توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 119
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی ام خداروشکر مدتیه در فرکانس حال خوب و هدایت شدن به رابطه ی فوق العاده با کیفیت تر با خدا هستم از وقتیکه کامنت شهرزاد عزیز و خوندم یه امید در قلبم شکل گرفت که منم کارمند خدام،و اینو با تمام وجودم درک کردم و احساسم فوق العاده بهتر شده چند روزه انقدر تایمی که میرم سرکار کم شده که بقیه فقط تعجب میکنند ولی من خودم میدونم در مسیر اسانی و لذت بیشترم دیروز کمتر از دوساعت سرکار بودم که 99درصدش تو سایت بودم و داشتم بخش اول قانون افرینش قسمت سوم رو نت برداری میکردم خدا میدونه من 99درصد زمانی که سرکارم رو میزم نشستم و دارم رو باورهام کار میکنم خلاصه اینکه وقتی داشتم برمیگشتم انقدر خورشید و ابرها و اسمون زیبا بودن که مسیرمو به سمتیکه ویوی کاملم رو اسمون در بربگیره عوض کردم اون مکان بینهایت زیبا و ماوراطبیعی بود وقتی به انتهای اون خیابون رسیدم به یه پارک زیبا رسیدم نزدیک دوساعت اونجا نشستم و چند تا اهنگ به عشق خدا گوش دادم و چندتا فایل استادم گوش دادم با کلی حس حال خوب فرکانس عالی راه افتادم که برم خونه..توی پارک یه تریل پیاده روی بود که دو طرفش درختای کاج بودن وقتی اونجا قدم میزدم احساس خوشبخت ترین دختر دنیا رو داشتم خلاصه با اون حس و حال خیلی خوب یه حسی گفت که از کوچه ای جدید گذر کنم منم که عاشق اینم زیباییهای جدید و بیشتر ببینم با حس خوب پذیرفتم هنوز نصف کوچه رو نرفته بودم که خالمو تو کوچه دیدم وقتی منو دید با ذوق و محبت بغلم کرد که زهرا اومدی بهم سر بزنی خیلی خوش اومدی (منم نمیشد بگم ولا هدایتی بوده اصلا قصد نداشتم بیام) گفتم خاله جان همینکه دیدمت خیلی خوشحال شدم نیومدم بمونم ولی خاله ام اصرار کرد که حالا تو بیا تو کارت دارم زن همسایشونم گفت برو تو حتما یه کار مهمی باهات داره منم گفتم حتما هدایت خداست و رفتم داخل خونه یه حس معنویت عجیبی گرفتم از رنگبندی فرشها از حجاب خاله ام از مدل خونشون که قدیمی بود در عین حال تمیز مثل سریالهای ماه رمضان که پخش میشد یه خونه قدیمی ولی حیاط شسته و با گلهای طبیعی ...خونه ی خالمم از اون مدلها بود و از اونجا که من قبلنا به شدت مذهبی بودم هنوزم یه حسهای به اون خدا و نوع پرستش در وجودم هست یه حال خیلی خوبی داشتم یه حس نزدیکی بیشتر به خدا در درونم احساس میکردم و چند دقع که گذشت خاله ام نشست از درد مفاصلش صحبت کردن از اینکه نمیتونه لباساشو بشوره و از تنهایی کار کردن و تنهای زندگی کردن منم اصلا تو این فضا نبودم که منظور خدا رو بگیرم که فقط محو اون خونه و اون صدای اذان و اون نوع معنویت شده بودم که عروس خاله ام اومد با چندتا نون تازه چادرشو که از سرش در اورد نشست از درد میگرنش صحبت کردن..همون لحظه یکی تند تند در زد وقتی درو باز کردن یه همسایه داشتن که بلند بلند فریاد میزد که بچه تون با سنگ زده تو سر پسر من و …و خاله ام و عروسشون هعی عذر خاهی میکردن که اره حق دارین اینا بچه ان به بزرگی خودتون ببخشین که اون اقام انگار منتظر بود یه مرد خونه باشه یه دعوای حسابی راه بندازه خیلی با تندی حرف زد و عروس خاله ام چن تا سیلی محکمم به بچه اش زد خلاصه که من بعد چند دقع از خونشون اومدم بیرون و با اینکه این اتفاقها افتاد یک درصد روم تاثییر منفی نداشتن فقط درگیر اون پارک و اون حس معنویت خونه خاله بودم وقتی شب شد نشستم با خدا حرف زدم که خدایا میدونم رفتنم به پارک کار خودت بود هدایتم کردی و میدونم تو دست منو گرفتی بردی خونه خاله ام چرا؟؟مگه چه درسی داشت برا من؟خاستی چی بهم بگی؟؟
بخدا قسم خدا انقدر واضح جوابمو داد خودم مبهوت شدم بهم گفت تو هعی میگی ترمزم اینه من معنویت و تو اون نوع عبادتها حس میکنم عمدا تو رو بردم خونه خاله ات تا باز اون حس معنویت رو حس کنی و طبق معمول بازم درگیر اون احساسات شدی..ببین زهرا من کجای اون خونه حضور داشتم ایا جای که من باشم اینهمه درد و مریضی هست؟؟بنظر تو جای که من باشم فقر هست؟؟بنظر تو جایی که من باشم همچین ارامشی هست؟؟زهرا کجای اون در و دیوار من حضور داشتم؟؟تو اون جهاز خونه قدرت بخشندگی منو دیدی؟؟ چ چیزی تو اون خونه بوی من خدا رو میداد که تو احساس معنویت کردی؟؟بخدا قسم خدا اینا رو دیشب بهم گفت و همینطوری ادامه داد میگفت به زندگی رونالدو نگاه کن به محبوبیتش نگاه کن،به ثروتش نگاه کن به روابطش نگاه کن،به سلامتی بدنش نگاه کن…تو باید با نگاه کردن به این خونه و زندگی و رفاه منو ببینی تو باید حس معنویتت از امثال رونالدوها جریان بگیره ایا لایق من خدا هست که احساسمو در فقر و مریضی ببینی؟؟دستت و گرفتم بردم اونجا تا به چشم ببینی و لمس کنی بدجایی قفل شدی دستتو گرفتم تا ببینی جای که ثروت و عشق و ارامش و دیدی احساس معنوییت جریان بگیره الان برای تو قابل هضم شد که خودتو اصلاح کنی؟ یعنی استاد از این همصحبتی خدا انقدر سپاسگذار خدام که حد و اندازه نداره سدهای ذهنی ام شکسته شد و الان با چشم و گوش باز تر دارم خدای درونمو پیدا میکنم و اینکه امروز صبح خاستم برم سرکار کارفرمام بهم گفت که نمیخاد برم وااااااای خدا چقدر من خوشحال و هیجان زده بودم از بس نمیتونستم خودمو کنترل کنم تو خونه راه میرفتم و بالا و پایین میپریدم میگفتم خدایاااااشکرت کارمند تو بودن عجب صفای داره الان هیچکی خونه نیست و من با حس و حال عالی دارم این کامنتو مینویسم خدایاشکرت
سلام به دوستان خوبم استاد عباسمنش عزیز،خانم شایسته
خدایا سلام.
خسته نباشی
وقتت بخیر!
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.
خداوندا تو بارهای زیادی از دوشم برداشتی که کمرم رو خمیده کرده بود
تو روزهایی کنارم بودی که هیچکس نبود
تو حرف هایی از من شنیدی که هر کس اون حرف هارو میشنید من رو تحقیر میکرد
تو خواستههایی از من اجابت کردی که از هرکس درخواست میکردم یا دست رد به سینه ام میزد و یا بهم میگفت دیونه
تو این مدت مثله بچه ای که ذوق داده بره پارک شهر بازی،همونجور ذوق دارم که برم پیاده روی و با تو قدم بزنم و صحبت کنم.
ای رب العالمین!
رفتار و عملکرد و مسیر من و دیدگاه من نسبت به 99٪ جامعه متفاوته
و جالب اینجاست که نتایج و لذت ها و آنچه که من تجربه میکنم 99٪ با جامعه متفاوته.
خداوندا!
ای قدرتمند ترین قدرت هستی!
این روزا بیشترین احساس لذت رو دارم.
دیروز داشتم به یا موضوعی فکر میکردم در رابطه با دنبال تایید گرفتن از دیگران!
و دوره ی احساس لیاقت یک آگاهی بشدت بزرگی بهم داد که دنبال تأیید شدن توسط دیگران نباشم
تو همین افکار بودم که یک چک محکمی از نجواها خوردم و منو از عرش آورد به فرش و یک حمله و هجمه ی بسیار شدیدی از نجواها به قلبم شد و خاطره و حرفهایی رو آورد تو ذهنم که جا خوردم و بلافاصله الهامی بهم شد که قلبم رو آروم کرد ،اونم اینکه وقتی که تو مسیرت درسته، نجواها از چپ و راست تلاش میکنن که تو رو منحرف کنن.
پس بدون داری مسیر رو درست میری و بلافاصله قلبم آروم شد و این بود کلام خدا که میگه ما کلام الله رو بالا بردیم!
ای رب العالمین!
من از تو راضی ام!
تو هم از من راضی باش!
مگه خوشبختیه یه آدم تو چی معنی میشه که من ندارمش!؟
من تو محل کار معروفم به اینکه وقتی میخوام بخوابم کمتر از 60 ثانیه خوابم میبره،اییینقدر که ذهنم آرومه!
دیروز داشتم با خدا صحبت میکردم و میگفتم این خصوصیت هم به خوبی داره،هم یه بدی داره!
خوبیش اینه که وقتی میخوام بخوابم اییینقدر به تو نزدیک میشم و اینقدر غرق آغوشت میشم که زیر 1 دقیقه خوابم میبره
و بدیش اینه که زمان زیادی بیدار نیستم که از هم آغوشی با تو لذت ببرم.
بچه ها موقع خواب نزدیک حالته که من به خداوند دارم.
همش با جمله ی دورت بگردم
درت تو جووونم بخوره باهاش حرف میزنم
مگه من از خوشبختی چی میخوام که ندارم!
یک جسم بشدت سالم
یک روحیه ی خیلی شاداب
یک شغل بسیار خوب و مورد علاقه
شرایط مالی خوب از همه مهمتر داشتنه خدایی که در تمامه زمینه ها بهت آرامش میده و برات کافیه
پدر مادر جوان و سرحال و عاشق و شاداب ور سرزنده و شوخ
برادری هم سن و سال که کاملا در مسیر توحید و زیبا بینی هست
داشتنه خونه ای بزرگ ، آرام ، زیبا،امن و رایگان
داشتنه روحیه ی سرزنده و بسیار فضول و شیطون و کنجکاو و شاداب و جسور
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خدایا شکرت
خواستم یا چیزی اینجا بگم اما نمیگم
تو از آنچه که در سینه دارم آگاهی
دوست دارم…
سلام بر ابراهیم خلیل
و سلامی گرمه اتشفشانی به استاد و مریم خانم
و بقیه بروبچ غار حرای من…غار حرا رو از سعیده کش رفتم..لامصب اون خیلی جذاب میگه غار حرا..
ابراهیم نمیدونم چرا دستم به نوشتن نمیره…خیلی دلم میخاد کامنت بنویسم ولی نمیاد اون حسه…
وقتی کامنتت اومد خوندم…دروغ نگم حسودیم شد…از اون حسودیایی که حسته خوب میکنه.
همینجور که دارم مینویسم ذهنه میگه اینا چیه میگی مایه خنده مومن
ابراهیم من یکی از کامنت خونای حرفه ای هستم…ولی به نوشتن عاجزم.
مدتی پیش یه جای بودم میخاستم برگردم خونه….مسیر خوبی نبود.که کنار جاده منتظر باشی تا یه ماشین سوارت کنه…کج راه بود…ولی اصلا حسه خوبی به اسنپ گرفتن نداشتم….و یه حسی میگفت برو سرجاده خدا بزرگه و خودمم اصلا مقاومتی با این نداشتم…حسمم خوب بود..
خلاصه رفتم چند دقیقه بعد یه ماشین اومد و سوار شدم…تا قسمتی از مسیر منو برد…پیرمرد بهم گفت سیتین تا سیتین فرجه(از این ستون تا اون ستون )
یه ضرب المثله…خلاصه با کمی گفت گو با پیرمرد رسیدیم…پیاده شدم…کمی بعد یه جوان رسید..سوار شدم نمیدونم خلاصه صحبتون گل کرد و دروغ و راست گفتیم…
خلاصه با این پسر جوان تا قسمتی از راهو رفتیم…پیدا شدم…باورت نمیشه ثانیه به ثانیه ماشین رد میشد…ولی هیچکدوم نگه نداشتن..گفتم خدایا وا بده یکی ما رو ببره..اروم اروم ذهنه هم کاره خودشه شروع کرد…وسط این نجواهی ذهنم یه الهامی بهم شد…….
حتی لحن الهامم حس کردم…با یه لحن تند گویا.
گفت دروغ نگو
جا خوردم…
ببخش..بعدش یه ماشین اومد…یه پسر جوان ساده و بی ریا…میگفت اگه عجله نداستم تا جای میرسوندمت…
خدای پیش این بنده خدا حواسم جمع بود دروغی نپرونم…یعنی یجورای سکوت کرده بودم بیشتر…
این بنده خدا تا قسمتی از مسیر منو برد…پیاده شدم…نمیدونم چن دقیقه بیشتر طول نکشید ماشین بعدی….
باران
سلام داداش ابراهیم پسر توحیدی
خداروشکر برا داشته هات برا همه نعمت هایی که خدای مهربان بهت داده الهی صد هزار مرتبه شکر
من چقد با ذوق کامنتاتو میخونم و لذت میبرم وتحسینت میکنم
من از دیروزفایل های توحید عملی رو دارم گوش میدم چقد ارامش میگیرم وقتی سرمو گذاشتم رو شونه خدا وقتی رو دوش خدام وقتی تو بغلشم وقتی ساعت ها باهاش حرف میزنم سیر نمیشم از صحبت کردن باهاش
واقعا در آغوش خدا قشنگ ترین حسه .داداش ابراهیم وقتی که تجربه سفرت گفتی من فقط اشک میریختم چون منم تنها چند هزار کیلومترو مسافرت کردم بر ترسهام غلبه کردم خدا بهم گفت برو من کنارتم نترس بی نهایت اون سفر برام عالی بود قسم میخورم تا اون موقع اینجور سفریو تجربه نکرده بودم چون به الله پشتم گرم بود شبا تو جاده های که تا الان نرفته بودم رانندگی کردم مسیرهایی پر پیچ وخم ولی لذت بخش رفتم بشدت برام لذت بخش بود همش خدا رانندگی میکرد میگفتم خدایا رانندگیت حرف نداره،انشالله موفقیت های بیشترتو ببینم و برامون بگی
از عمق دلم با عشق برات کامنت نوشتم
الله حافظ و نگهدارتون باشه
به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را
خدای که بهترین هدایت کننده گان هست
خدای که بهترین رفیق هست
خدای که بهترین یاور هست
خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست
خدای که به شدت کافی هست
خدایا قلبم را باز کن برای دریافت آگاهی های بیشتر
سپاسگذارتم خدایاااااااا
سلاممم ابراهیم عزیز و خوش قلب
امید دارم حال دلت عالی عالی عالی عالی باشد
همیشه زمانی که میخواهم بنویسم از قلبم اجازه میگرم بنویسم یا نه ؟
چیزی برای نوشتن دارم یا نه ؟
این بار چیزی که وادارم کرد برای نوشتن کلمه تایید گرفتن از دیگران بود و آگاهی های که امروز دریافت کردم میخواهم هم برای خودت هم برای خودم و هر کسی که در مدار این آگاهی هست بنویسم تا بیشتر اگاه شویم بر افکار مان
میدانی دنبال تایید گرفتن از دیگران یعنی چی ؟
یعنی دنبال اجازه دیگران هستم !
دنبال این هستیم که دیگران اجازه بدهد من عشق نسبت به خودم را تجربه بکنم
دیگران اجازه بدهد که من نسبت به خودم حس خوب داشته باشم
دیگران اجازه بدهد که من به اصلم وصل شوم یعنی از طریق اجازه اونا به اصلم وصل شوم
خود منم پاشنه اشیلم هست گاهی وقت ها که آگاه نمیباشم میبینم اوووو من دنبال تایید هستم یعنی من دنبال اجازه دیگران هست برای تجربه عشق نسبت به خودم
تو برایم بگو دختر خوب تا من حس خوب نسبت به خودم تجربه بکنم
تو برایم زیبا بگو تا من حس زیبا بودن نسبت به خودم بکنم
تو به من اجازه بده تاییدم کن تا احساس کافی بودن بکنم
تو من را تایید کن به من اجازه بده تا من حس مهم بودن بکنم
تو من را تایید کن به من اجازه بده که حس ارزشمند بودن بکنم
در کل دیگران اجازه بدهد تاییدم بکنند تا من بعد از اون تایید و اجازه دادن این احساس ها را تجربه بکنم
در صورتی که من اصلا نیاز به اجازه دیگران ندارم
چون من بدون اون تایید های مسخره خوب ، کافی ، ارزشمند ، دوست داشنتی هستم
و میدانی ما شرطی شدیم هر زمانیکه در طفلی مادر و پدر مان ، دیگران ما را تایید کردند اون احساس ها در ما ایجاد شده و حالا هم ناخودآگاه برای ایجاد آن احساس ها دنبال اجازه و تایید دیگران هستیم
و از دیگران اجازه میگریم تایید میخواهیم تا به اصل ما که خداست وصل شویم
در صورتی که بدون هیچ چیزی اصل ما کافی هست
اصل ما ارزشمند هست
اصل ما خوب هست
اصل ما دوست داشنتی هست
اصل ما عشق هست
اصل ما لایق هست
ما نیاز به تایید دیگران نداریم سیم ما به اصل ما مستقیم وصل هست ارتباط ما مستقیم هست من نیاز به تایید دیگران ندارم که حسم نسبت به خودم خوب باشد من به اصلم وصل هستم من انرژی خودم را از اصلم میگیرم نه از دیگران
به من هیچ ربطی ندارد که دیگران تاییدم میکند یا نه
به من هیچ ربطی ندارد که دیگران چگونه من را میبینند
ما بیشتر کار ها را برای تایید گرفتن انجام میدهیم چون شرطی شدیم از طفلیت همین که آگاه شویم که ما نیازی به تایید نداریم ما خود عشق هستیم خود کافی بودن هستیم خود دوست داشنتی هستیم
اصلا دیگر دنبال تایید دیگران نیستیم
میدانی هر زمانی که به این افکار آگاه شویم و بر احساس ما آگاه شویم که داریم دنبال تایید هستیم همان لحظه مچ خودمان را بیگریم اون لحظه ، لحظه بیداری هست اون لحظه ، لحظه استادی هست
و به خودمان تکرار کنیم
پسر ، دختر ، تو تاییدت را از خدا گرفتی تو نیاز به تایید دیگران نداری عزیزم
ارتباط تو به اصلت مستقیم هست
و خدای که چقدر مهربان هست که این قطب نماه احساس را در ما گذاشته تا بدانیم به کدام سمت روان هستیم
در پناه عشق نور خدا باشی
ابراهیم عزیز دل خدا
سلام دوست خوبم ابراهیم… یادته چند روز پیش یه سوال ازت پرسیدم در مورد گفتگو با خدا…..؟
و تو بعد از سه روز گفتی که نمیدونم چرا به قلمم جاری نمیشه برات بنویسم و انشاالله توسط من یا دوستان هدایت میشی.
میدونی چی شد خب من یه کوچولو ناراحت شدم، نه از شما، از اینکه منتظر جوابم بودم…. تا اینکه شما یه کامنت برای دوست عزیزمون طیبه مزرعه لی نوشتین…. وقتی من کامنتت رو خوندم کنجکاو شدم ببینم طیبه چی نوشته توی کامنتش که تحسینش کردی…. و وقتی هدایت شدم به پروفایل طیبه…. چی دیدم خدای من…. دیدم طیبه توی پروفایلش از حرف زدن با خدا نوشته و بعد بقیه کامنتهاشو خوندم که چقدر راحت با خدای به قول خودش ماچ ماچیش حرف میزنه و چقدر توحیدی داره عمل میکنه….. و خیلی لذت بردم و سوالی که از شما در مورد گفتگو با خدا پرسیدم از طیبه پرسیدم…. و امروز طیبه به سوالم پاسخ داد و چقدر قشنگ و با جزئیات برام از نحوه حرف زدن با خدا نوشت و من خیلی خوشحال شدم و اشکام سرازیر شدن از پاسخی که برام نوشت….. و برام جالبه تا وقتی شما به کامنت طیبه جان پاسخ ندادی من اصلا هیچ شناختی از طیبه در سایت نداشتم، من هیچ وقت هیچ کامنتی از طیبه توی سایت ندیده بودم و خدا از طریق اول شما و بعد پاسخ طیبه جان من رو هدایت کرد به پاسخ سوالم و با طیبه آشنا شدم… واقعا خداروشکر میکنم که من رو با دوستان توحیدی در این سایت آشنا کرد که دستی از دستان خدا هستید برای اینکه من بیشتر عشق خدا رو در قلبم حس کنم…. واقعا احساس میکنم مدارم داره بالا میره و خدارو توی قلبم حس میکنم….
خداروشکر میکنم چون تغییر شخصیتم رو دارم حس میکنم و حواسم به خودم هست که دارم آگاهانه، تاکید میکنم آگاهانه عاشقی کردن با خدا رو شروع میکنم….
از شما و همه دوستان عزیزم سپاسگذارم…. دوستتون دارم.
سلام استاد جان
سلام خانم شایسته عزیزم
سلام به همهی همراهان عزیز
امروز روز بیست و سوم سفر من بود سفر به کجا؟
سفر به درون تا پیدا کنم جان الهی را
من باید فنا شود تا خدا نمایان شود
کافیست تسلیم شوم و هر گونه منیت را در برابر یکتای بی همتا کنار بگذارم رحیم بودنش برایم نمایان میشود
رحمان بودنش که شامل حال تمام عالم هستی میشود
خوب و بد ندارد
رحیم بودنش است که به درخواست من وکنار رفتن من ویکتا پرستی من و قطع امید از هر عامل بیرونی من نمایان میشود .
هر بار از کسی بدون توجه به یکتای عالم درخواست کردم و نه شنیدم همون موقع خدا را شکر کردم که من به غیر خدا پناه برده ام و خودم از خودم خجالت کشیدم وهربار کنار رفتم که خودش کارها را انجام دهد
چقدر قشنگ چقدر بی منت وراحت انجام شده
دیروز قدم اول را استاد جان به امید خدا خریدم وامروز چند برابر آن به کارت من واریز شد چقدر ما نگران کمبود هستیم اصلا کمبودی وجود نداره به شرط اینکه من به فراوانی این جهان و اینکه خداوند همیشه برای ما جبران میکند ایمان قلبی داشته باشم
برای خدا زمان و مکان وجود نداره برای خدا کار کوچک و بزرگ وجود نداره برای ذهن کوچک من همه چیز قابل اندازه گیری هست
برای ذهن کوچک من حساب و کتاب وجود داره که اینقد کار میکنم اینقد پس انداز میکنم که اینطور بشه که این کارو بکنم
برای خدا حساب کتابی نیست خدا بی حساب میبخشه به شرط اینکه من باور داشته باشم
همهی هستی پر از خداوند، جایی نیست خدا نباشه وخداوند در دل مومن هست
نمیتونیم خدارا تعریف کنیم فقط به هزار دلیلی که داریم در زندگی وجود خدا را میبینیم درک میکنیم وهرکس به دلایل خودش خدا و وجودش را اثبات میکند
دل مومن ،مومن کیه کسی که ایمان داره ،به چی؟ به غیب، غیبی که بدونی لحظه ای رهات نمیکنه صبح تا شب زندگیتو پر معجزه کرده وتو دنباله معجزات گذشته ای ……
مولانا میگه
گرچه آن صورت(خدا) نگنجد در فلک
نه به عرش و کرسی ونی بر سمک
زآنکه محدود است و معدود است آن (عرش)
آینه ی دل را نباشد حد، بدان
فلک وعرش وعالم فرش محدود است ولی آینه ی دل حد نداره
آینه ی دل مومن حد نداره و شما هر غیر ممکنی را با دلتون میتونید ممکن کنید کدوم دل ،دلی که خدا توش جا داره
وقتی از راه دل وارد میشیم راههایی جلو پای ما میذاره که باورمون نمیشه
وقتی از خدا فاصله میگیریم نگرانی ها شروع میشه چون عقل جزوی پاشو وسط میذاره نه نمیشه چطوری و نجواها را شروع میکنه
ولی وقتی با خداییم و بدونیم خدا به جای مامیبینه ،خدا به جای ما حرف میزنه خدا به جای ما میجنگه خدا به جای ما کار میکنه بدون زحمت اضافی روزمون شگفت انگیز میشه پولمون شگفت انگیز میشه روابطمون شگفت انگیز میشه
استاد امروز سر کارم تو دفترم داشتم یه چیزی را از خدا درخواست میکردم و مینوشتم بخدا هنوز دفترمو نبسته بودم اون کار انجام شد این معجزه نیست فقط گریه میکردم که خدایا باورمو به خودت واین راهی که پا در آن گذاشتم روز به روز بیشتر و محکم تر کن
استاد از وقتیکه بیشتر و متمرکز تر کار میکنم نشانه ها را واضح تر میبینم .
امروز رفته بودم ثبت نام کلاس زبان بچه هام
مدیر مجموعه را دیدم گفتم خانم من هنوز تسویه قبلی را انجام ندادم، بچههام میپرسند مامان ثبت نام ترم جدید و انجام دادی
تو مجموعه چی کار میکنید اینقدر بچهها اینجا را دوست دارند و خلاصه داشتم تعریف میکردم مدیر مجموعه یه خانم جوون قرتی و به روز هیچ اثری از جای مهر و….هم نداره
یه ریز میگفت خدا را شکر همون موقع متوجه یکتا پرستی خانم مدیر نشدم
یکبارم نگفت مثلا ما این کارو کردیم که بچه ها اینجا را دوست دارند تموم امتیاز مجموعه را یکجا داد به خدا
بعد که اومدم متوجه شدم گفتم دیدی کسایی که واقعا موفق هستند به تمام معنا یکتا پرستند و خودشون را هیچ میدونند هیچ عاملی را موثر نمیدونند فقط خدا
خدا هم میبردشون بالا در اصل قانون این کار و میکنه وچقدر قشنگه دیدن شکر گزاران واقعی
خدایا شکرت بابت این سفر قشنگ
خدایا شکرت بابت درک آگاهی های این جهان هستی
خدایا شکرت بابت درک حقایق
خدایا شکرت بابت استاد عزیز و آگاهی هایی که در اختیار ما سخاوتمندانه میگذارند
استاد عاشقتونم شاد شاد شاد باشید
خانم شایسته عزیزم بابت تموم زحمتها یک دنیا سپاسگزارم.
من با این شعری که دوست عزیزمون کامنت گذاشته بود
یاد شعر ملاصدرا می گوید :
خداوند بینهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک میشود
و به قدر نیاز تو فرود میآید،
و به قدر آرزوی تو گسترده میشود،
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود،
و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود…
و…..
دقیقا خداوند همه چیز میشود همه کس را اما به اندازه ایمان و باور هر کس ، آخ چقدر قشنگ و چقدر خوب بود ، میدونی شرک همون ک استاد خودتون گفتی شبیه مورچه سیاه بروی سنگ سیاه ،،،
من ب محض اینک داشتم میدیدم ویدو رو ، دیدم ک سارا میدونستی مشرک هستی ، گفتم چرا ! گف تو فکر میکنی مشتریات از اینستاگرام میان ، تو همین الان اینستاگرامت قطع بشه ب نظرت مشتری داری؟؟؟ و جوابی ک اومد ب ذهنم گفتم ن واقعا ، و دیدم اره من هم مشرک هستم ب نوع خودم ک خدا رو ک قدرت مطلق ، روزی دهنده س، و ب هزاران طریق میتونه برام ثروت و نعمت بریزه رو با عقل خودم مقایسه میکنم ک فقط ی راه رو بلده ، و همینجا بود ک گفتم متاسفم ولی اشکال نداره ، همین الان میتونیم باور درست رو جای گزین کنیم همین الان دری میشه ک تمام فایلای توحید عملی رو با دقت ببینم و انجام بدم و انجام بدم ،،، میدونی الان دیگ تو ذهنم این نیس ، و هر روز با خودم تکرار میکنم ک روزی رسان من ، رزق دهنده من ، بخشنده من ، خداست و از هزاران طریق برای من میرسونه ، و الان ته دلم قرص انگار ، و دیگ ب اینستاگرام ب دید تنها جایی ک میشه مشتری بیاد نگاه نمیکنم ، و صرفا جای رو میبینم ک میخام نمونه کارهام رو بذارم و همین ،،، و خداوند خودش هدایت میکنه مشتری ها رو بسوی من ، و همین الان ک دارم مینویسم این ایمان داشتن رو احساسش میکنم و میدونم هر روز باید روی این باورم کار کنممم ، نشانه ها رو ببینم و تایید کنم و ادامه بدم ،،، میدونم خدا هدایتم میکنه ،،، این اولین پاشنه اشیلی بود ک ب محض دیدن فایل متوجه شدم، دومین چیز ک متوجه شدم باور نداشتن ب خودم بود ،،، ب خدای خودم ، ک من هر انچه را ک بخاهم میده ، هدایت میکنه ، زنبور عسل رو هدایت میکنه ، من ک اشرف مخلوقاتشم ،، فکر میکردم ته وجودم ک چون دخترم نمیشه ، نمیتونم ب ثروت برسم و ب موفقیت زیاد ، ولی امشب خدا هدایتم کرد ب فایلی ک دیدم میشه ، ارهههه ، یکی از باگ های بود ک فکر میکنم تو روانشناسی ثروت 1 بررسی شده بود ،،، ولی الان با باور کردن توحید خدا ، و اینک خدا رو دارم پس همه چی شدنی شد ، چقدر قشنگ همه چی از توحید شروع میشه ، چقدر قشنگ ،،، عزت نفس ب توحید وصله ، ثروت ب توحید وصله ، لیاقت ب توحید وصلههه ، اصول دین و یادمه تو دبستان یادمون میدادن، اول توحید ،،،
و خدای ک ب شدت کافیست فقط کافیه ایمان داشته باشیم بهش،،، دوستتون دارم شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام خدای قشنگم خدای توانا و قدرتمندم من هر چه دارم از تو دارم.
سلام به استاد عزیزم و همه دوستهای گلم
روز بیستوسوم سفر رویاییام.
خداوند به شدت برای من کافیست
صدرصد پروردگارم تو برای من کافی هستی
من فقط فقط روی تو حساب باز میکنم و فقط فقط از تو کمک میخواهم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها همه نعمت داده ای هدایت کن نه راه گمراهان .
خدایا شکرت من هر چه پیش رفتم در این مسیر الهی بیشتر متوجه شدم و میشم که خداست اول وآخر من
چه جاهایی که روی بنده خدا حساب کردم و وابسته شدم چوبشو خوردم و چه جاهایی روی خدا حساب کردم و از کسی نترسیدم و نتیجه عالی دیدم ازش و چطور دلها رو نرم کرد برای من توی بدترین شرایط همه چیزرو جمع جور کرد برام چقدررر بر صبرو ایمان من افزود
وقتی نترسیدم وقتی همه چیز رو به خودش سپردام
واقعا هر وقت با تمام وجود خدارو بپرستی واز او کمک بخواهی همه چیز خود به خود رخ میده دیگه نیازی به دستو پا زدن نیست نیازی به تقلا کردن نیست راحت و سوت زنان به مسیرت ادامه میدی من فقط لذت ببرم بخدا که جز زیبایی چیزی نیست در این مسیر.
فایلهای توحیدی عالی هستن همیشه سعی میکنم باور هایی که شما در فایلهای توحیدی گفتید با خودم تکرار میکنم مثل این باور که خداوند به شدت برای من کافیست،خداوند تنها قدرت مطلق جهان است،پروردگارا من هر چی دارم از تو دارم من به هر خیری که از جانب تو به من برسه سخت سخت محتاج و نیازمندم،
پروردگارا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها همه نعمت دادهای (نیکوکاران،صالحان،تقواگران،مومنان،ثروتمندان، رستگاران)هدایت کن نه راه کسانی که به برآنها غضب کردهای و نه راه گمراهان.
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و خوشبخت و سعادتمتد در دنیا وآخرت باشید
بنام انرژی بی پایان جهان هستی بخش
سلام وادب واحترام
بنده بی نهایت لذت بردم ازکلام زیبای این دوست عزیزی که مطمئن هستم که کلام خودخداوندبوده وتحسین میکنم و سپاسگزارم ازشمااستادعزیزم
منم استادشایدمیتونم به قدرت بگم یکی از،زیباترین ولذت برانگیزترین وباعشق ترین وثروتمندترین وقدرتمندترین چیزی که همیشه وهمه جاودرتمام لحظه به لحظه ستایشش کردم ومیکنم وازتمام وجودمیپرستمش همان خالق یکتاست واینقدربعدازگوش دادن این فایل میخواستم درمورداتفاقات معجزه بارهایی که درزندگیم افتاده بگم که خداوندقربونش برم منوهدایت کرده ،اما احساسم گفت فقط سپاسگزاری کن ازخداوندومن هم میگم چشم وبی نهایت ازخداوندسپاسگزارم
وهمچنین ازشمااستادعزیزم سپاسگزارم بابت تمام زحمتهای شبانه، روزی که برای این فایلهاکشیدیدوباعشق به ماهدیه دادیدومن به عنوان یک شاگرد خوب وحرف گوش کن،تمام سعیمو میکنم وخواهم کرد که باایمان وهمراه باعمل ،ره رو راه شماباشم تازمان مرگم وتعهدمیدهم اینکارروخواهم کرد
دوستون دارم یاحق///
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت همه دوستان عزیز و استاد گرامی و خانم شایسته مهربون
خداروشکر میکنم بخاطر اینکه بهم گفت تو تنها نیستی و من در هر لحظه از همه طرف تورو احاطه کردم.
تو این مسیری که گذشت تا الان من خیلی چیزها در مورد خودم فهمیدم.تقریبا چهار ماه طول کشیده که من این دوره سی روزه رو بگذرونم.
خیلی اتفاقات افتاد توی این مسیر برام.معجزه ها زیاد بود،نجواها زیاد بود،کارهای اشتباه زیاد بود.
خیلی سخته بدونی داری یکار اشتباه میکنی و بازم اونکارو انجام بدی.
بعضی اوقات از خودم می پرسم کار درست چیه؟
من چیکار باید بکنم؟
احساسات متضادی رو تجربه میکنم.
بیشتر از هروقت دیگه ای هیجان زدم برای شروع زندگی جدید
همه چیز در زمان مناسب خودش اتفاق می افته.
هرفایلی از این سفر که گوش دادم ربط داشت به جریان هایی که اون روز باهاشون درگیر بودم.
خدایا شکرت بسیار هیجان زدم برای شنیدن فایل های اخر،حس میکنم قرار آخرین روز این روزشمار گنج بهم بدن.
خدایا شکرت
بدن سالم بهم دادی،چشم بهم دادی،خانواده ای بهم دادی که حمایتم کردند،مسیر رو برام هموار کردن،خدیاا شکرت بهم پول دادی،خدایا شکرت اینهمه آدم اومدن و رفتن و تو به واسطه اونها درسی به من دادی ،خدایا شکرت خانواده دارم،خونه خوشگل داریم،وسایل رفاهی داریم تو خونمون،من برای خودم اتاق دارم،خدایا شکرت که اسمونو برامون خلق کردی،بخاطر این هوای فوق العاده آرت ممنونم،خدایا شکرت به من فرصت زندگی دادی،خدایا ثروت بیشتری بهم بده،سلامنی بیشتر بهم بده،خدایا روابط سالم تر بهم بده،خدایا عشق رو به زندگیم بیار،خدایا کمکم کن پایان نامم رو بتونم به بهترین نحو بنویسم،خدایا کمکم کن فقط تورو قدرت مطلق بدونم،خدایا سفرهای لوکس میخوام،جنگل رفتن میخوام،خرید ماشین میخوام،امروز در مورد این سرچ کردم که آیا تو ایران میشه هلیکوپتر شخصی داشت؟
خیلی عجیبه برام من دارم به این فکر میکنم که یه روز حت شخصی خودمو داشته باشم،یعنی من میخوام بی نهایت به ثروت برسم.
مطمئنم که در پناه تو با هدایت تو تمام این اتفاقات رقم میخوره.
خدایا شکرت
سپاسگذار خدایی هستم که منو توی این مسیر زیبا قرار داد الهی صد هزار مرتبه شکرت اوایلش که تازه آشنا بودم با شما فقط گوش میکردم وچیزی متوجه نمیشدم وتقریبا هرروز گوش میکردم .بعدش ی مدت رها کردم ودوباره این بار با تمام وجودم اومدم ،که تاجایی که میتوانم متهعد باشم به دوره عزت نفس وفقط گوش ندم از لحظه لحظه زندگیم عمل کنم در حد توانم ، من خیلی زود از غذاخوردن فرزندم عصبانی میشم گفتم به خودم محبوبه تو باید بتونیی تمرینات اول عزت نفس رو عمل کنی ،یعنی اگر غذارو تو دهنش نگه داشت وچند ساعت گذشته وهنوز نخورده تو رها باش تو آرام باش هر چه قدر دلیل منطقی داشته باشی باید بتونی احساساتت کنترل کنی ، اگر میخوام به نتیجه دلخواه برسم ، وسعی کنم تمام تمرکزمو روی نکات مثبت دیگش بزارم ، استاد این بار با تمام وجودم میخوام حرکت کنم چون الان متوجه شدم چی رو میخوام ،دوست دارم ی پیج کیک وشیرینی بزارم وبه صورت اصولی آموزش بدم نه اینکه فقط پست بزارم تمام نکات بگم وقدم های اولیه رو براش برداشتم اسم پیجمو گذاشتم کیک صابونی وباعشق دارم تولید محتوامو می نویسم تا زمانی که سه پایه دوربینم برام فرستاده شه، کلی کیک وشیرینی خوشمزه آماده کردم وخیلی مشتاقم که قدم به قدم حر کت کنم ولذت ببرم ازمسیر، وهمش به خودم میگم محبوبه تو از لحطه به لحظه زندگیت لذت ببر پول به سمتت میاد تو قراره از زندگی لذت ببری تو باید سپاسگزار تر باشی ،تو باید احساس آرامش درونی داشته باشی تو باید ایمان داشته باشی که خداوند کارهای تورو انجام میده ،تو فقط روی خدا حساب باز کن اون درهای نعمت را برایت باز میکند اون به تو بی نهایت ثروت داده ،تو فقط به خواسته هات فکر کن ، تو آگاهانه توجه تو روی چیزی که میخوای بزار ، تو به دیگران کاری نداشته باش ، تو خودتو با دیگران مقایسه نکن ، خداوند کارهای تورو انجام میدهداگر احساست خوب باشه اگر قدم برداری .
بنام خداوند بزرگ و هدایتگر
روز شمار تحول زندگی شگفت انگیز و فوق العاده یی من به رشد کمال و بهتر شدن هر روزه روز بیست و سوم
توحید عملی 1
جمعه مبارک چهار عقرب 1403
خدایا صد هزاران مرتبه شکر ات بخاطر یک روز زیبای دیگر یک فرصت شگفت انگیز دیگر
خدایا شکر ات بخاطر استادان عزیزم و دوستان هم فرکانسی وجود نازنین شما ها بزرگترین برکت زندگی ام هستند همه شما را بینهایت دوست دارم و آرزوی بهترین ها را دارم
خدایا صد هزار مرتبه شکر ات که هر روز زندگی ام زیباتر می شود درک ام از قوانین جهان بهتر می شود اتفاقات بهتری رخ میدهد شخصیت و باورهایم بهتر می شود
استاد نازنینم چقدر خدا ره شکر میکنم که آن روز پروردگار بزرگ شما را زنده نگهداشت تا پرچم دار توحید و یکتا پرستی شوید تا مشعل دار چراغ راه هزاران انسانی شوید که به دنبال توحید و یکتا پرستی هستند
به نام الله صمد
سلام استاد عزیزم
از دیشب هنوز ذهنم داره اهنگ دلار 300 تومانی رو میخونه ، ولی واقعا مثل وقتی هست که یه اهنگ رو میشنوید هیچ حسی در شما ایجاد نمیشه؟
الان خنثی شدم
باهاش نمیجنگم
منتظرم ببینم کی خسته میشه
از دیشب که تصمیم گرفتم خدایی قوی در ذهنم بسازم، به طرز عجیبی سپاسگزار تر شدم
چشمم انگار کمی بینا تر شده برای زیبایی ها
امروز داشتم ظرف میشستم و این فایل رو گوش میدادم
یهو به خودم اومدم دیدم دارم اشک میریزم ولی از سر شادی
از حس خوب
یه جمله تو گوشم زنگ خورد
اگه دلاره که مهمه ، پس خدایی که فقط 12 ساعت فکر کردن بهش تورو انقدر رقیق القلب کرده چیه؟
پس اون کیه؟
اون قدرتش چقدره؟
استاد منم اومدم پولدار شم
ولی الان بعد از درک قانون تکامل و توحید به حدی رسیدم که
میگم من اگه مجبور شم تو خیابون بخوابم هم خدا کمکم میکنه دستمو میگیره بلند میشم
این طرز فکر، داره منو از بندگی پول نجات میده
تمام زندگیم از بچگیم من برده ی پول بودم چون پدر عزیزم در اون دوران خیلی باور کمبود داشتن و خب از نظر من ایشون قوی ترین و عاقل ترین ادم دنیا بودن و منم باور کردم
الان پدر عزیزم خیلی جالبه ذهنیت بسیار ثروتمندی دارن و خیلی وضع مالی خوبی دارن ایشون خیلی خوب خودشون رو تغییر دادن ولی من نتونستم و باورهامو با خودم تا سن 25 سالگی اوردم
اما دیگه بسه واقعا دیگه سارای جدیدی قراره هر روز متولد بشه
چرا هر روز؟
چون هر روزی که یک درصد بهتر نشم دارم بدتر میشم
استاد خیلی قلبم رقیقه خیلی روحم لطیفه
ببخشید ولی واقعا حسم مثل وقتی هست که عاشق یکی میشین اون اوایل چه ذوقی دارید حس میکنین آسمون آبی تر شده باد واسه شما میوزه درخت ها سبز ترن گنجشک ها واسه شما میخونن
به خدا الان همون حس رو دارم
باورم نمیشه خدا همچین حسی به ادم میده مخصوصا که خیلی ها سعی میکنن قانعت کنن خدا وجود نداره و زائده توهم انسان هاست
ولی اگر نیست پس چطور حال الان من صد برابر بهتر از حال دیروزمه فقط با فکر کردن به اینکه رابطم رو میخوام باهاش بهتر کنم…
دیگه بسه
دیگه نمیخوام حرفاشونو باور کنم
از ضعیف بودن خسته شدم
از غم و غصه خستم
از کمبود نعمت و شادی و سلامتی تو زندگیم خستم
میخوام این راه جدید رو برم
این راه قشنگ تره
مرسی استاد واقعا شما پیام رسان الله هستین
و ممنونم از خدا که هر قدم داره هدایتم میکنه
خدایاشکرت
سلام به روی ماهت سارا جان.
صبحت بخیر باشه.
شما بشدت برا من قابل تحسین هستین،لذذذذت میبرم وفتی میبینم که نظرات از نظر امتیاز جزوه بهترین کامنت هاست.
میدونی چرا وقتی با تمامه وجودت میای که به پول یا روابط عالی برسی به خدا میرسی!؟
چون اول باید از دروازه ی توحیدی رد بشی تا به خواسته ها برسی اما وقتی بوی توحید میگیری دیگه اون پول اون رابطه برات مهم نیست،چون به گنجی میرسی که همه ی اینهارو داری.
من به یه جایی رسیدم که دییییگه با هیچکس دوست نیستم، تو هیچ جمعی نشستن بهم لذت نمیده،با هیچکس سفر رفتن بهم حال نمیده،صحبت کردن با آدما برام بی ارزشه،چون تو تنهایی خودم با خدای خودم حرف میزنم،میخندم،لذت میبرم و …
سارا جان باورت میشه دیشب بشششدت هوس میوه کردم اما نرفتم میوه بخرم بخورم!؟
میدونی چرا!؟
پیش خودم حساب کردم تا بخوام لباس بپوشم،برم سر خیابون میوه بخرم و بیام و …ربع ساعت طول میکشه،
ولش کن میخوام این ربع ساعت رو با خدا حرف بزنم و بنویسم
باورت میشه حتی گشنه ام بود وقت نزاشتم برا غذا خوردن چون نمیخواستم حتی در حد غذا خوردن که مشغول بشم،از اون ارتباطه ذهنم درگیر غذا خوردن بشه از خدای خودم فاصله بگیرم!؟
من بعد از اقدام برای جدایی با همسرم سابقم الآن 2 ماهه که تنها زندگی میکنم تو خونه.
خیییییلی وقتها وقت کم میارم برای کارهام چون اینقدر حریص شدم برای قدم زدن،حرف زدن،نوشتن،خوندن و ارتباط با خدا که زورم میاد وقتم رو صرف چیزای دیگه کنم
تو میدونی چی میگم!
سارا جان!
باورت میشه مایی که التماس یک عشق،یک دوست داشته شدن توسط یکی دیگه رو میکردیم الآن به جایی رسیدیم که حتی نمیخوایم کسی جای خدا رو بگیره واسمون!
دیشب یکی از بستگانم که 6 سال بچه دار نمیشد یک ماهه که به لطف خدا بارداره.
مامانم با خوشحالی بهم زنگ زد گفت یا خبر خوب برات دارم.
گفتم چی!؟
گفت فلانی بارداره.
گفتم میدونستم!
گفت عه!
په چرا زودتر بهمون نگفتی خوشحالمون کنی !؟
گفتم من 3 ماه پیش میدونستم
بعد گفت این یک ماهه بارداره گفتم آره ولی من 3 ماه پیش میدونستم بارداره.
گفت چطور!؟
گفتم هیچی.
زنگ زدم به خودش و اشک بود که میریختم گفتم یادته 3 ماه پیش چی بهت گفتم و با یه حاله منقلبی گفت آره
آره
حالا میدونی قضیه چیه!؟
ایشون که 6 سال بردار نشد. 2 ماه پیش بهش زنگ زدم اتفاقی در مورد خدا و قرآن صحبت میکردم و حرفا رفت سمته اینکه چرا من بچه دار نمیشم و به مدت 1 ساعت خدا روز زبونم جاری شد و من متحیر بودم از جملات و کلماتی که خدا داره روی زبونم جاری میکنه و به ایشون میگفتم و بهش گفتم تو 6 ساله دست به دامنه دکترا و عطار ها و محلی ها وپیج های اینستا و…شدی تو 2 ماه با تمامه وجودت همه ی اینارو بنداز دور حذف کن و از خدا بخواه خدا بهت بچه میده
ییییه هو وسط حرف زدنم یه حرفی به قلبم نشست و خدا گفت بهش بگو و من بهش گفتم.
گفتم فلانی،همین الآن خدا بهم گفت ، من جلوی ابراهیم قول میدم که بهت بچه بدم به شرطی که از همه ببری و فقط از من بخوای!
من ابراهیم رو شاهد میگیرم که بهت بچه میدم و جلوی ابراهیم بهت قول میدم و خدا هرگز زیر قولش نمیزند!
بهش گفتم به الله واحد قسم خدا داره بهم میگه که اینارو بهت بگم و خدا بهم گفت من من ضمانت میکنم که بهت بچه بدم.
و بهش گفتم منی که اینقدر از خدا حرف میزنم من خدارو شاهد میگیرم که تو بچه دار میشی به شرطی که همه چیز رو بزاری کنار و فقط از خودش بخوای.
و دیشب فهمیدم باردار شده!
کی!؟
2 ماه پیش
و ایشون الآن حدودا 2 ماهه که بارداره!!!!
دیشب به سجده افتادم و کلی گریه کردم
عااااح
چی میخواستیم از این سایت،چی گیرمون اومد
دنبال چیا بودیم تو قانون جذب،چیا بدست آوردیم
خیی دوست دارم سارا جان
قلبم آروم میشه وقتی با یکی حرف میزنم که تا میگم توحید اول جای چک های شرک روی صورتش یادش میاد و بعد جاب نوازش های توحید قلبش رو آروم میکنه
تو میدونی چی میگم
هدفم اینایی که گفتم نبود،هدفم تحسین کردن و تشکر کردن از تو بود که این حرفا روی قلمم جاری شد
دوست دارم
سلام اقا ابراهیم
چقدر قشنگه این سایت به خدا
جقدر این خدا قشنگه
تا حس کرد دارم سست میشم، با کامنت شما منو اورد دوباره سر این فایل و سر تصمیمم
که دور نشو
نزدیک لمون
با باورهای خرابت بجنگ ولی نذار منو ازت دور کنن
بله اقا ابراهیم عزیز
میفهمم چی میگین
یادتونه یه بار پیام گذاشتم گفتم میخوام از رابطه چند ساله ام دربیام؟ سال بعدش پیام گذاشتم گفتم درگیر یه رابطه بسیار زشت شدم که فقط برای رابطه جنسیه؟
حرفای شمارو خوندم یاد اون روزای خودم افتادم
شاید هنوز من از نظر مالی دستم پر نیست اما
یاد اون روزا میافتم که برای تنهایی چقدر گریه میکردم
واسه اینکه عشقی تو زندگیم نیست
اینکه همه دخترایی که از نظر من از من پایین تر بودن روابط عالی دارن ولی هیچکس منو نگاه نمیکنه
یادش به خیر
انگار صد سال پیش بود ، نه همین شش ماه پیش :)
الان سارا رسیده به جایی که
پسرای میلیارد رو رد میکنه!
پسرایی که ارزوش بود یه روزی بهش توجه کنن، الان همونارو رد میکنه میگه فعلا فقط میخوام تمرکز کنم روی توحید و ثروت
خوبی رابطه با خدا این هست که انقدر استاندارد شمارو بالا میبره که برای پر کردن تنهایی ، حاضر به ارتباط با ادم هایی با مدار پایین تر نمیشین
و منم خیلی شمارو تحسین میکنم داستان شغل شما هنوز از تون داستان هایی هست که هروقت دلم معجزه میخواد میرم میخونم
هنوز تو مسیر سردرگمم ولی
از قبل خیلی بهترم
منم قطعا مشکلم شرک هست
انشالله خدا راهنماییم کنه
کامنتتون خیلی کمکم کرد و منو باز برگردوند به راه راست
ممنونم ازتون بینهایت
ممنون که برام مینویسین
سلام خانم صمدی پور عزیز
با خوندن کامنتت حالم منقلب شد و تحسینت میکنم که با خدای خودت در آرامشی و ایمان دارم به هر آنچه که میخوای میرسی چون وقتی خدا رو در وجودمون پیدا میکنیم خالی میشیم از هر رابطه که میخوایم داشته باشیم چون قشنگ تر از رابطه با خدا دلچسب تر نیست منم به عقب بر میگیرم میبینم که توحید من عملی نبود توحید حرفی بود در خلوت با خدا بودم اما در بیرون خدا رو فراموش میکردم چون نگاهمون باید توحیدی باشه رفتارمون توحیدی باشه و همینطور کلاممون و این عملی هست که باید مراقب باشیم ک توحیدی رفتار کنیم و میدیم هیچ کدوم از اینا رعایت نمیشه الان ی مدتی هست تصمیم گرفتم فقط روی باورهای توحیدی کار کنم و تمرکز گذاشتم که بیشتر خداگونه تر عمل کنم وقتی توحید درست بشه به همه چی میرسیم و غنی میشیم کافیه فقط خودش برام کافی باشه نه دیگران
خدا درونم گفت بنویس و خدا برای تو نوشت
هر جا هستی مثل ستاره هایی که جلوی اسمت هست خوش بدرخشی
سلام اقا علیرضا
خوبی؟
برادر ازت ممنونم
ازت ممنونم که به صدای خدای درونت گوش کردی
من تو موقعیتی پیامتو خوندم اینجا ساعت 4 صبحه و من نتونستم کل شب بخوابم به خاطر تضادی که پیش اومد برام و مشکلات بعدش و ترس هاش و…
و چی شد؟
پیام شما اومد باعث شد اول برم پیامای خودمو بخونم
و بعد پیام شما تیر نهایی رو زد
وای واقعا خدا بهم گفت چیکار کنم گفت فقط همه چی جز من رو کات کن و نترس
به جای ترسیدن از دیگران، از قهر خدا بترس از خشم خدا بترس از اینکه خدا تو زندگیت نباشه بترس
بله من ادمی شدم که ترس نشنیدن صدای خدا باعث شده بهترین چیزارو ( که در ظاهر فقط بهترین هستند ) و قبلا براشون التماس میکردم رو کنار بذارم
از روز اولی که این تضاد اومد ، گفتم تو اومدی چه درس قشنگی بهم بدی؟
الان فهمیدم
بله
توحید و خداشناسی و عزت نفس
که از همه مهم تره
چه درس قشنگی…
انشالله همونطور که با زبان شما و قلم شما و دست شما منو هدایت کرد باز هم هدایتم کنه
دوست عزیز واقعا ازت سپاسگزارم و امیدوارم همون خدای درونت چندین برابر این کمکی که به من کردی و خودت ازش خبر نداری رو به زندگیت برگردونه
انشالله
سلام سارای عزیز
ایمان دارم بعد از این تضاد درهایی از نعمت و ثروت برویت باز میشه اومدم ی چیز دیگه واست بنویسم دیدم خودش داره تایپ میکنه و باور دارم این پیام رو موقعی میخونی که خوشحالی و شادی و سربلند بیرون اومدن از اون تضاد
خدا رو شکر میکنم دیدگاهی که خداوند بهم گفت و نوشتم در زمانی که باید ب
دستت میرسید و خیلی خوشحالم و بهت خدا قوت میگم تا 4 صبح بیدار بودی
توحید
خداشناسی
عزت نفس
اگه رفتار و گفتار و کردار من توحیدی باشه باور کن همه چی خود به خود درست میشه چون اگه به اصل خودمون بپردازیم و تمرکزم رو بیاریم درون خودمون باورهای شرک آلودمون آروم آروم پاک میشن و به اندازه ایی بتونم به خدا توکل کنم و اعتماد کنم و خودم دارم سعی میکنم توحیدی عمل کنم
سارای عزیز انشالله هر جا هستی در پناه خداوند یکتا باشی و دست به خاکستر میزنی برات طلا بشه