درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2 - صفحه 16
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-24 06:18:122024-10-24 06:31:13درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام رب العالمین رحمان و رحیم
سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیز توحیدی
خداروشاکرم یه بار دیگه هدایت شدم به آگاهی های ناب و روح نواز
خداروشکر برای درک بیشتر مفاهیم قرآنی
تقریبا همه ما در گذشته تجربیاتی رو داشتیم و پیرو صحبت ها و رفتارهایی بودیم که از اصل وجودیمون،از روح مون،از قوانین الهی بسیار فاصله داشتیم و به خاطر همین با خودمون در صلح نبودیم،آرامش نداشتیم و به تبع شرایط نادلخواه رو تجربه میکردیم
واقعا وقتی مدتی روی خودت کار میکنی و یواش یواش تکاملت رو طی میکنی بعد مدتی برمیگردی عقب باورت نمیشه آدم قبلیتو یا ممکنه یادت نیاد اصن چجوری بودی و با خودت میگی واقعا من چنین آدمی بودم و خندت میگیره
از باورای غلطی که از خداوند داشتیم از شکل درخواست هامون از خداوند که خودم یادمه کوچیک تر که بودم توی مراسمات و مجالس وقتی میدیدم که یه عده ای ناله میزنند و گریه میکنند و تو صورت شون سیلی میزنن فکر میکردم منم باید مث اونا اونجوری باشم و زووور میزدم ذره ای اشکم دربیاد تا این اشکه باعث بشه به یه خواسته ای برسم چون شنیده بودیم که اگر اشکت در بیاد دیگ تمومه حتی اگر گریه هم نمیکردیم میگفتن حداقل حالت گریه بگیرید(اصطلاحا حالت تباکی). از طرفی 99 درصد مواقع چونکه درک نمیکردم چرا یه سری ها اینقدر ناله میزنن و به خودشون آسیب میزنن،ارتباطی هم نمیگرفتم با اون مباحث و هر چی زور میزدم اشکم نمیومد
بزرگتر که شدم این عدم درک و تضادی که بهش برخورده بودم کم کم با هدایت های خداوند باعث شد از اون رفتارای شرک آمیز فاصله بگیرم و هدایت شدم به استاد عباسمنش عزیزم و این سایت و خانواده صمیمی
اما غافل از اینکه قضیه خیلی ساده تر از ایناس که فکرشو میکردیم و همه خواسته هامون فقط لنگ یه باوره لنگ یه ایمانه لنگه یه درخواسته که محقق بشه.اصن خود خدا خودش واضح گفته که “ادعونی استجب لکم” همون کاری که موسی کرد خدا رو باور کرد و فقط درخواست کرد خدا هم بی برو برگرد اجابت کرد “قال قد اوتیت سولک یا موسی”
و اما الان خداروشاکرم که به خوبی داره خودش رو بهم میشناسونه و میگه تو فقط بخواه و فقط هم از من بخواه که من برای تو کافی ام
من هم از او میخواهم که “اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم”
خیلی خیلی ممنونم از استاد عزیزم واسه انتشار این فایل و آگاهی های توحیدی
و هم چنین ممنونم از دوستان عزیز و گرانقدر بابت بیان و نشر تجربیات فوق العاده و کامنت های دل نشین شون
در پناه حق
سلام استاد عزیزم و مریم جون
من هرروزم را با فایل های شما شروع میکنم
شما عالی هستید از اینکه درک قوانین قرآن را دارید برامون میزارید وازرشما سپاسگزارم
چه قدر زیبا باورهامون قوی میشه ودرکمون از قرآن بیشتر میشه . خداوند هدایتمون کنه
به نام خداوند مهربان و هدایتگر
استاد عزیزم چه فایل بی نظیری چه درک قشنگی
استاد شما با نگاه متفاوت و درک و منطق بی نظیرتون به ما هم کمک میکنین تا از زاویه بهتر و کاراتری به قرآن نگاه کنیم
شما این تجزیه تحلیل منطقی و دنبال قانون گشتن رو به ما هم آموزش میدین، من خودم به شخصه همیشه دلم میخواست معنی قرآن رو بخونم و اصلا بدونم این معجزه خداوند چی میگه ولی همیشه که میخوندم اونقدر از آیه های عذاب و چیزای دیگه حسم بد میشد و کلی سوال و چرایی برام پیش میومد به خاطر همین نرفتم سراغ قرآن، همین الانشم نرفتم که از اول شروع کنم حس میکنم آماده نیستم اما کم کم دارم این نگاه کشف قوانین گونه شمارو یاد میگیرم و خیلی شکر گذار و خوشحالم و از شما بسیار سپاسگذارم برای آموزش این مسیر بهشتی…
استاد شما از توحید گفتین از توجه به خواسته ها گفتین از پاسخ خدا گفتین از تکامل گفتین و من تک تکش رو با جونم درک میکنم اخه منم یکماهه دارم هرروز نتایج و حس خوب توحیدی بودن رو شکرگذاری و احساس خوب داشتن رو تو زندگیم میبینم
من دارم قدم به قدم جلو رفتن درست مثل اون مشعلی که یک متر جلوتر رو نشون میده رو کاملا واضح تو زندگیم میبینم
این روزا چقدر حالم عالیه با هر نتیجه ریز و درشتی ایمانم قوی تر میشه تعهدم برای محکم تر ادامه دادن بیشتر میشه، توحیدی تر میشم، به خدا بیشتر اعتماد میکنم، آروم ترم، مطیع ترم درمقابل پروردگار، رها ترم در مقابل هدایت
استاد من جنس هدایت های الله رو میشناسم، من ایده های الهامی خدا رو تشخیص میدم
امروز ساعت چهار صبح بیدارم کرد و با عشق بیدار شدم و شروع کردم به نوشتن استاد همینطوری می نوشتم و می نوشتم و میدیدم که اینا حرفای من نیست اینا چیزی نیست که تو ذهن من باشه میدیدم این کلمات و جملات جنسشون فرق میکنه و از یه جای دیگه میان
میدونی الله بهم چی گفت اومد تک تک اتفاقات این چند وقته اخیر رو برام مرور کرد و گفت مریم الان تو به مرحله ی مناسب و قابل قبولی از درک قانون و اهمیت باورها رسیدی الان بهتر مفهوم احساس خوب مساوی اتفاقات خوب رو درک میکنی، الان مفهوم توحید و هدایت و الهام رو خوب درک میکنی چون تجربش کردی چون نتیجه شو دیدی چون عمل کردی
الان وقت اقدام برای تغییر باورهای مالیه، الان موقعشه که بری مرحله بعد و روی باورهای ثروت کار کنی و این یک گام و تغییر بزرگ تو زندگیته…
آخه من تو شروع تعهد جدیم برای تغییر میخواستم از باور های ثروت شروع کنم اما خداوند بهم گفت اولویت با آرامشه اولویت با درک قانون اصلیه جهانه
و الان که بعد از حدود یک ماه یعنی از اول مهر ماه کار کردن روی خودم به یه آرامش و درک بیسیک و قابل قبولی رسیدم که هرروز داره بهتر و بهتر میشه، بهم گفت که الان نوبت ثروته که منتظرش بودی
تو فقط روی باورهات کار کن و به ایده ها عمل کن بقیش با من…
استاد اصلا بعد از این اگاهی ها رو هوا بودم یه حالی بودم و الان حس میکنم وارد مدار بعدی و مرحله جدیدی از زندگیم شدم، مرحله ای که قراره ایمان بیشتر، توحید بیشتر، آرامش بیشتر، رفاه بیشتر، داشته های بیشتر و شکرگذاری بیشتر برام بیاره…
خیلی خیلی خوشحالم و به شدت ایمان دارم که روزهای بسییییاااارررر زیبایی در انتظارمه
خدایا نمیدونم چطوری ازت تشکر کنم چطوری احساسم رو بیان کنم و بعضی مواقع مثل الان حس میکنم سکوت و اقدام بهترین راه برای بیان احساسمه…
استاد چه خوبه که این سایت هست شما هستین، بچه های سایت هستن و من میتونم راحت از تک تک مراحل زندگیم بیام بنویسم و رد پا بزارم، چقدر خوبه که تو این خانواده صمیمی میتونم از اگاهی ها و الهامات دریافتی و هدایت هام بنویسم چون هیچ کسی این حرفا رو درک نمیکنه، باور نمیکنه و حتی مسخره میکنه جز خانواده صمیمی عباسمنش که تو این فرکانس هستن… الهی هزاران بار شکرت
سلام به استاد عزیزم و مریم مقدس و شایسته و تمامی دوستان توحیدی ام
خدایی که منو ندا دادی که برو کامنت بزار خودت کمکم کن که اونچه که باید رو بنویسم
خیلی وقت هست که کامنتی نزاشتم آخرین بار در جواب سعیده شهریاری عزیز بود که چند ماهی ازش گذشته
امشب دختر کوچیکم الیسا که هشت ساله هست یه جمله ای گفت که بیشتر مجبور به نوشتنم کرد
البته به خودم گفتم میخوابم و فردا صبح کامنت میزارم ولی خواب درستی نرفتم و الان که پنج صبح هست اومدم که بنویسم
گفت ( کاش ما یه شانس دوباره داشتیم مثلا هر وقت از تو چیزی میخوام ،همون موقع بهت بگم)
من از تعجب نمیدونستم چی بگم
آخه اون هر وقت چیزی دوست داره که واسش بگیرم،اصلا حرف نمیزنه و من بارها بهش گفتم به جای ناراحت کردن خودت و من ،همون موقع حرف بزن ،من بتونم همون موقع واست میخرم
ولی جمله ی امشب رو اون به زبون کودکانه گفت و من پیش خودم اینجوری تحلیل کردم که
ما یکبار زندگی میکنیم و نباید به خودمون سخت بگیریم ،باید شاد باشیم ،باید لذت ببریم و از این فرصتی که خداوند در اختیارمون گذاشته نهایت استفاده رو ببریم
اگر درخواستی از خداوند داریم همون لحظه بهش بگیم،نه اینکه اینقدر توی دلمون نگه داریم و سبک و سنگین کنیم و با فکر محدودمون کمش کنیم که آخر سر هم اصلا پشیمون میشیم از گفتن
و میگیم مگه میشه ،چجوری میخواد اتفاق بیفته
این داخل روابط هم صدق میکنه که میتونیم با گفتن یه جمله ی محبت آمیز به طرف مقابلمون رابطمون رو زیباتر کنیم ولی اینقدر دست دست میکنیم که دیگه فراموش میکنیم
حالا در مورد آگاهی های این دو فایل و اتفاقات زندگیم که به من یادآوری شد
من دو دختر دارم که دختر بزرگم کلاس نهم و کوچیکه کلاس دوم هست
و داخل کامنت قبلیم گفته بودم که میخوام از شهرمون بهبهان به شیراز مهاجرت کنم
مامانم خیلی وابسته ست به نوه هاش مخصوصا دختر کوچیکم و وقتی موضوع رو فهمید ،مرتب گریه میکرد و به من اصرار میکرد که نرو و قشنگ فکر کن بعد تصمیم بگیر ،بزار ساله دیگه برو
و کلی حرف های دیگه
ولی من تصمیم گرفته بودم و دیگه تغییرش نمیدادم
من باردارم و این موضوع دوباره به دلیل های مامانم اضافه کرده بود که ساله دیگه برو که زایمان کرده باشی ،اونجا تنهایی میخوای چیکار کنی
آخه کار انتقالیه مهدی همسرم هنوز درست نشده
ولی من با ایمانی که خداوند بهم داده بود و اینکه همیشه کنارمه ،مطمئن حرکت کردم
که خدا خودش دستان قدرتمند رو واسم میفرسته و من اصلاً تنها نیستم
مامانم بیشتر تفکرات منفی رو دنبال میکنه
ولی من با بودن در این سایت توحیدی تفکرات مثبت رو برای خودم پرورش میدم و از منفی ها اعراض میکنم در حد توانم
خلاصه از خدا خواستم که خودش به دل مامانم آرامش بیاره و خودش بچه هام رو به محیط جدید عادت بده
کاری که خداوند عالی انجام داد
من اومدم شیراز و خیلی راحت کار ثبت نام مدرسه بچهها انجام شد و خدا من رو آسان کرد برای آسانی ها
این داشتن بچه ی سوم هم خودش خیلی حرف داره
من اصلاً به فکر بچه نبودم
هم میگفتم دیگه نمیخوام و هم ترس مخارج و اینکه سختی های بچه کوچیک رو دیگه نمیخواستم
ولی من که همیشه با قرآن باز کردن از خداوند هدایت میخواستم
مرتب آیه هایی می اومد مثل
به ابراهیم مژده پسر دار شدن میداد
به مریم مژده اومدن پسر میداد
به زکریا هم مژده میداد که پسری خواهد داشت با اینکه پیر شده بود ولی از خداوند هر درخواستی داشته باشی اجابت میشه
اولش به خودم میگفتم نه بابا ،من که بچه نمیخوام
ولی کم کم خدا دلم رو نرم کرد و تصمیم گرفتم بچه دار بشم
با این آیه ها هم تقریبا مطمئن بودم که خداوند من رو به داشتن پسری مژده میده
و قبل از اینکه باردار بشم داخل گوگل برای اسم پسر سرچ کردم
اسمی که به دخترام هم بخوره
و خدا شاهده فقط یکبار زدم و دیدم زیر اسمی خط کشیده شده و تعجب هم کردم
اسم ایلیا
حالا گفتم برم معنیش رو ببینم
در زبان عبری اسم امام علی هست
و معنی دیگه ( خدا با من است)
اشکم در اومد ،گفتم خدایا مگه میشه
و ایمانم قویتر شد با این تصمیم خداوند
چند ماه بعد من باردار شدم و بعد از تعیین جنسیت ،فهمیدیم بله ما قراره صاحب پسری بشیم
خدا رو هزاران بار شکر کردم
البته هر بار شک میکردم به این تصمیم
و قرآن رو باز میکردم ،خداوند با آیه هایی زیبا دلم رو قرص میکرد که راهم درسته
خدایا شکرت
من به الخیر فی ما وقع ایمان دارم و از خدا خواستم که همیشه آسون ترین راهها رو پیش پام قرار بده
من اومدم شیراز خیلی راحت
برای دکتر هم کسی رو نمیشناختم ولی از طریق دستانش یک دکتر خوب به من معرفی شد
اینجا هم یکی از دستانش رو واسمون قرار داده که بدون هیچ چشم داشتی و اصرار خودشون هر کاری داشته باشیم واسمون انجام میدن
مرتب من و بچهها رو به گردش میبرن
من آدم مستقلی هستم یعنی همون جا که بودم چون کار همسرم شیفتی بود و من رانندگی میکردم خودم همه ی کارها رو انجام میدادم
ولی اینجا ماشین دستم نیست
و خدا خودش میدونه که به لطف ایمان به خودش و اینکه همیشه کنارمه ،از پس کارها به تنهایی بر میام و ترسی ندارم
ولی به قول حضرت موسی
دوست دارم که کار همسرم زودتر درست بشه که کنارم باشه به عنوان یک پشت گرمی
اونم عضو سایت هست و در این راه به همدیگه امید میدیم
اگر باشه سپاسگزاری رو بیشتر انجام میدیم
مدح و ستایش خداوند رو بیشتر انجام میدیم
نعمتها رو بیشتر به همدیگه یادآوری میکنیم
یه جایی اون به من امید میده و یه جایی من به اون
نگران زایمان نیستم
میدونم که به موقع خداوند بهترین ها رو سره راهم قرار میده
کاری که تا همین لحظه به بهترین شکل واسم انجام داده و بازم
الخیر فی ما وقع
هر اتفاقی بیفته همون خیره هست که باید باشه
اینم قسمت کوچیکی از معجزات زندگیم
و نتیجه ی ایمان داشتن به رب
و دریافت الهامات و هدایت ها
با خوندن کامنت ابراهیم عزیز
و سعیده رضایی عزیزم
بیشتر ترغیب به نوشتن شدم
امیدوارم که هر کسی که باید امیدوارتر بشه به خوندن کامنت من هدایت بشه که اینقدر خداوند اصرار داشت بنویسم
و ایمان خودم هم قویتر بشه در این راه زیبا و مستقیم و درست
امیدوارم که همه ی ما به استقلال مالی و زمانی و مکانی برسیم.
الان ساعت 6:30 هست و کامنتم رو خاتمه میدم.
خدا با من است
بنام خداوند هدایت گر
سلام استاد عزیزم شکروجودت برای اینکه خدا شما رو برگزید برای هدایت کسانی که به دنبال نشانه ای از حضور خداوند درمسیر زندگیشان هستند
چقدر زیبا بود این آیه ها و سراسر لطف خدا بود به موسی ویه بندگانی که خودشونو باور ندارن
این نشون میده خداوند نه تنها مارو به خاطر نقص هامون قضاوت نمیکنه بلکه وقتی نگاه پر مهرشو بهت میکنه تو میشی بهترین ویرگزیده خاص خودش
همین ایات کافی بود بدونم من هرچی که هستم خدا منو باور داره واین باعث عزت نفس وایمان بیشتر درمن میشه
وقتی به زندگیم ازدید دیگه ای نگاه کردم دیدم برای خدا هرگز اشتباهات من ملاک نبوده وعشق خداوند به بنده هاش بی قضاوت بوده درصورتی که به ما گفتن پیامبران هرگز گناه واشتباه نکردن که خدا اونارو برگزید
امروز اشک ریختم وایمان اوردم وخدارو ستایش کردم به ما گفتن وقتی اشهدان لااله الله بگی ایمان اوردی منی که خودم شخصاً نیومدم آگاهانه اینارو بگم به من گفتن اینارو بخون ومن هرگز دلیلشو نمیدونستم ولی حالا اینجا با صحبتهای استاد سجده میکنم واگاهانه میگم خدایا من به یگانگی تو ایمان دارم وخدایی جز خدای یگانه نیست
خدایا تو چقدر بزرگی منو از دیدگاهی نگاه میکنی ،که هیچ کسی حتی خودم نمیبینم
تودر من توانایی وقدرتی میبینی که خودم نمیبینم چون ذهنم همیشه توی گوشم نجوا میکنه تو گناهکاری تو خوب نیستی ومدام اشتباهات منو بهم یاداوری میکنه
خدا قاطعانه به موسی گفت که کلا وگفت تو اشتباه میکنی یعنی من دروجودت توانایی گذاشتم که تو خبرنداری ومیخوام بهت نشون بدم که توبامن چه کارهایی میتونی بکنی
خدای من عزیزترین چقدر تو علیمی خدایا عاشقتم خدایا شکرت
خدایا من بهت ایمان دارم من باور دارم که تو اگه کمکم کنی من دنیارو کن فیکون میکنم
نشانه هاشم کاملآ توزندگیم مشهوده مخصوصا اززمانی که بهت نزدیک ترشدم تومنو هدایت کردی بیام تواین مسیر که خودمو بشناسم این توبودی که ازمن ازمریمی که پراز ترس وضعف بود زنی خودساخته بسازی که داره با هدایت تو زندگیشو خلق میکنه
خدایا شکرت تسبیح وتقدیس میکنم تورا که بدون شک تو علیم وسمیعی
خدا موسی رو که اصلاً خودشو باور نداره میفرسته سراغ فرعونی که خودشو رب مردم میبینه
واای خدای من تو نگاهت با دیدگاه محدود ما چقدر متفاوته خدایا تنها تورا میپرستم وتنها ازتو یاری میجویم چون تو علیمی بصیری آگاهی
زندگی موسی ازابتدا تا اینجا همه سراسر معجزه بود ولی خودش نمیدونست وباوجود اینکه خدا اونو به پیامبری برگزید احساس کرد نمیتونه وباید برادرش همراهی کنه اونو
اینجامنویاد صحبتهای استاد انداخت که چرا بارها وبارها از اینکه نباید شریک بگیریم صحبت کرده چون این اگاهی ها رو میدونه
چون وقتی خدا باهات صحبت میکنه وبهت میگه تودرمورد خودت در اشتباهی تو قبول میکنی دیگه نیاز به هیچ کسی نداری
خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم برای اینکه منو لایق دیدی که خودم خالق زندگیم باشم
صحبت های موسی بعد اینکه از خدا درخواست میکنه وخودشو باور میکنه با دیدگاهی مثبت تر به خودش تغییر میکنه
چون خدا قلبشو نرم کرده واین دوباره پاسخ به درخواست موسی بوده
استاد عزیزم ازت سپاسگزارم برای این اگاهی ها که ایمانمو صدبرابر کرد
چقدر موشکافانه به این ایه ها پرداختی و چقدر زیبا بدون تفسیر ایات رو خوندی کلمه به کلمه بدون تعبیر
من این فایل پنج بار دیدم وگوش کردم تا بتونم کامنت بنویسم
چون نگردی آشنا زین پرده حرفی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
دقیقا زمانی این فایل اماده شد که توی مسیر کمی دلسرد شده بودماینجا بااین صحبتها مطمئن به مسیرم ادامه میدم
استاد عزیزم عاشقتم
خدایا منو هدایت کن که تورو بهتر بشناسم
خدایا مارو به راه راست هدایت کن
سلام برما وبربندگان برگزیده خدا
خدایا شکرت مارو به سمت مسیر مستقیم هدایت کردی
خدایا شکرت که منو لایق میدونی منو باورداری حتی زمانی که خودم ازخودم ناامید میشم
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به دوستان نازنینم
استاد من وقتی افراد یه درخواست یا کاری ازم بخوان که واسشون انجام بدم من تحت هر شرایطی میخام اون کار رو واسشون انجام بدم ولو اینکه انجام اینکار باعث بشه به خودم وکارم لطمه بزنم. قدرت نه گفتن رو ندارم واین از بی ایمانیم میاد که قدرت رو از خداوند گرفتم وبه خودم دادم.
استاد،الان خیلی جدی دارم روی این موضوع کار میکنم که هر موقع تو این شرایط درخواست دیگران قرار گرفتم اگه شرایطش رو داشتم درخواستشون رو انجام بدم واگه هم ندارم به خداوندم ایمان داشته باشم که از طریق بی نهایت دستان دیگه پاسخ درخواستشون رو میدهد.
وبدون هیچ عذاب وجدان ونگرانی همه چیز رو به خداوندم بسپارم.
استاد موضوع دیگه که متوجهش شدم ودارم روی خودم کار میکنم تا حلش کنم وخیلی خیلی بهتر از قبلم شدم اینکه اگه یه خواسته یا درخواستی دارم به افراد تکیه میکنم تا به خداوند ودست خداوند رو بستم وقدرت رو دادم به خودم و افراد.
سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر وجود پاکتون سپاسگزارم که مسیر درست رو انتخاب کردین وبه ما هم آموزش میدین.
به نام خدا سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
و بقیه بچه های سایت
میخوام این هفته آگهی که دریافت کردم با توجه و کار کردن روی خودم به اشتراک بگذارم
من یه خواسته ای داشتم که میخواستمش
و وقتی اومدم از خودم سوال پرسیدم که چرا میخوامش به جواب ها رسیدم که اصلی ترینش شوآف کردن بود
و به ثروت سریع رسیدن اونم فقط از طریق اون خواسته یعنی فوتبالیست شدن
من فوتبال دوست دارم بازی کنم و در حد خودم خوبم
ولی تا الان که 28 سالمه به این خواسته چسبیده بودم که فقط از این طریق و دیگر هیچ همه راه ها را برای خودم بسته بودم
و روز بعد که روی خودم کمی بیشتر کار کردم
دوباره سوال پیچ کردم خودمو
اولش به زندگی ام نگاه کردم دیدم نسبت به قبل خیلی خوب شدم
یعنی روابطم با همگی عالی شده
خانواده دوستان فامیل و …
از بابت سلامتی چقدر بهتر شدم
از بابت باور های مذهبی که به احساس گناه ختم میشد چقدر عالی شدم که دیگر درگیر نیستم که از بابت هر کاری که انجام میدهم به خودم برچسب گناه نزنم عذاب وجدان نگیرم و خودمو آدم بد و مورد قهر خدا قرار ندهم
و دیدم در مورد ثروت ضعف داشتم ولی در طی 3 ماه دو برابر شده بود بخاطر اینکه به حالت قبلی برنگردم و روبه جلو باشم شروع کردم به سوال کردن
چه شغلی باعث ثروتمند شدن میشه چطور
از چه طریقی به چه دلیل از چه سن هایی و …او…
جواب های بیشتر و مشترک بینشان این بود که از هر شغلی میشه ثروت مند شد با طی کردن تکامل و هدایت کردن و شکل دادن انرژی که در جهان است به طریقه ای که میخوای
یه چی جالب که دقیق نمیدونم روز قبلش بود یا بعدش احتمالا روز بعدش.داشتم از یک خیابان پر از درخت با ویلای هایی که هر شخصی برای خودش دارد رد میشدم سوال در ذهنم آمد که این ویلا ها و باغچه ها چطور دست شده جواب این بود که انسانها درست کردن بعضی از قبل و بعضی تازه
دوباره سوال آمد که یعنی از قبل انسان ها به طریقه ای که میخواستن درست کردند یا قبل از انسان ها هم بوده این طبیعت درختان و ….
جواب آمد که از قبل بوده و وقتی که انسان ها آمدند آنهایی که قدرت خلق کنندگی داشت خلق کردند آنهایی که نداشتند کمک کردند برای خلق خواسته دیگران
بعد دوباره سوال پس اگر از قبل بوده یعنی اینکه فراوانی از سال های خیلی قبل تا سالهای بعد و بی نهایت وجود دارد ؟ و جواب آمد که بله و این تو هستی که باید ببینی چی میخوای و خواسته ات را با این انرژی و فراوانی که هست از قبل تا همیشه بهش شکل بدی و آرام آرام نشانه هارا ببینی و خلقش کنی .
دوباره سوال آمد چطور شکلش دهم و چطور بفهمم که چی میخوام
جواب آمد این افراد که که ویلا ها باغ ها و باغچه هارا دارند چطور توانسته اند تو این هم میتوانی فقط باید ببینی چطور میخوای زندگی کنی چی دوست داری در زندگی ات باشد
خلاصه دیدم که واقعاً سوال خوب پرسیدن جواب خوب دارد یعنی سوال با انرژی مثبت و سوال خلق کنندگی جواب خلق کنندگی میدهد این هم همان فراوانی سوال خوب هست که از قبل در زندگی ما بوده مهم اینه که ما این فروانی سوال خوب فراوانی روابط خوب فراوانی ثروت و … را هدایت کنیم شکل دهیم تا در مدارش قرار بگیریم تا خداوند نشانه هارا بیاورد و تکامل مان را طی کنیم
واقعاً درک و فهم تکامل خیلی مهمه
منی که 28 سالمه و به فکر بهتر فوتبالیست شدن در اروپا بودم وقتی نشستم به افکارم و درآوردم فکر کردم متوجه شدم بیشتر برای شوآف کردن و فقط چسبیدن از این راه پول درآوردن
ولی وقتی ولش کردم هدایت شدم به آگاهی که میشه به آسانی از هر شغلی پول در آورد
و به درآمدم فکر کردم دیدم که طی سه ماه در آمدم 2 برابر شده و پیش خودم گفتم روی خودم کارمیکنم نشانه ای که آمد میرم سراغش و با هر لحظه گفتن تکامل به خودم آن کار را از طریق آسانی گسترش میدم شکل میدم و زندگی میکنم باهاش
یک جایی از استاد در مورد شکر گذاری شنیدم یعنی داشت در مورد این که چقدر نعمت در زندگی هست حرف میزد
و منم یه خورده توجه کردم دیدم بابا چقدر نعمت در زندگی هست
و خلاصه اینکه بعد آن روز پر از سوال و جواب هدایت شدم به یک شکل شکر گذاری اونم از نوع ثروت یعنی یه درخت میدیدم شکر میکردم و یک جورایی انگار که یه چی بهم میگفت ببین این نعمته و اینو از قبل یکی کاشته پس وقتی یکی کاشته اون در موردش پول جابه جا کرده و خرج کرده تا کاشته پس همیشه ثروت هست حتی خیلی وقت پیش یا سالهای بعد یا اگر هم کسی نکاشته و لطف خداوند خودش رشد کرده این یعنی فراوانی این یعنی باز همان ثروت و نعمت و انرژی که تو میتونی شکل بدی و این یعنی داره به تو میگه تو میخوای چطور خلق کننده باشی در مورد زندگی ات
و سنگ فرش میدیم دوباره طبق همین روال شکر گزاری و یکی کار کرده و پول در موردش خرج شده ، انرژی که اون تونسته شکل بده و …او…
این آگاهی های بود که دوست داشتم به اشتراک بگذارم
یه چی دیگه بگم اینکه استاد در مورد خیلی چیزا میگن و ما میشنویم ولی درکش نمیکنیم اونم عمقی
مثلا همین شکل دادن انرژی یا تکامل یا توجه به نکات مثبت
من وقتی درست تکامل را متوجه و درک کردم انگار از زنجیر آزاد شدن و واقعا خیلی سبک شدم اونم با کار کردن یه مدت کوتاه روی خودم
درحالی که من قبلش خیلی گوش کرده بودم ولی ازش رد میشدم ولی این دفعه خیلی بزرگ و گنده سر راهم قرار گرفت و درکش کردم
حالا استاد چقدر متوجه شدن و میگن ولی بازم آنچنان من درکش نمیکنم
موفق و معین باشید
سلام بر پیامبر زمان حال
استاد عزیزم این فایل هم مثل فایل قبلش بی نظیر تر بود اشک منو دراورد وقتی داشتین حرفای حضرت موسی رو که میخونذین که میگف میترسمو فلانو بمان و جمله ای که شما خوندین مه خدا گفت اصلا اینطوری نیس واقعا قلبم وایساد تکونی که بهم داد انگار مرده بودم و با اون فقط کلمه زنده شدم چقدرررررررر اون یه جمله تو ذهن من از صبح تا حالا زنگ زد بعد اون چندتا نجوا اومد تو ذهنم که الو بل و جمله خدارو گفتم به عربی بلند و به فارسی محکم گفتم اصلا اینطوری نیس خدایا واقعا ممنون استاذ جانم ممنون که به اشتراک میزاری باما همون یه جمله بس نبود که شما داستان موسی روگفتین چقدر حسم خوب میشه وقتی میفهمم که پیامبراهم از شکم مادر پیامبر نبودن چیزی که همیشه ما برعکس فکر میکردیم که پیامبرا از اول قدیسه بودن و پاک و ما ناپاکو نجس و گناهکار و چقدر بین خودمون و خدا و اونا حجاب کشیدیم و وقتی امروز شما این ایاتو خوندین گفتم خدایا شکرت که حضرت موسی دعوایی بوده این به من میفهمونه که از شرک میتونی موحد بشی به شرط زاویه دید اینا از اول موحد نبودن و قلبم اروم شد واقعا عجب فایلی بود انصافا کم اشک مارو درنیاورد :) اصلا این فایل باز شد که من سریع برم جلسه اول احساس لیاقتو گوش بدم وهرجا رفتم تو کار تخریب گفتم اصلا اینطوری نیس من دیگه جملرو پیدا کردم منطقشم دستمه :))تازه فایلو من یکبار گوش دادم روانی شدم بخام باز گوش بدم که خدا میدونه چی میشه باز از شما سپاسگزاری میکنم که هم قرانو شفافوواضح به ما میگین هم تفاوتارو من اگه صدبار دیگه قرانو میخوندم عمرا اگه دقت میکردم به این فرق دو سوره امروز اولین بار از خدا درخواستی کردم که به اسم رب صداش کردم و چقدر بعدش اشک ریختم از فقط اسمش از سر شوق که قدرت دست خوب کسی افتاده که خیالم ازش راحته وای که بگم دیوانه شدم دروغ نگفتم دلم میخواد ساعتها اشک بریزم فقط با همین یک کلمه رب چقدرحالم خوبه ارانش پیدا کردم واقعا مرسی از شما و خدای بزرگم که هدایتمون کرده عاشقتونم مرسی استاد عزیزم
اگر مرا بنوازد دمی نگار چه باشد
گر این درخت بخندد از آن بهار چه باشد
شکار خسته ی اویم به تیر غمزه جادو
اگر به مهر بپرسد که ای شکار ، چه باشد
چو کاسه بر سر آبم ز بی قراری عشقش
اگر رسم به لب یار کوزه وار چه باشد
بگفت چیست شکایت ، هزار بار گشودم ؟؟
ز آب ماهی جان را هزار بار چه باشد !!!
سلام به روی ماهت استاد عزیزم
نمیدونم چی بنویسم ، هم حرف زیاد ِ هم نمیشه گفت
حکم انسان و خدا شبیه آب و ماهی میمونه
اینقدر یکی که دیده نمیشه
فرق شما که در جایگاه استادی هستین با من ِ شاگرد همین عمق نگاه شماست
بارها این آیات و خونده بودم اما اصلا متوجه این نکته ها که شما بهشون اشاره کردین نشدم
از دیروز گیجم از آگاهی های این فایل
خیلی غبطه خوردم ، تحسین کردم وسعت فهم و درک شما رو
خیلی دلم میخواد مثل شما عمیق باشم
دلم میخواد درک و شناخت اصل و یادبگیرم
اگه اصل و فهم کنم دیگه به خودم ظلم نمیکنم
موسی وقتی اصل و فهم کرد که باید خواسته هاش و به خدا بگه و با احساس لیاقت درخواست کنه ، پاسخ اجابت و دریافت کرد
چقدر بینظیر بود مقایسه این دو سوره
بازم میرسیم به کلید طلایی سعادتمندی یعنی احساس لیاقت و ارزشمندی
خدایا از جهل و نادانی ام به تو پناه میبرم خودت هدایتم کن
احساس لیاقت باعث میشه من محدود به رب درخواست کنم و حمایت و هدایت رب همراهم باشه تا بتونم برم تو دل ترس هام و انجام بدم
تحسین میکنم تمام آدم هایی رو که موسی وار روبروی فرعون ایستادند
خدایا منم از تو درخواست میکنم که سینه ام رو باز کنی خدایا به منم وسعت بده چون تو واسعی
خدایا شکرت
خدا جونم
باز گردد عاقبت این در ؟؟ بلی
رو نماید یار سیمین بر ؟؟ بلی
ساقی ما یاد ِ این مستان کند ؟
بار دیگر با می و ساغر ؟؟ بلی
سلام به بنده های خوب خدا
سلام به استاد عزیزم
صحبت از توحید که میشه من واسش بینهااایت مثال دارم تو زندگیم
هر جا که فقط روی خدا حساب کردم کارمو راه انداخت
اونم به بهترین و راحت ترین
و عزتمنداته ترین شکل ممکن
و هر جا هم چشمم به بنده های ضعیفش بود با صورت خوردم زمین
یا بعد از کلی انرژی و امید بستنِ من به اون بندهِ خدا ، آخرم کارمو راه ننداخت
یا اینکه در ازای کوچکترین قدمی که واسشم برداشت بارها و بارها و بارها منت گذاشت سرم
و منو بدهکارِ خودش دونست …
من طعم توحیدو چشیدم
درسته یادم میره خیلی وقتا
که خدا واسم چکارا کرد
اما وقتی به خودم میام
و یادآوری میکنم که چطوررر خدا منو هدایت کرد
منو جلو برد
زندگیمو پیش برد
اونقدررر این یادآوریه فرکانسش بالاست که منو برای مدتی میندازه تو مسیرِ درست
10 سال پیش ، ما اسباب کشی کردیم به همین خونمون که اون موقع خریدیم
در حالی که 4 سال بود که باهم ازدواج کرده بودیم
بدون هیچ سرمایه خاصی خونه دار شدیم
خدا شاهده اصلا یادم نمیاد چطور پول خونه جور شد
اصلا ما سرمایه و پس انداز خاصی نداشتیم
تنها چیزی که یادمه
اینه که برا خدا نوشتم
و از صمیم قلبم ازش خواستم
بدون امید به هیچ پارتی و قدرت دیگه ای
همین
یک سال بعد
ما تو خونه نوساز و دو خوابه خودمون بودیم
تو یکی از آرومترین و خوش آب و هواترین محله های شهر
با تموم اون امکاناتی که قبل از اون
هیچکس از دوست و آشنا تو خونش نداشت
به خدا قسم
اونقدر از این مثالها دارم تو زندگیم
اونقدررر از معجزات اتفاق افتاده برام
که ساعتها فقط باید بشینم بنویسم
و عجیبه که اینا رو خیلی وقتا کلا یادم میره
به خودش قسم
من سالهای ساله که
دیگه احساس خوشبختی مطلق میکنم
چیزایی دارم تو زندگیم
که خیلیا تو باورشونم نمیگنجه که یه انسان میتونه یه پکیج به این کاملی برای خوشبخت بودن داشته باشه …
بچه ها یه چیزی بگم ؟؟
من بعد این سی و چند سال زندگی
یه تجربه عمیق به دست آوردم
فهمیدم که هرجا به خدا توکل کردم
هرجا از غیرِ خدا مطلقا امید بردم
هرجا ترسیدم اما پشت ترسم نموندم
لرزیدم اما واینستادم
قدم برداشتم و قدم به قدم پیش رفتم ، هدایتها هم اومد
به خدا کارم رو زمین نمونده هرررروقت
دستمو گذاشتم تو دست خدا
ولی از اون طرفم
هررر وقت شرک ورزیدم
هررر وقت از کسی حساب بردم
هررر وقت یکی رو واسه خودم گنده کردم
هررر وقت چشم امیدم به دستِ بنده بود، نه خدا
همون طرف جوری منو تحقیرم کرد
جوری سنگ انداخت جلو پام
جوری منو زد زمین که تا مدتها نتونستم کمر راست کنم
این تجربه ایه که با سلول به سلول بدنم تجربش کردم
هرجا گفتم خدا
خدا صدامو شنید
به خودش قسم بارها و بارها
یه جاهایی موندم که
دستم به هیچ جا بند نبوده
همون موقع یه آدمایی رو فرستاده
یه کسایی رو با من مهربون کرده
که انگار اینا اومدن به این دنیا که فقط و فقط کار منو راه بندازن
اومدن که به من خدمت کنن
یهو سرو کله شون پیدا شده تو زندگیم
وسط همون مسئله
کارمو راه انداختن
به آسونیِ آب خوردن
مسئله منو حل کردن
بهم کمک کردن
بدوووون اینکه من بخواد دستمو دراز کنم
من بخوام گردنمو کج کنم
خدا شاهده بدون هیچ التماسی
اومدن بدون هیچ چشمداشتی
و بعد از حلِ مسئله من
خیلیاشون یهووو غیب شدن
اصلا انگار فقط این بابا ماموریت داشت بیاد کمک من
واسش مثالهاااا دارم
پس
تا میتونین با خدا خلوت کنین
بقیه رو از ذهنتون بریزین دور
فقط از خودش بخواین
کمکها میاد به موقعش …
همیشه مسائل از بیرون ، سختتر و بزرگتر از اندازه واقعیشون هستند …
به خدا توکل کنین و برین تو دلشون …
خدایا شکرررت …