزهای برسم که استاد رسیده بجای سرزنش وناامیدی میام ازایشون الگومیگیرم ببینم استاد چیکارکرده که این زندگی روداره این نظر که مینویسم بادیدن این فایل برام به وجوداومده خوب کاری که من بایدانجام میدادم این بود که بیام برای خودم تمرین بزارم البته قدم به قدم قدمهای آسان وراحت ونبایداول کا ذهنم راخسته کنم وخودمواذیت کنم باعشق وعلاقه به قول اون فایل استاد گفت آسان گیرکارهاگزروی طبع…
واولین چیزی که به فکرم رسیدی یک مثل بود:آشپزی من چون زیاد علاقه دارم به آشپزی این مثل برام خیلی راحت بود والبته آسان ودلپذیروعالی باخودم گفتم وقتی میخوای غذادرست کنی چقدرزمان میزاری البته باعشق تااون غذاکه دوستداری دربیادمن برای یک ماکارونی حدود1یا2ساعت وقت میزارم چون دوستدارم اون نتیجه روبگیرم که دوستدارم ولذت میبرم واینو بگم غذاهای من درخانواده حرف اول میزنه هم ازخوشمزه گی وهم ازکیفیت خداروشکراینهالطف خداوندهست نه من 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩
این مثال برای من خیلی کارا بود بعداز3بارگوش دادن به فایل این ایده به ذهنم رسید حالامیرسم به حرف استادهربارکه فایل گوش میکنی ایدها ونکتهای رومیشنوی که نشنیدی وباخودم تصمیم گرفتم هرفایل چندبارگوش کنم ونکته برداری کنم 🥰🥰🥰🥰
خوب بریم برای نوشتن نکتهای مهم این فایل آماده هستین بله بله 💪💪💪💪💪
1.طی کردن تکامل
2.شناخت قوانین الهی
3.کنترل کردن ورودها وخروجی ها
4.ناامیدنشدن وایمان وانگیزه داشتن
5.حرف زدن درباره خواستهایتان
6.شکرگذاری برای داستهایتان
7.لذت بردن ازکوچکترین نتایج دراین مسیر
8.هزینه کردن وقت گذاشتن انرژی گذاشتن البته باعشق وعلاقه
9.احساس ما مثل جی پی اس هست که به مامیگه درچه مسیری هستیم درمسیرخواست یانخواسته
10.وقت گذاشتن برای چیزی که ما رو بی نیازکنه ازهمه چیز مثل تغییرباورها که باتغییرش درهای ازخوشبختی به زندگی مابازمیشه
11.توقع زیادنداشتن ازخودمان قدم به قدم آهسته آهسته وبااین باورکه این باورهایک شبه به وجودنیامده که بخواهد یک شبه ازبین برود
12.الگو خوب داشتن
13.جهت دهی آگاهانه توجهمان درشرایط بدیانخواستها به چیزی خوب
14.نوشتن کوچکترین موفقعیت دراین مسیر
15.اولین قدم راتوبرداربعدش خداوندقدم بعدبهت میگه
16.وازخداوندتشکرکنم که منوبرگزیده تا به خواستهام برسم والبته من ازخداونددرخواست کردم وخداوندراه رسیدن به خواستهامونشون داده به وسیله استادعزیزم وبه قول معرف این گوی واین میدان یاعلی 🥰🥰🥰💪💪💪😍😍😍
واخرش اگه من به خواستهام نرسم ازخداوندگله نکنم چون خداوندراه وکلیدوبهم نشون داده پس من بایدبه خودم زحمت بدم زحمت نه تلاش کنم تا بتونم به وسیله کلید درو بازکنم وراه که استادعزیزم نشون داده که اونم وسیله بودازطرف خداوندادامه بدم وقبول کنم تواین راه هرپستی وبلندی بودبادل وجان بخرم وبه سختی راه نگاه نکنم به آخراین راه نگاه کنم دیدم رابه چالشها وسختی ها زیبا کنم وباخودم بگم این چالشها به من کمک میکندتاقوی بشم بزرگ بشم آگاه بشم عاقل بشم وباعشق وعلاقه وایمان وباور به خدای که منوهدایت میکندحامی من هست ادامه بدهم وباخودم بگم این نشانه ازطرف خداوندهست چون خداونددرمن دیده که منوهدایت کرده به این مسیرزیبا وسعادتمند خدایاشکرت سپاسگذارم ای بهترین من ای رحمان ای رحیم ای مهربان ای بخشنده عاشقانه دوستندارم 😭😭😭😭😭😭😭😭😭
جمله طلایی آخر.. باخداوندهمه چیزامکان پذیرهست
وتعهدمیدم که برای تغییرباورهایم… هزینه کنم. وقت بزارم. انرژی بزارم. شادباشم. لذت ببرم. وامیدوایمان وانگیزه داشته باشم. وشکرگذاری کنم. درباره خواستهام حرف بزنم وفکرکنم. ورودها وخروجی هاراکنترل کنم. ثبت کردن نتایج کوچک وموفقعیت ها. بحث نکنم. نرفتن به فضاهای منفی. فیلم آهنگ منفی ممنوع. تمرکزبرروی داشتهایم. باخداحرف زدن. هدایت خواستن. واخرش اراده آهنین وتلاش خستگی ناپذیروصبروحوصله داشتن. بالابردن فرکانس. 💪💪💪💪💪💪💪💪
خدایاشکرت بخاطراین نشانه عالی وخوب واقعا نورامیدبوداین فایل برای من ویک حال خوب که خداوندهواسش به من هست وجواب دعا منودادوبهم گفت پاشنه آشیل توکجاست عجول نباش هرچقدرتمرین کنی نتیجه میگیری ای عزیزدلم 🥰🥰🥰🥰🥰🥰
واینهاهمه لطف خداست ونوشتهای خداست من هیچی نیستم درمقابل آگاهی خداوند
استاد عزیزم دوستدارم مرسی ازاین فایل زیباتون والبته تاثیرگذارتون خیلی عالی عالی عالی عالی بود ممنون ازلطفتون 🥰🥰🥰🥰🥰🥰
خدایاشکرت بخاطراستاد عزیزم ومریم جون وشما دوستان عزیزم 😍😍😍😍😍😍
سمیه نظامی ازمشهدمقدس.. امروز یکشنبه. ساعت 13.31دقیقه ودرتاریخ 99.06.30
وایمان دارم روزها طلایی زندگی وآینده من باسرعت نورداره به سمت من میاد خدایاشکرت🥰🥰🥰🥰🥰
استاده زودی میبینمتون درفلوریدا آمریکا البته برای اقامت وسکونت خدایاشکرت آخ جون 😍😍😍😍😍
به نام خدای هدایتگرم
سلامی گرم خدمت استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته بی نهایت مهربانم و بقیه اعضاء
نکته طلایی این فایل برای من “تلاش کافی”
همون موقع که استاد داشت درباره یادگیری زبان و تلاش کافی صحبت میکرد در ذهنم ساختم تلاش کافی یعنی چی ؟
با واژه “شرط کافی” و “شرط لازم” در درس منطق آشنا هستم رشته من علوم انسانی ست.و کاملا درک کردم استاد منظورش چیه
حالا ساده اش میکنم…
فرض میکنم یه خونه رو…یه خونه از نظر من باید اتاق، آشپزخانه ، حمام ، دستشویی، داشته باشه .حالا من قانون رو میزارم جای هر یک از ابعادی که اسمش رو گذاشتم خونه…من کل قانون آفرینش رو یاد گرفتم ، در این مثال قانون آفرینش زمین ساخت خونه ست…آیا میتونم بگم زمین لازم و کافی هست برای خانه دار شدن پس من خانه دارم؟
نه نمیتونم بگم …زمین شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست
به همین ترتیب اگر من قانون آفرینش رو هم یاد بگیرم عزت نفس رو هم یاد بگیرم …آیا میتونم بگم همه چیم پرفکت خواهد شد؟ در مثال خانه من زمین رو دارم یه چهاردیواری هم توش ساختم ، آیا میتونم بگم خانه دارم ؟
خیر
باز هم همون فرمول قبل تکرار میشه ، زمین و چهاردیواری برای خانه لازم هستن ولی کافی نیستن
به همین منوال، هر چه جلوتر بریم در زمینه قوانین جهان هستی مواردی اضافه میشود که ما تا ابد باید در حال یادگیری باشیم و تمامی ندارد
ذهنم سوال میکنه خوب ربطش با خونه چیه الان…خونه رو یه جایی میسازی تموم میشه…
همه افراد با یک خانه معمولی راضی نمیشوند…همانطور که این همه نقشه و سلیقه و معماری در خانه ها شاهد هستیم…همه آنها اتاق ، آشپزخانه، حمام و دستشویی دارند و خانه هستند…ولی آیا همه افراد همچین خونه ی ساده ای دارن؟
هر چقدر افراد خونه های بیشتری دیدن ، به همون اندازه توقعشون از خونه ای که دلخواهشون هست بالاتر رفته…هر چقدر افراد احساس لیاقت بیشتری کردن نوع خونه و امکاناتی که میخوان تغییر میکنه و میتونیم بگیم هر چقدر ما قوانین جهان هستی رو بیشتر یاد بگیریم ، به آرزوهای بیشتری میرسیم و هی توقعمون از خودمون میره بالا و هی میخواهیم آرزوهای بیشتر و بزرگتری رو صاحب بشیم…و هی بیشتر غرق در یادگیری قوانین جهان هستی و سیراب شدن میکنیم…
پس نمیتونیم بگیم با یه محصول میتونیم صد درصد به تمام خواسته ها برسیم …میتونیم با خرید یک محصول و کار کردن بسیار زیاد و تمرین زیاد …در یک بخشی به آرزو هامون برسیم و به محض اینکه به اون آرزو میرسیم و نفسی تازه میکنیم و یه ماه بعدش برامون عادی میشه ، یه آرزوی بزرگتر سر در میاره….با همون فرمول های قبلی که در محصول قبلی یادش گرفتیم میریم سراغ رسیدن اون آرزوی بزرگ بعدیمون….هی کار میکنیم و بعد از یه مدت میبینیم ..مثل آرزوی قبل پیش نمیریم …پیشرفت آرومه…هی سوال میکنیم چرا اینطوریه من که دارم همون روش رو پیش میرم…و این سوالها منجر میشه به اینکه میایی توی سایت عدل استاد یه فایل جدید میزاره…یا میزنی روی نشانه ات به یه فایلی هدایت میشی که جواب اون چراهات اونجاست …یا کامنتی میخونی که جوابت اونجاست و متوجه میشی عه ه ه ه عدم احساس لیاقت در من هست که نمیرسم…یا میگی عه ه ه من عزت نفسم پایینه …یا میفهمی شرک داشتی و هزاران موضوع دیگه که شما بهتر میدونی
همه اینا میشه همون ترمز ها که یکی یکی پیداشون میکنیم و حل میکنیم دوباره پیشرفت میکنیم و دوباره پیش میریم و دوباره همون اتفاقات قبلی تکرار میشه…
.
شاید الان بگی ای بابا این چه کاریه خوب…بهت میگم خبر خوب اینه که بعد از دو سه سال که فایل گوش دادی و تمرین حل کردی، هیچ کسی رو اندازه خودت نمیبینی…تفاوت تو از زمین تا آسمون میشه…میشی اون میوه غیر قابل دسترس نوک درخت…فقط درختای بلند اطرافت میتونن ببیننت…از اون بالا اول خورشید به تو سلام میده…چشمک ستاره ها رو زودتر از بقیه میبینی…و در آخر میشی بهترین میوه و در ظرف های شیک این جهان هستی خواهی رفت…میشی اون میوه دست چین که میگن…همون میوه گرونه….همون که در زمان درست و مکان درست قرار خواهی گرفت…آسان میشی برای آسانی ها…والسابقون السابقون میشی اولئک المقربون میشی
بعدش سرتو میندازی پایین و هی دنبال محصول جدید و فایل جدید میگردی …هی فایل گوش میدی هی تشنه تر میشی برای فایل های بعدی…
چرا؟
چون میخواهی بشی إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ…چون تو با خدا فرقی نداری…میخواهی برسی به جایی که بگی باش و موجود شود…چون تو با خدا فرقی نداری …چون جهان رو به تسخیر تو درآورده
یا حق
سلام استاد
آنقدر باورت دارم که اگر بگویی باران خیس می شوم استاد
استاد باورت دارم
خدا من رو به راه راست هدایت کنه. به راه کسانی که به اونها نعمت داده و نه گمراهان و نه راه کسانی که به اونها غضب کرده!
آمین
خواهر گرامی و فهیم این جمع صمیمی آسیه علی پور سلام و سپاس
برایتان آرزوی سلامتی، بهروزی و شادکامی دارم و از فعالیت شما و پاسخ های خوب شما در عقل کل سپاسگزارم.
هر چی آرزوی خوبه مال تو …
سلام و عرض ادب خدمت شما بزرگوار
اتفاقا دو روز پیش بود که داستان آشنایی شما با استاد و مراحل طی کردن تکاملتون رو برای موفقیت مطالعه می کردم و لذت بردم.
من هم برای شما توفیقات بیشتر و بزرگتری رو از خداوند متعال خواستارم.
در پناه الله یکتا، شاد، پیروز، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید. از شما و سایر دوستان و استاد خیلی مطالب یاد می گیرم که برای من راهگشاست
ممنونم
سلام استاد عزیزم
بینهایت ازخداوند مهربانم سپاسگزارم
ازروزی که با شما اشنا شدم هر روز موفقیت رو کسب میکنم ارامش شادی ثروت سلامتی واردزندگی من میشه خدایا شکرت یکی از اتفاقای خوب زندگی من اینه حدودیکسال هست که ازلطف پروردگارم در سلامتی کامل کامل کامل بسرمیبرم وهرروز درامد من در حال افزایش الهی سپاسگزارم استاددوست دارم عاشقتم
باارزوی سلامتی شادی وثروت بینهایت برای گروه تحقیقاتی عباس منش وتمامی دوستان
خدیا سپاسگزارم بخاطر این راه که شرشاراز عشقه
خدایا سپاسگزارم بخاطرقوانین بدون تغییرت