https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-06 08:42:112024-11-08 04:53:08مفهوم عملی ایمان به غیب
424نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و هزاران درووود به استادان جان و دل دو دلبر زیبایم دریک قاب دیدنتون لبخند روی لبم میاره با اون استیکر خنده ی خوشگل لباسهاتون
خدارو شکر بابت وجود ارزنده تون بابت تک تک واژه هایی که از زبان شما به قلب من میشینه
دو روزه فایل جدید اومده رو سایت ولی من آماده ی دیدن نبودم هردفعه سعی کردم برام باز نشد در این موارد من زیاد کلید نمیکنم و میزارم به وقتش و امروز صبح در نهایت سکوت و آرامش این فایل و دیدم مریم جون گفتن که این یه جور معرفی دوره هست اما من فکر میکنم این یک جلسه ی کامل بود و چند تمرین فوق العاده مثل نوشتن 107خواسته و آرزو مثل درست کردن draem bord
من قبلاً هم یه لیست بلند بالا از آرزو هام نوشتم حدود 4سال پیش و همین چندماه پیش لابه لای دفترهام دیدمش و خودکار و برداشتم و شروع کردم به تیک زدن اونایی که اجابت شده بود و دهنم از تعجب باز مونده بود چه خواسته هایی چه کوچیک چه بزرگ انصافا اصلا فکرشو نمیکردم اینقدر باحال باشه چندتاشو همینجا مینویسم که دوباره اون احساس عالی برام تداعی بشه
خرید سرویس خواب واسه خودم و بچه هام
خونه ی سه خوابه ی پرنور با صدای پرنده ها
شغل عالی و درآمد عالی برای همسرم با کمترین کار فیزیکی
سفر کربلا برای مادرم
خرید طلا
داشتن یه عالمه گلدون های زیبا
رابطه ی عالی با همسرم
مسافرت رفتن هرساله به زیباترین جاهای کشورم که تا حالا ندیدم
تناسب اندام و برنامه ی روتین ورزشی م
داشتن یه میکسر حرفه ای
اینا واقعا به راحتی وبه زیباترین شکل ممکن برام اتفاق افتاده و باورم خیلی قوی تر شده که میشه امروز که دریم برد استاد و دیدم خیلی لذت بردم البته منم یه دریم برد دارم ولی فقط خونه و ماشین مورد علاقه م داخلش هست امروز میرم کاملش میکنم و با ایمان با ایمان به غیب و یاری خدا و دوری از نجوای شیطان و باورهای محدود کننده بقیه ی درخواست هامم با احساس لیاقت بهش اضافه میکنم و هرروز با حال و احساس عالی تماشا میکنم و تجسم میکنم وقتی واسه استاد عملی شده واسه منم میشه ……
من خودم واقعا هنوزم که هنوزه تو درخواست کردن حتی از همسرم هم احساس لیاقت نمیکنم و درخواست هامو اغلب عنوان نمیکنم و این پاشنه آشیل منه که خیلی نیاز به تمرین داره ولی یه وقتایی که خیلی خوب رو خودم کار میکنم و درخواست هامو با ایمان به خدا میگم و یا حتی از همسرم درخواست میکنم با اینکه گاهی درخواست خیلی بزرگی هم بوده ولی به راحتی عملی میشه و من سورپرایز میشم ولی ذهن منطقی مدام درحال اثبات نشدن ها ست و برا خودش همینطور یک بند نه میاره
که میشه با تمرین و تکرار و یادآوری نتیجه های قبلی حسابی جلوش واستاد و به آرزوهارسید
آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
————————————————————————————
سلام به همه عزیزان
سلام به همه کسانی که به دنبال حقیقت وجودی خوداند
سلام به همه کسانی که در این سایت به دنبال نور خدا هستند
کسانی که از با دست کشیدن از شهوات و پلیدی های نگاه ذهنی و شرطی شده به دنبال خواسته های زلال و پاک قلبشون هستند
کسانی که هدفشون زایل کردن شح نفس ، کبر ، فقر ، حسادت، شهوت و … و کسب نقطه مقابل اونهاست که نگاه قلبی و توحیدی به عالمه… نگاهی که تفاوت ایجاد میکنه بین انسان به عنوان خلیفه خداوند با دیگر موجودات…
کسانی که ذهنشون ابزارشونه نه ربشون…
و اما دوره ارزشمنده آفرینش.. سال 97 بود، دقیقا یکسال قبل از اینکه دوره آفرینش روی سایت استاد قرار بگیره. و من این دوره رو از کانال دیگری تهیه کرده بودم و بعد از قرار گیری روی سایت حذفش کردم.. اما نتایجش توی سه ماه درستی قوانین رو بارها به من ثابت کرد..
توی سه ماه هم به شغل مناسب رسیدم و هم مشکلاتم در روابط حل شد.. مشکلی که بارها باعث تغییر شغلم شده بود.. اینقدر اون روزها روی این دوره متمرکز کار میکردم که حتی توی فوتبال و پینگ پنگ هم اصولشو پیاده میکردم و نتیجه میگرفتم.. و از به لحاظ اعتماد به نفس و شخصیت زمین تا آسمون تغییر کردم..
سه ماه بیکاری که همه میگفتن برو پیش فلانی واست کار جور کنه، فلانی اطلاعاتیه، فلانی اینکارس.. فلانی وزیر دادگستریه و من توی قلبم میگفتم خدا همه کارس.. با اینکه تا قبل از اون همه رو صاحب قدرت میدونستم جز خدا..
و ماه رمضان شبها تا ساعت ها مینشتم وسوره آل عمران رو میخوندم و علت شکست مسلمانان در جنگ احد.. همون سوره ای که استاد هم بارها ازش یاد کردن…
اما انسان فراموش کاره.. انسان نسیان داره.. و ذهن مدام نجوا میکنه.. و امان از عجله.. به خودم یادآور میشم و بارها در گوش خودم نتایج رو زمزمه خواهم کرد.. تا فراموش نکنم که مسیر درست چیه.. که دنبال حواشی نرم.. که فقط باید روی ذهنم کار کنم.. و نتایج به طور طبیعی اتفاق خواهد افتاد و قدم ها گفته خواهد شد کما اینکه بارها اینو دیدم و تجربه کردم..
و اینقدر رشد کردم که خونه ای رو معامله کردم که در گرو دادگستری بودو زیر قیمت بازار و اونم با هدایت خداوند بهش رسیدم..خونه ای که حتی تا روز معامله همسرم داخلشو ندیده بود.. و ذهنم به شدت میترسید اما قلبم با قدرت منو به انجامش تشویق میکرد..که به طرف فرصت بدیم بارشو از بندر آزاد کنه و سند از گرو خارج بشه و دوهفته بهش فرصت دادیم.. و دقیقا روز آخر تعهد طرف معامله انجام شد بدون هیچ پشتوانه ای..آره من هم بوده زمانی که کارای بزرگ کردم و کار رو به خدا سپردم.. اون هم در این اسکیل.. در حالی که حتی اجاره نوشتن های خونه های قبلیم با حضور پدرم انجام میشد و من از معامله خونه هیچی نمیدونستم.. خدایی که بهم گفت بدون این که به پدرت بگی این معامله رو انجام بده اونم با این حد از ریسک..به خودم تبریک میگم.. ناامید نمیشم. ادامه میدم.. خونه ای که مثل درخت میوه محصولاتش رو داره هر سال میده!! خونه ای که چالشهای مارو داره حل میکنه.. خونه ای که جایی قرار داشت که مدرسه دخترمون پنج دقیقه باهاش فاصله داشت و ما نمیدونستیم بهترین مدرسه منطقه اونجاست.. و دخترم در شیفت بعد از ظهرش ثبت نام کرد درحالی که هیچ ایده ای نداشتیم که چطوری دخترمونو ببریم مدرسه درحالی که همسرم باردار بود و فرزند دومم هم 2 سالش بود.. و خداوند تمام مسائلمون رو حل کرد و خودش گواهه که برای حتی یه دونه از اون مسائل راه حل نداشتیم.. از جور شدن پول خونه.. از فروخته شدن خونه قبلی به شکل معجزه آسا با قیمتی بالاتر از خونه های آماده در حالی که خونه ما حتی کفش درست نشده بود و هیچی نداشت..و خداوند تمام این کارها رو برامون انجام داد.. از فروش خونه قبلی در بهترین زمانی که قیمتش به شدت بالا رفت و بعد از اون به شدت پایین اومد.. درست زمانی که ما فروختیمش و همه اینها هدایت خدا بود..
بخاطر اینکه روی خودمون کار میکردیم.. بخاطر اینکه بحث تغییر باورها رو جدی گرفته بودیم … به خاطر اینکه ایمان به غیب داشتیم، اونم به اندازه ظرف خودمون. و باید این مسیر توحیدی رو ادامه داد..
مدتی به خاطر شرایط خاص حاکم بر کشور توی در و دیوار بودم و نتیجش شد اتفاقات ناخواسته ای که همش توی گوشم فریاد میزد.. فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ .. کجا میروید؟!!
و من دوباره متعهد میشم.. به طی کردن این مسیر توحیدی.. و تکرار دوباره اتفاقات زیبا و نوشتنشون در این سایت توحیدی.. برای اینکه چراغی بشه روشنی بخش برای خودم و هر کس که در مدارش باشه.. که راه همینه.. که ادامه بدم.. سست نشم.. فارغ از اینکه در دنیا چی میگذره.. و من تمرکز صد در صدی میزارم روی خودم.. ان شاالله..
استاد درین بورد شما خیلی باحال بود با اون آهنگ زیبا
استاد میدونی اگر تا الان توی این شرایط هستم و راضی نیستم تماما بخاطر اعمال خودم بوده
اما استاد خدا هم میدونه که من توی خانواده ایی بزرگ شدم که همش بهم باور اشتباه دادن توی تمامی زمینه ها و این باور ها باعث عملکرد نادرست و در نتیجه نتایج نادلخواه شده
خدا هم میدونه که همه این ها علت داره و الان داره هدایت میکنه من رو و میگع آروم آروم قدم بردار
چقد این فایل دوست داشتم و چقد ب موقع بود برای من دقیقن در بهترین زمان من این فایل گوش دادم
چقد نیاز داشتم ب این فایل تو این روزها
خدایا ازت سپاسگزارم خدایا شکرت بابت این سایت این فایل ها و دوستان عزیزی ک تو این سایت دارم
خدایا شکرررررررررررررررت
خانم شایسته عزیزم ممنون از شما
وقتی درین بورد دیدم منم یادم افتاد همین سال 99 چه خواسته های بزرگی داشتم که الان بهشون رسیدم
من یه دختر 17 ساله دارم و یه پسر 7 ساله
یادم دخترم 5 سالش بود من خیلی دوس داشتم یه فرزند دیگه هم داشته باشم
ولی نمیشد دکتر ک رفتم بهم گفت خودت سالم هستی
همسرت باید آزمایش بده ببینیم شاید مشکل از همسرت باشه
رفتیم ازمایش دادیم و دکتر گفت همسرت باید عمل شه تا عمل نشه بچه دار نمیشید
ب همسرم زنگ زدم گفتم جواب ازمایشات اینو میگن
و دکتر گفته تو باید وقت بگیری و کاراشو انجام بدی
و عمل کنی
تاریخ اون روز آذر ماه 95 بود و دکتر برای اسفند میتونست ب همسرم وقت بده میگفت اگه 18 اسفند نیای تاریخش می افته برای سال بد
تلفنی تو خیابان بودم ب همسرن گفتم چکار کنیم
گفت من راضی نیستم اسفندم بهم مرخصی نمیدن
باید بمون سال اینده وقتی گوشی قط کردم تمام ازمایشات تو دستم بود و حالم خیلی عجیب بود
بالای پل رسالت بودم کرمان شمالی همین ک رسیدم پل دیگه نتونستم خودما نگه دارم گریه هام امان نمیدادن برام مهم نبود کی میبینه با صدای بلند گفتم خدایا من ب هیچی نگاه نمیکنم من از خودت میخوام
تا صاحب همه چی هستی اگه قرار من صاحب فرزند بشم بهم امید بده اگه هم قرار نشم یه کاری کن برای همیشه از ذهنم پاک شه تمام ازمایشات پاره کردم
گفتم فقط خودت یهو همون لحظه دلم گفت برو دکتر خودت رفتم همیشه مطب خانم دکتر شلوغ بود ولی اون روز من بدون نوبت رفتم بهم وقت داد ب بد چند نفر رفتم داخل دکترم گفت چی شد براش توضیح دادم
گفت خب باید عمل شه دیگه گفتم همسرم راضی نمیشه گفت خب تو هم بچه دار نمیشی
وقتی خدا فظی کردم از مطب اومدم بیرون منشی صدام زد گفت دکتر کارت داره برگشتم گفت راستی اصلان تو این چند سالی ک میای من این دارو را بهت دادم گفتم نه نوشت گفت یه ماه دیکه بیا
من رفتم دارو را گرفتم اومدم خونه قرار بود از فردا صب دارو ها را بخورم
خسته بودم خوابیدم تو خواب دیدم یه شخصی بهم گفت تو صاحب یه فرزند میشی اونم پسره اون ب سلامت بدنیا میاد و حتی اسم پسرمو بهم گفت
و گفت یه بارداری خیلی راحتی داری تو یه سفر میری برگردی باردار میشی
و همسرم چند روز بد اومد گفت دوست داری بریم کربلا گفتم اره رفتم برگشتم وبد دوماه دوستم تماس گرفت گفت دیب خواب دیدم تو تماس گرفتی میگی باردار هستی گفتم نه بابا خبری نیست گفت هست
برو ی ازمایش بده رفتم چکاپ و دیدم بار دار هستم
این یکی از بزرگترین خواسته های من بود تو ذهنم.ک فرزند دوم داشتته باشم والن خدا را شکر دارمش کلاس اول میره امسال
نمی دونم چرا ولی بی اختیار این قطعه تو ذهنم تداعی شد و اینقدر حرفای شما به دلم نشست و اون فیلم رویاها رو که دیدم و بعد به تحقق رسیدنشون چقدر دوس داشتم و اشک شوق تو چشمام آورد ، حتی با رسیدن شما به رویاهایتان، انگار خودم حس کردم که برو دنبال رویاهات و بهشون برس و ببین چقدر قشنگه اینطور زندگی کردن و چقدر خدا دوستمون داره که بهترشو میده خیلی بیشتر و بهتر از چیزی که زمانی رویامون بوده ، چقدر خدا دوس داشتنی و نزدیکه به ما و انگار خدا بیشتر از ما ذوق داره به رویاهایمان برسیم ، برای من چند روزه که با نشانه ها برام تکرار میشه عشق خدا به بنده هاش و در واقع همون گمشده من که سالهاست می گردم و تازه فهمیدم که نزدیکه به من و چقدر گمراه بودم و نمی دیدم ، از 8/18 که دارم اینجا ثبت میکنم فقط دنبال رویاهام میرم بدون ترس و تنبلی و نگرانی چون خدایی دارم که قول رسیدن و اجابت بهم داده و چقدر خوشحال میشه از شادی بنده هاش ، عاشقی که از روح خودش در وجود ما دمیده و انسان رو خلیفه بر روی زمین قرار داده و چقدر دوستمون داره و خدا برای بنده ش کافیه …
اومدم تسلیم باشم و تو برام هرچی که به صلاحمه رو انتخاب کنی
تو سریع الاجابی تو وهابی بخشنده ای به اونچه که در سینه منه اگاهی
پس بهترین کس واسه ی حل مساله ام فقط خودتی
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم
خدایا من از تو رابطه عاشقانه عالی میخوام
من لایق اینم که بهترین رابطه رو با عشق کامل و بدون وابستگی با یک نفر تجربه کنم و کاملا اغنا بشم ازش
لایقم که رابطم در اوج ارامش باشه و هر چالشی در اون با حرف زدن و صحبت منطقی به راحتی حل بشه و هردومون ازش بهترین درس رو بگیریم
لایقم همسری داشته باشم که از خانواده عباسمنش باشه و توحید سرلوحه زندگیش باشه و در هر موقعیتی از شرک دوری کنه
لایقم همسرم همیشه برام زیبا و دلربا باشه و هرموقع بهش نگاه کنم بیاد زیبایی تو بیفتم
دوست دارم رفتار و برخوردش از ظاهرش هم زیباتر باشه و هر لحظه بیشتر عاشقش بشم و تو رو بخاطر داشتن چنین نعمتی شکر کنم
دوست دارم همسرم صبور و اروم و با طمانینه باشه
دوست دارم موهای پرپشت و لطیف و لخت داشته باشه
دوست دارم چشم های زیبا و گیرا و جذابی داشته باشه
دوست دارم اهنگ صداش برام جذاب باشه و دوست داشته باشم مدام به صداش گوش کنم و ارومم کنه صدای زیباش
دوست دارم اندام فوق العاده زیبا و ورزشی داشته باشه و از نظر سلامتی هم عالی باشه
دوست دارم همیشه با نهایت احترام و محبت با من برخورد کنه و حفظ ارزش های زندگیمون براش از هرچیزی مهمتر باشه
دوست دارم عاشق عمل به قوانین تو باشیم و روزانه ساعت ها باهم از قوانین جهان و نتیجه هایی که گرفتیم صحبت کنیم و لذت ببریم و این بهترین علاقه مندیمون باشه
دوست دارم عاشق سفر باشه و هردومون مدام دنبال زیبایی ها باشیم و شکرگزاری کنیم و به مکان های زیباتر هدایت بشیم
دوست دارم بهترین و سالم ترین دوست ها رو داشته باشیم و تفریحاتی رو فقط انجام بدیم که حالمون رو بهتر میکنه و مارو به تو نزدیک تر
دوست دارم دست پختش بی نظیر باشه، تمیز و مرتب باشه، باسلیقه و هنرمند باشه و هنری داشته باشه که ازش کسب درامد کنه
دوست دارم کاملا مستقل و رها باشه و هر کار و نیازی که داشته باشه خودش بتونه به تنهایی اون رو انجام بده و از من هیچ توقعی نداشته باشه
دوست دارم هرموقع لازم بود روی کارم تمرکز کنم یا سفری داشته باشم براحتی تصمیمم رو قبول کنه و حتا بابتش منو تحسین هم بکنه
دوست دارم خانواده همسرم توحیدی و ثروتمند و با فرهنگ و با ادب و با محبت و شوخ طبع باشن و من رو مثل پسر خودشون دوست داشته باشن و من عاشق معاشرت باهاشون باشم
دوست دارم همسرم هم ادم خوش ذوق و شوخ طبعی باشه و من هم بتونم همیشه اون رو بخندونم و همیشه از شادی همدیگه انرژی بگیریم
دوست دارم مادر خوبی برای فرزندانم باشه و به بهترین و توحیدی ترین شیوه اون هارو تربیت کنه و بار بیاره
دوست دارم باهاش سطح بالایی رو از رفاه در زندگی رو تجربه کنم
خونه 120 متری در منطقه خلوت و تمیز و شیک، درامد 500+ میلیون، سفرهای خارجی با بهترین کیفیت و ویلا تو بهترین شهر با اب و هوای خنک و بسیار سرسبز و زیبا
دوست دارم تجربه کنیم مهاجرت رو با ازادی مالی به کشوری زیبا با ازادی کامل و هوای تمیز و معتدل و با مردمانی توحیدی و شاد
استاد عزیز همون طور که گفته بودید من قدرت رو به خدا دادم و از خدا خواستم که مهاجرت کنم به یه شهر دیگه و یک صاحب خونه خوب داشته باشم و خونم پرده داشته باشه و از همه مهمتر سه خوابه باشه
تو شهری که بجز خدا کسی رو نداشتم، به راحتی خونه پیدا کردم با وجود اینکه الان زیاد خونه نیست و بد موقع هست، و مدارس به سختی دانش آموز ثبت نام میکنند. ولی در کمال ادب و احترام تو مدرسه فوق العاده پسرم رو ثبت نام کردم به راحتی آب خوردن
خود خدا کمکم کرد از صبح تا ظهر خونه پیدا کنم با تمام مشخصاتی که میخواستم مدرسه نزدیک خونم باشه، محله آروم و ساکت با همسایگان محترم و صاحب خونه خوب و عالی و همون طور که خواسته بودم سه خواب داره
خیلی خوشحالم که تونستم خالق زندگیم باشم
خیلی حالم خوبه صبح تا شب شکر گذاری میکنم
بعد از چندین روز امروز تونستم کامنت بنویسم
انرژی اینجا خیلی مثبته
خدا رو شکر میکنم که تونستم روی خودم کار کنم و جهان به سادگی و خیلی راحت من و از اطرافیانم جدا کرد
خانم شایسته عزیز ممنون و سپاسگزارم و هر روز خدا رو شکر میکنم که با شما آشنا شدم و سعادت این رو دارم که تو این مسیر الهی با شما، استاد و دوستان عزیز هم قدم هستم.
باید بگم این اولین کامنت من در این سایت الهی است از این جهت دارم مینویسم که برای خودم رد پا گذاشته باشم راست شو بخواین من برای اولین بار به واسطه این فایل به خدا اعتماد کردم و جوابشو گرفتم معنی الهام فهمیدم معنی از خدا خواستن و جواب گرفتن رو فهمیدم نمیدونم چرا احساس میکنم دیگه هرچی بخوام قرار خدا بی چون و چرا بهم بده راستش داستان از اینجا شروع شد که ما به صورت ناگهانی به یه عروسی که از خانواده درجه یکم بودن دعوت شدیم ولی واقعا شرایط رفتن از لحاظ مالی نداشتیم حتی لباس درستی هم نمیتوانستیم تهیه کنیم حتی پول شاباش هم نداشتم شاید باورتون نشه تا مرز سکته رفتم اصلا گفتم نمی روم یه دروغی سرهم میکنم ولی بعد شنیدن این فایل و فایل های توحید عملی با خودم گفتم من این همه دارم به استاد گوش میدم پس عمل من کجاست با خودم گفتم الان وقتشه الان که شرایطم از لحاظ منطقی خرابه الان من باید به آموزه های استاد عمل کنم بچه ها من قدم اول برداشتم به خدا گفتم من میخوام مثل ملکه ها به عروسی برم اونم با عزت من با اینکه یه هزارتومان توی کارتم پول نداشتم رفتم وقت آرایشگاه گرفتم به خدا گفتم خودت پولشو جور کن و زمانی که رفتم سالن مدیر سالن از من محصولات مو خرید کرد و من هزار تومان پول نقدی به آرایشگاه ندادم پول لباسم جور شد حتی برای دخترم رفتم لباس پرنسسی که دوست داشتم خریدم و فروشنده گفت ماه دیگه پولشو برام بیار در کمال ناباوری اونم جور شد و حالا مونده بود پول رفتن به عروسی شوهرم شب گفت خانم من کلا 300تومان دارم که پول بنزین و نهایت روغن ماشین چطوری بریم و من چون حس خیلی خوبی داشتم و برای اولین بار نگران نبودم چون از استاد بارها بارها گفتم نشانه ایمان احساس خوبه من مطمئن بودم خدا پول جور میکنه همش به رضا میگفتم خدا جورش میکنه هنوز تا فردا خدا بزرگه ولی اعتراف میکنم بارها به ذهنم رسید که نه خدا تورو کمک نمیکنه ولی همش با خودم میگفتم خدا خوابش نمیبره خدا فراموش نمیکنه خدا حواسش به بنده ش هست و ما به سیصد هزار تومان راه افتادیم همش با خودم میگفتم خدا درست میکنه که ناگهان خواهرم زنگ زد و بهم توی لحظهی آخر پول قرض داد و ما به راه افتادیم البته بچه ها من از خدا خواستم و خدا به من ایده میداد ولی شاید باورتون نشه من فک میکردم اینا ایده های خودم هست و از طرف خدا نیست یه دفعه به خودم اومدم یاد حرف استاد افتادم که میگفت خدا یه بسته پول از هوا برات نمییندازه که اون موقع بود که فهمیدم معنی الهام چیه بچه ها خدا به من الهام کرد الان داره اشکم درمیاد تازه من معنی الهام فهمیدم
من به خدا گفته بودم نمیخوام منت احدی رو بکشم خودت بهم پول بده
بعد یه ایده اومد به سرم که خیلی غیرمنطقی و ترسناک بود که میتونم از پول چک شنبه از تو حساب بردارم و پنجشنبه پولشو بزارم سرجایش بچه ها حتی پنجشنبه هم بهم گفته شد ولی من ترسیدم به شوهرم گفتم و شوهرم هم مخالفت کرد من هم ازش گذشتم
دوباره از خدا خواستم دوباره بهم الهام شد به خواهرت زنگ بزن ولی من چون تازه بدهی شو دادم دوست نداشتم زنگ بزنم یعنی میگفتم نه شاید نه زشته و از این حرف ها
ولی این دفعه زنگ زدم و خواهرم جواب گوشی نداد با خودم گفتم حتما نباید زنگ میزدم دیگه از اون هم نا امید شدم
دوباره نزدیک راه افتادن ما ماشین خراب شد ولی حالم و احساسمو خوب نگه داشتم البته کار سختی بود چون هیچ شواهدی از پول نبود ولی همش میگفتم آرایشگاه جور شد لباس جور شد حالتم که خوبه پس قراره پول هم جور بشه که خواهرم لحظه آخر زنگ زد بهم و برام پول همون لحظه واریز کرد
میدونید کجا اشکم در اومد اونجا که خدا توی الهام اولش بی منت میخواست برام پول جور کنه ولی من اعتماد نکردم چون پدرم روز پنجشنبه به عنوان هدیه به کارتم دوبرابر پول عروسی واریز کرد یعنی اگه من به الهام اولش گوش داده بودم با سرافرازی بیشتر به عروسی میرفتم بچه ها از خدا بخواهید خدا از طریق قلب تون هدایت میکنه الان هم ازش یه ماشین صفر میخوام چون دیگه به ذره راه درخواست کردن بلد شدم و ایمانم بیشتر شده
اینم بگه که خیلی عالی و عزتمندانه به عروسی رفتیم همه میگفتن چقدر خوب و عالی هستم
خدایا شکرت قطعا این تضاد اومد که من اعتماد به تو رو یاد بگیرم
سلام و هزاران درووود به استادان جان و دل دو دلبر زیبایم دریک قاب دیدنتون لبخند روی لبم میاره با اون استیکر خنده ی خوشگل لباسهاتون
خدارو شکر بابت وجود ارزنده تون بابت تک تک واژه هایی که از زبان شما به قلب من میشینه
دو روزه فایل جدید اومده رو سایت ولی من آماده ی دیدن نبودم هردفعه سعی کردم برام باز نشد در این موارد من زیاد کلید نمیکنم و میزارم به وقتش و امروز صبح در نهایت سکوت و آرامش این فایل و دیدم مریم جون گفتن که این یه جور معرفی دوره هست اما من فکر میکنم این یک جلسه ی کامل بود و چند تمرین فوق العاده مثل نوشتن 107خواسته و آرزو مثل درست کردن draem bord
من قبلاً هم یه لیست بلند بالا از آرزو هام نوشتم حدود 4سال پیش و همین چندماه پیش لابه لای دفترهام دیدمش و خودکار و برداشتم و شروع کردم به تیک زدن اونایی که اجابت شده بود و دهنم از تعجب باز مونده بود چه خواسته هایی چه کوچیک چه بزرگ انصافا اصلا فکرشو نمیکردم اینقدر باحال باشه چندتاشو همینجا مینویسم که دوباره اون احساس عالی برام تداعی بشه
خرید سرویس خواب واسه خودم و بچه هام
خونه ی سه خوابه ی پرنور با صدای پرنده ها
شغل عالی و درآمد عالی برای همسرم با کمترین کار فیزیکی
سفر کربلا برای مادرم
خرید طلا
داشتن یه عالمه گلدون های زیبا
رابطه ی عالی با همسرم
مسافرت رفتن هرساله به زیباترین جاهای کشورم که تا حالا ندیدم
تناسب اندام و برنامه ی روتین ورزشی م
داشتن یه میکسر حرفه ای
اینا واقعا به راحتی وبه زیباترین شکل ممکن برام اتفاق افتاده و باورم خیلی قوی تر شده که میشه امروز که دریم برد استاد و دیدم خیلی لذت بردم البته منم یه دریم برد دارم ولی فقط خونه و ماشین مورد علاقه م داخلش هست امروز میرم کاملش میکنم و با ایمان با ایمان به غیب و یاری خدا و دوری از نجوای شیطان و باورهای محدود کننده بقیه ی درخواست هامم با احساس لیاقت بهش اضافه میکنم و هرروز با حال و احساس عالی تماشا میکنم و تجسم میکنم وقتی واسه استاد عملی شده واسه منم میشه ……
من خودم واقعا هنوزم که هنوزه تو درخواست کردن حتی از همسرم هم احساس لیاقت نمیکنم و درخواست هامو اغلب عنوان نمیکنم و این پاشنه آشیل منه که خیلی نیاز به تمرین داره ولی یه وقتایی که خیلی خوب رو خودم کار میکنم و درخواست هامو با ایمان به خدا میگم و یا حتی از همسرم درخواست میکنم با اینکه گاهی درخواست خیلی بزرگی هم بوده ولی به راحتی عملی میشه و من سورپرایز میشم ولی ذهن منطقی مدام درحال اثبات نشدن ها ست و برا خودش همینطور یک بند نه میاره
که میشه با تمرین و تکرار و یادآوری نتیجه های قبلی حسابی جلوش واستاد و به آرزوهارسید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الم
ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیْبَ ۛ فِیهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ
در این کتاب هیچ شکی نیست؛ سراسرش برای کسانی که کنترل ذهن میکنند هدایت است.
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ
آنان که به غیب ایمان دارند و نماز را بر پا می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.
————————————————————————————
سلام به همه عزیزان
سلام به همه کسانی که به دنبال حقیقت وجودی خوداند
سلام به همه کسانی که در این سایت به دنبال نور خدا هستند
کسانی که از با دست کشیدن از شهوات و پلیدی های نگاه ذهنی و شرطی شده به دنبال خواسته های زلال و پاک قلبشون هستند
کسانی که هدفشون زایل کردن شح نفس ، کبر ، فقر ، حسادت، شهوت و … و کسب نقطه مقابل اونهاست که نگاه قلبی و توحیدی به عالمه… نگاهی که تفاوت ایجاد میکنه بین انسان به عنوان خلیفه خداوند با دیگر موجودات…
کسانی که ذهنشون ابزارشونه نه ربشون…
و اما دوره ارزشمنده آفرینش.. سال 97 بود، دقیقا یکسال قبل از اینکه دوره آفرینش روی سایت استاد قرار بگیره. و من این دوره رو از کانال دیگری تهیه کرده بودم و بعد از قرار گیری روی سایت حذفش کردم.. اما نتایجش توی سه ماه درستی قوانین رو بارها به من ثابت کرد..
توی سه ماه هم به شغل مناسب رسیدم و هم مشکلاتم در روابط حل شد.. مشکلی که بارها باعث تغییر شغلم شده بود.. اینقدر اون روزها روی این دوره متمرکز کار میکردم که حتی توی فوتبال و پینگ پنگ هم اصولشو پیاده میکردم و نتیجه میگرفتم.. و از به لحاظ اعتماد به نفس و شخصیت زمین تا آسمون تغییر کردم..
سه ماه بیکاری که همه میگفتن برو پیش فلانی واست کار جور کنه، فلانی اطلاعاتیه، فلانی اینکارس.. فلانی وزیر دادگستریه و من توی قلبم میگفتم خدا همه کارس.. با اینکه تا قبل از اون همه رو صاحب قدرت میدونستم جز خدا..
و ماه رمضان شبها تا ساعت ها مینشتم وسوره آل عمران رو میخوندم و علت شکست مسلمانان در جنگ احد.. همون سوره ای که استاد هم بارها ازش یاد کردن…
اما انسان فراموش کاره.. انسان نسیان داره.. و ذهن مدام نجوا میکنه.. و امان از عجله.. به خودم یادآور میشم و بارها در گوش خودم نتایج رو زمزمه خواهم کرد.. تا فراموش نکنم که مسیر درست چیه.. که دنبال حواشی نرم.. که فقط باید روی ذهنم کار کنم.. و نتایج به طور طبیعی اتفاق خواهد افتاد و قدم ها گفته خواهد شد کما اینکه بارها اینو دیدم و تجربه کردم..
و اینقدر رشد کردم که خونه ای رو معامله کردم که در گرو دادگستری بودو زیر قیمت بازار و اونم با هدایت خداوند بهش رسیدم..خونه ای که حتی تا روز معامله همسرم داخلشو ندیده بود.. و ذهنم به شدت میترسید اما قلبم با قدرت منو به انجامش تشویق میکرد..که به طرف فرصت بدیم بارشو از بندر آزاد کنه و سند از گرو خارج بشه و دوهفته بهش فرصت دادیم.. و دقیقا روز آخر تعهد طرف معامله انجام شد بدون هیچ پشتوانه ای..آره من هم بوده زمانی که کارای بزرگ کردم و کار رو به خدا سپردم.. اون هم در این اسکیل.. در حالی که حتی اجاره نوشتن های خونه های قبلیم با حضور پدرم انجام میشد و من از معامله خونه هیچی نمیدونستم.. خدایی که بهم گفت بدون این که به پدرت بگی این معامله رو انجام بده اونم با این حد از ریسک..به خودم تبریک میگم.. ناامید نمیشم. ادامه میدم.. خونه ای که مثل درخت میوه محصولاتش رو داره هر سال میده!! خونه ای که چالشهای مارو داره حل میکنه.. خونه ای که جایی قرار داشت که مدرسه دخترمون پنج دقیقه باهاش فاصله داشت و ما نمیدونستیم بهترین مدرسه منطقه اونجاست.. و دخترم در شیفت بعد از ظهرش ثبت نام کرد درحالی که هیچ ایده ای نداشتیم که چطوری دخترمونو ببریم مدرسه درحالی که همسرم باردار بود و فرزند دومم هم 2 سالش بود.. و خداوند تمام مسائلمون رو حل کرد و خودش گواهه که برای حتی یه دونه از اون مسائل راه حل نداشتیم.. از جور شدن پول خونه.. از فروخته شدن خونه قبلی به شکل معجزه آسا با قیمتی بالاتر از خونه های آماده در حالی که خونه ما حتی کفش درست نشده بود و هیچی نداشت..و خداوند تمام این کارها رو برامون انجام داد.. از فروش خونه قبلی در بهترین زمانی که قیمتش به شدت بالا رفت و بعد از اون به شدت پایین اومد.. درست زمانی که ما فروختیمش و همه اینها هدایت خدا بود..
بخاطر اینکه روی خودمون کار میکردیم.. بخاطر اینکه بحث تغییر باورها رو جدی گرفته بودیم … به خاطر اینکه ایمان به غیب داشتیم، اونم به اندازه ظرف خودمون. و باید این مسیر توحیدی رو ادامه داد..
مدتی به خاطر شرایط خاص حاکم بر کشور توی در و دیوار بودم و نتیجش شد اتفاقات ناخواسته ای که همش توی گوشم فریاد میزد.. فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ .. کجا میروید؟!!
و من دوباره متعهد میشم.. به طی کردن این مسیر توحیدی.. و تکرار دوباره اتفاقات زیبا و نوشتنشون در این سایت توحیدی.. برای اینکه چراغی بشه روشنی بخش برای خودم و هر کس که در مدارش باشه.. که راه همینه.. که ادامه بدم.. سست نشم.. فارغ از اینکه در دنیا چی میگذره.. و من تمرکز صد در صدی میزارم روی خودم.. ان شاالله..
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ﴿53﴾
به نام خدا
سلام و عرض ادب خدمت همگی
استاد درین بورد شما خیلی باحال بود با اون آهنگ زیبا
استاد میدونی اگر تا الان توی این شرایط هستم و راضی نیستم تماما بخاطر اعمال خودم بوده
اما استاد خدا هم میدونه که من توی خانواده ایی بزرگ شدم که همش بهم باور اشتباه دادن توی تمامی زمینه ها و این باور ها باعث عملکرد نادرست و در نتیجه نتایج نادلخواه شده
خدا هم میدونه که همه این ها علت داره و الان داره هدایت میکنه من رو و میگع آروم آروم قدم بردار
استاد سپاس گزارم ازت
سلام استاد عزیزم
چقد این فایل دوست داشتم و چقد ب موقع بود برای من دقیقن در بهترین زمان من این فایل گوش دادم
چقد نیاز داشتم ب این فایل تو این روزها
خدایا ازت سپاسگزارم خدایا شکرت بابت این سایت این فایل ها و دوستان عزیزی ک تو این سایت دارم
خدایا شکرررررررررررررررت
خانم شایسته عزیزم ممنون از شما
وقتی درین بورد دیدم منم یادم افتاد همین سال 99 چه خواسته های بزرگی داشتم که الان بهشون رسیدم
من یه دختر 17 ساله دارم و یه پسر 7 ساله
یادم دخترم 5 سالش بود من خیلی دوس داشتم یه فرزند دیگه هم داشته باشم
ولی نمیشد دکتر ک رفتم بهم گفت خودت سالم هستی
همسرت باید آزمایش بده ببینیم شاید مشکل از همسرت باشه
رفتیم ازمایش دادیم و دکتر گفت همسرت باید عمل شه تا عمل نشه بچه دار نمیشید
ب همسرم زنگ زدم گفتم جواب ازمایشات اینو میگن
و دکتر گفته تو باید وقت بگیری و کاراشو انجام بدی
و عمل کنی
تاریخ اون روز آذر ماه 95 بود و دکتر برای اسفند میتونست ب همسرم وقت بده میگفت اگه 18 اسفند نیای تاریخش می افته برای سال بد
تلفنی تو خیابان بودم ب همسرن گفتم چکار کنیم
گفت من راضی نیستم اسفندم بهم مرخصی نمیدن
باید بمون سال اینده وقتی گوشی قط کردم تمام ازمایشات تو دستم بود و حالم خیلی عجیب بود
بالای پل رسالت بودم کرمان شمالی همین ک رسیدم پل دیگه نتونستم خودما نگه دارم گریه هام امان نمیدادن برام مهم نبود کی میبینه با صدای بلند گفتم خدایا من ب هیچی نگاه نمیکنم من از خودت میخوام
تا صاحب همه چی هستی اگه قرار من صاحب فرزند بشم بهم امید بده اگه هم قرار نشم یه کاری کن برای همیشه از ذهنم پاک شه تمام ازمایشات پاره کردم
گفتم فقط خودت یهو همون لحظه دلم گفت برو دکتر خودت رفتم همیشه مطب خانم دکتر شلوغ بود ولی اون روز من بدون نوبت رفتم بهم وقت داد ب بد چند نفر رفتم داخل دکترم گفت چی شد براش توضیح دادم
گفت خب باید عمل شه دیگه گفتم همسرم راضی نمیشه گفت خب تو هم بچه دار نمیشی
وقتی خدا فظی کردم از مطب اومدم بیرون منشی صدام زد گفت دکتر کارت داره برگشتم گفت راستی اصلان تو این چند سالی ک میای من این دارو را بهت دادم گفتم نه نوشت گفت یه ماه دیکه بیا
من رفتم دارو را گرفتم اومدم خونه قرار بود از فردا صب دارو ها را بخورم
خسته بودم خوابیدم تو خواب دیدم یه شخصی بهم گفت تو صاحب یه فرزند میشی اونم پسره اون ب سلامت بدنیا میاد و حتی اسم پسرمو بهم گفت
و گفت یه بارداری خیلی راحتی داری تو یه سفر میری برگردی باردار میشی
و همسرم چند روز بد اومد گفت دوست داری بریم کربلا گفتم اره رفتم برگشتم وبد دوماه دوستم تماس گرفت گفت دیب خواب دیدم تو تماس گرفتی میگی باردار هستی گفتم نه بابا خبری نیست گفت هست
برو ی ازمایش بده رفتم چکاپ و دیدم بار دار هستم
این یکی از بزرگترین خواسته های من بود تو ذهنم.ک فرزند دوم داشتته باشم والن خدا را شکر دارمش کلاس اول میره امسال
الن خواسته های دیگه برام زیاد بزرگ نیست
میگم خدا وقتی اون سال بهم فرزند داد الانم ب راحتی
میتونم از خدا خواسته های دیگه هم داشته باشم
ولی با تکامل همه چی درست میشه
و من در زمان مناسب ب تمام خواسته هام میرسم
ممنون استاد جان این فایل منو زنده
به نام عشق می خوانم ترا چون دوستت دارم
و تقدیم تو باد این لحظه ها چون دوستت دارم
نمی خواهم خیالت را به وهم شعر بنشانم
ترا بالاتر از این حرف ها چون دوستت دارم …
نمی دونم چرا ولی بی اختیار این قطعه تو ذهنم تداعی شد و اینقدر حرفای شما به دلم نشست و اون فیلم رویاها رو که دیدم و بعد به تحقق رسیدنشون چقدر دوس داشتم و اشک شوق تو چشمام آورد ، حتی با رسیدن شما به رویاهایتان، انگار خودم حس کردم که برو دنبال رویاهات و بهشون برس و ببین چقدر قشنگه اینطور زندگی کردن و چقدر خدا دوستمون داره که بهترشو میده خیلی بیشتر و بهتر از چیزی که زمانی رویامون بوده ، چقدر خدا دوس داشتنی و نزدیکه به ما و انگار خدا بیشتر از ما ذوق داره به رویاهایمان برسیم ، برای من چند روزه که با نشانه ها برام تکرار میشه عشق خدا به بنده هاش و در واقع همون گمشده من که سالهاست می گردم و تازه فهمیدم که نزدیکه به من و چقدر گمراه بودم و نمی دیدم ، از 8/18 که دارم اینجا ثبت میکنم فقط دنبال رویاهام میرم بدون ترس و تنبلی و نگرانی چون خدایی دارم که قول رسیدن و اجابت بهم داده و چقدر خوشحال میشه از شادی بنده هاش ، عاشقی که از روح خودش در وجود ما دمیده و انسان رو خلیفه بر روی زمین قرار داده و چقدر دوستمون داره و خدا برای بنده ش کافیه …
خیلی دوستون دارم و بخدا می سپارمتون
سلام خداجونم
اومدم به درگاهت که فقط از خودت کمک بخوام
اومدم تسلیم باشم و تو برام هرچی که به صلاحمه رو انتخاب کنی
تو سریع الاجابی تو وهابی بخشنده ای به اونچه که در سینه منه اگاهی
پس بهترین کس واسه ی حل مساله ام فقط خودتی
ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم
خدایا من از تو رابطه عاشقانه عالی میخوام
من لایق اینم که بهترین رابطه رو با عشق کامل و بدون وابستگی با یک نفر تجربه کنم و کاملا اغنا بشم ازش
لایقم که رابطم در اوج ارامش باشه و هر چالشی در اون با حرف زدن و صحبت منطقی به راحتی حل بشه و هردومون ازش بهترین درس رو بگیریم
لایقم همسری داشته باشم که از خانواده عباسمنش باشه و توحید سرلوحه زندگیش باشه و در هر موقعیتی از شرک دوری کنه
لایقم همسرم همیشه برام زیبا و دلربا باشه و هرموقع بهش نگاه کنم بیاد زیبایی تو بیفتم
دوست دارم رفتار و برخوردش از ظاهرش هم زیباتر باشه و هر لحظه بیشتر عاشقش بشم و تو رو بخاطر داشتن چنین نعمتی شکر کنم
دوست دارم همسرم صبور و اروم و با طمانینه باشه
دوست دارم موهای پرپشت و لطیف و لخت داشته باشه
دوست دارم چشم های زیبا و گیرا و جذابی داشته باشه
دوست دارم اهنگ صداش برام جذاب باشه و دوست داشته باشم مدام به صداش گوش کنم و ارومم کنه صدای زیباش
دوست دارم اندام فوق العاده زیبا و ورزشی داشته باشه و از نظر سلامتی هم عالی باشه
دوست دارم همیشه با نهایت احترام و محبت با من برخورد کنه و حفظ ارزش های زندگیمون براش از هرچیزی مهمتر باشه
دوست دارم عاشق عمل به قوانین تو باشیم و روزانه ساعت ها باهم از قوانین جهان و نتیجه هایی که گرفتیم صحبت کنیم و لذت ببریم و این بهترین علاقه مندیمون باشه
دوست دارم عاشق سفر باشه و هردومون مدام دنبال زیبایی ها باشیم و شکرگزاری کنیم و به مکان های زیباتر هدایت بشیم
دوست دارم بهترین و سالم ترین دوست ها رو داشته باشیم و تفریحاتی رو فقط انجام بدیم که حالمون رو بهتر میکنه و مارو به تو نزدیک تر
دوست دارم دست پختش بی نظیر باشه، تمیز و مرتب باشه، باسلیقه و هنرمند باشه و هنری داشته باشه که ازش کسب درامد کنه
دوست دارم کاملا مستقل و رها باشه و هر کار و نیازی که داشته باشه خودش بتونه به تنهایی اون رو انجام بده و از من هیچ توقعی نداشته باشه
دوست دارم هرموقع لازم بود روی کارم تمرکز کنم یا سفری داشته باشم براحتی تصمیمم رو قبول کنه و حتا بابتش منو تحسین هم بکنه
دوست دارم خانواده همسرم توحیدی و ثروتمند و با فرهنگ و با ادب و با محبت و شوخ طبع باشن و من رو مثل پسر خودشون دوست داشته باشن و من عاشق معاشرت باهاشون باشم
دوست دارم همسرم هم ادم خوش ذوق و شوخ طبعی باشه و من هم بتونم همیشه اون رو بخندونم و همیشه از شادی همدیگه انرژی بگیریم
دوست دارم مادر خوبی برای فرزندانم باشه و به بهترین و توحیدی ترین شیوه اون هارو تربیت کنه و بار بیاره
دوست دارم باهاش سطح بالایی رو از رفاه در زندگی رو تجربه کنم
خونه 120 متری در منطقه خلوت و تمیز و شیک، درامد 500+ میلیون، سفرهای خارجی با بهترین کیفیت و ویلا تو بهترین شهر با اب و هوای خنک و بسیار سرسبز و زیبا
دوست دارم تجربه کنیم مهاجرت رو با ازادی مالی به کشوری زیبا با ازادی کامل و هوای تمیز و معتدل و با مردمانی توحیدی و شاد
و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب، اجیب دعوه الداع اذا دعان
فالیستجیبوا لی والیومنوا بی لعلهم یرشدون.
خدایا من از تو خواستم..
تو رو نزدیک حس کردم، نزدیک تر از رگ گردنم
و میدونم که خواسته منو همین حالا اجابت کردی
چون به غیب ایمان دارم و باورت کردم
کمکم کن منم تو رو اجابت کنم و بهت ایمان واقعی داشته باشم
تا هدایت بشم به تحقق خواسته ام و رشد کنم و بزرگ شم
و ایمان به غیبم بیشتر شه و باعث ایمان دیگر بنده هات بشم و درنهایت باعث گسترش جهانت…
به نام خدای مهربانم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانسیم در تنها دانشگاه توحیدی نامبروان کیهان .
خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت زندگی دادی و هدایتم کردی دستمو گرفتی در چنین فضایی باشم و رشد کنم .
از خدا هدایت خواستم جوابم رو بده به این آیه هدایت شدم :
سوره النَّاسِ :
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ
بگو پناه مى برم به پروردگار مردم
مَلِکِ النَّاسِ
پادشاه مردم
إِلَهِ النَّاسِ
معبود مردم
مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ
از شر وسوسه گر نهانى
الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ
آن کس که در سینه هاى مردم وسوسه مى کند
مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ
چه از جن و [چه از] انس
واقعا کنترل ذهن را بتونم توش مهارت پیدا کنم از شر شیطان به سمت خدا هجرت کردن لازمش کنترل ذهن منه
و بعدش ایمان به قدرت مطلق جهان و بعد عمل صالح
امروز یهویی این حرفها در ذهنم شروع شد که خدا داره تور رشد میده بعضی جاها که من خودم کاری نمیکنم به قول استاد
عزیزم همیشه باید پلن داشته باشم از این هدف به هدف بعدی قله به قله مشخص کنم که چک و لگد های را نخورم که
بخام اذیت بشم به نظر خودم در این مدار و درکی که هستم خدا طبق خواسته هایی که من دارم یک تضادهایی میاد
در واقع چالش هایی هست ایجاد میشه که تو اون قضیه من تغییر شخصیت بدم تا به یک مرحله بعدش برسم
اگر خودم تو هر موضوع تغییر نکنم خدا برایم این کارو انجام میده پلن خداوند واقعا بی نظیره و دقیق و به جاست
و بعد اینکه ما اولش نمیدونیم که تضادها چالش ها از طرف خداست برای رشد ما و تغییر ما بوده که به این خواسته ها
برسیم بعدش میگیم خدایا شکرت که اولش من به خاطر این تضاد ناراحت شدم و بعدش که حالم خوب بوده و کنترل ذهن
داشتم دیدم به به اگر صدها ادم عاقل میخاستن به این شکل در زمان مناسب و در مکان مناسب انقدر دقیق انجام بدن
هرگز نمیتونستن به این دقت و زمان مناسب و عالی انجام بشه که خدا طبق من خصوصیت من چون منو از خودم
بهتر میشناسه ما خودمون را هنوط خوب نمیشناسیم ضعفهامون نقاط قوتمون را نمیدونیم ولی خدا طبق این شناختی
که از من دارد برای پلن میریزه و برام انجام میشه در زندگیم مثالهای زیادی دارم انشالله بعدها میام مینویسم که
چه روزها و سالها به خودم زجرها دادم و نمیدونستم که مثلا الان نباید با این شخص باشم در رابطه عاطفی ولی من
پا فشاری و خدا پلن بهتری داشت من الکی زجر دردسر دادم به خودم بعدها سالها بعد ادم میاد فکر میکنه میبینه
آقا خدا مثل پدر و مادرت بیشتر از آنها هواتو داشت و تو اصلا نمیدونستی که همش محافظت خدا بوده بعد غرغر هم
میکردی برای زمینو زمان و خدا بعدش که چندین سال گذشت دیدی که ای جان خدای من چه گلهایی برام زده که
صدها هزاران ادم دهنوشن وا مونده که واووو اخه چه جوری حتی خودم دهنم وا مونده که خداچه برنامه ریزی کرده
برام چقدر هوای منو داشت من داشتم برعکس حرکت میکردم خداور شکر که هدایت شدیم به راه راست راه انهایی که به
آنها نعمت دادی و نه راه کانی که بر انها غضب کردی الهی شکرت تا کامنت بعد خدا نگهدارتون .
به نام خداوند بخشنده
سلام به استاد گرامی و بانو شایسته عزیز
استاد عزیز همون طور که گفته بودید من قدرت رو به خدا دادم و از خدا خواستم که مهاجرت کنم به یه شهر دیگه و یک صاحب خونه خوب داشته باشم و خونم پرده داشته باشه و از همه مهمتر سه خوابه باشه
تو شهری که بجز خدا کسی رو نداشتم، به راحتی خونه پیدا کردم با وجود اینکه الان زیاد خونه نیست و بد موقع هست، و مدارس به سختی دانش آموز ثبت نام میکنند. ولی در کمال ادب و احترام تو مدرسه فوق العاده پسرم رو ثبت نام کردم به راحتی آب خوردن
خود خدا کمکم کرد از صبح تا ظهر خونه پیدا کنم با تمام مشخصاتی که میخواستم مدرسه نزدیک خونم باشه، محله آروم و ساکت با همسایگان محترم و صاحب خونه خوب و عالی و همون طور که خواسته بودم سه خواب داره
خیلی خوشحالم که تونستم خالق زندگیم باشم
خیلی حالم خوبه صبح تا شب شکر گذاری میکنم
بعد از چندین روز امروز تونستم کامنت بنویسم
انرژی اینجا خیلی مثبته
خدا رو شکر میکنم که تونستم روی خودم کار کنم و جهان به سادگی و خیلی راحت من و از اطرافیانم جدا کرد
خانم شایسته عزیز ممنون و سپاسگزارم و هر روز خدا رو شکر میکنم که با شما آشنا شدم و سعادت این رو دارم که تو این مسیر الهی با شما، استاد و دوستان عزیز هم قدم هستم.
در پناه الله
به نام خداوند وهاب و رزاق
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیزم
سلام به دوستان هم فرکانسی
باید بگم این اولین کامنت من در این سایت الهی است از این جهت دارم مینویسم که برای خودم رد پا گذاشته باشم راست شو بخواین من برای اولین بار به واسطه این فایل به خدا اعتماد کردم و جوابشو گرفتم معنی الهام فهمیدم معنی از خدا خواستن و جواب گرفتن رو فهمیدم نمیدونم چرا احساس میکنم دیگه هرچی بخوام قرار خدا بی چون و چرا بهم بده راستش داستان از اینجا شروع شد که ما به صورت ناگهانی به یه عروسی که از خانواده درجه یکم بودن دعوت شدیم ولی واقعا شرایط رفتن از لحاظ مالی نداشتیم حتی لباس درستی هم نمیتوانستیم تهیه کنیم حتی پول شاباش هم نداشتم شاید باورتون نشه تا مرز سکته رفتم اصلا گفتم نمی روم یه دروغی سرهم میکنم ولی بعد شنیدن این فایل و فایل های توحید عملی با خودم گفتم من این همه دارم به استاد گوش میدم پس عمل من کجاست با خودم گفتم الان وقتشه الان که شرایطم از لحاظ منطقی خرابه الان من باید به آموزه های استاد عمل کنم بچه ها من قدم اول برداشتم به خدا گفتم من میخوام مثل ملکه ها به عروسی برم اونم با عزت من با اینکه یه هزارتومان توی کارتم پول نداشتم رفتم وقت آرایشگاه گرفتم به خدا گفتم خودت پولشو جور کن و زمانی که رفتم سالن مدیر سالن از من محصولات مو خرید کرد و من هزار تومان پول نقدی به آرایشگاه ندادم پول لباسم جور شد حتی برای دخترم رفتم لباس پرنسسی که دوست داشتم خریدم و فروشنده گفت ماه دیگه پولشو برام بیار در کمال ناباوری اونم جور شد و حالا مونده بود پول رفتن به عروسی شوهرم شب گفت خانم من کلا 300تومان دارم که پول بنزین و نهایت روغن ماشین چطوری بریم و من چون حس خیلی خوبی داشتم و برای اولین بار نگران نبودم چون از استاد بارها بارها گفتم نشانه ایمان احساس خوبه من مطمئن بودم خدا پول جور میکنه همش به رضا میگفتم خدا جورش میکنه هنوز تا فردا خدا بزرگه ولی اعتراف میکنم بارها به ذهنم رسید که نه خدا تورو کمک نمیکنه ولی همش با خودم میگفتم خدا خوابش نمیبره خدا فراموش نمیکنه خدا حواسش به بنده ش هست و ما به سیصد هزار تومان راه افتادیم همش با خودم میگفتم خدا درست میکنه که ناگهان خواهرم زنگ زد و بهم توی لحظهی آخر پول قرض داد و ما به راه افتادیم البته بچه ها من از خدا خواستم و خدا به من ایده میداد ولی شاید باورتون نشه من فک میکردم اینا ایده های خودم هست و از طرف خدا نیست یه دفعه به خودم اومدم یاد حرف استاد افتادم که میگفت خدا یه بسته پول از هوا برات نمییندازه که اون موقع بود که فهمیدم معنی الهام چیه بچه ها خدا به من الهام کرد الان داره اشکم درمیاد تازه من معنی الهام فهمیدم
من به خدا گفته بودم نمیخوام منت احدی رو بکشم خودت بهم پول بده
بعد یه ایده اومد به سرم که خیلی غیرمنطقی و ترسناک بود که میتونم از پول چک شنبه از تو حساب بردارم و پنجشنبه پولشو بزارم سرجایش بچه ها حتی پنجشنبه هم بهم گفته شد ولی من ترسیدم به شوهرم گفتم و شوهرم هم مخالفت کرد من هم ازش گذشتم
دوباره از خدا خواستم دوباره بهم الهام شد به خواهرت زنگ بزن ولی من چون تازه بدهی شو دادم دوست نداشتم زنگ بزنم یعنی میگفتم نه شاید نه زشته و از این حرف ها
ولی این دفعه زنگ زدم و خواهرم جواب گوشی نداد با خودم گفتم حتما نباید زنگ میزدم دیگه از اون هم نا امید شدم
دوباره نزدیک راه افتادن ما ماشین خراب شد ولی حالم و احساسمو خوب نگه داشتم البته کار سختی بود چون هیچ شواهدی از پول نبود ولی همش میگفتم آرایشگاه جور شد لباس جور شد حالتم که خوبه پس قراره پول هم جور بشه که خواهرم لحظه آخر زنگ زد بهم و برام پول همون لحظه واریز کرد
میدونید کجا اشکم در اومد اونجا که خدا توی الهام اولش بی منت میخواست برام پول جور کنه ولی من اعتماد نکردم چون پدرم روز پنجشنبه به عنوان هدیه به کارتم دوبرابر پول عروسی واریز کرد یعنی اگه من به الهام اولش گوش داده بودم با سرافرازی بیشتر به عروسی میرفتم بچه ها از خدا بخواهید خدا از طریق قلب تون هدایت میکنه الان هم ازش یه ماشین صفر میخوام چون دیگه به ذره راه درخواست کردن بلد شدم و ایمانم بیشتر شده
اینم بگه که خیلی عالی و عزتمندانه به عروسی رفتیم همه میگفتن چقدر خوب و عالی هستم
خدایا شکرت قطعا این تضاد اومد که من اعتماد به تو رو یاد بگیرم
هرکه را فقری دهی آن دولتی است
به نام خداوند جان آفرین
سلام استاد و مریم جان
دوره آفرینش اولین محصول من سالها پیش بود جلسه اول
ولی بعد برداشته شد و من درک درستی ازش نکردم
سال گذشته وقتی مجدد آمد شروع به گوش دادن کردم و چند جلسه دیگر را خریدم
دیرین برد درست کردم
و چیزی که جالب هست محصول کشف قوانین زندگی رو میخواستم و اکنون دارم
دلم میخواست از اعضا خانواده همراهم باشند و اکنون هست
دلم بودن با شادی در کنار فرزندانم اکنون دارم
دلم مشتری عالی میخواست و اکنون هست
تازه دلم قهوه ساز میخواست و کادو بهم رسید
خلاصه خیلی از آنها را اکنون دارم
تخت شیک برای فرزندم و اکنون دارم
ولی استاد درست میگن باور کنیم
باور کنیم که بهش می رسیم
باور کنیم قدرت دست خداست
باور کنیم جهان آسان کرده ما را برای آسانی ها
باور کنیم که میخواهیم و بدست میاوریم
باور کنیم لایق آن هستیم
دقیقا جلسه اول قانون آفرینش باور است
و آنچه باور کردیم با حس خوب اکنون داریم
خدایا شکرت بابت آگاهی های که روزیم کردی
از دوستان هم بابت کامنت های عالیشون تشکر میکنم خیلی خیلی عالی هستید
خدایا شکرت
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال