پشت صحنه سایت استاد عباس منش | قسمت 5 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

به نام خدا

چند وقت پیش من از کاری که انجام میدادم اومدم بیرون (کار آموزی در ساختمان)که خیلی بهم فشار نیومد و تصمیم گرفتم نقشه کشی رو ادامه بدم و توش بهتر بشم که حالمم خیلی بهتر شد و تو خونه کارایی که دوست دارم رو انجام میدم همون نقشه کشی و طراحی و این چند وقت هر موقع نقاشی یا نقشه کشی میکردم فایل های عزت نفسمو تو گوشم میزاشتم حتی اگه حواثم از فایل ها پرت میشد باز ادامه میدادم و همیشه سعی میکنم یکی از قسمت هارو گوش بدم و بنویسم و زبان هم کار میکنم تو خونه به خاطر این که دوست دارم مهاجرت کنم .از اون روزی که شروع کردم به این کار من پول برای ی کلاسی کم داشتم پول ریخته شد به حسابم که همون مهندسی که براش کار میکردم ریخت که سه برابر مقداری بود که توفکرم بود. حالا رقم اونقدر زیاد نیست اما بیشتر از پولیه که برای کلاسم میخواستم.چند وقت پیش دوستمون دیدم که تعجب کردم از طرز برخوردش تعجب کردم .ی کلاسی تو دانشگاه دارم که اصلا سر کلاسش نرفتم و تمرین هم نبردم اما با این حال اون استاد به من مهلت جبران داد و من میتونم اون درسو جبران کنم.همیشه وقتی میخواستم به دانشگاه برم مزخرف ترین ماشینی که تو خونمون بود را به من میدادن اما امروز با اون ماشین خوبه رفتم دانشگاه . قبلا در ماه شاید یک روز از قد خودم راضی بودم اما الان تو ماه یک روز از قدم ناراضی هستم و سعی میکنم که ذهنمو کنترل کنم و خودمو به احساس خوب می‌رسونم . البته که خیلی جاها هنوز ضعیف عمل میکنم .این چند روز عمل گرا تر شدم و ی پیشنهادی که برای استاد عزیزم دارم اینه که شما فایل هایی رو در اینستا میگذارید که تو سایت نیست شاید بشه ی صفحه تو سایت درست کرد که مثل پیجتون باشه و تو سایت اون فایل هارو بگزارید تو اون صفحه .

ممنون که کامنت من رو خوندید تشکر میکنم از استاد عزیز و خانم شایسته و همه‌ی دوستان گلم.