مقدمه دوره «راهنمای عملی دستیابی به رویاها»

روز بیست و نهم

باز هم من یک روز به سایت سر نزدم و نجوا ها کنترل ذهن من و در نتیجه کنترل زندگی من را در دست گرفتند، قبل از اینکه اتفاق خاصی بیقتد من از طریق نشانه ها مچ خودم را گرفتم، خداوند را شاکرم که در این لحظه می خواهم خودم را اصلاح کنم تا روال زندگی ام، به همان حالت زیبا و پر از خوشبختی اش برگردد. خوشبختانه در این چند روز اتفاق بدی نیفتاده است ولی ذهن من داشت اتفاقات بد خیالی درست میکرد :). حداقل 90 درصد اوقات، اتفاق بدی نیفتاده است ولی ذهن ما از طریق نجوا ها خود به خود اتفاقات خیالی بد درست می کند و خیلی از آن اتفاقات بد فقط در ذهن رخ می دهند و در زندگی ما جایی ندارند. به نظر من اگر جلوی این حرکت گرفته نشود به افسردگی می انجامد، به همین خاطر است که هستند آدم هایی که با وجود داشتن ثروت هنگفت و نعمت های بسیار احساس افسردگی می کنند البته افسردگی دلایل دیگری هم دارد، یکی دیگر از مهم ترین آن دلیل ها که من آن را درک کرده ام و البته خودم هم کم و بیش احساسش میکنم داشتن احساس کمبود مداوم است، به طوری که اگر همه چیز را داشته باشم باز هم احساس کمبود می کنم، انگار یک چیزی کم است، آن چیز مادی نیست، وجود فیزیکی ندارد….. یک چیزی کم است……. :).

بخش هایی از بند های بعدی این کامنت، نوت های من از کپشن روز بیست و نهم و فایل صوتی آن است.

وقتی آگاهی هایی که در حقیقت از طریق خداوند به من می رسند را می شنوم، آنچنان با روحم یگانه و هماهنگ می پندارمش، که منطق قوی آن، ذهنم را خاموش می کند، نجوا های ذهنم را خاموش می کند و در نتیجه فضای ذهن من خالی تر می شود تا آن آگاهی ها را بیشتر درک کنم.

موضوع آموختن قانون نیست، موضوع به یاد آوردن آن است، روح ما همه این قوانین را می داند و با گذشت زمان آن ها را فراموش کرده است، به همین خاطر است که بچه ها هر چیزی را که می خواهند خیلی راحت تر از ما به دست می آورند و با گذشت زمان، به خاطر تاثیر شرایط و اطرافیان در ذهن آن ها، منطقی تر می شوند و رفته رفته احساس می کنند که زندگی سخت است ولی حقیقت این نیست.

به خداوندی خداوند قسم، به آن چیزی که هر لحظه آن را در وجودم احساسش می کنم قسم، که قانون جواب می دهد و تنها راه خوشبختی ماست، چون همین الان، در حین نوتشن این کامنت اتفاقی برایم افتاد که ممکن است مسیر زندگی ام را به کلی تغییر بدهد و خوشبختی بی نهایتی وارد زندگی ام شود. دقیقا همان قضیه ی خیال بافی ذهن در مورد زندگی، در این اتفاق هم وجود داشت و الان فهمیدم که توهمی بیش نبود، پس خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

دوستان عزیزم که در حال خواندن کامنت هستید و به قانون شک دارید، باور کنید که قانون جواب می دهد، این اولین بار نیست که این اتفاق برای من افتاده است بار ها در حین نوشتن کامنت این اتفاق افتاده است و در همه آن ها نوشته ام که اتفاق خوبی افتاد، کامنت های قبلی من سندی بر حرف هایم است.

خانم شایسته عزیز، در حین نوت نوشتن از متن سخنان شما در این کامنت این اتفاق برایم افتاد، از خداوندم به خاطر وجود شما و استاد سپاس گذارم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

قبل از آشنایی با این سایت، کتاب می خواندم، در بعضی از آن کتاب ها نوشته می شد که برای خواسته هایتان زمان تعیین نکنید، من اصلا درک نمی کردم که علت این حرف چیست، حالا با کمک فایل های استاد علتش را درک کرده ام، به قول استاد، به موقع اش ما به خواسته هایمان می رسیم، وقتی که ما روی خودمان کار می کنیم، “به موقعش” یعنی آن زمانی که ما آمادگی دریافت آن خواسته را داریم و بهترین زمان برای دریافت آن خواسته است، شاید به همین خاطر است که استاد در فایل هایشان تاکید می کنند که از طریق قسط و وام چیزی را نخریم چون در آن لحظه آمادگی دریافت آن خواسته را نداریم، اگر داشتیم هزینه تهیه آن را هم داشتیم و اصلا نیازی به وام نبود.

انرژی فقط یک نوع است، و از نوعی به نوع دیگر تغییر میکند این جمله ای است که آن را از دوران دبیرستان به یاد دارم، قانون هم همینطور است، دقیقا از طریق همان قانونی که از طریق آن دانشگاه را جذب کرده ام، می توانم فلان ماشین را هم جذب کنم، پس خدایا شکرت. خدایا شکرت. خدایا شکرت.

بهترین روش برای تداوم آمدن نعمت های بیشتر، تمرکز بر روی نعمت های قبلی است، چون آن موقع است که باورمان در مورد قانون رفته رفته قوی تر می شود. انجام این کار خیلی خیلی راحت تر از تلاش فیزیکی است و روز به روز هم راحت تر میشود. پس خدایا شکرت که چنین روش آسانی را برای خوشبخت شدن ما به ما آموختی، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.