توحید عملی | قسمت 10

جمله به جمله این فایل حاوی آگاهی هایی هایی است که نحوه اجرای توحید در عمل را به ما یادآوری می کند. اصلی که اساسی ترین عامل خوشبختی بشر در تمام جنبه هاست.

توضیحات استاد عباس منش در این فایل را با تمرکز گوش دهید و نکته برداری کنید. سپس در پایان، برای درک عمیق تر نقش “توحید” در تجربه خوشبختی و قرار دادن این اصل در بالاترین اولویت عملکردی خود، تمرین زیر را انجام دهید.

تمرین:

در بخش نظرات این فایل بنویس که به خاطر تواضع در برابر خداوند و تسلیم بودن در برابر این نیرو:

  • کجاها خداوند درها را برایت باز کرده و مسیر را برایت هموار کرده؛
  • کجاها خداوند در زمان مناسب دستان خودش را فرستاده و گره ها را از زندگی شما باز کرده؛
  • کجاها خداوند بی دریغ به شما کمک کرده و مسائل تان را حل کرده به گونه ای که به مو رسیده اما پاره نشده است؛
  • در عوض، کجاها به خودت و توانایی هایت مغرور شدی و تواضع در برابر خداوند را فراموش کردی و ضربه خوردی؟
منتظر خواندن نوشته های تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1163 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعید میرزاخانی» در این صفحه: 1
  1. -
    سعید میرزاخانی گفته:
    مدت عضویت: 2307 روز

    سلام

    خداروشکر میکنم که هر دفعه که متعهد میشم که خودمو بیشتر بشناسم و دلیل اتفاقات زندگی ام رو بدونم ،بی منت و راحت منو هدایت و راهنمایی می‌کنه بی منت و بدون شرط و شروط

    فقط من میگم چرا اینجوری ام ،چرا این احساس رو دارم تجربه میکنم ،چرا میشه یا چرا نمیشه

    آیا منم که دارم انجام میدم ،یا توهستی که داری انجام میدی؟؟

    من از کجا باید بفهمم که تویی که داری انجام میدی یا منم که دارم انجام میدم ؟؟؟؟

    اصلأ من کجام و تو کجایی ؟؟؟

    تو چجوری کار میکنی برای بقیه که برای من کار نمیکنی ؟؟؟

    چرا برای دیگران کار میکنی ولی برای من یا کم کار میکنی یا اصلأ کار نمی‌کنی ؟؟؟؟

    من دیگه باید چه کارهای دیگه ای بکنم که مثل بقیه برای من هم راحتتر بکنی کارهارو ؟؟؟

    اصلأ اگه تو همه کاره هستی پس من چکاره ام یا این مغز و عقلی که در اختیار من قرار دادی چه کاره ایم ؟؟؟

    اصلأ چجوری باید با تو ارتباط بگیرم که تو خوشت بیاد و راضی باشی که برای منم کار کنی ؟؟؟

    اصلأ مگه خودت گردن نگرفتی که رزق و روزی منو ؟؟؟

    مگه گردن نگرفتی که من راحت و خوشبخت زندگی کنم ؟؟

    خب پس دیگه باید چکار کنم که تو برای منم کار کنی ؟؟؟؟

    این سوالات وقتی جوابش از سمت خدا میاد که من متعهد شده باشم که تو مسیر درست قرار بگیرم

    اصلأ احساس میکنم وقتی متعهد میشم هست که این سوالات هم خودش به طرفم میفرسته که مسبر رو برام روشن تر بکنه تا بهتر حرکت کنم تا مسیر برام لذت بخش تر و آسون تر بشه

    وقتی متعهد میشم که باید ی کاری بکنم که خوشبخت زندگی کنم ،سوالاتم شروع میشه ؟؟

    از اون روزی که متعهد شدم روانشناسی ثروت رو تمرکزی تر کار کنم ،ی چیزایی برام واضح میشه که اشکم در میاد،البته که تغییر درد داره و وقتی خودتو بهتر میشناسی هم شرمنده خدا میشی و هم می‌ترسی خب حالا باید چکار کنم و کجا برم ؟؟

    اصلأ اونجایی که باید برم کجاست و چقدر تار و واضح نیست و این جابه‌جایی بی نهایت درد داره و مغزت مقاومت میکنه و ابن مقاومت استرس و ترس و دلشوره بهمراه داره ،ولی قطعاً در نهایت شیرینه و چقدر بعد از جابه‌جایی بهت اضافه میشه از آگاهی های ناب و وضوح بیشتر خودت که کی هستی و چکاره ای

    اینارو گفتم که به اینجا برسم که از وقتی تعهد دادم ،ی چیزایی از خودم برام واضح میشه که خودم بی حد و اندازه شگفت زده میشم و میگم مگه میشه ،مگه داریم ،چرا انقدر دیر میفهمم ،چقدر من کم میشناسم خودمو ،چقدر اشتباهی میفهمم الهامات و چیزایی که خدا بی منت بهم داده و میده ،چقدر خوب شد که واضح شد چ مرگمه

    وقتی داشتم این فایل میدیدم برای دومین بار ی چیزایی داشت بهم الهام میشد

    البته موقع دیدن داشتم هی به خدا میگفتم دیگه باید چ کاری بکنم که تو راضی بشی ،دیگه چ کاری مونده که نباید بکنم ،یجورایی مثل غر زدن بود افکارم

    که یکدفعه انگار بهم گفت مگه برای من داری کاری میکنی ،مگه فلان کار و فلان رفتارو گذاشتی کنار مگه به من چیزی رسید یا به من چیزی اضافه شد ؟؟؟؟

    صدای خدا داشت میگفت اصلأ مگه من نبودم که بهت در هر لحظه میفهموندم که کدوم کار اشتباه و کدوم کار درست ؟؟؟؟یعنی فکر کردی تو میدونی کدوم راه و کار و رفتار درست یا اشتباه ؟؟؟بعدشم وقتی بهت گفتم و فهمیدی ،فکر کردی خودت تونستی اون کار و رفتار رو بزاریش کنار و تغییرش بدی که داری اینجوری غر میزنی و منت تغییر کردن هاتو سر من میزاری که دیگه باید چکار کنم که تو برام کار کنی ؟؟؟

    واااااااااااااااای که چیزی برام روشن شد

    شرمندگی و درموندگی انگار با هم اومد سراغم

    چرا فکر میکردم بخاطر اینکه خدا برام کار کنه باید تغییر میکردم ؟؟؟؟

    چرا به این نرسیده بودم که اون داره هر لحظه هدایت و حمایتم میکنه که خوب زندگی کنم ،،،

    ولی من دارم منت سرش میزارم که ببین چه بچه خوبی هستم که داره تو این همه هیاهو چقدر درست رفتار میکنه و نسبت به بقیه کمتر گناه میکنه و کمتر باعث آزار و اذیت دیگران میشه ،،،،

    خدا داره مسیر رو برام هموار میکنه و راه درست و اشتباه رو بهم نشون میده ،و خودشم داره کمکم میکنه ،بعد من میگم دیدی من چه بچه خوبی ام ولی با اینکه بچه خوبی هستم باز تو برام کار نمیکتی

    خدایا ای که آفریدی من و همه موجودات و همه کهکشان هارو با دقت و ظرافت و هوشمندی و دقیق و عظیم و زیبا و شگفت انگیز که دانشمند بزرگی مثل انیشتین بعد از اینهمه تلاش کردن که همه اونو بزرگترین دانشمند و مخترع و فیلسوف میدونن ،تهش برگشت گفت من تازه فهمیدم هیچی نفهمیدم ،یعنی چی اینو گفت یعنی اینکه اگه ما خودمونو به اندازه ی سلول ببینیم و این سلول بخواد در عرض 100 سال عمری که ما عمر میکنیم بخواد از تهران بره بندرعباس ،تازه بعد از صد سال میفهمه که نهایش تونسته یک متر حرکت کنه خخخخخخخخخخخخخخخخخ

    اون یک متری که گفتم هم با بند و تبصره گفتم البته ،نهایتش بتونه 10 سانت بره خخخخخخخخ اینم باز با بند و تبصره گفتم ،اگه به من باشه میگم نهایت بتونه نیم میلیمتر بره که اینم باز با بند و تبصره خخخخخخخخخخخخ

    خدایا چقدر عظمت و بزرگی و مرام و معرفتت بی نهایت

    پس سعیدخان زبل و باهوش و منت گذار بشین یذره بیشتر فکر کن ،بیشتر بخودت شک کن ،بیشتر بفهم تو کجای کاری و اون کجای کار ؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو داری چکار میکنی و اون داره چکار میکنه ؟؟؟

    بیشتر فکرکن اون برات چ کارهایی کرده و تو چ کارهایی برای خودت کردی نه برای اون ؟؟؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو بیشتر منت گذاشتی با هیچ کاری کردنت و اون چ کارهایی کرده با منت هاایی که تو سرش گذاشتی ؟؟؟؟

    بیشتر فکر کن تو کی و چی هستی و اون کی هست و چی هست ؟؟؟

    چقدر چیزای بیشتری دارم برای فکر کردن که اینجا بگم خیلی طولانی میشه خخخخخ

    پس من برم تو اتاقم و بشینم به کارای بدم فکر کنم و ی کمی آدم تر بشم خخخخخ

    استاد دمت گرم عاشقتم که بموقع این فایل گذاشتی تو سایت ،و الا معلوم نبود به کدوم ناکجاآباد رفته بودم

    بی نهایت ازت سپاسگزارم

    البته آگاهی های این فایل برام خیلی خیلی خیلی بیشتر بودا

    ولی انقدشو تونستم اینجا بگم

    دوستتون دارم خدارو شکر که کنارتونم

    ای که خواندی مرا راه نشانم بده

    امروز س شنبه 24 بهمن ماه زیر پل هروی و صیاد شیرازی وایسادم تا این کامنتو بزارم تا رد پایی بشه برام

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: