توحید عملی | قسمت ۱ - صفحه 89
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/09/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-09-07 23:58:492022-09-24 08:54:32توحید عملی | قسمت ۱شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
روز 23 ام
چقدر قشنگ بود اون تیکه ای که استاد گفتن اشتباه میکنه کسی که فکر میکنه خدا رو پیدا کرده اما هنوز در روابطش و زندگیش مشکل داره، هنوز هشتش گرو نهشه…
چقدر این مهمه که ما باور کنیم خداوند همه چیز می شود همه کس را به شرط باور…
انا عند ظن عبدی بی
من اونطوری ام که بنده ام به من گمان داره
فکر کنه سخت گیرم، سخت گیر میشم
و
فکر کنه کمکش میکنم و راحت براش راست و ریست میکنم همه چیزو، بازم همون میشم.
خدایا فقط تو رو میپرستیم و از تو یاری میجوییم.
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز بیست وسوم ، روزشمار تحول زندگی من!
استاد جانم انشالله خیردنیا واخرت نسیبتون باشه هر لحظه وهمیشه، که انقدر جزء به جزء والبته باعشق واز روی محبت، راه ورسم یکتاپرستی رو از طریق زندگی خودتون برای ما شرح دادید و توی این سایت با اینهمه فایل توحیدی، وبا به اشتراک گذاشتن توحیدی عملی خودتون توی سراسر زندگیتون بهمون یاد دادید توحید عملی یعنی چی؟ یکتاپرستی واقعی یعنی چی؟
سالها طول کشید تا به درک وشناختی که الان نسبت به خداوند دارم برسم، ولی از وقتی این خدای بخشنده ومهربانی رو که شما بهم شناسوندید پیدا کردم، درهای بهشت برین یک به یک داره بروم باز میشه، منم اومده بودم توایندسایت تا یاد بگیرم کجای کارم اشتباست که انقدر تو روابطم مشکل دارم؟ چون خودم رو ادم بی نقصی میدونستم ودیگران رو همیشه مقصر!!!
میخواستم یاد بگیرم چیکار کنم که دیگران قدر منو بدونند و برام ارزش بخوان، چون به این باور رسیده بودم که زیبایی و پولداری و هنرمند بودن و مثلا همه چیز تموم بودن به عنوان یه زن، نتونسته برای من کاری کنه تا اون محبوبیت رو که میخوام داشته باشم…
اومدم اینجا کم کم با خودم اشنا شدم باخداوند آشنا شدم با قوانین جهان هستی اشنا شدم، تازه فهمیدم اشکال کار کجاست!
من رابطه ام با خداوند مشکل داشت، من اون رابطه ای که مهمترین رابطه ی زندگیمه به قول شما، رابطه ی خودم وخداوند رو نداشتم، بلدش نبودم، که اینطوری مثل مرغ سر کنده خودم رو می کوبیدم به در ودیوار….
چون با خداوند رابطه ی خوبی نداشتم، همیشه خالی بودم، تهی بودم، حتی زمانهایی که فکر میکردم ونماز وعبادتها وزیارتها وذکرهام انقدی هست که به چشم خداوند بیام …
ولی متاسفانه اینطور نبود، تسبیح وذکرو نماز و ….اون اعمال مذهبی توام با ترس و نیاز وخواهش وگله و از روی اجبار،هیچ دردی از من دوا نمیکرد…
خب من اینو نمیدونستم، تا اینکه انقدر به تکرار از خداوند خواستم راه وروش نزدیکتر شدن به درگاهش رو بهم نشون بده که با شما وسایتتون آشنا شدم وبه مرور یادگرفتم دوستی با خداوند چه شکلیه؟!
خب اینکه توی مذهب ما توی مدرسه توی خانواده هی میگفتن درستکار باش، با ایمان باش، گناه نکن، نماز بخون قران بخون، از خدا بترس، با دیگران مهربان باش، و…..
ولی هیچکدوم از اون اشخاصیکه این حرفها رو یاد من داده بودن در عمل واقعا خودشون چنین شخصیتی نداشتند!!
خب منم مثل خیلی از افراد دیگه که اینطوری بزرگ شدیم همیشه توی شک وتردید بودیم، هیچوقت نمی تونستیم تصمیم بگیریم که اصلا کدوم راه درسته؟ کی راست میگه؟ از کدوم راه بریم بهتره؟
چرا؟!
چون شواهد نشون میداد که کسانی بودند که مذهبی نبودن ولی افراد فوقع العاده با ایمانی بودن ،انقدر باایمان که نشاط وارامش از وجودشون ساطع میشد وبرعکس افراد مذهبی بودن اطرافمون که در ظاهر اهل عبادت و خداپرستی بودن ولی اصلا رنگ وبوی خدایی نداشتند…
تا اینکه رحمت خداوند شامل حال شما شد وخداوند از علمش بهتون داد تا فکرخدارو بخونید، تا کلامش رو در کتابش درک کنید، تا قوانین جهان هستی رو بشناسید همینقدر که باعث بشه با عمل به این قوانین جزء انسانهای خوشبخت وسعادتمند روی زمین باشید، خب سعادت وخوشبختی مشخصات خاصی داره، مثل داشتن سلامتی، ونشاط وارامش و داشتن روابط عالی، نام نیکو، ثروت ودارایی،وصدالبته یکتاپرستی که همه وهمه توی یه پکیج کامل در اختیارشما به لطف الله مهربان..
واین مهر تاییدی هست برای اینکه ثابت کنه شما جزء افرادی هستند که خداوند هدایت وحمایتتون کرده وزیر چتر دوستی خداوند هستید….
وهر کدوم از ما که یکی یکی با درک باورهایی که شما به ما در عمل دادیدنتیجه های خوبی گرفتیم توی بدست اوردن سلامتی، داشتن روابط خوب، پول ودارایی، ارامش والبته ایمان..
توحید در عمل یعنی من از غالب فقط حرف زدن وتظاهر کردن بیام بیرون و عمل کنم…
اونجا که شرایط بر ضد من میشه، بتونم صبور باشم بتونم به خداوند اعتماد کنم بتونم از طریق ارتباط اگاهانه ام با قدرتی که میدونم صاحب اختیارم هست، هدایت بشم به انجام بهترین عمل…
به خواست خداوند احترام بذارم با پذیرش اتفاقات طبیعی مثل از دست دادن عزیزان،یا شسکست مالی، یا طلاق وجدایی، یا بیماری که اومده سراغم، اتفاقاتی که وقتی سربلند ازش بیرون میام، دیگه سراغم نمیاد، یا کمتر برام اتفاق میفته، به قول شما چرخ زندگیم روغن کاری میشه..
اینکه توی دل اتفاقات چه خوب چه بد، بدنبال حمکت وخواست خداوند باشم، ازش بخوام بهم علم واگاهی بده تا برای داده ها وندادهاش شاکر باشم …
وکسی می تونه اینجوری توحیدی عمل کنه که نتیجه دستش باشه، کوچولو کوچولو، سهم خودش رو پذیرفته باش وسهم خداوند رو توی زندگی به خداوند سپرده باشه، خداوندی که داره با شک ویقین بهش اعتماد پیدا میکنه، تا اینکه این سپردنها واعتماد کردنها انقدر زیاد میشه، که می تونه با خیال راحته راحت از کوچیکترین مسائل زندگیش مثل انتخاب یه لباس یا غذا برای خودش رو با خداوند شریک بشه تاااااااا بزرگترین انتخابها وتصمیمات زندگیش رو….
من اینجوری ام، بقیه رو نمیدونم، من یه دفعه به شناخت خداوند نرسیدم من یه دفعه عاشقش نشدم، طول کشید …اما وقتی در همون قد واندازه ای که بهش اعتماد کردم خداوند هم منو غرق در رحمت ومهربانی بیشتر کرد، اگرچه حتی وقتی بخوبی نمیشناختمش ویا حتی ازش گلمند بودم و دلخور، ودور، خداوند از روی رحمت ومهربانیش هرلحظه در حال هدایت وکمک به من بود منتهی من در مدار اونهمه بخشندگی ورحمت نبودم، و منم منم کردنها وغرور، باورهای اشتباه، و من میدونم ومن می تونمها منو از مدار رحمتش دور میکرد هربار….
وحالا که سعی میکنم ایمان وتوحیدم رو توی تمام اموراتم عملی کنم، به وضوح رحمت ومهربانیشو درک میکنم حس میکنم وبابتش سپاسگزارم….
خدارو هزاران بارشکر، که هر کدوم از ما که اینجاییم در پی هرچی که اومده بودیم با پیدا کردن خدای قشنگ ومهربونمون ودوستی وعشق ومودتی که باهاش داریم حالا صاحب هرچی که میخوایم میشیم، البته به شرط ایمان،درستکاری، صداقت و یکتاپرستی…
ومداومت در این مسیر امن وامان وبی خطر و پراز خیرو برکت….
بنام خدای هدایتگر
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین وتمام دوستانی که برای این سایت زحمت می کشند و تمام بچه های گل
سفرنامه 65
خداروشکر در این مسیر معنوی حضور دارم وروز به روز بر آگاهی هایم افزوده میشود
دیشب که مصادف بود با شب بیست ویکم رمضان و شهادت حضرت علی ( ع) که به تمام شیعیان تسلیت میگم، من برای بار دوم داشتم گوش میدادم چون همین فایل در قسمت 23 سفرنامه هم بود داشتم گوش میدادم وتوی فایل این جمله استاد که فرمودن اگر فکر میکنی خدا رو میشناسی ولی ثروت نداری احتمالا باورات هم درمورد خدا وهم درمورد ثروت ایراد دارد،توی ذهنم زنگ میزد بعدش فایلو بستم وبا خدای خودم توی خلوت و تاریکی حرف زدم که خدا جونم چه باوری از من در مورد تو ایراد داره ؟وبعد بچه ام که خوابیده بود بیدار شد ومن برای اینکه دوباره بخوابونمش رفتم کنارش ومتوجه نشدم که کی خوابم برده ،بعد از تقریبا بیست دقیقه از خواب بیدار شدم وتوی خواب دیدم که توی ساختمانی بودم که چند تا اتاق داشت و افراد زیادی شب برای استراحت وخواب اومده بودن ومن مسئول فراهم کردن شرایط مناسب برای خوابشان بودم ومن سری به تک تک اتاقها زدم و همشون را چک کردم که ببینم مشکلی ندارن و خوابیدن به جزء یک اتاق که هنوز نخوابیده بودن و رفت وآمد داشت همه خوابیده بودن وتوی اون اتاق بچه ای بود که همش در رو قفل میکرد میگفت همش میان ومیرن از اتاقهای دیگه ونمیزارن ما استراحت کنیم ومن بهش گفتم نگران نباش کلیدو به من بده همه خوابیدن و دیگه کسی مزاحم تون نمیشه ولی اون بچه به من اعتماد نمی کرد ومیترسید کلیدرو بده ،در دوتا کلید داشت یه کلید بزرگ ویه کلید کوچیک با هزار بدبختی کلید بزرگ را تحویلم داد ولی کلید کوچیک را قایم کرده بود و تحویل نمیداد چون باور نداشت که من راست میگم وبهم اعتماد نمی کرد در واقع مقاومت میکرد، باز دوباره ازش خواستم کلید کوچیکه هم تحویلم بده ولی نمیداد وبا هزار سختی که من همش اعتماد میدادم و اون مقاومت میکرد تا اینکه موفق شدم اونم ازش بگیرم وبعد دوتا کلید را گرفتم هیچ، تازه در را هم باز گذاشتم و گفتم نگاه کن هیچ کس نیست مزاحم تون بشه ولی تو به من اعتماد نداشتی و همش مقاومت میکردی حالا با خیال راحت برو و استراحت کن وبعد از خواب بیدار شدم ومن فوری جواب سوالمو متوجه شدم وفقط گریه میکردم در واقع من به خدا اعتماد کامل ندارم وفکر میکنم که خدا را باور دارم ولی در عمل مقاومت دارم که باید بیشتر باورش کنم وایمانمو تقویت کنم وبه راحتی امور زندگی را به او واگذار کنیم چقدر واضح جوابمو گرفتم خدایا شکرررررت ،تقریبا یک ماه پیش بود که کامنت گذاشتم که یکی از مسایل مهم زندگیمو به خدا سپردم وبرام خیلی سخت بود که واگذار کنم در این مدت دوسه بار نجواها اومدن سراغم ولی سعی میکردم که خاموششون کنم، وبرای من همین که کمی پیشرفت کردم وتسلیم نجواها نشدم نقطه نور و امیدی است وخداروشکر میکنم وایمان دارم که خداوند یاریم میکند فقط باید آرام آرام تکاملم طی بشه ،خیلی خوشحالم که تلاشمو میکنم برای پیشرفت
استاد اول لطف خداوند وبعد آموزههای شما باعث شده که من الان حس امید و شادابی داشته باشم و روی باورام کار کنم ،بینهایت ازتون سپاسگزارم
در پناه رب قدرتمند موفق باشید
بنام خدای که در داشتن نعمتها بسیار بسیار با سابقه است. یا سابق النعم
سلام خدمت استاد عزیزم
استاد!
امروز یک چیزی به من گفت که این نکته را به عنوان رد پای امروزم بنویسم.
نکته این است که، ما از موقعی که روح در ما دمیده میشود تا امروز در مسیر رشد هستیم. یعنی با توجه کردن به نکتههای هدایت میشویم. بستگی دارد آن توجهات حاوی چه ریشههای باشد. ممکن است توجه ما به سمت ثروت ونعمت باشد. ممکن است توجه به آرامش وآسایش باشد. ممکن است توجه مابه سوی فقر باشد. ممکن است توجه ما به سمت عشق در روابط باشد. ممکن است توجه ما به سمت سلامتی باشد. ممکن است توجه ما به سمت و سوی هزار یک چیز دیگر برود وبا هر باد تبلیغی به سوی چیزی منحرف شود.
بعضی وقتها هم ممکن است توجه ما به سمت خداوند باشد.
این گذشته من تا به الان و امروز بوده است.
ولی،
از وقتی با شما آشنا شدم.
توجه من هر روز بیشتر از روز قبل به خداوند میشود.
اگر به سلامتی توجه میکنم باز هم از نگاه توحیدی میباشد.
اگر به زیبایی توجه میکنم باز هم با نگاه توحیدی که منشا آن از خداوند است، میباشد.
اگر به شغل توجه میکنم، اگربه پول توجه میکنم، اگر به ثروت توجه میکنم ،بانگاه توحیدی میباشد.
اگر به آرامش وآسایش نظر دارم، اگر به قدرت توجه دارم، اگر به عشق و مهر و محبت در روابط توجه دارم، بازهم با نگاه توحیدی میباشد یعنی منشا آن از خداوند میباشد.
استاد!
امروز فکر میکنم که من هم جزئی از خداوند هستم. یک ذره هوشیاراز کل جهان هستی هستم. من همیشه وابسته به جهان هستی هستم من وابسته به خداوند هستم. یعنی خداوند همواره و درهمه حال در حال هدایت من میباشد.
من در وضعی باشم خداوند مرا هدایت میکند ولی وقتی من به این هدایت آگاه باشم و به گونه هوشمندانه تر هدایت می شوم (قضیه ذرات نور در موقع توجه نگاه ناظر).
خداوندا!
بینهایت سپاس گزار هستم که من در جهان هوشمندی هستم که انتخاب دیدگاه من و توجه من ، نوع هدایت هوشمندانه خداوند را ظریفتر و حساستر و بهتر میکند.
این جاست که معنای عشق خداوند را به کسانی که خداوند را انتخاب میکنند را درمی یابم.
اینجاست که صفات خداوند میفهمم.
ای شنوا و بینا.
ای هدایتگر.
ای درمانگر.
ای که زود راضی میشود.
ای ستایش شده ستایشگر ها.
ای قدیمیترین احسان کننده.
ای فرمانروای جهان هستی.
ای صاحب گنجینههای جهان هستی.
ای دائم بخشنده،
ای همه چیز را از آب آفرید.
ای که نزاییده و زاییده هم نشده.
ای اول وای آخر.
ای که در هر جا n+1 هستی.
ای در همه چیز هستی…
خلاصه ،
چی بگم،
هیچی ندارم که بگم.
ای خداوند رحمن و رحیم.
همه چیز تو هستی.
خلاصه قبلاََ همه چیز را خودم میدیدم.
الان همه چیز را خداوند میبنم.
خدایا!
کمک کن که ترا بتوانم انتخاب کنم.
این رد پای بیست سومین روز سفر نامه من در تحول زندگی است.
استاد از شما که چشمانم را عاشقانه به خداوند باز کردید سپاس گزار هستم.
شما وهمه دوستان را به خداوند میسپارم.
پناه خداوند ثروت و آرامش و قدرت و …
و احساس خوب است.
ثروتمند و آرام باشید.
به هنگام خداوند صبح
صبح زوده، دخترم و فرستادم مدرسه در حالی که خداوندم حافظ و مراقبشه در تمام لحظات
همانطور که حافظ و نگهدار من و تمام آدمای کره زمینه چه توی خونه باشند چه توی کار و چه حتی روی کرات دیگر یا در اعماق زمین
هیچ فرقی ندارن ، رحمانیت پروردگارم همه رو شامل میشه بی دین و با دین ، کافر و مسلمان هم نداره
خدایا فضل و کرم و بخششت را شکر
خدایا این سیستم گونه بودنت بدون پارتی قضاوتت را شکر
خدایا سپاسگزارم که در هر لحظه خواسته های جدید درونم شکل میگیره و من موشک های آرزوهام رو میفرستم به سمتت و تو آرزوهای منو میزاری داخلش و میفرستی به سمت من، چه بازی جالبی!
من درخواست میکنم، امیدوانه و با ایمانانه منتظرم، موشکام با خواسته هام بیان سمتم و برای این کار به طور مداوم و همیشگی در حال ساختن باورهای درست هم جهت با خواسته ام هستم
خدایا شکرت به خاطر این مکان و این زمان و این مطالب و دوستان که همگی دستان تو هستند برای هدایت من
بنام پروردگارم
سلام ب همه
امروز 18 فروردین و بیست و سومین روز از سفرنامه من هست
دیروز خیلی کار داشتم و نتونستم چیزی بنویسم و تصمیم گرفتم این سفرنامه را با تعمل بیشتری ادامه بدم یعنی ممکنه دو روز یا سه روز روی یک قسمت وقت بگذارم نمیدونم اسمش هدایته یا الهام یا راه و روش مناسب شخص من هر چی هست حس میکنم برای درک بعضی آگاهی ها زمان بیشتری میخوام تا خوب در درونم جا بیفته
استاد و مریم جان ممنونم بابت فایلهای عالی
خدایا شکرت
دوستت دارم
درود بر رب العالمین
سلام استاد عزیزم و مریم مهربانم
وهمه ی همراهان عباس منشی ها
امروز روز 23 از قدم 23 من هست
استاد چقدر خرسندم که شما کامنت های مارو باعشق میخونید
واقعا اشک از چشام جاری شده و نمیدونم چطور باید اتفاقات و حضور خدارو براتون بیان کنم
استاد من از زمانی که نگاهم احساسم وجودم و باورهام کاملا توحیدی شده همه چیز به شکل باورنکردنی وقتی میگم باور نکردنی یعنی ( باور نکردنی ) تغییر کرده و دقیقا الان در جایی از زندگیم هستم که دقیقا احساس میکنم سوار قایقی هستم که پارو نداره و منو خودش داره ب جایی میبره که باید باشم طوریکه واقعا از وقتیکه رها کردم و ب اوسپردم و کارایی انجام دادم که شهودم بهم گفت همه ی اینهارو تجربه کردم
باورکنید دیگه حتی ذهنم هم توانایی سد شدن دراین مسیری که توش هستم رو نداره چون بارهاشده خواستم اونطور که ذهنم میگه و لحظه ای ترسیدم و عمل کنم اما انگار که قدرت در جریان این آبی شده و من در یک قایق تسلیم و تسلیم و تسلیم
هرچی جلوتر میرم و آدماو اتفاقات برام نمایان میشه اعتماد و ایمانم قویتر شده دلم آروم گرفته
با این که از مسیر خبر ندارم و هیچی نمیدونم اماااااااا دلم قرص که همه چیز عالیه و اونطور ب نفع منه میشه
منم دل دادم ب خداییی که با عشق منو همراه کرده با دستانی که بسویم فرستاده برای اینکه از ثروت از سلامتی از عشق سرشار باشم
وقتیکه صبح ها قبل شروع زندگیم ازش درخواست میکنم که خدایا :
امروز میخوام ب وضوح حضورت رو در زندگیم ببینم قسم ب اسمش که معجزه ها و اتفاقات و اخبار شادی بخش غیر ممکن برام رخ میده و داده
چقدر سرشارم از عشق که چنین خدایی دارم اینقدررررر عاشق
دوستتت دارم خدایااااا خدایا تو با قرار دادن محبت در قلب دیگری ب من نشون دادی که چقدررررر دوستم داری من تورا دیدم پروردگارم
مینویسم که هرگز از یادم نرود
استاد باورکنید کلماتم قدرت ندارن تا احساساتم رو براتون بنویسم فقط با زبان بی زبانی ازتون ممنونم مرسی که هستی
واقعا این تعریف و تمجید نیست که از خودمم هم سپاسگذارم لایق هست که بنویسم :
من عزیزم پریای زیبا و با ایمان ازت سپاسگذارم و بهت افتخار میکنم که روزهای سخت رو با شجاعت سپری کردی و روزهای خوب و معجزه آفرین رو ب لطف خدا خلق کردی تو لایق عشقی تو لایق بهترین هایی لذتشو ببر
خدایاااااااا هزاران بار سپاس سپاس سپاس
دوستون دارم با عشق
. پریا .
سلام پریای زیبا وبا ایمانم
ای جانم چقدر زیبا بود که از خودت هم سپاسگزاری کردی دختر شجاع که از روزهای سخت گذر کردی،وبه این مرحله از حال خوب وخدایی رسیدی..
پریای قشنگم،با تمام وجودم درکت میکنم،چون من هم مثل خودت سختیها رو با شجاعت وایمان وتوکل فقط به خودش،طی کردم، والان خدا همه جوره داره برام سنگ تموم میذاره…الهی شکرت
باخوندن کامنت زیبات،حال خوبم صد برابر شد ،در دل این شب، الان ساعت یک وچهل دقیقه نیمه شب…
عاشقتم دوست زیبا ونازنیم
در پناه خودش باشی،که همین بس بسیار کافیست…
دوست ارزشمندم سلاااام
چه خووووب که کنار هم هستیم و پر از انرژی الهی هستیم
پراز سرورم از شادی شما
بله حقیقت همینه خدا هست و باید باید باید دل سپرد و هیچ نگفت
باید اعتماد کرد تا خوشبختی و حضورش و ب وضوح در تک تک لحظات و اتفاقات دید
ممنون از جملات انرژی بخش و زیبایی که نثارم کردید
خدایا سپاس برای این نشونی
دوستون دارم با عشق
خدای مهربانم سلام
استاد جانم و مریم بانوی عزیزم سلام
دومین باره که توحید عملی قسمت 1 رو میبینم تو روند روز شمار تحول زنگی من
واقعا امروز یه لحظه یک اگاهی و درک جدید اومد برام
انگار خدا بهم گفت تو خود منی
یا با حال خوب و باورهای درست مثل من خالق باش
یا اگه درک نکردی،برو همچنان دورهات رو بزن….
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استاد عزیزم ممنون به خاطر خواندن این کامنت زیبا و پر از عشق پر از یکتاپرستی و پر از حقیقت
من این قسمت رو شاید 2یا3سال قبل دیده بودم اما الان دیدن این قسمت بر قلب من بر وجود من نشست و این بخاطر اینه که من به لطف الله مهربان بیشتر و درست تر شناختمش و قدرت خودم رو شناختم واقعا یکتاپرستی و توحید شامل تمام نعمت ها از زیبایی از ثروت از قدرت از مهربانی از بخشندگی از عشق از صداقت و شجاعت شامل هرچیز خوب که توی جهان وجود داره است همه و همه در کلمه توحید خلاصه میشه و وقتی که انسان توحیدی میشه به بالاترین درجات انسانیت میرسه و این خواسته و انتخاب من هست از زمانی که خدا رو بهتر شناختم و تلاش کردن بیشتر ازش هدایت بخوام تا این ایمان هر روز و هر روز بیشتر و قوی تر بشه
واقعا ممنونم که به این مسیر زیبا و پر از احساس خوب هدایت شدم توسط دستان خودش و میدونم که همیشه جابرای توحید بیشتر ایمان بیشتر احساس خوب بیشتر وجود داره و انشاالله بتونیم همه با هم این یکتاپرستی رو تو جهان گسترش بدیم
همیشه به یاد خدا باشید
بنام خدا
روز بیست وسوم سفرنامه هست وهروز که میگذره بیشتر خدا رو حس میکنم ودر زندگی وانجام هر کاری همش از خدا میپرسم ‘الان چی کار کنم یا الان بهتره چی بگم ؟ واز خدا میخام که در روح وروان من جاری باشه وهر اون چیزی که خیر من وهدایت او در اون هست بر قلب وزبان من جاری بشه ..
خدایا شکرت که هستی وتنهاییام داره با تو پر میشه والبته حال خیلی خوبی دارم وارامش دارم .با اینکه اتفاقات ناجالب میفته ولی من اروم هستم وبه عنوان جزئی از زندگی فیزیکی قبولش کردم .چون پشتم به تو گرمه ومیدونم پناهم تویی .پس تنها نیستم .
دوستت دارمممممممممممم
در پناه حق