https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
352نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
الهی صدهزاران مرتبه شکرت که دراین مسیر دارم شخصیتم رو توحیدی تر پرورش میدم
استادجان خداروهزاران بار سپاسگزارم که امسال شما هدایت شدید به ضبط کردن این دسته از فایلهای توحیدی و ارزشمند تا من بیشترروی این هدفی که امسال برای خودم تعیین کرده بودم متمرکز تر باشم
این فایل رو بعدازچندین بار گوش دادن،و به یاد اوردن خاطرات زندگیم،دوست داشتم دوباره فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو با عشق ببینم،و چقدر دیدم این تغییرات درونی شمااستادعزیز رو ازسال نودوسه تا به الان
واقعا تحسین برانگیزه این حداز ارامشی که در کلام شما جاری شده و همون موضوعی رو که ده سال پیش بیان میکردید الان هم همون موضوع رو با یک صلابت خاصی بیانش میکنید و بیشتر بر دلوجان مینشیند
چقدر وقتی این حرفتون رو تو اون فایل میشنوم که میگید شرک در دل مؤمن مانند راه رفتن مورچه برروی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،منو به فکر عمیقی فرو میبره و باخودم ساعتها فکر میکنم که چقدر ضربه ها خوردم ازین شرکی که ورزیدم و در دل تاریکی شب چیه؟در دل روز خیلی واضح شرک ورزیدم و همه رو غیراز خدا تو ذهنو قلبم بزرگ کرده بودم
چقدر لذت میبرم وقتی که داستانهای قران رو میشنوم و میبینم چه ایمانی رو هرکدوم از پیامبرا در عمل نشون دادند و خداهم چه پاداش عظیمی رو بعداز اجرای ایمانشون در عمل به اونها عطاکرده واقعا تحسین میکنم پیامبران اون زمان رو که بااون همه بی ایمانی قومشون انقدر زیبا تونستند ایمانشون رو حفظ کنند و همه چی رو بسپارند به خدا و خداهم به بهترین شکل ممکنش هرقومی رو به سزای اعمال بی ایمانیشون میرسوند
وقتی داستان لقمان رومیخونم که خدابهش حکمت میده،داستان سلیمان رومیخونم که چنان به بهش پادشاهی میده که برای هیچ کس بعداز اون شایسته نبوده،وقتی داستان مادرموسی رو میخونم که بخاطرایمانش به خدا چه آرامشی خدا به دلش میندازه،یا اینکه داستان مریم رو که خدا اون رو از هر تهمت و بدوبیراهی حفظش میکنه
یاوقتی که صدای یونس رو در دل تاریک های دریا میشنوه و نجاتش میده
یااینکه نوح رو بعداز چندصد سال پیروزش میکنه و از عظیم ترین طوفان نجاتش میده،واقعا شگفت زده میشم ازین همه ایمانی که درسخت ترین شرایط زندگیشون نشون دادند و چه درجه ومقامی رو از آنِ خودشون کردند
ماآدما بااینکه این همه الگوهای بی نقص سالیان سال توقران توی همه ی خونه هامون داشتیم اما متأسفانه اونقدر غرق در حواشی شده بودیم که هیچوقت نخواستیم دقیق به این داستانا درست فکر کنیم و یکم به این مغز پوچمون فشار بیاریم که دلیل اووردن اینهمه داستان توی قران بخاطر چیه
یادمه وقتی که میخواستم ازدواج کنم اولین چیزی که مامانم برای جهیزیم آماده کرد،دوتا جلد کتاب مرجع تقلید بود و اصرار براین داشت که دارم ازاون جدامیشم و یک خونه وو زندگی رو قراره بچرخونم طبق این مراجع تقلید پیش برم و مبادا نتونسته باشم غسلم رو درست جای بیارم،یااینکه مبادا خمس و زکاتم رو به موقع پرداخت نکنم و و ازینجور احکام که ماشالله همه ی خانواده های ایرانی درگیرشونن و هنوز هم بسیاری از اونها درگیرهمین مسائل هستند
هیچوقت مادرم بهم این نصیحت رو نکرد وبگه که اگه کسی بهت تهمت زد،یابهت بی احترامی کرد،یا ناراحتت کرد،اونرو ببخش و اجازه بده آدمای درست حسابی تر وارد زندگیت بشه
همیشه تو مغزمون کرده بودن که هرکسی ازفامیل بهت همه ی این بی حرمتی هارو کرد،بلاخره مافامیلیم و اگه گوشت همدیگه رو خوردیم نباید استخون همدیگه رو بنذاریم بره،باید باهمدیگه بسوزیمو بسازیم و همین فامیلمون رو بچسبیم چون دنیا ازین آدمای بدتر رو بهمون نشون میده
وما سالهای سال بی احترامی های همدیگه رو تحمل کردیم،دور همی های پراز استرس و هیجان رو تحمل کردیم،اون آدم پولدار توی فامیلمون رو بااون همه کبروغرورش تحمل کردیم،بخاطراینکه نسبت فامیلی داریم و جلوش خمو راست شدن برامون یه عادت شده بود….
الان خیلی از این رفتوآمدا کم شده،خیلیا ناراحتن که چرا مثل قدیم نیست که زیادباهم رفتوآمد میکردیم،اما من خیلی خوشحالم که آدما دارن درهرلحظه بیشتر ایمان میارن به یک خدایی که میتونه آدمای بهتر رو وارد زندگیشون کنند
شاید خیلی از قوم و طایفه ها باشه که هنوز چسبیدن به اون عقاید گذشتگان خودشون و دارن یکسری رفتوآمدها و سنتهای قدیمی رو حفظ میکنند،اما میبینم خیلی از خانواده هایی رو که بهتر ایمانشون رو نشون دادند،و وقتی که میبینن کسی تو فامیل زیادی حرف زور میزد،یابی احترامی میکرد،خیلی راحت اون رو بوسید و گذاشت کنار و ازون به بعد چه پیشرفت عظیمی رو درزندگیش دیدم،و قشنگ میفهمم ازوقتی که رابطش رو بافلان شخص توی فامیل قطع کرد درهایی از نعمتو ثروت به روش باز شد
ازوقتی که بیشتر معنای شرک رو درک کردم،بیشتر فهمیدم که چقدر ما یکسری از شخصیتهای غیرقابل تحمل افراد توی فامیل رو بخاطر باورهای بی منطق تحمل کردیم،و اجازه ندادیم که خدا ازون بهترش رو وارد زندگیمون کنه
خداروشکر تاحدود نسبتاً خوبی دارم تواین قضیه بهتر عمل میکنم و دیگه نخواستم رفتار فلان آدم رو توی فامیلمون تحمل کنم و رفتوآمدم رو باهاش حفظ کنم به این خاطرکه اون فامیلِ منه پس باید هرنوع بی حرمتی رو از اون تحمل کنم
خیلی خیلی کارکردن روی موضوع شرک نیاز داره که درتمامی جنبه های زندگیمون هروز بهتراز دیروزمون و این لحظه بهتراز لحظه ی قبل عمل کنیم،چون همه ی ما آدما بخاطر همین شرک ورزیدنمونه که جلوی رشدوپیشرفتمون رو گرفته
من خودم در موضوعی که بارداری دومم یک بارداری ناموفق بود،یکسال طول کشید که بتونم تمامی عوامل بیرونی رو از ذهنم پاک کنم تا به یک آرامش عمیق تری برسم،اونقدر نجوا ها از هرطرف بر من حمله میکردن که نیازداشت برای هر نجوایی یک منطق درست و بجا بیارم و اونو آروم کنم
خداروصدهزارمرتبه شکر که تونستم خالصانه به درگاه خداوند طلب عفو کنم و خودم رو ببخشم و رنگ خدا رو تو قلبم دوباره پررنگ کردم و تونستم ازونهمه هیاهوی ذهنم نجات پیداکنم و دیگه به خودم قول میدم که هیچوقت نخوام اون عوامل بیرونی رو مقصر این اتفاق بدونم و بجاش روی ایمانو توکلم به خدا کارکنم و فقط و فقط روی خودش حساب باز کنم کهاون فرمانروای کل کیهانه و با دقت و نظم خاصی داره جهانش رو مدیریت میکنه،ومدیریت من و رسوندن من به خواسته هام برای خدا مثل یک پلک در یک صدهزارم ثانیه بهم زدنه
استادجان ازتون بی نهایت سپاسگزارم که هربار سخاوتمندانه تر درمورد توحید و آیه های محکم قران لب به سخن می گشایید و انقدر زیبا دارید یکتاپرستی رو ترویج میدید
خدا بهتون کمک کنه تا همیشه بهترین ورژن خودتون رو برای اونایی که لیاقت شنیدن،درک کردن و عمل کردن دارن ارائه بدید،و من هم جزو اون دسته ازافرادی باشم که نه تنها لیاقت شنیدن این موضوعات باشم بلکه در عمل درزندگیم اجراکنم و زندگی در دنیا و آخرتم رو به بهترین شکل ممکن بسازم
و همه ی مادوستانِ لیاقتمند از عمل کنندگان واقعی از الگوهایی مثل ابراهیم،موسی،محمد،نوح و بقیه ی پیامبران توحیدی باشیم ان شالله
خدارا شکر که یک فرصت دیگر بهم داد تا کامنتی برای باور سازی ذهنم بنویسم
تمام و کمال زمانی که اتفاقات در زندگی من تغییر کرد درست زمانی بود که من تسلیم خدا شدم .و همه اون اشخاصی که در ذهن من بزرگ بودند کوچک شد همه برام یک شخص معمولی شدن
همون سادگی کار که برای خودم رقم زدم
و از زمانی که دوازده قدم را شروع کردم
دیگه دیدم که آقا همه چیز خودم هستم
حتی اون زمان هم باز به خودم گفتم ببین استاد عباسمنش دستانی از دستان خداوند بود که ابن آگاهی ها را برایم صحبت میکند تمام آنچه را که میخواستم را خلق کنم در ذهنم تشکیل شد و خلق شد
وقتی به تضادی بر میخوردم میگفتم این مسیر خلق زندگی من است این تضاد اومده تا یک درجه باور حل آن مسئله در ذهنم کوچک شود و انجامش که میدادم یک درجه اتفاقات تغییر میکرد
و به همین ترتیب توانایی هام نمایان میشود برای خلق اتفاقات زندگی ام و همون اتفاقات کوچک ایمانی در من ایجاد میکرد که بتونم بهترین درآمدها بهترین سرمایه ها را فراهم کنم و از باور کبود به باور فراوانی برسم ممنونم استاد که همیشه بهترین توضیحات را برای ما میدهید
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدرم و خانم شایسته دوست داشتنی
سپاسگزارخداوندم که به واسطه دستانش منو همواره هدایت میکنه به سمت مسیری که وجودم ،قلبم میخواد.
هروقت هر فایلی رو که از استاد عزیزم میشنوم
قلبم بهم میگه ،این همون مسیره که باید درش قدم بزاری و سعی کنی این مسیر پر از برکت رو ادامه بدید
استاد گلم ،اگاهی های فوق العاده ای که در این فایل بینظیر منتشر کردین ،باعث شد من ب خودم بیام ،که آقا اصل توحیده و ب دنبال چیز دیگه ای نباش چون هر چی که هست در توحیده،حالا میخواد آرامش باشه ،میخواد ثروت باشه ،میخواد رابطه فوقالعاده باشه و هر چی دیگه که من میخوام داشته باشم ،توحید و باور داشتن خدایی که خالق من و این جهانه داره که بهم بده و به قول خدا که در قرآن میفرماید ،ایا خدا براسچی شما کافی نیست؟
بخدا که هست،هر وقت که یاد این آیه میفتم دوباره ب یاد میارم که من چه خدایی قدرتمندی دارم که صاحب و فرمانروای کل جهانه و امیدم و توکلم باید فقط به اون باشه و نه ب غیر اون
چون به من قدرت خلق زندگیمو داده و در هر لحظه و در هر شرایطی کنار منه ،حامی منه ،مونس منه ،تکیه گاه منه ،رب منه که میتونم در هر شرایطی روش حساب کنم و از درخواست کمک و رستگاری کنم.
سپاسگزارم ازت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ،شما بهم یادآوری کردین با رفتارتون با کردار تون و با گفتارتون که من تنها در این دنیای مادی نیستم و بی سرپرست خدای من ،منو رها نکرده و از هر کسی واز هر چیزی به من نزدیک تره،چون افکار و گفتار و رفتار شما باعث شد من فکر کنم به خدایی که باورش کردین و این نتیجه رو برای شما به وجود اورده،نتیجه ای که حاصل ایمان و باورهای شما از این این انرژیها بی نهایت هستش.
استادم گلم خیلی وقته که وارد سایت شما شدم و تو این مدتی که گذشته خیلی بیشتر از قبل احساس میکنم باید وقت بیشتری رو بزارم برای این سایت ،
چرا ؟ چون استاد گلم تو مدتها که گذشته من فقط به فایلهای شما گوش میکردم ونه عمل ،عاشق شنیدن این آگاهیها بودم اما عاشق عمل کردن به این آگاهی ها نبودم ،اما بعد این همه مدت که من دارم سعی میکنم فقط احسامو خوب کنم و در هر شرایطی که هستم طوری به اون اتفاق نگاه کنم که احسامو خوب کنه ،یخدا یه سری اتفاقات عجیب و قریب برام افتاد،که باعث شد الان بیشتر فکر کنم به این که واقعا چرا وقتی همچین خدایی قدرتمندی دارم و دارم میبینم که من فقط به همین قانونش که احساسات خوب =اتفاقات خوب و احساسات بد =اتفاقات بد عمل میکنم و باورش کردم ،چقدر چرخ زندگیم و آرامشم بیشترشده و من باز هم از این رب و این فرمانروای قدرتمند قافل هستم و هنوز باورش نکردم و هنوز احساس نکردم که اون برام کافیه و میتونه بهم کمک کنه در هر زمینه ای.
استاد گلم من خیلی کم کامنت میزارم اما این فایل شما باعث شد امشب غلبه کنم بر نجواهای شیطان و یه ردپایی از خودم ب جا بزارم و سعی کنم در این مسیر باشم.
استاد عزیزم و خانم شایسته بابت محبتتون و صادقتتون و درکتون و خصوصا بودنتون تو زندگیم بی نهایت سپاسگزارم
سلام استاد عزیزم و مریم جانم و تمامی دوستان توحیدیم
ممنونم استاد عزیزم که هر آنچه که از دلتو بر می آید با ما هم در میان می زارید و ما غرق آگاهی می شویم
یعنی آدم اگر بخواد منطقی ترین دلیل رو برای قرآن کریم پیدا کند که بر حسب شرایط آن زمان پیامبر گفته شده این هست که
که تو قرآن در مورد
برف
چیزی گفته نشده
چون که تو صحرا عربستان تو زمین های لم یزرع برف نمی باریده که خداوند بخواد از برف هم مثال بیاره
پس بر حسب موقعیت و شرایط به حضرت محمد وحی می شده
نمیگم که ما هم پیغمبریم ولی خداوند با هم صحبت می کنه به ما طوری الهام می کنه که قابل اجرا هست با موقعیت و شرایطی که داریم
و در مورد آیه های محکم به شکل های مختلف در تمام سوره ها گفته شده و در آخرش خداوند گفته که در سنت خداوند تبدیلی نخواهی یافت مثل تقوا مثل توکل مثل توحید
ما هم تکه ای از خداوند هستیم چطور خداوند بدون اینکه به کسی متک ی باشه تمام جهان رو آفریده چون ما هم مثل و مانند خداوند هستیم ما هم بدون اینکه متکی به کسی باشیم خالق زندگی خود هستیم و باید وصل به اصل خود باشیم تا بتونیم بدون نیاز به کسی زندگی خودمون رو هر آنگونه که بخواهیم رقم بزنیم
سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و تمام دوستان
استاد عزیزم جدیدا به این فکر میکنم که اگر یه روز تو دنیا نباشم صدای شما و حرفاتون و انرژی کلا متون یکی از چیزاییه که شدیداً دلم براش تنگ خواهد شد چون از وقتی هدایت شدم به سایت شما یه جور دیگه ای عاشق خدا شدم وقتی قرآن میخونم شاید چند دقیقه ای رو بعضی آیات میخکوب میشم یه وقتایی انگشت حیرت به دهان میگیرم مثلا همین دیشب وقتی سوره انبیاء آیه 73 رو خوندم چند دقیقه فقط اشک می ریختم در این آیه حضرت ابراهیم و لوط مورد خطاب قرار میگیرن که پیشوا و راهنمای مردم از طرف خداوند انتخاب میشن برای اینکه ((فقط مرا عبادت میکردند))
چقدر این آیات و کلی آیه های دیگه رو همینجوری برای ثوابش خوندیم و متوجه نشدیم قرآن داره چی میگه به قول استاد همیشه فکر میکردم فقط مفسرین میدونن قرآن چی میگه و ما افراد عادی متوجه نمیشیم چقدر وقتی اوایل که شروع کرده بودم به خوندن این کتاب شگفت انگیز گوشیمو میزاشتم کنارم و برای هر آیه مفهوم و تفسیر اون آیات رو هم سرچ میکردم وتازه بازم چیزی متوجه نمیشدم جز همون مفهوم بهشت و جهنم
ولی چی بگم از وقتی حرفای شما رو گوش میدم میفهمم این کتاب ساده و آسان نازل شده میفهمم توحید چقدر مهمه و شرک چقدر مخفیه به قول شما استاد عزیزم که شرک مثل مورچه ای سیاه در روی سنگ سیاه در دل تاریکی مخفیه پس ببینید چقدر باید حواسمون باشه که متوجه باشیم مشرک نباشیم
و همه قدرت رو تو ذهنمون از همه افراد و موقعیتها و عوامل بیرونی بگیریم و بدیم به خدا وند اون وقت هدایت میشیم به افراد و راهها و موقعیتهای عالی و دور از ذهن
که پاداش افراد موحد و با ایمانه
درباره ساختن زندگی با افکارمون خیلی تجربه ها دارم که خواستم به اشتراک بزارم
خیلی پیشتر از اون که قانون رو درک کنم همیشه دوست داشتم تو منطقه ای نسبتا مرفه تو تهران زندگی کنم اینم دلیش این بود که پدرم هر چی داشتیم رو فروخت و اونجا یه مغازه خرید وقتی من با برادرم و خواهرم میرفتم مغازه بابام انقدر اون خیابونها و ساختمون ها برام زیبا بودن که با خودم میگفتم خدایا میشه من یه روز بیام اینجا زندگی کنم
یعنی میشه ما انقدر پول دار بشیم که بتونیم اینجا خونه بخریم و اون موقع شاید حرف خنده داری به نظر میومد ولی سالها بعد وقتی ازدواج کردم اتفاقی که افتاد این بود که پسرم تو آزمون مدارس سمپاد قبول شد و ما باید خونه رو عوض میکردیم تا نزدیکتر بشیم به مدرسه پسرم خیلی با همسرم گشتیم چند نقطه تهران رو رفتیم و خونه دیدیم ولی در انتها چی شد ،خونه ای که گیرمون اومد تو همون خیابونی بود که سالها قبل آرزو کرده بودم اونجا زندگی کنم تقریبا یه ربع با مغازه پدرم فاصله داشت بعدها که قانون رو فهمیدم ایمانم قویتر شد که انسان خودش و تنها خودش میتونه همه چیز رو رقم بزنه
یه مورد دیگه اینکه من تازگیها دوره عزت نفس رو خریدم و تو یکی از تمرینات این دوره استاد گفتم تواناییهاتون رو بنویسین و هر روز جلوی آینه قوربون صدقه خودتون برید من این کار و انجام دادم و نتیجه برای خودم قابل باور نیست
چند روزی میشه که حس میکردم چقدر پوستم شفاف و پر شده ، گودی و سیاهی زیر چشمم خیلی کمتر شده اولش گفتم شاید خودم این حس رو دارم
وشاید به نظرم این طور میاد تا اینکه خواهرم و برادرم وقتی خونه پدرم بودیم بهم گفتن که چیزی به صورتت تزریق کردی فیلر یا ژل گفتم نه چطور
خواهرم میگفت گونه درآوردی برادرم میگفت پوستت صاف شده چطور یه دفعه اینجوری شده خب من مشرک هم اصلا به ذهنم نیومد که بابا این پاداش سپاسگزاری توعه برای نعمتهای صورت و بدنت که از طرف خداونده این قضیه ادامه داشت تو مهمونی که رفته بودم یکی از اقوام با حالت شوخی و خنده گفت خب زود تند سریع بگو با صورتت چیکار کردی منم متعجب گفتم هیچی به خدا بعد گفت مگه میشه حتما استرست کم شده یا تغذیه خاصی داشتی و منه مشرک باز توجهم رفت به سمت تغذیه ولی تو یک آن نا خودآگاه گفتم یه دوره خریدم هم کلی استرسم کم شده و هم کلی آرامشم زیاد شده واونجا چند نفری که نشسته بودیم شروع کردم در مودر شما و حرفاتون و دورهاتون حرف زدن چقدر خوششون اومد اسمتون رو پرسیدن و آدرس سایت رو گرفتن و من با چه اشتیاقی بهشون حرفای شما رو میگفتم و نتایجم رو میگفتم
و باز به یه طریق دیگه خدا هدایت کرد که متوجه بشم انسان حتی میتونه سلامتی و زیبایی خودش رو رقم بزنه برای همین هر روز بیشتر قوربون صدقه خودم میرم وقتی خودم رو تو آینه میبینم میگم چطوری شاهکار خلقت فتبارک الله احسن الخاقین
چی خلق کردی خدای مهربونم سپاسگزارتم شکرت عزیز دلم شکرت برای تمام چیزهایی که فقط خودت میدونی چه کارهای بزرگی برای من انجام دادی که اگر یکیشو بنده هات انجام میدادن اینقدر زیر بار منت بودم که زیبایی نعمتت رو نمیدیدم شکرت ای رب بی منت و پر نعمت
به این وسیله خواستم اول از خداوند و بعد از شما تشکر کنم که اینقدر به درک فوقالعاده ای از این کتاب الهی رسیدید و این آگاهی ها رو سخاوتمندانه در اختیار بقیه قرار میدید ،
من با وجود شما نگاهم نه تنها به این کتاب بلکه به تمام ابعاد زندگی تغییر کرده، از حدود سه سال پیش که خواندن قرآن رو بصورت مداوم و هر روز شروع کردم ، همون کتاب من رو به شما هدایت کرد و من در مسیر درستی افتادم به لطف الله….
با تمام وجودم برای یک زندگی بهتر و تا لحظه مرگ تلاش میکنم ، و او خودش همهی اینها رو میدونه …
بارها و بارها اشک بر چشمانم جاری شده از درک بعضی آگاهی ها و زندگی که میتونه چقدر زیبا باشه ،
هرچند هنوز به هدف نهایی که داشتم نرسیدم اما همچنان امیدوارم و حرکت میکنم چون ایمان دارم مسیر ، درسته…
شما یکی از بهترین الگوهای زندگی من هستید بارها خواب شما و مریم عزیزدلم رو دیدم و من باهاتون دارم زندگی میکنم…..
حرف برای گفتن زیاد دارم اما میگذارم وقتی با دست پُرتری راجع بهشون در بهترین زمانی که قطعا بهش هدایت میشم صحبت میکنم….
روزی که پا به این سرزمین الهی گذاشتم و در بدو ورود به 12 قدم هدایت شدم و شروع کردم به رشد من در جای دیگه ای بودم در وادی سرگردانی و دست و پا زدن های الکی بودم ، درگیر دیگرانی بودم که کارهای منو آسون کنن، درگیر آشنا و پارتی بودم
در اون زمان خدای من در اوج آسمانها و در آسمان هفتم سکنی داشت ، خدایی که برای شنیدن صدای من نیاز به هزاران وکیل و وصی داشت
خدایی که سرشار از غضب و خشم بود و هر آن آماده ویرانی من بود ، خدایی که نیاز به عجز و لابه من داشت ، خدایی که هیچ فرصتی برای شنیدن ناله های من نداشت و فقط شفیعانی قرار داده بود تا در صورت صلاحدید واسطه من باشند وگره از کارم باز کنن
این خدا کتابی داشت که از ترس آتش و آب جوش و آویزان شدن از مو و هزاران عذاب دیگه جرات باز کردن و نگاه کردن بهش رو نداشتم گویی با باز شدن کتاب همه عذابها یهو بسرم آوار میشدن کتابی که فقط از روی پیروی از گذشته ها در خانه بود کتابی که در زمان ازدواج به نیت خوش یمنی خریداری میشد کتابی که فقط در هنگام ورود به خانه جدید همراه برده میشد یا شاید بوسه مسافری در هنگام عزیمت به اون زده میشد
مثل کسیکه مرده و وارد ی دنیای دیگه شده دنیایی که در اون نور موج میزنه من پا به این سرزمین گذاشتم اومدم که ثروتمند بشم سرریز از پول و پول بشم و غره بشم به جهان امــــــا ویران شدم و ساخته شدم دوباره از نو ، جوانه زدم آرام آرام ، جهانم عوض شد ، فکرم عوض شد روح جدیدی گرفتم و شدم موسی بعد از قتل دیدم هیچ نبودم و دارم هست میشم ، دیدم داشتم تو مرداب دست و پا میزدم و حالا دستی، شاخه ای برای نجاتم اومده و حالا من همه چی دارم الان آرامش دارم ، الان لذت میبرم از زندگی ، الان 90 درصد اوقات احساس خوبی دارم الان جایی هست که میتونم برای فرار از جامعه و تفکرات منفی جامعه به اونجا پناه ببرم و بقول سعیده عزیز اینجا غار حراء من هست
اومدم دیدم خدای من همین جاست در وجود من هست خدایی که اجازه خلق داده ، خدایی که عاشقانه دوستم داره و بی هیچ پرده ای و بدون نیاز از اغیار گوشش به من هست که من چی میخوام ، خدایی که بخشنده و مهربان هست ، خدایی که خیر مطلق هست و با یک قدم به سمت اون رفتن هزاران قذم میاد ، خدایی که من هرچی از اون دور میشم باز دستش رو دراز میکنه آغوشش رو باز میکنه و میگه بیا
در جلسه اولی قرآنی در قدم اول زمانی که شما سوره توحید رو توضیح دادید چقدر حالم خوب شد ، یهو آرامش اومد تو جونم نه نه اومد تو تک تک سلولهای بدنم
هیچ زمان هیچ زمان ذره ای این سوره رو درک نکرده بودم هنوز هنوزه اون جلسه رو گوش میکنم انگار همه چی رو خدا یجا گفته انگار اول و آخر دنیا گفته شده انگار کلام خدا از زبان شما جاری شده اونجا فهمیدم منظور از اهدنا صراط المستقیم چیه اونجا فهمیدم چرا باید هدایت بخوام و هدایت به کجا به راه مستقیم به راه نعمت استاد اون جلسه غوغاست هر زمان که با خودم اون سوره رو میخوام بخونم با تک تک آیه هاش توضیحات شما برام مرور میشه و اگه بدون تمرکز ازش رد بشم و بخونم بجونم نمیشینه و دوباره میخونم و سخنان شما رو مرور میکنم ، جرات کردم قرآن رو باز کنم جدا از هر چیزی با نگاه عاشقانه شما سعی کردم بخونم انگار دیگه عذاب نبود ، انگار هیج دشمنی بین من و خدا نبود اندازه عقل خودم میفهمیدم ولی چقدر شیرین ، بدون ترس ، همون کتاب الان برای من پر از نقطه امید شده بود ، پر از عشق شده بود
دیدم که خدای من هیچ کار سختی از من نمیخواد از من یکتا پرستی میخواد اونم پرستش کسیکه که قدرتمند و تواناست ، دیدم خدای من از من سپاسگزاری میخواد تا اینجوری با من عشق بازی کنه ، دیدم خدای من بهترین ها رو برام میخواد ، دیدم در پیشگاه خدای من تر و خشک با هم نمیسوزن مگه نوح رو جدا نکرد و عذاب فرستاد ، مگه لوط و خارج نکرد و بعد عذاب فرستاد ، مگه محمد رو از بستر خارج نکرد و علی رو گذاشت ، مگه موسی و رو از دریا خارج نکرد و بعد دریا به حالت اول برگردوند پس فرق میکنه اگه قراره جنگل آتیش بگیره جدا میشه بله تر از خشک جدا میشه
و این راه جدایی آدمها همون باورها و فرکانس هاشون هست که در یک جامعه یکسان با شرایط یکسان نتایج متفاوتی میبینیم
خدای من خدای من تو چقدر نزدیکی بمن ، تو چقدر مهربانی و من چقدر سعادتمند که هدایت شدم هدایت شدم به شناخت تو در حد عقل و آگاهیم
استاد عزیز شما دستی از دستان خدا هستید ، شما پلی شدید که من پا به این سرزمین مقدس بزارم و من عاشقانه شما ، مریم عزیز و همه دوستانی که در این سایت هستند رو دوست دارم
در پناه خدایی که جز مهربانی و بخشندگی و رحمانیت در ذاتش نیست باشید
استادجانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
استاد این فایل یه گنجینه به تمام معنا بود برای من پر از آگاهی و هدایت خداوند.
داستان ازینجا شروع شد که :
از ابتدای سال 91 الهاماتی از جانب خداوند به وجودم جاری میشد که تا به همین لحظه پشت سرهم، پررنگ و پیوسته ادامه داره.
صددرصد که قبل ازاون هم هدایتهای خداوند بوده ولی اون چیزیکه دیگه خیلی برام بولد و پررنگ بود که دراثر برخورد با یه تضاد برام پیش اومد از اول سال 91 بود.
البته نه اینکه وقتی مثلا اولین الهام خدا میومد دیگه من باور میکردم که خب آره دیگه همینه. نه اینطور نبود.
مثلا اولین الهام که میومد یه تایمی ذوق زده امیدوار و شاد بودم تو دل همون تضاد ولی پشت سرش مقاومتها و شک و تردیدها سوالات من شروع میشد درباره اون گفته خداوند.
میشه اینجوری توضیح داد که اولین الهام که میومد حالا جلوش یه پرانتز باز کنیم. که محتوای داخل این پرانتز مجموعه ای بود از سوالات و تردیدها و ناباوری من و جوابهای خداوند به سوالاتم و…
و درواقع محتوای داخل پرانتز اون سیر تکاملی من بود برای درک اون الهامی که خدا به وجودم جاری کرده بود. * (………..)
و به همین شکل باز الهام بعدی و باز همین پروسه تکرار میشد.
تنها تفاوتی که وجود داشت حجم اون محتوای داخل پرانتز بود. جاهایی که من خیلی مقاومت داشتم دربرابر اون هدایت حجم داخل پرانتز بیشتر یعنی سوالات من و.. بیشتر و جایی که مقاومتم کمتر بود اون حجم داخل پرانتز کمتر.
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.
خلاصه استاد عزیزم سالهاست من دارم باخدا سوال جواب میکنم و حرف میزنم هدایت میشم از جانبش و درواقع یه زندگی دونفره داریم باهم وکنار هم.
و استاد از اون سال که آگاهانه تر دقت میکردم به الهامات و با طی کردن این پروسه انگار هربار یه تیکه از یه پازل میومد سرجای خودش قرار میگرفت. تااینکه این مدت اخیر پازل کامل شده بود تصویرش را میدیدم ولی نمیفهمیدم چرا تصویر تاره.
مثل اینکه یه پارچه حریر یا تور روی یه پازل کشیده باشی هم بتونی ببینی شکل اون پازل را ولی بدلیل وجود اون حریر یا تور شفاف نیست.
و نمیفهمیدم چرا؟!!!
روز قبلش وشب قبل از اومدن این فایل دربارش از خدا هدایت خواستم و دیروز با اومدن این فایل(یعنی کمتر از یک روز که من از خدا هدایت خواستم دربارش) و از همون لحظه اول که محتوای فایل و هدایت های خداوند را از زبون شما شنیدم اون پارچه از روی پازل کنار رفت و من تونستم یه تصویر واضح و روشن ببینم از اون چیزیکه باکمک خدا درین سالها و با روبرو شدن با یه تضاد ساختم و خلق کردم.
استاد متاسفانه نمیتونم اصل اون ماجراها و هدایتهای خداوند و این مسیر چندساله را بگم چون خودتون کاملا واقف هستین که این هدایتها بقدری کیفیتی هست که اصلا انگار آدم نمیتونه واژه ای پیدا کنه براش.
و بقول سپیده جان در فایل 3 گفتگو با دوستان باید بچه ها خودشون این جریان هدایت را بخورن تا بفهمن چی میگم.
استاد عزیزم از دیروز صبح که برای بار اول این فایلو گوش دادم و اون تصویر برام روشن و واضح شد روح من به پرواز دراومده، داره رقص و پایکوبی میکنه اونقدر خوشحالم اونقدر شاکرم که اشک و خنده من باهم قاطی شده.
امیدوارم هزاران برابر چنین حسی که از دیروز بلطف خداوند نصیبم شده خدا به وجود خودتون جاری کنه
چقدر این فایل بی نظیر بود وچه سخنان گرانبهایی بر زبانتون جاری میشه .
برای سومین بار فایل را گوش دادم وبرای هزارمین بار یادم آمد که شما پاسخ بی نظیر خدا بودید به درخواست من .وقتی که عاجزانه از درگاهش هدایت طلبیدم واز او خواستم انسانی را در مسیر زندگیم قرار دهد که قرآن را به زبان ساده،به زبانی که من بفهمم به من یاد بدهد وخداوند سریع الاجابه است وشاید به فاصله ی چند ساعت از درخواست من یک فایل قرآنی از شما به دست من رسید وصدایی در درون من فریاد زد این پاسخ درخواست توست……ورود من به سایت همانو رسیدنم به آرامش همان……خدایا شکرت
برداشت خودم را از سخنان شما به اندازه ی ظرف وجودم بیان می کنم اگر اشتباهی بود لطفا تصحیح بفرمایید
منظور از ظلم در قرآن ظلم به خود است وبزرگترین ظلم که خداوند نمی بخشد شرک است.
شرک از آنجایی متولد می شود که ما خودمان را به عنوان اشرف مخلوقات فراموش می کنیم وباور نمی کنیم که ما همچون خدا می توانیم خالق باشیم
شرک از آنجایی متولد می شود که ما به عنوان تکه ای از روح خدا لیاقت وارزشمندیه خود را فراموش می کنیم،ما جایگاه خود را در عالم هستی فراموش می کنیم،فراموش می کنیم که عزیز کرده ی خداییم وخداوند در هر لحظه حمایتگر وهدایتگر ماست.
وچه ظلمی در حق خودمان از این بالاتر که خودمان را وقدرت وجودیمان رانشناسیم ودست به دامان عوامل بیرونی شویم که این همان شرک است ،قدرت دادن به عوامل بیرونی به جای شناخت قدرت درونیمان که از جنس خداست.
آنچه در درونم درک کرده ام در قالب کلمات نمی گنجد.
بارها وبارها باید این فایل را گوش کنم وآگاهی های آن را به خودم یادآوری کنم.
خدا را شکر بابت منطق بی نظیر ذهنتون وبرای اینکه زبان خدا شدید در فهم قوانین بی نظیرش
امروز میخوام که داستان خودم و قرآن رو اینجا براتون بنویسم.
من پدر مذهبی داشتم و سعی داشت که این ویژگیش رو به من هم انتقال بده. هر چند شب یکبار میخواست که به زور هم که شده من رو مجاب کنه که با هم بشینیم که قرآن بخونیم و من هم چون این فرآیند اجباری بود از هر حربه ای که فکرش رو بکنید استفاده میکردم که این کار رو انجام ندم. اما خوب هر جوری که بود من به مقدار بسیار زیادی قرآن خواندن های بابام رو می شنیدم و خودم هم به مقدار زیادی در اون دوران قرآن خوندم. و چون عربی قرآن رو می خوندیم هیچوقت معنای آیات رو نمیفهمیدم. ولی خوب بطور کلی میدونستم که این کتاب داره راجع به خدا و داستان پیامبر ها و نماز و اینجور چیزا داره حرف میزنه.
ولی خوب بعد از اینکه فایل های استاد رو گوش دادم تازه فهمیدم که ما بخش زیادی از مسیر رو داشتیم اشتباه می رفتیم و تازه تونستم بفهمم که اصل و فرع این کتاب کدومه و چیه.
اصلی که به من گفته بودن این بود که هر روز باید 5 بار در حالی که غسل داری باید بری وضو بگیری و بعدش نماز بخونی. موقع وضو آب باید از آرنجت بچکه وگرنه وضو درست نیست. وقتی وضو گرفتی حواست باشه که دستت به نامحرم نخوره که وضوت باطل نشه و کلی فتواهای دیگه…. بدون وضو اجازه نداری که به متن قرآن دست بزنی وگرنه گناه کردی. اینها فقط در مورد نماز و روزه بود و در هر مورد دیگه ای یک عالمه از این فتواها وجود داشت.
اصلی که اما بعدا خداوند من رو بهش هدایت کرد چی بود؟ این بود که توحید داشته باشی و شرک نورزی و قدرت رو به هیچ کس دیگه ای ندی و از هیچ کسی نترسی و به هیچ کسی باج ندی. کسی رو بالاتر از خداوند ندونی و بخاطر ترست از دیگران و عوامل بیرونی دروغ نگی و کار اشتباهی انجام ندی. خدا رو تنها قدرت بدونی فقط از اون کمک بخوای و فقط اون رو منبع رزق و روزی و نعمت بدونی.
امیدوارم خدای بزرگ کمک و هدایتم کنه که بتونم توی مسیر این اصل بمونم و هر روز بیشتر و بیشتر درکش کنم.
به نام خداوندی که هرآنچه دارم ازآن اوست
الهی صدهزاران مرتبه شکرت که دراین مسیر دارم شخصیتم رو توحیدی تر پرورش میدم
استادجان خداروهزاران بار سپاسگزارم که امسال شما هدایت شدید به ضبط کردن این دسته از فایلهای توحیدی و ارزشمند تا من بیشترروی این هدفی که امسال برای خودم تعیین کرده بودم متمرکز تر باشم
این فایل رو بعدازچندین بار گوش دادن،و به یاد اوردن خاطرات زندگیم،دوست داشتم دوباره فایل فقط روی خدا حساب باز کن رو با عشق ببینم،و چقدر دیدم این تغییرات درونی شمااستادعزیز رو ازسال نودوسه تا به الان
واقعا تحسین برانگیزه این حداز ارامشی که در کلام شما جاری شده و همون موضوعی رو که ده سال پیش بیان میکردید الان هم همون موضوع رو با یک صلابت خاصی بیانش میکنید و بیشتر بر دلوجان مینشیند
چقدر وقتی این حرفتون رو تو اون فایل میشنوم که میگید شرک در دل مؤمن مانند راه رفتن مورچه برروی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،منو به فکر عمیقی فرو میبره و باخودم ساعتها فکر میکنم که چقدر ضربه ها خوردم ازین شرکی که ورزیدم و در دل تاریکی شب چیه؟در دل روز خیلی واضح شرک ورزیدم و همه رو غیراز خدا تو ذهنو قلبم بزرگ کرده بودم
چقدر لذت میبرم وقتی که داستانهای قران رو میشنوم و میبینم چه ایمانی رو هرکدوم از پیامبرا در عمل نشون دادند و خداهم چه پاداش عظیمی رو بعداز اجرای ایمانشون در عمل به اونها عطاکرده واقعا تحسین میکنم پیامبران اون زمان رو که بااون همه بی ایمانی قومشون انقدر زیبا تونستند ایمانشون رو حفظ کنند و همه چی رو بسپارند به خدا و خداهم به بهترین شکل ممکنش هرقومی رو به سزای اعمال بی ایمانیشون میرسوند
وقتی داستان لقمان رومیخونم که خدابهش حکمت میده،داستان سلیمان رومیخونم که چنان به بهش پادشاهی میده که برای هیچ کس بعداز اون شایسته نبوده،وقتی داستان مادرموسی رو میخونم که بخاطرایمانش به خدا چه آرامشی خدا به دلش میندازه،یا اینکه داستان مریم رو که خدا اون رو از هر تهمت و بدوبیراهی حفظش میکنه
یاوقتی که صدای یونس رو در دل تاریک های دریا میشنوه و نجاتش میده
یااینکه نوح رو بعداز چندصد سال پیروزش میکنه و از عظیم ترین طوفان نجاتش میده،واقعا شگفت زده میشم ازین همه ایمانی که درسخت ترین شرایط زندگیشون نشون دادند و چه درجه ومقامی رو از آنِ خودشون کردند
ماآدما بااینکه این همه الگوهای بی نقص سالیان سال توقران توی همه ی خونه هامون داشتیم اما متأسفانه اونقدر غرق در حواشی شده بودیم که هیچوقت نخواستیم دقیق به این داستانا درست فکر کنیم و یکم به این مغز پوچمون فشار بیاریم که دلیل اووردن اینهمه داستان توی قران بخاطر چیه
یادمه وقتی که میخواستم ازدواج کنم اولین چیزی که مامانم برای جهیزیم آماده کرد،دوتا جلد کتاب مرجع تقلید بود و اصرار براین داشت که دارم ازاون جدامیشم و یک خونه وو زندگی رو قراره بچرخونم طبق این مراجع تقلید پیش برم و مبادا نتونسته باشم غسلم رو درست جای بیارم،یااینکه مبادا خمس و زکاتم رو به موقع پرداخت نکنم و و ازینجور احکام که ماشالله همه ی خانواده های ایرانی درگیرشونن و هنوز هم بسیاری از اونها درگیرهمین مسائل هستند
هیچوقت مادرم بهم این نصیحت رو نکرد وبگه که اگه کسی بهت تهمت زد،یابهت بی احترامی کرد،یا ناراحتت کرد،اونرو ببخش و اجازه بده آدمای درست حسابی تر وارد زندگیت بشه
همیشه تو مغزمون کرده بودن که هرکسی ازفامیل بهت همه ی این بی حرمتی هارو کرد،بلاخره مافامیلیم و اگه گوشت همدیگه رو خوردیم نباید استخون همدیگه رو بنذاریم بره،باید باهمدیگه بسوزیمو بسازیم و همین فامیلمون رو بچسبیم چون دنیا ازین آدمای بدتر رو بهمون نشون میده
وما سالهای سال بی احترامی های همدیگه رو تحمل کردیم،دور همی های پراز استرس و هیجان رو تحمل کردیم،اون آدم پولدار توی فامیلمون رو بااون همه کبروغرورش تحمل کردیم،بخاطراینکه نسبت فامیلی داریم و جلوش خمو راست شدن برامون یه عادت شده بود….
الان خیلی از این رفتوآمدا کم شده،خیلیا ناراحتن که چرا مثل قدیم نیست که زیادباهم رفتوآمد میکردیم،اما من خیلی خوشحالم که آدما دارن درهرلحظه بیشتر ایمان میارن به یک خدایی که میتونه آدمای بهتر رو وارد زندگیشون کنند
شاید خیلی از قوم و طایفه ها باشه که هنوز چسبیدن به اون عقاید گذشتگان خودشون و دارن یکسری رفتوآمدها و سنتهای قدیمی رو حفظ میکنند،اما میبینم خیلی از خانواده هایی رو که بهتر ایمانشون رو نشون دادند،و وقتی که میبینن کسی تو فامیل زیادی حرف زور میزد،یابی احترامی میکرد،خیلی راحت اون رو بوسید و گذاشت کنار و ازون به بعد چه پیشرفت عظیمی رو درزندگیش دیدم،و قشنگ میفهمم ازوقتی که رابطش رو بافلان شخص توی فامیل قطع کرد درهایی از نعمتو ثروت به روش باز شد
ازوقتی که بیشتر معنای شرک رو درک کردم،بیشتر فهمیدم که چقدر ما یکسری از شخصیتهای غیرقابل تحمل افراد توی فامیل رو بخاطر باورهای بی منطق تحمل کردیم،و اجازه ندادیم که خدا ازون بهترش رو وارد زندگیمون کنه
خداروشکر تاحدود نسبتاً خوبی دارم تواین قضیه بهتر عمل میکنم و دیگه نخواستم رفتار فلان آدم رو توی فامیلمون تحمل کنم و رفتوآمدم رو باهاش حفظ کنم به این خاطرکه اون فامیلِ منه پس باید هرنوع بی حرمتی رو از اون تحمل کنم
خیلی خیلی کارکردن روی موضوع شرک نیاز داره که درتمامی جنبه های زندگیمون هروز بهتراز دیروزمون و این لحظه بهتراز لحظه ی قبل عمل کنیم،چون همه ی ما آدما بخاطر همین شرک ورزیدنمونه که جلوی رشدوپیشرفتمون رو گرفته
من خودم در موضوعی که بارداری دومم یک بارداری ناموفق بود،یکسال طول کشید که بتونم تمامی عوامل بیرونی رو از ذهنم پاک کنم تا به یک آرامش عمیق تری برسم،اونقدر نجوا ها از هرطرف بر من حمله میکردن که نیازداشت برای هر نجوایی یک منطق درست و بجا بیارم و اونو آروم کنم
خداروصدهزارمرتبه شکر که تونستم خالصانه به درگاه خداوند طلب عفو کنم و خودم رو ببخشم و رنگ خدا رو تو قلبم دوباره پررنگ کردم و تونستم ازونهمه هیاهوی ذهنم نجات پیداکنم و دیگه به خودم قول میدم که هیچوقت نخوام اون عوامل بیرونی رو مقصر این اتفاق بدونم و بجاش روی ایمانو توکلم به خدا کارکنم و فقط و فقط روی خودش حساب باز کنم کهاون فرمانروای کل کیهانه و با دقت و نظم خاصی داره جهانش رو مدیریت میکنه،ومدیریت من و رسوندن من به خواسته هام برای خدا مثل یک پلک در یک صدهزارم ثانیه بهم زدنه
استادجان ازتون بی نهایت سپاسگزارم که هربار سخاوتمندانه تر درمورد توحید و آیه های محکم قران لب به سخن می گشایید و انقدر زیبا دارید یکتاپرستی رو ترویج میدید
خدا بهتون کمک کنه تا همیشه بهترین ورژن خودتون رو برای اونایی که لیاقت شنیدن،درک کردن و عمل کردن دارن ارائه بدید،و من هم جزو اون دسته ازافرادی باشم که نه تنها لیاقت شنیدن این موضوعات باشم بلکه در عمل درزندگیم اجراکنم و زندگی در دنیا و آخرتم رو به بهترین شکل ممکن بسازم
و همه ی مادوستانِ لیاقتمند از عمل کنندگان واقعی از الگوهایی مثل ابراهیم،موسی،محمد،نوح و بقیه ی پیامبران توحیدی باشیم ان شالله
خدا یاروهدایتگرتون باشه…
سلام
استاد و مریم شایسته عزیز سلام دوستان همراه سلام
خدارا شکر که یک فرصت دیگر بهم داد تا کامنتی برای باور سازی ذهنم بنویسم
تمام و کمال زمانی که اتفاقات در زندگی من تغییر کرد درست زمانی بود که من تسلیم خدا شدم .و همه اون اشخاصی که در ذهن من بزرگ بودند کوچک شد همه برام یک شخص معمولی شدن
همون سادگی کار که برای خودم رقم زدم
و از زمانی که دوازده قدم را شروع کردم
دیگه دیدم که آقا همه چیز خودم هستم
حتی اون زمان هم باز به خودم گفتم ببین استاد عباسمنش دستانی از دستان خداوند بود که ابن آگاهی ها را برایم صحبت میکند تمام آنچه را که میخواستم را خلق کنم در ذهنم تشکیل شد و خلق شد
وقتی به تضادی بر میخوردم میگفتم این مسیر خلق زندگی من است این تضاد اومده تا یک درجه باور حل آن مسئله در ذهنم کوچک شود و انجامش که میدادم یک درجه اتفاقات تغییر میکرد
و به همین ترتیب توانایی هام نمایان میشود برای خلق اتفاقات زندگی ام و همون اتفاقات کوچک ایمانی در من ایجاد میکرد که بتونم بهترین درآمدها بهترین سرمایه ها را فراهم کنم و از باور کبود به باور فراوانی برسم ممنونم استاد که همیشه بهترین توضیحات را برای ما میدهید
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام و عرض ادب خدمت استاد گرانقدرم و خانم شایسته دوست داشتنی
سپاسگزارخداوندم که به واسطه دستانش منو همواره هدایت میکنه به سمت مسیری که وجودم ،قلبم میخواد.
هروقت هر فایلی رو که از استاد عزیزم میشنوم
قلبم بهم میگه ،این همون مسیره که باید درش قدم بزاری و سعی کنی این مسیر پر از برکت رو ادامه بدید
استاد گلم ،اگاهی های فوق العاده ای که در این فایل بینظیر منتشر کردین ،باعث شد من ب خودم بیام ،که آقا اصل توحیده و ب دنبال چیز دیگه ای نباش چون هر چی که هست در توحیده،حالا میخواد آرامش باشه ،میخواد ثروت باشه ،میخواد رابطه فوقالعاده باشه و هر چی دیگه که من میخوام داشته باشم ،توحید و باور داشتن خدایی که خالق من و این جهانه داره که بهم بده و به قول خدا که در قرآن میفرماید ،ایا خدا براسچی شما کافی نیست؟
بخدا که هست،هر وقت که یاد این آیه میفتم دوباره ب یاد میارم که من چه خدایی قدرتمندی دارم که صاحب و فرمانروای کل جهانه و امیدم و توکلم باید فقط به اون باشه و نه ب غیر اون
چون به من قدرت خلق زندگیمو داده و در هر لحظه و در هر شرایطی کنار منه ،حامی منه ،مونس منه ،تکیه گاه منه ،رب منه که میتونم در هر شرایطی روش حساب کنم و از درخواست کمک و رستگاری کنم.
سپاسگزارم ازت استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی ،شما بهم یادآوری کردین با رفتارتون با کردار تون و با گفتارتون که من تنها در این دنیای مادی نیستم و بی سرپرست خدای من ،منو رها نکرده و از هر کسی واز هر چیزی به من نزدیک تره،چون افکار و گفتار و رفتار شما باعث شد من فکر کنم به خدایی که باورش کردین و این نتیجه رو برای شما به وجود اورده،نتیجه ای که حاصل ایمان و باورهای شما از این این انرژیها بی نهایت هستش.
استادم گلم خیلی وقته که وارد سایت شما شدم و تو این مدتی که گذشته خیلی بیشتر از قبل احساس میکنم باید وقت بیشتری رو بزارم برای این سایت ،
چرا ؟ چون استاد گلم تو مدتها که گذشته من فقط به فایلهای شما گوش میکردم ونه عمل ،عاشق شنیدن این آگاهیها بودم اما عاشق عمل کردن به این آگاهی ها نبودم ،اما بعد این همه مدت که من دارم سعی میکنم فقط احسامو خوب کنم و در هر شرایطی که هستم طوری به اون اتفاق نگاه کنم که احسامو خوب کنه ،یخدا یه سری اتفاقات عجیب و قریب برام افتاد،که باعث شد الان بیشتر فکر کنم به این که واقعا چرا وقتی همچین خدایی قدرتمندی دارم و دارم میبینم که من فقط به همین قانونش که احساسات خوب =اتفاقات خوب و احساسات بد =اتفاقات بد عمل میکنم و باورش کردم ،چقدر چرخ زندگیم و آرامشم بیشترشده و من باز هم از این رب و این فرمانروای قدرتمند قافل هستم و هنوز باورش نکردم و هنوز احساس نکردم که اون برام کافیه و میتونه بهم کمک کنه در هر زمینه ای.
استاد گلم من خیلی کم کامنت میزارم اما این فایل شما باعث شد امشب غلبه کنم بر نجواهای شیطان و یه ردپایی از خودم ب جا بزارم و سعی کنم در این مسیر باشم.
استاد عزیزم و خانم شایسته بابت محبتتون و صادقتتون و درکتون و خصوصا بودنتون تو زندگیم بی نهایت سپاسگزارم
انشالله همیشه سالم و سلامت و سر زنده باشین
خیلی دوستون دارم…
به نام خدای مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم جانم و تمامی دوستان توحیدیم
ممنونم استاد عزیزم که هر آنچه که از دلتو بر می آید با ما هم در میان می زارید و ما غرق آگاهی می شویم
یعنی آدم اگر بخواد منطقی ترین دلیل رو برای قرآن کریم پیدا کند که بر حسب شرایط آن زمان پیامبر گفته شده این هست که
که تو قرآن در مورد
برف
چیزی گفته نشده
چون که تو صحرا عربستان تو زمین های لم یزرع برف نمی باریده که خداوند بخواد از برف هم مثال بیاره
پس بر حسب موقعیت و شرایط به حضرت محمد وحی می شده
نمیگم که ما هم پیغمبریم ولی خداوند با هم صحبت می کنه به ما طوری الهام می کنه که قابل اجرا هست با موقعیت و شرایطی که داریم
و در مورد آیه های محکم به شکل های مختلف در تمام سوره ها گفته شده و در آخرش خداوند گفته که در سنت خداوند تبدیلی نخواهی یافت مثل تقوا مثل توکل مثل توحید
ما هم تکه ای از خداوند هستیم چطور خداوند بدون اینکه به کسی متک ی باشه تمام جهان رو آفریده چون ما هم مثل و مانند خداوند هستیم ما هم بدون اینکه متکی به کسی باشیم خالق زندگی خود هستیم و باید وصل به اصل خود باشیم تا بتونیم بدون نیاز به کسی زندگی خودمون رو هر آنگونه که بخواهیم رقم بزنیم
ممنونم استاد عزیزم
منظر بخش بعدی هم هستم
از صمیم قلبم از شما تشکر می کنم
در پناه یکتا بی همتا
عشق براتون
به نام خداوند یکتا همراه همیشگی و هدایت گرم
سلام و ارادت خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته و تمام دوستان
استاد عزیزم جدیدا به این فکر میکنم که اگر یه روز تو دنیا نباشم صدای شما و حرفاتون و انرژی کلا متون یکی از چیزاییه که شدیداً دلم براش تنگ خواهد شد چون از وقتی هدایت شدم به سایت شما یه جور دیگه ای عاشق خدا شدم وقتی قرآن میخونم شاید چند دقیقه ای رو بعضی آیات میخکوب میشم یه وقتایی انگشت حیرت به دهان میگیرم مثلا همین دیشب وقتی سوره انبیاء آیه 73 رو خوندم چند دقیقه فقط اشک می ریختم در این آیه حضرت ابراهیم و لوط مورد خطاب قرار میگیرن که پیشوا و راهنمای مردم از طرف خداوند انتخاب میشن برای اینکه ((فقط مرا عبادت میکردند))
چقدر این آیات و کلی آیه های دیگه رو همینجوری برای ثوابش خوندیم و متوجه نشدیم قرآن داره چی میگه به قول استاد همیشه فکر میکردم فقط مفسرین میدونن قرآن چی میگه و ما افراد عادی متوجه نمیشیم چقدر وقتی اوایل که شروع کرده بودم به خوندن این کتاب شگفت انگیز گوشیمو میزاشتم کنارم و برای هر آیه مفهوم و تفسیر اون آیات رو هم سرچ میکردم وتازه بازم چیزی متوجه نمیشدم جز همون مفهوم بهشت و جهنم
ولی چی بگم از وقتی حرفای شما رو گوش میدم میفهمم این کتاب ساده و آسان نازل شده میفهمم توحید چقدر مهمه و شرک چقدر مخفیه به قول شما استاد عزیزم که شرک مثل مورچه ای سیاه در روی سنگ سیاه در دل تاریکی مخفیه پس ببینید چقدر باید حواسمون باشه که متوجه باشیم مشرک نباشیم
و همه قدرت رو تو ذهنمون از همه افراد و موقعیتها و عوامل بیرونی بگیریم و بدیم به خدا وند اون وقت هدایت میشیم به افراد و راهها و موقعیتهای عالی و دور از ذهن
که پاداش افراد موحد و با ایمانه
درباره ساختن زندگی با افکارمون خیلی تجربه ها دارم که خواستم به اشتراک بزارم
خیلی پیشتر از اون که قانون رو درک کنم همیشه دوست داشتم تو منطقه ای نسبتا مرفه تو تهران زندگی کنم اینم دلیش این بود که پدرم هر چی داشتیم رو فروخت و اونجا یه مغازه خرید وقتی من با برادرم و خواهرم میرفتم مغازه بابام انقدر اون خیابونها و ساختمون ها برام زیبا بودن که با خودم میگفتم خدایا میشه من یه روز بیام اینجا زندگی کنم
یعنی میشه ما انقدر پول دار بشیم که بتونیم اینجا خونه بخریم و اون موقع شاید حرف خنده داری به نظر میومد ولی سالها بعد وقتی ازدواج کردم اتفاقی که افتاد این بود که پسرم تو آزمون مدارس سمپاد قبول شد و ما باید خونه رو عوض میکردیم تا نزدیکتر بشیم به مدرسه پسرم خیلی با همسرم گشتیم چند نقطه تهران رو رفتیم و خونه دیدیم ولی در انتها چی شد ،خونه ای که گیرمون اومد تو همون خیابونی بود که سالها قبل آرزو کرده بودم اونجا زندگی کنم تقریبا یه ربع با مغازه پدرم فاصله داشت بعدها که قانون رو فهمیدم ایمانم قویتر شد که انسان خودش و تنها خودش میتونه همه چیز رو رقم بزنه
یه مورد دیگه اینکه من تازگیها دوره عزت نفس رو خریدم و تو یکی از تمرینات این دوره استاد گفتم تواناییهاتون رو بنویسین و هر روز جلوی آینه قوربون صدقه خودتون برید من این کار و انجام دادم و نتیجه برای خودم قابل باور نیست
چند روزی میشه که حس میکردم چقدر پوستم شفاف و پر شده ، گودی و سیاهی زیر چشمم خیلی کمتر شده اولش گفتم شاید خودم این حس رو دارم
وشاید به نظرم این طور میاد تا اینکه خواهرم و برادرم وقتی خونه پدرم بودیم بهم گفتن که چیزی به صورتت تزریق کردی فیلر یا ژل گفتم نه چطور
خواهرم میگفت گونه درآوردی برادرم میگفت پوستت صاف شده چطور یه دفعه اینجوری شده خب من مشرک هم اصلا به ذهنم نیومد که بابا این پاداش سپاسگزاری توعه برای نعمتهای صورت و بدنت که از طرف خداونده این قضیه ادامه داشت تو مهمونی که رفته بودم یکی از اقوام با حالت شوخی و خنده گفت خب زود تند سریع بگو با صورتت چیکار کردی منم متعجب گفتم هیچی به خدا بعد گفت مگه میشه حتما استرست کم شده یا تغذیه خاصی داشتی و منه مشرک باز توجهم رفت به سمت تغذیه ولی تو یک آن نا خودآگاه گفتم یه دوره خریدم هم کلی استرسم کم شده و هم کلی آرامشم زیاد شده واونجا چند نفری که نشسته بودیم شروع کردم در مودر شما و حرفاتون و دورهاتون حرف زدن چقدر خوششون اومد اسمتون رو پرسیدن و آدرس سایت رو گرفتن و من با چه اشتیاقی بهشون حرفای شما رو میگفتم و نتایجم رو میگفتم
و باز به یه طریق دیگه خدا هدایت کرد که متوجه بشم انسان حتی میتونه سلامتی و زیبایی خودش رو رقم بزنه برای همین هر روز بیشتر قوربون صدقه خودم میرم وقتی خودم رو تو آینه میبینم میگم چطوری شاهکار خلقت فتبارک الله احسن الخاقین
چی خلق کردی خدای مهربونم سپاسگزارتم شکرت عزیز دلم شکرت برای تمام چیزهایی که فقط خودت میدونی چه کارهای بزرگی برای من انجام دادی که اگر یکیشو بنده هات انجام میدادن اینقدر زیر بار منت بودم که زیبایی نعمتت رو نمیدیدم شکرت ای رب بی منت و پر نعمت
سلام استاد عزیزم
به این وسیله خواستم اول از خداوند و بعد از شما تشکر کنم که اینقدر به درک فوقالعاده ای از این کتاب الهی رسیدید و این آگاهی ها رو سخاوتمندانه در اختیار بقیه قرار میدید ،
من با وجود شما نگاهم نه تنها به این کتاب بلکه به تمام ابعاد زندگی تغییر کرده، از حدود سه سال پیش که خواندن قرآن رو بصورت مداوم و هر روز شروع کردم ، همون کتاب من رو به شما هدایت کرد و من در مسیر درستی افتادم به لطف الله….
با تمام وجودم برای یک زندگی بهتر و تا لحظه مرگ تلاش میکنم ، و او خودش همهی اینها رو میدونه …
بارها و بارها اشک بر چشمانم جاری شده از درک بعضی آگاهی ها و زندگی که میتونه چقدر زیبا باشه ،
هرچند هنوز به هدف نهایی که داشتم نرسیدم اما همچنان امیدوارم و حرکت میکنم چون ایمان دارم مسیر ، درسته…
شما یکی از بهترین الگوهای زندگی من هستید بارها خواب شما و مریم عزیزدلم رو دیدم و من باهاتون دارم زندگی میکنم…..
حرف برای گفتن زیاد دارم اما میگذارم وقتی با دست پُرتری راجع بهشون در بهترین زمانی که قطعا بهش هدایت میشم صحبت میکنم….
عاشقتونم …..
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته مهربان
و سلام بر تمام اعضاء این سایت الهی
روزی که پا به این سرزمین الهی گذاشتم و در بدو ورود به 12 قدم هدایت شدم و شروع کردم به رشد من در جای دیگه ای بودم در وادی سرگردانی و دست و پا زدن های الکی بودم ، درگیر دیگرانی بودم که کارهای منو آسون کنن، درگیر آشنا و پارتی بودم
در اون زمان خدای من در اوج آسمانها و در آسمان هفتم سکنی داشت ، خدایی که برای شنیدن صدای من نیاز به هزاران وکیل و وصی داشت
خدایی که سرشار از غضب و خشم بود و هر آن آماده ویرانی من بود ، خدایی که نیاز به عجز و لابه من داشت ، خدایی که هیچ فرصتی برای شنیدن ناله های من نداشت و فقط شفیعانی قرار داده بود تا در صورت صلاحدید واسطه من باشند وگره از کارم باز کنن
این خدا کتابی داشت که از ترس آتش و آب جوش و آویزان شدن از مو و هزاران عذاب دیگه جرات باز کردن و نگاه کردن بهش رو نداشتم گویی با باز شدن کتاب همه عذابها یهو بسرم آوار میشدن کتابی که فقط از روی پیروی از گذشته ها در خانه بود کتابی که در زمان ازدواج به نیت خوش یمنی خریداری میشد کتابی که فقط در هنگام ورود به خانه جدید همراه برده میشد یا شاید بوسه مسافری در هنگام عزیمت به اون زده میشد
مثل کسیکه مرده و وارد ی دنیای دیگه شده دنیایی که در اون نور موج میزنه من پا به این سرزمین گذاشتم اومدم که ثروتمند بشم سرریز از پول و پول بشم و غره بشم به جهان امــــــا ویران شدم و ساخته شدم دوباره از نو ، جوانه زدم آرام آرام ، جهانم عوض شد ، فکرم عوض شد روح جدیدی گرفتم و شدم موسی بعد از قتل دیدم هیچ نبودم و دارم هست میشم ، دیدم داشتم تو مرداب دست و پا میزدم و حالا دستی، شاخه ای برای نجاتم اومده و حالا من همه چی دارم الان آرامش دارم ، الان لذت میبرم از زندگی ، الان 90 درصد اوقات احساس خوبی دارم الان جایی هست که میتونم برای فرار از جامعه و تفکرات منفی جامعه به اونجا پناه ببرم و بقول سعیده عزیز اینجا غار حراء من هست
اومدم دیدم خدای من همین جاست در وجود من هست خدایی که اجازه خلق داده ، خدایی که عاشقانه دوستم داره و بی هیچ پرده ای و بدون نیاز از اغیار گوشش به من هست که من چی میخوام ، خدایی که بخشنده و مهربان هست ، خدایی که خیر مطلق هست و با یک قدم به سمت اون رفتن هزاران قذم میاد ، خدایی که من هرچی از اون دور میشم باز دستش رو دراز میکنه آغوشش رو باز میکنه و میگه بیا
در جلسه اولی قرآنی در قدم اول زمانی که شما سوره توحید رو توضیح دادید چقدر حالم خوب شد ، یهو آرامش اومد تو جونم نه نه اومد تو تک تک سلولهای بدنم
هیچ زمان هیچ زمان ذره ای این سوره رو درک نکرده بودم هنوز هنوزه اون جلسه رو گوش میکنم انگار همه چی رو خدا یجا گفته انگار اول و آخر دنیا گفته شده انگار کلام خدا از زبان شما جاری شده اونجا فهمیدم منظور از اهدنا صراط المستقیم چیه اونجا فهمیدم چرا باید هدایت بخوام و هدایت به کجا به راه مستقیم به راه نعمت استاد اون جلسه غوغاست هر زمان که با خودم اون سوره رو میخوام بخونم با تک تک آیه هاش توضیحات شما برام مرور میشه و اگه بدون تمرکز ازش رد بشم و بخونم بجونم نمیشینه و دوباره میخونم و سخنان شما رو مرور میکنم ، جرات کردم قرآن رو باز کنم جدا از هر چیزی با نگاه عاشقانه شما سعی کردم بخونم انگار دیگه عذاب نبود ، انگار هیج دشمنی بین من و خدا نبود اندازه عقل خودم میفهمیدم ولی چقدر شیرین ، بدون ترس ، همون کتاب الان برای من پر از نقطه امید شده بود ، پر از عشق شده بود
دیدم که خدای من هیچ کار سختی از من نمیخواد از من یکتا پرستی میخواد اونم پرستش کسیکه که قدرتمند و تواناست ، دیدم خدای من از من سپاسگزاری میخواد تا اینجوری با من عشق بازی کنه ، دیدم خدای من بهترین ها رو برام میخواد ، دیدم در پیشگاه خدای من تر و خشک با هم نمیسوزن مگه نوح رو جدا نکرد و عذاب فرستاد ، مگه لوط و خارج نکرد و بعد عذاب فرستاد ، مگه محمد رو از بستر خارج نکرد و علی رو گذاشت ، مگه موسی و رو از دریا خارج نکرد و بعد دریا به حالت اول برگردوند پس فرق میکنه اگه قراره جنگل آتیش بگیره جدا میشه بله تر از خشک جدا میشه
و این راه جدایی آدمها همون باورها و فرکانس هاشون هست که در یک جامعه یکسان با شرایط یکسان نتایج متفاوتی میبینیم
خدای من خدای من تو چقدر نزدیکی بمن ، تو چقدر مهربانی و من چقدر سعادتمند که هدایت شدم هدایت شدم به شناخت تو در حد عقل و آگاهیم
استاد عزیز شما دستی از دستان خدا هستید ، شما پلی شدید که من پا به این سرزمین مقدس بزارم و من عاشقانه شما ، مریم عزیز و همه دوستانی که در این سایت هستند رو دوست دارم
در پناه خدایی که جز مهربانی و بخشندگی و رحمانیت در ذاتش نیست باشید
سلام استاد عزیزم.
استادجانم بی نهایت ازتون سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاشتن این آگاهی ها.
استاد این فایل یه گنجینه به تمام معنا بود برای من پر از آگاهی و هدایت خداوند.
داستان ازینجا شروع شد که :
از ابتدای سال 91 الهاماتی از جانب خداوند به وجودم جاری میشد که تا به همین لحظه پشت سرهم، پررنگ و پیوسته ادامه داره.
صددرصد که قبل ازاون هم هدایتهای خداوند بوده ولی اون چیزیکه دیگه خیلی برام بولد و پررنگ بود که دراثر برخورد با یه تضاد برام پیش اومد از اول سال 91 بود.
البته نه اینکه وقتی مثلا اولین الهام خدا میومد دیگه من باور میکردم که خب آره دیگه همینه. نه اینطور نبود.
مثلا اولین الهام که میومد یه تایمی ذوق زده امیدوار و شاد بودم تو دل همون تضاد ولی پشت سرش مقاومتها و شک و تردیدها سوالات من شروع میشد درباره اون گفته خداوند.
میشه اینجوری توضیح داد که اولین الهام که میومد حالا جلوش یه پرانتز باز کنیم. که محتوای داخل این پرانتز مجموعه ای بود از سوالات و تردیدها و ناباوری من و جوابهای خداوند به سوالاتم و…
و درواقع محتوای داخل پرانتز اون سیر تکاملی من بود برای درک اون الهامی که خدا به وجودم جاری کرده بود. * (………..)
و به همین شکل باز الهام بعدی و باز همین پروسه تکرار میشد.
تنها تفاوتی که وجود داشت حجم اون محتوای داخل پرانتز بود. جاهایی که من خیلی مقاومت داشتم دربرابر اون هدایت حجم داخل پرانتز بیشتر یعنی سوالات من و.. بیشتر و جایی که مقاومتم کمتر بود اون حجم داخل پرانتز کمتر.
امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم.
خلاصه استاد عزیزم سالهاست من دارم باخدا سوال جواب میکنم و حرف میزنم هدایت میشم از جانبش و درواقع یه زندگی دونفره داریم باهم وکنار هم.
و استاد از اون سال که آگاهانه تر دقت میکردم به الهامات و با طی کردن این پروسه انگار هربار یه تیکه از یه پازل میومد سرجای خودش قرار میگرفت. تااینکه این مدت اخیر پازل کامل شده بود تصویرش را میدیدم ولی نمیفهمیدم چرا تصویر تاره.
مثل اینکه یه پارچه حریر یا تور روی یه پازل کشیده باشی هم بتونی ببینی شکل اون پازل را ولی بدلیل وجود اون حریر یا تور شفاف نیست.
و نمیفهمیدم چرا؟!!!
روز قبلش وشب قبل از اومدن این فایل دربارش از خدا هدایت خواستم و دیروز با اومدن این فایل(یعنی کمتر از یک روز که من از خدا هدایت خواستم دربارش) و از همون لحظه اول که محتوای فایل و هدایت های خداوند را از زبون شما شنیدم اون پارچه از روی پازل کنار رفت و من تونستم یه تصویر واضح و روشن ببینم از اون چیزیکه باکمک خدا درین سالها و با روبرو شدن با یه تضاد ساختم و خلق کردم.
استاد متاسفانه نمیتونم اصل اون ماجراها و هدایتهای خداوند و این مسیر چندساله را بگم چون خودتون کاملا واقف هستین که این هدایتها بقدری کیفیتی هست که اصلا انگار آدم نمیتونه واژه ای پیدا کنه براش.
و بقول سپیده جان در فایل 3 گفتگو با دوستان باید بچه ها خودشون این جریان هدایت را بخورن تا بفهمن چی میگم.
استاد عزیزم از دیروز صبح که برای بار اول این فایلو گوش دادم و اون تصویر برام روشن و واضح شد روح من به پرواز دراومده، داره رقص و پایکوبی میکنه اونقدر خوشحالم اونقدر شاکرم که اشک و خنده من باهم قاطی شده.
امیدوارم هزاران برابر چنین حسی که از دیروز بلطف خداوند نصیبم شده خدا به وجود خودتون جاری کنه
و همچنین به وجود مریم جان شایسته و همگی دوستان.
درپناه خداوند باشین
سلام براستاد عزیزم
چقدر این فایل بی نظیر بود وچه سخنان گرانبهایی بر زبانتون جاری میشه .
برای سومین بار فایل را گوش دادم وبرای هزارمین بار یادم آمد که شما پاسخ بی نظیر خدا بودید به درخواست من .وقتی که عاجزانه از درگاهش هدایت طلبیدم واز او خواستم انسانی را در مسیر زندگیم قرار دهد که قرآن را به زبان ساده،به زبانی که من بفهمم به من یاد بدهد وخداوند سریع الاجابه است وشاید به فاصله ی چند ساعت از درخواست من یک فایل قرآنی از شما به دست من رسید وصدایی در درون من فریاد زد این پاسخ درخواست توست……ورود من به سایت همانو رسیدنم به آرامش همان……خدایا شکرت
برداشت خودم را از سخنان شما به اندازه ی ظرف وجودم بیان می کنم اگر اشتباهی بود لطفا تصحیح بفرمایید
منظور از ظلم در قرآن ظلم به خود است وبزرگترین ظلم که خداوند نمی بخشد شرک است.
شرک از آنجایی متولد می شود که ما خودمان را به عنوان اشرف مخلوقات فراموش می کنیم وباور نمی کنیم که ما همچون خدا می توانیم خالق باشیم
شرک از آنجایی متولد می شود که ما به عنوان تکه ای از روح خدا لیاقت وارزشمندیه خود را فراموش می کنیم،ما جایگاه خود را در عالم هستی فراموش می کنیم،فراموش می کنیم که عزیز کرده ی خداییم وخداوند در هر لحظه حمایتگر وهدایتگر ماست.
وچه ظلمی در حق خودمان از این بالاتر که خودمان را وقدرت وجودیمان رانشناسیم ودست به دامان عوامل بیرونی شویم که این همان شرک است ،قدرت دادن به عوامل بیرونی به جای شناخت قدرت درونیمان که از جنس خداست.
آنچه در درونم درک کرده ام در قالب کلمات نمی گنجد.
بارها وبارها باید این فایل را گوش کنم وآگاهی های آن را به خودم یادآوری کنم.
خدا را شکر بابت منطق بی نظیر ذهنتون وبرای اینکه زبان خدا شدید در فهم قوانین بی نظیرش
در پناه خدا باشید
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان گرامی
امروز میخوام که داستان خودم و قرآن رو اینجا براتون بنویسم.
من پدر مذهبی داشتم و سعی داشت که این ویژگیش رو به من هم انتقال بده. هر چند شب یکبار میخواست که به زور هم که شده من رو مجاب کنه که با هم بشینیم که قرآن بخونیم و من هم چون این فرآیند اجباری بود از هر حربه ای که فکرش رو بکنید استفاده میکردم که این کار رو انجام ندم. اما خوب هر جوری که بود من به مقدار بسیار زیادی قرآن خواندن های بابام رو می شنیدم و خودم هم به مقدار زیادی در اون دوران قرآن خوندم. و چون عربی قرآن رو می خوندیم هیچوقت معنای آیات رو نمیفهمیدم. ولی خوب بطور کلی میدونستم که این کتاب داره راجع به خدا و داستان پیامبر ها و نماز و اینجور چیزا داره حرف میزنه.
ولی خوب بعد از اینکه فایل های استاد رو گوش دادم تازه فهمیدم که ما بخش زیادی از مسیر رو داشتیم اشتباه می رفتیم و تازه تونستم بفهمم که اصل و فرع این کتاب کدومه و چیه.
اصلی که به من گفته بودن این بود که هر روز باید 5 بار در حالی که غسل داری باید بری وضو بگیری و بعدش نماز بخونی. موقع وضو آب باید از آرنجت بچکه وگرنه وضو درست نیست. وقتی وضو گرفتی حواست باشه که دستت به نامحرم نخوره که وضوت باطل نشه و کلی فتواهای دیگه…. بدون وضو اجازه نداری که به متن قرآن دست بزنی وگرنه گناه کردی. اینها فقط در مورد نماز و روزه بود و در هر مورد دیگه ای یک عالمه از این فتواها وجود داشت.
اصلی که اما بعدا خداوند من رو بهش هدایت کرد چی بود؟ این بود که توحید داشته باشی و شرک نورزی و قدرت رو به هیچ کس دیگه ای ندی و از هیچ کسی نترسی و به هیچ کسی باج ندی. کسی رو بالاتر از خداوند ندونی و بخاطر ترست از دیگران و عوامل بیرونی دروغ نگی و کار اشتباهی انجام ندی. خدا رو تنها قدرت بدونی فقط از اون کمک بخوای و فقط اون رو منبع رزق و روزی و نعمت بدونی.
امیدوارم خدای بزرگ کمک و هدایتم کنه که بتونم توی مسیر این اصل بمونم و هر روز بیشتر و بیشتر درکش کنم.
در پناه خدا باشید….