https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-22 04:04:312024-10-22 04:10:16درک قوانین جهان در قرآن کریم | قسمت 1
352نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم که با یه فایل جدید درباره کلام قرآن که آگاهی دهنده در مسیر درست زندگی است استاد برای ما توضیح دادند چقدر فوقالعاده بود
اما قران برای کسانی که باور دارند و عمل میکنند و اما نگاه ما به قرآن با درک و قوانین جهان هستی که چگونه عمل میکند و برای زندگی خود میتواند بهتر باشد
از وقتی که قرآن را با دوره ارزشمند 12 قدم کار کردم درک و آگاهی من نسبت از قرآن بالاتر رفته فکر خدا را تا حدودی میتوانم بفهمم و اگر ایمان و اعتقاد من بیشتر باشد نسبت به خداوند به هر چیزی که میخواهم به آن میرسم اگر کسی با دیدگاه درست به قرآن نگاه کند به اصل توحیدی آن میتواند پی ببرد این کتاب قرآن برای این آمده که درک که ما از ساز و کار جهان بیشتر شود استاد از شما سپاسگزارم در مورد سوره شعرا که تفاوتها را کلاً چقدر عالی و خوب و با درک و آگاهی به ما درس دادهای مخصوصاً در مورد این داستان موسی و این درسهایی که قرآن برای ما واضح توضیح میدهد نشان دهنده این است که هر قدرتی که به غیر از خدا به هر کسی بدهیم شرک است و این ظلم بسیار بزرگی است که خداوند آن را نمیبخشد
شرک اگر در زندگی ما تاثیرگذار باشد در مسیر درست زندگی نمیتوانیم قرار بگیریم و این باور که ما خالق زندگی خودمان هستیم درک قدرتی در زندگی به ما میدهد که باعث میشود ترسها شکها و تردیدهای ما هم روی آن غلبه کنیم تا بهتر بتوانیم در راستای خواستههایمان در مسیر با قدمهای محکم و درست به آن برسیم بسیار از استاد سپاسگزارم بابت فایل ارزشمند و چقدر انرژی و حال خوبی نسبت به این فایل پیدا کردم و منتظر کامنتهای خوب دوستان هستم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
چقدر به موقع این فایل رو دریافت کردم ، خدایا بینهایت سپاسگزارتم
اول صبح یه کم دمغ بودم ، از اونجایی که احساسم تو چهره ام مشخصه ، دخترم نشست روبروم بهم گفت مامان الان این مدلی هستی و کلی خندید
فایل و گوش دادم و زدم به دل طبیعت و چند ساعتی جاتون خالی تو هوای آفتابی بعد از باران پیاده روی کردم و با خودم حرف زدم و این فایل و بررسی کردم
استاد من به این نتیجه رسیدم که خودم هم فرعون ام ، هم موسی ، هم ندای الله
فرعون همون صدایی که صبح بهم میگفت بابا این مسیری که انتخاب کردی چطوری میخوای بری جلو ؟
نمیشه !!
موسی که خودم بودم بهش میگفتم بابا ایمان بیار به خدایی که این جهان و مدیریت میکنه و خدا هم بیادم میاورد ، نشد هایی و که شد
غیر ممکن هایی که ممکن شد
و گفتگو بین فرعون و موسی و خدا باعث دمغ شدنم شده بود چون بیشترین قدرت در دست فرعون بود
دقیقا مغز نماد فرعون ِ ، خیلی قدرت داره خیلی خیلی
اما این قدرت با پشه یی ناچیز ، نابود میشه
اون پشه که میتونه فرعون و نابود کنه ایمان ِ
ایمان به مغز نفوذ میکنه و قدرتش و میگیره
گاهی وقت ها قدرت ایمان و فراموش میکنم و باز فرعون قدرت و بدست میگیره
یادم میره که باید هر لحظه ایمان و باید تغذیه کنم تا اجازه ندم به فرعون
این داستان فرعون و موسی داستان ِ هر روز ِ منِ
وقتی میترسم میگم خدایا خودت نشانه بفرست تا قدرت بگیرم جلوی فرعون و خدا هارون و میفرسته تا دلم محکم بشه
نشانه ها که بهم نیرو میده حکم هارون و داره برام
دقیقا استاد من الان جایی هستم که با اونجا که میخوام برسم فاصله دارم اما ندای خدا بهم بارها گفته اگه میتونی تجسمش کنی اگه میتونی ساعت ها بهش فکر کنی پس میتونی بهش برسی و این ندا بهم امید و انگیزه میده که صبور باشم
صبر یعنی ادامه دادن تا رسیدن به نتیجه
هر روز مسیر برام واضح تر میشه خداروشکر اما این فرعون ول کن نیست و هر بار قدرت نمایی میکنه
خوبیش اینکه مسیرش برام لذت بخشِ
حتی قدرت نمایی فرعون هم وقتی ازش عبور میکنم باعث قوی تر شدن خودم میشه
قبلا ها فرعون آدم های بیرون بودن و هر روز یه فرعون جدید تو زندگی ام پیدا میشد
بعد از کشتار و نابود کردن همه فرعون های بیرونی ، در حال حاضر با فرعون درونی روبرو شدم که قدرتش خیلی بیشتر از فرعون های بیرونیه .
هیچ راهی هم جز ایمان نیست برای نابود کردنش
استاد سپاسگزارتم که هستین و این آگاهی های بینظیر و به گوش ما میرسونید تا سوخت حرکت و نیرو باشه برامون
استاد عزیزم ابتدا سپاسگزار وشاکر خداوندم وسپس از شما ممنونم که این فایل هم مانند سایر فایل ها
سراسر آگاهی بود و من عااااشق قوانین الهی بر اساس فکت های قرآنی هستم .فوق العاده عااااالی بود ویر جانم نشست و چقدر زیبا الگوهای قرآنی رو
درک میکنید ودراختیار ما قرار میدین .من بواسطه آشنایی با سایت شما آرامش قلبی بیشتری پیدا کردم .در گذشته صبح زود بیدا. میشدم و تا طلوع آفتاب به نماز و عبادت مشغول بودم آن هم از سر ترس از عذاب الهی و رفتن یه جهنم اما هرروز نه تنها آرامشی بوجود نمی آمد بلکه میزان ترسهام هزار برابر شده بود از ساکنین ساختمان تا افراد دیگر ، از همه میترسیدم و دچار توهم ذهنی شده بودم وچقدر سخت تلخ گذشت و دز همین ایام بطور عجیبی مادرم رو از دست دادم ترسم یه حدی زیاد شد که از سایه خودم هم میترسیدم ،اما وقتی دزفاسل هاتون مدام استره میکردید که ترس ناشی از قدرت دادن به غیر خداوند است شرک محسوب میشه یکهو به خودم اومدم که چکار میکنی یه چه کسایی توی ذهنت قدرت دادی وچوب دادی دستشون و حالا خودت هم ازشون می ترسی به لطف خدای مهربون وآگاهی های شما ترسهام روز یه روز کمتر شد وخداروشکر به آرامش نسبی قایل قبولی که حس خوبی دارم رسیدم .امیدوارم وجودتون سلامت وروحتون نتابد موحد بماند .
استادواقعاوقلباازشمابخاطراین آگاهی های نای سپاسگزارم وقدردان شمابوده وهستم، شماسهم بزرگی درتغییرنظام باورهای من ذهنیت من، نگرش من ونحوه تفکرمن داریدوازاین جهت همیشه درقلب من جاداریدوخودم روهمواره ملزم به قدردانی وسپاسگزاری ازشمامیدونم
آگهاهی های این فایل به نوبه خودش بی نطیربودبه خصوص بامقدمه زیباودلنشین وقابل فهمی که درابتدافایل برای ماگفتید
این نحوه بیان مطلب این توضیحات واینگونه جاانداختن نکات کلیدی تنهاازدرک بالاشماازگفته هاتون، تسلط کامل به موضوع وتجربه شماناشی میشه
موضوعاتی که درخصوص اونهافایل میسازیدواقعافوق العاده ست که جزالهام الهی نمیتونه باشه
این فایل واقعاآگاهی بخش وروشن کننده بود
یه نگرش درست ویه بیان دلنشین
من هم تجربه شماروداشتم درخانواده ای بسیارمذهبی متولدشدم واین عقایدواعتقادهاهیچ گونه توضیح وشرحی ازمنطق نداشت وتنهابخاطرپذیرش دین بود
اینکه فقط ماشیعه هابهشتی وامورزیده میشیم
اینکه باقی ادیان پوشالی وفریب هستند، حتی یه جاهایی تاتوهین هم پیش میرفتن وهمیشه چالش بودبین شیعه واهل سنت، تاجایی که باهم درگیرمیشدن
بزرگترکه شدم باتوجه به شرایط بدبین شده بودم امابخاطرباورهایی که درمن شکل گرفته بودهمچنان حتی ازشک یابدبینی خودم ترس داشتم
رفتن به حرم حضرت معصومه ودرخواست ازایشان برای سفارش من بخداکه فکرمیکنم کمترین میزان شرک ورزی من بود
روی دیگران حساب کردن
احترام بیش ازحدبرای افرادمذهبی به شکلی که اطاعت کنم ازخواسته هاشون
باب میل دیگران رفتارکردن
منتظرونگران تاییدبودن
وحتی کوچیک وحقیردانستن خودم کمترین عواقبی بودکه برای من داشت
فایل های اجراتوحیددرعمل خیلی به من کمک کرد
اصلامفهوم درست معنای توحیدوبه من آموخت
تازه متوجه شدم اینکه میگن خداوندازروح خودش درمادمیده یعنی چی، واینکه من چقدرتوانمندوارزشمندهستم تاجایی که میتونم خودم زندگی خودم وخلق کنم واین باورکه همه چی سرنوشت هست وزندگی ماازقبل نوشته شده یه باوراشتباه بوده
وقتی خداوندبه من اختیارمیده پس چرابایدسرنوشت وزندگی من وازقبل مشخص کرده باشه ومن همون وبایدبه اجبارزندگی کنم
درک همه اینهاروتنهاازطریق شماتونستم درخودم به چالش بکشم ومفهوم شون روتوذهنم تغییربدم
به نظرمن هیچ انسانی تابحال ازاین دریچه به قران نگاه نکرده بودوشمابودیدکه آموختیدمیتوان قران روفقط نخواندبلکه ازاوآموخت وبه درک بالایی ازقوانین رسید
من هرگزبه خاطرندارم کسی جزترساندن وگناهکاردانستن انسان واینکه چه کارهایی گناه هست چیزدیگری روبیان کرده باشه
وقتی فکرمیکنم به اینکه خداوندباخلقت انسان ودادن نعمت خالق بودن به انسان بوده که به ماتوانایی خلق داده شگفت زده میشم
هرچیزی که امروزدرزندگی ماهست روانسان خلق کرده تمام این تکنولوژی وعلم ای که امروزبه یاری بشراومده روخودماخلق کردیم ازیه سوزن ساده بگیرتاماهواره های فضایی، انسان ارزشمنده واین جهان درحال گسترش وتوسعه باانسان هابه توسعه وتکامل خودش سرعت میده وهمه ماتوانایی خالق زندگی خودمون بودن وداریم
دیگه نگران دیروزودرسیدنم نیستم
دیگه نگران ازدست دادن ویاجنگیدن برای به دست آوردن نیستم
استاد وقتی اسم این فایل رو روی سایت دیدم بدون تفکر انگار وجودم اومده بود بیرون و با یه اشتیاقی زدم که فایل باز بشه که خودم اون اشتیاق برام قابل توجه بود،احساس میکردم روح من انگار به گنج رسیده بود چشم هایش برق میزد
من همیشه دوست داشتم از شما در مورد قرآن بشنوم و بارها شنیده بودم که تو دوره دوازده قدم آسان قرآنی دارید و منتظر روزی بودم که من این دوره رو تهیه کنم و برسم به اون جلسات
الان هم که دارم کامنت مینویسم باید بگم که داشتم خطاطی میکردم و این فایل رو گوش میکردم و شما که صحبت میکردید به چیزی در درونم میگفت مریم برو بنویس و من میگفتم باشه بذار این کار تموم بشه بعد اما صدای روحم بلندتر میشد و من اومدم که بنویسم از هرآنچه که درونم میخواد بگه
استاد من هم در یک خانواده مذهبی با باورهای مذهبی به دنیا اومدم و تا همین یکی دو سال پیش یک آدم مذهبی و «متعصب» بودم، تایید میکنم به متعصب چون تعصب من پرهایی از رحمت رو بر من بسته بود و زنجیری بر دل و جان من بود
در یک اندوه و حسرت و غم و ترس و اضطراب و احوالات عجیب دائمی زندگی میکردم
از بچگی با باورهای مذهبی بزرگ شدم، و چون آدم دقیق و ایده آل نگری هم هستم خیلی توجه میکردم به انجام فریضه های دینی، یادم میاد صبح هابی که نمازم قضا میشد و من زار زار گریه میکردم که نمازم قضا شده از عذاب وجدانی که داشتم چون شنیده بودم کسی که نماز صبحش قضا میشه حتما یه کار نادرستی انجام داده و خدا ازش این فضیلت رو گرفته و من روزم رو با این حال شروع میکردم، یه عذاب وجدانی که من چه کار اشتباهی انجام دادم و با یه احساس گناه زیاد و یه بار سنگینی از خواب پامیشدم و انگار دنبال این بودم که یه بلایی سرم بیاد تا منو پاک کنه و در اماکن نگه داره از آتش جهنم، چون بازم شنیده بودم اگه تو این دنیا پاک بشی خیلی راحتتر از اون دنیاست و تو با مریضی و حال بد و این ها پاک میشی، استاد الان که دارم میگم وجودم یه حالی شده، من بیشتر از ده سال دچار یک مریضی خودایمنی بودم که دکترها میگفتن این دلیلش مشخص نیست و این مریضی مزمن و درمان هم نمیشه و دو سال پشت هم کن کورتون میخوردم و چه روزهای سختی که پشت سر نگذروندم، اما در حین درد کشیدن و سختی کشیدن تو اوج جوونی و سن 20 سالگی میگفتم اشکال نداره من دارم پاک میشم اینجا و اون دنیا عذاب نمیکشم
ای خدای من، قلبم درد میگیره از این جهالت
هی با خودم این شعر رو مرور میکردم که هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند و درد و رنج رو برای خودم مقدس جلوه میدادم
سر موضوع حجاب چه باورهای اشتباهی داشتم ،تا همین دو سال پیش حجاب داشتم با تعصب، با این نگاه که من که حجاب دارم آدم بهتریم و چقدر به خودم افتخار میکردم که مثلا تو عروسی های مختلط من حجاب دارم(حالا چه حجابی، حجابی که دوست داشتم خوشگل باشم و شبستان پیتان باشم اما روسری هم سرم باشه، یجوری دل و عقلم رو جفتشون رو راضی میکردم) خودم رو از آدم هایی که حجاب نداشتن برتر میدیدم (خدایا من به خودم ظلم کردم منو ببخش…)
یه مدت چادری شدم اما روح و جسم من در هماهنگی نبود و من فقط از ترس و عذاب وجدان چادر سرم میکردم و تو اون مدت هم همش آدم های دیگه رو به امر به معروف میکردم، وای یادم نمیره تو سن 24 25 سالگی بود که نشسته بودم خاله هام رو نصیحت میکردم که توروخدا توروخدا حجابتون رو حفظ کنید، انقدر تو این باورها بودم که بیشتر و بیشتر هم هدایت میشدم به مجالسی که از این دست صحبت ها میکردن، یادم میرفتم با مامانم یه جلسه ای که یه خانمی اونجا اومده بود و داشت میگفت از مرگ برگشته و اونجا چه صحنه هایی که دیده، یادم من اون موقع حجاب داشتم اما خیلی لاک رو دوست داشتم و لاک زده بودم اومد با یه حال ترسان و ارزانی پیشم که دخترم خواهشاً لاکت رو پاک کن اگه تو بدونی با این لاک زدن و نگاه کردن مردها به تو چه بر سر مردها میاد و چه عذابی برای تو داره اون دنیا، من دلم میسوزه که میدونم چه خبره اونجا توروخدا لاکت رو پاک کن، از آویزون شدن از یه تار مو و اینها صحبت میکرد و من یادم اون شب تا صبح خواب میدیدم تو آتیش جهنم هستم و از یه مو آویزون شدم و چه عذابی داره، جالبه با خودم میگفتم خب چجوری یه از یه مو آویزون میشی اما مو کنده نمیشه بعد میشنیدم خدا بخواد نمیشه دیگه ،فقط ببین چه دردی داره و در میشدم از ترس و خشم و اضطراب
در مورد شب قدر و مراسم مذهبی هم همینطور، به سال که بخاطر سردردم قرص خورده بودم و خوابم برده بود و شب قدر نتونستم بیدار بمونم صبحش آنقدر گریه کردم که حالم بدتر شد و زنگ زدم به مشاورم که من خیلی حالم بده من اصلا آدم خوبی نیستم، امسال زندگی من چی میخواد رقم بخوره، من شب قدر حالم خوب نبوده و خوابم برده حالا چیکار کنم که امسال زندگیم قرار همش حالم بد باشه و من بدبخت شدم و ازین حرف ها… (الان دارم با یه حالی غریب هم میخندم به این طرز فکرم هم یادم میاد من چه مسیری رو طی کردم و خداروشکر میکنم که از جهل بیرون اومدم)
دیگه کوتاهش کنم هرآنچه از احکام بود رو به عنوان دین و خدا پذیرفته بودم و میگفتم من انجامشون بدم میشه بنده مقرب خدا و انجامشون ندم میوفتم تو جهنم و چون نمیتونستم کامل انجام بدم عذاب وجدان و احساس گناه میگرفتم و برای پاک کردن خودم یا مریضی یا غم یا درد رو به سمت خودم جذب میکردم و با این ها تطهیر میکردم عذاب وجدانم رو
چه خدایی برای خودم ساخته بودم
یه خدای خشمگین و منتقم، از تمام صفات خدا صفت های جلالی مثل منتقم و جبار و این هارو پررنگ کرده بودم
از خدا به شدت می ترسیدم و خشم داشتم و اصلا حس خوبی به خدا نداشتم
تمام این ها کم و زیاد، کمرنگ و پررنگ تا همین دو سال پیش زندگی من یعنی تا تقریبا 30 سالگی من ادامه داشت…
با یه استادی پیش از اینکه با شما آشنا بشم آشنا شدم و محصولاتشون رو گرفته بودم که ایشون هم باورهای مذهبی پررنگی داشتن و جالبه وقتی مثلا موضوع ثروت رو به مذهب و ذکر گفتن و این ها ربط میدادن با تمام وجود منزجر میشدم و مقاومت میومد بالا، اصلا وقتی حرف از مذهب میزد یه چی در درونم پسش میزد و رو برمیگردوندم، میگفتم دیگه تو ثروت بحث مذهب رو قاطی نکن توروخدا
من از همون بچگی دنبال حقیقت بودم، روحم جستجوگر بود، دلم پرمیکشید وقتی یه صحبت معنوی میشنیدم و از همون تقریبا دو سال پیش که با شما آشنا شدم مسیرم رو به روشنی رفت
با فایل های حجابی که تو سایت گوش میکردم احساس میکردم بند و غل زنجیرهای من داره باز میشه
با ترس و ارز حجابم رو گذاشتم کنار، اصلا نمیتونم بگم چقدر برای سخت بود، نه کنار گذاشتن حجاب بلکه کنار گذاشتن اون تفکر، تفکری که سی سال داشتم رو باید می ذاشتم زیرپا و یه مسیر جدید رو میرفتم، اما دیگه میدونستم که اون مسیر برای من نیست، استاد شما تو این مسیر جدید هادی من بودید، مثل یه آدم مهربان که چراغ نفتی دستشه و داره پیش میره و به من میگه بیا و مسیر رو روشن میکنه و من پشت شما آهسته گام برداشتم، هنوز اول راهم استاد ولی شما منو با خدای واقعی و خدای حقیقی آشنا کردید ، اون بتی که من اسمش رو گذاشته بودم خدا رو کمکم کردید بشکنم، وقتی میگید شما حضرت ابراهیم رو خیلی دوست دارید میخوام بهتون بگم شما ابراهیم هستید، ابراهیمی کم نه تنها خودش بت هارو شکسته بلکه داره به بقیه هم یاد میده بت هارو بشکنید
استاد وقتی از خدا و قرآن میگید دل من پرمیکشه
یادمه از همون دوران نوجوانی من قرآن رو میخوندم با معنیش، بهم گفته بودن خواندن قرآن خوبه و من هم یه دفتر داشتم که وقتی قرآن میخوندم سوالهایی که برام ایجاد میشد رو مینوشتم ،اصلا نمیفهمیدم چی میگه یا بهتره بگم با اون نگاه های مذهبی و متعصبی که داشتم فقط از آیه های قرآن عذاب و سختی و درد و بدبختی رو میفهمیدم و هی سوال برام ایجاد میشد و مینوشتم، همیییییشه دوست داشتم یکی پیدا بشه به سوالات من جواب بده، به خودم میگفتم ای کاش تو زمان پیامبر بودم میرفتم سوال هامو ازش میپرسیدم و جوابم رو میگرفتم، نگم از سوره نساء که وقتی میخوندمش خشمم لبریز میشد، از زن بودنم بیزار میشدم، از خدا خشمگین میشدم که چرا منو زن آفریده و چرا مردها رو به زنده ها برتری داده؟ مردها میتونن زنشون رو بزنن؟؟ وای من به این آیه ها و ترجمه ها که میرسیدم میخواستم دست به یقه بشم با خدا
یا یک سری آیاتی که در مورد جنگ بودن و اونطوری که تو خاطرم هست میگفتن مسلمان ها میتونن با پیروز شدن در جنگ زن های اون قوم رو به عنوان غنیمت برای خودشون بکنن، هنوز یادمه که کجا نشسته بودم و این ترجمه هارو میخوندم و خونم به جوش میومد
سال های بعد دیگه قرآن نخوندم
یا اگه هم میخوندم به زور و از سر وظیفه گاهی میخوندم
یجایی یه استادی بهم گفت اگه قرآن رو با عشق نمیخونی و ازش خشم میگیری نخونیش بهتره از اینکه بخونیش، بذار به وقتش
و الان با شما احساس میکنم وقتش رسیده
احساس میکنم این فایل نشونه ای بود برای شروع خواندن قرآن با عشق
البته که تو این مدت دو سالی که با شما و آموزه هاتون آشنا شدم وقتی آیه های قرآن رو خوندم تامل کردم و تعمق کردم و نگرش بهتر و درک بهتری داشتم اما احساس میکنم از امروز قرار که مسیری جدید رو آغاز کنم
مسیری با عشق، با درک، با لذت و فهم
استاد ممنونم که چراغ راه من بودید، ممنونم که ابراهیم گونه زندگی کردید و اینو با زندگی کردنتون به ما هم یاد دادید
استاد توحید رو با شما کمی درک کردم
فقط روی خدا حساب باز کن رو با شما کمی درک کردم
معنی عشق رو با شما کمی درک کردم
معنی شکرگزاری رو با شما کمی درک کردم
معنی زندگی رو با شما کمی درک کردم
میدونم که اول مسیرم و چه شهدهای شیرین بیشتری که میخوام بچشم
من شکرگزار وجود شما هستم
خدا به قلبتون نور بباره
شروع این مسیر عاشقی بر من مبارک باشه
استاد عزیزم دوستتون دارم و براتون عمر با عزت رو در آغوش امن الهی آرزو میکنم
به امید فایل های قرآنی بعدی که از شما بشنوم و روحم جلا پیدا کنه
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه دوستان و همراهان عزیز.
نکته و صحبت زیاد هست؛ من میخوام یه چیزی بگم که تجربه خودم هست (و بخصوص برای عزیزانی که شاید تازه با این نوع نگاه آشنا شدن یا به شکلی به سمت این آموزه ها و این فایل هدایت شدن، به نظرم مفیده): من این روزها مطمئن هستم که این آموزش ها بهترین مسیری هست که میشه در اون قدم برداشت. من خودم مدتی تحت آموزش های دیگه ای بودم و البته که چیزهای زیادی هم یادگرفتم که خیلی به من و زندگیم کمک کرد. اما میخوام بگم که برداشت خودم این هست که مثل اینکه قرار بود وقتی که آماده تر شدم بعد وارد برنامه ها و آموزش های استاد عباس منش بشم (چون من حدود 3ونیم سال پیش از طریق یکی از دوستان با استاد آشنا شدم و حتی عضو سایت هم شدم اما با آموزش ها همراه نشدم و مثل اینکه هنوز آماده نبودم، بعدش از طریق یکی دیگه از دوستام یکسری آموزش های اساتید دیگه رو شروع کردم و بعد از عبور از اون دوره ی گذار، الان چند ماه هست که فقط و فقط و فقط با آموزش های استاد عباس منش دارم پیش میرم.)
مثل اینکه قرار بود فرکانس هام تنظیم بشه و به نوعی آماده دریافت بشم تا بتونم آموزش های استاد رو شروع کنم.
به نظرم باید یک راه که بهترین و خالص ترین راه هست رو در پیش بگیریم: همون نکته ای که استاد در گام 3 پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام (اصل خارپشتی) گفتند: که بجای امتحان کردن راه های مختلف، فقط یک کار رو بلد باش و توی اون عالی باش؛ فقط یک مسیر رو برو و در اون عالی باش؛ که به نظرم آموزش های استاد عباس منش عزیز، همون مسیری هست که برا من باز شده. من چند ماه پیش و در حالی که تا پیش از اون در حال امتحان کردن راه ها و مسیرهای مختلف و آموزش های مختلفی بودم، یکبار برای همیشه یک تصمیم جدی گرفتم: و اون هم اینکه راه سعادت و خوشبختی رو برم. توی آموزش های استاد یه کاری که من انجام میدم و خیلی باهاش راحت هستم اینه که باورهای قدرتمند کننده رو توی یک دفترچه کوچک (به شکل کلید واژه و جملات کوتاه) مینویسم و این دفترچه بیشتر مواقع همراه من هست، بعد از روی لیست نگاه میکنم و با خودم در مورد اونها صحبت میکنم. یه جورایی با این روش دارم باروها و گذاره های قدرتمند کننده رو توی ذهنم کدگذاری میکنم. این روزها حالم خیلی بهتره. نمیگم تضاد و مشکل نیست اما خیلی بهتره اوضاع. الان مدتی هست که دیگه نیاز نیست خیلی زور بزنم تا نکات مثبت رو از دلِ اتفاقات پیش رو بکشم بیرون و بهشون توجه کنم، رفته رفته و خود به خود وزنِ اتفاقات و نکات مثبت در زندگی من بیشتر شدن؛ حتی در اون مواقعی که به ظاهر یک مسئله ناخوشاید پیش اومده هم اتفاقات به یه شکلی پیش میره که برآیند حاصل شده به نفع من هست.
در مورد قرآن هم این رو بگم که: این کتاب یک مرجع بزرگ از رازهایی هست که خیلی واضح و آشکار و به بیان ساده، رمزنگاری شد. فقط کافیه که همون قدر ساده اون رو بخونیم؛ ریشه کلمات رو سرچ کنیم و آیه ها رو کنار هم بذاریم، اون وقت در یک لانگ شات به یک درک خیلی بهتری از اون موضوع می رسیم. یعنی هر چی ساده تر به اون نگاه کنیم راحت تر میتونیم قوانین رو پیدا کنیم.
من با خیال آسوده و ایمان کامل، و با تمام تعهد و توان همراهی میکنم این مسیر سراسر نور رو …
و سپاسگزار خداوندی هستم که این روزها خالص ترین و البته متفاوت ترین راز و نیازهام رو دارم باهاش عشق بازی میکنم.
استاد عباس منش عزیز دم مسیحایی شما گرم … (این روزها زود به زود دلم برای شنیدن صداتون تنگ میشه)
خانم شایسته عزیز خیلی ممنونم بابت حضورتون و تلاش ها و اقدام هاتون (مثل همین پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام، که اون قدر نکته و درس داره که من تازه بعد از اتمام اون باید بشینم از اول اون رو دوره کنم و بارها و بارها اون رو مرور کنم)
خدایا هزاران بار شکرت که آسانمون میکنی برای آسانیها
سلام استاد عزیزم
هنوز فایل رو ندیدم اما اول باید یه چیزی رو به شما میگفتم،
چند روز قبل برگه کلاسور خریدم تا به صورت تمرکزی شروع کنم روی قرآن کار کنم و گفتم خدایا من میخوام قوانینت رو از توی قرآنت دربیارم، دیشب اولین شبی بود که شروع کردم و چون دارم با فایلهای شما روی موضوع روابط کار میکنم گفتم قوانین روابط رو درمیارم، چندتا آیه ای که بهشون برخورد کردم رو نوشتم و بعد رسیدم به کلمه اثم و آیاتی که این کلمه تو اونها تکرار شده رو خوندم تا مفهوم اثم رو متوجه بشم و امروز اومدم سایت رو باز کردم و دیدم شما یه فایل گذاشتین به اسم درک قوانین جهان در قرآن، فقط گریه کردم از این هم زمانی، خدایا هزاران باااار شکرت برای تمام حمایتهات، استاد عزیزم از شما هم ممنون و سپاسگزارم که انقدر سخاوتمندانه آگاهی های ارزشمندی که بهشون رسیدین رو به ما هم میگین، یاد اون روزی افتادم که تو تمرین ستاره قطبیم از خدا خواسته بودم که مسیر مهاجرت رو برای من آسان کنه و وقتی سایت رو باز کردم دیدم شما فایل چه کسانی برای مهاجرت مناسب هستند رو گذاشتین، همیشه به خاطر آشناییم با شما و این سایت و این مسیر نورانی توحیدی از خداوند سپاسگزاری میکنم،
خدایا امروز با این فایل همزمانی واسم به وجود اومد که کلی کیف کردم از اینکه فهمیدم مسیر ،مسیر درستیه
صبح داشتم تووی گوگل سرچ میکردم کدوم آیات محکمه و کدوم متشابه و مشخصاتشون میخوندم و تحقیق میکردم چون خیلی برام مهم شده و فهمیدم که مسیر رسیدن به فهم قوانین از درک این آیات میگذره ،خلاصه مشغول بررسی بودم و اونجا به آیه 7سوره آل عمران اشاره شده و گفتم میرم و از تووی قرآن میخونم و بازم بررسی میکنم
به خودم گفتم بزار اول یه سر به سایت استاد بزنم و ببینم فایل جدید خانه تکانی اومده یا نه که دیدم فایل جدید از استاد با اون صورت دوست داشتنی که کاور فایل بود منتشر شده
تحت عنوان (درک قوانین جهان در قرآن کریم)
فوری بازش کردم و دیدم که استاد داره دقیقا همون موضوعی که من امروز بررسی و تحقیق میکردم و دقیقا آیه 7سوره آل عمران رو بیان میکنه و داره میگه که قوانین بدون تغییر خداوند همون آیات محکم قرآن هستند که خداوند درقرآن میفرماید هیچ گونه تغییر و تبدیلی در سنت الهی نمی یابی .
کلی حض کردم و روحم تازه شد
الهی شکرت که بهم فهموندی و نشونه دادی که آره راهش همینه ، ادامه بده من با توام
خدایا در این مسیر ثابت قدمم کن
خدایا سپاسگزارم
شکرت شکرت شکرت
در پناه الله شاد و سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
خانوم شایسته چند شخصیت من در مورد باور توحیدی از خودم و افراد نزدیگ به خودم میزنم
به قول ناصر ملک موتی میگه کفتری که پرید دیگه رفته من خیلی این شخصیت و دوس دارم چرا استاد من جذب این برنامه شما شدم به خاطر باورهای توحیدی شما است
من سر گارم گه هستم اگه طرف مقابل من گه گارمو انجام میدم حلا طرف از گارم ایراد میگیره حلا بار اول 2 یا 3 میگم اشکال ندارد ولی دیدم خیلی داره روشو زیاد میکنه میگم هی عامو خداحافظ یعنی این شخصیت منه حلا استاد و بچها این شخصیت من توی هر گاری توی هر چیزی صدق میکنه
من الان آرایشگاه دارم به لطف خدا و دورهای استان من این شغلم رو انجام دادم اما مشتری من در حد 3 یا 4 تا است بلخره اول گارمه و خیلی ها آمدن دیگه نیومدن استاد حتی اقوام من اسلن نمیان مغازم جز 2 تاش خب ولی خدا شاهده آدم های میان گه از شهرهای دیگه توی مغازه من حلا جالبیش اینجا هست من مغازه گه دارم توی روستا است ای خدا شگرت بابت هر نعمتی بهمون دادی
استاد من خیلی تلاش میکنم گه ذهنمو از بیرون بکشم بیرون بدمش به دست خدا و استاد من انسانم بعضی جاها از دستم خارج میشه و لی احساسم بد میشه میگم خدایا چی شده فگر که میکنم میبینم روی ولانی حساب گردم روی هرچیزی
یادم نمیره استاد این چیزو توی رابطه گه بودم کفتم خب به خاطر حرف مردم و شرک گه خودتون فرمودید من از گار خونه هم میگردم واسه چی واسه این گه رابطه رو نگهه دارم ولی دیدم دارم قربانی میشم طرف داره سو استفاده میکنه انگار من شدم برده اون یه شب گفتم ببین فلانی من گه دارم این گارو میکنم نه بخاطر تو است به خاطر خودمه پس حلا هر چی میخاد بشه بزار بشه استاد بلا تر از سیاهی رنگی نیست من
خب من نه از کسی انتظار دارم نه کسی ازم ننتظار داشته باشه هر کسی راه خودشو بره خب بعد چندین جریان اینجوری من بخیال شدم استاد من فقط میخام این دوز عمر رو با حال خب بگزرونم همین حلا این بیرونی من هیچ ارثی ندارم هیچ برادری ندارم هیچ دوستی ندارم هیچ عشقی ندارم
اما چی دارم این سایت شما بچها و استاد و خانومش و این باورهای گه میسازم برای توحیدی ایمان من قوی وقوی تر میشه پس بزرگترین عشق و دوست و هر چیز دیگه رو من دارم
استاد عزیز من نه سواد درسی دارم نه محیط خبی نه اما از روزی دارم این باورها رو میسازم انگار از99 درصد مردم جدا شدم و این و تنهایی تنها شدم اما این تنهایی بهم خیلی داره آرامش میده و خدارو شگر میکنم
و مطمن هستم گه همون خدا سید حسین عباسمنش و یوسف پیامبر و و ابراهیم و خیلی ها رو به جایگاه رسوند گه کفتن مما جز خدا جلوی کسی سر خم نمیکیم من هم میخام بیام توی این مسیر
استاد ولی خدا شاهده بی احترامی به کسی نگردم چون هر کسی شخصیت های خودشون دارن و من کاری بهشون فقط ندارم
سلام به شما آقا سعید عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجو
آقا سعید عزیز شما را تحسین می کنم بخاطر اینکه مسیر توحید و یگانه پرستی رو انتخاب کردید و در این مسیر استمرار و پشتکار دارید. بهتون تبریک میگم.
حقیقتش چیزی که از کامنت شما مرا به نوشتن وا داشت، اینکه گفتید، آرایشگاه دارید، در واقع ما همکار هستیم. یه چند ماهی میشه که بصورت هدایتی به شغل کوتاهی مو هدایت شدم و کاری که چند سال بود برای همسر و فرزندانم انجام میدادم الان شده کارم و یه آرایشگاه کوچک برای خودم زدم با امکاناتی که داشتم و کم کم بقیه وسایل جور شد. حالا شما هم عجله ای نداشته باشید کم کم آوازه ی شما همه جا می پیچه و از همه جا برای گرفتن نوبت کوتاهی صف می گیرند.، یا اینکه به یک جای بهتر منتقل می شوید. این لینک پاسخ محمد کرمی به من بود دوست داشتم شما هم اون رو بخونید، جالب است و بهم خیلی انرژی داد.
abasmanesh.com
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
خیلی خوشحالم که تو این خانواده هستی و برامون کامنت مینویسی ، دیدم که چندین محصول از استاد عباس منش عزیز رو تهیه کردی و داری روی خودت کار میکنی
خوشحالم و از این بابت بهت افتخار میکنم
قدرتمندانه رو خودت کار کن و اصلا نگران تنهاییت نباش، اینم قسمتی از مسیر رشدمون هست
تو دوره عزت نفس رو داری و توی اون محصول منو شما یاد گرفتیم که از تنهاییمون هم لذت ببریم و این فرصت تنهایی رو غنیمت بشماریم و برای رشدمون و کار کردن روی خودمون ازاین تنهایی نهایت استفاده رو ببریم
خوشحالم که این تنهایی ارزشمند رو به فال نیک گرفتی و تمرکزتو گذاشتی روی سایت
مطمئن باش که اگر باهمین تعهد ادامه بدی و ادامه بدی و استمرار داشته باشی لاجرم نتایج از راه میرسه و خیلی زود جهان تو رو هدایت میکنه به سمت دوستانی که باهات هم مسیر هستن، این قانون جهانه که کبوتر با کبوتر و باز با باز رو رعایت کنه.
برای آرایشگاهی هم که زدی بهت تبریک میگم و امیدوارم رشد زیادی داشته باشی و پولات پربرکت باشن وبرات آرزوی موفقیت میکنم
خوشحال شدم کامنتتو خوندم و برات سعادتمندی دنیا و آخرت رو آرزو مندم
سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که مسیر رو برام روشن کردی و دستی از دستان خدا شدی
توی این روزا به صورت خیلی خیلی واضح حضورم رو توی مدار بالاتر احساس میکنم و از بزرگترین دست اورد هایی که به کمک درک خیلی خیلی کوچکم از قران کسب کردم این ایمان و ارامشی هست که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست
ارامشی حه حاصل از ایمان هست
ایمانی که خیال ادمو جمع میکنه و قدرت رو به دست یگانه صاحب اختیار و صاحب قدرت جهان هستی یعنی رب من میده
ایمانی که حاصل از حساب کردن صد در صد روی خداست
ارامشی که این اطمینان رو بهم میده که اگه خدا نخواد و اذن پروردگار نباشه هیچ برگی از درخت روی زمین نمیوفته
ایمان به نیرویی که صاحب همه ی راه حل هاست و مارو توی صد در صد مواقع اگه بهش ایمان داشته باشیم به بهترین راه حل ها هدایت میکنه
و چه کسی وفادار تر از خداوند به عهد خویش؟؟
ایمان به نیرویی که گنجینه اسمان ها و زمین از ان اوست
ایمان به پروردگاری که از ما مشتاق تره که ما به خواسته هامون برسیم
چون خواسته ای که در من به وجود اومده قبل هر چیز خدای من توانایی به وجود اوردن و خلق کردنش رو در وجود من قرار داده
ایمان به خدایی که که ما رو افرید و چون انسان افرید لایق افرید لایق تمام نعمت هایی که توی این دنیا خلق کرده
ایمان و ارامشی که حاصل قوانین بدون تغییری هست که به کمک درک و هماهنگ شدن با قوانین هر کسی میتونه زندگیشو خلق کنه
قوانین ثابتی که میگه : تمام اتفاقات زندگی من بازتاب فرکانس های ماست
الهی شکرت بخاطر قران که از نظر من مثل کوه یخ میمونه که هرچی بیشتر از اگاهی هاش استفاده میکنم اگاهی های بیشتری رو برام نمایان میکنه
الهی شکرت بابت این همه نعمت شکرت بابت استاد که هدایتش کردی که هدایتمون کنه
به نام هدایت الله
خداوندا هر آنچه که دارم از آن توست
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم که با یه فایل جدید درباره کلام قرآن که آگاهی دهنده در مسیر درست زندگی است استاد برای ما توضیح دادند چقدر فوقالعاده بود
اما قران برای کسانی که باور دارند و عمل میکنند و اما نگاه ما به قرآن با درک و قوانین جهان هستی که چگونه عمل میکند و برای زندگی خود میتواند بهتر باشد
از وقتی که قرآن را با دوره ارزشمند 12 قدم کار کردم درک و آگاهی من نسبت از قرآن بالاتر رفته فکر خدا را تا حدودی میتوانم بفهمم و اگر ایمان و اعتقاد من بیشتر باشد نسبت به خداوند به هر چیزی که میخواهم به آن میرسم اگر کسی با دیدگاه درست به قرآن نگاه کند به اصل توحیدی آن میتواند پی ببرد این کتاب قرآن برای این آمده که درک که ما از ساز و کار جهان بیشتر شود استاد از شما سپاسگزارم در مورد سوره شعرا که تفاوتها را کلاً چقدر عالی و خوب و با درک و آگاهی به ما درس دادهای مخصوصاً در مورد این داستان موسی و این درسهایی که قرآن برای ما واضح توضیح میدهد نشان دهنده این است که هر قدرتی که به غیر از خدا به هر کسی بدهیم شرک است و این ظلم بسیار بزرگی است که خداوند آن را نمیبخشد
شرک اگر در زندگی ما تاثیرگذار باشد در مسیر درست زندگی نمیتوانیم قرار بگیریم و این باور که ما خالق زندگی خودمان هستیم درک قدرتی در زندگی به ما میدهد که باعث میشود ترسها شکها و تردیدهای ما هم روی آن غلبه کنیم تا بهتر بتوانیم در راستای خواستههایمان در مسیر با قدمهای محکم و درست به آن برسیم بسیار از استاد سپاسگزارم بابت فایل ارزشمند و چقدر انرژی و حال خوبی نسبت به این فایل پیدا کردم و منتظر کامنتهای خوب دوستان هستم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
بنام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به روی ماهت استاد جونم
چقدر به موقع این فایل رو دریافت کردم ، خدایا بینهایت سپاسگزارتم
اول صبح یه کم دمغ بودم ، از اونجایی که احساسم تو چهره ام مشخصه ، دخترم نشست روبروم بهم گفت مامان الان این مدلی هستی و کلی خندید
فایل و گوش دادم و زدم به دل طبیعت و چند ساعتی جاتون خالی تو هوای آفتابی بعد از باران پیاده روی کردم و با خودم حرف زدم و این فایل و بررسی کردم
استاد من به این نتیجه رسیدم که خودم هم فرعون ام ، هم موسی ، هم ندای الله
فرعون همون صدایی که صبح بهم میگفت بابا این مسیری که انتخاب کردی چطوری میخوای بری جلو ؟
نمیشه !!
موسی که خودم بودم بهش میگفتم بابا ایمان بیار به خدایی که این جهان و مدیریت میکنه و خدا هم بیادم میاورد ، نشد هایی و که شد
غیر ممکن هایی که ممکن شد
و گفتگو بین فرعون و موسی و خدا باعث دمغ شدنم شده بود چون بیشترین قدرت در دست فرعون بود
دقیقا مغز نماد فرعون ِ ، خیلی قدرت داره خیلی خیلی
اما این قدرت با پشه یی ناچیز ، نابود میشه
اون پشه که میتونه فرعون و نابود کنه ایمان ِ
ایمان به مغز نفوذ میکنه و قدرتش و میگیره
گاهی وقت ها قدرت ایمان و فراموش میکنم و باز فرعون قدرت و بدست میگیره
یادم میره که باید هر لحظه ایمان و باید تغذیه کنم تا اجازه ندم به فرعون
این داستان فرعون و موسی داستان ِ هر روز ِ منِ
وقتی میترسم میگم خدایا خودت نشانه بفرست تا قدرت بگیرم جلوی فرعون و خدا هارون و میفرسته تا دلم محکم بشه
نشانه ها که بهم نیرو میده حکم هارون و داره برام
دقیقا استاد من الان جایی هستم که با اونجا که میخوام برسم فاصله دارم اما ندای خدا بهم بارها گفته اگه میتونی تجسمش کنی اگه میتونی ساعت ها بهش فکر کنی پس میتونی بهش برسی و این ندا بهم امید و انگیزه میده که صبور باشم
صبر یعنی ادامه دادن تا رسیدن به نتیجه
هر روز مسیر برام واضح تر میشه خداروشکر اما این فرعون ول کن نیست و هر بار قدرت نمایی میکنه
خوبیش اینکه مسیرش برام لذت بخشِ
حتی قدرت نمایی فرعون هم وقتی ازش عبور میکنم باعث قوی تر شدن خودم میشه
قبلا ها فرعون آدم های بیرون بودن و هر روز یه فرعون جدید تو زندگی ام پیدا میشد
بعد از کشتار و نابود کردن همه فرعون های بیرونی ، در حال حاضر با فرعون درونی روبرو شدم که قدرتش خیلی بیشتر از فرعون های بیرونیه .
هیچ راهی هم جز ایمان نیست برای نابود کردنش
استاد سپاسگزارتم که هستین و این آگاهی های بینظیر و به گوش ما میرسونید تا سوخت حرکت و نیرو باشه برامون
خدای مهربون حافظتون باشه
سلام سارا جانم
سلام سارای نازنین
چند روز پیش من هم بخاطر همین نجواها کمی پکر بودم
گفتم نباید تو این حال بمونم
درگیر کلمه حرص و طمع در قرآن بودم
رفتم بیرون از شهر جایی که بهش میگن بام و کل شهر زیر پلت دیده میشع
ظهر بود و خلوت
نشستم طبق معمول به سرچ کردن ریشه ط م ع
به یک درک ارزشمند رسیدم
که بسیاری از ترمزهامو به یکباره نابود کرد
در سوره مدثر
یه آیه ای یود که اون بالا تو تنهایی اشک ریختم و اشک ریختم
گفتم خدایا تو چقدر عاشق منی
بزار درک کلی مو از طمع بگم بعد برم سر اصل مطلب
دوازده بار ریشه طمع در قرآن اومده
ده بارش خیلی عادیه و مساله مهمی نیست
یعنی مثلا میکه فلانی طمع داره که فلان اتفاق بیفته
منظدزش اینه که دوس داره اینجوری بشه
اینا که هیچی
اما در دو مورد که سوره مدثر و یکسوره دیگه بود ( که یادمنیست )
طمع نقطه مقابل صبر و تکامل میاد
طمع به معنای زیاده خواهی نیست ها
برخلاف اونچیزی که به ما گفتند
تو اون آیه خدا به جیزی گفت که اشک منو در آورد
و لربک فاصبر
میگه بخاطر خدا صبر کن
بخاطر من صبر کن
میگه شما چیزی بیشتر ازون جیزی که پیشاپیش فرستادید ؟؟؟؟
میگه نمیشه که
یه شبه نمیشه که
میگه جون من صبر کن تکاملی رو طی کن
صبر نکنی بیچاره میشی ها
له میشی نابود میشی ها
نمیگه کمبخواه ، میگه صبر کن مال توعه اصلا واسه تو خلق کردم ولی جون خدا صبر کن
دقیقا احساس کردم یه جوری یه ماشینی طراحی کرده که خیلی سریع
بچش میخاد ماشینو سوار شه
سوویچو که داره بهش میده میگه:
جون بابا آروم بری ها
مال خودته
اصلا واسه تو طراحیش کردم
ولی جون من آروم برو
بلایی سر خودت نیاری
سارای عزیز
تو رو خدا صبر کن
حمید تورو خدا صبر کن
بچه ها صبر کنید
مسیر مسیر درستیه
ولی صبر کنید
طمع کنی بیچاره میشی
طمع کنی سقوط میکنی له میشی
به بیش از خواسته هامون خواهیم رسید
در پناه خدا باشی سارای جان
بنام رب مهربان
سلام بر استاد عزیزومحدم ومریم جان شایسته بانو
استاد عزیزم ابتدا سپاسگزار وشاکر خداوندم وسپس از شما ممنونم که این فایل هم مانند سایر فایل ها
سراسر آگاهی بود و من عااااشق قوانین الهی بر اساس فکت های قرآنی هستم .فوق العاده عااااالی بود ویر جانم نشست و چقدر زیبا الگوهای قرآنی رو
درک میکنید ودراختیار ما قرار میدین .من بواسطه آشنایی با سایت شما آرامش قلبی بیشتری پیدا کردم .در گذشته صبح زود بیدا. میشدم و تا طلوع آفتاب به نماز و عبادت مشغول بودم آن هم از سر ترس از عذاب الهی و رفتن یه جهنم اما هرروز نه تنها آرامشی بوجود نمی آمد بلکه میزان ترسهام هزار برابر شده بود از ساکنین ساختمان تا افراد دیگر ، از همه میترسیدم و دچار توهم ذهنی شده بودم وچقدر سخت تلخ گذشت و دز همین ایام بطور عجیبی مادرم رو از دست دادم ترسم یه حدی زیاد شد که از سایه خودم هم میترسیدم ،اما وقتی دزفاسل هاتون مدام استره میکردید که ترس ناشی از قدرت دادن به غیر خداوند است شرک محسوب میشه یکهو به خودم اومدم که چکار میکنی یه چه کسایی توی ذهنت قدرت دادی وچوب دادی دستشون و حالا خودت هم ازشون می ترسی به لطف خدای مهربون وآگاهی های شما ترسهام روز یه روز کمتر شد وخداروشکر به آرامش نسبی قایل قبولی که حس خوبی دارم رسیدم .امیدوارم وجودتون سلامت وروحتون نتابد موحد بماند .
درودبراستادآگاه ونازنینم
درودبرهمه بچه های سایت عباسمنش.کام
استادواقعاوقلباازشمابخاطراین آگاهی های نای سپاسگزارم وقدردان شمابوده وهستم، شماسهم بزرگی درتغییرنظام باورهای من ذهنیت من، نگرش من ونحوه تفکرمن داریدوازاین جهت همیشه درقلب من جاداریدوخودم روهمواره ملزم به قدردانی وسپاسگزاری ازشمامیدونم
آگهاهی های این فایل به نوبه خودش بی نطیربودبه خصوص بامقدمه زیباودلنشین وقابل فهمی که درابتدافایل برای ماگفتید
این نحوه بیان مطلب این توضیحات واینگونه جاانداختن نکات کلیدی تنهاازدرک بالاشماازگفته هاتون، تسلط کامل به موضوع وتجربه شماناشی میشه
موضوعاتی که درخصوص اونهافایل میسازیدواقعافوق العاده ست که جزالهام الهی نمیتونه باشه
این فایل واقعاآگاهی بخش وروشن کننده بود
یه نگرش درست ویه بیان دلنشین
من هم تجربه شماروداشتم درخانواده ای بسیارمذهبی متولدشدم واین عقایدواعتقادهاهیچ گونه توضیح وشرحی ازمنطق نداشت وتنهابخاطرپذیرش دین بود
اینکه فقط ماشیعه هابهشتی وامورزیده میشیم
اینکه باقی ادیان پوشالی وفریب هستند، حتی یه جاهایی تاتوهین هم پیش میرفتن وهمیشه چالش بودبین شیعه واهل سنت، تاجایی که باهم درگیرمیشدن
بزرگترکه شدم باتوجه به شرایط بدبین شده بودم امابخاطرباورهایی که درمن شکل گرفته بودهمچنان حتی ازشک یابدبینی خودم ترس داشتم
رفتن به حرم حضرت معصومه ودرخواست ازایشان برای سفارش من بخداکه فکرمیکنم کمترین میزان شرک ورزی من بود
روی دیگران حساب کردن
احترام بیش ازحدبرای افرادمذهبی به شکلی که اطاعت کنم ازخواسته هاشون
باب میل دیگران رفتارکردن
منتظرونگران تاییدبودن
وحتی کوچیک وحقیردانستن خودم کمترین عواقبی بودکه برای من داشت
فایل های اجراتوحیددرعمل خیلی به من کمک کرد
اصلامفهوم درست معنای توحیدوبه من آموخت
تازه متوجه شدم اینکه میگن خداوندازروح خودش درمادمیده یعنی چی، واینکه من چقدرتوانمندوارزشمندهستم تاجایی که میتونم خودم زندگی خودم وخلق کنم واین باورکه همه چی سرنوشت هست وزندگی ماازقبل نوشته شده یه باوراشتباه بوده
وقتی خداوندبه من اختیارمیده پس چرابایدسرنوشت وزندگی من وازقبل مشخص کرده باشه ومن همون وبایدبه اجبارزندگی کنم
درک همه اینهاروتنهاازطریق شماتونستم درخودم به چالش بکشم ومفهوم شون روتوذهنم تغییربدم
به نظرمن هیچ انسانی تابحال ازاین دریچه به قران نگاه نکرده بودوشمابودیدکه آموختیدمیتوان قران روفقط نخواندبلکه ازاوآموخت وبه درک بالایی ازقوانین رسید
من هرگزبه خاطرندارم کسی جزترساندن وگناهکاردانستن انسان واینکه چه کارهایی گناه هست چیزدیگری روبیان کرده باشه
وقتی فکرمیکنم به اینکه خداوندباخلقت انسان ودادن نعمت خالق بودن به انسان بوده که به ماتوانایی خلق داده شگفت زده میشم
هرچیزی که امروزدرزندگی ماهست روانسان خلق کرده تمام این تکنولوژی وعلم ای که امروزبه یاری بشراومده روخودماخلق کردیم ازیه سوزن ساده بگیرتاماهواره های فضایی، انسان ارزشمنده واین جهان درحال گسترش وتوسعه باانسان هابه توسعه وتکامل خودش سرعت میده وهمه ماتوانایی خالق زندگی خودمون بودن وداریم
دیگه نگران دیروزودرسیدنم نیستم
دیگه نگران ازدست دادن ویاجنگیدن برای به دست آوردن نیستم
استادازشمابخاطراین فایل زیبابسیارمتشکرم وازصمیم قلبم ازشماسپاسگزارم
سلام به استاد عباس منش عزیز و دوستان گرامی
استاد وقتی اسم این فایل رو روی سایت دیدم بدون تفکر انگار وجودم اومده بود بیرون و با یه اشتیاقی زدم که فایل باز بشه که خودم اون اشتیاق برام قابل توجه بود،احساس میکردم روح من انگار به گنج رسیده بود چشم هایش برق میزد
من همیشه دوست داشتم از شما در مورد قرآن بشنوم و بارها شنیده بودم که تو دوره دوازده قدم آسان قرآنی دارید و منتظر روزی بودم که من این دوره رو تهیه کنم و برسم به اون جلسات
الان هم که دارم کامنت مینویسم باید بگم که داشتم خطاطی میکردم و این فایل رو گوش میکردم و شما که صحبت میکردید به چیزی در درونم میگفت مریم برو بنویس و من میگفتم باشه بذار این کار تموم بشه بعد اما صدای روحم بلندتر میشد و من اومدم که بنویسم از هرآنچه که درونم میخواد بگه
استاد من هم در یک خانواده مذهبی با باورهای مذهبی به دنیا اومدم و تا همین یکی دو سال پیش یک آدم مذهبی و «متعصب» بودم، تایید میکنم به متعصب چون تعصب من پرهایی از رحمت رو بر من بسته بود و زنجیری بر دل و جان من بود
در یک اندوه و حسرت و غم و ترس و اضطراب و احوالات عجیب دائمی زندگی میکردم
از بچگی با باورهای مذهبی بزرگ شدم، و چون آدم دقیق و ایده آل نگری هم هستم خیلی توجه میکردم به انجام فریضه های دینی، یادم میاد صبح هابی که نمازم قضا میشد و من زار زار گریه میکردم که نمازم قضا شده از عذاب وجدانی که داشتم چون شنیده بودم کسی که نماز صبحش قضا میشه حتما یه کار نادرستی انجام داده و خدا ازش این فضیلت رو گرفته و من روزم رو با این حال شروع میکردم، یه عذاب وجدانی که من چه کار اشتباهی انجام دادم و با یه احساس گناه زیاد و یه بار سنگینی از خواب پامیشدم و انگار دنبال این بودم که یه بلایی سرم بیاد تا منو پاک کنه و در اماکن نگه داره از آتش جهنم، چون بازم شنیده بودم اگه تو این دنیا پاک بشی خیلی راحتتر از اون دنیاست و تو با مریضی و حال بد و این ها پاک میشی، استاد الان که دارم میگم وجودم یه حالی شده، من بیشتر از ده سال دچار یک مریضی خودایمنی بودم که دکترها میگفتن این دلیلش مشخص نیست و این مریضی مزمن و درمان هم نمیشه و دو سال پشت هم کن کورتون میخوردم و چه روزهای سختی که پشت سر نگذروندم، اما در حین درد کشیدن و سختی کشیدن تو اوج جوونی و سن 20 سالگی میگفتم اشکال نداره من دارم پاک میشم اینجا و اون دنیا عذاب نمیکشم
ای خدای من، قلبم درد میگیره از این جهالت
هی با خودم این شعر رو مرور میکردم که هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند و درد و رنج رو برای خودم مقدس جلوه میدادم
سر موضوع حجاب چه باورهای اشتباهی داشتم ،تا همین دو سال پیش حجاب داشتم با تعصب، با این نگاه که من که حجاب دارم آدم بهتریم و چقدر به خودم افتخار میکردم که مثلا تو عروسی های مختلط من حجاب دارم(حالا چه حجابی، حجابی که دوست داشتم خوشگل باشم و شبستان پیتان باشم اما روسری هم سرم باشه، یجوری دل و عقلم رو جفتشون رو راضی میکردم) خودم رو از آدم هایی که حجاب نداشتن برتر میدیدم (خدایا من به خودم ظلم کردم منو ببخش…)
یه مدت چادری شدم اما روح و جسم من در هماهنگی نبود و من فقط از ترس و عذاب وجدان چادر سرم میکردم و تو اون مدت هم همش آدم های دیگه رو به امر به معروف میکردم، وای یادم نمیره تو سن 24 25 سالگی بود که نشسته بودم خاله هام رو نصیحت میکردم که توروخدا توروخدا حجابتون رو حفظ کنید، انقدر تو این باورها بودم که بیشتر و بیشتر هم هدایت میشدم به مجالسی که از این دست صحبت ها میکردن، یادم میرفتم با مامانم یه جلسه ای که یه خانمی اونجا اومده بود و داشت میگفت از مرگ برگشته و اونجا چه صحنه هایی که دیده، یادم من اون موقع حجاب داشتم اما خیلی لاک رو دوست داشتم و لاک زده بودم اومد با یه حال ترسان و ارزانی پیشم که دخترم خواهشاً لاکت رو پاک کن اگه تو بدونی با این لاک زدن و نگاه کردن مردها به تو چه بر سر مردها میاد و چه عذابی برای تو داره اون دنیا، من دلم میسوزه که میدونم چه خبره اونجا توروخدا لاکت رو پاک کن، از آویزون شدن از یه تار مو و اینها صحبت میکرد و من یادم اون شب تا صبح خواب میدیدم تو آتیش جهنم هستم و از یه مو آویزون شدم و چه عذابی داره، جالبه با خودم میگفتم خب چجوری یه از یه مو آویزون میشی اما مو کنده نمیشه بعد میشنیدم خدا بخواد نمیشه دیگه ،فقط ببین چه دردی داره و در میشدم از ترس و خشم و اضطراب
در مورد شب قدر و مراسم مذهبی هم همینطور، به سال که بخاطر سردردم قرص خورده بودم و خوابم برده بود و شب قدر نتونستم بیدار بمونم صبحش آنقدر گریه کردم که حالم بدتر شد و زنگ زدم به مشاورم که من خیلی حالم بده من اصلا آدم خوبی نیستم، امسال زندگی من چی میخواد رقم بخوره، من شب قدر حالم خوب نبوده و خوابم برده حالا چیکار کنم که امسال زندگیم قرار همش حالم بد باشه و من بدبخت شدم و ازین حرف ها… (الان دارم با یه حالی غریب هم میخندم به این طرز فکرم هم یادم میاد من چه مسیری رو طی کردم و خداروشکر میکنم که از جهل بیرون اومدم)
دیگه کوتاهش کنم هرآنچه از احکام بود رو به عنوان دین و خدا پذیرفته بودم و میگفتم من انجامشون بدم میشه بنده مقرب خدا و انجامشون ندم میوفتم تو جهنم و چون نمیتونستم کامل انجام بدم عذاب وجدان و احساس گناه میگرفتم و برای پاک کردن خودم یا مریضی یا غم یا درد رو به سمت خودم جذب میکردم و با این ها تطهیر میکردم عذاب وجدانم رو
چه خدایی برای خودم ساخته بودم
یه خدای خشمگین و منتقم، از تمام صفات خدا صفت های جلالی مثل منتقم و جبار و این هارو پررنگ کرده بودم
از خدا به شدت می ترسیدم و خشم داشتم و اصلا حس خوبی به خدا نداشتم
تمام این ها کم و زیاد، کمرنگ و پررنگ تا همین دو سال پیش زندگی من یعنی تا تقریبا 30 سالگی من ادامه داشت…
با یه استادی پیش از اینکه با شما آشنا بشم آشنا شدم و محصولاتشون رو گرفته بودم که ایشون هم باورهای مذهبی پررنگی داشتن و جالبه وقتی مثلا موضوع ثروت رو به مذهب و ذکر گفتن و این ها ربط میدادن با تمام وجود منزجر میشدم و مقاومت میومد بالا، اصلا وقتی حرف از مذهب میزد یه چی در درونم پسش میزد و رو برمیگردوندم، میگفتم دیگه تو ثروت بحث مذهب رو قاطی نکن توروخدا
من از همون بچگی دنبال حقیقت بودم، روحم جستجوگر بود، دلم پرمیکشید وقتی یه صحبت معنوی میشنیدم و از همون تقریبا دو سال پیش که با شما آشنا شدم مسیرم رو به روشنی رفت
با فایل های حجابی که تو سایت گوش میکردم احساس میکردم بند و غل زنجیرهای من داره باز میشه
با ترس و ارز حجابم رو گذاشتم کنار، اصلا نمیتونم بگم چقدر برای سخت بود، نه کنار گذاشتن حجاب بلکه کنار گذاشتن اون تفکر، تفکری که سی سال داشتم رو باید می ذاشتم زیرپا و یه مسیر جدید رو میرفتم، اما دیگه میدونستم که اون مسیر برای من نیست، استاد شما تو این مسیر جدید هادی من بودید، مثل یه آدم مهربان که چراغ نفتی دستشه و داره پیش میره و به من میگه بیا و مسیر رو روشن میکنه و من پشت شما آهسته گام برداشتم، هنوز اول راهم استاد ولی شما منو با خدای واقعی و خدای حقیقی آشنا کردید ، اون بتی که من اسمش رو گذاشته بودم خدا رو کمکم کردید بشکنم، وقتی میگید شما حضرت ابراهیم رو خیلی دوست دارید میخوام بهتون بگم شما ابراهیم هستید، ابراهیمی کم نه تنها خودش بت هارو شکسته بلکه داره به بقیه هم یاد میده بت هارو بشکنید
استاد وقتی از خدا و قرآن میگید دل من پرمیکشه
یادمه از همون دوران نوجوانی من قرآن رو میخوندم با معنیش، بهم گفته بودن خواندن قرآن خوبه و من هم یه دفتر داشتم که وقتی قرآن میخوندم سوالهایی که برام ایجاد میشد رو مینوشتم ،اصلا نمیفهمیدم چی میگه یا بهتره بگم با اون نگاه های مذهبی و متعصبی که داشتم فقط از آیه های قرآن عذاب و سختی و درد و بدبختی رو میفهمیدم و هی سوال برام ایجاد میشد و مینوشتم، همیییییشه دوست داشتم یکی پیدا بشه به سوالات من جواب بده، به خودم میگفتم ای کاش تو زمان پیامبر بودم میرفتم سوال هامو ازش میپرسیدم و جوابم رو میگرفتم، نگم از سوره نساء که وقتی میخوندمش خشمم لبریز میشد، از زن بودنم بیزار میشدم، از خدا خشمگین میشدم که چرا منو زن آفریده و چرا مردها رو به زنده ها برتری داده؟ مردها میتونن زنشون رو بزنن؟؟ وای من به این آیه ها و ترجمه ها که میرسیدم میخواستم دست به یقه بشم با خدا
یا یک سری آیاتی که در مورد جنگ بودن و اونطوری که تو خاطرم هست میگفتن مسلمان ها میتونن با پیروز شدن در جنگ زن های اون قوم رو به عنوان غنیمت برای خودشون بکنن، هنوز یادمه که کجا نشسته بودم و این ترجمه هارو میخوندم و خونم به جوش میومد
سال های بعد دیگه قرآن نخوندم
یا اگه هم میخوندم به زور و از سر وظیفه گاهی میخوندم
یجایی یه استادی بهم گفت اگه قرآن رو با عشق نمیخونی و ازش خشم میگیری نخونیش بهتره از اینکه بخونیش، بذار به وقتش
و الان با شما احساس میکنم وقتش رسیده
احساس میکنم این فایل نشونه ای بود برای شروع خواندن قرآن با عشق
البته که تو این مدت دو سالی که با شما و آموزه هاتون آشنا شدم وقتی آیه های قرآن رو خوندم تامل کردم و تعمق کردم و نگرش بهتر و درک بهتری داشتم اما احساس میکنم از امروز قرار که مسیری جدید رو آغاز کنم
مسیری با عشق، با درک، با لذت و فهم
استاد ممنونم که چراغ راه من بودید، ممنونم که ابراهیم گونه زندگی کردید و اینو با زندگی کردنتون به ما هم یاد دادید
استاد توحید رو با شما کمی درک کردم
فقط روی خدا حساب باز کن رو با شما کمی درک کردم
معنی عشق رو با شما کمی درک کردم
معنی شکرگزاری رو با شما کمی درک کردم
معنی زندگی رو با شما کمی درک کردم
میدونم که اول مسیرم و چه شهدهای شیرین بیشتری که میخوام بچشم
من شکرگزار وجود شما هستم
خدا به قلبتون نور بباره
شروع این مسیر عاشقی بر من مبارک باشه
استاد عزیزم دوستتون دارم و براتون عمر با عزت رو در آغوش امن الهی آرزو میکنم
به امید فایل های قرآنی بعدی که از شما بشنوم و روحم جلا پیدا کنه
در پناه یگانه الله، عزتمند باشید
سلام به استاد عزیزم، خانم شایسته و همه دوستان و همراهان عزیز.
نکته و صحبت زیاد هست؛ من میخوام یه چیزی بگم که تجربه خودم هست (و بخصوص برای عزیزانی که شاید تازه با این نوع نگاه آشنا شدن یا به شکلی به سمت این آموزه ها و این فایل هدایت شدن، به نظرم مفیده): من این روزها مطمئن هستم که این آموزش ها بهترین مسیری هست که میشه در اون قدم برداشت. من خودم مدتی تحت آموزش های دیگه ای بودم و البته که چیزهای زیادی هم یادگرفتم که خیلی به من و زندگیم کمک کرد. اما میخوام بگم که برداشت خودم این هست که مثل اینکه قرار بود وقتی که آماده تر شدم بعد وارد برنامه ها و آموزش های استاد عباس منش بشم (چون من حدود 3ونیم سال پیش از طریق یکی از دوستان با استاد آشنا شدم و حتی عضو سایت هم شدم اما با آموزش ها همراه نشدم و مثل اینکه هنوز آماده نبودم، بعدش از طریق یکی دیگه از دوستام یکسری آموزش های اساتید دیگه رو شروع کردم و بعد از عبور از اون دوره ی گذار، الان چند ماه هست که فقط و فقط و فقط با آموزش های استاد عباس منش دارم پیش میرم.)
مثل اینکه قرار بود فرکانس هام تنظیم بشه و به نوعی آماده دریافت بشم تا بتونم آموزش های استاد رو شروع کنم.
به نظرم باید یک راه که بهترین و خالص ترین راه هست رو در پیش بگیریم: همون نکته ای که استاد در گام 3 پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام (اصل خارپشتی) گفتند: که بجای امتحان کردن راه های مختلف، فقط یک کار رو بلد باش و توی اون عالی باش؛ فقط یک مسیر رو برو و در اون عالی باش؛ که به نظرم آموزش های استاد عباس منش عزیز، همون مسیری هست که برا من باز شده. من چند ماه پیش و در حالی که تا پیش از اون در حال امتحان کردن راه ها و مسیرهای مختلف و آموزش های مختلفی بودم، یکبار برای همیشه یک تصمیم جدی گرفتم: و اون هم اینکه راه سعادت و خوشبختی رو برم. توی آموزش های استاد یه کاری که من انجام میدم و خیلی باهاش راحت هستم اینه که باورهای قدرتمند کننده رو توی یک دفترچه کوچک (به شکل کلید واژه و جملات کوتاه) مینویسم و این دفترچه بیشتر مواقع همراه من هست، بعد از روی لیست نگاه میکنم و با خودم در مورد اونها صحبت میکنم. یه جورایی با این روش دارم باروها و گذاره های قدرتمند کننده رو توی ذهنم کدگذاری میکنم. این روزها حالم خیلی بهتره. نمیگم تضاد و مشکل نیست اما خیلی بهتره اوضاع. الان مدتی هست که دیگه نیاز نیست خیلی زور بزنم تا نکات مثبت رو از دلِ اتفاقات پیش رو بکشم بیرون و بهشون توجه کنم، رفته رفته و خود به خود وزنِ اتفاقات و نکات مثبت در زندگی من بیشتر شدن؛ حتی در اون مواقعی که به ظاهر یک مسئله ناخوشاید پیش اومده هم اتفاقات به یه شکلی پیش میره که برآیند حاصل شده به نفع من هست.
در مورد قرآن هم این رو بگم که: این کتاب یک مرجع بزرگ از رازهایی هست که خیلی واضح و آشکار و به بیان ساده، رمزنگاری شد. فقط کافیه که همون قدر ساده اون رو بخونیم؛ ریشه کلمات رو سرچ کنیم و آیه ها رو کنار هم بذاریم، اون وقت در یک لانگ شات به یک درک خیلی بهتری از اون موضوع می رسیم. یعنی هر چی ساده تر به اون نگاه کنیم راحت تر میتونیم قوانین رو پیدا کنیم.
من با خیال آسوده و ایمان کامل، و با تمام تعهد و توان همراهی میکنم این مسیر سراسر نور رو …
و سپاسگزار خداوندی هستم که این روزها خالص ترین و البته متفاوت ترین راز و نیازهام رو دارم باهاش عشق بازی میکنم.
استاد عباس منش عزیز دم مسیحایی شما گرم … (این روزها زود به زود دلم برای شنیدن صداتون تنگ میشه)
خانم شایسته عزیز خیلی ممنونم بابت حضورتون و تلاش ها و اقدام هاتون (مثل همین پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام، که اون قدر نکته و درس داره که من تازه بعد از اتمام اون باید بشینم از اول اون رو دوره کنم و بارها و بارها اون رو مرور کنم)
آرزوی بهترین ها رو برای همه مون دارم …
خدایا هزاران بار شکرت که آسانمون میکنی برای آسانیها
سلام استاد عزیزم
هنوز فایل رو ندیدم اما اول باید یه چیزی رو به شما میگفتم،
چند روز قبل برگه کلاسور خریدم تا به صورت تمرکزی شروع کنم روی قرآن کار کنم و گفتم خدایا من میخوام قوانینت رو از توی قرآنت دربیارم، دیشب اولین شبی بود که شروع کردم و چون دارم با فایلهای شما روی موضوع روابط کار میکنم گفتم قوانین روابط رو درمیارم، چندتا آیه ای که بهشون برخورد کردم رو نوشتم و بعد رسیدم به کلمه اثم و آیاتی که این کلمه تو اونها تکرار شده رو خوندم تا مفهوم اثم رو متوجه بشم و امروز اومدم سایت رو باز کردم و دیدم شما یه فایل گذاشتین به اسم درک قوانین جهان در قرآن، فقط گریه کردم از این هم زمانی، خدایا هزاران باااار شکرت برای تمام حمایتهات، استاد عزیزم از شما هم ممنون و سپاسگزارم که انقدر سخاوتمندانه آگاهی های ارزشمندی که بهشون رسیدین رو به ما هم میگین، یاد اون روزی افتادم که تو تمرین ستاره قطبیم از خدا خواسته بودم که مسیر مهاجرت رو برای من آسان کنه و وقتی سایت رو باز کردم دیدم شما فایل چه کسانی برای مهاجرت مناسب هستند رو گذاشتین، همیشه به خاطر آشناییم با شما و این سایت و این مسیر نورانی توحیدی از خداوند سپاسگزاری میکنم،
خدایا شکرت
با یاد و نام خدا
سلام به الله
سلام به همه ی آفرینش و مخلوقات
خدایا بینهایت شکرت
شکرت به خاطر دریافت این آگاهی های قرآن و قوانینت
الهی شکرت بخاطر ذوق یه ذره فهم و درک این قوانین
الهی شکرت از آرامش و دریافت آگاهی
خدایا امروز با این فایل همزمانی واسم به وجود اومد که کلی کیف کردم از اینکه فهمیدم مسیر ،مسیر درستیه
صبح داشتم تووی گوگل سرچ میکردم کدوم آیات محکمه و کدوم متشابه و مشخصاتشون میخوندم و تحقیق میکردم چون خیلی برام مهم شده و فهمیدم که مسیر رسیدن به فهم قوانین از درک این آیات میگذره ،خلاصه مشغول بررسی بودم و اونجا به آیه 7سوره آل عمران اشاره شده و گفتم میرم و از تووی قرآن میخونم و بازم بررسی میکنم
به خودم گفتم بزار اول یه سر به سایت استاد بزنم و ببینم فایل جدید خانه تکانی اومده یا نه که دیدم فایل جدید از استاد با اون صورت دوست داشتنی که کاور فایل بود منتشر شده
تحت عنوان (درک قوانین جهان در قرآن کریم)
فوری بازش کردم و دیدم که استاد داره دقیقا همون موضوعی که من امروز بررسی و تحقیق میکردم و دقیقا آیه 7سوره آل عمران رو بیان میکنه و داره میگه که قوانین بدون تغییر خداوند همون آیات محکم قرآن هستند که خداوند درقرآن میفرماید هیچ گونه تغییر و تبدیلی در سنت الهی نمی یابی .
کلی حض کردم و روحم تازه شد
الهی شکرت که بهم فهموندی و نشونه دادی که آره راهش همینه ، ادامه بده من با توام
خدایا در این مسیر ثابت قدمم کن
خدایا سپاسگزارم
شکرت شکرت شکرت
در پناه الله شاد و سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
با سلام خدمت استاد عزیز و هم فرکانسیها
خانوم شایسته چند شخصیت من در مورد باور توحیدی از خودم و افراد نزدیگ به خودم میزنم
به قول ناصر ملک موتی میگه کفتری که پرید دیگه رفته من خیلی این شخصیت و دوس دارم چرا استاد من جذب این برنامه شما شدم به خاطر باورهای توحیدی شما است
من سر گارم گه هستم اگه طرف مقابل من گه گارمو انجام میدم حلا طرف از گارم ایراد میگیره حلا بار اول 2 یا 3 میگم اشکال ندارد ولی دیدم خیلی داره روشو زیاد میکنه میگم هی عامو خداحافظ یعنی این شخصیت منه حلا استاد و بچها این شخصیت من توی هر گاری توی هر چیزی صدق میکنه
من الان آرایشگاه دارم به لطف خدا و دورهای استان من این شغلم رو انجام دادم اما مشتری من در حد 3 یا 4 تا است بلخره اول گارمه و خیلی ها آمدن دیگه نیومدن استاد حتی اقوام من اسلن نمیان مغازم جز 2 تاش خب ولی خدا شاهده آدم های میان گه از شهرهای دیگه توی مغازه من حلا جالبیش اینجا هست من مغازه گه دارم توی روستا است ای خدا شگرت بابت هر نعمتی بهمون دادی
استاد من خیلی تلاش میکنم گه ذهنمو از بیرون بکشم بیرون بدمش به دست خدا و استاد من انسانم بعضی جاها از دستم خارج میشه و لی احساسم بد میشه میگم خدایا چی شده فگر که میکنم میبینم روی ولانی حساب گردم روی هرچیزی
یادم نمیره استاد این چیزو توی رابطه گه بودم کفتم خب به خاطر حرف مردم و شرک گه خودتون فرمودید من از گار خونه هم میگردم واسه چی واسه این گه رابطه رو نگهه دارم ولی دیدم دارم قربانی میشم طرف داره سو استفاده میکنه انگار من شدم برده اون یه شب گفتم ببین فلانی من گه دارم این گارو میکنم نه بخاطر تو است به خاطر خودمه پس حلا هر چی میخاد بشه بزار بشه استاد بلا تر از سیاهی رنگی نیست من
خب من نه از کسی انتظار دارم نه کسی ازم ننتظار داشته باشه هر کسی راه خودشو بره خب بعد چندین جریان اینجوری من بخیال شدم استاد من فقط میخام این دوز عمر رو با حال خب بگزرونم همین حلا این بیرونی من هیچ ارثی ندارم هیچ برادری ندارم هیچ دوستی ندارم هیچ عشقی ندارم
اما چی دارم این سایت شما بچها و استاد و خانومش و این باورهای گه میسازم برای توحیدی ایمان من قوی وقوی تر میشه پس بزرگترین عشق و دوست و هر چیز دیگه رو من دارم
استاد عزیز من نه سواد درسی دارم نه محیط خبی نه اما از روزی دارم این باورها رو میسازم انگار از99 درصد مردم جدا شدم و این و تنهایی تنها شدم اما این تنهایی بهم خیلی داره آرامش میده و خدارو شگر میکنم
و مطمن هستم گه همون خدا سید حسین عباسمنش و یوسف پیامبر و و ابراهیم و خیلی ها رو به جایگاه رسوند گه کفتن مما جز خدا جلوی کسی سر خم نمیکیم من هم میخام بیام توی این مسیر
استاد ولی خدا شاهده بی احترامی به کسی نگردم چون هر کسی شخصیت های خودشون دارن و من کاری بهشون فقط ندارم
خب در پناه خدا باشید
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به شما آقا سعید عزیز و مومن و موحد و ثروتمند و خداجو
آقا سعید عزیز شما را تحسین می کنم بخاطر اینکه مسیر توحید و یگانه پرستی رو انتخاب کردید و در این مسیر استمرار و پشتکار دارید. بهتون تبریک میگم.
حقیقتش چیزی که از کامنت شما مرا به نوشتن وا داشت، اینکه گفتید، آرایشگاه دارید، در واقع ما همکار هستیم. یه چند ماهی میشه که بصورت هدایتی به شغل کوتاهی مو هدایت شدم و کاری که چند سال بود برای همسر و فرزندانم انجام میدادم الان شده کارم و یه آرایشگاه کوچک برای خودم زدم با امکاناتی که داشتم و کم کم بقیه وسایل جور شد. حالا شما هم عجله ای نداشته باشید کم کم آوازه ی شما همه جا می پیچه و از همه جا برای گرفتن نوبت کوتاهی صف می گیرند.، یا اینکه به یک جای بهتر منتقل می شوید. این لینک پاسخ محمد کرمی به من بود دوست داشتم شما هم اون رو بخونید، جالب است و بهم خیلی انرژی داد.
abasmanesh.com
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید
سلام به دوست ارزشمندم آقا سعید عزیز
خیلی خوشحالم که تو این خانواده هستی و برامون کامنت مینویسی ، دیدم که چندین محصول از استاد عباس منش عزیز رو تهیه کردی و داری روی خودت کار میکنی
خوشحالم و از این بابت بهت افتخار میکنم
قدرتمندانه رو خودت کار کن و اصلا نگران تنهاییت نباش، اینم قسمتی از مسیر رشدمون هست
تو دوره عزت نفس رو داری و توی اون محصول منو شما یاد گرفتیم که از تنهاییمون هم لذت ببریم و این فرصت تنهایی رو غنیمت بشماریم و برای رشدمون و کار کردن روی خودمون ازاین تنهایی نهایت استفاده رو ببریم
خوشحالم که این تنهایی ارزشمند رو به فال نیک گرفتی و تمرکزتو گذاشتی روی سایت
مطمئن باش که اگر باهمین تعهد ادامه بدی و ادامه بدی و استمرار داشته باشی لاجرم نتایج از راه میرسه و خیلی زود جهان تو رو هدایت میکنه به سمت دوستانی که باهات هم مسیر هستن، این قانون جهانه که کبوتر با کبوتر و باز با باز رو رعایت کنه.
برای آرایشگاهی هم که زدی بهت تبریک میگم و امیدوارم رشد زیادی داشته باشی و پولات پربرکت باشن وبرات آرزوی موفقیت میکنم
خوشحال شدم کامنتتو خوندم و برات سعادتمندی دنیا و آخرت رو آرزو مندم
سلام
سپاسگذارم از شما استاد عزیزم که مسیر رو برام روشن کردی و دستی از دستان خدا شدی
توی این روزا به صورت خیلی خیلی واضح حضورم رو توی مدار بالاتر احساس میکنم و از بزرگترین دست اورد هایی که به کمک درک خیلی خیلی کوچکم از قران کسب کردم این ایمان و ارامشی هست که با هیچ چیزی قابل مقایسه نیست
ارامشی حه حاصل از ایمان هست
ایمانی که خیال ادمو جمع میکنه و قدرت رو به دست یگانه صاحب اختیار و صاحب قدرت جهان هستی یعنی رب من میده
ایمانی که حاصل از حساب کردن صد در صد روی خداست
ارامشی که این اطمینان رو بهم میده که اگه خدا نخواد و اذن پروردگار نباشه هیچ برگی از درخت روی زمین نمیوفته
ایمان به نیرویی که صاحب همه ی راه حل هاست و مارو توی صد در صد مواقع اگه بهش ایمان داشته باشیم به بهترین راه حل ها هدایت میکنه
و چه کسی وفادار تر از خداوند به عهد خویش؟؟
ایمان به نیرویی که گنجینه اسمان ها و زمین از ان اوست
ایمان به پروردگاری که از ما مشتاق تره که ما به خواسته هامون برسیم
چون خواسته ای که در من به وجود اومده قبل هر چیز خدای من توانایی به وجود اوردن و خلق کردنش رو در وجود من قرار داده
ایمان به خدایی که که ما رو افرید و چون انسان افرید لایق افرید لایق تمام نعمت هایی که توی این دنیا خلق کرده
ایمان و ارامشی که حاصل قوانین بدون تغییری هست که به کمک درک و هماهنگ شدن با قوانین هر کسی میتونه زندگیشو خلق کنه
قوانین ثابتی که میگه : تمام اتفاقات زندگی من بازتاب فرکانس های ماست
الهی شکرت بخاطر قران که از نظر من مثل کوه یخ میمونه که هرچی بیشتر از اگاهی هاش استفاده میکنم اگاهی های بیشتری رو برام نمایان میکنه
الهی شکرت بابت این همه نعمت شکرت بابت استاد که هدایتش کردی که هدایتمون کنه
خداوند عاشق ماست
دوستون دارم️