توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام و تشکر فراوان
خیلی خاطرات استاد آگاهی دهنده هستن ولی من فکر میکنم اگه استاد انروز سرکار بودن اصلا اون اتفاق پیش نمیومد ولی خواست خدا اینچنین بوده برای دگرون شدن حال ایشون
وقتی اون قسمت کامنتو خوندین که برای ثروتمند شدن اومده بودن ولی با خدا و قرآن اشنا شدن اشکم سرازیر شد چون خودمم همینطور بودم
همیشه خدارو در قلبم حس میکردم و عاشقش بودم و هستم ولی این دیدگاه سیستمی بودن خدا رو نداشتم و این نگرش خیلی بهم اگاهی داد
نمیدونم چرا ولی همیشه خودمو در یه سمینار بزرگ میبینم که برای خیلیا حرف از حقایق میزنم از قوانین الهی گرچه نه تحصیلاتم و نه کارم در این زمینه هست ولی فعلا چیزایی که از استاد یادگرفتم به دو فرزندم میگم گاهی اینقدر حرف میزنم که میگن مامان چقدر حرف میزنی گلوم میگیره?
البته الان ادمین یه کانال صدکا هستم به خودم میگم حواسم باشه چه پستایی میزارم باعث اگاهی مردم بشه همین لحظه سعیمو میکنم تا به امید خدا درهای بعدی به روم باز بشه
انشالله که خداوند همه مارو به راه راست هدایت کنه?
چقدر همه چیز خوبو عالی داره پیش میره خدایااااا شکرررررت بخاطر این جمع این خانوادههههه این دوستایه خووووبو صمیمی .این اگاهیاااا این نگاهایه توووووحیدی….خدایا تنها تورا می پرستم وتنها ازتو یاری میخواهمممم???????????
سلام استاد گرامی و دوستان با عشق من
منم مث استاد چندسالی بود ک براکار ب بندرعباس رفته بودم.کلا یه سه سال و نیم رویه هم رفته اونجا بودم ک حدودا دوماهیه ب تاریخ14/8/97 از اونجا اومدم.اون موقع توسایت عضو نبودم ولی فایلای رایگان رو مث الان نگا میکردم.خیلی حسم عالی بود انرژی کاریم بالارفته بود و فهمیدم ک توانایی هاییه زیادی دارم و میتونم کار راحتری انتخاب کنم ونتیجه بهتری بگیرم
کارم جوشکاری اسکلت اسانسور بودخیلیم خطری ولی خدا همیشه حافظم بود مث همیشه،تا اینکه واقعا اونجا دیگه تحمل نداشتم بمونم.حسم عالی بود ولی اصلا نمیدونم چرا دوس نداشتم اونجا واستم تا اینکه ب صاحب کارم گفتم میخام برم ،صاحب کارم راضی ب این کار نبود ولی من یه تاریخ براش گذاشتم ک تا اون موقع میرم پس یه نفر رو ب جای من بیار.اونم قبول کرد و بعد چند روز اون شخص مورد نظر اومد و من ظهر بود ک راهی شهر خودم شدم .صاحب کارم روز بعد رو کار نکردن ولی فرداش شرو بکار کردن .تازه هوا تاریک شده بود ک صاحب کارم زنگ زد منم جوابشو دادم و دیدم داره گریه میکنه،هم منو فوش میداد هم گریه میکرد و میگفت تو مقصر هستی منم مونده بودم ک چی بگم بعد گفت اون شخصی ک تازه اومده رو برق سه فاز گرفته ،داستان طولانی میشه ولی اون شخص خیلی ادم خوبی بود .12دقیقه قلبش نمیزد یعنی مرده بود ولی ب لطف خدایه مهربان دوباره بعد از ده روز از کما برگشت ،الان شکر خدا حالش بهتر شده تازه ب تکلم اومده و داره کم کم راه میره.یه معجزه بود واقعا معجزه بود
من تا چند روزی خودمو نبخشیدم و خودمو مقصر میدونستم ولی قالب ذهنم امید ب خداوند منان داشتم چون فهمیده بودم ک اون می میرانه و زنده میکنه ،فهمیده بودم ک برگی ب اذن او از درخت نمی افته
هنوزم نمیدونم چرا اون داستان رخ داد ولی در هر صورت شکرش میکنم.
ادم خیالش راحته ک یکی جواب هر احساستو میده.من نمیدونم چی بگم ولی خوشحالم ک دارم کم کم با خدا دوست میشم ،تازه دارم نعمت هایی ک بهم دادرو میبینم و بیشتر عاشقش میشم.
کی چنین کاری رو میکنه ک این همه لطف در حق ادم بکنه ،مگه چقد عاشق ماست..،؟؟
یه مادر وقتی نوزادشو ب دنیا میاره اون نوزاد میشه تمام وجودش ،خودشو فراموش میکنه هر کاری براش انجام میده،،و من فک میکنم بزرگترین عشق ،عشق مادر ب نوزادشه
.میخام عشق خداوند رو توصیف کنم ولی اصلا نمیشه.باچی مقایسش کنم،،؟چقد مگه ماهارو دوس داری ک تمام جهان رو مسخر ما کردی ،،؟چقد مارو دوس داری ک تمام ملائک رو ب سجده ما در اوردی،؟؟تازه میفهمم ک چقد ارزش دارم .چقد لیاقت دارم وصف نشدنیه.خداوندا سپاس گذارم ممنونتم از این همه نعمت
سلام به همه همفرکانسی های عزیزم
دوباره امروز یک هدیه ویژه از خانم شایسته عزیز ..
هر روز صبح که از خواب بیدار میشوم بعد از صرف صبحانه با ذوق و شوق فراوان سراغ بازکردن کانال عباسمنش شده و مطالب را میخوانم و بلند با خودم صحبت میکنم .من با بلند صحبت کردن با خودم نیروی هدایت گر درونم را احساس میکنم.امروز تصمیم گرفتم که الهاماتی که به من میشود را روزانه در دفترم یادداشت کرده و به آنها عمل کنم.بدون اینکه بخواهم حساب و کتاب کنم و دنبال راه حل های منطقی باشم.
هر روز نشانه های تازه ای به روی من باز میشود خدا را هزاران مرتبه سپاسگذارم .جمله هیچ محدودیتی را باور نکن در من آنچنان ذوق و انرژی را بیدار میکند که اصلا قابل مقایسه با گذشته ام نیستم.برای برداشتن قدم های بزرگتر و بزرگ فکر کردن به من انگیزه میدهد.نکته جالب اینکه از روزی که سفرنامه ها شروع شده و من خواندن و عمل کردن به آنها را شروع کردم کنترل ذهنم را در دست گرفته و سعی میکنم تمام لحظات روزم را در فرکانس خداوند یعنی شادی،عشق،نعمت و فراوانی و ثروت و حال خوب باشم.کم کم به صورت معحزه آسایی همسر من دارد تغییر میکند .او که روزهای اول آشنایی من با سایت عباسمنش و خرید بسته عزت نفس به شدت با من مخالفت کرد و حرفهای استاد را اصلا قبول نمیکرد.الان میبینم که تغییر کرده و دیگر در مقابل حرفها و خواسته های من مخالفت نمیکند.حداقل اینکه فعلا فقط گوش میدهد.این اتفاق برای من واقعا یک معجزه است و تاثیر تغییر باورهایم و کنترل ذهنم و هم فرکانس شدن با خداوند را در زندگیم میبینم.من عاشق نیروی هدایتگر درونم شده ام و الهاماتی که به من میشود را مانند وحی منزل دانسته و به و به آنها عمل میکنم.این کار هر روز من است.خیلی خیلی احساس شور و شعف و شادی دارم .زنده بودن و زندگی کردن را دوست دارم و از گذراندن تک تک لحظاتم شادمانم.مدام از خداوند سپاسگذاری میکنم.خدا را بابت همه اتفاقات درون و بیرونم شکرگذارم.
سپاس فراوان از استاد عزیز و خانم شایسته گلم.
سبز و خرم باشید .
الهییی من لی غیرک کجا بودم و کجا هستم؟؟
توییی که توکل بهت همه چی رو سپردن بهت بهترینا رو میاری برام عاشقتم تو دیگه کی هستی ،تو جانی و جهانی ،
رسالته من چیه؟تویی که این همه راه منو اوردی تا اینجا بی هدف نبوده یه رسالتی دارم یه تکه ای از پازل جهان هستیتم چیه اون کاری که باید انجام بدم ؟
از وقتی این فایلو گوش دادم میگم رسالتم چیه ؟؟
استاد دمت گرم خداییش خیلی از کارام رو قلتک افتاد
سلام ودرود خدا بر تک تکمون استاد عزیز وخانم شایسته ی گل همه ی همراهان این سفر بهبودی و یکتا پرستی
فایل عالی بود
خدایا شکرت خدایا سپاسگزارم
الان میخواهم همینجا چندتا چیز از خدا بخوام
1.خدایا قلبم را پر از عشق ومهربانی وبخشندگی گردان
2.خدایا گوش های قلبم را شنوا گردان تا الهاماتت را بشنود
3.خدایا قدرتی بده بدون قضاوت دیگران بدون در نظر گرفتن هر نظری این مسیر زیبا را ادامه بدهم
4.خدایا همه ی امور را به تو میسپارم و در مسیری که احساس میکنم درسته پای میگذارم
وبها میدهم وتو پرکت بده به امورم وتو مرا در شرایط وموقعییت قرار بده
5.خدایا من ایمان دارم به تمام انچه دوست دارم میرسم اما تو چشمان قلب من را بینا کن در این فاصله ی بین خواستن وداشتن اتفاقات خوب را ببینم و بتوانم توکلم را به تو قدرتت بیشتر کنم
خدایا سپاسگزارم ودر اخر
6.به همه ی این همسفرانم سعادت دنیا واخرتت را بده وبه لطفت بر ما درهای فقر را متزلزل گردان ودروازه های ثروت را گشاده گردان زیرا توخدایی که به هریک از بندگانت هر نعمتی داده ای به ما هم میدهی حتی بیشترش را
درپناه رب قدرت مطلق جهان
با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته الهی به امید تو خدایا تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میجوویم
من کلا خییلی کم کامنت میزارم ولی خییلی زیاد تو سایت هستم کامنت میخونم به لطف خدایه بزرگم دارم دوره کشف قوانین را با دوره ثروت سه کار میکنم وقتی خانم شایسته از جلسه دوم سوم دوره ثروت سه گفتید دیگه نشد وقتی بهش گوش میکنم و با ااین خداییی که استاد توصیف میکنند و اون باورهایه قققدرتتتمننند صحبت میکنند اصلا حالم قابل وصف نیست من لیاقت شایستگیه این اگاهیها را داشتم که خخخداوند میگم این دوره را برام تهیه کرد استاد و دوستیه عزیز که دارید این فایل میخونیداین دو جلسه که خانم شایسته اشاره کردند قابل توضیح نیست اگر بخوام بهایه همین دو جلسه را بگم به اندازه وزن استاد طلا هم که بدم کمه بخدددا کمه
من در هررر کاری به راحتی با خدام ارتباط برقرار میکنم و خداوند جواب سوالم را میده
و چچچه جوابهایی خدایه من عاشقتم من لیاقت دارم و این خدا با من حرف میزند
من مطمنم که خداوند همییشه داره از من همایت میکنه هدایتم میکند
استاد عززیز از خداوند با تمام وجودم سپاسگذارم که بر زبان شما جاری شد امیدوارم که بتونم به قول خودتون که میگی اگه این جلسه را درک کنی ححححله بخدا حححله منم بتونم درک کنم
سپاسگذارم سید حسین عباسمنش ?
??احسنت
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خداوند خلق زندگیمون رو دست خودمون قرار داده
و بقول استاد، تنها راه شکرگزاری این نعمت بزرگ عمل کردن به قانونه (توحید عملی)
و از طریق الهامات و نشانه ها مسیر رو نشونمون میده و کسی که فقط روی خدای خودش حساب کنه مسیر براش باز میشه
سپاس از شما
سپاس از استاد عزیز
خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی گرامی و تمامی دوستان
خدایا حضورت در زندگیم را سپاس
عشقت را سپاس
خدایا شکرت که هدایتمون میکنی و هر روز بر آگاهی هامون می افزایی
سپاسگذار دوست گرامی امیدوارم در این مسیر هر روز بهتر خداوند را درک کنید و بتونیم از هدایتهایش والهامات خداوند بهرمند بشویم
شاد پیروز باشید
سلام به خانم شایسته عزیزم و استاد بسیار گرامیم
توحید عملی اصلا چیزی نیست که بتوانم برایش صحبت کنم یعنی واقعا زبانم قاصره از گفتتنش؛ اصلاگفتنش یک طرف و باورش هم یک طرف، اگر باورش کنیم به طور صد در صد دیگر حتی به گفتنش هم لازم نیست. توحید عملی توحیدی نگاه کردن چه لذتی دارد دیگر مگر به کسی نیاز هست مگر دیگر نیستی و نابودی را می شود باور کرد. و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله – کاش این توحیدعملی را همه آدمها درک می کردیم به طور کامل، و عمل می کردیم این تصور چقدر کشور ما را زیباتر می کند ولی این دنیا با همه تضادهایش زیباست . استاد عزیزم هر کسی جای شما بود نمی توانست از دل این اتفاق رسالت خود را پیدا کند ، شاید بیشتر آدمها می گفتند خدا را شکر که ما زنده ایم و همه چیز را تمام می کردند؛ نیت و موشکافی شما برای هر اتفاقی است که زندگی شما این چنین ساخته است ، دقیقا همان خدای یگانه آن را برای شما خواسته بوده است ، شما راهنمای ما هستید شما بر رسالت خود کاملا واقفید. مرسی از شما که این قدر عالی رسالت خود را به انجام میرسانید و به خوبی آن را درک کرده اید. کاملا حرفتان درسته من خدا را نمی شناختم خدا را موجودی می دانستم که می خواهد مرا ببره جهنم و من هر کاری که بکنم آخرش اتش است و جهنم و دراین سایت بوده است که الله را شناختم رب را شناختم ومسیر درست را نشانم دادید، اگر شما نبودید من خدا را نمی شناختم باز هم در همان ترس و وحشت بسر می بردم.
تا خدا بنده نواز است به خلقش چه نیاز؟
میکشم ناز یکی تا به همه ناز کنم …!
“قیصر امین پور”
فقط خدا دوست دارم این دو کلمه را صد بار بگویم و همیشه و در همه حال فقط این دو کلمه را بگویم، خدایا من هم تابع نهضت ابراهیم هستم ، خدایا تمام تلاشم را می کنم که ازشرک و از بت پرستی به دور باشم .
خدایا از وقتی استادم به من یاد داد که من قطره ای از دریای تو هستم ، احساسم کلی فرق کرده است ، تو در درون منی تو را یافته ام و هر روز از خدا میخواهم که بازم بیشتر تو را بشناسم. خدایا سپاس که هستی سپاس که تو را دارم و سپاس که کمک می کنی. فقط خدا
در پناه خدای المصور
به نام خدا
با سلام خدمت عزیزان
امروز یه اتفاق به ظاهر معمولی و پیش پا افتاده به ضم بعضیا که قانون رو نمیدونم ، برای من رخ داد که می نویسمش
من مسئول تاسیسات یک کارخونه ام و شرکت از نظر مالی ریز شده در کاهش هزینه ها و براحتی قبول سفارش کالا نمی کنه. خب ما هم تاسیسات هستیم و مرکز هزینه ولی واحد مالی هم قوانین خودش رو داره و با ما مقاومت می کنه.
امروز یه شیر خراب شد بمحض اطلاع به تن خواه دارمون : گفت پول دارم . خودم شخصا” جنس رو خریدم و فروشنده بدون اینکه من حرفی بزنم ۱۰درصد تخفیف داد و شیر رو بستیم. تمام این پرسه نیم ساعت طول کشید.
هم چیز درسته . یک نظم بی نظیر در جهان حاکمه . اگه در زندگی ما بی نظمی هست بخاطر خودمونه نه بی نظمی جهان.
واقعا” تغییر رو در این 24 رو میبینم سپاسگزارم خانم شایسته