پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 3 - صفحه 4

سلام سلام کامنت 10

ساعت نزدیک 2 نصف شبه و من از ظهر هنوز پای لپتاپم حدود 10 یا11 ساعته. و چقدر دلم میخاست خابی وجود نداشت تا بتونم هنوز کار کنم.

تو کارم توسایتم گیر بودم سر درگم بودم گفتم خدایا چیکار کنم جواب سوالامو چه جوری به دست بیارم و همچنان ذهنم در گیر بود از اون طرف داشتم تند تند برا محصولاتم محتوا میزدم. یه وقتایی شاید تجربه کرده باشین یه کاری رو دارین انجام میدین یه الهامی بهتون میگه خوب ولش کن بسه دیگه کار نکن ولی ذهن منطقی میگه نههه به خودم تعهد دادم خوب کار کنم پس ادامه میدم. نیم ساعت پیش تو این موقعیت بودم. تو ذهنم سرو صدا شلوغ پلوغ بود. از اینور متن محتوای محصولاتم بود از اونور مشکلاتی که پیش اومده بود از اونور کارهایی که عقب افتاده خلاصه تو مغزم حموم زنونه ای بود برا خودش خخخ

اخر گفتم دیگه بسه سایتمو بستم گفتم باید بیام کمک بخام.

الهامات حتی تو برنامه نویسی…تو همه کارها هست

امشب یه اتفاق جالب افتاد. من تو یه گروه تلگرامی عضوم که 5 هزارتا عضو داره و هرکس در خصوص سئو یا برنامه نویسی سوالی داره مطرح میکنه و بقیه هر کس بتونه جواب میده.و معمولا کسی بی جواب نمیمونه. یکی دوبار من سوال داشتم پرسیدم و جواب گرفتم . حدود 4 روز پیش یه نفر یه سوال کاری پرسید در حوزه سئو و من جواب رو میدونستم وبهش گفتم. امروز اومد و دوباره سوال رو یه جور دیگه مطرح کرد منم جوابو گفتم. دلیل این کارم این بود که درست دو هفته پیشش این سوال ، سوال منم بود و تونسته بودم از استادم جوابشو بگیرم. برای همین احساس کردم چقدر ممکنه بنده خدا تو فشار باشه چون گاهی اوقات تو سئو وقتی ندونی یک کار رو به چه صورت انجام بدی و بعد مسیر رو اشتباه بری خدا میدونه چند ماه باید تاوان پس بدی. خلاصه من جواب سوال بنده خدا رو دادم و بعد دیدم یه پیام از تو پی ویم اومد که اره دیدم همون اقاهه اس و میگه میشه بی زحمت این سایت من و دوستمو چک کنیین ببینین ارزش داره روش کار کنیم یا نه؟ یه ان شکه شدم در حد 3 یا 4 ثانیه این فکر از ذهنم گذشت من؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من بگم خوبه یا نه؟ نکنه واقعا فکر کرده من استادم.

و باز با خودم گفتم محبوبه خانم این یه نشونه اس تحویلش بگیر که از سمت ربه. اون موقع دستم خیلی بند بود گفتم چشم بررسی میکنم بهتون اطلاع میدم.

حالا کی این حرف رو زد؟ کسیکه دقیقا 3 هفته پیش به قول استاد اونقد تو کارش گیر افتاده بود که اشکش در اومده بود یعنی من. چون اون لحظه که میبینی 8 ماهه داری کار میکنی و یه راهو اشتباه میرفتی نمیدونی چه حس بدیه کسیکه یک روز تمام دلم نمیخاست با کسی حرف بزنم و فقط این نجوا میومد تو ذهنم که چرا من مطالب رو نمیگیرم چرا دیر میگیرم نکنه مشکل مغزی دارم نکنه فراموش کاری دارم و هزارررتا نکنه دیگه. از اونورم باز جلوش وایستادم میگفتم نه بهش فکر نکن بلد نبودی عیب نداره یاد میگیری مگه خیاطی رو از اول خوب یاد گرفتی باز میگفت همونجا هم 10 تا پارچه رو گند زدی باز روحم میگفت اگه یاد نمیگرفتی چه جوری اون ایده دوخت لباس مجلسی با 8 متر پارچه اومد توذهنت. خلاصه اینا رو گفتم که بگم من همون ادم بی دست و پای 4 هفته پیش بودم که گاهی حالم از خنگی خودم به هم میخورد ولی تحویلش نگرفتم و امروز یکی از من یه سوالی پرسید که من دقیقا همون سوال رو دو هفته پیش از یه استاد سئو پرسیده بودم و این یعنی اینکه من الان برا این بنده خدا حکم استاد رو داشتم. و این یعنی اینکه خدا داره بهم میگه به همین راحتیه خودتو اذیت نکن. تو میتونی استاد سئو بشی.

و همین طور هفته پیش هم یه نفر دیگه ازم یه مشاوره کوچولو گرفت. و امروز بعد از این اتفاق یه فایلی از کاپیتان بهنام دیدم(کاپیتان بهنام یکی از بزرگترین خلبانهای امریکاست. ایرانیه. حدود 63 سال سن داره و موفق ترین خلبان ایرانی تو امریکاست طوریکه به قول خودش یونایتد بهش گفته تو سفرهاتو هر جور که دوست داری و به هر نقطه از دنیا که دوست داری میتونی انتخاب کنی یعنی توانتخاب میکنی که چه سفری و کی بری. که البته میگفت امریکا این امتیاز رو به خلبانانیکه کارنامه خوبی داشته باشن و اینکه بیشتر از30 یا 20 سال خدمت کرده باشن ارائه میده. و ناگفته نماند ایشون یک هواپیمای مسافربری رو با چند صد نفر مسافر تو یه پرواز از سقوط نجات دادن.) تو اون فایل گفت اگر کسی بهت گفت تو اینکارو نمیتونی انجام بدی یا تو اینکار خوب نیستی بگو اره الان نمیتونم ولی بعد خیلی بهترم.

و من امشب دیدن این فایل و قصه ی اقا ابراهیم رو که شنیدم هیچ وقت باورم نمیشد سایت استاد سایت به این بزرگی رو کسی پشتیبانی کنه که چیزی از ورد پرس بلد نبوده.

استاد عزیزم اقا ابراهیم گل شما امشب به من یاد دادین که همون طور که تونستم سایتمو از محو بودن در صفحه گوگل بیارم به رتبه 10 حداقل در مشهد پس میتونم جواب خیلی از سوالای ذهنمم به دست بیارم بدون اینکه محتاج یک جواب از سمت استاد سئوم باشم. چون توپاسخ دادن به سوالاتم خیلی تعلل میکنه و این باعث میشه یکم نا امید بشم.

سوالاتیکه قطعا جوابش خیلی راحته و چون من قبلن دوره سئو رو گذروندم پس حتما به جوابشون میرسم.

و اتفاق دیگه ای که افتاد این اعتماد به نفسم بیشتر شد که میتونم کم کم بعد عید یه پروژه سئو بردارم و درامدم رو سه برابر کنم. به قول استاد اون چیزی رو که میتونی تجسم کنی پس

صدددددد در صددددددد اتفاق میفته.

و من چند وقته به راحتی اینو تجسم میکنم که اولا مشتریهای سایتم بیشتر شده. دوما به راحتی پروژه سئو گرفتم و اصلا سختم نیست و ترسهام ریخته و به راحتی کار رو قورت میدم.

ممنونم از همه دوستان از استاد عزیزم اقا ابراهیم عزیز که هر موقع هر جا سوالی دارم و میام داخل سایت دست پر میرم بیرون.

در پناه الله شاد و موفق باشید.