اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استادعزیز باز فایل توحیدی گذاشتید وغوغا کردید
راستش من هنوز کامل گوش نکردم ولی یه خاطره جالب داشتم درباره اینکه وقتی کاررو به خدا میسپاری جوری درست میکنه که قابل باورنیست و هیچ چیزی نمیتونی بگی
یروز جمعه من وهمسر جان مهمان خونه مادر شوهر بودیم،ازاونجایی که تنها زندگی میکنه وبنده خدا مسن هست،ازم درخواست کردنهار درست کنم ومهمون دعوت کرد(خانم واقایی که من ندیده ونمیشناختمشون )من نهارو گذاشتم چشمتون روز بد نبینه برنجم شفته شد
دیگه فرصت نداشتم دوباره درست کنم
با پررویی درقابلمه رو بستم وگفتم خداجون خودت یه کاریش کن
نهارو بردم وسفره که جمع شد خانم مهمان چقدررررررررر تشکر کرد که خدا خیرتون بده اقامون دندونش اذیته به من دایم میگه برنجو نرم درست کن وچقد عالی بود برنجتون
من،
خدا️
جوری شد که هم خوردن وهم با خودشون غذا بردن
ومن بعدش هروقت اشپزی میکنم ومهمون دارم بخصوص میگم خداجون مزه وبرکتش با تو وهمیشه هم سر بلندم میکنه
چه ماجرای جالب و عبرت آموزی، و احسنت به ایمان و شجاعتی که نشان دادید، که برنج شفته رو با توکل بر خدا جلوی مهمان بذاری و خدای مهربان برات غوغا کنه و اون برنج بشه مورد علاقه مهمان.
واقعا زیبا و پندآموز بود.
ملیحه جان سپاس گذارم که این ماجرای زیبا رو به اشتراک گذاشتی و شما را تحسین می کنم بخاطر ایمان و شجاعتی که داشتی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان بانوی زیبا
نمیدونم چجور حسم را بیان کنم و تجربیاتم رو برای خودک یادآوری کنم
ولی یادم اومد که دقیقا من هم هر وقت که مغرور شدم از همان لحظه ارسال فرکانس غرور اسحساس تنگ شدن دریچه قلبم داشتم حالم بد می شد و اگر بیشتر و بیشتر می رفتم تو اون فضای غرور بیشتر این حس و حال بد همراهم می شد
و دقیقا زمان هایی که خدا شاهده هر لظحه با خدا صحبت مکی کردم و ازش کمک می خواستم همون موقع حالم عجیب دگرگون و خوب می شد اسحاس پرواز و رهایی می کردم
من از وقتی که خیلی برام مهم شد دین خودم دوباره بفهمم و دنباله رو بقیه افراد مخصوصا خانواده ام نباشم خیلی زیاد قرآن می خوندمو هی سعی می کردم بفهممش و خدا شاهده الان دقیق یادمه تابستون 99 صبح ها می رفتم با خدای خودم صبحت می کردم و از می خواستم کمک کنه مسیرم بفهمم و بعد میشستم پای قرآن و از همون آیه اول سوره حمد می فهمیدم انگار خدا مثل یک ادم که استاد قرآنه میخواد با سوال و جواب و مثال ها و توضحایت قابل فهم من این آیات برام روشن کنه و اونقد برام روشن و واضح بود و خوشحال و سرشار از شوق وشعف بودم که خیلی دوست داشتم اون درک با بقیه به اشتراک بگذارم
حدود یک ماه اون موقع از ضبح تا شب کتابخونه بودم و وقتی قرآن باز میکردم همش یادم سرم یالا می گرفتم و با خدا صحبت می کردم میگفتم خدایا شکمک کن بفهمم و فقط می رفتم دست شویی و یک ذره آب می خوردم دوباره بر می گشتم تا شب و هر وقت خسته می شدم و میومدم تو فضای بیرون همش به خدا می گفتم خدایا کمک کن خدایا راهنمایییم کن و هر بار هی بهتر می توسنستم آیایات درک کنم و ارتباط بین اون ها ر ا بفهمم . و این تا حدی پیش می رفت که اصلا دوست نداشتم از کتابخونه بیام بیرون از بس که بهش خوش می گذشت.
چند وقتا بعد الان یادم اومد که خیلی درک قرآن برام راحت شده بود نمیدونم از کجا شروع شد که دیگه کم کم از خوندن قرآن جدا شدم چون جز روتینم شده بود که هرو روز وقت میذاشتم بخونم و درک کنم آیات و بعد دیگه کم کم دیگه ککلا این روند قطع شد و واقعا فکر می کردم به قول شما همه چی بلد شدم و دیگه تمومه و تا مدت ها احساس سردرگمی می کردم تا اینکه خیلی به خودم می گفتم چرا من اینجوری شدم چرا دیگه نمی تونم اونطوری که مثل قبل بودم قرآن بخونم یا کلا کارام راحت انجام بدم
و گذشت و گذشت تا دوباره سعی کردم برگردم به مسیر درست کم کم اوضاع بهتر شد
اما الان واقعا خدا بهم با کلام انرژی که در شما جریه پیام بهم واضح رسوند و خیلی یکه خوردم که اهان پس دلیل اون که من خیلی چیز هایی که خدا بهم نعمت داده بود رو کم کم از دست دادم غرور من بوده
و الان این روز ها ای ماه ها این احوالی که دارم بی نهایت راضیم چون واقعا احساس می کنم همه چیز داره خیلی راحت پیش میره و اونم فقط به خاطر باور های توحیدی و سپردن فرمان زندگی به دست صاحب اختیارمه
چون واقعا به هدایت خدا فقط تمرکزم روی بهبود خودم بود
فقط داشتم روی خودم کار می کردم و روی هدایت خدا
شبا می رفتم بالا پشت بوم خونمون و یک آتیش مختصری درست می کردم و چای و اینا و شروع می کردم به خوندن با حوصله و دقیق فراز های دعای جوشن و هی داشت خدا باهم درباره مفهوم واقعی اون ها باهام صحبت می کرد و نتیجه اش اون احساسی بود که اشک از چشمام میومد مثل اخر همین فایلکه نمیتونستم جلوی خودم بگیرم و اون قسمتی که هی میگیم خلصنا من النار یا رب هی به خدا و خودم می گفتم خدایا از کدوم اتیش من خلاص کنه و جواب این بود اتش (( منیت))
در پاسخ به کامنت خانوم سلطانی نوشتم به شدت این چند روز تمرکز م روی فایل های به صلح رسیدن با خود و توحید و روی خدا حساب کن بوده و این تیکه خدایا بیامرز گناهی را که نعمت ها را دگرگون میکند از فایل دعای کمیل که بعد همزمان شد با این فایل
و خیلی جالبه در مورد موضوع رانندگی صحبت کردید و من دقیقا این چند روز خیلی تند بعضی اوقات رانندگی می کنم تا حدی که از واکنش سرنشینان ( خانواده ام ) متوجه می شدم و رعایت نمی کردم گاها و خدا هم بهم می گفت اروم تر برو
حواست باشه رعایت کن
که دیگه اینجا خدا بهم رحم کرد دوباره و تیر خلاص زد که اقا تو رانندگی مراعات کن و فکر نکن دیگه چون مهارت داری میتونی هر کار بکنی و هر جور خواستی برونی
خیلی راضی و خوشحالم که این پیام درافت کردم و خیلی از خدا می خواهم همیشه حوسام باشه که متواضعانه و با خضوع و خشوع فراوان در برابرش حاضر باشم و همیشه به یادم بیاد که من هیچ چی نیستم دربرابرش و اجازه بدم تا خدا کارها را انجام بده
اوست که بر بنده اش آیات روشنى نازل مى کند، تا شما را از تاریکى ها به سوى نور بیرون آورد و یقیناً خدا نسبت به شما رئوف و مهربان است
سوره حدید آیه 9
کپیشده از برنامه قرآن نور
سلام به صاحب اختیارم سلام به خالقم که مرا از ظلمات به سوی نور هدایت کرد بر من منت نهاد و هر لحظه دارد مرا پرورش می دهد و آگاهی هایش را در من جاری می سازد
سلام خداوند به خودم به استادان عزیزم و دوستان قشنگم
سلام خداوند به خودم که وقتی بر میگردم به گذشته که چطور شد که خداوند منو به سمت نور هدایت کرد هر چقدر فکر میکنم میبینم کار بزرگی انجام ندادم این خداوند رحمان و رحیم بوده که بند بوده به بهانه تا من یه لحظه برگردم به سمت معبودم تا مرا به سوی خودش هدایت کند واقعا خداوند یک بهانه کوچک می خواهد تا بنده اش را هدایت کند
چه منطقی محکم تر از آیه فوق که میگه خداوند رئوف و رحیم و مهربان و دلنواز هست تا برگردیم به سمت خدا مارو می بخشه و مارو به سوی نور به سوی خودش هدایت می کنه و ناز مارو میکشه و به قول استاد سوار بر شانه خداوند در یک جنگل زیبا سوت زنان از زندگیمون لذت میبریم
خدایا ای الهه من ای معبود من سپاسگزارم که از من درگذشتی و مرا مورد لطف و رحمت خود قرار دادی مرا بخشیدی و همواره مرا به سوی خودت هدایت می کنی سپاسگزارم
معبود من هر که تو را ندارد هیچ ندارد و هر که تورا دارد همه چیز اذان اوست
من هیچی نیستم بدون تو من وصلم به تو اگر این اتصال قطع بشه یقیناً من مُردم شاید این جسم فیزیکم زنده باشه ولی در اصل مُردَم
پرودگارا چطور وقتی نور به گیاه نرسه گیاه رشد نمیکنه اگر هدایتت و نورت به منِ محتاج به تو نرسه رشد نمیکنم و درآخر از بین میرم از تو می خواهم همواره نورت و هدایتت شامل حال من شود معبودا
خدایا شکرت که قلمم شدی تا بنویسیم هر آنچه که باید نوشته می شد
سلام به استاد عزیزم چقدر دلم برای وجودتون تنگ شده بود هر روز چند بار میومدم تو سایت و فایل جدید نگذاشته بودید نزدیک یک ماه و هیچ وقت انقدر نشده بود
خدارو شاکرم برای وجود ارزشمندتون
خداروشاکرم برای این مسیر درست و راست
خداروشاکرم برای اینکه من رو در مسیر قرار داد هرچند که ارام راه برم ولی نگران ترسها و اتفاقات بیرون نیستم
درسته استاد خیلی تو سایت نمینویسم ولی با تمام وجودم تو مسیر شما سعی میکنم قدم بردارم و هر روزم و با شما باشم ،،وقتی چند روز فایل نگذاشتید و من بی صبرانه منتظر بودم فهمیدم چقدر به وجودتون عادت کردم و چیز دیگه ای برام جذابیت نداره جز این مسیر
این فایلتون بعد مدتها توی تک تک سلولهام جا گرفت و جسبید
چقدر این اطمینان به رب و ابنکه تو میدونی هدایتم کن به ادم حس محکمی میده
از وقتی با سما اسنا شدم و بهش اطمینان کردم و گفتم من و به راه راست هدایت کن درهای رحمتش و هر روز برام باز کرد که هر وقت بخش فکر میکنم اشک شوق در چشمام حلقه میزنه
چقدر دوستتون دارم و هر بار با صدای شما پروردگارمو بیشتر درک میکنم
من خدارو وقتی درست درک کردم ( البته هنوز در استفاده از این قدرت ضعیف هستم) که کتاب ” چگونه فکر خدا را بخوانیم” که روی سایت شما هست رو خوندم
من مثل ارشمیدس بعد از این که این کتاب ارزشمند رو خوندم گفتم یافتم یافتم
جالبه که من سالها بود این کتاب رو خریده بودم و در محصولاتم بود ولی اشتیاقی برای خوندنش نداشتم و حالا وقتش بود. خدایا شکرت.
یعنی نگاه سیستمی به خداوند داشتن چیزی که شما سال هاست دارین فریاد می زنین و من مثل یک کسی که در کُما بوده میشنیدم ولی درک نمیکردم……….و چقدر حالم خوب شد وقتی که این کتاب رو خوندم و تازه دوزاریم افتاد.
سیستم منو یاد تمام وسایل برقی خونم میندازه
مثلا من برای اینکه صبح قهوه درست کنم می تونم از سیستم قهوه ساز خونم استفاده کنم و این قهوه ساز به من نمیگه برای اینکه لایق خوردن قهوه بشم باید زجر بکشم بلکه من باید به دستورالعمل دستگاه عمل کنم و قهوه تحویل بگیرم
ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی، اسکنر، تلویزیون و تمام وسایلی که اسمشون به نوعی سیستم هست در ساده ترین حالت برای من مثال هستند که زجری در کار نیست
فقط با دستگاه و استفاده از اون آشنا شو و به هدفت برس
وای استاد که چقدر خوشحالم از این درک
دو روز پیش پدر بزرگم به رحمت خدا رفت
من در مراسم ها شرکت کردم ولی یک جاهایی بهم الهام میشد که الان دیرتر برو یا فلان قسمت خاکسپاری نرو یا فلان مکان وارد نشو یا برو و خلاصه تا پایان خاکسپاری بودم و لحظه خاکسپاری تصویر قرآنی آموزش خاکسپاری تو ذهنم نقش بست.
دیدم که کلاغ زنده داره زمین رو میکنه و کلاغ مرده رو دفن میکنه.
و آگاهی های کتاب به ذهنم میومد متوجه میشدم که ما انسان ها تو یک سیستم هستیم و به این سیستم برمیگردیم
راستش اصلا احساسات معنوی هم نداشتم و کاملا احساسات منطقی داشتم
متوجه میشدم که اگر دچار اندوه میشم خاطرات ذهنی رو دارم مرور می کنم ولی وقتی در فضای باز خاکسپاری بودم و به کوه ها گیاهان، همه چیز خلاصه نگاه می کردم مدام به خودم می گفتم سیستم ، خدا یک سیستمه من از این انرژی خلق شدم به این انرژی بر می گردم و خیلی این اتفاق برام تجربه متفاوتی بود.
جالبه که من چند لحظه قبل از اینکه از فوت پدر بزرگم مطلع بشم تصویرش رو دیدم و در مراسمی بودم که به دو نفر گفتم این اتفاق افتاده و نفری که میخواد صحبت کنه در این مورد میخواد حرف بزنه و هنوز برای اون دو نفر جالبه.
این انرژی داشت بهم خبر میداد.
استاد من قبل از خوندن کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم نگاهم به خدا گیج بود، احساسی بود، مثل همون نگاه انسانی که خیلی جاها تو سایت در موردش گفتین بود ولی حالا تا درخواستی دارم میگم قدرتمند ترین سیستم که خالق منه قراره پاسخگو باشه
و ضعفمو می فهمم زمان هایی که این منم که این قدرت رو درست نشناختم و دست کم گرفتم
ولی چون این قدرت قرارش رشد کردنه من خیلی بیش از این حرفها که درکش کنم تحت حمایتش بودم
مثل زمانی که منو در شکم مادرم پرورش داده و بعد از تولد غذام رو آماده کرده بوده
الان که داشتم این فایل رو میدیدم و میشنیدم تصویر تبدیل انرژی به فیزیک رو تو ذهنم می دیدم.
اونقدر عوامل سلولی که من عمرا قدرت درکشو داشته باشم دست به دست هم میده تا من به خواسته ام برسم
من یاد مثال قرآن که ابراهیم از خدا خواست نشونش بده چطور بعد مرگ زنده میشیم افتادم
چقدر از نوشتن این مطالب لذت می برم
دنبال اینم که چشمم به اربابم باشه، به خالقم به این سیستم که من رو همیشه هدایت می کنه ولی من باید گیرنده خوبی باشم.
مثال مدیر فنی که گفتین دقیقا مشکل منم هست.
ممنونم استاد چقدر این فایل نیازم بود
من یکسری نقاط ضعف دارم که باشنیدن این فایل متوجه شدم برای تمام این نقاط ضعف باید مثل همون دقت تو رانندگی برای همیشه، همیشه دقت کنم.
مثلا متوجه میشم بعضی رفتارهای نادرست در جمع رو دارم تقلید می کنم ولی اگه قبلش که وارد جمع بشم بگم خدایا من در درست رفتار کردم خیلی ضعیفم و تو منو هدایت کن اونوقت دقتم رو بالا می برم و بدون ادعا میشم و هدایت میشم به رفتارهای درست.
دعا می کنم بتونم خدارو درست درک و ازش نهایت استفاده رو بکنم یعنی درست و حسابی بندگی کنم.
خدایا ازت سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم
چند ماه پیش من و همسرم برای دوربین مون یه لنز خیلی خوب و حرفه ای خریدیم که خریدنش با هدایت خدا بود
وقتی اومدیم خونه لنز و بستیم رو دوربین دیدیم فوکوس نمیده
گفتیم خوب اگه فلان تنظیمات تو دوربین انجام بدیم حتما اوکی میشه یعنی طبق تجربیات خودمون اون چیزایی که بلد بودیم و انجام دادیم ولی درست نشد
چند روز درگیرش بودیم و کلی سرچ کردیم ولی درست نشد
تا اینکه همسرم گفت فلانی میدونه اون خیلی وارده حتما میدونه مشکل از کجاست
ازش پرسیدیم و اونم با اطمینان میگفت باید فلان آپدیت و رو دوربین انجام بدی درست میشه من مطمئنم که مشکل همینه
این کارم انجام دادیم ولی نشد
بازم این ایده اومد که ببریم جایی که نمایندگی هست و اصلا کارشون تعمیرات لنز و دوربین هست دیگه حتما اونا میفهمن مشکل چیه
اونجا هم بردیم و چک کردن و گفتن همه چیز اوکیه و نفهمیدن ایراد چیه
یعنی ما گفتیم دیگه ببریم اینجا صددرصد میفهمن ایراد از کجاست اونا کارشون اینه تخصصشون اینه
خلاصه ما تا چند ماه درگیر بودیم که بفهمیم مشکل از کجاست ولی درست نشد
از هر جایی و هر کسی که فکر میکردیم میدونه پرسیدیم و سرچ کردیم ولی نشد
کنترل ذهن دیگه واسه من سخت شده بود چون 70 میلیون پول لنز بود و ما خریده بودیم برای اینکه کارمون راه بیفته ولی عملا لنز بلا استفاده مونده بود
و منم به جایی رسیدم که همش به همسرم میگفتم لنز و بفروش حتما نباید میخریدیم و از این حرفا
ولی فروختن لنز دقیقا ریختن آشغالها زیر مبل بود
دیگه نجواها اومد که یه کم بیشتر تحقیق میکردین و از این حرفا
ولی قلبم میگفت یه مشکل ساده ست درست میشه
همسرم گفت اصلا ولش کن من این لنز و دوست داشتم و میخواستم و خریدمش
اصلا میخوام بزارم تو دکور
تمرکزت و بردار از روش و رهاش کن به موقعش هدایت میشیم
چند روز گذشت و یه روز که خونه تنها بودم چشمم افتاد به لنز
گفتم خدایا ما با هدایت خودت رفتیم این و خریدیم حالا چرا نمیتونیم ازش استفاده کنیم
میدونم که فروختنش هم کار درستی نیست
میدونم حتما یه راهی داره و ما نمیدونیم
یه دفعه یادم افتاد و یه حسی بهم گفت تو دوره حل مسائل اولین باوری که برای حل مسائلت باید میساختی چی بود؟
گفتم این باور که خدایا راه حل تمام مسائل رو تو میدونی من نمیدونم
تو میدونی و من رو به جواب حل مسئله ام هدایت میکنی
گفتم پس چرا از خدا نمیخوای هدایتت کنه؟
پس چرا به خدا نمیگی جواب و بهت بگه ؟
پس چرا خودت فکر میکنی میدونی؟
شما الان چند ماهه دارید به این در و اون در میزنید و جواب نمیگیرید
تازه فهمیدم بله ما فکر میکردیم خودمون جواب و میدونیم و خودمون با عقل خودمون میخواستیم مسئله رو حل کنیم یا فکر میکردیم دیگران میدونن اونا متخصصن حتما میدونن راه حل چیه
گفتم خدایا تو میدونی مشکل از کجاست تو مارو هدایت کن به جواب مسئله
این و گفتم و دیگه واقعا رهاش کردم و گفتم ایمان دارم در زمان مناسب خدا جواب و بهم میگه
فردای اون روز ما رفتیم پیش همکارمون کسی که هرروز ما یا میبینیمش یا باهاش تماس میگیریم و خلاصه یه جوری هرروز باهاش در ارتباط هستیم
یعنی هم همکارمون هست هم دوست صمیمی همسرم
و ما تقریبا هرروز با هم ارتباط داریم
وقتی داشتیم صحبت میکردیم یه حسی بهم گفت ازش بپرس مشکلت و بگو این میدونه
با خودم گفتم نه بابا ما بردیم نمایندگی پیش متخصص که کارش اینه نفهمید این عمرا بدونه
دوباره یه حسی بهم گفت بپرس ازش
ازش پرسیدم گفتم ما یه لنز خریدیم نو ام هست مدلش هم اینه
چرا رو دوربین میبندیم فوکوس نمیده ؟
گفت برو تو منوی دوربین فلان گزینه رو فعال کن درست میشه
اومدیم خونه همسرم تست کرد دیدیم آره درست شد
به همین سادگی
یه چیز خیلی ساده که نه ما میدونستیم نه اونایی که اصلا کارشون و تخصصشون همین بود
یعنی میخوام بگم اون دوست ما هرروز بغل گوشمون بود ما همیشه تو همه کارها با هم هم فکری میکنیم همیشه با هم مشورت میکنیم ولی اصلا هرگز بحث مشکل ما پیش نیمده بود
که ما بخوایم چیزی بپرسیم
فهمیدم وقتی خودت میخوای مسائلت و حل کنی و یادت میره که از خدا طلب هدایت کنی
خدا هم اصلا یه کاری کرد که ما یادمون بره از این آدم بپرسیم با اینکه هرروز بغل گوشمون هست
و وقتی از خدا طلب هدایت کردم این خداوند بود که به یاد من انداخت که از فلانی بپرس
یعنی اگه مغرور بشی و فکر کنی که خودم بلدم خودم میدونم حتی اگه جواب بغل گوشت هم باشه ولی تو به سمتش هدایت نمیشی
استاد اگه بخوام بگم بزرگترین درسی که از آموزش های شما گرفتم و بگم که همیشه بهم کمک کرده
مفهوم هدایت بوده
استاد ازت ممنونم که مفهوم هدایت رو به ما یاد دادی
ازت سپاسگزارم که به یادمون انداختی که قدم اول اینه که باور کنی که خدا هدایتت میکنه
چند روز پیش به دوستم میگفتم اگه هدایت خدا از زندگیم حذف بشه من میمیرم
من واقعا بدون هدایت خدا هیچی نیستم
الان سعی میکنم برای کوچکترین کارهام هم از خدا هدایت بخوام و بگم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو بهم بگو
خدایا تو هدایتم کن به راه راست به مسیر درست
خدایا کار من را آسان گردان
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام عزیزان جان و توحیدی در این مکان معنوی و سرشار از نور الهی
خدایا شکرت
المر تلک ایات الکتاب و الذی انزل إلیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون
سوره رعد آیه 1(المر اینست آیات کتاب خدا و قرآنی که بحق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردید ولیکن اکثر مردمان به آن ایمان نمیاورند.)
توحید عملی الله و اکبرررر
خدایا اگر درک همین دو کلمه را درک کنم تمام مسیر با تو هستم توحید فقط خدا را در هر عملی بیاد بیاورم یکتا پرستی الله و اکبرررر
در هر کاری و هر قدم و هر نفس باید خدا را بیاد داشته باشم
به خودم و عقل خودم مغرور نشوم چون هر دمم را با اجازه خداوند میکشم
خدایا هر لحظه بهت نیازمند وفقیرم بهم بگو بیادم بیار هر دم که تویی صاحب اختیارم
ایاک نعبد وایاک نستعین م تویی
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا همه کاره ام تویی و من هیچم هیییییچ
خدایا بخدا که هر لحظه هوامو داشتی و داری و منم که ناسپاس و فراموش کارم
خدایا شکرت من اگر تو هدایتم نکنی من هیچی نیستم و هیچی نمیدانم
استاد عزیزم از دیشب با اشک شوق دارم به این فایل توحیدی گوش میدهم و فقط دارم با جان جانانم عشق بازی میکنم
از همون دیشب که دارم بیشتر حواسم را جمع میکنم هر کاری رو که انجام بدم کریدیتشو میدم بخدا
بخدا که از دیشب تا حالا چرخ زندگیم روانتر شده
هر کاری میکنم میگم من بلدش نبودم تو بودی که هدایتم کردی
غذا درست کردم گفتم کاره خودت بود
با عزیزانم حرف زدم گفتم تویی من نیستم من هیچی نمیدانم
یه وسیله ای را نمیدونستم کجا گذاشتم بهش گفتم من نمیدونم کجاست تو بگو جان جانانم بخدا به دقیقه طول نکشید رفتم سر آدرس درستش
فقط گفتم کاره خودت بود
امروز صبح ازش هدایت خواستم و رفتم کارگاه آموزشی هنری
براساس قانون سلامتی پیاده روی رفتم تا نصف مسیر از اونجا به بعد دوراهی بود یه خیابان اصلی و یه پارک که هر دو در آخر به کارگاه وصل میشه
وسط جاده که خواستم عبور کنم گفتم بهم بگو از کجا برم که زودتر برسم همون وسط خیابون دوستم با پسرش رسید که اونم همکلاسیمه ترمز زدو با چه محبت و احترام و شادمانی مرا سوار ماشین کرد و رسیدیم کارگاه. گفتم خدایا شکرت کاره خودته داری منو به موقع میرسونی
خدایا شکرت بخدا همه کاره ام تویی
استاد از وقتی که وارد این سایت الهی شده ام بخدا که خدا داره تمام کارها رو براحتی برام انجام میده
رسیدم کارگاه با چه احترامی دوستان باهام برخورد داشتن چقدر برام ارزش قائل بودن و و چه قدر کارهام به خوبی پیش رفت و فقط بیاد میاوردم که خدایا اینا همه تو هستی همه این محبت و مهربانی ها تو هستی
هر کسی را میدیدم بهم لبخند زدیم و میگفتم این تویی که داری بهم لبخند میزنی
چندجا خرید کردم و بخدا گفتم که حسابم تویی رفتار عالی فروشندگان باهام تویی
همه کاره ام تویی جان جانانم سپاسسسسسگزارم
بخدا که خریدهایی که برداشتم هم خودش بهم گفت که چی بردارم به اندازه پولی که تو حسابم بود وقتی نگاه کردم به حسابم و دیدم به اندازه کافی بهم گفت بردار که نخوای از خریدهات بر گردونی
بخدا که هر لحظه در معرض هدایت الله هستیم
خدایا شکرت
خدایا شکرت که تویی که عالم و آگاه تر از همه هستی
من قطره ای در مقابل اقیانوس تو نیستم
خدایا بهم بگو هر آنچه که لازمه رشد و پیشرفت و گسترش من هست را بهم بگو در کارو هر کلام و هم سکوت و هر قدم و آگاهی و نشانه و زیبایی فقط تو را ببینم
خدایا طرح کشیدن هام تویی دیدی وقتی داریم با هم میکشیم قلمو را چقدر روانتر شده دستم چقدر راحتر نقش ها رو میکشم بخدا همش کار خودته
من هیچی نمیدانم من هیچی بلد نیستم
خدا کلمه میدانم را از من بگیر و کلمه نمیدانم را هر لحظه بیادم بیار در برابر بزرگی خودت
خدایا شکرت که فقط با کمک تو من به راه حلهای درست هدایت میشوم
عالم و الغیب والشهاده الکبیر المتعال (اوست عالم بعوالم غیبو شهود و بزرگ خدای متعال)
خدایا تو عالمی به غیب من بدون تو هیچی نیستم
هرآنچه دارم از آن توست هر کاری و هر ایده ای که عمل کنم تویی من هیچم هیییییچ
خدایا مرا ببخش و بیامرز که فراموش کار وناسپاسم
خدایا تکاملم را بدرستی میخواهم طی کنم خدایا سخت بهت نیازمندم خداجونم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت که تویی که هر لحظه داری منو هدایت و حمایت میکنی تمام ذرات را تو داری هدایت میکنی
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت الهامات الهی ات قرار دادی
خدایا شکرت که از یافتگان قراردادی مرا و چرخ زندگی ام را روانتر کرده ای بقدر درک و فهم و شعور و
خدایا شکرت که من در مسیر سر براست اوایل جاده سرسبز جنگلی هستم و خودم را با عشق الهی ات هماهنگ کرده ام و هر لحظه نور تو در راهم میتابد و از مسیر درست الهی در حال لذت بردن هستم
خدایا هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
خدایا شکرت کت بهم یاد دادی ان أقول له کن فیکون گفتی میخواهی میشود
خدایا شکرت که بهترینها را از تو میخواهم با احساس خوب با عشق با قلبی سرشار از نور الهی
با لایق دانستن وجود ارزشمندم که فقط به این دنیا آمده ام و نفس میکشم
مرا را لایق بندگی کردن دانسته ای و من تسلیمم هرچی تو بگی من میگم چشم با توکل و ایمان و اعتماد بخدای درونم
خدایی که هر لحظه هست تنها خدا برایم کافیست
خداوندغفور و رحیم و روئوف رحمان و بخشنده بی حساب
خدایا شکرت از وقتی مرا آوردی جز هدایت یافتگان ات هر لحظه قدم به قدم با هم هستیم و خودت داری راهها را برام باز میکنی و مسیر درست الهی را خودت داری میچینی به بهترین شکل
دستان خوبت را برای کمکم میفرستی
همه کاره ام تویی
دیروز که تولدم بود 25فروردین بخدا همه جوره بهم هدیه دادی
بخدا که از دیروز پاک پاکم کرده ای با این همه عشق و محبت و مهربانی که بهم داشتی اگر بخوام فراموش کنم که سخت از زیانکارانم
از طریق دستان خوبت بهم کلی تبریک گفتی بردیم باشگاه خودت که اونجا از طریق مربی باشگاه دست خوبت برام هدیه خریده بودی و من را بجای خجالت کشیدن با احساس ارزشمندی که تو لایقی عزیزم این هدیه برای توست بهم دادی مربی باشگاه کلی آهنگ شاد پلی کرد و با هم کلی رقصیدیم بدون هیچ خجالتی بچه های کوچک باشگاه کلی تبریک گفتن گفتم خدایا شکرت همه کاره تویی
توهینی که داری کارهامو سر و سامان میدهی من هیچی نمیدانم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت های عالی قرارم داده ای
خدایا شکرت هر چی بگم بازم کمه هر چی سپاسسسسسگزار باشم بازم قطره ای در برابر اقیانوس تو نیست جان جانانم
خدایا تا قبل از آشنایی ام با قانون با فکر خودم میرفتم جلو . هر کاری را انجام میدادم منم منم میکردم و بخدا که با مغز میکوبیدم زمین و نمیفهمیدم ابشخورش از کجاست
و از وقتی که هدایتم کردی و دست در دست هم هستیم چقدر شیرین . جذاب و عشق شده همه چی
خدایا شکرت برای صبر کردن هام در طلب رضایت تو
خدایا هدایتم کن من هیچی نمیدانم
خدایا نگرشم را تغییر بده بخودت توکل کنم
خدایا تغییر شخصیتم را با تو فقط میخواهم
تو بگو من فقط میگم چشم و بقیه کارها را هم خودت انجام بده منو تسلیم حکم خودت کن
من هیچی بخدا حالیم نیست مرا فروتن و خاشع و خاضع تر کن در برابر بزرگی خودت
خدایا اسانم کن بر آسانی ها
خدایا آگاهم بر کلام حقت
خدایا من هیچی نمیدانم و تو همه چی را میدانی تو علمت بر تمام عالم محیط است
بهم بگو هر لحظه بهت نیازمند وفقیرم
خدایا قدرت کل کیهان تو هستی
هم هویت شدگی های منو بگیر من های وجودمان را بگیر فقط خودت در قلبم بنشین
جایگاه اصلی تو قلبم ابو جارو کشیده من با اشک چشمانم هست بیا بشین سر جای اصلی خودت منو ببخش و بیامرز تو ببینهایت بخشنده و مهربانی مرا ببخش
هدایتم کن سخت نیازمند وفقیرم بهت جان جانانم
هر بار راه را اشتباه رفتم همون موقع بزن پس کلم که سریع برگردم بخودت
خدایا تو از همه چی بینیازی و همه چی نیازمند به تو
سروه رعد آیه 18( آنانکه دعوت حق را اجابت کرده و بخدا ایمان آوردند بر آنها بهترین پاداش و خوشترین زندگانی است و آنان که اجابت نکردند اگر مالک دوبرابر آنچه در روی زمین است باشند آنرا فدای آسایش خود کنند و آنها را حساب سخت و جایگاه دوزخ باشد که بسیار بد آرامگاهی است.)
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
تحسینت میکنم برای رابطه عاشقانه و لطیفت با خداوندزیبای عالم
تبریک میگم که اینچنین آسون شدی برای آسانیها
واقعا کیف میکنم و الهام میگیرم از این ایمان، از این اعتماد ، از این شوق و از این جنس از عشقبازی شادمانه و خالص با رب یکتا
و چه خوش رقم میزنه وقتی بی دلانه بهش میسپری و رها میکنی بدست مهربان و توانای خودش
امیدوارم منم بتونم این جنس از ایمان و توکل و اعتماد رو بیشتر وبیشتر در خودم نهادینه کنم و حسهای الهی و زیبایی رو که از گفته های دلنشین شما دریافت کردم ، تجربه کنم
سلام و درود به اهل بهشتم.سلام و درود به استاد عزیزم..
استادم تصویر صورت بشاش شما درونمو ریخت بهم..قلبمو به طپش انداخت.گفتم قبل از اینکه سولاتمو در این بخش بنویسم.بیام زیبایی شما اون محوطه زیبای پردایسی را تحسین کنم.و این نظم و چیدمان این محیط و صدای گرم شما آرامش وصف ناپذیری رو در من بوجود آورد…همه جا سکوت شد تا من با تمرکز بالا صدای خدادند را از درون شما بشنوم.
استادم بهمون خداوند غفور و رحیم.دیشب بهم الهام رسید فایل جدید اومده برو حتما اولین کاری که میکنی فایل جدید رو باز کن.چقدر خداوند دقیق همه چیز رو در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میده..دقیقا من نیاز داشتم در اینروزایی که دارم کارمو پیش میبرم.الله اکبر
سپاسگزار این نظم دقیق سایت بهشتیم هستم و سپاسگزار خداوتدی که مرا هدایت کرد بجایی که تمام وجودم در پرتو عدل الهی باشد..
همین ساعت قرآن را باز کردم گفتم خدایا میخام امروز با توحید عملی جدید استادم عزیزم هماهنگ باشه..سوره نحل اومد دقیقا از آیه 36..دوستدارم تک به تک ایه ها رو بنویسم..ولی میدونم این ایه ها میشه از هر بندش. با صحبتهای شما بشه صفحات زیادی رو نوشت..ولی میخام خلاصه وار یکی از ایه های اخر این صفحه بنویسم..دقیقا خاضع و خاشع بودنمون در برابر خداوند رو داره بیان میکنه..
حتی صحبت شما کن فیکون شدن..حقیقتا این ایه برام گنگ بود..امروز دیدم دقیقا بازم داره توحید عملی رو یکصدا فریاد میزنه.(خدایا شکرت)
.
آنچه در آسمان ها و زمبن از جنبندگان و فرشتگان وجود دارد(داره تمام کیهان رو میگه ) فقط برای خدا سجده می کنند .و سرکشی نمی ورزند.
از پروردگارشان که بر فراز آنان است بیم دارند،(استاد دقیقا این صحنه نصفهایی از شب برام پیش اومده یه حس ترس بزرگی از خداوند تو بند بند وجودم اتفاق افتاده.دقیقا صحنه قیامت اومده جلوم.که مواظب رفتارم باشم)
و آنچه را به ان مامور می شوند انجام می دهند(حقیقتا تو اینکار نمیگم پرفکت هستم باید خیلی روش کار کنم.چون میدونم..)
خداوند بهم گفت!…
بجز من هیچ معبودی قرار مده که مورد سرزنش قرار خواهی گرفت و از زیانکاران خواهی شد..
دقیقا نقطعه بولد رو بهم گفت..گفتم اگه شرک ورزیدی مثل قبلا بقول استاد همون لحظه چکشو میخوری..میخای یا نه!
بقیه آیه!
خدا فرمود .دو معبود انتخاب نکنید!حز این نیست که معبود شما معبودی یگانه است پس تنها از من بترسید!
آنچه در آسمان و زمین است فقط در سیطره مالکیت و فرمانروایی اوست ،دین استوار ویژه اوست ،آیا از غیر خداوند پروا داریید؟
آنچه از نعمتها در اختیار شماست از خداست ،الله اکبر(سپس وقتی آسیبی به شما می رسد فریادتان را به تضرع و زاری به درگاه او بلند می کنید.
چون آسیبی را از شما برطرف کند گروهی از شما به پروردگارشان شرک می ورزتد..
(چقدر خداوند از مغرور شدن داره بصورت واضح بیان میکنه).دقیقا با صحبتهای شما استاد عزیز هماهنگی عالی رو داره برای ذهن نجواگرم همراهی میکنه….
که مواظب باشم حتی روزهای ی که همه چیز عالیه بدونم بازم باید دستم تو دستتت باشه…و روی شونهات باشم.پروردگار زیباییم!
سوال.الف…استادم سوال الف.چیزی بود که من همیشه بصورت الگو تکرار شونده به طرز بسیار شدیدی توی بیزنسم استفاده میکردم همیشه هم چک و لگدهاشو خوردم..
یجاهایی بود خداوند بصورتهای مختلف بهم میگفت نکن نکن..و من میومدم از تجربیات اطرافیانم که داشتیم با هم کار میکردیم استفاده میکردم هر سری خداوندم یکی بود…بتهام اسمهای مختلف داشت از هر کدومش چکمو خوردم ..
جایی بود حقیقتا همون خرابی بتونها روی سرم بود.و قفل میشدم و نه راه پس داشتم و نه راه پیش خیلی ضرر میکردم..
……این مورد الف… استادم یه سوالی بود که همیشه از خداوند میخاستم تا من دلیلشو بدونم برای چیه؟
خیلیا هستن همین سوال رو دارن که بیزنسی ران میکنن یا هر چیزی..اولش ظاهرش خوبه.حالا من اینو توی روابط خیلی بهش برخورد کردم..و در نهایت به مشکلات بیشتری ختم پیدا کرده..این مورد میتونم تو تمامی جتبه های زندگیم مثال بزنم.
دلیل هدایتهای من تو این سایت همیشه اینو از خداوند میگفتم..
میگفتم خدایا چرا هر جا پا میزارم چرا هر کاری انجام میدم.چرا طبق دستورات.(اون موقع افراد خیلی برام مهم بودن)پیش میرفتم …چرا بازم خطا و اشتباه پیش میاد…
خیلی خیلی زیاد بود..مخصوصا تو روابط بزرگترین پاشنه من بود.یه دونه چک ها میخوردم.حتی تو کوچکترین کارهام..ولی به جرات میگم ..همین روزهای سایت بهشتیم داشتم.که واقعا تصمیم گرفتم به امید خداوند بیشتر روش کار کنم.
میخام دقیقا این اتفاق رو ربط بدم قبل از عید همین سال گذشته…چون من داشتم به الهامات گوش میدادم.یجاهایی خوب بود.حقیقتا یکم نجواها و هدایتها برام سخت شده بود عمق درونم نیاز بکار داشت…من برای خرید جنسی که بصورت خرید اینترنتی بود بهم گفت بیا از همون چیزی که قبلا خریدی بخر..
ولی یچیز دیگه ایی میگفت نه بیا برو یه سایت جدیدی..اونم از فایل جدیدی که گفتین رفتم جلو…
گفتم بیا اینسری بسنده نکنم روی یه چیزی که همیشه تکرار میکنم اومدم تو یکی از سایتای دیگه با چند روز بالا و پایین ما خرید کردیم…
و جنس به ما تحویل دادن.طبق الهامات با ترس پیش رفتم.کارای اولم خیلی جالب نشد..
خداوندم حقیقتا بهم گفت بیا کلشو کار نکن.یچیز تو درونم مدام بهم میگفت ولی چون شکیات بیشتر بود همه کارار رو به یه شکل و یه الگو کارشو به اتمام رسوندم…
و بازم طبق الهامات پیش رفتیم.الهامات خیلی زیاد! که تونستم سری های بعدی با ابشن بسیار بهتری پیش ببریم.
و همین مورد که من داشتم خودمو سرزنش میکردم.الهامات درست بود چون داشت بهم درس نشون میداد.اگه من نوعی اون جنس گذشته رو میگرفتم دورم خیلی زیاد میشد..یه ضررهاییم بهم میرسوند…
که اونم بهم گفت دیگه بقیه کارا رو برش نزن.گفتم ولش کن بیام بازم همون آبشن قبلی رو تکرار کنم.
و چیشد..بیشتر جنسم بخاطر همین تناقض ها بهم ضرر رسوند…حقیقتا کل جنسم بخاطر همین کوتاهی از بیین رفت.
همون چیزی که استاد میگه.فکر میکنیم تعقییر کردیم تو کار بخاطر باور گذشتمون اون رفتار مشخص میشه…پس باوراها باید به رفتار درست و صحیح مبدل بشه…دقیقا اینو تو عمل تو همینجا بخوبی مشاهده کردم..
ولی همین نکته جالب رو میتونم به سوال بعدی وربطش بدم چون دارم با الهامات پیش میرم.
و چقدر آرام آرام جنسی که به سرانجام رسوندم چقدر چرخ من روان تر شد..
من دقبقا همون چیزی که میخامو تولید کنم.هنوز دارم پیش میرم.چقدر خوب شد این فایل منو به دقت بیشتری برسونه.تا من بیشتر با الهام خداوند پیش برم.
استادم الگویی که ساختم دقیقا همون چیزی که ایمانمو نسبت به ارائه دادن قوی کرده.
الان خیلی برام روانتر شده و من با مهارت بیشتری پیش میرم..با هر حرکتی نور خداوند برام روشن میشه.و پلکهایم یه تکان خاصی میخوره.به محض اینکه از قلبم میاد که من این سوال رو از خداوند دارم خودش تایید میکنه!
حتی برای کوچکترین سوال …
اینقدر کارهام با لذت و آسانی داره پیش میره فقط دوستدارم لذت ببرم..انگار دیگه نگران خیلی نیستم.حالم خیلی خیلی خوبه!.
میخام اینو بگم…
من قبلا بدنبال فقط پول زیاد ساختن بودم.و ناگفتنه نمونه یه اتفاق بزرگی برام پیش میومد همه اون از بیین میرفت دود هوا میشد…
الان..
به جرات میگم دیگه بدنبال این کتگوری خیلی نیستم از بس لذتش عزیزه برام.فقط دارم پیش میرم که بتونم خیلی خوب از الهامات خدادند پیروی کنم!
درسته نیازم شدیده برای ساختن پول.ولی لذتش چون زیاده دیگه عجول بودن داره کم کم برام بی مفهموم میشه…(این مورد من خیلی چکامو خوردم)
..در ادامه
سرمو بالا میگیرم.احساس میکنم هر لحظه خداوند کنارمه..این چند روز پیش اینقدر معجزه ها تو زندگیم دیدم که زبانم از گفتنش قاصره..
الان من ورژن کارم از شب عید.که بهم هدیه داد..تا به الان نزدیک به بالای 50درصد تضمین پیشرفت کارمو تو حیطه خودم بعد از 18سال زمینه بصورت روان پیش برم..همین یکماه..کجا!18سال قبل کجا!
خیلی حرفها!….چقدر احساس خوب چقدر احساس توحیدی لذتبخشه.انشالله در عملگراییم بتونیم بیشتر ازش استفاده کنیم.
و نکته بعدی..سوال ب)…
حقیقتا من برای این سوال..اصلا درکی نداشتم..و هنوزم حقبقتا به اون جایگاه خیلی بالا نرسیدم چون هنوز محتاج پروردگارم.چون اوایل کارم خیلی مدام ازش راهنمایی میخام..
ولی ناگفتنه نمونه خیلی این توحید عملی تو قلبم نفوذ کرده..هر چی پیش میرم هنوز بیشتر میدونم که نمیدونم.
استادم تمام سوالات من در این 30خورده ای از سن و سالم که برام بسیار نقطعه عطفی بود..
دقیقا صحبتهای شما بود…
هر کسی هر چیزی هر راهی میگفت رفتم و آخرش چک میخوردم برمیگشتم اینو تو تمام جنبه ها میگما!
خیلی عذاب دیدم در کل یه خصلتی داشتم میخاستم همه چیز رو به نحو احسن انجام بدم.همیشه دوستداشتم زندگی طعم زیباشو برای من نشون بده..
دقیقا همین صحبتی که کردین وقتی پدرمو دیدم..با روند خودش پیش میرفت.برای پدر منم همینجور…
دقیقا یه دوستی داشتم همین خصلت ارامش داشتن..همیشه کارش بخوبی پیش میرفت..
ولی من فقط داشتم سگ دو میزدم..
همیشه برام سوال بود!بخدا…همیشه از خداوند از درونم میگفتم خدایا این چه رازیه..چرا من با وجود تلاش طاقت فرسا همیشه هشتم گرو نه مه.
همیشه حالا اینو تو تمام جنبه ها بود…
ولی به لطف خداوند من به این بهشت انتقال پیدا کردم.هنوزم میدونم باگهایی تو درونمه..ولی میخام از این به بعد خیلی متواضع تر باشم.و بزارم هدایت بشم.
همین بیزنسم تو طی چند سال..که طی همین سال گذشته شروع شده میتونم بگم.چند درصد بیشتر اون سالهای گذشته پیشرفت داشتم.
و من هر روز و هر هفته جدید از خداوند الهامات بیشتر میخام.
و همه چقدر جالبه با خودشناسی دقیقتر بیشتر به خداشناسی و متواضع تر بودن میرسی …
همه چیز فقیر بودن و محتاج بودنه…
ناگفتنه نمونه..حدودا چند روز پیش خداوند بهم گفت..
میدونی دلیل اینکه استاد عباسمنش خوشبخته هر روز نعمتهاش داره زیادتر میشه چیه؟
بهم گفت بخاطر اینکه در برابر من متواضع هست.در برابر من خاشع هست.
در برابر من تسلیمه.
احساسش خوبه !
به الهام من پیش میره..
تو هم هر چقدر تسلیمم باشی و عملکرد استادتو بیشتر استفاده کنی.هر چقدر بخای بهت میدم.هر روز خوشبخای رو بهت میدم.
تا اینکه این فایل برام الهام شد..که در مسیر درست فقط.با خشوع داشتن چیز دیگری وجود نداره..
استاد عزیزم همین الان خداوند سریع بهم الهام کرد حرفت درسته ..تیک تایید رو برام زد…
تشکر پروردگارم.
من جوابمو بعد از 34سال گرفتم!..
خداوند رو شاکرم که مرا بجایی هدایت نمود تا سراسرم سجده گوی پروردگارم باشم.
من بجز خداوند هیچکسی را ندارم .
هر صبح و عصر و شام هر لحظه بهم الهام میکنه..و هر روز روان شدن زندگیم را بیشتر درک میکنم…و انشالله همیشه در کنار این اهل بهشتم میمونم.
یه وقتایی که جهنمو در اطرافم میبینم.و میبینم اینروزا مردم در چه نقطعه ایی بسر میبرن حتی خانواده ام..که ناگفتنیه…دقیقا جهنمو اونارو که میبینم.بیشتر منو داره هل میده بسمت توحید و قدر جایگاهمو بدونم.
و این جایگاهیی که خداوند بهم داده هر لحظه سپاسگزارش باشم و سر سجده شکر بگذارم.
و در نهایت این آخر فایل لبیک اللهم لبیک..الله اکبر ..نمیدونم چی بگم از قدرت لایزال خداوند که ما هیچی نیستیم…ما هیج قدرتی نداریم ..تمام باورهای گذشتگانمون شده کشک تموم شد رفت..هیچی نیست جز فریبکاری..
خداوند تو سوره مومنین اعلام کرد بهم در کله صبح ..قبل از اینکه هدایت بشم به این فایل..
پس خداوند آن فرمانروای به حق،برتر و بالاتر است.هیچ معبودی جز اونیست،پروردگار عرش با ارزش است کسی که با خداوند معبود دیگری را بخواند که هیچ دلیلی بر آن ندارد،حساب او فقط نزد پروردگارش است،بی شکر کافران پیروز نمی شوند..
بی شک کافران پیروز نمی شوند.(هر کسی در مدار شیطان هست هیچ وقت پیروز نمی شود)
مدار نادرست فرکانس نادرست و نتیجه نادرست..
چند روز پیش هددیت شدم به جوی آبی در کوه یکی از روستاهمون.یه آب روان زیبا مثل اشک چشم..ولی آبش بسیار شور بود و قابل خوردن نبودم.
و چشمه دیگر چند ماری اون آب شیرین…
و بخودم یادآوری کردم..نگاه کن این نشانه پروردگاره…اگه از نظر ظاهری خیلی زیبا باشی در بهترینه ها باشی..ولی اون چیزی که مهمه اون درون.هست…
دیدم افراد خانواده ام و نزدیکانم همه میخان از او قسمت فرار کنن.که چون آبش شوره بدرد نمیخوره..گفتم چقدر قانون داره اینجا برام خودشو نشون میده…همین افراد فراری آیا تونستن این باگ رو مثل آب شور تو درونشون ببینن!یا نه…
و در ادامه..
پس مسیر درست همیشه نتیجه درسته…که هر چی درکش کردم رفتار درست تبدیل شده…
رفتارها با کار کردن مداوم پیش میاد!
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
به امید توحید از طرف استاد عزیزم..
سپاسگزار خداوندی هستم که این کلمه توحید رو مدام داره برای ما نشون میده..که همین درسته همین درسته….
استاد عزیزم در کلام آخرم در این فایل بهشتیم سپاسگزار شما هم هستم.به امید بهترینها برای شما و خانم شایسته عزیز و عضو خانواده زیبای بهشت زندگیم!
ی فایل فوق العاده دیگه که قلبم و دوباره باااز کرد و اشکام و جاری
باز هم لذت بردم و کیف کردم
هدایت خدای من از طریق استاد عزیزم تو بهترین زمان ممکن
چرا چون دیروز شروع رسمی سال 1403 بعد از ماه رمضان و تعطیلات عید فطر و سفر بود
و استارت شروع سال جدید بود برام و دقیقااااا بعد از ی مدت طولانی دیروز که سایت و باز کردم دیدم فایل جدید از استاد جان اومده
استادی که با دیدنش همیشه به زبونم میاد
مرد خوب خدا
انقدر که خوبه
شروع سال جدید معمولا اهداف و خواسته ها هم دوباره یادآوری میشه و من هم همینطور بودم و ی سری خواسته ها و کارهایی که باید انجام بدم هم به ترتیب اولویت شون نوشتم که تو سال جدید باید انجامشون بدم
حالا این اینجا باشه 00
در مورد شروع این فایل و داستان رانندگی و مکالمه استاد
دقیقااااا و کاملااااا این تجربه ملموس رو هم من داشتم که برای 5 سال پیش و اوایل آشنایی من با استاد و قانون هم هست
موضوع رانندگی که یکی خواسته های بزرگ اون موقع های من بود و به خاطر این میگم بزرگ که بعد از 5، 6 سال که گواهینامه گرفته بودم و هنوز مداوم رانندگی رو شروع نکرده بودم و ی ترس و استرس زیادی داشت تو ذهنم و ی کار بزرگ بود برام
و به لطف خدای خودم به معنای واقعی کلمه و هدایتش
دقیقا یادمه که با دو تا فکر اولیه شروع کردم
که اولی همون موقع ها بود که قران رو هم میخوندم و ایه معروف و هو معکم این ما کنتم برام بلد و پررنگ شد و به خودم میگفتم مگه خدا نگفته تو قران که من هر لحظه و همه جا با شما هستم پس منم با ایمان به خودش قدم بر می دارم و میرم تو دل ترسم و هر بار دقیقا با تکیه به این موضوع و ایمان به حضور خدا هر لحظه کنارم و کمکش و هدایتش قدم بر میداشتم و حرکت میکردم و
مورد بعدی هم بی توجهی به حرف مردم و دیگران هم بود که به خودم گفتم مخصوصا جمله عالیه استاد تو جلسه 1 دوره عزت نفس رو هم که برام خیلی عالی بود و تو ذهنم از همون اول زنگ زد که هیچ کس هیچ کاری رو از روز اول خوب انجام نمیده و با تکامل و قدم به قدم مهارت پیدا میکنه
با ایمان و توکل و این دو تا موضوع قدم برداشتم و کاملاااا هر بار دست های خدا رو حس میکردم و خودش بهم شجاعت داد و هر بار ادامه میدادم و بعد ی مدت زمان خیلی کمی رانندگی برام خیلی راحت تر شد و انجامش دادم و تجربه های عالی داشتم و رسید به جایی که رفت تو ناخودآگاهم و الان اتومات انجام میدم
و دقیقاااا این حرف استاد رو کاملا درک و لمس کردم که اون اوایل چقدرررر اتکام به خدا و کمک خواستنم تو همین موضوع بیشتر بود و الان که ناخودآگاه شده مثل قبل نیست واقعا و اون حس غروره اومده گاهی اوقات متاسفانه اما به لطف خودش باز هم مشکل خیلی بزرگ نبوده تو این چند سال
و این یادآوری باز هم چقدرررر به جا و تو زمان عالی بود برام
که وقتی داشتم فایل و نگاه میکردم اول شکر خدا رو کردم و ازش سپاسگزاری کردم که تو بهترین زمان ممکن این هدایت بی نظیر و برام آورده از طریق استاد عزیزم و بعد توبه کردم به خاطر فراموشکاری هام تو موضوع های مختلف که برای هر کاری اول یاد فلانی و فلانی و فلان راه می افتادم و می افتم اما واضح از خدا که عالم مطلقه و خالق تمام این مخلوقات و راه هاست هدایت نگرفتم و ازش طلب بخشش کردم
و این هدایت خدای من بود ک تو سال جدید به یادم آورد که راه راست اینه ، دیگه بسه راه قدیمی
البته که بارها هم به یادم بوده و
حسبنا الله و نعم الوکیل و گفتم که خدایا تو کافی هستی برای من و بهترین وکیل عالم تویی و من وکالت کامل زندگیم و میدم به خودت خودت هدایتم کن
و با خودم میگفتم که تو این دنیا وقتی کسی ی مشکلی یا کاری داشته باشه و خودش از پسش برنیاد میره دنبال وکیل و مثلا میگن فلانی خیلی وکیل خبره ایه و برو پیشش و میره وکالت میده بهش و دیگه خیالش راحته که اون وکیل خبره کارش و انجام میده
حالا
ما ی وکیل داریم که عالم و دانای مطلقه و خالق تمام وکلا و پزشکان و …. خالق تمام علومه….همه راه ها رو میدونه و بلده و تنها قدرت حاکم بر جهانه و
در عین بزرگی و عظمت انقدر به ما نزدیکه از رگ گردن نزدیک تر و در عین نزدیکی انقدررر عظیمه و خودش میگم من بهترررین وکیل عاللمم کارتو زندگیت بسپر به من و از این همه فکر دست بکش من کارت و حل میکنم همونطور که بارها و بارهاااا تو زندگی حل کردم برات
و من باید به قول استاد این عضله رو تو ذهنم خیلیییی قوی کنم که تو شروع هر روزم و تو شروع هر کار بزرگ و کوچیکم با یاد خدا و کمک و هدایت خواستن از خودش شروع کنم و ناتوانی و عجز خودم رو در برابرش به یاد بیارم و اینطوری تو بغل خدا از این زندگی دنیا لذت ببرم و این زمان کوتاه رو عالی سپری کنم .
و بالا گفتم که کارهای امسالم رو نوشتم دیگه با این دیدگاه عجز و ناتوانی در برابر خدا برای انجام همه شون باید حرکت کنم که خدایاااا من نمیدونم من نمیدونم تو میدونی تو علیمی تو بزرگی تو حکیمی تو رحیمی تو کریمی توووووو…… خودت هدایتم کن که من بدون هدایت تو نمیتونم قدم از قدم بردارم .
.
و هر آنچه نتیجه تو زندگی دارم به وضوح دیدم دست های خدا و هدایتش رو ک من بتونم برسم به اون نتیجه
و حالا باز زمان یادآوری این هدایت بزرگ و فوق العاده بود برای من تا تو بغل خدا حرکت کنم …
خدایا جان دلم تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
ملیحه
سلام استادعزیز باز فایل توحیدی گذاشتید وغوغا کردید
راستش من هنوز کامل گوش نکردم ولی یه خاطره جالب داشتم درباره اینکه وقتی کاررو به خدا میسپاری جوری درست میکنه که قابل باورنیست و هیچ چیزی نمیتونی بگی
یروز جمعه من وهمسر جان مهمان خونه مادر شوهر بودیم،ازاونجایی که تنها زندگی میکنه وبنده خدا مسن هست،ازم درخواست کردنهار درست کنم ومهمون دعوت کرد(خانم واقایی که من ندیده ونمیشناختمشون )من نهارو گذاشتم چشمتون روز بد نبینه برنجم شفته شد
دیگه فرصت نداشتم دوباره درست کنم
با پررویی درقابلمه رو بستم وگفتم خداجون خودت یه کاریش کن
نهارو بردم وسفره که جمع شد خانم مهمان چقدررررررررر تشکر کرد که خدا خیرتون بده اقامون دندونش اذیته به من دایم میگه برنجو نرم درست کن وچقد عالی بود برنجتون
من،
خدا️
جوری شد که هم خوردن وهم با خودشون غذا بردن
ومن بعدش هروقت اشپزی میکنم ومهمون دارم بخصوص میگم خداجون مزه وبرکتش با تو وهمیشه هم سر بلندم میکنه
به نام خالق بی همتا
سلام ملیحه بانوی توحیدی و کدبانو
با خدا باش و پادشاهی کن
چه ماجرای جالب و عبرت آموزی، و احسنت به ایمان و شجاعتی که نشان دادید، که برنج شفته رو با توکل بر خدا جلوی مهمان بذاری و خدای مهربان برات غوغا کنه و اون برنج بشه مورد علاقه مهمان.
واقعا زیبا و پندآموز بود.
ملیحه جان سپاس گذارم که این ماجرای زیبا رو به اشتراک گذاشتی و شما را تحسین می کنم بخاطر ایمان و شجاعتی که داشتی.
در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربان بانوی زیبا
به نام خدا
سلام
وقتتون بخیر استاد گرامی
نمیدونم چجور حسم را بیان کنم و تجربیاتم رو برای خودک یادآوری کنم
ولی یادم اومد که دقیقا من هم هر وقت که مغرور شدم از همان لحظه ارسال فرکانس غرور اسحساس تنگ شدن دریچه قلبم داشتم حالم بد می شد و اگر بیشتر و بیشتر می رفتم تو اون فضای غرور بیشتر این حس و حال بد همراهم می شد
و دقیقا زمان هایی که خدا شاهده هر لظحه با خدا صحبت مکی کردم و ازش کمک می خواستم همون موقع حالم عجیب دگرگون و خوب می شد اسحاس پرواز و رهایی می کردم
من از وقتی که خیلی برام مهم شد دین خودم دوباره بفهمم و دنباله رو بقیه افراد مخصوصا خانواده ام نباشم خیلی زیاد قرآن می خوندمو هی سعی می کردم بفهممش و خدا شاهده الان دقیق یادمه تابستون 99 صبح ها می رفتم با خدای خودم صبحت می کردم و از می خواستم کمک کنه مسیرم بفهمم و بعد میشستم پای قرآن و از همون آیه اول سوره حمد می فهمیدم انگار خدا مثل یک ادم که استاد قرآنه میخواد با سوال و جواب و مثال ها و توضحایت قابل فهم من این آیات برام روشن کنه و اونقد برام روشن و واضح بود و خوشحال و سرشار از شوق وشعف بودم که خیلی دوست داشتم اون درک با بقیه به اشتراک بگذارم
حدود یک ماه اون موقع از ضبح تا شب کتابخونه بودم و وقتی قرآن باز میکردم همش یادم سرم یالا می گرفتم و با خدا صحبت می کردم میگفتم خدایا شکمک کن بفهمم و فقط می رفتم دست شویی و یک ذره آب می خوردم دوباره بر می گشتم تا شب و هر وقت خسته می شدم و میومدم تو فضای بیرون همش به خدا می گفتم خدایا کمک کن خدایا راهنمایییم کن و هر بار هی بهتر می توسنستم آیایات درک کنم و ارتباط بین اون ها ر ا بفهمم . و این تا حدی پیش می رفت که اصلا دوست نداشتم از کتابخونه بیام بیرون از بس که بهش خوش می گذشت.
چند وقتا بعد الان یادم اومد که خیلی درک قرآن برام راحت شده بود نمیدونم از کجا شروع شد که دیگه کم کم از خوندن قرآن جدا شدم چون جز روتینم شده بود که هرو روز وقت میذاشتم بخونم و درک کنم آیات و بعد دیگه کم کم دیگه ککلا این روند قطع شد و واقعا فکر می کردم به قول شما همه چی بلد شدم و دیگه تمومه و تا مدت ها احساس سردرگمی می کردم تا اینکه خیلی به خودم می گفتم چرا من اینجوری شدم چرا دیگه نمی تونم اونطوری که مثل قبل بودم قرآن بخونم یا کلا کارام راحت انجام بدم
و گذشت و گذشت تا دوباره سعی کردم برگردم به مسیر درست کم کم اوضاع بهتر شد
اما الان واقعا خدا بهم با کلام انرژی که در شما جریه پیام بهم واضح رسوند و خیلی یکه خوردم که اهان پس دلیل اون که من خیلی چیز هایی که خدا بهم نعمت داده بود رو کم کم از دست دادم غرور من بوده
و الان این روز ها ای ماه ها این احوالی که دارم بی نهایت راضیم چون واقعا احساس می کنم همه چیز داره خیلی راحت پیش میره و اونم فقط به خاطر باور های توحیدی و سپردن فرمان زندگی به دست صاحب اختیارمه
خیلی حرفا دارم خیلی یاد عبارات جوشن کبیر افتادم آیات قرآن
استاد امسال بهترین ماه رمضان عمرم
و بهترین شب های قدر عمرم خداروش شکر داشتم
چون واقعا به هدایت خدا فقط تمرکزم روی بهبود خودم بود
فقط داشتم روی خودم کار می کردم و روی هدایت خدا
شبا می رفتم بالا پشت بوم خونمون و یک آتیش مختصری درست می کردم و چای و اینا و شروع می کردم به خوندن با حوصله و دقیق فراز های دعای جوشن و هی داشت خدا باهم درباره مفهوم واقعی اون ها باهام صحبت می کرد و نتیجه اش اون احساسی بود که اشک از چشمام میومد مثل اخر همین فایلکه نمیتونستم جلوی خودم بگیرم و اون قسمتی که هی میگیم خلصنا من النار یا رب هی به خدا و خودم می گفتم خدایا از کدوم اتیش من خلاص کنه و جواب این بود اتش (( منیت))
در پاسخ به کامنت خانوم سلطانی نوشتم به شدت این چند روز تمرکز م روی فایل های به صلح رسیدن با خود و توحید و روی خدا حساب کن بوده و این تیکه خدایا بیامرز گناهی را که نعمت ها را دگرگون میکند از فایل دعای کمیل که بعد همزمان شد با این فایل
و خیلی جالبه در مورد موضوع رانندگی صحبت کردید و من دقیقا این چند روز خیلی تند بعضی اوقات رانندگی می کنم تا حدی که از واکنش سرنشینان ( خانواده ام ) متوجه می شدم و رعایت نمی کردم گاها و خدا هم بهم می گفت اروم تر برو
حواست باشه رعایت کن
که دیگه اینجا خدا بهم رحم کرد دوباره و تیر خلاص زد که اقا تو رانندگی مراعات کن و فکر نکن دیگه چون مهارت داری میتونی هر کار بکنی و هر جور خواستی برونی
خیلی راضی و خوشحالم که این پیام درافت کردم و خیلی از خدا می خواهم همیشه حوسام باشه که متواضعانه و با خضوع و خشوع فراوان در برابرش حاضر باشم و همیشه به یادم بیاد که من هیچ چی نیستم دربرابرش و اجازه بدم تا خدا کارها را انجام بده
الحمدلله رب العالمین
از شما استاد گرانقدر بی نهایت سپاس گزاریم
خدانگهدار.
بسم الله الرحمن الرحیم
هُوَ ٱلَّذِی یُنَزِّلُ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦٓ ءَایَٰتِۭ بَیِّنَٰتٖ لِّیُخۡرِجَکُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۚ وَإِنَّ ٱللَّهَ بِکُمۡ لَرَءُوفٞ رَّحِیمٞ
اوست که بر بنده اش آیات روشنى نازل مى کند، تا شما را از تاریکى ها به سوى نور بیرون آورد و یقیناً خدا نسبت به شما رئوف و مهربان است
سوره حدید آیه 9
کپیشده از برنامه قرآن نور
سلام به صاحب اختیارم سلام به خالقم که مرا از ظلمات به سوی نور هدایت کرد بر من منت نهاد و هر لحظه دارد مرا پرورش می دهد و آگاهی هایش را در من جاری می سازد
سلام خداوند به خودم به استادان عزیزم و دوستان قشنگم
سلام خداوند به خودم که وقتی بر میگردم به گذشته که چطور شد که خداوند منو به سمت نور هدایت کرد هر چقدر فکر میکنم میبینم کار بزرگی انجام ندادم این خداوند رحمان و رحیم بوده که بند بوده به بهانه تا من یه لحظه برگردم به سمت معبودم تا مرا به سوی خودش هدایت کند واقعا خداوند یک بهانه کوچک می خواهد تا بنده اش را هدایت کند
چه منطقی محکم تر از آیه فوق که میگه خداوند رئوف و رحیم و مهربان و دلنواز هست تا برگردیم به سمت خدا مارو می بخشه و مارو به سوی نور به سوی خودش هدایت می کنه و ناز مارو میکشه و به قول استاد سوار بر شانه خداوند در یک جنگل زیبا سوت زنان از زندگیمون لذت میبریم
خدایا ای الهه من ای معبود من سپاسگزارم که از من درگذشتی و مرا مورد لطف و رحمت خود قرار دادی مرا بخشیدی و همواره مرا به سوی خودت هدایت می کنی سپاسگزارم
معبود من هر که تو را ندارد هیچ ندارد و هر که تورا دارد همه چیز اذان اوست
من هیچی نیستم بدون تو من وصلم به تو اگر این اتصال قطع بشه یقیناً من مُردم شاید این جسم فیزیکم زنده باشه ولی در اصل مُردَم
پرودگارا چطور وقتی نور به گیاه نرسه گیاه رشد نمیکنه اگر هدایتت و نورت به منِ محتاج به تو نرسه رشد نمیکنم و درآخر از بین میرم از تو می خواهم همواره نورت و هدایتت شامل حال من شود معبودا
خدایا شکرت که قلمم شدی تا بنویسیم هر آنچه که باید نوشته می شد
عشق براتون
سلام به استاد عزیزم چقدر دلم برای وجودتون تنگ شده بود هر روز چند بار میومدم تو سایت و فایل جدید نگذاشته بودید نزدیک یک ماه و هیچ وقت انقدر نشده بود
خدارو شاکرم برای وجود ارزشمندتون
خداروشاکرم برای این مسیر درست و راست
خداروشاکرم برای اینکه من رو در مسیر قرار داد هرچند که ارام راه برم ولی نگران ترسها و اتفاقات بیرون نیستم
درسته استاد خیلی تو سایت نمینویسم ولی با تمام وجودم تو مسیر شما سعی میکنم قدم بردارم و هر روزم و با شما باشم ،،وقتی چند روز فایل نگذاشتید و من بی صبرانه منتظر بودم فهمیدم چقدر به وجودتون عادت کردم و چیز دیگه ای برام جذابیت نداره جز این مسیر
این فایلتون بعد مدتها توی تک تک سلولهام جا گرفت و جسبید
چقدر این اطمینان به رب و ابنکه تو میدونی هدایتم کن به ادم حس محکمی میده
از وقتی با سما اسنا شدم و بهش اطمینان کردم و گفتم من و به راه راست هدایت کن درهای رحمتش و هر روز برام باز کرد که هر وقت بخش فکر میکنم اشک شوق در چشمام حلقه میزنه
چقدر دوستتون دارم و هر بار با صدای شما پروردگارمو بیشتر درک میکنم
چقدر خوبه که هستید️
استاد عزیزم سلام
نتونستم تا پایان این ویدئو صبر کنم و ننویسم.
من خدارو وقتی درست درک کردم ( البته هنوز در استفاده از این قدرت ضعیف هستم) که کتاب ” چگونه فکر خدا را بخوانیم” که روی سایت شما هست رو خوندم
من مثل ارشمیدس بعد از این که این کتاب ارزشمند رو خوندم گفتم یافتم یافتم
جالبه که من سالها بود این کتاب رو خریده بودم و در محصولاتم بود ولی اشتیاقی برای خوندنش نداشتم و حالا وقتش بود. خدایا شکرت.
یعنی نگاه سیستمی به خداوند داشتن چیزی که شما سال هاست دارین فریاد می زنین و من مثل یک کسی که در کُما بوده میشنیدم ولی درک نمیکردم……….و چقدر حالم خوب شد وقتی که این کتاب رو خوندم و تازه دوزاریم افتاد.
سیستم منو یاد تمام وسایل برقی خونم میندازه
مثلا من برای اینکه صبح قهوه درست کنم می تونم از سیستم قهوه ساز خونم استفاده کنم و این قهوه ساز به من نمیگه برای اینکه لایق خوردن قهوه بشم باید زجر بکشم بلکه من باید به دستورالعمل دستگاه عمل کنم و قهوه تحویل بگیرم
ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی، اسکنر، تلویزیون و تمام وسایلی که اسمشون به نوعی سیستم هست در ساده ترین حالت برای من مثال هستند که زجری در کار نیست
فقط با دستگاه و استفاده از اون آشنا شو و به هدفت برس
وای استاد که چقدر خوشحالم از این درک
دو روز پیش پدر بزرگم به رحمت خدا رفت
من در مراسم ها شرکت کردم ولی یک جاهایی بهم الهام میشد که الان دیرتر برو یا فلان قسمت خاکسپاری نرو یا فلان مکان وارد نشو یا برو و خلاصه تا پایان خاکسپاری بودم و لحظه خاکسپاری تصویر قرآنی آموزش خاکسپاری تو ذهنم نقش بست.
دیدم که کلاغ زنده داره زمین رو میکنه و کلاغ مرده رو دفن میکنه.
و آگاهی های کتاب به ذهنم میومد متوجه میشدم که ما انسان ها تو یک سیستم هستیم و به این سیستم برمیگردیم
راستش اصلا احساسات معنوی هم نداشتم و کاملا احساسات منطقی داشتم
متوجه میشدم که اگر دچار اندوه میشم خاطرات ذهنی رو دارم مرور می کنم ولی وقتی در فضای باز خاکسپاری بودم و به کوه ها گیاهان، همه چیز خلاصه نگاه می کردم مدام به خودم می گفتم سیستم ، خدا یک سیستمه من از این انرژی خلق شدم به این انرژی بر می گردم و خیلی این اتفاق برام تجربه متفاوتی بود.
جالبه که من چند لحظه قبل از اینکه از فوت پدر بزرگم مطلع بشم تصویرش رو دیدم و در مراسمی بودم که به دو نفر گفتم این اتفاق افتاده و نفری که میخواد صحبت کنه در این مورد میخواد حرف بزنه و هنوز برای اون دو نفر جالبه.
این انرژی داشت بهم خبر میداد.
استاد من قبل از خوندن کتاب چگونه فکر خدا را بخوانیم نگاهم به خدا گیج بود، احساسی بود، مثل همون نگاه انسانی که خیلی جاها تو سایت در موردش گفتین بود ولی حالا تا درخواستی دارم میگم قدرتمند ترین سیستم که خالق منه قراره پاسخگو باشه
و ضعفمو می فهمم زمان هایی که این منم که این قدرت رو درست نشناختم و دست کم گرفتم
ولی چون این قدرت قرارش رشد کردنه من خیلی بیش از این حرفها که درکش کنم تحت حمایتش بودم
مثل زمانی که منو در شکم مادرم پرورش داده و بعد از تولد غذام رو آماده کرده بوده
الان که داشتم این فایل رو میدیدم و میشنیدم تصویر تبدیل انرژی به فیزیک رو تو ذهنم می دیدم.
اونقدر عوامل سلولی که من عمرا قدرت درکشو داشته باشم دست به دست هم میده تا من به خواسته ام برسم
من یاد مثال قرآن که ابراهیم از خدا خواست نشونش بده چطور بعد مرگ زنده میشیم افتادم
چقدر از نوشتن این مطالب لذت می برم
دنبال اینم که چشمم به اربابم باشه، به خالقم به این سیستم که من رو همیشه هدایت می کنه ولی من باید گیرنده خوبی باشم.
مثال مدیر فنی که گفتین دقیقا مشکل منم هست.
ممنونم استاد چقدر این فایل نیازم بود
من یکسری نقاط ضعف دارم که باشنیدن این فایل متوجه شدم برای تمام این نقاط ضعف باید مثل همون دقت تو رانندگی برای همیشه، همیشه دقت کنم.
مثلا متوجه میشم بعضی رفتارهای نادرست در جمع رو دارم تقلید می کنم ولی اگه قبلش که وارد جمع بشم بگم خدایا من در درست رفتار کردم خیلی ضعیفم و تو منو هدایت کن اونوقت دقتم رو بالا می برم و بدون ادعا میشم و هدایت میشم به رفتارهای درست.
دعا می کنم بتونم خدارو درست درک و ازش نهایت استفاده رو بکنم یعنی درست و حسابی بندگی کنم.
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سلام به همه دوستان ارزشمندم
خدایا ازت سپاسگزارم که در مدار دریافت این آگاهی های ارزشمند هستم
چند ماه پیش من و همسرم برای دوربین مون یه لنز خیلی خوب و حرفه ای خریدیم که خریدنش با هدایت خدا بود
وقتی اومدیم خونه لنز و بستیم رو دوربین دیدیم فوکوس نمیده
گفتیم خوب اگه فلان تنظیمات تو دوربین انجام بدیم حتما اوکی میشه یعنی طبق تجربیات خودمون اون چیزایی که بلد بودیم و انجام دادیم ولی درست نشد
چند روز درگیرش بودیم و کلی سرچ کردیم ولی درست نشد
تا اینکه همسرم گفت فلانی میدونه اون خیلی وارده حتما میدونه مشکل از کجاست
ازش پرسیدیم و اونم با اطمینان میگفت باید فلان آپدیت و رو دوربین انجام بدی درست میشه من مطمئنم که مشکل همینه
این کارم انجام دادیم ولی نشد
بازم این ایده اومد که ببریم جایی که نمایندگی هست و اصلا کارشون تعمیرات لنز و دوربین هست دیگه حتما اونا میفهمن مشکل چیه
اونجا هم بردیم و چک کردن و گفتن همه چیز اوکیه و نفهمیدن ایراد چیه
یعنی ما گفتیم دیگه ببریم اینجا صددرصد میفهمن ایراد از کجاست اونا کارشون اینه تخصصشون اینه
خلاصه ما تا چند ماه درگیر بودیم که بفهمیم مشکل از کجاست ولی درست نشد
از هر جایی و هر کسی که فکر میکردیم میدونه پرسیدیم و سرچ کردیم ولی نشد
کنترل ذهن دیگه واسه من سخت شده بود چون 70 میلیون پول لنز بود و ما خریده بودیم برای اینکه کارمون راه بیفته ولی عملا لنز بلا استفاده مونده بود
و منم به جایی رسیدم که همش به همسرم میگفتم لنز و بفروش حتما نباید میخریدیم و از این حرفا
ولی فروختن لنز دقیقا ریختن آشغالها زیر مبل بود
دیگه نجواها اومد که یه کم بیشتر تحقیق میکردین و از این حرفا
ولی قلبم میگفت یه مشکل ساده ست درست میشه
همسرم گفت اصلا ولش کن من این لنز و دوست داشتم و میخواستم و خریدمش
اصلا میخوام بزارم تو دکور
تمرکزت و بردار از روش و رهاش کن به موقعش هدایت میشیم
چند روز گذشت و یه روز که خونه تنها بودم چشمم افتاد به لنز
گفتم خدایا ما با هدایت خودت رفتیم این و خریدیم حالا چرا نمیتونیم ازش استفاده کنیم
میدونم که فروختنش هم کار درستی نیست
میدونم حتما یه راهی داره و ما نمیدونیم
یه دفعه یادم افتاد و یه حسی بهم گفت تو دوره حل مسائل اولین باوری که برای حل مسائلت باید میساختی چی بود؟
گفتم این باور که خدایا راه حل تمام مسائل رو تو میدونی من نمیدونم
تو میدونی و من رو به جواب حل مسئله ام هدایت میکنی
گفتم پس چرا از خدا نمیخوای هدایتت کنه؟
پس چرا به خدا نمیگی جواب و بهت بگه ؟
پس چرا خودت فکر میکنی میدونی؟
شما الان چند ماهه دارید به این در و اون در میزنید و جواب نمیگیرید
تازه فهمیدم بله ما فکر میکردیم خودمون جواب و میدونیم و خودمون با عقل خودمون میخواستیم مسئله رو حل کنیم یا فکر میکردیم دیگران میدونن اونا متخصصن حتما میدونن راه حل چیه
گفتم خدایا تو میدونی مشکل از کجاست تو مارو هدایت کن به جواب مسئله
این و گفتم و دیگه واقعا رهاش کردم و گفتم ایمان دارم در زمان مناسب خدا جواب و بهم میگه
فردای اون روز ما رفتیم پیش همکارمون کسی که هرروز ما یا میبینیمش یا باهاش تماس میگیریم و خلاصه یه جوری هرروز باهاش در ارتباط هستیم
یعنی هم همکارمون هست هم دوست صمیمی همسرم
و ما تقریبا هرروز با هم ارتباط داریم
وقتی داشتیم صحبت میکردیم یه حسی بهم گفت ازش بپرس مشکلت و بگو این میدونه
با خودم گفتم نه بابا ما بردیم نمایندگی پیش متخصص که کارش اینه نفهمید این عمرا بدونه
دوباره یه حسی بهم گفت بپرس ازش
ازش پرسیدم گفتم ما یه لنز خریدیم نو ام هست مدلش هم اینه
چرا رو دوربین میبندیم فوکوس نمیده ؟
گفت برو تو منوی دوربین فلان گزینه رو فعال کن درست میشه
اومدیم خونه همسرم تست کرد دیدیم آره درست شد
به همین سادگی
یه چیز خیلی ساده که نه ما میدونستیم نه اونایی که اصلا کارشون و تخصصشون همین بود
یعنی میخوام بگم اون دوست ما هرروز بغل گوشمون بود ما همیشه تو همه کارها با هم هم فکری میکنیم همیشه با هم مشورت میکنیم ولی اصلا هرگز بحث مشکل ما پیش نیمده بود
که ما بخوایم چیزی بپرسیم
فهمیدم وقتی خودت میخوای مسائلت و حل کنی و یادت میره که از خدا طلب هدایت کنی
خدا هم اصلا یه کاری کرد که ما یادمون بره از این آدم بپرسیم با اینکه هرروز بغل گوشمون هست
و وقتی از خدا طلب هدایت کردم این خداوند بود که به یاد من انداخت که از فلانی بپرس
یعنی اگه مغرور بشی و فکر کنی که خودم بلدم خودم میدونم حتی اگه جواب بغل گوشت هم باشه ولی تو به سمتش هدایت نمیشی
استاد اگه بخوام بگم بزرگترین درسی که از آموزش های شما گرفتم و بگم که همیشه بهم کمک کرده
مفهوم هدایت بوده
استاد ازت ممنونم که مفهوم هدایت رو به ما یاد دادی
ازت سپاسگزارم که به یادمون انداختی که قدم اول اینه که باور کنی که خدا هدایتت میکنه
چند روز پیش به دوستم میگفتم اگه هدایت خدا از زندگیم حذف بشه من میمیرم
من واقعا بدون هدایت خدا هیچی نیستم
الان سعی میکنم برای کوچکترین کارهام هم از خدا هدایت بخوام و بگم خدایا من نمیدونم تو میدونی تو بهم بگو
خدایا تو هدایتم کن به راه راست به مسیر درست
خدایا کار من را آسان گردان
خدایا تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم
استاد ازتون سپاسگزارم
منای عزیزم
سلام
امیدوارم خوب باشی
خیلی خوشحال شدم که لنز دوربین جواب داد
و ممنونم که تجربه ات رو نوشتی
منم سعی میکنم توی کارهام از خدا هدایت بخوام
مثلا برای پخت ناهار روزانه
و خدا ب قلبم میندازه که چی بپزم
برای انجام سفارشات نقاشی
برای تماس تلفنی کرفتن
رسوندن پسرم ب مدرسه
خرید
…
و هر وقت گفتم منم منم
ی وقتایی همون موقع
ی وقتایی هم بعدش ی پس گردنی خوردم
خدایا ما رو ب حال خودمون واکذار نکن
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام عزیزان جان و توحیدی در این مکان معنوی و سرشار از نور الهی
خدایا شکرت
المر تلک ایات الکتاب و الذی انزل إلیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون
سوره رعد آیه 1(المر اینست آیات کتاب خدا و قرآنی که بحق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردید ولیکن اکثر مردمان به آن ایمان نمیاورند.)
توحید عملی الله و اکبرررر
خدایا اگر درک همین دو کلمه را درک کنم تمام مسیر با تو هستم توحید فقط خدا را در هر عملی بیاد بیاورم یکتا پرستی الله و اکبرررر
در هر کاری و هر قدم و هر نفس باید خدا را بیاد داشته باشم
به خودم و عقل خودم مغرور نشوم چون هر دمم را با اجازه خداوند میکشم
خدایا هر لحظه بهت نیازمند وفقیرم بهم بگو بیادم بیار هر دم که تویی صاحب اختیارم
ایاک نعبد وایاک نستعین م تویی
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا همه کاره ام تویی و من هیچم هیییییچ
خدایا بخدا که هر لحظه هوامو داشتی و داری و منم که ناسپاس و فراموش کارم
خدایا شکرت من اگر تو هدایتم نکنی من هیچی نیستم و هیچی نمیدانم
استاد عزیزم از دیشب با اشک شوق دارم به این فایل توحیدی گوش میدهم و فقط دارم با جان جانانم عشق بازی میکنم
از همون دیشب که دارم بیشتر حواسم را جمع میکنم هر کاری رو که انجام بدم کریدیتشو میدم بخدا
بخدا که از دیشب تا حالا چرخ زندگیم روانتر شده
هر کاری میکنم میگم من بلدش نبودم تو بودی که هدایتم کردی
غذا درست کردم گفتم کاره خودت بود
با عزیزانم حرف زدم گفتم تویی من نیستم من هیچی نمیدانم
یه وسیله ای را نمیدونستم کجا گذاشتم بهش گفتم من نمیدونم کجاست تو بگو جان جانانم بخدا به دقیقه طول نکشید رفتم سر آدرس درستش
فقط گفتم کاره خودت بود
امروز صبح ازش هدایت خواستم و رفتم کارگاه آموزشی هنری
براساس قانون سلامتی پیاده روی رفتم تا نصف مسیر از اونجا به بعد دوراهی بود یه خیابان اصلی و یه پارک که هر دو در آخر به کارگاه وصل میشه
وسط جاده که خواستم عبور کنم گفتم بهم بگو از کجا برم که زودتر برسم همون وسط خیابون دوستم با پسرش رسید که اونم همکلاسیمه ترمز زدو با چه محبت و احترام و شادمانی مرا سوار ماشین کرد و رسیدیم کارگاه. گفتم خدایا شکرت کاره خودته داری منو به موقع میرسونی
خدایا شکرت بخدا همه کاره ام تویی
استاد از وقتی که وارد این سایت الهی شده ام بخدا که خدا داره تمام کارها رو براحتی برام انجام میده
رسیدم کارگاه با چه احترامی دوستان باهام برخورد داشتن چقدر برام ارزش قائل بودن و و چه قدر کارهام به خوبی پیش رفت و فقط بیاد میاوردم که خدایا اینا همه تو هستی همه این محبت و مهربانی ها تو هستی
هر کسی را میدیدم بهم لبخند زدیم و میگفتم این تویی که داری بهم لبخند میزنی
چندجا خرید کردم و بخدا گفتم که حسابم تویی رفتار عالی فروشندگان باهام تویی
همه کاره ام تویی جان جانانم سپاسسسسسگزارم
بخدا که خریدهایی که برداشتم هم خودش بهم گفت که چی بردارم به اندازه پولی که تو حسابم بود وقتی نگاه کردم به حسابم و دیدم به اندازه کافی بهم گفت بردار که نخوای از خریدهات بر گردونی
بخدا که هر لحظه در معرض هدایت الله هستیم
خدایا شکرت
خدایا شکرت که تویی که عالم و آگاه تر از همه هستی
من قطره ای در مقابل اقیانوس تو نیستم
خدایا بهم بگو هر آنچه که لازمه رشد و پیشرفت و گسترش من هست را بهم بگو در کارو هر کلام و هم سکوت و هر قدم و آگاهی و نشانه و زیبایی فقط تو را ببینم
خدایا طرح کشیدن هام تویی دیدی وقتی داریم با هم میکشیم قلمو را چقدر روانتر شده دستم چقدر راحتر نقش ها رو میکشم بخدا همش کار خودته
من هیچی نمیدانم من هیچی بلد نیستم
خدا کلمه میدانم را از من بگیر و کلمه نمیدانم را هر لحظه بیادم بیار در برابر بزرگی خودت
خدایا شکرت که فقط با کمک تو من به راه حلهای درست هدایت میشوم
عالم و الغیب والشهاده الکبیر المتعال (اوست عالم بعوالم غیبو شهود و بزرگ خدای متعال)
خدایا تو عالمی به غیب من بدون تو هیچی نیستم
هرآنچه دارم از آن توست هر کاری و هر ایده ای که عمل کنم تویی من هیچم هیییییچ
خدایا مرا ببخش و بیامرز که فراموش کار وناسپاسم
خدایا تکاملم را بدرستی میخواهم طی کنم خدایا سخت بهت نیازمندم خداجونم سپاسسسسسگزارم
خدایا شکرت که تویی که هر لحظه داری منو هدایت و حمایت میکنی تمام ذرات را تو داری هدایت میکنی
خدایا شکرت که مرا لایق دریافت الهامات الهی ات قرار دادی
خدایا شکرت که از یافتگان قراردادی مرا و چرخ زندگی ام را روانتر کرده ای بقدر درک و فهم و شعور و
خدایا شکرت که من در مسیر سر براست اوایل جاده سرسبز جنگلی هستم و خودم را با عشق الهی ات هماهنگ کرده ام و هر لحظه نور تو در راهم میتابد و از مسیر درست الهی در حال لذت بردن هستم
خدایا هر اتفاقی بیوفته الخیر و فی ما وقع است
خدایا شکرت کت بهم یاد دادی ان أقول له کن فیکون گفتی میخواهی میشود
خدایا شکرت که بهترینها را از تو میخواهم با احساس خوب با عشق با قلبی سرشار از نور الهی
با لایق دانستن وجود ارزشمندم که فقط به این دنیا آمده ام و نفس میکشم
مرا را لایق بندگی کردن دانسته ای و من تسلیمم هرچی تو بگی من میگم چشم با توکل و ایمان و اعتماد بخدای درونم
خدایی که هر لحظه هست تنها خدا برایم کافیست
خداوندغفور و رحیم و روئوف رحمان و بخشنده بی حساب
خدایا شکرت از وقتی مرا آوردی جز هدایت یافتگان ات هر لحظه قدم به قدم با هم هستیم و خودت داری راهها را برام باز میکنی و مسیر درست الهی را خودت داری میچینی به بهترین شکل
دستان خوبت را برای کمکم میفرستی
همه کاره ام تویی
دیروز که تولدم بود 25فروردین بخدا همه جوره بهم هدیه دادی
بخدا که از دیروز پاک پاکم کرده ای با این همه عشق و محبت و مهربانی که بهم داشتی اگر بخوام فراموش کنم که سخت از زیانکارانم
از طریق دستان خوبت بهم کلی تبریک گفتی بردیم باشگاه خودت که اونجا از طریق مربی باشگاه دست خوبت برام هدیه خریده بودی و من را بجای خجالت کشیدن با احساس ارزشمندی که تو لایقی عزیزم این هدیه برای توست بهم دادی مربی باشگاه کلی آهنگ شاد پلی کرد و با هم کلی رقصیدیم بدون هیچ خجالتی بچه های کوچک باشگاه کلی تبریک گفتن گفتم خدایا شکرت همه کاره تویی
توهینی که داری کارهامو سر و سامان میدهی من هیچی نمیدانم
خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت های عالی قرارم داده ای
خدایا شکرت هر چی بگم بازم کمه هر چی سپاسسسسسگزار باشم بازم قطره ای در برابر اقیانوس تو نیست جان جانانم
خدایا تا قبل از آشنایی ام با قانون با فکر خودم میرفتم جلو . هر کاری را انجام میدادم منم منم میکردم و بخدا که با مغز میکوبیدم زمین و نمیفهمیدم ابشخورش از کجاست
و از وقتی که هدایتم کردی و دست در دست هم هستیم چقدر شیرین . جذاب و عشق شده همه چی
خدایا شکرت برای صبر کردن هام در طلب رضایت تو
خدایا هدایتم کن من هیچی نمیدانم
خدایا نگرشم را تغییر بده بخودت توکل کنم
خدایا تغییر شخصیتم را با تو فقط میخواهم
تو بگو من فقط میگم چشم و بقیه کارها را هم خودت انجام بده منو تسلیم حکم خودت کن
من هیچی بخدا حالیم نیست مرا فروتن و خاشع و خاضع تر کن در برابر بزرگی خودت
خدایا اسانم کن بر آسانی ها
خدایا آگاهم بر کلام حقت
خدایا من هیچی نمیدانم و تو همه چی را میدانی تو علمت بر تمام عالم محیط است
بهم بگو هر لحظه بهت نیازمند وفقیرم
خدایا قدرت کل کیهان تو هستی
هم هویت شدگی های منو بگیر من های وجودمان را بگیر فقط خودت در قلبم بنشین
جایگاه اصلی تو قلبم ابو جارو کشیده من با اشک چشمانم هست بیا بشین سر جای اصلی خودت منو ببخش و بیامرز تو ببینهایت بخشنده و مهربانی مرا ببخش
هدایتم کن سخت نیازمند وفقیرم بهت جان جانانم
هر بار راه را اشتباه رفتم همون موقع بزن پس کلم که سریع برگردم بخودت
خدایا تو از همه چی بینیازی و همه چی نیازمند به تو
سروه رعد آیه 18( آنانکه دعوت حق را اجابت کرده و بخدا ایمان آوردند بر آنها بهترین پاداش و خوشترین زندگانی است و آنان که اجابت نکردند اگر مالک دوبرابر آنچه در روی زمین است باشند آنرا فدای آسایش خود کنند و آنها را حساب سخت و جایگاه دوزخ باشد که بسیار بد آرامگاهی است.)
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام و درود به شما دوست آگاه و خوش فرکانسم
خیلی لذت بردم از کامنت زیباو توحیدیت
تحسینت میکنم برای رابطه عاشقانه و لطیفت با خداوندزیبای عالم
تبریک میگم که اینچنین آسون شدی برای آسانیها
واقعا کیف میکنم و الهام میگیرم از این ایمان، از این اعتماد ، از این شوق و از این جنس از عشقبازی شادمانه و خالص با رب یکتا
و چه خوش رقم میزنه وقتی بی دلانه بهش میسپری و رها میکنی بدست مهربان و توانای خودش
امیدوارم منم بتونم این جنس از ایمان و توکل و اعتماد رو بیشتر وبیشتر در خودم نهادینه کنم و حسهای الهی و زیبایی رو که از گفته های دلنشین شما دریافت کردم ، تجربه کنم
در پناه حق شاد و عاشق و پیروز باشید
بنام تنها خالق کیهانها و خالق آسمانها و زمین..
سلام و درود به اهل بهشتم.سلام و درود به استاد عزیزم..
استادم تصویر صورت بشاش شما درونمو ریخت بهم..قلبمو به طپش انداخت.گفتم قبل از اینکه سولاتمو در این بخش بنویسم.بیام زیبایی شما اون محوطه زیبای پردایسی را تحسین کنم.و این نظم و چیدمان این محیط و صدای گرم شما آرامش وصف ناپذیری رو در من بوجود آورد…همه جا سکوت شد تا من با تمرکز بالا صدای خدادند را از درون شما بشنوم.
استادم بهمون خداوند غفور و رحیم.دیشب بهم الهام رسید فایل جدید اومده برو حتما اولین کاری که میکنی فایل جدید رو باز کن.چقدر خداوند دقیق همه چیز رو در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میده..دقیقا من نیاز داشتم در اینروزایی که دارم کارمو پیش میبرم.الله اکبر
سپاسگزار این نظم دقیق سایت بهشتیم هستم و سپاسگزار خداوتدی که مرا هدایت کرد بجایی که تمام وجودم در پرتو عدل الهی باشد..
همین ساعت قرآن را باز کردم گفتم خدایا میخام امروز با توحید عملی جدید استادم عزیزم هماهنگ باشه..سوره نحل اومد دقیقا از آیه 36..دوستدارم تک به تک ایه ها رو بنویسم..ولی میدونم این ایه ها میشه از هر بندش. با صحبتهای شما بشه صفحات زیادی رو نوشت..ولی میخام خلاصه وار یکی از ایه های اخر این صفحه بنویسم..دقیقا خاضع و خاشع بودنمون در برابر خداوند رو داره بیان میکنه..
حتی صحبت شما کن فیکون شدن..حقیقتا این ایه برام گنگ بود..امروز دیدم دقیقا بازم داره توحید عملی رو یکصدا فریاد میزنه.(خدایا شکرت)
.
آنچه در آسمان ها و زمبن از جنبندگان و فرشتگان وجود دارد(داره تمام کیهان رو میگه ) فقط برای خدا سجده می کنند .و سرکشی نمی ورزند.
از پروردگارشان که بر فراز آنان است بیم دارند،(استاد دقیقا این صحنه نصفهایی از شب برام پیش اومده یه حس ترس بزرگی از خداوند تو بند بند وجودم اتفاق افتاده.دقیقا صحنه قیامت اومده جلوم.که مواظب رفتارم باشم)
و آنچه را به ان مامور می شوند انجام می دهند(حقیقتا تو اینکار نمیگم پرفکت هستم باید خیلی روش کار کنم.چون میدونم..)
خداوند بهم گفت!…
بجز من هیچ معبودی قرار مده که مورد سرزنش قرار خواهی گرفت و از زیانکاران خواهی شد..
دقیقا نقطعه بولد رو بهم گفت..گفتم اگه شرک ورزیدی مثل قبلا بقول استاد همون لحظه چکشو میخوری..میخای یا نه!
بقیه آیه!
خدا فرمود .دو معبود انتخاب نکنید!حز این نیست که معبود شما معبودی یگانه است پس تنها از من بترسید!
آنچه در آسمان و زمین است فقط در سیطره مالکیت و فرمانروایی اوست ،دین استوار ویژه اوست ،آیا از غیر خداوند پروا داریید؟
آنچه از نعمتها در اختیار شماست از خداست ،الله اکبر(سپس وقتی آسیبی به شما می رسد فریادتان را به تضرع و زاری به درگاه او بلند می کنید.
چون آسیبی را از شما برطرف کند گروهی از شما به پروردگارشان شرک می ورزتد..
(چقدر خداوند از مغرور شدن داره بصورت واضح بیان میکنه).دقیقا با صحبتهای شما استاد عزیز هماهنگی عالی رو داره برای ذهن نجواگرم همراهی میکنه….
که مواظب باشم حتی روزهای ی که همه چیز عالیه بدونم بازم باید دستم تو دستتت باشه…و روی شونهات باشم.پروردگار زیباییم!
سوال.الف…استادم سوال الف.چیزی بود که من همیشه بصورت الگو تکرار شونده به طرز بسیار شدیدی توی بیزنسم استفاده میکردم همیشه هم چک و لگدهاشو خوردم..
یجاهایی بود خداوند بصورتهای مختلف بهم میگفت نکن نکن..و من میومدم از تجربیات اطرافیانم که داشتیم با هم کار میکردیم استفاده میکردم هر سری خداوندم یکی بود…بتهام اسمهای مختلف داشت از هر کدومش چکمو خوردم ..
جایی بود حقیقتا همون خرابی بتونها روی سرم بود.و قفل میشدم و نه راه پس داشتم و نه راه پیش خیلی ضرر میکردم..
……این مورد الف… استادم یه سوالی بود که همیشه از خداوند میخاستم تا من دلیلشو بدونم برای چیه؟
خیلیا هستن همین سوال رو دارن که بیزنسی ران میکنن یا هر چیزی..اولش ظاهرش خوبه.حالا من اینو توی روابط خیلی بهش برخورد کردم..و در نهایت به مشکلات بیشتری ختم پیدا کرده..این مورد میتونم تو تمامی جتبه های زندگیم مثال بزنم.
دلیل هدایتهای من تو این سایت همیشه اینو از خداوند میگفتم..
میگفتم خدایا چرا هر جا پا میزارم چرا هر کاری انجام میدم.چرا طبق دستورات.(اون موقع افراد خیلی برام مهم بودن)پیش میرفتم …چرا بازم خطا و اشتباه پیش میاد…
خیلی خیلی زیاد بود..مخصوصا تو روابط بزرگترین پاشنه من بود.یه دونه چک ها میخوردم.حتی تو کوچکترین کارهام..ولی به جرات میگم ..همین روزهای سایت بهشتیم داشتم.که واقعا تصمیم گرفتم به امید خداوند بیشتر روش کار کنم.
میخام دقیقا این اتفاق رو ربط بدم قبل از عید همین سال گذشته…چون من داشتم به الهامات گوش میدادم.یجاهایی خوب بود.حقیقتا یکم نجواها و هدایتها برام سخت شده بود عمق درونم نیاز بکار داشت…من برای خرید جنسی که بصورت خرید اینترنتی بود بهم گفت بیا از همون چیزی که قبلا خریدی بخر..
ولی یچیز دیگه ایی میگفت نه بیا برو یه سایت جدیدی..اونم از فایل جدیدی که گفتین رفتم جلو…
گفتم بیا اینسری بسنده نکنم روی یه چیزی که همیشه تکرار میکنم اومدم تو یکی از سایتای دیگه با چند روز بالا و پایین ما خرید کردیم…
و جنس به ما تحویل دادن.طبق الهامات با ترس پیش رفتم.کارای اولم خیلی جالب نشد..
خداوندم حقیقتا بهم گفت بیا کلشو کار نکن.یچیز تو درونم مدام بهم میگفت ولی چون شکیات بیشتر بود همه کارار رو به یه شکل و یه الگو کارشو به اتمام رسوندم…
و بازم طبق الهامات پیش رفتیم.الهامات خیلی زیاد! که تونستم سری های بعدی با ابشن بسیار بهتری پیش ببریم.
و همین مورد که من داشتم خودمو سرزنش میکردم.الهامات درست بود چون داشت بهم درس نشون میداد.اگه من نوعی اون جنس گذشته رو میگرفتم دورم خیلی زیاد میشد..یه ضررهاییم بهم میرسوند…
که اونم بهم گفت دیگه بقیه کارا رو برش نزن.گفتم ولش کن بیام بازم همون آبشن قبلی رو تکرار کنم.
و چیشد..بیشتر جنسم بخاطر همین تناقض ها بهم ضرر رسوند…حقیقتا کل جنسم بخاطر همین کوتاهی از بیین رفت.
همون چیزی که استاد میگه.فکر میکنیم تعقییر کردیم تو کار بخاطر باور گذشتمون اون رفتار مشخص میشه…پس باوراها باید به رفتار درست و صحیح مبدل بشه…دقیقا اینو تو عمل تو همینجا بخوبی مشاهده کردم..
ولی همین نکته جالب رو میتونم به سوال بعدی وربطش بدم چون دارم با الهامات پیش میرم.
و چقدر آرام آرام جنسی که به سرانجام رسوندم چقدر چرخ من روان تر شد..
من دقبقا همون چیزی که میخامو تولید کنم.هنوز دارم پیش میرم.چقدر خوب شد این فایل منو به دقت بیشتری برسونه.تا من بیشتر با الهام خداوند پیش برم.
استادم الگویی که ساختم دقیقا همون چیزی که ایمانمو نسبت به ارائه دادن قوی کرده.
الان خیلی برام روانتر شده و من با مهارت بیشتری پیش میرم..با هر حرکتی نور خداوند برام روشن میشه.و پلکهایم یه تکان خاصی میخوره.به محض اینکه از قلبم میاد که من این سوال رو از خداوند دارم خودش تایید میکنه!
حتی برای کوچکترین سوال …
اینقدر کارهام با لذت و آسانی داره پیش میره فقط دوستدارم لذت ببرم..انگار دیگه نگران خیلی نیستم.حالم خیلی خیلی خوبه!.
میخام اینو بگم…
من قبلا بدنبال فقط پول زیاد ساختن بودم.و ناگفتنه نمونه یه اتفاق بزرگی برام پیش میومد همه اون از بیین میرفت دود هوا میشد…
الان..
به جرات میگم دیگه بدنبال این کتگوری خیلی نیستم از بس لذتش عزیزه برام.فقط دارم پیش میرم که بتونم خیلی خوب از الهامات خدادند پیروی کنم!
درسته نیازم شدیده برای ساختن پول.ولی لذتش چون زیاده دیگه عجول بودن داره کم کم برام بی مفهموم میشه…(این مورد من خیلی چکامو خوردم)
..در ادامه
سرمو بالا میگیرم.احساس میکنم هر لحظه خداوند کنارمه..این چند روز پیش اینقدر معجزه ها تو زندگیم دیدم که زبانم از گفتنش قاصره..
الان من ورژن کارم از شب عید.که بهم هدیه داد..تا به الان نزدیک به بالای 50درصد تضمین پیشرفت کارمو تو حیطه خودم بعد از 18سال زمینه بصورت روان پیش برم..همین یکماه..کجا!18سال قبل کجا!
خیلی حرفها!….چقدر احساس خوب چقدر احساس توحیدی لذتبخشه.انشالله در عملگراییم بتونیم بیشتر ازش استفاده کنیم.
و نکته بعدی..سوال ب)…
حقیقتا من برای این سوال..اصلا درکی نداشتم..و هنوزم حقبقتا به اون جایگاه خیلی بالا نرسیدم چون هنوز محتاج پروردگارم.چون اوایل کارم خیلی مدام ازش راهنمایی میخام..
ولی ناگفتنه نمونه خیلی این توحید عملی تو قلبم نفوذ کرده..هر چی پیش میرم هنوز بیشتر میدونم که نمیدونم.
استادم تمام سوالات من در این 30خورده ای از سن و سالم که برام بسیار نقطعه عطفی بود..
دقیقا صحبتهای شما بود…
هر کسی هر چیزی هر راهی میگفت رفتم و آخرش چک میخوردم برمیگشتم اینو تو تمام جنبه ها میگما!
خیلی عذاب دیدم در کل یه خصلتی داشتم میخاستم همه چیز رو به نحو احسن انجام بدم.همیشه دوستداشتم زندگی طعم زیباشو برای من نشون بده..
دقیقا همین صحبتی که کردین وقتی پدرمو دیدم..با روند خودش پیش میرفت.برای پدر منم همینجور…
دقیقا یه دوستی داشتم همین خصلت ارامش داشتن..همیشه کارش بخوبی پیش میرفت..
ولی من فقط داشتم سگ دو میزدم..
همیشه برام سوال بود!بخدا…همیشه از خداوند از درونم میگفتم خدایا این چه رازیه..چرا من با وجود تلاش طاقت فرسا همیشه هشتم گرو نه مه.
همیشه حالا اینو تو تمام جنبه ها بود…
ولی به لطف خداوند من به این بهشت انتقال پیدا کردم.هنوزم میدونم باگهایی تو درونمه..ولی میخام از این به بعد خیلی متواضع تر باشم.و بزارم هدایت بشم.
همین بیزنسم تو طی چند سال..که طی همین سال گذشته شروع شده میتونم بگم.چند درصد بیشتر اون سالهای گذشته پیشرفت داشتم.
و من هر روز و هر هفته جدید از خداوند الهامات بیشتر میخام.
و همه چقدر جالبه با خودشناسی دقیقتر بیشتر به خداشناسی و متواضع تر بودن میرسی …
همه چیز فقیر بودن و محتاج بودنه…
ناگفتنه نمونه..حدودا چند روز پیش خداوند بهم گفت..
میدونی دلیل اینکه استاد عباسمنش خوشبخته هر روز نعمتهاش داره زیادتر میشه چیه؟
بهم گفت بخاطر اینکه در برابر من متواضع هست.در برابر من خاشع هست.
در برابر من تسلیمه.
احساسش خوبه !
به الهام من پیش میره..
تو هم هر چقدر تسلیمم باشی و عملکرد استادتو بیشتر استفاده کنی.هر چقدر بخای بهت میدم.هر روز خوشبخای رو بهت میدم.
تا اینکه این فایل برام الهام شد..که در مسیر درست فقط.با خشوع داشتن چیز دیگری وجود نداره..
استاد عزیزم همین الان خداوند سریع بهم الهام کرد حرفت درسته ..تیک تایید رو برام زد…
تشکر پروردگارم.
من جوابمو بعد از 34سال گرفتم!..
خداوند رو شاکرم که مرا بجایی هدایت نمود تا سراسرم سجده گوی پروردگارم باشم.
من بجز خداوند هیچکسی را ندارم .
هر صبح و عصر و شام هر لحظه بهم الهام میکنه..و هر روز روان شدن زندگیم را بیشتر درک میکنم…و انشالله همیشه در کنار این اهل بهشتم میمونم.
یه وقتایی که جهنمو در اطرافم میبینم.و میبینم اینروزا مردم در چه نقطعه ایی بسر میبرن حتی خانواده ام..که ناگفتنیه…دقیقا جهنمو اونارو که میبینم.بیشتر منو داره هل میده بسمت توحید و قدر جایگاهمو بدونم.
و این جایگاهیی که خداوند بهم داده هر لحظه سپاسگزارش باشم و سر سجده شکر بگذارم.
استادم خداوند مدام داره تیک زره زره نوشتهامو میزنه.الله اکبر
و در نهایت این آخر فایل لبیک اللهم لبیک..الله اکبر ..نمیدونم چی بگم از قدرت لایزال خداوند که ما هیچی نیستیم…ما هیج قدرتی نداریم ..تمام باورهای گذشتگانمون شده کشک تموم شد رفت..هیچی نیست جز فریبکاری..
خداوند تو سوره مومنین اعلام کرد بهم در کله صبح ..قبل از اینکه هدایت بشم به این فایل..
پس خداوند آن فرمانروای به حق،برتر و بالاتر است.هیچ معبودی جز اونیست،پروردگار عرش با ارزش است کسی که با خداوند معبود دیگری را بخواند که هیچ دلیلی بر آن ندارد،حساب او فقط نزد پروردگارش است،بی شکر کافران پیروز نمی شوند..
بی شک کافران پیروز نمی شوند.(هر کسی در مدار شیطان هست هیچ وقت پیروز نمی شود)
مدار نادرست فرکانس نادرست و نتیجه نادرست..
چند روز پیش هددیت شدم به جوی آبی در کوه یکی از روستاهمون.یه آب روان زیبا مثل اشک چشم..ولی آبش بسیار شور بود و قابل خوردن نبودم.
و چشمه دیگر چند ماری اون آب شیرین…
و بخودم یادآوری کردم..نگاه کن این نشانه پروردگاره…اگه از نظر ظاهری خیلی زیبا باشی در بهترینه ها باشی..ولی اون چیزی که مهمه اون درون.هست…
دیدم افراد خانواده ام و نزدیکانم همه میخان از او قسمت فرار کنن.که چون آبش شوره بدرد نمیخوره..گفتم چقدر قانون داره اینجا برام خودشو نشون میده…همین افراد فراری آیا تونستن این باگ رو مثل آب شور تو درونشون ببینن!یا نه…
و در ادامه..
پس مسیر درست همیشه نتیجه درسته…که هر چی درکش کردم رفتار درست تبدیل شده…
رفتارها با کار کردن مداوم پیش میاد!
خدایا چنانکن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
به امید توحید از طرف استاد عزیزم..
سپاسگزار خداوندی هستم که این کلمه توحید رو مدام داره برای ما نشون میده..که همین درسته همین درسته….
استاد عزیزم در کلام آخرم در این فایل بهشتیم سپاسگزار شما هم هستم.به امید بهترینها برای شما و خانم شایسته عزیز و عضو خانواده زیبای بهشت زندگیم!
به نام خدای هدایت کننده من تو بهترین زمان ها
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان خوبم
ی فایل فوق العاده دیگه که قلبم و دوباره باااز کرد و اشکام و جاری
باز هم لذت بردم و کیف کردم
هدایت خدای من از طریق استاد عزیزم تو بهترین زمان ممکن
چرا چون دیروز شروع رسمی سال 1403 بعد از ماه رمضان و تعطیلات عید فطر و سفر بود
و استارت شروع سال جدید بود برام و دقیقااااا بعد از ی مدت طولانی دیروز که سایت و باز کردم دیدم فایل جدید از استاد جان اومده
استادی که با دیدنش همیشه به زبونم میاد
مرد خوب خدا
انقدر که خوبه
شروع سال جدید معمولا اهداف و خواسته ها هم دوباره یادآوری میشه و من هم همینطور بودم و ی سری خواسته ها و کارهایی که باید انجام بدم هم به ترتیب اولویت شون نوشتم که تو سال جدید باید انجامشون بدم
حالا این اینجا باشه 00
در مورد شروع این فایل و داستان رانندگی و مکالمه استاد
دقیقااااا و کاملااااا این تجربه ملموس رو هم من داشتم که برای 5 سال پیش و اوایل آشنایی من با استاد و قانون هم هست
موضوع رانندگی که یکی خواسته های بزرگ اون موقع های من بود و به خاطر این میگم بزرگ که بعد از 5، 6 سال که گواهینامه گرفته بودم و هنوز مداوم رانندگی رو شروع نکرده بودم و ی ترس و استرس زیادی داشت تو ذهنم و ی کار بزرگ بود برام
و به لطف خدای خودم به معنای واقعی کلمه و هدایتش
دقیقا یادمه که با دو تا فکر اولیه شروع کردم
که اولی همون موقع ها بود که قران رو هم میخوندم و ایه معروف و هو معکم این ما کنتم برام بلد و پررنگ شد و به خودم میگفتم مگه خدا نگفته تو قران که من هر لحظه و همه جا با شما هستم پس منم با ایمان به خودش قدم بر می دارم و میرم تو دل ترسم و هر بار دقیقا با تکیه به این موضوع و ایمان به حضور خدا هر لحظه کنارم و کمکش و هدایتش قدم بر میداشتم و حرکت میکردم و
مورد بعدی هم بی توجهی به حرف مردم و دیگران هم بود که به خودم گفتم مخصوصا جمله عالیه استاد تو جلسه 1 دوره عزت نفس رو هم که برام خیلی عالی بود و تو ذهنم از همون اول زنگ زد که هیچ کس هیچ کاری رو از روز اول خوب انجام نمیده و با تکامل و قدم به قدم مهارت پیدا میکنه
با ایمان و توکل و این دو تا موضوع قدم برداشتم و کاملاااا هر بار دست های خدا رو حس میکردم و خودش بهم شجاعت داد و هر بار ادامه میدادم و بعد ی مدت زمان خیلی کمی رانندگی برام خیلی راحت تر شد و انجامش دادم و تجربه های عالی داشتم و رسید به جایی که رفت تو ناخودآگاهم و الان اتومات انجام میدم
و دقیقاااا این حرف استاد رو کاملا درک و لمس کردم که اون اوایل چقدرررر اتکام به خدا و کمک خواستنم تو همین موضوع بیشتر بود و الان که ناخودآگاه شده مثل قبل نیست واقعا و اون حس غروره اومده گاهی اوقات متاسفانه اما به لطف خودش باز هم مشکل خیلی بزرگ نبوده تو این چند سال
و این یادآوری باز هم چقدرررر به جا و تو زمان عالی بود برام
که وقتی داشتم فایل و نگاه میکردم اول شکر خدا رو کردم و ازش سپاسگزاری کردم که تو بهترین زمان ممکن این هدایت بی نظیر و برام آورده از طریق استاد عزیزم و بعد توبه کردم به خاطر فراموشکاری هام تو موضوع های مختلف که برای هر کاری اول یاد فلانی و فلانی و فلان راه می افتادم و می افتم اما واضح از خدا که عالم مطلقه و خالق تمام این مخلوقات و راه هاست هدایت نگرفتم و ازش طلب بخشش کردم
و این هدایت خدای من بود ک تو سال جدید به یادم آورد که راه راست اینه ، دیگه بسه راه قدیمی
البته که بارها هم به یادم بوده و
حسبنا الله و نعم الوکیل و گفتم که خدایا تو کافی هستی برای من و بهترین وکیل عالم تویی و من وکالت کامل زندگیم و میدم به خودت خودت هدایتم کن
و با خودم میگفتم که تو این دنیا وقتی کسی ی مشکلی یا کاری داشته باشه و خودش از پسش برنیاد میره دنبال وکیل و مثلا میگن فلانی خیلی وکیل خبره ایه و برو پیشش و میره وکالت میده بهش و دیگه خیالش راحته که اون وکیل خبره کارش و انجام میده
حالا
ما ی وکیل داریم که عالم و دانای مطلقه و خالق تمام وکلا و پزشکان و …. خالق تمام علومه….همه راه ها رو میدونه و بلده و تنها قدرت حاکم بر جهانه و
در عین بزرگی و عظمت انقدر به ما نزدیکه از رگ گردن نزدیک تر و در عین نزدیکی انقدررر عظیمه و خودش میگم من بهترررین وکیل عاللمم کارتو زندگیت بسپر به من و از این همه فکر دست بکش من کارت و حل میکنم همونطور که بارها و بارهاااا تو زندگی حل کردم برات
و من باید به قول استاد این عضله رو تو ذهنم خیلیییی قوی کنم که تو شروع هر روزم و تو شروع هر کار بزرگ و کوچیکم با یاد خدا و کمک و هدایت خواستن از خودش شروع کنم و ناتوانی و عجز خودم رو در برابرش به یاد بیارم و اینطوری تو بغل خدا از این زندگی دنیا لذت ببرم و این زمان کوتاه رو عالی سپری کنم .
و بالا گفتم که کارهای امسالم رو نوشتم دیگه با این دیدگاه عجز و ناتوانی در برابر خدا برای انجام همه شون باید حرکت کنم که خدایاااا من نمیدونم من نمیدونم تو میدونی تو علیمی تو بزرگی تو حکیمی تو رحیمی تو کریمی توووووو…… خودت هدایتم کن که من بدون هدایت تو نمیتونم قدم از قدم بردارم .
.
و هر آنچه نتیجه تو زندگی دارم به وضوح دیدم دست های خدا و هدایتش رو ک من بتونم برسم به اون نتیجه
و حالا باز زمان یادآوری این هدایت بزرگ و فوق العاده بود برای من تا تو بغل خدا حرکت کنم …
خدایا جان دلم تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری می جوییم ما را به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن
خدایا صد هزار بار شکرت
استاد جانم ازت ممنونم مرد خوب خدا
خدا حفظت کنه برامون
سلام به استاد عزیزم
خیلی خوشحالم که خداوند شما رو به ما داده چون همیشه و همیشه
درسهای زیادی میاین و با دست ودلبازی در اختیارمون قرار می دین با بزرگواریتون
با بازکردن دیتیلی مسایل چقدر زیبا ما رو در مسیر سرسبز و جاده جنگلی قرار میدین.
من می خوام تجربه خودم بگم :
با توجه به قوانین ثابتی که خداوند در کیهان قرار داده من متوجه شدم زمانهایی
که تمام نتیجه هر کاری رو توی زندگیم رو از به بسم الله تا آخر از صمیم قلبم به
خدا واگذار کردم و تک تک هدایتهای ایشون رو عمل کردم و عمل کردم و حتی
ممکنه به مسایل هم برخودم اما باز از خداوند سوال کردم و باز نشانه ها رو دریافت
کردم و عمل کردم و به نتایج عالی رسیدم خدارو شکر . اما توی این مسیر ممکنه
ترسها هم باشه اما من چون میدونم خداوند عاشق من هست و خودش عشق
مطلقه و دوستم داره و کاپیتان کشتی زندگی من هست و ایشون هست
که دید بهتری نسبت به من داره و از ته قلبم ازش درخواست کمک می کنم و
همیشه خودم رو مثل اولین بار وابسته تر به خدا میدونم د رتمام ضمینه ها
سلامتی روابط با کیهان ثروتسازی توحیدی تر شدنم . چون خالق کل کیهان ایشونه .
استاد هر زمانی که ایمانم واقعی تر بوده و به خدا اعتماد کردم در لحظه به
لحظه زندگیم خداوند فرش قرمز برام پهن کرده و چرخ زندگیم روغنکاری
شده و خداوند تمام کیهان رو در جهت پیشرفت کارهام از قبل هماهنگ میکند
و قدرت بی نظیرش رو به رخ من می کشد و بهم می گه سعید رضا تو
فقط بندگی منو بکن و من رب الرباب عالی برات هستم در تک تک لحظات…
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت…
استاد من پذیرفتم که باید گوشام رو تیز کنم برای دریافت هدایتهای ایشون
و من به راحتی راهنمایی عالی ایشون رو لمس کردم در پهنای زندگیم و طعم
این هدایتها رو همیشه و همیشه به راحتی و آسونی احساس کردم و به
سادگی دیدم در پهنای زندگیم تمام اصلاح مسیرهای خداوند رو در لحظه به
لحظه ای زندگیم . خدایا هر آنچه که دارم از آن شماست و شما بهم هدیه
فرمودین خدایا شکرت بخاطر اینکه منو نعمتهای فراوونی دادین از قبل ….
و این بخاطر وهابیت بی انتهای شماست و فضل بی نظیر شماست که من
در گوشه گوشه زندگیم میبینم و لمس میکنم که شما بی توقع آستین بالا
زدین برای انجام کارهای من از ریز و درشت از قبل .
خدایا شکرت که قبول کردم شما بهترین مشاور عالی رتبه من هستید با
عملکردی بی سابقه .
استاد بخاطر تک تک لحظاتی که برای رشد ما وقت میزارین سپاسگزارم .