توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 85
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلامبه استاد وتمامی دوستان
خدایا شکررر خدایا شکر به خاطر این هدایتی که امروز نصیبمشد
خدایا خیلی خوشحالم که هستی. جریان داری در همه چیز. جریان داری در تکتکلحظه هایمومن امروز تو ا به گونه ای دیگر شناختم. استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم از اگاهیهای نابی که ازاین فایل دریافت کردم. شاد وسلامت وپیروز باشید
رد پای من در سفرنامه:
خداوند در نسیمی است که میوزد… خداوند پروانه ای است که در باد میرقصد… خداوند قلمی است که عشق راه مینویسد… خداوند سراسر عشق است و زیبایی… خداوند در قلبی است که عشق میورزد… خداوند طلوع خورشید است… خداوند نور آسمان ها و زمین است…
من دستان خداوند هستم که مینویسد… زبان خداوند هستم که سخن میگوید قلب خداوند هستم که عشق میپراکند…. من دستان سخاوتمند خداوند هستم که میبخشد این خداست که در من تجلی یافته…
آمده بودم میلیاردر شوم عاشق و سرگشته ی کویت شدم… آمده بودم تا اسرار ثروت را بیاموزم قرآن را در دستانم قرار دادی گفتی بخوان کلید گنج های زمین و آسمان را درون کتاب خواهی یافت. بخوان اما با قلبت نه با ذهنت گفتی بخوان و به دستوراتش عمل کن… دستورالعمل ثروت و خوشبختی ات در تمام جنبه های زندگی در این کتاب نگاشته شده است… این کتاب یک گنج نامه است اما باید رمزگشایی کنی تا مسیر گنج ها بر تو آشکار شود. باید قلبت را پاک کنی از هر احساس ناروا… خواندم تو را و اجابت کردی مرا… ادعونی استجب لکم… تو حکمت را بر قلبم جاری کردی گفتی از توحید و یکتاپرستی شروع کن از ابراهیم شروع کن و او را بشناس شناخت ابراهیم یعنی شناخت اسلام حقیقی..معنای بت شکنی ابراهیم چه بوده است؟ابراهیم بنیان گذار نهضتی است که میخواهد بشریت را نجات دهد… افتخار پیامبر اسلام انتصاب به منصب ابراهیم است ابراهیم حنیف
بت پرستی پرستش مجسمه ای با یاقوت و سنگ نیست… بت پرستی توجیه وضعیت اجتماعی اسف بار کنونی ات و نسبت دادن آن به مشیت الهی.. به تقدیر و سرنوشت است. بت پرستی قدرت دادن به شیطان و هر عامل بیرونی است برای تاثیر دادن در زندگی ات… بت پرستی پذیرفتن نیرویی به نام شر است که زندگی تو را احاطه کرده و قدرت خلق زندگی را از تو سلب کرده است.. بت پرستی و شرک یعنی قدرت دادن به هرکسی و هر چیزی غیر از خدا برای تاثیر در زندگی ات.
توحید و یکتاپرستی یعنی اینکه همه ی ما رب واحدی داریم یعنی همه ی ما به یک اندازه به خدا نزدیک هستیم یعنی همه ی ما برابریم همه ی ما به یک اندازه به منبع الهی دسترسی داریم یعنی همه ی ما به یک اندازه به قدرت الهی دسترسی داریم یعنی همه ی ما یک خدا داریم همه ی ما یکی هستیم… تفاوت انسان ها به علت تفاوت باورهای آن ها به قدرت خداوند است…! همین
یکبار در دفترم و یکبار اینجا کلماتی که میشنیدم و حال و من رو زیر رو میکرد رو نوشتم تا امروز و این حس ناب و اشک هام رو یادم نره…
خداوند در نسیمی است که میوزد… خداوند پروانه ای است که در باد میرقصد… خداوند قلمی است که عشق راه مینویسد… خداوند سراسر عشق است و زیبایی… خداوند در قلبی است که عشق میورزد… خداوند طلوع خورشید است… خداوند نور آسمان ها و زمین است…
من دستان خداوند هستم که مینویسد… زبان خداوند هستم که سخن میگوید قلب خداوند هستم که عشق میپراکند…. من دستان سخاوتمند خداوند هستم که میبخشد این خداست که در من تجلی یافته…
آمده بودم میلیاردر شوم عاشق و سرگشته ی کویت شدم… آمده بودم تا اسرار ثروت را بیاموزم قرآن را در دستانم قرار دادی گفتی بخوان کلید گنج های زمین و آسمان را درون کتاب خواهی یافت. بخوان اما با قلبت نه با ذهنت گفتی بخوان و به دستوراتش عمل کن… دستورالعمل ثروت و خوشبختی ات در تمام جنبه های زندگی در این کتاب نگاشته شده است… این کتاب یک گنج نامه است اما باید رمزگشایی کنی تا مسیر گنج ها بر تو آشکار شود. باید قلبت را پاک کنی از هر احساس ناروا… خواندم تو را و اجابت کردی مرا… ادعونی استجب لکم… تو حکمت را بر قلبم جاری کردی گفتی از توحید و یکتاپرستی شروع کن از ابراهیم شروع کن و او را بشناس شناخت ابراهیم یعنی شناخت اسلام حقیقی..معنای بت شکنی ابراهیم چه بوده است؟ابراهیم بنیان گذار نهضتی است که میخواهد بشریت را نجات دهد… افتخار پیامبر اسلام انتصاب به منصب ابراهیم است ابراهیم حنیف
بت پرستی پرستش مجسمه ای با یاقوت و سنگ نیست… بت پرستی توجیه وضعیت اجتماعی اسف بار کنونی ات و نسبت دادن آن به مشیت الهی.. به تقدیر و سرنوشت است. بت پرستی قدرت دادن به شیطان و هر عامل بیرونی است برای تاثیر دادن در زندگی ات… بت پرستی پذیرفتن نیرویی به نام شر است که زندگی تو را احاطه کرده و قدرت خلق زندگی را از تو سلب کرده است.. بت پرستی و شرک یعنی قدرت دادن به هرکسی و هر چیزی غیر از خدا برای تاثیر در زندگی ات.
توحید و یکتاپرستی یعنی اینکه همه ی ما رب واحدی داریم یعنی همه ی ما به یک اندازه به خدا نزدیک هستیم یعنی همه ی ما برابریم همه ی ما به یک اندازه به منبع الهی دسترسی داریم یعنی همه ی ما به یک اندازه به قدرت الهی دسترسی داریم یعنی همه ی ما یک خدا داریم همه ی ما یکی هستیم… تفاوت انسان ها به علت تفاوت باورهای آن ها به قدرت خداوند است…! همین
یکبار در دفترم و یکبار اینجا کلماتی که میشنیدم و حال و من رو زیر رو میکرد رو نوشتم تا امروز و این حس ناب و اشک هام رو یادم نره…
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
روز بیست و سوم از سفرنامه زندگی من
تو این مدت به لطف خود خدا تغییرات خوبی داشتم
هر اتفاق خوبی که میفته به هر احساس خوبی که میرسم یاد صحبت های استاد میفتم که میگن این آرامش، این احساس خوب، این عشق و هر سعادت و ثروتی فقط از طرف خداست
وقتی این باور درونم شکل گرفت که هر چیزی رو اگه از خودش (خدا) بخوام حتما بهم میده
اگه بهم بگه صبر کن صبر میکنم تا اتفاق های خوب بیفته
و برای اینکه بتونم هدایت خدا رو بهتر درک کنم و بفهممش از خدا میخوام که منو تو هر چیزی هدایت کنه، حتی کارهای خیلی کوچیک و معمولی، حتی موقعی که دارم غذایی درست میکنم
و واقعا اونروز طعم غذا اصلا یچیز دیگس، مخصوصا وقتی با حس خوب درست میشه
و تو هرکار دیگه ای من این هدایت رو از خدا میخوام
چون میخوام که هدایت رو بهتر بفهمم و بتونم ایمان رو در خودم تقویت کنم
از وقتی که فایل های استاد رو گوش میکنم بیشتر از هر چیزی میخوام که به خدا نزدیک تر بشم و ایمانم بیشتر بشه تا با آرامش بیشتری مسیرمو برم
خانم شایسته ممنونم که برای بهتر شدن تو این مسیر دوره هایی رو معرفی کردید که بشه راحت تر این شرک رو از خودمون دور کنیم و توحیدی بشیم
امیدوارم که من هم بتونم بزودی این دوره ها رو تهیه کنم
چون خیلی براشون مشتاقم
استادجان خیلی ازتون سپاسگزارم که با راهنمایی هاتون دارم زندگی رو تجربه میکنم که همیشه تو رویاهام میدیدم
بسم الله الرحمن الرحیم
روز شمار تحول زندگی من
روز بیست و سوم
وقتی به من گفته شد که تو ای یگانه من یک انرژی هستی،
انرژی که همه چیز را در بر گرفته،
همه چیز در من وجهان من دگرگون شد
دیدگاه های پوسیده قبلی فروریخت و گویی که من دوباره متولد شدم…
تو این هستی؛بی خشم و انتقام
مهربان و دل انگیز
انرژی بی نهایتی که همواره در حال جوشیدن است و از این جوشش و خروش کهکشان های بی انتها و این جهان بی مرز به وجود آمده…
برای همین این جهان همیشه در حال گسترش است ،زیرا جوشش این انرژی هرگز تمام نمیشود…و در هر لحظه این انرژی و به موازات آن این جهان بی نهایت در حال جوشش و زایش و گسترش است…
این یعنی همان توحید…
یک نیرو هست…فقط یک نیرو…که این جهان پر شکوه در گوشه ای از دامان او پدید آمده… و اوست که بر همه چیزفرمانروایی میکند…
ای فرمانروای من…همه چیز از تو و از آن توست…و هرچه بخواهم از تو میخواهم…و چه زیباست که من از تو هستم و تو در منی…و من عزت نفس را اینگونه شناختم…اگر بفهمیم که چه کسی هستیم...سراپا عزت نفس و سر افرازی خواهیم بود…
اگر بدانیم که به چه قدرت عظیمی متصلیم و هر لحظه میتوانیم با این قدرت ماورائی ارتباط برقرار کنیم و از او بخواهیم هر آنچه میخواهیم…و باور داشته باشیم که او بیییبیی درنگ میبخشد … او حمایت میکند…راه عیان میسازد…هدایت میکند…به وضوح باتو سخن میگوید…اگر به این مقام دل آگاهی برسیم جهان برای ما معنای دیگری پیدا خواهد کرد…هر لحظه زندگی برای ما پر عیش و نوش ولبریز از شادی خواهد بود…چرا که دست در دست یار نهاده ایم…
چه یاری… چه دلداری…
پر قدرت؛
دولتمند؛
همه چیز از آن اوست…و ساخته به قدرت او…
و اگر این را بدانیم از هیچ چیز آزرده نشویم،
وهیچ چیز نگرانمان نمیسازد…
و به هیچ کس جز او متوصل نمیشویم
وبه هیچ ریسمانی جز او نمی آویزیم…
و میدانیم که قدرت در دست کیست!!!
وپر از آرامش خواهیم بود…
بنام خدای مهربون و هدایتگرام
سلام استاد عشق،مریم عشق و همگی دوستانم
دلم میخواست امروز قبل از خواندن کامنت ها،بیام و رد پای امروزم رو بذارم
من این فایل رو بارها گوش دادم
ولی امروز دوباره و دوباره دوست دارم گوش بدم
چقدر درکم از جریان هدایت،درکم از خداوند باز هم فرق کرده ،حتی تا قبل شروع سفرنامه
چقدر وصلم بخداوند
حتی با چند روز قبل
سه روز پیش همه اهدافی که نوشته بودم ،پاره کردم
چون بعضی هاش واقعی بود و بعضی هاش رو صرفا نوشته بودم ولی تفکری روش نداشتم،ولی با خواندن کتاب رویاهایی که رویا نیستند
طبق گفته استاد شروع کردم به مکتوب کردن
چون تعهد دادم به خودم که تمرین های استاد رو دقیق انجام بدم
اینم بگم با خواندن کامنت یکی از دوستان عزیز تو کامنت های دوستان،هدایت شدم به این کتاب
تازه متوجه شدم ،اون رویاهایی که تشنه رسیدن بهشون هستم چیه واقعا و چرا میخوام تحقق پیدا کنه…
بعد رسیدم به جایی که دیدم بعضی رویاهام با جایگاه فعلیم در تضاده،یه حسی بهم گفت که دوباره مهاجرت میکنم
ولی واقعا نمیدونستم چطور مکتوب کنم این رویا رو ،اومدم سراغ نشانه امروز من
تو صحبت های دوستان پاسخم رو گرفتم،که صبر کن پونه و روشن میشه مسیر برات
واقعا این روزها شاهد صحبت ها و اتفاقاتی هستم که متوجه دلیل صبر کردنم میشم ،
حس میکنم جریان هدایت رو
اینه که دوست دارم علی رغم اینکه این ویس رو بارها گوش دادم،امروز با درک آگاهی های جدید بارها گوش کنم
واقعا جریان هدایت و تکامل تو مسیر رو بیشتر از همیشه دارم درک میکنم
استاد سپاس از شما
خیلی دوستتون دارم
بنام خداجون مهربونم
سلام استاد ارزشمندم سلام مریم بانوی دوست داشتنی و سلام تمامی دوستانم در این خانواده الهی
روز 65 از سفرنامه بنده
65 روز در این سفرنامه بودم و به امید خدا تا آخرش ادامه خواهم داد
تو این 65 روز تغییرات شخصیتی و رفتاری بسیاری در من ایجاد شد طوریکه یکی دو دوهفته نشونه ها اومد که یا دوره کشف قوانین زندگی رو تهیه کنم یا دوره 12 قدم
از خداوند هدایت خواستم که بهم بگه کدوم دوره رو تهیه کنم تا اینکه دیروز من قدم اول دوره 12 قدم رو
تهیه کردم
این رو یک تغییر بزرگ برا خودم میدونم که بدون هیچ ترسی و دلی دلی این دوره رو تهیه کردم
حرف همیشگی استاد هست که میگن اگه در مدارش باشی خدا هدایتت میکنه و خیلی خیلی احساس خوبی دارم که با گوش دادن به فایل های رایگان و دوره عزت نفس در 65 روز خداوند منو به دوره 12 قدم هدایت کرد
و میدونم که ازین به بعد نعمت های بیشتری وارد زندگیم خواهد شد ایمان دارم چون نتایج رو به عینه تو زندگی خودم دارم میبینم
استاد عزیزززم مریم عزیززززم عاشقتونم دوستتون دارم سپاسگزارم
خداجونم تشکر میکنم سپاسگزارم که منو در این مسیر قرار دادی و انقد اراده و انگیزه دادی که محکم تو این مسیر قدم بزارم و محکم ادامه بدم خدایا شکرت
سلام به همه دوستان گرامی و استاد عزیز و مریم جان جانان…
سنا هستم با پروفایل مادرم دارم کامنت میذارم خدمتتون...
امروز خواستم بعد از مدت ها کامنت بذارم و براتون یه اتفاقی که چند روز پیش رخ داد رو توضیح بدم و بگم چجوری خدا برامون یه معجزه ی رو رقم زد…
4 روز پیش ،حدودا آخر شب بود که یه اتفاقی افتاد و من احساس کردم کل زندگیم مثل آب داغ ریخت رو سرم…لحظه ای که قشنگ حس کردم نفسم داره قطع میشه ولی من هیچ کاری از دستم برنمیاد…تاحالا که 25 سالمه تا این حد بدون چاره و دست و پا بسته حس نکرده بودم…دست همسرم شب موند بین در حیاط و ماشین و شکست…و صدای شکستن استخون هاش رو که شنیدم به معنای واقعی کل وجودم بی حس شد…یه لحظه انگار همه چی مثل فیلم شد و دیگه نه من همون سنا بودم و نه کاری از دستم میومد…فقط بی وقفه داشتم گریه میکردم و میگفتم خدا تنها دار و ندارم تویی کمکم کن…
و کمکم کرد…ولی من یکم نیاز به کتک داشتم تا اون هدایت رو درک کنم…
همسرم رو که بردیم بیمارستان شب بود و گفتن صبح باید عمل بشه…دکتر صبح اومد و گفت اگر عمل بشه 40 درصد از کارایی دستش از بین میره و لحظه ای که اینو گفت عزیزدل من غرق شد تو غم چون کارش تعمیرات برد و لوازم الکتریکی هست و اون 40 درصد براش یه دنیا بود…و عشق من جلوی چشمام داشت عذاب میکشید و من هیچ کاری از دستم نمیومد…
دوباره سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و حسم رو بد نکنم و تمرکز کنم یه راهی پیدا کنم…دکتر گفت اینجا تو سنندج تجهیزاتش نیست ولی اگر ببرین تهران شاید 20 درصد بهتر عمل بشه…و این یه ایده ی خیلی خوبی داد بهمون…چون من خودم اهل ارومیه هستم و تو ارومیه یه جراح ارتوپد خیلی عالی میشناختیم….خیلی سریع با ایشون هماهنگ کردیم و گفت تا نصف شب هم شده بیایین اورژانسی عمل میکنم چون فردا میرم مسافرت و نیستم…ما خیلی عجله ای رسیدیم ارومیه و 9 شب دکتر دید و گفت هیچ مشکلی نداره ولی فردا بیایین عمل…گفتم آخه مگه نمیری گفت نه پس فردا میرم…و ما خیالمون راحت شد که همه چی حله….
تو این مرحله بود که من شرک کردم…تا اون لحظه تسلیم هدایت بودم ولی انگاری چون خیالم راحت شد شرک کردم که فقط این دکتر میتونه چون قبلا 3 دکتر دیگه گفتن آسیب میبینه ولی این گفت حله…
و همین شرک باعث شد خدا با چک و لگد بهم بفهمونه که اون دکتر هیچ کاره بود…و فقط دستی بود تا هدایت بشیم…فردا با تموم انرژی رفتیم بیمارستان و بستری شد و لحظه آخر متوجه شدیم که کلا یکی دیگه قراره عمل کنه و دکتر به ما دروغ گفته بود و رفته مسافرت…اون لحظه دردی رو با تک تک سلول هام حس کردم که انگاری جونم رفت…و خدا با یه چک محکم بهم فهموند که سنا به خودت بیا…
جراحی که قرار بود عملش کنه و ما کلا ازش بیخبر بودیم بهترین جراح دست و استخوان ریز تو کل ایران بود و فقط 2 ماه بود که اومده بود اینجا عمل میکرد و تنها کسی بود که میتونست دست عشقم رو مثل روز اول بکنه ولی ما نمیدونستیم و فکر کردیم یه جراح معمولیه و دیگه همه چی تموم شد…
ولی نه تنها تموم نشد بلکه خدا از طریق دکتر قبلی ما رو به بهترین هدایت کرد….هر کی شنید تو بیمارستان اومد گفت یه ثوابی کرده این پسر که این دکتر نسیبش شده…ولی چون دل من پر از نگرانی و حس بد بود انگاری کر شده بودم و داشتم از نگرانی میمردم…لحظه ای که جراح رو دیدم گفتم احتمال آسیب چقدره و گفت 50 درصد ، احساس کردم واقعا قلبم دراومد و همه چی تموم شد…
ولی دیگه چاره ای نداشتیم و قبول کردیم که عمل کنه…کل تایم عمل جلوی اتاق عمل نشسته بودم و سعی میکردم ذهنم رو کنترل کنم و دعا میکردم که خدا یه نشونه بهم بده و فقط عزیزدلم سالم از اونجا بیاد بیرون…تو این حال بودم که یکی از دکتر های بیمارستان منو دید و گفت چی شده که اینقدر پریشونی، توضیح که دادم برگشت بهم گفت اونی که بخاطرش اومدی طلا هم نبود…ولی اینی که داره عمل میکنه الماسه نگران نباش و رفت…حتی منو نمیشناخت…ولی خدا اونو فرستاد تا یه آب سرد بریزه رو دلم که داشت از نگرانی میسوخت….یهو دلم آروم شد…و شروع کردم به دعا کردن و صحبت با خدای خودم…یکی من یکی هم خدا فهمید که اون 2 ساعت مثل یه عمر گذشت برام…یک سر بی اراده اشک میریختم و دعا میکردم…
اومدن گفتن عمل تموم شده دارن میبرن اتاق…بعد نیم ساعت اوردنش و حالش خوب بود و فقط مونده بود دکتر بیاد تا اطلاع بده عمل چی شد…چند دقیقه بعد دکتر اومد و با خنده بهم گفت خیالت راحت حتی 5 درصد هم آسیب ندیده و هر وقت استخونش جوش خورد پین ها و گچ رو درمیاریم و مثل روز اولش میشه….اینو که گفت کل تنم یهو خالی شد…نمیدونستم گریه کنم یا بخندم…فقط اشک میریختم و عزیزدلم رو بغل کرده بودم و داد میزدم خدایا شکرت…
خدا کار خودشو کرد…کائنات کار خودشو کرد…من به آرزوم رسیدم و فقط من بودم که با شرک به خودم حس بد دادم….
خدا ما رو از 500 کیلومتر اون ورتر و بعد از 3 دکتر دیگه هدایت کرد به دکتر علی تبریزی که فوق تخصص جراحی دست داره و بهترینه تو این زمینه درحالی که حتی اسمش هم نشیده بودیم…
.
.
.
اینو اومدم اینجا بنویسم تا بهتون بگم که خدا از عجیب و غریب ترین راه هدایت میکنه…هر لحظه و همیشه داره هدایت میکنه…این ماییم که نمیبینیم و یا شرک میکنیم و عذاب میکشیم….الان عشق من با حال کاملا خوب داره استراحت میکنه و من هر بار که میبینمش فقط دارم تو دلم داد میزنم خدا شکرت…
این ماجرا یه درس خیلی خیلی بزرگی بهم داد
اول اینکه زود کنترل حسمو از دست ندم و عصبی و ناراحت نشم و سعی کنم ذهنم رو کنترل کنم
دوم اینکه بدونم تو هر اتفاقی همیشه یه هدایت و خیریتی هست
سوم اینکه گاها ما یه راهی بلدیم و میدونم که فلان موضوع چاره ی ماست ولی اگر به اون نرسیدیم نباید شرک کنیم و فکر کنیم که دیگه بدبخت شدیم…باید مقابل هدایت خدا تسلیم باشیم و مطمعن باشیم خدا یه راه بهتر پیدا میکنه برامون
چهارم اینکه فهمیدم واقعا منی که مدت هاست دارم رو خودم کار میکنم هنوز خیلی خیلی کار دارم و هنوز خیلی مونده تا بتونم به جایی که میخوام برسم و هنوز در مواقع حساس واکنش های تندی دارم و نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم و باید خیلی بیشتر و با کیفیت بهتری رو خودم کار کنم
و مهم تر از همه اومدم بنویسم تا از استاد عزیزم تشکر کنم و بگم اگر نبودی منم الان اینجا نبودم تو زندگیم….منو از زیر صفر رسوندی به بهترین جا…استاد تو به من یاد دادی زندگی چیه…عشق چیه…همین عزیزدلم که الان همسرمه با آموزش های تو جذب شد و من طعم عشق و آرامش واقعی رو چشیدم…و الان خدا اونو دوباره بهم بخشید…مرسی که هستی استاد…من هر لحظه خدا رو شکر میکنم که تو رو بهمون داد تا دلیل واقعیه زندگی رو بفهمیم
بیییینهایت دوستت داریم
و صد البته بییینهایت دوستت داریم مریم جان
به نام خداوند هدایتگرم
1401/11/3
روز بیست و سوم سفر نامه
سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیزم ،مریم جانم و همه خونواده عزیزم
توحید عملی 1:
این قسمت در مورد هدایت بود، هدایتی که با قدم گذاشتن در این مسیر الهی تونستم معنای واقعیشو بفهمم،درکش کنم و حتی تجربه کنم
هدایت قبلنا برام یه کلمه ساده بود یه کلمه یی که شاید به ندرت پیش میومد ازش استفاده کنم
از وقتی عضو سایت شدم،از وقتی فایل های استاد رو گوش کردم،از وقتی از خدا هدایت خواستم،از وقتی خداوند هدایتم کرده اونوقت
تونستم بفهمم هدایت چیه
یا مثل همین الان قبل از اینکه شروع کنم به نوشتن ذهنم میگفت چی میخوای بگی تو که چیزی نداری ولی وقتی شروع به نوشتن کردم بهم گفته شد میتونی از هدایت بنویسی
هدایت خدا خیلی شیرینه
هر موقع که از خدا میخوام هدایتم کنه بی چون و چرا وقتی که کاملا تسلیمش باشم،آروم باشم،صدای قلبمو بشنوم و مطمن باشم که بهم گفته میشه صد در صد هدایت میشم
خدایا شکرت
شناخت خدا: نمیخوام بازهم بگم قبلنا از الان میگم
استاد میگن خدا رو هر جوری که تو ذهنت ببینی برات میشه همونی که تو ذهنته
من خدا رو قادر مطلق میدونم یک نیروی برتر که سرچشمه من و همه ست
خدا رو یک اقیانوس بزرگ میبینم که همه ما انسان ها دریاچه های کوچیکی هستیم که بهش وصلیم
جدیدا خدا برام شده یه منبع آرامش
جدیدا خدا برام شده یه کوه محکم که همیشه و هر جا یار و یاورم
جدیدا خدا شده رب من
جدیدا خدا برام شده منبع نعمت ها
میگم جدیدا چون من خدا رو جوری دیگه یی دارم میشناسم
جدیدا بیشتر اسم خدا رو زبانم جاریه بابت همه چیز سعی میکنم شکر گذارش باشم
و هر چقدر که شکر میکنم نعمت های زندگیم بیشتر میشه و احساسم روز به روز خوب تر
و من چقدر شاکر خداوندم که استاد نازنینم را جلو راهم قرار داد
تازه دارم درک میکنم یکتا پرسی یعنی چی
تازه دارم درک میکنم که خداوند منبع ارامشه و باید درونت پیداش کنی
تازه دارم میفهمم نماز،روزه و …وقت یک راه ارتباطی با خداوند بوده به غیر از. اینها هم میتونی به خدا وصل بشی و به اون آرامشی که دوست داری برسی
تازه دارم میفهمم که منم جزئی از وجود این قادر مطلقم و به خودم می بالم که سرچشمه وجود اصلی من این رب مهربانه
و بینهایت شاکر خداوند هستم
خدایا شکرت که یه فرصت دوباره برای تجربه زیبا تر زندگی بهم دادی
خدایا شکرا که عضو این خونواده بزرگ الهی هستم
خدایا شکرت که هستی
خدایا شکرت که دارم کامنت می نویسم
خدایا شکرت که هر لحظه هدایتم میکنی
خدایا شکرت که سالم و شاد هستم
خدایا شکرت که نعمت های فراوانی در اختیارم قرار دادی
خدایا شکرت بخاطر وجود استاد عزیزم
خدایا شکرت به خاطر وجود نازنین خودم
خدایا شکرت و هزاران بار شکرت
عاشقتونم
خدانگهدار
به نام خدای مهربان و بخشنده
سلام بر استاد عزیزم و مریم جان نازنینم و دوستان عزیزم
توحید عملی
اون خدایی که ما تو آسمون ها دنبالش یک توی قلب ماستتتتت
این فایل های توحیدی معرکه است
من با فایل توحیدی 6 همه چیز برام تغییر کرد
تمام وجودم پر از آرامش میشه وقتی در مورد خدا صحبت میشه
هر آنچه داریم از اوست و اوست که هدایت میکند و اگر باورش کنیم همه چیز بهمون میده وزندگی بی نهایت زیبا میشه
نکتهی مهم
زندگی بی نهایت زیباست فقط کافیه روی خدا حساب باز کنی و باورش کنی