توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سپاس و ستایش از ان خدایی است که فرمانروای جهانیان است.
سپاس و ستایش از ان خدایی است که برگی بدون اذن او از درخت نمی افتد.
الان از شدت سپاسگزاری و گریه نمی دانم چه بنویسم فقط میخواهم بگویم
خدایا شکرت هیچ کس دستم را نگرفت اما وقتی به تو توکل کردم تو برایم
همواره بیش از نیازم بودی.
اکنون وقتی به ایه آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست می رسم چشمانم پر از اشک
میشود. واقعا هر وقت روی خدا حساب کردم نه تنها این نیرو برایم کافی نبوده
بلکه بیش از نیازم بوده.
چقدر این خداوند بخشنده است و چقدر سخاوتمند است.
همیشه به این جمله ایمان داشتم و با این جمله حرکت میکردم که
برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افتد.
با این باور به دل خیلی از ترس ها رفتم که قبلا جرعت فکر کردن به ان
ها را نداشتم.
هر چقدر بیشتر پیش میروم یکتاپرستی انچنان مرا درگیر خودش میکند که
دیگر نمیخواهم به چیز دیگری حتی فکر کنم.
خدایا چگونه سپاسگزار این قانونت باشم که کنترل کامل زندگی ام در دست خودم است.
هر اتفاقی در زندگی ام بدون استثنا تنها نتیجه ی فرکانس هایم است و بس.
یکتاپرستی یعنی هیچ چیز به قدر ذره ای در زندگی ام قدرت ندارد.
اگر خیر و نعمتی هست تنها از سوی خداوند تنها منبع انرژی و ثروت است و اگر
شری هست تنها از سوی فرکانس های خودم.
یکتاپرستی یعنی همان خدایی که مردم را دور محمد جمع کرد
موسی را هدایت کرد
عشق مسیح را در دل مردم انداخت
حامی عباسمنش شد
یوسف را از ته چاه و بردگی به عزیز مصر رسانید
به زکریای نازا فرزند اهدا کرد
به اندازه ای که روی قدرت ان حساب میکنم و باورش میکنم و ایمانم را نشان میدهم
ان نیرو حمایتگر من نیز میشود و دستم را میگیرد.
قدرتمند ترین فرمانروی جهان می شود حمایتگر من
کسی که مشرق و مغرب از ان اوست
کسی که از رگ گردن به من نزدیکتر است .
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم .
خدایا اگر توی این دنیا اینقدر خوبی ان دنیا دیگر چه هستی
خدایا برای دیدارت خیلی بیتابم.
یکتاپرستی یعنی کنترل ذهن .
یکتاپرستی و خداوند برایم همه چیز شده و میشود.
حتی الان هدایت شدم که با عشق کلید اجرای توحید در عمل را کار کنم.
خدایا شکرت بابت سلامتی ام .
خدایا شکرت بابت چشمانم که میتوانم زیبایی های اطرافم را ببینم و تحسن کنم.
خدایا شکرت بابت گوش هایم که صداهای زیبا را می شنوند.
خدایا شکرت بابت بینی ام که عطر های خوشبو را استشمام میکند.
خدایا شکرت بابت زبانم که میتوانم خوش مزه ترین طعم ها را بچشم.
برای هر چیزی فقط باید به خدا وصل شد و تنها از او خواست.
لا اله الی هو
هیچ معبودی جز او نیست.
هدایت کلید واژه لحظه به لحظه زندگی باید باشد.
اما شرط هدایت تسلیم بودن است.
اما وقتی سکان به دست این نیرو باشد معجزه می کند.
یکتاپرستی یعنی برگی بدون اجازه خداوند از درخت نمی افتد.
باور به این جمله احساس خیلی خوبی میدهد پس باورش کن.
هر زمان که روی این خدا حساب کردم او بیش از انچیزی که میخواستم به من عطا
کرده و هر وقت روی غیر او حساب کردم از همان چیز ضربه خوردم.
و این درسی است که زندگی به من اموخته که خداوند به عنوان تنها منبع ثروت
تنها منبع عشق تنها منبغ سلامتی و انرژی است و تنها رابطه ی من در جهان با اوست.
توحید عملی ان چیزی است که روی ان زمان و انرژی گذاشتم و بسیار مهم است.
توحید ان چیزی است که تمام قران انرا فریاد میزند.
توحید انچیزی است که باید تماما حواسم به ان باشد زیرا بسیار مخفی است.
توحید انچیزی بود که زندگی ام را متحول نمود و به ان فقیرم.
وقتی مزه ی یکتاپرستی را می چشی دیگر دلت نمیخواهم روی چیزی غیر خدا حساب کنی.
خدارا هزاران مرتبه سپاسگزارم که هر بار روی ان حساب کردم اون برای من
کاری کرده که همواره بیش از انتظاراتم بوده.
تمام اتفاقات زندگی ام بدون استثنا نتیجه ی فرکانس های من است.
توحید عملی راهکاری برای همه چیز است . اگر بتوانیم واقعا توحید را در تمام
جنبه های زندگی اجرا نماییم زندگی بهشت می شود. توحید همه چیز را
در بر میگیرد. خداوندا اکنون بیش از هر موقع به هدایتت نیازمندم بر همین
اساس خودم را تسلیم میکنم و سعی میکنم از زندگی لذت ببرم.
بنابر این سکان را بدست این نیرو ی برتر میسپارم.
و چه ارامشی دارد زمانی که روی این رودخانه دراز میکشی و سکان به دست
این نیروی برتر می سپاری.
هدایت و نشانه های الهی را سعی کنم جدی بگیرم و از انها استفاده کنم.
این ذهن پشت ماسک ترس پنهان میشود و نجوا میکند و تنها تا زمانی
قدرت دارد که ایمان نباشد.
ان مع العسر یسری ندای دائم این نیرو است.
خیلی مهم است باور کنم که زمانی که ارزویی در دلم زنده میشود توانایی
لازم برای تحقق ان زودتر از ان امده.
تمام سعی ام این است که این خداوند را تنها قدرت جهان بدانم و او را صاحب
و رئیس ام بدانم و تنها ترسم در دنیا تنها از نافرمانی او باشد نه هیچ
چیز دیگری. و در برابر این نیرو خود را تسلیم نمایم.
ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد
در هیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد.
یکتاپرستی تمام جای خالی چیز های دیگر را پر میکند و اگر ادامه دهی نمی توانی
به غیر از ان وابسته شوی. این نیرو همه چیز را ساده میگیرد واقعا چرا
برای انجام کار ها اینقدر حساب و کتاب و قضاوت میکنم.
یک روز به خودم گفتم من کارم بندگیست نه خدایی که بخواهم قضاوت کنم بخواهم
حساب و کتاب کنم که چه می شود.
احساس خوبی که هنگام یکتاپرستی ایجاد میشود بسیار ارزشمند تر از انی است که
بشود انرا معامله کرد زیرا این اولین نشانه اش است.
وقتی باور میکنم که هیچ چیز به قدر ذره ای تاثیری در زندگی ام ندارد خیالم راحت میشود.
اینکه هر اتفاقی چه خوب چه بد تنها نتیجه ی فرکانس های خودم است
و میتوانم از هر کجا که هستم انهارا تغییر دهم.
یکتاپرستی یکبار برای همیشه تمام نگرانی هایم را از ریشه میخشکاند
و ارامشی وصف نا پذیر در وجودم پراکنده میسازد.
و زمان هایی که به یاد می اورم وقتی سعی کردم تنها روی خدا حساب کنم
این نیرو برایم سلامتی شد برایم ارامش شد برای سرمایه شد برایم سرمایه شد
برایم ایمان و جسارت شد برایم عشق شد برایم امید شد برایم همه چیز های خوب شد.
و زمانهایی که روی غیر از او حساب کردم چطور ورق برگشت و همه چیز از بین رفت.
تصمیم گرفتم برای زندگی ام تنها توحید عملی را در نظر بگیرم نه هیچ استراتژی دیگری.
زیرا پس از ضربه های بسیار حاصل از شرک های مخفی به این نتیجه رسیدم که
تمام موضوع توحید و یکتاپرستی است. در قران نیز وقتی نگاه میکنیم تنها
در مورد این موضوع صحبت کرده است.
خداوندا مرا سپاسگزارتر
یکتاپرست تر
ایمانم را راستین و پولادین تر نما
تا ذره ای شرک در وجودم راه نیابد
تا در زمانهایی که ترسیده ام شرکهای مخفی به سمتم هجوم نیاورند.
زیرا انسانی هستم با شرک های مخفی بسیار اما واقعا سعی ام این است که
توحید را اجرا نمایم و هر بار با بازخورد از شرک مخفی و
به وجود امدن مسئله ای و حل کردن ان با توحید عملی پیشرفت میکنم.
عاشق این مسیرم که دائم با هدایت پیش میرود و هیچ وقت هیچ چیزش تکراری نمی شود.
اصلا تکراری شدن یک هشدار است که مسیر اشتباه است.
و گرنه وقتی سکان به دست ان نیروی برتر باشد چه چیزی لذت بخش تر از هماهنگی با ان.
این شرک است که موجب شده حرکت نکنم این شرک است که موجب شده این نیروی
توحید گرای درونم را نادیده بگیرم.
این ذهن هیچ منطقی ندارد و فقط پشت ماسک ترس الکی پنهان شده
و تا زمانی قدرت دارد که ایمان نباشد.
به محض اینکه ایمان و عمل همراه شود ترس ناگهان ناپدید میشود و به خودت میخندی که
که من از چه میترسیدم میگویی ای ترس کجایی پس حالا که من امدم فرار کردی.
در صورتی که ترس اصلا وجود نداشت. تاریکی اصلا وجود ندارد.
به محض اینکه نور بیاید تاریکی از بین میرود زیرا از خودش موجودیت ندارد و شکلی
از انرژی نیست.
اری برای او نه تنها دست زیاد نشده بلکه فرصت ها هر روز درحال بیشتر شدن و جهان
هر روز در حال ثروتمند شدن است.
وقتی رویایی درونم زنده میشودتوانایی تحقق ان پیش تر در در من امده است.
زندگی در لحظه همان کلید خوشبختی است که دنبالش میگردیم.
چون زندگی بدون هدایت الله امکان پذیر نیست
خود قران هم مثالشو میزنه .
همیشه باید سکان را به دست قلب و نیروی درونم بسپارم.
و از الهامات این رب استفاده کنم.
برای برداشتن قدم های بعدی نیز حتما باید از او سوال بپرسم.
زیرا تلاش کردن بی ثمر هیچ فایده ای ندارد.
این خدایی است که جز او فرماروایی نیست و به محض اتصال به او همه چیز خوشایند
و لذت بخش میشود مسیر به تو الهام میشود و میتوانی قدم را برداری
تا قدم بعدی گفته شود یا اینکه شک کنی و دوباره به جای قبلی یا
پایین تر بازگردی.
اینقدر راه ها و شیوه های مختلف را امتحان کرده ام که اکنون راهی
بجز متصل شدن به رب نمیبینم.
اینقدر روی ادمها حساب بازکردم که اکنون روی کسی جز الله حساب باز نمیکنم.
اینقدر ادمها را بیخودی بزرگ کردم که الان سعی میکنم تنها رب را در ذهنم
بنشانم و جز او نباشد.
بعضی اوقات تلاشمان این است اما شرک ها چنان مخفی هستند که در دل کار و نتیایج
خودشان را نشان میدهدند.
اما به محض اینکه پشیمان میشیویم و شرک ها را با توحید شتشو میدهیم
خداوند عاشقانه مارا میبخشد و هدایت میکند.
برای بخشش خداوند تنها پشیمانی کافیست.
این نیروی درون من است که همهچیز را میداند و به قول قران
خداوند برکار خویش بسیار چیره است اما بیشتر مردم نمیدانند.
بفرما اینهم یک نشانه ی دیگر
اینهم یک هدایت دیگر. اینهم یک پیام دیگر از طرف خداوند.
از طرف جان جانان. ایمان دارم که میخواهی مرا هدایت کنی .
میدانستم برای من برنامه هایی ویژه ای داری .
خدایا هزاران مرتبه شکرت .
اگر بخواهم هدایت را از زندگی ام حذف کنم مانند یک انسان کور هستم.
تمام کار های من را خداوند انجام میدم.
فقط کافیست بیشتر تسلیمش باشم .
حتی اینکه فردا چه کار هایی دارم را نیز به او سپردم زیرا من ناتوانم.
و اوست که به من یاداوری میکند هر کاری لازم باشد.
در مسیری قدم برمیدارم که هر لحظه اش را باید خداوند تعیین کند.
توحید یعنی با خداوند یکی شوم.
وقتی توحیدی میشوم همه چیز متفاوت میشود.
شیوه ی نیروی درونم کاملا متفاوت است.
او همه چیز را خوشبین می پندارد.
نکته ی دیگر این است که وقتی با این نیرو هماهنگ هستم در حال زندگی میکنم
و می توانم زیبایی هایی حال را ببینم و لذت ببرم و سپاسگزار باشم.
توحید عملی استاد را همیشه دوست داشتم نه تنها استاد بلکه هر کسی که دیدم.
اما استاد ملموس تر است.
باید برای اهداف جدیدم البومی طراحی کنم.
ایمان داشتم که همین خدایی که این مسیر را این اهداف را این علائق را این ارزوها
را در وجودم گنجانده حمایتگر من نیز خواهد بود.
اتفاقاتی افتاده که این قانون و باور را به شدت تائید میکند.
خداوند همیشه حمایتگر من است و چه کسی بهتر از او.
با شوق برای اهدافم قدم بر میدارم و چی از این زیباتر.
اکنون اهداف بسیار بزرگتر و بیشتری را قابل دسترس و عادی میدانم.
و دارم با شوق برایشان قدم بر میدارم و ایمان دارم که خداوند حامی و پشتیبان من است.
تجسم تحسین نوشتن صحبت کردن دیدن
می دانم که من نباید در این شرایط الانم زندگی کنم
و خواسته هایم و ارزش من و اهداف من بار ها و بار ها
از شرایط الانم بالاتر هستند.
نکته ای که اینجاست نباید هرگز هچیوقت این ندا را فراموش کنم
و از ادمهای اطرافم الگو بپذیرم.
چون اصلا سبک زندگی که من دارم با انها هیچ مطابقتی ندارد.
صاحب و فرمانروایم خداوندی است که برگی بی اذنش از درخت نمی افتد
و قدرت خلق زندگی ام را به دست فرکانس هایم داده.
باید تمام تلاشم این باشد تنها به او اعتماد کنم.
و مهم ترین رابطه ی زندگی را رابطه با او قرار دهم و برای ان تلاش کنم.
هر زمانی که سعی بر اجرای توحید عملی داشتم همواره خداوند برایم کافی بوده است.
«هدایت» کلید واژه لحظه به لحظه این سفر است.
آری هدایت لازمه ی زندگی است هدایت یک عنصر حیاتی جهت ادامه حیات هر موجود زنده ای است.
و خداوند حتما باید هدایت کند و هدایت می کند اما به شرط ایمان به شرط پاکی دل.
امروز از خداوند خواستم تا مرا به جایی هدایت کند که لذت بیشتری از پیک نیک ببرم و مرا به جایی خوبی هدایت کرد.
خیلی خواسته ها دارم اما نه نمی دانم و نه می توانم بدانم و بنشینم حساب و کتاب کنم فقط می توانم روی ایمانم کار کنم
و از خداوند درخواست کنم که مرا هدایت کند . خداوندا مرا و همسفرانم را به سمت افزایش درآمد افزایش عزت نفس هدایت کن.
و باید کم کم کلید واژهی تک تک لحظههای زندگی ما نیز بشود.
آری هر چه بیشتر پیش می روم در میابم که وظیفه ی من فقط بندگی است و هدایت من وظیفه ربم است.
و خیلی باید روی موضوع هدایت کنم زیرا وقتی هدایتم می کند به مسیر هایی می روم که اصلا به آنها فکر هم نمی کردم.
و از همیشه از جایی می دهد که انتظارش را نداریم. لازم است که بیشتر احساسم و ورودی های ذهنم را کنترل کنم لازم است که بیشتر روی
هماهنگی ام با خدایم کار کنم . ایده ی الانم خواندن قرآن است که انگار خود خدا با من سخن می گوید.
زیرا شرک است که موجب شده، نیروی توحیدگرای درونت که همه راهحلها را میداند را، دست کم بگیری و تلاش کنی تا مسائل را به شیوه ذهنت حل کنی.
آری واقعا همین طور است بارها شده است که وقتی سراغ کاری می روم اولش راه حل خودم را می روم و سپس به نتیجه می رسم
که از اول باید به حرف قلبم گوش می کردم. هر چند باید روی تفاوت و تشخیص این دو خیلی خیلی کار کنم.
ذهنی که هیچ اساس قابل دفاعی ندارد و پشت ماسک «ترس» پنهان شده و تا زمانی قدرت تاخت و تاز دارد که ایمان نباشد.
آری ایمان همه چیز است ایمان ایمان وای چه شیرینی و ارامشی دارد. باید در نشان دادم ایمانم خیلی دقت کنم که چه تصمیمی بگیرم
الان شرایط چگونه است راه درست چیست آیا این راهی که میروم درست است آیا این راه در آینده باعث پیشرفت من خواهد شد؟
و همواره باید حواسم به مسیر باشد و همچنین از قطب نمای درونم استفاده کنم.
و اینکه حواسم به نشانه ها باشد و امروز نشانه ای را دریافت کردم که باید حواشی را حذف کنم.
باید تمرکزم را بیشتر کنم و برایش برنامه ها دارم.
یکتاپرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق، که بدون اجازهاش برگی از درخت نمیافتد، صاحب و رئیس ات است.
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟ تا الان که برایم به شدت کافی بوده زیرا او تنها کسی است که می توانم به او پناه ببرم.
زیرا او تنها کسی است که قلبم با او آرامش می یابد. زیرا او تنها کسی است که عاشق من است . زیرا او تنها کسی است که حامی من است.
و گشته ام و نبود و نخواهد بود کسی که جای او را بتواند پر کند.
اگر یکتاپرست باشی، نمی توانی به چیز دیگری وابسته شوی، زیرا یکتاپرستی آنقدر وابستهات میکند که دیگر فضایی نمیماند.
یکتاپرستی یعنی یقین بدانی هیچ چیز به قدر ذرهای، تأثیری بر زندگیات ندارد.
و تمام اتفاقات زندگی من فقط نتیجه ی فرکانس ها و باور هایم است فقط نتیجه ی ورودی های ذهنم است.
یکتاپرستی یعنی درک قوانین خداوند و اجرای بی چون چرایشان. قوانینی که قدرت زندگی ات را در دست باورها و فرکانس های خودت گذاشته و توحید عملی چیزی نیست جز “منطبق نمودن رفتارت در هر لحظه و در هر شرایطی، با قوانین خداوند”
آری تمام سعی ام را می کنم که بنده ی ربم باشم تمام تلاشم را می کنم که ربم به جانشینش روی زمین افتخار کند بگوید ببینید فرشته ها این بنده ی من است.
تمام تلاشم این است که چیزی که به من الهام می کند عمل کنم با ایمان و تنها با ایمان است که می تواند ترس را از بین برد و درحا خفه کرد و از ریشه خشکاند.
آدمهای کمی موفقاند، زیرا آدمهای کمی قادر به جاری ساختن یکتاپرستی در اعماق وجودشان شدهاند.
آری دقیقا می توان آنرا مشاهده کرد.
«هدایت» کلید واژه لحظه به لحظه این سفر است و باید کم کم کلید واژهی تک تک لحظههای زندگی ما نیز بشود.
زمانی که به هدایت فکر می کنم در وجودم آرامش و اطمنیانی حاصل می شود.
هدایت یعنی من فقط بندگی کنم و رب اربابی کند. هدایت یعنی لذت بردن از تک تک لحظات زندگی.
آری برای من هم پیش می آید چنین موقعیت هایی که برنامه ریزی میکنم اما همه چیز به هم می خورد
و تصمیم میگیرم سکان را به دست آن نیرو بسپارم و همه چیز عالی پیش می رود.
آری یکتاپرستی یعنی بدانی نیرویی مطلق که بدون اجازه اش برگی از درخت نمی افتد صاحب و رئیس ات است.
خیلی حرف است که برگی بدون اذن خداوند از درخت نمی افتد. و خداوند بسیار برای بنده اش کافی است.
کافی است با او هماهنگ شوم عجله ی در کار نیست و آن نیرو را به شکلی که می خواهم شکل دهم.
آری کم کم دارد وابستگی هایم کم می شوند زیرا به این نتیجه رسیدم که تنها رب فرمانرواست و قدرت دارد.
تمام اتفاقات زندگی ام حاصل فرکانس هایم است دیدم هر وقت فرکانس بدی که نشانه اش هم احساس بد است
ارسال می کنم اتفقات بدی را تجربه می کنم اما زمانی که فرکانس با احساس خوبی ارسال میکنم
هدایت میشوم و خودتان می دانید نتایج هدایت چیست.
اگر هدایت و رحمت خداوند یک لحظه قطع شود جهان نابود می شود.
امروز من منتظر تاکسی بودم و چون ایام نوروز هست فقط دو یا سه تا تاکسی شیفت یک خط را بر عهده دارند.
گفتم محال است تاکسی پیدا کنم. همونجا از خداوند درخواست کردم و گفتم خدایا برام یه تاکسی جور کن.
باورش کردم. ندایی از درونم آمد که جلو برو شروع کردم به پیاده روی و رفتم جلو تا آخرین ساختمان گفت بمان ایستادم.
زنگ زدم به دوستم بگم که دیر میرسم یهو دیدم یه تاکسی داره میاد.
هدایت زمانی اتفاق می افتد که با خودم در صلح هستم با منبع انرژی جهان هستی رابطه دارم و به ان وصل هستم.
هر وقت به خدا توکل کردم خداوند مرا طوری هدایت کرد که مبهوت ماندم که چطور همه چیز برنامه ریزی شد
تا من با یک آدم دیگر برخورد داشته باشم. چقدر به محاسبات دقیقی نیاز دارد.
خداوند داره مارو هدایت میکنه این سیستم بدنی که خیلی پیچیده است.
این سیستم مغزی که در هر لحظه تعداد بسیار زیادی فکر یا فرکانس تولید میکند.
این سیستم تنفسی که حتی در خواب نیز کار میکند.
من تصمیم گرفتم فقط خداوند ، رب را به عنوان رفیق خودم انتخاب کنم.
داشتم به خودم میگفتم پسر چقدر خوب میشد یه مدیر برنامه داشتم اما دوست ندارم کسی از راز و زندگیم با خبر بشه
ندا آمد گوش کن این صدای مدیر زندگی ات است. یک لحظه به خودم آمدم و گفتم چه کسی بهتر از تو.
هم همیشگی هستی نمی خوابی هم بی نهایت توانا هم فرمانروای همه چیز و جهان هم رایگانی و هم درون منی.
وقتی خداوند میگه از رگ گردن به شما نزدیکتریم باید تفکر کرد نه به نگاه تعجب آمیز صرف و گذرا.
رگ گردن که درون من است پس خداوند باید خود من باشد . درآیات دیگر میبینم که میگوید هنگامی که از روح خود در آدم دمیدم…
پس ببین خداوند درون من است با من است درست مثل یک قطره که از اقیانوس بی انتها جدا شده و تنها بازگشت
او به اصل خویش است که می تواند باعث سعادت او شود.
هیچ کس جز من قدرتی بر کنترل زندگی ام ندارد. چه در جهت مثبت چه در جهت منفی.
اگر که بخواهد در جهت مثبت برای کار کند بدون شک یقینا یا به قول قرآن یقینا دستی از خدا شده تا نعمات خدا را به من برساند.
و من نیز از او تشکر و خدایمان تشکر میکنم و اگر بخواهد به من زیانی و یا گزندی برساند نمی تواند.
و چشم بسته و رایگان و بی خبر فقط به من خدمت می کند. زیرا خداوند همواره منشا خوبی هاست منشا ثروت
منشا عشق منشا خوبی منشا سلامتی منشا جاودانگی و تنها خوبیست که جاودانه است.
زیرا همواره خداوند است که هم اول است و هم آخر و همه چیز.
آره درسته هر وقت به این نیرو اعتماد کردم هر وقت به رب اعتماد کردم واقعا لحظه های متفاوتی رو رقم زدم.
و تلاشم اینه که این اعتماد هارا و این لحظه ها را زیاد کنم.
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
جواب من آری است و پاسخ قرآن ایمان به غیب.
آنقدر می خواهم وابسته یکتاپرستی شوم که دیگر از همه چیز رها شوم.
اما چکنم که ذهن تا از نزدیک و به صورت فیزیکی ثروت هارا روابط را سلامتی را قدرت را عشق را.
خیلی نامردیه خیلی بی معرفتیه که به خدا پشت کنم خدا رو باور نکنم از قدرتش استفاده نکنم.
در آن لحظه که ندا می آید حرکت کن و من حرکت کردم. آن لحظه با تکامل و لذت بردن از مسیر مرا به هدفم هدایت میکند.
تصمیم گرفتم که به غیب ایمان داشته باشم و در دل کمبود ها از فراوانی ها سخن بگویم.