توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 25
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا مارو به راه راست هدایت کن راه کسانی که به اونا نعمت دادی خدا جونم چه قدر تو نزدیکی و دوری چه قدر من بی تو غرقم در بیرونی که از توست و این جملات چه قدر قشنگ که عباس منش میگه اگه ثروتمند نیستی یعنی هم خدارو نداری هم ثروت رو یعنی اول و اخر هرچیزی تو باید باشی خدا جونم دستمونو بگیر و بهمون تو این ماه مبارک قدرت بده و درکی بده تا شعورمون برسه برای عشق بازی با تو ای خدای بزرگم
واقعا به این جمله پی بردم که شرک مسلمانان مانند راه رفتن مورچه سیاه روی سنگی در تاریکی شب نمایان است
تازه فهمیدم که فقط ما به اسم خداپرستیم
در حالیکه در اعماق وجودمون همه چیو داریم میپرستیم بجز خدا
برا پیدا کردن شغل به همه رو میزنیم بجز خدا
برای افزایش درامدمخلص همه میشیم بجز خدا
حدایا هنوز راه درازی هست تا بطور کامل بهت برسم ولی الان اولشم .قدم اول برداشتم میخوام این راه رو تا اخر برم
کمکم کن تو این راه دستمو بگیر تا هرجا که میرم فقط تو باشی و تو
خدایا کمکم کن تا اول و اخر هرچی تو رو ببینم
ای مهربانترین مهربانان
بسم الله الرحمن الرحیم
روز۲۳ سفر به مسلمانی
ایده از امروز به بعد روی باور های توحیدی کار می کنم در کنار باورهای دیگر(به نظرم باورهایی که احساس خوب می دهند باورهای توحیدی هستند)
ممنون
سلام خدمت دوستان عزیزم وهمچنین استاد عزیزم
خداروصدهزارمرتبه شکر
من مدت زیادیه که با این گروه آشناهستم وازمطالب آن استفاده میکنم.وخداروصدهزارمرتبه شکر بابت این گروه دوست داشتنی .
امروز من وقتی که داشتم کتاب قرآن رو مطالعه میکردم رسیدم به این آیات از سوره لیل که میفرماید (واِنَّ علَینا للهُدی*واِنَّ لنا للآخرتَ وَالاولی).یعنی ماهدایت میکنیم وآخرت هم مال ماست ودنیاهم مال ماست.
یعنی فقط شما بندگان به درگاه مابیایید وازمابخواهید مادنیاوآخرت شمارو آبادان میکنیم.
وقتی این آیه ازقرآن رسیدم به یاد این حرف استاد افتادم که میگه اگه ما بخواهیم استخدام شویم ازبین قوی وقوی تر ،قویتر را انتخاب میکنیم ،واین نکته رابه خودم یادآور شدم که خداوند هست که دارای تمام قدرت هاست.
ومن باید فقط ازاوبخواهم واز او سپاس گذار باشم.
خیلی دوستتون دارم شاد باشید سعادتمنددر دنیا وآخرت
استاد من فایل های بی نظیری از شما دیدم اما حین گوش دادن به هیچ کدوم به این اندازه اشک نریختم. میخواستم مثل فایل های قبل خلاصه نکات این فایل رو هم بنویسم اما مگه میشه این آگاهی های عمیق رو با قلم نوشت و حق مطلب رو ادا کرد؟
فقط در این حد میتونم بگم که تا آخر عمرم این نکته طلایی ای که گفتید رو فراموش نمیکنم:
اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما هنوز ثروتمند نیستی، یعنی نه خدا رو شناختی نه ثروت رو. اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما سالم نیستی، یعنی نه خدا رو شناختی نه سلامتی رو… اگه فکر میکنی خدا رو شناختی اما روابطتت مشکل داره، یعنی نه خدا رو شناختی نه عشق رو… چون خدا همون ثروته، همون سلامتیه، همون عشق و آرامشه…
سلام به دوستان توحیدی و استاد عزیزم
استاد من هر وقت که خدا رو شریک کار و زندگیم قرار دادم بهترینها رو برام فراهم کرده،این قشنگترین باوریه ک برای توحید در خودم ایجاد کردم.
استاد خیلی درست میگی وقتی خدا و توحید رو باور داشته باشیم نتیجه میگیریم.
راستش من یکساله ک به آموزشهای شما هدایت شدم و راهنمای عملی و 12قدم رو تهیه کردم و خیلی هم نتیجه گرفتما،ولی امروز اونم بواسطه ی دوست عزیز ک دستی از دستان خدا شد تا من این فایل رو دانلود کنم و براش بفرستم ی چیزی فهمیدم ک خیلی باحاله یعنی اصله،یعنی همه چیزه.
دوستان شاید کلماتی ک میگم یکم کلی و نا مفهوم باشه ولی واقعا بجز اینها نیست.
من با دوره راهنمای عملی خیلی نتیجه گرفتما،مغازه زدم روابطم بهتر شد و خیلی چیزا رو باهاش ساختم ولی ی چیز مهم ک تو قسمت اول اون دوره هم استاد میگه بحث نچسبیدن به خواسته و رهاییه،من میتونم بگم این خودش یعنی توحید،همین که هر خواسته ای داریم ب خدا بگیم و خیال راحت و رها زندگی کنیم و از داشته هامون لذت ببریم یعنی اعتماد به خدا.
اما وقتی خدا رو فراموش کنی و یادت بره ک اون قراره کارها رو برات انجام بده مگه میتونی چیزی رو رها کنی ک بهش برسی؟باید این حس و باور خوب ک خدا همه کار برات میکنه تو وجودت همیشه باشه.
وقتی با خدایی همه چی مثل فیلمای خوب رو غلطک و اوکی پیش میره،من اینو دیدما،وقتی ک داشتم مغازه میزدم ک چجوری خدا ادمها رو میاره ک برات کارها رو انجام بدن.
من اینو تو این روزها میبینم ک یکم از توحید و خدا فاصله گرفته بودم و میخواستم خودم کارها رو انجام بدم که از دوستانم به سمتش دارم هدایت میشم و چند روز پیش یه سپاسگزاری دلی و قشنگ نوشتم ک اینجا میزارم.
من هر وقت با خدا یکی میشم ی آرامشی ته وجودمو میگیره ک قلبم میلرزه،نگاهم عوض میشه و ریلکس و بی دغدغه میشم.
امروز از خدا خواستم ک کمکم کنه هیچوقت از این احساس عالی خارج نشم و مثل همیشه شریک و رفیق من بمونه.
وای خدای من،رفیق روز و شبم،عزیز دلم،شریکم،همه کسم چقدر بگم شکرت،چقدر بگم مرسی،چقدر میتونم من تشکر کنم بخاطر بودنت،خداجون مرسی ک هوامو داری.
مرسی ک مثل همیشه حواست بهم هست،مرسی ک همیشه بهترینها رو برام فراهم میکنی.
مرسی ک از طریق عباسمنش و دوستام باهام حرف میزنی.
خدایا مرسی ک منو لایق دونستی تا باهام حرف بزنی.الهی من قربون اون حرفات بشم ک الان قلبم داره وایمیسته بخاطر حرفات.انقدر بهم انرژی دادی و ارومم کردی ک اون وراج درونم کلا مچاله شده ی گوشه صداشم درنمیاد.
چقدر تو مهربونی شریک من،چقدر باحالی ک میگی فقط بخواه من برات انجام میدم.
خدا جون ببخش منو اگر ی لحظه حواسم بهت نبود.
خدای من با تمام وجودم،با تمام قلبم و مغزم از تمام هدایتها و رفاقتات ممنونم.خدایا شکرت ک هیچوقت منو تنها رها نمیکنی
سلام محمد رضا عزیز
آرزو دارم به هرچی در زندگی میخوای برسی. اصلا حالم دگرگون شد با خوندن کامنتت. اشکم سرازیر شد جوری که با خدام حرف زدی… باعث شدی اشک بریزم و بهش عشق بورزم و ازش تشکر کنم که الان همینجا تو همین بدن رو همین مبل تو گوشیم تو این سایتم و من و آورد تا کامنتت رو بخونم. دمت گرم
من خدا رو دارم…به هیچ چیزی نیاز ندارم.
الهی هرجا هستی دلت شاد و لبت خندان
سلام
استاد عزیزم من زمانی که روانشناسی ثروت یک را خریدم با ذوق و شوق نشستم تست ها را جواب دادم تا اینکه رسیدم به این جمله که هرچه ایمان من بیشتر بشه ثروتمند تر خواهم شد ، روی این جمله ساعتها مکث کردم چون اصلا معنیش را نمی فهمیدم که بخوام بهش درصد بدم ، واقعا درک نمی کردم که ایمان چکار داره به ثروت ، اون جمله را بدون پاسخ رها کردم و بقیه تست ها را جواب دادم ولی مدام فکرم پیش اون جمله ای بود که بدون جواب مونده بود تا اینکه به خودم گفتم حالا که معنی این جمله را نمی فهمم لابد پاشنه آشیل من نیست وگرنه خیلی سریع پاسخ میدادم مثل جمله بدست آوردن پول آسون ترین کار دنیاست که من فی الفور نوشتم 5 درصد و بعد از کلی کلنجار ذهنی یه درصدی به اون جمله دادم و ازش گذشتم و روی باور فراوانی و لیاقت کار میکردم و البته نتایج خوبی هم می گرفتم ولی اون نتایج ماندگار نبودند ، تا اینکه تصمیم گرفتم دوباره تست ها را جواب بدم و بازهم به همون جمله رسیدم و مغزم استپ کرد ، بازهم مداد را زمین گذاشتم و این بار ماه ها فکرم مشغولش بود ، واقعا من ترمز به این عجیبی ندیده بودم که انقدر مبهم و گمراه کننده بود که حتی نمی تونستم با دادن یک درصد ، تکلیف خودم را باهاش مشخص کنم ، انقدر مخفی بود و انقدر با وجود من عجین شده بود که من اصلا به چشم ترمز بهش نگاه نمی کردم ، به جرأت میگم اگر حتی خود شما استاد میومدی بمن می گفتی این جمله ترمز توئه من باور نمی کردم چون درکش نمیکردم …. و این روند تکراری که یکم وضع مالیم با باورهای دیگه خوب میشد و دوباره بی پول میشدم ادامه داشت …. شاید نباید الان اینها را می گفتم چون دقیقا الان در دوره بی پولی هستم اما هربار که به این نقطه می رسیدم یک ذره از این باور غلط را درک میکردم و امروز چندین ساعت تفکر و تأمل باعث شد که من بفهمم که در ذهن من بین پول و خدا اصلا رابطه ای نیست و بهمین دلیل هم اون جمله را درک نمی کردم چون ارتباطی بین ایمان و ثروت نمی دیدم …. انقدر این باور خطرناک و ریشه در تمام ابعاد ذهن من داره که به یکباره کنار نمیره و من هربار که به صفر میرسم ذره ای از اون را کشف میکنم و تمامش به یکباره برام به وضوح نمی رسه …. امروز جواب خانم شایسته را خوندم که برای یکی از بچه ها نوشته بودند « تا وقتی ثروت را جدا از خدا بدونی ثروتمند نخواهی شد» من ده بار این جمله را خوندم و لایه ای از روی ذهنم کنار رفت که این جمله ارتباط مستقیم با اون باور که استاد گفته بود داره که هرچه ایمان من بیشتر بشه ثروتمند تر خواهم شد ؛ و من نمی تونستم بین ایمان و خدا رابطه برقرار کنم چرا که من هم ثروت را از خدا جدا میدونستم ؛ درسته که خدا را هرگز بشکل آدم فرض نمی کردم و همیشه برایم یک قدرت بی همتا بود اما من همه چیز را در دستان این قدرت بی همتا می دیدم الاّ ثروت را ، من اون را قادر به برآورده شدن تمام خواسته ها می دیدم الاّ خواسته های مالی ؛ امروز من همش دوست داشتم سکوت کنم و به این موضوع فکر کنم ، دلم می خواست حالا که این لایه ضخیم ذهنم کمی شُل شده ، خودم با تفکر و تعمق به آب شدنش کمک کنم و انصافاً موفق شدم چرا که الان درسته ساکت و آروم م و هنوز بی پولم ، اما نه ترسی دارم ، نه غمی ، نه نگرانی …. و هرلحظه آگاه تر میشوم …. اولین باره که انقدر به نتایج این افکار مطمئنم ، اولین باره که باور دارم خودم بااین باورها زندگی خودم را خلق میکنم ، اولین باره که از ته دلم پول را از خدا میخواهم … یاد گرفتم که چجوری باید ازش بخوام ، اون خدایی که همسرم را بهم داد پول هم میده ، فهمیدم که این خدا ، همون خداست ، نشستم نوشتم که من وقتی نیاز به داشتن یک همراه را در خودم برای بقیه زندگیم پیدا کردم به خدا چی گفتم ؟ چجوری گفتم ؟ با چه احساسی گفتم ؟ چه باورهایی داشتم ؟ آیا عوامل دیگری غیر از خدا را موثر میدونستم ؟ …. جوابهایی که به خودم دادم منو نسبت به ثروت به وضوح رسوند … من در مورد همسر دلخواهم با خدا هرشب حرف میزدم ، حرف زدن با خدا عین یک کار جذاب و عاشقانه شده بود ، خدایا من یک مرد مهربان ، خوش تیپ ، چشم و ابرو مشکی که یکم از خودم بزرگتر باشه و عاشقم باشه را میخوام ، اونقدر عاشقم باشه که من از عشق جلوش کم بیارم ، و این سناریوی شبانگاهی من و خدا بود ، فارغ از تاثیر تمام عوامل بودم ، فقط خدا ، فقط خدا ؛ و بعد از این راز و نیاز من سرشار از احساس خوب میشدم و انقدر آروم و خوش بودم که کسی نمی فهمید منشأ اینهمه آرامش کجاست ….. و دو سال بعد او آمد …. با تمام ویژگی هایی که من خواسته بودم ….
و من با همین فرمول میخوام پول را بدست بیارم …..
میخواستم بعدا که از این باور نتیجه گرفتم بیام بنویسم اما دلم می خواست هرچه زودتر با استاد حرف بزنم …. با خانم شایسته عززززززززززززیزم که با نوشته هاش دیوونه م میکنه …. دوستتون دارم …. بهترین ها برای شما عزیزانم
سلام به دوستان گلم
استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز امشب حال خوب و عجیبی دارم
امروز اتفاقاتی افتاد که بابت داشتن این آگاهی ها از خدا شکر کردم و اومدم با تمام وجود از شما تشکر کنم
با دوستم که حال روحی خوبی نداشت صحبت کردم و تونستم با استفاده از همین آگاهی ها در مورد یکتا پرستی و توحید حالشو خوب کنم و این مورد تا بعد از ظهر از یک نفر به سه نفر تبدیل شد و دونفر دیگه به صورت ناخودآگاه شدکه با من صحبت کنن و یه نفر دیگه رو یه حسی بهم گفت بهش زنگ بزنم و زنگ زدم حرف زدیم و حالش خوب شد خیلی بهتر و آروم تر وچون من باعثش بودم از خدای بزرگم ممنونم واز شما استاد عزیزم چون باعث شدید دید جدیدی نسبت به خدای خودم پیدا کنم خدایی که همین نزدیکیست
??
دوستتون دارم و عاشقتم استاد عزیزم
???
اگر هدایت و رحمت خداوند یک لحظه قطع شود جهان نابود می شود.
امروز من منتظر تاکسی بودم و چون ایام نوروز هست فقط دو یا سه تا تاکسی شیفت یک خط را بر عهده دارند.
گفتم محال است تاکسی پیدا کنم. همونجا از خداوند درخواست کردم و گفتم خدایا برام یه تاکسی جور کن.
باورش کردم. ندایی از درونم آمد که جلو برو شروع کردم به پیاده روی و رفتم جلو تا آخرین ساختمان گفت بمان ایستادم.
زنگ زدم به دوستم بگم که دیر میرسم یهو دیدم یه تاکسی داره میاد.
هدایت زمانی اتفاق می افتد که با خودم در صلح هستم با منبع انرژی جهان هستی رابطه دارم و به ان وصل هستم.
هر وقت به خدا توکل کردم خداوند مرا طوری هدایت کرد که مبهوت ماندم که چطور همه چیز برنامه ریزی شد
تا من با یک آدم دیگر برخورد داشته باشم. چقدر به محاسبات دقیقی نیاز دارد.
خداوند داره مارو هدایت میکنه این سیستم بدنی که خیلی پیچیده است.
این سیستم مغزی که در هر لحظه تعداد بسیار زیادی فکر یا فرکانس تولید میکند.
این سیستم تنفسی که حتی در خواب نیز کار میکند.
من تصمیم گرفتم فقط خداوند ، رب را به عنوان رفیق خودم انتخاب کنم.
داشتم به خودم میگفتم پسر چقدر خوب میشد یه مدیر برنامه داشتم اما دوست ندارم کسی از راز و زندگیم با خبر بشه
ندا آمد گوش کن این صدای مدیر زندگی ات است. یک لحظه به خودم آمدم و گفتم چه کسی بهتر از تو.
هم همیشگی هستی نمی خوابی هم بی نهایت توانا هم فرمانروای همه چیز و جهان هم رایگانی و هم درون منی.
وقتی خداوند میگه از رگ گردن به شما نزدیکتریم باید تفکر کرد نه به نگاه تعجب آمیز صرف و گذرا.
رگ گردن که درون من است پس خداوند باید خود من باشد . درآیات دیگر میبینم که میگوید هنگامی که از روح خود در آدم دمیدم…
پس ببین خداوند درون من است با من است درست مثل یک قطره که از اقیانوس بی انتها جدا شده و تنها بازگشت
او به اصل خویش است که می تواند باعث سعادت او شود.
هیچ کس جز من قدرتی بر کنترل زندگی ام ندارد. چه در جهت مثبت چه در جهت منفی.
اگر که بخواهد در جهت مثبت برای کار کند بدون شک یقینا یا به قول قرآن یقینا دستی از خدا شده تا نعمات خدا را به من برساند.
و من نیز از او تشکر و خدایمان تشکر میکنم و اگر بخواهد به من زیانی و یا گزندی برساند نمی تواند.
و چشم بسته و رایگان و بی خبر فقط به من خدمت می کند. زیرا خداوند همواره منشا خوبی هاست منشا ثروت
منشا عشق منشا خوبی منشا سلامتی منشا جاودانگی و تنها خوبیست که جاودانه است.
زیرا همواره خداوند است که هم اول است و هم آخر و همه چیز.
آره درسته هر وقت به این نیرو اعتماد کردم هر وقت به رب اعتماد کردم واقعا لحظه های متفاوتی رو رقم زدم.
و تلاشم اینه که این اعتماد هارا و این لحظه ها را زیاد کنم.
آیا خداوند برای بنده اش کافی نیست؟
جواب من آری است و پاسخ قرآن ایمان به غیب.
آنقدر می خواهم وابسته یکتاپرستی شوم که دیگر از همه چیز رها شوم.
اما چکنم که ذهن تا از نزدیک و به صورت فیزیکی ثروت هارا روابط را سلامتی را قدرت را عشق را.
خیلی نامردیه خیلی بی معرفتیه که به خدا پشت کنم خدا رو باور نکنم از قدرتش استفاده نکنم.
در آن لحظه که ندا می آید حرکت کن و من حرکت کردم. آن لحظه با تکامل و لذت بردن از مسیر مرا به هدفم هدایت میکند.
تصمیم گرفتم که به غیب ایمان داشته باشم و در دل کمبود ها از فراوانی ها سخن بگویم.
سلام دوستای خوبم شبتون بخیر
میدونم که حال دلتون خوبه چون لایق این حس هستین همچنین خودم
امروز با چند نفر از آدما همنشین شدم یهویی
خودشون اومدن سمتم از قوانین کیهانی هم آگاه نبودن خودشون هم خیلی ثروتمند بودن زندگی عالی هم دارن …
و ازشون پرسیدم چطوری به این مکان به این جایگاه رسیدین ؟
جواب خیلی جالبی بهم دادن
گفت من همیشه بر این باورم که خودم مهم هستم قبل از همه گفت من نیازی به کسی ندارم نیازی به هیچ فردی ندارم جز خدا میگه من از خدا میخوام و اون بهم میده و هیچ موقع ادم خسیسی نیستم و به هیچ کسی هم کمک نمیکنم مگر به کسی واقعا لیاقتشو داشته باشه
از نظر روابط هم گفت والا من کار خودمو میکنم همسرم خود ب خود وقتی میبینه من دنبال پیشرفتم بیشتر جذب من میشه گفت در طول در طول کار اصن بهش فکر نمیکنم و وقتی تو راه خونه هستم به این فکر میکنم که خانومم یه شام خوشمزه پخته منم یه شاخه گل بگیرم براش تا تشکر کنم یا چیزی که خوشش میاد یکی دگ گفت بزار در قالب مثال بگم :یکی به درگاه خدا دعا میکرده و میگه خدایا توروخدا کمکم کن چند روز بعد میگذره آدمه شروع میکنه ب کفر گفتن بعد همسایش که کافر بوده میشنوه و میخنده و میره غذا آماده میکنه و میبره دم در اون خانواده و غذا رو میده زنش درو باز میکنه و همسایشون میگه اگه گفتی این غذا رو کی فرستاده : زنه میگه من از خدام خواستم و اون حالا میتونه اونو از طرف همسایم که خدارو قبول نداره بفرسته یا از طریق شیطان بفرسته ولی مهم اینه که به خواسته های من جواب میده از جایی که انتظارشو ندارم
کنجکاو شدم گفتم شما با قانون جذب آشنایی دارین گفتن اون چیه باز و خندیدن و گفتن من تنها کسی بهش اعتقاد دارم خداست و ضربالمثل معروف که گفت شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند و بر این باور هستم که با خدا باش و پادتشاهی کن و این پادشاهی کردن حق منه چون همیشه خودم رو متفاوت از بقیه میدیدم و میگفتم تو با بقیه اینا فرق داری تو جات اینجا نیست و توکل کردم حرکت کردم شاید بعضی جاها باخت دادم ولی واسه رسیدن به کوه روبرویی اول باید بیایی پایین بعد دوباره بری کوه روبرو و من برای رسیدن به موفقیت های بعدیم با قدرت اومدم پایین کوه روبرو و عزمم رو جذب کردم و دوباره بالا رفتم چون قبلا یه کوهی رو بالا رفتم الان برای بالا رفتن از این کوه تجربم از قبل بیشتر بود و این قله رو با این که از قله قبلی بزرگتر بود ولی رفتم بالا و به موفقیت رسیدم داستان زندگی همه ما اینه بعضی وقتا باید بیای پایین و و قله ی بزرگتر با قدرت بری بالا چون قبلا پیش زمینشو داری
و بر این باورم که همه چیز درست میشه دقیقا جوری که من میخوام …
گفتم واقعا از قانون جذب چیزی نمیدونید گفت نه من جوری که به من خوش میگذره زندگی میکنم
من امروز جواب کلی از سوالامو گرفتم خدا چه کسایی رو جلوی من سبز کرد و راه رو نشونم داد
بعد برگشت زد رو شونمو گفت وقتی اون هواتو داره بیخیال بقیه فقط برو جلو فقط خودتیو خدات تو این راه ? و رفت
با اون بودن و محتاج پروردگارت بودن راه رو برات استوار وومحکم میکنه خدایا شکرت
از خدا خواسته بودم که یجوری دستمو بگیره گفتم با چجوریش کاری ندارم خدای من عجله ای هم ندارم ولی حق من اینه که با این جایگاه برسم امروز یکی نه چهار تا از دستاشو فرستاد و وقتی داشتن پیشنهاد کاریو میدادن و گفتن تو لایق این حمایتی گفتم خدایا این تویی که داری کمکم میکنی
خیلی فوق العاده بود امروز خیلی فردا هم یه روز بزرگ دگ است ? برای همتون آرزو میکنم از خدا میخوام که به تک تک از ریزو درشت همونی که اون ته ته دلتون مونده برسین چون لایق رسیدن بهشین و حق الهی ماست این رسیدن ها ?
پایان 23 روز سفرنامه ام