توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 83

1595 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام رادمهر گفته:
    مدت عضویت: 1541 روز

    سلام استاد قربونتون برم بااین حالت و چهره روحانی تو این فایل، چقد این سطر اخر مقالتون عمیق بود که وظیفه فقط یاداوری موحد بودنه ، چیزی که با اون به این دنیا اومدیم و بدونیم ما رها نشدیم و به قدرتی وصل شیم ، وقتی فکر میکنی بدون اینکه چیزی رو ببینی باید بهش ایمان بیاری یکم ترسناکه،اما واقعیت همینه که ما هر لحظه به این غیب باید ایمان بیاریم و بدونیم بی هدف خلق نشدیم و رسالت داریم ،به هدایت خدا ایمان داشته باشیم ،دیروز صبح قبل رفتن به سرکار مسیری رو پیاده میرفتم ، و طبق معمول سرم رو بردم رو به اسمون گفتم خدایا کمکم کن همون موقع یه مادر و پسربچه رو دیدم که مادر میبردش مدرسه،پسربچه پاش لیز خورد و کم موند زمین بخوره اما مادرش دستشو گرفت حس کردم خدا همون موقع جوابمو داد که تا دستت تو دست منه کمکت میکنم و نمیزارم زمین بخوری و بلندت میکنم ،عاشقتم خدای قشنگم برای همه چی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    الهه امینی گفته:
    مدت عضویت: 1066 روز

    سلام استاد جان سلام دوست عزیزی که این پیام زیبای الهام شده بهتون رو فرستادید تا استاد بخونن و ما بشنویم

    حقیقتش این فایل روز 65 رو بااینکه چند روز پیش گوش دادم ولی مدام بر میگردم و دوباره چند باره گوش میدم و اشکهام جاری میشن که درونم یه حس نابی جاری میشه انگار هم عاشقانست ‌هم عارفانست هم انگار حرف خودمِ ،هم متن دوستمون هم بیان شما به شدت لطیفِ از جنس نورِ استاد واقعا منم اومده بودم از گرفتاریِ مالی نجات پیدا کنم امنیت مالی پیدا کنم خدا رو پیدا کردم کلا ایمن شدم

    هم برام آب و نون شد هم برام عشق هم برام سلامتی شد هم برام شادی هم برام سعادت دنیا شد هم برام سعادت آخرت و این حس رضایت و شوق درونی از همه چی بالاترِ

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1661 روز

    به نام خدای مهربان

    توحید عملی قسمت 1🪴

    باید هدایت رو کلید واژه تک تک لحظه های زندگیم قرار بدم

    باید همیشه سکان زندگیم رو به دست این نیرو بدم و همیشه از خودش بخوام که منو به مسیرهای بعدی هدایت کنه

    این نیرو همون خداست، همون سلامتیه، همون ثروته، همون عشقه، آرامشه، همون اطمینان قلبیه و همون خوشبینی همیشگیه موقعی که به این نیروی هدایتگر اعتماد کنم و بتونم هدایتش رو به برنامه و شیوه‌هایی ترجیح بدم که ذهنم یه عمره با دلیل و منطق برام چیده

    اون وقته که توحیدی شدم

    سهم من از عشق، سلامتی، ثروت و آرامش به اندازه ایه که بتونم توحیدی بشم و توحیدی بمونم

    شرک باعث میشه که نیروی توحیدی درونم که همه راه حل ها رو میدونه رو دست کم بگیرم و سعی کنم تا مسائلم رو به شیوه ذهنم حل کنم

    ذهنی که هیچ اساس قابل دفاعی نداره و پشت ماسک ترس پنهان شده و تا وقتی قدرت تاخت و تاز داره که ایمان نداشته باشم ذهنی که همیشه در حال حساب و کتاب کردن برای هر قدمیه که میخوام بردارم ذهنی که همیشه در حال جدا کردن ممکن ها از غیر ممکن هاست

    معمولاً هم لیست ممکن هاش خالیه ولی ظرفیت لیست غیرممکن هاش تکمیله

    مثلاً میگه امکان نداره بتونم کسب و کارم رو با توانایی‌های همین لحظه ام راه بندازم پس باید برای جلب نظر رئیس فلان بانک کاری انجام بدم تا وامی بگیرم

    برای جذب همسر دلخواهم باید فلان عمل جراحی زیبایی رو انجام بدم، چون به اندازه کافی زیبا و لایق نیستم

    راه حل این مسئله فقط در دست فلان رئیس یا فلان مامور دولته

    برای این خواسته باید این مدرک رو از فلان دانشگاه بگیرم

    یا این خواسته بزرگ تر از اونه که بشه بهش فکر کنم

    دور این یکی رو خط بکش چون مال از ما بهترونه

    قبلاً ها که دست کم بود شاید میتونستی اما الان فکرش رو هم نکن

    ولی نیروی هدایتگر درونم، بیرون و محدودیت هاشو نمیشناسه

    بزرگی یا کوچکی خواسته هام براش فرقی نداره، برای اون نه تنها دست زیاد نشده، بلکه فرصت ها هر روز در حال بیشتر شدنه و جهان هر روز در حال ثروتمند شدن

    و همیشه بهم این امید رو میده که هیچ محدودیتی رو باور نکنم

    چون اگه خواسته ای توی دلم زنده شده یه نشونه ای هست که میگه توانایی لازم برای تحقق این خواسته زودتر از این آرزو اومده

    یکتاپرستی یعنی بدونم نیروی مطلق که بدون اجازه اش برگی از درخت نمیفته صاحب و رئیسمه

    باید بتونم تموم لحظات زندگیم بهش اعتماد کنم و یکتاپرست بمونم

    تفاوت نتایجی که در زندگی میگیریم به خاطر تفاوت در توانایی مون در اجرا کردن توحید در عمله

    اگه یکتاپرست بشم نمیتونم به چیز دیگه ای وابسته بشم

    چون یکتاپرستی اونقدر وابستم میکنه که دیگه فضایی نمیمونه

    یکتاپرستی یعنی یقین داشته باشم که هیچ چیزی به اندازه ذره های تاثیری بر زندگی من نمیزاره

    خداوند به اندازه ایمانی که بهش میارم حمایتم میکنه

    یکتاپرستی یعنی قوانین خدا رو درک کنم و بی چون و چرا اجراشون کنم

    قوانینی که قدرت زندگیم رو در دست باورها و فرکانس‌های خودم گذاشته

    توحید عملی چیزی نیست جز اینکه رفتارم رو در هر لحظه و توی هر شرایطی با قوانین خدا منطبق کنم

    قوانینی که میگه تموم اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه باورهای خودمه

    یکتاپرستی آرامش و سلامتی میشه توی جسم و جانم

    سرمایه اولیه میشه تا کسب و کارم رو شروع کنم

    بهم جرأت و جسارت میده برای حرکت کردن عزت نفس میشه تا بتونم ارزشمندی و توانایی هام رو درک کنم

    خوش بینی و امیدواری میشه تا بتونم اونچه که دیگران بحران میدونن، فرصتی بدونم که برای رشدم اومده

    اگه ایمان بیارم تموم اونچه به دنبالش هستم در توحید عملیه، اون وقت تموم سعیم این میشه که باورهایی بسازم که منو یکتا پرست تر، سپاسگزار تر و ایمانم رو محکم تر کنه تا اصلا ذره ای شرک توی وجودم راه پیدا نکنه

    چون شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرون از خودم برای خلق خواسته هام

    شرک یعنی تصمیم بگیرم قدرتی که خدا برای خلق زندگیم به وسیله فرکانس هام داده رو نادیده بگیرم و دو دستی اونو به عوامل بیرون از خودم بدم که هیچ کنترلی بر اون ندارم

    باید بدونم که قدرت مطلق خداونده و دست از شرک بردارم

    اینکه فلانی کمکم کنه، رئیس بانک، فرماندار، رییس مجلس

    یا اون پارتیم بشه

    اگه خدا رو پیدا کنم ثروت خود به خود سراغم میاد

    اگه فکر میکنم خدا رو پیدا کردم ولی ثروت ندارم بدونم که باورهام هم در مورد خدا ایراد داره هم در مورد پول

    اگه فکر میکنم خدا رو پیدا کردم ولی سلامتی ندارم باور هام هم در مورد سلامتی ایراد داره هم در مورد خدا

    اگه فکر میکنم خدا رو پیدا کردم ولی رابطه خوبی با آدم ها، همسر و فرزند و دوستان ندارم، هم باورهام در مورد خدا ایراد داره هم در مورد آدم ها و روابط و هم در مورد خودم اون چیزی که از همه مهمتره و باعث سعادت و ثروت میشه یکتاپرستیه، تسلیم در برابر خداونده، باور کردن نیروهای خداونده، باور کردن نزدیکی خداونده

    وقتی اینو باور کنم اون وقت بهم گفته میشه چیکار کنم

    مسیرها بهم گفته میشه

    راه ها بهم نشون داده میشه

    قدم ها بهم گفته میشه

    موقعیت ها برام به وجود میاد

    آدم ها به صورت دستانی از خداوند میان و بهم کمک میکنن🪴

    سپاس فراوان از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    خانواده ی رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1860 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و همراهان

    مثالی یادم اومد راجع توحید عملی که خواستم بیانش کنم

    نزدیک به 5 سال پیش بود خداوند پاسخ سوال منو داد و وارد آموزه های قانون جذب شدم

    هفته اول صاحب مغازه ام که آدم درستکار و منصف و آرامی بود اومد گفت مغازه رو با دوتا دیگه از همسایه ها میخاییم بکوبیم و پاساژ درست کنیم

    مغازه ای رو 12 سال اجاره کرده بودم در تهران و به شغل پوشاک مشغول بودم

    و3 ماه دیگه وقتم تمام میشد

    ولی من بااینکه آمادگی جابجایی نداشتم و رو همین مغازه خیلی حساب کرده بودم ناراحت نشدم اصلا

    ووقتی ایشون رفتند بیرون من رفتم انتهای مغازه که از بیرون دید نداشت مثل دیونه ها بشکن میزدم و میخندیدم

    واقعا خودم نمیدونستم این حرکتم از چه باوری میاد ولی ته قلبم راضی بود گفتم حتما خیره

    و الان از آن زمان حدود4 سال میگذره و خبری از کوبیدن مغازه نشد

    و خودم هرآنچه ساخته بودم رو با پای خودم با هدایت الهی بااینکه تازه 1ماه بود مغازه رو تمدید کرده بودم و صاحب مغازه ام گفتند هر چقدر میخوای بمان ومن اوکی بودم اونجا ولی من مهاجرت کردم به جایی که دوست داشتم با ایمان و توکل

    سپاسگزار خداوند و استاد عزیز هستم که در مسیر رشد و آگاهی هستم و زندگی توحیدی رو برگزیده ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    گلاره گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام

    روز 23

    توحید رو تازه فهمیدم البته وارد مدار فهمش شدم

    چه جالبه که مثبت ترین توجه به نکات مثبت توجه به الله هست . یعنی ازل یعنی یکتاپرستی توحیدی چقدر همه چیزو قشنگ میده بهمون

    وقتی فهمیدم باید انجامش بدم و انجامش دادم حالا نه هرچند یگی کامل ولی سعیشو کرده . این استاده ها ما شاگرد …

    میگه خدا همه چی میده خدای واقعی رو باید شناخت و همه چی عالی میشه . اگر عالی نشده پس خدارو خوب نشناختیم

    شرک ها رو باید کنار بزنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1277 روز

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز.

    خیلی ممنونم بابت این فایل. بعد از اینکه خیلی هدایتی ، هدایت شدم به فایل توحید عملی قسمت هفت ، تصمیم گرفتم بقیه فایلهای توحید عملی رو هم ببینم و بشنوم و دانلود کنم، چون توی قسمت هفت فهمیدم هنوز عملکردم رضایت بخش نیست، هنوز پاشنه آشیل دارم. گفتم به توصیه شما توی دوازده قدم عمل کنم که میگفتین اونجایی که پاشنه آشیل هست، اونجایی که مقاومت دارید بیشتر باید کار کنید.

    بسیار ممنون و سپاسگزارم ازتون استاد ، خدا رو شاکرم‌ بخاطر نعمت وجود ارزشمند تون.

    در پناه رب العالمین جان همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    شمیم کردستانی گفته:
    مدت عضویت: 1523 روز

    سلام استاد

    سلام بچه ها

    سلام خانوم شایسته

    خوبین؟

    میخوام براتون یه اتفاق جالب تعریف کنم که امروز برام افتاد

    من دیشب اصلا حالم خوب نبود و عصبانی بودم

    اومدم خونه ووارد قسمت نشونه ها شدم

    ( البته الان اومدم کامنت برارم دیدم دیگه این ویدیو تو قسمت نشونه ها برام نیومد چون از دیشب تا الان 24 ساعت گذشته و من اسم فایل رو یادم بود و گفتم من دقیقا باید زیر همون فابل کامنتم رو بزارم)من دیشب حالم خوب نبود و وارد قسمت نشونه ها شدم

    ولی فایل رو نگاه نکرم امروز تو مسیر که داشتم میرفتم سر کار فایل رو دانلود کردم و شروع کردم به گوش کردن

    من دیشب اصلا حالم خوب نبود و با صابکارم بخثم شده بود دقیقا سر حقوق

    باورتون میشه انقد دقیق خدا جواب میده

    من لحظه ای که این هماهنگی رو دیدم و فایل گوش دادم به خودم گفتم اخه چطوری تو باور نمیکنی این خدارو

    ببین چطوری انقد دقیق داره باهات حرف میزنه

    من واقعا حضورش رو حس کردم

    بعد به خودم گفتم مگه نمیگی صابکارم فلانه بیساره ادم بدیِ،پول همه رو میخوره و…

    باشه اوکی اصن اون شیطان ،اصن اون بدترین ادم دنیا

    بخودم گفتم هرچقدرم که بد باشه زورش که به خدا نمیرسه

    گفتم خدایا من پولمو میخوام

    و من که پر از استرس و تنش و… بودم آروم شدم و حسش کردم

    وقتی رسیدم سر کار اروم آروم بودم،از قبل با دوستم صحبت مرده بودم چی بگم و چی نگم و….

    من وقتی رسیدم سر کار اروم بودن و انگار نه انگار که دیشب اتفاقی افتاده

    دو ساعت بد صابکارم اومد سلام دادم

    دیگه چیزی نگفتم

    من دلم نمیخواست ارامش اون لحظه ام رو بهم بریزم

    برا همین گفتم من میسپارم به خدا و اون خودش پول من میگیره

    و اگرم پولو نداد حتما خیره

    استاد گفت خیر ما فی وقع لینو به هودم یاداوری مردم و کاملا اروم بودم

    بعد که چن دیقه گذشت گفتم خدا برم باهاش حرف بزنم یا نه

    و من رفتم و باهاش صحبت کردم

    گفتم میشه صحبت کنیم اونم گفت اره

    حرفامو زدم اونم حرفشو زد

    یه چیزی که خیلی برام جالب بود این بود که یه لحظه که تو چشماش نگاه کردم

    چشماش یه طوری بود،فقط همون چن دیقه ها

    نمیتونم توضیحش بدم چشماش پاک ،صادق زلال

    انگار یه نوری بود، انگار خدا بود

    نمیدونم براتون اتفاق افتاده یا نه

    الان که فکر میکنم میگم شاید من بخش خداگونه ش رو فعال کرده بودم

    قبلا ام وقتی لایوهای استاد قبلیم رو‌نگاه میکردم و همین طور سنگرز اده رو،تو چشمای اونا ام‌همیچین چیزی میدیدم

    در اخر یه معذرت خواهی ام کردم ازش چون بد صحبت کرده بودم دیشب ،فک کنم اونم معذرت خواهی کرد،درست نشنیدم

    بعد بلند شدم رفتم کارمو انجام دادم

    آخر شب صدام کرد گفت بیا اینجا پولتو فردا بریزم یا پس فردا

    گفتم من قرض گرفتم دیشب لازم داشتم

    گفت اگه عجله داری فردا بریزم ،منم گفتم نه

    استاد باورت میشه ادمی که بد اخلاق بود شب قبلش دوتامون قشنگ با هم لج کرده بودیم اومد با من حرف زد

    حتی بعدشم من یه طرف دیگه بودم اومد دلیلسم توضیح داد ،گفت میخوام گل بخرم برا اینجا ،اگه عجله نداری پس فردا برات بریزم

    کلا اخلاقش از این رو به اون رو شد

    اخر شبم کسی که هیچ وقت توی این یه ماه و نیمی که اینجا کار میکنم از غذاهای اصلیش بهمون نداده بود ،باورتون میشه بهمون پیتزا داد و این دیگه همه چیزو برا من واضح تر کرد

    منم با اینکه رژیم بودم پیترارو خوردم گفتم این پیترا خوردن داره اینو خدای قشنگم به من داده.

    خدایا شکرت

    من خیلی حس خوبی دارم و خوشحالم که اخلاق صابکارم عالی شد

    من امشب دیدم وقتی که توجل میکنی وقتی ایمانت رو حفظ میکنی و میسپاری به خدا و بهش اعتماد میکنی ،چطوری معجزه میکنه،چطوری ذلعا رو برات نرم میکنه

    خدایاشکرت

    دوست دارم خدا،عاشقتم،مرسی که هستی

    هر چی که من دارم رو تو بهم دادی

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته

    خدارا هزاران با شکر میکنم که هدایتم کرد به این مسیر که تونستم بیشتر و بهتر بشناسمش و زندگیمو تفییر بده

    چقدر توی این مسیر سلامتتر شدم

    چقدر روابطم بهتر شده

    چقدر شادتر بودم

    چقدر ایمانم قویتر شد

    چقدر کاراهارو راحتتر انجام میدم

    چقدر مسیر رو بهتر پیدا میکنم

    چقدر توی کسب و کارم برکت اومده

    چقدر زندگی رو راحت و اسون دیدم

    چقدر رفتارم تغییر کرده

    چقدر فرصت و ایده تو کارم بیشتر شده

    همه اینهارو از خداوند دارم خدایی که منو خلق کرد و به جسمم روح دمید که بتونم توی این جهان هستی یکی از دستان خودش روی زمین باشم

    از صمیم قلبم این مسیرو رو دوست دارمو تا اخر عمرم ادامه میدم تا بتونم الگو باشم برای دیگران برای یکتا پرستی که باید همه هدف ما باشه

    قبل از این مسیر هر چیزی رو از دیگران میخاستم واصلا هیچ نگاهی به خداوند نداشتم اما دریغ از یک کمک و یک کاری که مردم برام انجام بدن

    از وقتی که وارد این مسیر شدم و خداوند رو درک کردم و شرک رو در وجودم از بین برم هروز سلامتی.شادی .نعمت.لذت .عشق.روابط عاشقانه .پیشرفت توی کسب و کار .محبت .بیشتر شده وهر روز سعی میکنم با اتفاقایی که اطرافم میفته خداوند رو درک کنم و بیشتر باورش کنم و ایمانم بیشتر بشه

    تشکر میکنم از خانوم شایسته که این مسیر رو برامون ایجاد کرده و تشکر از استادم که فیلهارو برامون تدوین میکنن

    در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    به نام خدا

    روز شمار تحول زندگی من

    روز بیست و سوم

    خیلی از آدم ها، به خطر این که در مقابل خانواده خود شرمنده نشوند، عزت نفس خود را زیر سوال می برند و این یکی از بدترین تصمیم هایی است که هر انسان می تواند در زندگی خود انجام دهد، اگر شما آن موقع با عزت در مقابل صاحب کار خود نمی ایستادید و به خاطر ترس از بی کار شدن به کار خود ادامه می دادید وضعیت رفته رفته بدتر می شد، خیلی از مردم فکر می کنند که اگر در اینگونه شرایط باز هم ادامه دهند شرایط درست می شود ولی آن طور که من حس می کنم، شرایط بدتر می شود چون” ما عزت نفس خود را از بین برده ایم”.

    حداقل نصف اتفاقات بدی که می افتند حکمتی دارند، و دانستن و درک کردن آن حکمت به ما بستگی دارد، حداقل خوبی یک اتفاق بد این است که به ما درس مهمی یاد می دهد، خداوند را شاکرم که آن موقع شما با نرفتن به سر کار از آن اتفاق سربلند بیرون آمدید. خدایا شکرت.

    اینگونه اتفاقات بارها برای هر انسانی اتفاق افتاده است، در حقیقت خداوند به ما نشانه هایی از وجود خودش می فرستد و وظیفه ما این است که آن نشانه ها را ببینیم و درک کنیم و به الله بیشتر و بیشتر باور داشته باشیم، هر روز، با گوش دادن و تمرین فایل ها، زندگی من و همراهان عزیزم در این سایت، بهتر می شود، حتی در این شرایط که عامه می گویند شرایط روز به روز بدتر است زندگی ما بهتر می شود، و این شرایط خاص ما، نشانه ای است از سوی خداوند، خداوندا شاکرت هستیم، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ هر روز و هر ثانیه برای ما اعضای این سایت اتفاق می افتد :) ، ما تسلیم و مطیع خداوند هستیم و خداوند با توجه به باور ما نسبت به او به زندگی ما جهت می دهد. استاد عباس منش، نشانه ای هستند از خداوند، دستی از دست های خداوند هستند تا زندگی ما به وسیله راهنمایی و کمک ایشان، زیبا ور زیبا تر شود، استاد عزیزم، بسییار تشکر می کنم که زندگی ما را با فایل هایتان زیبا و قشنگ می کنید، از دوستان و همراهانم که با گذاشتن کامنت، باور هایم را در مورد خداوند بهتر و قوی تر می کنند بسیار متشکرم. خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    از خودم تشکر می کنم که تمرین روز بیست و سوم را هم انجام دادم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فاطمه ناصری فرد گفته:
    مدت عضویت: 1530 روز

    چقدر قشنگ گفت:(آمدم ثروت را پیدا کنم تورا پیدا کردم ) تو عاشق دونه دونه مایی ولی حق راه را به خودمان دادی.

    خدایا می‌شود میان ثروت خودت راهم بهم بدی به طور کامل؟؟؟خود واقعی ات را ؟؟؟میدانی چقدر به دنبال تو گشته ام هم در دل هم در طبیعت هم در معنی قرآن

    لحظه ای به این فکر کرم که چقدر میتونانی دوستم داشته باشی ولی این جهان را طوری بنا کردی که

    (هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: