اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ازتون سپاسگزارم که صدای خداوند شدید برای من . ازتون سپاسگزارم که من را با تنها قدرت عالمیان آشنا کردید . ازتون سپاسگزارم که قدم به قدم به من آموختید و من چقدر گمراه بودم . چقدر روی عقل نداشته ی خودم حساب میکردم و چقدر ظالم و زیانکار بودم .
من از یک دورانی به بعد نقش خداوند در زندگیم کم رنگ و کم رنگ تر شد . و چشمم به دنبال مردم دنیا و زیورها و بیهودگی ها بود . و به طور کلی خدای خودم رو فراموش کردم و زندگیم به هم ریخته و خراب شد .
و همش از خودم میپرسیدم چرا ؟ چرا هرچه تلاش میکنم نمیرسم ؟
و پاسخ رو در سخنان ارزشمند شما پیدا کردم . من بنده خوبی نبودم . به جای حساب کردن روی خدا چشمم به مردم بود .
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که کلامتون روشنگر راه من شده . هر لحظه . شما من رو با خداوندی آشنا کردید که میگوید :
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآیند.
و چه زیبا به من نزدیک شده و من رو لایق همصحبتی خودش کرده .
تنها او را میپرستم و تنها از او یاری میخواهم .
استاد جان . در این چند روز دچار تضاد شدیدی شدم که میدانم برای من فقط و فقط سود هست و سود .
ابتدا قلبم خیلی سنگین بود و از شدت غم نمیتونستم حتی نفس بکشم . ولی با یاری خداوند تونستم از جام بلند بشم و برم پیاده روی . ( با توجه به فایل نشانه ام که هدایت شدم به فایل صحبت شما با آقا هادی ترابی و ایشون از فایلهای توحید عملی گفتند من تصمیم گرفتم که فایلها رو گوش کنم و کار کنم روش )
دیروز هدایت شدم به این فایل با گوش دادن به این آگاهی ها مثل آبی که بر روی آتش بریزند ، آتش برایم گلستان شد . به طرز جادویی حالم دگرگون شد . قلبم سبک شد . انگار روی ابرها بودم . و معجزات شروع شد . وقتی که فقط از او خواستم کمکم کند ( خدایا من نمیدانم و نمیتوانم ) و پاسخ داد صبر کن . درستش میکنم برات . و من باور کردم .به طرز معجزه آسایی قلبم بسیار روشن و آرام هست . معجزات پشت سر هم داره برام رقم میخوره . یکی از اون معجزات پیدا شدن کارت بانکیم به صورت معجزه آسا بود . من از خداوند خواستم و پاسخ داد . خیلی خوشحالم .
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که قدم در این راه گذاشتم . داشتم از خداوند میپرسیدم که دیر هست و پاسخ داد از همین جا شروع کن که خداوند میتونه تمام دیر شدن ها رو خودش جبران کنه .
استاد عزیزم باز هم ممنونم ازتون بابت امکان کامنت در سایت . از دوستان عزیزم هم تشکر میکنم که تجربه های ارزشمندشون رو به اشتراک میگذارند .
ازتون بینهایت سپاسگزارم و همینطور از همه بچه هایی که عضون و با انرژی شون دارن ابن جریان قدرتمند رو جلو میبرند.
استاد عزیزم دیروز داشتم به همین قضیه فکر میکردم که واقعا از استاد در مورد مایملکش یا در مورد اموزه هاش هیچ گونه غروری ندیدم. و اگر خودم بودم صدهاااا بار میگفتم من تدبیر کردم، من درایت داشتم که این اموزه ها رو کنار هم گذاشتم. میخوایت یه نفر دیگه هم مثل من بره قرانو بخونه و بیاد همچین مطالعاتی رو ارائه بده و میوه هاشم بچشه… این من بودم.
انگار خدا چندتا مثالو میاره برات تو روزای اخیر که این کامنت جمع بندی بشه.
یادم افتاد چند روز پیش حرف استادمون اومد تو ذهنم که من تو روستامون رفتم درس خوندم دکترا گرفتم و بین همه همکلاسیام الان من استاد شدم….
و مثال دوم رانندگی که دقیقا هربار گفتم دیگه راننده خوبی شدم ماشینو یه جایی زدم تا بگم خدایا من بلد نیستم تویی که منو محافطت میکنی….
اما مثال خودم. بعد از تحصیل یه پروژه بهم پیشنهاد شد که در مورد فرمولاسیون بود. بهم گفتند میتونی منم چون با فایل ها اشنا شده بودم گفتم بله توانایی شو دارم. درحالیکه حتی الفبای کارو نمیدونستم. نشستم پای لب تاب و گفتم راهشو بهم بگو خدا…منو هدایت کن به وبسایت های مناسب و… خلاصه که محصول خوبی شد. همون موقع همکار پروژه مون به من گفت مگه الکیه صنعت؟! اینطوری بود که الان همه بچه های شیمی کارخونه دار بودن
مگه به این الکیاس؟؟!!
و من در خونواده مدام بهم گفته میشد که تو تجربه نداری و حالا که عباسمنش گوش میدی بیا و برو یه جایی کاراموز شو و تکاملتو طی کن. اما من یاد حرف کارگردان فیلم ابدو یک روز افتادم که میگفت با سن کم بهم گفتند نرو کارگردان شو، برو دستیار کارگردان بشو .میگفت دستیار کارگردانی نهایت باید کوچه رو میبستی و… و اون در اولین تجربه فیلم سازیش شاهکار کرد.
منم رفتم شرکت زدم و با هدایت الهی جلو رفتم. خیلی مشکلات ذهنی داشتم و اگر روی خودم و پیشرفت و رشدم کار کرده بودم الان خیلییی جلوتر بودم اما خلاصه که من بیتجربه جلو رفتم. هدایت میخواستم لحظه به لحظه…میگفتم کارگر ندارم هدا هودت فردا جورش کن …و فروش هایی به کارخونه هایی که تناژی از من خرید میکردند… و بعد عید سال بعد به دوستم گفتم: «من» تونستم. همه گفتند نمیتونی ولی منننن تونستم…بعدش فروشم کم شد..هرکاری میکردم عکس جواب میداد…خلاصه گذشت و من دوباره فایل گوش میدادم و یکم فروشم بهتر شد تا جایی که مشتری زنگ میزد سفارش میداد. و باز مریم مغرور مغرورتر شد. کارم به جایی رسید که هیچ هیچ مشتری نداشتم و محصولم خراب شد و تصحیحش ماه ها طول کشید…ضعیف شده بودم و از روی ترس میفروختم و بدبیاری و پول ندادن های پشت سر هم….
الان این تجربیات رو نوشتم که بگم تو رو خدا نه یبار و صد بار در روز که هررررلحظه به خدا توکل کنم که نمیدونم هدایتم کن…
خیلی طول کشید تا به عجز برسم بگم نمیدونم…درحالیکه بقول استاد اولین قدمه.
خدا کمک میکنه و باز هم صبوره و به ما وقت میده…
اما خواستم تجربه مو بگم که بدونید این ره اینجوری به ترکستان میره. الان نتیجه خاصی ندیدم اما ارامش گرفتم. همه چیز رو خدا میدونم و همه چیز رو به خودش سپردم… به امید روزایی که بیام نتایجمو بگم.
چون دیگه میخوام مودب بشینم سر کلاس منظم هستی و بگم این تو بمیری دیگه ازون تو بمیری ها نیست و من بابد حرفای استاد عباسمنشو مثل وحی منزل بپذیرم…
حالم امروز خیلی بهتر شد بعد گوش دادن به این فایل چون حسم دقیقا میگفت که فایل های توحید عملی رو گوش بده و من هم که رفتم کدوم شون رو گوش بدم دقیقا همین به چشمم خیلی بهتر نشست. و واقعا جواب هر سوال و تنشی بود که این روزها دارم. چون این روز ها فایل های محصولات رو و مخصوصا تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم ولی همش به خواسته هام میچسپیدم و اینکه چقد حس و حالم بد میشد وقتی که میدیدم چرا همین الان اتفاق نمی افته خواسته هام.
ولی خب به هر ترتیبی که شده بود بازم خودم رو راضی میکردم که حتما تکاملم رو طی نکرده ام و البته چند روز قبل در تمرین ستاره قطبی ام 5 تا از خواسته هام رو نوشتم ولی تا شب ساعت های 10 هنوز هیچ کدوم شون اتفاق نیفتاده بود و با حس خیلی تنهایی و نیاز به صحبت با خداوند رفتم روی بام و روی تاب آهنی خودم (که خداوند این نعمت بی نظیر رو که خیلی دوستش دارم و ساعت ها روی اون میشینم و فایل ها رو گوش میدهم و حسم فوقالعاده میشه، برای خودم سفارش دادم که پولش هم براحتی دستم آمد) و هدایتی فایل 6 کشف قوانین رو گوش کردم و با همه ی وجودم با خداوند صحبت کردم و هر دقیقه سوال در ذهنم می آمد و آنرا در موبایلم مینوشتم و بعد به راحتی بعد از چند دقیقه ای که رها میکردم به جواب هدایت میشدم و به حدی اشک شوق از چشمانم سرازیر میشد که هر دم به دقیقه خدایم رو شکر میکردم
و حالا بعد از اون شب حس کردم که حتما خودم این اتفاقات رو رقم میزنم و اون کمک های خداوند رو یادم رفت که او بود که آن شب 14 آن شب مهتابی حالم رو خوب کرد و حس ذوق و شوق همه ی وجودم رو گرفته بود و رفتم کل تمرین ستاره قطبی ام رو بالای 90 فیصد تیک زدم همان شب.
ولی امروز که به خواسته هام دوباره چسپیده بودم و خدا و کمک هاش رو یادم رفته بود با فایل نشانه ی امروزم زدم که معرفی تمرین ستاره قطبی آمد و در آنجا کامنت های دوستان عزیز رو خوندم و یکی از کامنت ها که از طیبه خانم دوست داشتنی بود خیلی حسم خوب شد و همش در مورد این بود که باید رها باشم و به خدا بسپارم تا که به بهترین شکل ممکن هدایتم کنه و من اگر به او نسپارم مگه چه کس دیگه ای بهتر از او میتونه منو از این حالت و سختی بیرون کنه.و همه چیز براحتی اتفاق میفته اگه به او واگذار کنیم.
پس حالا که این آگاهی ها رو دریافت کردم حسم بهتر شد و گفتم حالا برم ظرف هامو بشورم و بهم گفته شد فایل توحیدی رو گوش کن و همین شد که این فایل فوقالعاده رو گوش دادم تا که بفهمم من هیچ کاره ای نیستم و همش خداونده که بهم بهترین حس و حال رو میده و اگر از او جدا بشم و روی خودم حساب کنم پس حتما به زمین خواهم خورد و حس و حالم بد خواهد شد
و اگر بخواهم حال خوبم پایدار باشه پس حتما باید به او تکیه کنم و هر خواسته ای را واگذار کنم تا در زمان درستش اتفاق بیفتد و تنها خدا میداند که چه موقع من آماده هستم که آن خواسته رو بهم بده. معبودم بی نهایت سپاسگزارتم که حالم رو خوب میکنی و استاد فوقالعاده و بی نظیری رو سر راهم قرار دادی که هر وقت حالم بد میشه به سایت و آگاهی هایش که فکر میکنم حالم خوب میشه که حتما حالم آنجا خوب خواهد شد.
امروز آیه ای که حالم رو خیلی خوب کرد بعد نماز ظهر این بود که وهو علی کل شی وکیل یعنی و او کارساز هر چیزی هست.
به نام خداوند بخشنده ی مهربانم
استاد جانم چه کرده است این فایل با من
استاد جانم همه چیز هم اوست . همه چیز توحید هست .
ازتون سپاسگزارم که صدای خداوند شدید برای من . ازتون سپاسگزارم که من را با تنها قدرت عالمیان آشنا کردید . ازتون سپاسگزارم که قدم به قدم به من آموختید و من چقدر گمراه بودم . چقدر روی عقل نداشته ی خودم حساب میکردم و چقدر ظالم و زیانکار بودم .
من از یک دورانی به بعد نقش خداوند در زندگیم کم رنگ و کم رنگ تر شد . و چشمم به دنبال مردم دنیا و زیورها و بیهودگی ها بود . و به طور کلی خدای خودم رو فراموش کردم و زندگیم به هم ریخته و خراب شد .
و همش از خودم میپرسیدم چرا ؟ چرا هرچه تلاش میکنم نمیرسم ؟
و پاسخ رو در سخنان ارزشمند شما پیدا کردم . من بنده خوبی نبودم . به جای حساب کردن روی خدا چشمم به مردم بود .
استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم که کلامتون روشنگر راه من شده . هر لحظه . شما من رو با خداوندی آشنا کردید که میگوید :
وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدْعُونِیٓ أَسْتَجِبْ لَکُمْۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ(6٠)
و پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم، آنان که از عبادت من تکبّر ورزند، به زودى خوار و رسوا به دوزخ درآیند.
و چه زیبا به من نزدیک شده و من رو لایق همصحبتی خودش کرده .
تنها او را میپرستم و تنها از او یاری میخواهم .
استاد جان . در این چند روز دچار تضاد شدیدی شدم که میدانم برای من فقط و فقط سود هست و سود .
ابتدا قلبم خیلی سنگین بود و از شدت غم نمیتونستم حتی نفس بکشم . ولی با یاری خداوند تونستم از جام بلند بشم و برم پیاده روی . ( با توجه به فایل نشانه ام که هدایت شدم به فایل صحبت شما با آقا هادی ترابی و ایشون از فایلهای توحید عملی گفتند من تصمیم گرفتم که فایلها رو گوش کنم و کار کنم روش )
دیروز هدایت شدم به این فایل با گوش دادن به این آگاهی ها مثل آبی که بر روی آتش بریزند ، آتش برایم گلستان شد . به طرز جادویی حالم دگرگون شد . قلبم سبک شد . انگار روی ابرها بودم . و معجزات شروع شد . وقتی که فقط از او خواستم کمکم کند ( خدایا من نمیدانم و نمیتوانم ) و پاسخ داد صبر کن . درستش میکنم برات . و من باور کردم .به طرز معجزه آسایی قلبم بسیار روشن و آرام هست . معجزات پشت سر هم داره برام رقم میخوره . یکی از اون معجزات پیدا شدن کارت بانکیم به صورت معجزه آسا بود . من از خداوند خواستم و پاسخ داد . خیلی خوشحالم .
خداوند رو هزاران بار شکر میکنم که قدم در این راه گذاشتم . داشتم از خداوند میپرسیدم که دیر هست و پاسخ داد از همین جا شروع کن که خداوند میتونه تمام دیر شدن ها رو خودش جبران کنه .
استاد عزیزم باز هم ممنونم ازتون بابت امکان کامنت در سایت . از دوستان عزیزم هم تشکر میکنم که تجربه های ارزشمندشون رو به اشتراک میگذارند .
سلام به استاد جونم و خانم شایسته عزیز و مهربون
ازتون بینهایت سپاسگزارم و همینطور از همه بچه هایی که عضون و با انرژی شون دارن ابن جریان قدرتمند رو جلو میبرند.
استاد عزیزم دیروز داشتم به همین قضیه فکر میکردم که واقعا از استاد در مورد مایملکش یا در مورد اموزه هاش هیچ گونه غروری ندیدم. و اگر خودم بودم صدهاااا بار میگفتم من تدبیر کردم، من درایت داشتم که این اموزه ها رو کنار هم گذاشتم. میخوایت یه نفر دیگه هم مثل من بره قرانو بخونه و بیاد همچین مطالعاتی رو ارائه بده و میوه هاشم بچشه… این من بودم.
انگار خدا چندتا مثالو میاره برات تو روزای اخیر که این کامنت جمع بندی بشه.
یادم افتاد چند روز پیش حرف استادمون اومد تو ذهنم که من تو روستامون رفتم درس خوندم دکترا گرفتم و بین همه همکلاسیام الان من استاد شدم….
و مثال دوم رانندگی که دقیقا هربار گفتم دیگه راننده خوبی شدم ماشینو یه جایی زدم تا بگم خدایا من بلد نیستم تویی که منو محافطت میکنی….
اما مثال خودم. بعد از تحصیل یه پروژه بهم پیشنهاد شد که در مورد فرمولاسیون بود. بهم گفتند میتونی منم چون با فایل ها اشنا شده بودم گفتم بله توانایی شو دارم. درحالیکه حتی الفبای کارو نمیدونستم. نشستم پای لب تاب و گفتم راهشو بهم بگو خدا…منو هدایت کن به وبسایت های مناسب و… خلاصه که محصول خوبی شد. همون موقع همکار پروژه مون به من گفت مگه الکیه صنعت؟! اینطوری بود که الان همه بچه های شیمی کارخونه دار بودن
مگه به این الکیاس؟؟!!
و من در خونواده مدام بهم گفته میشد که تو تجربه نداری و حالا که عباسمنش گوش میدی بیا و برو یه جایی کاراموز شو و تکاملتو طی کن. اما من یاد حرف کارگردان فیلم ابدو یک روز افتادم که میگفت با سن کم بهم گفتند نرو کارگردان شو، برو دستیار کارگردان بشو .میگفت دستیار کارگردانی نهایت باید کوچه رو میبستی و… و اون در اولین تجربه فیلم سازیش شاهکار کرد.
منم رفتم شرکت زدم و با هدایت الهی جلو رفتم. خیلی مشکلات ذهنی داشتم و اگر روی خودم و پیشرفت و رشدم کار کرده بودم الان خیلییی جلوتر بودم اما خلاصه که من بیتجربه جلو رفتم. هدایت میخواستم لحظه به لحظه…میگفتم کارگر ندارم هدا هودت فردا جورش کن …و فروش هایی به کارخونه هایی که تناژی از من خرید میکردند… و بعد عید سال بعد به دوستم گفتم: «من» تونستم. همه گفتند نمیتونی ولی منننن تونستم…بعدش فروشم کم شد..هرکاری میکردم عکس جواب میداد…خلاصه گذشت و من دوباره فایل گوش میدادم و یکم فروشم بهتر شد تا جایی که مشتری زنگ میزد سفارش میداد. و باز مریم مغرور مغرورتر شد. کارم به جایی رسید که هیچ هیچ مشتری نداشتم و محصولم خراب شد و تصحیحش ماه ها طول کشید…ضعیف شده بودم و از روی ترس میفروختم و بدبیاری و پول ندادن های پشت سر هم….
الان این تجربیات رو نوشتم که بگم تو رو خدا نه یبار و صد بار در روز که هررررلحظه به خدا توکل کنم که نمیدونم هدایتم کن…
خیلی طول کشید تا به عجز برسم بگم نمیدونم…درحالیکه بقول استاد اولین قدمه.
خدا کمک میکنه و باز هم صبوره و به ما وقت میده…
اما خواستم تجربه مو بگم که بدونید این ره اینجوری به ترکستان میره. الان نتیجه خاصی ندیدم اما ارامش گرفتم. همه چیز رو خدا میدونم و همه چیز رو به خودش سپردم… به امید روزایی که بیام نتایجمو بگم.
چون دیگه میخوام مودب بشینم سر کلاس منظم هستی و بگم این تو بمیری دیگه ازون تو بمیری ها نیست و من بابد حرفای استاد عباسمنشو مثل وحی منزل بپذیرم…
با ارزوی موفقیت برای همه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد بی نظیر و فوقالعاده ام
حالم امروز خیلی بهتر شد بعد گوش دادن به این فایل چون حسم دقیقا میگفت که فایل های توحید عملی رو گوش بده و من هم که رفتم کدوم شون رو گوش بدم دقیقا همین به چشمم خیلی بهتر نشست. و واقعا جواب هر سوال و تنشی بود که این روزها دارم. چون این روز ها فایل های محصولات رو و مخصوصا تمرین ستاره قطبی رو انجام میدادم ولی همش به خواسته هام میچسپیدم و اینکه چقد حس و حالم بد میشد وقتی که میدیدم چرا همین الان اتفاق نمی افته خواسته هام.
ولی خب به هر ترتیبی که شده بود بازم خودم رو راضی میکردم که حتما تکاملم رو طی نکرده ام و البته چند روز قبل در تمرین ستاره قطبی ام 5 تا از خواسته هام رو نوشتم ولی تا شب ساعت های 10 هنوز هیچ کدوم شون اتفاق نیفتاده بود و با حس خیلی تنهایی و نیاز به صحبت با خداوند رفتم روی بام و روی تاب آهنی خودم (که خداوند این نعمت بی نظیر رو که خیلی دوستش دارم و ساعت ها روی اون میشینم و فایل ها رو گوش میدهم و حسم فوقالعاده میشه، برای خودم سفارش دادم که پولش هم براحتی دستم آمد) و هدایتی فایل 6 کشف قوانین رو گوش کردم و با همه ی وجودم با خداوند صحبت کردم و هر دقیقه سوال در ذهنم می آمد و آنرا در موبایلم مینوشتم و بعد به راحتی بعد از چند دقیقه ای که رها میکردم به جواب هدایت میشدم و به حدی اشک شوق از چشمانم سرازیر میشد که هر دم به دقیقه خدایم رو شکر میکردم
و حالا بعد از اون شب حس کردم که حتما خودم این اتفاقات رو رقم میزنم و اون کمک های خداوند رو یادم رفت که او بود که آن شب 14 آن شب مهتابی حالم رو خوب کرد و حس ذوق و شوق همه ی وجودم رو گرفته بود و رفتم کل تمرین ستاره قطبی ام رو بالای 90 فیصد تیک زدم همان شب.
ولی امروز که به خواسته هام دوباره چسپیده بودم و خدا و کمک هاش رو یادم رفته بود با فایل نشانه ی امروزم زدم که معرفی تمرین ستاره قطبی آمد و در آنجا کامنت های دوستان عزیز رو خوندم و یکی از کامنت ها که از طیبه خانم دوست داشتنی بود خیلی حسم خوب شد و همش در مورد این بود که باید رها باشم و به خدا بسپارم تا که به بهترین شکل ممکن هدایتم کنه و من اگر به او نسپارم مگه چه کس دیگه ای بهتر از او میتونه منو از این حالت و سختی بیرون کنه.و همه چیز براحتی اتفاق میفته اگه به او واگذار کنیم.
پس حالا که این آگاهی ها رو دریافت کردم حسم بهتر شد و گفتم حالا برم ظرف هامو بشورم و بهم گفته شد فایل توحیدی رو گوش کن و همین شد که این فایل فوقالعاده رو گوش دادم تا که بفهمم من هیچ کاره ای نیستم و همش خداونده که بهم بهترین حس و حال رو میده و اگر از او جدا بشم و روی خودم حساب کنم پس حتما به زمین خواهم خورد و حس و حالم بد خواهد شد
و اگر بخواهم حال خوبم پایدار باشه پس حتما باید به او تکیه کنم و هر خواسته ای را واگذار کنم تا در زمان درستش اتفاق بیفتد و تنها خدا میداند که چه موقع من آماده هستم که آن خواسته رو بهم بده. معبودم بی نهایت سپاسگزارتم که حالم رو خوب میکنی و استاد فوقالعاده و بی نظیری رو سر راهم قرار دادی که هر وقت حالم بد میشه به سایت و آگاهی هایش که فکر میکنم حالم خوب میشه که حتما حالم آنجا خوب خواهد شد.
امروز آیه ای که حالم رو خیلی خوب کرد بعد نماز ظهر این بود که وهو علی کل شی وکیل یعنی و او کارساز هر چیزی هست.
وسلام